دانش تاريخ

چرا امام زمان علیه السلام چهار نایب خاص دارند؟
با توجه به اين كه مشيت الهي بر غيبت امام دوازدهم قرار گرفته بود به همين جهت غيبت صغري مقدمه و آماده سازي براي آن بود.

چرا امام زمان علیه السلام چهار نایب خاص دارند؟ چرا تا يك زمان خاص نواب در اختيار مردم قرار داده شد؟

با توجه به اين كه مشيت الهي بر غيبت امام دوازدهم قرار گرفته بود به همين جهت غيبت صغري مقدمه و آماده سازي براي آن بود.

غيبت صغري از سال 260 هجري (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعني حدود 69 سال بود.(1) در دوران غيبت صغري، ارتباط شيعيان با امام به كلي قطع نبود و آنان، به گونه‏اي خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.

در طول اين مدّت، افراد مشخصي به عنوان «نايب خاص» با حضرت در تماس بودند و شيعيان مي‏توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتي گاه به ديدار امام نائل شوند. از اين رو مي‏توان گفت در اين مدّت، امام، هم غايب بود و هم نبود.

اين دوره را مي‏توان دوران آماده سازي شيعيان براي غيبت كبري دانست كه طي آن، ارتباط شيعيان با امام، حتي در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعني فقيهان واجد شرائط رجوع كنند.

اگر غيبت كبري يك باره و ناگهاني رخ مي‏داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن ها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازي هاي مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغري، به تدريج ذهن ها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد.

اما اين كه چرا اين نائبان تعدادشان چهار تا است بايد گفت تمامي اين مواردازجمله چهار تن بودن نايبان مطابق مشيت الهي بوده است.

پس عدد نايبان در اين راستا اهميت چنداني ندارد. بلكه زمان غيبت صغري كه بستگي به مشيت الهي دارد مهم است. اگر زود تر يا دير تر پايان مي پذيرفت تعداد نايبان بستگي به نياز زماني كم يا زياد مي شد.

پي نوشت:

1. موسوعه الامام المهدي، كتاب الاول، شهيد سيد محمد صدر قم، نوين، ص416-417؛ بحار، ج51، ص366.

آیا میتوان گفت عبدالمطلب مشرك بوده است؟
در منابع تاريخي نام ابولَهَب‌بن عبدالمطّلب، عبدالعُزّي بن عبدالمطّلب بن هاشم، مكني به ابا عتبه آمده است. اما اين مطلب نمي تواند دليل بر مشرك بودن پدر وي يعني...

با توجه به اينكه يكي از فرزندان عبدالمطلب عبدالعزي نام داشت، آیا میتوان گفت عبدالمطلب مشرك بوده است؟

  در منابع تاريخي نام ابولَهَببن عبدالمطّلب، عبدالعُزّي بن عبدالمطّلب بن هاشم، مكني به ابا عتبه آمده است. اما اين مطلب نمي تواند دليل بر مشرك بودن پدر وي يعني عبدالمطلب باشد، زيرا درهيچ يك از منابع تاريخي تصريح نشده است كه عبدالمطلب پسرش را عبدالعزي ناميده باشد و بنابر قول دهخدا اين كنيه را مسلمانان به او داده اند.(1) براي تبيين اين مطلب توضيح مختصري درباره فرهنگ نامگذاري بيان ميكنيم:

مسئله نامگذاري:

1. مسئله نامگذاري در گذشته و بلكه هم اكنون نيز غالبا به دست مادران و يا مادر بزرگان و يا بزرگ قبيله و يا ديگران انجام مي شده و در بسياري از موارد پدران چندان دخالتي نداشته اند، و يا زياد ديده شده كه پدر و مادر براي فرزند نامي انتخاب كرده اند، اما وي به نام ديگري شهرت يافته است.(2)

2. گاهي عوامل بيروني موجب مشهور شدن نامي براي شخصي مي شود.

مانند آنكه كسي در اثر مداومت بر كار، صنعت و يا رفتاري جامعه نامي بر او مي گذارند نفتي، زغالي، خفاش شب و غيره... مثلا در اينكه چرا ابولهب خوانده شده، بر پايه روايتي، خداوند او را به اين كنيه خوانده؛ چون عاقبت او با آتش است. گويا در ميان مردم زمان خويش، بيشتر به كنيه "اباعتبه" خطاب ميشده است.(3)

در مورد نام عبدالعزي براي وي نيز اين احتمال مي رود كه به جهت خدمت گذاري وي به بت عزي اين نام را مردم بر او نهاده باشند. در بعضي از منابع آمده است: وقتي "افلح بننضر شيباني"، متولّي عزّي(بتي در جاهليت)، در بستر مرگ درباره آينده آن ابراز نگراني كرد، ابولهب به او دلداري داد و متعهد شد كه آن را رها نكند. بدين طريق، مدتي سدانت عزّي را برعهده گرفت. در اين هنگام به هركس ميرسيد، ميگفت: اگر عزّي پيروز شود، من با خدمتي كه به او كردهام در امانم و اگر محمّد بر آن پيروز شود كه نميشود، برادر زادهام است!.(4)

پي نوشت ها:

1. دهخدا، لغت نامه دهخدا، واژه ابولهب، ج 2، ص 789، بي جا، بي تا.

2. بن كثير، البداية و النهاية، بيروت، دار الفكر، 1407- 1986، ج2، ص254؛ طبري، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت: دار التراث، چاپ دوم، 1387/1967، ج2، ص248. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري(م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران: اساطير، چ پنجم، 1375ش، ج3، ص807.

3. بلاذري، انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت: ج‏1، ص230، (چاپ‏ زكار، ج‏1، ص 265)

4. واقدي، المغازي، تحقيق مارسدن جونس، بيروت: مؤسسة الأعلمي، چاپ دوم، 1409/1989 ج‏3، ص874.

از ديدگاه رهبر فرزانه صدور انقلاب يعني چه؟
از منظر رهبر فرزانه انقلاب، صدور انقلاب به معنای انتقال ارزش های معنوی و الهی آن و رساندن این رسالت به گوش جهانیان از طریق استفاده از امكانات و ابزارهای ...

از ديدگاه رهبر فرزانه صدور انقلاب يعني چه؟

از منظر رهبر فرزانه انقلاب، صدور انقلاب به معنای انتقال ارزش های معنوی و الهی آن و رساندن این رسالت به گوش جهانیان از طریق استفاده از امكانات و ابزارهای پیام رسانی می باشد كه باید این هدف با استفاده از راه كارهای موجود مانند : دعوت و تبیین مفاهیم و معارف اسلامی در جهان معرفی و تبیین فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی صورت گیرد. بدینسان ، معنای صدور انقلاب كشور گشایی و سلطه جویی و تسلط بر كشور های دیگر نیست .

امام خمینی (ره ) در مقام تبیین معنا و مفهوم صدور انقلاب اسلامی تصریح می كنند : ما از اول گفتیم می خواهیم انقلابمان را صادر كنیم. صدور انقلاب به لشكركشی نیست ؛ بلكه می خواهیم حرفمان را به دنیا بزنیم كه یكی از آن مراكز، وزارت امور خارجه است كه باید مسائل ایران و اسلام و گرفتاریی هایی كه ایران از شرق و غرب داشته است، به دنیا برساند و به دنیا بگوید كه می خواهیم این گونه عمل كنیم. (1)

 همو فرمود : « صدور انقلاب صدور تجاوز و جنگ و به معنای گرفتن زمین های دیگران نیست ... صدور انقلاب به معنای صدور پیام و صدور رسالت انقلاب است. صدور ارزش هایی مانند استقلال، عدم وابستگی، خودكفایی، خصلت های انسانی پاك، ایمان، شرف، افتخار و حمایت از مستضعفان و ... » . (2)

 همچنین امام خمینی (ره ) در جایی دیگر به منظور جلوگیری از هرگونه برداشت غلط از معنای صدور انقلاب خاطر نشان می سازند كه معنی صدور انقلاب ما این است كه این بیداری اسلامی در همه ی ملت ها ایجاد شود و صدور انقلاب با زور و كشورگشایی نیست؛ بلكه در پرتو اسلام و اخلاق اسلامی است ".

این كه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود این معنی غلط را از آن برداشت نكنند كه ما می خواهیم كشورگشایی كنیم . ما همه ی كشورهای مسلمین را از خودمان می دانیم . همه ی كشورها باید در محل خودشان باشند. ما می خواهیم این چیزی كه در ایران واقع شد و این بیداری كه در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت ها فاصله گرفتند و دست آن ها را از مخازن خودشان كوتاه كردند این در همه ی ملت ها و در همه ی دولت ها بشود . آرزوی ما این است... ". (3)

مقام معظم رهبری نیز با اشاره به ضرورت شناسایی مفاهیم جدید انقلاب و عرضه ی آن ها به مشتاقان و طالبان حقیقتی در سطح جهان می فرمایند : " انقلاب اسلامی و نظام اسلامی مفاهیم بكر و تازه ای در دنیا دارد . مفاهیمی دارد كه اگر چه مشتركاتی با دنیا دارد اما اختصاصاتی دارد كه این را از شبیه خودش در مكاتب گوناگون و جریان های فكری و نحله های فكری دنیا جدا می كند؛ باید آن را در بیاوریم و پایش هم بایستیم و بیان كنیم . " (4) همچنین مقام معظم رهبری بااشاره به ویژگی های انقلاب اسلامی و ضرورت پیام رسانی و ابلاغ ارزش های انقلاب می فرمایند : " انقلاب دو جهت داشت : یك جهت مبارزه با استبداد داخلی و حكومت فاسد وابسته ای كه مردم و كشور را بدبخت و بیچاره كرده بود؛ انقلاب می خواست كشور و ملت را نجات دهد؛ مردم در دامن اسلام  اداره شوند و حكومت اسلامی باشد.

 جهت دیگر وجهه ی سخن و پیام نو برای دنیا و بشریت است ؛ این چیزی است كه دنیا را به خود جذب كرد و الا فلان متفكر اروپایی یا غربی یا آفریقایی یا آمریكای لاتین كه امام و انقلاب و نظام اسلامی و حركت مردم را ستایش می كند او كه داخل كشور ما نیست تا از حكومت چیزی فهمیده باشد. پیام جهانی و انسانی اسلام است كه او را به ستایش وادار می كند. جنبه ی دوم بسیار مهم است ؛ ما باید بتوانیم این را بیان كنیم ". (5)

نكته قابل توجه این است كه:

شخصیت های جهانی نیز - ضمن اعتراف به ویژگی های انقلاب اسلامی - خواستار معرفی آن شده است، چنانكه روژه گارودی اندیشمند مسلمان فرانسوی در یكی از مقالات خود انقلاب اسلامی ایران را این چنین توصیف می كند :

" به راستی انقلاب اسلامی كه امام خمینی (ره ) آن را رهبری كرد به هیچ یك از انقلاب هایی كه در قبل بر پا گردیدند، شبیه نیست. در طول تاریخ، انقلاب هایی بودند كه به هدف تغییر نظام سیاسی برپا گردیدند. انقلاب های اجتماعی هم در جهان رخ داده است و نشانگر خشم فقرا علیه اغنیا بود. انقلاب های ملی هم خشم خود را علیه استعمارگران و غاصبان خالی كردند. اما انقلاب اسلامی ایران نیز دارای تمامی این انگیزه ها بود.

این انقلاب علاوه بر موضوعاتی كه گفته شد، دارای معانی جدیدی بود كه نه فقط حكومت سیاسی اجتماعی استعماری را سرنگون كرد؛ بلكه مهم تر از آن تمدن و جهان بینی خاصی را كه در مقابل دین علم شده بود، واژگون ساخت ". (6)

درباره صدور انقلاب به منابع زیر مراجعه فر مایید:

پی نوشت ها :

1 . صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره) كاظم ابراهیمی، ص60-61 ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

2. صحیفة نور امام خمینی ، ج 19، ص 242، (سخنرانی امام در تاریخ 11/8/1364).

3. همان، ج 13، ص 127، (سخنرانی امام درتاریخ  28/7/59 13).

4 . بيانات مقام معظم رهبري ،مورخ 17/11/1380 .

5 . بيانات مقام معظم رهبري، مورخ 17/11/80 13. (در ديدار با اعضاي شوراي عالي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي).

6. نشریه شما، مورخ 10/10/1377 .

چرا؟
انتظار مي رفت كه درباره سياست هاي آمريكا بيشتردقت مي نموديد، اگر چنين مي شد قضاوت شما تغيير مي كرد، زيرا آمريكا از كشورهاي قدرت طلب است كه به منظور تحقق ...

آمريكا بد است؟چرا؟ مگر چه ظلمي در حق ما كرده؟ ما را از دست صدام نجات نداد كه داد؟راه كربلا را براي ما باز نكرد كه كرد؟ در جنگ با عرا ق به ما سلاح نفروخت كه فروخت؟اصلا كي گفته كه آمريكا سلاح مجاني به صدام داده؟! تازه!خود روسيه اصلا به عراق موشك و هواپيما داده!

انتظار مي رفت كه درباره سياست هاي آمريكا بيشتردقت مي نموديد، اگر چنين مي شد قضاوت شما تغيير مي كرد، زيرا آمريكا از كشورهاي قدرت طلب است كه به منظور تحقق اهداف خود دست به هر جنايتي مي زند.

در اين جالازم است به اهداف حمله آمريكا در كشورهاي اسلامي - بويژه عراق-اشاره گردد:

1- هدف سياسي‏: آمريكا درصدد است بر جهان تسلط سياسي يافته و رهبري جهان را برعهده گيرد كه از آن به عنوان نظم نوين جهاني(1) ياد مي‏شود. اصطلاح «نظم نوين جهاني»(New world order) را نخستين بار جرج بوش رئيس جمهور سابق آمريكا پس از پيروزي در جنگ خليج فارس عنوان كرد. كه هدف از آن سلطه آمريكا در جهان بود. آمريكا به منظور تسلط سياسي، به بهانه‏هاي مختلف به كشورها حمله نمود. چنانكه اين كشور علت حمله خود به عراق را وجود سلاح‏هاي كشتار جمعي در اين كشور و هدف از حمله  به افغانستان را وجود گروه القاعده بيان كرد.

2. هدف اقتصادي: آمريكا جهت تأمين انرژي نياز به منابع طبيعي و ذخاير نفت و گاز دارد، از اين رو سعي مي‏كند بر كشورهايي كه اين منابع را در اختيار دارند، تسلط پيدا كند. براي تسلط بر آن كشورها از همه اهرم‏ها بهره مي‏گيرد. عراق- بعد از عربستان- مهم‏ترين منابع و ذخاير نفتي را در اختيار دارد. يكي از اهداف حمله آمريكا به عراق نيز دست يابي به منابع نفتي آن كشور است.

3. هدف نظامي: آمريكا براي تحقق هدف سياسي و اقتصادي، درصدد ايجاد پايگاه‏هاي نظامي در منطقه است، از اين رو در عربستان، قطر، كويت و... پايگاه نظامي دارد. از آن جا كه حضور مستقيم نيروهاي نظامي درمنطقه بازتاب خوبي نداشته، آمريكا درصدد بومي سازي نيروها است، مضافاً بر اين كه آمريكا با ايجاد پايگاه‏هاي نظامي در عراق و افغانستان درصدد محاصره ايران است.

بر اين اساس حمله آمريكا به عراق به منظور تحقق اهداف فوق صورت گرفت، البته در پي اين اهداف ممكن است آثار ديگر مانند سقوط صدام نيز محقق شود، ولي هدف اصلي آمريكا تسلط بر جهان اسلام مي باشد.

در اين جا به برخي از كمكهاي آمريكا به عراق اشاره مي گردد:

"نوامبر ۱۹۸۳ آمريكا در بيانيهاي اعلام كرد كه «دولت آمريكا هر آنچه لازم، و از نظر قانون موجه، است را انجام ميدهد تا عراق در جنگ با ايران مغلوب نشود.

خبرگزاري آمريكايي يونايتدپرس پس از دستگيري صدام در گزارشي نوشت "اين حقيقت نيز اكنون آشكار شدهاست كه برنامههاي شيميايي و ميكروبي صدام در دهه ۸۰ ميلادي بدون حمايت آمريكا ممكن نبودهاست در اين گزارش پيتر گالبري،-يكي از كارمندان وقت كميته روابط خارجي سنا -ميگويد: «حقيقت اين است كه هر گاه عراق قوانين بينالمللي را نقض ميكرد و از سلاحهاي كشتار جمعي استفاده ميكرد بيش از پيش كمكها و حمايتهاي مالي و سياسي از آمريكا دريافت ميكرد» و ميافزايد: «قطعا ما بر رفتار صدام تاثير داشتيم زيرا او را به اين باور رسانده بوديم كه بسيار مهم است كه به علت قتلهايي كه داخل كشور خود انجام ميدهد، تحت تعقيب قرار نگيرد.»"

شركت علمي American Type Culture Collection يك بار در ۱۹۸۶ مجموعهاي از عوامل بيماريزا شامل سهگونه سياهزخم، ۵ نوع سم بوتولينيوم به دانشگاه بغداد فروخت. درخواست عراق براي اين عوامل بيماريزا بار ديگر در ۱۹۸۸ به دليل خصومت دوطرف با ايران پذيرفته شد و اينبار ۱۱ گونه از اين عوامل از جمله ۴ نوع سياهزخم به اين كشور ارسال شد.

نيروي هوايي آمريكا با دستور سازمان سيا اطلاعاتي را كه توسط هواپيماهاي آواكس اين نيرو از مواضع ايران دريافت مي كرد، در اختيار ارتش عراق قرار ميداد.

رونالد ريگان شخصاً به ويليام كيسي(رئيس سازمان سيا) دستور ميدهد كه جهت جلوگيري از شكست عراق در جنگ با ايران، ميبايست سازمان سيا به اين كشور كمك اطلاعاتي نمايد.

قبل از شروع جنگ، آمريكا اطلاعات حساس نظامي ايران را كه شامل نقاط ضعف ارتش ايران و مراكز حساس نظامي بود، در ملاقاتهايي با بعضي رجال سياسي و نظاميان مخالف سيد روحالله خميني دريافت و آنها را از طريق عربستان سعودي به دست سازمان اطلاعات عراق ميرساند.در ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۰ نيروي هوايي آمريكا ۵ فروند هواپيماي شناسايي آواكس را جهت شناسايي عملياتهاي هوايي نيروي هوايي ايران و اطلاعرساني آنها به ارتش عراق، به عربستان سعودي منتقل كرد. سازمان سيا از سال ۱۹۸۰ شروع به در اختيار گذاردن تصاوير هوايي به رژيم بعث عراق كرد. اين تصاوير توسط ماهوارههاي جاسوسي آمريكا از مواضع نيروهاي نظامي ايران و تاسيسات نفتي ايران گرفته شده بود.

روزنامه البيان مدعي شد تنها در يك مورد، رژيم عراق ۴۰ ميليارد دلار از آمريكا وام بلاعوض دريافت كرده است" (2)

گرچه ما در جنگ از سلاح هاي آمريكايي استفاده كرديم، اما اين سلاح را دلال ها تهيه وبه قيمت هاي چندبرابر به ما مي فروختند . آيا اين امر كمك به ايران محسوب مي گردد؟ با توجه به نقش آمريكا در  حمله عراق به ايران،باز مي توان گفت آمريكا ظالم نيست؟

پي نوشت ها :

1. علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، ص 227.

مذهب محرك انقلاب بود یا هدف انقلاب؟
انقلاب اسلامي ايران به جهت تحقق اهدافي مقدس صورت گرفت. اهدافي كه، تماما معنوي و ارزشي و منطبق بر ارزش ها و تعاليم شريعت پاك نبوي اسلامي بودند.

انقلاب- جنگ و جبهه- شهدا

شرح : 1.چرا انقلاب شد؟ مذهب محرك انقلاب بود یا هدف انقلاب ؟ 2.نوع انقلاب ما چه فرقی با سایر انقلاب های دیگه داشت ؟ 3.آیا انقلاب ماصرفا به خاطر فقر اقتصادی یا معزلات عمیق اجتماعی سیاسی رخ داده ؟ 4.وقتی جنگ شد كشور عراق هم اسلامی بود پس ما میتونیم بگیم برای دفاع از اسلام جنگ كردیم ؟ این جنگ اسلام با اسلام نبود ؟ منظورم اینه كه جنگ صلیبی نبود كه تقابل ایدئولوژی ها باشه ! اونا هم مسلمون بودن! 5.افرادی كه رفتن برای دفاع از چی رفتن ؟ دفاع از كشور دفاع از اسلام؟ نتیجه كار اونها دفاع از چی شد ؟ 6.چرا ببرای شهدا تقدس قائل میشیم؟اونا ماورایی نبودن . 7.چرا میگیم شهدا شرمنده ایم ؟چرا میگیم كوتاهی كردیم كوتاهی میكنیم ؟ لطفا منطقی و استدلالی به من جواب بدید.با این فرض كه حرف دلی روی من تاثیری نداره !

اهداف انقلاب اسلامي ايران

انقلاب اسلامي ايران به جهت تحقق اهدافي مقدس صورت گرفت. اهدافي كه، تماما معنوي و ارزشي و منطبق بر ارزش ها و تعاليم شريعت پاك نبوي اسلامي بودند. از جمله:

۱) براندازي حكومت سفاك و جبار پهلوي

۲ ) ايجاد جمهوري اسلامي ايران

۳) حاكم نمودن ارزش ها و مقررات و احكام دين مبين اسلام

۴ ) برچيدن مظاهر فساد و تباهي

۵ ) قطع نمودن دست استعمارگران از ذخاير طبيعي كشور

۶ ) حمايت و اميد دادن به ساير مسلمانان و ممالك مظلوم و مستضعف جهان و ...

 مذهب در كنار ساير عناصر محرك اصلی انقلابيون بود.

ويژگيهايي كه انقلاب ايران را از ساير انقلابها متمايز مي‏سازد عبارتند از:

1- حاكميت الله 2- نفوذ و قدرت معنوي رهبر 3- وحدت و همبستگي تمام اقشار ملت 4- ارتباط بين دين و سياست 5- روحيه ايثار و شهادت طلبي مردم 6- استقلال طلبي 7- آزادي خواهي 8- سازش ناپذيري 9- عدم وابستگي به شرق و غرب 10- حفظ اصول انقلاب حتي در شرايط دشوار 11- رسيدن به پيروزي با كمترين خسارت و خونريزي 12- تغييرات بنيادي و پرهيز از رفوريسم 13- تلاش براي خود كفائي اقتصادي 14- پايگاه مردمي انقلاب و پذيرش آن از سوي ملل آزاده جهان 15- دنبال كردن اهداف عميق انساني و معنوي در كنار اهداف مادي و اقتصادي 16- همراه بودن انقلاب با مشروعيت ديني 17- تفاهم و يگانگي ميان دولت و ملت 18- جامعيت انقلاب اسلامي نسبت‏به همه ابعاد انساني اجتماعی

اگر ما براي انقلاب كه  گروه هاي مختلف وبا انگيزه هاي متفاوت دنبال ان بودند . تنها در پي يك انگيزه باشيم  مانند فقر اقتصادي و يا معزلات اجتماعی ، يك سو نگري است، نگاه جامع آن است كه با كنكاشت در تاريخ سياسي ايران در پي انگيزه ها و اهداف گروههاي مبارز بود .كه مي توان اين دو انگيزه را از اهداف مشترك بيشترين گروه هاي مبارز دانست.

اما در باره جنگ ايران و عراق:

هدف اصلی و واقعی عراق با هم كاری همه جانبه استعمار گران ودر رأس آنان آمریكا جنایت­كار این بود كه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را براندازند. عراق برای رسیدن به این هدف، قرارداد الجزایر را بهانه قرار داد و به ایران حمله كرد. این قرارداد در سال 1975میلادی بین ایران و عراق بسته شد كه طبق آن، اروند رود بین ایران و عراق تقسیم شد و مقرر گردید كه طرفین از آن استفاده كرده و كشتیرانی كنند.

بهانه عراق این بود كه این قرارداد در زمان ضعف عراق بسته شده است و در واقع به طور اجبار و از روی ناچاری مسئولان عراق آن را امضاء كرده اند، اینك كه قدرتمند هستیم دیگر آن را قبول نداریم. به همین دلیل صدام در تلویزیون مقابل میلیونها نفر بیننده قرارداد الجزایر را پاره كرد. هر چند بعد از هشت سال جنگ دوباره مجبور شد كه دوباره تن به قرار داد الجزایر بدهد.

مهم‏ترین دلایل شروع جنگ از سوی عراق عبارتند از:

1. به منظور انتقال مرز آبی دو كشور (خط تالوگ) از اروند رود به ساحل شرقی آن و برقراری حاكمیت مطلق عراق بر  اروند رود.

2. به منظور جدا كردن استان خوزستان از ایران و ایجاد كشوری مستقل تحت سلطه‏ی عراق با نام عربستان.

3. به منظور فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی و روی كار آمدن دولتی غرب‏گرا به جای آن.

4. به منظور به دست آوردن  نقش برتر در خلیج فارس به جای ایران و برتری كامل سیاسی - نظامی بر سایر  كشورهای خاورمیانه و به ویژه كشورهای منطقه بود.

ايران در برابر عراق دفاع نمود و آغاز گر جنگ نيز نبوده همان گونه كه در قطعنامه سال 1388 عراق را به عنوان متجاوز و آغاز گر جنگ معرفي نمودند.

نه تنها در اين جنگ از سوي دولت عراق تنها قلدري و زور گويي مشاهده مي شد بلكه با مردم و حتي وابستگان اين چنين بود پس جنگ در اثر قلدري او بود نه ايدئو لوژي و دفاع ايران در برابر همين زورگويي ها بود .آري حكومت بعث ادعاي اسلام مي نمود.به مانند خوارج و معاويه كه ادعاي اسلام مي نمودند. ولی در برابر حكومت امام علي به فتنه گري پرداختند و با امام جنگ نمودند و همان گونه كه در تاريخ است. امام آغاز گر جنگ نبودند و به فرزندش نيز چنين وصيت نمودند.

امام علی(ع) فرمودند:

لِابْنِهِ الْحَسَنِ (ع) لَا تَدْعُوَنَّ إِلَي مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِيَ بَاغٍ وَ الْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ؛

حضرت، به فرزندش امام حسن - درود خدا بر او - فرمود: جنگ را آغاز مكن. امّا جنگ طلب را پاسخ گوي، زيرا آغازگر، تجاوزگر است و تجاوزگر به خاك هلاكت افتد. (1)

در اسلام شهید واژه‏ای است كه قداست خاصی دارد. این كلمه در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است، اما معیارها و ملاك‏ها متفاوت است. از نظر اسلام هر كس به مقام و درجه شهید نائل آید و اسلام با معیارهای خاص خود او را شهید بشناسد، و واقعا در راه هدف های عالی‏ اسلامی، به انگیزه برقراری ارزش های واقعی بشری كشته بشود، به یكی از عالی ترین درجات و مراتبی كه یك انسان ممكن است در سیر صعودی خود نائل شود، مفتخر می‏گردد.

نتيجه اگر شهدا را تقديس مي شوند به خاطر آن است كه خداوند آنان را تقديس نموده است و جايگاهي رفيعي براي او در نظر گرفته كافي است:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ  (2)

هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده‏اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي‏شوند.

به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براي كساني كه از پي ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏اند شادي مي‏كنند كه نه بيمي بر ايشان است و نه اندوهگين مي‏شوند.

بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمي‏گرداند، شادي مي‏كنند.

 به ذيل اين آيه در تفاسير قرآن رجوع نماييد و رواياتي كه در شان و مرتبت شهداست را مشاهده نماييد.

برای آگاهی بیشتر و پاسخ سایر پرسش ها، با اتاق اين مر كز - در الفور- ( اتاق دين، جوان و پرسمان) ارتباط برقرار وسوالات  خود را مطرح نماييد .

پي نوشت ها :

1. نهج البلاغه، حكمت 225.

2. آل عمران(3)،آیه 169-170.         

كتاب هايي در اين زمينه معرفي كنيد
موضوع آزادي مقوله بسيار مفصلي است و همانطور كه بيان داشتيد، زير شاخه هاي زيادي نيز دارد و پرداختن به تمامي آنها در يك پاسخ نمي گنجد. ما به بخش آزاداي بيان ...

در مورد آزادي اعم از آزادي بيان و آزادي فردي و اجتماعي ازنظر اسلام و جمهوري اسلامي را با سند بيان كنيد

همچنين كتاب هايي در اين زمينه معرفي كنيد

موضوع آزادي مقوله بسيار مفصلي است و همانطور كه بيان داشتيد، زير شاخه هاي زيادي نيز دارد و پرداختن به تمامي آنها در يك پاسخ نمي گنجد. ما به بخش آزاداي بيان پرداخته و شما را به مطالعه منابع ارجاع مي دهيم.

منظور از آزادي بيان آن است كه انسان ها در بيان انديشه و عقايد خود آزاد باشند و آزادانه اظهار نظر نمايند. در اسلام نه تنها «بيان» آزاد است، بلكه بيان بعضي مسايل واجب است. از مصاديق والاي آزادي «بيان» امر به معروف و نهي از منكر است. امر به مشورت و ترغيب به آن، يكي ديگر از احكام ملازم آزادي بيان و اظهار رأي و نظر افراد جامعه است. آن چه در روايات به طور خاص، آزادي بيان را يكي از وظايف مردم در قبال حاكم، مطرح كرده، عبارت «النصيحة لائمة المسلمين» است. امير مؤمنان(ع)، در اين باره مي‏فرمايند: «حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا نمايند و درحضور و غياب نسبت به من خالص خير خواه باشيد».(1)

وجود آزادي بيان در جامعه، براي خيرخواهي حاكم و مصاديق آن (مانند انتقاد صحيح و سازنده همراه با شرايط آن) لازم است. مواردي نظير امر به جدال احسن «ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن»، (2) و «ولا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن»، (3) و امر و ترغيب به گزينش بهترين كلام «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه»، (4) بنابراين در انديشه اسلامي، در اصل ضرورت «آزادي بيان» و ثمرات آن و ضررهاي ناشي از منع آن، هيچ ترديدي نيست.

اما آيا براي «آزادي» حد و مرزي هست؟

 در هيچ نظامي، آزادي بيان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلكه آزادي محدود و در چارچوب ارزش‏هاي پذيرفته شده در هر جامعه است. چارچوب‏ها از هر نظام و جامعه‏اي تا نظام و جامعه ديگر، متفاوت است. مبتني بر جهان‏بيني و نظام فكري آن جامعه مي‏باشد.

«موريس دورژه» درباره‏ چارچوب «آزادي» در دموكراسي مي‏نويسد:

«آيا با اعطاي آزادي به دشمنان آزادي، به آن ها اجازه داده نمي‏شود كه آزادي را در هم بكوبند؟ ... دموكراسي به مخالفان خود اجازه بيان عقايدشان را مي‏دهد؛ ولي تا وقتي كه اين كار را در چارچوب روش‏هاي دموكراتيك انجام دهند.»(5)

 از آن جا كه جمهوري اسلامي مبتني بر آموزه هاي اسلام است، آزادي هاي منطقي و مشروع از جمله آزادي بيان وجود دارد، چنان كه در قانون اساسي انواع آزادي‏ها به رسميت شناخته شده است؛ مشروط بر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي نباشد.

در اصل بيست و چهارم قانون اساسي آمده است:

«نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر آن كه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد...».

در اصل بيست و ششم آمده است:

«احزاب، جمعيت‏ها ،انجمن‏هاي سياسي صنفي و انجمن‏هاي اسلامي يا اقليت‏هاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال آزادي وحدت ملي موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچ كس را نمي‏توان از شركت در آن ها منع كرد يا به شركت در يكي از آن‏ها مجبور ساخت ».

البته در ايران برخي از كاستي و مشكلات در باره آزادي بيان وجود دارد. اميد است كه  كاستي ها برطرف شود.

 براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك:كاظم قاضي‏زاده، انديشه‏هاي فقهي ـ سياسي امام خميني(ره)، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، چاپ اول خرداد 1377؛دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر حقوق اسلامي، انتشارات سمت، تهران 1368؛دكتر سيد محمد هاشمي، حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 1، نشر دادگستر، 1378؛ عبدالحسين خسروپناه، جامعه مدني و حاكميت ديني، انتشارات وثوق، 1379.

 پي نوشت ها:

1. نهج‏البلاغه، خطبه‏ 34.

2. نحل(16) آيه 125.

3. عنكبوت(29)آيه 46.

4. زمر(39) آيه 17 و 18.

5. جامعه‏شناسي سياسي، موريس دورژه، ترجمه ابوالفضل قاضي، نشر ميزان، ص 343.

چرا پس از انقلاب باورهای دینی مردم سست شد؟
حقيقت آن است كه وضع اعتقادي ،سياسي و اقتصادي و ... ايران قبل و بعد از انقلاب تفاوت هاي اساسي دارد. امروزه وضع اين كشور به مراتب بهتر از قبل از انقلاب مي باشد...

چرا پس از انقلاب باورهای دینی مردم سست شد؟

مطالب متعدد را مطرح نموديد كه بيشتر آن ها به وضع كشور و سست شدن باورهاي ديني برمي گردد، لذا اين بحث بيشتر در همين زمينه متمركز شده است:

حقيقت آن است كه وضع اعتقادي ،سياسي و اقتصادي و ... ايران قبل و بعد از انقلاب تفاوت هاي اساسي دارد. امروزه وضع اين كشور به مراتب بهتر از قبل از انقلاب مي باشد .البته ايران بعد از انقلاب دچار برخي از مشكلات و آسيب ها شده است كه بعضي آن ها طبيعي و برخي نيز در اثر موانع مانند جنگ و سوء مديريت ها به وجود آمد است، در عين حال وضع كشور تفاوت پيداكرده است كه اين تفاوت ها در عرصه هاي مختلف ظهور و نمود پيدا كرده است، از جمله اين كه امروزه ايران يكي از قدرت هاي منطقه محسوب و در معادلات سياسي و اقتصادي، نظامي و ... منطقه - حتي جهان - تاثير گذار مي باشد.

افزون بر آن اين كشور مستقل، مقتدر و عزت مند بوده و در عرصه علم، صنعت، اقتصاد و ... قله هاي پيشرفت را فتح كرده است، و اين در حالي است كه ايران قبل از انقلاب كشور عقب مانده و وابسته به بيگانگان و فاقد عزت مندي و اقتدار بود. مهم تر از همه اينكه در ايران قبل از انقلاب با دين و ارزش ها مبارزه مي شد. متصديان حكومت سياست هاي دين زدايي را دنبال مي كردند، و حال اين كه امررزه حاكميت دين يكي از اهداف نظام و مسولان مي باشد. همچنين قبل از انقلاب باورهاي ديني مردم تضعيف و مفاسد گسترش يافته و جوانان به جاي اينكه به تحصيلات بپردازند، دنبال شهوت راني، و مفاسد اخلاقي بودند، كشف حجاب ، رواج قمار و شراب نمونه هايي از گسترش اين نا هنجاري ها بودند و حال اين كه امروزه باور هاي ديني در جامعه قوت يافته و بيشتر جوانان به معنويت روآورده اند، شاهد اين امر شركت جوانان در مراسمات عبادي،مانند اعتكاف، و حضور شان در كربلا ،حج و مسجد جمكران مي باشد.

همين طور اين جوانان بودند كه با معنويت و عشق به امام حسين در جبهه هاي جنگ حضور يافته و حماسه خلق نمودند ، البته قبول داريم كه در كشور برخي مشكلات وجود دارد و زمينه هاي جنگ نرم فراهم شده است و همين امر نيز موجب گرديده است كه اعتقادت برخي از جوانان ما ضعيف گرديده است، ولي اين معنايش اين نيست كه وضع اعتقادي مردم - بعد از انقلاب - بد تر شده است.

جهت آگاهي بيشتر نظر شما را به دو نمونه از پيشرفت هاي ايران جلب مي كنيم كه تفاوت ايران قبل و بعد از انقلاب را نشان مي دهد:

1. رشد علمي و آموزشي

موفقيت هر ساله دانش آموزان ايراني در دست يابي به مقامات جهاني در المپيادهاي علمي در رشته هاي مختلفي همچون فيزيك، رياضي، شيمي، كامپيوتر و ... در رقابت با كشورهاي پيشرفته علمي يكي از شواهد رشد و توسعه علمي كشور در سال هاي پس از انقلاب است. اين موفقيت ها در رشته هاي مختلف المپيادهاي دانش آموزي از اولين سال حضور جوانان مستعد ايراني هر ساله با پيشرفت بسياري همراه بوده است: 3 بار مقام اول جهاني (المپياد شيمي 1374 و 1375، المپياد رياضي 1377)، 2 بار مقام دوم جهاني (المپياد فيزيك 1378 و المپياد شيمي 1380) و 2 بار مقام سوم جهاني (المپياد فيزيك در سال هاي 1374 و 1377) از دست آوردهاي دانش آموزان ايراني است. حاصل شركت ايران در المپيادهاي جهاني دانش آموزي در طي سال هاي 1366 تا 1380 در رشته هاي رياضي، فيزيك، كامپيوتر، شيمي و زيست ، 57 مدال طلا، 92 مدال نقره و 58 مدال برنز بوده است. از جهت رشد كمي در حالي كه تعداد دانشجويان دانشگاه هاي كشور قبل از انقلاب ، از مرز 150 هزار نفر تجاوز نمي كرد ، امروزه به حدود دو ميليون و چهارصد هزار نفر رسيده است. كشوري كه در سال 56 با 33 ميليون جمعيت، نيازمند ورود پزشك خارجي (از كشورهاي در حال توسعه اي همچون هند، بنگلادش ، پاكستان و ...) بوده هم اكنون با جمعيتي بيش از دو برابر، و به تبع آن با نيازي بيشتر به پزشك با مازاد پزشك روبه روست در زمينه پزشك روبه روست در زمينه پزشك متخصص نيز از رقم 7000 نفر در سال 57 به رقم 72792 نفر بيش از 10 برابر رسيده كه آما كم نظيري است.

از جهت رشد كيفي نيز بايد يادآور شد در حالي كه در سال تحصيلي 1359-1358 تعداد دانشجويان دانشگاه هاي دولتي در مقطع دكتري فقط 452 نفر بوده اين تعداد در سال تحصيلي 1381-1380 به بيش از 23000 نفر رسيده است . به عبارت ديگر 5/26 برابر رشد داشته است كه اگر آمار دانشگاه آزاد نيز به آن اضافه شود، به بيش از 50 برابر خواهد رسيد.

بر اساس گزارش موسسه بين المللي اطلاعات علمي ، تعداد مقالات علمي چاپ شده از محققان ايراني در مجلات معتبر بين المللي در طول 10 سال (1993-2003) 600 درصد رشد داشته است كه 3 برابر رشد متوسط جهاني در اين دوره است.

طي دهه اخير، مركز فرهنگي سازمان ملل (يونسكو) چند بار ايران را به عنوان يكي از موفق ترين كشورهاي جهان در مبارزه با بي سوادي معرفي كرده است؛ زيرا ايران توانسته نرخ با سوادي جمعيت 6 ساله و بالاتر را از رقم 7/28 درصد در سال 55 به حدود 85 درصد در سال 1383 ارتقا دهد.

هم اكنون ما شاهد اين هستيم كه ايران در بسياري از فناوري ها نه تنها خودكفا شده بلكه به كشور صادر كننده خدمات فني مهندسي در حوزه هاي صنعت نفت، كشاورزي، بهداشت، سدسازي، تراكتورسازي، هسته اي، خودروسازي ، سلول هاي بنيادين و ... تبديل شده است.

در عرصه علوم نوين، دانشمندان ايراني توانسته اند تا مرزهاي جديد دانش بشري پيش روند و در مواردي نيز از اين مرزها نيز عبور كنند. موفقيت بينظير دانشمندان ايراني در تهيه، انجماد و نگهداري سلولهاي بنيادي جنيني، كه پيش از آن در انحصار 9 كشور دنيا بود، درمان ناباروري، نارسايي قلب و تلاش براي ترميم لوزالمعده براي توليد انسولين به منظور درمان بيماري قند (ديابت) براي اولين بار در جهان از اقدامات كم نظير دانشمندان جوان ايراني در عرصه مهندسي ژنتيك است. در عرصه علوم هستهاي، با وجود موانع و ممانعت كشورهاي غربي و تحريم تجهيزات دو منظوره- داراي كاربرد مشترك در فعاليتها و تحقيقات هستهاي صلحآميز و غير صلحآميز- امروزه ايران به فناوري پيچيده غني سازي اورانيوم دست يافته و به جمع 10 كشور داراي اين فناوري نوين در جهان پيوسته است

2. وضعيت روستاها

فقر و نابساماني جوامع روستايي از مسائل و معضلات مهم و اساسي كشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه به شمار مي رود. به همين جهت برخلاف رژيم گذشته كه تنها به توسعه و آباداني تهران و شهرهاي بزرگ اكتفا مي كرد، بعد از پيروزي انقلاب، توجه به روستاها و مناطق محروم كشور براي دولت و برنامه ريزان از اولويت خاصي برخوردار شد. در اينجا به بخشي از شاخص هاي برخورداري روستاها در سال هاي پس از انقلاب اسلامي اشاره مي كنيم: تعداد مراكز بهداشتي و درماني روستايي در سال 357، 1500 واحد بوده كه در سال 1381 به 7345 واحد رسيده تعداد خانههاي بهداشت از 2500 واحد در سال 1357 به 16561 واحد در سال 1381 افزايش يافته است. برقرساني به روستاها و مناطق محروم و ايجاد تاسيسات زيربنايي از قبيل توسعه شبكه راه هاي روستايي، مخابرات و... در اين مناطق از اقدامات موفقيتآميز پس از انقلاب به شمار ميرود. تعداد روستاهاي برخوردار از برق از 4327 روستا در سال 1357 به 45359 روستا- بيش از 10 برابر - در سال 1380 افزايش يافته است. همچنين طي دوره 1357- 1317 تنها 8000 كيلومتر راه روستايي كشيده شده بود. اما اين رقم بعد از انقلاب به 86000 كيلومتر رسيده است (بيش از 10 برابر در مدتي تقريبا 10 ساله). تعداد روستاهاي بهرهمند از شبكه مخابرات از 312 روستا در سال 1357 به 10429 روستا در سال 1374- بيش از 30 برابر - افزايش يافته. تعداد واحدهاي پستي روستايي هم از 180 واحد در سال 1357 به 4912 واحد در سال 1374- بيش از 25 برابر - رسيده است.

همچنين ايرا ن در عرصه صنعت، وسايل نظامي ، رشد اقتصادي ، و كشاورزي و ... پيشرفت هاي چشمگيري نموده است كه قابل مقايسه با قبل از انقلاب نيست.

منابع:

1) www.aapp2006.co

دستاورد هاي حقوق اساسي ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي چه بوده است؟
مجموعۀ اصول و قواعد حاكم بر روابط حكومت و مردم و نيز اقتدارات وظايف و مسئوليّت‌هاي نهادهاي قانون‌گذاري، اجرايي و قضائي با عنايت به اصل تفكيك قوا حقوق اساسي ...

 دستاورد هاي حقوق اساسي ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در مقايسه با قبل انقلاب چه بوده است؟

مجموعۀ اصول و قواعد حاكم بر روابط حكومت و مردم و نيز اقتدارات وظايف و مسئوليّتهاي نهادهاي قانونگذاري، اجرايي و قضائي با عنايت به اصل تفكيك قوا حقوق اساسي اطلاق ميگردد.

نخستين دست آورددر اين راستا ، شيوه و ساختار حكومتي در ايران است.

پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شيوه حكومتي رژيم پهلوي بر پايه پادشاهي يا حكومت فردي قرار داشت. در حكومت پادشاهي يك فرد با عنوان سلطان يا شاه تمام قدرت سياسي جامعه را در اختيار ميگيرد . اراده شخصي او مظهر اراده سياسي و حاكميت در جامعه تلقي ميگردد. همانگونه كه قانون اساسي در دست رژيم پيش از انقلاب بازيچهاي بيش نبود . در واقع شاه بود كه به تنهايي تصميمات حكومتي را اتخاذ ميكرد. انتصاب يا بركناري نخستوزير، وزرا، صاحبان پستهاي بالا استانداران و غيره تنها به وسيله شاه انجام ميگرفت. به اعتراف دوست و دشمن كابينه، مجلس و قواي ديگر حكومتي از خود هيچ اختياري نداشته و در واقع نقش نهادهاي رسمي نقشي تشريفاتي بيش نبود.

در مقابل نظام جمهوري اسلامي ايران نظامي است كه بر پايه سه ركن اساسي دين، مردم و رهبري استوار گرديده است.

در اين نظام حاكميت اصلي از آن خداست.

 شكل حكومت به صورت جمهوري اسلامي است كه مردم ايران در همهپرسي 1358 با اكثريت قاطع آرا آن را براي خود برگزيدند.

 ساختار حكومتي در جمهوري اسلامي به موجب اصل 57 قانون اساسي از سه قوه مقننه، مجريه و قضائيه تشكيل گرديده كه زير نظر ولايت مطلقه فقيه اعمال ميگردد.

اصول متعددي از قانون اساسي سياستهاي كلي نظام را در تامين حقوق و آزادي هاي فردي تبيين نموده است. اصل سوم قانون اساسي كه فهرستوار وظايف دولت جمهوري اسلامي را بيان ميكند، در اولين بند و مقدم بر همه تكاليف مقرر ميدارد كه نخستين سياست حكومت در قبال مردم بايد در راستاي ايجاد محيطي مساعد براي فضايل اخلاقي بر اساس ايمان، تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي قرار گيرد. اين به آن معناست كه از نخستين سياست هاي كلي نظام جمهوري در قبال جامعه تقدم اخلاق بر امور ديگر بوده است؛ درست همان چيزي كه در رژيم پيشين كم ترين بهايي به آن داده نميشد. رژيم پهلوي با ترويج فرهنگ منحط غربي تحت پوشش آزادي در جامعه عملا سياست خود را در راستاي اسلام زدايي و محو و استحاله ارزش هاي اخلاقي و ديني قرار داده بود. در نظام اسلامي تامين آزادي هاي مختلف فردي در چارچوب قانون(آزادي در رفتار، سكونت، شغل، عقيده، بيان، فعاليتهاي سياسي و احزاب) تامين رفاه و آسايش اجتماعي، تامين امنيت فردي و عدالت قضايي و... از سياست هايي است كه قانون اساسي حركت به سمت آن اهداف را برعهده دولت جمهوري اسلامي ايران نهاده است.

تأمين عدالت در اسلام از جايگاه ويژهاي برخوردار است. بر اين اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه بر مبناي احكام و دستورات الهي اسلام شكل گرفته ،در اين زمينه مقرراتي وضع نموده است. اصل اول از اين قانون حكومت ايران را بر پايه حق و عدل قرآني اعلام ميكند . در اصل دوم نيز ضمن اعتقاد به عدالت الهي، هر گونه ستمگري، سلطهگري و سلطهپذيري را نفي ميكند. در اصل ديگر تأكيد ميكند: «مردم ايران از هر قوم و قبيلهاي باشند از حقوق مساوي برخوردارند. رنگ، نژاد، زبان و مانند اين ها سبب امتياز نخواهد بود»  يا در جاي ديگر ميگويد:

«همه مردم اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند . از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند». در بخشي از اصل سوم نيز تصريح گرديده كه دولت مكلف به رفع تبليغات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه در تمام زمينههاي مادي و معنوي است.

در حالي كه رژيم پهلوي با تظاهر به الفاظ و عباراتي فريبنده نظير آزادي، همگام به تمدن منحط غرب عملا سياست خود را در راستاي به ابتذال كشاندن زنان و تزلزل در بنيان خانوادهها پايهريزي كرده بود. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با توجه و عنايت به مقام رفيع زن و نقش و جايگاه ويژه آن در خانواده و اجتماع، توجه كافي به زن و حقوق او نموده ؛ وي را از حمايت قانوني بيش تري برخوردار ساخته است. اين قانون دولت را موظف ميداند تا ضمن ايجاد زمينههاي مساعد براي رشد شخصيت زن، حقوق وي را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامي تضمين نمايد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي نظامي در ايران شكل گرفت كه مطابق خواست اكثريت مردم مسلمان ايران پايههاي آن بر سه ركن اساسي دين، مردم و رهبري استوار گرديد.

سخن در دستاورد هاي حقوق اساسي ايران بسيار است . پرداختن به اين موضوع به صورت خرد نياز به زمان و فضاي بيش تري دارد كه در يك پاسخ نمي گنجد. از اين رو شما را  به كتاب «حقوق اساسي ايران» نوشته عباسعلي عميد زنجاني ارجاع مي دهيم.

در چه منابع اي ذكر شده است؟
در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي ...

اينكه گفته مي شود بعد از رحلت حضرت رسول (ص) فاطمه زهرا(س)چهل شبانه روز در خانه اصحاب را مي زد از آنها درباره غدير سوال و طلب استمداد و شهادت مي كرد در چه منابع اي ذكر شده است؟

در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه اي درنگ نكرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.

امام علي - طبق گفته "ابن قتيبه دينوري" - شبها حضرت فاطمه را سوار بر چارپايي ميكرد و در مجالس انصار ميگردانيد. فاطمه(س) از آنها ميخواست از امام علي پشتيباني كنند، آنان در پاسخ ميگفتند:

اي دختر رسول خدا ! بيعت ما با ابوبكر انجام شده و كار از كار گذشته است. نميتوانيم نقض بيعت كنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبكر به سوي ما ميآمد، به او مراجعه كرده و رهبري او را مي پذيرفتيم. (1)

پينوشت:

1. ابن قتيبة الدينوري، ابومحمد عبداللّه بن مسلم، الامامة والسياسة، تحقيق الشيري، چاپ: اول، سال چاپ: 1413 - 1371 ش، انتشارات شريف الرضي، ج1، ص29.

آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟
هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و ...

اگر بخواهيم حجابي كه اسلام خواسته را رعايت كنيم بايد دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار و خانه اقوام نرويم چون نه زن بايد مرد نامحرم را ببيند ونه مرد زن نامحرم را. آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟

 جهت روشن شدن حقيقت، پاسخ تان در قالب چند نكته بيان مي شود.

نكته اول: هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و سعادت و خوشبختي انسان است. زيرا بر اساس احكام و قوانين اسلام حضور زن در دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار، عرصه فعاليت هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي و تجاري مشكلي ندارد. مشكل در كيفيت حضور زنان يا مردان در اين عرصه ها و ميادين است.

بر اساس ديدگاه فقهاء و كارشناسان دين اسلام آنچه بر زن واجب و لازم است، پوشش بدن از نامحرم است، خواه با چادر باشد يا با مانتو و. . . ، اما به طور طبيعي چادر بهتر مي تواند پوشش بدن را حفظ كند و از اين جهت چادر حجاب برتر است.

قرآن مجيد خطاب به پيامبرش فرمود:"به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه: خويشتن را با "جلباب" بپوشند كه اين كار براي اين كه به عفت و پاكدامني شناخته ‏شوند و از تعرض(بيمار دل ها) محفوظ بمانند، براي آنان بهتر است". (1)

منظور از جلباب با توجه به كتب لغت و گفتار مفسّران شيعه مانند علامه طباطبايي(2) و فيض كاشاني(3) و گفتار مفسران اهل سنّت مانند قرطبي(4) " چادر و پوششي همانند چادر است... " بر اين اساس مي‏توان گفت: قرآن از چادر يا چيزي مانند آن كه تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است.

درباره پوشش حضرت فاطمه عليها السلام هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد يا عرصه فعاليت سياسي يا حضور در جبهه هاي جنگ و يا براي دفاع از فدك و عرصه فعاليت اقتصادي، همين پوشش نقل شده است. چنان كه آمده است حضرت فاطمه سلام الله عليها مقنعه خويش را بر سر و جلباب بر تن كردند؛(5) يعني پوششي كه تمام تن را فرا مي‏گرفته است.

بنا بر اين اسلام به حضور زنان در جامعه و انتخاب مشاغل با رعايت حجاب و عفاف مخالف نيست. اسلام حق شغل و مانند آن را براي زنان به رسميت شناخته است و در تمامي اين شئون، حقوق زن مورد تأييد و تأكيد اسلام است. ‏ از اين رو است كه در زمان پيامبر(ص) نيز زنان در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي در جنگ‏ها نيز شركت مي‏جستند. و همانند مردان با پيامبر(ص) بيعت مي نمودند و پيمان و ميثاق مي بستند.

اگر به تاريخ اسلام نگاه كنيد مي بينيد كه تاريخ اسلام تاريخ مردان و زنان است. مورخان از هر دو گروه به عنوان ياران و صحابه و راويان حديث از پيغمبر(ص) ياد كرده اند. ابن طيفور بغدادي كه در حدود سال 250 هجري يعني در زمان امام حسن عسكري عليه السلام مي زيسته كتابي دارد به نام "بلاغات النساء" در اين كتاب سخنراني ها و خطابه هاي بليغي كه توسط زنان صدر اسلام ايراد شده آمده است. از جمله خطبه ها و سخنراني هاي حضرت زينب در مسجد جامع دمشق سوريه و در مجلس ابن زياد در كوفه و سخنراني هاي متعدد حضرت زهرا عليها السلام در اوايل خلافت ابوبكر در دفاع از امامت و ولايت امير المؤمنين (ع) و باز پس گيري فدك و غير آن. چنان كه در خصوص زناني كه به عنوان مدرسان احكام فقهي و مفسران قرآن و راويان حديث از پيامبر اكرم و ائمه اطهار (ع) نيز كتاب هاي مستقلي نوشته شده است. در ضريح جديدي كه براي حضرت معصومه ساخته اند، روايتي را انتخاب كرده و نوشته اند، كه راويان و سلسله اسناد كه حدود چهل نفرند، همه زن هستند، و اسم همه آن ها نيز فاطمه است.

آيا همه اين ها نشان دهنده حضور زنان با حفظ حجاب و عفت در عر صه هاي مختلف علم و فرهنگ سياست و اجتماع نيست؟

پي نوشت‏ها:

1. احزاب (33) آيه 59.

2. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 16، ص 361، انتشارات جامعه مدرسين، قم: 1417ق.

3. فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، انتشارات الصدر، تهران: 1415ق.

4. قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 156، انتشارات ناصر خسرو، تهران: 1364ش.

5. طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98، نشر مرتضي، مشهد: 1403ق.

صفحه‌ها