پرسش وپاسخ

با سلام اخیرا در کلاس مدیریتی با عنوان رهبری (leadership) که اکثر شرکت کنندگان، جوان و از مدیران بخش خصوصی و دولتی بودند، سخنران محترم شبهه ای را به شرح زیر مطرح نمودند که متأسفانه کسی جواب نداد و با وجودی که معلوم بود اکثراً مخالف هستند ولی بخاطر کمی اطلاع و از طرفی سخنور بودن اداره کننده جلسه کسی لب به اعتراض نگشود تا آنکه بنده در انتها گلایه کلی نمودم. فلذا از شما درخواست دارم ضمن توضیح کامل، منابع و مآخذ را نیز معرفی کنید تا به ایشان ارائه نمایم. اینک عین کلام را می آورم.

.... در رهبری باید تعصب را کنار گذاشت یعنی باید انعطاف پذیر باشیم. یک شخصی را داشتیم بنام حسین، مثل مسیح، مثل کوروش و ... انسان بزرگی بوده است. ما در تاریخ هفت هشت انسان داریم که خیلی بزرگ بوده اند. ببینیم وقتی مذهب می آید جلو چه می شود؟ می گویند در روز عاشورا همه تشنه بودند، شب تاسوعا آب را می بندند. شتر تا 40 روز شیر می دهد کاروان از قبل که حرکت کرده بودند طبق رسم اعراب قدیم با خود بسیار آب حمل کرده بودند. از اینها مهمتر خود شتر 40 تا 80 روز می تواند شیر بدهد که 55 تا 60 درصد آن آب است، ولی براحتی برای اینکه تحریف بشود و ذهن ما را منحرف کنند به ما می گویند تشنه بودند. حسین لبش خشک بود در صورتی که اینطور نبوده ، شتر داشتند، شیر داشتند، بچه اگر تشنه می شد شیر می دادند شتر تا 48 روز از طریق کوهانش شیر می دهد... در صورتی که حسین تشنه چیز دیگری بوده! ... حسینی که در تاریخ آدم خیلی بزرگی است ما عمداٌ کوچکش کرده ایم.... البته ایشان در جای دیگری گفتند: تاریخ را آیندگان می نویسند پس دروغ می نویسند. اصلاً تاریخی وجود ندارد. و یا در جای دیگر: اگر یک احمق در جایی باشد و یک سیاست مدار، در آن صورت مذهب متولد می شود!!! ایشان از قول امام صادق علیه السلام حدیثی را بدین شرح مطرح کردند: آن قدر باید پول دربیاوری که خودت و سه نسل بعد از تو در آسایش زندگی کنند. به هر حال در میان مطالب به درد بخوری که در کلاس داشت یه مشت دری وری هم بخورد حاضرین داد اگر زحمتی نباشد جواب علمی و مستند برای مطالب بالا ارائه فرمایید تا ضمن آگاهی خودم آن سخنران و دیگر حاضرین را نیز مطلع سازم. انشاء الله. با تشکر

