دانش تاريخ

چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟
اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

 از حضرت زهرا(س) آمده است:" نزديك ترين حالات زن به خدا آنست كه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نشود. " و يا" بهترين چيز براي زن آنست كه مردي او را نبيند و او هم مردي را نبيند. " با توجه به اينكه امروزه زنان زيادي از كشور خودمان در بيرون از منزل فعاليت دارند، چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟

خاتم پيامبران(ص)، روزي در جمع مسلمانان سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [بسياري از حاضران جواب‏هايي دادند كه مورد تأييد قرار نگرفت تا اينكه‏] حضرت زهرا(س) فرمودند: بهترين چيز براي زنان آن است كه مردي را نبينند و مردي هم آنان را نبيند.

جواب صحيح فاطمه زهرا(س) پس از ناتواني حاضران، چنان پيامبر را به وجد آورد كه فرمود: فاطمه پاره تن من است. (1)

در مورد اين روايت توضيحاتي لازم است:

اول: اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

علامه مجلسي علاوه بر نقل فوق از مصباح‏الانوار، اين حديث را به شرح زير از كشف‏الغمه اربلي به نقل از اخبار فاطمه(س) از ابن‏بابويه به طور مرسل نقل كرده است: امام علي(ع) فرمود: روزي در محضر رسول خدا بوديم و حضرت از ما سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [جواب‏هاي ما مورد قبول واقع نشد ]و از دادن جواب [صحيح ]عاجز شديم. جمع متفرق شد [بدون اينكه جواب روشن گردد ]و من به خانه آمدم و جريان را به فاطمه(س) خبر دادم. ايشان فرمود: "خير للنساء ان لا يَرين الرجالَ و لا يراهنّ الرجالُ"؛ با شنيدن اين جواب به محضر رسول خدا بازگشتم و جواب را به سمع حضرتش رساندم.

حضرت فرمود: تو در جمع و نزد من كه بودي، جواب را نمي‏دانستي، چه كسي تو را از جواب آگاه كرد؟ گفتم: فاطمه. حضرت متعجب و شادمان فرمود: فاطمه پاره تن من است. (2)

دوم: اين روايت از هيچ حكم الزامي بر فعل يا ترك خبر نمي‏دهد، بلكه ناظر به فضيلتي استحبابي است. فقيهان شيعه چون معتقد به آسان‏گيري در دلايل مستحبات هستند، از نقّادي آن چشم پوشيده‏اند.

سوم: به نظر مي‏رسد اين حديث پيام متعالي، صحيح و بلندي دارد كه حفظ حريم و دوري از اختلاط و روابط فساد زاست. اين پيام در احاديث فراوان ديگري تكرار شده است. خلاصه اينكه، سخن مذكور از چنان جلا و درخششي برخوردار است كه به صادر شدن آن از زهراي مرضيه(س) اطمينان مي‏بخشد.

چهارم: خيريت و افضليت مطرح شده در اين حديث، نسبي و غالبي است، يعني در غالب اوقات و در بيش تر برخوردها و فعاليت‏ها بهتر است زن طوري رفتار و عمل كند كه با مردي مواجه نشود. مردي هم با او مواجه نگردد. در بسياري از حيطه‏هاي اجتماعي، آموزشي، خدماتي، سياسي و اداري، زن مي‏تواند و شايسته است از اختلاط، هم‏نشيني و گفتگوهاي صميمي با مردان خودداري ورزد. از اين موارد غير ضروري، فسادخيز و فتنه‏ انگيز اجتناب ورزد. اما مواردي هست كه مواجه شدن زن با مرد و سخن گفتن و. . . لازم و ضروري است مانند ميدان كسب علم زنان از مرداني كه هم‏رتبه علمي آنان در بين زنان يافت نمي‏شود و برعكس، يا مواجه شدن براي امر به معروف، نهي از منكر، سفارش به حق و صبر و. . . ترك چنين مواردي نه تنها خيريت و افضليت ندارد، بلكه مذموم است و از شمول حديث خارج مي‏باشد.

كسب علم در اين سطح و يا امر به معروف و نهي از منكر در آن مرتبه، از قدرت و توان همه زنان بلكه مردان خارج است [و قدرت هم شرط وجوب مي‏باشد]. فقط بعضي زنان هستند كه به اين درجه از شاگردي يا استادي مي‏رسند و يا داراي قدرت امر به معروف و نهي از منكر هستند. براي اين تعداد كم، چون انجام وظيفه ملازم با مواجه شدن با مردان بيگانه و در منظر آنان واقع شدن است. ديدن و ديده شدن عيب نيست و ترك آن فضيلت نمي‏باشد. فضيلت براي اين عده حضور در اجتماع و مواجه با آن مردان براي افاده و استفاده يا امر به معروف و نهي از منكر است.

سخن حضرت زهرا(س) در مورد فضيلت خودداري زن از ديدن مردان و ديده شدن توسط آنان ناظر به ديدن و ديده شدن غالب افراد است كه ديدارها و ملاقات‏هاي شان با شائبه‏هاي گناه و فساد همراه است. بهتر آن است كه حتي‏الامكان از اين ملاقات‏ها و نشست و برخاست‏ها و گفتگوها احتراز شود؛ اما اگر زناني محترمانه و با حرمت و كرامت در اجتماعي ظاهر شوند و به انجام اعمال صالح و مفيد اجتماعي بپردازند، گرچه لازمه چنين حضوري ديدن و ديده شدن توسط مردان بيگانه است، اما حضور بهتر از خودداري از آن است.

زنان پيامبر(ص) با مردان ديگر مواجه مي‏شدند. قرآن آنان را نهي نكرد بلكه آداب و رفتار محترمانه را به آنان آموخت. آنان را از برج‏گونه ظاهر شدن و به ناز و كرشمه سخن گفتن نهي كرد. نه از مطلق خارج شدن از خانه و سخن گفتن با مرد نامحرم.

صحابه بزرگواري همچون سلمان فارسي، ابوذر غفاري و جابر بن‏عبداللَّه انصاري خدمت حضرت زهرا(س) مي‏رسيدند. از ايشان علم مي‏آموختند حتي سلمان در كارهاي منزل به حضرت ياري مي‏رساند.

با توجه به مجموع ادله و روايات و سنت و سيره معصومان به خصوص سيره خود حضرت زهرا(س)، اسلام دعوت‏كننده به رعايت حريم و عفت و حيا در اجتماع توسط عموم و به خصوص زنان است. حضور عفيفانه و محترمانه زن را بر پرده‏نشيني و عزلت‏گزيني زن ترجيح مي‏دهد. زن و مرد را در برابر خدا، خود و اجتماع مسئول دانسته، به كسب علم و كمال و تعالي اجتماعي فرا خوانده است. اين هدف و غايت جز با حضور صحيح، محترمانه، عفيفانه و حريم‏دار زنان محقق نمي‏شود.

پنجم: نكته تربيتي اين حديث از اهميت بسزايي به خصوص براي امروز جامعه اسلامي برخوردار است. حضرت مي‏خواهد به اين نكته توجه دهد كه نشست و برخاست‏هاي غير ضروري و هوس‏آميز، سخن گفتن و خوش و بش‏هاي بي‏حساب و غلط در بين زنان و مردان، اجتماع را فاسد مي‏كند. پرهيز از آن لازم و ضروري است. چون در غالب اين نشست و برخاست‏ها و خوش و بش‏ها زمام امر به دست زن است و مرد طالب و خواستار است كه از ايجاد آن ابتدائاً ناتوان مي‏باشد، پس بايد زنان را نسبت به آن هشدار داد. آنان را آگاه ساخت كه بهترين چيز براي آنان احتراز از اين گونه امور مي‏باشد.

كلام زهراي اطهر(س) رهنمون به سوي عفت و حيا و پوشش است. اگر زنان از اختلاط هاي بيجا و غير ضروري و فسادانگيز با مردان بپرهيزند و به آنان هم اجازه چنين اختلاط هايي را ندهند، اگر در محيط كار بنا را بر رعايت حريم عفت، پوشيدگي، حيا و پاك دامني بگذارند و روابط را بر مبناي انجام وظيفه ديني و انساني و اجتماعي قرار دهند و جز در حد لازم و مفيد و صحيح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهي از منكر، سفارش به حق و صبر، همياري و همكاري در انجام عمل صالح و سبقت‏جويي به سوي رضاي خدا چارچوب ارتباط هاي اجتماعي مردان و زنان باشد، حضور اجتماعي زن، عمل صالح و انسان‏ساز خواهد بود. در غير اين صورت، حضورش جز وزر و وبال خود و اجتماع نيست و عواقب ناگواري به دنبال خواهد داشت.

پي‏نوشت ها:

1. بحارالانوار ج‏100، ص‏238 به نقل از مصباح‏الانوار.

2. همان، ج‏43، ص‏54 به نقل از كشف‏الغمه.

پس راضی به رضای خدا بودن چه میشود؟
حضرت زهرا (س) كاری را انجام نمی دهد كه اشكال داشته باشد.عمل حضرت می تواند الگو باشد، بر این اساس اگر گریه در فراق رسول خدا اشكال داشت ، حضرت زهرا (س) این كار...

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدرشان اینقدر گریستند؟ پس راضی به رضای خدا بودن چه میشود؟

حضرت زهرا (س) كاری را انجام نمی دهد كه اشكال داشته باشد.عمل حضرت می تواند الگو باشد، بر این اساس اگر گریه در فراق رسول خدا اشكال داشت ، حضرت زهرا (س) این كار نمی كرد. از سوی دیگر گریه در فراق عزیزان و شخصیت ها امر منطقی و خواست همگانی است، از این رو انسان ها در طول تاریخ برای عزیزان خود عزاداری و گریه می نمودند.

 داده های تاریخی و سر گذشت اقوام گذشته نیز نشان می دهد :اگر عزیزی -از خانواده ی- از دنیا می رفت و یا یكی از شخصیت های- تاثیر گذار درفرایند جامعه- كشته می شد یا از دنیا می رفت ،مردم برای آنان عزاداری می نمودند . البته نحوه و شیوه عزاداری به حسب فرهنگ ،بافت فرهنگی و سنت های جامعه تفاوت داشت . امروزه نیز همین فرهنگ وجود دارد . مردم برای عزیزان از دسته رفته ، شهدا و قهرمانان شان سالگرد ، و مراسم می گیرند تا یاد و خاطره فدا كاری آنان در تاریخ بماند .نسل های بعد از فداكاری آنان آگاه شوند. عزاداری مردم در سوگ امام  نمونه  این ادعا است. مهم تر از همه در اسلام سفارش شده است كه برای اولیا و امامان عزاداری نماییم. رسول خدا دستور داد كه برای حضرت حمزه - عموی حضرت- عزادری نمایند . یكی از قالب های عزاداری گریه است . گریه تا زمانی كه ضرر جسمی و روحی نداشته  و موجب ناسپاسی نباشد،اشكال ندارد . اتفاقا در اسلام سفارش شده است كه از خوف خدا گریه نماییم، زیرا گریه یكی از عوامل رفع اضطراب و ناراحتی و رسیدن به قرب الهی است:

