پرسش وپاسخ

با سلام.در سایت خواندم زن می تواند برای همسرش عمل استمنا را انجام دهد و اشکال شرعی ندارد اما یک سوال دارم مردی که زن دارد آیا او نیز می تواند خودش برای خودش عمل استمنا را انجام دهد ( هم در حالتی که همسرش در حضورش باشد و این اتفاق را ببیند و هم در حالتی که همسرش در حضور وی نباشد). چه حکمی دارد؟ اگر زن فرد از این کار مرد لذت ببرد در حکم شرعی تاثیری دارد؟ممنون

پاسخ:
مرد نمی تواند خودش برای خودش استمنا کند چه در حضور همسر ودر چه در غیاب همسر. اما زن می تواند برای شوهرس استمنا کند یعنی کار یکند که منی شوهرش خارج شود و همنین طور مرد برای زنش.(1)
پی نوشت:
1. امام خمینی، تحریرالوسیله ،ج2 ،ص 231.

من نمیتونم به کسی ابراز علاقه کنم اصلا حرف نمیزنم حتی برای بیان سوالاتم خیلی مشکل دارم خیلی غمگینم دارو هم میخورم ولی اثر مطلوبی نمیبینم بیشتر خواب آلوده میشوم بعضی وقتها این حالت کسالت در من بیشتر میشود اصلا مورد توجه کسی نیستم (خودم اینجور احساس میکنم )