پاسخ:
مطالب شما در برگيرنده چند سؤال است كه يك به يك پاسخ خواهيم داد:
سوال اول شما مربوط به كيفيت تشنگي امام حسين(ع) و يارانش در صحراي كربلاست، كه در پاسخ بايد گفت:
از گزارش‏ هاى معتبر تاريخى، چنين به دست مى‏ آيد كه سه روز قبل از شهادت امام حسين (ع) (در روز هفتم محرّم) دستورى از عبيداللَّه بن زياد از اين قرار به عمر بن سعد ابلاغ شد كه: «بين حسين و آب فاصله انداز و مگذار كه قطره‏ اى از آن بنوشند» و اين عمل را نوعى انتقام در مقابل بستن آب بر عثمان تلقى كرد.(1)
ابن سعد به مجرد دريافت اين دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار، مأمور مراقبت از شريعه فرات به منظور جلوگيرى از دسترسى امام (ع) و يارانش به آب كرد.(2) در اين دو سه روز امام (ع) و يارانش از طرق مختلف سعى در دسترسى به آب داشتند زيرا تحمل تشنگى در آن بيابان سوزان- به ويژه با آن كاروان مشتمل بر زنان و كودكان- بسيار طاقت فرسا بود.
در برخى از گزارش‏ ها چنين آمده است: امام حسين (ع) در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه‏ هايى كرده بود اما وقتى گزارش آن به ابن زياد رسيد و او دستور شدّت عمل بيشتر و ممانعت از حفر چاه را به ابن سعد ابلاغ كرد.(3)
همچنين گزارشى از حمله شبانه حضرت عباس (ع) به همراه سى سوار و بيست پياده به پرچمدارى نافع بن هلال به فرات در منابع معتبر نقل شده است. آنان پس از درگيرى با گروه عمرو بن حجاج، موفق به پر كردن بيست مشك آب مى‏ شوند.(4)
زمان دقيق اين گزارش نقل نشده است. اما در آن عبارت «ولمّا اشتد على الحسين و اصحابه العطش» (چون تشنگى بر حسين و يارانش فشار آورد) آمده است.
برخى از گزارش‏ ها حكايت از ريختن آب از سوى امام (ع) بر چهره خواهرش زينب (س) در شب عاشورا دارد زيرا وقتى او اشعار آن حضرت مبنى بر نزديك بودن شهادتش را شنيد، از حال رفته بود.(5)
اين گزارش اجمالًا دلالت بر وجود آب در شب عاشورا مى‏ كند علامه مجلسى در بحارالانوار مسأله عدم مضيقه آب را در صبح روز عاشورا- حتى براى آشاميدن- با صراحت بيشترى مطرح مى‏ كند. در اين گزارش چنين آمده است:
«ثم قال لاصحابه: قوموا فاشربوا من الماء يكن آخر زادكم و توضؤوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون اكفانكم ثم صلّى بهم الفجر»(6) «سپس امام (ع) به اصحاب خود فرمود: برخيزيد و آب بنوشيد كه آخرين آذوقه شما از دنيا است و وضو بگيريد و غسل كنيد و لباس‏ هاى خود را با آن بشوييد تا كفن‏ هاى شما باشد. آن‏گاه امام (ع) نماز صبح را با آنان به جماعت خواند».
از عبارت «يكن آخر زادكم» و نيز از گزارش‏هاى مربوط به روز عاشورا چنين استفاده مى‏ شود كه پس از اتمام اين ذخيره آبى، ديگر دسترسى به آب ميسّر نشد و امام (ع) و ياران و خاندانش در آن گرماى طاقت فرساى كربلا تا هنگام شهادت، علاوه بر مبارزه سنگين با دشمن با تشنگى شديد نيز دست به گريبان بودند.
علامه مجلسى (ره) در ادامه گزارش خود سخن از ريشخند يكى از لشكريان عمر بن سعد به نام تميم بن حصين خزارى به ميان آورده كه مى‏ گويد:
«اى حسين، و اى ياران حسين آيا به آب فرات نمى‏ نگريد كه چگونه همانند شكم مار مى‏ درخشد به خداوند سوگند از آن قطره‏ اى نخواهيد آشاميد تا آنكه مرگ را دريابيد»(7)
حرّ نيز در روز عاشورا و در هنگام نصيحت به كوفيان، آنان را به جهت ممانعت از دسترسى امام (ع) و يارانش به آب فرات توبيخ كرده است.(8)
همچنين گزارش تلاش امام (ع) براى به دست آوردن آب و ممانعت شمر از آن و ريشخند او به آن حضرت و نفرين امام (ع) بر او در برخى از منابع آمده است.(9)
علامه مجلسى (ره) روايتى را نقل مى‏كند كه مضمون آن درخواست عباس بن علي براى مبارزه و مأمور شدن او از طرف امام (ع) به منظور آوردن آب براى اطفال و كودكان حرم مى‏ باشد. همان‏گونه كه مشهور است، عباس (ع) موفق به آوردن آب نشد و در راه بازگشت به شهادت رسيد.(10)
اما اينكه بخواهيم با طرح مدت زمان شير دهي شتر، تشنگي را رد كنيم، سخن منطقي نيست، چرا كه قبل از هر چيز بايد وجود شتران شير ده را ثابت كنيم. از طرفي بيش تر مركب هاي آنان هم اسب بود. به فرض آن كه چند شتر بين آن ها باشد و بپذيريم كه برخي از شترها شير ده بودند، نيز بپذيريم شير جايگزين آب باشد، شير اندك به چه كار مي آيد؟
نكته ديگر اينكه براي اينكه انسان دچار تشنگي شود، نياز نيست حتماً از چند روز قبل دسترسي به آب نداشته باشد، بلكه با توجه به نوع جنگ آن دوره كه تن به تن و با شمشير بوده، آن هم در هواي گرم و ممانعت دشمن از دسترسي به آب، قطعاً انسان را به شدت با تشنگي مواجه خواهد كرد.
مطلب ديگري كه اشاره كرده ايد در مورد دروغ بودن تاريخ است. اينكه در نقل هاي تاريخي مطالب غيرواقعي هم مطرح مي شود، امري غير قابل انكار است، اما اينكه بطور كلي مطالب تاريخي را دروغ بدانيم، سخني نادرست است. ما چه بخواهيم چه نخواهيم، مهمترين و اصلي ترين راه اطلاع از احوال گذشتگان مراجعه به منابع تاريخي است، منتهي براي اطلاع از درست يا نادرست بودن يك نقل بايد به متخصصين تاريخي مراجعه كنيم.
در پاسخ به اين سخن كه: اگر يك احمق در جايي باشد و يك سياست مدار، در آن صورت مذهب متولد مي شود!!!
بايد گفت:
هر چند عده اي با انگيزه ها و اهداف مختلف اقدام به ساخت اديان انحرافي كرده اند، اما اينكه بطور كلي مذهب را ساخته دست بشر بدانيم سخني بي پايه و اساس است، چرا كه در جاي خود الهي بودن اديان آسماني به اثبات رسيده است.
در مورد اين سخني هم كه از قول امام صادق(ع) نقل كرده اند:« كه آن قدر بايد پول دربياوري كه خودت و سه نسل بعد از تو در آسايش زندگي كنند». ما در منابع روايي چنين روايتي را نيافتيم، لازم است ايشان آدرس اين نقل را بفرمايند تا مورد بررسي بيشتر قرار بگيرد.

