سوالات ویژه

فرشته وحي فرود آمد و آيه مباهله را نازل نمود و به پيامبر (ص) امر شد تا آنان را به مباهله دعوت كند.

پرسش:

آیه مباهله را به همراه معني و شأن نزولش را توضيح دهيد؟

پاسخ:

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَليَ الْكَذِبِين‏(1)

هرگاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آن‌ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهيم.

 

رسول خدا (ص) به دنبال مكاتبه با سران جهان، نامه‏اي خطاب به اسْقُف «نَجْران» (شهري در 910 كيلومتري جنوب شرقي مكه) نوشت و مسيحيان آن ديار را به اسلام دعوت نمود.

در اين نامه، اعلام‌شده بود كه اگر اسلام را نمي‏پذيريد يا جزيه بپردازيد تا تحت‏ حمايت حكومت اسلامي قرار بگيريد، يا مهيّاي نبرد شويد. اسْقُف كه در کتاب‌های آسماني، بشارت ظهور پيامبري را كه بعد از عيسي علیه‌السلام مبعوث مي‏شود، خوانده بود، تصميم گرفت نمايندگاني به مدينه گسيل دارد.

هيئت عالی‌رتبه مسيحي، براي مذاكره و تحقيق پيرامون مسائل اسلام وارد مدينه شد. وقتي به مدينه رسيدند، در كمال آزادي به انجام مراسم مذهبي خود در مسجد مدينه پرداختند. سپس بحث‏هاي مفصلي درباره حضرت عيسي علیه‌السلام شروع شد. رسول خدا (ص) درباره عيسي (ع) فرمود: «إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَي‏ ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَي‏ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْه‏»(2) «او آفريده و بنده خداست كه خداوند او را در رَحِم مريم پديد آورد.»

نمايندگان مسيحي مي‏گفتند: «عيسي فرزند خداست. زيرا كه مريم بدون هم‌بستری با مردي، او را زاده است.» در پاسخ؛ آيه‏اي نازل شد و رسول خدا (ص) پاسخ داد: «إِنَّ مَثَلَ عيسي‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(2) «چگونگي خلقت عيسي، همانند خلقت آدم است كه خداوند او را از خاك آفريد.»

يعني: اگر نداشتن پدر دليل فرزندي خداست، آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، به فرزندي خداوند شايسته‏تر بود.

مذاكرات و بحث‌ها ادامه يافت. مسيحيان در برابر منطقِ استوار پيامبر اكرم (ص) خاموش مانده بودند؛ اما تعصب بيجا مانع از پذيرش حقيقت و ايمان بود.

فرشته وحي فرود آمد و آيه مباهله را نازل نمود و به پيامبر (ص) امر شد تا آنان را به مباهله دعوت كند.

يعني هر دو گروه به صحرا روند و در زمان معيّن به درگاه خداوند نيايش كنند و هرکدام، بر آن‌کس كه دروغ‌گوست لعنت فرستند.

وقت مباهله فرارسید. رسول خدا (ص) از ميان مسلمانان و بستگان خود فقط چهار تن را انتخاب نمود كه در اين حادثه تاريخي شركت نمايند: علي عليه السلام، فاطمه دختر گرامي پيامبر (ص)، حسن و حسين (ع). زيرا در ميان تمام مسلمانان، انسان‌هایی پاك‏تر و باایمان تر از اين چهار تن وجود نداشت.

بنابراين مراد از «ابناءنا» در آيه شريفه منحصر به امام حسن و امام حسين (ع) و «نساءنا» فاطمه زهرا (س) و «انفسنا» علي (ع) هست و روايات دالّ بر اين مطلب به حدّ تواتر نقل‌شده است.(4)

رسول خدا (ص) به همراهان سفارش كرد هنگامی‌که بدانجا رسيديم شما دعاهاي مرا آمين بگوئيد.

آنگاه باشکوه معنوي بی‌مانندی درحالی‌که حسين (ع) را در آغوش گرفته بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه و علي (علیهماالسلام) پشت سر پيامبر (ص) حركت مي‏كردند، قدم به محل موعود مي‏گذارد.

وقتي چشمان منتظر مسیحیان به قيافه‏هاي نوراني و ملكوتي رسول خدا (ص) و همراهان وي، افتاد اسقف اعظم آنان گفت: «چهره هائي را مشاهده مي‏كنم كه اگر رو به درگاه الهي كنند، اين بيابان به جهنمي سوزان تبديل مي‏گردد و دامنه عذاب به سرزمين نَجْران كشيده مي‏شود. بيم آنست كه تمام مسيحيان نابود شوند.» سرانجام آنان به پرداخت جزيه تن دادند و قرار شد ساليانه دو هزار حله و سي زره آهنين به مسلمانان تقديم كنند.(5)

پی‌نوشت‌ها:

1. آل‌عمران (3)، آيه 61.

2. نساء (4)، آيه 171.

3. آل‌عمران (3)، آيه 59.

4. براي مطالعه تفصيلي اين روايات ر.ك: آیت‌الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، ج‏2، ص 583.

5. آیت‌الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، ج‏2، ص 578.

كه پيامبر (ص) حضرت علي (ع) را هم همراه خود براي مباهله می‌آورد و روشن است كه حضرت علي (ع) تحت عنوان ابنائنا و نسائنا نيست و لذا جزء انفسنا می‌باشد.

