روابط دوستي

هنگامیکه شرایطی برای گرفتن اذن پدر موجود نیست (آن هم به دلیل احترام و حفظ حرمت) پس "هیچ" راهی شرعی برای دوستی پاک و علاقه نمی ماند که جحتی خدا دوستانه داشته باشد؟؟ (فقط جحت تکمیل اطلاعات شرعی .) ممنون

ازدواج چیزی فراتر از دوستی است و مسئله بسیار مهمی است که در احکام اسلامی و از نظر حقوقی و قانونی مقررات زیادی به دنبال دارد و یک مسئله ساده نیست که هر کس هر وقت بخواهد با یکی دوست شود و بعد از مدتی از یکدیگر جدا بشوند. لذا در اسلام و بلکه تمامی ادیان الهی و حتی نزد افراد غیر دینی مقرراتی برای ازدواج مقرر شده است از جمله اینکه اگر دختر باکره بخواهد ازدواج بکند باید با اجازه از پدر یا جد پدریش باشد. ولی اگر باکره نباشد مثلا شوهرش فوت شده یا طلاق گرفته می تواند بدون اجازه از پدرش ازدواج بکند بنابراین شما که می خواهید ازدواج بکنید بروید دنبال خانمی که باکره نباشد حال خواستید با اجرای عقد ازدواج دوست باشید یا با هم مسایل زنا شویی داشته باشید و اگر خواستید با دختر باکره ازدواج کنید باید شرایط ازدواج که از جمله اذن پدر هست مراعات کنید.(1)
پی نوشت ها :
1 . امام خمینی، توضیح المسایل، م 2376 .
با توجه به ضرورت انتخاب مرجع تقليد در عمل به تكاليف شرعي و همچنين وجود اختلاف نظر مراجع عظام تقليد در برخي مسائل، لطفاهروقت سوال شرعی می پرسید مرجع تقلید خود را مشخص کنید تا مطابق نظرمرجع شما پاسخ داده شود.

من با پسری دوست شدم که بعد فهمیدم معتاد شده است و من بعد از آن ضربه روحی شدیدی خوردم  و تنها گوشه گیر شدم لطفا کمکم کنید؟

خواهشا جواب قانع کننده و کاربردی ارائه نمایید. ممنون

همان طور كه مي دانيد در يك تقسيم بندي كلي ما دو نوع دوستي داريم دوستي سالم دوستي غير سالم. دوستي سالم دوستي است كه به وابستگي عاطفي و يا به عبارتي عشق نمي انجامد و فرد با حفظ حريم رواني خود و طرف مقابل به دلبستگي اكتفا مي ورزد ما در دلبستگي سالم شاهد هيچ گونه وابستگي مرضي نيستيم.
برای تصور بهتر از فرق بین دو مفهوم دلبستگي و وابستگی فرض کنید به میوه‌ای مانند آناناس علاقمند هستید و به آن «دل بسته‌اید» حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دلیلی از خوردن آن محروم بمانید، آیا در زندگی عادی و روزمره شما اختلالی ایجاد خواهد شد ، آیا عملکرد روزانه شما رو به کاستی می‌گذارد؟ مسلّماً نه. شما سال‌ها از موضوع «دل‌بستگی» خود محروم می‌مانید ، ولی همه امور زندگی شما بر وفق مراد است.
این نوع علاقه و تعلق را «دلبستگی» می‌گویند ،حال اگر به جای دلبستگی به آناناس به آن «وابسته» بودید ، یک روز بدون آناناس نمی‌توانستید سر کنید. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادی است که هر از گاهی برای به حد طبیعی رساندن سطح عملکرد خود نیازمند مصرف مواد است، پس وابستگی روانی نوعی اعتیاد است. وابستگی روانی به چیزی یا کسی باعث کاهش عملکرد در فرد می‌گردد و به نوعی فرد را از زندگی روزانه ‌و عادی خود خارج می‌سازد. فرد وابسته روانی مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگی (مثل مواد مخدر یا محبت معشوق) خوش است ، در حالی که این وابستگی عقلاً و منطقاً امری به شدت نکوهیده‌ای است.
در اسلام به شدت از وابستگی به غیر خدا پرهیز داده شده است .
پس اگر ما به دوست خود صرفا دلبسته باشيم بعد از اين كه فهميديم معتاد است به هيچ وجه ضربه روحي شديد نمي خوريم و گوشه گير نمي شويم با آن كه دوستمان را از دست داده ايم عملكرد روزمره ما تغيير چنداني نخواهد كرد و ما مي توانيم به روال گذشته به امور مهم و ضروري زندگي خود رسيدگي نماييم اگر به دوستمان وابسته باشيم نه دلبسته اين امر باعث مي گردد كه دچار كاهش عملكرد گرديم و گوشه گير گرديم
در برخي وابستگي هاي عاطفي ما شاهد رگه هايي از سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب وسواس فكري و افسردگي هستيم به عبارت ديگر مشكل در درون روح و روان ماست و زياد ربطي به طرف مقابل ندارد اگر من مضطرب باشم به دوستم فراتر از يك دوست به چشم يك آرامشگر بيروني مي نگرم بديهي است با حذف اين آرامشگر بيروني باز اضطراب بار ديگر به سراغ من مي آيد و حال من را دگرگون مي نمايد.
يا آن كه همچون يك فرد وسواسي ذهن من همواره درگير پردازش تصاوير و خاطرات آن دوست مي گردد گويا ذهن من كاري جز نشخوار ذهني وصال و فراق دوستم ندارد.
يا آن كه من افسرده ام و براي رهايي از افسردگي به دوستم پناه مي برم و سعي مي كنم او را به معناي زندگي خود تبديل كنم بي شك در اين شرايط فقدان دوست به معناي فقدان معناي زندگي است و ما را به ورطه انزوا و گوشه گيري مي كشاند.
خوشبختانه سازوكار ذهن ما به گونه اي است كه مي توانيم بزرگترين فراق ها از جمله فراق پدر و مادر و نزديكترين كسان خود را تحمل نماييم و بعد از مدت 2 تا 6 ماه به روال طبيعي زندگي باز گرديم به احتمال زياد شما به مرور زمان با اين موضوع سازگاري خواهيد يافت و مي توانيد با دوستاني به مراتب بهتر و سالمتر از ايشان رابطه برقرار نماييد.
البته اين بار بايد متوجه باشيد كه پا را در دوستي با ديگران از مرز دلبستگي فراتر ننهيد تا در دام وابستگي گرفتار نيايد عزت نفس خود را بالا ببريد و اگر شاهد رگه هاي از سه اختلال روحي كه در پيش گذشت هستيد در اسرع وقت به يك روان شناس باليني مراجعه نماييد.

