پرسش:
آیا ممکن است آموزههای معاد در اسلام از آیین زرتشت اقتباس شده باشد؟ دلایل رد این فرضیه چیست؟
تأثیرپذیری اسلام از آیین زرتشت - بهویژه در موضوع معاد و باورهای اخروی - یکی از موضوعاتی است که توجه برخی دینپژوهان را به خود جلب کرده است. برخی معتقدند شباهتهای این دو دین درزمینة معاد، نشاندهنده اقتباس اسلام از باورهای زرتشتی است. این دیدگاه دو مسیر برای این تأثیرگذاری مطرح میکند: نخست، تأثیر آیین زرتشت بر یهودیت در دوره اسارت بابِل و سپس انتقال این آموزهها از طریق یهودیت به اسلام؛ دوم، تأثیر مستقیم زرتشتیگری بر پیامبر اسلام از طریق سلمان فارسی؛ اما این فرضیهها با چالشهای اساسی روبرو هستند.
در ادامه در قالب نکاتی توضیحات بیشتر بیان میشود.
نکته اول: بررسی انتقادی تأثیرپذیری دین اسلام از آئین زرتشت بهواسطه یهودیت
قائلان این نظریه معتقدند در سال 586 قبل از میلاد، در پی حمله بختالنصر به اورشلیم و تخریب بیتالمقدس، بخشی از بنیاسرائیل، به بابل ـ محل سلطنت کوروش هخامنشی ـ کوچ کرده (1) و بهسبب رابطه نزدیک بین زرتشتیان و یهودیان، اندیشههای ایرانی در تحول دین یهود مؤثر بوده است. (2) همچنین ازآنجاکه در اسفار خمسه تورات اشارهای به معاد و عالم پس از مرگ نشده و آموزههایی نظیر آخرتشناسی، داوری و رستاخیز، همزمان با تعاملات یهودیان با ایرانیان در دین یهود ظهور پیدا کردهاند و ازاینرو امکان آنکه باورهای زرتشتی، زمینه پیدایش چنین آموزههایی بوده باشد، وجود دارد. (3) سپس این آموزهها از طریق یهودیت به اسلام نیز انتقال پیدا کرده است. (4)
در نقد ادعای تأثیرپذیری آموزه معاد در دین یهود از آیین زرتشت، نکات متعددی وجود دارد:
1. صرف شباهت میان این دو دین، حتی با توجه به تقدم تاریخی زرتشت، دلیل قانعکنندهای برای اقتباس نیست؛ زیرا شباهت صرفاً احتمال اقتباس را مطرح میکند، اما هرگز آن را ثابت نمیکند. (5) برای اثبات چنین تأثیری، باید شواهدی روشن، نقلقولهایی صریح و زنجیرهای مستند از انتقال مفاهیم وجود داشته باشد، نه صرفاً همزیستی تاریخی یا مفاهیم مشترک.
2. برخی شواهد تاریخی، مانند همزیستی یهودیان با زرتشتیان در دوران تبعید بابل یا هخامنشی، نهایتاً میتواند تعامل فرهنگی را توجیه کند، اما نه اقتباس آموزهای بنیادین همچون معاد. آموزههایی چون معاد، توحید و پاداش و کیفر، از اصول مشترک تمام ادیان الهی هستند و منشأیی وحیانی دارند؛ بنابراین، شباهت در این موارد نشانه تأثیر نیست، بلکه نشانگر وحدت منبع است. (6)
3. برخی پژوهشگران مانند گرینستون و ستزر نیز بر اساس شواهد متنی و تاریخی، وجود ریشههای مستقل معاد در یهودیت را تأیید کردهاند. (7) اگرچه آموزه معاد بهصراحت در اسفار پنجگانه تورات نیامده، اما این امر به گفته ابنکمونه، به دلیل باور عمومی مردم به معاد و تمرکز حضرت موسی (ع) بر مبارزه با شرک بوده است. (8)
4. افزون بر این، مفاهیم رستاخیز در متون متأخر یهودی، مانند کتابهای اشعیا، دانیال و حزقیال، گرچه بعد از دوره تبعید پدیدار شدند، اما تفاوتهای آشکاری با آموزه معاد در آیین زرتشت دارند: آنها قومی، زمینی و محدود به رفاه بنیاسرائیلاند، نه جهانی و فرامادی. (9) این تمایزات، فرضیه اقتباس را رد میکند.
درنهایت، وقتی اقتباس یهودیت از زرتشت تأیید نشود، ادعای تأثیر زنجیرهای این آموزه از زرتشت به یهود، سپس به مسیحیت و نهایتاً اسلام نیز بیاساس خواهد بود.
نکته دوم: بررسی انتقادی تأثیرپذیری دین اسلام از آئین زرتشت بهواسطه سلمان فارسی
یکی از شبهاتی که درباره منشأ معارف پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله مطرح شده، این است که برخی معتقدند سلمان فارسی واسطه انتقال آموزههایی از آیینهای پیشین، بهویژه زرتشتی، به پیامبر بوده است. به باور این افراد، آموزههایی مانند معاد، بهشت و دوزخ که در هر دو دین دیده میشود، بهسبب آشنایی سلمان با فرهنگ ایران باستان، از طریق او وارد تعالیم اسلامی شدهاند! این در حالی است که چنین ادعایی از چند جهت با اشکالات جدی روبهروست.
در نقد این مطلب نیز گفتنی است:
نخست، بیشتر سورههای قرآن، بهویژه مباحث معاد، در مکه نازل شدهاند؛ (10) درحالیکه سلمان سالها بعد در مدینه مسلمان شد.
