پرسش وپاسخ

ميگن بخت طرف بسته‌شده ...
هر دختري طبیعتاً با رسيدن به سن ازدواج تمايل دارد شريک عاطفي مناسب و مطابق با معيارهايش را پيدا کند، زندگي مشترک تشکيل دهد و صاحب خانواده و فرزند شود؛ اما در...

سلام. خسته نباشيد. من?سالمه و دختران فامیلمان که هم سن من هستند ازدواج کردن و من هنوز نه! افسردگي گرفتم. نميگم خواستگار نداشتم...داشتم اتفاقاً خوب بودن ولي خو به دل آدم نميشينن...خيلي ناراحتم...خيلي و اينکه ميگن بخت طرف بسته‌شده ...اين راسته يا الکيه همش...يه دعاي خوب معرفي کنين تا منم ازدواج کنم. منم دلم می‌خواهد کسي تو زندگی‌ام باشه خسته شدم از مجردي.

هر دختري طبیعتاً با رسيدن به سن ازدواج تمايل دارد شريک عاطفي مناسب و مطابق با معيارهايش را پيدا کند، زندگي مشترک تشکيل دهد و صاحب خانواده و فرزند شود؛ اما در حال حاضر دغدغه برخي از دخترها اين است که چرا خواستگار ندارند يا تعداد خواستگارانشان کم است، دسته ديگري از دختران دم بخت هستند که خواستگارهايي براي ازدواج و پيشنهادهايي براي دوستي دارند، ولي مشکل و دغدغه اصلی‌شان اين است که چرا خواستگار خوب و مناسبي که با معيارهاي آن‌ها سازگار باشد به سراغشان نمي‌آيد.

لازم است قبل از هر چیز بدانيد تنها اين شما نيستيد که با چنين مسئله‌ای روبرو هستيد و الزاماً مشکل از جانب شما نيست. بلکه به‌طورکلی در حال حاضر ازدواج کردن سخت شده است، شرايط ازدواج به‌راحتی فراهم نمی‌شود و سن ازدواج بالاتر رفته است. بااین‌حال اگر باوجود داشتن شرايط و موقعيت خوب، خواستگار مناسبي نداريد، احتمالاً علت اصلي آن يک يا چند مورد از دلايل زير است:

** معيارهاي واقع‌بینانه نداريد.

تعريف شما از خواستگار مناسب يا مرد ايده­آل براي ازدواج چيست؟ ممکن است شما از آن دسته دخترهايي باشيد که چون خودشان شرايط نسبتاً خوبي ازنظر ظاهري، اجتماعي و خانوادگي دارد، به دنبال يک پسر ايده‌آل و همه‌چیزتمام هستند. شايد در جستجوي پسري هستيد که خوش‌قیافه، پولدار، باهوش، دست و دل­باز، تحصیل‌کرده، بامزه و غيره باشد. در اين صورت کمال‌گرایی بیش‌ازحد شما باعث می‌شود تعداد خواستگارانتان کمتر و محدودتر شود. اگر نگاه واقع‌بینانه‌ای براي انتخاب همسر نداشته باشيد تجربه آشنايي با پسران خوبي که شايد بدون نقص نباشند؛ اما مي‌توانند شما را عاشقانه دوست داشته باشند و قدرتان را بدانند، از دست خواهيد داد.

** خوش‌رو و خوش‌اخلاق نيستيد

اينکه زيبا هستيد و شرايط خانوادگي و اجتماعي خوبي داريد عالي است، اما اخلاقتان چطور است؟ برخلاف آنچه ممکن است تصور کنيد خوش‌رو بودن، نشاط و گشاده‌رویی شما، به‌اندازه زیبایی‌تان و شايد حتي بيشتر مي‌تواند براي داشتن خواستگار مناسب تأثیرگذار باشد. منظور از خوش‌رویی اين نيست که با پسرهاي مجرد گرم بگيريد! منظور اين است که به‌طورکلی در معاشرت‌ها خوش‌رو و خوش‌برخورد باشيد تا بااخلاق خوب در نظر ديگران شناخته شويد.

** زودرنج هستيد.

يکي از دلايل اينکه خواستگار مناسبي نداريد ممکن است اين باشد که هر وقت نمي‌توانيد به خواسته‌تان برسيد، زير گريه مي‌زنيد. همواره احساس می‌کنید که به شما توهين شده است. دائماً از دست ديگران ناراحت مي‌شويد و همواره منتظريد که بقيه از شما معذرت‌خواهي کنند. دختراني که زودرنج و اصطلاحاً کمي لوس هستند و فکر مي‌کنند شريک عاطفی‌شان هميشه بايد نازشان را بکشد، در نظر مردان براي ازدواج مناسب نمی‌آیند. زيرا زندگي مشترک سختي‌ها و پستي بلندي‌هاي زيادي دارد که نياز است در آن صبور و قدرتمند باشيد.

** مغرور و خودشيفته هستيد

دختران زيبا غالباً شخصيت مغرور و خودشيفته‌اي دارند، اين ويژگي‌ها ازجمله خصوصياتي است که مردان را فراري مي‌دهد. اين دختران مغرور اجازه نمي‌دهند که مرد زندگي‌شان سکان امور را به دست بگيرد و اين کار باعث مي‌شود که مرد احساس بي‌کفايتي و بي‌لياقتي بکند.

اگر مي‌خواهيد مرد زندگي‌تان زمين زير پايتان را بپرستد و دائماً درباره‌ي خودتان حرف مي‌زنيد و خودستايي می‌کنید، اين رفتارها و خواسته‌ها نشان مي‌دهد که شخصيت بخشنده‌اي نداريد و مي‌خواهيد در رابطه فقط گيرنده باشيد. شما هنوز به لحاظ عاطفي آماده نيستيد که ديگري را با بخشندگي دوست داشته باشيد و از او مراقبت کنيد. اگر احساسات ديگران برايتان مهم نيست و درباره وضعيت آن‌ها کنجکاو نيستيد، شايد اين شما هستيد که انتخاب بدي براي يک پسر خوب هستيد.

غرور و خودپسندي کمکي به پايداري رابطه نمي‌کند، چون دختران مغرور مي‌خواهند هر کاري که دوست دارند انجام دهند و در قبال هيچ فردي پاسخگو نباشند.

** خواهر گرام تأکید می‌کنیم بيشتر باورهاي رايج در جامعه در مورد سحر و جادو و بستن بخت واقعيت ندارد ولي اگر برفرض موردى پيدا شد که سحرى در کار بود، می‌توان از راه‌های زير براى بطلان آن استفاده نمود و نيازي به مراجعه به دعانويس و امثالهم نيست:

۱- استعاذه به خداوند و خواندن سوره‌های فلق و ناس. در روايت آمده که اين دو سوره را در نماز وتر بخواند و پيامبر اکرم صلی‌الله عليه و آله به امام علي علیه‌السلام سفارش نمود که این‌گونه بخواند.

