سوالات ویژه

نخستين وظيفه­اي كه بايد معلم در رابطه با شاگردان، مورد توجه و اهتمام خويش قرار دهد، اين است كه شاگردان را به آداب و آئين­هاي پسنديده، شيوه­هاي ستوده آشنا سازد

پرسش:

استاد نسبت به شاگرد خود چه حقي دارد؟

پاسخ:

با توجه به اينكه در سوال شما احتمال حق شاگرد بر استاد و حق استاد بر شاگرد داده مي شود ، در هر دو زمينه مطالبي مي آوريم.

 حق شاگرد بر گردن استاد و وظايف استاد در قبال او:

اين مسأله به سه چيز مربوط مي‏شود:

1- استاد،

2- رابطه با شاگردان،

3- چگونگي تدريس.

  • درباره شخص استاد رعايت مسائل زير ضروري است:

ا) وقار و متانت،

ب ) آراستگي ظاهر،

ج ) عشق ورزيدن به كار خويش،

د ) حسن خلق و داشتن فضايل اخلاقي از قبيل اخلاص، شجاعت، همت، ايثار و فداكاري.

  • در باره شاگردان مسائل زير رعايت شود:

ا) علاقه‏مندي در تربيت و بالندگي شاگردان،

ب ) ترغيب در علم و دانش،

ج ) محبت و عواطف،

د ) احتراز از عصبيت،

ه ) مديريت در كلاس.

 توجه به ابعاد ذيل لازم است: استقلال فكري، اتكاي به نفس، قضاوت درست، ابتكار و خلاقيت،جامعيت فكري، پيش‏بيني احتمالات، داشتن نظم، منصف بودن، قاطعيت، رعايت اصول اخلاقي.

  • درباره تدريس نيز توجه به مطالب زير پرفايده است:

ا) تخصص لازم،

ب ) حضور دائم و منظم،

ج ) تنظيم و كلاسه كردن مطالب درسي،

د ) ابتكار در عمل،

ه ) تدريس در حال اعتدال،

ز ) رعايت تدريج در تدريس.

مهم ترين وظائف ويژه معلم عبارتند از:

1- ايجاد خلوص نيت در شاگردان :

نخستين وظيفه­اي كه بايد معلم در رابطه با شاگردان، مورد توجه و اهتمام خويش قرار دهد، اين است كه شاگردان

را  گام به گام به آداب و آئين­هاي پسنديده، شيوه­هاي ستوده و تمرين روحي نسبت به آداب ديني و حقايق و اسرار دقيق آئين مقدس اسلام، آشنا نموده، انس و عادت به صيانت نفس را در تمام شئون آشكار و نهان زندگي آن­ها بارور سازد، به ويژه اگر احساس كرد كه شاگردان وي از رشد عقلي متناسبي برخوردار هستند، بايد سعي كند كه چنين عادات مهم و پرارزش را در آ­ن ها به ثمر رساند.

 2-ايجاد شوق به علم در شاگردان:

 معلم  شاگردان خود را به علم و دانش تشويق نمايد. فضائل و ارزش­ها و مزاياي علم و علما را به آنان تذكر دهد. يادآور گردد كه علما و دانشمندان، وارثان انبياء و پيغمبرانند. بر كرسي­ها و پايگاه هائي بلند و فرازنده و درخشاني از نور، جاي دارند. كرسي ها و پايگاه هائي كه مورد رشك انبياء و شهدا و جانبازان راه خدا بوده، اين موجودات مقدس به حال آن ها غبطه مي خورند.

3- دلسوزي نسبت به شاگردان:

بايد معلم درباره شاگردان، خواهان اموري باشد كه  نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگي مي­نمايد. هرگونه شر و بدي را كه براي خويش نمي­پسندد، براي شاگردان نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاكي از كمال ايمان معلم و حسن رفتار و برادري است و نمايانگر روح  همبستگي و دلسوزي معلم نسبت به شاگردان مي باشد.

4- استفاده از روش هاي مختلف تنبيه شاگردان :

براي پيشگيري از سوء رفتار شاگردان و جلوگيري از ارتكاب خلاف آنان، لازم است معلم با اشاره و كنايه، راهگشاي تربيت اخلاقي شاگردان بوده و از تخلف آن ها جلوگيري كند. در صورتي كه ضرورت ايجاب نكند و نيازي در كار نباشد، بايد از آشكارگوئي و تصريح به تخلف شاگرد، خودداري نمايد. همواره از عامل لطف و محبت و مهر و مودت - براي ارشاد شاگردان - استفاده كند. آن ها را به خاطر تخلف و سوء رفتار، توبيخ نكرده و تا مي تواند از اين روش استفاده ننمايد؛ چون اولا تصريح و آشكارگوئي، پرده هيبت و ابهت استاد را از هم دريده ؛موجب شدت و فزوني جرات و جسارت شاگردان در ارتكاب خلاف و سوءرفتار و تخلف هاي اخلاقي مي­گردد.

 ثانيا باعث مي­شود كه آنان - بيش از پيش - با حرص و ولع زيادتري در تخلف هاي اخلاقي اصرار ورزند.

5- فروتني و نرمش معلم نسبت به شاگردان:

نبايد معلم نسبت به شاگردان خويش، رفتاري تكبرآميز را در پيش گيرد و نسبت به آن ها بزرگي ورزد؛ بلكه بايد فروتني و نرمش را - در برخورد با شاگردانش ‍- به كار برد. ميان معلم و شاگردان، حقوق متقابل ديگري از قبيل :

حق مصاحبت و همنشيني،

 احترام در رفت و آمد و ملاقات و برخوردها،

شرافت محبت و دوستي راستين و عاري از هر نوع شائبه  وجود دارد .

 اين حقوق و معيارها مي تواند رابطه معلم شاگردانش را به طرز جالب و دلنشيني سازمان بخشيده و آن ها را با هم پيوند دهد.

6-تفقد از احوال شاگردان:

وظيفه مذكور از حس شفقت و دلسوزي معلم، ريشه مي گيرد .  اگر يكي از شاگردان و يا حاضران حلقه درس استاد، در جلسه درس حضور نيافت، و غيبت او غيرعادي به نظر رسيد و طولاني گشت، بايد از او و احوالش و علت غيبتش پرس و جو كند. اگر از پرس و جوي خود، نتيجه اي كافي نگرفت و نتوانست راجع به او خبري به دست آورد، بايد كسي را براي اطلاع از احوال او به خانه و محل سكونت وي بفرستد، يا شخصا به منزل او برود - كه اين كار داراي فضيلت بيش تري است. رسول گرامي اسلام با اصحاب و ياران خود همين گونه عمل مي كرد، يعني اگر ملاحظه مي فرمود كه يكي از ملازمان او در ميان جمع حاضران، حضور به هم نرسانده است، شخصا به منظور احوال پرسي به خانه او مي رفت و از او تفقد به عمل مي­آورد.

7-اطلاع از نام و مشخصات شاگرد :

بايد معلم، راجع به نام و نسب و فاميلي و شهر و احوال و مشخصات دانشجويان و يا حاضران جلسه درس،

اطلاعاتي را كسب كرده و ترتيباتي در اين زمينه فراهم آورد و بدان توجه نمايد.

8-القاي مطالب علمي بايد در خور استعداد شاگردان باشد. بايد معلم در بذل و توزيع محصولات و فراورده هاي علمي و معارف خود، با سخاوت باشد. در طرز القاي درس بر دانش پژوهان، ناهموار نباشد؛ بلكه بايد كيفيت تدريس او هموار و دلنشين بوده، با آميزه لطف، و توام با رفق و مدارا و نصيحت و اندرز باشد. به قصد ارشاد شاگردان به امور مهم، به آنان سود رسانده و بهره مندشان سازد. معلم بايد شاگردان خود را به صيانت و نگاهباني اندوخته­هاي نفيس و گرانبهاي علمي - كه در اختيار آن ها قرار داده است - تشويق كند.

 

 شاگرد هم  وظايفي در قبال استاد خود دارد كه به صورت فهرست وار به آن ها اشاره مي كنيم:

1-بزرگداشت مقام استاد.

2-ضرورت كاوش و جستجو از استاد لايق و شايسته.

3-استاد را بايد به عنوان پزشك معالج جان و روان بداند.

4-تواضع و فروتني نسبت به استاد.

5-بايد از استاد با احترام ياد كرد.

6-سپاسگزاري از ارشاد و هشدارهاي استاد.

7-آمادگي ذهني و روحي براي درس.

8-بايد در انتظار استاد و شرفيابي از محضر او به سر برد.

9-آراستن و پيراستن برون ، و آمادگي درون به هنگام ورود بر استاد.

10-شاگرد بايد مراقب حركات و رفتار و حالات خود در محضر استاد  باشد.

11-تنظيم صدا و مواظبت از رفتار و گفتار در پيشگاه استاد.

12-رعايت ادب و نزاكت در خطاب به استاد.

13-پيشدستي نكردن شاگرد به پاسخ پرسش ها در محضر استاد.

14-لزوم تمركز حواس و شنيدن دقيق به سخنان استاد.

15-عدم تكرار سؤ ال هاي فرساينده و تلف كننده فرصت.

 

 ر. ك: آداب تعليم وتربيت اسلامي، محمد جواد حجتي (ترجمه منية المريد).

وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج باشد.

پرسش:

در برخی از روایت آمده است که «ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است» و ظاهراً بعضی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» نیز ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند، حال سؤالم این است که این روایات معتبر هستند و دیدگاه شیخ صدوق درست است؟

پاسخ:

مقدمه:

 در دین مقدس اسلام معیار به جا آوردن عبادت‌هایی که وابسته به زمان‌های خاصی بوده، ماه‌های قمری قرار داده شده است. از این ‌رو تشخیص زمان شروع و پایان ماه‌های قمری، نقش مهمی در اعمال عبادی به ویژه حج و روزه دارد. خداوند در قرآن کریم ماه‌ها را به عنوان نشانه‌ای برای زمان به جا آوردن اعمال حج دانسته (1) و روزه گرفتن را با دیدن هلال ماه رمضان، بر مسلمانان واجب نموده است. (2) بر اساس دیدگاه مشهور عالمان و فقیهان شیعه که برگرفته از روایات است، تعداد روزها در ماه قمری از جمله ماه مبارک رمضان ثابت نیست و ملاک در آغاز و پایان ماه، دیدن هلال است. (3) در مقابل این نظریه مشهور ـ یکسان نبودن روزها در ماه ـ روایاتی دال بر ثابت بودن تعداد روزهای ماه رمضان وجود دارد که در این روایت، تعداد روزه‌های ماه رمضان همیشه 30 روز شمرده شده است در نوشته پیش رو اعتبار این روایات مورد بررسی قرار می‌گیرد.

الف) ثابت بودن یا متغیر بودن ماه‌ها

مجموع روزهای سال قمری 354 روز است که از این تعداد، 6 ماه از سال، بیست و نه روز و 6 ماه، سی روز است. میان فقها دو ملاک برای تشخیص ماه‌های قمری وجود دارد: ملاک نخست بر اساس عدد است؛ یعنی ماه‌ها همیشه به صورت یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار می‌گیرد؛ به این ترتیب که محرّم اولین ماه سال قمری بوده و دارای سی روز و سپس صفر بیست و نه روز و ماه رمضان نیز چون در ردیف محرم و ماه‌های فرد قرار دارد، همیشه سی روز است. شیخ صدوق که از طرفداران این مبنا بوده روایاتی را برای تأیید این نظر نقل کرده است که در ادامه متن عربی و ترجمه آن ارائه می‌گردد.

1. سی روز بودن ماه رمضان

از جمله احادیثی که دلالت بر 30 روز بودن ماه رمضان دارند حدیثی است که شخصی به نام شعیب به نقل از پدرش بیان می‌کند که می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ قَالَ کَذَبُوا مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا تَامّا... شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ ذُو الْقَعْدَهِ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَهً فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا أَیْ شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ أَبَداً وَ شَعْبَانُ لَا یَتِمُّ أَبَداً. (4)

مردم روایت می‌کنند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله روزه رمضان بیست و نه روز را بیشتر از رمضان سى روز گرفته است. امام فرمود: دروغ می‌گویند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله جز به صورت تمام روزه نگرفت ... ماه رمضان سى روز است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه فرموده: عدد را کامل کنید و کامل همان تمام است و شوال بیست و نه روز است ... پس ماه بعد همین‌ طور سپس ماه بعد همین ‌طور یعنی یک ماه کامل و یک ماه ناقص و ماه رمضان هیچ گاه کمبود ندارد و شعبان هیچ گاه کامل نیست.

همچنین در روایت دیگر از یاسر خادم نقل شده که به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم هَلْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ مِنْ ثَلَاثِینَ یَوْماً أَبَداً؛ (5) آیا ماه رمضان ـ می‌تواند ـ بیست و نه روز باشد؟ حضرت فرمود: ماه رمضان هیچ گاه از سى روز کاستى نمی‌پذیرد.

2. دین هلال شوال، ملاک پایان ماه رمضان

ملاک دوم بر مبنای استهلال و دیدن ماه است که طبق این ملاک، تنها قاعده برای زمان آغاز ماه، دیدن هلال است؛ در نتیجه ممکن است در یک سال، ماه رمضان 29 روز باشد و در سال دیگر 30 روز باشد.

صاحبان این ملاک نیز به روایاتی که تعداد آن‌ فراتر از دسته نخست بوده، تمسک نموده‌اند. به عنوان مثال یونس بن یعقوب می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنِّی صُمْتُ شَهْرَ رَمَضَانَ عَلَى رُؤْیَهٍ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ مَا قَضَیْتُ قَالَ فَقَالَ وَ أَنَا قَدْ صُمْتُهُ وَ مَا قَضَیْت‏...؛ (6)

من طبق دیدن ماه، ماه رمضان را بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

امام فرمود: من نیز بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

در روایت دیگر، امام صادق به صراحت این مسئله بیان کرده است «صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ بِالرُّؤْیَهِ وَ لَیْسَ بِالظَّنِّ وَ قَدْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَومَاً وَ یَکُونُ ثَلَاثِینَ یَومَاً وَ یُصِیبُهُ مَا یُصِیبُ الشُّهُورَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ التَّمَامِ». (7)

حضرت فرمود: روزه ماه رمضان با دیدن ماه است و با گمان نیست و ماه رمضان گاهی سى روز و گاهی بیست و نه روز است و همانند دیگر ماه‌ها کمبود و تمام می‌پذیرد.

ب) رفع تعارض کامل بودن و نقصان پذیر بودن رمضان

میان دو دسته روایات فوق، تعارض وجود دارد که برخی از علما راه حل‌هایی برای رفع آن‌ ارائه نموده‌اند. شیخ مفید و شیخ طوسی حکم به ضعیف بودن سند و شاذ بودن روایاتی نموده‌اند که ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند. (8) سید مرتضی نیز روایات کامل نبودن همیشگی ماه رمضان را متواتر دانسته و آن‌ را موافق با قرآن و سیره و مطابق با اجماع فقها دانسته و نظریه عددی بودن ماه رمضان را منسوب به بعضی از محدثان می‌داند که مخالفت آن‌ها ضرری به اجماع نمی‌زند. (9) دانشمند معاصر آیت‌الله حسن‌زاده آملی، روایات عددی بودن ماه رمضان را حاوی یک نکته علمی نجومی دانسته که اشاره به زیج‌ها (جدول‌ها) دارد؛ یعنی ماه‌های فرد سی روز و ماه‌های زوج بیست و نه روز باشد. این روش محاسبه، برای آسان سازی شمارش ماه‌ها بوده و در شرع اعتباری ندارد. چنانچه شهید اول در کتاب لمعه با عبارت «لا اعتبار بالجدول» (10) اشاره به این مطلب دارد. (11)

 اما ورود این شیوه محاسبه ماه‌ها به روایات، از این باب است که راویان احادیث، این مطالب را از صاحبان زیج‌ها و رصدگران شنیده بودند و آن‌ را برای ائمه علیهم‌السلام نقل می‌نمودند و ائمه نیز از این جهت که ماه رمضان طبق این روش همیشه کامل بوده، آن‌ را مورد تحسین قرار می‌دادند و سپس این نقل‌ها تبدیل به روایت تبدیل شد. (12) این وجه جمع برای آن‌ بخش از روایت که ماه‌ها را یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار داده، پسندیده به نظر می‌رسد اما برای بخش دیگر آن‌ که می‌فرماید پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم همیشه به صورت کامل روزه می‌گرفت، قابل قبول نیست؛ زیرا در این صورت، روش زیج‌ها مورد تأیید شرع قرار می‌گیرد و عملاً روزه ماه رمضان سی روزه خواهد بود. البته فقیه معاصر آیت‌الله خویی این بخش را نیز بدین صورت پاسخ داده که ممکن است تمام سال‌هایی که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم در آن‌ روزه می‌گرفته، به طور اتفاقی کامل بوده است؛ اما اینکه ماه رمضان برای همیشه و در طول تاریخ، کامل باشد، مخالف با وجدان و ضرورت است. (13) یکی از نویسندگان دیگر، این روایات را از جعلیات ابن ابی العوجاء می‌داند (14) که چنین نظری صحیح به نظر نمی‌رسد زیرا جعل نیاز به دلیل دارد و روایت جعلی جدا از روایت ضعیف هست.

نتیجه:

در مقابل روایاتی که توصیه به استهلال و امر به تلاش در دیدن هلال برای آغاز ماه قمری نموده است، روایاتی وجود دارد که تعداد روزه‌های ماه‌های قمری را ثابت می‌داند و بر اساس آن روایات، ماه رمضان همیشه 30 روز دانسته شده است. این روایات با توجه به کم بودن تعداد آن‌ و اشکالاتی که توسط برخی از محدثان و فقها به آن‌ گرفته شده، تاب مقامت در برابر روایات فراوانی را ندارد که ـ به حد تواتر رسیده و ـ بیست و نه روزه بودن ماه رمضان را ممکن می‌داند. وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج (جدول) باشد.

کلید واژه:

کامل بودن ماه رمضان، نظریه عددی بودن ماه، رؤیت هلال، ملاک پایان ماه قمری.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه 189.

2. سوره بقره، آیه 185.

3. حر عاملی، محمد بن حسن‌، وسایل الشیعه، مصحح / محقق: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، اول، 1409 ه‍ ق‌، ج 10، ص 20.

4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 4 ص 78 و 79؛ ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 170 و 171.

5. همان، ص 171.

6. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن، موسوی خرسان، دار الکتب الإسلامیه‏، تهران‏، 1407 ق، ج 4، ص 160.

7. همان، ص 156.

8. همان، ص 176- 169 الرد على اصحاب العدد - جوابات اهل الموصل، ص 25-22.

9. علم الهدی (مرتضى)، على بن حسین، رسایل الشریف المرتضى‌، محقق/ مصحح: سید مهدى رجائى‌، قم، دار القرآن الکریم‌، اول، 1405 ه‍ ق‌، ج 2، ص 19 و 18.

10. عاملى، شهید اول، محمد بن مکى‌، اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه، محقق/ مصحح: محمدتقی مروارید- علی‌اصغر مروارید، ‌بیروت، دار التراث- الدار الإسلامیه‌، اول، 1410 ه‍ ق، ص 5.

11. حسن‌زاده‌ آملى، حسن، دروس فی معرفه الوقت و القبله، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چهارم، 1416 ه‍ ق، ص 524.

12. همان، ص 528.

13. خویى، سید ابوالقاسم موسوى‌، المستند فی شرح العروه الوثقى‌، بی‌جا، بی‌تا، بی‌نا، ج 2، ص 108‌.

14. ناشناس، نظریه عدد، مجله فقه، زمستان 1373، شماره 2، ص 225.

کمک امام علی علیه‌السلام به افراد فقیر به‌واسطه کثرت گزارش‌هایی که در کتاب‌های معتبر شیعه و سنی نقل‌شده است قابل تشکیک نیست.

پرسش:

چطور امام علی هر شب شیر در خانه فقرا می‌برد؟ ظروف یک‌بار مصرف که نبوده تو چی می‌برده هر شب؟ باعقل جور در نمیاد. تازه تو ظرف‌های فلزی هم اگر به فرض بگیریم می‌برده شبی ده تا خونه ام که به صورت ناشناس شیر برده باشه سالی بیش از ۳۰۰۰ تا ظرف باید می‌خرید؟! بعدم طبق روایت‌های شیعیان که میگه ناشناس می‌برده شبانه پس یعنی نمی‌رفته ظرفشم پس بگیره! یعنی کارخونه مسگری هم داشت از پس این‌ همه ظرف بر نمی‌آمد.

پاسخ:

مقدمه:

امام علی علیه‌السلام و دیگر ائمه طاهرین علیه‌السلام اهتمام و جدیت فراوانی برای کمک به نیازمندان و رفع نیازهای اولیه زندگی آن‌ها، داشتند. این کمک‌ها گاهی به‌صورت علنی و آشکار و گاهی هم مخفیانه و به‌صورت ناشناس صورت می‌گرفت. بااین‌وجود برخی افراد مغرض سعی دارند بابیان برخی مطالب بی‌اساس نسبت به این موضوع تشکیک کنند بدون توجه به اینکه این مسئله با توجه به کثرت گزارش‌هایی که پیرامون این موضوع در منابع شیعه و سنی نقل‌شده است قابل تشکیک نیست. در ادامه به‌صورت خاص سیره امام علی علیه‌السلام در کمک به فقرا و نیازمندان بیان خواهد شد.

متن:

امام علی علیه‌السلام بعد از حدود 25 سال از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در دوره‌ای به حکومت رسید که به‌واسطه سیاست‌های مالی غلط خلفای گذشته و به‌صورت خاص عثمان فاصله طبقاتی عجیبی در بین مردم شکل‌گرفته بود. (1) لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام در طول حکومت خویش سعی کردند تا این تبعیض را از بین ببرند (2) و در کنار آن فقر مطلق را ریشه‌کن کنند. (3) آن حضرت در کنار پیگیری این امر مهم، اقدامات فردی خویش در کمک به فقیران و ایتام را که از دوران حیات نبوی (4) و تحت تأثیر تربیت آن حضرت انجام می‌دادند پیگیری می‌کردند که گزارشات فراوانی پیرامون این‌گونه اقدامات حضرت در منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت و شیعه نقل‌شده است. در ادامه برخی از این گزارش‌ها نقل خواهد شد:

1. روزی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام متوجه شد زنی در کوچه مشک آبی را به‌زحمت به دوش می‌کشد. مشک را از زن گرفت و برایش به خانه برد. در طول راه از حالش جویا شد. زن گفت: «علی شوهرم را به جبهه فرستاد و او را کشت. اکنون چند بچه یتیم دارم و چون تنگدستم، به‌ناچار برای مردم کار می‌کنم».

