اخلاق
۱۳۹۰/۰۳/۰۹ ۱۴:۴۵ شناسه مطلب: 34294
با سلام. ممنون از پاسختون.سوال من فقط همين نبود.خيلي سوال در مورد استمنا دارم.يه سوال ديگه.واسه چي استمنا حرامه؟
هنگامی که از حضرت صادق (ع)در مورد استمنا مى پرسند، مى فرماید: گناه بزرگى است که خداوند در قرآن مجید از آن نهى فرموده و استمنا کننده مثل این است که با خودش نکاح (زنا)کرده باشد. اگر کسى را که چنین کارى مى کند بشناسم، با او هم خوراک نخواهم شد.(1)
خود ارضایی آثار و عواقب نامطلوبی بر جسم و روان انسان ایجاد می کند که توضیح آن در ذیل می آید، در عین حال موجب می شود که انسان ها با روی آوردن به این عمل و عادت به آن، انگیزه و توانایی جسمی و روحی لازم برای ازدواج را از دست داده و این مسئله تهدیدی برای روند طبیعی تولید نسل بشری خواهد شد.
خود ارضایی از دیدگاه پزشکان
از دیدگاه پزشکان استمنا آثار زیانباری بر جسم و روح و روان وارد می سازد :
الف. آسیبهاى جسمانى استمنا
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى
کاهش انرژى جسمانى بدن از زیان های مهم و جبرانناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است. اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود ، احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مىکند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مىانجامد.
... وقتى قلم به دست مىگیرم ،زود خسته مىشوم و قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را روى زمین مىگذارم تا وقتى که دستم کمى قدرت پیدا کند و دوباره بنویسم. «نامهاى از یک جوان»
... آن چه امروز برایم باقى مانده است (از ناحیه این عمل) جسمى نحیف و درهم شکسته است.«نامهاى از یک جوان».
... با این که ورزشکارم ،زانوهایم مرتب سست مىشود. «پسرى 18 ساله»
من که دخترى پر جنب و جوش و داراى چهرهاى روشن بودم، کم کم به دخترى بى حال، کم تحرک و رنگ پریده مبدل شدم.
«دخترى 15 ساله، کلاس اول تجربى»
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانهها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمىشود بلکه کل بدن را ساقط مىکند. شخصى که مبتلا به این عمل شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى
خود ارضایى به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مىگذارد و آن را کاهش مىدهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مىشود.
با این که اهل ورزش هستم،چشمانم خسته مىشود و جلو چشمم تیره و تار مىشود،به حدى که سرگیجه مىگیرم، آیا این از عوارض خودارضایى است؟«نامهاى از یک پسر 18 ساله»
جوانى که هشت سال مبتلا به خودارضایى بود ،وقتى مىخواست کتابى را بخواند،چشم هایش سیاهى مىرفت، حدقههاى چشم او بیش از حد معمول گشاد و باز شده بود و در چشمهاى خود درد شدید احساس مىکرد. (به نقل از مشکلات جنسى نسل جوان).
روزى در یکى از خیابانها چشمم به جوانى حدوداً بیست و پنج ساله افتاد که در اثر نابینایى به همراه برادرش حرکت مىکرد، چون با برادرش آشنا بودم،جلو رفتم و سؤال کردم: چرا چنین شده؟ گفت: او مبتلا به انحراف جنسى (خودارضایى) بوده و دست از این کار برنداشته است تا به این روز افتاد. (همان).
3. آسیبپذیرى در برابر بیمارى ها
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارىها را فراهم مىآورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است، نمىتواند در مقابل میکروب ها و ویروس ها از خود دفاع کند. جوانى مبتلا به این عمل شوم بود، در همین حین به یکى از بیمارىهاى همراه با تب دچار شد و در همان حال خودارضایى مىکرد، در روز ششم بیمارى کاملاً ضعیف شده بود و در نتیجه مرد.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانىهاى جنسى و تولید مثل خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مىگذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتىهاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى ازاین اثرات عبارت اند از:
تورم غدد وذى
تورم کانال نطفه
تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار
شل شدن عضلات تناسلى
خروج بى اختیار منى با کوچک ترین حادثه
ایجاد قاعدگى نامنظم و خروج ترشحات چرکى و احساس درد هنگام قاعدگى در دختران
از بین رفتن پرده بکارت
ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج
ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام
بیماری هاى مقاربتى
عقیم شدن
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مىبیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خون مىشوند و از این طریق آسیبهاى جبرانناپذیر و بر آنها وارد مىشود. تخلیههاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود. خودارضایىهاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آن ها مىشود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز شنیدن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
... قسمتهاى عمده بدن من یعنى قلب و اعصابم به هم ریخته است. «نامهاى از یک جوان»
اى جوان عزیز!
به خود آى و این آسیبها را جلوى چشم خویش تصور کن و با تأمل در این منظره نامطلوب و غیرقابل قبول، خود را از دام این بلا نجات بده.
کم خونى؛
کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
کم خوابى و اختلال در خواب؛
تنگى نفس؛
سر درد و سرگیجه؛
پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
همگى از آسیبهاى جسمى خودارضایى هستند.
ب. آسیبهاى روحى - روانى
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى
همان گونه که گذشت، یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است و این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مىشود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد.
علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد ،در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند و این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
... استعداد کافى داشتم و تحصیل مىکردم اما اکنون استعدادم کم شده و مطالب را درست درک نمىکنم و با فشار و سختى به تحصیل ادامه مىدهم. «نامهاى از یک دانشآموز»
2. اضطراب
دلهره و دلواپسى از ویژگىهایى است که فرد خودارضا را رها نمىکند. او مرتب با خود درگیر است و نمىتواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامنگیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پیدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد.، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مىکوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگیرد.
... آیا با ترکِ خودارضایى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ»
... آیا پس از ترک مىتوانم ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم؟ آیا بخشوده خواهم شد؟ «نامهاى از یک جوان»
آن چه امروز از این عمل برایم باقى مانده است، روحى متزلزل و بغض و نفرتى متراکم است. «نوجوان 17 ساله تهرانى»
3. افسردگى
بى احساسى و بى تفاوتى، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاشگرى و بداخلاقى
شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترین محرک محیطى حساس است. حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد، زود رنج است و سریعاً از کوره در مىرود، به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و... حساسیت فوقالعاده دارد.
5. یأس از زندگى
... در سنین 16 یا 17 سالگى دو مرتبه دست به خودکشى زدم ولى موفق نشدم. اکنون در میان طوفان مرگبارى به این سو و آن سو مىروم، شاید هم یک سویش نابودى باشد. «نامهاى از یک جوان»
... تصمیم گرفتهام اگر راهى برایم نباشد ،خودکشى کنم.... «دختر 18 ساله تهرانى»
6. از بین رفتن خلاقیتها، توانایىها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیتهاى فکرى.
8. هوسباز و بىبند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیبهاى اجتماعى
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مىآورد که در اثر افراط و تکرار در فرد ریشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى و به افکار دور و دراز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حیات جمعى را دچار خطر مىسازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد و از زندگى جمع احساس لذت نمىکند. نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم می گردد و در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود.
این دسته از آسیبها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل:
عدم پذیرش در خواستگارى
اکنون خواستگاران فراوانى دارم که هر یک از دیگرى بهتر هستند. به دلیل همین مسئله (خودارضایى و از دست دادن بکارت) مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم بدون اینکه پدر و مادرم علت نپذیرفتن من را بدانند.
«دخترى 18 ساله از تهران»
بر اثر خودارضایى دامنم لکه دار شده و حالا خواستگاران فراوانى دارم که هرکدام از دیگرى بهتر است. به من بگویید چه کار کنم.
«نامهاى از یک دختر جوان»
بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن
بى میلى به همسر
ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر
ناسازگارى خانوادگى
سرد بودن کانون خانواده
ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج
طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده
5. افت تحصیلى
این کار روى تحصیلات من به شدت اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمایى جزء شاگردان خوب کلاس بودم، در سال سوم راهنمایى، ثلث اول یک تجدیدى آوردم. «دختر 15 ساله»
6. بزهکارى
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى و خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان.
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا.
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران.
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران.
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان.
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات.
14. شیوع بیمارىهاى مقاربتى در جامعه.
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیبهاى معنوى و اخروى
د) آسیبهاى معنوى و اخروى:
همه آسیبهاى سه گانه که سخن از آنها به میان رفت، قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست ،چون اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ کدام از ابعاد وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به انسان سرازیر مىشود و آن را فاسد و از کار مىاندازد.
دوّم: این آسیب فقط دنیوى نیست.
قرآن کریم مىفرماید: چنین نیست که بعضى خیال مىکنند، بلکه اعمال خلافشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته، از درک حقیقت واماندهاند: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون».(2)
آرى، بدترین اثر گناه، تاریک ساختن قلب و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضا و جوارح سرازیر قلب مىشو د.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مىفرماید: از آیه سه نکته استفاده مىشود:
1. اعمال زشت، نقش و صورتى به نفس و روح انسان مىدهند؛
2. این نقش و صورت خاص، مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند؛
3. نفس آدمى به حسب طبع اولیهاش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن، حق را آن طور که هست درک می کند. قلب از دیدگاه قرآن جایگاه مهمى دارد. قرآن کریم اولاً: قلب را مهمترین مرکز شناخت در انسان معرفى مىکند
دوم: بیمارى قلب را مهمترین بیمارى به حساب مىآورد و از این بیمارى به تعابیر مختلف و عجیب یاد مىکند: قلب بیمار، قساوت قلب، انحراف قلب، زنگار قلب، کور شدن قلب، قفل شدن قلب و بالاخره از همه مهم تر مردن قلب. جمعاً بیش از هفتاد و دو مورد آمده است.
در اهمیت گناه از دیدگاه اسلام همین بس که اسلام اولاً: کیفر و اثر آن را منحصر به دنیا نکرده است.(3)
دوم: از اندیشه و فکر گناه هم منع کرده است تا گناه را از سرچشمه خشک کند. على (ع) مىفرماید: کسى که در انجام گناه زیاد فکر کند، بالاخره به گناه کشیده مىشود (4).
سوم: از گناه به عنوان درد و بیمارى یاد کرده است. على (ع) : براى دلها بیماریى، دردناکتر از گناه نیست.(5)
چهارم: از رفاقت و دوستى با گنهکار و شرکت در مجالس گناه به شدت نهى کرده است. على (ع) فرمود: بر فرد مسلمان شایسته نیست که با گنهکار طرح رفاقت و دوستى بریزد.
پنجم: ترک گناه را بهترین عبادت برشمرده است. على (ع) فرمود: برترین عبادت، دورى گزیدن از گناه است.
اینها بخش بسیار اندک از هشدارهایى است که اسلام براى دفع اثر زیانبار گناه به انسانها داده است.(6)
براى این که به تأثیر گناه بر دل و قلب بیشتر پى ببریم، به عنوان نمونه به ذکر چند روایت اکتفا مىکنیم:
رسول اکرم (ص) مىفرماید: وقتى مؤمن گناهى را مرتکب مىشود، لکه سیاهى در قلبش پیدا مىشود که اگر دل از آن بکند و توبه کرده و از خداوند آمرزش طلبد ،دوباره قلبش شفاف مىشود و اگر گناه را ادامه دهد، سیاهى تمام قلبش را فرا مىگیرد.(7)
رسول گرامى اسلام(ص): وقتى حرامها نادیده گرفته شود و کسى مرتکب آنها شود، خداوند طورى بر دلش مهر مىزند که بعد از آن، دیگر قدرت درک و فهم را نداشته باشد.(8)
ظرف، وقتى وارونه شود هیچ چیز در آن قرار نمىگیرد. قلب هم در اثر گناه طورى وارونه مىشود که دیگر علم و حقیقت در آن جاى نمىگیرد.
خودارضایى هم که اسلام به شدت از آن نهى کرده است، شاید از همین باب باشد که اثر در قلب و دل آدمى مىگذارد . آثار روحى و روانى خودارضایى که در بخش (ب) بیان گردید، عمدتاً از همین بیمارى دل ناشى مىشود. در این جا چند روایت در مورد اثر معنوى گناه خودارضایى بیان مىکنیم.: به امید آن که تو اى جوان عزیز و برومند، اى که چشم امید پدر ومادر و جامعه به توست، اى آینده ساز خود و جامعه اسلامى به خود آیى و تا دیر نشده خود را از این مهلکه و باتلاق نجات دهى، بدان که مىتوانى، حتماً مىتوانى!
1. امام صادق(ع) فرمود: روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفتگو نمىکند و از چشم خدا مىافتد.(9)
2. رسول خدا(ص) : لعنت خدا و ملائکه خداوند و تمام بشر بر شخص خودارضا است.(10)
3. رسول خدا(ص) : کسى که خودارضایى مىکند، ملعون است. (11)
4. امام صادق(ع) : خودارضایى گناه بزرگى است که خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است.(12)
5. امام صادق(ع) : براى کسى که خودارضایى کند، در قیامت عذاب دردناکى در نظر گرفته شده است.
در پایان توجه شما را به تحقیقى که حاصل بررسى 400 نامه رسیده از نوجوانان کشور به برنامه آینده سازان صداى جمهورى اسلامى در دى ماه 1367 است جلب مىکنیم. طبق این تحقیق افرادى که مبتلا به خودارضایى مىباشند. به ناراحتىهاى زیر مبتلا گشتهاند:
1. ضعیف شدن چشم؛ 2. لاغر شدن صورت؛ 3. ضعف اعصاب؛ 4. تحلیل رفتن بدن؛ 5. سردرد و سرگیجه؛ 6. سرماخوردگى زود به زود؛ 7. کم خونى؛ 8. سست شدن زانو؛ 9. سیاه شدن دور چشم؛ 10. ضعف حافظه؛ 11. زرد شدن صورت؛ 12. ضعف و اختلالات شنوایى؛ 13. جوش صورت؛ 14. گوشهگیرى؛ 15. اختلال در خواب؛ 16. ایجاد حالت وسواس و تردید؛ 17. افت تحصیلى.
پینوشتها:
1.وسائل الشیعه، ج 18، ص 575.
2. مطففین(83) آیه 14.
3. بحار الانوار، ج 73، ص 342.
4. وسائل الشیعه، ج2، ص 269.
5.تفسیر المیزان، ذیل آیه 14 مطففین.
6. محمد هویدى، التفسیر المعین.
7. المیزان، ذیل آیه 14 سوره مطففین.
8. میزان الحکمة، ح 18749.
9. همان، ح 18748.
10. همان، ح 18751.
11. همان، ح 18750.
12. همان، ح 18749.
۱۳۹۰/۰۳/۰۳ ۰۸:۵۱ شناسه مطلب: 33709
خيلي از افرادي كه در اطراف من زندگي ميكنند از آشنايان تا دوستان و حتي در محل كار اين عقيده را دارند و از آنجايي كه كافر كسي است كه خدا يا پيغمبر او را قبول نداشته باشد پس اين افراد كافرند و نجس اگر اين طور باشد بنده حقير تكليفتم چيست ؟ اين افراد ابزار هم نميكنند كه مسلمان هستند يا غير مسلمان در جواب ميگويند ما خدا را ميپرستيم و اين كفايت ميكند نيازي به امام و پيغمبر نيست و با خدا بدون واسطه حرف ميزنيم چون خودش گفته از رگ گردن به ما نزديكتر است.بايد با همه با احتياط برخورد كنم يا با كسي رابطه نداشته باشم كه مثلا احتياط كنم كه از غذاي آنها نخورم.چكار كنم؟ لطفا كامل و بر اساس سوال من جواب دهيد نه اينكه شماره مسله را از توضيح المسايل برايم بگوييد معزل خيلي بزرگي شده براي من و خيلي افراد ديگر. حال يا به خاطر شرايط يا در اثر تحقيق به اين نتيجه رسيدهاند. لطفا مرا كمك كنيد.البته من خودم به همه ايمه معتقدم
این مساله یکی از مشکلات موجود در جامعه امروز است که البته دارای سابقه و پیشینه نیز می باشد و در گذشته های نه چندان دور همین مشکلات در خصوص جوانانی که گرایشات توده ای و کمونیستی داشتند مطرح بود که به مرور زمان موضوع آن منتفی شد؛ بد نیست بدانید که این قبیل گرایش ها هم معمولا مقطعی بوده و تداوم مطلق ندارد.
در هر حال مقوله ارتباط با این افراد و جاری دانستن حکم مرتد یا عدم آن در خصوص این گونه اشخاص یکی از دغدغه های افراد مومن و متدین است که در این خصوص به چند نکته اشاره می کنیم:
1- مقوله ارتداد به خودی خود یکی از مقولات پر اختلاف و محل ارائه نظرات گوناگون است و به آسانی نمی توان در خصوص آن اظهار نظر نمود، در نتیجه بسیار دشواراست که بتوانیم به صرف برخی اظهار نظرات یا رفتارهای خاص فرد با افرادی را مرتد قلمداد کرده و احکام مرتد را در مورد آنان جاری دانست .
2- بسیاری از مخالفت های فکری و رفتاری با اصول اعتقادی پیشین فرد یا اعتقاد عمومی جامعه از چند صورت خارج نیست یا نوعی بازخورد ناشی از شرایط خاص روحی و فکری خود فرد است که در بسیاری از جوانان به نوعی در نوع افکار و اعمال درمقطع خاصی بروزمی کند و به مرور زمان فروکش کرده به وضعیت قبلی یا چیزی شبیه آن بر می گردد.
در مواردی دیگر این نوع رفتارها و ابراز عقیده ها نوعی تجربه و کنکاش فردی یا جلب توجه دیگران و حتی مطالبه جایگاه خاص و ویژه در نظر دیگران محسوب می شود که به اقتضای سنین خاص یا موقعیت ها و محیط های خاص شغلی و تحصیلی بروز پیدا می کند و معمولا ریشه درونی کاملی ندارد .
در مواردی دیگر نیز این رفتارها عکس العملی مبارزه گونه و مقابله ای در برابر برخی افراد که به ظاهر در گروه دین داران قرار دارند و فرد خواستار نوعی درگیری و تضاد با آنان است که این مورد در خصوص عکس العمل جوانان عاصی در قبال والدینشان یا رفتار توده جامعه در قبال حاکمان دین مدار جامعه بروزو ظهوردارد .
در هر حال در همه این موارد شبهه جدی در خصوص صدق عنوان مرتد وجود دارد و بر اساس قانون "درء" تنها در صورتی فرد مشمول یه حکم قضایی و یک حد شرعی قرار می گیرد که شبهه ای در مورد جریان حد نباشد (1) و چنان که ذکر شد در اکثریت این گونه افراد شبهه این که در واقع و حقیقت به این گفتاها و رفتاهای خود التزام درونی و قلبی نداشته باشند جدی است .
3- آنچه در مورد اکثریت این افراد می توان گفت آن است که آن ها مسلمان زادگانی هستند که بر اثر برخی گفتارها و رفتارهایشان لااقل در مورد مسلمان ماندن آن ها تردید وجود دارد و در نتیجه بر اساس اصل استصحاب کماکان این افراد مسلمان محسوب می شوند و حکم اسلام بر آن ها بار می شود .
4- اصولا حکم ارتداد مربوط به نوعی تغییر دین و انکار اصول دین می شود نه معتقد شده به هر باور خاص و غیر مشهور ؛ به عبارت روشن تر مرتد کسی است که از دین خارج شده و کفر را انتخاب کند. برایناساس نمی توان کسانی که مثلا امامت را قبول ندارند یا پیامبر و ائمه را معصوم نمی دانند، ولی خداوند و پیامبر و ضروریات اسلام را انکار نکردهاند را به آسانی مرتد دانست و از اسلام بیرون تلقی نمود .
مرتد کسی است که بعد از ایمان کافر می شود و کافر یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتمالانبیا - محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد. هم چنین است اگر کسی در یکی از این ها شک داشته باشد. نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) منکر شود (که انکار آن ها به انکار خدا و پیامبر برمیگردد)...". (2)
با این تعریف روشن می شود که بسیاری از تردیدها و انکارهای روشنفکران امروزی در مقوله انکار ضروری دین یا انکار اصل مهمی که به انکار خداوند و نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منتهی گردد نیست .
5- پیشنهاد جدی ما آن است که اصولا زمینه طرح این گونه مباحث را در محیط زندگی و کار و ... فراهم نیاورید و اگر چنین مباحثی مطرح شد به گونه ای پاسخ ندهید و موضع نگیرید که طرف مقابل در مقام بیان صریح نظرات و اعتقادات خود برآید و کار را بر شما وخودش مشکل کند ؛ حتی می توان جملات نیمه صریح افراد را در برخی انحرافات به نوعی توجیه کرد که کار به موضع گیری های جدی منتهی نشود .
به هر حال اولا اصل در مورد اشخاص ایمان و اسلام است نه کفر و ارتداد ، ثانیا نباید در مقام تجسس و بدبینی نسبت به دیگران برآیید و خودتان را به زحمت بیندازید و اصولا این قبیل احتیاط ها برخلاف احتیاط محسوب می شود؛ زیرا به نوعی موجب حساسیت و بدبینی خود این افراد و قرار گرفتنشان در موضع عناد و لجاج می گردد و به علاوه احساس مثبت شما نسبت به دیگر بندگان خدا را به نوعی بدبینی و احساس منفی مبدل می کند .
البته اگر در مواردی خاص فردی به صراحت و بدون تردید و تامل و شبهه رسما از اسلام بر گردد یا اصول دین را به طور قطع و یقین انکار نماید و این امر به تایید کارشناسی برسد، چنین فردی مرتد محسوب می شود و باید از او اجتناب نمود و در این صورت تکلیف انسان متفاوت می شود .
پینوشتها:
1. سيد محمد حسينى شيرازى، الفقه، القانون، مركز الرسول الأعظم ( ص) للتحقيق و النشر ،1419 ه ق، بيروت، ص 28 .
2. توضیحالمسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامی، قم 1385، ج 1، مساله 106 .
۱۳۹۰/۰۳/۰۱ ۲۳:۳۴ شناسه مطلب: 33609
گناهه زناء بیشتر است یا استمناء؟
از آن جایی که هر گناهی نا فرمانی و معصیت خداوند است، جرمی بزرگ و گناهی عظیم است. استمنا و زنا، هر دو از گناهان بزرگ هستند؛ زیرا مرتکب هر یک از آن دو، مورد لعنت قرار گرفته اند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس شهوتش را با دست (و هر طریق دیگری غیر از مسیر طبیعی و ازدواج) دفع کند، مورد لعنت و نفرت خداوند است». (1) امام صادق(ع) فرمود: «خودارضایی (یا دفع شهوت از غیر مسیر طبیعی)، از گناهان بزرگ است». (2) همچنین فرمود: «سه گروه اند که خداوند در قیامت با آنان سخن نمی گوید و با نظر رحمت به آنان نمینگرد؛ یکی از آن ها استمنا کنندگان است». (3) افزون بر این که روایات این کار را مذموم و قبیح شمرده اند، در چند جای قرآن ارضای غرایز از راه های غیر طبیعی و غیر شرعی (مثل استمنا) مورد مذمت قرار گرفته و مرتکب آن، در شمار متجاوزان قرار داده شده است.
قرآن کریم در سوره مؤمنون (23) آیه 7 و نیز در سوره معارج (70) آیه 31 میفرماید: «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ»؛ «هر کس از راهی غیر از همسرش، شهوتش را دفع کند، از تجاوز کاران است».
ولی در عین حال، گناه زنا بسیار بزرگ تر از استمنا است؛ زیرا زنا در معارف اسلامی به عنوان یک عمل زشت و نماد «فحشا» و کار بد معرفی شده است؛ (4) حتی در برخی آیات قرآن، در ردیف گناهانی چون شرک ذکر شده است. (5) می دانیم که شرک، بزرگ ترین گناه کبیره است.
شخصی از امام صادق - علیه السلام - در مورد استمنا سؤال می کند، حضرت در پاسخ می فرماید: «إِثْمٌ عَظِيمٌ»؛ «گناه بزرگی است». آن حضرت می فرمود که اگر بدانم کسی این کار را انجام می دهد، هرگز با او سر یک سفره نخواهم نشست؛ زیرا خداوند از این عمل در قرآن نهی کرده است... . سپس سؤال کننده می پرسد: گناه زنا بزرگ تر است یا استمنا ؟ حضرت در پاسخ می فرماید: استمنا، گناه بزرگی است؛ اما همه گناهان در یک ردیف نیستند. برخی گناه ها در مقایسه با گناه دیگر سبک تر است، مثل استمنا که در مقایسه با زنا سبک تر است؛ ولی به هر حال، هر دو گناه است؛ «وَ الذُّنُوبُ كُلُّهَا عَظِيمَةٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصِي وَ أَنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْيَانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ...»؛ (6) «و همه گناهان نزد خدا بزرگ است؛ زیرا گناه از یک سو عصیان و سرکشی از فرمان خدا است و خداوند ما را از آن نهی کرده است و از سویی دیگر، پیروی از شیطان است و ما مأموریم با شیطان دشمنی ورزیم».
پی نوشت ها:
1. المحدث النوري، مستدرك الوسائل، ج 14، ص 355، مؤسسة آل البيت، قم، 1408 ه.ق.
2. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج 20، ص 353، مؤسسة آل البيت، قم، 1409 ه.ق.
3. همان، ص 354.
4. اسراء (17)، آیه 32.
5. ممتحنه (60)، آیه 12.
6 مستدرك الوسائل، ج 14، ص 355، همان.
۱۳۹۰/۰۳/۰۱ ۱۶:۳۸ شناسه مطلب: 33582
شوهرم دوست ندارد با فاميل من رفت و آمد كند ديگه خسته شدم
خواهر محترم!کاش برای ما بیان می فرمودید که آیا شوهرتان از ابتدا چنین بود یا نه بعداً این گونه شده؟ اگر از ابتدا چنین نبود، چه اتفاقی افتاد که این تصمیم را گرفت؟آیا با همۀ بستگان شما دوست ندارد رابطه داشته باشد یا با بعضی؟ در هر صورت باید علت چنین رفتار را بیان می فرمودید تا می توانستیم بهتر کمک تان نماییم.
از آن جایی که صله رحم واجب است، از همسرتان بخواهید حداقل اجازه بدهد به بستگان تان سر زده و صلۀ رحم را به جا بیاورید.
اما برای اینکه شوهرتان را راضی نمایید تا با خویشان شما رفت و آمد کند، باید محبت خود را نسبت به او بیش تر نموده و با ملاطفت و نرمی و خوشخویی با همسرتان رفتار نمایید . با زیرکی و سیاست،کم کم او را نسبت به این امر متمایل نمایید،اگر واقعاً به همسر خود ابراز علاقه و محبت نمایید، محبت او نیز نسبت به شما بیش تر شده و به مرور زمان به خاطر شما به خواسته تان، تن خواهد داد، اما این کار نیازمند زمان است . باید در این مدت صبر و شکیبایی خود را از دست ندهید تا به مطلوب خود برسید.
البته با بخش تلفنی این مرکز با شماره (09640)تماس گرفته و مشکل خود را با کارشناسان ما در میان بگذارید تا از کمک و راهنمایی آنان بهرمند شده و به مقصود خود نائل آئید.
موفق باشید.
۱۳۹۰/۰۲/۲۸ ۱۵:۵۴ شناسه مطلب: 33142
۱۳۹۰/۰۲/۲۷ ۰۰:۱۴ شناسه مطلب: 32961
۱۳۹۰/۰۲/۲۶ ۱۹:۴۷ شناسه مطلب: 32945
۱۳۹۰/۰۲/۲۴ ۱۵:۵۸ شناسه مطلب: 32733
با سلام و احترام اینجانب متاهل و در دانشگاه کار می کنم و در زندگی خدا را شکر مشکلی ندارم ولی اگر بخواهم کسی را ارشاد بکنم(از خانواده پدریمو یا مادریم) و می دانم که کار بدی از او سر زده است به زودی عصبانی می دشوم و همه چیز را خراب می کنم
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
اینکه دوست دارید دیگران را ارشاد کنید و از کارهای زشت بازدارید بسیار ارزشمند است.
یکی از شرایط موعظه این است که به صورت نیکو انجام شود . خداوند نیز در قرآن می فرماید:
ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن؛(1)
[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [و مجادله] بپرداز.
باید با مهربانی دیگران را به خدا دعوت کنید . با آرامش این کار را انجام دهید. در ذيل و انتهاي جواب راه هاي كنترل عصبانيت را ذكر مي كنيم.
اگر نتوانستید با آرامش این کار را انجام دهید ، از افراد دیگری که آرامش دارند و بهتر این کار را انجام می دهند، بخواهید آن ها را ارشاد کنند.
آن ها را با مراکز دینی و مذهبی مانند مساجد و روحانیون یا مراکزی مانند این مرکز آشنا کنید یا خودتان آن ها را ارشاد کنید از روش های غیر مستقیم مانند مکاتبه استفاده کنید.
در روايات اسلامى دستورهاى مهم و مؤثرى براى خاموش كردن آتش غضب و عصبانيت داده شده است كه گلچينى از آن را در ذيل از نظر مى گذرانيم:
1ـ تفکر در عواقب خشم و عصبانیت :
افراد خشمگين و عصبانى هميشه حتى قبل از آن كه شعله هاى آتش غضب قلب آن ها را احاطه كند، بايد در آثار شوم آن بينديشند. مرتب به خود تلقين كنند كه غضب آتشى است كه ممكن است خرمن ايمان و سعادت و هستى آن ها را بسوزاند. غضب آتش خشم خدا را در دنيا و آخرت مى افروزد.
غضب دوستان را از انسان دور مى كند . حربه به دست دشمنان مى دهد. غضب آثار ويرانگرى روى اعصاب انسان مى گذارد. عمر او را كم مى كند . سلامتى او را به خطر مى اندازد. غضب انسان را از رسيدن به مقامات معنوى و مادى باز مى دارد.
به عكس، حلم و بردبارى رمز موفقيت و پيشرفت و سلامت روح و جسم و سبب محبوبيت در جامعه و موجب رضاى خدا و دورى شيطان است. همچنين در باره ثواب هاى الهى كه براى بردباران ذخيره شده و كيفرهايى كه در انتظار صاحبان غضب است بينديشيد. نه تنها در حال غضب، بلكه قبل از آن نيز بايد در اين مسائل بينديشد و به خود تلقين كند تا گرفتار آن نشود.
بارها اين نكته را تجربه كرده ايم و اگر ما تجربه نكرده ايم، ديگران تجربه كرده اند: هر تصميمى كه انسان به هنگام غضب مى گيرد ، نسنجيده و نادرست است . غالباً موجب پشيمانى مى گردد. چه بهتر كه اين جمله معروف را كه از بعضى از دانشمندان به يادگار مانده، همواره با خود زمزمه كند:" به هنگام غضب نه تصميم و نه تنبيه و نه مجازات".
2ـ از طریق مهم درمان كه در روايات بر آن تأكيد شده ، ذكر خدا است، در بعضى از روايات آمده : هنگامى كه عصبانى مى شويد: «اَعُوْذُبِاللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيْمِ» بگوئيد.(2)
3-در بعضى ديگر آمده: هنگام غضب «لا حَوُلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه الْعَلِىَّ الْعَظِيمِ» بگوييد تا غضب از شما برود. در بعضى ديگر از روايات آمده است: «به هنگام غضب صورت بر زمين بگذاريد و براى خدا سجده كنيد».(3)
4ـ تغيير دادن حالت يكى ديگر از طریق درمان غضب است، همان گونه كه در روايات اسلامى آمده است: اگر شخص در حال نشستن عصبانى شده برخيزد . اگر ايستاده است بنشيند. صورت از آن صحنه برگرداند يا دراز بكشد. اگر بتواند ، از آن محل دور شود، و خود را به كار ديگرى مشغول سازد.
تغيير حالت براى فرو نشستن آتش خشم و غضب بسيار مؤثر و مفيد است.
از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است:
«وَ ايُّما رَجُل غَضِبَ وَ هُوَ قائِمٌ فَلْيَجْلِسْ فَاِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْه رِجْزُ الشَّيْطانِ وَ اِنْ كانَ جالِساً فَلْيَقُمْ;
هر كس كه خشمگين شود ، در حالى كه ايستاده باشد بنشيند، چرا كه پليدى شيطان از او دور مى شود. اگر نشسته است برخيزد».
در ذيل حديث آمده است كه اگر انسان نسبت به يكى از بستگانش خشمگين شود و بدن او را با دست خود لمس كند ، تماس بدنى خشم او را فرو مى نشاند.(4)
5ـ وضو گرفتن:
نوشيدن آب خنك و شستن سر و صورت با آن در خاموش كردن آتش غضب مؤثر است. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است :
«اِذا غَضِبَ اَحَدُكُمْ فَلْيَتَوضَّأ; هنگامى كه كسى از شما خشمگين شود، وضو بگيرد».(5)
از اين تعبير استفاده مى شود كه وضو گرفتن به هنگام خشم و غضب مستحب است . در فرو نشاندن آتش غضب تأثير دارد.
هر گاه امور بالا به يكديگر ضميمه شود، و اضافه بر آن ها انسان در پيامدهاى خطرناك غضب در دنيا و آخرت، و كيفر و مجازات الهى آن بينديشد ، آتش غضب او هر چند شديد و سوزان باشد، خاموش خواهد شد. مشكل آن جا پيدا مى شود كه انسان در همان حال و در همان صحنه بماند . هيچ تغيير و دگرگونى در وضع خود ندهد كه نجات از پيامدهاى آن، مشكل و گاه غير ممكن مى شود.