من دوستي دارم كه قيافه جالب دارد و ودر مدرسه تيز هوشان هستيم وبا توجه به اينكه نخبه ها را بايد جذب كنيم ولي مشكل اينكه ايشان حجاب خود را نگه نمي دارد وارايش مي كند وارايش ايشان بر زيبايي او مي افزايد وديگران را خيلي جذب مي كند من سعي كردم با ايشان صميمي شوم وچون خود ميداند هدف من چيست با همان لحن صميمي مي گويد ببخشيد كه من نمي توانم نصيحتتان را گوش دهم چون من چند سال است كه اينگونه هستم خواهش مي كنم به من كمك كنيد تا بتوانم با لحن صميمي ايشان را راهنمايي كنم

در آغاز لازم است به چند نکته توجه کنيم:
1- اگر چه پوشش و حجاب ديني براي زن مي تواند آثار و فوايد رواني و احساس امنيت فراواني به ارمغان آورد، اما از آن جا که جاذبه هاي مادي و دنيايي و انگيزه ها و علل مختلف اجتماعی مي تواند او را به عدم رعايت حجاب ديني و جلوه نمايي در مقابل نامحرم يا بي اعتنايي به پوشش و حجاب سوق دهد، رعايت پوشش ديني نيازمند داشتن پشتوانه ايمان و اعتقاد ديني است.پس در اولين قدم لازم است که باور و ايمان ديني خانم ها و دختران تقويت شود.
2- وقتی می بینید دوست شما در مورد حجاب حساس است در این موضوع چیزی به او نگویید زیرا این کار هم تأثیر ندارد و هم ممکن است حساسیت و لجاجت او را افزوده کند و رابطه دوستی شما را به هم بزند. بهتر است جهت تحول روحی و فکری وی کارهای زیر را انجام دهید .
بدون آن که کسی بفهمد با یکی از معلم های تان که خودش حجاب را خوب رعایت می کند، و نسبت به معلم های دیگر محبوب تر است و حرف هایش در دوست تان بیشتر تأثیر دارد، صحبت کنید تا ابتدا به صورت کلی در مورد حجاب و ارزش آن در کلاس صحبت کند، شاید تأثیر بگذارد. و اگر مؤثر نشد، به معلمتان بگویید می خواهم بدون آن که کسی بفهمد که پای من در میان است با دوستم که دختر خوب و پاکی است در مورد حجاب صحبت کنید، بلکه متحول شود.
کتاب های زیر جهت مطالعه پیشنهاد می شود اگر روی شما حساس است، می توانید یکی یا چند تاازاین کتاب ها را از طریق معلم تان یا یکی از دوستان دیگر تان به مناسبتی به او هدیه بدهید.
1- حجاب غنچه ها، تألیف رضا شيرازي
2- حجاب زينت برتر، تألیف عطيه صادق کوهستاني
3- مسئلة حجاب، از استاد مطهري
4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده
5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده
برای توضیحات بیشتر با شماره (09640)تماس بگیرید.

مدتیه حرص دوست دختر پیداکردن رو دارم ومدام دوست دارم که بادختری رابطه برقرار کنم ومیدونم هم که این کار اشتباهیی که با نامحرم رابطه برقرار کنم ولی انگار کسی بهم میگه که نه این که بخاطر نامشروع بودن این کار نباید برم سراغ دوست دخترپیداکردن بلکه احساس میکنم که خودم جرات ندارم که پیدا کنم ونمییییتونم دوست دختر واسه خودم پیدا کنم وبه این خاطراحساس ضعف درخودم پیدا کردم واین که جربزه ی دوست دختر پیدا کردن رو ندارم منوزجر میده واحساس ناتوانی دررابطه برقرارکردن باجنس مخالف رو دارم .حالا میخوام که بایک دختری دوست بشم وبعد که دوست شدم به خودم بقبولونم که میتونم بادختری دوست بشم وبعدازاینکه دوست شدم بعدمدتی رابطمو خراب کنم ودست بکشم .حالا خیلی عزاب وجدان پیدا کردم ازاینکه احساس میکنم نمیتونم دوست دخترپیداکنم.ببینید خیلی ازدخترهای هم سن وسال من به من نگاه میکنن وزمینه ی دوستی رو برام فراهم میکنن ولی تا میخوام برم جلو ...احساس ترس بهم دست میده وگاهی اوقات حتی بدنم میلرزه که برم بادختری درمورد رابطه برقرار کردن بحرفم.تورو خدا راهنماییم کنید آخه گاهی اوقات حتی سر کلاس هم نمیرم وتو محوطه دانشگاه به نیت دوست دختر پیدا کردن پرسه میزنم فرصت هم پیدا میکنم ولی نمیتونم برم جلو وبا دختری رودرروصحبت کنم.من نمیخوام یادم بدید کهچطور میتونم رابطه برقرار کنم میخوام بهم بگید که چطور به خودم بقبولونم که میتونم رابطه برقرار کنم ولی این خداست که نمیخواد من به راه چپ وراه باطل کشیده بشم.آخه خیلی اوقات یه اتفاق هایی می افته که احساس میکنم خدا نمیخواد من دوست دختر گزینش کنم.همین امروز خواستم برم دنبال یه دختری تو دانشگاه که ناگهان دختر خاله خودمو دیدم وواسه اینکه دختر خاله من نفهممه که دارم میرم دبال اون دختره موندم پیش دختر خاله ام واون دختره هم ناپدید شد ودیگه پیداش نکردم.

ضمن تحسین برخی خویشتنداری ها و نکات مثبت شما اجازه می خواهم کمی آسیب شناسانه و نه همدلانه به نامه شما نظری بیفکنم. امید است دل آزرده نگردید و در آن بیش تر تأمل نمایید.
بسياري از افكار و تمايلات و رفتارهاي شما اضطراب آلود است و تحت تأثير شديد اضطراب نسبتاً بالاي شما مي باشد. اگر نيك در خود بنگريد فارغ از توانايي يا عدم توانايي تان براي رابطه با جنس مخالف، شما با يك اضطراب و تنيدگي دروني دست و پنجه نرم مي كنید. گويا شما همواره به صورت ناخودآگاه يا خودآگاه به دنبال يك آرامشگر بيروني براي كاهش سطح اضطراب بالاي خود هستيد. بي شك رابطه با جنس مخالف می تواند به صورت كاذب و موقت به آرامش شما بينجامد (هر چند بلافاصله به تشديد آن مي انجامد و روز به روز بر سطح اضطراب شما مي افزايد). خيالبافي جنسي و تخيل گرایی در زمينه جنس مخالف يكي از مكانيزم هاي دفاعي ما در برابر حملات اضطرابي مي باشد و هر چيزي به صورت واقعي و پايدار از اضطراب شما بكاهد در كاهش اين خيالبافي مؤثر است.
ناگفته نماند كه همين چند صباحي كه در انديشه پيدا كردن دوست دختر مي باشيد به طرز قابل توجهي بر ميزان اضطراب اوليه شما (قبل از ورود به اين چراگاه شيطان) افزوده شده است و در صورتی كه تصميم شما عملي گردد سطح اضطراب شما به مرز وخامت نزديك نزدیک تر مي گردد.
متأسفانه شرايط فيزيولوژيك و روانشناختي شما به گونه اي است كه با رابطه شما با يك دختر ده دختر صد دختر دردي از اضطراب شما دوا نمي شود و شما همواره بايد به دنبال تنوع طلبي جنسي يا عميق تر كردن سطح رابطه باشيد.
عزت نفس شما بسيار پايين است و همين باعث شده كه به نوعي طلب (گدايي) از جنس مخالف براي برقراري رابطه بپردازيد. اگر كمي خود ارزشمندي شما افزایش می یافت اين گونه خود را به اب و آتش نمي زديد.
عزت نفس پايين حكايت از وجود احتمالي رگه هاي افسردگي در شما دارد گويا شما به يك بي معنايي در زندگي دچار شده ايد و معنايي جز دست و پا زدن در باتلاق گناهان جنسي نداريد.
از سويي ان چه از نامه شما بر مي ايد رويكرد وسواسي شما به مساله رابطه با جنس مخالف مي باشد.
استفاده از جملات و سوالات تكراري حاكي از وجود احتمالی افكار وسواسي در شما مي باشد به عبارتي مي توان گفت كه شما به نوعي وسواس شبه جنسي دچار شده ايد اين وسواس احتمالي ريشه در اضطراب بالاي شما دارد.
دينداري شما بسيار در نوسان است و معلوم نيست شما به چه خطوط قرمزي پايبنديد. دينداري و خويشتنداري از مهمترين عوامل براي كاهش سطح اضطراب مي باشد متاسفانه شما از اين دو بهره چنداني ندارید و صرفا همچون فرد وسواسي به تشريفات وسواسي خود مي انديشيد.
به عنوان روان شناس به شما دوست عزيز خاطر نشان می سازم كه شرايط رواني شما به مرز باليني و وجوب مداخله روانشناختي و روانپزشكي رسيده است و شما بايد فارغ از محتواهاي وسواس فكري (که حول و حوش رابطه با جنس مخالف مي باشد) در اسرع وقت در گام اول به يك روان پزشك مراجعه نماييد بايد به صلاحديد ايشان به صورت موقت به درمان دارویی بپردازيد و بعد از اين كه از چنبره اين افكار مزاحم تا حدودي رهيديد. بايد با حداقل 7 و 8 جلسه حضوري با روان شناس باليني به اصلاح خطاهاي شناختي و... خود بپردازيد.
هر گون اصرار بر خود درماني، دوست دختر درماني، ثمره اي جز تشديد و مزمن شدن اختلالات رواني احتمالي شما ندارد. اگر كمي دور انديشانه به ماجرا بنگريد مي توانيد با تن دادن به درمان تخصصي (دارو درماني + روان درماني) خود را به ساحل ارامش پايدار و البته رضايت خدا برسانيد.

ممنون که این قدر پیگیرید و سریع جواب میدهید در ادامه جوابتان به سوال قبل من گفتید دوستی را ترک کنم یا در ارتباط با او به مسئله ای که شهوت را تحریک میکند فکر نکنم یا طرح مسئله اعتقادی یا .... پیش بیاورم. سوال این است که اگر قرار باشد دوستی را ترک کنم چگونه ترک کنم؟یعنی بی تفاوت شوم یا از او فرار کنم!؟به چه بهانه ای اصلا ترک کنم؟؟ما تقریبا ارتباط زیادی با هم داریم. چون هم رشته هستیم و در یک دانشگاهیم و هر دو ورودی 88 و تقریبا تمام کلاسای ما یکی است.آخه با چه بهانه ای رابطه را کم کنم ؟ اگه گفت چرا این قدر بی احساس شدی و بی توجه یا چرا این قدر رابطه ات با من تغییر کرده و کم توجه شدی چه بگویم؟ حال اگر من خود التفات ننمودی به صید او ، ولی او نمودی به صید ما که فکر میکنم این گونه باشد چه کنم؟

ما هم مثل همه روانشناسان ديگر معتقد به اولويت پيشگيري بر درمان هستيم چرا که اگر كسي به هر دليلي از كنار پيشگيري (خويشتنداري) گذر كرد معلوم نيست در مرحله درمان كاري از دست كسي بر بیاید.
جذابيت رابطه با جنس مخالف ان قدر بالا هست كه امثال شما دوست عزيز با پيش كشيدن سوال هايي از اين دست درصدد توجيه تداوم رابطه بر اييد يا اين كه به هر دليلي خود را مجبور به تداوم رابطه ببينيد بي شك اگر اين دختر زيان مادی براي شما داشت شما در همان روزها و هفته های اول اشنايي بدون هيچ شك و دودلي اورا به حال خود رها مي كرديد ولي وقتي پاي زيان معنوي و اخروي (و البته دنیوی) به ميان مي ايد صدها مانع و ... اين چنيني بر سر راه قطع رابطه سبز مي شود.
قطعا بهانه اي بالاتر از كسب رضايت خداوند و دوري از خشم و غضب او در ترك رابطه نيست.
در هر صورت ما هم شرايط خطير و دشوار شما را درك مي كنيم و به هيچ وجه درصدد سرزنش يا خرده گيري بر شما دوست عزيز نيستيم اين شماييد که سر اخر بايد مسئوليت هاي رفتارهاي مثبت و يا منفي خود را بپذيريد و ما به عنوان كسي از بيرون ماجرا به قضاياي شما مي نگرد فقط به همين دو سه جمله اكتفا مي كنيم. در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاورين این مركز يعني مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني با شماره 09640 تماس حاصل نماييد.

{این گونه مایعات که مذی نامیده می شود ، معمولا هنگام شهوت خارج می شود و ممکن است شما واقعا در ارتباط با دوست تان دچار شهوت می شوید اما توجه به آن ندارید از این رو توصیه ما به شما این است که بیشتر احتیاط کنید اگر دوستی و ارتباط شما همراه با شهوت باشد ، جایز نیست . در فرض سئوال مایع یاد شده پاک است . (1) پی نوشت: 1. آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتائات س 180 ؛ سئوال از دفتر معظم له در قم (7746666-0251)} این در جواب سوال قبلی من بود. حالا سوال اینه که نشانه های این که در ارتباط با دوستم دچار شهوت میشوم چیست؟و باید چه کار کنم ؟باید دوستی را ترک کنم ؟ باید او را فراموش کنم ؟ این احتیاط که گفتین یعنی چی ؟ احتیاط در چی ؟ از کجا بدانم خطا در کجاست که اون جا احتیاط کنم؟ این دوستی طبق گفته شما آمیخته به شهوت شده ، باید دوستی ترک شود یا شهوت رو از بین ببرم؟ و اگه باید شهوت در دوستی رو از بین ببرم باید چه کنم؟و اصلا شهوت در دوستی یعنی چی و چه ویژگی داره؟ خدا خیرتون بده خواهش میکنم ریز به ریز و کامل جواب بدین،سوالا زیاد شد ولی روزی یه قسمتش رو هم درست و حسابی جواب بدین ممنون میشم.خواهش میکنم دقیق توضیح بدین تکالیفم چیه؟چه کنم؟

وقتی با دوست تان هستید اگر از بودن با او، حرف زدن با او و از نگاه به او شهوتت تحریک می شود و لذت جنسی می بری نشانه شهوتی شدن است و لازم است که دوستی را ترک کنی.
در مورد مسئله شما احتیاط یعنی انسان کاری کند که گرفتار گناه احتمالی نشود. مثل این که شما در ارتباط با دوستت قصد گناه نداشته باشی و شهوتت تحریک نشود ولی احتمال دهی که ناخواسته تحریک شود و گناه انجام شود در این صورت احتیاط این است که رابطه نداشته باشی چون اگر رابطه داشته باشی ممکن است آلوده به گناه شوی.
مکرر از پلیس راهنمایی و رانندگی شنیده می شود که می گوید رانندگان عزیز در رانندگی احتیاط کنند. یعنی کاری کنند که از خطر های احتمالی بدور باشند.
برای این که در موقع ارتباط با دوستت شهوتی نشوی باید به مسائلی که شهوت را تحریک می کند فکر نکنی و در مورد مسائل تحریک آمیز حرف نزنید و یک مسئله علمی یا اعتقادی مطرح کنید تا فکرتان مشغول چیز دیگری شود.

در مدرسه با کسی اشنا شدم که دو سال از من کوچکتر است.در ابتدا با او رابطه ی چندانی نداشتم که به وسیله ی واسطه ای علاقه مندی خود را به من نشان داد.از قبل اشنایی کمی با او داشتم و میدانستم و هنوز هم میدانم که همه ی ویزگی های یک دوست خوب را دارد.پس از گذشت مدتی از دوستیمان متوجه شدم برادری دارد.هر روز که علاقه مندیمان بیشتر میشود شک من نیز به نیت دوستم بیشتر میشود.اگر بفهمم که از ابتدا با این نیت با من دوست شده همه ی این دوستی را به هم میریزم و با او دوستی ای باقی نمیگذارم.میخواهم کمکم کنید که چگونه از نیتش با خبر شوم و یک برخورد منطقی با داشته باشم.ذهنم را بیش ازحد به خود مشغول کرده و از درسم عقب افتاده ام.... باز هم میگویم در باایمان بودن و خوب بودنش شکی ندارم و به خاطر همین هم هست که نمیدانم چه برخوردی با داشته باشم... کمکم کنید ذهنم را از اینجور چیزها پاک کنم. ممنون