پى‏ نوشت‏ ها:
1. بلاذرى، انساب الاشراف، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، ط الأولى، 1977/1397. ج 3، ص180.
2. همان‏.
3. الفتوح، ابن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج 5، ص 91:«فقد بلغنى ان الحسين يشرب الماء هو و اولاده و قد حفروا الآبار و نصبوا الاعلام فانظر اذا ورود عليك كتابى هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت و ضيق عليهم و لا تدعهم يشربوا من ماء الفرات قطرة واحدة».
4. وقعة الطف،ابي مخنف، ص 152.
5. تاريخ يعقوبى، بيروت، دار صادر، بى تا. ج 2، ص 244.
6. بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج 44، ص 317.
7. بحارالانوار، ج 44، ص 317.
8. انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 189.
9. بحارالانوار، ج 45، ص 51.
10. بحارالانوار، ج 45، ص 41 و 42.
موفق باشید.

نظرتون درمورد ولایت فقیه چیست؟ درست است که شورای نگهبان را ما انتخاب می کنیم اما قبل از اون توسط رهبر انتخاب می شوند. مثل این است که من چند نفر را انتخاب کنم بعد شما اونها را انتخاب کنید که اونها من رو تأیید کنند. لطفا توضیح کامل دهید که بنده قانع شوم.

