پرسش:
اگر هر يک از ما در کشوري که دين رسمیای غير از اسلام داشت متولدشده بوديم احتمالاً بيشتر از اينکه به اين فکر باشيم که به دین اسلام بگرويم، بر اين عقيده بوديم که بايد در همان مذهبي که داريم و مذهب اجدادمان است دو آتشه باشيم، چراکه: اولاً: هرکسی در دوران کودکی -حتی یک مسلمان- تابع تربیت خانوادگی خودش است و متأثر از همان تربیت، دینی به او تلقین شده و در جوانی نیز همان دین را دنبال میکند. ثانیاً: چرا دينمان را تغيير دهيم و به سمت اسلام بياييم که آزادی تغییر دین را از ما سلب میکند و امکان بازگشت از آن وجود ندارد و جز اینکه مرتد شویم و محکومبه قتل!
پاسخ:
مقدمه:
تردیدی نیست بسیاری از انسانها، متاثر از محیط خانوادگی، عادات و نظام فکری و رفتاری را پی میگیرند که در کودکی به آنها تلقین شده است، بی آنکه درستی یا نادرستی آنها را مورد پرسش قرار دهند. این واقعیت اجتماعی چنان رایج است که گاهی اینگونه تلقی شده که راهی به رهایی از این تربیت خانوادگی و دین موروثی نیست و ما انسانها نمیتوانیم دین و آیین خود را تغییر دهیم. در ادامه، روشن خواهد شد چنین انگارهای نادرست است. همچنین، در ادامه، نکاتی درباره تغییر دین از منظر اسلام و توضیح فلسفه مجازات مرتد خواهیم پرداخت تا روشن شود دین اسلام نیز با دین موروثی مخالف است و دین دارای بر اساس تحقیق و تعقل را باارزش میداند و مانع از آزادی در انتخاب و تغییر دین نمیشود:
نکته اول:
آدمی ازآنجهت که کودک است و به لحاظ عقلی به بلوغ نرسیده، متأثر از چارچوب فرهنگی خاصی است که والدین، تربیت فرزند را در آن چارچوب رقم میزنند. این امر، پدیدهای اجتنابناپذیر است و راهی به رهایی از آن نیست چراکه در این مرحله، کودک هنوز به بلوغ عقلی نرسیده تا انتخاب عقلانی داشته باشد بلکه همواره در آن چارچوبی رشد میکند که دیگران برایش تعیین کردهاند؛ فرقی ندارد که این چارچوب، اسلامی باشد یا مسیحی یا سکولار.
نکته دوم:
بسیاری از انسانها متأثر از تربیت خانوادگی و فرهنگ پیرامونی دوران کودکی، بعد از بلوغ عقلی نیز همان سبکفکری و رفتاری را دنبال میکنند و هیچگاه آن نظام تربیتی و فکری را مورد چالش قرار نمیدهند؛ تا جایی که برخی از نظریهپردازان به این باور غلط رسیدند که انسانها به جبر محیطی مبتلا هستند و هر کاری که انجام میدهند، معلول شخصیت و عاداتی است که در دوران کودکی به آنها تلقین شده است.
روشن است چنین دیدگاهی قابلقبول نیست. (1) شاهدش کسانی است که در محیط مسیحی پرورش یافتند ولی بعد از مدتی مطالعه و تحقیق، به دین اسلام گرویدند. برای نمونه، پروفسور لگنهاوزن، استاد فلسفه غرب در آمریکا که بعد از مدتی بهواسطه آشنایی با دین اسلام، مسلمان شدند؛ بنابراین، تغییر کیش و آئین، خودش شاهدی است بر اینکه ما انسانها مختاریم و قادر هستیم بر عوامل محیطی غلبه یابیم و انتخاب دیگری داشته باشیم.
قبول داریم که تربیت خانوادگی نقش زیادی در تصمیمات ما دارد، اما نباید این را به معنای مغلوب و مجبور شدن آدمی دانست، بلکه باید آن را به معنای دمدستیتر کردن یک گزینه برای ما دانست که همچنان امکان مخالفت و ترک آن نیز وجود دارد. آری، مردم غالباً گزینه دمدستیتر را انتخاب میکنند. دقت بفرمایید: «انتخاب میکنند». مثلاً در انتخاب دین غالباً دین مرسومِ جامعه خودشان را انتخاب میکنند. دلیل این انتخاب، متنوع است مثلاً گاهی مردم به خاطر دلایل موجه و معقولی که دارند، با دین مرسوم موافقت میکنند و بر همین دین باقی میمانند؛ اما گاهی هم با دین مرسوم موافقت میکنند چراکه مخالفت با این دین برایشان هزینه دارد وزندگی را برایشان سخت میکند و از جامعه طرد میشوند و ... درهرصورت، همیشه آنها خودشان انتخاب میکنند و همیشه برای آنها امکان تغییر وجود دارد و به همین جهت، گاهی به دلایلی دین خود را تغییر میدهند و یا از تغییر دین و چرایی باقی ماندن بر دین مرسوم سؤال میکنند و همواره گزینه بدیل را برای خودشان محفوظ میدانند.
بنابراین، کاملاً شدنی و معقول است که از انسانها انتظار داشت که بعد از بلوغ عقلی، تحقیق کنند و دین حق را برگزینند.
نکته سوم:
اینک، باید دید که در دین اسلام، آزادی انتخاب و تغییر دین، به رسمیت شناختهشده است یا خیر.
در دین اسلام، دین موروثی امری مذموم و ناپسند است. خداوند درآیات مختلفی، با مذموم دانستن تبعیت کافران از والدین شان، بر این امر تأکید کرده که علم و عقل محوریت دارند نه تبعیت از والدین: «و هنگامیکه به آنها گفته شود: ازآنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، مىگويند: نه ما ازآنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم. آيا اگر پدران آنها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟». (2)
در آیه 104 سوره مائده نیز همین مضمون موردتوجه قرارگرفته است.
لحن نکوهش آمیز و مذمت گونه قرآن نشان میدهد که باید بهجای تبعیت از والدین، از عقل و علم پیروی کرد. همچنین، آیات و روایاتی در دست است كه در آنها پیروی از ظن و گمان نكوهش شده و در عوض، بر پیروی از علم و حقیقت تأکید شده است؛ مانند: «و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پيروى نمىكنند؛ (درحالیکه) گمان، هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىسازد (و بهحق نمىرساند.)»(3)
بنابراین، در دین اسلام، دین موروثی امری مذموم است؛ همچنین، محوریت در دین اسلام با علم و حقیقت است نه ظن و تقلید.
نکته چهارم:
اما در این صورت، ممکن است این اشکال به ذهن برسد که اگرچه دین اسلام با علم و تحقیق و امکان تغییر دین، مخالفت نکرده، اما بهواسطه مجازاتی که برای شخص مرتد در نظر گرفته، مانع از تحقیق راستین و تغییر دین میشود.
در پاسخ به این پرسش گفتنی است که دین اسلام نیز میپذیرد که امور اعتقادی از قبیل امور قلبی هستند و بازور و جبر به دست نمیآیند: «در قبول دين، اكراهى نيست».(4) ازاینرو، شخصی که تحقیق کرده اما به جهات مختلف، از اسلام روی برگردانده و به ارتداد رسیده است، اگر ارتداد خودش را اظهار نکند و باورهای دینی دیگران را تضعیف نکند، هیچ مجازات دنیوی و اخروی ندارد چراکه:
مجازات اخروی برای مرتدی است که عالم به حقانیت اسلام باشد، ولی از آن روی برگرداند اما کسی که جاهل قاصر است مبتلابه عقوبت نمیشود: «خداوند هیچکس را، جز بهاندازه تواناییاش، تكليف نمىكند.»(5)
مجازات دنیوی نیز به نظر مشهور، برای مرتدی است که ارتدادش را اظهار کرده است. چون اظهار ارتداد دارای آثار اجتماعی منفی (تضعیف باورهای دینی مردم که نتیجهاش، عدم پایبندی در اجرای قوانین دینی و بر هم خوردن نظم جامعه اسلامی است) است، درنتیجه، واکنش اسلام نیز این است که برای چنین شخصی مجازات در نظر بگیرد؛ بنابراین تا زمانی که شخص تغییر دین را اعلام نکند، هیچ مجازاتی در دنیا، متوجه او نیست.
بنابراین، دین اسلام بااین که خود را حق و عقلانی میداند، اما این آزادی را به مسلمانان داده که خودشان دین شان را انتخاب کنند و در این زمینه آزادند، بلکه به این امر سفارش کرده هرکسی بر اساس علم و تعقل، دینش را برگزیند و از تقلید کورکورانه پرهیز نماید.
نکته پنجم:
البته درباره مجازات دنیوی مرتد، دیدگاهها و فروعات دیگری نیز مطرحشده است که در ادامه، به برخی از آنها اشاره میکنیم. توجه به این دیدگاهها ازاینجهت مهم است که نشان میدهد محققان در تفسیر و توضیح متون دینی در زمینه مجازات مرتد، دیدگاههای مختلفی دارند و در این زمینه اتفاقنظر نیست:
دیدگاه اول: مجازات مرتد بر کسی جاری است که در اثر نوعي لجاجت و عناد و باانگیزه حقستیزی، از اسلام رویگردان شود وگرنه صرف تغيير عقيده و يا شك در مسائل اعتقادي، كيفر دنيوي ندارد.
دیدگاه دوم: در تمامی اقسام ارتداد، ابتدا باید رفع شبهه نمود و اشکالات ذهنی مرتد را برطرف کرد. ازاینرو، اگر ارتداد ناشی از شبهه باشد، احکام ارتداد جاری نمیشود و باید شبهه را برطرف کرد.
دیدگاه سوم: اگر شك و شبهه، به انكار مبدأ و تكذيب رسالت بينجامد، احكام ارتداد جاري است؛ ولی اگر شك، انكار و تكذيبي به همراه نداشته باشد، هرچند شخص مسلمان با اظهار شک، از حوزه مسلمانی خارج میشود (کافر)، ولی مشمول احکام مرتد نخواهد شد.
دیدگاه چهارم: اگر شك و شبهه، به انكار مبدأ و تكذيب رسالت بينجامد، احكام ارتداد جاري است؛ ولی اگر شك، انكار و تكذيبي به همراه نداشته باشد (مثلاً در حال تحقیق است و به زبان منکر نمیشود)، شخص مسلمان، نه مرتد میشود و نه کافر.
دیدگاه پنجم: حکم ارتداد، از حدود الهی و حکم ثابت دینی نیست، بلکه از تعزیرات و حکم ولایی و حکومتی و تغییرپذیر است که در صدر اسلام برای مقابله با فتنه و فریبکاری گروهی کفار و منافقان برای ضربه زدن به ایمان مؤمنان و گسست پیوند اجتماعی و ضربه بهنظام سیاسی، از سوی پیامبر (ص) تشریع شد. با تغییر شرایط، حاکم میتواند این مجازات را ساقط نماید. (6)
نتیجه:
با عنایت به نکات سابق، روشن میشود:
اگر ما اهل تحقیق و بررسی عقلانی باشیم، در هر سرزمینی متولد بشویم و پیام اسلام را بشنویم و بر شبهات و موانع عاطفی و محیطی غالب بشویم، میتوانیم مسلمان بشویم.
اما اگر اهل تحقیق نباشیم، در این صورت، تابع محیطی هستیم که در آن متولد میشویم؛ خواه پیام اسلام را بشنویم، خواه نشنویم.
بنابراین، اینکه بسیاری از انسانها تابعِ دینِ مرسومِ جامعه خودشان هستند، به این جهت نیست که آنها مجبورند و تحت جبر محیطی به دینی گرویدهاند؛ بلکه بدینجهت است که آنها اهل تحقیق نیستند و تابع تصمیمات عقلانی نمیباشند و به تبعیت از جامعه خودشان، انتخابهای زندگی را انجام میدهند.
در دین اسلام، امکان تغییر دین به رسمیت شناختهشده است و آزادی انتخاب دین از مسلمانان سلب نشده است. مجازات مرتد، ناظر به کسی است که دینش را تغییر داده و آن را علنی تبلیغ میکند. البته در این زمینه دیدگاههای دیگری نیز مطرحشده که بهاختصار به آنها اشاره داشتیم.
پینوشتها:
1. بصیری، حمیدرضا و مریم گوهری، «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث»، فصلنامه سراج منیر، دوره 4، شماره 13، زمستان 1392 ش، ص 105-128.
2. سوره بقره، آیه 170.
3. سوره یونس، آیه 36.
4. سوره بقره، آیه 256.
5. سوره بقره، آیه 286.
6. برای مطالعه بیشتر، رک: سروش، محمد، «آزادی، عقل و ایمان»، دبيرخانه مجلس خبرگان، مركز تحقيقات علمی، ١٣٨١ش.