پرسش وپاسخ

براي ازدواج تفاوت سني هم از نظر ديني و هم بطور كلي اشكال دارد يا نه؟
فاصله سني مطلوب ميان دختر و پسر تقريبا بين 3 تا 7 سال است؛ يعني پسر بزرگ تر باشد. در صورت وجود شرايط مطلوب، كمي كمتر يا بيشتر از اين مقدار هم قابل قبول است...

عاشق دختري كه 1 سال از خودم بزرگتر است شده ام.ميخواهم بدانم براي ازدواج تفاوت سني هم از نظر ديني و هم بطور كلي اشكال دارد يا نه؟

فاصله سني مطلوب ميان دختر و پسر تقريبا بين 3 تا 7 سال است؛ يعني پسر بزرگ تر باشد.

در صورت وجود شرايط مطلوب، كمي كمتر يا بيشتر از اين مقدار هم قابل قبول است؛ اما فاصله سني زياد، مشكلاتي را در زندگي زناشويي پديد مي آورد كه ناشي از درك دوگانه دختر و پسر از دنيا و تفاوت نيازهاي آن دو در سنين متفاوت است.

اما در ادامه علل مخالفت با ازدواج پسر با دختر بزرگ تر بيان مي شود

1. بلوغ جنسي زودتر دختر: با توجه به بلوغ جنسي زودتر دختر، بهتر است زودتر از پسر به نياز او پاسخ داده شود و راه اين پاسخگويي، ازدواج زودتر خواهد بود كه لازمه اش ازدوج در سنين پايين تر و كمتر از پسر است.

2. بلوغ فكري زودتر دختر: با توجه به اين كه دختر زودتر از پسر به بلوغ فكري مي رسد، بالاتر بودن سن او در ازدواج، سبب بعد فكري آن دو مي شود؛ در حالي كه زن و مرد بايد قرب فكري داشته باشند.

3. پيشگيري از اثبات اقتدار مرد: اگر سن زن بالاتر باشد، ممكن است نقش مادر را براي شوهر خود ايفا كند و با اين كار جلو اقتدار او را بگيرد كه اين مساله براي مرد خوشايند نيست.

4. عدم پذيرش خانواده پسر: به طور معمول، خانواده پسر به ويژه مادر او به چنين ازدواجي راضي نمي شود و اگر به رغم ميل باطني اش به چنين ازدواجي رضايت دهد، از عروسش حمايت نخواهد كرد كه براي دختر بسيار رنج آور است.

5. عدم پذيرش عرف: عرف جامعه، ازدواج دختر و پسر با اين شرايط را نمي پذيرد. مطلوب است كه وقتي زن و مرد در جامعه حضور مي يابند و كنار هم راه مي روند، ديگران آنان را زن و شوهر بدانند و نه ...!

در پايان بايد اين نكته را نيز متذكر شد كه در مواردي خاص و استثنايي مي توان مجوز چنين ازدواجي را داد كه البته اجازه آن در صورتي است كه پسر و دختر هر دو پس گذراندن يك دوره مشاوره پيش از ازدواج و انجام تست هاي لازم، با نظر متخصص مربوطه به اين نتيجه برسند كه مي توانند با ازدواج آن هم با اين شرايط سني، زندگي مطلوبي را پايه ريزي كنند.

يك مدت اثر تخريبي داره، ولي كم كم عادي ميشه
اگر چه ناكامي، بخصوص ناكامي جنسي، عوارض وخيم و ناگواري دارد و مبارزه با اقتضاي غرايز در حدودي كه مورد نياز طبيعت است، غلط است، ولي برداشتن قيود اجتماعي مشكل...

مي خوام بدونم آزاد كردن حجاب كار بديه؟ (براي من سوال شده يك مدت اثر تخريبي داره، ولي كم كم عادي ميشه اين بهتر نيست)

برادر گرامي! در روان شناسي جديد روي محروميت ها و ناكامي ها بسيار تكيه شده است؛ و مي‏گويند كه ناكامي ها معلول قيود اجتماعي است و پيشنهاد مي‏كند كه تا ممكن است بايد غريزه را آزاد گذاشت‏ تا ناكامي و عوارض ناشي از آن پيش نيايد و خيلي ها با استناد به اين موضوع مي گويند حجاب باعث ناكامي و مشكلات روحي مي شود، اما اينطور نيست.

پاسخ اين ايراد اين است كه اگر چه ناكامي، بخصوص ناكامي جنسي، عوارض وخيم و ناگواري دارد و مبارزه با اقتضاي غرايز در حدودي كه مورد نياز طبيعت است، غلط است، ولي برداشتن قيود اجتماعي مشكل را حل نمي‏كند، بلكه بر آن مي‏افزايد.

ميان آنچه عشق ناميده مي‏شود و به قول ابن سينا «عشق عفيف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك در مي‏آيد با اينكه هر دو روحي و پايان ناپذير است، تفاوت بسيار است.

در مورد غريزه جنسي و برخي غرايز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم‏ واقعي را مي‏ميراند، ولي طبيعت را هرزه و بي‏بند و بار مي‏كند؛ در اين مورد هر چه بيشتر عرضه شود، هوس و ميل به تنوع افزايش مي‏يابد.

راسل در اين باره مي‏گويد:«اگر پخش عكس هاي منافي عفت مجاز بشود، پس از مدتي مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد، درباره يك عكس‏ بالخصوص و يك نوع بي عفتي بالخصوص صادق است، ولي در مورد مطلق بي‏ عفتي‏ها صادق نيست يعني از يك نوع خاص بي عفتي خستگي پيدا مي‏شود ولي نه‏ بدين معني كه تمايل به عفاف جانشين آن شود، بلكه بدين معني كه آتش و عطش روحي زبانه مي‏كشد و نوعي ديگر را تقاضا مي‏كند و اين تقاضاها هرگز تمام شدني نيست.

عشق، عميق و متمركز كننده نيروها و يگانه پرست است و اما هوس، سطحي و پخش كننده نيرو و متمايل به تنوع و هرزه صفت است. اين نوع از عطش كه هوس ناميده مي‏شود ارضا شدني نيست. اگر مردي در اين مجرا بيفتد، فرضاً حرمسرايي نظير حرمسراي هارون الرشيد و خسرو پرويز داشته باشد پر از زيبا رويان كه سالي يك بار به هر يك نوبت نرسد، باز اگر بشنود كه در اقصي نقاط جهان يك زيباروي ديگر هست، طالب آن‏ خواهد شد. نمي‏گويد بس است ديگر سير شده‏ام و به طور كلي در طبيعت انساني از نظر خواسته‏هاي روحي، محدوديت در كار نيست. انسان روحاً طالب بي نهايت آفريده شده است: «خلف الانسان هلوعاً»(1) انسان سيري ناپذير خلق شده است. وقتي هم كه‏ خواسته‏هاي روحي در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدي متوقف نمي‏شود، رسيدن به هر مرحله‏اي ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود مي‏آورد. اشتباه كرده‏اند كساني كه طغيان نفس اماره و احساسات شهواني را تنها معلول محروميت ها و عقده‏هاي ناشي از محروميت ها دانسته‏اند.

همانطور كه‏ محروميت ها سبب طغيان و شعله‏ور شدن شهوات مي‏گردد، پيروي و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله‏ور شدن آتش شهوات مي‏گردد. امثال‏ فرويد آن طرف سكه را خوانده‏اند و از اين طرف سكه غافل مانده‏اند.

