مذاهب و فرق

با سلام. سوال من این است طبق ایه ی «إن الذین تدعون من دون الله عباد أمثالكم» «كسانی را كه به غیر از خدا می‏خوانید بندگانی مثل خودتان هستند»(اعراف/194). کمک خواستن از دیگران حرام است. پس چرا شیعیان از ائمه کمک میخواهند؟ برخی از اهل سنت میگویند طبق ایه ای که نوشتم چرا شیعیان از امامان خود کمک میگیرند.چرا به بارگاه و حرم انان میرون و از انان طلب یاری میکنند.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خدا عبادت و دعاي مشرکان را تخطئه مي کند. چون آن ها به بت هاي چوبي و سنگي يا انسان هايي مثل خود يا شياطين يا ملائکه به عنوان "رب" و "شريک خدا" در تدبير جهان متوسل مي شدند ، در حالي که اعتقاد آنان بي پايه بوده و آن ها هيچ کدام ،شريک خدا نبودند و اصلا شاني در تدبير نداشتند يا اگر مانند ملائکه شاني در تدبير داشتند، شان شان کارگزاري و اجراي امر خدا بود ،نه اين که شريک خدا باشند و در عرض خدا قرار بگيرند . اين عمل(تراشيدن شريک براي خدا و خواندن او) بزرگ ترين ظلم به خداي يگانه است . آيه بالا نهي از اين عبادت و خواندن است.
اما شيعه پيامبر و امامان را رب و شريک خدا در تدبير نمي داند، بلکه آنان را برگزيدگان خدا مي داند که خدا در قرآن محبت و اطاعت آنان را واجب کرده ، آنان را واسطه هدايت و رحمت و فيض خود ساخته ، از ما خواسته به آنان متوسل شويم و دست آنان را بگيريم تا ما را به خدا برسانند.
پس عمل شيعه با عمل مشرکان که در آيه بالا مورد نهي قرار گرفته، دو تفاوت اساسي دارد:
1. شيعه پيامبر و امامان را رب و شريک خدا نمي داند.
2. توسل شيعه به پيامبر و امامان هم به امر خود خداست که محبت و اطاعت آنان را لازم و واجب ساخته ، ما را براي هدايت يابي و رسيدن به سعادت به در خانه آنان فرستاده ، آنان را واسطه فيض و رحمت خود قرار داده است.
ما هميشه حاجات مان را فقط از خود خدا مي خواهيم اما براي حاجت خواستن ابتدا در محضر خدا به پيامبرش و جانشينان پيامبرش که بندگان مقرب خدا هستند ،عرض ارادت مي کنيم . از خدا مي خواهيم همچنان که ما به امر او به اين مقربان ارادت داريم و مطيع شان هستيم و محبت شان را در دل داريم، او هم به خاطر محبتي که به آنان دارد و به خاطر محبتي که به اطاعت کنندگان از آن ها دارد، به ما توجه کند و گناهان مان را ببخشد و توفيق بندگي بيش تر به ما بدهد و حاجات مان را برآورد.
اگر هم خود پيامبر و امام را صدا مي زنيم، به عنوان مقربان و محبوبان و بندگان برگزيده خدا صدا مي زنيم . خدا اين تقرب و محبوبيت و برگزيدگي را در قرآنش به ما اعلام کرده و به ما اجازه اين گونه صدا کردن را داده، بلکه بدان دعوت کرده است.
فرق است بين کسي که به بنده محبوب سلطان متوسل مي شود و از او به عنوان اين که بنده محبوب سلطان است، مي خواهد نزد سلطان براي وي شفاعت کند با کسي که به شخصي که سلطان اصلا به او ارادتي ندارد، متوسل مي شود و او را محبوب بلکه شريک و هم عرض سلطان شمرده و از او مي خواهد نزد سلطان وي را شفاعت کند.
فرد دوم براي سلطان شريک تراشيده که بزرگ ترين ظلم است . فردي را که محبوب سلطان نيست ،محبوب او خوانده که افترا بر سلطان و ظلم بزرگ تر ديگر است . بدون اجازه و امر سلطان از او شفاعت و واسطگي طلبيده است که اين هم تحميل بر سلطان و تعيين تکليف براي او و جسارتي بزرگ به ساحت اوست.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام یکی از نزدیکان من با اینکه مسلمان است ولی پرسشهایی در ذهن خود دادرد که البته آنها را به دیگران نسبت می دهد و می گوید که دوستانش که ضد اسلام صحبت می کنند برای صحبتهای خود دلایل کاملی دارند ولی من که بچه مسلمان هستم از دینم اطلاعات زیادی ندارم . باید چه منابع مطالاتی و یا مرجعی برای گفتگو و یا رسیدن به پاسخ هایش به او معرفی کنم . لطفا مرا راهنمایی نمایید. باتشکر

پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
مي توانيد از اين پايگاه ها كه به عنوان نمونه خدمت تان ارائه مي شود استفاده كنيد:
1-www.porsojoo.com
2-www.pasokhgoo.ir
3-www.tebyan.net
4-www.balagh.net
5-www.rasekhoon.com
6-www.hawzah.net
7-www.al-shia.com
8-www.al-islam.org
9-www.rafed.net
10-www.hadith.net
11-www.ahl-ul-bayt.org
12-www.imamalinet.net
13-www.alkawthar.com
14-www.aqaed.com
15-www.shia.org
16-www.aqrazavi.org
17-www.isla-pure.de
18-www.fadak.org
19. www.paasokhgoo.com
همچنين براي دريافت اطلاعاتي جامع از پايگاه هاي اسلامي به سايتhttp://www.noordir.com مراجعه كنيد.

انسان بودن چه مشكلي دارد كه بايد دين دار بود ؟ تنها سوال مسلمان بودن من ارادتم به حضرت مولويست ،ولي چرا ؟ وقتي هر 14 معصوم را به نحوي مي كشند و مي گويند كه بر حقند ، چرا بايد شيعه بود ؟ اگر اسلام ما همه چيز را تمام كرده ،چرا مسلمانان دنيا با اين همه ثروت جزو بديخت ترين مردم دنيا هستند ؟ نمونش خود اين مردم ما ! لطفا كتاب يا شخص يا تلفني در يزد به من بدهيد تا بتوانم خودم را از اين دو دلي و گمراهي نجات دهم .

پرسش: انسان بودن چه مشكلي دارد كه بايد دين دار بود ؟ تنها سوال مسلمان بودن من ارادتم به حضرت مولويست ،ولي چرا ؟ وقتي هر 14 معصوم را به نحوي مي كشند و مي گويند كه بر حقند ، چرا بايد شيعه بود ؟ اگر اسلام ما همه چيز را تمام كرده ،چرا مسلمانان دنيا با اين همه ثروت جزو بديخت ترين مردم دنيا هستند ؟ نمونش خود اين مردم ما ! لطفا كتاب يا شخص يا تلفني در يزد به من بدهيد تا بتوانم خودم را از اين دو دلي و گمراهي نجات دهم .
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اولا انسان بودن انسان به عقل و خرد اوست . اين وصف (عقل) آدمي را از ساير حيوانات متمايز مي‌کند . عقل حکم مي‌کند که انسان براي تامين سعادت همه جانبه خود در دنيا و آخرت يعني حيات زودگذر دنيا و حيات جاودان اخروي نيازمند به دين وقوانين آسماني است تا او را به سوي اين هدف عالي هدايت کند . انسان بدون دين هرگز نمي تواند در مسير تکامل و سعادت همه جانبه خود حرکت کند. بنابراين دين داراي يک کاربردي است که الزام عقلي دارد يعني عقل حکم مي‌کند که انسان بدون دين نمي تواند در زندگي خود سعادتمند شود. (1)