پرسش:

چرا مراد از «انفسنا» در آيه مباهله خود پيغمبر نمی‌تواند باشد؟

پاسخ:

 درباره مراد از «أنفسنا» در اين آيه بايد بگوييم كه مراد از آن خصوص پيامبر (ص) نمی‌تواند باشد زيرا در اين آيه آمده كه:

... فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ... (1)

«... به آن‌ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما همزنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود را...»

چنانكه ملاحظه می‌نمایید در اينجا سخن از دعوت نمودن است و نمی‌شود كسي خودش را دعوت كند و لذا اگر مراد از انفسنا خصوص پيامبر (ص) بود ذكر انفسنا و انفسكم لغو بود مثل‌اینکه ما باکسی قرار بگذاريم كه روز جمعه به يك تفريح گاه برويم و به وي بگوييم: «جمعه زن و بچه و خودت رو دعوت كن بريم تفريح»

از سوي ديگر برفرض كه مراد از انفسنا خود پيامبر (ص) باشد ما می‌بینیم كه پيامبر (ص) حضرت علي (ع) را هم همراه خود براي مباهله می‌آورد و روشن است كه حضرت علي (ع) تحت عنوان ابنائنا و نسائنا نيست و لذا جزء انفسنا می‌باشد.

پی‌نوشت:

1. آل‌عمران (3)، آيه 61.

در زمان ما هم امکان مباهله وجود دارد ولي بايد توجه داشت که فرد اقدام کننده به مباهله بايد از شرايط خاصي برخوردار باشد.

پرسش:

آيا در حال حاضر امکان تقاضاي مباهله بين دو شخص براي اثبات حق خود (حق مادي يا معنوي) وجود دارد؟

پاسخ:
با توجه به شأن نزول آيه شريفه مباهله که روي سخنش تنها به پيامبر اسلام صلي‌الله عليه و آله است، شايد گفته شود که مباهله مخصوص زمان پيامبر صلي‌الله عليه و آله است، ولي اين سخن درستي نيست و نمي‌توان مباهله را ویژه‌زمان پيامبر (ص) دانست، بلکه ديگر مؤمنان نيز مي‌توانند مباهله کنند.
زيرا اولاً بر اساس قانون مسلّم اصولي شأن نزول آيه موجب تخصيص آيه نمي‌شود. [1]
ثانياً شکي نيست که آيه شريفه مباهله يک دستور کلي براي دعوت به مباهله به مسلمانان نمي‌دهد بلکه روي سخن در آن تنها با پيامبر اسلام (ص) است، ولي اين موضوع مانع از آن نخواهد بود که مباهله در برابر مخالفان يک حکم عمومي باشد و افراد باايمان که از تقوا و خداپرستي کامل برخوردارند هنگامي‌که استدلالات آن‌ها در برابر دشمنان براثر لجاجت به‌جايي نرسد، آن‌ها را دعوت به مباهله کنند. [2]
ثالثاً: از رواياتي که در منابع اسلامي نقل‌شده نيز عموميت اين حکم استفاده مي‌شود؛ مرحوم کليني، در کافي حديثي از امام صادق (ع) نقل کرده که به يکي از اصحاب خويش فرمود: «اگر مخالفان سخنان حقت را نپذيرفتند آن‌ها را به مباهله دعوت کن»[3].
ازاين‌رو مي‌توان معتقد بود که هر کس با حفظ شرايطي که بيان شد، براي اثبات حقانيت خويش در مقابل دشمنان ايمانش، بتواند مباهله کند. بيان اين نکته خالي از لطف نيست که اگرچه در قرآن مجيد، موضوع مباهله پيغمبر اسلام با نصاراي نجران بيان‌شده است، اما در اختلاف ميان زن و شوهر در خصوص اتهام زن از طرف شوهر نسبت به ارتکاب امر خلاف عفت با مرد بيگانه که به آن ملاعبه گفته مي‌شود، در حقيقت يک نوع مباهله است که با شرايطي در حضور حاکم شرع جامع‌الشرايط صورت مي‌گيرد. [4]
بنابراين، در زمان ما هم امکان مباهله وجود دارد ولي بايد توجه داشت که فرد اقدام کننده به مباهله بايد از شرايط خاصي، مانند آگاهي به مباني دين، اخلاص در حد به بالا، آگاهي کامل نسبت به مباهله و... برخوردار باشد، همچنين آثار بدي در پي نداشته باشد؛ و اگر اين عمل بخواهد انجام شود خوب است توسط، يکي از عالمان بزرگ و شناخته‌شده و مخلص انجام شود.
پي‌نوشت‌ها:
 1. المورد لا تخصص الوارد، حکيم، سيد محسن، حقائق‏الأصول، ج 2، ص 412.
 2. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏2، ص 589.
 3. کليني، الکافي، ج 2، ص 513.
 4. اصول کافي، ترجمه کمره‏اي، ج ‏6، ص 630.
 

پس‌ازآنکه دانستند نابود می‌شوند از مباهله سرباز زدند، درعین‌حال اسلام را نپذيرفتند و حاضر به مصالحه با پيامبر اکرم و پرداخت جزيه (ماليات) به حکومت اسلامي شدند.

پرسش:

در جريان مباهله آيا مسيحيان، مسلمان شدند؟

پاسخ:

بنا بر شواهد تاريخي مسيحيان پس‌ازآنکه دانستند اگر به مباهله با رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) اقدام کنند، نابود می‌شوند (و به تعبيري به حقانيت دين اسلام پي بردند) از مباهله سرباز زدند، درعین‌حال اسلام را نپذيرفتند و حاضر به مصالحه با پيامبر اکرم و پرداخت جزيه (ماليات) به حکومت اسلامي شدند. (1)

 

پی‌نوشت:

1. يعقوبي، تاريخ يعقوبي، پيشين، ترجمه دکتر محمد آيتي، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي 1374، ج 2، ص 82.

تأثیر آیه بر جامعه، آگاهی آنان از حقانيت نبوت پيامبر و جایگاه رفيع اهل‌بیت و علی، در پيشگاه خدا و رسول خداست.

پرسش:

چه نتايج و ابعادي از داستان مباهله به دست می‌آید و تأثیر آن بر جامعه و مردم چگونه بايد باشد و چه درسي از اين واقعه مفهوم می‌گردد؟

پاسخ:

 

مباهله، آفتابى همچون غدير بود که روزى طلوع کرد و براى هميشه چراغ راه شيعه در طول تاريخ شد. پس از نپذيرفتن مباهله از سوى مسيحيان نجران، دفتر مباهله هیچ‌گاه بسته نشد، بلکه اوراق پرافتخار آن فرا روى تاريخ گشوده ماند. بااینکه مباهله‌ای انجام نشد، ولى اعتقادى بلند به يادگار ماند که صاحبان آن اهل‌بیت علیهم‌السلام بودند و استفاده از مفاهيم آن، درس فکرى شيعه شد. در طول تاريخ، از یک‌سو، اهل‌بیت علیهم‌السلام در مقاطع مختلف با ذکر اين ماجرا و آيه مباهله، ناآگاهان مستضعف را هدايت و دشمنان مغرض را سرکوب کردند و از سوى ديگر، دشمنان در بين خود يا در مجالس عمومى و خصوصى به اين فضيلت اهل‌بیت علیهم‌السلام اقرار کرده‌اند.

در این جا به برخي آثار مباهله اشاره می‌شود:

1. حقانيت پيامبر اسلام.

يکى از مهم‌ترین نتايج مباهله، اثبات حقانيت پيامبر است. اگر حضرت به حقانيت خود اطمينان و ايمان نداشت، هیچ‌گاه همراه عزيزترين افراد خانواده‌اش به ميدان مباهله نمی‌رفت. به همراه داشتن اهل‌بیت علیهم‌السلام در اين جريان بدان معناست که پيامبر به راست‌گویی خود اطمينان و يقين کامل داشت. ازاین‌رو، با جرائتى خاص، عزيزترين و محبوب‌ترین کسان خود را در معرض هلاک قرارداد. وجود اهل‌بیت علیهم‌السلام در اين جريان بزرگ، خود، دليل محکمى بر اثبات حقانيت پيامبر است؛ چنان‌که اسقف اعظم نجرانيان نيز به اين امر اشاره کرد.

وعده عذاب، نيز دليل حقانيت آن حضرت است.

پيامبر به انجام گرفتن مباهله اهتمام می‌ورزید و درعین‌حال به نجرانيان خبر داد که چنانچه با آن حضرت مباهله کنند، عذاب حق‌تعالی بر آن‌ها نازل خواهد شد. اگر حضرت به حقيقت خويش يقين نداشت، هیچ‌گاه این‌گونه اصرار نمی‌کرد و اهتمام نمی‌ورزید؛ و وعده نزول عذاب نمی‌داد.

 می‌توان گفت: که نجرانيان، هم حقيقت ادعاى پيامبر را می‌دانستند، وگرنه از مباهله منصرف نمی‌گردیدند.

خوددارى نجرانيان از مباهله با حضرت رسول صلی‌الله عليه و آله، نشان از اعتقاد آنان به پيامبرى حضرت دارد. اگر نصارا به پیامبری حضرت محمد صلی‌الله عليه و آله يقين نداشتند، از مباهله کردن خوددارى نمی‌ورزیدند و همديگر را از مباهله بازنمی‌داشتند. اگر آن‌ها به بر حق بودن پيامبر علم نداشتند، نبايد از نفرين آن حضرت و معدودى از اهل‌بیت او می‌ترسیدند و بايد رتبه و مقام خويش را در ميان قوم خود حفظ می‌کردند؛ چنان‌که براى حفظ شأن و مقام خود جنگ‌ها کردند. پس به‌طور طبيعى نبايد ذلت و خوارى جزيه دادن را براى خود هموار و شکست مفتضحانه را باجان و دل اختيار می‌کردند.