اشتباه فرويد و امثال او در اينست كه پنداشته‏اند تنها راه آرام كردن‏ غرايز، ارضاء و اشباع بي حد و حصر آنها است. اينها فقط متوجه‏ محدوديت ها و ممنوعيت ها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعي هستند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را عاصي و منحرف و سركش و نا آرام مي‏سازد.(2)

طرح شان‏ اينست كه براي ايجاد آرامش اين غريزه، بايد به آن آزادي مطلق داد آن‏ هم بدين معني كه به زن اجازه هر جلوه‏گري و به مرد اجازه هر تماسي داده شود. اما به نظر استاد مطهري براي آرامش غريزه دو چيز لازم است: يكي ارضاي غريزه در حد حاجت طبيعي، و ديگر جلوگيري از تهييج و تحريك آن.(3)

- نتيجه گيري:

1- ما انكار نمي‏كنيم كه دسترسي نداشتن به رفع غريزه موجب انحراف مي‏شود و بايد شرايط ازدواج قانوني را سهل كرد، ولي بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمايي زن در اجتماع و معاشرت هاي آزاد سبب انحراف جنسي مي‏شود به‏ مراتب بيشتر از آن است كه محروميت سبب مي‏گردد. پس اين جمله ي مخالفان حجاب كه پوشش زنان باعث حرص مردان مي شود صحيح نبوده و حفظ پاكدامني كمك مي كند تا مردان نيز آرامش روحي بيشتري داشته باشند.

2- "فرويد" كه طرفدار سرسخت آزادي غريزة جنسي بود، متوجه شد خطا رفته است، از اين رو پيشنهاد كرد بايد آن را از راه خاص خودش به مسير ديگري منحرف كرد. "راسل" نيز كه به آزادي جنسي معتقد است، اعتراف كرده كه عطش روحي در مسائل جنسي غير از حرارت جسمي است. آن چه با ارضا تسكين مي يابد، حرارت جسمي است، نه عطش روحي. يعني روح انسان سيري ناپذير است و اگر چه شايد از نظر حرارت جسمي در زماني ارضا شود، اما چون انسان روح سيري ناپذير دارد، به آن حد قناعت نمي كند و مي خواهد از آن هم بالاتر رود. پس بايد گفت: آزادي در روابط زن و مرد و يا بي توجهي به حجاب، از حرص و ولع نسبت به شهوت، پيشگيري نمي كند، بلكه سبب شعله ور شدن شهوات مي گردد. آمار موجود در جهان گوياي اين واقعيت است. ره آورد آزادي جنسي در عصر حاضر، رفتارهاي خشونت آميز در روابط جنسي و استفاده قهر آميز از زنان و آزار جنسي در محل كار و بيماري هاي مقاربتي از جمله ايدز است. در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دورة زندگي شغلي خود به مدت طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. در مورد تجاوز جنسي نيز بررسي ها در لندن آشكار ساخت كه از هر شش تن يك تن مورد تجاوز قرار گرفته بود.(4) بر اين اطلاعات بايد آمار همجنس بازي ها و كشانده شدن به راه هاي ديگر را اضافه كنيم كه همه نشان از آن دارد كه عطش روحي هيچ گاه سيري پذيري نيست. اگر آزادي جنسي و روابط آزاد زن و مرد، حرص و ولع را كاهش مي دهد، پس اتفاقات در غرب ناشي از چيست؟ بهتر است بگوييم آن قدر پيامدهاي بد زياد است كه نسبت به آن بي اهميت شده اند، نه آن كه ديگر تجاوزات و راه هاي انحراف مانند همجنس بازي ديگر وجود ندارد. مانند اين كه كسي به خانه اي وارد مي شود و مي بيند بچه هاي خانه ديوار را خراب كرده، فرش ها را پاره كرده و ظرف ها را شكسته، آن وقت مي بيند مادر خانه اصلاً ناراحت نيست يا توجه نمي كند. عدم توجه مادر، نشان آن نيست كه وضع خانه به هم ريخته و خراب نيست، بلكه ناشي از بي توجهي مادر به وضعيت است. اسلام نه به صورت مطلق، غريزة جنسي را محدود و سركوب كرده و نه آن را به طور مطلق آزاد گذارده است. به نظر مي رسد راه ميانه اي را مطرح كرده است و آن عبارت است از: ارضاي غريزة جنسي به صورت طبيعي و قانونمند با حفظ كرامت انساني و امنيت رواني جامعه؛ پرهيز از تحريك و تهييج غريزة جنسي و تأكيد بر آسان گيري در ازدواج.

فلسفة اصلي پوشش، حيا و عفت است كه خصلت بشري است و تمامي انسان ها آن را پذيرفته اند. البته نتايج ديگري نيز بر پوشش مترتّب است، مانند سلامت جامعه و حفظ اصالت خانواده.

پي نوشت ها:

1. معارج(70) آيۀ 19.

2. مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، قم، اتشارات صدرا. ص 130 ـ 140.

3. همان، ص 104.

4. مجلّه كتاب نقد، ش 17، ص 275.

آیا یك فرد بدحجاب دارد با خدا دشمنی می كند؟
به یقین كسی كه خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، كه در محضر او، دست به سوی گناه دراز كند

آیا یك فرد بدحجاب دارد با خدا دشمنی می كند؟ نمی توان یك فرد مسلمان كه بد حجاب است را به راه درست هدایت كرد؟

غفلت از ذكر و یاد خداوند، ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و اهل بیت، ضعف در خودشناسی و نداشتن درك درست از خویشتن و فروكاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی شهوت پرستی و ... مجموعه عللی هستند كه موجب می شوند انسان گناه كند.

 به یقین كسی كه خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمی دهد، كه در محضر او، دست به سوی گناه دراز كند. كسی كه قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچ گاه خود را گرفتار شهوت رانی و شهوت پرستی نخواهد كرد. به یقین كسی كه به گوهر عظیم و گرانقدر  خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درك كند، هرگز حاضر نیست كه وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیوانات پایین آورد.پیروی از خواهش های نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد كه اگر انسان اندكی به آنها توجه كند هرگز به دنبال هواهای نفسانی نخواهد رفت.

با توجه به این نكته می گوییم:

بیشتر افرادی كه حجاب خود را رعایت نمی كنند، نه به خاطر دشمنی با خدا و بلكه به خاطر عللی در ابتدای پاسخ به آن اشاره شد، دچار انحراف و كج روی شده اند و متاسفانه برخی از ایشان چنان درگرداب غفلت و ضعف اعتقادی گرفتار شده اند و با هر حركت دست و پای به جای نجات، یك گام به سوی نیستی قدم پیش می گذارند.

این افراد به طور قطع و لو در لحظه گناه، خدای بزرگ را حاضر و ناظر رفتارهای خودش نمی بینند. گوهر عظیم و باارزش خویش را گم كرده اند و ارزش وجودی خویش را فراموش كرده اند و در یك جمله هر چند كه بسیاری از ایشان ادعای دانایی و تحصیلات آكادمیك دارند لكن در حقیقت به جهالت و نادانی دچار شده اند و گرنه چنین عمل نمی كردند.

بدون تردید، هیچ یك از كسانی كه دنبال ارضای خواهش های نفسانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی آفرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یك دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از آفرینش خویشتن را بداند، آیا هرگز به ذهنش خطور می كند كه خود را به شكل یك عروسك در آورده و هم چون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه های آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و اگر یك پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند آیا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال آن را به خود می دهد؟

امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «من كرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ هر كس نفس نزدش عزیز و گرامی باشد، شهوت ها در نظرش خوار و پست می گردد» (1)تفكر در ارزش والای انسان و گوهر ارزنده جان و حقیقت او و بهای او كه لقای خداوند و قرب به اوست و توجه به هدف آفرینش و قله اوج مقام انسانی، گناهان را در نزد انسان بی مقدار و حقیر می نماید این اكسیر همانی است كه بی توجهان به ضروریات دین، چون حجاب و... آن را فراموش كرده اند.

با این همه، این افراد قابل هدایت هستند و باید آگاهان ایشان را از چاه جهالت و نادانی برون آورند و به راه  راست هدایت كنند. البته واكنش در برابر رفتار جاهلانه این افراد باید همراه با حسن برخورد و جلب اعتماد و گام به گام باشد. زیرا حسن برخورد در مواجهه با دیگران یكی از مهم ترین تكنیك های رفتاری است كه انسان باید در معاشرت های خود با افراد توجه ویژه ای به آن داشته باشد. قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «اي پيغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نيكوترين وجه صحبت نمايند». (2)خداوند از حضرت موسی (ع) می خواهد با فرعونی كه ادعای خدایی دارد، با نرمی و ملاطفت تكلم كند و به ایشان بگوید: آیا میل داری كه پاكیزه شوی؟ آیا می خواهی تو را به راه خداوند هدایت كنم تا به درگاه او خاشع شوی؟(3)

هرگز نمی توان با خشم و خشونت دیگران را مورد نقد قرار داد و یا از گناه باز داشت؛ از این رو باید مواظب بود تا لطمه ای به شخصیت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتی مانند "این عمل در شأن شما نیست" و "شأن شما بالاتر از این ها است" بسیار مؤثر است.

راهكار های تكمیلی در چگونگی برخورد با جاهلان و تذكر به ایشان را از همكاران بخش تلفنی به شماره ( 09640) جویا شوید.

پینوشتها:

1.  امام علي بن ابي طالب عليه السلام، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره، قم، ص 555.

2. نازعات (79) آیه 18 و 19.

3. ثقة الاسلام كليني، كافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365، ج 1، ص 23.

چه پاسخي مي دهيد؟
آيا صورت هاي آرايش كرده كه به طور طبيعي نگاه ها را متوجه خود مي سازد، نشان پاكي است، يا صورت ساده و بي آلايش؟

اگر گفته شود مهم پاك بودن دل است به چه دليل برحجاب اصرار داريد چه پاسخي مي دهيد؟

قبل از پرداختن به اصل پاسخ بيان مقدمه اي را لازم مي دانيم:

آن چه موجب مي شوند انسان در انجام احكام الهي سستي كند يا برخي محرمات را مرتكب شود نقصان و يا ضعف در آگاهي ها و يا اطلاعات غلط است. بيشتر افرادي كه احكام الهي را رعايت نمي كنند نه به خاطر دشمني با خدا و بلكه به خاطر عللي چون ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و اهل بيت، ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي ناديده انگاشتن دستورات الهي، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و غرق شدن در امور مادي و شهواني ...، دچار انحراف و كج روي شده اند. امام علي (ع)مي فرمايد: "الناس أعداء ما جهلوا؛ (1) انسان ها دشمن چيزي هستند كه به آن جهل دارند."

آري؛ هيچ انساني چه مومن و چه لائيك و بي دين با حفظ تعادل رواني جامعه، تأمين امنيت اجتماعي و بهداشت روانى و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسى مخالفت نمي كند. هيچ انسان با فحشا، سستي بنيان خانواده و بالاخره فروپاشي نظم جامعه موافق نيست. همه خواهان جلوگيري از ابتذال و نگاه ابزاري به زن هستند و هيچ كس با آن چه كرامت و شخصيت ذاتي زنان را حفظ كند مخالفت نمي كند.

اينها برخي از فوايد و فلسفه حجاب است كه در بدو نظر به ذهن مي آيد و آثارش به چشم ديده مي شود.

بعد از اين مقدمه، در پاسخ به سوال شما، به دو نكته اشاره مي كنيم:

ا- مهم آن است دل پاك باشد!

اصل اين كلام را از مدعيان آن ميپذيريم، بله مهم آن است كه قلب پاك باشد، زيرا قلب اگر پاك شد، انسان را به سوي پاكيها هدايت ميكند، ولي قلبي كه ناپاك است و در آن بيماري، دورويي، حسد، بخل، كينه و..وجود دارد و يا ظلمت گناه و دوري از خداو ساير رذايل آن را احاطه كرده، قطعاً انسان را به سوي رذيلتها، ناپاكيها و گناهان سوق ميدهد. زيرا از كوزه همان تراود كه در اوست.

ولي هر چيزي علامت و نشانهاي دارد، نشانه طهارت قلبي و پاك بودن دل چيست؟ آيا بيحجابي يا بدحجابي ميتواند نشانه پاك بودن دل باشد؟ آيا پاكي دل به همراه اغواگري يا جلب توجه و نگاه ديگران است يا در عفت و بزرگ منشي و پوشش صحيح و بدون اغواگري؟

آيا صورت هاي آرايش كرده كه به طور طبيعي نگاه ها را متوجه خود مي سازد، نشان پاكي است، يا صورت ساده و بي آلايش؟

قرآن كريم پاسخ مي دهد كه رعايت حريم محرم و نامحرم و مواظبت بر پوشش اسلامي و دور شدن از عوامل تحريك زا زمينهساز طهارت قلبي براي زنان و مردان است:«ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن؛(2) اين كار براي پاكي دلهاي شما ـ مردان و زنان ـ بهتر است».

امير المؤمنين(ع) ميفرمايند:

«من طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه؛(3) هر كس ظاهرش پاك (و هماهنگ با فرمان الهي) باشد، باطنش نيز پاك است. هر كس ظاهرش ناپاك است (يعني عمل و رفتار و پوشش وي بر خلاف دستور قرآن باشد) نشانهاي بر پليدي و ناپاكي باطن اوست».

از افرادي كه ميگويند قلب بايد پاك باشد، بايد پرسيد منظور از پاك بودن باطن يا دل چيست؟ چگونه و از چه راهي ميتوانيم بفهميم قلب كسي پاك است يا نه؟

ما كه از غيب و درون افراد اطلاعي نداريم. از اين رو اميرالمؤمنين(ع) براي راهنمايي ما راهي را نشان داده تا از آن طريق بفهميم كه قلب چه كسي پاك يا نا پاك است، چه كسي ايمان، درونش را روشن و منور ساخته است و چه كسي فقط ادعا دارد.

حضرت ميفرمايد:«صلاح الظواهر عنوان صحة الضمائر؛(4) ظاهري كه به خير و صلاح و هماهنگ با دستور خدا باشد، گواهي بر صحت و سلامت باطن ميدهد».