ثانيا: نياز انسان به دين يک نياز فطري است . انسان فطرتا به گونه اي است که در وجود خود نياز به کامل‌ترين قوانين که بتواند به طور کامل سعادت همه جانبه او را تامين کند، احساس مي‌نمايد. ممکن است درک فطري در افراد به دلايل گوناگون دچار شدت و ضعف باشد، ولي اصل آن احساس عمومي است و در نهاد وجود همه انسان‌ها به نحوي وجود دارد. (2)
در ميان انواع نيازهاي انسان، دين پاسخگويي نيازهاي عالي اوست، انسان‌ها براي پاسخگويي به نيازهاي عالي خود به دين نيازمندند .دين به پرسش‌هاي گوناگون او جواب عقل پسند مي‌دهد، دين به اومي‌گويد که سرچشمه هستي کجاست، آفريدگار هستي کيست، هدف هستي چيست، معيار شناخت حقيقت کدام است، مسئوليت ما در اين مجموعه چيست؟ و صدها پرسش ديگر. دين همه اين گونه پرسش‌هاي انسان را جواب منطقي مي‌دهد . اگر دين نباشد، انسان پاسخ اين سوال‌ها که گمشده اوست، از هيچ جاي ديگر نمي‌تواند بگيرد . در نتيجه موجودي حيوان گونه خواهد شد که مدتي را در دنيا به سر مي‌برد و بعد از آن به رنج ابدي گرفتار مي‌شود. (3)
در اين رابطه دلايل ديگر عقلي و فلسفي درباره نياز انسان به دين مطرح است که بايد در منبع ذيل جويا شويد. (4)
مولوي هر چه دارد، از آموزه‌هاي اسلامي دارد و به گفته حافظ شيرازي:
بلبل از فيض گل آموخت سخن وگرنه نبود اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
بنابراين پرسشگر محترم که به دليل ارادتش به جناب مولوي علاقه مند به اسلام شده ، بايد در اين قسمت نيز با پيروي از مولوي به اسلام و آموزه‌هاي نوراني آن چون مولوي عشق بورزد، چون اسلام بوده که مولوي را آن گونه پرورش داده که شما و صد ها انسان خوش ذوق و علاقه مند به ادبيات عرفاني به او علاقه مند شده‌اند، مولوي را ببينيد که به اسلام، قرآن و پيامبر در مثنوي چگونه عشق مي‌ورزد. اين عشق مقدس را از او بياموزيد.
درباره شهادت معصومين (ع) بايد گفت: آن هايي که آنان را به شهادت رساندند، ستمگر بوده‌اند . معصومين (ع) مظلوم و شهيده شده‌اند، دليل حقانيت‌شان مظلوميت شان نيست بلکه دلايل گوناگوني برحقانيت آن ها وجود دارد که تفصيل آن را بايد درجاي خود مطالعه بفرماييد. (5)
4- بر خلاف تصور پرسشگر محترم مسلمانان از خوش بخت ترين مردم دنيا هستند، زيرا هم سعادت دنيا را دارند و هم سعادت آخرت را، اما اگر برخي افراد دچار فقر اقتصادي، فرهنگي و يا ضعف اخلاقي‌اند، علت را بايد در جاي ديگر جست و جو نمود و گرنه اسلام براي تامين سعادت بشر است، بسياري بوده و هستند که به برکت اسلام سعادتمند شده‌اند.
نمونه آن همين مردم است که پرسشگر محترم از آن ها به بدبخت ترين افراد ياد کرده ،در حالي که اگر سفري به خارج ايران برويد و حتي کشورهاي به ظاهر پيشرفته خواهيد فهميد که ملت ايران به برکت اسلام و اهل بيت و نظام اسلامي از همه مردم دنيا خوش بخت‌ترند .اگر کسي بخواهد مي تواند در اين کشور هم آسايش دنيا و هم سعادت آخرت را داشته باشد، در حالي که در بسياري از کشورهاي جهان تامين هر دو جنبه دنيا و آخرت به آساني ميسور نيست. مي‌توانيد هر گونه پرسش خود را با همين مرکز در قم از طريق نامه و با شماره تلفن 09640 در ميان بگذاريد. تلفن ياد شده رايگان است و هزينه براي شما ندارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. قرائتي، اصول عقايد ،ص 11.
2. همان ،ص 13.
3. همان ،ص 10.
4. شيعه در اسلام ،ص 84.
5. شيعه در اسلام ، علامه طباطبايي، آموزش کلام اسلامي، تاليف سعدي مهر .

استاد مطهری یکی از عوامل انحطاط وتباهی مسلمانان درعصر حاضر راغرور بیجایی میدانندکه دردوره های متاخردرعده زیادی از مسلمانان خصوصا اکثریتی ازشیعیان پدید آمده است که برای عمل ارزشی قایل نیستند وخیلی دچار شعار زدگی میباشند آیا میتوان گفت که هنوز هم این عامل کماکان عامل عقب ماندگی و مهمترین آنها است لطفا نظر خود را برایم بنوبسید . باتشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
با تحقيقاتي که در آثار شهيد مطهري انجام شده، به اين مطلب دست نيافتيم. اگرآدرس و منبع اين مطلب را در اختيار داريد، به اين مرکز ارسال نماييد تا توضيحات لازم ارائه شود، در عين حال مي توان گفت : يکي از علل عقب ماندگي مسلمانان غرور بيجا و شعار زدگي مي باشد. امروزه نيز شعار زدگي وغرور بيجا از علل عقب ماندگي مسلمانان به حساب مي آيد. برخي از مسلمانان به جاي اين که به کار و تلاش بپردازند ،شعار مي‌دهند و دچار غرور مي‌شوند و حال اينکه تلاش و کار زمينه خلاقيت و ابتکار را فراهم مي‌کند . نتيجه آن تمدن و پيشرفت است. در اسلام نيز به تلاش و کار و خلاقيت توجه خاصي شده است: «و ان ليس للانسان الا ما سعي». در برخي روايات آمده است که اگر حکمت و علم در چين (کنايه از جاهاي دور) باشد، بايد درپي آن رفت، زيرا علم و حکمت آموزي مرز جغرافيايي نمي‌شناسد. اين روايت و روايات ديگر به ما مي آموزد که در ياد گيري علوم از غيرت هاي بيجا اجتناب نماييد.در پي آن برويد، گرچه علم و حکمت در اختيار غير مسلمان باشد.
بر اين اساس اگر مسلمانان مي خواهند دوباره جايگاه بلند و رفيع خود را کسب نمايند، بايسته است از شعار زدگي و غرور بيجا پرهيز نمايند. زيرا غيرت ورزي‌هاي بيجا ثمره اي جز عقب ماندگي ندارد.
در خصوص علل عقب ماندگي مسلمانان و پيشرفت آنان بايد گفت :
اسلام همواره مسلمانان را به فراگيري علوم و فتح قله هاي رفيع پيشرفت و ترقي فرا خوانده است. اسلام اين قدرت را نيز داشت که تمدن سازي نموده و افکار عمومي را جذب نمايد. بنا بر اين علل عقب ماندگي مسلمانان اسلام نيست.
در صدر اسلام مسلمانان آن چنان پيشرفت نمودند که بخش وسيعي از جهانيان را تحت تأثير تمدن و فرهنگ خود قرار دادند .
يكي از علل سرعت پيشرفت مسلمانان اين بود كه در اخذ علوم و فنون و صنايع و هنرها تعصب نمي¬ورزيدند . علم را در هر نقطه و در دست هر كس مي¬يافتند، از آن بهره مي¬گرفتند.
در احاديث به اين نكته توجه داده شده است كه علم و حكمت را هر جا هستند فرا گيريد. رسول اكرم فرمود ؛" همانا دانش راستين گمشده مومن است، هر جا آن را بيابد ،خودش به آن سزاوارتر است."(1)
در نهج?البلاغه آمده است:" دانش راستين گمشده مؤمن است، پس آن را فراگير و بياموز گرچه از مردم منافق"(2). "حكمت را بياموزيد گرچه از مشركان. "(3)
در روايات ديگر نيز به اين امر تاکيد شده است. (4)
در انحطاط وعقب ماندگي مسلمين عوامل متعدد از جمله عوامل زير موثر مي باشند :
1.برداشت هاي انحرافي از آموزه هاي اسلام
يكى از علل مهم عقب ماندگى مسلمانان برداشت‏هاى انحرافى از آموزه‏هاى دينى است، يعني برخى تصور كرده‏اند كه دين با علم و تكنولوژى مخالف است .بر اين اساس مسلمانان به جاى پرداختن به علم و نوآورى‏هاى تكنولوژى، به مسايل فردى پرداختند. اين رويكرد موجب شد كه مسلمانان از قافله علم و تمدن و عقب بمانند، حال آن كه اسلام- همان گونه که اشاره شد- نه تنها با علم و تكنولوژى و علم مخالف نيست، بلكه همگان را به يادگيرى علم فرا خوانده ، براى يادگيرى علوم، مرز جغرافيايى نشناخته (5) ، از علم وحكمت به عنوان «گمشده مؤمنان» ياد كرده است.(6) يادگيرى برخى از علوم را واجب شمرده است.(7)
2. ترك جهاد وعدم تلاش براي توانمندى نظامى مسلمانان
قرآن با نگاهى جامع مسلمانان را فرا خواند كه از قوّت و قدرت نظامى برخوردار باشيد . سلاح‏هاى همسو با شرايط زمان را داشته باشيد:" در برابر آن‏ها (دشمنان) آنچه توانايى داريد، از نيرو آماده سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانيد." (8)
اسلام مسلمانان را به جهاد در زمينه‏هاى مختلف فرا خواند(9) ولى مسلمانان جهاد و تلاش را را فراموش كردند . يكى از نويسندگان مى‏نويسد: ... آرى جهاد در صحنه‏هاى علمى و فرهنگى و سياسى و اقتصادى و نظامى به دست فراموشى سپرده شده ، حُبّ نفس و عشق به دنيا و راحت‏طلبى و كوته نگرى و اغراض شخصى بر آن‏ها چيره شده، تا آن جا كه كشتگان شان به دست خودشان بيش از كشتگانى است كه دشمن از آن‏ها قربانى مى‏گيرد.
3 . تلاش هاي تخريبي دشمنان
يكى از عوامل مهم عقب ماندگى مسلمانان، دشمنان مسلمانان مى‏باشند. قدرت‏هاى بزرگ كه تمدن و پيشرفت‏هاى مسلمانان را بر نمى‏تابيدند، سعى كردند كه با بهره‏گيرى از ابزار مختلف، عقب ماندگى را به مسلمانان ديكته‏ كنند. چنين وانمود کنند که مسلمانان توان پيشرفت و فتح قله هاي علم را ندارند. تلاش تخريبي دشمنان از يک سو و روحيه عدم خود باورى مسلمانان از سوي ديگر زمينه عقب ماندگى مسلمانان را افزايش داد.
4. حكومت‏هاى ‏ کشورهاي اسلامي وابسته
يكى از عوامل مهم عقب ماندگى مسلمانان حكومت‏ها اسلامي هستند كه تحت تأثير دشمنان خارجى قرار گرفته اند.اين امر موجب شد كه مسلمانان از پيشرفت‏هاى علمى و صنعتى محروم شوند، زيرا برخى از حكومت‏هاى جهان اسلام بقا و دوام خويش را در عقب ماندگى فرهنگى و تضعيف استعداد و قابليت‏هاى مسلمانان جستجو مي کنند.
5. اختلافات و چند دستگى‏ها ي مسلمانان
جنگ هاي داخلي و اختلافات مسلمانان در كشورهاى اسلامى نيز موجب شد كه مسلمانان از پيشرفت‏هاى علمى و صنعتى بى بهره شوند.
براي توضيح بيش تر مراجعه نماييد:
1. تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون
2. تاريخ تمدن، ويل دورانت
3. تمدن اسلامى از زبان بيگانگان، محمد تقى صرفى
4.تاريخ تمدن اسلام، جرجى زيدان
5. نقش مسلمانان در پيشرفت علوم
6.رمز عقب ماندگى ما، شكيب ارسلان
7 .اسرار عقب ماندگى شرق، ناصر مكارم شيرازى
8. احياى تفكر اسلامى، شهيد مطهرى.
پى‌نوشت‏ها:
1. بحارالانوار ،چاپ آخوندي، ج 2، ص 99.
2. نهج البلاغه ،حکمت 80.
3. بحار، ج 2، ص 97.
4. همان، ج 4، ص 96.
5 . محجة البيضاء، ج 1، ص 91؛ بحار الانوار، ج 1، ص 177.
6 . بحار الانوار، ج 1، ص 168.
7 .همان، ص 177؛ مستدرك الوسايل، ج 3، ص 174.
8 . انفال (8)، آيه 60؛ تفسير نمونه، ج 7 ، ص 220.
9 . تفسير نمونه، ج 16، ص 350 - 351.

به نام خدا با سلام اخيراً مقاله اي را از سيد جعفر مرتضي عاملي خواندم كه محي الدين را فردي سني مذهب و متعصب معرفي كرده بودند . اسنادشان هم تمام از فصوص و فتوحات بود حال آن كه در برنامه هاي مختلف صدا و سيما و از بسياري از اساتيد راجع به شيعه بودن ابن عربي شنيده بودم . لطفا در اين مورد راهنمايي كنيد .