۲- خواندن و نوشتن آيات ۷۵ تا ۸۲ سوره يونس.

۳- خواندن آيه ۱۰۲ سوره بقره «واتبعوا ما تتلوا الشياطين...» تا آخر آيه.

۴- خواندن آيه ۱۰۰ سوره نسا «و من يهاجر في سبيل الله...» تا آخر آيه.

۵- خواندن آيات ۵۴ تا ۵۶ سوره اعراف.

۶- دعا و تضرع به درگاه خداوند.

۷- درخواست دعا از اولياى واقعى خداوند و توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام.

۸- صدقه دادن. تداوم صدقه و خواندن سوره «يس» و آيه «و ان يکاد» و «چهار قل» مؤثراست.

** در یک‌کلام:

کمال‌گرایی، زودرنجي و تکبر ازجمله دلايلي هستند که ممکن است باعث شود دختران با ظاهر و شرايط خوب، خواستگار مناسب نداشته باند. همچنين ممکن است ناخودآگاه نسبت به جنس مخالف گارد منفي داشته باشند، بیش‌ازحد درگير کار و درس باشند و قدرت و استقلال آن‌ها مردان را فراري دهد. دليل ديگر نداشتن خواستگار مناسب اين است که دختر در مکان مناسب و توسط افراد ديده نمي‌شود.

براي راهکارهاي يافتن خواستگار مناسب،‌ لازم است واقع‌بين باشيد، از ديگران کمک بگيريد و درمکرد معيارهايتان با آن‌ها صحبت کنيد. همچنين لازم است ضمن حفظ اعتمادبه‌نفس، براي ملاقات با پسر شايسته برنامه‌ريزي کنيد.

من الان چی­کار کنم با اين تنوع‌طلبی و کارهاي شوهرم؟

 با سلام، بنده يک خانم 28 ساله هستم و قبلاً ازدواج‌کرده و به علت اعتياد همسرم از آن جدا شده‌ام، مجدداً با آقایی ازدواج‌کرده‌ام و از آن‌یک نوزاد 6 ماهه دارم، ايشان هم قبلاً ازدواج‌کرده و طلاق گرفته است، مدتي است فهمیده‌ام که همسرم يک زن ديگر را به منزل می‌آورد و با ايشان رابطه جنسي دارد، با همسرم چندين بار بحث کرده‌ام و کار به‌جایی رسيده است که می‌خواهیم طلاق بگيريم، به من می‌گوید دوست دارم اين کار را انجام دهم، از طرفي تحصيلات ديپلم دارد و شغل آزاد دارد، من الان چی­کار کنم با اين تنوع‌طلبی و کارهاي شوهرم؟

باسمه‌تعالی

پرسشگر گرامي سلام

این‌طور که معلوم است در زندگي با مشکلات سختي روبرو شده‌اید و تحت‌فشار رواني قرارگرفته‌اید و داريد به طلاق فکر می‌کنید. از اينکه نامه نوشته‌اید مشخص است به دنبال راهي هستيد تا شايد بتوان اين زندگي را نجات داد.

بياييد با هم ابعاد اين مسئله را بررسي کنيم؛

خانمي که در زندگي با مسئله رابطه شوهر مواجه می‌شود در ابتدا بسيار شوک زده می‌شود و ازنظر روحي و رواني با بحراني جدي روبرو می‌شود. ولي بعد از فروکش کردن شوک اوليه، بايد هر چه سریع‌تر به حالت تعادل برگردد و بتواند به‌صورت منطقي جواب چند سال مهم را در زندگي خود پيدا کند. اگر اين خانم همچنان در حالت بحران باقي بماند و خودش را در مواجهه با اين مشکل جمع‌وجور نکند ممکن است اقدامات و رفتارهايي از او خانواده‌اش سر بزند که به‌صورت جبران‌ناپذیری به ضرر او تمام شود.

بله مشکلي که شما در زندگي با آن مواجه شده‌اید مشکل مهمي است. البته بعضي از خانم‌های ديگر نيز با مشکلي شبيه مشکل شما مواجه بوده‌اند و با ياري خداوند و درايت خودشان توانسته‌اند اين مشکل را از سر راه زندگي خود بردارند.

پيشنهاد ما اين است که تا جايي که می‌توانید هر چه زودتر، خود را از زير فشار احساسات منفي خارج کنيد تا بتوانيد ابعاد مسئله را خوب و عاقلانه، بررسي کنيد:

 

1-آيا اين مرد، مسئولیت‌های خود را در قبال من و فرزندش انجام می‌دهد؟ آيا ازنظر اقتصادي من را به‌صورت نسبي تأمين می‌کند؟ (ازنظر مسکن، خوراک، پوشاک) آيا ازنظر عاطفي نسبت به من و فرزندانش محبت نسبي دارد؟ آيا تابه‌حال احترام من را در بين اقوام و فاميل حفظ کرده است؟

درصورتی‌که جواب اين سال مثبت باشد، اميدواري بسيار بيشتراست. مردهايي که وارد رابطه فرازناشويي می‌شوند، دودسته‌اند، گاهي به سبب دلسردي از زندگي اول وارد رابطه دوم می‌شوند به‌طوری‌که نسبت به زندگي اصلي خودشان بی‌توجه هستند. ولي گاهي اين ارتباط، صرفاً به‌عنوان‌ یک اشتباه و لغزش مطرح است.

 

2-آيا اين مرد به اين کار عادت دارد؟ آيا با خانم‌های متعددي رابطه دارد يا صرفاً با يک نفر در ارتباط است؟

اگر اين مسئله موردي بوده، اميدواري بيشتر است.

3-آيا اين مرد از روي لجبازي و مقابله با همسرش، می‌گوید که دوست دارم اين کار را انجام بدهد يا اينکه واقعاً نياز به روابط متنوع‌تر دارد؟

احتمال دارد پاي لجبازي در ميان باشد و همسر شما خودش از اين کار پشيمان باشد. در اين صورت لجبازي کردن شما مشکلي را حل نمی‌کند.

در اين مورد به اين سؤالات توجه کنيد:

-آيا من به‌عنوان یک زن، اقتدار و احترام همسرم را حفظ کرده‌ام؟ معمولاً مردهايي که حس سلطه گري و اقتدارطلبي مردانه آن‌ها از طرف همسرشان تأمين می‌شود، کمتر دچار روابط خارج از چارچوب می‌شوند.

 

4-آیا این مشکل در زمان پیش از بارداری و شیردهی هم روی‌داده یا در این ایام بوده است؟

اگر در این ایام بوده است، پس جای امیدواری هست که یک عادت همیشگی نبوده و مثل خیلی از مردهایی که در اثر محدودیت‌هایی که در زمان بارداری و شیردهی ازنظر جنسی از طرف خانمشان متحمل می‌شوند متأسفانه به این کار روی می‌آورند.

