پرسش وپاسخ

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه
گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه" یعنی چه؟

با تشكر از ارتباط تان با اين مركز.

واژه ولی ، مولی ، و اولی ، و امثال این ها از ماده : و، ل، ی ، اشتقاق یافته ، از پر استعمال ترین واژه های قرآن كریم است كه به صورت های مختلف به كار رفته است .

معنای ولی و مولا همچنان كه لغت شناسان ازجمله ابن اثير (1)،صاحب صحاح اللغة (2)،صاحب مقاييس (3) و

راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد، یعنی اگر دو چیز چنان به هم متصل باشند كه هیچ چیز دیگر در میان آن ها نباشد، ولی گفته می شود .

اگر چند نفر پهلوی هم نشسته با شند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان كنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است  (ویلیه عمرو ، و یلی عمرا و بكر ) یعنی بدون فاصله در كنار زید عمرو نشسته است .در كنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بكر نشسته است. به همین خاطر اگر ولی،یا مولا  به معانی دیگر هم استعمال شده، از جمله قرب و نزدیكی مكانی و معنوی ، دوستی ،یاری و كمك ، تصدی امر،و تسلط ، یك نحوه اتصال  بین شان وجود دارد كه در حقیقت به یك معنای اصلی برمی گردد .

 معنای اصلی ولی و مولی در لغت :تصدی و صاحب اختیار یك كار است . این دو كلمه به یك معنا است كه گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی اسم مفعولی (4) از این رو كلمه ولی در حدیث معروف پیامبر (ص) كه در غدیر خم فرموده ،به معنای صاحب اختیار و ولایت و سرپرستی است:

فمن كنت مولاه فعلي مولاه‏ ، هر كس من مولا و صاحب اختیار و رهبر او هستم ،علی مولا و صاحب اختیار و رهبر اوست .

 اين سخن را سه بار و به گفته بعضي از راويان حديث،چهار بار تكرار كرد . دنبال آن سر به سوي آسمان برداشت و عرض كرد:

خداوندا! دوستان او را دوست بدار . دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد. مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد. يارانش را ياري كن. آن ها را كه ترك ياريش كنند، از ياري خويش محروم ساز.حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن. (5) ولی  در حدیث پیامبر (ص) را بیش تر مفسران شیعه و سنی به معنی صاحب اختیار گرفته اند . 

پی نوشت ها :

1-  النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.

2-الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.

3- مجمع مقاییس اللغه ماده ، ولی ،ج6 ،ص 141 .

4-المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها . 

5- تفسیر نمونه ،ج 5 ،ص 11.

متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟
كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي

متن كامل حدیث غدیر شرح با سلام متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟ اگه ممكن هست لطفا برام بفرستید با تشكر

می توانید از كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي    

 انتشار: موسسه تحقيقاتي فرهنگي جليل تاریخ انتشار: 1374 استفاده نمایید.

آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!
آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است.

چرا در بعضی روایات آمده كه امام حسن و امام حسین باهم دعوا میكردند یا دربچگی ائمه بازی می كرده اند؟ آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!

در روايات چيزي تحت عنوان دعوا يا درگيري بين امام حسن و امام حسين عليهما السلام وارد نشده است. آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است. (1)اما به هر حال سوال شما به جاي خود باقي است كه در شان ائمه است كه در كودكي مشغول بازي و اعمال بچه گانه باشند؟

 امام با آن كه داراي جايگاهي ممتاز در عالم آفرينش است اما مانند ما بشر بوده و اكثر احتياجات انساني را دارا مي باشد. آن ها مثل ما گرسنه و تشنه مي شدند و نياز به غذا و آب داشتند؛ مثل ما داراي جراحت بدني مي شدند . همانند ما نياز به خواب و استراحت داشتند. در قرآن خداوند به حضرت رسول (ص) امر مي كند كه به مردم بگويد كه من هم مثل شما انسان هستم . به من نگاه

فرا بشري نداشته باشيد: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحي‏ إِلَي ؛ بگو: من فقط بشري هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحي مي‏شود. (2)

 حضرت رسول اكرم (ص) نيز مي فرمايند: من مانند شما انسان هستم....(3)

حتما قبول داريد كه بازي جزئي از وجود هر كودكي است . تمام كودكان اين ویژگی را كم و بيش درون خود دارند. پيامبر و ائمه نيز به جهت اين كه در اين گونه امور مانند ما انسان هستند، در زمان كودكي خود به كارها و بازي هاي بچه گانه مي پرداختند اما نه به صورتي كه به جايگاه اين مقام خدشه اي وارد شود و يا منجر به عمل گناه شده و يا از چشم مردم بیافتند. مثلا حضرت رسول اكرم (ص) با آن كه مانند بچه هاي ديگر به صحرا براي بازي مي رفتند اما هيچ گاه دامن لباس خود را بالا نمي زدند تا شرمگاه ايشان مشخص شود. آن ها همانند يك انسان عادي زندگي روزانه خود را داشتند . در عين حال با توجه به مقامي كه داشتند ،در مسير ترويج اسلام و اصلاح جامعه قدم برمي داشتند.

 

 پي نوشت ها:

1. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج37ص76.

2. كهف(18) آيه110.

3. كليني، محمد بن يعقوب، الكافی، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365ه.ش، ج5 ص568.

استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری
روایتی را كه از ما خواستید به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم

لطفاً درباره این روایت هم كه در این مورد( استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری ) است ، توضیح دهید.البّته چون اصل روایت در خاطرم نیست ، مضمون آنرا بیان می كنم . روزی شخصی نزد امام صادق(ع) آمد{اگر اشتباه نكنم ، امام صادق(ع) بودند}و گفت:اگر برای علاج فلان بیماری از شراب استفاده كنم ، چه حكمی دارد؟امام (ع)در جواب می فرمایند:نباید مصرف كنی ؛ زیرا خداوند شفای هیچ بیماری را در حرام قرار نداده است ...حتی یك ذره هم نباید مصرف شود ... و سپس امام(ع) از عقوبت آن عمل كه اگر مصرف شود ، سخن می گویند . لطفاً اگر اصل این حدیث در دسترس باشد ، با ذكر منبع بیان كنید.

روایتی را كه از ما خواستید  به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم :

1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي عَنْ أَخِيهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ لِيَ بِالطِّبِّ بَصَرٌ وَ طِبِّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ وَ لَسْتُ آخُذُ عَلَيْهِ صَفَداً فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّا نَبُطُّ الْجُرْحَ وَ نَكْوِي بِالنَّارِ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ وَ نَسْقِي هَذِهِ السُّمُومَ الْأَسْمَحِيقُونَ وَ الْغَارِيقُونَ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ قُلْتُ نَسْقِي عَلَيْهِ النَّبِيذَ قَالَ لَيْسَ فِي حَرَامٍ شِفَاءٌ- قَدِ اشْتَكَي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ بِكَ ذَاتُ الْجَنْبِ فَقَالَ أَنَا أَكْرَمُ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَنِي بِذَاتِ الْجَنْبِ قَالَ فَأَمَرَ فَلُدَّ بِصَبِر ؛ (1)

از اسماعيل بن حسن متطبب نقل شده كه می گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم كه من مردي عربم و در طب بينايم (خیلی بلدم)، طب من طب عربي است و در برابر معالجه خود مزدي هم نمی گيرم؟ امام (ع) در پاسخ فرمود عيب ندارد.

گفتم ما زخم و دمل را عمل مي كنيم و آن را مي شكافيم و به آتش داغ مي كنيم؟ امام (ع) فرمود عيب ندارد، گفتم ما اين دواهاي سمي مانند اسمحيقون و غاريقون به مريض مي‏دهيم؟ فرمود عيب ندارد.

گفتم اين گونه دواها كه به مريض مي‏دهيم راستش گاهي مي‏شود كه مي ميرد؟ فرمود اگر چه بميرد؛ گفتم ما روي آن دواء سمي نبيذ (شراب خرما) به بيمار مي نوشانيم؟

فرمود: در حرام شفائي نيست، رسول خدا (ص) بيمار شد و عايشه گفت شما بيماري سينه پهلو داريد در پاسخ او فرمود من نزد خداوند عز و جل ارجمندترم از اينكه مرا به سينه پهلو دچار سازد، فرمود:

پس پيغمبر دستور داد با قطره‏ چكاني از صبر تلخ در دهان او چكانيدند (با صبر خوب او را مالش دادند)».

2. روايت دیگری هم در اين زمينه هست كه آن را هم می آوریم:

«دَخَلَتْ أُمُّ خَالِدٍ الْعَبْدِيَّةُ عَلَي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ يَعْتَرِينِي قَرَاقِرُ فِي بَطْنِي [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلَالِ النِّسَاءِ وَ قَالَتْ‏] وَ قَدْ وَصَفَ لِي أَطِبَّاءُ الْعِرَاقِ النَّبِيذَ بِالسَّوِيقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ كَرَاهَتَكَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ، فَقَالَ لَهَا وَ مَا يَمْنَعُكِ عَنْ شُرْبِهِ؟ قَالَتْ :قَدْ قَلَّدْتُكَ دِينِي فَأَلْقَي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) أَمَرَنِي وَ نَهَانِي فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلَا تَسْمَعُ إِلَي هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ هَذِهِ الْمَسَائِلِ لَا وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَكِ فِي قَطْرَةٍ مِنْهُ وَ لَا تَذُوقِي مِنْهُ قَطْرَةً فَإِنَّمَا تَنْدَمِينَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَي حَنْجَرَتِهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً أَ فَهِمْتِ...؛(2) روزي زني به نام ام خالد خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: پزشكان عراق به خاطر بيماري كه دارم برايم شراب خوردن را تجويز كردند ؛ ولی توقف كردم چون فهمیدم كه شما به این مسئله كراهت دارید. دوست دارم این مسئله را از شما بپرسم. پس امام فرمود: چه چیز تو را منع كرده كه از آن ننوشی؟ ام خالد گفت: دینم را از شما تقلید می كنم و اگر فرداي قيامت به من گفتند چرا خوردي؟ بگويم امام صادق دستور داد و اگر سئوال كردند چرا نخوري (و مردي؟ ) باز در جواب بگويم امامم دستور دادند. پس به او خبر داد كه امام صادق مرا امر كرد و نهی كرد و فرمود: آیا از این زن و این مسایل را نشنیدی كه بيان كرد . بخدا قسم هرگز اجازه نمي دهم برای تو در قطره ای از آن و يك قطره از شراب را نخور! زيرا وقتي جانت به گلويت برسد (زمان مرگ ) سخت پشيمان خواهي شد و اشاره كرد با دستش به حنجره اش و سه بار فرمود  فهميدي چه گفتم...».

پی نوشت:

1. شيخ كليني،‏ الكافي،‏ ناشر اسلاميه‏، چاپ تهران‏، سال 1362 ش‏، نوبت دوم‏، ج‏8، ص 194 .

2. همان ، ج6 ،ص 413 ،حدیث  1.

برای درمان وسواس طب سنتی بهتر است یا طب جدید؟
به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود.

برای درمان قطعی وسواس فكری و عملی كدام روش بهتراست؟ طب سنتی یا طب جدید؟

وسواس اختلالی است كه فقط جنبه زیست شناختی و فیزیكی ندارد، بلكه جنبه روانی و رفتاری هم دارد، حتی به نظر ما جنبه روانی و رفتاری آن بیش تر است. به نظر می رسد كه هیچ كدام از طب سنتی و طب جدید به تنهایی نمی توانند در درمان وسواس موفق باشند، بلكه باید از درمان های روان شناختی هم استفاده شود. به نظر روان شناسان درمان اصلی این گونه اختلالات از طریق درمان های رفتاری و شناختی صورت می گیرد كه در حیطه كار روان شناسان است، اما از آن جایی كه ثابت شده كه این گونه اختلالات، همراه نقص های فیزیكی و زیست شناختی است، علم روان پزشكی هم به كمك روان شناسان می آید و در درمان كمك می كند. در مورد درمان های پزشكی، در طب سنتی هم داروهایی برای درمان وسواس دارند كه ادعا می كنند كه می توانند از طریق آن ها وسواس را درمان كنند، البته شخصا از میزان تاثیر گذاری و موفقیت طب سنتی در این مورد خبری ندارم، اما با توجه به بعضی از اطلاعات، بعید نیست كه در این زمینه موفقیت هایی داشته باشند.

در طب جدید هم معتقد هستند كه یكی از علت های ایجاد وسواس، كاهش ترشح هورمون سروتونین است. سعی می كنند كه از طریق داروهای شیمیایی، میزان ترشح این هورمون را تعدیل كنند. در خیلی از موارد موفقیت هایی هم داشته اند. انجام این كار و تجویز دارو در حیطه كاری روان پزشكان است. البته معمولا مصرف دارو در مواردی توصیه می شود كه بیماری وسواس، شدیدتر شده باشد.

 به نظر می رسد كه درمان دارویی ( چه سنتی و چه جدید) به تنهایی كافی نیست، بلكه باید درمان های رفتاری و شناختی روی فرد مبتلا به وسواس صورت بگیرد.این اشخاص باید به یك روان شناس و درمانگر مراجعه كنند. هم چنین از درمان های دارویی  استفاده كنند. تحت راهنمایی های یك متخصص درمانی خوب، رفتار درمانی نیز برای مداوای این روان رنجوری انجام می گیرد. در رفتار درمانی، افراد مبتلا با موقعیت هایی روبه رو می شوند كه اضطراب و وسواس فكری آن ها را افزایش می دهد. بعد متخصص آن ها را تشویق می كند تا دست به اعمال وسواسی نزند و احساسات عصبی خود را كنترل كند. مثلاً كسی كه وسواس فكری در مورد میكروب و كثیفی دارد، ترغیب می شود تا از دستشویی عمومی استفاده كرده و دست های خود را فقط یك مرتبه بشوید. برای استفاده از این متد، فرد مبتلا باید قادر باشد میزان بالای اضطراب تحمیل شده بر خود را تحمل كند. در طول زمان رفتار درمانی باعث از بین رفتن علائم این بیماری خواهد شد.

درمانگران براي درمان وسواس از راه های دیگری هم استفاده می كنند:

 1- تغيير آب و هوا:

دور ساختن بيمار از محيط خانواده، و اقامت او در يك آسايشگاه و واداشتن به زندگي در يك منطقه خوش آب و هوا براي تخفيف اضطراب و درمان بيمار اثري آرامش بخش دارد. اين امري است كه اولياي بيمار مي ‏توانند به آن اقدام كنند.

2- تغيير شرايط زندگي:

از شيوه ‏هاي درمان اين است كه زندگي بيمار را به محيطي ديگر بكشانيم و وضع او را تغيير دهيم. او را بايد به محيطي كشاند كه در آن مسئله حيات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد. بناي اصلي شخصيت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسي هاي تجربي نشان مي ‏دهند كه در مواردي با تغيير شرايط زندگي و حتي تغيير خانه و محل كار و زندگي، بهبود كامل حاصل مي ‏شود.

3- ايجاد اشتغال و سرگرمي:

تطهيرهاي مكرر و دوباره‏كاري‏ها بدان خاطر است كه بيمار وقت و فرصت كافي براي انجام آن در خود احساس مي‏ كند . وقت و زماني فراخ در اختيار دارد. بدين سبب ضروري است در حدود امكان سرگرمي او زيادتر گردد تا وقت اضافي نداشته باشد. اشتغالات يكي پس از ديگري او را وادار خواهد كرد كه نسبت ‏به برخي از امور بي ‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگي در جمع:

فرد وسواسي را بايد از گوشه ‏گيري و تنهايي بيرون كشيد. زندگي در ميان جمع، خود مي ‏تواند عاملي و سببي براي رفع اين حالت‏ باشد. ترتيب دادن مسافرت هاي دسته جمعي كه در آن همه افراد ناگزير شوند شيوه واحدي را در زندگي پذيرا شوند، در تخفيف و حتي درمان اين بيماري مخصوصاً در افراد كمرو مؤثر است.

5- شيوه‏ هاي اخلاقي:

رودربايستي ‏ها و ملاحظات  كه هر انساني با آن مواجه است، تا حدود زيادي سبب تخفيف اين بيماري مي‏ شود. طرح سؤالات انتقادي توأم با لطف و شيريني، به ويژه از سوي كساني كه محبوب و مورد علاقه بيمارند، در امر سازندگي بيمار بسيار مؤثر است. مي‏ تواند موجب پيدايش تخفيف هايي در اين رابطه شوند. البته بايد سعي بر اين باشد كه «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود. روح بيمار را نيازارد. احياي غرور بيمار در مواردي بسيار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواري ناشي از پذيرش رفتارهاي ناموزون وسواسي است و به بيمار قدرت مي ‏دهد. بايد گاهي غرور فرد را با انتقادي ملايم زير سؤال برد. با كنايه به او تفهيم كرد كه عُرضه اداره و نجات خويش را ندارد تا او بر سر غرور آيد و خود را بسازد. بايد به او القا كرد كه مي ‏تواند خود را از اين وضع نجات دهد. همچنين بايد به بيمار اجازه داد كه درباره افكار خود، اگر چه بي معني است، صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ كردن وقت:

بيش از اين هم گفته ‏ايم كه گاهي تن دادن به ترديدها ناشي از اين است كه بيمار خود را در فراخي وقت و فرصت‏ ببيند . براي درمان ضروري است كه در مواردي وقت را بر فرد وسواسي تنگ كنند. در چنين مواردي لازم است ‏با استفاده از فنون و شيوه‏ هايي او را به كاري مشغول داريد . به امر و وظيفه‏ اي وادار نماييد تا حدي كه وقتش تنگ گردد . ناگزير شود با سر هم كردن عمل و وظيفه، كار و برنامه خود را،اگرچه نادرست است‏ سريعاً انجام دهد. تكرار و مداومت در چنين برنامه‏ اي در مواردي مي ‏تواند به صورت جدي در درمان مؤثر باشد.

7- زير پا گذاردن موضوع وسواس:

در مواردي براي درمان بيمار چاره ‏اي نداريم جز اين كه به او القا كنيم به قول معروف به سيم آخر بزند، حتي با پيراهني كه او آن را نجس مي‏ داند و يا با دست و بدني كه تطهير نكرده مي‏ شمارد ، به نماز بايستد و وظيفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت ديگر بيمار را واداريم تا  كاري را كه از آن مي‏ ترسد، انجام دهد. تنها در چنين صورتي است كه در مي ‏يابد هيچ واقعه ‏اي اتفاق نمي‏ افتد.

موفق باشید.

من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم
ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوب‌هاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد

 من زن دارم ولي با كسي كه عاشقش بودم و شوهر داره با تلفن در ارتباطيم راهنماييم كنيد

خيلي بهتر بود كه در نامهي خود به اين نكته نيز اشاره ميكرديد كه آيا عشق و علاقه شما به قبل از ازدواج آن خانم با شوهرش بر ميگردد يا نه؟ اگر قبل از ازدواج او با شوهرش به او علاقهمند بودهايد حال اين سؤال مطرح مي شود كه چرا علي رغم اين كه عاشق آن بوده ايد ولي با اين حال با او ازدواج نكردهايد؟ دانستن علت يا علل عدم ازدواج شما ميتواند ذهنتان را به اين نكته معطوف كند كه حتماً موانعي در پيش بوده كه شما به هم نرسيدهايد و الا با هم ازدواج ميكرديد و در بستري مناسب، صميمانهترين ارتباطات مشروع را با هم پيدا ميكرديد. حالا وقتي به خاطر وجود برخي موانع، شما از رسيدن به يكديگر و ازدواج با هم محروم شدهايد و نهايتاً هر كدامتان به فرد ديگري ازدواج نمودهايد طبيعتاً، ديگر منطقي نيست كه با يكديگر خارج از چارچوبهاي شرعي، ضوابط عقلي، ملاحظات عرفي و تعهدات ازدواج ارتباطي داشته باشيد چون به هر حال، با ازدواج هر دوي شما با فرد ديگر، يك مانع بسيار بزرگ جدي بر موانع قبلي اضافه گردد و عملاً ارتباط شما و ادامه آن غير ممكن ميگردد. ادامه ارتباط به صورت تلفني،  آن هم پنهاني نه تنها هيچ كمكي به شما نميكند و شما را به وصال معشوقتان نميرساند بلكه، بزرگترين و بدترين آسيبها و پيامدهاي منفي را به دنبال دارد. به اعتقاد ما وقتي مانع جدي بر سر وصال شما با آن زن شوهردار وجود دارد، طبيعتاً بايستي از هر گونه ارتباطي با وي به هر انگيزه و هدفي بپرهيزيد و او را كاملاً به ورطهي فراموشي بسپاريد تا در زندگي به آرامش برسيد. هرگونه نشخوار ذهني، خيالپردازي و يا ارتباط بيشتر، به منزلهي سمّ مهلكي است كه نه تنها زندگي شما را از هم متلاشي ميكند بلكه، زندگي آن خانم را نيز در معرض نابودي قرار ميدهد. ضمن اين كه تجربه نشان داده است كه ارتباط شما هيچگاه در همين حد باقي نميماند و روز به روز بيشتر و دامنهي آن گستردهتر ميگردد و ممكن است به تدريج به روابط جنسي نامشروع هم ختم گردد كه در اين صورت، آسيبهاي به مراتب سختتر و شديدتري در انتظارتان خواهد بود. اگر روزي ارتباط نامشروع شما آشكار گردد در آن موقع، رسواي عالَم و آدم خواهيد شد و مجازاتي مثل اعدام در انتظارتان خواهد بود چرا كه مجازات ارتباطي جنسي زن و مرد متأهل به چيزي كمتر از مرگ، آن هم به شديدترين نوع آن نيست.

هر چه بيشتر به عواقب سوء جسماني، رواني، آثار و پيامدهاي منفي و آسيبهاي فراوان ارتباطتان يا زن شوهردار بينديشيد و نسبت به عواقب آن خوب فكر كنيد. تفكر و مطالعه درباره عواقب و آثار سوء دنيوي و اخروي اين عمل، شما را در تصميم¬تان و تلاش براي قطع ارتباط كمك خواهد كرد و انگيزه¬تان را افزايش مي دهد. اگر بدانيد كه با اين ارتباط گناهآلود چه آسيبهاي وحشتناكي به پيكره خود و روح و روان خويش و به زندگي آن زن وارد مينماييد و در صورت بر ملا شدن، چه آبروريزي بزرگي اتفاق خواهد افتاد، هرگز تن به چنين كاري نميداديد و فرسنگ¬ها و كيلومتر¬ها از آن فاصله ميگرفتيد و تحت هيچ شرايطي خود را درگير اين قبيل روابط حساس نميكرديد.

لحظهاي خود را جاي شوهر اين خانم قرار دهيد، آيا به او اجازهي ميداديد چنين رابطهاي را با مرد بيگانه برقرار كند و آيا به همسر خود نيز اجازهي اين گونه روابط پنهاني ميدهيد؟ اين را بدانيد كه خورشيد هميشه پشت ابر نميماند و ياد زماني بيفتيد كه روزي تمام اين ارتباطات و صحبت كردنهاي تلفني و ابراز علاقه-هاي پنهاني برملا شود و باعث جنگ و جدال شديدي بين شما و شوهر اين خانم يا خانوادهي او و بالعكس گردد. بنابراين بهتر است با تنظيم يك ترازنامهي اخلاقي و ترسيم عاقبت و همهي آثار سوء آن، انگيزهي خود را براي ترك عمل گناهآلود و قطع ارتباطتان بالا ببريد.

ناگفته نماند كه ادامهي ارتباطتان، صحبت كردنها، ابراز علاقه متقابل و تدوام اين گونه روابط غير شرعي، باعث ميشود كه ناخودآگاه، شما و آن خانم تخليه هيجاني شويد و ديگر حال و حوصله همسرانتان را نداشته باشيد و خداي نكرده محبتتان نسبت به همسرانتان كم گردد و در نتيجهي آن، در زندگي دچار اختلافات عديدهاي گرديد و زندگي هر دوي شما به تباهي كشيده شود كه در اين بين گناه شما و آن خانم شديدتر خواهد بود چرا كه شما با ادامهي ارتباطتان باعث نابودي زندگي همسرانتان گرديدهايد و در حق آنها به نوعي مرتكب ظلم و ستم و خيانت گرديدهايد..

براي اين كه از آسيبهاي اين گونه روابط گناهآلود در امان بمانيد توصيه ميشود با در نظر گرفتن همهي اين نكات، سعي كنيد همهي زمينه¬هاي ارتباطات پنهاني و تلفنيتان را از بين ببريد و هيچ¬گاه با او تماس نگيريد و اجازه تماس مجدد را نيز به او ندهيد.

يادتان باشد شما و آن خانم با ازدواج با همسرانتان قانوناً و شرعاً متعهد شدهايد كه به اصول و مباني ازدواج و زندگي مشترك خود با همسرانتان متعهد باشيد از اين روي، ارتباط گناهآلود شما با آن خانم زير پا گذاشتن همهي تعهدات ازدواج تلقي ميگردد.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟
اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند.

چگونه باید موضوع ازدواج را با خانواده در میان گذاشت؟

در سوالات مشاوره اي خودتان، هميشه ميزان سن خود را معلوم كنيد، هم چنين در این مورد اگر مقداري از وضعيت خانواده اتان را توضيح مي دايد خوب بود. اما در هر صورت اگر در سن ازدواج هستيد اولين راه این است كه به صورت مستقيم با مادر و پدرتان در این مورد صحبت كنيد و از ايشان بخواهيد كه براي ازدواج شما اقدام كنند، اگر با پدر و مادرتان خيلي راحت نيستيد مي توانيد با خواهر و برادر يا خاله و عمه و عمو و دايي و هر كسي كه با پدر و مادرتان صميمي است و شما هم با او راحت هستيد صحبت كنيد تا آنها با پدر و مادرتان این مسئله را مطرح كنند. به هر حال در این قضيه، حيا و خجالت جايي ندارد و اگر دختري را هم خودتان پسنديده ايد و زير نظر داريد با آنها مطرح كنيد و نظرشان را جويا شويد. اگر برادر و خواهر بزرگتري در خانه نداشته باشيد به ا حتمال زياد خانواده اتان انتظار طرح این مسئله را از طرف شما دارند و لذا در مورد آن، كاملا عادي برخورد خواهند كرد، گرچه از نظر ما وجود خواهر و برادر بزرگتر هم نمي تواند مانع ازدواج فرزند كوچكتر محسوب شود. اگر در این مورد، نكته اي وجود دارد كه در سؤالتان مطرح نكرده ايد باز هم با ما مكاتبه كنيد. هم چنين مي توانيد با شماره 096400 با مشاورين تلفني این مركز تماس بگيريد.

موفق باشيد.

می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. چرا باید بیكار باشم؟
پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم.

 می خوام خودكشی كنم دانشجوی دكتری بیكار 32سالمه. زن نمیدن میگن بیكاره. خدایش معدلم خیلی خوبه ولی نمی دونم چرا باید بیكار باشم

ما در روان شناسي و مشاروه بحثي داريم مبني بر اين كه همه ما انسان ها چه دكتر باشيم چه بي سواد در مواجهه با مشكلات شخصی گويا دچار نوعي تفكر و ديد «لوله اي» مي گرديم به عبارت دیگر ما در برخورد با دشواري هاي زندگي شخصی مان گویا فقط مي توانيم از داخل يك لوله باريك به مسائل و مشكلات بنگريم و زاويه و افق ديد ما بسيار ضيق و تنگ مي گردد.

پر واضح است براي حل هوشمندانه مسائل چاره اي جز فراخ كردن ديدمان به مشكل نداريم. تا از طریق تجزيه و تحليل جزئيات و جوانب مشكل به حل آن نایل آییم. مثلا شما به عنوان يك دانشجوي بسيار موفق دوره دكتري مي توانيد مشكلات به مراتب بزرگتر از مشكل فعلي خود را براي ديگران حل و فصل نماييد و همچون يك مشاوره كار اشنا پس از تجزيه و تحليل دقيق مشكل به ارائه راه كار كارآمد بپردازيد. ولي با اين وصف در برخورد با مشكلات شخصي تان احساس در می مانید. و به جاي حل مساله به برخورد هيجاني با ان، از جمله پاك كردن صورت مسأله (مثلا از طريق تصميم به خود كشي) اقدام مي نماييد.

پس در شرايط كنوني ضروري است كه از اصرار بر حل يك تنه مشكل حذر نماييد و با كمك مشاور دانشگاه یا ساير مراكز مشاوره دانشجويي يا مشاروه شغلي بر توانمندي خود براي حل مساله بيفزاييد.

صرف بازگو كردن مشكلات دروني به بينش بيشتر شما مي انجامد و از سطح تنيدگي شما مي كاهد. خوشبختانه توانمندي ذهني شما آن قدر بالاست كه ما نيازي به بيان بسياري نكات مشاروه اي نداريم. در هر صورت چه بخواهيد چه نخواهيد حل جادويي و يك شبه مشكل بيكاري شما غير ممكن است و شما بايد به صورت گام به گام و مرحله به مرحله به حل مشكل بيكاري خود اقدام نماييد شما مي توانيد مانند همه بیكاران عالم از در آمد اندك شروع كنيد و با زمان دادن به خود اين مهم را تا در آمدهاي بالاتر ادامه دهيد.

متاسفانه معلوم نيست كه دليل ممانعت ذهني شما از صدها شغل موجود با درآمد اندك يا متوسط چيست؟ آيا آن ها را در شان خود نمي بینيد؟ آيا از كمال گرايي منفي در رنجيد؟ آيا فقط به پشت ميز مي انديشيد؟ آيا صرفا به استخدام رسمي يا هيات علمي نظر داريد؟ آيا به نياز بازار توجهي نداريد و صرفا به علایق خود دل، خوش دارید؟ آيا افسرده ايد و حس و حال كاري نداريد؟ آيا توقع داريد به پسر بيكار زن دهند و دو دو چهار تا عقلي مبني بر نياز تشكيل زندگي به پول را منكر شوند؟

آيا بايد دم اخر به فكر كسب درآمد افتاد و آيا نمي توانستیم اين مهم را از همان اوايل كارشناسي آغاز كرد و ده ها آياي ديگر كه مشاور مي تواند بدون كوچكترين محكوم كردن شما دوست عزيز به پاسخ دادن منطقي شما به آن ها كمك كند.

اين سوالات نبايد به باتلاق رواني شما تبديل گردد، بلكه بايد با تجزيه و تحليل همدلانه آن ها به خلق راه برون رفت پرداخت.

اگر كمي به افراد پيراموني خود بنگريد مي بينيد كه افرادي در شرايط به مراتب بدتر از شما صرفا از طريق ترجمه، تايپ، پروژه هاي تحقيقاتي كوچك، تدريس خصوصي يا تدريس در آموزشگاه ها، تاليف مقاله علمي، نوشتن مطلب در روزنامه و هفته نامه حتي كارهاي خدماتي مانند نقاشي ساختمان، فروشندگي دست فروشی مسافر كشي نه تنها زن گرفته اند بلكه در فكر خريد ماشين و سر پناه مي باشند.

قطعاً پدر خانم آينده شما همين كه در شما توانمندي كسب در آمد حلال از هر طريقي چه متناسب با شان دكتري شما، چه غير متناسب ببيند به دامادي شما رضايت مي دهد و اگر اين توانمندي يا حال و حوصله در ما نباشد قطعا هيچ كس از جمله خود شما به دامادي چنين فردي رضايت نمي دهيد. بار ديگر تاكيد مي گردد در اسرع وقت خود را در دامان يك مشاور با تجربه بيندازيد و با مشاوره هاي هفتگي به تدريج خود را از شرايط فعلي رهايي ببخشيد. به عنوان مثال اگر منشا بيكاري اموري مانند افسردگي، وسواس فكري، كمال گرايي منفي و ... باشد فقط از طريق درمان تخصصي اين ها، راه براي اشتغال فرد باز مي شود و گرنه روز از نو و روزی از نو.

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك آن
1. قرب معنوی 2. یاد خدا و آرامش روانی 3. عامل باز دارنده از گناه 4. گناه زدایی 5. غفلت زدایی‏ 6. تكبر زدایی 7. عامل پرورش فضائل اخلاقی 8. همگرایی 9. نفی طاغوت ‏

آثار و فوائد نماز خواندن و همچنین آثار ترك نماز چیست؟

به برخی از آثار نماز اشاره می شود :

1. قرب معنوی

یكی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشكیل می‏دهد. در یكی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده (1) كه حكایتگر بعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی (ع) فرمود: "الصلوة قربان لكل تقی؛ (2) نماز وسیله تقرب هر پرهیز كاری به خداوند است". در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده كه اشاره به آثار معنوی آن می‏باشد.

2. یاد خدا و آرامش روانی

در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذكری ؛ (3) نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی".

یكی از نویسندگان در تفسیر این آیه می‏نویسد: "روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز یاد خدا است.  "ذكر اللَّه" است كه در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است".(4) ذكر و یاد خداوند نقش تعیین كننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذكر خدا به انسان‏های نماز گذار آرامش می‏دهد: "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب ؛ (5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است".

3. عامل باز دارنده از گناه

یكی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است: "إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنكر". (6) طبیعت نماز از آن جا كه انسان را به یاد خدا و نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می‏اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منكر است. انسان كه به نماز می‏ایستد و تكبیر می‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر می‏شمرد... بدون شك در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حركت به سوی پاكی و جهشی به سوی تقوا پیدا می‏شود...". (7)

4. گناه زدایی

یكی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. (8) پیامبر (ص) از یاران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاكیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و كثافت در بدن او می‏ماند؟ در پاسخ عرض كردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است. هر زمان كه انسان نماز می‏خواند، گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است، از بین می‏رود. (9)

5. غفلت زدایی‏

بزرگ‏ترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است كه هدف آفرینش خود را فراموش كند. غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم این كه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می‏شود، مرتباً به انسان اخطار می‏كند و هشدار می‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می‏سازد... و این نعمت بزرگی است كه انسان وسیله‏ای در اختیار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید. (10)

6. تكبر زدایی‏

یكی از عوامل مهم تكبر زدایی نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پیشانی بر خاك در برابر خدا می‏گذارد . خود را ذره كوچكی در برابر عظمت او می‏بیند، از این رو پرده‏های غرور و خودخواهی را كنار می‏زند. از این رو علی (ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یكی از آثار نماز را تكبر زدایی بیان نمود: "خداوند ایمان را برای پاكسازی انسان ها از شرك واجب كرده است و نماز را برای پاكسازی از كبر". (11)

7. عامل پرورش فضائل اخلاقی

نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش می‏دهد . نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است. انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می‏برد. به ملكوت آسمان‏ها دعوت می‏كند. با فرشتگان همصدا می‏شود. خدا را در همه حال حاضر و ناظر می‏داند.

8. همگرایی

علاوه بر آثار مذكور كه معمولاً آثار خودی نماز محسوب می‏شوند، یكی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است. برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش می‏گذارد، زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در كنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا می‏كنند. خطیب جمعه با بیان احكام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی می‏دهد. شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است كه در آموزه‏های دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است. (12)

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

"خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده است. هر كس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی سبك شمردن یا انكار ترك كند، خداوند او را پریشان می‏كند . به كار او بركت نمی‏دهد.