2. اثبات فرزندى حسنين عليهماالسلام

جريان مباهله، بیان‌کننده اين است که حسنين عليهماالسلام، فرزندان رسول خدا صلی‌الله عليه و آله بوده‌اند؛ زيرا حق‌تعالی در آيه مباهله، جمله «وَابنائنا» را ذکر کرده که به معناى «پسران ما» است و بر اساس نظر همه مسلمانان، هنگام نزول اين آيه، پيامبر، پسرى جز امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام نداشت. ازاین‌رو، پيامبر نيز هنگامی‌که آيه مباهله نازل شد و حضرت در مقام مباهله برآمد، فرمود: «پسرانمان و پسرانتان را بياوريم» و آن گاه امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام را همراه خود در جريان مباهله شرکت داد. حضرت امام رضا (ع) به همين آیه براي اثبات این‌که اهل‌بیت فرزندان پيامبر هستند استدلال می‌کند. (1)

 3. اثبات فضيلت آل کسا علیهم‌السلام

واقعه مباهله، اين مطلب را اثبات کرد که امام على علیه‌السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام و امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام پس از پيامبر، نزد خدا، شریف‌ترین آفریده‌ها و نزد رسول خدا صلی‌الله عليه و آله، عزيزترين مردم بودند؛ زيرا پيامبر به‌فرمان الهي همراه امام على علیه‌السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام و امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام براى مباهله بيرون آمد همراه بردن آل کسا در جريان مباهله، به معناى آن است که آيه مباهله بر ثبوت فضيلت آل کسا دلالت دارد؛ اين افراد که همراه حضرت به مباهله رفتند، پاک‌ترین وبرترین افراد ازنظر کمالات انساني بودند که براي اين کار مهم برگزيده شدند و اگر افرادي برتر از آنان در جامعه اسلامي وجود داشت، آن حضرت با آنان براي مباهله می‌رفت.

4. اثبات برترى امام على علیه‌السلام

در آيه مباهله، واژه «وانفسنا» در حقيقت بر اين دلالت دارد که امام على علیه‌السلام از همه پيامبران و اوليا و اصحاب رسول خدا صلی‌الله عليه و آله برتر است؛ چون در حديث مباهله، به‌جز امام، کسى نبود که مشمول آن عبارت باشد. پيامبر خدا به نجرانيان فرمود: «بياييد فرزندان وزنان و جانمان را دعوت کنيم که در ميدان مباهله حاضر شوند»، درحالی‌که از مردان به‌جز امام على علیه‌السلام، کسى را همراه نياورد. پس امام على علیه‌السلام پس از پيامبر، از همه برتر است. امام رضا (ع) ضمن استدلال به اين آيه، براي برتري امام علي (ع)، می‌فرماید:...اين امتيازي است که کسي در آن پيشي نخواهد گرفت و فضيلتي است که بشري به آن نخواهد رسيد، و شرافتی است که فردي به آن سبقت نگرفته است، زيرا پيامبر (ص)، علي را چون نفس خود معرفي نمود. (2)

 5. اثبات خلافت علي (ع).

از اين آیه می‌توان استفاده کرد که امام علي جانشين به‌حق رسول خداست، چون او به‌منزله نفس آن حضرت است، و ازنظر علم و دانش و معرفت نسبت به معرف اسلامي و کمالات انساني و اخلاق، نزدیک‌ترین فرد به رسول خدا بود و در بين مسلمين هیچ‌کس به مقام و مرتبه او نمی‌رسید و چنين فردي است که می‌تواند ره و مسیر رسول خدا را به‌خوبی ادامه دهد. امام رضا (ع) در پرسش مأمون که دليل برخلاف جدت حضرت علي (ع) چيست؟ فرمود: آيه (انفسنا) (3).

تأثیر آیه بر جامعه، آگاهی آنان از حقانيت نبوت پيامبر و جایگاه رفيع اهل‌بیت و علی، در پيشگاه خدا و رسول خداست و این‌که مردم وظیفه‌دارند که براي آگاهی از معارف اسلامي و احکامی ديني و آشنایی با قرآن، به ائمه و اهل‌بیت (ع)، مراجعه نمايند و آنان را مرجع علمي خود قرار دهند و از رجوع به غير آنان، پرهيز نمايند.(4)

 

پی‌نوشت:

  1. ترجمه تفسير الميزان، ج 3، ص 396-397
  2. همان، ص 396
  3. همان، ص 397
  4. رک تفسير الميزان، ترجمه، ج 3، ص 394-409؛ ذيل آيه 61، سوره آل‌عمران؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 439-446؛ فراز هائي از تاریخ پيامبر اسلام، جعفر سبحاني، ص 499-502؛ سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 111-112، کلمه بهل.

جريان مباهله، اين مطلب را براي مسلمانان اثبات کرد، که در ميان جامعه اسلامي، کسي بعد از پيامبر، شایسته‌تر از علي نيست.

پرسش:
 آيا مباهله هم زمینه‌ساز واقعه غدير بوده است؟
 

پاسخ:
جريان مباهله پيامبر (ص) نه‌تنها نشانگر حقانيت اصل دعوت پيامبر (ص) است، بلکه بر فضيلت ويژه همراهان او در اين ماجرا دلالت مي‌کند چنانچه امام علي (ع) را به منزله جان پيامبر معرفي مي‌کند. واقعه مباهله در روز 24 ذي‌الحجه سال نهم هجري روي داد. قرآن در آيه 61 سوره آل‌عمران به آن اشاره‌کرده است:
 فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ 
بنابراين، پس از فرارسيدن علم [وحي] به تو، هر کس درباره او [حضرت عيسي (ع)]، با تو به چالش برخيزد، به او بگو: بياييد تا فرزندانمان و فرزندانتان، وزنانمان و زنانتان و جان‌هايمان و جان‌هايتان را فراخوانيم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاري [تضرّع] کنيم تا لعنت خداوند را بر دروغ‌گویان نهيم.
روشن است که شخصيتي که بر اساس وحي الهي، به‌منزله جان رسول خداست، لياقت جانشيني آن حضرت را دارد. جريان مباهله، اين مطلب را براي مسلمانان اثبات کرد، که در ميان جامعه اسلامي، کسي بعد از پيامبر، شایسته‌تر از علي نيست اين موضوع می‌تواند زمينه جانشيني علي و پذیرش آن از سوي مسلمين را فراهم نمايد. درواقع قبل از جريان غدير حوادثي چون نزول آيه تطهير و آيه مباهله، امام علي، از سوي خداوند به عنوان فردي که از همه پلیدی‌ها و آلودگی‌ها به دوراست و به‌مثابه جان رسول خداست معرفي می‌شود و چون او تنها داري اين دو ویژگی است نه کس ديگر پس او لياقت جانشینی آن حضرت را دارد بنا براين آیه مباهله می‌تواند مقدمه‌ای براي جريان غدير باشد. لذا در جريان غدير اکثر قريب به‌اتفاق مردم، سخن پيامبر درباره جانشيني علي را پذيرفتند و نسبت به آن اعتراضي نکردند، البته حوادث و جریان‌های ديگر نيز در اين پذیرش مؤثر بود.
 

