سيره تاريخي از ولادت تا امامت

يكي از دسيسه هاي بني اميه جعل احاديث براي مشوه ساختن پيامبر و خاندان ايشان و يا كتمان فضايل آنان است. در زمان بني اميه حكومت به شدت باورهاي نژادپرستانه داشت.

پرسش:

برخي معتقدند كه امام حسين(ع) مانند ساير اعراب داراي رويكرد نژاد پرستانه بوده و در فتح ايران حضور داشته و به كشتار ايرانيان اقدام نموده است. بر اين اساس آنها شهربانو را كنيز امام حسين(ع) توصيف نموده اند نه همسر ايشان؟

پاسخ:

شايد منشا اين برداشت جمله اي باشد كه از ابي عبد الله(ع) نقل شده كه عجم را دشمن داشته است.
حضرت درضمن نامه اي كه به حاكم ري مي نويسد، به اين مطلب اشاره مي كند، اين مطلب با آب و تاب فراوان در سايت هاي مخالف شيعه و اسلام نقل مي شود، در حالي كه از چندين جهت اين روايت مخدوش است.
اولين منبعي كه اين روايت را آورده، كتاب معاني الاخبار شيخ صدوق است: عن الحسن بن يوسف عن عثمان بن جبله عن ضريس بن عبد الملك قال سمعت ابا عبد الله(ع) يقول: نحن قريش، وشيعتنا العرب، و عدونا العجم. (1)علامه مجلسي در ذيل روايت آورده: بيان: وشيعتنا العرب اي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و ان كان عجما و العجم المذموم من كان عدونا، و ان كان عربا. يعني عرب خوب شيعيان مايند، گر چه عجم باشند. عجم بد دشمنان مايند، گر چه عرب باشند. (2)
نكته ديگر اينكه منظور از ابي عبدالله در اين روايت، امام صادق(ع) است، نه امام حسين(ع)! كه برخي دچار يك اشتباه بزرگ شده اند. زيرا يكي از كنيه هاي امام صادق ابي عبدالله است. در كتب روايي هرگاه ابي عبدالله آمده، منظور امام صادق است. سند روايت ضعيف است: در سند روايت عثمان بن جبله به چشم مي خورد كه از نظر متخصصان علم رجال مجهول است. همچنين سلمه بن الخطاب كه نجاشي متخصص فن رجال مي گويد: او در حديث ضعيف است. پس مي بينيد كه اين حديث ضعيف است و قابل استناد نمي باشد.
نتيجه آنكه اگر هم حديث را بپذيريم، با همان مفهومي كه از علامه مجلسي نقل كرديم، پذيرفته شده است، يعني: عرب خوب اگر هست، از شيعيان ما است، گر چه عجم باشد و عجم بد اگر هست، از دشمنان ما است، گر چه عرب باشد.
افزون بر اين ها روايت را به امام حسين(ع)نسبت داده اند كه به حاكم ري نوشت... در حالي كه امام حسين(ع)در سال 4 هجري متولد شد و ري در سال 19 يا 22 هجري فتح شد. يعني امام حسين(ع)در آن زمان 15 يا 18 ساله بوده! آيا امام حسين(ع)كه در آن زمان جواني حد اكثر 22 ساله بوده، در حالي كه پدرش خانه نشين و مورد قهر حكومت بود، از چه جايگاهي و به چه دليلي بود و چطور به فرماندار ري نامه نوشت؟
نتيجه آنكه روايت سندا ضعيف و دلالتا نيز در مقام عجم ستيزي نيست.
حضور امام حسين(ع)در جنگ با ايران:
از منابع معتبر استفاده مي‌شود كه امام حسن و امام حسين(ع) در فتح ايران شركت نكرده‌اند. برخي از مورخيني كه بر عدم حضور ايشان در فتح ايران تاكيد دارند عبارتند از: ابن اثير، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، آنها معتقدند كه امام حسن و امام حسين(ع) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شركت نداشتند... (3) اگر برخي مورخان، مانند طبري اين مطلب را آورده است صحت ندارد، زيرا طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل مي‌كند. كه برخي دروغگو و غير موثق بوده‌اند، از جمله سيف بن عمر كه خيلي از مطالب مربوط به جنگ‌هاي ايران و عرب‌ها و مطالبي را كه از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي(از مورخان) معتبر مي‌گويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهره‌هاي ضعيف هم روايت كرده است او روايات سيف بن عمر را كه متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، نقل مي‌كند. (4)
نقش بني اميه در تخريب چهره اهل بيت(ع):
دشمني بني اميه با خاندان پيامبر بر كسي پوشيده نيست. پس از رحلت رسول خدا در همه حوادث تلخي كه بر خاندان پيامبر گذشت، رد پاي بني اميه به ويژه معاويه به روشني ديده مي شود. يكي از دسيسه هاي بني اميه جعل احاديث براي مشوه ساختن پيامبر و خاندان ايشان و يا كتمان فضايل آنان است. اين را بسياري از محدثان و مورخان شيعه و سني گوشزد كرده اند. در زمان بني اميه حكومت به شدت باورهاي نژادپرستانه داشت. عجم را موالي مي خواندند. آن ها را از عرب پست تر مي شمردند. جايگاه ايرانيان نزد اهل بيت:
رفتار و موضع ائمه شيعه با اين باور نژادپرستانه عرب مقابله مي كرد و جايگاه ويژه اي براي آنان قائل بودند. مرحوم شيخ عباس قمي، در سفينه البحار اين روايت و چند روايت ديگر را در كنار هم براي بيان فضيلت هاي عجم و خدمات آن ها به اسلام آورده است، در كتاب مذكور مي خوانيم: زماني كه اسيران دربار فارس به مدينه وارد گرديدند، عمر بن خطاب خواست كه زنان آنان را به فروش رساند و مردان آن ها را برده قرار دهد تا آن ها افراد پير و فرتوت و ضعيف را بر دوش خود قرار دهند و طواف كعبه دهند. امير مومنان علي(ع) فرمود كه پيامبر دستور داده است"" گرامي داريد بزرگان قوم را اگر چه مخالف شما باشند ""و اين قوم فارس حكيمان كريم هستند و با ما صلح پيشه كردند و رغبت در دين اسلام نمودند. پس آن ها را آزاد مي نماييم در راه خدا، اين حق من و حق بني هاشم است. (5)
نيز منصور خليفه عباسي گروهي را از مردمان عجم را براي قتل امام جعفر صادق خواست. اما آن ها امام(ع) را احترام نمودند و در مقابل او به رسم ادب به خاك افتادند. امام رضا(ع) فرمود: خداوند منت گذارد به پذيرش اين دين بر اولاد عجم اما از برخي از نزديكان پيامبر اين منت سلب شد. امام علي(ع) نيز در حديثي فرموده اند: مي بينم عجم را كه در خيمه هايي كه در مسجد كوفه برافراشته اند، قرآن را به مردم همان گونه كه نازل گرديده، تعليم مي نمايند. (6)
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 404، سال چاپ 1379 - 1338 ناشر مؤسسه النشر الإسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرفه.
2. علامه مجلسي، بحار الأنوار،  ج 64، ص 176، سال چاپ 1403 - 1983 م، ناشر دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان.
3. احمد زماني، حقايق پنهان، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، مركز انتشارات، 1380، ص 117.
4. جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، سال انتشار: 1373ش، سازمان چاپ و انتشارات، ص 124.
5. كتاب الغيبه نويسنده محمد بن إبراهيم النعماني، ص 333، سال چاپ 1422 چاپخانه مهر - قم ناشر أنوار الهدي.
6.  شيخ عباس قمي،  سفينته البحار، جلد دوم، چاپ قديم، ص164."
 

چرا امام حسين(ع) در زمان معاويه قيام نكرد؟
دلايل اينكه امام حسين(ع) در مقابل معاويه قيام نكرد، ريشه در اموري دارد، كه به برخي اشاره مي شود: اول: وجود صلحنامه ...

چرا امام حسين(ع) در زمان معاويه قيام نكرد؟

 دلايل اينكه امام حسين(ع) در مقابل معاويه قيام نكرد، ريشه در اموري دارد، كه به برخي اشاره مي شود:

اول: وجود صلحنامه؛‏

از آنجا كه امام حسن(ع) با معاويه صلح كرده بود، امام حسين(ع) هم به احترام برادر هم به دليل تغيير نكردن شرائط به اين صلح وفادار بود، چنانكه در يكي از جواب‏هاي خود به نامه‏هاي معاويه، خود را پايبند به صلح نامه معاويه با امام حسن(ع) معرفي كرده و اتهام نقض آن را از خود به دور دانسته است: "و معاذ اللَّه ان انقض عهداً عهده اليك اخي الحسن(ع)". (1)

دوم: موقعيت اجتماعي معاويه؛‏

شخصيت معاويه نزد مردم آن زمان و به ويژه شاميان، به گونه‏اي مثبت تلقي مي‏شد، كه همين امر قيام عليه او را مشكل مي‏ساخت؛ زيرا آنان او را به عنوان صحابي پيامبر، كاتب وحي و برادر همسر پيامبر (خال المؤمنين) مي‏شناختند. به نظر آنان، معاويه نقش فراواني در رواج اسلام در منطقه شامات و به ويژه دمشق داشت.

همچنين تجربه حكومت‏داري او و افزوني سنّش بر امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، دو عامل ديگري بود، كه خود در نامه‏هايش به امام حسن(ع) به عنوان عواملي براي اثبات بيشتر شايستگي‏اش مطرح مي‏كرد. (2) فلذا با توسل به اين موارد و امكانات حكومتي مي‏توانست در مقابله با امام حسين(ع)، در اذهان مردم مانور بيشتري داده و شبهه ايجاد نمايد.

سوم: سياست‏مداري معاويه؛‏

پس از انعقاد قرارداد صلح گرچه معاويه از هر فرصتي براي ضربه زدن به بني هاشم -به ويژه خاندان علوي- استفاده مي‏كرد و در اين راه حتي تا به شهادت رساندن امام حسن(ع) پيش رفت، (3) اما در ظاهر چنين وانمود مي‏كرد، كه به بهترين وجه ممكن، با اين خاندان -به ويژه شخص امام حسين(ع) - مدارا مي‏كند و حرمت آنان را پاس مي‏دارد. در اين راستا مي‏توانيم، ارسال هدايايي از سوي معاويه براي شخصيت‏هايي چون امام حسن(ع)، امام حسين(ع) و عبداللَّه بن جعفر را شاهد بياوريم. (4)

اين مدارا تا آن جا بود، كه در آستانه مرگ به فرزندش يزيد، سفارش امام را نمود و ضمن پيش‏بيني قيام او، از يزيد خواست كه او را به قتل نرساند. (5)

امام حسين(ع) هم كه شناخت خوبي از معاويه و دسيسه هاي او داشت، مي‏دانست، كه در صورت قيام عليه معاويه - به ويژه با توجه به سياست‏هاي معاويه - افكار عمومي او را ياري نكرده و با توجه به ابزارهاي تبليغاتي حكومت، حق را به معاويه خواهند داد.

چهارم: شرايط زمانه؛‏

هر چند عدّه‏اي از كوفيان بلافاصله پس از شهادت امام حسن(ع)، به امام حسين(ع) نامه نگاشته و خود را منتظر فرمان امام معرفي كردند، (6) اما آن حضرت به خوبي مي‏دانست، كه با توجّه به عواملي همچون ثبات و استحكام قدرت مركزي در شام، تسلّط كامل باند اموي بر شهر كوفه، سابقه عملكرد سوء كوفيان در برخورد با امام علي(ع) و امام حسن(ع)، چهره به ظاهر وجيه معاويه در بيشتر نقاط مملكت اسلامي و... در صورت قيام احتمال موفقيت بسيار كم خواهد بود و چنين قيامي به جز هدر دادن نيروهاي اندك، معرفي شدن به عنوان ياغي و خروج كننده بر حكومت به ظاهر اسلامي و شكست و كشته شدن خود نتيجه‏اي در بر نخواهد داشت. در حالي‏كه در هنگام قيام عليه حكومت يزيد، شرايط زمانه كاملاً بر عكس اين شرايط بود.

پي نوشت:

1. گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم(ع)، موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، قم، دارالمعروف، چ اول، 1373ش، ص 239.

2. ابو الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفه، بي تا، ص67.

3. مفيد، الإرشاد في معرفه حجج الله علي العباد، قم، كنگره شيخ مفيد، چ اول، 1413ق، ج2، ص67.

4. موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، پيشين، ص 209 و 210.

5. دينوري، الاخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضي، 1368ش، ص226.

6. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا، ج2، ص228.

آيا پيامبر اكرم(ص) قبل از شهادت امام حسين(ع) براي او گريه کرده؟
در برخي روايات آمده، كه رسول خدا(ص) از شهادت امام حسين(ع) خبر داده و بر مصايب او گريه كرده است.

 آيا پيامبر اكرم(ص) قبل از شهادت امام حسين(ع) براي او گريه و عزاداري نموده اند؟

 در برخي روايات آمده، كه رسول خدا(ص) از شهادت امام حسين(ع) خبر داده و بر مصايب او گريه كرده است.

اسماء بنت عميس در اين باره روايت مي كند: " در ولادت حسن و حسين قابله جده ات فاطمه(عليها السلام) بودم. وقتي حسين(عليه السلام) به دنيا آمد، رسول خدا(ص) به سراغ من آمد و فرمود: اي اسماء فرزندم را بياور. حسين را در پارچه سفيدي قنداق كرده، به دست آن حضرت دادم. در گوش راست اذان و در گوش چپ ايشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشته و گريستند! عرض كردم: چرا گريه مي كنيد؟ فرمود: بر اين پسرم! گفتم: او كه هم اكنون متولد شده است. فرمود: اي اسماء! پسرم را گروه ستمگران خواهند كشت، خداوند شفاعتم را به ايشان نرساند! اين مطلب را براي فاطمه مگو، چون تازه بچه دار شده است". (1)

از ام سلمه(يكي از همسران پيامبر) نيز در اين باره چنين روايت شده است: "در يكي از شب‏ها حضرت رسول(ص) از ما دور شدند. غيبت مقداري به طول انجاميد، پس از مدتي‏ آمدند، در حالي كه غبار آلود و گرفته به نظر مي رسيدند و دست خود را روي هم گذاشته بودند، عرض كردم: يا رسول اللَّه(ص) تو را غبار آلود مي‏بينم، فرمودند: مرا در اين شب به عراق بردند و در محلي به نام كربلا فرود آوردند. در آن جا محل شهادت حسين(ع) را ديدم، كه با گروهي از فرزندان و اهل بيتم در آن جا شهيد خواهند شد. همواره خون آن ها را جمع مي كردم و اينك مقداري از آن خون ها در دست من موجود است. در اين هنگام پيغمبر خون‏ها را به من دادند و فرمودند: اين خون را نگه داريد. خون را از آن جناب گرفتم؛ در حالي كه مانند خاك سرخي بودند، خون را در ميان شيشه‏اي نگه داشتم، هنگامي كه امام حسين عليه السّلام به طرف عراق حركت كردند، هر روز آن شيشه را نگاه مي كردم و او را مي‏بوئيدم و به مصيبت او مي گريستم. روز دهم محرم كه فرا رسيد، اول روز به شيشه نگاه كردم. به حال اول ديدم و در آخر روز بار ديگر نگاه كردم. مشاهده كردم، تبديل به خون غليظي شده، ناگهان فريادي كشيدم، ليكن از ترس دشمنان مطلب را مخفي داشتم. همواره در انتظار بودم، كه ناگهان خبر قتل حسين بن علي عليهما السّلام را در مدينه اعلام كردند. (2)

از ام سلمه در روايتي ديگر آمده است: يكي از روزها حضرت رسول(ص) نشسته بودند و حسين عليه السّلام نيز در دامن او بودند، در اين هنگام ناگهان چشمانش پر اشك شد، عرض كردم: يا رسول اللَّه(ص) تو را گريان مشاهده مي كنم. فرمود: جبرئيل نزد من آمد و مرا نسبت به حسين تسليت گفت و به من اطلاع داد، كه گروهي از امت من او را خواهند كشت، خداوند آنان را از شفاعت من محروم مي گرداند. (3)

پي نوشت:

1. صدوق، عيون أخبار الرضا عليه السلام‏، تهران، نشر جهان، چ اول، 1378ق، ج‏2، ص26. (نرم افزار سيره معصومان)

2. مفيد، الإرشاد في معرفه حجج الله علي العباد، قم، كنگره شيخ مفيد، چ اول، 1413ق، ج‏2، ص130. (نرم افزار سيره معصومان)

3. همان.