آنچه از نامه ی شما بر می آید این است که شما در دو ناحیه مشکل جدی دارید که باید برای درمان آنها بطور جدی دست بکار شوید تا آینده ای پر از امید و سرشار از موفقیت را تجربه نمایید.
پيش از اينكه وارد پاسخ شويم بايد بگوييم كه ممكن است شما دچار يك وضعيت افسردگي باشيد و نشانه‌هاي مندرج در نامه مي‌تواند چنين نشانه‌هايي را تأييد نمايد. در نتيجه مراجعه همزمان به روانشناس باليني و روانپزشك الزامي و ترديد ناپذير است.
- مشکل اول شما مربوط به اختلال در منابع شناخت خودتان است.
توضیح اینکه:
در روانشناسي بحثي به نام«منابع شناخت‌خود» وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلی شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد که شخص با توجه به این سه منبع شخصیت خود را در طول زمان شکل می دهد ویکی از راهکارهایی‌که در«آموزش‌روان»1 مطرح می شود، آموزش تنظيم «منابع شناخت خود» به افراد، خانواده‌ها و زوج ها است.
توضیح اینکه:
فرد و يا خانواده براي شناخت خود از سه منبع استفاده مي‌کند:
1- يکي از آن ها اظهار نظرهاي ديگران در مورد ما است که به آن پسخوراند و يا باز خورد اجتماعي نيز گفته می‌شود. و به این معنی است که فرد و يا خانواده به خاطر تشويق‌ها ي ديگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوي جامعه (جوّ گيري اجتماعي) در تکرار عمل خويش اصرار مي‌ورزد و يا به خاطر نظر نا مساعد ديگران و دريافت باز خورد منفي از سوي جامعه، اقدام به ترک عمل خود مي‌کند،
2- «خود‌ مشاهده‌گري» منبع‌ ديگر برای شناخت خود است.
3- «مقايسه اجتماعي» نيز سوّمين منبع براي شناختِ خود محسوب مي‌شود. برای داشتن یک شخصیت سالم و نرمال، بايد سه منبع شناخت خود بطور مساوی تنظيم (بالآنس) شود. زيرا يکي از عوامل مهّمِ ايجاد مشکل هاي عاطفي و شناختي براي افراد وخانواده‌ها بهم خوردن تنظيم، توازن وتعادل اين سه عامل است. که برای بازگشت سلامتی و بسامّان شدن، تنظیم دوباره آنها ضروری است. سهم نرمال و استانداردِ هر يک ازسه منبع، در شناخت خود حدود 33%می‌باشد. که اگر يکي از آنها کمتر و یا بیشتر شود آشفتگی و نابسامانی آغازمی‌شود، بعنوان مثال، آدمهايي که خود مشاهده گري در آنها غلبه دارد وسواسهاي فکري وعملي بالايي دارند. پس براي اينکه شما طبق فرمودة آیة قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها» بشوید و شخصیّت معتدل ومتعادلی داشته باشید، باید اين سه منبع شناخت خود را باهم مساوي کنيد. با این توضیح کوتاه اکنون به سوال شما باز می گردیم، شما فرموده بودید«من از نظر روابط اجتماعي بسيار ضعيفم و دائما فکرم اين است که ديگران از من راضي هستند يا نه » در این رابطه باید عرض نمایم که منبع اول از منابع شناخت شما که دهن بینی اجتماعی (social feed back ) است بطور ناهمگونی رشد کرده و از دو منبع دیگر پیش افتاده است. و در مقابل خود مشاهده گری شما بشدت تضعیف شده و در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است، و یکی از مشکلات عدیده ای که این گونه افراد با ان دست به گریبان هستند خود بازداری از بروز احساسات نهفتة شان است. این افراد همیشه خود را با توجه به نگاه دیگران تنظیم می کنند و برای همین اگر احساسی داشته باشند که فکر می کنند دیگران آن را نمی پسندند، آن را فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مثلا اگر در جمعی یک نفر کار اشتباهی مرتکب شود، به جای بروز احساس خود مبنی بر اشتباه بودن رفتار فرد خاطی، این احساس را به درون خود منتقل می کنند. این گونه افراد با مشکلات و آشفتگی های زیادی در عرصه های فردی و اجتماعی روبرو می شوند و امکان دارد سرانجام کار آن ها به افسردگی حاد ختم شود.
- مشکل دوم شما ناجرات مندی است، با توجه به مباحث پیش گفته، یکی از مشکلات شخصیتی افرادی که بالانس منابع شخصیتشان بهم خورده و دهن بینی اجتماعی یا همان فیدبک های اجتماعی خیلی در آن ها رشد کرده؛ رفتار ناجرات مندانه است که در روانشناسی به آن ویژگی شخصیتی اطلاق می شود. این ویژگی شخصیتی خود منشاء اختلالات بسیاری است و باید اصلاح شود. و برای اصلاح آن راهکارهای زیادی پیشنهاد شده است و به اندازه ای مهم است که آموزش رفتار جرات مندانه یک از مهارتهای اصلی زندگی قرار گرفته است. مهارت جرات مندی به فرد کمک می کند که بتواند به خود اطمینان داشته باشد، اعتماد به نفس خود را افزایش دهد، احترام دیگران را جلب کند، توانایی تصمییم گیری خود را بهبود بخشد، حقوق خود را حفظ کند، احساس های خود را ابراز کند، روابط خود را بهبود بخشد، اعتراض کند، نظر خود را براحتی بیان دارد، براحتی درخواست خود را مطرح کند، و براحتی درخواست را رد کند.
امّا روش تغییر ناجرات مندی به جرات ورزی:
1. این گونه افراد برای تغییر ابتدا باید بطور مفصل و هر روز مثلا چند دقیقه که رفته؛ رفته؛ زیادتر هم می‌شود، در ذهن خود موفقیتهایی را که جرات ورزی در زندگی شان ببار خواهد آورد را مجسم کنند، تصور کنید که مثلا پدرشان و یا مادرشان و یا مثلا کسی که طرز نگاه و تشویق او به آنها در زندگی خیلی مهم است با دیدن این تحول عظیم در آنها چقدر خوشحال خواهد شد وچقدر به شما افتخار خواهد کرد. وجایگاه اجتماعی شان چقدر از رتبه فعلی خود به درجات بسیار بالا تری صعود خواهد کرد. این کار انگیزه شان را در به چنگ آوردن مهارت جرات ورزی را بالا خواهد برد.
2. باید به عقب ماندگیها و ضربات بیشماری که کمرویی برایشان ببار آورده و خواهد آورد فکر کنند تا انگیزه لازم جهت رهایی از دام آن برایشان ایجاد شود.
3. مسالة دیگری که باید به آن توجه داشته باشید اینست که: یکی از دلایل گرفتار شدن افراد در دام بی جراتی، رودربایستگی و انفعال، عدم آگاهی آنها ازحدود حقوق خود و دیگران است، لذا موقعیت هایی را که در آنها ناجرات مندانه عمل می‌کنند، شناسایی کنند و سپس با تحلیل منطقی این موقعیت ها، خود را برای مواجهه صحیح و جرات مندانه در موقعیت مشابه بعدی آماده کنند.
4. اینگونه افراد باید توجه داشته باشند که محبت و احترام به دیگران و تذکر به آنها در مورد انجام وظایف‌شان بخوبی قابل جمع است. و پرویی و پرخاشگری هیچ ربطی به جرات مندی و قاطعیت ندارد. این باوری غلط است که اگر بخواهید وظایف خود را به نحو احسن انجام دهید با دیگران تضاد پیدا خواهید کرد زیرا انجام وظیفه، افراد وظیفه شناس را خوشحال خواهد کرد و موجب ارتقای شخصیتی شخص خواهد شد و افرادی را که به فکر تنبلی و تجاوز به حقوق دیگران هستند را بر سر جای خو خواهد نشاند.
5. قبل از اینکه مثلا در جمع همکلاسی ها حاضر شوند و یا در میان جمع دوستان و یا فامیل شروع به صحبت کنند، خود را آرام سازند، مثلا با چند تنفس عمیق بر خودشان مسلط شوید و آنگاه سعی نمایند بیانات خود را بصورت آرام، مودبانه، ولی قاطعانه مطرح کنند.
6. برخی از جملاتی را که افراد جرات مند و قاطع بصورت آرام و مودبانه در برخورد با دیگران بکار می برند را یاد بگیرند و در خلوت، جلوی آینه بایستند و با خود تمرین کنند تا بتوانند آنها را در موقعیت های خاص براحتی بکار ببرند.
7. «نه» گفتن را تمرین کنند که در صورت لزوم و موقعیت های اجتماعی مختلف در جاهایی که لازم است براحتی نه بگویند.
8. چون شهرستان محل سکونت خود را ذکر نکرده اید من نمی دانم که آیا امکان شرکت در گروه های آموزش مهارت جرات مندی را دارید؟ یا نه، اما در صورت امکان سعی کنید حتما در این کار گارگاه های عملی شرکت کنید. زیرا شرکت در این کلاسها می تواند بصورت محسوسی جرات مندی شما را افزایش دهد.
9. راهکار دیگر تقویت اراده است، افراد کمرو بخاطر پایین بودن اراده توان انجام برخی از کارها را ندارند در حالی که اگر اراده تقویت شود براحتی قادر به انجام ان کار خواهند بود. البته ضعف اراده می تواند علل مختلفی داشته باشد که باید ملاحظه و بررسی گردد تا راهکار مناسب تجویز گردد.
10. اضطراب جزء جدایی ناپذیر کمرویی است و یکی از روش های مهم در درمان کمرویی شناخت کانون اصلی اضطراب است، بدین معنی که شخص باید شناسایی کند که در چه موقعیت هایی اضطراب به او روی می آورد تا با مطرح کردن آن به یک مشاور مبادرت به درمان ان نماید.
11. استفاده از روش ریلکسیشن می تواند تاثیر بسزایی در کاهش تنش حاصل از اضطراب داشته باشد؛ لذا توصیه می شود این روش را تحت نظر یک مشاور فرا گیرید و قبل از ورود به کانون های اضطراب بکار گیرید.
12. فرد کمرو باید تدریجا و با برنامه ریزی رویه زندگی خود در عرصه اجتماعی عوض کند تا وضع روحی او کم کم بهبود یابد. مثلا با خود قرار بگذارد که به دید و بازدید خویشاوندان برود. اما در اوایل بیش از ده دقیقه توقف نداشته باشد و کم کم مدت آن را بیشتر کند.
13. این گونه افراد باید سعی نمایند به هر بهانه ای که شده با دیگران صحبت نمایند و یا مثلا به بهانه های مختلف در جمع دیگران مطلبی هر چند کوتاه را بازگو کنند.
14. این افراد می توانند از طریق الگو گیری از افراد جرات مند و اسرتیو کم کم به این مشکل خود فایق آیند. مثلا ملاقات با اشخاص جرات مند، رفت و آمد داشتن با آنها، دیدن فیلمها و یا خواندن داستان ها.
15. ارتباط با خدا در بالا بردن آرامش و زدودن اضطراب که نقش مهمی در تداوم کمرویی دارد بسیار موثر است.
16. ورزش کردن عامل مهمی در تقویت اراده دارد و ضعف اراده که از ریشه های کمرویی را کاهش می دهد.
به این نکته توجه داشته باشید که کلید حل مشکل اینگونه افراد، تمرین و تمرین و تمرین آن‌چیزهایی است که گفته شد. و همیشه بیاد داشته که شما پیرو کسی هستید که فرمود: از بزدلی و ناجرات ورزی بپرهیزید که ننگ و نقص است. (علی علیه آلاف التحیه و السلام) منتخب میزان الحکمه روایت 1046

آیا تنبیه جسمی زن در صورتی که خود او راضی باشد و تنبیه وسیله ای برای کسب لذت قرار داده شود از نظر شرعی جایز است یا خیر؟ از نظر روانشناسی چطور چون کم نیستند خانم هایی که به وسیله تنبیه شدن اعم از خشونت جنسی، اسپنک و چوب و فلک تحریک می شوند

چنانچه صدمه ای و آسیبی به بدن زن وارد شود جایز نیست. (1)
در ارتباط های بعدی نام مرجع خود را ذکر کنید.
پی نوشت:
1. سؤال تلفنی از دفتر آیت الله خامنه ای. (0251-7746666).

چرا زنانی که در جنگ به اسارت گرفته شده حتی اگه شوهر دار باشند محرمند به مردهایی که اسیرشون شدند حتی اگه خود زن راضی به این محرمیت نباشند؟چون این حكم اسلمه.ازواج با زن شوهردار كه تو جنگ اسیرش میكنن حلاله.نیازی هم به عقد كردن و مهریه دادن و....نیست وَالْمُحْصَنَتُ مِنَ النِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَیْمَنُكُمْ كِتَبَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ سوره نساء آیه۲۴ ترجمه: و(ازدواج با) زنان شوهردار (نیز بر شما حرام شده است،) مگر آنان كه (به حكم خداوند، در جنگ با كفّار) مالك شده‏اید. (این احكام،) نوشته و قانون خدا بر شماست.این شبهه از طرف مسیحیان و اهل کتاب است لطفا طوری جواب دهید که جواب مسیحیان را داده باشید

پرسشگر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی.
اين حکم مربوط با کافران حربي است. وقتي قبيله و عشيره اي همگي اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک به جنگ با اسلام قيام کردند، مسلمانان بايد از کيان خود دفاع کنند و با آنان بجنگند و تا زماني که شکست آنان قطعي نشده ، دشمن را بکشند و اگر قبل از شکست قطعي ، دشمن پيشنهاد مصالحه داد، امام بر اساس توافق با آنان رفتار مي کند و وقتي شکست آنان قطعي شد، دشمن را به اسارت بگيرند و دشمناني که در جنگ شکست مي خورند و تسليم مي شوند، امام مسلمانان با رعايت مصلحت جامعه اسلامي در مورد آنان اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ تصميم مي گيرد .
بنا بر اين کافراني که براي نابودي کشور اسلامي اقدام کرده بودند بعد از شکست قطعي به اسارت درآمده و به صلاحديد امام به منت یا در قبال فدیه آزاد می گشتنند یا به بردگي گرفته مي شدندو زنان که همراه آنان بودند نیز ، به عنوان کنيز به ملکيت مجاهدان در مي آمدند و همچنان که رزمنده مسلمان مالک برده مرد مي شد و مي توانست او را بفروشد يا به کار بگيرد، مالک زن هم مي شد و اگر مي خواست، می توانست ازاو بهره جنسي ببرد، چون ملک خودش بود، ديگر احتياج به عقد نداشت.
این حکم فقط مربوط به جنگ با کافرانی است که علیه اسلام و جامعه اسلامی شمشیر کشیده و برای به نابودی کشاندن اسلام هجوم آورده باشند.
مسلمانان حق ندارند ابتدا و بدون تبلیغ و دعوت و بدون این که مورد هجوم واقع شوند و برای تحمیل اسلام یا کشورگشایی به سرزمینی حمله کرده و مردان جنگی آنان را بکشند و بقیه را اعم از زن یا مرد به بردگی بگیرند.
اجازه به بردگی گرفتن فقط در مورد مردان و زنانی است که به کشور اسلامی هجوم آورده و در صدد نابودی اسلام و مسلمین هستند و این اجازه هم فقط مربوط به کسانی است که در میدان نبرد حضور دارند و آن هم در صورتی است که امام مسلمانان به بردگی گرفتن اسیران را جایز بداند و اجازه دهد.
البته برده گرفتن شرکت کنندگان در جنگ را اسلام باب نکرد بلکه قانون عمومي آن زمان بود و اسلام هم مخالفت فوري و دفعي با آن را مناسب نديد بلکه به مبارزه تدريجي با آن پرداخت و ضمن پذيرفتن اصل آن، زمينه هاي ورود بندگان به جامعه اسلامي و آزاد شدن و ايمان آوردن آنان را ايجاد کرد.
خلاصه کسي که براي هدم و نابودي گروهي اقدام کرد، با اين اقدام خود به آن گروه اجازه داده اگر بتوانند او را هدم و نابود کنند و اگر آنان بر وي غلبه کردند و به جاي کشتن او ، وي را به بردگي گرفتند و مالک همه منافع او شدند، اين نه تنها ظلم نيست بلکه مقابله به مثل با او و عکس العمل رفتار ظالمانه خودش است واين رفتار با ستمگر متجاوز، نزد هيچ کس ناپسند نبوده ونکشتن و به بردگي گرفتنش، خدمتي به اوست زيرا برده بودن بخصوص اگر مالک، مسلمان معتقد و پاي بند باشد ، در معرض نجات دنيا و آخرت قرار دادن فرد است .
البته اين حکم اسلام به تبع شرايط حاکم در آن زمان و به صلاحديد حاکم اسلامي در آن عصرها بود اما حالا که برده داري و به بردگي گرفتن انسان ها در جهان ممنوع شده، معلوم است که اسلام به اين قانون متمايل تر است و رهبر جامعه اسلامي هم مصلحتي براي به بردگي گرفتن اسيران نمي بيند بخصوص که چهره اسلام را زشت جلوه مي دهد و اسلام و رهبر جامعه اسلامي براي پيمان ها و مواثيق معقول و ارزشمند جهاني ارزش قائل است و داعيه دار چنين پيمان ها و ميثاق هايي است.

اگر زنی که در حال طلاق گرفتن است با مردی نزدیکی داشته باشد پس از طلاق می تواند با آن مرد ازدواج کند یا مرد به او حرام می شود؟

در فرض سؤال که زن هنوز طلاق نگرفته است، با مردی نزدیکی داشته باشد، زنا با زن شوهردار حساب می شود و زنا با زن شوهردار، سبب حرمت ابدی می شود و بعد از طلاق و تمام شدن عده زن نیز نمی توانند با هم ازدواج کنند. همچنین اگر بعد از طلاق شرعی و در زمان عده با زن شوهردار زنا کند و دخول به مقدار ختنه گاه یا بیش تر صورت بگیرد، برای همیشه با هم حرام می شوند. (1)
لطفاً هر گاه سؤال شرعي مي پرسيد، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.

پی نوشت:
1. امام خمینی، تحریر الوسیله، کتاب النکاح، اسباب التحریم، القول فی المصاهره، ص 267، مسئله 22 و 23.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به نام خدا ...

ظاهرا در برخی احادیث و روایات مطرح شده از معصومین (علیهم السلام) داریم که دشمن ما نیست، مگر کسی که در نطفه مشکوک هست و یا صریح تر، نطفه نامشروع دارا هست. حال این سؤال مطرح هست که در صورت صحت این مطالب، این علت تا چه حد توان مؤثر بودن را داراست؟ چه آن که اگر درصد بالایی داشته باشد، چون خود فرد در رخداد آن دخیل نبوده، نمی توان وی را در جایگاه عدم اختیار و تصمیم مؤاخذه نمود و از جهت دیگر نیز، خدای ناکرده به نوعی از قبل توسط خداوند متهم و محکوم شده هست، در حالی که از ذات بی نقص و لطیف الهی بعید است شخصی را حتی با علم به سرنوشت نهایی وی، از قبل قصاص نماید.

