پرسش وپاسخ

لطفا سنديت و اعتبار حديث زير را براي بنده مشخص كنيد
اين حديث در بعضي از منابع حديثي اهل سنت آمده است و هيثمي آن را ضعيف دانسته است.

سلام لطفا سنديت و اعتبار حديث زير را براي بنده مشخص كنيد  

پيامبر اكرم(ص) : مثل اصحابي في امتي كالملح في الطعام لا يصلح الطعام الا بالملح

اين حديث در بعضي از منابع حديثي اهل سنت آمده است و هيثمي آن را ضعيف دانسته است. (1)

پي نوشت ها:

1. الهيثمي، مجمع الزوائد، دارالكتب العلميه، بيروت- لبنان. 

سند اين عبارت چيست؟
اين عبارت با پسوند" و سرّ المستودع فيها" كه خصوصا در عصر حاضر از روايات مستند هم مشهور تر شده است، در كتاب هاي معتبر روايي و حديثي سابقه اي ندارد ...

سند اين عبارت چيست؟ (اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و سرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمك)

اين عبارت با پسوند" و سرّ المستودع فيها" كه خصوصا در عصر حاضر از روايات مستند هم مشهور تر شده است، در كتاب هاي معتبر روايي و حديثي سابقه اي ندارد و نمي توان آن را به عنوان حديث معصوم نقل كرد. اين جمله فقط در بعضي از كتاب ها نقل شده است و بس.

اما از قول امام صادق و امام كاظم سلام الله عيلهما روايت هايي نقل شده است كه بدون عبارت " و سرّ المستودع فيها" مي باشد. امام صادق سلام الله عليه در مقام تمجيد شخصيت حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمود:. . . "فَيَرَوْنَهَا قَائِمَةً فِي مِحْرَابِهَا وَ قَدْ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَي أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا "(1) پس او(حضرت) را مي بيني در محرابش در حالي كه درخشنده است نور صورتش درود خدا بر او، پدر، همسر و فرزندانش.

و امام كاظم (ع) نيز فرمود:

"اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله ص صلوات الله عليها و علي أبيها و بعلها و بنيها"(2)

اول كسي كه برايش تابوت فراهم شد، حضرت فاطمه صلوات الله عليها دختر رسول خدا صلوات الله عليه بود درود خدا بر او، و همسر و فرزندانش.

در عين حال اين جمله از بعضي از علما اضافه شده و گفته شده است مصداق "سر" در وجود دختر گرامي رسول خدا صلوات الله عليها امام زمان سلام الله عليه است.

پي نوشت ها:

1. مجلسي محمد باقر بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار، لبنان بيروت انتشارات موسسه الوفاء سال 1404 ه ق، ج 43، ص 12.

2. فقه الرضا سلام الله عليه نوشته امام رضا سلام الله عليه، مشهد انتشارات كنگره امام رضا سلام الله عليه سال 1406 ه ق، ص 190.

اصل این روایت چیست و در چه منبعی ذكر شده؟
الْجَلْسَةُ فِي الْجَامِعِ خَيْرٌ لِي مِنَ الْجَلْسَةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ الْجَنَّةَ فِيهَا رِضَي نَفْسِي وَ الْجَامِعَ فِيهِ رِضَي رَبّی

روایتی از امیرالمؤمنین علیه السّلام هست به این مضمون كه «من جلوس در مسجد را ترجیح می‏دهم بر جلوس در بهشت». اصل این روایت چیست و در چه منبعی ذكر شده؟

روایتی به شرح زیر از امام نقل شده است:

الْجَلْسَةُ فِي الْجَامِعِ [و فی روایه المسجد] خَيْرٌ لِي مِنَ الْجَلْسَةِ فِي الْجَنَّةِ لِأَنَّ الْجَنَّةَ فِيهَا رِضَي نَفْسِي وَ الْجَامِعَ فِيهِ رِضَي رَبِّي. (1)

نشستن در مسجد را بیشتر از نشستن در بهشت دوست دارم. زیرا اولی مورد رضای خداست و دومی دلخواه خودم است.

در اینجا حضرت در صدد بیان این است كه او خواست خدا را بر دلخواه خود ترجیح می دهد از این رو اگر مخیر شود بین این كه در بهشت باشد یا در مسجد، دومی را انتخاب می كند. چون مورد نظر خداست.

معنای این جمله ترجیح دنیا بر آخرت نیست. بلكه ترجیح رضای خدا بر رضای خویش است.

پی نوشت ها:

1. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404 ق، ج 5، ص 199؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ج 2 ، ص 218.

با ذكر سند بفرمایید
مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏ (1)امام رضا (ع) مي‏فرمود: هر كه سپاس مردم نعمت دهنده را نگويد، سپاس ...

حديث شريف « من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق » از كيست ؟ با ذكر سند بفرمایید

در جستجوي منابع كتابي و نرم افزاري، عين اين حديث يافت نشد، اما احاديثي با اين مضمون وجود دارد كه در ذيل به دو مورد اشاره مي كنيم:

 1- وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِيِّ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبِ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ) يَقُولُ مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏ (1)امام رضا (ع)  مي‏فرمود: هر كه سپاس مردم نعمت دهنده را نگويد، سپاس خداي بزرگ را نگفته است.

2- محمدبن علي بن الحسين(ع) قال من الفاظ  رسول اللَّه (ص): لا يشكر اللَّه من لايشكر النّاس(2) : پيامبر اكرم(ص):شكر خدا را بجانياورده است آن كه از مردم (درقبال انعامشان) تشكر نكند.

پي نوشت ها:

1. تفصيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة،محدث عاملي‏،ناشرآل البيت‏ ،چاپ قم‏،سال1409 ق‏،نوبت اول‏،ج16ص313، حديث 21637.

2. همان، حديث 21638.

آيا ريشه حديثي دارد؟
چنين حديثي در منابع روايي ما وجود ندارد و از مراجع معظم تقليد هم در اين مساله فتوايي وجود ندارد.

بعضي همراه خواندن سوره ملك، سنگريزه هايي در قبر ميت مي ريزند. آيا ريشه حديثي دارد؟

چنين حديثي در منابع روايي ما وجود ندارد و از مراجع معظم تقليد هم در اين مساله فتوايي وجود ندارد

این روایت را با جزییات كاملش دوباره ذكر كنید
این روایت با كمی اختلاف در مطالب آن، در كتب روایی شیعه و سنی وارد شده ...

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید روایتی در مورد دزدیده شدن زره حضرت علی ع وجود دارد كه كتاب داستان راستان شهید مطهری آن را بدین شكل بیان می كند: در زمان خلافت علی - عليه السلام - در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی در نزديك مرد مسيحی پيدا شد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: اين زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به كسی بخشيده ام و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته ام. قاضی به مسيحی گفت: خليفه ادعای خود را اظهار كرد ، تو چه می گويی؟ او گفت: اين زره مال خود من است، و در عين حال گفته مقام خلافت را تكذيب نمیكنم. قاضی رو كرد به علی و گفت: تو مدعی هستی و اين شخص منكر است. علي هذا بر تو است كه شاهد بر مدعای خود بياوری. علی خنديد و فرمود : قاضی راست می گويد، اكنون می بايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم. قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد، و او هم زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر می دانست كه زره مال كی است، پس از آنكه چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست، از نوع حكومت انبياست، و اقرار كرد كه زره از علی است. طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی در جنگ نهروان می جنگد.

چند سوال پیرامون این روایت دارم: آیا در كتب معتبر حدیث، ناگفته های دیگری هم از این روایت وجود دارد؟ مثلاً اینكه آیا وقتی امام علی ع و آن فرد اهل كتاب به قاضی مراجعه كردند، قاضی به احترام امام (ع) از سر جایش بلند شد؟

یا آیا می خواست بلند شود كه امام علی ع برای رعایت مساوات نگذاشتند قاضی به احترام ایشان از جایش بلند شود. و آیا در انتهای روایت همچین فرموده ای از امام علی ع وجود دارد؟: اگر قاضی از جایش بلند می شد، او را از قضاوت بركنار می كردم. اگر جزییات دیگری هم هست خواهش می كنم، با ذكر منبع معتبر بفرمایید.

 اصلاً اگر "اگر امكانش هست" این روایت را با جزییات كاملش دوباره ذكر كنید. چون كه بنده در موقعیتی هستم كه اصل این واقعه تاریخی را با جزییات كامل نیاز دارم. البته اگر مشكلی نیست و این خواسته حقیر معقول است. با تشكر و دعای خیر برای تمام شما علمای دین

پرسشگر گرامی باسلام و تشكر از ارتباط با این مركز.

این روایت با كمی اختلاف در مطالب آن، در كتب روایی شیعه و سنی وارد شده كه به شرح زیر است:

«دَخَلَ الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ وَ سَلَمَةُ بْنُ كُهَيْلٍ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ ع فَسَأَلَاهُ عَنْ شَاهِدٍ وَ يَمِينٍ فَقَالَ قَضَي بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَضَي بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَكُمْ بِالْكُوفَةِ فَقَالَا هَذَا خِلَافُ الْقُرْآنِ فَقَالَ وَ أَيْنَ وَجَدْتُمُوهُ خِلَافَ الْقُرْآنِ فَقَالَا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي يَقُولُ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ فَقَالَ لَهُمَا أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَوْلُهُ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ هُوَ أَنْ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَةَ وَاحِدٍ وَ يَمِيناً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَاعِداً فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَمَرَّ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُفْلٍ التَّمِيمِيُّ وَ مَعَهُ دِرْعُ طَلْحَةَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُفْلٍ فَاجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ قَاضِيَكَ الَّذِي رَضِيتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ‏ فَجَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ شُرَيْحاً فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ لَهُ شُرَيْحٌ هَاتِ عَلَي مَا تَقُولُ بَيِّنَةً فَأَتَاهُ بِالْحَسَنِ ع فَشَهِدَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ شُرَيْحٌ هَذَا شَاهِدٌ وَاحِدٌ فَلَا أَقْضِي بِشَهَادَةِ شَاهِدٍ حَتَّي يَكُونَ مَعَهُ آخَرُ فَدَعَا قَنْبَراً فَشَهِدَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ شُرَيْحٌ هَذَا مَمْلُوكٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَهَادَةِ مَمْلُوكٍ قَالَ فَغَضِبَ عَلِيٌّ ع فَقَالَ خُذُوهَا فَإِنَّ هَذَا قَضَي بِجَوْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ فَتَحَوَّلَ شُرَيْحٌ ثُمَّ قَالَ لَا أَقْضِي بَيْنَ اثْنَيْنِ حَتَّي تُخْبِرَنِي مِنْ أَيْنَ قَضَيْتُ بِجَوْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَهُ وَيْلَكَ أَوْ وَيْحَكَ إِنِّي لَمَّا أَخْبَرْتُكَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقُلْتَ هَاتِ عَلَي مَا تَقُولُ بَيِّنَةً وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَيْثُمَا وُجِدَ غُلُولٌ أُخِذَ بِغَيْرِ بَيِّنَةٍ فَقُلْتُ رَجُلٌ لَمْ يَسْمَعِ الْحَدِيثَ فَهَذِهِ وَاحِدَةٌ ثُمَّ أَتَيْتُكَ بِالْحَسَنِ فَشَهِدَ فَقُلْتَ هَذَا وَاحِدٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَهَادَةِ وَاحِدٍ حَتَّي يَكُونَ مَعَهُ آخَرُ وَ قَدْ قَضَي رَسُولُ اللَّهِ ص بِشَهَادَةِ وَاحِدٍ وَ يَمِينٍ فَهَذِهِ ثِنْتَانِ ثُمَّ أَتَيْتُكَ بِقَنْبَرٍ فَشَهِدَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقُلْتَ هَذَا مَمْلُوكٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَهَادَةِ مَمْلُوكٍ وَ مَا بَأْسٌ بِشَهَادَةِ الْمَمْلُوكِ إِذَا كَانَ عَدْلًا ثُمَّ قَالَ وَيْلَكَ أَوْ وَيْحَكَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ يُؤْمَنُ مِنْ أُمُورِهِمْ عَلَي مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا ؛ (1) راوی ها گویند: بر امام باقر وارد شدیم و در مورد قضاوت با یك شاهد و قسم سوال كردیم. حضرت فرمود : رسول خدا و علی با یك شاهد و قسم قضاوت می كردند. عرض كردیم: این خلاف قرآن است . فرمود كجای آن خلاف قرآن است .  بعد فرمود حضرت علی در مسجد كوفه بودند كه عبدالله تمیمی گذشت در حالی كه زره طلحه با او بود. حضرت او را به اتهام برداشتن آن زره از غنایم به دزدی به محكمه برد . شریح قاضی از حضرت شاهد طلبید و  حضرت امام حسن را به شهادت آورد و شریح شهادت او را به این عنوان كه یك شاهد كافی نیست، نپذیرفت و حضرت قنبر را به شهادت آورد و شریح شهادت او را هم به خاطر غلام بودن، نپذیرفت . امام خشمگین شد و او را قاضی جور خواند كه سه بار ظالمانه قضاوت كرده و زره را گرفت . شریح از جا برخاست و گفت تا موارد ظلمم را نفرمایی، دیگر بین دو نفر هم قضاوت نخواهم كرد.

امام فرمود: وای بر تو وقتی تو را خبر دادم كه این زره طلحه است كه از غنایم بصره دزدیده شده، از من بیِِِِّنه خواستی در حالی كه رسول خدا در مورد غلول(غنیمتی كه متصرف بر ملكیت آن بینه نداشته باشد) بینه نمی خواست. (بلكه متصرف باید شاهد می آورد كه این سهم او شده است و اگر شاهد نداشت، آن را به عنوان غنیمتی كه دزدیده شده، باز پس می گرفت) و تو گفتی كسی این حدیث را نشنیده و این اولین حكم ظالمانه ات بود. بعد حسن را به شهادت آوردم و تو شهادت او را به تنهایی نپذیرفتی در حالی كه رسول خدا به شهادت یك شاهد و قسم قضاوت می كرد و این دومین قضاوت ظالمانه ات بود و قنبر را به شهادت آوردم و تو شهادت او را نپذیرفتی در حالی كه اگر بنده و غلام عادل باشد، شهادتش پذیرفتنی است و این سومین حكم ظالمانه ات بود. بعد امام فرمود: وای بر تو امام مسلمانان بر كار آن ها كه خیلی بزرگ تر از این مسئله است، امین شمرده می شود».

در روایت دیگری دارد:

« رَوَي مُحَمَّدُ بْنُ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَمَرَّ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُفْلٍ التَّيْمِيُّ وَ مَعَهُ دِرْعُ طَلْحَةَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ ابْنُ قُفْلٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ قَاضِيَكَ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ فَجَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ شُرَيْحاً فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ شُرَيْحٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَاتِ عَلَي مَا تَقُولُ بَيِّنَةً فَأَتَاهُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَشَهِدَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ يَوْمَ الْبَصْرَةِ غُلُولًا فَقَالَ شُرَيْحٌ هَذَا شَاهِدٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَاهِدٍ حَتَّي يَكُونَ مَعَهُ آخَرُ فَأَتَي بِقَنْبَرٍ فَشَهِدَ أَنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقَالَ هَذَا مَمْلُوكٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَهَادَةِ الْمَمْلُوكِ فَغَضِبَ عَلِيٌّ ع ثُمَّ قَالَ خُذُوا الدِّرْعَ فَإِنَّ هَذَا قَدْ قَضَي بِجَوْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَتَحَوَّلَ شُرَيْحٌ عَنْ مَجْلِسِهِ وَ قَالَ لَا أَقْضِي بَيْنَ اثْنَيْنِ حَتَّي تُخْبِرَنِي مِنْ أَيْنَ قَضَيْتُ بِجَوْرٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنِّي لَمَّا قُلْتُ لَكَ إِنَّهَا دِرْعُ طَلْحَةَ أُخِذَتْ غُلُولًا يَوْمَ الْبَصْرَةِ فَقُلْتَ هَاتِ عَلَي مَا تَقُولُ بَيِّنَةً وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَيْثُمَا وُجِدَ غُلُولٌ أُخِذَ بِغَيْرِ بَيِّنَةٍ فَقُلْتُ رَجُلٌ لَمْ يَسْمَعِ الْحَدِيثَ ثُمَّ أَتَيْتُكَ بِالْحَسَنِ فَشَهِدَ فَقُلْتَ هَذَا شَاهِدٌ وَاحِدٌ وَ لَا أَقْضِي بِشَاهِدٍ حَتَّي يَكُونَ مَعَهُ آخَرُ وَ قَدْ قَضَي رَسُولُ اللَّهِ ص بِشَاهِدٍ وَ يَمِينٍ فَهَاتَانِ اثْنَتَانِ ثُمَّ أَتَيْتُكَ بِقَنْبَرٍ فَشَهِدَ فَقُلْتَ هَذَا مَمْلُوكٌ وَ مَا بَأْسٌ بِشَهَادَةِ الْمَمْلُوكِ إِذَا كَانَ عَدْلًا فَهَذِهِ الثَّالِثَةُ ثُمَّ قَالَ ع يَا شُرَيْحُ إِنَّ إِمَامَ الْمُسْلِمِينَ يُؤْتَمَنُ مِنْ أُمُورِهِمْ عَلَي مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا ؛ (2) محمّد بن قيس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:

علي عليه السّلام در مسجد كوفه بود و عبد اللَّه بن قفل تيمي گذشت و زره طلحه را به تن داشت امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند اين زره طلحه است كه از بيت المال در غوغاي بصره ربوده شده، عبد اللَّه بن قفل گفت يا امير المؤمنين مسأله را به همان قاضي كه خود براي مسلمانان انتخاب كرده‏اي و راضي‏ شده‏اي واگذار، حضرت با وي نزد شريح قاضي رفته، فرمود: اين زره طلحه است كه در جنگ بصره از بيت المال ربوده شده، شريح گفت: بر مدّعي شاهد بياور، آن حضرت حسن پسرش را شاهد آورد و وي گواهي داد كه اين زره طلحه است كه در روز جنگ بصره يعني جمل ربوده شده‏ است. شريح گفت: اين يك شاهد است و من به شهادت يك گواه حكم نمي‏كنم، امام قنبر غلام خود را آورد او نيز شهادت داد كه اين زره از آن طلحه است كه جزء بيت المال شده، و آن را ربوده‏اند، شريح گفت: اين بنده است و من به شهادت بنده حكم نمي‏كنم، پس علي عليه السّلام فرمود: زره را بازستانيد و فرمود: اين مرد در قضاوت سه بار از طريق منحرف شد، شريح فوري برخاست و گفت: هرگز به داوري ننشينم تا مرا خبر دهي كه كجا به ظلم و خلاف حقّ سه بار حكم كردم، پس علي عليه السّلام فرمود:

آنجا كه من گفتم اين زره طلحه است و در روز جمل از بيت المال دزديده شده، و تو گفتي يا علي شاهد بياور، در صورتي كه رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله فرمودند در هر جا كه مال ربوده شده از بيت المال يافت شد بدون بيّنه توقيف مي‏شود و به بيت المال برمي‏گردد. دوم آنكه: من فرزندم حسن را شاهد آوردم و شهادت داد و تو گفتي اين يك گواه است و من به شهادت يك تن حكم نمي‏كنم، و رسول خدا (ص) بيك شاهد و قسم حكم مي‏داد و سوم آنكه من قنبر را آوردم و شهادت داد. امّا تو گفتي اين بنده است و حال آنكه شهادت بنده اگر عادل باشد اشكال ندارد، اينست آن سه موردي‏ كه اشاره كردم، سپس فرمود: اي شريح ! به راستي كه امام مسلمين مورد اعتماد است در امور مسلمين، و آن بسيار پر اهميّت‏تر از اين است».

در منابع اهل سنت نیز به شرح زیر آمده است:

ابونعیم  به سند خود، از «ابراهيم بن يزيد تيمي» از پدرش نقل مي‏كند كه: در يكي از روزها، علي بن ابي طالب عليه السّلام زره خودش را كه گم كرده بود در دست يكي از يهوديان ديد و شناخت كه زره خودش مي‏باشد، به او فرمود: اين زره من است كه ناخودآگاه از پشت شتر اروقم به زير افتاده است. يهودي گفت: چنين نيست بلكه زره از آن من است و در اختيارم مي‏باشد. يهودي اضافه كرد كه قضاوت آن به عهده قاضي مسلمانان است.

علي عليه السّلام و يهودي نزد «شريح قاضي» رفتند (تا آنجا كه) «شريح» گفت: يا امير المؤمنين! راست مي‏فرمائي زره از آن شماست. وليكن براي اثبات حقانيت خود بايد دو شاهد بياوري. حضرت علي عليه السّلام حسنين عليهما السّلام و «قنبر» را براي شهادت حاضر كرد و شهادت دادند كه زره از آن امير المؤمنين عليه السّلام است. «شريح» گفت: گواهي «قنبر» كه آزاد شده شماست، پذيرفته است؛ ليكن شهادت دو فرزندتان از نظر من قابل قبول نمي‏باشد؟! حضرت علي عليه السّلام فرمود: مادرت به عزايت بنشيند مگر از «عمر بن خطّاب» نشنيدي كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله مي‏فرمود: حسن و حسين عليهما السّلام دو سيّد و سرور جوانان اهل بهشت‏اند. (3)

بیهقی به سند خود، از «شعبي» روايت مي‏كند كه در يكي از روزها، حضرت علي بن ابيطالب عليه السّلام وارد بازار شد و يكي از ترسايان را ديد كه زرهي را براي فروش به بازار آورده است. حضرت علي عليه السّلام آن زره را شناخت و فرمود: اين زره از آن من است و براي اثبات حق بايد به نزد قاضي مسلمانان برويم. داوري در آن روز به عهده «شريح قاضي» بود كه توسط حضرت علي عليه السّلام به اين مقام نصب شده بود. به مجرد این كه «شريح» حضرت علي عليه السّلام را ديد براي احترام ايشان از جاي برخاست و حضرت عليه السّلام را بجاي خود نشانيد و خود در برابر حضرت علي عليه السّلام و در كنار آن ترسا نشست. حضرت علي عليه السّلام خطاب به «شريح»، فرمود: اي شريح! اگر طرف مخاصمه من مسلمان بود، در كنار او مي‏نشستم و به دستور قاضي و داوري او گوش فرا مي‏دادم، ليكن از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله شنيده‏ام كه فرمود: با اهل كتاب و افراد غير مسلمان، مصافحه نكنيد، و ابتدا به سلام ننمائيد، و به عيادت بيماران آنها نرويد، و بر مرده آنان نماز نگزاريد، و آنها را وادار كنيد تا از سخت‏ترين راهها عبور كنند و آنها را ناچيز انگاريد؛ همانطور كه خدا آنها را ناچيز انگاشته است. اينك، اي شريح! ميان من و طرف مخاصمه من، قضاوت كن! «شريح» گفت: يا امير المؤمنين! ادّعاي شما چيست؟ حضرت‏ علي عليه السّلام فرمود: اي شريح! اين زره از آن من است كه مدتي است از من ربوده‏اند.

«شريح» خطاب به ترسا، گفت: تو در برابر ادعاي امير المؤمنين عليه السّلام چه دليلي داري؟ وي پاسخ داد: علي عليه السّلام را تكذيب نمي‏كنم، ليكن مي‏گويم كه اين زره از آن من است. «شريح» نگاهي به حضرت علي عليه السّلام انداخت و عرض كرد: يا علي! در حال حاضر زره در دست اوست و ايشان صاحب زره به شمار مي‏رود، آيا شما براي اثبات حق خود و ابطال ادعاي او دليل و بيّنه‏اي داريد؟ حضرت علي عليه السّلام فرمود: آري، «شريح» درست مي‏گويد و من بايد براي اثبات ادعاي خود دليلي داشته باشم. ترسا كه از اينگونه رفتار به شگفت آمده بود، گفت: گواهي مي‏دهم كه اينگونه داوري، براستي از نوع داوري پيغمبران الهي است! و اضافه كرد: شگفتي اينجاست كه امير المؤمنين عليه السّلام خود به محكمه داورش كه شخص خويش او را منصوب كرده، آمده و داور عليه او داوري مي‏كند! اينك به خدا سوگند! جريان زره را بطوري كه اتفاق افتاده است به عرض مبارك تقديم مي‏دارم: در يكي از جنگها كه پشت سر شما حركت مي‏كردم، زره شما از روي شتر اورق كه شما بر آن سوار بوديد به زمين افتاد، من بلافاصله آن را در ربودم. و تا به حال بدون آنكه كسي از چگونگي آن، اطلاع داشته باشد، در اختيارم بوده تا اينكه امروز اين جريان رخ داد. و من اكنون گواهي مي‏دهم كه خدا يكتاست، و محمّد رسول اوست. حضرت علي عليه السّلام فرمود: اكنون كه مسلمان شدي، آن زره‏ام را به تو بخشيدم. آنگاه آن تازه مسلمان را سوار اسب عتيق خود كرد.

 «شعبي» گفته است كه بخاطر دارم آن مرد بعد از مسلمان شدن در يكي از جنگها زير پرچم علي عليه السّلام با دشمنان مبارزه مي‏كرد! (4)

«متّقي هندی» اين حديث را در كنز آورده و در آن حديث آمده است: «شريح» خطاب به حضرت علي عليه السّلام، گفت: با توجه به اينكه مي‏دانم زره از آن شماست ولي لازم است دو نفر گواه عادل به حقانيت شما گواهي دهند.

حضرت علي عليه السّلام حضرت امام حسن عليه السّلام و «قنبر»، آزاد شده‏اش، را بحضور طلبيد. و هر دو تن گواهي دادند كه زره از آن حضرت علي عليه السّلام است.

 «شريح» گفت: گواهي «قنبر» را مي‏پذيرم، ليكن گواهي فرزندت حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام را نمي‏پذيرم؛ به دليل آنكه ممكن است رعايت حق پدر و فرزندي او را به گواهي وادار كرده باشد؟! حضرت علي عليه السّلام‏فرمود: اي شريح! مادرت به عزايت بنشيند، مگراز «عمر» نشنيده‏اي كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله مي‏فرمود: حسن و حسين، سرور جوانان بهشت‏اند؟ «شريح» گفت: آري، خدا گواه است كه اين حديث را از وي شنيده‏ام! فرمود: پس به چه دليل گواهي سيد شباب اهل بهشت را نمي‏پذيري؟ حضرت علي عليه السّلام بدين وسيله مرافعه را پايان داد و به يهودي، فرمود:

زره مال تو باشد. يهودي گفت: امير المؤمنين همراه من نزد قاضي مسلمانان آمد و قاضي مطابق با قانون داوري عليه او قضاوت كرد و آن حضرت هم نسبت به آن قضاوت، اظهار رضايت نمود. در اين هنگام بود كه يهودي گفت: به خدا سوگند، يا امير المؤمنين! آنچه را ادعا كردي درست و بجا بود، و زره از آن شماست و من آن هنگامي اين زره را به اختيار خود در آوردم كه زره از پشت مركب شما به زير افتاد و من بلا درنگ آن را ربودم. اينك با روشن شدن حقيقت گواهي مي‏دهم: «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمدا رسول اللّه». حضرت علي عليه السّلام آن زره را همراه مبلغ هفتصد درهم به وي بخشيد. و آن زره همواره در اختيار او بود تا اينكه در جنگ صفّين در زير پرچم علي عليه السّلام جنگيد و به شهادت رسيد. (5)

پی نوشت ها:

1. كافي ، محمد بن یعقوب كلینی، ج 7 ص385 - 386، تهران ، آخوندی، 1363.

2. من‏ لايحضره ‏الفقيه، صدوق، ج 3 ،109،دوم، قم ، مؤسسه النشر الاسلامی.

3. فضایل پنج تن در صحاح ششگانه اهل سنت، فیروز آبادی، ترجمه ساعدی، ج4، ص145 ، تهران انتشارات فیروز آبادی ، به نقل از حلية الاولياء ، ج4، ص 139.

4. همان، ص 351-349 به نقل از سنن بیهقی ، ج10 ، ص136.

5. همان ، ص351- 353. به نقل از كنز العمال ، ج 4 ، ص6.

احساس می كنم به پشتوانه ای غیر از پدر و مادرم احتیاج دارم
راجع به سن مناسب ازدواج باید گفت: برای ازدواج دختر و پسر، سن مشخصی را نمی توان ذكر كرد؛ زیرا شرایط و موقعیت افراد متفاوت است؛ برای مثال، سن ازدواج در مناطق ...

من 19ساله هستم تازگیها خیلی احساس تنهایی می كنم احساس می كنم به پشتوانه ای غیر از پدر و مادرم احتیاج دارم خیلی دوست دارم ازدواج كنم اما همه ی خانواده می گویند زود است و اول باید وارد دانشگاه شوی ودرس بخوانی من نمیدانم چه كار كنم میشه راهنمایی كنید؟ میخوام بدونم واقعا زوده یعنی من حق انتخاب ندارم یعنی اگر درس نخوانم دیگر بعد از ازدواج نمی توانموارد دانشگاه شوم؟ باتشكر

راجع به سن مناسب ازدواج باید گفت: برای ازدواج دختر و پسر، سن مشخصی را نمی توان ذكر كرد؛ زیرا شرایط و موقعیت افراد متفاوت است؛ برای مثال، سن ازدواج در مناطق گرمسیر، به سبب بلوغ جنسی زودتر دختران و پسران، و در مناطق روستایی به جهت ساده تر بودن زندگی و نبودن پیچیدگی های زندگی شهر نشینی و نیز حمایت بیشتر خانواده ها، پایین تر است.

آنچه زمینه را برای ازدواج دختر و پسر آماده می كند، امكانات اولیه مادی، بلوغ شرعی، بلوغ جنسی، بلوغ فكری، رشد جسمی و روحی، رشد اجتماعی و شخصیتی، استقلال فكری، ثبات عاطفی و قدرت مدیریت بحران (مواجهه با مشكلاتی كه در فرایند ازدواج ممكن است ایجاد شود و مقابله با بحران های زندگی است كه اگر این شرایط به طور نسبی فراهم شد، شخص می تواند ازدواج كند. لازم به ذكر است كه با توجه به اینكه دوره نوجوانی (12 تا 18 سالگی) دوره شدت عواطف و عدم ثبات عاطفی است و این نگرانی به ویژه در خانم ها وجود دارد كه تصمیمشان برای ازدواج از روی عواطف و احساسات صرف باشد و كمتر جنبه عقلانی داشته باشد، توصیه می شود كه ازدواج در این دوره انجام نشود، مگر این كه اطمینان یابند تصمیمشان عقلانی و بدون حكومت عواطف است.

از نظر احكام دیني  نيز اگر شخصي به واسطه ازدواج نكردن به گناه آلوده مي‏شود، بايد به منظور حفظ  پاكي و عفت كه تنها نشان كرامت انساني است ازدواج كند، لذا سن خاص ندارد و هيچ چيزي (مانند تحصيل، بيكاري و...) نمي‏تواند  مانع آن شود چون هزينه‏اي كه در برابر آن پرداخت مي‏شود يعني پاكي بسيار گران است.

اما در مورد قسمت دوم سوال شما باید گفت: ادامه تحصیل برای خانم ها اصلا نمی تواند مانع ازدواج شود؛ بنابراین، اگر در مراسم خواستگاری دختر، با خواستگار خود شرط كند كه اجازه ادامه تحصیل داشته باشد، مشكلی برای آینده تحصیلی نخواهد داشت. از سوی دیگر هیچ كس نگفته كسی كه ازدواج می كند، بعد از ازدوج نمی تواند ادامه تحصیل بدهد. پس با توجه به نكاتی كه ارائه شد و با راهنمایی مشاورین مراكز مشاوره شهر خود و در صورت لزوم با تماس با مشاورین تلفنی این مركز (09640 بدون پیش شماره ) به جمعبندی لازم دست پیدا كنید.

اگه تو سنين بالا ازدواج كنيم ميل جنسي كم نميشه؟
معمولاً بعد از تولد انسان، به تدريج اندام‌هاي انسان رشد پيدا مي‌كنند و به آخرين مرحله رشد و تكامل خود نزديك مي‌شوند و براي ايفاي نقش خود در كاركرد بدن آماده...

ميخواستم بدونم اگه تو سنين بالا ازدواج كنيم ميل جنسي كم نميشه؟

معمولاً بعد از تولد انسان، به تدريج اندامهاي انسان رشد پيدا ميكنند و به آخرين مرحله رشد و تكامل خود نزديك ميشوند و براي ايفاي نقش خود در كاركرد بدن آماده ميكردند. به تناسب رشد همه اندامها و اعضاي بدن، اندام تناسلي انسان نيز به رشد خود ادامه ميدهد و به موازات رشد اندام تناسلي، هورمونهاي مختلف بدن و هورمونهاي جنسي در خون ترشح ميشوند كه اين مسئله باعث تسريع در رشد و تكامل اندام جنسي و نيز به وجود آمدن ميل جنسي ميگردد.

با افزايش فعاليت غدد جنسي و رشد اندام تناسلي، بلوغ جنسي شكل ميگيرد و كه در جنس پسر با رشد بيضهها و فعاليت غدد مني ساز توليد اسپرم آغاز ميگردد و در جنس دختر تخمدانها فعاليت خود را شروع ميكنند و زمينه براي شكلگيري چرخه جنسي و تخم ريزي و در نتيجه آن بارداري حاصل ميگردد.

به صورت طبيعي، وقتي بلوغ جنسي دختر و پسر فرا ميرسد و فعاليت غدد جنسي افزايش مييابد و رشد اندام تناسلي به نهايت ميرسد، امكان باروري و بارداري دختر و پسر فراهم ميگردد در اين هنگام، ميل جنسي نيز به اوج خود ميرسد و دختر و پسر به هم كشش و علاقه اي پيدا ميكنند تا با ازدواج و با يك آيين رسمي در كنار هم قرار گيرند و زمينه تداوم نسل و بقاي آن به وجود آيد.

با توضيحاتي كه ارائه شد مشخص ميشود كه ميل جنسي در انسان يك نقطه آغاز و نقطه اوج و نقطه پايان دارد كه اگر آن را در يك پيوستاري ترسيم نماييم، منحني هرمي شكلي به وجود ميآيد كه نقطه شروع آن با تولد انسان آغاز ميگردد و به تدريج بالا ميرود و به فرا رسيدن بلوغ جنسي به اوج خود ميرسد و سپس به تدريج افول ميكند و سير نزولي خود را تا لحظه مرگ انسان ادامه ميدهد.

به هر حال، اين را بدانيد كه افزايش تمايلات جنسي هميشگي نيست بلكه، مقطعي و گذرا بوده و به تدريج سير نزولي پيدا ميكند و از اوج خود افول كرده و كاهش مييابد و به سطح عادي خود بر ميگردد.

 با اين حساب، وقتي دوران بلوغ سپري ميگردد به تدريج با افزايش سن از شدت تمايلات جنسي كاسته ميشود و با ازدواج در مسير مشخص و طبيعي خود قرار ميگيرد. البته در اين ميان شيوه برخورد فرد با پديده جنسي بيتأثير نيست. بر فرض مثال، اگر نوجوان و جواني از غريزه جنسي خود مواظبت به عمل نياورد و باعث انحراف خود گردد ممكن ميل جنسي كاذبي در او به وجود آيد به همين خاطر، احتمال اين كه روز به روز بر شدت فشار جنسي او افزوده گردد و باعث افزايش ميل جنسي و زياد شدن شهوت گردد و در نتيجه آن، آزار و رنجش وي را به دنبال داشته باشد، بسيار است.

به هر حال، افرادي كه به انحرافات جنسي و اخلاقي مبتلا شده اند و از طريق انجام خودارضايي و انجام روابط نامشروع جنسي، باعث تشديد ميل جنسي خود شده اند نه تنها با ازدواج، ميل جنسي آنها در مسير طبيعي خود قرار نميگيرد بلكه، آسيبهاي اين گونه انحرافات جنسي و اخلاقي دامن آنها را ميگيرد و مشكلات عديده اي را براي آنها ايجاد ميكند از اين روي، اين گونه افراد ميبايست تا دير نشده به فكر بيفتند و خود را از آلودگي به انحرافات جنسي برهانندو از عواملي كه باعث تحريك ميل جنسي شان ميشود اجتناب كنند.