برای تقویت بردباری باید طبق برنامهای جدی به تقویت اراده خود بپردازید . همواره سعی کنید برخود مسلط باشید. در اینباره راههای مختلفی وجود دارد، ولی مهم آن است که در راه درمان آن کاملاً جدی باشید . آنچه را پیشنهاد میشود، بدون کم ترین کاستی به اجرا گذارید:
1. حتما در ساعات کاری خود تامل کنید . در صورت امکان از آن بکاهید . در صورت عدم امکان، سعی کنید فواصلی را در بین کار به استراحت بپردازید تا از خستگی شدید ، بکاهید.
2. رفتارهای عادی و روزمره خود را نیز با تسلط کامل بر رفتار و بدون شتابزدگی انجام دهید . آن ها را آرام آرام تعقیب کنید تا نرمخویی و پرحوصلگی برتمام رفتارهای شما حاکمیت پیدا کند.
3. از حساسیت بیش از حد در هر زمینه بپرهیزید. کاملاً به خود مطمئن باشید که میتوانید روحیه خود را تغییر دهید، ولی برای نتیجه گیری عجول نباشید، بلکه با خود فکر کنید باید حداقل به طور مثال یک سال بر رفتارهای خود کار کنید. اگر چنین نمودید ، حتماً پس از آن، دگرگونی رفتاری خواهید داشت.
4. همواره در هر مسألهای ابتدا از دیگران انتظار بدترین برخورد را داشته باشید . خود را برای پذیرش آن آماده کنید. این مسئله باعث میشود برخوردهای بهتر از مورد انتظار در شما ایجاد خشنودی نماید. در حالی که اگر همیشه انتظار برخورد خوب داشته باشید ، چه بسا نتیجه عکس خواهید گرفت.
5. از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده مانند کوهنوردی، شنا، دو و پیادهروی و گردش در طبیعت و... استفاده کنید.
6. در تصمیمگیریها حتیالإمکان با افراد عاقل و پخته مشورت نمایید. از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهیزید.
7. بیش تر با افراد خوش اخلاق معاشرت کنید.
8. پیش از هر عملی در مورد پیامد آن تفکر و اندیشه کنید و آن گاه اقدام نمایید . با تمرین این راهکار و به کارگیری آن در مورد تمام رفتارها، اندک اندک کنترل خویش را بر تمام رفتارها توسعه بخشید.
9. سطح شناخت خود را با مطالعه و تفکر از زشتی، ناپسند بودن، غیرقابل جبران بودن اعمال پرخاشگرانه بالا ببرید. آیات ، روایات و داستانهایی راکه در مورد این نوع رفتارها و آثار آنها نوشته شده است، مطالعه کنید. بعد در مورد آن ها فکر نمایید، حتی در برخی موارد به آثار رفتار تندی که مرتکب آن شدهاید ،توجه نمایید . آن عمل و زشتی آن را در ذهن خود مرور و بزرگ معرفی کنید، به گونهای که به خود هشداری از درون دست یابید. آثار فردی و اجتماعی و پیامدهای حیثیتی عمل زشت را در ذهن خود مرور کنید . زشتی آن را برای خود بزرگ جلوه دهید تا از درون از آن عمل متنفّر شوید.
10. از خواندن قرآن و در نوبتهای متعدد در طول 24 ساعت غفلت نورزید، چه قرآن تأثیر زیاد در رسیدن به آرامش درونی دارد. عبادتهای خود مانند نماز را در اول وقت و با حضور قلب به جا آورید که تأثیر بزرگی در رسیدن به اطمینان خاطر دارد.
11. با خود شرط کنید که هیچ گاه و در هیچ وضعی برخورد تند نداشته باشید . اگر ناگهان از شما برخورد تندی سر زد، خود را جریمه کنید؛ مثلاً تصمیم بگیرید که مثلاً اگر بر سر کسی فریاد زدید ، فلان مبلغ صدقه بدهید. کارآیی این روش، بسیار بالا است . بسیاری از علمای بزرگ بدین سان تمرین عملی و خودسازی کردهاند.
12. شرح موارد فوق را در جدولی بنویسید . موارد انجام و یا سرپیچی از آن را یادداشت کنید. سعی کنید موارد تخلف را کاهش داده و بیش تر از پیش،خود را به انجام توصیهها مقید سازید، حتی پیش از بروز آن موقعیتها و به صورت مستمر، راهکارها را سرلوحه اعمال خود قرار دهید. از آن به بعد باید میزان پرخاشگری شما کاهش یابد. آن ها را نیز یادداشت کنید. کم کم از میزان آنها در طول روز، هفته و... بکاهید .
موفق باشید.
پي نوشتها:
1.نحل(16)آیه 125.
2.مکارم شیرازی ، اخلاق در قرآن ، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ج3، ص 394.
3. همان.
4. همان .
5. همان، ص 396 .