گریه آدم را رهاند از اضطراب        شد ز وصل حور و حوا كامیاب

نوح ز اشك و نوحه،نامش نوح شد    باب رحمت بر رُخَش مفتوح شد

گریه كرد آتش، گلستان بر خلیل      گریه موسی را رهاند از رود نیل

تا نشد یعقوب چشمش اشكبار       نخل وصل یوسفش نامد به بار

گریه احمد را نبی­الله كرد             گریه حیدر را ولی­الله كرد

مهم تر از همه در روایات در مورد گریه بر اهل بیت رسول خدا - به ویژه - امام حسین تاكید شده  . در روايتي از امام رضا (ع) آمده است: پس بر همانند حسين (ع) بايد گريه كنندگان گريه كنند، چرا كه گريه بر  حضرت گناهان بزرگ را مي‏ريزد. در روایات دیگر به «تباكي» (حالت گريه به خود گرفتن) ثواب هاي زيادي ذكر شده است.

 گریه حضرت زهرا (س) در فراق پدر ، امر طبیعی و مطابق با خواست فطرت و شرع می باشد . البته گریه برای رسول خدا اختصاص به حضرت نداشت ، انسان ها دیگر نیز درفراق رسول (ص) خدا گریه كردند ، اما از آن جا كه حضرت زهرا  به دلیل اینكه دختر حضرت بود-، طبیعی است كه بیش تر از همه در سوگ پدر گریه نماید

 

پی نوشت :

1. عاشورا ، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، ص47 ، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، قم ، 1384.

آیا فردوسی قصد مقابله با اسلام را داشته؟
هم در شاهنامه و هم در زندگی فردوسی، شواهدی وجود دارد كه او را از اين اتهام مبرا مي سازد.

آیا نوشتن شاهنامه توسط فردوسی در تضاد با دین اسلام می باشد و فردوسی قصد مقابله با اسلام را داشته؟

پرسشكر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مركز.

نه تنها اين سخن - كه او در برابر اسلام و قرآن شاهنامه نوشته - را نمي پذيريم؛ بلكه او را يك مسلمان و شيعه مي دانيم؛ زيرا  هم در شاهنامه و هم در زندگی فردوسی، شواهدی وجود دارد كه او را از اين اتهام مبرا مي سازد.

اخذ و اقتباس شاهنامه از متون عربی، به اشعار و امثال سازی محدود نمی شود؛ بلكه در بسیاری از ابیات یا تعبیرات این كتاب، ردّ پای آیات و روایات اسلامی نیز به وضوح قابل تشخیص است.

به عنوان نمونه، در ابتدای بخش مربوط به جنگ بزرگ كی خسرو با افراسیاب، در مدح محمود غزنوی گوید:

پسِ لشگرش هفتصد ژنده پیل   

خدای جهان یارش و جبرئیل

كه برگرفته از آیه ی شریفه: «فَانَّ اللّه َ هُوَ مولاهُ و جبْریلَ» (1) است.

یا در بیت زیر كه در مقدمه داستان بیژن و منیژه آمده:

گهی میْ گسارید و گه چنگ ساخت   

تو گفتی كه هاروت نیرنگ ساخت

پیدا است كه اشارت به آیه شریفه: «... ولكن الشیاطینَ كَفَروا یعلّمون النّاس السحر و ما انزل علی الملكین ببابل هاروت و ماروت...» (2) دارد.

یا این بیت كه در وصف رخش رستم آورده:

به شب، مورچه بر پلاس سیاه   

بدیدی به چشم از دو فرسنگ راه

ظاهراً مقتبس از فرمایش نبوی در آن حدیث مشهور است كه هشدار می دهد، جریان شرك در میان افراد امّتم پنهان تر از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریك است؛ «إنّ الشّرك أخفی من دَبیب النَّمْل عَلی صفَاةٍ سَوْداء فی لَیْلَةٍ ظَلْماء». (3)

یا در ابیات زیر:

چو داری به دست اندرون خواسته   

زر و سیم و اسبان آراسته

هزینه چنان كن كه بایدت كرد   

نباید فشاند و نباید فشرد

الهام گیری شاعر از آیه 29 اسرا: «وَلاتَجْعَلْ یَدَك مَغلولةً الی عُنُقك و لاتَبْسُطْها كُلَّ البَسط فَتَقْعُدَ مَلوما محسورا»، كاملاً قابل تشخیص است.