دوم، بعید است فرد حقیقتجویی مانند سلمان، از دینی الهی هرچند تحریف شده، به دینی که خود نیز به بشری بودن آن آگاهی داشته، گرایش یابد. (11)
سوم، اگر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، از سلمان تعلیم دیده بود، قطعاً در منابع تاریخی و سیره - که مفصل به زندگی سلمان پرداختهاند - انعکاس مییافت و دشمنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله از آن برای تخریب اسلام استفاده میکردند.
در همین زمینه، گاهی به آیه ۱۰۳ سوره نحل استناد میشود که میفرماید: «ما میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری [این قرآن را] به او تعلیم میدهد، درحالیکه زبان کسی که به او اشاره میکنند، عجمی است و این [قرآن] زبانی عربی و روشن است.» (12)
برخی مفسران شأن نزول این آیه را مرتبط با اتهام دشمنان میدانند که میگفتند پیامبر از یک فرد غیر عرب ـ و بهزعم برخی، سلمان فارسی ـ قرآن را میآموزد؛ اما این تفسیر، هم ازنظر تاریخی نادرست است چراکه آیه در مکه نازل شده، ولی سلمان سالها بعد و در مدینه اسلام آورد؛ پس ازنظر زمانی نمیتواند منظور آیه باشد. (13)
چهارم، در روایات مربوط به فضائل سلمان نیز هیچ اشارهای به تعلیم او به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نشده؛ بلکه بر اطاعت محض سلمان تأکید شده است. (14) بنابراین، ادعای انتقال معارف الهی از سلمان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فاقد پایه تاریخی و عقلی است. (15)
نتیجه:
در جمعبندی مطالب بالا میتوان گفت نظریه تأثیرپذیری آموزههای اسلامی بهویژه معاد، از آیین زرتشت، از دو مسیر یهودیت و سلمان فارسی، استدلالی ضعیف و بدون پشتوانه تاریخی و منطقی است. شباهتهای مفهومی میان ادیان، بهویژه در اصولی چون معاد، توحید و پاداش و کیفر، نهتنها دلیل اقتباس نیست، بلکه با پذیرش منشأ وحیانی ادیان آسمانی، امری طبیعی و قابلانتظار است. بهعلاوه، فرضیه انتقال آموزههای زرتشتی به یهودیت در دوران تبعید، بهدلیل تفاوتهای بنیادین آموزههای آخرتشناسی در دو دین، فاقد اعتبار است.
در مورد سلمان فارسی نیز روشن شد که او در زمان نزول عمده آیات معاد در مکه، هنوز مسلمان نشده بود و حضورش در مدینه نیز هیچ نشانی از نقش آموزشی برای پیامبر صلیاللهعلیهوآله ندارد. نه منابع تاریخی و نه قرآن و روایات، هیچگونه قرینهای بر یادگیری پیامبر از سلمان ارائه نمیدهند.
پینوشتها:
1. کتاب مقدس، دوم پادشاهان: 24 - 25؛ اپستاین، ایزویدور، یهودیت: بررسی تاریخی، ترجمه بهزاد سالکی، تهران، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1385 ش، ص 59.
2. فولتس، ریچارد، دینهای جاده ابریشم، ترجمه ع.پاشایی، تهران، فراروان، 1385 ش، ص 41.
3. حاجتی شورکی، سید محمد و حسین نقوی، ارزیابی ادعای تأثیرپذیری غیرمستقیم اسلام از آیین زرتشت در آموزه معاد، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال 13، پاییز 1396 ش، شماره 50، ص 134.
4. پورداوود، ابراهیم، مجموعه اوستا، گاثاها سرودههای زرتشت، تهران، دانشگاه تهران، 1354 ش، ص 54.
5. ر.ک: حاجتی شورکی و نقوی، ارزیابی ادعای تأثیرپذیری غیرمستقیم اسلام از آیین زرتشت در آموزه معاد، ص 135.
6. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: سبحانی، جعفر، معادشناسی، در پرتو کتاب سنت و عقل، ترجمه علی شیروانی، تهران، الزهراء، 1370 ش، ص 3-4؛ قدردان قراملکی، محمدحسن، پاسخ به شبهات کلامی؛ دفتر دوم: دین و نبوت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1392 ش، ص 140.
7. Greenstone, Julius H, 1973, The Messiah Idea in Jewish History, Westport, conn, Greenwood Press, p.57-58؛ Setzer, Claudia, 2004, Resurrection of the Body in Early Judaism and Early Christianity, Boston, Brill Academic Publisher, p.110-114.
8. ابن کمونه، سعد بن منصور، تنقیح الابحاث للملل الثلاث، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ ش، ص 158-160.
9. ر.ک: کلباسی اشتری، حسین، مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384 ش، ص 440.
10. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، النشر الاسلامی، 1415 ق، ج 1، ص 135-145.
11. ر.ک: فقیه، حسین، قرآن و فرهنگ عصر نزول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، 1391 ش، ص 100.
12. سوره نحل، آیه 103: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ».
13. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، تصحیح حسین الاعلمی، بیروت، اعلمی، 1417 ق، ج 12، ص 352.
14. نوری طبرسی، حسین بن محمدتقی، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، تحقیق ایاد کمالی اصل، قم، پاد اندیشه، 1389 ش، ص 153؛ مصباح یزدی، محمدتقی، قرآنشناسی، تحقیق و نگارش محمود رجبی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، 1388 ش، ج 1، ص 131.
15. برای مطالعه بیشتر، رک: حاجتی شورکی، سید محمد و حسین نقوی، ارزیابی ادعای تأثیرپذیری غیرمستقیم اسلام از آیین زرتشت در آموزه معاد، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال 13، پاییز 1396 ش، شماره 50.