بايد توجه داشت كه علاوه بر نقش عوامل فيزيولوژي و ترشح هورمونهاي جنسي در تشديد ميل جنسي، عوامل تحريك كننده بيروني و محيطي از قبيل الگوهاي رفتاري، نوارها و عكسهاي مبتذل، فيلمهاي سينمايي وارداتي، نگاههاي هرزه به نامحرم، دسترسي به ماهواره و اينترنت و علاوه بر آن، فيلمها و سريالهاي داخلي مغاير با فرهنگ معنوي جامعه، كه از لحاظ رواني، بر جسم و بدن تأثير ميگذارد و باعث تحريك ميل جنسي و در نتيجه آن، فعاليت بيشتر غدد جنسي و ترشح هورمونها ميگردد كه خود سبب تشديد ميل جنسي و شهوت ميشود از اين روي، اگر جواني بخواهد دير ازدواج كند براي اين كه از ناحيه غريزه جنسي خيلي اذيت نشود بايستي خود را ز اين گونه امور شهوت انگيز دور نگه دارد تا ميل جنسي او بي جهت افزايش نيابد و باعث دردسر وي نگردد.

امكان خواستگاری رفتن رو ندارم خواهشا منو راهنمایی موثری بكنید
هیچ ­گاه با یک نظر و با یک بار دیدن و تنها توجه به ظاهر دختر، نمی توان فردی را برای ازدواج مناسب تشخیص داد، فرایند ازدواج و انتخاب همسر یک فرایند زمان بر و ...

من17سال دارم.دیروز دختری رو دیدم كه به نظرم برای ازدواج مناسب میاد میخوام اونو بیشتر بشناسم و اصلا امكان خواستگاری رفتن رو ندارم خواهشا منو راهنمایی موثری بكنید مرسی

برادر گرامی! با سپاس و تشکر از ارتباطتان با مرکز

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:

1.  هیچ ­گاه با یک نظر و با یک بار دیدن و تنها توجه به ظاهر دختر، نمی توان فردی را برای ازدواج مناسب تشخیص داد، فرایند ازدواج و انتخاب همسر یک فرایند زمان بر و نیاز به همکاری جدی و صمیمانه همه اعضای خانواده دارد. به همین خاطر خودتان نمی توانید به تنهایی و یک تنه و شخصاً اقدام کنید و در مورد دختر مورد نظر شناخت پیدا بکنید، مگر این که پیش از آن خانواده خود را در جریان بگذارید و آن گاه با هم­فکری، همراهی و همکاری آنان درباره دختر، تحقیق و بررسی همه جانبه انجام دهید . معیارها و ملاک­ های اساسی و مهم ازدواج را بشناسید و آن ها را در دختر مورد نظر تطبیق دهید و ببینید که چقدر با هم تناسب و همخوانی دارید، آیا اصلاً به درد ازدواج با هم می خورید ؟

2.  بهترین و سالم ­ترین و دقیق ­ترین شناخت، زمانی به دست می آید که همه اعضای خانواده مشارکت داشته باشند و درباره دختر مورد نظر شما تحقیق کنند . حالات و خصوصیات اخلاقی و وضعیت خانوادگی، جسمی و روحی او را در مکان­ ها و زمان­ های مختلف تحت نظر بگیرند و بررسی کنند . در اين باره بايد از تجربيات ديگران استفاده كنيد . تحقيقات گسترده‏اي را از طريق دوستان، همكاران و اهل محل و به كمك بزرگ‏ترها به عمل آوريد، تا ازدواج موفقی را پایه گذاری کنید.

3. شناختی که  دنبال آن هستید و می خواهید دختر مورد نظر را بهتر بشناسید، اگر به تنهایی و با ارتباطات پنهانی آغاز گردد، بيش ­تر از آن كه معرفت ساز باشد، فروزنده هوس ها و معرفت سوز است، چون عمدتاً ديده مي شود فرد آن گونه كه هست، خود را نشان نمي دهد . بيش تر رفتارهایی که در آشنايي هاي پنهانی ابراز مي شود، به شكل­ هاي مصنوعي می باشد، يا به سبب محبت و عشقي كه ايجاد می شود، نمي توانید عيوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضيه را بسنجید و ممکن است در دام احساسات و عواطف گرفتار آیید و تصمیم نادرستی بگیرید.

4. این که می فرمایید: «من اصلاً امکان خواستگاری رفتن رو ندارم » معلوم می شود در حال حاضر شرایط و آمادگی ازدواج و خواستگاری رفتن را ندارید، چون نوجوانی در سن و سال شما معمولاً شغل و درآمدی ندارد . نمی تواند مسکنی برای زندگی تهیه کنید و زندگی مستقل خود را اداره کند. تازه موانع مهمی چون ادامه تحصیل، خدمت سربازی و یافتن شغل مناسب را پیش روی خود دارد. طبیعتاً تا این گونه موانع بر طرف نگردد و از پیش پای شما برداشته نشود، نمی توانید از دختر مورد علاقه خود خواستگاری کنید ،چون کم تر خانواده­ای پیدا می شود که شرایط شما را برای ازدواج کافی بداند و حاضر بشوند که دخترشان را به عقد و ازدواج شما در بیاورند. احتمال این که در خواستگاری جواب منفی بشنوید، خیلی زیاد است.

5. با این شرایط چه باید بکنید؟

ما هم قبول داریم که ازدواج و تشکیل زندگی مشترک خواسته هر جوانی مثل شماست اما باید برای رسیدن به هر خواسته و هدفی اولاً در موعد و موقع خاص خود اقدام کرد . ثانیاً از راه مخصوص به خود اقدام کنید تا راحت­ تر و سریع ­تر و بدون مشکل و با دغدغه کم تر به نتیجه برسید. مثلاً برای ازدواج ابتدا باید خانواده خود را در جریان قرار دهید و نظر آنان را جویا شوید . با هم­فکری و همراهی آنان به خواستگاری دختر مورد نظر خود بروید . در صورت فراهم بودن شرایط با او ازدواج کنید، بنابراین هیچ گاه نباید خودتان مستقیماً با دختر مورد نظر وارد مذاکره شوید و یا به نوعی با او ارتباط برقرار کنید.

6. عاقلانه­ ترین و منطقی­ ترین راه این است حالا که امکان خواستگاری رفتن را ندارید و شرایط و آمادگی ازدواج را هم ندارید، فعلاً دست نگه دارید . از هرگونه ارتباط دوستانه با جنس مخالف و هر دختری تحت هر عنوانی بپرهیزید، چون این کار علاوه بر آسیب های فراوانی که دارد، موجب گرفتار شدن شما در وادی عشق می شود . از آن جا که ريشه دادن به عشقي كه در حال حاضر توان وصال بر آن را نداريد، كار اشتباهي است چون شرایط آن را ندارید، بنا بر این وقتي وضع براي يك نوجوان مهيا نباشد، اقدام براي ازدواج منطقي و عقلانی نيست.