پاسخ:
تذكر: مردم در انتخاب شوراي نگهبان هيچ گونه دخالتي ندارند وانتخاب آنان تنها بر عهده ولي فقيه مي باشد. آري نمايندگان مجلس خبرگان رهبري توسط مردم انتخاب مي شوند.
به نظر مي رسد پرسش شما به اشكال دور است يا سيكل بسته در تعيين ولي فقيه است، به اين شكل كه ولي فقيه شوراي نگهبان را تعييتن مي كند و شوراي نگهبان مجلس خبرگان را تأييد مي كند، مجلس خبرگان نيز ولي فقيه را انتخاب مي نمايند، درنتيجه ولي فقيه خود را انتخاب مي كند.
(ولي فقيه==>شوراي نگهبان==>مجلس خبرگان=> ولي فقيه)
چنين اشكالي(دور) به نظريه ولايت فقيه و مجلس خبرگان وارد شده كه البته اشكال تنها در اين نظام نيست، بلكه به همه نظام ها به نحوي وارد مي شود. اشكال در علم سياست به اشكال دور در حكومت مشهور است.
اما صرف نظر از جواب هايي كه در علم سياست به اشكال داده مي شود، در خصوص نظريه ولايت فقيه مي توان گفت: بر اساس هر دو مبنا در باب رهبري و ولايت فقيه (مبناي نصب و انتخاب) شبهه دور وارد نيست.
در مبناي نصب الهي و نظريه كشف مي گوييم:
اگر مشروعيت را به معناي شرعيت بگيريم، مشروعيت رهبري، به رأي خبرگان وابسته نيست، بلكه به نصب الهي است. رأي خبرگان، مشروعيتي به وي اعطا نمي‏ كند، بلكه جنبه كاشفيت از اين نصب دارد. به اصطلاح، «تعيين مصداق» مي‏ كند. با اين توصيف، حلقه دور مي‏ شكند؛ زيرا در شبهه دور، چنين فرض شده بود كه خبرگان به رهبري مشروعيت مي‏ دهند. بنابراين، نه تنها رهبري مشروعيت خويش را از مجلس خبرگان نمي‏ گيرد، بلكه خود، مشروعيت دهنده به همه اجزاي نظام است.
اگر گفته شود كه مبناي عمل، قانون اساسي است، از ديدگاه قانون اساسي، رهبر فردي قانوني - و به تبع آن، شرعي - است كه از مجراي مجلس خبرگان اثبات شود. بنابراين، درست است كه مشروعيت شرعي رهبر، به نصب الهي است، ولي خبرگان راه اثبات مصداق اين نصب هستند. از اين رو، مشروعيت رهبري - كه در اين‏جا مشروعيت به معناي قانوني بودن، فرض شده - به رأي خبرگان است. بنابراين، اگر در شبهه دور، مشروعيت به معناي قانوني بودن آن فرض شود، در اين صورت مي گوييم:
با اين فرض نيز شبهه دور وارد نيست؛ زيرا مشروعيت قانوني رهبر بعدي، متوقف بر مجلس خبرگان است، نه رهبر فعلي. پيش از تشكيل مجلس خبرگان بعدي، رهبر تعيين شده و مشروعيت وي اثبات شده است. بنابراين، هيچ دوري وجود ندارد. رهبر فعلي را نيز مجلس خبرگاني تعيين كرده كه وي هيچ رابطه انتصابي و انتخابي با اعضاي آن يا فقهاي شوراي نگهبان، در زمان انتخاب نداشته است. بنابراين، هيچ دوري وجود ندارد.
مجلس‏ خبرگان‏ دوره ‏اول رهبر فعلي را برگزيد، سپس او فقهاي شوراي نگهبان و.....وهنوز نوبت به رهبر بعدي نرسيده، اما بنا بر نظريه انتخاب‏:
1. در اين جا، نوعي مغالطه و خلط معنا صورت گرفته. «دور» منطقي آن است كه وجود چيزي با يك يا چند واسطه، بر خودش متوقف باشد؛ مثلاً «الف» به وجود آورنده «ب» و «ب» به وجود آورنده «الف» باشد كه در نتيجه «الف» به وجود آورنده «الف» خواهد بود. در علم حقوق گر چه چيزي به نام دور با تعريف معين نداريم، ليكن مسامحتا" اگر تعين «الف » ناشي از «ب » باشد و «ب » هم توسط «الف » تعين يابد، مي توان دور ناميد.
چه در دور منطقي و چه در دور حقوقي، نحوه وابستگي دو پديده به يكديگر، بايد يكسان باشد؛ مثلاً اولي علت ايجادي دومي و دومي علت ايجادي اولي باشد، اما اگر به گونه هاي متفاوتي دو پديده نسبت به يكديگر وابستگي پيدا كنند، دور نيست، بلكه وابستگي متقابل است. چنين چيزي هم در نظام تكوين و علوم طبيعي پذيرفته شده و منطقي است و هم در همه نظام هاي حقوقي جهان به اشكال گوناگون وجود دارد. اكنون بايد ديد مطلب ادعا شده دقيقاً چه وضعيتي دارد؟ اگر نسبت شوراي نگهبان و خبرگان همان نسبتي بود كه خبرگان با رهبري دارد، ادعاي چنين دوري قابل قبول بود؛ يعني، به اين شكل كه تمام گزينه هاي زير بدون استثنا درست باشد:
1- رهبر تعيين و نصب شوراي نگهبان نمايد؛
2- شوراي نگهبان تعيين و نصب مجلس خبرگان كند؛
3- خبرگان تعيين و نصب رهبر كند؛ در حالي كه واقعيت چنين نيست؛ زيرا:
اولاً، نسبت مجلس خبرگان و شوراي نگهبان با نسبت ديگر اعضاي مجموعه، متفاوت است.
دوم، عنصر چهارمي وجود دارد كه نقش عمده را ايفا مي كند و در دور ادعايي لحاظ نشده و آن نقش مردم است؛ يعني، شوراي نگهبان به هيچ وجه تعيين كننده اعضاي خبرگان نيست؛ بلكه اعضاي خبرگان با ميل خود براي نمايندگي، نامزد مي شوند. كار شوراي نگهبان، صرفاً نقش كارشناسي از نظر تشخيص صلاحيت هاي مصرح در قانون اساسي و اعلام آن به مردم است. هيچ گونه حق نصب ندارد. سپس مردم هستند كه در ميان افراد ذي صلاح به نامزدهاي مورد نظر خود رأي مي دهند.
2. در بطلان دوري كه فرض شده، كافي است به اين موضوع توجه شود كه مجلس خبرگان طبق مصوبه خود، امر تشخيص صلاحيت را به اعضاي فقهاي شوراي نگهبان سپرده است. چنانچه بخواهد، هر زماني مي تواند آن را به گروه ديگري بسپارد. اين امر مطابق قانون اساسي است؛ زيرا در اصل يكصد و هشتم قانون اساسي اين حق به مجلس خبرگان داده شده است. بنابراين انتخاب رهبري با مجلس خبرگان است. تعيين صلاحيت خبرگان با گروهي است كه خود انتخاب مي كنند، نه رهبري، هر چند فعلاً گروهي را كه خبرگان انتخاب كرده، همان افرادي هستند كه رهبري براي نظارت بر مصوبات مجلس شوراي اسلامي انتخاب كرده است. اگر انتخاب گروه تعيين كننده صلاحيت خبرگان با رهبري بود، دور مي شد، در حالي كه چنين نيست.(1)