پاسخ:
همانگونه كه اشاره شده است برخي از احاديث يكي از علامات زنا زاده را بغض و دشمني با اهل بيت (علیهم السلام)‌ برشمرده و در اين ميان ميل به گناه را در آنها بيش تر مي دانند، آنچنان كه از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود "زنازاده چهار علامت دارد: دشمنى با اهل بيت پيغمبر (صلی الله علیه وآله) و ..." (1) حال درباره فرزندان نامشروع توجه به اين نكته ضروري است كه عوالم هستی به گونه ای خلق شده اند که هر یک با مرتبه وجودی خود متناسب بوده، به دلیل وضعیت هر یک از عوالم، قوانین و سُنَن متناسب با آن وجود دارد. حال این میان عالم مادی که ما در آن زندگی می کنیم، به گونه ای آفریده شده که متناسب با مرتبه وجودی آن بوده، ازاین رو نظام خاصی بر آن حاکم است. اختلافات، تغییر و تحوّل، حرکت اثرگذاری و اثرپذیری و ... از خواص جدایی ناپذیر عالَم به شمار می رود. یکی از سنن عالم، اثرگذاری و اثرپذیری موجودات در یکدیگر است؛ یعنی، علل و عواملی در شکل گیری یک موجود اثر گذاشته، آن موجود از آن علل و عوامل تأثیر می پذیرد. مانند آن که گیاه شدن یک دانه بر اثر خاک، نور و آب بوده، بسته به کیفیت و چگونگی این سه عامل گیاه نیز متغیر می گردد. مثلاً ویژگی های فیزیولوژیک یا بیولوژیک در وضعیت جسمانی یک نوزاد اثر مستقیم دارد، چنان که ویژگی های روحی و روانی والدین در جنین تأثیر قابل توجهی دارد، يا این که به دلیل وضعیت خاص انعقاد نطفه یک جنین از راه غیرمشروع و همچنین روحیه حاکم بر مادر نسبت به پدید آمدن چنین فرزندی، نوزاد متولد شده از راه گناه، گرایش های قوی تری نسبت به گناه دارد. این به دلیل سنن و قوانین متناسب بر عالم مادی است که یک سلسله علل و عوامل در موجودی اثر گذاشته، آن موجود نیز از این سلسله علل و عوامل اثر می پذیرد.
اما در عین حال، در میان موجودات خاکی، انسان از ساختار و ویژگی خاصی برخوردار است. آن نیز به دلیل ترکیب حقیقت انسانی است که معجونی از این سو، جسم و آن سو یعنی روح می باشد.
مکانیزم وجود آدمی به صورتی تعبیه شده است که می تواند در مقابل یک سلسله علل و عوامل در دنیا مقاومت کرده و از آن ها متأثر نگردد بلکه جلوی روند تأثیرگذاری آن ها را بگیرد. به دلیل وجود آگاهی، انتخاب، آزادی و اراده در آدمی، وی می تواند به رغم قرار گرفتن در یک فشار مستقیم از علل و عوامل مادی و فرامادی، مقاومت کرده و روند اثرگذاری آن ها را خنثی نماید بر اين اساس اگرچه در این مسیر افراد زنازاده سختی بیش تری را باید متحمل شوند، چون به جهت خطایی که والدین آن ها مرتکب شده اند، سرشت آن ها میل بیشتری به بدی ها داشته، همان طور که برخی از حلال زاده ها ممکن است.
در اثر عواملی دیگر نظیر حرام خواری، طینتشان شر باشد؛ امّا در نهایت، این گرایش به سمت بدی ها و این پلیدی باطنی، علّت برای فاسد شدن نیست؛ بلکه زمینه آلودگی در آنان بیش تر است. در عین حال، می توانند خود را از آلودگی حفظ کنند؛ هر چند شاید برای شان سخت باشد و محتاج به ریاضت و مجاهدت بیش تر با هواهای نفسانی باشند. این گونه افراد اگر با سختی و مجاهدت جلوی شرارت باطنی خود را بگیرند، ثواب بیش تر و جایگاه بالاتری نسبت به افراد مشابه خود داشته باشند که جبران آن سختی و گرایش به بدی را می نماید. بنابراین، در این جا نیز عدالت خداوند خود را نشان می دهد؛ چون به هر کس به اندازه تلاش او اجر و پاداش و نتیجه می دهد.(2)
بنابراین فرزندان نامشروع, مانند فرزندان طبیعى و قانونى در انتخاب راه سعادت و یاشقاوت آزادند; آنها نـیـز مـى تـوانند با اراده و اختیار خود راه تقوا و فضیلت رابرگزیده, جزء گروه رستگاران و اهل بهشت گردند. ایـن طـور نـیست که آن ها شریر و جانى بالفطره آفریده شده باشند و به هیچ وجه نتوانند خود را از چـنـگـال ناپاکى و گناه رهایى بخشند; لذا از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود" ان ولـد الزنا یستعمل ان عمل خیرا جزى به و ان عمل شرا جزى به (3) فرزند نامشروع از راه تـربـیـت بـه کـار و انـجام وظیفه وادار مى شود; اگر اعمالش نیکو و خیر بود, پاداش خوب داده مى شود. اگر کار زشت و ناپسند انجام داد, کیفر نافرمانى خود را خواهد دید.
حال با اين بيان روشن مي شود كه تولد فرزندي با آثار خاص خود، لازمه نظام عِلّي و معلولي بوده كه البته كليت چنين نظامي براي اين عالم ضروري است و انتظار آنكه چنين نظامي در مواقع خاص و با اراده افراد تأثير نگذارد امري محال است لذا اگرچه اين امر از نظر تشريعي نزد خداوند مذموم و حرام است اما هيچ گاه فرزند به دنيا آمده از قبل توسط خدا متهم و محكوم نيست چرا كه عدالت خداوند حكم مي كند كه پاداش و جزاء براي هر شخص مطابق با آنچه با توجه به امكانات موجود انجام داده، در نظر گرفته شود و اين گونه نيست فرزند را به جرم زنا والدين محكوم و متهم كنند آن چنان كه از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود «لیس علی ولد الزّنا من وزر أبویه شیء؛ (4) گناه پدر و مادر، بر گردن فرزند نیست».

پي نوشت ها:
1- جنتى‏،احمد،نصايح ، چ الهادى،قم 1382 ه ش، ص 190.
2- نجم (53)، آیه 39.
3- محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق ،ج20 ،ص442.
4- مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص 2، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.

من دختری 22سالهمتدین و نماز شب خون و... هستم واز وقتی مسایل جنسی رو تشخیص دادم تا به حالا برای رفع حاجت خود ارضایی کردم همه عواقب و خطرات این گناهم می دونم و بارها هم ترک گناه کردم اما یک نکته اینکه نمی دونم یه جوون که تو اوج شهوت قرار میگیره تسخیر کردنش کار خیلی سخت و لاممکنیه من خیلی دلم می خواد ازدواج کنم خیلی از خدا خواستم التماسش کردم گریه کردم توسل به ائمه کردم اماخواستگار مناسب ندارم....من سالی چند بار ختم قران میکنم در ضمن شاغلم هستمزیبایی نسبی آداب معاشرت قوی ولی نمیدونم چرا شرایط لزدواج ندارکم به هزاران دلیل نتونستم گناهمو گناه کبیره امو که منو شبیه به خوک کرده ترک کنم خواهش میکنم کمکم کنید من یه دردی دارم که جز به خدا به هیچ کس نمی تونم بگم

پاسخ:
اين سابقه بسيار طولاني در خودارضايي به احتمال زياد به وسواسي شدن ان منجر شده است. همان گونه يك فرد وسواسي خود را عاجز از ترك رفتار وسواسي مي بيند شما هم خود را ناچار به انجام خودارضايي مي بينيد.
همان گونه فرد وسواسي با خود درماني يا دعا درماني ختم قرآن درماني صرف نمي تواند بر بيماري اش فائق آيد. شما هم بايد در كنار همه اين امور مثبت و بسيار موثر به درمان تخصصي روي آوريد. درمان تخصصي وسواسي چيزي جز روان درماني و دارو درماني نيست. اين دو با مراجعه به رواشناس باليني و روانپزشك ميسر است. مصرف داروهاي ضد اضطراب و وسواس سهم به سزايي در كاهش اين رفتارهاي آسيب زا دارد. يك روانشناس باليني زن مي تواند بدون اطلاع از اصل مشكل شما (نيازي به خودافشايي نيست) طي چندين جلسه به حل مشكل واقعي شما كمك كند. قطعا بدون كمك تخصصي بسياري از رفتارهاي خود درمانگرانه شما بي اثر يا كم اثر خواهد بود.
به خاطر داشته باشيد ازدواج نيز درمان مناسبي براي ترك خودارضايي نيست و شما بايد با چندين ماه سابقه ترك كامل به ازدواج پا گذاريد.
اساسا تمركز شما بر روي ازدواج در شرايط كنوني بسيار آسيب زاست؛ چرا كه اولا اين امر تا حد زيادي از حيطه اختيار شما خارج است (معمولا پسران به خواستگاري دختران مي روند ) ثانيا اشتغال ذهني به ارضاي جنسي مشروع يعني ازدواج به ارضاي نامشروع شما از طريق خود ارضايي دامن مي زند.
شما بايد به جاي بزرگنمايي و فاجعه سازي نياز جنسي به ساده سازي و كم اهميت سازي ان مبادرت ورزيد. بايد مسائل جنسي را امري پيش پا افتاده قلمداد كنيد و بسيار دور از شان خود بدانيد كه همه فكر و ذكر خود را به آن اختصاص دهيد.
بايد از لذت جنسي لذت زدايي كنيد و حتي آن را با امور مشمئز كننده و تنفر انگيز مانند صحنه خوردن داروي تلخ يا صحنه تهوع تداعي نماييد.
تا زماني كه كام شما از لذت جنسي چه مشروع چه نا مشروع شيرين است ترك خودارضايي ناممكن است.
به گونه ايي در سبك زندگي خود تجديد نظر كنيد كه اگر تا 35 سالگي يا حتي بيشتر شرايط ازدواج برايتان پيش آمد نكرد كمتر دچار تشويش خاطر گرديد.
توصيه مي شود از هر گونه دعای افسرده وار پرهيز نماييد و فارغ از مسئله ازدواج به امور واجب و مستحب خود بپردازيد. همواره خواهان اجابت دعا با قيد مصلحت و حكمت خداوندي باشيد و از هر گونه بي تابي و عجز و لابه فرسايشي پرهيز نماييد.
گناه كبيره خودارضايي سد بزرگي بر سر راه اجابت دعاهاي شماست و چه بسا اگر شما چند سال پيش به اين مهم يعني ترك خودارضايي همت مي گمارديد تا به امروز به تقدير مثبت خود دست يافته بوديد.
به نظام شخصيتي خود فارغ از ازدواج يا هر امر بيروني سامان دوباره ببخشيد و بدانيد شما چه با ازدواج چه بدون ازدواج ارزشمنديد و مي توانيد در بدترين شرايط به انساني تاثير گذار در جهان مبدل گرديد.