7. سعی کنید با مطالعه کتاب­ هایی که در زمینه ازدواج نوشته شده است، اطلاعات و دانش خود را در زمینه معیارها و ملاک­ های ازدواج بالا ببرید . ببینید برای ازدواج چه معیارهایی مورد لحاظ است . چه چیزی را باید مد نظر قرار دهید تا ازدواج موفق و با دوامی داشته باشید.

8. وظیفه شما در حال حاضر این است که تمام فکر و ذهن خود را به کار و تلاش و تحصیل معطوف کنید . سعی کنید به تدریج موانع ازدواج خود را از پیش پای خود بردارید و شرایط آن را فراهم سازید . تا آن موقع سعی کنید از هر گونه رابطه دوستی با هر دختری جداً خودداری کنید. البته اگر دختری را برای ازدواج مناسب می دانید، می توانید این موضوع را با خانواده خود و با یکی از اعضای خانواده که با او راحت هستید در میان بگذارید تا آن ها بررسی لازم را انجام دهند و دختر مورد نظر شما را نشان کنند تا در زمانی که شرایط ازدواج شما فراهم شد، به خواستگاری  بروید

الان نمیتونم او را عقد كنم و بعدا با او ازدواج كنم
در صورتیكه آمادگی دارید و اصل این پیوند مورد پذیرش خانواده ها باشد شما می توانید رسما خواستگاری كنید و شرایط خود را بازگو نمایید و از آنها بخواهید دوره عقد ...

یك دختر را به من برای ازدواج پیشنهاد كردندالبته نه برای الان. این گزینه دختر دایی ام می شود و از نظر دیانت و اخلاق خیلی خوبه و فعلا دانش آموز سوم دبیرستان ویك سال از من كوچكتراست. من 18.5 ساله هستم وفعلا برای كنكور درس می خونم. راستش رو بخوای من قبل از اینكه پیشنهاد بدهند توی ذهنم یكی از گزینه های(دوتا گزینه) من برای ازدواج بود البته نه برای الان. مدتی پیش برایش یك خواستگار آمده بود كه بعد از این به من پشنهاد دادند. خوانواده ام میگن اگه بخوای فعلا دختره با كسی ازدواج نكنه و بعدا هر وقت خواستی با او ازدواج كن. شاید 3 الی 4 سال بعد به احتمال زیاد تقریبا بالای 80 الی 90 درصد دختره راضی است كه با من ازدواج كنه! این رو با توجه به تشابه شخصیتهای تقریبا مشترك من و اوست. به نظر شما این كار رو بكنم یا نه؟ آیا به خوانواده ام بگم كه دختره را برام نگه دارند تا وقتی كه موقعش شد با ازدواج كنم؟ در ضمن الان نمیتونم او را عقد كنم و بعدا با او ازدواج كنم.(به دلایل نداشتن آمادگی كامل و اینكه امسال سال مهم و تعیین كننده ای برای من است و قرار كنكور بدم نمی خواهم وقتم و ذهنم را دچار این مسئله كنم) لطفا توضیح جامع بدهید. با تشكر فراوان

برای پاسخ به مسئله شما نكاتی را بیان می كنیم:

الف) ابتدا ببینید آمادگی های روحی و روانی لازم برای ازدواج را دارا هستی یا خیر؟

 آمادگیهای لازم قبل از ازدواج:

1- امید: شخص به قابلیتها و امكانات موجود خویش باور داشته و بتواند روی آنها برای آینده خود و خانواده سرمایه گذاری كند.

2- اراده: شخص به استقلال رسیده باشد و بتواند بدون وابستگی به دیگران شخصا در امور ات زندگی تصمیم گیری نماید.

3-هدفمندی: هدف شخص از زندگی و ازدواج مشخص باشد و بداند دنبال چه چیزی می گردد بر این اساس شخص باید قدرت برنامه ریزی داشته باشد.

4- شایستگی: شخص به اندازه ای از رشد برخوردار باشد كه قدرت اجرا داشته باشد.

5- وفاداری: شخص می بایست به مرحله تحمل سختیها و اختلاف سلیقه با همسر خویش نائل گردیده باشد.

این مشخصه ها به طور مشترك برای زن و مرد لازم است. اما از آنجا كه مدیر و رهبر خانواده مرد است نه زن لذا ضروری است كه مرد بیش از زن به این آمادگی ها مجهز باشد.

ب) ازدواج پاسخی است به یكسری از نیازهای واقعی روحی- روانی وجسمانی. مهمترین نیازی كه ازدواج موفق، از انسان برطرف می كند  آرامشی است كه در پرتو صمیمیت و مودت زوجین حاصل می شود. هر كسی باید این نیاز را در درون خود احساس كند، نه اینكه در اثر حرف اطرافیان اقدام به ازدواج نماید.

ج) طی سه  چهار سال اینده ممكن است شرایط فرق كند و نظر شما یا طرف دیگرعوض شود بنابراین در صورتی كه آمادگی یا انگیزه لازم برای ازدواج را نداریم لزومی ندارد تا چند سال آینده دایره انتخاب خود را محدود به یك نفر كنیم.

با توجه به این نكات در پاسخ به سوال شما می گوییم كه:

اگر فكر می كنید فعلا آمادگی های لازم را ندارید و زمان مناسبی برای ازدواج شما نیست. نباید از الان دایره انتخاب خود را محدود كنید زیرا در چند سال آینده شرایط متفاوتی خواهید داشت و امكان دارد نظرتان عوض شود و بخواهید با كس دیگری ازدواج كنید. از سوی دیگر وقتی آن دختر در این مدت بخاطر شما صبر می كند ممكن است خواستگاران و موقعیتهای مناسبی را برای ازدواج از دست بدهد.

اما در صورتیكه آمادگی دارید و اصل این پیوند مورد پذیرش خانواده ها باشد شما می توانید رسما خواستگاری كنید و شرایط خود را بازگو نمایید و از آنها بخواهید دوره عقد تا سرو سامان گرفتن شما به طول بیانجامد. اما به این نكته نیز توجه داشته باشید طولانی شدن دوره عقد هم می تواند زندگی مشترك را دچار حوادث و چالش نماید.

صفحه‌ها