امام حسن- بیعت- امام حسین- معاویه- فاسد- قیام

امام حسن با توجه به فاسد بودن معاويه چرا همچون امام حسين قيام نکردند؟
پاسخ اين سؤال، درگرو شناختن شرايط سياسي و اجتماعي آن روزگار و نيز روحيات و ويژگي‌هاي رفتاري معاويه است. اساساً تفاوت‌هاي آشکار معاويه و يزيد از يک‌سو و تفاوت...

به نام خدا سلام بنده يک جوان شيعه هستم و قبول دارم که حسيني نيستم ولي ادعاي حسيني بودن را يدک می‌کشم به همين جهت در گفتگوهاي مذهبي با اطرافيان برخي از سؤالات مطرح می‌شود که حقير قادر به پاسخ‌گویی نيستم تا به‌طور اتفاقي با اين سايت آشنا شدم و ضمن تشکر، بنده سؤال اين دوستمان در رابطه با حقانيت امام حسين ع و جواب حضرت‌عالی را مطالعه کردم سؤالم من اين است امام حسن ع با توجه به فاسد بودن معاويه چرا همچون امام حسين قيام نکردند و بیعت را پذيرفتند؟

پاسخ اين سؤال، درگرو شناختن شرايط سياسي و اجتماعي آن روزگار و نيز روحيات و ويژگي‌هاي رفتاري معاويه است. اساساً تفاوت‌هاي آشکار معاويه و يزيد از يک‌سو و تفاوت شرايط زماني دوران امام حسن با امام حسين (عليهماالسلام) از سوي ديگر، باعث شد که رفتار اجتماعي و سياسي اين دو امام، متفاوت باشند؛ هرچند هر دو، بر اساس يک مبنا و با يک معيار عمل مي‌کردند.

امام حسن (عليه‌السلام) از يک‌سو، به دليل کوتاهي همراهان ويارانش، نيروي کافي براي نبرد با معاويه را ازدست‌داده بود.

نيرنگ‌باز بودن معاويه و نفاق او، هنوز براي بسياري از مسلمانان روشن نشده بود و درنتيجه، نامشروع بودن حکومت او نيز به‌سادگي براي عموم مردم قابل‌اثبات نبود...

آنگاه‌که امام علي به شهادت رسيد و مردم با امام حسن (ع) بيعت کردند و حضرت حکومت را در دست گرفت، مردم آمادگى روحى براى مبارزه‌اي سخت و طولانى با معاويه را نداشتند، به چند دليل:

۱- جنگ‌هاي قبلى (صفين، نهروان و جمل)، مردم عراق را خسته کرده بود.

۲- حيله‌گري و تزوير معاويه از يک‌سو و سست‌عنصري بسيارى از مردم از ديگر سو، باعث شده بود که عزم و ارادۀ جدي در مردم از ميان برود و آنان ديگر حالت تسليم در برابر امام خود نداشتند.

۳- خطرات بيرونى، جامعۀ اسلامى آن زمان را تهديد مي‌کرد. احتمال حملۀ قریب‌الوقوع روم که اگر رخ مي‌داد، اساس جامعۀ اسلامي را هدف مي‌گرفت و نهال نوپاي اسلام را تهديد مي‌کرد. درگيري‌هاي داخلى مسلمانان در طي ماجراي عثمان و سه نبرد حمل و صفين و نهروان نيز باعث تضعيف مسلمانان شده بود و روميان را براى حمله به مسلمانان برمي‌انگيخت.

۴- تعداد شيعيان واقعي کم بود و شرايط به‌گونه‌اي بود که احتمال داشت با ادامۀ نبرد، همان تعداد اندک باقي‌مانده نيز کشته شوند. لذا امام حسن، يکي از وظايف خود را حفظ جان شيعيان باقي‌مانده مي¬دانست و اين کار، درگرو پرهيز از ادامۀ جنگ بود؛ کما اين¬که در متن صلح‌نامۀ نيز کوشيد امنيت شيعيان را تأمين کند.