پرسش:

چرا پيامبر در ابتداي دعوت علني خويش (ميهماني خويشاوندان) به دنبال جانشين است؟ اگر در مقابل پرسش پيامبر كه «کدام‌یک از شما مرا ياري مي كند تا وزير و جانشين من باشد» چند نفر لبيك می‌گفتند، پيامبر چگونه مي خواست يكي از آنان را برگزيند كه به اختلاف در همان ابتداي امر منجر نشود (با توجه به اينكه امام علي (ع) در آن زمان سن كمي داشت)؟

پاسخ:
 اولاً در آن ماجرا حضرت تنها مسئله جانشيني را مطرح نفرمودند. بلكه ايشان در آن درخواست به دنبال كسي بودند كه در تمام مراحل وظيفه خطير رسالت همراهي و همياري با آن بزرگوار داشته باشند؛ درواقع حضرت در آن موقعيت به دنبال يك وزير و همراه بودند و سؤال خود را نيز به اين شكل آغاز نمودند كه:
«ِ مَنْ يُؤَازِرُنِي عَلَي هَذَا الْأَمْرِ يَكُنْ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي‏(1) چه كسي حاضر به همراهي و همكاري با من در اين امر رسالت است تا برادر و وصي و وارث و جانشين بعد از من باشد؟» به عبارت روشن‌تر رسيدن به موقعيت ممتاز وصايت و جانشيني نتيجه پذيرش وزارت و همكاري در مشكلات رسالت در همان ابتداي مسير بود نه هدف اصلي حضرت در آغاز دعوت علني به اسلام.
ثانیاً: موقعيت سخت و دشوار حضرت در آن زمان به‌گونه‌ای بود كه به‌وضوح می‌شد دريافت از آن جمع خاص كه متشكل از بزرگان بنی‌هاشم بود و همه در همان ساختار جاهلي جزيره العرب داراي موقعیت‌های ممتاز اجتماعي بودند كسي دعوت به همراهي در يك ساختارشکنی جدي را نپذيرد و حاضر به مقابله با همه قريش و سنن و فرهنگ جاهلي نگردد.
به‌علاوه موقعيت خاص و دور از امتيازات اجتماعي حضرت رسول و ادعاي اعجاب‌برانگیز نبوت آن بزرگوار و نداشتن مال و اموال و فرزندان بسيار و همراهان قابل‌توجه چيزي بود كه به‌حسب محاسبات بشري شكست اين تلاش را به ذهن هر انسان عادي متبادر می‌ساخت، درنتیجه احتمال قبول اين درخواست پيامبر، بلكه تعدد و كثرت در علاقه‌مندان به اين امر بسیار بعيد بود چنان‌که واقعيت امر نيز همين را ثابت نمود.
ثالثاً: ازآنجاکه اصل دستور انذار بستگان و تشكيل دادن اين جلسه به امر الهي و نه به تشخيص و خواست خود حضرت رسول ص بود. چنان‌که در قرآن به‌صراحت آمده: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ (2) خويشاوندان نزديكت را بترسان» پس جزييات اين مسئله و طلب درخواست همراه و وزير و جانشين نيز از جانب خداوند بوده و آن حضرت مأمور به انجام اين امر و ابلاغ اين مسئله بودند؛ به‌علاوه كه اصولاً در اعتقاد شيعه انتخاب جانشين براي پيامبر و برگزيدن امام تنها از جانب خداوند صورت می‌پذیرد نه از جانب شخص پيامبر؛ پس بديهي است كه اين طرح سؤال از جانب پيامبر بر اساس دستور الهي و به دليل آگاهي از اين امر بوده كه تنها كسي كه با اين درخواست همراهي می‌نماید شخص علي بن ابيطالب است و مخالفت و نزاعي در اين مسئله رخ نخواهد داد.
پی‌نوشت‌ها:
1. شيخ مفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، كنگره شيخ مفيد، قم‏، 1413 ق‏، ج 1، ص 7.
2. شعراء (26)، آيه 204.
 

در رابطه با واقعه غدير، پيروان ابوبكر و شايد خود ابوبكر نيز اصل غدير را قبول دارند ولي بحث در محتوا و مراد از حديث غدير دارند.