یا ابیات زیر كه در «هجو نامه» آمده است:

به عنبر فروشان اگر بگذری   

شود جامه ات سر به سر عنبری

و گر تو شوی نزد انگشت گر (4)   

از او جز سیاهی نیابی دگر

تلمیحی است به احادثی چون «مثل الجلیس الصالح و السوء كحامل المسك و نافخ الكیْر» (5) و یا «مثل الجلیس الصالح كمثل الدّادی إن لایجدك من عطره یعلقك من ریحه و مثل الجلیس السوء كمثل التبن ان لم یُحرقك بشرره یؤذك بدخانه». (6)

نیز در وصف زیبارویان كشور مازندران (در واقع در یمن یا هند) كه شوق دیدار آنان، كیكاووس مستبد و خودخواه را آن همه به رنج و تعب افكند، می گوید:

بتان بهشت اند گویی درست   

به گلنار (7) شان روی، رضوان بشست

و یا در جای دیگر:

ز خوبان همه بزمگه چون بهشت   

تو گفتی كه رضوان بر اون لاله كشت

و نیز:

به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت   

ندید و نداند كه رضوان چه كشت

رضوان، خازن و كلیددار معروف بهشت است كه بر اساس روایات گوناگون، مأمور تزیین بهشت در روز بازپسین و بستن درب و تحویل كلید آن به پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله وسلم - است. (8) در برخی روایات آمده است كه حضرت ابوطالب - علیه السلام - در مراسم ازدواج پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - با خدیجه - علیها السلام - فرمود: در این مراسم، عرش و كرسی به اهتزاز در آمده و فرشتگان به سجده افتاده اند و خدای متعال به رضوان وحی نموده است كه بهشت را تزیین نماید، حور و غلمان را به صف كشد، جام های شراب طهور را آماده سازد و دوشیزگان بهشتی را آرایش كند. (9) انعكاس این مضمون اسلامی، در شعر فوق كاملاً محسوس است؛ چنان كه در بیت زیر نیز طنین كلام مولا در خطبه (82) نهج البلاغه در وصف دنیا: «و من ساعاها فاتَتْهُ و مَن قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ»، به وضوح شنیده می شود:

چو دشمنش گیری نمایدت مهر          

و گر دوست خوانی نبینیش چهر

مهم تر از همه، می توان وصف خرد در دیباچه شاهنامه را شاهد آورد كه ابیات گوناگون آن، عصاره آیات و روایات اسلامی در باب عقل، و بعضاً ترجمه مستقیم آن ها است.

برخي از محققان فردوسی را از شیعیان پاك می دانند كه در دوران تاریخ ظلم و خفقان به حمایت از آن حضرت و اهل بیت می پردازد.

در دیباچه شاهنامه چنین آمده است:

حكیم این جهان را چو دریا نهاد / بر انگیخته موج از او تند باد

چو هفتاد كشتی بر او ساخته / همه بادبان ها برافراخته

یكی پهن كشتی بسان عروس / بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند كز دور دریا بدید / كرانه نه پیدا و بن ناپدید

به دل گفت اگر با نبی و وصی / شوم غرقه دارم دو یار وفی

اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای

برین زادم و هم برین بگذرم / چنان دان كه خاك پی حیدرم

فردوسی با این مقدمه در اشعار وارد شاهنامه نویسی می شود. او در ابتدای شاهنامه به طور روشن و واضح، عقیده دینی خود و عشق به علی (ع) را اظهار می دارد و خود را همچون خاك پای حیدر می داند.

با وجود این گونه اشعار، آن ادعای مذكور را چیزی جز سخني از روي بي اطلاعي نمی توان یاد كرد.

 

پی نوشت ها:

1. تحریم (66)، آیه 4.

2. بقره (2)، آیه 102.

3. مجلسی، بحار الانوار، ج 72، ص 93.

4. انگشت گر: زغال فروش.

5. یادداشت های قزوینی، به كوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، ج 6، ص 103.

6. محاضره الادباء، راغب اصفهانی، المكتبة الحیدریة، قم، 416 ق، ج 3، ص 6.

7. گلنار، شكوفه و گل سرخ انار برّی است كه مشّاطگان قدیم در آرایش چهره نوعروسان از آن بهره می جستند.

8.  بحارالانوار، ج 7، ص 331 و 337 و ج 39، ص 204 و 209.

9. همان، ج 16، ص 66.

آيا امام سجاد (ع) با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟
داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت زین العابدين (ع) در منابع امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي...

آيا ايشان (امام سجاد)با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟

داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت علي بن الحسين (ع)  در  منابع  امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي نقل شده،از جمله دانشمندان رجالي  در كتاب هاي خود از حضرت رضا (ع) روايت كرده‏اند   :

«ان المحامدة تأبي أن يعصي الله عز و جل؛

محمدها خودداري مي‏كنند از اينكه خدا نافرماني شود».

راوي گويد:از حضرت پرسيدم:محمدها چه كساني هستند؟

فرمود: محمد بن جعفر،محمد بن ابي بكر،محمد بن ابي حذيفه و محمد بن حنفيه... (1)

بيان ماجراي اختلاف بين محمد حنفيه و امام سجاد:

ابو خالد كابلي(2) روايت كرده كه پس از شهادت امام‏ حسين (ع) و بازگشت امام سجاد (ع) به مدينه ما در مكه بوديم.محمد بن حنفيه مرا خواست و به من گفت:نزد علي بن الحسين برو و بدو بگو:من پس از دو برادرم حسن و حسين بزرگ ترين فرزندان امير مؤمنان هستم . به جانشيني ايشان از شما سزاوارترم . شايسته آن است كه امامت را به من واگذار نمايي . اگر مي‏خواهي داوري را انتخاب كن تا ما محاكمه خود را به نزد او بريم!

ابو خالد گويد: نزد علي بن الحسين (ع) رفتم . پيغام محمد را رساندم . حضرت فرمود : نزد وي بازگرد و بگو:اي عمو! از خدا بترس . آنچه را خداوند براي تو مقرر نفرموده،ادعا نكن! اگر حاضر به پذيرش حق نيستي ،حاكم ميان من و تو حجر الاسود باشد. اگر حجر الاسود به او پاسخ داد،  امام است!

ابو خالد گويد: پاسخ را براي محمد بردم . او نيز حاضر به محاكمه  نزد حجر الاسود گرديد.هر دوي آنان نزد حجر الاسود رفتند .با آن ها بودم.در اين وقت علي بن الحسين (ع) رو به محمد كرده ،فرمود:عمو جان !سالمندتر از من هستي. اينك گام پيش نه و از حجر الاسود بخواه براي تو گواهي دهد!

محمد پيش رفت و دو ركعت نماز به جاي آورد و دعاهايي خواند. سپس از حجر الاسود خواست تا اگر امامت حق اوست، براي وي شهادت و گواهي دهد، ولي حجر الاسود گواهي نداد.آن گاه علي بن الحسين (ع) برخاست و دو ركعت نماز خوانده ،گفت:

اي سنگي كه خداوند تو را گواه زائراني از بندگان خود قرار داده كه به زيارت خانه‏اش مي‏آيند، اگر مي‏داني كه صاحب امر امامت من هستم و امام كه اطاعتش بر همه بندگان خدا واجب است منم،گواهي ده تا عمويم بداند كه در اين باره حقي در امامت ندارد!

 خداوند آن سنگ را به زبان آورد و به زبان عربي آشكاري گفت:«يا محمد بن علي سلم الامر الي علي بن الحسين فانه الامام المفترض الطاعة عليك و علي جميع عباد الله دونك و دون الخلق اجمعين؛

اي محمد بن علي،امامت را به علي بن الحسين واگذار ، زيرا آن امامي كه اطاعتش بر تو و بر همه بندگان خدا واجب است، اوست، نه تو و نه هيچ شخص ديگري از مردم.

در اين وقت محمد بن حنفيه پاي علي بن الحسين (ع) را بوسه زد و گفت:امامت از آن توست ! (3)

برخي به دنبال اين روايت گفته اند : محمد بن حنفيه اين كار را براي رفع شبهه مردم انجام داد و گرنه خود به امامت

 حضرت معتقد بود. (4)

  از امام صادق (ع) روايت شده :محمد بن حنفيه از دنيا نرفت تا آن گاه كه به امامت علي بن الحسين (ع) اقرار نمود. (5)

پي‏نوشت‏ها:

1. الغارات،إبراهيم بن محمد الثقفي،ج2،ص752،،تحقيق : السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث؛

 اختيار معرفة الرجال،الشيخ الطوسي،ج1،ص286،تحقيق : تصحيح وتعليق : مير داماد الأسترابادي / تحقيق : السيد مهدي الرجائي،سال چاپ : 1404،چاپخانه : بعثت - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث؛

شرح أصول الكافي،مولي محمد صالح المازندراني،ج6،ص290،چاپ : الأولي،سال چاپ : 1421 - 2000 م،ناشر : دار إحياء التراث العربي للطباعة و النشر و التوزيع - بيروت - لبنان؛

معجم رجال الحديث،السيد الخوئي،ج16،ص167،چاپ : پنجم،سال چاپ : 1413 - 1992 م؛

قاموس الرجال،الشيخ محمد تقي التستري،ج9،ص20،چاپ : اول،سال چاپ : 1419 ه/ قم،ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.

2. آوردهاند كه ابو خالد در مدت ملازمت با محمد بن حنيفه از اشارات وي درباره مقام والاي امام سجاد(ع) و احترام فوق العادهاي كه محمد براي آن امام قائل بود و نيز با راهنمايي و اصرار يحيي بن ام طويل،به ديدار امام نائل شد . چون امام او را با نام دوران كودكيش (كنكر)خطاب كرد،بر امامت  حضرت يقين آورد.آن گاه به ملازمت ايشان درآمد . چنان پايگاهي يافت كه وي را يكي از ثقات و حواريون امام دانستهاند. دايره  المعارف بزرگ اسلامي ،ج5،ص424

 3. الخرائج والجرائح،قطب الدين الراوندي،ج1،ص258،تحقيق : مؤسسة الإمام المهدي (ع) / بإشراف السيد محمد باقر الموحد الأبطحي،چاپ : اول،سال چاپ : ذي الحجة 1409،چاپخانه : العلمية - قم،ناشر : مؤسسة الإمام المهدي - قم المقدسة؛

بحار الأنوار، علامة المجلسي ،ج46،ص30، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان؛

مناقب آل أبي طالب،ابن شهر آشوب،تحقيق : لجنة من أساتذة النجف الأشرف،سال چاپ : 1376 - 1956 م،ناشر : مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف؛

 إعلام الوري بأعلام الهدي،ج1 ،ص486،الشيخ الطبرسي،تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،چاپ : اول، سال چاپ : ربيع الأول 1417،چاپخانه : ستارة - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم المشرفة.

4.مدينة المعاجز،السيد هاشم البحراني،ج4،ص287تحقيق : مؤسسة المعارف الإسلامية بإشراف الشيخ عزة الله المولائي،چاپ : اول،سال چاپ : 1414،چاپخانه : حافظ،ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم - ايران.

5. كمال الدين- ترجمه كمره‏اي ،ج1 ،ص116،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1377،نوبت چاپ: اول‏.

آزار و اذيت حضرت فاطمه(س) توسط حكومت به چه دليل بود؟
اذيت و آزاري كه پس از رحلت پيامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) روا داشته شد، بيشتر جنبة سياسي داشت، چرا كه حضرت علي (ع) رقيب سياسي حكومت بود، و حضرت فاطمه (س) ...

 آزار و اذيت حضرت فاطمه(س) توسط حكومت به چه دليل بود؟ گوشه اي از اين رنجها را بيان كنيد؟

 

اذيت و آزاري كه پس از رحلت پيامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) روا داشته شد، بيشتر جنبة سياسي داشت، چرا كه شوهر حضرت زهرا (س) علي (ع) رقيب سياسي حكومت بود، و حضرت فاطمه بزرگترين حامي ايشان بود و بيشترين حمايت را از شوهرش داشت.

مهم ترين رفتاري كه از سوي دستگاه حاكمه رنجش آن بانو را در پي داشت، غصب مقام خلافت و جانشيني امام علي و رفتارهاي ظالمانه پس از آن بود. در آن زمان كه حضرت علي (ع) حاضر به بيعت نبود، و در قالب هاي مختلف عدم رضايت خود از حكومت ابابكر اعلام نمود كه يكي از اين راه ها اين بود كه در خانه خود ماند و در برابر حكومت مقاومت نمود. اما دشمنان امام به وضع دلخراش به سوي خانه حضرت زهرا هجوم برده تا علي را براي بيعت به مسجد ببرند و در اثر رفتارهاي ظالمانه خلفا افزون بر آزردن روح آن بانو جسمشان نيز آزرده گشت. (1)

رفتار ديگري كه رنجش خاطر حضرت زهرا را در پي داشت، غصب فدك بود.

با وجود آن كه رسول الله (ص) فدك را در زمان حياتشان به فاطمه (ع) بخشيدند، اما پس از رحلت آن حضرت و تسلط ابوبكر بر خلافت، او فدك را از حضرت فاطمه گرفت و به عنوان رئيس حكومت در اختيار خود قرار داد. فاطمه (ع) مطالبهء ملك خود را كرد و گفت: اين نحله، عطيه و بخشش پيامبر است. ابوبكر در پاسخ از او مطالبه بينه و شاهد نمود تا بدين وسيله فاطمه ثابت كند فدك ملك او است. گرچه از نظر اسلام، هرگاه ملكي در تصرف كسي باشد، از او درخواست بينه و شاهد نمي شود و خود تصرف دليل بر مالكيت است، با اين حال زهرا (ع) براي اثبات حقانيت خود، به ناچار اقامه بينه كرد. علي (ع) و ام ايمن هر دو شهادت دادند كه فدك ملك زهرا است، اما پاسخ ابوبكر اين بود كه شهادت يك مرد و يك زن كافي نيست، بلكه بايد دو مرد و يا يك مرد و دو زن باشد.

زهرا (ع) براي بار دوم علي (ع) ام ايمن، اسماء بنت عميس، حسن و حسين را به عنوان شاهد همراه آورد، اما باز مورد قبول خليفه واقع نشد، به اين دليل كه علي (ع) همسر فاطمه است و حسن و حسين فرزندان او هستند و طرف فاطمه را خواهند گرفت و به نفع او شهادت خواهند داد.

اسماء بنت عميس بدان جهت گواهي اش مورد قبول واقع نگرديد كه همسر جعفر بن ابي طالب بود و به نفع بني هاشم شهادت مي دهد و ام ايمن گواهي اش پذيرفته نشد به اين جهت كه زني است غير عرب و نمي تواند مطالب را روشن بيان كند.

طبق بعضي از تواريخ، پس از آن كه فاطمه (ع) اقامه بينه نمود، ابوبكر نامه فدك را به او داد. فاطمه نامه را گرفت و از نزد ابوبكر خارج شد.

در بين راه با عمر برخورد نمود. عمر پرسيد: فاطمه! از كجا مي آيي؟ در پاسخش فرمود:

از پيش ابوبكر. او را خبر دادم كه "فدك" را پيامبر به من بخشيده و براي او بينه اقامه كردم و او طي نامه اي فدك را به من بازگرداند. عمر نامه را گرفت و به سوي ابوبكر بازگشت و به وي گفت:

فدك را تو به فاطمه داده اي و نامه آن را نوشته اي؟ ابوبكر جواب داد: بلي ! عمر گفت:

علي (ع) آن را به سوي خود مي كشد، و ام ايمن زن است و حرفش مورد قبول نيست. سپس آب دهان را روي آن ريخت و آن را پاره كرد. (2)

حضرت زهرا در مدت كمي كه پس از پيامبر زنده بود، مدام با حكومت، مبارزه سياسي داشت. با آنان قهر سياسي كرد، حتي وصيت كرد كه در جريان به خاكسپاري اش، خلفا حضور نداشته باشند، نيز وصيت كرد كه قبرش به عنوان يك حركت نمادي مخفي بماند.

آن بانو بارها با حكوتمداران بحث كرد و براي اثبات حقانيت شوهر گرامي اش به خانههاي انصار رفت. همه اين حركتها ميفهماند كه درگيري بين فاطمه و متصديان حكومتي، سياسي بود، حتي بنا بر نقل برخي تواريخ تا زماني كه حضرت فاطمه (س) زنده بود، علي(ع) با خليفه بيعت نكرد.

ضمن آن كه چند ريشه دشمني ديگر نيز وجود داشت: يكي درگيري بين عايشه (دختر ابوبكر) و حفصه (دختر عمر) با حضرت فاطمه بود كه ريشة در حسادت داشت. اين دو در برابر عظمت حضرت خديجه و يادگارش حضرت فاطمه (س) احساس حقارت ميكردند. نيز برتريهايي كه امام علي (ع) (شوهر گرامي حضرت فاطمه) داشت كه ديگران به حسادت با حضرت برخاستند. مجموعهاي از اين امور به درگيري سياسي كمك ميكند و نزاع را پررنگتر مينمايد.

براي آگاهي بيشتر به كتاب: رنج هاي حضرت زهرا، تاليف علامه سيد جعفر مرتضي عاملي مراجعه نماييد!

پي نوشتها:

1. عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علي (ع)، تهران: شركت سهامي انتشار، 1351 ش، ترجمه سيد محمد مهدي جعفري، ج 4 ص 274ـ 277؛ مسعودي، علي بن حسين، اثبات الوصيه، قم: بصيرتي ص 110؛ جويني، ابراهيم بن محمد، فرايد السمطين، بيروت: موسسه المحمودي، ج 2، ص 34.

2. صدر، محمد باقر، فدك في التاريخ، ناشر مركز الغدير للدراسات الاسلاميه‏، ص 36-35؛ حسيني دشتي، مصطفي، معارف و معاريف، نشر دانش، قم: 1376 ش، ج 7، ص 748.

آیا از ان چیزی باقی مانده است؟
اصول اربعمأة به 400 اثري مي‌گويند كه توسط اصحاب ائمه نوشته شده بود. موضوع اين مجموعه‌هاي حديثي، كلمات ائمه در موضوعات گوناگون بوده است...

اصول أربعمأة چیست و آیا از ان چیزی باقی مانده است؟

اصول اربعمأة به 400 اثري ميگويند كه توسط اصحاب ائمه نوشته شده بود. موضوع اين مجموعههاي حديثي، كلمات ائمه در موضوعات گوناگون بوده است. "شيخ بهايي" در مشرق الشمسين يكي از قرينههاي صحت حديث نزد علماي شيعه را وجود آن در چند اصل يا تكرار آن در يك اصل و يا وجود حديث در يك اصل كه صاحب اصل از افراد قابل اطمينان قطعي (اصحاب اجماع) نزد شيعه ميداند و همين امر حاكي از اعتماد قدما به محتويات اصول مزبور ميباشد. ظاهراً علت اعتماد به اصول مزبور اين است كه معمولاً اصحاب ائمه عليهمالسلام هنگام شنيدن حديث از امام بدون فوت وقت آن را مينوشتهاند كه قهراً احتمال فراموشي يا كم و زياد شدن متن آن كمتر است.

 مؤلفان اين اصول همگي افراد قابل اعتماد وراست­گو (ثقه) بودهاند، اما همگي شيعهي 12 امامي نبودهاند. شيخ طوسي در كتاب فهرست ميفرمايد: «تعدادي از مؤلفان شيعه و صاحبان اصول اگر چه در نحلههاي مذاهب فاسد بودهاند، اما كتبشان (از جهت راست­گويي و اداء امانت) مورد تأييد و اعتماد است.» در عصر حاضر تعداد اندكي از اصول اربعمأه باقي مانده است، اما وجود آن­ها به صورت كامل حداقل تا نيمهپنجم (زمان تالیف كتب اربعه) قطعي است. قبل از تالیف كتب اربعه ( اصول كافي، من لا يحضره الفقيه، التهذيب، الاستبصار ) اهتمام به حفظ اين اصول زياد بوده است. اما پس از نوشته شدن اين كتب كمكم اهتمام به نگه­داري اصول كم شده است. علت اين امر هم عدم ترتيب موضوعي اين 400 كتاب بوده است كه كار با آن­ها را براي مراجعه كننده مشكل مينموده است. از طرفي هم كتب 4 گانهحديثي تمام محتويات اين اصول را به صورت منظم درآورده بودند. آن­چه از اين اصول در زمان ما باقي مانده تنها 16 اصل ميباشد كه تمام آن به صورت كامل در بخش خاتمهكتاب مستدرك­الوسايل آمده است. برخي از اين اصول به صورت جداگانه نيز چاپ شده است. از مؤلفين صاحب اصل ميتوان به افراد ذيل اشاره نمود:

1. زيد رزّاد، از اصحاب امام صادق (ع)

2. ابيسعيد

3. عاصم بن حميد حنّاط كوفي

4. زيد نرسي

5. جعفر بن محمد حضرمي

6. موسي بن بكر واسطي

7. معاويه بن عمار بن ابي معاويه دهني

8. احمدبن ابي نصر بزنطي، از اصحاب امام رضا (ع)

9. ابان بن تغلب(1) 

پی نوشت :

1. سايت پژوهشكده باقر العلوم لينك :<http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definitionUID=21346> .

لطفااز ابتدا تاآخر نبرد نهاوند راتوضيح دهيد؟
دراين باره به كتاب تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، تهران‏، ناشر: اساطير ، 1375 ش‏ چاپ پنجم‏، ج5، ص1962

لطفااز ابتدا تاآخر نبرد نهاوند راتوضيح دهيدد؟

 دراين باره به كتاب تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، تهران‏، ناشر: اساطير ، 1375 ش‏ چاپ  پنجم‏، ج5، ص1962

منابعي براي مطالعه تاريخ 200 ساله اخير ايران معرفي بفرماييد.
برخی عبارتند از: 1. جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران 2. حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی 3. علی اكبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی ...

لطفا منابعي براي مطالعه تاريخ 200 ساله اخير ايران معرفي بفرماييد.

در باره تاریخ 200 ساله اخیر كتاب و مقالات متعددی سامان یافته اند، كه برخی عبارتند از :

1. جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران

2. حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی

3. علی اكبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران

4. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی- معاونت پژوهشی -تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام 

5. كاظم بجنوردی و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ذیل كلمه " ایران"

6. علی اكبر حصاری ، تاریخ فرهنگی - سیاسی معاصر ایران

7 . عصر بي­خبري يا پنجاه سال استبداد در ايران، ابراهيم تيموري

8 . ظهور و سقوط پهلوي، حسين فردوست

9 . تاريخ بيست سالة ايران ، حسين مكي

 10. علي اصغر شميم ، ایران در دوره سلطنت قاجار

11 . غلامرضا ورهرام  ، نظام سياسي و سازمانهاياجتماعي ايران در عصر قاجار

کتاب هایی در مورد كيفيت جنگهاي ايران و اعراب و شروع آنها معرفی کنید
در اين خصوص به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد: ...

درصورت امكان كتابهايي مستند و درست و در دسترس كه در مورد كيفيت جنگهاي ايران و اعراب و شروع آنها با ذكر نام و موضوع معرفي كنيد؟

  در اين خصوص به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:

-خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري

-كار نامه اسلام، عبد الحسين زرين كوب

 تاريخ ايران بعد از اسلام، عبد الحسين زرين كوب

- تاريخ خلفاء، رسول جعفريان 

-تاريخ ايران از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، حسين مفتخري و حسين زماني

-دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 8، ص 505، مدخل اسلام در ايران

علت جنگ درجمل چه بود وچه پیامدهایی داشت؟
پس از آن كه مردم با امام علی علیه السلام، بیعت كردند، عملكرد او در تقسیم بیت المال و عزل و نصب فرمانداران، خشم عده‌ای را برانگیخت. طلحه و زبیر ...

علت جنگ  درجمل چه بود وچه پیامدهایی داشت؟

پس از آن كه مردم با امام علی علیه السلام، بیعت كردند، عملكرد او در تقسیم بیت المال و عزل و نصب فرمانداران، خشم عدهای را برانگیخت. طلحه و زبیر كه با امام بیعت كرده بودند، آرزوی فرمانداری بصره و كوفه را در سر داشتند، ولی علی علیه السلام با درخواست آنان موافقت نكرد. آن ها نیز به بهانه زیارت خانه خدا، مدینه را به سوی مكه ترك كردند.

از طرف دیگر، بنی امیه كه در دوران عثمان، به گرفتن امتیازات ویژه خو كرده بودند، در حكومت امام  دست شان از بیت المال كوتاه شده بود. برای همین پس از غارت مقدار زیادی از بیت المال در مكه گرد آمدند .همراه با طلحه و زبیر عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، را دوره كردند. آنگاه با استفاده از بیت المالی كه غارت كرده بودند، سپاهی تشكیل دادند و بصره را تصرف كردند.

امام برای سركوب آن ها رهسپار بصره شد. در نبردی كه میان دو سپاه در گرفت، امام پیروز شد. گروهی از سران ناكثین (1) (از جمله طلحه و زبیر) كشته شدند، برخی نیز به اسارت در آمدند كه امام، آنان را بخشید.

در این نبرد عایشه سوار بر شتر بود. سپاه ناكثین گرد شتر او جمع بودند . شتر حكم پرچم آن ها را داشت. از این رو این جنگ به جنگ جمل (شتر نر) شهرت یافت. جنگ جمل در یكی از محلههای بصره به نام حزیبه رخ داد. بیش از یك روز طول نكشید: روز یكشنبه، هجدهم جمادی الاولی سال 36 هجری قمری.(2)

 جنگ اثرات و نتايج سوئي را در بر داشت. بر اساس معنوي اسلام لطمات بزرگي زد .حس كين خواهي را در عرب زنده نمود . اساس اختلاف و عداوت را در آن ها استوار كرد . جنگ ميان بيست هزار نفر سپاهيان علي عليه السلام و سي هزار نفر سپاه جمل بود كه تلفات  آن در حدود پانزده هزار نفر و بعضي بالغ بر هيجده الي بيست و پنج هزار نفر نوشته‏اند.

ديگر از اثرات سياسي جنگ جمل اين بود كه اختلافات قبلي و تفرقه مسلمانان را زيادتر نمود. راه وصول معاويه را به خلافت نزديك تر ساخت! زيرا در طول اين مدت معاويه توانست با استفاده از فرصت به جمع آوري سپاه و فريب مردم اقدام كند . شورش عايشه و طلحه و زبير را در شام اهميت داده و زمينه را براي مخالفت با علي عليه السلام به بهانه خونخواهي عثمان آماده نمايد.

پي نوشت ها :

1. ناكث به معنای كسی است كه رشتهها را پنبه كند. بافتهها را از هم بگسلد. از این رو به افراد پیمانشكن ناكث میگویند. از آن جا كه بسیاری از سرمداران جنگ جمل، اندكی پیش از آن، بیعت كرده بودند، حضرت  آنان را ناكث نام نهاد.

2. الكامل في التاريخ، ج 3، ص221 -231 ، ابن اثير، بيروت، دار صادر ؛

مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ یازدهم، 1379ش، ص 82؛ جعفر سبحانی، فروغ ولایت،قم، انتشارات صحیفه ،1368،چاپ اول، ص363.

صفحه‌ها