بدانید نماز او قبول نمی‏شود، بدانید زكات او قبول نمی‏شود، بدانید حج او قبول نمی‏شود ...، تا از این كار توبه كند ..." . (13)

9. نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم‏

انسانی كه فقط خداوند را عبادت نماید، در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد. هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و كوچك می‏شود . كسی نمی‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. در مقابل گردنكشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمی‏آورد. با طاغوت كنار نمی‏آید.

خداوند این مسئله را یكی از اهداف بعثت پیامبر (ص) دانسته : " در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث كردیم تا خداوند را عبادت نمایید. از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز كنید. (14)

عواقب ترك نماز:

از برخی روایات استفاده می‏شود كسی كه عمداً نمازش را نخواند، كافر یا مانند كافر است:رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: بین الاسلام و الكفر ترك الصلوه؛(15)

فاصله بین ایمان و كفر ترك نماز است.

یا بهره‏ای‏از دین ندارد : لا حظ فی الاسلام لمن ترك الصلوه؛(16)

برای تارك نماز بهره ای در اسلام نیست.

یا عملش تباه می‏شود:من ترك صلوته حتی تفوته من غیر عذر فقد حبط عمله؛(17)

هر كس بدون عذر نماز را ترك كند تا قضا شود، اعمالش از بین می رود.

یا موقع مرگ به او خطاب می‏شود: می‏خواهی یهودی بمیر یا نصرانی. بمیر، تو مسلمان نیستی:من ترك الصلوه لا یرجو ثوابها و لا یخاف عقابها فلا ابالی ان یموت یهودیا او نصرانیا او مجوسیا؛ (18)

هر كس نماز را ترك كند و نه امید به ثوابش داشته باشد و نه ترس از عذابش ،اشكالی نمی بینم در اینكه یهودی یا نصرانی یا مجوسی از دنیا برود.

در قرآن آمده از برخی مجرمان كه گرفتار جهنم شده‏اند، پرسیده می‏شود: چه چیزی باعث شد كه در دوزخ باشید، می‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم (فی جنات یتسائلون، عن المجرمین، ما سلككم فی سقر، قالوا: لم نك من المصلین).(19)

در مذمت كسانی كه در نماز سهل‏انگاری می‏كنند و آن را ضایع می‏نمایند ، آیات و روایاتی وارد شده است.

أَنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً ص فَقَالَتْ يَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ يَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِي الْقِيَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ........؛

فاطمه زهرا (س) از پدرش رسول خدا پرسید: عذاب و عقوبت كسی كه نمازش را سبك بشمارد [یعنی مسلمانی كه نماز نخواند یا گاهی بخواند یا به نماز و كیفیت صحت آن اهمیتی ندهد] چیست؟ پیامبر فرمود: هر مرد یا زنی نمازش را سبك بشمارد و نسبت به آن بی اهمیت باشد، خداوند او را به پانزده بلا و گرفتاری مبتلا می‏سازد. شش مكافات در دنیا و سه گرفتاری هنگام مردن و سه تا در قبر و عالم برزخ و سه مجازات در قیامت خواهد بود: 

اما شش بلای دنیوی: خداوند بركت را از عمر او برمی‏دارد (عمرش كوتاه می‏شود یا پرفایده و نافع نیست).

2 - بركت را از رزق و روزی او برمی‏دارد (مبتلا به فقر می‏شود یا اگر پول دارد، نفعش به كسی نمی‏رسد).

3 - خداوند سیمای صالحان را از چهره او بر می‏دارد (هر كس او را ببیند، او را از مجرمان و افراد ناشایست می‏پندارد).

4 - اعمال خوب دیگر او اجری ندارد.

5 - دعای او به آسمان نمی‏رود (پذیرفته نمی‏شود).

6 - اگر خوبان هم برای او دعا كنند، فایده‏ای ندارد.

اما سه بلا وقت مرگ:

7- هنگام مردن ذلیلانه و با خواری می‏میرد.

8 - گرسنه می‏میرد.

9 - تشنه می‏میرد (هنگام مردن چون احساس گرسنگی و تشنگی می‏كند، تمام فكر و توجهش به آن است و توجهی به خدا و یاد خدا ندارد، در نتیجه با حالت غفلت می‏میرد). اگر از تمام رودهای دنیا بخورد سیراب نمی شود

 

اما سه بلای قبر:

10 - در قبر فرشته ای او را آزار می‏دهد.

11- قبر بر او سخت و ناگوار می‏شود و بر او فشار می‏آورد.

12 - دچار ظلمت در قبر می‏شود (روح او در قبر دچار فشار و ظلمت می‏شود).

سه بلای قیامت:

13 - در روز قیامت هنگامی كه از قبر به سوی صحرای محشر روانه شود، فرشته ای او را به صورت روی زمین می‏كشاند و مردم او را نگاه می‏كنند.

14 - از او به سختی حساب می‏كشند.

15 - خداوند نظر لطف و مرحمت به او نمی‏كند، در نتیجه دچار عذاب الهی می‏شود.(20)

 

پینوشت‏ها:

1. ذاریات(51) آیه 56.

2. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام  كلمات قصار، جمله 136،

3. طه(20) آیه 14.

4. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، طهران، 1362 ه.ش ، ج 16، ص 289.

5. رعد(13) آیه 28.

6. عنكبوت (29) آیه 45.

7. تفسیر نمونه، ج 16، ص 284.

8. همان، ص 290.

9. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه،  مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق ، ج 3، ص 7.

10. تفسیر نمونه، ج 16، ص 290 - 291.

11. نهج البلاغه، كلمات قصار 252.

12. جمعه (62) آیه‏ 9؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 125 .

13. وسایل الشیعه، ج 5، ص 7.

14. نحل (16) آیه 36.

15. محمدی ری شهری ،میزان الحكمه ،ناشر دارالحدیث، چاپ اول ،جلد 2،صفحه1644.

16.همان.

17.همان.

18.همان.

19.سوره مدثر(74)آیه40-43.

20.محدث نوري، مستدرك الوسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 هجري قمري،ج3 ،ص 24.

انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟
انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:1- انتقاد سالم و سازنده 2- انتقاد ناسالم و سوزنده.

 انتقاد موثر و خوب چه ويژگي هايي دارد؟

انتقاد در دو جلوه، خود را نشان می­دهد:

1- انتقاد سالم و سازنده:

انتقادی كه در آن، سوز و سلیقه همراه با همّت و دقت، رهاوردی مفید و مؤثر ایجاد می‏كند؛ شخصیت مخاطب را از هر گونه آسیبی مصون می‏سازد. ارزش‏های گفتاری و رفتاری را محترم می‏شمرد. سبب جلب و گسترش اعتماد متقابل و استحكام پایه‏های دوستی و روابط صادقانه و صمیمانه می‏گردد.

2- انتقاد ناسالم و سوزنده:

در این انتقاد، «تحریف» شخصیت و «تحقیر» موقعیت و هویت فرد، جایگزین «تكمیل» آن ها می‏شود. فرد را با انزوا، دلزدگی و احساس یأس و ناكامی مواجه می‏كند. گرچه در پاره‏ای موارد، سكوت او تنها پاسخ به ما محسوب می‏شود، اما سكوت معنادار، «محبت عاطفی» را محو و «برودت عاطفی» را جایگزین آن می‏سازد. پایانی جز تلخی خاطره، تیرگی روابط و فرار از نكته‏ها و گفته‏های سازنده نخواهد داشت!!

بعد از بیان این مقدمه به مهم ترین ویژگی های یك انتفاد خوب و موثر كه در نقد و انتقاد از دیگران باید مورد توجه قرار بگیرد، اشاره می شود :

1-2. حُسن برخورد:

یك انتقاد خوب با برخوردی نیكو و لحنی آرام همراه است . قرآن مجید خطاب به پیامبر اكرم(ص) می فرماید:

 "ای پیغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نیكوترین وجه صحبت نمایند". (1) 

خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای خدایی دارد، با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به ایشان بگوید: آيا سَرِ آن داري كه به پاكيزگي گرايي، و تو را به سوي پروردگارت راه نمايم تا پروا بداري؟»(2)

هرگز نمی توان با خشم و خشونت دیگران را مورد نقد قرار داد و یا از گناه باز داشت؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست" و "شأن شما بالاتر از این ها است" بسیار مؤثر است.

2-2. جلب اعتماد:

ارشاد و راهنمایی دیگران در صورتی با موفقیت انجام می گیرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمی توان در شخصی نفوذ كرد. هر كسی بتواند با مردم الفت برقرار كند، مردم به او روی خواهند آورد. برای این كار باید به خطاكار شخصیت داد و از به كار بردن الفاظ تحقیر آمیز خودداری كرد.

3-2. در نظر گرفتن وضع روحی و روانی :

اصل مهم در هدایت و راهنمایی یا امر به معروف و نهی از منكر «مخاطبشناسی» است. هر مبلّغ، مربّی، معلّم و یا فردی كه در موقعیت هدایت و تربیت قرار گرفته، لازم است پیش از هر اقدامی «مخاطب» خود را بشناسد، آنگاه بر پایه ویژگیهای فكری، روحی و علمی مخاطب با وی سخن بگوید، تا زحمات و حرف هایش هدر نرود.

«مخاطبشناسی» بر پایه «ویژگیهای» مخاطب سخن گفتن، یكی از خصایص و سنتهای عملكردی همه پیام آوران آسمانی است، چنان كه پیامبر (ص) میفرماید: «نحن معاشر الانبیاء نكلّم الناس علي قدر عقولهم؛ (3) ما پیامبران با مردم به اندازه عقل شان صحبت میكنیم».

در اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منكر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانی است ،نمی توان نصیحت كرد. امام علی (ع) می فرماید:"برای دل های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است .هنگامی كه می خواهید كاری را انجام دهید، از طریق علاقه اشخاص وارد شوید، زیرا هنگامی كه كسی را مجبور بر كاری كنید ،نابینا می شود". (4) یعنی خود را به كوری و كری می زند.

4-2. محترم شمردن عقاید افراد:

‌‌شخص ممكن است كه منكرات یا ترك كارهای معروف و شایسته را بر اساس یك سری عقاید انجام دهد ؛ بنابراین نباید به طور تند و توهین آمیز به عقاید او برخورد نمایید. زیرا قطعا انتقاد از دیگران اگر همراه با توهین كردن به عقاید افراد باشد، نه تنها تاثیری ندارد، بلكه در بعض موارد تاثیر عكس دارد.

چنانچه دلیلی برای كار نادرست خود ارائه می دهد، آن را بشنوید و سپس با دلیل و استدلال سخن او را باطل كنید ، یا اشكالات آن را بگویید. گاهی كارهای خلاف او نه به خاطر عقیده به چیزی داشتن، بلكه به خاطر ناهنجارهای خانوادگی و اجتماعی و... است ؛ بنابراین شخص آگاه باید  ناهنجارها را بشناسد و سعی نماید تا فرد مورد نظر از آن ها نجات یابد.

 دو تذكر :

اول : نقد و انتقاد از دیگران، در میان جمع و افرادی كه طرف پیش آن ها آبرو و حیثیت دارند نباشد.

دوم : كسی كه قصد نقد دارد، با زبان نرم و لطیف با طرف مقابل برخورد كند. وقتی حضرت موسی به مقام نبوت رسید، از طرف خداوند مأموریت پیدا كرد به اتفاق برادرش هارون پیش فرعون بروند. او را امر به معروف و نهی از منكر كنند. خداوند به آن ها فرمود: به سوي فرعون برويد كه او به سركشي برخاسته، و با او سخني نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.» (5)

 

پینوشتها:

1. اسراء (17) آیه .

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ، ج 1، ص 23.

4. نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، قصار 193.

5.  طه (16) آیه 43.

صفحه‌ها