در روايت ديگري ميفرمايد:«بالصالحات يستدلّ على حسن الايمان؛(5) به وسيله عمل صالح ميتوان پاكي قلب و حُسن ايمان را فهميد و بر طهارت دل استدلال كرد».

نيز ميفرمايد:«يستدلّ على خير كلّ امرءٍ بما يظهر من أفعاله؛(6) خوب بودن هر كسي با اعمالي كه از او نمايان مي شود، شناخته مي شود».

گاهي انسان با زبان خود حرف مي زند. گاهي با طرز راه رفتن و لباس پوشيدن يا آرايش كردن شخصيت خود را بازگو مي كند. شخصيت و پاكي يا ناپاكي دروني هر كسي را با نوع و رنگ و مدل لباسي كه ميپوشد،  هرگونه رفتار و معاشرتي كه با ديگران ـ محرم و نامحرم ـ دارد،  ميتوان  شناخت.

2- هدف از بدحجابي، فساد نيست!

شايد واقعاً خانم بد حجاب است قصد فساد ندارد، اما قصد نداشتن يك چيز است و نتيجه چيز ديگر. بنابراين موضوع فقط بيرون ماندن چند نخ مو نيست، بلكه موضوع آن قصد و نيت و نتيجه اي است كه از اين كارها حاصل مي شود. حرمت شكني و مخالفت علني با فرمان خدا از يك سو،  تحريك جنسي جوانان و آلوده نمودن آنان را نيز از سوي ديگر با خود همراه دارد. بسياري از بزهكارها ريشه در عوامل و مسايل جنسي دارد. تحريك غرايز جنسي به طور مستقيم و غير مستقيم در آن امور دخالت مي يابد.

راهنمايي هاي تكميلي در اين زمينه را از همكاران بخش تلفني همين مركز به شماره (096400) جويا شويد.

براي آشنايي با فلسفه حجاب و بالا بردن آگاهي هايتان،لازم است مطالعاتي داشته باشيد. لذا براي مطالعة بيش تر كتاب هايي را معرفي مي كنيم:

1- مسئلة حجاب، از استاد مطهري؛

2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهري؛

3- حجاب زينت برتر، تأليف عطيه صادق كوهستاني

4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده

5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده

پينوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج1، ص 219.

2. احزاب (33) آيه 53.

2. عبد الواحد بن محمد تميمي آمدي ، معجم الفاظ غرر الحكم ، تحقيق مصطفي درايتي، الناشر مركز الابحاث و الدراسات الاسلاميه، تاريخ النشر، ذي القعده 1413، ص 673.

3. همان.

4. همان، ص607.

5. همان.

6. بحار الانوار، ج 74، ص170.

بي حجاب هاي فراوان
رعایت حجاب بر همه افراد بدون توجه به جنسیت آنها لازم و ضروری است و اهمال و عدم توجه به آن عقاب داشته و رعايت نكردن دیگران عذر و بهانه ای برای ما نخواهد بود...

با بودن بي حجاب هاي فراوان كه در هر حال اثر خود را مي گذارند رعايت كردن و نكردن من چه تفاوتي دارد؟

در آغاز لازم است به دو نكته توجه كنیم:

1- اگر چه  پوشش و حجاب دینی برای زن می تواند آثار و فواید روانی و احساس امنیت فراوانی به ارمغان آورد، اما از آن جا كه جاذبه های مادی و دنیایی و انگیزه ها و علل مختلف و متعدد می تواند او را به عدم رعایت حجاب دینی و جلوه نمایی در مقابل نامحرم یا بی اعتنایی به پوشش و حجاب سوق دهد، رعایت پوشش دینی نیازمند داشتن پشتوانه  ایمان و اعتقاد دینی است.پس در اولین قدم  لازم است  باور و ایمان دینی خود را تقویت نمایید.

2-  به عنوان یك مسلمان معتقدیم  آنچه خداوند از ما بندگان خواسته و بر ما تكلیف نموده است، جز به سود ما و در جهت سعادت و كمال ما نیست. مصالح و منافع  واقعی اجرای احكام و مقررات دینی  متوجه خود ما می شود؛ زیرا نه اعمال نیك ما به خداوند سودی می رساند و نه اعمال بد، ضرری را متوجه او می سازد. سود و ضرر همه متوجه خود ما است. خداوند نیز به جهت محبت و عشق به بندگانش و اینكه خواهان سعادت و خوشبختی و كمال آن ها است؛ احكامی را مقرر نموده است و از جمله این احكام، وجوب رعایت حجاب است.

بر اساس آن چه بیان شد، روشن می شود، رعایت حجاب بر همه افراد بدون توجه به جنسیت آنها لازم و ضروری است و اهمال و عدم توجه به آن عقاب داشته و رعايت نكردن دیگران عذر و بهانه ای برای ما نخواهد بود. علاوه بر آن كه ما نیز جزئی از دیگران هستیم. اگر همه چنین بگویند .......!!!

پرسشگر گرامی

حجاب و پوشش رفتاری است برخواسته از «حیا وعفت درونی ». حیا و عفت امری  "فطری" است و ریشه در سرشت و طبیعت انسان دارد .از این رو"انسان"- بدون تفاوت و تفكیك جنسیت -  از صبحگاه آفرینش پیش از آن كه دستور یا حكمی از ناحیه دین یا جامعه داشته باشد، خود به خود به سمت نوعی "پوشش و حجاب"گرایش داشته است. چنان كه وقتي شیطان آدم وحوا را فریفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند،پوشش و حجاب شان فرو ریخت. آنان با آشكار شدن شرمگاه و اعضا و عیب های بدن شان شروع به پوشاندن خود با برگ های درخت كردند. بنابراین اصل پوشش و حجاب را می توانیم از بامداد آفرینش بدانیم، اگر چه كیفیت این پوشش با آنچه بعدها در ادیان تشریع شده، ممكن است متفاوت  باشد.

خواهر گرامی

سوال شما به شكلی حاكی از عدم آگاهیتان درباره فواید و فلسفه حجاب است. لذا در ادامه به بخشی از فواید و فلسفه حجاب اشاره كرده و تفصیل مطلب را به مطالب كتاب های معرفی شده واگذار می كنیم .

فواید و فلسفه حجاب:

1- حفظ تعادل روانی جامعه ،تأمین امنیت اجتماعی و بهداشت رواني  و كاهش هیجان‏ها و التهاب جنسي:

از جمله غرایز خدادادی در ساختمان وجودی انسان، غریزه جنسی است،كه نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمی است. در صورت كنترل آن، می تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات آرامش و امنیت روانی انسان ها را فراهم كند.

2- حجاب حافظ كرامت و شخصیت ذاتی زنان:

اسلام میخواهد زن كرامت داشته باشد. وقتي در جامعه حضور پیدا میكند، به عنوان یك انسان ظاهر شود،نه به عنوان جنس مخالف. زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند. هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یكدیگر به گونه اي ظاهر شوند كه مایه آلودگي و ناپاكي جامعه نشوند. زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است. حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعي احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وي از نگاه هاي شهواني و حیواني است.

3 - حفظ و تحكیم بنیان خانواده

 نهاد خانواده یكی از مقدس ترین نهادهای اجتماعی است. نقش این نهاد در  ایجاد جامعه سالم  بی بدیل است. در این میان نقش حجاب و پوشش اسلامی در سلامت و استمرار پیوند خانوادگی، غیرقابل انكار است. با رواج بي حجابي و جلوه گري زن، از یك سو جوانان مجرد، ازدواج را نوعي محدودیت و پایان آزادي‏هاي جنسی خود تلقّي مي‏كنند ،

آمارهای مستند نشان می دهد كه با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی نیز به طور مدام بالا رفته است، چرا  كه «هر چه دیده بیند، دل كند یاد»، به این ترتیب، هر روز به دلبری جدید دل می بندد و با دیگری وداع می كند.

4- پیشگیری از فحشا و فروپاشی نظم جامعه

گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناك ترین پیامدهای بی حجابی و آزادی های بی حد و حصر جنسی است. به این معنی نیست كه عامل اصلی فحشا و ازدیاد فرزندان نامشروع، منحصر در فرهنگ برهنگی و بی حجابی است، بلكه می گوییم یكی از عوامل اصلی و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جریان رو به رشد «فرزندان نامشروع» برهنگی و بی حجابی است.

5- جلوگیری از  ابتذال و  نگاه ابزاری به زن:

 هنگامی كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعی است روز به روز  آرایش بیش تر و خودنمایی افزون تر را از او تقاضا دارد. هنگامی كه زن را از طریق جاذبه جنسیش وسیله تبلیغ كالاها و عاملی برای جلب جهانگردان قرار بدهند، در چنین جامعه ای شخصیت زن تا سر حد عروسك، یا كالای بی ارزش سقوط می كند.اما عنصر حجاب و پوشش اسلامی، نه تنها زن را از صحنه اجتماع و فعالیت های اجتماعی دور نمی كند، بلكه زمینه های حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع، به همراه حقوق انسانی برابر، تضمین می كند. شخصیت خداداد زن را از دستبرد نگاه ابزاری دیگران، مصونیت می بخشد.

برای مطالعة بیش تر كتاب هایی را معرفی می كنیم:

1- مسئلة حجاب، از استاد مطهری؛

2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهری؛

3- زن، از مهدی مهریزی؛

4- حجاب شناسی، از حسین مهدی زاده؛

5- شخصیت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات ششمین جشنواره پژوهشی شیخ طوسی، در سه جلد،نگارش جمعی از پژوهشگران ، انتشارات مركز جهانی علوم اسلامی؛

6-  مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادی؛

7- حجاب از دیدگاه قرآن و سنت،  خانم فتحیه فتاحی زاده

8-  زن در آیینة جلال و جمال،  آیت الله جوادی آملی؛

9- مجله پیام زن، ویژه هم اندیشی حجاب ،شماره 184و 185 ، 1386؛

10- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل.

آیا با پوشیدن چادر مشكلم حل می شود؟
اگر منظور جلو گیری از نگاه هرزه دیگران باشد ، قطعا هر چه حجاب كامل تر و بر تر باشد نگاه هرزه چشم ها كمتر می شود چنان كه قرآن می فرماید: «...ذلك ادني ان یعرفن ..

من مانتوی بسیار بسیار با حجابی دارم. اما باز هم از نگاهای هرزه رنج می برم. آیا با پوشیدن چادر مشكلم حل می شود؟

منظورتان از نگاه هرزه چیست ؟ آیا منظور نگاه  دیگران به خود است. یعنی آیا  پوشیدن مانتو بلند و گشاد كه بر جستگی های بدن را به هیچ وجه نشان ندهد باعث می شود كه افراد هرزه چشم دیگر به شما نگاه نكنند؟   یا منظور  نگاه خود به دیگران است  ؟

اگر منظور جلو گیری از نگاه هرزه دیگران باشد ، قطعا هر چه حجاب كامل تر و بر تر باشد نگاه هرزه چشم ها كمتر می شود چنان كه قرآن می فرماید: «...ذلك ادني ان یعرفن فلا یوذین؛ (1)  ای پیغمبر به همسران  و دخترانت و  زنان مؤمنان  بگو روسری  و چادر هایشان را بر خود فرو افكنند این كار برای آن كه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند بهتر است». 

ولی اگر منظورتان  كنترل نگاه خودتان باشد - كه ظاهرا این نباید باشد-  راهكارهای دیگری دارد.

راهكارهایی كه به  تقویت اراده  و آگاهی و معرفت  و ایمان و معنویت می پردازد. بنا بر این اگر پاسخ تان را به طور كامل نگرفتید در نامه بعدی یاد آوری كنید تا پاسخ داده شود.

نكته ای را كه لازم است به آن توجه كنید، این است كه:

حساسیت زیادی نداشته باش . حساسیت بیش از اندازه، افراطی گری است و نتیجه آن  یا گرفتار شدن به وسواس فكری سپس وسواس عملی است ، و یا از كوره در رفتن و همه چیز را رها كردن و به همه چیز پشت كردن.

نكته:

خانم ها برای حفظ نگاه خودشان و همچنین حفظ خویشتن از نگاه دیگران شایسته است كه كمتر با نامحرمان روبرو شوند.

موفق باشید

پی نوشت ها :

 1. احزاب ( 33) ، آ یه 59.

گناهش گردن من است يا او؟
به مادر، خواهر يا برادرتان بگوييد تا به ايشان تذكر بدهند. درصورتي كه اثر نكرد به كساني كه داراي نفوذ كلام در ميان اقوام و دوستان هستند بگوييد تا آنها تذكر بدهند

سلام من زن داداشي دارم كه جلوي من لباس  آستين كوتاه و بدون حجاب جلوي من است مي خواستم بدانم گناهش گردن من است يا او؟

پرسش گر گرامي اگر چه رفت وامد با افرادي كه به مسايل ديني پايبند نيستند خوب نيست، اما اگر از بستگان باشد قطع رابطه به طور مطلق و هميشگي با او جايز نيست.

چند كار را شما مي توانيد انجام دهيد، يكي اينكه به مادر، خواهر يا برادرتان بگوييد تا به ايشان تذكر بدهند. در صورتي كه اثر نكرد به كساني كه داراي نفوذ كلام در ميان اقوام و دوستان هستند بگوييد تا آنها تذكر بدهند و از عواقب دنيوي و اخروي كه در اين بي حجابي وجود دارد او را آگاه كند. اگر با اين تذكرات، وضعيت درست نشد  مي توانيد ارتباط تان  را كه موجب بيشتر شدن ناراحتي و برداشته شدن حرمتها مي شود، كم كنيد و اگر هم به منزل آنها رفتيد زياد آن جا نمانيد. به هر حال قطع رابطه با برادر به طور كلي درست نيست. ولي مي توانيد ميزان رابطه را كم تر كنيد يا به حداقل برسانيد. در هر صورت كم كردن صلۀ رحم،براي شما گناهي نيست. چرا كه زن برادر شما حريم و حدود را حفظ نمي كند. شما بايد براي حفظ پاكي روحتان از برخوردهاي غير ضروري با او خود داري كنيد تا خداي نكرده به گناه آلوده نشويد.

در روايت داريم امام صادق(ع)مي فرمايد: «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويلة؛ نظر دوختن تيري مسموم از تيرهاي ابليس است. چه بسا نگاهي كه حسرت درازمدتي را (در دل) به ارث بگذارد».(1)

پس اصل نگاه نكردن به نامحرم بسيار خوب است و اينكه شما براي آلوده نشدن به گناه مصمم هستيد جاي شكر وحمد خداوند دارد. توصيه ائمه نيز همين مي باشد و علماي اخلاق نيز هميشه توصيه دارند كه تا مي توانيد نگاه به نامحرم نكنيد. و هر وقت نگاه تان به نامحرم خورد سرتان را پايين بياندازيد كه همين كار نيز ثواب و اجر دارد.

اما بايد بگوييم تا مي توانيد به او نگاه نكنيد. هيچ تلازمي بين صله رحم و ديدار برادر و نگاه به نامحرم وجود ندارد، و اگر به شما اعتراض كردند و يا سوال كردند و يا حتي طعنه زدند، بگوييد حجاب شما شرعي نيست و خلاف اسلام است و من از كارشناسان سوال كرده ام و گفته اند نگاه به شما جايز نيست.

شما نبايد از تفكر غلط آن ها متاثر شويد و براي اين كه شما را تمسخر نكنند دست از دستورات اسلام بكشيد. اگر من و شما با بدحجاب ها همراهي كنيم، كم كم منكرات و فساد، عادي مي شود و ضرر آن به همه ما بر مي گردد.

اين مطالب كلياتي بود كه خدمت تان عرض شد و اين ها در صورتي است كه ايشان عمداً نزد شما حجاب را رعايت نمي كند اما اگر نسبت به مسئله ناآگاه است و عمدي ندارد موضوع فرق مي كند لذا براي تفهيم بهتر و اطلاع بيشتر در مورد نحوۀ برخورد با ايشان حتما با بخش تلفني مركز(09640) تماس بگيريد.

پي نوشت ها:

1. شيخ عباسي قمي، سفينة‏البحار، انتشارات اسوه، ماده نظر.

هديه به ائمه و اهل قبور می رسد؟
هدیه كردن ثواب براي انبيا و اوليا، امري شرعي و رايج در سيره مسلمانان است. اختصاص به فرقه خاصي ندارد. اگر هدیه كننده ثواب به خاطر خدا و با نام خدا هدیه كند، ...

آيا ثواب بعضي كارها راكه انجام مي دهم و هديه به ائمه و اهل قبور مي كنم به من هم مي رسد؟

هدیه كردن ثواب براي انبيا و اوليا، امري شرعي و رايج در سيره مسلمانان است. اختصاص به فرقه خاصي ندارد. اگر هدیه كننده ثواب به خاطر خدا و با نام خدا هدیه كند، پاداش مي برد.

هر عمل مستحبي براي خودش ثواب دارد. هديه كردن هم كه براي خودش عمل مستحبي است، ثواب جداگانه دارد؛  وقتي كه به پيامبر و ائمه ( ع ) هديه مي شود ،خداوند به احترام و عظمت آنان كه در پيشگاه خداوند دارند،  ثواب ويژه اي به شخص عنايت مي كند، همان طوري كه اگر كسي در راه خدا قرضي بدهد، چند برابر را از خدا مي گيرد . از طرفي ائمه ( ع )، معصوم و حامل كتب آسماني و قرآنند. مجراي فيض الهي مي باشند. ريزش رحمت و فزوني ثواب به سبب بركات وجودي آنان مي باشد.

اميرالمومنين علي ( ع ) مي فرمايند: در دعا ابتدا بر اهل بيت صلوات بفرستيد تا در اثر ريزش رحمت الهي به شما هم برسد،(1)

در نتيجه هديه صلوات و ختم قرآن به ارواح پاك آنان موجب فزوني رحمت و افزايش فيض الهي خواهد داشت .

علامه مجلسي دربحارالانوار آورده است : شخصي به نام علي بن مغيره خدمت امام موسي بن جعفر عرض مي كند: در ماه رمضان چند بار قرآن را ختم مي كنم ، روز عيد فطر كه فرا مي رسد، يكي از آن ها را به پيامبر، يكي را به علي ، يكي را به فاطمه و بقيه رابه ساير امامان تا برسد به شما، اهدا مي كنم. در برابر اين عمل چه پاداشي براي من است ؟ امام هفتم (ع ) فرمود: پاداش تو آن است كه در روز قيامت با آن بزرگواران خواهي بود .عرض كردم : الله اكبر !آيا چنين پاداشي براي من است ؟ حضرت سه مرتبه فرمود: آري ،(2)

مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ به فردی كه از ایشان چنین پرسیده بود، با بیان لطیفی فرمودند:

 نخست اینكه:با صلوات چیزی از خود اهدا نمی‏كنیم، بلكه به خدا عرض می‏كنیم و از او می‏خواهیم كه بر پیامبر و خاندانش رحمت ویژه بفرستد.

 دوم :  گرچه این خاندان به صلوات ما احتیاجی ندارند؛ ولی به خدای سبحان نیازمند هستند .فیض الهی باید به صورت دائم بر آن ها نازل شود. ما با  صلوات، در واقع خود را به این خاندان نزدیك كرده‏ایم؛ برای مثال اگر باغبانی در باغی كه همه گل ها و میوه‏هایش مِلك صاحب باغ است، كار می‏كند و از صاحب باغ حقوق می‏گیرد، روز عید دسته‏ای از گل های باغ تهیه كند و به حضور صاحب باغ ببرد، آیا عمل او موجب نزدیكی به صاحب باغ نمی‏شود؟

این عمل نشانه ادب باغبان است. صلوات هم ادب ما را ثابت می‏كند، در غیر این صورت ما از خود چیزی نداریم، بلكه از خدای سبحان درخواست می‏كنیم كه بر مراتب و درجات این بزرگواران بیفزاید كه همین عرض ادب موجب تقرب ما می‏شود.(3)

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه؛ترجمه جعفرشهیدی؛حكمت30؛ناشر:شركت انتشارات علمی وفرهنگی؛چاپ14؛تهران1378؛ تفسير موضوعي آيت الله جوادي آملي ، ج 8.

2. مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 5، المكتبه الاسلاميه.

3. سيد محمدباقر موسوي همداني، ترجمه الميزان،ج16،ص338؛ دفتر انتشارات جامعهي مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش .

خداوند كجاست؟
در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او كسی آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد...

ذات خداوند چیست؟ خداوند كجاست؟ تكلم خداوند چگونه است؟ چگونه می توان عاشق خدایی بود كه نه دیده می شود و نه با انسان صحبت می كند؟ آیا خداوند می تواند به صورت انسانی در آید تا دیده شود؟

پاسخ در چند محور به اختصار بیان می شود:

الف_ در باره فراز اول پرسش باید گفت: ادراك ذات الهی برای كسی مقدور نیست. لذا از چگونگی ذات او  كسی  آگاه نیست پس باید در این باب بدین نصیحت آن حكیم بزرگ توجه كرد:

خرد را و جان را همی سنجد او            در اندیشهای سخته كی گنجد او

به هستیش باید كه خستو شوی                  ز گفتار بی كار یك سو شوی

 ب_ خداوند منزه از جا و مكان و كجای است بدلیل این كه آن امور از نیاز های موجود جسمانی است  وخداوند جسم ندارد. و اگر از كعبه به خانه خدا  وبیت الله یاد می شود از باب اضافه تشریفی آن خانه به خداوند است نه این كه خدا در آنجا باشد. یعنی  آنجا محل مقدسی است كه برای مناسك الهی  در نظر گرفته شده .

 چه این كه اگر قرآن كریم می فرماید: «اَلرَّحمـنُ عَلَی العَرشِ استَوی(1) خدا بر عرش  قرار دارد » این سخن به معنای  ساكن بودن خدا بر عرش نیست. چون عرش در لغت به معنای جای سقف دار، تخت پایه بلند و مكان مرتفع به كار رفته است «استواء» به معنای توجه، قصد، رو كردن، تسلط، استقرار بر چیزی، احاطه كامل و قدرت بر خلقت و تدبیر آمده است.(2)

«استواء بر عرش» كنایه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است. خداوند با این تعابیر، خواسته است با زبان مردم حرف زده باشد.

این جمله در عین این كه مثال است و احاطه تدبیر خدای متعال را در ملكش مجسم می سازد، دلالت دارد كه در این میان حقیقتی هم هست و آن عبارت است از  مقامی كه گفتیم زمام جمیع امور در آن جا متراكم و مجتمع می شود; بنابراین، «استواء» خداوند بر «عرش»، یعنی ملك او بر همه اشیا احاطه دارد و تدبیرش بر همه امور عالم گسترده است.

 در نتیجه خدای متعال، رب هر چیز و یگانه در ربوبیت است; چون مقصود از رب، جز مالك و مدبر چیز دیگری نیست; به همین جهت در پی «استواء بر عرش» ملكیت و علمش را به هر چیز بیان می كند.(3)

ج_در باره تكلم خداوند باید گفت: سخن گفتن خدا به معنای زبان داشتن او نیست بلكه به همان معنا است كه  امیر مؤمنان(ع) فرمود:

«یقول لمن أراد كونه كن فیكون لا بصوتٍ یقرع ولا بنداءٍ یُسمع وإنّما كلامه سبحانه فعل منه أنشأه؛(4)

 خداوند چیزی را كه میخواهد ایجاد كند میگوید: باشد، پس ایجاد میشود اما این گفتن آوازی نیست كه گوشها را بكوبد، و یا صدایی نیست كه شنیده شود، بلكه سخن خدا همان كاری است  كه ایجاد كرده است».

د_ در باره فراز پایانی پرسش باید گفت: عشق ورزیدن به خدا از طریق عبادت وبندگی او صورت می گیرد   . امام صادق (ع) سخنی بسیار زیبا و شنیدنی در این رابطه دارد:

 قوم عبدوا الله حبا له ، فتلك عباده الاحرار و هی افضل العباده ؛ (5) بعضی از روی عشق و محبت نسبت به خدا عبادت می كنند. این عبادت احرار و آزاد مردان است كه بهترین عبادت هاست ».

از این حدیث نورانی به دست می آید گرچه عبادت خدا  در هر صورت  ارزشمند و مقبول است. اما در مقام مقایسه تفاوت راه از كجاست تا به كجا عبادت خالصانه عبادتی است كه نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت، بلكه از روی عشق و محبت انجام شود و بهترین عبادت همین نوع عبادت است. زیرا فقط خداوند مد نظر است و چیزی غیر از رضای حق و محبت و عشق او هیچ چیزی در كار نیست. (6) پس عبادت خالصانه همان عبادت عاشقانه است.

در باره فراز پایانی پرسش باید گفت خداوند منزه از آن است كه به صورت مخلوق خود در آید چه رسد به  این كه مورد رویت حسی همگان قرار گیرد. چون این موجب جسمانیت خداوند و محدودیت و نقص او می شود كه محال است.

پی نوشت ها:

1.طه (20)  آیه5

2. راغب اصفهانی، مفردات، نشر اسماعیلیان، قم، ص 257 و 341،

3. علامه طباطبایی تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین ق م، ج 8، ص 204ـ216; ج 14، ص 183ـ184، ونیز : ناصر مكارم، تفسیر نمونه، آیة الله مكارم شیرازی و دیگران،دارالكتب الاسلامیة. تهران ، ج 13، ص 160.

4. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم  1375 ش، خطبه 186.

5. كلینی، الكافی، نشر دار الكتب الاسلامیه تهران 1380 ق،  ج 2، ص 84؛ نهج البلاغه، حكمت 237.

6. صادقی، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی (ره) ، نشر موسسه آثار امام خمینی (ره) 1387 ش، ص278 .

رابطه آن با خدا شناسی چگونه تبیین می شود؟
آنچه كه در آموزه های دینی به عنوان «خود شناسی» مطرح می گردد، یك توصیه ضروری دینی است كه در صورت محقق شدن آن نتیجه اش «خداشناسی » خواهد بود...

خود شناسی چیست و رابطه آن با خدا شناسی چگونه تبیین می شود؟

آنچه كه در آموزه های دینی به عنوان «خود شناسی» مطرح می گردد، یك توصیه ضروری دینی است كه در صورت محقق شدن آن نتیجه اش «خداشناسی » خواهد بود. در روایات متعدد می خوانیم:«من عرف نفسه فقد عرف ربه»(1) یعنی هر كس خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت ،یا به بیان دقیق تر هر كس خود را حقیقتا بشناسد،  خدا را شناخته است.

 در منظر دینی خود شناسی و خداشناسی در یك راستا بوده و باعث شناخت حقائق عالم می گردد. در هدایت و سعادت انسان تاثیر سرنوشت سازی خواهند داشت. تا انسان خود را نشناسد و از استعدادها و لیاقتهای روحی و جسمی خود آگاه نشود و موقعیت خود را در جهان آفرینش و نسبت به خداوند و خالق خود نشناسد و نداند كه برای چه هدفی خلق شده، نمیتواند به شخصیت و ارزش وجود  خود پی ببرد . تا زمانی كه نداند  چگونه می تواند به آن هدف نهائی برسد ،طبیعتا در رسیدن به هدف نهایی از آفرینش خویش  موفق نخواهد بود.

در مورد معنای خود شناسی و ارتباط آن با خداشناسی چند نكته می توان اشاره نمود:

اول:توجه به این مطالب كه انسان از یك نطفه ناچیز خلق شد . با پشت سر گذاشتن مراحل گوناگون و با هماهنگی شگفت انگیزی  به رشد و نمو و  كمال می رسد. با شناخت چنین رشد و تكاملی در مراحل زندگی خود خالق خود را كه ایجاد كننده این تغییرات می باشد ، دقیق تر می شناسد .(2)

دوم :انسان وقتی خود را می شناسد ،می فهمد كه نفس او با گذر زمان و تغییر مكان و  همراه با  رشد جسمش تغییر نمی كند . در حالت های مختلف مثل بیداری و خواب و كودكی و جوانی و پیری یك شخصیت و نفس و روح ثابت  را برای خود درك می كند .می فهمد كه برخلاف جسم او كه با گذر زمان تغییر می كند و عوض می شود، نفسش یك حقیقت مجرد و مستقل از زمان و مكان و و عالم دنیا و ثابت  می باشد . به همین نحو درك می كند كه وقتی گفته می شود خداوند متعال دیدنی نیست و حقیقتی است مجرد از  صفات جسم ،یعنی چه و ...

سوم:وقتی انسان با شناخت خود مشاهده می كند كه خداوند او را موجودی زنده و دارای علم و قدرت و با توان شنیدن و دیدن و توان سخن گفتن خلق نموده كه در زندگی از آن ها بهره می برد ،می فهمد خداوند كه خود خالق این صفات است، قطعا حیات و علم و قدرت و بینائی و شنوائی و ... بالاتری دارد. از سوی دیگر وقتی می بیند اگر چه در حال بیداری برای شنیدن و دیدن نیاز به گوش  و چشم دارد ،ولی در حالت خواب بدون استفاده از گوش و چشم  می تواند بشنود و ببیند. متوجه تفاوت بین دیدن خداوند  و دیدن انسان در حالت عادی می شود . می فهمد كه تفاوت عالم دنیا و عالم آخرت در نحوه ادراكات چگونه امكان پذیر است . همچنین وقتی با ملاحظه نحوه تصمیم گیری های انسان در مورد افعال اختیاری خود و تاثیر اراده ناقص، خود را بر سرنوشت خود احساس می كند و می فهمد كه چگونه می تواند فاعل و انجام دهده كارهای ارادی خویش باشد ،درك می كند خدا  كه اراده ای بالاتر از اراده انسان دارد ،چگونه می تواند مبدا و منشا تاثیر در عالم هستی كه مخلوق هست باشد ...(3)

 2.اما در مورد اینكه برای رسیدن به  شناخت چگونه باید اقدام نمود و از كجا باید شروع  كرد، می توان چند مرحله عملی را بیان نمود:

مرحله اول:

شناخت جسم خود و ظرافت ها و عجائبی كه خداوند در خلقت آن ایجاد كرده است. می توانید از طریق مطالعة كتابهایی كه در مورد خصوصیات جسمی انسان و شناخت: چشم، گوش، پوست، مغز، اعصاب، قلب، سلولها، استخوانها و... نوشته شده،به   شناخت برسید.

 با توجه به ساختار پیچیده و شگفت انگیز چشم و شیوه عملكرد آن در عین ظرافت و كوچكی سلول های بینائی كه نقش تشخیص نور و جدایی رنگ ها را از یكدیگر بر عهده دارند و با قدرتی عجیب اشیا را به تصویر می كشند و با ارسال داده های دریافتی به مركز تحلیل تصاویر در مغز باعث تشخیص و شناسائی اجسام رؤیت شده می شوند و...  به همین ترتیب و با توجه به نحوه شكل گیری این جسم با عظمت از نطفه ای ناچیز به تدریج عظمت و زیبائی خلقت خویش را خواهید شناخت. زمینه شناخت عمیق تر خالق خود را خواهید یافت.(4)

 مرحله دوم:

شناخت روح و نفس خویش و ظرفیت ها و توانائی هائی كه خداوند در وجود شما به ودیعه گذاشته است كه می توانید خود را با هر شرایطی كه اتفاق می افتد، وفق دهید . می توانید به هر نحو كه اراده می نمائید، نفس خود را تغییر داده و تربیت نمائید.در این صورت مختار بودن خود را در امور زندگی و تعیین سرنوشت خود باور خواهید نمود. درك خواهید كرد همان گونه كه خداوند بیان فرمود، زمانی به نتیجه مطلوب خواهید رسید كه خود برای رسیدن به آن تلاش لازم را داشته باشید. به اندازه ای برداشت می كنید كه تلاش نمائید.(5)

 مرحله سوم:

توجه به اطراف خود و موجودات پیرامون و توجه به نقش و جایگاه هر موجود در  عالم هستی . توجه به این مطلب كه انسان در بین این همه موجودات چه نقش و جایگاهی دارد. درك این حقیقت كه نقش محوری در عالم به عهده انسان می باشد. در همین مطلب نشانه ها و راهنمائی های زیادی  در جهت شناخت حقیقت برای انسان وجود دارد. خداوند متعال می فرماید:

«وَ فِی خَلْقِكُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِن دَآبَّةٍ ءَایَـَتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ;

در آفرینش شما و جنبندگانی كه (در سراسر زمین) پراكنده ساخته، نشانههایی است برای جمعیتی كه اهل یقینند». (6)

 به دنبال  شناخت  درك این مطلب لازم است كه معنای خلیفه الله بودن انسان روی زمین و اشرف مخلوقات بودن چیست. هدف از خلقت انسان چه می باشد. به چه مقامی باید برسد. در مقابل چنین خالقی چه وظیفه ای بر عهده دارد .از سوی دیگر با درك و شناخت نظم حاكم بر عالم هستی، قدرت و علم و جمال خالق آن برای شما روشن تر خواهد گشت.

 می توانید در این زمینه از كتب انسان شناسی كه   معرفی می گردد كمك بگیرید. همچنین می توانید با مراجعه مستقیم به آیات الهی  و كلمات نورانی قرآن كریم، روز به روز معرفت خود را در این زمینه افزایش دهید. به چند نمونه از آیات  قرآن و روایات  در این زمینه اشاره می گردد:

-هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ; (7):

-إِنَّ الاْ نسان خُلِقَ هَلُوعًا ; (8)

-خُلِقَ الانسان مِنْ عَجَلٍ; (9)

-لَقَدْ خَلَقْنَا الاْ نسان فِیَّ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ; (10) (11)

در یكی از اشعار منسوب به امیرالمؤمنینآمده است:

« أتزعم انك جرم صغیر  و فیك انطوی العالم الاكبر؛ای انسان! گمان میكنی  جسم كوچكی هستی، در حالی كه این گونه نیست، بلكه  درونت عالم بزرگی نهفته است».(12)  می توانید از این طریق شناخت عمیقی نسبت به خود و خدا به دست آورید.(13)

مرحله چهارم :

كسب معرفت و شناخت  از راه عرفان و شهود و ارتباط مستقیم با عالم معنی كه انسان به وسیلة تقوا، تزكیه نفس و سیر و سلوك عملی می تواند به آن نائل گردد.

 یكی از راه های خود شناسی، اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملكات والای انسانی است. انسان از این طریق  به كرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی كه پرتوی از انوار الهی است، پی میبرد. از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی مینماید . 

جهت آگاهی بیش تر می توانید به كتاب  مبانی خداشناسی، محمدی ری شهری، ص 91 - 154،چ دارالحدیث مراجعه كنید.

پی نوشت ها:

1.عبدالواحدبن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم ، ج 5 ، ص 194 ، انتشارات دفتر تبليغات، قم، 1366 ش.

2.صدرالمتالهین ،شرح أصول الكافي ، ج‏1، ص 294،مؤسسه مطالعات فرهنگی،1366ش.

3.همان، ج‏3، ص 395.

4.انسان (76) آیه 1الی 3.

5.نجم (53) آیه 39.

6.جاثیه(45) آیه 4.

7.غافر(40)آیه  67.

8.معارج(70)آیه 19.

9.انبیأ(21) آیه 37.

10.تین(95)آیه  4.

11.نظیر : نحل،آیه78/ مؤمنون، آیه  12 - 16/ حج، 5/ روم، 54/واقعه، 57 - 62/ یس، 77/انسان، 1 - 3/ نبأ، 8/ عبس، 18 - 24/ انفطار، 7 - 19.

12. الشیخ الماحوزی،الاربعین، تحقیق: سید مهدی رجائی، ص 281، چ امیر،بی تا.

13. استاد محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن،ص 321ـ442، مؤسسة در راه حق، بی تا.

صفحه‌ها