۵- معاويه مردي ظاهر الصلاح بود و در انظار عمومي، کاري نمی‌کرد که بی‌دینی‌اش برملا شود. او خود را «خال المؤمنين» و «کاتب وحي» معرفی می‌کرد و در چشم بسياري از مردم موجه بود؛ چنان‌که درنبرد صفين به‌سادگي توانست با برافراشتن قرآن و سردادن شعار حکميت، بسياري از لشکريان امام علي را از ياري وي منصرف کند. معاويه بااينکه فاسد و فاسق بود، امّا مي‌دانست اگر بخواهد حکومتش دوام داشته باشد، بايد شئون اسلامى را در ظاهر رعايت کند. او در اين امر به حدّى متظاهر بود که بسيارى از مردم حتّى برخى از زاهدان لشکر امام على (ع) مردد مي‌شدند که آيا حق با على است يا با معاويه! او در عقل معاش و امور دنيايي و مکر و حيله سرآمد همگان بود. (1) ازاين‌رو، امام حسن (عليه‌السلام) با بستن پيمان آتش‌بس و گنجاندن برخي مطالب در متن صلح‌نامه، درصدد روشن کردن حيله‌گري‌هاي معاويه و شناساندن چهره واقعي وي به مردم ناآگاه و سطحي‌نگر برآمد. ازاين‌رو، قاطعانه مي­توان گفت که صلح امام حسن، زمينه‌ساز قيام امام حسين (عليه‌السلام) بود.

البته اين‌همه، بدين معنا نيست که امام از همان آغاز، مسير صلح را پيموده باشد. ايشان تا جايي که حکمت و مصلحت اقتضا مي‌کرد، براي رويارويي با معاويه کوشيد و اقدامات بسياري نيز براي مبارزه انجام داد. نخست اينکه پس از شهادت پدرش حضرت على (ع)، منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى و درود و صلوات بر حدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبيا و تمجید و تعريف از پدر مظلومش و معرفي خود و خاندان رسالت، مردم با او بيعت نمودند. از فرداى آن روز امام، کارگزاران و حکّام خود را در ولايات منصوب نمود. جاسوسى را که از طرف معاويه وارد کوفه شده بود، دستگير کردند و گردن زدند و به ابن عباس، حاکم خود در بصره نوشت: جاسوس ديگرى را که از طرف معاويه وارد بصره شده است، بگير و گردن بزن.

به دنبال آن نامه‌اي با لحن تند به معاويه نوشت که: جاسوس مي‌فرستي و مکر و حيله‌ها مي‌کني؟! از قرار معلوم گويا قصد جنگ دارى! اگر چنين است، من آماده‌ام.(2) معاويه، جواب نامه را نوشت و براى حضرت فرستاد.

مکاتبه بين حضرت و معاويه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاويه لشکر فراوانى آماده کرده و به عراق گسيل داشته است. از طرفى معاويه با منافقان و خارجيان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت على (ع) جرئت اظهار مخالفت نداشتند، به‌وسيله جاسوسان خود تماس گرفت که: اگر حسن بن على (ع) را بکشيد، به هرکدام دويست هزار درهم خواهم داد و يکى از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد. (3)

امام مجتبى پس از اطلاع، منبر رفت و مردم را براى مقابله با معاويه ترغيب کرد. ابتدا با سردى مواجه شد، ولى بالاخره گروه زيادى را جمع کرد و از کوفه بيرون رفتند و در نخيله پس از تقسيم و گروه‌بندي لشکر، عده‌اى را براى مقابله با لشکر معاويه فرستاد، امّا طولى نکشيد که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانى به معاويه پيوسته و شيرازه لشکر متلاشي‌شده است. حتى به حضرت خبر دادند گروهى از فرماندهان به معاويه پيام داد‌ه‌اند: در صورت تمايل، حسن بن على را دست‌بسته تحويل شما خواهيم کرد. امام مجتبي (ع) ضمن خطبه‌ای خطاب به لشکريانش فرمود:

«ويلکم! والله إنّ معاوية لايفي لأحدٍ منکم بما ضمنه في قتلي و إني أظن إن وضعتُ يدي في يده فاسلمه لم يترکني ادين بدين جدي ...؛ (4) واي بر شما! سوگند به خدا‍! معاويه به وعده‌هایی که براي کشتن من به شما داده است عمل نمی‌کند و اگر من تسليم او گردم باز اجازه نمي‌دهد بر اساس دين جدم رفتار نمايم».

حضرت احساس کرد جان خود و پيروانش درخطر جدى قرارگرفته است. مهم‌تر از همه به خاطر چهره دروغيني که معاويه بين مردم پيداکرده بود، اگر امام ويارانش شهيد مي‌شدند، خونشان هدر مي‌رفته و چندان اثرى نداشت.

امام از راه ناچاري و براى حفظ اسلام و حفظ شيعيان و نشان دادن چهره واقعى معاويه، صلح‌نامه را امضا نمود.

پي‌نوشت‌ها:

1. حمدالله مستوفي، تاريخ برگزيده، ص ۲۶۰.

2. شيخ مفيد، ارشاد، ج ۲، ص ۵-۶.

3. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۳.

4. همان، ص ۳۳.