 

5-آيا اين مرد در زندگي زناشويي خود خلأهایی احساس می‌کند؟

آيا احساس اين خلأها، از روي پرتوقعي و قدرناشناسي اوست و يا اينکه ممکن است در زن او ايرادهايي وجود داشته باشد؟ آيا اگر ايرادي وجود دارد قابل برطرف شدن هست يا نه؟

بعضي از انسان‌ها علیرغم بدخلقی‌ها و بدرفتاری‌هایی که دارند، بسيار حق به جانب هستند. بعضي از انسان‌ها براي اصلاح زندگي مشترکشان، توقع دارند، طرف مقابل، خودش را اصلاح کند و معمولاً اين اتفاق از طرف مقابل نمی‌افتد، بنابراين روابط زناشويي روزبه‌روز منفی‌تر می‌شود. آيا شما هم منتظريد که اصلاح از طرف شوهرتان شروع شود؟

اگر شما احساس می‌کنید ظرفيت ايجاد تغيير و بهتر شدن را نداريد به نکات زير توجه کنيد.

-بهتر شدن ما، براي خودمان است. همه ما در هر شرايطي نياز داريم که بهتر بشويم.

-توجه داشته باشيد که طرف صحبت ما شما هستيد، بنابراين ما نمی‌توانيم در مورد همسر شما و اشتباهات او توصیه‌ای داشته باشيم. ما نمی‌توانيم صرفاً او را محکوم کنيم. به‌عبارت‌دیگر اين يک راهنمايي یک‌طرفه براي شماست.

-اگر احساس می‌کنید حوصله بهتر شدن را نداريد و در وضعيت سلامت روان خوبي قرار نداريد و بعضي از اين علائم را داريد: نااميدي مفرط، غمگيني شديد، بی‌حوصلگی، لذت نبردن از زندگي، عدم تمايل به ادامه زندگي، مرور فرسايشي خاطرات، افکار مزاحم و غیرقابل‌کنترل، عدم تمرکز در کار و تحصيل، از دست دادن کارايي روزمره شغلي و ارتباطي، بايد بدانيد که ممکن است پاي يک عامل زمینه‌ای آسیب‌زا در سيستم فکري و رواني شما در ميان باشد که بی‌جهت شما را به سمت حالت‌های افسردگي يا وسواس و حساسيت فکري سوق می‌دهد. در این صورت لازم است با مراجعه به يک روانشناس باليني، مورد ارزيابي روان‌شناختی قرار بگيريد و در صورت لزوم براي برون‌رفت از فشار عصبي و رواني و بازگشت به يک زندگي عادي و بانشاط، کمک تخصصي دريافت کنيد. در این صورت به‌احتمال‌زیاد مشکل شما با چند جلسه روان‌درمانی، مرتفع خواهد شد و نسيم خنک آرامش را بر صورت خود احساس خواهيد کرد.

گاهي در مسير بهبودي لازم است از بعضي از ترکيبات و يا هورمون‌ها که توسط روان‌پزشک تجويز می‌شود استفاده کرد. بنابراين شايد لازم باشد مدتي به دارودرمانی روي خوش‌نشان دهيد.

 

6-علیرغم احساس بدي که نسبت به اين کارهاي همسرم پیداکرده‌ام، آيا خارج شدن از اين زندگي به نفع من و فرزندم می‌باشد يا نه؟ بعد از خارج شدن از اين زندگي، چه برنامه‌ای دارم؟ آيا خانواده‌ام می‌توانند از من حمايت کنند؟ آيا حمايت می‌کنند؟ آيا می‌توانم نيازهاي اوليه خودم را تأمين کنم. نياز مسکن؟ نياز به پول؟ نیازهای عاطفي؟ نياز جنسي و ...

در فرهنگ شهر و قوم و طايفه ما، نگاه به يک زن مطلقه چگونه است؟ چه احساسي نسبت به اين نگاه‌دارم؟ آيا می‌توانم با آن کنار بيايم؟ تحمل اين نگاه چقدر برايم سخت است؟

درست است که الآن شما از اين کارهاي همسرتان در رنج و عذاب هستيد ولي اگر بی‌گدار به آب بزنيد و شرايط و امکانات آينده را خوب پیش‌بینی نکنيد، ممکن است شرايط آينده شما به‌مراتب از شرايط فعلي رنج‌آورتر و عذاب‌آورتر بشود.

 

بنابراين حتي اگر جواب تمام اين پنج سال اصلي به نفع ادامه زندگي مشترک نیست، بهتر است شما مدتي در اين زندگي بمانيد و ازنظر اقتصادي و زمینه‌های شغلي، پشت خود را گرم کنيد. توصيه ما به خانم‌هایی که ادامه زندگي را به‌هیچ‌وجه به نفع خود نمی‌دانند، اين است که قبل از ورود به چالش طلاق، آینده‌نگری اقتصادي و شغلي داشته باشند تا قبل از جدا شدن از اين مرد، توانسته باشند، زمینه‌های اقتصادي و شغلي آينده خود را پایه‌ریزی کنند. حتي اين کار ممکن است دو سال يا بيشتر، صبر و تحمل نياز داشته باشد ولي در عوض، ضربه طلاق و بعد از طلاق را به‌شدت کاهش می‌دهد.

همچنین تأکید می‌شود که هر تصمیمی بهتر است از طریق مشاوره‌های تخصصی انجام بگیرد و در آن خانم و آقا باهم حضور داشته باشند.

منظور از این حديث چيست؟
حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر ...

امام على (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «آفةُ الحِلمِ الذُّلُّ» آفتِ بردبارى، خوارى است. (غررالحکم/3940)

منظور از این حديث چيست؟ مگر کسی براثر بردباری خوار می‌شود؟ اين چه نوع خواری و ذلتی است؟

هر چيزی در اين عالم دارای آثار، فواید و آسیب‌هایی هست، مثلاً امام صادق (علیه‌السلام) در مورد علم می‌فرمایند: «الْخَشْيَةُ مِيرَاثُ الْعِلْمِ» يعنی خشيت نتيجه و اثر علم است. (1) به‌عبارت‌دیگر يعنی کسی که دارای علم است، اين علمش سبب خشيت می‌شود.

از سوی ديگر برخی از امور هستند که آفت اين علم هستند يعنی سبب می‌شوند که علم نتايج مثبت خود را از دست بدهد؛ هم چنان‌که حضرت در ادامه حديث می‌فرمایند: «آفَةُ الْعُلَمَاءِ ثَمَانِيَةٌ الطَّمَعُ وَ الْبُخْلُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْعَصَبِيَّةُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْخَوْضُ فِيمَا لَمْ يَصِلُوا إِلَى حَقِيقَتِهِ وَ التَّكَلُّفُ فِی تَزْيِينِ الْكَلَامِ بِزَوَائِدِ الْأَلْفَاظِ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ مِنَ اللَّهِ وَ الِافْتِخَارُ وَ تَرْكُ الْعَمَلِ بِمَا عَلِمُوا»؛ يعنی براى علماء ده نوع آفت وجود دارد: طمع، بخل، ريا، عصبيت، حب مدح، وارد شدن و بحث از مسائلى كه در آن‌ها و فهميدن حقيقت آن‌ها براى او محال است، تكلف در تزيين کلام به الفاظ زائد، کم شدن حیا از خداوند، افتخار (روى عناوين و جهات دنيوى و امور مادى افتخار و مباهات نمودن) و سستى كردن در مقام عمل.