آن گونه که از صحبت های شما برداشت کردیم، منظورتان از این که می فرمایید: «متوجه شدم که دوستم برادری دارد» در خوشبینانه ترین حالت این است که احساس می کنید که انگیزه و نیت دوستی دوست تان این می تواند باشد که او شما را برای ازدواج با برادرش در نظر گرفته است و با ایجاد رابطه دوستی در صدد ایجاد علقه و زمینه سازی برای این منظور و خواستگاری برادرشان از شما است. اگر این گونه باشد که جای هیچ نگرانی نیست. چرا که به هیچ وجه انگیزه او نامتعارف و غیر شرعی نبوده است. بلکه چه بسا کار بسیار شایسته ای انجام داده است و دلسوزانه و خردمندانه نهایت حق خواهری و برادری را انجام داده است و در حق برادرش لطف نموده و در انتخاب همسر مناسب و شایسته، او را یاری نموده است بنابراین، تهدید شما به قطع رابطه و به هم زدن رابطه دوستی بیش از آن که منطقی و عقلانی به نظر برسد، بیشتر یک تصمیم ناپخته و عجولانه است؛ مگر آنکه قصد پلیدی داشته باشد و مثلاً منظور شما آن باشد که بخواهد شما با برادرش رابطه دوستی برقار نمایید که اصلاً صورت دیگری می یابد و باید از او دور شوید.
اما این که می فرمایید: «چگونه از نیتش با خبر شوم» باید بگوییم که شما هیچ راه مطمئنی در این خصوص ندارید مگر این که دوست تان در ادامه رابطه دوستانه خودش به نیتش اشاره کند و یا شما به نحویی از دیگران نیت او را جویا شوید. اما توصیه می شود که شما در این خصوص کنکاش نداشته باشید. چون همان طور که گفتیم اولاً بر فرض که نیت او آن گونه که شما متصور می کنید باشد، اصلاً نیت بدی نیست. ثانیاً نیت او منافاتی با اختیار و اراده شما ندارد. چرا که بر فرض این که برادر او از شما خواستگاری کنید، حق انتخاب برای شما محفوظ است؛ این شما هستید که او را می پذیرد و یا رد می کند بنابراین، رابطه دوستی شما ربطی به نوع پاسخ شما ندارد. گذشته از این بهتر است این قضیه را به فال نیک بگیرید و با حسن ظن به دوست تان رابطه دوستی را با او ادامه دهید. با شناختی که شما نسبت به دوست تان و خانواده اش خواهید داشت مسلماً اگر قضیه خواستگاری برادرشان مطرح بشود، در انتخاب همسر رهگشا خواهد بود بنابراین، توصیه می شود در این خصوص حساسیت بی مورد نداشته باشید و اگر دوست تان را شایسته دوستی می دانید، صرف نظر از نیت و انگیزه او، رابطه دوستی خود را با او ادامه دهید. یادتان باشید که بسیاری از ازدواج ها در این گونه آشنایی ها و روابط دوستانه کلید می خورد. حتی اگر انگیزه دوست تان آن گونه که گفتیم نباشد در ادامه ممکن است این چنین انگیزه ای پدید بیاید و این به نظر ما هیچ اشکالی ندارد. اگر شما نیز همانند دوست تان برادری داشتید، به احتمال زیاد ترجیح می دادید که همسر برادرتان، دوست صمیمی شما باشد و برادرتان با دوست تان ازدواج کند، پس خیلی از این جهت ناراحت نباشید و فکر و خیالات نابجا ذهن تان را احاطه نکند.
به هر حال، همه چیز به نگرش شما بستگی دارد، شما می توانید صرف نظر از انگیزه طرف مقابل تان، رابطه دوستانه و مشروعی را با دوست تان داشته باشید و یا آن را حتی بدون این که دلیل مشخصی داشته باشید و یا علت آن را بیان کنید، قطع نمایید، اما این را بدانید که در اسلام علاوه بر این که تأکید فراوان به حس ظن به دیگران شده است به شدت از سؤظن و از جستجو و کنکاش در این زمینه ممنوع نهی شده است. مگر این که موضوع مهمی در میان باشد که در آنجا توصیه به عدم حسن ظن شده است که عملاً در مورد شما و دوست تان منتفی است. بنابراین، بهتر است در روابط خود با دیگران حسن ظن را حاکم گردانید. همواره حدود روابط را حفظ کنید. برای این که در ساختن آینده خود سهیم باشید و آن را به بهترین نحو شکل دهید، دایره دوستی خود را با دوست تان خوب و متدین گسترش دهید و فرصت ها را غنیمت بشمارید و بی جهت آن را خراب نسازید.

سلام:من اول دبیرستانم .میخواستم درباره روشهای جذب دوست بپرسم.متاسفانه امروزه کسانی دوست بیشتری دارند که از الفاظ زشت و رکیک استفاده میکنند و به قول خودمون بچه منفی هستند .آنها دوستان بیشتری دارند و به آنها بیشتر توجه میشود .ما باید چه کنیم ؟آیا باید مانند آنها شویم؟میخواستم را شرعی آن رو بدونم...متشکرم

بهترین راه تأثیرگذاری و جذب دوستان به مسایل دینی، این است که با رفتار و عمل کردن به حقایق دینی و معلومات خود، دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم. قطعاً موقعی می‏توانیم اثرگذار باشیم که خود اهل عمل باشیم؛ ولی اگر اهل عمل نباشیم ولو به ظاهر خود را مومن هم جلوه دهیم، تأثیرگذاری ما خیلی کم می‏شود.
قرآن در سوره بقره می‏فرماید:«اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم»(1) «آیا دیگران را به نیکی دعوت می‏کنید در حالی که خودتان را فراموش کرده‏اید». معصوم(ع) هم می‏فرماید « كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»(2) «مردم را به غیر زبانتان دعوت کنید»؛ یعنی، با عمل. بنابراین بهترین راه تأثیرگذاری اهل عمل شدن و الگوی مشاهده‏ای برای دیگران ایجاد کردن است.
مهم‏ترین اموری که در تاثیرگذاری دخالت دارد، ویژگی‏های روحی از قبیل اراده استوار، اخلاق نیکو، حسن معاشرت و آگاهی‏ها و توان علمی بالا است. تاثیرپذیری مثبت نیز تا حدودی به این امور و نیز به میزان انعطاف‏پذیری و حقیقت‏طلبی شخص، ارتباط دارد.
با رعایت اصول و نکات زیر، فرد می‏تواند میزان تأثیرگذاری خویش را افزایش دهد:
"1. کار خود را با تحسین و قدردانی صمیمانه از طرف مقابل شروع کنید.
2. با اندکی تفحص و جست‏وجو برنامه خود را با برجسته کردن یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسین صادقانه از وی به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وی پی‏گیری کنید.
3. در صورتی که اشتباه و لغزشی در وی مشاهده کردید، مستقیماً از او گلایه نکنید و وی را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش خود قرار ندهید. 4. قبل از انتقاد از دیگران درباره اشتباهات خود حرف بزنید.
5. سعی کنید شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خودشان، برای شما حرف بزنند.
6. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید.
7. به دیگران اعتبار بدهید و کاری کنید که احساس کنند مهم هستند. 8. در طرف مقابل نسبت به کاری که می‏خواهی انجام دهد، میل شدیدی ایجاد کنید و به عبارت دیگر فضای روانی لازم را برای انجام دادن آن عمل فراهم سازید.
9. هر رفتاری را که از دیگران نسبت به خود انتظار دارید، همان را با ایشان در پیش گیرید.
10. سعی کنید نقطه نظرات و دیدگاه‏های خویش را بر دیگران تحمیل نکنید؛ زیرا مردم سخن کسی را که بخواهد عقیده‏اش را بر آنان تحمیل کند نمی‏پذیرند و با کسی که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند، دوستی نمی‏ورزند و به او اعتماد نمی‏کنند."
باید تسلط کامل روی صحبت های خود داشته باشید. و راه و چاه این کار را به او نشان بدهید و او را از عواقب کارش آگاه سازید. اگر دیدید شما نمی توانید روی آنها تاثیر بگذارید. بلکه بدی های آنها کم کم در شما تاثیر می گذارد، با آنها همنشینی نکنید و ارتباطتان در حد سلام و احوالپرسی باشد و آنها را همیشه دعا کنید و اگر گاهی رفتار خطا دارند فقط در همان مواقع، همنشینی نکنید.
نکتۀ پایانی:" توصیه به اعتدال و میانه روی در انجام مسائل دينى"؛ اعتدال و ميانه روى، زيربناى تعليم است، به گونه اى كه در همه دستورات و مقرّرات آن، از هرگونه افراط و تفريط جلوگيرى به عمل آمده است؛ در عبادت، تحصيل علم، خوردن، پوشيدن، رفاقت، دشمنى و در ساير شئون زندگى، همه جا ميانه روى توصيه شده است. با میانه روی، علاوه بر لذت بردن خودتان از مسایل دینی، مایۀ تشویق دیگران در اجرای دین باشید.
برای مشاوره بیشتر می توانید همچنان با این مرکز مکاتبه نمایید و یا با سامانه «09640» تماس داشته باشید.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. محمدی ری شهری، دوستی در قرآن، قم: انتشارات دارالحدیث.
2. آل یاسین محمد رضا، مهارت های تأثیر گذاری و نفوذ کلام.
پی نوشت ها:
1. علم الهدى، على بن حسين‏، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ج2، ص419، أمالي المرتضى‏، دار الفكر العربي‏، چاپ: اول‏، قاهره‏ 1998م‏.
2. مجلسی، محمدباقربن محمد تقی، بحارالانوار(ط-بیروت)، ج67، ص309، دار احیاء التراث العربی،چاپ دوم، 1403ق.

سلام چند روزی هست که یک دختر خانومی با من تماس گرفته و میگوید قصد دوستی با شمارا دارم ایا اگر بنده با او دوست شوم مشکل دارد؟

دوستی و ارتباط بین دختر و پسر حرام است، و بی تردید به دنبال چنین دوستی ای عوارض و مشکلاتی به وجود خواهد آمد که بعدا افسوس و پشیمانی را به دنبال خواهد داشت.
مطمئناً رابطه دختر و پسر، یک دوستی ساده مانند دوستی دو دختر یا دو پسر نیست، بلکه در دوستی و ارتباط دو جنس مخالف، پدیده‌ای وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت و آن هم مسئله غرایز جنسی و وابستگي هاي عاطفي است که قابل انکار نیست. هرچه سعی شود نادیده گرفته شود، باز نمی‌توان وجود آن را انکار کرد. به خصوص در مورد دختران و پسران جوانانی که مجرّد بوده و در اوج بلوغ جنسی قرار دارند.واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می‌دهد و به گونه‌های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و می‌خواهد در بین زن و مرد روابط سالم بر قرار باشد تا بتوانند قله‌های رفیع انسانی و رستگاری را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند، بنابراین با حساسیت ویژه، اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونی و خواسته‌های نفسانی انسان، قوانین و احکامی را جهت حفظ و نگه داری فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روی وضع کرده است. از جمله آن احکام، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است.
دوست عزیز!
گاهی انسان به واسطه یک تلفن ناخود آگاه و بی آنکه که بخواهند،کم کم در آن شرایطی قرار می گیرد که راه بازگشتی برای انسان باقی نمی ماند و زمانی متوجه می‌شوند که کار از کار گذشته است، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است. پس چرا نباید این جریان را از ابتدا جلو گيري كرد؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد،(حتي تلفني) حرام و گناه است. در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط‌های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده،بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی و روانی نیز می‌شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما در باره طلاق‌ها، فسادهای جنسی، اعتیاد و افسردگی‌ها مقداری تحقیق کنید، ببینید نقطه شروع این نابسامانی‌ها از کجا بوده ؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و مسائل دیگر کشیده شده است.
بنا بر این ارتباط و دوستی شما با این خانم نه تنها از نظر اسلام حرام است بلکه بی تردید مسائل و مشکلات بعدی را نیز به دنبال خواهد داشت.لذا ارتباط فقط و فقط بايد در سايه ازدواج صورت بگيرد و شاه راه حل اين مشكل و تامين نياز هاي روحي و عاطفي و جنسي ازدواج است. براي توضيحات بيشتر مي توانيد با شماره (09640)تماس بگيريد.

من متاسفانه دیگر مسلمان نیستم یعنی بودم و با مطالعات گسترده ای که انجام دادم بدون در نظر گرفتن اینکه من در یک خانواده مسلمان بدنیا اومدم و از لحظه تولدم با اذان دم گوشم و تا کنون که مسجد محلمون داره اذان میده ،از مسلمان بودن انصراف دادم شاید بگی اطلاعات کم من باعث انحرافم شده ولی من اعتقاد دارم نباید بیخودی روی هرچیزی تعصب داشت بهمین دلیل واقع بینانه و مطالعه کتب تاریخی که وابستگی به اسلام نداشت اسلام رو تحلیل کردم (واسه اطلاعات خودم ،چون معتقدم آدم نباید باچشم بسته و کورکورانه از اون چیزی که از پدرو مادرش به ارث داره پیروی کنه) سوالات بیشماری درون ذهن من جاخوش کرده و واسه خیلی از این سوالات هیچ جواب منطقی براشون ندارم و ندارند ( از علمایی که پرسو جو کردم ، هم مذهب خودم شیعه و هم اهل تسنن ) همه با تعصب مسائل رو تحلیل میکردندو این جواب روشنی واسه من نبود واسه همین مدتی است از اسلام خارج شده ام و منتظرم یک فرد آگاه و با اندیشه بیاد و من رو از این گم راهی نجات بده ، اگر کسی رو سراغ دارید به من معرفی کنید و اگر هم خودتون اطلاعات دارید به من کمک کنید سوالات من خیلی زیاده و محدود به یک پرسش و پاسخ نیست و راستش از پرسیدن خیلی از این سوالات میترسم چون شاید شنونده جوش بیاره و بجای پاسخ مشت و لگد نثارم کنه saman_201030@yahoo.com کمکم کنید لطفا

دوست بزرگوار از اینکه به این نتیجه رسیدید که آدم نباید با چشم بسته و کورکورانه و صرفا از روی تقلید از اعتقادات و باورهائی که از پدر و مادرش به ارث برده و یا حتی تحت تاثیر جو حاکم بر خانواده قبول نموده است. پیروی کنه، بسیار خرسند گشتیم، حقیقت این است که هم در منظر دینی و هم به لحاظ عقلانی چنین اعتقاد و باوری یا فاقد ارزش است و یا کم ارزش ،در جای جای قرآن انسان به خاطر همین تقلیدهای کورکورانه مؤاخذه گشته و در مسیر کشف حقائق عالم به تعقل و تفکر فرا خوانده شده است.(1) البته این به معنای غلط بودن همه باور های تقلیدی نمی باشد. ولی به هر حال در منظر دینی هر فرد تا زمانی که خودش و یا اندیشه خودش به کشف و اثبات حقایق و در کنار آن ایمان به حقانیت آنها نرسد، حقیقتا مؤمن محسوب نمی گردد. در این مسیر معمولا اولین گام همان قدمی است که شما اکنون برداشته اید؛ یعنی شک و تردید در آموزه های تقلیدی گذشته و تلاش برای کشف حقیقت با تکیه بر عقل و خرد خود، لذا دراین مسیر شک تردید در هر چیزی حتی در اصل وجود خدا و... نه تنها مذموم نیست. بلکه در برخی موارد مقدمه ای لازم است، تنها نکته مهم در این زمینه این است که شک را به عنوان یک معبر در نظر بگیرید نه منزلگاه و برای عبور از آن و رسیدن به بقین و آرامش تلاش نمائید. البته نمی دانیم در مسیر تحقیقات خودتان از چه افرادی سؤال نموده اید، و چه پاسخی از آنها دریافت نموده اید که به نظر شریفتان جانبدارانه و یا متعصبانه بوده است .لکن کارشناسان این مرکز را در طی این مسیر بدون هیچ تعصب و تحلیل جانبدارانه ای، همراز و همراه خود بدانید و از طرح هر گونه سؤال ابائی نداشته باشید(به زبان طنز خودتان: نگران مشت و لگد نباشید!).البته سؤالی که در صدر کلامتان مطرح فرمودید«چرا خداوند مسلمانان رو دوست ندارد و دوست ندارد. اسلام گسترش پیدا کند ؟!!»اندکی مبهم است، اگر چه می شود در پاسخ به نکاتی اجمالی اشاره نمود ولی جهت روشن تر شدن بحث و پرهیز از بیان مطالب غیر ضروری تقاضا می نمائیم که همین سؤالتان را با توضیح بیشتر به همراه دیگر سؤالات و تردیدها و شبهات خودتان برایمان ارسال فرمائید تا توسط کارشناسان این مرکز در اسرع وقت جواب مناسب محضرتان ارسال گردد .
پی نوشت:
1.بقره(2) آیه 164/غاشیه(88) آیه17/روم(30) آیه 8/نحل(16) آیه 11/اعراف(7) 176 و ...

صفحه‌ها