پرسش:

ابوبكر را ابوبكر صديق می‌نامیدند، حتي درزمانی كه حضرت محمد از دست كفار به غار فرار كرد ابوبكر بود كه ايشان را درون کوله‌بار مخفي كرد و وقتي نگهبانان از او پرسيدند درون كيسه چه داري گفت محمد است و آن‌ها فكر كردند شوخي كرده است. چرا واقعه غدير را انكار كرد. اين با راست‌گویی منافات ندارد؟

پاسخ:
جرياني كه در رابطه با ابوبكر و این‌که ايشان حضرت محمد را درون کوله‌بار مخفي كرد، صحت ندارد و در منبع معتبر نيامده است اما در رابطه با واقعه غدير، پيروان ابوبكر و شايد خود ابوبكر نيز اصل غدير را قبول دارند ولي بحث در محتوا و مراد از حديث غدير دارند.
 بیش‌تر انديشمندان اهل سنت حديث «مَن كنتُ مولاه فهذا علي مولاه» را قبول دارند. (1) علامه اميني اسامي تعداد زيادي از محدثان اهل سنت را آورده است كه اين حديث را ذكر كرده و آن را مربوط به امام علي (ع) دانسته‌اند.(2)

برخي از مفسران اهل سنت در هنگام تفسير آيه 67 مائده «يا ايّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إليك...» بادآورد شده‌اند كه شأن نزول آن امام بوده و حديث «من كنت مولاه...» در جريان غدير بیان‌شده است. سيوطي در الدرالمنثور، (3) ابوالحسن واحدي نيشابوري، (4) حافظ حسكاني، (5) شهاب‌الدین آلوسي، (6) ابن صباغ مالكي (7)، قاضي شوكاني (8) و ... تصريح کرده‌اند كه اين آيه و حديث مذكور مربوط به حضرت علي است. ازاین‌جهت برخي از دانشمندان اهل سنت با شيعيان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معناي ولايت و پيام حديث «من كنت مولاه...» ظهور می‌کند.
برخي از اهل سنت باور دارند: سخنان پيامبر در غدير صرفاً به معناي لزوم «محبت و دوستي» حضرت علي است و دلالتي بر امامت و زمامداري و لزوم پيروي از ايشان ندارد.
دليل آن اين است كه ولايت چندمعنا دارد و يكي از معاني روشن آن دوستي است. بنابراين تا زماني كه به اين معنا قابل‌حمل است، نمی‌توان به معناي ديگر آن تمسك جست. بر اين اساس حديث غدير درصدد بيان لزوم محبت به علي (ع) است، نه زمامداري حضرت.
در برابر اهل سنت شيعيان باور دارند كه ماهيت حادثه غدير و سخنان پيامبر نصي صريح و قاطع بر امامت و پيشوايي حضرت علي است. قراين و شواهد به‌گونه‌ای است كه هرگز نمی‌توان آن را تنها به دوستي و محبت تفسير كرد. شيعيان دلایل متعددي بر امامت علي (ع) بيان کرده‌اند كه به برخي اشاره می‌شود:
1 ـ لغت شناسان لفظ «ولي» را به معناي سرپرستي، عهده‌داری امور، چيرگي و رهبري معنا کرده‌اند. راغب اصفهاني می‌نویسد: ولايت يعني یاری‌کردن، زمامداري و حقيقت آن سرپرستي است. (9)
ابن اثير می‌نویسد: «وليّ يعني ياور و هر كس امري را بر عهده گيرد» سپس می‌افزاید: «از همين قبيل است حديث «من كنت مولاه فعليٌ مولاه» و سخن عمر كه به علي (ع) گفت: «تو مولاي هر مؤمن شدي» يعني ولی مؤمنان گشتي. (10)
صاحب صحاح اللغه (11) و مقايس اللغه نيز «وليّ» را به معناي سرپرستي دانسته‌اند.(12) بر اين اساس نگرش انديشمندان اهل سنت (كه ولايت را تنها به معناي دوستي معنا کرده‌اند) قابل‌قبول نيست.
2 ـ اگر معناي «وليّ» به معناي دوست و دوستي باشد، عاقلانه نيست كه پيامبر بيش از یک‌صد هزار نفر را در هواي گرم و در وسط بیابان‌های خشك و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگويد: «هر كه دوست او هستم، علي هم دوست او است و او را دوست بدارد»، زيرا دوستي مسلمانان با يكديگر يكي از بدیهی‌ترین مسائل اسلامي است كه از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پيامبر مردم را به دوستي امام فراخوانده بود. (13)
3 ـ خطاب تند و قاطع خداوند بيانگر آن است كه حادثه غدير صرفاً اعلام دوستي علي (ع) نبوده است. مسئله آن‌قدر اهميت داشت كه خداوند خطاب به پيامبر ص وحي می‌کند كه اگر آن را ابلاغ نكني، رسالت الهي را انجام نداده‌ای! خداوند فرمود: «... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته»
4 ـ خداوند در آيه 67 مائده به پيامبر دلداري می‌دهد: «والله يعصمك من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالي مردم نگاه می‌دارد». (14) آيا اين مسئله نشان نمی‌دهد كه مأموريت، مسئله مهمي بوده است كه پيامبر (ص) بيم آن داشته برخي براثر هواهاي نفساني به مقابله برخاسته و توطئه كنند؟
آنچه موجب خطر براي پيامبر به‌حساب می‌آمد، طرح ولايت و رهبري امام علي بود، نه دوستي حضرت، مضافاً بر این‌که بارها پيامبر از محبت امام سخن گفته بود و بيان آن، چالش‌های جدي را در پي نداشت.
5 ـ بعدازآن كه پيامبر (ص) علي (ع) را به‌عنوان رهبر تعيين كرد، مردم با علي بيعت كردند. ابوبكر و عمر نيز به علي تبريك گفته، با حضرت بيعت كردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان باایمان شدي.(15)
 همه حاضران، از خطابه پيامبر «امامت» علي (ع) را فهميدند، ازاین‌رو با او بيعت كرده و برخي از آنان در ستايش علي شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاري از پيامبر اجازه گرفت و اشعار زيبا سرود:
قــم يــا علـــي فــإنّنـــــي رضيتُك من بعدي اماماً و هادياً
؛ اي علي، برخيز، خرسندم كه تو امام و هادي بعد از من باشي. (16)
6) بعدازآن كه پيامبر (ص) علي (ع) را به‌عنوان زمامدار معرفي كرد، اين آيه نازل شد:
«اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً»؛ (17) امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم». بعد از نزول آيه پيامبر فرمود:«خداوند بزرگ است؛ همان خدايي كه آيين خود را كامل و نعمت خود را بر ما تمام كرد و از نبوّت و رسالت من و ولايت علي پس از من راضي و خشنود گشت». (18)

اگر مسئله فقط محبت بود، دراین‌باره قبلاً آيه نازل‌شده و ازاین‌جهت نقصي در دين نبود، زيرا آيه «قل لا أسئلكم عليه اجراً إلاّ المودة في القربي»(19) قبلاً نازل گشته بود. بر اين اساس آيه اكمال دين پيام ديگري دارد.
با توجه به دلايل فوق جانشيني بلافصل علي (ع) قطعي است و عدم قبولي ولايت امام به‌عنوان جانشين بلافصل پيامبر ريشه در عوامل ديگر دارد.
يكي از عوامل مهم در مخالفت با ولايت امام دنياگرايي و حُبّ رياست بود. آناني كه سقيفه را تشكيل دادند و سفارش پيامبر را ناديده گرفتند، بر آن بودند كه خود به قدرت برسند. بنیان‌گذاران سقيفه می‌دانستند كه علي (ع) لایق‌ترین فرد براي رهبري جهان اسلام است، ولي آنان با انحراف امامت و خلافت، زمينه مخالفت‌های عقيدتي و سياسي بعد از خود را فراهم كردند.
شکل‌گیری سقيفه موجب شد كه در حوزه انديشه سياسي اين نگرش به وجود آيد كه پيامبر امر امامت را به مردم وا‌گذار كرده و كسي را بعد از خود به‌عنوان جانشين منصوب ننموده است. برخي از انديشمندان اهل سنت آگاهانه و يا ناآگاهانه عملكرد بنیان‌گذاران سقيفه را معيار قرار داده و درصدد برآمدند حديث «من كنت مولاه...» را توجيه كنند.
البته برخي از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبي به مخالفت رهبري علي (ع) برخاسته و حديث غدير را توجيه کرده‌اند. عده‌ای نيز باانگیزه‌های ديگر، ولايت امام را قبول نكردند كه بايد در جاي ديگر بدان پرداخته شود.
جهت آگاهي بیش‌تر به فروغ ولايت از آيت الله جعفر سبحاني، مراجعه فرماييد.
جهت آگاهي بیش‌تر از منابع اهل سنت در اين مورد می‌توانید به منابع زير مراجعه فرمایید:
- حافظ ابو نعیم اصفهاني در كتاب ما نزل من القرآن في علي (به نقل از خصائص، ص 29).
- ابوالحسن واحدي نيشابوري در اسباب النزول، صفحه 150.
-حافظ ابوسعيد سجستاني در كتاب الولايه (به نقل از كتاب طرائف).
- ابن عساكر شافعي (بنا به نقل درالمنثور، ج 2، ص 298).
- فخر رازي در تفسير كبير خود، ج 3، ص 636.
-ابواسحاق حمويني در فرائد السمطين.
- ابن صباغ مالكي در فصول المهمة، صفحه 27.
- جلال‌الدین سيوطي در درالمنثور، جلد 2، صفحه 298.
- قاضي شوكاني در فتح القدير، ج سوم، ص 57.
- شهاب‌الدین آلوسي شافعي در روح المعاني، ج 6، ص 172.
- شيخ سليمان قندوزي حنفي در ينابيع المودة، ص 120.
- بدر الدين حنفي در عمدة القاري في شرح صحيح البخاري، ج 8، ص 584.
- شيخ محمد عبده مصري در تفسير المنار، ج 6، ص 463.

پی‌نوشت‌ها:

1. تفسير نمونه، ج 5، ص 11 به بعد.

2. علامه اميني، ج 1، ص 196 ـ 209.

3. الدرالمنثور، ج 2، ص 636.

4. اسباب النزول، ص 150.

5. شواهد التنزيل، ج 1، ص 188.

6. روح المعاني، ج 6، ص 172.

7. فصول المهمه، ص 27.

8. فتح الغدير، ج 3، ص 57.

9. المفردات، ص 570.

10. النهايه، ج 5، ص 227.

11. الصحاح في لغه العرب، ج 6، ص 2528.

12. معجم مقايس اللغه، ج 6، ص 141.