 

بعد از بيان اين مقدمه، اشاره می‌شود که حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر حليم نباشد.

مثلاً امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحَلِيمُ‏ مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ إِخْوَانَهُ‏»؛ يعنی از ویژگی‌های انسان حليم اين است که ديگران را تحمل می‌کند. (2)

هم‌چنین رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) فرمودند: «فَأَمَّا الْحِلْمُ‏ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّی الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِی الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِهِ‏»؛ يعنی ده چيز به بركت حلم‏ حاصل می‌شود: کردار شايسته، هم‌نشینی با نيكوكاران، برطرف شدن پستى، رهایی از فرومايگى، اشتياق به نيكى، دستيابى به درجات بالا، گذشت، مدارا، احسان و سكوت‏. (3)

 

پس با توجّه به روايت بالا يکی از ثمرات حلم، آراسته شدن به زیبایی‌هاست؛ اما در مقابل، بر اساس روايات برخی امور، آفت و آسيب حلم هست يعنی اگر شخصی حليم نباشد کارهايی را انجام می‌دهد که نتيجه آن خواری می‌شود. به‌عبارت‌دیگر امور مثبت مانند حلم، پيوسته در معرض آسيب و آفت هستند و به‌وسیله اين آفت‌ها، حريم، حلم متزلزل می‌شود و ديگر شخص از ويژگی حلم جدا می‌شود. همان‌گونه که در روايت آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ»؛ (4) يعنی حسد، عجب و فخر سبب می‌شود که به دین‌داری شخص ضربه وارد شود و آن شخص ديگر دین‌دار به‌حساب نيايد.

 

تفسير ديگر که می‌توان از روايت «آفَةُ الْحِلْمِ‏ الذُّلُ‏» ارائه کرد اين است که انسان حليم به جهت برخوردش با انسان‌های جاهل، خوار می‌شود، هم چنان‌که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً فَيُذَلَّ أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ أَوْ يَدْعُوَ إِلَى الْحَقِّ فَيُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ يُؤْذَى بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ يُطَالَبَ بِالْحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ فَإِنْ آتَيْتَ كُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ...» (5) يعنی پنج چیز است که بردبارى می‌طلبد: 1- شخص عزیز باشد و خوار شود، 2- راست‌گو باشد و نسبت ناروا داده شود، 3- به‌حق دعوت کند و سبکش بشمارند، 4- بی‌گناه باشد و اذیت شود، 5- حق‌طلبی کند و با او مخالفت کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مصباح الشريعة، ص 20.

2. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 44.

3. تحف العقول، النص، ص 16.

4. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 307.

5. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏68، ص 422.

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟
از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز ...

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟

در روايات متعدد حضرات ائمه (علیهم‌السلام) ما را به دعا کردن و نمازخواندن براى دست يافتن به يک ازدواج موفق توصيه و سفارش نموده‌اند. راه رسيدن به آن و شيوه دعا کردن هم بسيار ساده است.

از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد و اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سَرَّتْنِی وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِی يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِی ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَيْتَ وَ قَالَ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ فَإِذَا زُفَّتْ [إِلَى‏] زَوْجِهَا وَ دَخَلَتْ عَلَيْه‏»(1)

البته متوسل شدن به ائمه (علیهم‌السلام) در امر ازدواج و دعا کردن برای بهره‌مند شدن از همسری شايسته و صالح، با تحقيق و بررسی و جستجو با توجه به ملاک‌هایی که در آیات و روايات آمده منافاتی ندارد. به‌عبارت‌دیگر نبايد دست روی دست گذاشت و از طلب و تحقيق و جستجو دست برداشت و منتظر بود که امام رضا (علیه‌السلام) و امامان (علیهم‌السلام) همسری شايسته و صالح برای ما پيدا کنند. عالَم، عالم اسباب و مسببات است و بايد برای رسيدن به مقصد و مقصود، راه‌های طبيعی آن را پيمود و در کنار آن بايد از توسل و دعا و درخواست از خدا و اوليای او بهره جست.

امام صادق (علیه‌السلام) به «ابوبصير» می‌فرمایند: هرگاه خواستی ازدواج کنی ابتدا دو رکعت نماز بجا بياور، سپس حمد و سپاس خداوند نما و بعد بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِيدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ فِی مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَكَةً وَ قَدِّرْ لِی وَلَداً طَيِّباً تَجْعَلُهُ خَلَفاً صَالِحاً فِی حَيَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِي»؛ خداوندا! من می‌خواهم ازدواج کنم، خداوندا! برای من پاک‌دامن‌ترین زنان را مقرر فرما و کسی که خویشتن‌دار از همه نسبت به خود و نگهداری کننده­ترین فرد در مالم باشد که به‌واسطه آن نفسم (حالم) و مالم محفوظ بماند، کسی که فراخ‌ترین روزی و بيشترين برکت را در زندگی داشته باشد و از وی برای من فرزندی طيب در نظر بگير که جانشينی شايسته در حيات و ممات من باشد. (2)

خواندن نماز امام زمان (ع) و درخواست از آن حضرت هم مفيد است.

دستور ديگر در اين زمينه از امام صادق (علیه‌السلام) واردشده که فرمودند درصورتی‌که اراده ازدواج نمودی دو رکعت بعد از نماز جمعه بخوان و رکوع و سجده را طولانی بنما، بعد از نماز اين عبارات را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ اللَّهُمَّ هَبْ لِی ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ اسْتَحْلَلْتُهَا وَ فِی أَمَانَتِكَ أَخَذْتُهَا فَإِنْ قَضَيْتَ فِی رَحِمِهَا وَلَداً فَاجْعَلْهُ غُلَاماً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَصِيباً وَ لَا شِرْكاً»(3)

از دستورات ديگر که می‌توان به‌صورت عمومی برای گرفتن حاجت بهره برد، نماز جعفر طيار، زيارت آل يس و نماز حضرت زهرا (سلام‌الله عليها) است که دستور آن در «مفاتیح‌الجنان» بیان‌شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الجعفريات (الأشعثيات)، ص 109.

2. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏3، ص 482.

3. همان.

اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟
منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد ولى رهايش كردند و ...

آيا می‌شود به زن­ها همانند خطبه 80 نهج‌البلاغه گفت: ناقص‌العقل، ناقص الايمان، ناقص المال؟ يا به اهل کتاب گفت: شما همانند خرهايی (الاغ) می‌مانید که کتاب حمل می‌کنند؟ اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟

ابتدا به اين نکته در فهم روايات بايد دقت شود که معانی آن‌ها درست و صحيح ترجمه شود و برای فهم درست حديث نيز لازم است که مجموعه احاديث آن موضوع نيز مطالعه شود که به اين عمل در اصطلاح علوم حديث، تشکيل خانواده حديث گفته می‌شود. هم‌چنین مراجعه به شروح حديث نيز در کشف مراد معصومان (علیهم‌السلام) بسيار مهم است که نبايد از شروح علمای بزرگ غافل شد. البته بر اساس سفارش اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، نقل حديث نيز آدابی دارد، مثلاً برخی احاديث بايد با توجه به مخاطب بيان شود و هر حديثی در هرجایی نقل نشود، هم چنان‌که ائمه نيز نسبت به آموزش شاگردان خود اين ويژگی را در نظر می‌گرفتند و با توجه به فهم مخاطب سخن می‌گفتند. (1)

 

در فهم و تفسير آيات قرآن نيز بايد نکاتی را در نظر داشته باشيم و برداشت سطحی از آيات صورت نگيرد. خداوند در آيه 5 سوره جمعه می‌فرماید:

«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمين‏»؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه کتاب‌هایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چيزى از آن نمی‌فهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمی‌کند.

 

علامه طباطبایی (ره) در تفسير اين آيه می‌گوید: منظور از این‌که فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْراةَ» (مثل آن‌هايى كه تورات بر آنان تحميل شد)، به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد؛ و مراد از این‌که فرمود: «ثمُ‏ لَمْ يحَمِلُوهَا» (ولى آن را حمل نكردند)، اين است كه به آن عمل نكردند.

به‌عبارت‌دیگر و منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند. لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد و آن‌ها را به الاغى تشبيه كرد كه کتاب‌هایی بر آن بارشده و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتاب‌ها ندارد و درنتیجه از حمل آن کتاب‌ها چيزى به‌جز خستگى برايش نمی‌ماند.

بنابراين، خداوند در اين آيه به عالمان اهل کتاب توهين نکرده است، بلکه تشبيه کرده است (توهين با تشبيه متفاوت است) که عالمانی که سخن خدا و حضرت موسی را شنيدند، ولی به آن هیچ عملی نکردند، مانند چهارپایانی هستند که بر روی دوش خود کتاب دارند ولی از محتوای آن بی‌خبر هستند. هم چنان‌که متعدد در روايات نيز وجود دارد که عالم بی‌عمل را مذمت می‌کند و فرقی هم ندارد که مسلمان باشند يا غیرمسلمان. (2)

 

آیت‌الله مکارم نيز ذيل اين آيه می‌گوید:

اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بی‌عمل می‌توان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بی‌آنکه از بركات آن بهره گيرد و افرادى كه با الفاظ قرآن سروکار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بی‌خبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آیه‌اند. (3)

 

برخی از مفسران نيز گفته‌اند: منظور از اين آيه، توبيخ يهود است، ولى غرض و مقدمه براى گروهى از مسلمانان است كه در هنگام سخنرانى و خطبه رسول (صلی‌الله علیه و آله) در نماز جمعه براى به دست آوردن سود و تجارت، از مجلس حضور رسول (صلی‌الله علیه و آله) پراكنده شدند و حرمت رسول (صلی‌الله علیه و آله) را رعايت ننمودند، آنان خود را دانشجوى مكتب قرآن و پيرو برنامه، معرفى می‌نمایند، درحالی‌که آن‌چنان نيستند و بايد در حذر باشند از این‌که مورد غضب و خشم پروردگار قرار بگيرند. (4)

 

پس با تلاوت ظاهر آيه نيز متوجه می‌شوید که مقصود هر عالم يهودی نيست، بلکه کسانی است با در دست گرفتن کتاب، خود را عالم دينی معرفی می‌کنند و مردم را (برای اغوا و سلطه خود) به يهوديت دعوت می‌کنند، درحالی‌که خودشان هيچ اعتقادی به آن نداشته و به فرمان‌هایش عمل نمی‌کنند. این‌ها آيات الهی را دروغ پنداشته‌اند.

 

اما درباره ناقص‌العقل بودن زن­ها نيز بايد در ترجمه، دقت لازم شود:

 

اولاً شارحان نهج‌البلاغه توضيحات متعددی ذيل اين حديث بيان کرده‌اند، مثلاً آیت‌الله جوادی آملی شأن صدور روايت را در مورد خاصی می‌دانند و قائل‌اند كه گاهی‌ حادثه‌ و يا موضوعی، در اثر يك‌ سلسله‌ عوامل‌ تاريخی، زمان، مكان، افراد، شرايط‌ و علل‌ و اسباب‌ آن، ستايش‌ يا نكوهش‌ می‌شود. معنای‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ بعضی‌ حوادث‌ يا امور جنبی‌ حادثه، اين‌ نيست‌ كه‌ اصل‌ طبيعت‌ آن‌ شیء، ستايش‌ و يا نكوهش‌ شده، بلكه‌ احتمال‌ دارد زمينه خاصی‌ سبب‌ اين‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ شده‌ است‌ و اين‌ نكوهش‌ نهج‌البلاغه‌ راجع‌ به‌ زن، ظاهراً‌ به‌ جريان‌ جنگ‌ جمل‌ برمی‌گردد.

همان‌گونه‌ كه‌ از بصره‌ و كوفه‌ نيز در اين‌ زمينه‌ نكوهش‌ شده‌ است‌ با این‌که‌ بصره، رجال‌ علمی‌ فراوانی‌ تربیت‌کرده‌ و كوفه‌ نيز مردان‌ مبارز و کم‌نظیری‌ را تقديم‌ اسلام‌ نموده‌ و بسياری‌ از كسانی‌ كه‌ به‌ خونخواهی‌ سالار شهيدان‌ برخاستند از كوفه، نشأت‌ گرفتند و هم‌اکنون‌ نيز كوفه‌ جايی‌ است‌ كه‌ به‌ انتظار ظهور حضرت‌ مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آنجا نماز می‌خوانند، مسجدی‌ دارد كه‌ مقامات‌ بسياری‌ از صالحين‌ و صديقين‌ در آن‌ واقع‌شده‌ و نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ مثلاً‌ از كوفه‌ يا بصره‌ نكوهش‌ شده، آن‌ دو شهر برای‌ هميشه‌ و ذاتاً‌ سزاوار نكوهش‌ می‌باشند.