با سلام و قدرداني از ارتباط تان با اين مرکز
اظهار نظر درباره شيعه و سني بودن شخصيت هاي جهاني که عقايد آنان ابهام دارد، مشکل مي باشد. نمي توان قاطعانه گفت که فلان شخصيت سني است يا شيعه. محي الدين عربي نيز از جمله شخصيت‌هايي است که شيعه و سني بودن او ابهام دارد. از اين رو نمي توان گفت که وي شيعه است يا سني. مبهم بودن مذهب محي الدين موجب شده است که برخي او را سني و برخي ديگر وي را شيعه بدانند. برخي ديگر تنها به بيان ابعاد شخصيت ابن عربي پرداخته و درباره شيعه و سني بودن وي اظهار نظر ننمايند زيرا اينان باور دارند که شيعه و سني بودن ابن عربي در هاله ابهام مي باشد. حق نيز همين مبنا است که نمي‌توان ابن عربي را سني يا شيعه خواند. در اين جا به ديدگاه هاي مختلف درباره شيعه و سني بودن محي الدين عربي اشاره مي‌شود:
اسلام شناس و عرفان پژوه نامدار ژاپني پروفسور ايزوتسو مي‏نويسد: ابن عربي، هيچ گاه به گونه رسمي به آيين تشيع درنيامد(1) .
علامه حسيني تهراني مي‏نويسد: محيي‏الدين عربي، بدون شک در ابتداي امر خود سني مذهب بوده، زيرا در حکومت سني و شهر سني و خاندان سني آيين، نشو و نما يافته. مدرسه و مکتبش، سني بوده و کتابخانه و کتاب‏هايش، مملو از کتب عامه بوده، حتي يک جلد کتاب شيعه در تمام شهر، يافت نمي‏شده است.(2)
دکتر مصطفي کامل الشيبي مي‏نويسد: اگر با نظري ژرف بنگريم، خواهيم ديد که ابن عربي بسياري از مباني تفکر خود را از، شيعه گرفته است.(3)
يکي از محققان معاصر مي‏نويسد:«فتوحات مکيه» از جهت اشتمال بر بعضي مبادي شيعه، قابل ملاحظه است . به قولي اگر يک عارف شيعه هم دربعضي از مباحث مذکور دراين کتاب عظيم مي‏خواست چيزي بنويسد، شايد با آنچه شيخ دراين زمينه نوشته است، تفاوتي نمي‏يافت. (4)
علامه طباطبايي مي‏فرمايد: محي‏الدين بسيار به تشيع نزديک بود. اصولا در صدر اول و زمان‏هاي پيشين، مسأله تشيع صورت ديگري داشت، و غالباً بزرگان از علما و عرفا در حقيقت شيعه بوده‏اند ،ولي ناچار از نقط نظر ضرورت تقيه مي‏کردند.(4)
آيت‏الله جوادي آملي مي‏نويسد: داوري‏هاي گوناگون در پيرامون ابن‏عربي از صاحبان مذاهب فراوان است. مکتب ابن‏عربي نشان مي‏دهد که مکتب عرفاني وي بر مبناي اهل تسنن مطرح نشده، بلکه بر مبناي دقيق اماميه پايه‏گذاري شده است.(5
اين مرکز گرچه مقاله مرحوم سيد جعفر مرتضي را در اختيار نداشت، اما مي توان گفت که نظر ايشان درباره سني بودن محي الدين عربي ملاک نيست. وي مانند ساير محققان نظر خود را اعلام کرده است. در مقابل برخي از محققان نيز محي الدين را شيعه مي‌دانند. همين طور برنامه‌هاي صدا و سيما مبني بر اين که ابن عربي را شيعه دانسته است، نمي توان معيار باشد که محي الدين حتما شيعه است، زيرا تهيه کنندگان و نويسندگان آن رسانه نيز نظر خودشان را اعلام کرده اند. آنان نيز مانند ساير محققان محقق مي باشند. در مجموع جهت راهنمايي شما مي توان گفت: شيعه و سني بودن محي الدين عربي معلوم نيست.
پي نوشت‏ها:
.1 زندگي و انديشه ابن عربي، توسي هيکوايزوتسو، ترجمه دکتر همايون همتي، کيهان فرهنگي، فروردين 72.
2 .روح مجرد، ص 333 با تلخيص
3.الصلة بين التصوف و التشيع، دکتر مصطفي کامل الشيبي، ص 376 نقل از کتاب المسائل، مقدمه دکتر سيد محمد دامادي، ص 31؛ دنباله جست و جو در تصوف ايران، ص 119 و 120 به نقل از کربن.
4 .مهر تابان، يادنامه علامه طباطبايي، ص 263.
5 .آواي توحيد، آيت‏الله جوادي آملي، ص 82، با تلخيص.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها