دانش تاريخ

در هنگان ولادن حضرت زهرا س چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یكی گفت: پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاد

پرسش:

ولادت حضرت زهرا(س) چگونه بوده است؟ 

پاسخ:

"حضرت خدیجه علیها السلام به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد كه زمان وضع حمل من نزدیك است، مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمی‌كنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنی هاشم وارد شدند، در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود، یكی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره» هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران » است و این یكی «كلثوم خواهر موسی بن عمران » است، خدا ما را برای كمك به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.

یك نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه، دومی در طرف چپ او، سومی در پیش رویش، و چهارمی در پشت سر او نشستند و فاطمه پاك و پاكیزه تولد یافت.

پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین، كه در دست هر یك ظرفی بهشتی پر از آب كوثر و یك طشت بهشتی بود وارد شدند و حضرت فاطمه را با آب كوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه‌ای كه از شیر سفیدتر، و از مشك و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند.(۱)» حضرت فاطمه(س) پس از تولد بر تك تك ایشان سلام نمودند.(۲)

جهت آشنایی بیشتر با حوادث و جریانات هنگام تولد حضرت فاطمه(س) به مقاله: گوشه‌ای از كرامات حضرت زهرا علیها السلام، نوشته: سید جواد حسینی، مجله: مبلغان-شهریور ۱۳۸۱، شماره۳۲مراجعه فرمایید.

پی نوشت‌ها:

۱. علامه مجلسی‌، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر: اسلامیه‌، ج۱۶، ص۸۰ و ج۴۳، ص۲- ۴؛ امالی صدوق، ص۴۷۵ - ۴۷۶؛ و ر.ك: مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۰۴.

۲. بحار الانوار، (پیشین)، ج۲۶، ص۱۱۷ - ۱۳۲."

گرچه مشهور است كه سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بوده اما واقعیت آن است كه سن حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر به طور دقیق روشن نیست.

پرسش:

آیا درست است كه حضرت خدیجه در ۶۳ سالگی، حضرت فاطمه(س) را به دنیا آورده است؟

پاسخ:

"گرچه مشهور است كه سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بوده اما واقعیت آن است كه سن حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر به طور دقیق روشن نیست. در مورد زندگانی حضرت خدیجه همان گونه كه برخی از تاریخ پژوهان معاصر نوشته‌اند، از زندگانی آن بانوی بزرگ اسلام پیش از آن كه با پیامبر ازدواج كند، جز گزارش‌ها و اشاره‌های كوتاه در دست نیست.(۱) نمی‌توان قاطعانه نظر داد كه سن او به هنگام ازدواج با پیامبر(ص) چهل سال بوده است.

در مورد تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س) نیز وضع به همین منوال است.(۲) در مورد میلاد حضرت فاطمه(س) مورخان سال‌های گوناگون را گفته‌اند كه جملگی تقریباً محدود می‌شود به سال پنجم پیش از بعثت تا سال پنجم بعثت، اما همه گفته‌ها را می‌توان در سه قول خلاصه و جمع بندی نمود:

۱- پنجم پیش از بعثت: عموم سیره نویسان و مورخان اهل سنت مانند: محمد بن سعد، در كتاب طبقات الكبری، بلاذری در انساب الاشراف، ابن اثیر در الكامل، سال میلاد حضرت فاطمه را پنجم پیش از بعثت نوشته‌اند.(۳)

طبق این قول اگر سن ازدواج حضرت خدیجه را هر یك از هشت قول مذكور فرض كنیم، معنایش این است كه در هنگام ولادت حضرت فاطمه(س) سن حضرت خدیجه ۳۰، ۳۳، ۳۵، ۴۰، ۴۵، ۵۰، ۴۹و یا حد اكثر ۵۱ سال بود. در این فرض هیچ اشكالی به وجود نمیآید؛ چرا كه بارداری زنان در این محدوده زمانی معمول و متعارف است.

۲- حدود بعثت: برخی از نویسندگان شیعی مانند شیخ طوسی در مصباح المتهجد و ابن‌واضح یعقوبی در تاریخ یعقوبی، نیز برخی از نویسندگان اهل سنت مانند سیوطی در تفسیر درَالمنثور و حاكم نیشابوری در المستدرك علی الصحیحین و شمس الدین ذهبی در ذیل المستدرك علی الصحیحین نوشته‌اند: میلاد حضرت فاطمه در همان سال بعثت و یا یكی دو سال پیش یا پس از آن اتفاق افتاد.(۴)

طبق این قول در مورد میلاد حضرت فاطمه و اقوال گوناگون در مورد سن ازدواج حضرت خدیجه، سن حضرت خدیجه در هنگام به دنیا آوردن حضرت فاطمه(س) بین چهل تا پنجاه و پنج سالگی قرار دارد. این باور هم اشكالی ندارد. چون عموم زنان تا پنجاه سالگی و زنان نَبْطی و قریشی تا چند سال بیشتر زاد و ولد دارند.

۳- پنجم بعثت: عده‌ای از نویسندگان شیعی مانند محمد بن یعقوب كلینی در كافی سال میلاد حضرت فاطمه(س) را پنجم بعثت ذكر كرده‌اند.(۵) طبق این قول و آن پیش فرض در مورد سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج(یعنی چهل سالگی)، نتیجه می‌گیریم سن حضرت خدیجه در هنگام ولادت حضرت فاطمه، بین چهل و پنج تا شصت قرار دارد. البته روایتی نیز در این خصوص وجود دارد امام باقر(ع) می‌فرماید:

«وُلِدَت فاطمةُ بنت محمد بعد مبعث رسول الله بخمس سنین وتوفیت ولها ثمان عشرة سنة و خمسة و سبعون یوماً؛(۶)

فاطمه دختر حضرت محمد پنج سال بعد از بعثت متولد شد. چون‌دار فانی را وداع گفت، ۱۸ سال و دو ماه و نیم از عمرش می‌گذشت».

اگرچه در این سخن هم اشكال چندانی وجود ندارد، لیكن از این كه زنان (حتی زنان نبطی و قریشی) فرزندانشان را درسنین زیر شصت سالگی به دنیا می‌آورند و بارداری در شصت سالگی پدیده‌ای نادر است، بعید به نظر می‌رسد.

گریز از احتمال:

برای چاره جویی این احتمال بعید لزوما باید یكی از راه‌های زیر را طی كرد:

۱- دست كشیدن از قولی كه می‌گفت حضرت خدیجه در هنگام ازدواج چهل ساله بود؛

۲- نپذیرفتن قولی كه می‌گفت حضرت فاطمه(س) در سال پنجم بعثت متولد شد.

۳- توجیه قول مشهور در مورد چهل ساله بودن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج، به این كه شماره چهل در این مورد، به معنای حقیقی خود نیست، بلكه به معنای تقریبی و مجازی است. از این كه شماره چهل، عدد كاملی است، سیره نویسان آن را انتخاب كرده‌اند.(۷)

۴- پیامبر(ص) خاتم انبیا است و سرآمد همه آنان، نیز دارنده كمالات وكرامات همه آنان. از این كه خداوند به پیامبران پیشین عنایت كرده و برخی از همسران شان در پیری صاحب فرزند شده بودند، بعید نیست آخرین دختر پیامبر از حضرت خدیجه، در سنین بالاتر از سن متعارف، با عنایت و بركت ویژه الهی متولد شده باشد. این برای كسی كه به خدا و قدرت او باور و ایمان داشته باشد، دشوار نیست.

پی نوشت‌ها:

۱. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا(ع) [منبع الكترونیكی]، ناشر: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت(ع)، ص۲۱.

۲. همان، ص۲۴.

۳. ابن سعد، محمدبن سعد، ۱۶۸‌- ۲۳۰ ق، طبقات الكبری، بیروت:‌دار صادر، ج۸، ص۱۹.

۴. سیوطی، درَ المنثور، ناشر: كتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، قم: ج۵، ص۲۱۸.

۵. كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، ناشر: اسوه، قم: ج۱، ص۴۵۸.

۶. كافی، كلینی، ج۱، ص۴۵۷، حدیث ۱۰.

۷. شهیدی، سید جعفر، پیشین، ص۲۳."

دوران كودكی فاطمه زهرا(س) همزمان با یكی از پرشكوهترین دوره‌های تاریخ ادیان، تاریخ انبیاء و كل تاریخ بشریت است.

پرسش:

دوران كودكی و جوانی حضرت زهرا(س) چگونه بوده است؟

"دوران كودكی فاطمه زهرا(س) همزمان با یكی از پرشكوهترین دوره‌های تاریخ ادیان، تاریخ انبیاء و كل تاریخ بشریت است. چرا كه وقتی آن نور چشم پیامبر و سرور بانوان عالم چشم به جهان گشود، زمانی بود كه دوران رسالت پدر بزرگوارش تازه آغاز گشته بود و میرفت تا جهان را فروپوشاند و زمان و مكان را درنوردد و تا صبح قیامت پرتوافشانی كند. دوران شیرخوارگی و ایام كودكی زهرا علیهاالسلام در محیط بسیار خطرناك و اوضاع بحرانی و انقلابی صدر اسلام گذشت كه بدون شك در روح حساس آن كودك تأثیرات شایانی داشته است.
وقتی كفار بوسیلۀ اذیت و آزار نتوانستند از پیشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و دیدند مسلمانان اذیت و آزار را تحمل میكنند ولی دست از عقیدهشان برنمیدارند، انجمنی برپا ساخته همگی تصمیم گرفتند كه محمد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) را به قتل رسانند.
ابوطالب از تصمیم خطرناك آنان آگاه شد و برای حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهی از بنیهاشم به درهای كه «شعب ابوطالب» نامیده میشد منتقل ساخت.
مسلمان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتی و گرسنگی به سر بردند و با مختصر غذایی كه مخفیانه برایشان فرستاده میشد زندگی نمودند. بسا اوقات فریاد اطفالشان از گرسنگی بلند بود. فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در چنین روزگار بحرانی و در چنین محیط خطرناك و وحشتآوری به دنیا آمد و رشد و نمو كرد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت. در همان محیط قحطی غذاخور شد. هنگامی كه سخن گفتن یاد میگرفت فریاد و نالۀ اطفال گرسنه «شعب» را میشنید. در وسط شب كه از خواب بیدار میشد خویشانش را میدید كه با شمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس میدادند.
در حدود سه سال طول كشید كه فاطمه علیهاالسلام به غیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت. فاطمه در سن پنج سالگی بود كه پیغمبر و بنیهاشم از تنگنای شعب نجات یافته به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند. مناظر زندگی جدید و نعمت آزادی و توسعۀ در خوراك و پوشاك و منزل برای زهرا تازگی داشت و شادمان و مسرور بود.
او در آن سنین طفولیت و شكنندگی، رنج همۀ مسلمین و محرومین را میدید، و بالاتر از همه رنج پدر بزرگوارش را كه به تنهایی بیش از همه در رنج بود و غیر از دردهای خود، بار غم دیگران را نیز بر دل میگرفت و بر دوش میكشید. پدر عالیقدرش را میدید كه چگونه یكی از نابكاران حیوان صفت قریش، مشتهای خود را پر از خاك و خاكروبه و زباله و آلودگی كرده و بر سر و صورت نورانی او میپاشید و چهرۀ زیبا و قامت رعنایش را آلوده میساخت و آنگاه آن دختر خردسال و نازكدل و مهربان، پدر را در آغوش میكشید و در حالی كه اشك در چشم و بغض در گلو داشت، با دستهای كوچك و ظریفش آن آلودگیها را شستشو میداد و سر و صورت پدر را پاك میكرد 
و سختتر و تلختر از همه آن كه هنوز بیش از چندین بهار از عمر مباركش سپری نشده بود كه ضربۀ بزرگ روحی بر او وارد آمد و مادر مهربان و تنها مونس شبهای تاریك و دردآلودش را از دست داد...در اینجا بود كه غمی سیاه و اندوهی جانكاه سایۀ هولناك خود را بر وجود مبارك فاطمه(ع) افكند و او را با سختیها و مرارتها و ناراحتیهای روحی، همدم و همراه ساخت...
پیغمبر(ص) همواره شدت علاقه و دوستی خویش را نسبت به فاطمه بین مسلمانان ظاهر میكرد روزی عایشه از آن حضرت پرسید: چه كسی را بیش از همه دوست داری؟ فرمود: از زنان، فاطمه و از مردان علی را.
و نیز در عظمت مقام فاطمه علیهاالسلام همین بس كه چون فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد میشد آن حضرت به احترامش برمیخاست و رویش را میبوسید و به او خوشآمد میگفت و سپس دستش را میگرفت و بر جای خودش مینشاند.
و همواره عادت آن حضرت بر این بود كه به هنگام سفر با آخرین نفری كه خداحافظی میكرد. فاطمه بود و به وقت بازگشت پیش از همه به دیدار او میشتافت.
برخورد فاطمه(س) با پدر برخوردی مؤدبانه و بسیار متواضعانه بود بگونهای كه فاطمه بیش از همه در تكریم و تعظیم مقام رسالت سعی نموده و پیشه كمال ادب و وقار در رفتار او مشهود بود. گرچه رابطه این دختر و پدر بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود، اما این مانع احترام نسبت به پیامبر(ص) نمیشد.
با توجه به روایات پیامبر گرامی اسلام متولی امر ازدواج حضرت فاطمه(س) را خداوند معرفی می‌نماید. در روایت آمده كه ابوبكر فاطمه را از پیامبر خواستگاری كرد. فرمود: » درباره ازدواج فاطمه منتظر فرمان خدایم""، ابوبكر این موضوع را به عمر گفت و عمر به او گفت: رسول خدا تو را رد كرده است. پس از مدتی ابوبكر به عمر گفت: اینك تو فاطمه را خواستگاری كن و او چنان كرد. پیامبر به او هم همان را فرمود كه به ابوبكر گفته بود.
چون عمر پیش ابوبكر آمد و او را آگاه كرد، ابوبكر گفت: رسول خدا تو را رد كرده است.
پس از آن خویشاوندان علی(ع) به او گفتند: فاطمه را از رسول خدا خواستگاری كن و او خواستگاری كرد. پیامبر(ص) فاطمه را به همسری او در آورد، علی شتری را كه داشت و برخی از ابزار زندگی خویش را فروخت كه بهای آن چهارصد و هشتاد درهم شد.
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: دو سوم این مبلغ را به خرید عطر اختصاص بده و یك سوم دیگر را به خرید لوازم خانه.(۱) 
در بیاناتی دیگر پیامبر گرامی اسلام به این مطلب تصریح نموده‌اند.
نیز در روایت دیگری پس از آن كه رسول خدا فاطمه را به علی تزویج كرد، با اینكه گروهی از مهاجران او را از رسول خدا خواستگاری كرده بودند و پس از آن كه او را به عقد علی در آورد، صحبت‌ها و بگو مگوهایی درباره مهریه اندك آن بانو شد، پس رسول خدا فرمود: 
ما أنا زَوَّجْتُهُ وَ لكنَّ اللهَ زَوَّجَهُ؛ من فاطمه را به علی تزویج نكردم. بلكه خدا او را تزویج كرد.(۲) 
پیامبر پس از مراسم خواستگاری علی(ع) از حضرت فاطمه به ایراد خطبه‌ای پرداخته و در بخشی از آن فرمود: ثم ان الله تعالی امرنی ان ازوج فاطمة بنت خدیجه من علی بن ابی طالب(ع) فاشهدوا انی قد زوجته ایاها علی أربعمائة مثقال فضة؛(۳) 
خدای متعال مرا امر نمود كه فاطمه(س) را به كابین علی(ع) در آورم. پس (ای حاضران) شاهد باشید كه من او را به همسری علی با مهریه‌ای معادل چهارصد مثقال نقره در آوردم.

پی نوشت‌ها: 
۱. بن سعد كاتب واقدی (م ۲۳۰)، محمد، طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش. ج۸، ص۱۶.
۲. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (م بعد ۲۹۲)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۴۰۱؛ حرعاملی، وسائل الشیعة (آل البیت)، سال چاپ ۱۴۱۴، ناشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم: ج۲۰، ص۹۲.
۳. حلبی، السیرة الحلبیة، سال چاپ ۱۴۰۰، ناشر‌دار المعرفة، ج۲، ص۴۷۲."
 

اگر از حضرت زهرا(س) زیاد سخن گفته می‌شود، به جهت شخصیت حضرت است. اگر دیگر دختران رسول خدا چنین شخصیتی داشتند، از آنان نیز بیش‌تر سخن گفته می‌شد.

پرسش:
چرا در بین دختران پیامبر بیشتر به حضرت فاطمه پرداخته می‌شود و كمتر از دیگر دختران حضرت یاد می‌شود؟
 

پاسخ:
"لازم است تاریخ رسول خدا - از جمله تاریخ فرزندان حضرت - ذكر شود و در محافل و سخنرانی‌ها بیش تر- از آن ها- سخن گفته شود تا مردم با دختران پیامبر بیش‌تر و بهتر آشنا شوند، اما این امر به دلایل برخی از شرایط و محدودیت‌ها صورت نگرفته، امید است كه محققان و تاریخ پژوهان ابعاد زندگی رسول خدا(ص)- از جمله فرزندن پیامبر را - تبیین نمایند، اما این مطلب را نباید نادیده گرفت كه بحث درباره افراد و شخصیت‌ها به لیاقت و میزان تأثیرگذاری آنان در جامعه برمی‌گردد، یعنی اگر شخصی دارای فضایل و در جامعه نقش اساس داشته باشد، بیش‌تر از او سخن به میان می‌آید و بیش‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد، حال اینكه دختران رسول خدا(ص)- به جز فاطمه زهرا(س)- از افراد تأثیر گذار در جامعه نبودند، یعنی به رغم این كه دختران پیامبر بودند، اما از افرادی نبودند كه نقش مهم و تاثیر گذار در جامعه اسلامی داشته باشند.
عدم توجه به برخی دختران رسول خدا(ص) اختصاص به آنان ندارد، در مورد فرزندان دیگر شخصیت‌ها نیز چنین است، چنان كه از میان دختران امام علی(ع) حضرت زینب(س) بیش‌تر مورد توجه است و بیش‌تر از ایشان سخن به میان می‌آید، جهتش این است كه وی در حادثه كربلا نقش اساسی داشت. حادثه كربلا با نام و تاثیر گذاری حضرت زینب گره خورده است.
به دختران دیگر پیامبر (زینب، رقیه و ام كلثوم) نیز تاحدی توجه می‌شود، یعنی روحانیان و سخنرانان از آن‌ها نیز سخن می‌گویند. تاریخ پژوهان زندگینامه دختران پیامبر را ذكر نموده‌اند.(۱) این گونه نیست كه محققان نسبت به زندگی نامه دختران رسول خدا بی‌تفاوت باشند.
در باره توجه به حضرت زهرا(س) باید گفت: 
اگر از حضرت فاطمه زهرا(س) بیش‌تر سخن به میان می‌آید، جهتش این است كه حضرت نقش بنیادی در جامعه داشت. وی همان شخصیت الهی است كه در كنار رسول خدا در صحنه‌های مختلف حضور یافت. زهرا همان انسانی است كه به دفاع از امامت پرداخت و از حق علی(ع) دفاع كرد. با تربیت فرزندانی مانند امام حسن، امام حسین و حضرت زینب(ع) جامعه اسلامی را متحول نمود، از همه مهم‌تر اینكه آن حضرت خود دارای لیاقت و جایگاه بلند می‌باشد كه هیچ كدام از فرزندان رسول خدا آن را ندارد. كمالات و صفات و فضائلی كه در حضرت زهرا(س) بود، در سایر دختران پیامبر(ص) وجود نداشت. آیات و روایات بسیاری كه دربارة فاطمه(س) آمده، درباره دختران دیگر پیامبر نیامده است.
زهرا(س) تنها دختر پیامبر بود كه پس از بعثت حضرت متولد شد. سوره كوثر در شأن حضرت نازل شد. از امام صادق(ع) دربارة فاطمه(س) روایت شده: «چون او از بدی‌ها بریده شد، وی را فاطمه نامیدند».(۲) 
او در دوران كودكی و ظهور اسلام، در دامن پدر تربیت شد. می‌دید كه مسلمانان، هر روز با شور و هیجان برای فرا گرفتن آیات قرآنی و آموختن روش پرستش خدا، نزد پدرش می‌آیند. در این خانه بود كه زهرا(س) تكبیر گفتن، روی به خدا ایستادن، هر شبانه روز در اوقاتی خاص، پروردگار را به بزرگی یاد نمودن آموخت. آن سال‌ها، در سراسر عربستان و همة جهان این تنها خانه‌ای بود كه چنین بانگی از آن برمی‌خاست. زهرا تنها دختر خردسال مكه بود كه چنین جنب و جوشی را كنار خود می‌دید. بانگ آسمانی «الله أكبر»، این مراسم بی‌مانند، در روح این طفل خردسال اثر نهاد كه سال‌ها بعد آشكار شد.(۳) 
فاطمه زهرا همان انسانی است كه پیامبر از وی به عنوان ام ابیها یاد نمود.(۴) هچنین حضرت فاطمه(س) را برترین زنان عالم خواند(۵) و یاد آوری نمود كه خداوند با خشم فاطمه خشمگین می‌شود و با خشنودی وی خشنود می‌شود.(۶) 
نكته قابل دقت این است كه در منابع اهل سنت نیز از فضایل و مقام حضرت زهرا(س) بسیار سخن به میان آمده است. احادیث و روایاتی كه از رسول اكرم(ص) درباره حضرت فاطمه زهرا(س) نقل شده، همه آن‌ها دلالت بر مقام والا و مرتبه بلند آن بانوی بزرگوار نزد خداوند و پیامبر دارند. به همین خاطر پیامبر(ص) فرمود: 
«فاطمه پاره تن من است. مرا آنچه سبب آزار او شود می‌آزارد».(۷) 
همو فرمود: «ای فاطمه! خداوند با ناخشنودی تو ناخشنود و با خشنودی تو خشنود می‌گردد».(۸)این در حالی است كه بحث از دیگر دختران رسول خدا در منابع اهل سنت نیز كم رنگ می‌باشد.
بر این اساس اگر از حضرت زهرا(س) زیاد سخن گفته می‌شود، به جهت شخصیت حضرت است. اگر دیگر دختران رسول خدا چنین شخصیتی داشتند، از آنان نیز بیش‌تر سخن گفته می‌شد.

پی‌نوشت‌ها: 
۱. آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ص۷۶.
۲. شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه، دفتر نشر فر هنگ اسلامی، ص۳۴ 
۳. همان، ص۳۵.
۴. مر تضوی، سید ضیاء، فاطمه گلواژه آفرینش، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۷۷.
۵. همان، ص۲۶.
۶. همان، ۲۸.
۷. صحیح مسلم بشرح النووی، ۱۴۱۵ه - ۱۹۹۵م، ج۸، ص۲۴۳.
۸. مستدرك حاكم، شماره حدیث ۴۷۸۳، دارالمعرفه، ۱۴۱۸ ه. ۱۹۹۸ م، ج۴، ص۱۳۹."
 

براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست، احتمال داده شده تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد

پرسش:

کیفیت تشییع و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها به چه شکلی بوده ؟ آیا جزییات این مسئله در تاریخ نقل شده است؟

پاسخ:
فی الجمله چگونگی تشییع و تدفین حضرت زهرا(س) در برخی از منابع نقل شده است که به صورت مختصر گزارش می‌شود.
شهادت حضرت فاطمه(س)
از دیدگاه شیعیان، حضرت فاطمه زهرا(سلام علیها) دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) در اثر آسیب‌های وارده از ضربه به پهلو و سقط جنین، به شهادت رسید. بنابه نقل مشهور، شهادت آن حضرت در روز سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ قمری بود.(۱) امام کاظم(ع) در حدیثی حضرت زهرا(س) را صدیقه شهیده نامیده است.(۲) براساس روایتی از امام صادق(ع)، نیز سبب درگذشت حضرت زهرا(س) ضربه‌ای بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم، به او زد و در اثر آن جنین آن حضرت (محسن) سقط شد و به خاطر آسیب‌های وارده از آن، از دنیا رفت.(۳)
بنابه نقل برخی منابع، پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، مردم بر خانه آن حضرت اجتماع کردند تا در تشییع و نماز و تدفین دختر پیامبر(ص) شرکت کنند؛ اما ابوذر به آنها گفت که تشییع و نماز به تأخیر افتاده و مردم پراکنده شدند.(۴)
عباس، عموی پیامبر(ص) هم از امام علی(ع) درخواست کرده بود که مهاجران و انصار را برای تشییع و نماز مطلع و جمع کند؛ اما امام علی(ع) در پاسخ او این کار را به جهت وصیت همسرش نشدنی دانست.(۵)
وصیت حضرت زهرا(س):
حضرت زهرا(س) در ساعات پایانی عمر خود،‌ در وصیتش به امام علی(ع)، از او خواست افرادی که به او ظلم کردند، در تشییع جنازه او شرکت نکنند(۶)  و علی را سوگند داد ابوبکر و عمر و پیروانشان بر او نماز نخوانند. (۷) در وصیت آن حضرت آمده است که بعد از وفاتش فقط ام سلمه، همسر پیامبر، ام ایمن، فضه، حسنین، عبدالله بن عباس، سلمان فارسی، عماربن یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه در تشییع جنازه شرکت کنند و فرد دیگری را اطلاع ندهند.(۸)
در بخشی از وصیت حضرت آمده است که امام علی(ع) به همراه اَسْماء بنت عُمَیْس او را غسل داده(۹) و کفن کنند.(۱۰)
همچنین حضرت فاطمه(س) وصیت کرد که هنگامی که مردم در خوابند، او را مخفیانه دفن کنند(۱۱) و قبرش نیز مخفی بماند و آشکار نگردد.(۱۲)
امام علی(ع) به وصیت حضرت زهرا(س) عمل کرده و او را مخفیانه و شبانه دفن کرد و جز تعداد اندکی در تشییع و تدفین حضرت حضور نداشتند.
افراد حاضر در تشییع و نماز
درباره اینکه چه کسانی در مراسم تشییع و نماز حضرت فاطمه(س) حضور داشتند،‌ در منابع اختلاف هست. طبق گزارش دلائل الامامة اثر طبری آملی، امام علی(ع) با حضور فرزندانش،‌ حسنین و زینب و ام کلثوم و اسماء بنت عمیس و فضه، فاطمه(س) را غسل داد؛ اما فقط امام علی و امام حسن و حسین(ع) در نماز آن حضرت حضور داشتند. (۱۳) بر طبق منابع دیگر، افزون بر امام علی و حسنین(ع)، عقیل برادر امام علی(ع)، عمار، مقداد، ابوذر، سلمان و تعدادی از بنی‌هاشم در تشییع و نماز حضرت حضور داشتند.(۱۴) براساس روایتی از بحار الانوار، سلمان، مقداد، ابوذر، عبدالله بن مسعود، عباس، عموی پیامبر(ص) و زبیر بن عوام در تشییع و تدفین حضور داشتند.(۱۵)
مخفی کردن قبر
پس از تشییع و تدفین و نماز، امام علی(ع) با همان تعداد اندک، حضرت زهرا(س) را به خاک سپرد. براساس برخی گزارشها، امام علی به همراه حسنین(ع)،‌ حضرت زهرا(س) را دفن کرد.(۱۶) امام علی(ع) پس از دفن فاطمه(س)، قبر را با سطح زمین صاف کرد و آثار قبر را از بین برد تا قبر مشخص نباشد.(۱۷) حضرت علی(ع) برای پنهان ماندن قبر فاطمه(س)، علاوه بر از بین بردن آثار قبر، چندین قبر دیگر، هفت قبر(۱۸) یا به قولی چهل قبر(۱۹)، در کنار قبر فاطمه(س) درست کرد تا قبر حضرت مشخص نباشد.
مردم هنگامی که از دفن فاطمه(س) مطلع شدند، از اینکه نتوانسته‌اند در تشییع و نماز بر دختر پیامبر(ص) حاضر شوند، ناراحت شده و یکدیگر را ملامت می‌کردند.(۲۰)
طبق برخی گزارشها، عمر بن خطاب پس از اطلاع از تدفین حضرت زهرا(س)، تصمیم بر نبش قبر آن حضرت گرفت و گفت برخی از زنان مسلمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند و جنازه فاطمه را پیدا کنند، تا ما بر آن نماز بخوانیم و دوباره دفن کنیم و قبرش را زیارت کنیم که با خشم و تهدید امام علی(ع) مواجه شد و از تصمیم خود منصرف شد. (۲۱)
نکته: درباره محل دفن حضرت فاطمه(س) چند دیدگاه وجود دارد: خانه آن حضرت، روضة النبی(ع) و بقیع.(۲۲) براساس نظریه‌ای که محل دفن فاطمه زهرا(س) را خانه آن حضرت دانسته است که قول مشهور و بیشتر علمای شیعه هم هست،(۲۳) احتمال داده شده که تشییع جنازه آن حضرت واقعی نبوده باشد؛ بلکه تشییع جنازه صوری بوده باشد.(۲۴) این احتمال هم داده شده که تشییع جنازه برای ساختن قبرهای صوری و پنهان ماندن قبر اصلی انجام شده باشد.(۲۵) همچنین با توجه به اینکه گفته شده حضرت زهرا و امام علی(ع) دو خانه داشتند، این احتمال نیز وجود دارد که تشییع جنازه از خانه‌ای که در نزدیکی بقیع قرار داشت به سمت خانه دیگر فاطمه(س) صورت گرفته باشد.(۲۶)

پی‌نوشتها:
1.    شبیری، سید محمدجواد، «شهادت فاطمه(س)»، دانشنامه فاطمی(س)، ج۱، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۳۴۷..
2.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج۱،‌ص۴۵۸.
3.    طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق، ص۱۳۴.
4.    فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
5.    طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ص۱۵۶.
6.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
7.    مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۱۱۲ و ج۳۱، ص۶۱۹؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
8.    طبری آملی صغیر، دلائل الامامة، ص۱۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
9.    یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا، ج۲، ص۱۱۵.
10.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۱.
11.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۱، ص۶۱۹.
12.    طبری شیعی، دلائل الامامة، ص۱۳۳.مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۸.
13.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶.
14.    فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ طبرسی فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۰۰.
15.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۰.
16.    ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
17.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۹۳؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
18.    ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۳۶۳.
19.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب حسین، عیون المعجزات، قم، مکتبة الداوری، چاپ اول، بی‌تا، ص۵۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السلام، ج۳، ص۳۶۳.
20.    طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶؛ ابن‌عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص۵۵.
21.    مجلسی،‌ بحار الانوار، ج۲۸، ص۳۰۴؛‌ طبری آملی، دلائل الامامة، ص۱۳۶ و ۱۳۷.
22.    برای نمونه ر.ک: طبرسی،‌ إعلام الورى بأعلام الهدى، ج‏1، ص301.
23.    ر.ک: انصاري زنجاني، إسماعيل، الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء(ع)، قم، دلیلنا، بی‌تا، ج16، ص113.
24.    حسینی شیرازی، سید محمد، الدعاء و الزیارة، بیروت، مؤسسة الفکر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۵۸۸.
25.    ترابی، حمزه، و مجید احمدی کچایی، «جستاری در چگونگی و مکان دفن حضرت فاطمه زهرا(س) در منابع نخستین»، فصلنامه علمی و پژوهشی تاریخ اسلام، شماره ۸۳، پاییز ۱۳۹۹، ص۱۳۱.
26.    نجمی، محمدصادق، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش، ص۱۶۶.
 

چنین حوادث شگفتی، بارها رخ داده و رمز ماجرا نیز در این است که اکثر مردم، تابع جوّ غالب‌اند. چه بسا با آنچه رخ می‌دهد، موافق نباشند؛ ولی در برابر آن سکوت می‌کنند

پرسش:
با توجه به دل‌بستگی و فداکاری زیاد مردم مدینه و بنی‌هاشم نسبت به پیامبر (ص) آیا می‌توان پذیرفت تجاوزی به خانه حضرت فاطمه (س) شده است و آن‌ها سکوت کردند و به این عمل رضایت دادند؟
 

پاسخ:
درست است که هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) آن هم در مدت کوتاهی بعد از رحلت پیامبر خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله)، واقعاً شگفت است؛ ولی صرف شگفتی، دلیل بر عدم وقوع یک ماجرا نیست.
ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا و امیر مؤمنان (علیهماالسلام) در منابع متعدّد شیعه و اهل سنت نقل شده و اسناد بسیار محکم و غیرقابل انکاری دارد. یکی از اسناد این ماجرا این است که خلیفه اول در آخرین لحظات قبل از فوت، از برخی کارها و از جمله ورود قهری (تجاوز) به خانه حضرت زهرا (س) اظهار پشیمانی کرد. طبق نقل طبری، ابوبکر به عبدالرحمن بن عوف گفت: «…فَوَدَدتُ أنّى لَم أکشِف بیتَ فاطمهَ عَن شی‏ءٍ و إن کانُوا قد غَلَقوه علَى الحرب». (1) یعنی: «ای ‌کاش به زور وارد خانه فاطمه نمی‌شدم؛ هرچند در آن جا برای جنگ [با من] بست نشسته باشند». این مطلب به «حدیث پشیمانی» مشهور است و بررسی‌های دقیق تاریخی و حدیثی نشان می‌دهد که این نقل تاریخی، صحیح و مورد پذیرش و یقین است. (2) هجوم به خانه حضرت زهرا (س) اسناد حدیثی و تاریخی دیگری هم دارد (3) که در مجموع، ما را به این نتیجه می‌رساند که این قضیه در تاریخ رخ داده است.
حال ما با یک استبعاد رو به رو هستیم که بیش‏تر جنبه احساسی دارد. آیا با چنین استبعادی می‌توان خطّ بطلان بر اسناد تاریخی کشید؟ هرگز؛ اما آنچه در پاسخ به این استبعاد می‌توان گفت این است که چنین حوادثی در طول تاریخ بارها رخ داده و هجوم به خانه حضرت زهرا (س) نه اولین مورد از این نوع بوده است و نه آخرین مورد. یک نمونه شگفت، تعرّض گروهی از بنی‌اسرائیل به هارون (ع) برادر حضرت موسی (ع) بود. وقتی حضرت موسی برای مناجات با خدا به کوه طور رفت، سامری گوساله‌ای را برای پرستش، به بنی‌اسرائیل عرضه کرد و گروهی پذیرفتند. هارون به آنان اعتراض کرد؛ ولی آنان به هارون هجوم بردند و حتی می‌خواستند او را بکشند! همین باعث شد که هارون سکوت کند و تا رسیدن برادرش موسی، با آنان مدارا کند. (4) این اتفاقات در حالی رخ داد که پیش از آن، موسی (ع) بارها معجزات الهی را بر بنی‌اسرائیل عرضه کرده بود و آنان را با استفاده از شگفت‌ترین امدادهای غیبی (مانند شکافته شدن دریا، نابودی فرعون، جوشیدن دوازده چشمه از یک سنگ و…) از فرعونیان نجات داده بود. شگفتا! تنها سی روز از غیبت موسی در میان قومش گذشت و هنوز زنده بود که این حوادث رخ داد! عجیب نیست؟
آری؛ انصار (مردم مدینه) به پیامبر و خانواده او علاقه داشتند و خداوند از زحمات آنان در دفاع از اسلام، تقدیر کرده بود. (5) از این‌رو، هجوم به خانه دختر پیامبر در شهر آنان، آن هم در زمانی اندک بعد از رحلت آن حضرت، واقعاً عجیب است؛ ولی حقیقت دارد. برای درک درست فضا، باید به این نکته توجه کرد که اکثر مردم جامعه، تابع جوّ غالب‌اند. ازاین‌رو، اگر اهل ایمان و صاحبان اندیشه بتوانند جوّ جامعه را با خود همراه کنند، توده مردم نیز با آنان همراهی می‌کنند؛ ولی اگر دیگران جوّ را در دست بگیرند، توده مردم نیز در همان مسیر قرار می‌گیرند.
برای درک درست ماجرا، به یک نمونه تاریخی دیگر بنگرید: بعد از رسیدن خبر مرگ معاویه، شیعیان در کوفه به جنب ‌و جوش افتادند و جو را دست گرفتند. نتیجه‌اش ارسال هزاران نامه برای دعوت‌ امام حسین (علیه السّلام) به کوفه و سپس بیعت انبوه مردم با مسلم بن عقیل بود؛ اما همین که عبیدالله به کوفه رسید و با ترفندهای مختلف، بزرگان را با خود همراه کرد و جوّ را به نفع خود تغییر داد، ورق برگشت و مردم از یاری امام حسین (ع) کوتاهی کردند. این‏که سهل است؛ حتی برخی از افرادی که قبلاً او را به کوفه دعوت کرده بودند، در کربلا در مقابلش ایستادند!
همین نمونه‌های روشن تاریخی، کافی است تا هجوم به خانه دختر پیامبر ـ آن هم اندکی بعد از رحلت ایشان ـ باور پذیر شود. البته مهاجمان، گروهی اندک بودند؛ ولی آنان توانسته بودند در روزهای قبل، جو را به نفع خود تغییر دهند و در نتیجه، توده مردم نیز یا با آنان همکاری می‌کردند و یا سکوت. از این‌رو، کاری از دست هواداران اهل‌بیت برنیامد.
شایان توجه است که در ماجرای کربلا، قضایا به صورت تدریجی بود و امکان مداخله وجود داشت؛ ولی در ماجرای مدینه، هجوم به خانه حضرت زهرا به صورت ناگهانی رخ داد و مطمئناً بسیاری از مردم، بعد از واقعه از آن مطلع شده‌اند. شاید اصلاً کسی فکرش را نمی‌کرد که چنین جسارتی رخ دهد! بعد هم که فهمیدند، کار از کار گذشته بود و جوّ غالب نیز در دست مهاجمان بود. علاوه بر این چه ‌بسا می خواستند اقدامی و حمایتی کنند اما با اشاره امیرالمؤمنین (ع) که ناظر به مصلحت اسلام سکوت کرد، آنان نیز سکوت کردند.
نتیجه:
خلاصه این‏ که هجوم به خانه حضرت زهرا (س) هرچند عجیب است، ولی یک واقعیت تاریخی است که اسناد بسیار دارد و با استبعاد نمی‌توان آن را انکار کرد. چنین حوادث شگفتی، بارها رخ داده و رمز ماجرا نیز در این است که اکثر مردم، تابع جوّ غالب‌اند. چه بسا با آنچه رخ می‌دهد، موافق نباشند؛ ولی در برابر آن سکوت می‌کنند و چه بسا از سر اکراه، همکاری هم بکنند!

کلید واژه:
هجوم به بیت فاطمه، حدیث پشیمانی، جریان سقیفه، انصار و اهل‌بیت.
پی‌نوشت‌‏ها:
1. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق/ 1967 م، ج 3، ص 430. نیز ر.ک: طبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج 1، ص 62، ش 34: «…أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمه و ترکته».
2. ر.ک: الله اکبری، محمد، «حدیث پشیمانی»، مجله علوم حدیث، سال شانزدهم، شماره 4.
3. برای نمونه، ر.ک: اثبات الوصیه، ص 143. (نقل در: مقتل معصومان (علیهم‌السلام)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، قم، نشر معروف، چاپ اوّل، 1386، ج 1، ص 332).
4. این ماجرا درآیات قرآن کریم نیز بازگو شده است. ر.ک: سوره طه، آیه 83 ـ 95؛ سوره اعراف، آیه 148 ـ 154.
5. از جمله در: سوره توبه، آیه 100 و سوره انفال، آیه 72 و 74.

سخنان شخصیت‌ها و مردم کشورهای عراق و سوریه و منطقه کردستان عراق را ببینید که خود آن‌ها چگونه به نقش سردار سلیمانی در نجات این مناطق معترف هستند.

پرسش:
یه سؤاله اساسیاینکه حاج قاسم تو بغداد چیکار می‌کرد؟ ما تو عراق و سوریه چه کار می‌کنیم؟چرا امریکا رو متهم می‌کنیم که تو کشورای دیگه ست ولی خودمون دقیقا داریم همین کارو می‌کنیم؟ چرا حاج قاسم به مردم خودمون سامون نمی‌‌داد؟چرا نرفت سیستان بلوچستان ببینه چه خبره همه دسِشون اسلحه ست پر قاچاقچیه مواد مخدره؟
 

پاسخ:
 برای رسیدن به پاسخ این سؤال، به نکات زیر توجه فرمایید: 
1. در دنیای امروز هر کشوری که امنیت را فقط در محدوده جغرافیای خویش تعیین کند و نسبت به دنیای پیرامون خویش بی تفاوت باشد محکوم به شکست است. به همین خاطر کشورهای مختلف در دنیا نیروهای فرا سر زمینی دارند و در نقاط مختلف دنیا مأمور دفاع از منافع کشورشان هستند. 
2. داعش به شهادت گزارشات موثق و اقرار خودشان یکی از اهداف اصلی‌شان ایران بود و تا نزدیکی مرزهای ایران نیز پیشرویی کرده بودند و اگر مسئولین کشور در مبارزه با داعش تعلل می‌کردند بدون هیچ شکی باید مبارزه با داعش در داخل کشور و شهرهای خودمان انجام می‌شد که خسارت این جنگ بسیار وحشتناک و سنگین می‌بود. 
3. خشونت‌های داعش به حدی فجیع بود که هر انسان آزاداندیشی در دنیا را وادار می‌کرد که به هر صورتی شده برای نابودی آن اقدام کند. به همین خاطر مسلمانان زیادی از مناطق مختلف دنیا بخصوص پاکستان و افغانستان برای جنگ با داعش به سوریه و عراق آمدند در این شرایط ایرانیان که ادعای تمسک به امام حسین (ع) و دفاع از مظلوم را داشتند نمی‌‌ توانستند بی تفاوت باشند لذا سردار قاسم سلیمانی با دعوت رسمی کشورهای عراق و سوریه به همراه هم رزمانشان به کمک آن‌ها رفتند و موفق شدند در حالی که امریکا و برخی کشورهای مرتجع منطقه به داعش کمک می‌کردند آن‌ها را شکست دهند و همین مسئله باعث شد که امریکا از سردار سلیمانی کینه عمیقی به دل بگیرند و نقشه ترور او را بکشند. 
4. نکته آخر اینکه در کل دنیا نیروهای نظامی وظایفی به عهده دارند که باید آن‌ها را انجام دهند و اینکه بخواهیم نیروهای نظامی کار دولت و شهرداری‌ها را انجام بدهند علاوه بر اینکه توهین به نیروی نظامی است باعث جری شدن دشمنان برای حمله به کشور می‌شود. البته بیان این نکته خالی از لطف نیست که سردار سلیمانی در طول این سالیان خدمات عمومی زیادی نیز انجام داد که آخرین آن حضور در خوزستان برای کمک به سیل زدگان بود. علاوه براین، ایشان با نیروهای خویش سال‌ها در شرق کشور نیز با نیروهای متجاوز و اشرار درگیر بودند و اگر شجاعت و فداکاری آن‌ها در مرزهای شرقی کشور نمی‌‌ بود چه بسا امروز در کشورهای مختلف با جنایت‌های اشرار روبرو بودیم. 
5. شمارا به مطالعه و ملاحظه سخنان شخصیت‌ها و مردم کشورهای عراق و سوریه و منطقه کردستان عراق، توصیه می‌کنیم که ببینید خود آن‌ها چگونه به نقش سردار سلیمانی و نیروهایش در نجات این مناطق از دست داعش معترف هستند و قدردانی می‌کنند. (1)
 برای مطالعه بیشتر درباره شهید عزیزمان سردار سلیمانی توصیه می‌کنیم کتاب «حاج قاسم: جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی» که توسط انتشارات «یا زهرا (س)» در سال ۱۳۹۴ ش منتشرشده است را مطالعه کنید. 
پی نوشت:
1.https://b2n.ir/655548
 

بر اساس نظر تمام علمای مذاهب اسلامی این ازدواج حتی با عدم پذیرش مشروعیت عمر صحیح بوده است.

پرسش:

در پاسخ به مطلبی که مولوی گرگیج مطرح کرده است، درباره مادر امام سجاد (علیه‌السلام) چه پاسخی می‌دهید؟

بیان برخی مطالب توسط برخی افراد در مورد حوادث تاریخی و نتیجه ‌گیری‌هایی که بر همان اساس بیان می‌کنند نشان از عدم آشنایی آنان با حوادث تاریخی صدر اسلام در کنار عدم آشنایی با مبانی دینی دیگر مذاهب اسلامی دارد. متأسفانه به تازگی سخنانی از یکی از علمای اهل سنت در فضای مجازی نقل شده است که بازگو کننده همین مطلب است. (1) لذا در ادامه ضمن بیان سخنان این شخص، مسئله مورد بحث نقد و بررسی خواهد شد.

پاسخ:

مقدمه:

در ابتدای این بخش بیان این مطلب لازم است که مولوی گرگیج از علمای اهل سنت در یک سخنرانی عمومی با بیان برخی گزارش‌های تاریخی سعی کرده است تا مشروعیت خلافت عمر بن خطاب را ثابت کند. وی در این سخنرانی مدعی شده است؛ خلافت عمر بن خطاب امری مشروع بوده است شهربانو همسر امام حسین (ع) و مادر امام زین‌العابدین (ع) در دوره عمر در جریان فتوحات اسیر شد و بعد از انتقال به مدینه و توسط خلیفه دوم به عقد امام حسین (ع) درآمد؛ نمی‌توان پذیرفت در­عین اینکه امام علی (ع) خلافت عمر را قبول نداشته است به این‌ گونه امور رضایت داده باشند علاوه بر اینکه بیان عدم رضایت امام علی (ع) نسبت به خلافت عمر مفسده بزرگ دیگری نیز به همراه خواهد داشت. وی در شرح این مفسده بیان کرده است که اگر کسی بیان کند که امام علی (ع) خلافت عمر را قبول نداشته است یعنی فتوحات در زمان عمر بن خطاب امری خلاف شرع بوده است و در نتیجه اسارت افرادی مثل شهربانو نیز توسط مسلمانان جایز نبوده است و اینکه درنهایت این امر منجر به بطلان خطبه عقد امام حسین (ع) و شهربانو که توسط عمر خوانده شده بود خواهد شد که این مسئله با توجه به شأن امام حسین (ع) و دیگر امامان به هیچ عنوان قابل ‌پذیرش نیست. لذا باید پذیرفت که امام علی (ع) و فرزندان بزرگوارشان خلافت عمر بن خطاب را مشروع می‌دانستند و آنچه در مورد عدم رضایت این بزرگواران نسبت به خلافت خلیفه دوم بیان می‌گردد سخنانی پوچ و بی مبنا است.

 

نقد و بررسی سخنان گرگیج:

 بعد از بیان سخنان مولوی گرگیج؛ در این بخش نقد سخنان وی بیان خواهد شد. در ابتدای امر؛ با توجه به اهمیت ادعای این فرد در مورد ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو و تأکیدی که وی بر این موضوع برای اثبات مشروعیت خلافت عمر بن خطاب داشته است؛ جریان ازدواج امام حسین (ع) با این بانو مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت تا پوچی استدلال وی برای خواننده محترم ثابت شود و در مورد بقیه موارد خواننده محترم را به مطالعه چند کتاب ارجاع خواهیم داد.

1. نقد ادعای گرگیج در مورد غیر صحیح بودن عقد امام حسین (ع) و شهربانو در صورت عدم پذیرش مشروعیت خلافت عمر بن خطاب

قبل از نقد و بررسی گزارش‌های تاریخی مربوط به ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو بیان این نکته الزامی است که سخنان گرگیج در مورد غیر صحیح بودن عقد امام حسین (ع) و شهربانو در صورت عدم پذیرش مشروعیت خلافت عمر بن خطاب؛ امری برخلاف تمام مذاهب اسلامی است؛ چرا که هیچ لازم و ملزومی بین این دو مطلب وجود ندارد.

 مطالعه ادوار مختلف تاریخی نشان می‌دهد که زنان زیادی توسط برخی حکومت های غیرمسلمان و ظالم به عنوان کنیز گرفتار می‌شدند و توسط دلالان برده و کنیز به بلاد اسلامی انتقال می‌یافتند، اما با این وجود تمام عالمان مذاهب اهل سنت با اینکه حکومت این افراد و جنگ‌های آن‌ها را نامشروع می‌دانستند فتوا به حرمت ازدواج با این کنیزان نداده‌اند و همه آنان ازدواج با این کنیزان را جایز شمرده‌اند، حال چگونه کسی می‌تواند ادعا کند که ازدواج با اسیران جنگی که در فتوحات دوره خلفای نخستین گرفتار شدند برای کسانی که خلافت آن‌ها را مشروع نمی‌دانستند امری حرام و باطل است.

 بر اساس فقه شیعی نیز که جهاد ابتدایی بدون اذن امام معصوم جایز نیست اگر جنگی بدون اذن معصوم (ع) شکل بگیرد غنائم حاصل از این نوع جهاد از آن خدا، رسول و امام معصوم (ع) است، لذا تصرف در این غنائم تنها بر امام و کسی که از جانب امام اجازه گرفته است جایز است. (2) حال اگر ثابت شود که فتوحات در دوره خلفا بدون اذن امام معصوم (ع) بوده است تصرف در غنائم تنها بر امام و کسانی که از جانب امام اجازه داشتند جایز بوده است و لذا بر اساس گزارشی که گرگیج در مورد ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو نقل کرده است این ازدواج بر اساس فقه شیعی نظر به رضایت امام علی (ع) به آن صحیح بوده است.

اما اگر شهربانو به عنوان یک زن آزاد با امام حسین (ع) ازدواج کرده است، مشروع یا عدم مشروع دانستن خلافت عمر بن خطاب هیچ ضرری به این ازدواج - حتی اگر او عاقد بوده باشد، نمی‌زند. بر اساس ادعای گرگیج بین امام حسین (ع) و شهربانو توسط عمر بن خطاب خطبه عقد خوانده شده است. البته این بیان برخلاف گزارش‌هایی است که حذیفه بن یمان را عاقد این عقد به امر امام علی (ع) بیان کرده‌اند. (3) این سخن بیان کننده این است که شهربانو به عنوان یک زن آزاده و نه کنیز با امام حسین (ع) ازدواج کرده است چرا که خواندن عقد وقتی معنا پیدا می‌کند که وی آزاد بوده باشد و بر اساس تمام مذاهب اسلامی خطبه عقدی که توسط مسلمان «مؤمن یا فاسق» خوانده می‌شود صحیح است.

 2. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو

گزارش‌های تاریخی که جریان ازدواج دختر یزدگرد سوم به نام شهربانو با امام حسین (ع) و مادری امام سجاد (ع) را بیان کرده‌اند، دچار آشفتگی و تضاد هستند و اختلافات فراوان در روایات درباره نام، نسب، اصالت، زمان اسارت مادر امام سجاد (ع) موجبِ اختلاف دیدگاه مورخین و محققین دراین‌باره شده است. (4)

نتیجه‌:

بر اساس آنچه بیان گردید اولاً: در صورت پذیرفتن گزارشی که گرگیج در مورد ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو نقل کرده است، هیچ تلازمی بین این ازدواج و پذیرفتن مشروعیت خلافت عمر بن خطاب وجود ندارد و بر اساس نظر تمام علمای مذاهب اسلامی این ازدواج حتی با عدم پذیرش مشروعیت عمر صحیح بوده است. ثانیاً: اختلاف  در روایات و گزارشات تاریخی مربوط به مادر امام سجاد (ع) اظهارنظر قطعی درباره نسب مادری ایشان را مشکل می‌سازد، لذا استناد غیر مرجّح گرگیج به یک گزارش از بین چندین روایت برای اثبات مشروعیت خلافت عمر بن خطاب علمی و موجّه نیست.

کلمات کلیدی:

شهربانو، ازدواج امام حسین، فتوحات، عمر بن خطاب.

 

 معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

-«سید جعفر شهیدی» کتاب «زندگانى على بن الحسین (ع)» نشر فرهنگ اسلامی تهران برای مطالعه در زمینه ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو.

-«حسینی میلانی» کتاب «ازدواج ام‌کلثوم با عمر» نشر حقایق اسلامی قم برای مطالعه در زمینهٔ پاسخ به شبهه ازدواج ام‌کلثوم با عمر.

-«مصطفی محسنی» کتاب «ورود اسلام به ایران و شبهات پیش رو» نشر بوستان کتاب وابسته به دفتر تبلیغات قم در زمینه پاسخ به شبهه حضور حسنین (ع) در فتوحات و دیگر شبهات مربوط به فتوحات دوره خلفا.

پی‌نوشت‌ها:

1. سخنان این فرد مورد نقد دیگر علمای محترم اهل سنت قرار گرفته است و بر این مطلب تأکید کردند که سخنان ایشان قابل دفاع نیست. https://www.dana.ir/news/171685.html/

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الحدیث، قم، ۱۴۲۹ ق، ج 5، ص 43- 44، ش 1.

3. ثقفى، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أوالإستنفار و الغارات (ط - الحدیثه)، 2 جلد، انجمن آثار ملى - تهران، چاپ: اول، 1395 ق، ج 2، ص 825؛ طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه (ط - الحدیثه)، 1 جلد، بعثت - ایران؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص 195.

4. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج ۲، ص ۳۰۳؛ کلینی، همان، ج ۲، ص ۳۶۹؛ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تصحیح سید مهدی حسینی لاجوردی، ناشر میرزا محمدرضا مهتدی، ۱۳۷۷ ق، ج ۲، ص ۱۲۸؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، ص ۴۹۲؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجره، چ دوم، ج ۱، ص ۳۱۴؛ محمدهادی یوسفى غروی، مقاله «حول السیده شهربانو»، مجله رساله الحسین (ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع‌الاول ۱۴۱۲.

مردم چون موسي مبرقع را نشناختند او را از قم بيرون کردند که بعدا با راهنمائي دو نفر از بزرگان، مردم قم به کاشان رفته ،اورا به قم اورده واز وي عذر خواهي کردند.

پرسش:

درکتابی خواندم موسی مبرقع فردی فاسدولاابالی بوده وامام هادی برای حفظ آبروی خودبه ایران فرستاد.آیادرست است؟

پاسخ:

ابوجعفر، معروف به «موسي مبرقع»، از رجال عالي نسب شيعه و از بزرگان سادات رضوي، فرزند امام جواد عليه السلام و برادر امام هادي عليه السلام از طرف پدر و مادر، مادرش ام ولد (کنيز) بود و «سمانه مغربيه» نام داشت. ولادت او معلوم نيست، اما به سال 296 ه در قم وفات کرد. درباره ميزان علم و دانايي او چيزي در منابع نيامده، اما از پرسش هايي که يحيي بن اکثم، قاضي مأمون، از وي داشته است، به دست مي آيد که وي به احکام دين و فقه آشنا بوده است. بنابر گزارشي هنگامي که متوکّل سعي داشت امام هادي عليه السلام را به دربار خود بکشاند، اما موفق نشد، به پيشنهاد بعضي از درباريان، او را، که همچون برادرش امام هادي عليه السلام معروف به «ابن الرضا» بود، به دربار فراخواند. هدف متوکّل از اين کار، تخريب چهره خاندان امام رضا عليه السلام بود. امام هادي عليه السلام ، که از اين موضوع مطّلع شد، وي را از رفتن منع کرد، اما او نپذيرفت و سه سال در خدمت متوکّل بود و از نديمان وي به شمار مي آمد. پس از آن، در سال 256 ه از کوفه وارد قم شد، اما اهل قم، يعني طايفه جليل القدر «اشعريه» وي را نشناختند و او را بيرون کردند و او بناچار به کاشان منتقل شد و در آنجا مورد تکريم احمد بن عبدالعزيز بن دلف العجلي (م 280 ق) قرار گرفت. پس از چندي اهل قم قدر او را دانستند و وي را به قم بازگرداندند و از اموالشان براي او خانه خريدند و بخشي از سهم باغات و مزارع خويش را به وي اختصاص دادند. سپس خواهران او زينب (م. ح 260 ق)، ام محمّد و ميمونه (از دختران امام جواد عليه السلام) نزد وي به قم آمدند و پس درگذشت آنان، در کنار مرقد مطهّر فاطمه معصومه عليهاالسلام، دختر امام موسي کاظم عليه السلام ، مدفون شدند. وي تا آخر عمر در قم اقامت داشت تا اينکه در شب چهارشنبه هشتم ربيع الثاني سال 296 ه وفات کرد و فرماندار قم، عبّاس بن عمرو الغنوي، بر او نماز گزارد و سپس در منزل خودش و به قولي در منزل محمّد بن ابي خالد اشعري ملقّب به «شنبوله» دفن شد. پس از مرگ او، همسرش بريهيه وفات کرد و در کنار شوهرش مدفون گشت.

علاّمه نوري طبرسي (م 1320 ق) درباره احوال وي و همچنين ذريّه اش، کتاب جامعي با عنوان البدر المشعشع في احوال ذرّيّة موسي المبرقع نوشته است که شرح حال کامل او در آنجا آمده است. همچنين کتاب ديگري به زبان فارسي با نام ترجمة موسي المبرقع تأليف شيخ محمّد کجوري طهراني (م 1353 ق) نوشته که حجم آن بيش از کتاب سابق است.(1)

بنا براين مطلبي که نوشته ايد صحت ندارد ،واز وي به خوبي ونيکي ياد شده و علما در باره فرزندان او وفضل انان ،کتاب  ها نوشته ا ند..

وروايتي که نقل شده که موسي مبرقع چند سال در دربار متوکل بود براساس نظريه حديث شناس بزرگ محدث نوري سندش ضعيف است وقابل پذيرش نيست (2) در همين کتاب امده که مردم چون موسي مبرقع را نشناختند او را از قم بيرون کردند که بعدا با راهنمائي دو نفر از بزرگان، مردم قم به کاشان رفته ،اورا به قم اورده واز وي عذر خواهي کرده واورا مورد احترام وتکريم قرار دادند وهداياي زيادي به اوبخشيدند (3) که همين جريان نيز مويد ان است که موسي مبرقع ،از خط امامت و مکتب پدر وبرادر خود خارج نشده بود ،بايد توجه داشت که به مجرد نقل روايتي بر عليه  فرزند بلا فصل امام معصوم، نمي توان نظر داد ،بلکه بايد روايت را بررسي کرد که ايا معتبراست ياخير ،همچنين بايد زندگي اورا نيز مورد بررسي قرارداد .مخصوصا با توجه به اين که بزرگاني چون محدث نوري ومحدث قمي فبه عظمت از وي ياد کرده اند.

پی نوشت:

  1. برگرفته از سايت حوزه نت.
  2. سفينه البحار ،محدث قمي ،ج 2 ص652 واژه موسي.
  3. همان ،ص 6539.

تمام ادیان آسمانی از بین توده‌ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است.

پرسش:

مهمترین دستاورد دفاع مقدس از نظر امام خمینی ره چیست؟

پاسخ:

بیان اوج و منزلت دفاع و جهاد، چه در قالب تشویق و تحریض به حضور و سبقت در آن و ذکر فضیلت مجاهدان و رزم آوران و زمینه سازان حرکت آنان و ترسیم درجات خاص و استثنایی برای شهیدان و چه در قالب نکوهش و ذمّ از سستی کنندگان، بهانه تراشان و فراریان از جنگ و جهاد، در کتاب و سنت و در کلام و مواضع امام (ره) آنقدر زیاد است که در این نوشتار تنها به ذکر مختصری از آن اکتفا نمودیم.

در زمینه ضرورت دفاع امام (ره) معتقدند که: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت‌ها و ارزش‌های معنوی الهی¬مان نمی‌‌ شناسند. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله با ستیز با شما بر نمی‌‌ دارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و آمریکا و ش و روی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکه دار نمایند» (1).

«پس راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصاً آمریکا را شکست و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت، یا پیروزی، که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است که انشاءالله خداوند قدرت شکستن چارچوب سیاست‌های حاکم و ظالم جهان خواران و نیز جسارات ایجاد داربست‌هایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید، و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شکوت همراهی نماید» (2).

امام خمینی (ره) دربارۀ دفاع از اهداف اسلامی و دستاورهای نهضت اسلامی می‌فرماید: «ما الان که با قدرت‌های بزرگ دنیا مواجه هستیم، حال دفاعی داریم یعنی ما مدافع از آن چیزهایی که نهضت ما، قیام ما برای ما هدیه آورده است و از اهداف اسلامی و از کشور اسلامی خودمان و از تمام چیزهایی که مربوط به اسلام و مربوط به کشور است در حال دفاع هستیم و در حال دفاع، بسیج باید عمومی باشد . یعنی قضیه جهاد یک قضیه است، قضیه دفاع قضیه دیگر. قضیه جهاد یک شرایطی دارد ، برای اشخاص خاصی هست، برای گروه معینی هست با شرایطی، لکن قضیه دفاع، عمومی است، مرد، زن، بزرگ، کوچک، پیر و جوان همان طوری که عقل انسان هم حکم می‌کند که اگر کسی هجوم آورد برای منزل یک کسی، اهالی آن منزل، هر یک که هست دفاع می‌کنند از خودشان» (3).

حضرت امام (ره) به استقلال فرهنگی و بازگشت به اسلام ناب سفارش زیادی می‌فرمود، چرا که بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت دارد فرهنگ آن جامعه است و فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و میان تهی خواهد  بود. امام (ره) بارها فرهنگ منحطی که در گذشته بر جامعه حاکم بوده را شدیداً مورد انتقاد قرار می‌داد و سعی در معرفی فرهنگ اصیل داشت. امام (ره) می‌فرمود:

«در صدد باشید که از غرب زدگی بیرون بیایید و گمشدۀ خود را پیدا کنید. شرق، فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که می‌خواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بنای این را بگذارند که خودشان باشند» (4).

بنیانگذار نهضت، همانند بازیگران سیاسی جهان امروز نبوده‌اند که به صورت ظاهری و مصلحت اندیشی و سوپاپ اطمینان به دفاع از محرومین و مستضعفین بپردازند بلکه به قدری برای این قشر ارزش قائل بوده‌اند که موفقیت و پیشرفت انبیاء و اولیای خدا را ناشی از حضور و حمایت مستضعفین از آنها در طول تاریخ یاد می‌کنند:

«تمام ادیان آسمانی از بین توده‌ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین در همۀ طول تاریخ به کمک انبیاء برخاسته‌اند و مستکبرین را به جای خود نشانده اند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند، مستضعفین به اسلام حق دارند. زیرا در طول تاریخ 1400 ساله این جمعیت بودند که کمک کردند دین اسلام را، ترویج کردند از دین اسلام... نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت» (5).

 سازش ناپذیری در مقابل دشمن: یکی از آفات خطرناک مبارزۀ سیاسی و پیکار نظامی، کشانده شدن جریان مبارزه به سمت خط سازش و تسلیم است. یعنی: دست کشیدن از اصول و آرمان‌ها و فدا کردن آن برای رسیدن به مسائل فرعی و کم اهمیت که معمولاً با توطئه‌های حساب شده و از قبل تعیین شدۀ دشمن، چنین خطری بر سر راه مبارزات اصولی وجود دارد . امام (ره) ضمن محکوم کردن خط سازش با دشمن، قاطعانه هشدار می‌دهند: «سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرت‌ها ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می‌گویند: سازش کنید، آن‌ها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی: این که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست» (5).

بنا براین می‌توان گفت: که مهمترین دستاورد دفاع مقدس ،همانا توانمند شدن دفاع در برابر متجاوزان است که با تجریات عملی که در صحنه جنگ به وجود آمدوبا آگاهی از نیازهای دفاعی مانند فراهم نمودن یا ساختن ادوات دفاعی ،در موقیت مناسبی قرار داریم که دشمن ،از تجاوز به ما اجتناب ورزد .روشن است که اگر ما از نظر دفاعی قوی باشیم، می‌توانیم در زمینهای مختلف به استقلال برسیم که استقلال در زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی علمی و...می تواند را ه پیشرفت ورفاه و خود کفائی را در جامعه ایجاد نماید.

 برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید.

مرندی، مهدی، تبیان، دفتر بیست و چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی

شبانی، محمدرضا، اندیشه‌های دفاعی حضرت امام خمینی(ره)، ، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، چاپ اول، 1376.مجموعه مقالات چهارمین گردهمایی تبیین اندیشه‌های دفاعی حضرت امام خمینی(ره)

 آیین انقلاب اسلامی، گزیده‌ای از اندیشه و آرای امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1374.

پی نوشت:

  1. امام خمینی، 1368،صحیفه نور، ج20: 245- 227.
  2. همان، ج20: 245- 227.
  3. همان، ج12: 44.
  4. همان، ج11: 186.
  5. امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، 1374: 291
  6. همان،  393

صفحه‌ها