قضايای‌ تاريخی‌ در يك‌ مقطع‌ خاص‌ و حساس، زمينه‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ فراهم‌ كرده‌ و سپس‌ باگذشت‌ آن‌ مقطع، مدح‌ و ذم‌ نيز منتفی‌ می‌شود. (5)

 

ثانیاً در روايات، نقص عقل صفت ويژه انحصاری برای زنان نيست، بلکه همين وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده‌شده است. مثلاً امام علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِعْجَابُ‏ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ‏ دَلِيلٌ‏ عَلَى‏ ضَعْفِ عَقْلِهِ»؛ يعنی خودبينی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست. (6)

 

بنابراين به‌صورت کلی نمی‌توان گفت که تمام زنان ناقص‌العقل هستند و نمی‌شود با آن‌ها مشورت کرد؛ بلکه بعضی مواقع، حالتی به انسان دست می‌دهد که سبب زایل شدن عقلش می‌شود، مثلاً زنان به دليل این‌که خداوند يک ويژگی خاصی به آن‌ها داده است و احساسات بيشتری دارند در برخی مواقع نمی‌توانند از روی عقل تصميم بگيرند، همان‌طور که برای مردان نيز چنين است، مثلاً امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مَنِ‏ اسْتَمْتَعَ‏ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ»؛ يعنی مردی که در طلب کام‌جویی از زنان است، دچار فساد عقل می‌شود. (7)

 

در پايان به اين نکته نيز اشاره می‌کنیم که در روايات ائمه، تمجيدهای ویژه‌ای نيز از زنان به‌عمل‌آمده است، مثلاً امام باقر (علیه‌السلام) در جريان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند: «يُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوج‏»؛ يعنی ندايی ملکوتی به گوش می‌رسد که به اسم قائم [آل محمد (ص)] و نام پدرش ندا سر می‌دهد، به‌گونه‌ای که دختران در پرده نشسته نيز شنيده و پدر و برادران خويش را بر خروج و همراهی وی تشويق می‌نمایند. (8)

 

بر اساس اين روايت زنان در زمان ظهور امام زمان، مردان را به رفتن در رکاب حضرت تشويق می‌کنند؛ حال‌آنکه اگر زنان در تمام امر ناقص‌العقل بودند و مشورت کردن با آن‌ها جايز نبود، پس فهم زنان از حقانيت ظهور حضرت و توصيه مردها به حضور در رکاب حضرت، موردتمجید امام باقر (علیه‌السلام) قرار می‌گرفت؟!

همچنين امام رضا (علیه‌السلام) به نقل از پيامبر اکرم (صلی‌الله عليه و آله) و سلم می‌فرماید: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند تبارک‌وتعالی به زنان مهربان‌تر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر این‌که خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. (9)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه کنيد به کتاب «منطق فهم حديث»، نويسنده عبدالهادی مسعودی.

2. ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 44.

3. تفسير نمونه، ج ‏24، ص 115.

4. انوار درخشان، ج ‏16، ص 349.

5. زن در آيينه جلال و جمال، عبد الله جوادی آملی، صص ۳۳۰-۳۳۲.

6. کلینی، الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏1، ص 27.

7. غررالحکم و درر الكلم، ص 591.

8. الغيبة (للنعمانی)، ص 254.

9. الکافی، ج 5، ص 515.

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود ...

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟

در روايات به اين موضوع پرداخته‌شده و به عوامل ذيل برای از بين رفتن عذاب قبر اشاره گرديده است که صرف دعا نیست زيرا برخی از اين اعمال جنبه قوی‌تری از ذکر تنها دارند:

1. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (1)

2. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بر تلاوت سوره «زخرف» مداومت نمايد، خداوند در قبر، او را از حشرات و حيوانات سمى زمين و فشار قبر ايمن می‌نماید تا زمانى که در پيشگاه خداوند حاضر شود. (2)

3. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بين ظهر پنج‌شنبه تا ظهر جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر ايمن می‌گرداند. (3)

4. منصور بن حازم گويد: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسيدم پاداش کسى که چهار بار حج بجا آورده چيست؟ فرمود: اى منصور کسى که چهار بار حج بجاى آورد هرگز فشار قبر نبيند. (4)

5. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: کسى که در هر جمعه سوره «نساء» را بخواند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (5)

6. امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن بيان اثرات زيارت امام حسين (علیه‌السلام) می‌فرمایند: زيارت امام حسين (علیه‌السلام) باعث ايمن بودن زائر از عذاب قبر می‌شود. (6)

7. پيامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: سه طايفه از زن­ها هستند که عذاب قبر از آن‌ها برداشته و با فاطمه (علیها السلام) محشور می‌شوند: زنى که بر غيرت شوهرش صبر کند، زنى که با شوهر بداخلاق بسازد و زنى که مهریه‌اش را ببخشد. (7)

8. از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) روایت‌شده است که صدقه دادن مؤمن از او آفت‌های دنيا و عذاب قبر و عذاب روز قيامت را برطرف می‌کند. (8)

 

در پايان يادآور می‌شویم اگرچه عذاب قبر بسيار رنج‌آور و سخت است، ولی همين فشار و عذاب قبر، کفاره گناه مؤمنان است تا در قيامت و هنگام رسيدگی به اعمال، از گناهان آنان کاسته شده باشد. در روايات متعددی به اين حقيقت اشاره‌شده است؛ «سکونى» از امام صادق (علیه‌السلام) و ايشان از پدرش و از پدرانش، از اميرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: فشار قبر براى مؤمن، کفّاره نعمت‌هایی است که تباه کرده است. (9)

حديث آخر بسيار حائز اهميت است؛ عامل اين عذاب را بی‌توجهی به نعمات الهی معرفی نموده است. بر اين اساس توجه بيشتر به اين مسئله می‌تواند انسان را از شر اين عذاب نجات بخشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ترجمه: بندرريگى، ص 223، انتشارات اخلاق، قم، 1379 ش.

2. همان، ص 243.

3. همان، ص 419.

4. صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق.

5. همان، ص 223.

6. محدث نوری، مستدرک ‏الوسائل، ج 10، ص 309، انتشارات موسسه آل البيت، قم، 1408 ق.

7. ديلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب (ترجمه رضايى)، ج ‏1، ص 413، انتشارات اسلاميه، تهران، 1377 ش.

8. همان، ج ‏1، ص 444.

9. ثواب الاعمال، پیشین، ص 425.

دیگر به "أُوْلِي الأَمْرِ" اشاره نشده است؟
منظور از آن، اختلاف در احكام و قوانين كلى اسلام است كه تشريع آن باخدا و پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) است، زيرا می‌دانیم امام فقط مجرى احكام است، ...

چرا در آيه ولایت، در قسمت اول، «أُوْلِي الأَمْرِ» آمده و بيان می‌دارد از خدا و رسول و صاحبان امر (که شيعه آنان را امامان معصوم می‌داند) اطاعت کنيد، ولی در قسمت دوم و بعد از «فَإِن تَنَازَعْتُمْ»، می‌گوید در صورت اختلاف در امر دينی آن را به خدا و رسولش عرضه بداريد و دیگر به "أُوْلِي الأَمْرِ" اشاره نشده است؟

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اهلّه وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ‏ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اهلّه وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا»؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌اید! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالأمر [اوصياى پيامبر] را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آن‌ها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ایمان‌دارید! اين (كار) براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است‏. (1)

 

مسئله‌ای که مطرح فرموديد، در قالب پرسش و پاسخ در تفسير «نمونه» چنين آمده است:

«اگر منظور از "اولوالأمر الامر" امامان و رهبران معصوم است، پس چرا در ذيل آيه كه مسئله تنازع و اختلاف مسلمانان را بيان می‌کند می‌گوید: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اهلّه وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا»؛ اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر ايمان به پروردگار و روز بازپسين داريد، اين براى شما بهتر و پايان و عاقبتش نيكوتر است.

همان‌طور كه می‌بینیم در اینجا سخنى از "اولوالأمر" به ميان نيامده و مرجع حل اختلاف تنها خدا (كتاب اهلّه، قرآن) و پيامبر (سنت) معرفی‌شده است.

در پاسخ اين ايراد بايد گفت:

اولاً اين ايراد مخصوص تفسير دانشمندان شيعه نيست بلكه به ساير تفسيرها نيز باکمی دقت متوجه می‌شود و ثانیاً شكى نيست كه منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احكام است نه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبرى مسلمين، زيرا در اين مسائل مسلماً بايد از "اولوالأمر " اطاعت كرد (همان‌طور كه در جمله اول آيه تصریح‌شده).

بنابراین؛ منظور از آن، اختلاف در احكام و قوانين كلى اسلام است كه تشريع آن باخدا و پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) است، زيرا می‌دانیم امام فقط مجرى احكام است، نه قانونى وضع می‌کند و نه نسخ می‌کند، بلكه همواره در مسير اجراى احكام خدا و سنت پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) است و لذا در احاديث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) می‌خوانیم كه اگر از ما سخنى برخلاف كتاب اهلّه و سخن پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل كردند هرگز نپذيريد، محال است ما چيزى برخلاف كتاب اهلّه و سنت پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) بگویيم.

بنابراین؛ نخستين مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانين اسلامى خدا و پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) است كه بر او وحى می‌شود و اگر امامان معصوم بيان حكم می‌کنند، آن نيز از خودشان نيست بلكه از كتاب اهلّه و يا علم و دانشى است كه از پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) به آن‌ها رسيده است؛ و به‌این‌ترتیب علت عدم ذكر "اولوالأمر " در رديف مراجع حل اختلاف در احكام روشن می‌گردد.»(2)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء: 4/ 59.

2. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏3، ص 442-441.

در کل، فرستادن اجسام برای انسان‌ها از چه طريقی صورت گرفته است؟
هيچ لزومى ندارد كه ما اصرار بر تفسير اين آيات به نزول مكانى داشته باشيم، نزول در اینجا به معنى نزول مقامى آمده است.

خداوند در قرآن می‌فرمایند ما برای انسان لباس فرستاديم يا چيزهای ديگر. اين نوع فرستادن به چه شکل بوده؟ در کل، فرستادن اجسام برای انسان‌ها از چه طريقی صورت گرفته است؟

در آيات متعددى از قرآن مجيد، به جمله "انزلنا" (فرو فرستاديم) برخورد می‌کنیم كه ظاهراً، با مفهوم فرستادن از طرف بالا به سمت پائين، سازش ندارد، مانند آيه شریفه «يا بَني‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُم‏»(1)، زيرا خداوند در اين آيه می‌فرماید: «لباسى براى شما فرو فرستاديم كه اندام شما را می‌پوشاند» درحالی‌که می‌دانیم لباس يا از پشم حيوانات گرفته می‌شود و يا از مواد گياهى و مانند این‌ها كه همه از زمين است.

در سوره زمر آيه 6 نيز می‌خوانیم «وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ»؛ (براى شما هشت زوج از چهار پايان فرو فرستاد) و در سوره حديد آيه 25 می‌خوانیم «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ...»؛ (آهن را فرو فرستاديم ...).

بسيارى از مفسران، اصرار دارند كه این‌گونه آيات را به معنى نزول مكانى، يعنى از طرف بالا به پائين، تفسير كنند مثلاً بگويند چون آب باران از بالا به زمين نازل می‌شود و گياهان و حيوانات از آن سيراب می‌گردند، بنابراين مواد لباس‌ها به يک معنى از آسمان به زمين فرستاده‌شده است، در مورد آهن نيز سنگ‌های عظيم آسمانى كه تركيبات آهن در آن وجود داشته به‌سوی زمين جذب‌شده است.

ولى با توجه به این‌که نزول گاهى به معنى نزول مقامى آمده است و در استعمالات روزانه نيز زياد به كار می‌رود و مثلاً می‌گویند از طرف مقام بالا چنين دستورى صادرشده و يا می‌گوییم "رفعت شكواى الى القاضى" (شكايتم را به‌سوی قاضى بالا بردم) هيچ لزومى ندارد كه ما اصرار بر تفسير اين آيات به نزول مكانى داشته باشيم.

و ازآنجاکه نعمت‌های پروردگار از طرف مقام والاى ربوبيت به بندگان ارزانى شده تعبير به نزول در آن، کاملاً مفهوم و قابل‌درک است.

نظير اين موضوع، در الفاظ اشاره به قريب و بعيد نيز ديده می‌شود كه گاهى يک موضوع مهم كه از نظر مكانى در دسترس ما است ولى از نظر مقامى بسيار بلندپايه است، با "اسم اشاره بعيد" از آن تعبير می‌کنیم، مثلاً در فارسى می‌گوییم به آن جناب چنين معروض می‌دارم (بااینکه طرف نزديک ما نشسته است) و در قرآن مجيد می‌خوانیم «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ»؛ آن كتاب پرعظمت بلندپايه (يعنى قرآن) جاى شک و ترديدى ندارد. (2)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. اعراف/ 26.

2. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج 6، ص 133 تا 134.

اين در حالی است که در جامعه افراد زیادی معلولند؟
در اين آيه ویژگی‌های انسان نسبت به حيوانات ديگر مدنظر است، نه انسانی نسبت به انسانی ديگر. با اين نگاه حتی افراد زشت هم در مقایسه با حيوانات ديگر زيباترند.

قرآن کريم در آيه 3 سوره تغابن می‌فرماید «وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ؛ و شما آدميان را به زيباترين صورت برنگاشت»؛ اين در حالی است که ما در جامعه با افرادی روبرو می‌شویم که به‌طور خدادادی و مادرزادی کندذهن يا کریه‌المنظر هستند يا دارای معلوليت جسمانی می‌باشند. چگونه اين موارد با آيه قابل‌جمع هستند؟

خداوند متعال در آيه 3 سوره تغابن می‌فرماید: «وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ » يعنی خداوند متعال صورت انسان را مجهز به جهازى بسيار دقيق كرد كه با آن جهاز و وسايل می‌تواند انواع كارهاى عجيب را انجام دهد، كارهايى كه ساير موجودات جاندار از انجام آن عاجزند؛ و نيز از مزايايى از زندگى بهره‌مند‌است كه آن مزايا براى غير انسان ابداً فراهم نيست. (1)