پي نوشت:
1. بر گرفته از: درآمدي بر نظام سياسي اسلام، نويسندگان:سيدكاظم سيدباقري، حميدرضا شاكرين، عليرضا محمدي، سيد سجاد ايزدهي، ص56.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

از حيث تحليل مفهومي، برائت و تبری چه فرقي با هم دارند؟ آيا در قرآن بين اين دو واژه تفاوتي وجود دارد؟ تبري به عنوان فروع دين از چه زماني وارد مذهب شيعه شده است؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
راغب در مفردات آورده كه اصل «برء و براء و تبرّى» ناراحت شدن از چيزى است كه مجاورت، و هميارى با آن ناپسند و مكروه و گلوگير است.(1)
«برائت» مصدر سماعيّ براي فعل برأ يبرأ است(2) و «تبري» هم مصدر باب تفعل است و هر دو به معناي بيزاري و دوري جستن هستند و از حيث مفهوم تفاوتي با هم ندارند.
در آيات قرآن افعال مختلف از«برء و براء و تبرّى» در معنى بي زارى و إنزجار و تنفّر بكار رفته است، خداى عزّوجلّ فرمايد: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»(3)؛ اين اعلام بيزارى خدا و رسول اوست... «أَنَّ اللَّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ»(4)؛ خدا و رسولش به مردم اعلام مى‏دارند كه خدا و رسول از مشركين بيزارند.
«وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ»(5)؛ و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعده‏ اى كه به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست. به راستى ابراهيم بسى نيايشگر و بردبار بود.
پس در قرآن كريم حقيقت تبري و برائت هيچ تفاوتي با هم ندارند و هر دو مصدر براي فعل از ماده «برء و براء» است و به معناي دوري جستن و بيزاري از عقيده نادرست و عمل نادرست يا بيزاري از مشركان و منافقان آمده است. اما اينكه «تبري» به عنوان يكي از واجبات دين اسلام از كي وارد شده است، بايد بگوييم كه در واقع از اول بعثت پيامبر اسلام و شروع دعوت اسلام بيزاري و برائت از مشركان و عقيده هاي نادرست، در دستور كار پيامبر(ص) بوده و ايشان با تمام توان در ابتدا از عقائد باطل و نادرست جاهليت و بت پرستي بيزاري جسته و مسلمانان ديگر را هم دعوت به اين اصل مي كردند. بعد از اين هم، هم در آيات قرآن و هم در سخنان پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) به عنوان پيشوايان دين، يكي از مهمترين نكات در دعوت و تبليغ دين اسلام همواره تبري و بيزاري جستن از مشركان و عقائد باطلشان بوده است و در كنار دوست داشتن خداوند و دوستان خداوند يعني تولي، دشمن داشتن دشمنان خدا نيز همواره به عنوان اصل و اساس دين مطرح بوده است. تا جايي كه خداوند از ويژگي هاي پيامبر(ص) و ياران ايشان را متصف بودن به اين دو صفت دانسته است كه: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏....»(6)؛ محمد فرستاده خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار قويدل و سخت و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند. و امام باقر(ع) نيز اساس و پايه دين را حب و بغض دانسته اند: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏»(7)
و به همين خاطر در زيارت عاشورا مي بينيم كه در كنار سلام و درود بر اباعبدالله و يارانشان علن و نفرين و برائت از دشمنانشان نيز بيان شده است و اين برائت و بيزاري راه تقرب به خداوند و اولياء او دانسته شده است.

پي نوشت ها:
1. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، انتشارات دارالعلم، ص 121.
2. صافي، محمود بن عبد الرحيم، الجدول في إعراب القرآن، انتشارات دارالرشيد، ج‏10، ص 278.
3. توبه(9)آيه1.
4. همان، آيه3.
5. همان، آيه114.
6. فتح(48)آيه29.
7. محدث نوري، حسين، مستدرك الوسائل، انتشارات آل البيت، ج12، ص227.
موفق باشید.

فروع دین چیست؟ اصول دین چیست؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
دعوت پيامبران الهي در دو چيز خلاصه مي‏ شود:
1- عقايدي كه حكم اساس و ريشه دين است.
2- دستورهاي عملي كه متناسب با عقايد و برخاسته از آن‏ها مي‏ باشد.(1)
دانشمندان اسلامي بخش عقايد دين اسلام را اصول دين، و بخش احكام عملي را فروع دين ناميده‏ اند. به تعبير ديگر فروع دين‌ در مقابل اصول دين‌، مجموعه اموري است كه كم يا زياد بودن آن‌ها لطمه‌اي به دين اسلام نمي‌زند، اگر چه عمل نكردن به آن‌ها ـ بدون انكار قلبي ـ باعث فسق مي‌شود. در مقابل اصول دين‌، مجموعه باورهايي است كه اساس دين اسلام را تشكيل مي‌دهد و مسلماني بدون آن‌ها ميسر نيست و انكار هر يك از آن‌ها موجب كفر مي‌شود.
با اين كه اين دو اصطلاح شهرت بسياري دارند و در تاريخ انديشه‌هاي ديني در اسلام‌، نقش برجسته‌اي ايفا كرده‌اند، اَمّا در قرآن و نيز در احاديث شيعه و اهل سنت چيزي به عنوان تقسيم بندي معارف ديني به صورت اصول و فروع فعلي وجود ندارد. اين امر نشان مي‌دهد كه اين دو اصطلاح "كلامي‌" بوده و آن دو را برخي از متكلمان وضع كرده‌اند.
اصول دين از نگاه اسلام عبارتند از: توحيد، نبوت و معاد. در مذهب شيعه دو مساله ديگر هم به عنوان اصول مذهب ذكر شده است: عدل و امامت. فروع دين هم عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف، نهي از منكر، تولي و تبري.

پي نوشت:
1. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، نشر بين الملل، تهران، 1377ش، ص11.
موفق باشید.