13. تفسير نمونه، ج 5، ص 16.

14. فروغ ولايت، ص 135.

15. تفسير نمونه، ج 5، ص 12.

16. همان.

17. مائده (5) آيه 70.

18. تفسير نمونه، ج 5، ص 12.

19. شوري (42) آية 23.
 

پيامبر (ص) هم دراین‌باره از خود اختياري نداشت. به‌فرمان الهي در همان نقطه‏اي كه مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام‌وظیفه كرد.

پرسش:

چرا پيامبر واقعه‌ی غدير را درمكه و منا باوجوداینکه يارانش در اینجا بودند اعلام نكرد ویارانش را فرستاد به خم و در خم مسئله‌ی غدير را اعلام كرد؟

پاسخ:
این‌که دقيقاً علت اين مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بيرون است. پيامبر (ص) هم دراین‌باره از خود اختياري نداشت. به‌فرمان الهي در همان نقطه‏اي كه مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام‌وظیفه كرد. درواقع، پيامبر به چيزي كه مأمور بود، ابلاغ كرد. درعین‌حال، جايگاهي كه براي ابلاغ پيام مزبور انتخاب‌شده بود، نقطه‏اي بود كه غير از اهل مكه همه حجاج از آن عبور مي‏كردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممكن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولايت علي (ع) در غدير خم دخالت داشته باشد:
1. شايد طرح مسئله در مكه، مخالفت جدي در پي می‌داشت؛ زيرا حضرت علي بسياري از سران قريش و اهل مكه را به دست خود كشته بود. اعلان ولايت و پذيرش در آن جا دشوار می‌نمود و خوف فتنه می‌رفت. اين مسئله می‌تواند از فحواي قسمت پاياني آيه ابلاغ ... والله يعصمك من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد كرد»، نيز به دست آيد.
2. شايد انتخاب آن مكان به آن دليل باشد كه اگر در ضمن اعمال حج، اين عمل انجام مي‏شد، برجستگي لازم را پيدا نمي‏كرد و شكوه تاريخي آن محو مي‏گرديد. از همين‏ رو، مكان مستقل و زماني جدا از ديگر اعمال انتخاب شد كه در عين امكان اجتماع عظيم مسلمانان، اين مطلب به‌عنوان خبري كاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامي پخش شود تا برجستگي و شكوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در اين جا می‌توانست شواهد و قرائني جمع شود كه اين مسئله را برجسته نمايد، مانند اعلان تنها يك واقعه نه چيز ديگر، نگه‌داشتن مردم در زير آفتاب سوزناك، برگرداندن كساني كه به جلو رفتند و منتظر ماندن براي كساني كه عقب ماندند، فرصت كافي براي اعلان و بيعت كردن ديگران با علي (ع)؛ درحالی‌که در ايام حج در مكه در روزهاي اول كه فرصت كافي وجود داشت، حضرت علي در يمن بود و در مكه حضور نداشت. در روزهای آخر به مكه می‌رسد كه اعمال حج به‌صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاريخ ديديم كه چگونه بااین‌همه تمهيدات، اصل مسئله از مسير خود منحرف شد. كساني اين مسئله را انكار كردند كه در آن جمعيت حضور داشتند. پس اگر حتي در مكه نيز انجام می‌شد، فرقي در اصل مسئله نداشت. درحالی‌که امروز می‌بینیم با توجيهاتي چون «ولايت» به معناي دوستي است و مانند آن، حقانيت ولايت و امامت حضرت علي را انكار می‌کنند. پس براي كساني كه نخواهند حقيقت را قبول نمايند، اين توجيهات، در صورت اعلان در مكه نيز وجود داشت.
پی‌نوشت:
1. مائده (5)، آيه 67.
 

طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شب‌ها حضرت فاطمه ص را سوار بر چارپايي مي­كرد و در مجالس انصار می‌گردانید. فاطمه (س) از آن‌ها می‌خواست از امام علي پشتيباني كنند

پرسش:

گفته می‌شود بعد از رحلت حضرت پيامبر (ص) فاطمه زهرا (س) چهل شبانه‌روز در خانه اصحاب را می‌زد و از آن‌ها درباره غدير سؤال می‌کرد و طلب استمداد می‌کرد. منبع اين سخن را بيان فرماييد.

پاسخ:
در برخي کتاب‌ها چنين آمده است.
بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصمیم‌گیری در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه‌ای درنگ نكرد و براي بازپس‌گیری حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.
امام علي - طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شب‌ها حضرت فاطمه ص را سوار بر چارپايي مي­كرد و در مجالس انصار می‌گردانید. فاطمه (س) از آن‌ها می‌خواست از امام علي پشتيباني كنند، آنان در پاسخ مي‌گفتند:
اي دختر رسول خدا! بيعت ما با ابوبكر انجام‌شده و كار از كار گذشته است. نمي‌توانيم نقض بيعت كنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبكر به‌سوی ما می‌آمد، به او مراجعه كرده و رهبري او را می‌پذیرفتیم. (1)
پي‌نوشت‌:

1. الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري، ج 1، ص 29، چاپ: اول، سال چاپ: 1413 - 1371 ش، ناشر: انتشارات شريف الرضي.  ابو محمدعبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، تحقيق: طه محمد الزيني، مؤسسه الحلبي و شركاه للنشر و التوزيع، ص 16.
 

صفحه‌ها