اخلاق
۱۳۹۰/۰۱/۳۰ ۰۰:۰۸ شناسه مطلب: 30388
دوستم(همجنسم) به من خیلی وابسته شده،حتی وقتی برام یه سفر چند روزه پیش اومد بهش خیلی سخت گذشته بود چطوری میتونم این وابستگیشو به خودم کم کنم؟
وابستگي عاطفي كه به كاهش شديد عملكرد فرد بيانجامد، قطعاً از يك يا چند اختلال روانی بي بهره نيست. وابستگي عاطفي مانند اعتياد رواني فرد را از كنش و عملكرد روزانه اش باز مي دارد.
در برخي وابستگي هاي عاطفي ما شاهد سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب وسواس و افسردگي هستيم. فرد وابسته عاطفي هم چون يك فرد مضطرب به فرد معشوق خود پناه مي برد و از بودن با او كسب آرامش مي كند. بديهي است با نبود فرد معشوق اين اضطراب فزاينده مي گردد و باعث اخلال در نظام شناختي- هيجاني-رفتاري فرد وابسته مي گردد.
پس درمان اضطراب احتمالي ايشان از طريق روان درماني و در برخي دارو درماني مي تواند سهم به سزايي در كاهش وابستگي ايشان به شما داشته باشد.
هم چنين وابستگي عاطفي هم چون يك فكر و رفتار وسواسي عمل مي كند يعني همان طور كه فرد وسواسي براي رسيدن به آرامش كاذب و موقتي خود را مجبور به انجام مكرر آيين و رفتار وسواسي مي بيند فرد وابسته عاطفي نيز براي كاهش اضطرابش خود را مجبور به ديدار مكرر و نو به نو فرد معشوق مي بيند. فرد وسواسي ده بار دستش را مي شويد فرد وابسته ده بار در روز به معشوقش زنگ مي زند و با صحبت با او آرامش مي گيرد.
پس از كار انداختن اين چرخه وسواسي سهم به سزايي در كاهش رفتار وابسته وار ايشان دارد.
افراد وابسته به نوعي از پژمردگي و افسردگي خفيف يا شديد در رنجند و مانند افراد افسرده معناي خاصي در زندگي خود ندارند. در بسياري موارد فرد معشوق به تنها يا بزرگترين معناي زندگي فرد مبدل مي گردد. اين افراد فقدان معشوق را با فقدان معنا در زندگي يكسان مي بينند و از آن جا كه فردي بدون معنا نمي تواند زندگي كند همواره در صدد ديدار معشوق خود هستند.
استقلال رواني عاطفي ايشان به شدت اندك است و عزت نفس آنان به غايت ضعيف است. اگر كسي خود را عزيز بداند قطعاً اين گونه خود را در برابر هم نوع خود خوار و كوچك نمي كند. ارتقا عزت نفس از طريق روان درماني و مطالعه كتب و مقالات در زمینه عزت نفس و خود ارزشمندي در بهبود ايشان بسيار مؤثر است.
به طور كلي بايد گفت مهم ترين درمان وابستگي عاطفي پيشگيري از آن مي باشد. شما به عنوان يك زن بايد همواره در روابط با دوستانتان حد تعادل را نگه داريد و با رصد رواني دوستانتان راه را بر هر گونه وابستگي ببنديد.
نكته ديگر اين كه وابستگي عاطفي بر خلاف ظاهر ساده و عادي اش به درمان تخصصي نيازمند است و همان طور كه مي دانيد شما به عنوان يك غير متخصص نمي توانيد كمك چنداني به كاهش وابستگي ايشان نماييد. هر چند در برخي جنبه ها از جمله ارتقا عزت نفس ايشان مي توايند بسيار مؤثر باشيد.
اگر به هر دليلي شاهد كاهش شديد عملكرد در ايشان مي باشيد. بدون بر انگيختن احساسات و حساسيت هاي ايشان و به تدريج راهی براي مراجعه حضوري ايشان به مراكز مشاوره دانشگاهي يا غير داشنگاهي باز نماييد. يك متخصص مجرب می تواند طي چندين جلسه وابستگي ايشان را تا حد زيادي تعديل نمايد.
۱۳۹۰/۰۱/۰۴ ۰۱:۱۸ شناسه مطلب: 29147
۱۳۸۹/۱۲/۲۹ ۱۷:۴۵ شناسه مطلب: 29031
آیا کسی که استمنا را ترک کند مورد بخشش خداوند قرار می گیرد؟
ناراحتی درونی تان از گناه، دلیل بر روشن بودن چراغ «ایمان» در قلب شما است.
باب استغفار و توبه و بازگشت به درگاه پروردگار، همیشه باز است. اگر شخصی توبه حقیقی کند، گناهش هر چه باشد، خداوند توبه اش را می پذیرد و گناهانش را می بخشد؛ زیرا گناه انسان هر چه زیاد باشد، از گستره رحمت و مغفرت خدا وند که زیادتر نیست یا هر چه قدر گناهش بزرگ باشد، با عظمت و بزرگی خدا که قابل مقایسه نیست.
توبه حقیقی آن است که انسان از خواب غفلت بیدار شود و به مسؤلیت انسانی و الهی خویش آگاه گردد. نتیجه این بیداری و معرفت، تحولی درونی است که در قلبش پدید می آید و روی دل را به سوی خدا می گرداند. توبه حقیقی آدمی را از همه گناه ها و خطاها و غفلت ها دور می کند و از آنچه را که انجام داده است، پشیمان می سازد. علامت این پشیمانی آن است که شخص دستخوش اندوه و حسرت شود.
بنابراین، زمانی که این علامت، یعنی سوز اندوه و ترس ازجهنم و نتایج جرم و جنایت ها و گناه و معصیت ها بر جان کسی بيفتد و او را بر ترك گناه مصمم سازد، توبه کامل و حقیقی حاصل شده است. چنین توبه ای قطعاً موجب بخشش گناه شده و صفحه قلب را از آلودگی پاک می کند و تیرگی را به روشنایی مبدّل میسازد.
غرق گنه نا امید مشو ز دربار ما که عفو کردن بود در همه دم کار ما
۱۳۸۹/۱۲/۲۵ ۱۰:۱۲ شناسه مطلب: 28771
۱۳۸۹/۱۲/۲۲ ۰۲:۰۱ شناسه مطلب: 28491
۱۳۸۹/۱۲/۲۰ ۱۶:۲۰ شناسه مطلب: 28381
۱۳۸۹/۱۲/۱۷ ۱۱:۳۳ شناسه مطلب: 28168
۱۳۸۹/۱۲/۱۶ ۱۲:۰۲ شناسه مطلب: 28076
۱۳۸۹/۱۲/۰۹ ۲۲:۱۳ شناسه مطلب: 27577
تا قبل از اینکه به دانشگاه برویم مشکلی نداشتم.ولی بعد از آن احساس وابستگی به دوستم را داشتم.باتشکر
همان طور كه مي دانيد وابستگي با دلبستگي بسيار متفاوت است.
فرق اين دو را مي توان در كاهش عملكرد شديد در يكي و عدم كاهش عملكرد محسوس در ديگري برشمرد.
فردي كه دلبسته ديگري مي گردد اگر روزها ماه ها سال ها از ديدار وي محروم بماند كاهش چشم گيري در عملكرد وي مشاهده نمي شود. ولي اگر كسي وابسته ديگري گردد يك روز يا حتي يك ساعت فراق ديگري باعث كاهش عملكرد او مي گردد.
مثلا همه ما به مادر و پدر خود دلبسته ايم و اگر به هر دليلي روزها و ماه ها از ديدارشان محروم بمانيم مي توانيم با حفظ سطح عملكرد سابق خود به امور روزمره مان بپردازيم. ولي اگر به ايشان وابسته بوديم با اولين محروميت ديداري به هم مي ريختيم و نوعي احساس دلتنگي فلج كننده سراسر وجود ما را فرا مي گرفت .
با اين اوصاف اگر در خود شاهد افت شديد عملكرد در چند ماهه اخير (معمولاً كاهش عملكرد بيش از 6 ماه ملاك است) نمي باشيد، اين دلتنگي چيز مهمي نيست و شما صرفاً يك دلبسته صرف محسوب مي گردديد . ولي اگر شاهد كاهش شديد كنش وري طولاني در خود مي باشيد، قطعاً چيزي جز وابستگي مرضي بين شما و ايشان حاكم نيست.
اين وابستگي عاطفي هم چون اعتياد رواني باعث مي گردد فرد وابسته با عوارضي مشابه محروميت از مواد مواجه گردد.
فرد معتاد با هر محروميتي شاهد عوارض ترك مي شود و خواهان باز مصرف مواد مي گردد .
البته منظور ما به هيچ وجه اين نيست كه شما دچار اعتياد رواني گشته ايد و به احتمال زياد پس از مدت كوتاهي اين عوارض مرتفع خواهد شد.
عشق مرضي يا وابستگي عاطفي با سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري، افسردگي در ارتباط مي باشد.