چرا ملائکه در دنیا به زیارت حرم امامان می آیند؟ مگر در برزخ نمی توانند به حضور ایشان مشرف گردند؟ (اشاره به حدیث زیارت امام رضا توسط فوجی از فرشتگان در صبح وغروب) یا آیا دنیای برزخ ائمه طاهرین در همین حرم ایشان قرار دارد؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
امامان معصوم آن چنان مقام و منزلتي در پيشگاه خدا دارند كه با اراده او مي توانند با عالم ارواح و برزخ ارتباط داشته باشند ولو اينكه هنوز در قيد حيات دنيوي باشند. اينگونه نيست كه امامي براي ارتباطش با برزخ از طريق مرگ منتقل به برزخ شود. بلكه امام آن چنان احاطه و اشرافي دارد كه هر زمان كه بخواهد به اذن خداوند از عالم برزخ آگاهي پيدا كرده و يا با ارتباطش بركاتي را به بعضي مومنان مي رساند .
به استناد سوره مباركه قدر ملائك وروح در شب قدر بر معصوم نازل مي شوند. با توجه به اين مطلب روشن خواهد شد كه با شهادت امام معصوم و انتقالش به برزخ نه تنها احاطه واشراف معصوم كم نمي شود كه به سبب گذر از قيود ماده بيشتر هم خواهد شددر نتيجه ارتباط او با فرشتگان قطع نمي شود و ملائك از بركات ارواح معصومين بهره مند مي شوند
اگر در روايات آمده كه مزار شريف معصوم از جمله جاهايي است كه فرشتگان در رفت وشد هستند اين به معناي نفي زيارت ارواح آنها توسط فرشتگان نيست بلكه اولا: براي روشن كردن اين حقيقت است كه عظمت و مقام و جايگاه آنها تا آنجاست كه حتي بدن مطهر آنها نيز محلي براي زيارت ملائك شده است و ثانيا: براي تشويق وترغيب مومنان وشيعيان است تا از بركات مزار شريف آنها بيشتر بهره مند شوند .
اما پیرامون برزخ ائمه باید گفت: امامان معصوم نیز مانند دیگر انسانها پس از شهادت به عالمی دیگر منتقل می شوند که از آن به عالم قبر یا عالم برزخ یاد می کنند با این تفاوت که به سبب منزلت ویژه ای که دارندنه تنها احاطه واشراف خاصی در عالم برزخ دارند بلکه می توانند ارتباط با عالم دنیا نیز داشته باشند .در واقع حضور آن بزرگواران در برزخ باعث محدودیت در ولایت آنها نمی شود چنانچه در روایتی از از امام صادق ع نقل شده كه فرمود:
«تعرض الاعمال على رسول اللَّه اعمال العباد كل صباح، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول اللَّه عز و جل وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، و سكت؛ تمام اعمال مردم هر روز صبح به پيامبر عرضه مى‏شود، اعمال نيكان و بدان، بنا بر اين مراقب باشيد و اين مفهوم گفتار خداوند است كه مي فرمايد: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، اين را فرمود و ساكت شد". (1)
پس برزخ معصومین در جای خاصی نیست ویا مکان خاصی ندارند اما قدرت ولایتی آن ها به اذن خدا تا آنجاست که هر زمانی ما به آن ها توسل کنیم اگر قابلیت داشته باشیم از برکات آن ها ولو در برزخ باشند، بهره مند خواهیم شد.

پی نوشت:
1. کلینی. اصول کافی. ترجمه مصطفوی. تهران. دارالکتب الاسلامیه. چاپ اول. ج1. ص318 .

برخی دخترها تقریبا هرماه بین دو عادت ماهیانه خود، چنین مایعی را می بینند. آیا آنها مرتکب گناه استمناء شده اندو باید غسل جنابت کنند؟ اگر نه پس از کجا تشخیص دهند خروج مایع به خاطر عادتی طبیعی بوده یا احساسی شهوانی؟ و اگر بله حکم نماز و روزه ها و اعمالی که بدون غسل و درحالیکه حکمش را نمی دانسته اند چیست؟

پاسخ:
چنین مایع هایی که از دختر ها خاج می شود پاک است و غسل ندارد.
توضیح:
زن با دو چیز جنب می شود و هرگاه جنب شود باید غسل جنابت کند:
1- بوسیله داخل شدن آلت تناسلی مرد به جلو یا عقب زن که اگر به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود زن و مرد هر دو جنب می شوند گرچه منی خارج نشود.
2- بیرون آمدن منی چه در خواب باشد یا در بیداری.
اگر زن بر اثر تحریک های جنسی به قدری تحریک شود که به اوج لذت و شهوت جنسی برسد و در آن حال مایعی از او خارج شود جنب می شود.و اگر به اوج لذت نرسد و مایع خارج شود و یا به اوج لذت برسد ولی مایعی خارج نشود و یا شک کند که مایعی خارج شد یا نه جنب نمی شود و غسل لازم نیست. به دیگر سخن زن اگر یقین به خارج شدن منی پیدا کند جنب می شود و اگر یقین پیدا نکند جنب نمی شود. بنابراین مواقعی که زن بر اثر تحریک های شهوانی مقداری لذت می برد و در آن حال رطوبتی از او خارج می شود چون به اوج شهوت نرسیده جنب نمی شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو و غسل را باطل نمی کند. (1)
اوج لذت و شهوت به حالتي گفته مي شود. که در آن حال معمولا انسان از خود بي خود مي شود و لذت زيادي مي برد و مني بيرون مي ريزد. و بعد از تمام شدن آن حال انسان احساس تخليه شدن و ارضامي کند و حالت شهوتش تمام مي شود و بدنش سست مي شود و حالت تحريک آميزي که قبل از تخليه شدن داشت ديگر آن حالت را ندارد. مثل اين که انسان گرسنه دلش غذا مي خواهد ولي وقتي غذا خورد و سير شد ديگر ميل به غذا ندارد.
پی نوشت:
1. آیت الله خامنه ای، استفتاآت، سوال 171.

صفحه‌ها