قامتى موزون و راست، با صورتى زيبا و دلپذير، درنهایت نظم و استحكام كه امتياز آن بر صورت موجودات زنده ديگر و انواع حيوانات در نخستين برخورد روشن و آشكار است و همين ساختمان ويژه به او امكان می‌دهد كه به انواع كارها و صنايع ظريف يا سنگین‌دست زند و با داشتن اعضاى مختلف به‌راحتی زندگى كند و از مواهب حيات بهره گيرد. (2)

انسان برخلاف غالب حيوانات كه با دهان آب و غذا می‌خورند با دست خود و با دقت و ظرافت غذا و نوشيدنى را برمی‌دارد و به دهان می‌گذارد و اين امر كمک فراوانى به انتخاب غذاهاى پاک از غذاهاى آلوده به اجزاء خارجى و اضافى می‌کند؛ میوه‌ها را به‌راحتی پوست می‌کند و اجزاء غیرقابل استفاده را دور می‌ریزد. (3)

پس در اين آيه ویژگی‌های انسان نسبت به حيوانات ديگر مدنظر است، نه انسانی نسبت به انسانی ديگر. با اين نگاه حتی افراد زشت هم در مقایسه با حيوانات ديگر زيباترند.

علامه طباطبايی (ره) در فرمايش دقیق‌تری فرمودند:

در جمله «وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ‏» منظور از "تصوير" قلم‌به‌دست گرفتن و نقشه كشيدن نيست، بلكه منظور، اعطاى صورت است و صورت هر چيز قوام و نحوه وجود آن‏ است، هم چنان‌که در جاى ديگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»؛ انسان را در نيكوترين تقويم آفريديم (4)

و "حُسن صورت" عبارت است از تناسب تجهيزات آن نسبت به يكديگر و تناسب مجموع آن‌ها با آن غرضى كه به خاطر آن غرض ایجادشده؛ اين است معناى حُسن، نه خوشگلى و زيبايى منظر و يا نمكين بودن، چون حُسن يک معناى عامى است كه در تمامى موجودات جارى است هم چنان‌که فرمود: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ»؛ خدايى كه خلقت هر چيزى را نيكو كرد (5). (6)

پی‌نوشت‌ها:

1. ترجمه تفسير الميزان، ج 17، ص 527.

2. همان.

3. تفسير نمونه، ج 20، ص 160.

4. تین/ آیه 4.

5. سجده/ آیه 7.

6. ترجمه تفسير الميزان، ج ‏19، ص 496.

آيا مستضعفان دينی هم همین‌طورند؟
مراد آيه، كسانى هستند كه اسلام به گوش آن‌ها رسيده ولى آن را رها كرده و به سراغ ديگر مكاتب رفته‌اند. اين افراد در قيامت زيانكارند و دين آن‌ها موردپذیرش نيست.

منظور از آيه 85 آل‌عمران كه می‌فرماید «هركس غير از اسلام دينی بجويد از او پذيرفته نمی‌شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود» چيست و شامل چه کسانی می‌شود؟ آيا مستضعفان دينی هم همین‌طورند؟ اصلاً به چه كسانی مستضعف می‌گویند؟ آيا كسانی كه دين اسلام به آن‌ها بد رسيده هم مشمول آيه هستند؟

آيه شريفه چنين است:

«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ‏ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين‏»؛ و هر كه جز اسلام دينى بطلبد، هرگز از او پذيرفته نمی‌شود و او در آخرت از زيانكاران است. (1)

ازجمله‏ «يَبْتَغِ» استفاده می‌شود كه مراد آيه، كسانى هستند كه اسلام به گوش آن‌ها رسيده ولى آن را رها كرده و به سراغ ديگر مكاتب رفته‌اند. اين افراد در قيامت زيانكارند و دين آن‌ها موردپذیرش نيست.

با توجّه به آيه 81 اين سوره، پذيرش دين اسلام، ميثاق خداوند از همه‏ پيامبران پيشين است و لذا با آمدن پيامبر و دين اسلام، دين ديگرى غیرازآن موردقبول نيست: «فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»(2)

اما حال مستضعفان در آيات ديگری مورد بحث قرارگرفته است:

«إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ‏ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اهلّه واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً * إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»

همانا كسانى كه فرشتگان آن‌ها را درحالی‌که ستمكار نفس خویش‌اند قبض روح می‌کنند (به آن‌ها) گويند: در چه (حالى از نظر دين) بوديد؟ گويند: ما در زمين مستضعف بوديم (ناتوان شده در جنبه ايمان و عمل). فرشتگان گويند: آيا زمين خداوند وسيع نبود تا در آن (از محيط كفر به محيط اسلام) مهاجرت كنيد؟! پس آنان جايگاهشان جهنم است و آن بد جاى بازگشتى است. مگر ناتوان ‏شدگان از مردان و زنان و كودكان (در دست قدرتى حاكم يا جوّى مانع از تحصيل معارف) كه هيچ چاره‌ای نداشته و به هيچ نحوى (براى هجرت) راه نيابند. (3)

از بررسى آيات قرآن و روايات استفاده می‌شود افرادى كه از نظر فكرى يا بدنى يا اقتصادى آن‌چنان ضعيف باشند كه قادر به شناسايى حق از باطل نشوند و يا این‌که با تشخيص عقيده صحيح بر اثر ناتوانى جسمى يا ضعف مالى و يا محدودیت‌هایی كه محيط بر آن‌ها تحميل كرده قادر به انجام وظائف خود به‌طور كامل نباشند و نتوانند مهاجرت كنند، آن‌ها را مستضعف می‌گویند.

از امام على (علیه‌السلام) چنين نقل‌شده كه فرمودند: «و لا يقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجة فسمعتها اذنه و وعاها قلبه‏»؛ مستضعف كسى نيست كه حجت بر او تمام‌شده و حق را شنيده و فكرش آن را درك كرده است. (4)

و از امام موسى بن جعفر (علیه‌السلام) پرسيدند كه مستضعفان چه كسانى هستند؟ امام در پاسخ اين سؤال نوشتند: «الضعيف من لم ترفع له حجة و لم يعرف الاختلاف فاذا عرف الاختلاف فليس بضعيف‏»؛ مستضعف كسى است كه حجت و دليل به او نرسيده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقايد كه محرك بر تحقيق است) پى نبرده باشد، اما هنگامی‌که به اين مطلب پى برد، ديگر مستضعف نيست. (5)

روشن است كه مستضعف در دو روايت فوق، همان مستضعف فكرى و عقیده‌ای است ولى در آيه مورد بحث و آيه 75 همين سوره، منظور از مستضعف، همان مستضعف عملى است يعنى كسى كه حق را تشخيص داده اما خفقان محيط به او اجازه عمل نمی‌دهد. (6)

پی‌نوشت‌ها:

1. آل‌عمران/ آيه 85.

2. قرائتى، محسن‏، تفسير نور، ج ‏1، ص 555.

3. نساء/ آيات 97 - 98.

4. حویزی، نور الثقلين، ج 1، ص 536.

5. همان، ص 539.

6. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏4، ص 87-88.

صفحه‌ها