با سلام،

پيامبر گرامي (ص) در مورد ارزش علم و دانش احاديث بسياري بيان كرده اند. آيا منظور دانش و علم در اسلام فقط همان علوم ديني و مذهبي است؟ آيا كسي كه عمرش را صرف رياضي و شيمي و پزشكي و مديريت كرده و تأليفاتي داشته، ثوابي نزد خداوند ندارد؟ منظور از دانش در اسلام چيست؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر قرآن و روايات، علم وسيله است، نه هدف؛ آن هم وسيله‏ اي كه انسان را به كمال مي‏ رساند. دنيا و آخرت او را آباد مي‏ كند. ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است. در اين جهت علوم الهي و ديني - با توجه به موضوع آن - از ساير علوم اشرف و برتر است؛ ولي اين بدين‏ معنا نيست كه علوم ديگر بي‏ اهميت و بدون ارزش است و علم نيست.
در نگاه كلي قرآن، هر علمي كه انسان را به دنياپرستي سوق دهد و به چنگال ماديات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عيش و نوش بكشاند، هدف نهايي او را تنها وصول به ماديات قرار دهد، چيزي جز ضلالت و گمراهي نيست.
علوم بشري مي‏تواند نقش‏ آفرين بوده و موجبات سعادت آدمي را فراهم كند. اين در صورتي است كه هدف تلقي نشود، بلكه وسيله پيشرفت و رسيدن به كمال باشد. از طرف ديگر علوم ديني نيز اگر طالب آن قصد رسيدن به دنيا را داشته باشد، موجب بدبختي انسان مي‏ شود.
علمي كه در روايات و آيات بر آن تأكيد شده و از آن تمجيد گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب مي گردد، علم خداشناسي است، زيرا معلوم اين علم از معلوم ساير علوم برتر و اشرف است. هر علمي به اندازه معلوم خود ارزش دارد. روشن است كه كسب معرفت و جهان بيني و خداشناسي منحصر به يك رشته نيست. شخصي ممكن است از علم شيمي چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب هاي ديني نشناسد. پس آن چه مهم است شناخت كيمياي هستي است. بعضي از علوم و رشته ها به اين هدف نزديك تر و كم واسطه ترند. در غير اين صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده، نه كمال.
هر علمي كه به حال اسلام و مسلمانان نافع باشد و دردي را دوا كند، تحصيل اين علم اگر براي خدمت و همراه با اخلاص باشد، داراي ثمره بزرگ اُخروي است، و مشمول اجر و ثواب هايي است كه در تحصيل علم وارد شده است. رسول خدا (ص) فرمود:«إنّ الملائكه لتضع أجنحتها لطالب العلم؛(1) فرشتگان زيرپاي طالبان دانش پر و بال خود را مي نهند».
باز حضرت حضرت فرمود:
«طلب العلم فريضة علي كلّ مسلم، ألا انّ الله يحبّ بغاة العلم؛(2) طلب علم بر هر مسلماني واجب است. همانا خدا دانش جويان را دوست دارد».
بنابراين چنانچه در تحصيل علم داراي اخلاص هستيد و قصدتان خدمت به اسلام و مسلمانان براي رضاي خداست، توفيق بزرگي نصيبتان شده و مشمول اجر و ثواب هاي مي باشيد كه براي طالبان علم مقرر شده است.
شهيد مطهري مي فرمايد: مصطلح شده است كه بعضي علوم را ديني و بعضي را غير ديني بخوانيم. علوم ديني يعني علومي كه مستقيماً مربوط به مسايل اعتقادي يا اخلاقي يا عملي دين است و يا علومي كه مقدمه ياد گرفتن معارف يا دستورها و احكام دين است، از قبيل ادبيات عرب يا منطق و...
ممكن است بعضي خيال كنند ساير علوم به كلي از دين بيگانه اند و هر چه كه در اسلام درباره فضيلت علم و اجر و ثواب تحصيل آن گفته شده، منحصر به آن چه است كه اصطلاحاً علوم ديني گفته مي شود، يا اگر پيغمبر اكرم (ص) علم را فريضه خواند، منحصراً مقصود همين علوم است.
حقيقت اين است كه اين، اصطلاحي بيش نيست. هر علمي كه به حال اسلام و مسلمانان نافع و براي آن ها لازم است، بايد آن را از علوم ديني شمرد و اگر كسي خلوص نيت داشت و براي خدمت به اسلام و مسلمانان آن علم را تحصيل كرد، مشمول اجر و ثواب هايي كه در تحصيل علم گفته شده است، مي باشد. او مشمول اين حديث است:
«وإنّ الملائكه تضع أجنحتها لطالب العلم؛ فرشتگان زير پاي طالبان علم، بال مي نهند». جامعيت و خاتميت اسلام اقتضا مي كند هر علم مفيد و نافعي را كه براي جامعه اسلامي لازم و ضروري است، علم ديني بخوانيم.
در دنيا تحوّلي به وجود آمده كه همه كارها بر پاشنه علم مي چرخد. چرخ زندگي بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حيات بشر به علم وابستگي پيدا كرده است، به طوري كه هيچ كار و هيچ شأني از شئون حياتي بشر را جز با كليد علم نمي توان انجام داد.(3)

پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه‏،ناشر جامعه مدرسين‏، قم‏، 1404ق‏، چاپ دوم‏، ج4، ص387.
2. علامه مجلسي، بحارالأنوار، ناشر اسلاميه، تهران، ج 1، ص 172.
3. مرتضي مطهري، اقتباس از ده گفتار، ص 143به بعد، با تلخيص.
موفق باشید.

پس از سلام،

آیا در اسلام توجیهی برای خون ریختن وقربانی کردن حیوان حلال گوشت به نیت رفع مشکل و خطر و یا شفای بیمار وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا مثلا برای باز شدن گره ای در زندگی آیا بهتر است ما ابتدا قربانی کنیم وصدقه دهیم یا به همان مبزان از قصّابی گوشت تهیه کرده صدقه دهیم؟ یا تفاوتی نمی کند؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از روايات فهميده مي شود كه ذبح يا خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت و تقسيم آن بين فقرا و نيازمندان و يا با آن گوشت غذا پخته شود به همسايگان، اقوام و نيازمندان داده شود، عملي پسنديده و سنت است. از امام محمد باقر(ع) روايت شده كه همانا خداوند دو عمل را دوست دارد، يكي اطعام و خوراندن غذا يا مهماني دادن دوم خون ريختن يعنى ذبح گوسفند، شتر و يا هر حيوان حلال گوشت ديگر و توزيع گوشت بين نيازمندان(1) هم چنين عقيقه كردن براي فرزندان يكي از سنت هاي مستحبي است كه در روايات تأكيد زيادي بر اجرا و انجام آن شده است. عقيقه همانند صدقه دادن براي حفظ سلامتي و رفع بلا از فرزندي است كه به خاطر او به اصطلاح خون ريخته مي شود، يعني گوسفندي ذبح مي شود. اگر چه هر دو عمل (يعني خريد گوشت از قصابي و تقسيم آن بين فقرا، و يا قرباني كردن حيوان حلال گوشت و توزيع گوشت آن) مطلوب و پسنديده است، ليكن از روايات فهميده مي شود كه تأثير خون ريختن بيشتر از خريد گوشت و توزيع آن است. چنان كه در روايات آمده است كه به جاي عقيقه كردن گوسفند جهت سلامتي فرزند، نمي توان پول آن گوسفند و يا قرباني را به فقير داد، بلكه بايد عقيقه انجام بگيرد يعني ذبح و قرباني بشود و گوشت عقيقه را پخته و مردم را به خوردن آن دعوت كنند. و خوب است حداقل ده نفر را اطعام كنند(2) و هر چه تعداد دعوت شدگان بيشتر باشد، بهتر است، و اگر غذا پختن براي وي ميسر نبود، جايز است گوشت را ميان فقرا تقسيم نمايند. سيره و روش بزرگان دين مثل حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه نيز همين بود. امام براي سلامتي و رفع گرفتاري پول مي دادند تا گوسفندي بخرند و ذبح كنند و گوشت آن را بين فقرا تقسيم كنند.

پي نوشت ها:
1. محمد باقر كمره‏اى‏، آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ناشر اسلاميه‏، ج‏1، ص 232.
2. شيخ طبرسي، الاداب الدينيه للخزانه المعينيه، ترجمه احمد عابدي، ص 306، ناشر زائر – قم.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها