كلام

کارکردها و فوائد عزاداری
یادبود واقعه عاشورا، اثرات و کارکردهای چون؛ حفظ روحیه ظلم‌ستیزی، اهتمام به دین، دشمن‌شناسی، شورانگیزی برای انجام کارهای عام‌المنفعه در جامعه اسلامی دارد.

پرسش:

چرا این‌قدر دشمن علیه عزاداری‌ها شبهه افکنی می‌کند؟ مگر عزاداری چه کارکرد و اثری دارد که این‌قدر دشمن به آن حساس است؟ لطفاً به برخی از کارکردها و آثار سیاسی و اجتماعی آن اشاره بفرمایید.

پاسخ:
نهضت حسینی، به سبب محتوا و ارتباط وثیقش باارزش‌های اسلامی، اثرات و کارکردهای متنوعی در طول تاریخ داشته و دارد و همواره موقعیت ظالمان و فاسدان را به خطر انداخته و آن‌ها را در موضع ضعف قرار داده و حقیقت اسلام را در اذهان مردم زنده نگاه داشته و مانع از تحریف شدن پیام اصیل اسلام گشته است و نقش بسزایی در دشمن‌شناسی و اتحاد علیه ظلم و تقویت روحیه انقلابی گری داشته و دارد. با عنایت به این مقدمه، در ادامه به برخی از کارکردها و آثار عزاداری‌های حسینی می‌پردازیم.

نکته اول: حفظ روحیه ظلم‌ستیزی و انقلابی در جوامع اسلامی.

روشن است که ظلم‌ستیزی، یکی از مهم‌ترین اهداف انبیاء است.

خداوند انبیاء را از پیشگامان در عرصه عدالت‌خواهی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «براى هر امّتى، رسولى است؛ هنگامی‌که رسولشان به‌سوی آنان بیاید، به عدالت در میان آن‌ها داورى مى‏شود؛ و ستمى به آن‌ها نخواهد شد». (1) این رسالت، محدود و منحصر به انبیاء نیست؛ بلکه به فرموده قرآن، وظیفه هر مؤمنی است که با انبیاء و اولیایش همراهی کند و در این عدالت‌خواهی سهیم گردد: «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آن‌ها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند». (2)

در همین راستا، امام حسین علیه‌السلام علیه ظلم و فساد قیام کرده و مردم را نیز به همراهی فراخواندند: «آیا نمی‌بینید که به‌حق عمل نمی‌شود و از باطل بازداشته نمی‌شود؟! (در چنین شرایطى) باید مؤمن، به‌حق خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگى را جز شهادت و زندگى با ظالمان را جز ننگ و خوارى نمی‌بینم». (3)

ایشان، فلسفه قیام خود را مقابله با فسادها و ظلم‌های حکومت یزید می‌داند و در این زمینه می‌فرمایند: «ى مردم! رسول خدا صلی‌الله علیه وآله فرمودند: کسى که فرمانرواى ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهى را شکسته و با سنت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگرى رفتار می‌کند، ولى در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، بر خداست که او را در جایگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد. هان (اى مردم) بدانید که این‌ها تن به فرمان‌بری از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهى را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‌اند، درآمدهاى عمومى (بیت‌المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‌اند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‌اند و من شایسته‌ترین فرد براى تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم». (4)

روشن است که حاکمان فاسد در سراسر جهان که بر مسند قدرت نشسته‌اند، هیچ‌گاه از این پیام و محتوا استقبال نکرده و بر خاموش کردن این چراغ هدایت، تلاش خواهند کرد؛ چنانکه در عصر انبیاء و امامان علیهم‌السلام نیز حاکمان فاسد، با ایشان همراهی نکرده و همواره از ابزارهای سخت (همچون سرکوب) و نرم (همچون شبهه‌افکنی در میان مردم)، برای محدود کردن یا از بین بردن این نهضت الهی و عدالت‌خواهانه، بهره برده‌اند. شبهه افکنی علیه قیام امام حسین در ایام محرم و صفر نیز در همین راستا قابل‌فهم است؛ چراکه زنده نگاه‌داشتن این نهضت از طریق مراسمات محرم و صفر، نقش بسزایی در حفظ روحیه ظلم‌ستیزی و انقلابی مردم دارد و مانع از بیگانگی و دور شدن مردم از این پیام اصیل می‌شود.
نکته دوم: اهتمام به دین و دور شدن از سکولاریسم

از منظر اسلام، دین و دنیا یا دین و سیاست، دو مقوله متقابل نیستند. دین با دنیاگرایی و اولویت بخشیدن به دنیا به‌جای آخرت، مخالف است، اما با دنیا و بهره‌گیری از آن مخالف نیست. همچنین، دین برای بهره‌گیری از دنیا و نظم بخشیدن به زندگی جمعی مردم، قوانین و اهدافی را سیاست‌گذاری کرده و هیچ‌گاه خودش را از این ساحت دور ندانسته است. از این منظر، دین و دنیا یا دین و سیاست، دو مقوله رودررو نیستند که یکی را به‌جای دیگری بنشانیم و دیگری را حذف کنیم بلکه دین به‌مثابه برنامه‌ای است برای دنیا که آن را معنادار و هدفمند می‌سازد و قواعد لازم در تدبیر امور سیاسی را برای انسان‌ها فراهم می‌کند.

این دیدگاه در تقابل با سکولاریسم است. سکولاریسم به شکل‌های مختلفی در طول تاریخ بروز یافته است و امروزه بخشی از نگاه رایج مردمان در زندگی شده است. اگر هوشیار نباشیم، ممکن است جنبه‌هایی از سکولاریسم حتی در زندگی دین‌داران نیز نفوذ یابد. سکولاریسم یک طیف گسترده از افراد مختلف است؛ گروهی منکر خدا هستند و گروهی به خدا باور دارند، اما دین الهی را انکار می‌کنند و گروهی دین وحیانی را پذیرفته، اما نقش آن در ارزش‌گذاری اجتماعی را انکار می‌کنند و گروهی نیز ارزش‌های دینی در اجتماع را به رسمیت می‌شناسند؛ اما با احکام و قوانین اجتماعی دین مخالفت می‌ورزند. این طیف‌های گسترده سکولاریسم، در لزوم حذف دین یا کم‌رنگ کردن آن در حوزه اجتماع، اشتراک نظر دارند. (5)

از این منظر، یکی از مهم‌ترین‌های کارکردهای یادبود قیام امام حسین علیه‌السلام در محرم و صفر به شکل سالانه، مشخص می‌شود: پاسداری از نقش دین در حوزه سیاست  و دنیا. در این راستا، امام حسین علیه‌السلام فرمودند: «خدایا تو می‌دانی آنچه از سوى ما انجام‌گرفته است (از سخنان و اقدام‌های بر ضد حاکمان اموى) به خاطر سبقت جویى در فرمانروایى و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه براى این است که نشانه‌های دینت را (به مردم) نشان دهیم (برپا کنیم) و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. می‌خواهیم بندگان ستمدیده‌ات در امان باشند و به دستورها و سنت‌ها و احکامت عمل شود». (6)

از این جملات می‌توان چهار هدف را براى قیام امام حسین علیه‌السلام علیه یزید برشمرد: الف: احیاى مظاهر و نشانه‌های اسلام اصیل و ناب محمدى؛ ب: اصلاح و بهبودى در وضع شهروندان؛ ج: مبارزه با ستمگران اموى جهت تأمین امنیت براى مردم ستمدیده؛ د: فراهم ساختن بسترى مناسب براى عمل به احکام و واجبات الهى. (7)

روشن است که جریان‌های سکولار از استقبال مردم به قیام امام حسین علیه‌السلام که منجر به حفظ ارزش‌های الهی و حضور دین در عرصه دنیا و سیاست است، اظهار نگرانی کرده و با طرح شبهات مختلف در زمینه عاشورا و محرم و صفر، سعی در به حاشیه راندن و منزوی کردن این جریان دینی پرقدرت دارند.

نکته سوم: دشمن‌شناسی و وحدت جوامع اسلامی علیه دشمن مشترک

یکی از کارکردهای مهم مراسمات محرم و صفر، آشنایی باارزش‌ها و ضد ارزش‌ها از طریق شنیدن بیانات امام حسین علیه‌السلام در ایام محرم و صفر است. از طریق تطبیق ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها، جامعه به بصیرتی می‌رسد که از آن طریق، می‌تواند دوست و دشمن را به‌خوبی تشخیص دهد؛ چنانکه امام علی علیه‌السلام فرمود: «حق را بشناس تا اهلش را نیز بشناسی». (8)

تشخیص و حساسیت همگانی جامعه علیه دشمن مشترک، از عوامل مؤثر در ایجاد وحدت است. اگر جامعه‌ای، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را به‌خوبی نشناسد و به بصیرتی برای تشخیص دوست و دشمن نرسد، در معرض این اشتباه است که دوست را دشمن بینگارد و از دشمن اصلی غافل شود و خود و جامعه اسلامی را در معرض تفرقه و تهدیدات جبران‌ناپذیر قرار بدهد.

از طریق یادبود قیام امام حسین علیه‌السلام در ایام محرم و صفر،  بیانات ایشان مجدداً بر منابر و رسانه‌های جمعی، تکرار می‌شود و بر گوش جان مردم می‌نشیند و ذهن و روان آن‌ها را روشن می‌سازد و آن‌ها را در دستیابی به بصیرت از طریق شناخت ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها کمک می‌کند.

روشن است که دشمن از این امر، احساس خطر کرده و درنتیجه، در تضعیف این گردهمایی‌ها و یادبودها در ایام محرم و صفر تلاش می‌ورزد و با طرح شبهات مختلف، باورهای دینی مردم را سست می‌سازد و انگیزه مردم برای دورهمی های حسینی و شنیدن بیانات ایشان در این ایام را ضعیف می‌سازد.

فاصله گرفتن مردم از بیانات اهل‌بیت علیهم‌السلام و دور شدن از این انوار پرفروغ، گمراه شدن در فتنه‌ها و دوست انگاشتن دشمن و دشمن انگاشتن دوست است؛ و نتیجه این غفلت و بی‌بصیرتی، تفرقه و وارد شدن صدمات جبران‌ناپذیر از سوی دشمن اصلی است!
نکته چهارم: ارتباط دوسویه مرجعیت و مردم در محرم و صفر
یکی دیگر از مهم‌ترین کارکردهای مراسمات محرم و صفر، برقراری و حفظ ارتباط وثیق میان مردم و مرجعیت از طریق مبلغان مذهبی است. مبلغان مذهبی به‌منظور برگزاری مراسمات مذهبی در محرم و صفر، به شهرهای مختلف سفر کرده و خود را ملزم به ارتباط با مردم می‌کنند؛ چنانکه مردم نیز انگیزه لازم برای دعوت از روحانیت و ارتباط با آن‌ها را یافته و برای برگزاری مراسم، از روحانیت دعوت به عمل می‌آورند. این ارتباط دوسویه سبب می‌شود، نه مردم از روحانیت و مراجع و رهبران مذهبی فاصله بگیرند و نه مراجع و رهبران مذهبی و روحانیت از مردم دور بمانند و منزوی گردند. روحانیت از سؤالات مردم و نیازهای مذهبی آن‌ها مطلع می‌شود و اشکالات و شبهاتِ مطرح در جامعه را حل می‌کند و بینش‌های غلط و گرایش‌های گمراه‌کننده مردم در زندگی را اصلاح می‌کند و مردم نیز با صرف هزینه و اعطای خمس و کمک‌های مذهبی، نهاد روحانیت را تقویت کرده و آن را مستقل از دولت‌ها حفظ می‌کنند. افزون بر این، مراجع و نهاد روحانیت، به سبب نفوذ معنوی در میان اقشار مختلف، در بزنگاه‌های سیاسی ورود کرده و مردم را نسبت به دشمن اصلی آگاه می‌سازند و آن‌ها را علیه اقدامات او بسیج می‌کنند و فراخوان برای اقدام مشترک را صادر می‌کنند؛ چنانکه این اثرگذاری‌ها، در ماجرای تحریم تنباکو یا نهضت جنگل یا انقلاب اسلامی 1357 ش، کاملاً مشهود است.

روشن است که دشمن با شناخت دقیق از نقش اثرگذار روحانیت و مراجع، در تخریب این نهاد از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و نخواهد کرد و در این راستا، هرگونه راه ارتباطی مردم و روحانیت را قطع می‌کند. شبهه افکنی دشمن علیه مراسمات مذهبی در ماه‌های محرم و صفر، نمونه بارزی از توطئه دشمن برای جداسازی مردم از روحانیت است. دشمن با طرح شبهات مختلف علیه قیام امام حسین و برگزاری مراسمات حسینی، انگیزه لازم برای برگزاری مراسمات مذهبی را تضعیف می‌کند که نتیجه آن، کم شدن یا برگزار نشدن مراسمات مذهبی و به دنبالش، قطع ارتباط میان مردم و روحانیت و از دست دادن اثرگذاری روحانیت در دفع فتنه‌های دشمن است.

نکته پنجم: شورانگیزی میان مردم برای انجام کارهای عام‌المنفعه
یکی دیگر از کارکردهای مراسمات مذهبی و یادبود قیام امام حسین علیه‌السلام، انجام کارهای عام‌المنفعه است. روشن است دولت‌ها علی‌رغم امکانات گسترده، بدون کمک مردم، قادر به حل تمامی مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیستند. از طریق مشارکت‌های مردمی است که بخش قابل‌توجهی از مشکلات اجتماعی حل می‌شوند. حضور در مراسمات مذهبی و شنیدن بیانات امام حسین علیه‌السلام، مبنی بر ایثار و فداکاری و ازخودگذشتگی و آخرت‌محوری، نقش بسزایی در دستگیری از دیگران و انجام کارهای عام‌المنفعه دارد. کسی که امام حسین علیه‌السلام را الگوی فکری و رفتاری خود قرار دهد، هیچ‌گاه دنیا را برای دنیا نمی‌خواهد، بلکه آن را فرصتی محدود برای دستیابی به سعادت در زندگی ابدی می‌داند.

امام زین‌العابدین علیه‌السلام، از امام حسین علیه‌السلام نقل فرموده: «مرگ، جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به‌سوی بهشت گسترده و نعمت جاوید، عبور می‌دهد. پس کدام‌یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ منتقل شود؟! و آن برای دشمنان، جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و عذاب، منتقل می‌شود. پدرم علی علیه­السلام از پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله برایم نقل کرد که: دنیا، زندانِ مؤمن و بهشتِ کافر است و مرگ، پل این‌ها به بهشتشان و پل آنان به دوزخشان است». (9)

روشن است که این نگرش، تأثیر زیادی در انجام کارهای عام‌المنفعه دارد که نمونه‌های بارز آن، اطعام به فقیران، جمع‌آوری پول برای آزادسازی زندانیان و غیره است. این کارها از آن جهت که مشکلات اقتصادی و اجتماعی را می‌کاهد، عامل تقویت دولت‌ها و حکومت‌های اسلامی و شیعی است و اصلاً مطلوب دشمنان نیست. ازاین‌رو، آنان با طرح شبهات مختلف، مشروعیت قیام امام حسین علیه‌السلام و برپایی فعالیت‌های مذهبی در این زمینه را زیر سؤال می‌برند تا از تقویت دولت‌های اسلامی و اتکای آن‌ها به ملت‌های مسلمان، جلوگیری نمایند.

نتیجه :

قیام امام حسین علیه‌السلام و یادبود آن، اثرات و کارکردهای متنوعی برای جامعه اسلامی دارد که در این نوشتار، به برخی از آن‌ها اشاره شد: حفظ روحیه ظلم‌ستیزی و انقلابی در جوامع اسلامی، اهتمام به دین و دور شدن از سکولاریسم، دشمن‌شناسی و وحدت جوامع اسلامی علیه دشمن مشترک، شورانگیزی میان مردم برای انجام کارهای عام‌المنفعه.

این اثرات و کارکردها آن‌چنان مهم‌اند که دشمن از طریق شبهه‌افکنی علیه قیام امام حسین و یادبودش، به دنبال تُهی کردن جامعه مذهبی از این فواید است. ازاین‌رو، بر محققان و عالمان لازم است که این شبهات را رصد کرده و به‌نقد آن‌ها و روشنگری در این زمینه، اقدام نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، آیه 47: ﴿ وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾.

2. سوره حدید، آیه 25: ﴿ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾.

3. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، دار التراث، بی‌تا، ج 5، ص 404.

4. همان، ص 403.

5. برای مطالعه بیشتر، رک: قدردان قرا ملکی، محمدحسن، قرآن و سکولاریسم، قم، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1390 ش.

6. «اللهم إنک تعلم إنه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان، ولا التماسا من ...»؛ مجلسی، محمدباقر، بحار­الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 100، ص 79-81.

7. رنجبر، محسن، فلسفه قیام عاشورا، مجله تاریخ در آیینه پژوهش، 1382 ش، شماره 3.

8. «اِعرِفِ الحَقَّ، تَعرِف أهلَهُ»؛ مجلسی، بحار­الانوار، ج 40، ص 126.
9. «فما الموت إلا قنطره یعبر بکم عن البؤس والضراء إلى الجنان الواسطه والنعیم الدائمه، فأیکم یکره أن ینتقل من سجن إلى قصر؟ ...»؛ همان، ج 6، ص 154.

فراگیری برزخ
برزخ، توقفگاهی میان دنیا و قیامت است که همه ارواح پس از مرگ، در آن ساکن می‌شوند تا موعد قیامت فرا برسد. ظاهراً برزخ فراگیر است و هیچ‌کسی از آن استثناء نشده است.

پرسش:

آیا حیات برزخی فراگیر است و همه مردگان را در بر می‌گیرد یا فقط برای گروهی از مردم است؟

پاسخ:

برزخ، عالمی است که بنا بر قرآن(1) و روایات(2)، مرحله میانی بین دنیا و قیامت است و انسان پس از مرگ، در این عالم به زندگی خویش ادامه می‌دهد.(3) از این نظر، برزخ همچون کاروانسرا و توقفگاه موقت برای سفر به‌سوی ابدیت است. تا زمانی که قیامت به پا نشده و در نفخ صور دمیده نشده است، انسان‌ها در برزخ ساکن‌اند؛ اما آیا همه مردگان در برزخ به سر می‌برند یا نه، مبحثی است که در ادامه به شرح آن می‌پردازیم.

نکته اول: فراگیری برزخ

با در نظر گرفتن آیات مرتبط با برزخ و جهان پس از مرگ، به نظر می‌رسد برزخ فراگیر و عمومی است؛ یعنی ظاهراً همه انسان‌ها پس از مرگ، به برزخ منتقل می‌شوند؛ چنانکه در آیات 99 و 100 سوره مؤمنون آمده که کافران، بازگشت به دنیا و انجام عمل صالح را طلب می‌کنند. سپس ضمن رد درخواست ایشان، اشاره می‌شود که:

 «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ پشت سر آن‌ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‏شوند

این استظهار از آیات قرآن، مورد تأیید بزرگانی همچون امام خمینی رحمه‌الله‌علیه است. ایشان می‌فرماید: «برزخ برای همه است و اهل برزخ وجود برزخی دارند...عالم برزخ هم یک مرحله قهری (جبری) از مراتب وجود است و برای همه قهری است.»(4)

همچنین صدرالمتالهین برزخ را قیامت صغری نامیده(5) و برزخ را همگانی می‌داند. به باور او، عوالم محصور به عالم ماده (دنیا)، عالم مثال (برزخ) و عالم عقول (آخرت)، هستند و چون پس از مرگ، نفس و روح آدمی از بین نمی‌رود و نه در دنیا می‌ماند و نه به آخرت منتقل می‌شود، پس در جایی میانه به نام برزخ مستقر می‌شود.(6)

نکته دوم: احوال برزخی‌ها

ارواح ساکن در برزخ، بر سه قسم هستند: گروهی مؤمنان خالص، گروهی کافران خالص و گروهی متوسطین و مستضعفین(7) هستند.

حیاتِ برزخیِ مؤمنان خالص را می‌توان از زنده‌بودن و روزی خوردن شهدا در برزخ(8)، معیت و همراهی و هم‌طرازی مؤمنان و خاصّان با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان(9) و نیز آرزوی حبیب نجار مبنی بر آگاهی خویشاوندان از وضعیت وی(10) فهمید.

همچنین، حیات برزخی کافران خالص از آیه «آن‌ها (فرعون و یارانش) (عذابشان) آتش است که صبح و شام بر آن عرضه می‌شوند و روزی که قیامت برپا شود (ندا رسد:) فرعونیان را در سخت‌ترین عذاب در آورید.»(11)

اما گروهی که جزء متوسطین و مستضعفین هستند، ظاهراً -طبق نظر برخی از مفسران مثل آیت‌الله مکارم شیرازی- در یک نوع حالت بی‌خبری، عالم برزخ را طی می‌کنند.(12) آیاتی از سوره طه، (13) خبر از کسانی می‌دهد که هنگام حشر نمی‌دانند چه مدت در قبر درنگ کرده‌اند تا جایی که بعضی گمان می‌کنند ده روز و بعضی دیگر گمان می‌کنند یک روز در قبر مانده‌اند؛ همین نشان می‌دهد که عذاب یا نعمت آن‌ها پیوسته و دائمی نبوده است؛ وگرنه در تعیین این‌که چه مدت در قبر مانده‌اند دچار اشتباه نمی‌شدند.(14)

این بی‌خبری و ابهام، به حدی است که حتی در قبر، سؤال و پرسشی از آنان صورت نگرفته و رها می‌شوند.(15) در قرآن کریم نیز، از این گروه به‌عنوان «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(16) و «الْمُسْتَضْعَفِینَ»(17) یاد شده که به‌مجرد مرگ و ورود به برزخ، از آنان سؤالی نشده و به‌حساب آن‌ها رسیدگی نمی‌شود؛ بلکه حساب آنان تا قیامت به تأخیر می‌افتد و به رأی و نظر خدا واگذار می‌گردد که آنان را عذاب کند یا این‌که گناه ایشان را بیامرزد.(18)

نتیجه‌گیری:

برزخ، توقفگاهی میان دنیا و قیامت است که همه ارواح پس از مرگ، در آن ساکن می‌شوند تا موعد قیامت فرا برسد. ظاهراً برزخ فراگیر است و هیچ‌کسی از آن استثناء نشده؛ اما بااین‌حال، احوال برزخی‌ها متفاوت است و گروهی از مردم که از طبقات مستضعف و متوسط به‌حساب می‌آیند، در برزخ در حالت بی‌خبری به سر می‌برند تا این‌که قیامت آغاز شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مؤمنون، آیات 99-100: «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ پشت سر آن‌ها برزخی است تا روزی که برانگیخته می‏شوند

2. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است: «روح در عالم برزخ تا روز قیامت متنعّم و معذّب است»؛ جوزی، ابن قیم، الروح، تعلیق ابراهیم رمضان، بیروت، دارالفکر العربی، 1966 م، ص 65.

3. لاهیجی، فیاض، گوهر مراد، تهران، سایه، 1383 ش، ص 650.

4. موسوی خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، بی‌تا، ج 3، ص 73.

5. ملاصدرا، صدرالدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، قم، مصطفوی، 1379 ش، ج 9، ص 335.

6. ملاصدرا، صدرالدین محمد شیرازی، الشواهد الربوبیه، قم، بوستان کتاب، 1382 ش، ص 347.

7. «متوسطین» کسانی هستند که در میانه مؤمن و کافر قرار داشته و خوبی‌ها و بدی‌های ایشان مساوی است. «مستضعفین» نیز به کسانی گفته می‌شود که ساده‌دل، زودباور و ناتوان از تحلیل یا افرادی ناآگاه و بی‌خبر هستند. زنان و مردان پیر، کودکان و دیوانگانی که به قیم نیاز دارند و به‌طورکلی کسانی که به لحاظ فهم و دانش، ضعیف هستند، جزء مستضعفین به‌شمار می‌آیند.

8. سوره آل‌عمران، آیه 169: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».

9. سوره نساء، آیه 69: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا».

10. سوره یس، آیات 26-27: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ».

11. سوره غافر، آیه 46: «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا ۖ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»

12. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1374 ش، ج 14، ص 324.

13. سوره طه، آیات 103-104: «یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا * نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَهً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یَوْمًا».

14. شیخ مفید، محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق حسین درگاهی، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۸۹-۹۰.

15. «...وَ أَمَّا مَا سِوَی ذَلِکَ فَیُلْهَی عَنْهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388، ج 3، ص 235.

16. سوره توبه، آیه 106: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ ...»

17. سوره نساء، آیه 98: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَلَا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا».

18. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: خزعلی، مرضیه و سید مرتضی موسوی گرمارودی، حیات برزخی از دیدگاه آیات و روایات، فصلنامه مطالعات تفسیری، سال دوم، شماره 7، پاییز 1390 ش، ص 85.

دلیل واکنش‌های متفاوت امامان (علیهم السلام) در برابر مناسبت‌های یکسان
امامان همواره تصمیم‌هایی متناسب با شرایط خاص زمانه اتخاذ می‌کردند. تفاوت ظاهری نشانۀ اختلاف‌نظر نبود، بلکه نتیجه تفاوت در موقعیت‌ها و اقتضائات تاریخی بود.

پرسش:

 اگر امامان معصوم هستند و خطا نمی‌کنند، چرا در در یک دوره زمانی در برابر مسائل مهم روز، واکنش‌های متفاوتی داشته‌اند؟ مثلاً امام حسن (علیه السلام) صلح کرد، امام حسین (علیه السلام) قیام کرد و امام سجاد (علیه السلام) دوباره راه صلح را پیش گرفت؟ چطور امکان دارد همۀ این تصمیم‌ها درست باشند؟ درنهایت، صلح درست است یا جنگ؟

پاسخ:

امامان شیعه با بهره‌مندی از عصمت و علم الهی، همواره تصمیم‌هایی متناسب با شرایط خاص زمانه اتخاذ می‌کردند. تفاوت ظاهری در رفتار آنان نشانۀ اختلاف‌نظر نبود، بلکه نتیجه تفاوت در موقعیت‌ها و اقتضائات تاریخی بود.

امام حسن (علیه ‌السلام) در دوره‌ای بحرانی، با سپاهی متزلزل و مردمی دلسرد، صلح را برگزید تا هم از نابودی جبهه حق جلوگیری کند و هم فرصتی برای روشنگری مردم و بازگشت حکومت به اهلش فراهم شود. امام حسین (علیه ‌السلام) نیز پس از بیست سال پایبندی به صلح‌نامه، در برابر نقض آن از سوی معاویه و روی‌کار‌آمدن یزید، برای جدا‌کردن راه اسلام ناب از سلطنت فاسد، از بیعت سر باز زد و با قیام و شهادتش خط تمایزی روشن بر جای گذاشت. همچنین امام سجاد (علیه ‌السلام) در فضای خفقان‌آمیز و امنیتی پس از عاشورا، مسیر فرهنگی و تربیتی را برگزید و پایه‌های معرفتی مقاومت را استوار کرد.

بنابراین تفاوت در روش‌ها، برخاسته از درک عمیق شرایط بود، نه تفاوت در هدف؛ هدفی یگانه یعنی اقامۀ دین و هدایت امت.

معصوم به دلیل برخورداری از علم کامل، ارادۀ قوی و ملکۀ نفسانی استوار، در گفتار و رفتار خود نه دچار خطا می‌شود، نه گرفتار فراموشی و نه مرتکب گناه .(1) بنابراین معصوم آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد، درست و حقیقت است؛ همان‌گونه که قرآن کریم در وصف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست» (2). در آیاتی از قرآن به این مهم اشاره شده است که ارادۀ خداوند، عصمت اهل‌بیت (علیهم السلام) را تضمین کرده است؛ از جمله می‌فرماید «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل‌بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» (3).

بر این اساس، بی‌تردید اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) معصوم‌اند و همه تصمیم‌هایشان از روی حکمت و درستی است. پرسشی که پیش می‌آید، این است که چرا واکنش‌های آنها به مسائل مشترک زمانه، متفاوت به نظر می‌رسد؟

تفاوت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتضائات آن

برای فهم درست چرایی تفاوت رفتارهای امامان (علیهم ‌السلام) نباید فقط به شباهت‌های ظاهری میان دوره‌های تاریخی بسنده کرد؛ زیرا هر امام در شرایط خاص خود تصمیم می‌گرفت؛ شرایطی که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تفاوت‌های مهمی با دیگر دوره‌ها داشت. همین تفاوت‌ها، سبب تفاوت در نوع مواجهه، شیوۀ برخورد و راه‌حل‌هایی می‌شد که انتخاب می‌کردند؛ همان‌گونه که یک طبیب ماهر برای درمان یک بیماری واحد، در شرایط مختلف، نسخه‌های متفاوتی می‌پیچد که اگرچه بیماری یکی است و بیماران شباهت‌‌های زیادی به هم دارند، ویژگی‌های هر بیمار مانند سن، توان جسمی، شرایط روحی، بیماری‌های زمینه‌ای مثل فشار خون یا دیابت و ... متفاوت است. در‌نتیجه یک پزشک کاردان، نسخه‌ای یکسان برای همه نمی‌نویسد، بلکه دقیقاً متناسب با شرایط هر بیمار، روش درمان را انتخاب می‌کند. اگر کسی بخواهد بدون توجه به تفاوت‌ها نسخه یک بیمار را برای همه تجویز کند، نه‌تنها درمانی حاصل نمی‌شود بلکه ممکن است آسیب بیشتری هم وارد شود.

هر کدام از امامان (علیهم‌ السلام) نیز در جایگاه «طبیب دوّار بطبّه» بودند؛ یعنی طبیبانی الهی که با شناخت کامل از زمانه خود، بهترین راه را برای هدایت امت برمی‌گزیدند؛ بر این اساس یک روش مشخص را در همۀ شرایط تکرار نمی‌کردند، بلکه بر اساس مأموریتی که از سوی خداوند داشتند و با شناخت کامل از مردم، حاکمیت، امکانات و ظرفیت‌های جامعه، تصمیم می‌گرفتند.

صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه

دوران امامت امام حسن مجتبی (علیه ‌السلام) از دوره‌های بسیار بحرانی و پیچیده در تاریخ اسلام بود. آن حضرت پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) رهبریِ امتی را بر عهده گرفت که هم از درون دارای فرسودگی و ضعف بود و هم از بیرون با تهدیدهای نظامی و سیاسی جدی روبرو بود؛ از یک‌سو خطر حمله رومیان به مرزهای شمالی کشور اسلامی وجود داشت و احتمال بهره‌برداری دشمنان خارجی از هرگونه جنگ داخلی کاملاً جدی بود. از سوی دیگر، جامعۀ اسلامی در جبهه داخلی به ‌دنبال جنگ‌های داخلی، به‌شدت دچار تشتت، ناهماهنگی و بی‌اعتمادی شده بود. بسیاری از نیروهای کوفه که در ظاهر به امام وفادار بودند، در عمل دچار تردید، سستی یا حتی خیانت شده بودند. معاویه در چنین شرایطی، با بهره‌گیری از فریب، تطمیع و تهدید، توانسته بود بخش‌هایی از لشکر امام را به ‌سوی خود جلب کند. خیانت برخی از فرماندهان برجسته‌ای همچون عبیدالله ‌بن ‌عباس که با رشوۀ معاویه به اردوی شام پیوست، نمونه‌ای آشکار از فروپاشی انسجام در سپاه امام حسن (علیه ‌السلام) است. در چنین فضای تیره و پراضطرابی، امام حسن (علیه ‌السلام) با چشمانی باز، صلحی تحمیلی را پذیرفت؛ صلحی که نه به دلیل ضعف شخصی، بلکه از سر تدبیر و آینده‌نگری بود. آن حضرت با تحلیل دقیق از موقعیت سیاسی و اجتماعی زمانه، چنین دریافت که ادامه جنگ در آن شرایط نه‌تنها به پیروزی حق نمی‌انجامد، بلکه ممکن است به نابودی کامل بازمانده‌های جبهه حق منجر شود و زمینه را برای استقرار کامل سلطه بنی‌امیه فراهم کند.

بنابراین امام (علیه السلام) با پذیرش صلحی موقت و مشروط در سال 41 هجری قمری، کوشید به جامعۀ اسلامی فرصت آزمون و خطا بدهد تا در‌نهایت جامعه اسلامی با متوجه‌شدن به اشتباه خود و یک‌دست‌شدن، حکومت را به اهل آن یعنی اهل‌بیت پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) برساند. در‌واقع، صلح امام حسن (علیه ‌السلام) پایان مبارزه نبود، بلکه تغییر میدان و روش مبارزه بود تا جبهه حق بتواند نفسی تازه کند و در آینده با قدرتی بازسازی‌شده به صحنه بازگردد .(4)

مقاومت امام حسین (علیه السلام) در برابر یزید

امام حسین (علیه ‌السلام) با وجود انتقادها به معاویه، تقریباً بیست سال به صلح پایبند بود؛ ده سال در دوران امامت امام حسن (علیه ‌السلام) و حدود ده سال در دوران امامت خودشان. پس از مرگ معاویه، بر اساس مفاد صلح‌نامه نباید خلافت به سلطنت موروثی تبدیل می‌شد؛ اما معاویه طوری برنامه‌ریزی کرد که با مرگش، قدرت به فرزندش یزید برسد. سلطنت یزید نه‌تنها نقض آشکار پیمان صلح بود، بلکه تهدیدی جدی برای اساس اسلام به ‌شمار می‌رفت. یزید فردی بود که آشکارا مرتکب فسق و فجور می‌شد، از شعایر اسلامی بی‌خبر بود، در مجالس شراب‌خواری و لهو و لعب شرکت می‌کرد و شخصیتی شهوت‌ران، ستمگر و بی‌توجه به احکام الهی داشت. سلطنت او هم جامعه را از حقیقت اسلام تُهی می‌کرد و هم با ظلم و جورش ممالک اسلامی را به شورش علیه اسلام سوق می‌‌داد. بنابراین بیعت با چنین فرد فاسدی، به معنای خاموش‌کردن چراغ اسلام ناب بود. اگر امام حسین (علیه ‌السلام) یا خاندان پیامبر در برابر این انحراف آشکار سکوت کرده و با یزید بیعت می‌کردند، در ذهن مردم این تصور شکل می‌گرفت که همین حکومت فاسد ادامۀ راه پیامبر است و اسلام یعنی همین روش. چنین کاری نه‌تنها به معنای تأیید انحراف‌ها و ظلم‌ها بود، بلکه راه هرگونه اصلاح و بیداری دینی را برای نسل‌های بعد می‌بست.

بر این اساس امام حسین (علیه السلام) با اینکه الزام به بیعت شده بود و جانش در خطر بود، با یزید بیعت نکرد. ایشان برای طفره‌رفتن از بیعت و تأیید یزید، از مدینه خارج و عازم مکه شد. پس از مدتی، نامه‌هایی از کوفیان دریافت کرد که نشان می‌داد آنها نیز با سلطنت یزید مخالفند و خطر او برای اسلام را درک کرده‌اند. امام حسین (علیه ‌السلام) پس از خروج از مکه، راهی کوفه شد؛ اما در میانه راه، کوفیان بار دیگر پیمان‌شکنی کردند. در‌نتیجه امام و یارانش پیش از رسیدن به کوفه، در سرزمین کربلا به محاصره سپاه یزید درآمدند. آنها در برابر این ظلم ایستادگی کردند و با فدا‌کردن جان خود، نه‌تنها مشروعیت حکومت یزید را باطل کردند، بلکه برای همیشه الگویی روشن از ایثار، آزادی‌خواهی و مقاومت در برابر ستم در تاریخ بر جای گذاشتند .(5)

مواجهه امام سجاد (علیه السلام) با یزید

دوران امامت امام سجاد (علیه ‌السلام) شرایط خاص و حساسی داشت. شهادت دلخراش امام حسین (علیه ‌السلام) به دست یزید، موجی از واکنش و بیداری در سراسر جهان اسلام به ‌راه انداخت. برای بسیاری از مسلمانان و ملل مختلف کاملاً روشن شده بود که حکومت اموی نه‌تنها ادامۀ راه پیامبر نیست، بلکه در تضاد آشکار با آن قرار دارد و خاندان پیامبر، مخالف جدی این سلطنت ستمگرند.

فضای سیاسی آن زمان به‌شدت امنیتی و سرکوبگر بود؛ به ‌گونه‌ای که هرگونه فعالیت علنی یا حرکت اعتراضی سرنوشتی جز شکست و نابودی نداشت. امام سجاد (علیه ‌السلام) در چنین وضعیتی تمرکز خود را بر حفظ و انتقال آموزه‌های حقیقی اسلام، تربیت نسل آگاه شیعه و آماده‌کردن بستر فکری و فرهنگی برای آینده گذاشت .(6)

افزون بر اینکه در منابع تاریخی، گزارشی درباره تلاش حکومت برای گرفتن بیعت از امام سجاد (علیه ‌السلام) وجود ندارد، حتی اگر چنین بیعتی هم انجام گرفته بود، برای همگان روشن بود که این‌گونه بیعت‌ها تحت فشار و اجبار انجام می‌گیرد و هرگز به معنای رضایت قلبی یا تأیید مشروعیت حکومت نیست، بلکه مردم آن را نشانه‌ای از اجبار می‌دانستند، نه همراهی.

نتیجه:

با توجه به آنچه گفته شد، روشن می‌شود «عصمت» تنها به معنای ترک گناه نیست، بلکه یعنی حضور مداوم در مسیر درست و انتخاب بهترین راه در هر شرایط. علم امام نیز فراتر از اطلاعات عادی است؛ نوری الهی است که حق و باطل را برای او آشکار می‌کند.

بنابراین هیچ‌یک از رفتارهای امامان نمی‌تواند به دلیل از اشتباه، ضعف یا سازش‌ باشد. آنچه گاه تفاوت در روش آنان به نظر می‌رسد، به نوعی انعطاف حکیمانه‌ای است که با توجه به شرایط خاص هر دوره و ظرفیت مردم انتخاب شده است. آنان همه در پی یک هدف مشترک بودند: پاسداری از توحید، اقامه حق، حفظ اسلام و رساندن انسان به کمال. اما مسیر این هدف با توجه به زمان و زمینه، متفاوت بود. همان‌گونه که یک پزشک با وجود آگاهی کامل از بیماری، برای بیماران مختلف نسخه‌ای یکسان نمی‌نویسد، امام معصوم نیز با توجه به اقتضائات زمانه، راهبرد مناسب را برمی‌گزیند.

بنابراین تصور تفاوت یا تعارض در سیره‌ امامان معصوم (علیهم ‌السلام)، بیشتر ناشی از نگاهی سطحی به تاریخ و بسنده‌کردن به ظاهر وقایع است. اگر اندکی ژرف‌تر بنگریم، درمی‌یابیم که چنین برداشتی نه با حقایق تاریخی سازگار است و نه با حقیقت «عصمت» و «علم الهی» امامان (علیهم ‌السلام).

در نگاهی کل‌نگر، سیره‌ اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) نه مجموعه‌ای پراکنده، بلکه مسیری هدفمند، منسجم و سرشار از حکمت است. هر امام با درک ژرف از زمانه‌ خود، گامی هماهنگ برای یک مقصد بلند برمی‌دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی این پیوستگی و وحدت در سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السلام) را با تعبیر ماندگار «انسان دویست‌وپنجاه ساله» به‌زیبایی به تصویر کشیده‌اند؛ گویی شخصیتی واحد در گسترۀ دو‌و‌نیم قرن در چهرۀ امامان گوناگون ظاهر می‌شود و متناسب با شرایط پیچیده و متغیر هر دوران، تصمیم‌هایی گوناگون اما در راستای هدفی یگانه اتخاذ می‌کند؛ هدفی که چیزی نیست جز اقامه‌ دین، دفاع از حق، و هدایت انسان به سوی تعالی .(7)

پی نوشت ها:

1. مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید؛ چ 17، تهران: نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، 1384 ش، ص 197

2. ﴿وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى﴾ (نجم: 3 – 4).

3. ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾ (احزاب: 33).

4. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان؛ چ 31، قم: مؤسسه امام صادق (ع)، 1393 ش، ص 118 – 129. همچنین ر.ک: جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ قم: انصاریان، ۱۳۸۱ ش، ص 137 – 164.

5. برای مطالعۀ بیشتر، ر.ک: پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان؛ ص 143 – 144. همچنین ر.ک: جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ص 171 – 231.

6. برای مطالعۀ بیشتر، ر.ک: پیشوایی، مهدی؛ سیره پیشوایان؛ ص 265 – 266. همچنین ر.ک: جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ص 253 – 280.

7. خامنه‌ای، سیدعلی؛ انسان دویست‌و‌پنجاه ساله؛ چ 12، تهران: صهبا، 1391 ش، ص 16.

غدیر فقط رخدادی عاطفی یا سیاسی مربوط به گذشته نیست، بلکه تبیین جایگاه امامت است که امت اسلامی را به عدالت و توحید و اسلام ناب رهنمون می‌کند.

پرسش:

چرا غدیر پس از 1400 سال هنوز اهمیت دارد؟

پاسخ:

«غدیر» در نگاه اول واقعه‌ای تاریخی به ‌نظر می‌رسد؛ رخدادی که در سال‌های پایانی عمر پیامبر اسلام (صلی ‌الله ‌علیه ‎و آله) واقع شد و آن حضرت (صلی ‌الله ‌علیه ‎و آله) دست علی بن ابی‌طالب (علیه ‌السلام) را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».

پرسش بسیاری از نسل امروز این است که چرا چنین واقعه‌ای پس از قرن‌ها هنوز برجسته می‌شود؟ مگر یک ماجرای عاطفی یا سیاسی، چه تأثیری در دنیای امروز دارد؟

پاسخ این پرسش را باید در پیام عمیق و گستردۀ غدیر جستجو کرد؛ پیامی که نه‌تنها محدود به جانشینی فردی خاص، بلکه ناظر به نوعی از حکمرانی است که بر اساس عدالت، معنویت، کرامت انسان و حاکمیت خداوند بنا شده باشد. در ادامه و در قالب نکاتی، توضیحات بیشتر ارائه خواهد آمد.

نکتۀ اول: غدیر؛ فراتر از یک جانشینی سیاسی

غدیر فقط رویدادی عاطفی یا تشریفاتی و سیاسی نبود. پیامبر اسلام (صلی ‌الله ‌علیه ‎و آله) در حساس‌ترین موقعیت تاریخی و درست در اواخر عمر خویش، کاروان بزرگ حج را در نقطه‌ای بیابانی گرد آورد تا سخنی اساسی بگوید: «ادامه راه اسلام، بدون رهبری اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) به انحراف کشیده خواهد شد. بر اساس این نگرش، امام علی (علیه ‌السلام) فقط جانشین پیامبر در حوزۀ سیاست نبود، بلکه تجسمی از یک الگوی حکمرانی توحیدی و عدالتخواه بود. او از کودکی با پیامبر بود؛ شاگرد مکتب او بود؛ عدالت و توحید را تا سر حد جان باور داشت؛ برای اجرای عدالت شجاعت داشت و به توحید نه فقط باور داشت، بلکه با آن زندگی می‌کرد؛ حکومت را نه هدف و آرزوی خود، بلکه وسیله‌ای برای گسترش حق، رفع فقر، دفاع از مظلوم و مبارزه با تبعیض می‌دانست.

بنابراین «غدیر» فقط اعلام جانشینی نبود، بلکه نقطه‌ای حیاتی برای تعیین هدف و مسیر آیندۀ امت اسلامی بود. اگر این مسیر ادامه می‌یافت، چه‌بسا امروز تصویری متفاوت از جهان اسلام داشتیم.

نکتۀ دوم: انحراف از غدیر؛ تثبیت سلطنت به جای امامت

نادیده‌گرفتن غدیر به‌تدریج منجر به ‌کنار‌گذاشتن اهل‌بیت پیامبر (علیهم السلام) و حذف آن الگوی معنوی و عدالت‌محور از صحنه سیاست شد. ساختار خلافت به جای آنکه ادامۀ راه دین باشد، به‌تدریج به سلطنت‌های موروثی و گاه ستمگرانه تبدیل شد؛ جایی که معیار حکومت، نه تقوا و علم و شایستگی، بلکه وابستگی قبیله‌ای و قدرت نظامی بود. از‌این‌رو عدالت و معنویت به شعارهایی تزیینی تقلیل یافت و در عمل، فساد، تبعیض، رانت‌خواری و ظلم ساختاری، چهرۀ نظام‌های سیاسی بسیاری از جوامع اسلامی را شکل داد. صدای اهل‌بیت (علیهم اسلام) خاموش شد، عقلانیت دینی به حاشیه رفت و امت اسلامی گرفتار درگیری‌های درونی و جدایی از ارزش‌های بنیادین خود شد.

نکتۀ سوم: امتداد تاریخی این انحراف در دنیای امروز

سخن‌گفتن از اهمیت غدیر، فقط دربارۀ گذشته نیست؛ زیرا آثار این انحراف تا امروز گسترش یافته است. امروزه نیز حاکمان در بسیاری از کشورهای اسلامی نه بر اساس عدالت و توحید، بلکه بر پایه قدرت و ثروت، حکمرانی می‌کنند؛ بنابراین از بیم به‌خطر‌افتادن ثروت، قدرت و مناسبات بین‌المللی‌شان، در برابر ظلم ظالمان سکوت می‌کنند. بر همین اساس، در‌حالی‌که مردم غزه زیر بمباران، آوارگی و نسل‌کشی، فریاد «کمک» سر می‌دهند، بسیاری از دولت‌های اسلامی به سکوت یا حتی همراهی با ستمگران روی آورده‌اند. حمایت از مقاومت، هزینه دارد و حکومت‌هایی که دغدغه قدرت دارند، حاضر به پرداخت این هزینه نیستند. اینجاست که مخاطب امروز، معنای غدیر را بهتر می‌فهمد؛ زیرا اگر امام علی (علیه ‌السلام) الگوی حکمرانی شده بود، آیا چنین بی‌عدالتی گسترده‌ای ممکن بود؟ آیا امت اسلامی به جای این تفرقه، می‌توانست نمادی از وحدت، عدالت و مقاومت باشد؟

نکتۀ چهارم: تأخیر در ظهور؛ نتیجه انحراف از مسیر غدیر

بر اساس نگرش مهدوی و شیعی، حکومت امام زمان (عجل‌ الله ‌تعالی ‌فرجه)، ادامۀ طبیعی خط امامت است؛ همان مسیری که از غدیر آغاز شد. با وجود این انحرافی که پس از غدیر رخ داد، سبب شد امت اسلامی به ‌جای فراهم‌کردن زمینه‌های حکومت مهدوی و عدالت‌گستر، گرفتار ظلم و تبعیض، جهل و استبداد شود؛ در‌نهایت، آخرین امام که منجی جهان است، تولدش با غیبت ملازم شد و هنوز نیز در پردۀ غیبت مانده است. تا زمانی ‌که جهان اسلام، چشم‌انتظار ندای عدالتخواهانه و توحیدی امام عصر (عجل ‌الله ‌تعالی ‌فرجه) نباشد و به حقیقت غدیر بازنگردد، تحقق حکومت عدل جهانی نیز به تعویق خواهد افتاد.

ظهور نه‌تنها وعده‌ای آسمانی، بلکه نتیجۀ آمادگی تاریخی و اجتماعی برای بسط عدالت و توحید است؛ این آمادگی هم در گرو بازگشت به حقیقت غدیر است.

نکتۀ پنجم: بازگشت به غدیر؛ راهی برای اصلاح امروز و ساختن فردا

بازگشت به غدیر، بازگشت به معنای اصیل حکمرانی اسلامی است؛ یعنی حاکم باید خادم مردم باشد، نه صاحب آنان؛ همچنین اینکه ملاک حکومت، تقوا و دانش و عدالت باشد، نه میراث خانوادگی و روابط پشت‌پرده؛ دفاع از مظلومان در هر جای جهان، وظیفه اسلامی و انسانی باشد، نه یک انتخاب سیاسی مشروط به منافع.

اگر جهان اسلام پیام غدیر را به‌درستی بفهمد و در ساختارهای سیاسی، آموزشی و فرهنگی خود نهادینه کند، می‌توان امید داشت فردایی روشن، آزاد و عادلانه شکل بگیرد.

نتیجه:

بنابراین بازگشت به غدیر، یعنی بازگشت به اسلام اصیل و زنده؛ اسلامی که در آن عدالت، معنویت و دفاع از مظلوم فقط شعار نیست، بلکه معیار حکمرانی است. غدیر فقط یک خاطره تاریخی نیست، بلکه مسیر تمدنی و راهی است برای ساختن جامعه‌ای که در آن قدرت امانت است، نه ابزار چپاول؛ جایی که مسئول، خدمت‌گزار مردم است، نه مالک آنان.

انحراف از غدیر به‌تدریج قطار اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف کرد؛ تا جایی که در دوران امویان، از اسلام چیزی جز پوسته‌ای پرزرق‌وبرق باقی نماند و روح آن یعنی عدالت، صداقت و معنویت از کالبد آن جدا شده بود. نتیجۀ انحراف را امروز مشاهده می‌کنیم: حاکمان مسلمان‌نما که از جنایت‌های صهیونیسم چشم می‌پوشند و به ‌جای دفاع از غزه، در اندیشۀ حفظ تخت و ثروت خود هستند.

اصلاح این وضع، نیازمند شجاعت برای بازگشت است؛ بازگشت به عدالت علوی، حکمرانی اخلاق‌محور، و دینی که در عمل از مظلومان حمایت می‌کند، نه فقط در خطبه‌ها و بیانیه‌ها.

کلمات کلیدی: روز غدیر، امام علی (علیه ‌السلام)، امامت، مکتب علوی.

برای مطالعه بیشتر:

سیدی، حسین؛ امیر گل‌ها (نگاهی نو به زندگی و شخصیت امام علی علیه السلام)؛ قم: نشر معارف، [بی‌تا].

صفائی حائری، علی؛ غدیر: معنا، زیربنا، ضرورت و هدف ولایت؛ قم: لیلة القدر، 1397 ش.

فاضل لنکرانی، محمدجواد؛ غدیر: اکمال دین و اتمام نعمت با ابلاغ حکومت و ولایت ائمه معصومین (ع)؛ قم: مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، 1404 ش.

محدثی، جواد؛ بازتاب غدیر در تاریخ اسلام؛ قم: نشر معارف، 1394 ش.

نظری، محمود و حبیب‌الله حلیمی‌جلودار؛ غدیر و حکمرانی شایسته؛ [بی‌جا]: سردار شهید طوسی، 1400 ش.

 

تصویر پردازی از چهره معصومان
در میان آثار هنری، نمایش چهره معصومین(ع) همواره محل بحث بوده است. از نظر فقها، این کار فی‌نفسه حرام نیست، اما اگر موجب وهن، تحریف یا تمسخر شود، جایز نخواهد بود.

پرسش:

مخالفت با تصویرپردازی از چهره معصومان، در قالب مجسمه، نقاشی و فیلم، فلسفه‌ای دارد؟

پاسخ:

یکی از مؤثرترین و ماندگارترین روش‌های انتقال مفاهیم در دوران معاصر، استفاده از قدرت تصویر است؛ تصویری که به‌گونه‌ای جادویی می‌تواند پیام را عمیق‌تر، روشن‌تر و ماندگارتر به مخاطب منتقل کند. رسانه‌های جمعی، فارغ از نگاه خوشبینانه یا بدبینانه، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دادن ذهنیت مخاطبان دارند و می‌توانند به الگوهایی در زندگی آنان تبدیل شوند. این رسانه‌ها قادرند مفاهیم مادی و معنوی را در ذهن مخاطب بازسازی کرده و تصاویری تازه از آن‌ها ارائه دهند.

در این میان، یکی از مسائل بحث‌برانگیز، ورود هنرمندان و فیلم‌سازان مسلمان به عرصه تولید آثار تصویری درباره پیامبران و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. به‌ویژه، نمایش چهره معصومین علیهم‌السلام در قالب عکس، فیلم یا مجسمه، از جمله موضوعاتی است که همواره محل پرسش و گاهی محل اختلاف نظر بوده است. اصلِ نمایش چهره یا صدای معصومین علیهم‌السلام، از منظر فقهی فی‌نفسه اشکالی ندارد و در میان بیشتر فقها نیز محل اتفاق است؛ اما آنچه محل اختلاف است، این است که آیا چنین نمایش‌هایی ممکن است به وهن و بی‌حرمتی نسبت به آن بزرگواران بینجامد یا خیر. این موضوع، مسئله‌ای است که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

نکته اول: مخالفان

برخی از علما و پژوهشگران معتقدند که اگرچه نمایش چهره معصومان ذاتاً ایرادی ندارد، اما از آنجا که فیلم برخلاف تعزیه یا شبیه‌خوانی، رسانه‌ای رئالیستی و واقع‌گراست و مخاطب با بازیگر و چهره او ارتباطی نزدیک و عمیق برقرار می‌کند، این بازنمایی می‌تواند موجب کاهش قداست و ابهت شخصیت‌های معصوم شود. از نگاه این گروه، تکرار تصویر یک بازیگر در نقش معصوم ممکن است به مرور، تصویر ذهنی و متعالی مخاطب از آن بزرگواران را کمرنگ کرده یا جایگزین آن شود، تا جایی که قداست آن شخصیت الهی، به‌تدریج رنگ ببازد.

افزون بر این، به دلیل محدودیت‌های هنری، تصویری که از چهره معصومان ارائه می‌شود، ممکن است با حقیقت آن بزرگواران فاصله داشته باشد و به نوعی تحریف ظاهری یا حتی معنوی بینجامد. این مسئله می‌تواند زمینه‌ساز تمسخر یا بی‌احترامی شود.(2)

همچنین نگرانی‌هایی درباره ایفای نقش دیگر توسط همان بازیگر در فیلم‌های بعدی، آن هم با چهره یا شخصیتی کاملاً متفاوت و گاه منفی، وجود دارد؛ چرا که این امر می‌تواند بر ذهنیت و احترام مخاطب مسلمان نسبت به معصومین علیهم‌السلام تأثیر منفی بگذارد.

شایان ذکر است که حساسیت علما نسبت به نمایش چهره پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله، ائمه معصومین علیهم‌السلام و شخصیت‌هایی مانند حضرت ابوالفضل‌العباس علیه‌السلام، به‌سبب اهمیت و قداست این بزرگواران در جامعه دینی، بسیار بیشتر از نگرانی آنان درباره نمایش چهره پیامبران دیگر است. ازاین‌رو، برخی از ایشان، نمایش چهره پیامبران الهی مانند حضرت ابراهیم، حضرت یوسف یا حضرت عیسی علیهم‌السلام را بدون اشکال دانسته‌اند.

نکته دوم: موافقان

برخی از فقها معتقدند که نشان دادن چهره پیامبران و معصومان علیهم‌السلام به‌خودی‌خود اشکالی ندارد و لزوماً به معنای بی‌احترامی، قداست‌زدایی یا نگاه مادی به جایگاه آن بزرگواران نیست. البته بهتر است این تصاویر به‌طور مستقیم به معصومان نسبت داده نشوند تا حرمت و شأن آن‌ها حفظ شود.

با این حال، اگر نمایش چهره آن‌ها به تمسخر، توهین یا بی‌احترامی منجر شود و یا زمینه‌ساز مفسده‌ای باشد، بدون شک از نظر شرعی جایز نیست و حرام شمرده می‌شود.(3)

در مورد نگرانی‌هایی که نسبت به بازی بازیگران در نقش معصومان وجود دارد، به‌ویژه این‌که ممکن است همان بازیگران بعدها در فیلم‌هایی با نقش‌های منفی ظاهر شوند، می‌توان گفت که مخاطب امروز به‌خوبی درک می‌کند که بازیگر صرفاً در حال ایفای یک نقش است و نقش‌های مختلفش را از هم جدا می‌بیند. به بیان دیگر، تماشاگر امروزی می‌داند که یک بازیگر می‌تواند در یک فیلم نقش یک شخصیت مقدس را بازی کند و در فیلمی دیگر، نقش کاملاً متفاوتی داشته باشد، بدون آن‌که این دو نقش را با هم خلط کند یا دیدگاهش نسبت به آن شخصیت مقدس تحت‌تأثیر قرار گیرد.

نکته سوم: راهکار پیشنهادی

هنرهای تجسمی، رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی مسئولیت بزرگی در ترویج اخلاق و معارف متعالی دین در جامعه دارند و بهترین راه برای انجام این رسالت، ارائه الگوهای عملی و قابل‌اجرا است. طبق اعتقادات اسلامی و واقعیت‌های غیرقابل‌انکار، حضرات معصومین علیهم‌السلام بهترین الگو برای انسان‌ها هستند.

هنر و رسانه در معرفی معصومان به‌عنوان الگو باید به این نکته توجه کنند که این الگو باید همه ابعاد زندگی آن بزرگواران را در بر گیرد و به‌صورت عملی و قابل‌اجرا به تصویر کشیده شود. زندگی معصومان شامل مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و عبادی است که همه این ابعاد باید در آثار هنری و رسانه‌ای گنجانده شوند. اگر فیلم‌ساز فقط به نمایش چهره معصومین بپردازد و از دیگر ابعاد زندگی آن‌ها غافل شود، می‌تواند مشکلاتی به‌دنبال داشته باشد. برای مثال، گاهی در آثار سینمایی آن‌قدر بر شجاعت امام حسین علیه‌السلام تأکید می‌شود که صلح امام حسن علیه‌السلام به حاشیه می‌رود یا بالعکس، تمرکز بیش از حد بر صلح امام حسن علیه‌السلام موجب کمرنگ شدن قیام عاشورا می‌شود. در برخی موارد، ممکن است فیلم‌ساز آن‌قدر به نمایش چهره قمر بنی‌هاشم یا امام حسین علیهماالسلام توجه کند که از اهداف و پیام اصلی قیام عاشورا غافل بماند. بنابراین، معرفی معصومان باید فراتر از نشان دادن چهره و صدا باشد و تمام ابعاد سیره آن‌ها را شامل شود.

با نگاه به آثار فیلم‌سازان در حوزه تولید فیلم‌های مذهبی و دینی، می‌بینیم که آن‌ها معمولاً دغدغه‌ها و نگرانی‌های فقها و مراجع را مدنظر قرار داده‌اند و سعی کرده‌اند تا اقتضائات هر موضوع را رعایت کنند. به‌عنوان مثال، در سریال «یوسف پیامبر»، کارگردان بر این اساس که محور داستان حضرت یوسف است و باید زندگی ایشان در موقعیت‌های مختلف به تصویر کشیده شود، تصمیم گرفت چهره ایشان را نمایش دهد؛ اما در مواردی دیگر، ضروری نیست که چهره معصومین نمایش داده شود. برای نمونه در سریال‌های «ولایت عشق» و «محمد رسول‌الله»، چهره امام رضا علیه‌السلام و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نشان داده نشد. اگر ضرورتی برای نمایش چهره معصومین وجود نداشته باشد، بهتر است از روش‌هایی مانند هاله نور استفاده شود تا چهره‌ها نشان داده نشوند. البته اگر ضرورتی برای نمایش چهره معصوم وجود داشته باشد و با ساحت آن‌ها منافاتی نداشته باشد، نمایش آن بلامانع است.(4)

نتیجه‌گیری:

در نتیجه می‌توان گفت که نمایش چهره انبیاء الهی و معصومین علیهم‌السلام، به‌طور کلی و بر اساس نظر اکثر فقها، ذاتاً حرام نیست؛ اما موضوع اختلاف، این است که آیا نمایش چهره آن بزرگواران ممکن است به بروز مفسده، وهن، اهانت یا تمسخر منجر شود یا خیر. به همین جهت، درباره این موضوع، نظرات مختلفی شنیده شده است. به‌طور کلی، رسانه‌ها مسئول هستند که با هم‌اندیشی و احترام به نظرات مراجع، از ایجاد شائبه‌هایی همچون وهن و تمسخر نسبت به معصومان جلوگیری کنند. هدف باید الگوسازی جامع و کامل از سیره معصومان باشد. تجربه نشان داده است که در چند دهه اخیر، کارگردانان با توجه به حساسیت‌ها و اقتضائات موجود، توانسته‌اند نگرانی‌ها را برطرف کنند و چهره انبیاء الهی را به‌طور محترمانه نمایش دهند و در عین حال از نشان دادن صورت پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم‌السلام خودداری کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: https://www.islamquest.net/fa/archive/fa694.

2. برای دیدن نظرات مراجع عظام مراجعه شود به وب‌سایت:      https://www.asriran.com/fa/news/322447.

3. ر.ک: خمینی، روح‌الله، استفتائات (مسائل مستحدثه)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، 1392ش، ص743-744، سؤال 12776 و 12777؛ مقام معظم رهبری، اجوبه الاستفتائات، سؤال 1196.

4. ر.ک: مصاحبه خبرگزاری مشرق نیوز با آیت‌الله هادوی تهرانی به آدرس:  https://www.mashreghnews.ir/news/440451.

مؤلفه های نگرش توحیدی و اسلامی به طبیعت
در جهان‌بینی اسلامی، طبیعت نه به‌عنوان مجموعه‌ای بی‌جان از منابع مادی، بلکه به مثابه جلوه‌گاه حکمت و رحمت الهی شناخته می‌شود.

پرسش:

نگرش توحیدی و اسلامی به طبیعت دربردارنده چه مؤلفه‌هایی است و به‌عنوان یک مسلمان، چه نگرشی به طبیعت باید داشت؟

پاسخ:

در جهان‌بینی اسلامی، طبیعت نه به‌عنوان مجموعه‌ای بی‌جان از منابع مادی، بلکه به مثابه جلوه‌گاه حکمت و رحمت الهی شناخته می‌شود. این نگرش عمیقاً ریشه در مبانی توحیدی دارد و رابطه انسان با محیط زیست را در چهارچوبی جامع و معنوی تعریف می‌کند. آنچه در پی می‌آید، تبیین چهار بُعد بنیادین نگرش اسلامی به طبیعت است که هر یک از آنها همچون حلقه‌هایی به هم پیوسته، منظومه‌ای کامل از ارتباط انسان با جهان آفرینش را ترسیم می‌کنند.

نکته اول: طبیعت به مثابه کتابی برای خردمندان

در جهان‌بینی توحیدی، طبیعت کتابی گشوده از آیات الهی است که با نثری هنرمندانه و نظمی بدیع، اسرار خلقت را در قالب پدیده‌های طبیعی به تصویر می‌کشد. در این نگاه، کوه‌های استوار، باران‌های حیات‌بخش، رویش گیاهان، تغییر فصل‌ها، پیدایش منظم شب و روز، آسمان‌ پرستاره، شکل‌گیری جنین در رحم مادر، آرامش و ثبات زمین و... همگی نشانه‌هایی برای خردمندان است. برای نمونه به این آیات بنگرید:

«مسلماً در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمدورفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.»(1)

«ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند.»(2)

«و نیز در آمدوشد شب و روز، و رزق (و بارانی) که خداوند از آسمان نازل کرده و بوسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات بخشیده و همچنین در وزش بادها، نشانه‌های روشنی است برای گروهی که اهل تفکّرند.»(3)

از نگاه اسلامی و قرآنی، خداوند کتاب طبیعت را هنرمندانه و زیبا طراحی کرده و کلماتش را هنرمندانه به نظم درآورده است و به همین جهت آن را منبع مطالعاتی مفیدی برای خردمندان می‌داند. اما آنان که از موهبت خرد بهره‌ای نبرده‌اند، همچون کسانی‌اند که در کتابخانه‌ای عظیم محبوس‌ شده‌اند، ولی توانایی خواندن حتی یک سطر را ندارند. اینان از درک رموز نهفته در آیات طبیعی محروم‌ بوده و قادر به شناخت نویسنده حکیم این کتاب‌ها نیستند.

نکته دوم: طبیعت به مثابه مهمان‌خانه زندگی

در جهان‌بینی توحیدی، طبیعت، خانه‌ای است که خداوند با حکمت و هنرمندی بی‌نظیری، آن را برای انسان ساخته و تمام امکانات لازم برای زندگی را در آن فراهم کرده است؛ برای نمونه به این آیات بنگرید:

«او کسی است که از آسمان، آبی فرستاد، که نوشیدن شما از آن است؛ و (همچنین) گیاهان و درختانی که حیوانات خود را در آن به چرا می‌برید، نیز از آن است. خداوند با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه‌ها می‌رویاند؛ مسلماً در این، نشانه‌ی روشنی برای اندیشمندان است.»(4)

«ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکب‌های راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزی‌های پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده‌ایم، برتری بخشیدیم.»(5)

از این نظر، انسان، مهمان این خانه است و خدا صاحب‌خانه‌اش. کسانی که در این خانه به تخریب و اسراف می‌پردازند، همانند مهمانان ناشایستی هستند که ‌نه‌تنها قدردان میزبان نیستند، بلکه اموال او را نیز ضایع می‌کنند. این رفتار ‌نه‌تنها ظلم به طبیعت، بلکه خیانت به امانت الهی و بی‌حرمتی به صاحب‌خانه حقیقی است.

نکته سوم: طبیعت به مثابه امانت خدا

طبیعت امانتی الهی است که خداوند آن را به انسان، به‌عنوان خلیفه و جانشین خود در زمین، سپرده است. این امانت، مسئولیتی بزرگ را بر دوش انسان می‌گذارد؛ مسئولیتی که در قرآن و روایات به روشنی بیان شده است. این مطلب به خوبی در این آیه منعکس شده است:

«به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید؛ (زیرا) کسانی که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگی دارند.»(6)

این آیه نشان می‌دهد که انسان مالک حقیقی طبیعت نیست، بلکه امین و نگهبان آن است و هر آنچه در زمین است، از آب و خاک تا هوا و منابع طبیعی، موهبت الهی است که به امانت به ما سپرده شده است و ما حق تصرف بی‌رویه در این امانت را نداریم، بلکه باید آن را به نیکی حفظ و اداره کنیم. از این نظر، انسان همچون باغبانی است که خداوند بر باغ زیبای خود منصوب کرده و انسان را به بهره‌وری و مراقبت از آن سفارش کرده است. این نگرش، تاثیر به‌سزایی در مسئولیت‌پذیری انسان در برابر طبیعت دارد و او را به مراقبت از محیط زیست وامی‌دارد.

آیات قرآن، بسیاری از وظایف انسان در برابر طبیعت را برشمرده است؛ از جمله این‌که:

«(از نعمت‌های الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد.»(7)

«در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.»(8)

نکته چهارم: طبیعت به مثابه سمفونی زنده

در نگرش عمیق اسلامی، جهان هستی همچون سمفنونی عظیمی است که هر ذره‌اش در حال نواختن نغمه‌ای از تسبیح پروردگار است. برای نمونه به این آیات بنگرید:

«آسمان‌های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند؛ و هر موجودی، تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید؛ او بردبار و آمرزنده است.»(9)

«آیا ندیدی تمام آنان که در آسمان‌ها و زمین هستند برای خدا تسبیح می‌کنند، و همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‌اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست.»(10)

«او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نام‌های نیک است؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است، تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است.»(11)

این آیات به خوبی نشان می‌دهند که در سمفونی هماهنگ هستی که رهبرش خدا است، تمامی مخلوقات به زبان حال یا زبان خاص خود در حال تسبیح و ستایش پروردگار هستند. این نگاه به طبیعت، احترام خاصی به آن می‌بخشد.

نتیجه‌گیری:

بنابر آنچه گذشت، ابعاد متنوع نگرش جامع اسلام به طبیعت روشن می‌شود:

  1. طبیعت، کتاب الهی برای خردمندان است که انسان باید در آن بیندیشد.
  2. طبیعت، مهمان‌خانه‌ای مناسب برای زیست انسان است که باید حرمتش را حفظ کرد.
  3. طبیعت، باغ امانی خدا به انسان است که انسان هم از آن بهره می‌برد و هم باید مراقبش باشد.
  4. طبیعت، سمفونی هماهنگ توحیدی است که همه با هم، آواز حمد و تسبیح خدا می‌خوانند.

این نگرش به طبیعت، هم توحیدی است و هم راه‌گشای بحران‌های زیست‌محیطی در عصر حاضر. این دیدگاه ‌نه‌تنها به نیازهای مادی انسان پاسخ می‌گوید، بلکه قداست و معنویت و احترام خاصی به طبیعت می‌بخشد و راهی متوازن برای زندگی در جهان امروز پیشنهاد می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره آل عمران، آیه 190: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ».

2. سوره کهف، آیه 7: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا».

3. سوره جاثیه، آیه 5: «وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ».

4. سوره نحل، آیات 10 و 11: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ۖ لَکُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّیْتُونَ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ ۗ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».

5. سوره اسراء، آیه 70: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا».

6. سوره حدید، آیه 7: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ ۖ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ».

7. سوره اعراف، آیه 31: «وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ».

8. سوره اعراف، آیه 56: «وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ».

9. سوره اسراء، آیه44: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا».

10. سوره نور، آیه 41: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ ۖ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ».

11. سوره حشر، آیه 24: «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

انقلاب حضرت مهدی(عج) را می‌توان سرآغاز عصر طلایی و تحول و پیشرفت در جوامع بشری دانست که دارای این ویژگی‌های منحصربه‌فرد است.

پرسش:

جهان پس از ظهور امام عصر (عج) چه خصوصیات مثبتی دارد که بشر چشم‌انتظار او است؟

پاسخ:

مقدمه

انقلاب حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را می‌توان سرآغاز عصر طلایی و تحول و پیشرفت در جوامع بشری دانست. بنا بر روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده، دوران ظهور حضرت، از ویژگی‌ها و اوصافی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و حتی فردی، برخوردار است که هر شنونده‌ای را مجذوب خویش خواهد کرد. اینک در قالب نکاتی، به برخی از این موارد می‌پردازیم.

متن پاسخ:

 

نکته اول: گسترش علوم و دانش‌ها و رشد عقول و معرفت در مردم

دوران حضور امام‌زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، عصر شکوفایی دانش‌ها، استعدادها و اوج‌گیری علوم و عقول انسان‌ها است. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی، تمام علوم را 27 حرف می‌داند که قبل از ظهور، فقط دو حرف آن شناخته شده؛ اما در هنگام ظهور حضرت، 25 حرف دیگر نیز در میان مردم انتشار می‌یابد.(1) این حدیث، در حقیقت اشاره به جهش، تحول و پیشرفت علم و دانش در عصر ظهور اشاره دارد. در حدیث دیگری از امام باقر علیه‌السلام نیز، اشاره شده که عقول مردم به کمال رسیده و بلوغ فکری و معرفتی آنان تکمیل می‌شود.(2)

نکته دوم: تحول اخلاقی، امنیت اجتماعی و اعتماد عمومی

یکی دیگر از برکات عصر ظهور، اخلاق‌مداری و امنیت اجتماعی است. بنا بر روایات، کینه و عداوت از دل‌ها زایل شده، صلح و آشتی با همدیگر برقرار شده، امنیتی مثال‌زدنی برای انسان‌ها روی خواهد داد(3) و ضرر رساندن به هم و ترس از یکدیگر از بین خواهد رفت.(4) در پی این تحولات، اعتماد عمومی به بالاترین سطح خود رسیده و صمیمیت و اعتماد فراگیر خواهد شد؛ به‌طوری‌که در روایتی این‌گونه توصیف شده که هر نیازمندی از جیب برادرش به مقدار نیاز برمی‌دارد و برادرش نیز جلوگیری نمی‌کند.(5) همچنین کینه، ستیزه و جدل از دل‌های بندگان رخت خواهد بست.(6)

نکته سوم: ارتقای سطح تعلیم‌وتربیت

در زمان حضور حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، آموزش همگانی همسو با معلومات مردم، ارتقاء یافته، به‌طوری‌که حکمت و علم در میان مردم فراگیر شده و طبق بیان روایات، حتی زن خانه‌دار در منزل خویش می‌تواند طبق قرآن و شیوه نبوی حکم نماید.(7) همچنین، معارف و حکمت‌ها در وهله اول، از وجود نازنین حضرت سرچشمه می‌گیرد. ایشان از طریق عمل به معارف و ارزش‌ها، به تعلیم و تربیت انسان‌ها می‌پردازد. طبق احادیث، حضرت آنچه را که به مردم فرمان می‌دهد، خود پیش از دیگران به آن عمل کرده و آنچه را که مردم را از آن نهی کند، خود پیش از همگان از آن ‌پرهیز می‌کند.(8)

نکته چهارم: توسعه بهداشت و درمان

در دوران ظهور، بهداشت، درمان و سلامتی مردم، دستخوش تحولات اساسی می‌گردد، به‌طوری‌که هر بیماری که عصر حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کند، بهبود خواهد یافت و هر ضعیف و ناتوان جسمی در آن زمان نیرومند و قوی خواهد گشت.(9)

نکته پنجم: نزول برکات آسمانی و توسعه کشاورزی

محصولات کشاورزی، تأثیر بسزایی در رونق اقتصادی داشته که این امر متوقف بر بارش نزولات آسمانی است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «در آخرالزمان در میان امتم، مهدی قیام می‌کند، خداوند کران تا کران قلمرو حکومت جهانی او را توسط باران، سیراب می‌سازد، زمین، گیاه و نبات خود را می‌رویاند...(حضرت مهدی) به دامداری و دامپروری و رونق اقتصادی اهمیت می‌دهد و امت را عظمت می‌بخشد.»(10)

نکته ششم: استخراج گنج‌ها، منابع و ذخایر زمین

در دوران ظهور، منابع و ذخایر زمینی کشف شده و گنج‌های زمینی استخراج می‌شوند. در روایتی این‌گونه آمده که زمین آنچه در اعماق خویش دارد را بیرون می‌دهد و همه امکانات و برکات خویش را در اختیار ایشان می‌گذارد.(11)

نکته هفتم: اجرای عدالت اجتماعی

از موارد مهمی که در عصر ظهور مورد توجه است، استقرار عدالت اجتماعی در تمام زوایای زندگی جامعه بشری ازجمله عدالت در تقسیم بیت‌المال و توزیع ثروت‌های ملی است. بنا بر حدیث «مهدی این امت، زمین را از عدل و داد پر کند، چنانچه از ظلم و بیداد پر شده است،»(12) در دوران ظهور، نابسامانی‌های سیاسی، ستم اجتماعی و ظلم اقتصادی، جای خود را به قسط و عدل و یا همان عدالت اجتماعی می‌دهد و رفاه و آسایش برای مردمان جوامع به ارمغان می‌آورد. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این زمینه می‌فرمایند: «مهدی میان مردم، در تقسیم اموال، به مساوات رفتار می‌کند به‌طوری‌که دیگر نیازمند و محتاجی یافت نمی‌شود.»(13)

نتیجه‌گیری:

عصر ظهور، اوج تحول در علم، اخلاق و معنویت است. گسترش علوم و رشد عقول و معارف، تحول اخلاقی، امنیت اجتماعی، ارتقای تعلیم و تربیت و عدالت اجتماعی، جامعه‌ای را در دوران ظهور شکل می‌دهد که آرمان تمام انبیا و اولیای الهی بوده و این تحولات نه‌تنها با اصلاح بیرونی، بلکه با دگرگونی درونی انسان‌ها محقق می‌شود. خداوند متعال این‌گونه اراده کرده که جوامع انسانی، طعم حکمرانی آخرین حجت الهی را در عصر ظهور بچشند و حتی از شنیدن اوصاف آن در دوره آخرالزمان و قبل از ظهور، برای آمدن منجی لحظه‌شماری کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1- «فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَخْرَجَ الْخَمْسَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفا...»؛ بهاءالدین نیلی نجفی، علی بن عبدالکریم، منتخب الأنوار المضیئه فی ذکر القائم الحجّه علیه‌السلام، تصحیح عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، قم، مطعبه الخیام، 1360 ش، ص 201.

2- «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 25.

3- «...حَتَّی تَمْشِی الْمَرْأَهُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَی الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَی النَّبَاتِ وَ عَلَی رَأْسِهَا زَبِیلُهَا لَا یُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه»؛ ابن‌بابویه، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش، ج 2، ص 626.

4- «... ِ فَلَا یُؤْذِی بَعْضُهُمْ بَعْضا...»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق، ج ۵۲، ص ۳۸۴.

5- «... َ أَتَی الرَّجُلُ إِلَی کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَمْنَعُهُ»؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت علیهم‌السلام، 1409 ق، ج 5، ص 121.

6- «... َ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَاد»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 316.

7- «...  تُؤْتَوْنَ الْحِکْمَهَ فِی زَمَانِهِ حَتَّی إِنَّ الْمَرْأَهَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّه»؛ ابن أبی‌زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبه للنعمانی، تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1397 ق، ص 239.

8- «...وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ وَ أَکَفَ النَّاسِ عَمَّا یَنْهَی عَنْه»؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 418-419.

9- «من أَدْرَکَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ ذِی عَاهَهٍ بَرَأَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِیَ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 335.

10- «... یعطی المال صحاحا و تکثر الماشیه و تعظم الامه»؛ مقدسی شافعی سلمی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر (عج)، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۴۲۸ ق، ص 194.

11- «...تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کَبِدِهَا وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 130.

12- «یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما»؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 338.

13- «...یُسَوِّی بَیْنَ النَّاسِ حَتَّی لَا تَرَی مُحْتَاجاً إِلَی الزَّکَاه»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 390.

با توجه به آیات و روایات، همه اعمال انسان، ثبت شده و در قیامت آشکار می‌شود؛ اما برای مؤمنانی که توبه کنند و عمل صالح انجام دهند، خداوند گناهانشان را می‌پوشاند.

پرسش:

گناهانی که از آن‌ها توبه کرده‌ایم، در نامه اعمال ما ثبت می‌شوند و به ما نشان داده می‌شوند و مایه شرمساری ما می‌گردند یا همه آن‌ها محو و نابود می‌شوند و به روی ما نمی‌آورند؟

پاسخ:

مقدمه

بر اساس آیات قرآن، اعمال انسان‌ها با دقت ثبت می‌شود و در قیامت برای او آشکار خواهد شد؛ اما برای مؤمنانی که توبه کرده‌اند، آیا این قاعده همچنان برقرار است؟ آیا گناهان گذشته در قیامت دیده می‌شود، یا رحمت الهی پرده بر آن‌ها می‌کشد؟

 در ادامه در قالب نکاتی به پاسخ این سؤال می‌پردازیم.

 

متن اصلی پاسخ:

نکته اول: اصل اولی، ثبت و ظهور همه‌ی اعمال:

همان‌طور که می‌دانیم در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که نشان می‌دهد خداوند بر همه‌چیز آگاه، (1) حافظ، نگهبان (2) و شاهد بوده، (3) به آنچه عمل می‌شود احاطه دارد، (4) مأموران و فرشتگانی را برای ثبت اعمال گمارده، (5) در روز قیامت، هر ذره از عملکرد خیر و شر، پیشِ‌روی انسان حاضر بوده (6) و کارنامه هر نفر با آنچه در دنیا مرتکب شده بودند، به گردنشان آویخته خواهد شد. (7) در یک بیان کلی، انسان در روز قیامت جهت حسابرسی اعمال خویش حاضر شده و عملکرد ایشان در دنیا اعم از نیک و شر در مقابلش قرار خواهد گرفت.

نکته دوم: استثنائات بر اصل اولی:

اما دسته‌ای دیگر از آیات، اشاره دارند که اگر بندگان به اموری نظیر ایمان، عمل صالح، توبه، (8) پرهیز از گناهان بزرگ، (9) نماز، زکات، تصدیق رسولان، کمک به نیازمندان، (10) پرهیزگاری (11) و ... روی‌آورند، خداوند متعال گناهان آنان را پوشانده، بدترین اعمالشان را آمرزیده، بدی‌هایشان را تبدیل به نیکی می‌کند. در این راستا، از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که فرمود:

 «هرگاه بنده، توبه واقعی کند خداوند او را دوست می‌دارد و در دنیا و آخرت گناهان او را می‌پوشاند. راوی سؤال می‌کند: چگونه این کار انجام می‌شود؟ امام علیه‌السلام می‌فرمایند: خداوند حافظه دو فرشته مسئول نوشتن اعمال را پاک می‌کند و به اعضا و جوارح او و به زمین می‌گوید گناهان او را کتمان کنید. پس زمانی که خداوند را ملاقات می‌کند هیچ شاهدی نیست که بر گناهان او شهادت دهد.» (12)

بر این اساس، علامه طباطبایی رحمه‌الله علیه، توضیح می‌دهند که اگر کسی در زندگی دنیوی، گناهکار یا بی‌ایمان بوده، سپس توبه نموده و عملکرد خویش را اصلاح و جبران نماید، گناهانش آمرزیده و پوشیده شده(13) و حتی در شرایطی، به حسنات و خوبی‌ها تبدیل می‌شود(14) و دیگر گناهی وجود نخواهد داشت تا در نامه عمل ایشان ثبت شود و به هنگام قیامت و حسابرسی موجب شرمساری وی گردد. (15) بنابراین آیات توبه، عفو، ایمان و ... به‌منزله استثناهایی برای آیات دسته اول محسوب می‌شود و نشان می‌دهد که از این طریق، آدمی از گناهان سابق تطهیر و پاک می‌شود. (16)

نتیجه‌گیری:

با توجه به آیات و روایات، خداوند طبق یک قانون کلی، همه اعمال انسان‌ها را ثبت می‌کند و در قیامت آن‌ها را آشکار می‌سازد. استثناء این قانون، برای مؤمنانی است که توبه کرده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند و حق‌الله و حق‌الناس را جبران نموده‌اند. توبه و عمل صالح و جبران گذشته، نه‌تنها باعث پوشیده شدن گناهان می‌شود، بلکه بدی‌ها را به نیکی تبدیل کرده و گناهان را از نامه عمل انسان پاک می‌کند. درنتیجه، در قیامت دیگر هیچ گناهی وجود نخواهد داشت که موجب شرمساری فرد شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره نور، آیه 28: «...وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»؛ سوره مجادله، آیه 11: «...وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ».

2. سوره هود، آیه 57: «...إِنَّ رَبِّی عَلَى کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ».

3. سوره یونس، آیه 61: «... وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا».

4. سوره نساء، آیه 126: «... وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا».

5. سوره انفطار، آیات 11-12: «کِرَامًا کَاتِبِینَ* یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ» و سوره ق، آیه 18: «مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ».

6. سوره زلزال، آیات 7-8: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» و سوره آل‌عمران، آیه 30: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ ...».

7. سوره اسراء، آیات 13 – 14: «وَکُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنْشُورًا * اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» و سوره یس، آیه 12: «... وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ».

8. سوره فرقان، آیه 70: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا».

9. سوره نساء، آیه 31: «... إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ».

10. سوره مائده، آیه 12: «... لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَآتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ».

11. سوره زمر، آیات 33-35: «وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ*لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ* لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَیَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ».

12. «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَهً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تصحیح علی‌اکبر آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 430-431.

13. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 19، ص 531؛ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 2، ص 686 و طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 18، ص 339.

14. سوره فرقان، آیه 70؛ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 15، ص 335 – 337.

15. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374 ش، ج 20، ص 584.

16. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج 27، ص 230.

تاریخ قمری یا شمسی
در عرصه عبادات اسلامی قرآن کریم، تقویم قمری را به رسمیت شناخته است. هرچند استفاده از تقویم‌های دیگر مانند شمسی یا میلادی برای امور عرفی ایرادی ندارد.

پرسش:

آیا می‌توان گفت که ازنظر اسلام، تقویم موردپسند خدا، تقویم قمری است نه تقویم شمسی؟

پاسخ:

مقدمه

یکی از نعمت‌های الهی که قرآن کریم بر آن تأکید کرده، نظام منظم زمان و حرکت دقیق اجرام آسمانی است. آیه شریفه «او شکافنده صبح است؛ و شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است؛ این، اندازه‌گیری خداوند توانای داناست.»(1) نشان می‌دهد که خداوند خورشید و ماه را برای حساب زمان و نظم بخشیدن به زندگی بشر قرار داده است. در این میان، اگرچه از منظر طبیعی و علمی، هم خورشید و هم ماه برای تعیین زمان کاربرد دارند، اما آنچه از مجموعه آیات قرآن و سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برمی‌آید، این است که تقویم قمری، در حوزه‌ی دین و عبادات اسلامی، تقویم مورد تأیید خدا است و خداوند آن را معیار و مبنای مناسبات شرعی قرار داده است، بی‌آنکه تقویم‌های دیگر مانند شمسی یا میلادی را مردود یا غیرشرعی معرفی کند. در ادامه در قالب نکاتی به توضیح این مطلب می‌پردازیم.

 

پاسخ تفصیلی

نکته اول: تأیید تقویم قمری در قرآن

خداوند در قرآن، ماه‌های قمری را به‌عنوان معیار زمان‌بندی در امور عبادی معرفی کرده است. آیاتی همچون:

• «درباره هلال‌های ماه از تو سؤال می‌کنند؛ بگو: آن‌ها، بیان اوقات (و تقویم طبیعی) برای (نظامِ زندگیِ) مردم و (تعیینِ وقتِ) حج است.»(2)

 این آیه به‌صراحت اشاره دارد که هلال‌های ماه، وسیله‌ای برای تعیین وقت عبادات، ازجمله حج، هستند. در آیه دیگر نیز به این مطلب اشاره شده که حج در ماه‌های قمری مشخص است: «حج، در ماه‌های معینی است؛ و کسانی که (با بستن احرام و شروع به مناسک حج)، حج را بر خود فرض کرده‌اند، (باید بدانند که) در حج، آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدال نیست.»(3)

• «تعداد ماه‌ها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع می‌باشد.) این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است! بنابراین، در این ماه‌ها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزی بپرهیزید) و ...»(4)

 در این آیه، شمار ماه‌ها نزد خداوند، دوازده عدد است؛ و در ادامه، به چهار ماه حرام (ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم و رجب)(5) اشاره می‌شود که هدف از تشریع و امضای آن، جلوگیری از جنگ‌های طولانی‌مدت در میان انسان‌ها است. وقتی چهار ماه خونریزی و جنگ ممنوع می‌شود، فرصتی برای تفکر و گفتگو و صلح ایجاد می‌گردد. این چهارماه، ماه‌های قمری مشخص در میان اعراب بودند و ازاینجا روشن می‌شود که منظور از دوازده ماه نزد خدا در ابتدای آیه نیز، ماه‌های قمری است.

• «(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهی که قرآن، برای راهنمایی مردم و نشانه‌های هدایت و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن‌کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن‌کس که بیمار یا در سفر است، روزهای دیگری را به‌جای آن، روزه بگیرد.»(6)

 در این آیه، به این نکته اشاره می‌شود که نزول قرآن در ماه رمضان رخ داده است و خداوند دستور داده که مردم در این ماه روزه‌دار باشند؛ مگر اینکه مسافر و بیمار گردند.

درنتیجه، اصل معیار زمان در آفرینش، هم شامل ماه است و هم خورشید، ولی در حوزه‌ی شرعی و مناسک دینی، قرآن تنها تقویم قمری را مبنا قرار داده است.

 

نکته دوم: آیا تأیید تقویم قمری صرفاً امضای فرهنگ جاهلی است؟

برخی معتقدند قرآن صرفاً تقویم رایج زمان نزول خود، یعنی تقویم قمریِ رایج در میان عرب جاهلی را به رسمیت شناخته و این به معنای تقدس یا ترجیح ذاتی این تقویم نیست. به عبارتی، چون مردم آن زمان از تقویم قمری استفاده می‌کردند، قرآن نیز همان را تأیید کرده تا درک و اجرای احکام آسان‌تر باشد.

اما در برابر این دیدگاه، گروهی از مفسران و اندیشه‌مندان (7) بر این باورند که انتخاب تقویم قمری در اسلام تنها از باب تطابق با فرهنگ زمانه نبوده است، بلکه ویژگی‌هایی در آن وجود دارد که آن را برای کارکرد دینی مناسب‌تر می‌سازد:

قابلیت عمومی و مردمی بودن:

 رؤیت هلال، امری است که برای عموم مردم ممکن است. نیازی به محاسبات پیچیده نجومی یا ابزار دقیق ندارد. حتی افراد روستایی یا کسانی که در مناطق دوردست زندگی می‌کنند، می‌توانند با چشم غیرمسلح ماه را ببینند و بر اساس آن، تکلیف دینی خود را مشخص کنند.

انعطاف‌پذیری جهانی:

 تقویم قمری با گردش در فصول مختلف، عبادات را به همه‌ی زمان‌های سال می‌کشاند. برای مثال، روزه در ماه رمضان ممکن است در تابستان یا زمستان قرار گیرد و این، نوعی عدالت طبیعی در میان ملت‌ها ایجاد می‌کند. برخلاف تقویم شمسی که برخی عبادات، در یک فصل خاص، محدود می‌مانند.

ارتباط مستقیم با طبیعت:

 حرکت ماه و رؤیت آن، انسان را به پدیده‌های طبیعی متوجه می‌کند. هر ماه، با طلوع و غروب‌های متفاوت ماه، پیامی از گذر زمان دارد. درواقع، تقویم قمری انسان را به طبیعت نزدیک‌تر می‌سازد.

نتیجه‌گیری:

بر اساس آنچه گفته شد، می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که اسلام تقویم قمری را برای عبادات و احکام شرعی، تقویمی مورد تأیید و مشروع می‌داند. بااین‌حال، استفاده از تقویم شمسی یا میلادی برای امور عرفی و غیرعبادی، منع شرعی ندارد و متناسب با اهدافی که داریم، می‌توانیم از آن‌ها نیز استفاده کنیم. البته با توجه به اینکه عبادات اسلامی ازجمله روزه، حج، عید قربان و عید فطر همگی بر اساس تقویم قمری هستند، حفظ و به‌کارگیری این تقویم، به حفظ هویت و انسجام دینی مسلمانان کمک می‌کند. استفاده صرف از تقویم شمسی یا میلادی ممکن است به‌تدریج موجب کم‌رنگ شدن این پیوند دینی شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره انعام، آیه 96: «فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ».

2. سوره بقره، آیه 189: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ ۖ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ».

3. سوره بقره، آیه 197: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ ۚ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی الْحَجِّ».

4. سوره توبه، آیه 36: «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ ۚ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّهً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّهً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ».

5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج 55، ص 339.

6. سوره بقره، آیه 185: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ».

7. برای مطالعه بیشتر، رک: نصیری گیلانی، علی، تقویم قمری و اراده حکیمانه الهی، لینک: https://nasirigilani.ir/speeches/1596/

خداوند ستارالعیوب است اما این ستاریت مطلق نیست وخداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم در قیامت وحتی گاهی در دنیا،اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می سازد.

پرسش:

چطور خدا هم ستارالعیوب است و هم قیامت را «یوم تبلی السرائر» می‌داند؟ مرز ستارالعیوب بودن خدا تا کجاست؟

پاسخ:

پاسخ اجمالی

بنای خداوند در دنیا رسواسازی مردم نیست. خداوند ستارالعیوب است و همه را به پوشاندن عیوب دیگران دستور داده است و با این که فرشتگان و شاهدانش اعمال را ثبت و ضبط می‌کنند؛ اما آنها را به صورت آنلاین برای دیگران پخش نمی‌سازد.

اما این ستاریت مطلق نیست و خداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم، در قیامت و حتی گاهی در دنیا، اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می‌سازد و آنها را خوار و ذلیل می‌کند.

کسانی که اهل تقوا و مراقبت و توبه هستند، مشمول ستار بودن خداوند قرار می‌گیرند. راوی از امام علیه‌السلام می‌پرسد: «چگونه خداوند گناهانش را می‌پوشاند؟» امام فرمود: «(خداوند) دو فرشته‌ای را که اعمال او را ثبت می‌کردند، به فراموشی می‌اندازد تا آنچه بر او نوشته بودند را یادشان نماند، و به اعضای بدن او و به نقاط زمین الهام می‌کند که گناهانش را پنهان کنند. پس هنگامی که خداوند را ملاقات می‌کند، هیچ‌چیز (نه فرشتگان، نه اعضای بدن و نه زمین) بر ضد او به گناهی گواهی نمی‌دهد.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، المحقق/المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1407ق، ج2، ص436.)

پاسخ تفصیلی

مقدمه

خداوند «سَتّار العیوب» (پوشاننده عیب‌ها) است. ستار بودن خدا دو ساحت دارد:

الف. ستار در حوزه تکوین: خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که بسیارى از عیب‌هایش، مثلاً صفات درونی یا نیات بد او، تا زمانی که انسان آنها را آشکار نکرده است، پنهان بماند. همچنین با این که همه کارهای آدمی، توسط فرشتگان ثبت و ضبط می‌شود،(1) اما این دفتر اعمال، مستور و پنهان می‌ماند؛ مگر این که خود انسان یا دیگران گوشه‌ای از آن را آشکار کنند.

ب. ستار در حوزه تشریع: خداوند به انسان‌ها دستور داده که به دنبال عیب‌جویی از یکدیگر نباشند و از غیبت، تهمت و بردن آبروی دیگران اجتناب کنند و اگر بر عیب کسی آگاهی پیدا کردند، آن را بپوشانند و برای دیگران آشکار نکنند.(2)

با این حال، خداوند قیامت را «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»(3) دانسته است؛ یعنی روزی که اسرار نهان آشکار می‌شود. ازاین‌رو، لازم است درباره ستار بودن خدا و مرز و حدود آن بیشتر توضیح دهیم. در ادامه در قالب نکاتی به این مطلب می‌پردازیم.

نکته اول

با آنکه خداوند ستارالعیوب است،(4) اما ستاریت خداوند، مطلق و همیشگی نیست و حدود و قیودی دارد؛ مثلاً در آیات قرآن، از مجازات گنهکاران در روز قیامت خبر داده شده (5) یا آیاتی که به عذاب‎های دنیایی افراد گناهکار و سرکش اشاره دارد (6) و یا شاهدانی که بر اعمال انسان وجود دارد.(7)

از این آیات استفاده می‌شود که ستار بودن خداوند و پرده‌پوشی او نسبت به بندگان، مطلق و همیشگی نیست. فرشتگان کاتب و شاهدان اعمال انسان، نسبت به همه اسرار ما آگاهند؛ یعنی خداوند این اذن را به آنها داده که رازهای ما از آنها پنهان نماند و آنها از همه رازهای ما مطلع شوند. همچنین بدکاران، در آخرت و گاه در دنیا، رسوا می‌شوند.

نکته دوم

انسان مؤمنی که از خدا حیا دارد و مرتکب گناه نمی‌شود و در صورت انجامش از آن پشیمان می‌شود و توبه می‌کند، مشمول ستار بودن خدا است؛ یعنی گناهانش در آخرت آشکار نمی‌شود.

در این راستا، در برخی از روایات وارد شده که هنگامی که بنده‌ای توبه‌ای نصوح (خالصانه) کند، خداوند او را دوست می‌دارد و گناهانش را می‌پوشاند. راوی از امام علیه‌السلام می‌پرسد: «چگونه خداوند گناهانش را می‌پوشاند؟» امام فرمود: «(خداوند) دو فرشته‌ای را که اعمال او را ثبت می‌کردند، به فراموشی می‌اندازد تا آنچه بر او نوشته بودند را یادشان نماند، و به اعضای بدن او و به نقاط زمین الهام می‌کند که گناهانش را پنهان کنند. پس هنگامی که خداوند را ملاقات می‌کند، هیچ‌چیز (نه فرشتگان، نه اعضای بدن و نه زمین) بر ضد او به گناهی گواهی نمی‌دهد».(8)

نتیجه‌گیری:

بنا بر آنچه گذشت، روشن می‌شود که بنای خداوند در دنیا، رسواسازی مردم نیست. خداوند ستارالعیوب است و همه را به پوشاندن عیوب دیگران دستور داده است و با این که فرشتگان و شاهدانش اعمال را ثبت و ضبط می‌کنند؛ اما آنها را به صورت آنلاین برای دیگران پخش نمی‌سازد؛ اما این ستاریت مطلق نیست و خداوند متناسب با حجم و شدت زشتیِ گناهان مردم، در قیامت، و حتی گاهی در دنیا، اسرار و رفتار زشت آنها را آشکار می‌سازد و آنها را خوار و ذلیل می‌کند. در عین حال، کسانی که اهل تقوا و مراقبت و توبه هستند، مشمول ستار بودن خداوند قرار می‌گیرند؛ یعنی خداوند کاری می‌کند که هیچ کسی گناهان آنها را به یاد نیاورد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره انفطار، آیات 10-11: «وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ کِرَامًا کَاتِبِینَ».

2. مکارم شیرازی، ناصر، گفتار معصومین علیهم‌السلام، تهیه و تنظیم سید محمد عبدالله‌زاده‌ ، قم، مدرسه الامام على بن أبی‌طالب (علیه‌السلام)، چ1، 1387ش، ج2، ص139.

3. سوره طارق، آیه 9.

4. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، تهران، کانون انتشارات علمی، 1368ش، دعای جوشن کبیر، بند 12.

5. به عنوان نمونه: سوره مائده، آیه 41: «...أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ».

6. به عنوان نمونه: سوره فصلت، آیات 15-17: «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ... لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَىٰ ۖ وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ * وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَهُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».

7. به عنوان نمونه: سوره بقره، آیه 143: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا...».

8. «إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ قَالَ یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَانَا یَکْتُبَانِ عَلَیْهِ وَ یُوحِی اللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ وَ إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ أَنِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ فَیَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوب»: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، المحقق/المصحح:‌ غفاری علی‌اکبر و آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ4، 1407ق، ج2، ص436.

صفحه‌ها