وقتی به در خانه‌ی زن رسیدند، امام مشک را به او تحویل داد و به خانه رفت. فردای آن روز حضرت با کیسه‌ای مملو از نان و غذا بر دوش گرفت و به سمت خانه آن زن حرکت کرد. بعضی از یارانش خواستند به او کمک کنند ولی او فرمود: «روز قیامت چه کسی حاضر است بار مرا بکشد؟» وقتی به خانه‌ی زن رسید، در زد و فرمود: «من همان بنده خدا هستم که دیروز در بردن مشک کمکت کردم. برای بچه‌هایت غذا آورده‌ام.» زن در را باز کرد و گفت: «خدا از تو راضی شود و خودش میان من و علی بن ابیطالب قضاوت کند.» حضرت وارد شد و فرمود: «من دوست دارم ثوابی به دست بیاورم. تو یا نان بپز یا بچه‌ها را آرام کن.» زن جواب داد: «من با پختن نان آشناترم. تو بچه‌ها را سرگرم کن تا من نان بپزم.» امام گوشت پخت و زن هم نان پخت. امام در دهان بچه‌ها گوشت و خرما گذاشت و فرمود: «پس سعی کن علی بن ابیطالب را حلال کنی.» سپس کنار آتش تنور آمد و صورتش را نزدیک برد و فرمود: «یا علی، حرارت آتش را بچش! این کیفر آن‌کسی است که حق بیوه‌زنان و یتیمان را ضایع کند.» در این هنگام زن دیگری که امام را می‌شناخت وارد شد و با دیدن این صحنه به زن صاحب‌خانه گفت: «وای بر تو! این امیرالمؤمنین علی است.» زن با دستپاچگی نزد امام آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین، از کاری که کردم، بسیار خجالت می‌کشم.» امام فرمود: «نه خیر. من باید به دلیلی کوتاهی‌ای که در حقت داشتم، از تو خجالت بکشم». (5)

2. محمد بن الصمه از طریق پدرش از عموی خود نقل کرده است: شبی در مدینه، مردی را دیدم که مشکی بر دوش و کاسه غذایی در دست گرفته بود و می‌گفت: ای خدای من که صاحب‌اختیار و آفریدگار و پناه دهنده مؤمنانی، قربانی امشب مرا بپذیر، به چیزی جز آنچه در این کاسه دارم و آنچه بر دوش کشیده‌ام به شبانگاه درنیامده‌ام و تو خود میدانی که من علیرغم شدت گرسنگی و تشنگی، به خاطر تقرّب به تو و هدیه به پیشگاهت آن را از خود دریغ داشتم. ای پروردگار من! پس‌روی مرا برنگردان و دعایم را بپذیر! به او نزدیک شدم تا آنکه او را شناختم، ناگهان متوجه شدم که او علی بن ابی‌طالب بود؛ سپس به سراغ مردی رفته و اطعامش نمود. (6)

3. قنبر غلام امام علی علیه‌السلام نیز نقل کرده است: علی علیه‌السلام در شبی از شب‌ها عبورش به خانه زنی بینوا افتاد که کودکان خردسالش از گرسنگی گریان بودند و خواب به چشمانشان نمی‌آمد. این منظره تأثرانگیز، قلب مهربان و آکنده از محبت آن جناب را عمیقاً لرزاند؛ چراکه آن زن برای خاموش نمودن کودکانش و مشغول نمودن آن‌ها و به خواب کردنشان، دیگی که جز آب، چیزی در آن نبود، بر اجاق نهاده بود و آن‌ها را بدین‌وسیله تسلّی می‌داد که پس از لحظاتی چند، غذایشان آماده خواهد شد.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بااطلاع از وضع رقت‌بار آن گرسنگانِ بی‌پناه، به همراه قنبر خدمت‌گزار خاص خود، مقداری خرما، روغن و نان در همیانی گذاشته و به دوش کشید و به سمت منزل آن زن به راه افتاد. قنبر عرض کرد: آقایم! این کار را به من واگذارید! فرمود: نه من اولی ترم به حمل غذای بینوایانِ تهیدست. همین‌که به در خانه آن‌ها رسید، از آن زن اجازه خواست. زن اجازه ورود داد و در را گشود. حضرت علی علیه‌السلام شخصاً متصدی سازمان‌دهی غذا گردید و مقداری برنج، روغن و آب را در دیگ ریخت و زمانی نه‌چندان طولانی در انتظار آماده شدنِ غذا گذرانید. پس از حاضر شدن غذا، کودکان را برای صرف غذا فراخواند. کودکان با خوشحالی به خوردن غذا مشغول گردیدند. پس از صرف غذا، برای سرگرمی و شادمانیِ بیشتر آنان، درحالی‌که کودکان را دور خویش جمع کرده بود، در صحن منزل صدای گوسفند از خود درمی‌آورد و دور می‌زد و آن‌ها را می‌خنداند.

قنبر که این منظره را به چشم خود دید، عرض کرد: مولای من، در این شب حالت غیر منتظرهای از شما دیدم که از علت آن آگاه نشدم و آن این بود که چرا مانند گوسفند بع بع می‌کردید، درحالی‌که برایم روشن بود که چرا شخصاً غذا را به شانه می‌کشیدی؛ زیرا آن برای تقرّب به خدا و تحصیل ثواب است.

امام علی علیه‌السلام فرمود: زمانی که به خانه این زن وارد شدم، کودکانش از گرسنگی گریان بودند. خواستم در حال خارج شدن، علاوه بر تناول طعام، آن‌ها را خرسند و شادمان نمایم و راهی برای این عمل خداپسندانه، جز با این وسیله ندیدم؛ ازاین‌رو با این حالت آنان را خوشحال کردم. (7)

گزارش‌های فراوان دیگری نیز در مورد چگونگی کمک امام علی علیه‌السلام به ایتام و فقرا نقل‌شده است که بیان تمام آن‌ها در این نوشته امکان‌پذیر نیست؛ (8) اما برخی مغرضین در صفحه‌های مجازی سعی کرده‌اند با بیان برخی شبهات در این موضوع تشکیک کنند؛ مانند شبهه‌ای که با این جمله شروع می‌شود: «چطور امام علی هر شب شیر در خانه فقرا می‌برد»؟ نویسنده این شبهه بدون ذکر اینکه در کدام کتاب موثق شیعی یا سنی این گزارش نقل‌شده است کلامش را ادامه داده است «ظروف یک‌بارمصرف که نبوده تو چی می‌برده هر شب؟...» در مورد این شبهه اولاً باید گفت چنین گزارشی در هیچ‌کدام از منابع شیعی و سنی نقل نشده است؛ ثانیاً فرضاً که چنین گزارشی هم نقل‌شده باشد چه کسی گفته که بردن شیر به درب خانه فقیران نیازمند به ظرف یک‌بارمصرف و بقیه ملزوماتی است که نویسنده این شبهه ذکر کرده است. اگر نویسنده این شبهه با تاریخ زندگانی مردم در عصر امام علی علیه‌السلام آشنا بود می‌دانست که بردن شیر با مشک به درب خانه مردم بدون هیچ مشکلی امکان‌پذیر بود علاوه بر اینکه در آن دوره در خانه افراد فقیر نیز ظروفی از سنگ و چوب وجود داشت که حضرت می‌توانست هنگام مراجعه به درب منزل این افراد شیر را در ظروف آن‌ها بریزند، اما در مورد فقیرانی که خانه و ظرف نداشتند امام علی علیه‌السلام با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی می‌توانست شیر بنوشاند و بعدازآن با شستن ظرف به فقیر دیگری شیر بدهد. لذا در انتها این مطلب را متذکر شد که ای‌کاش نویسنده این شبهه به‌جای این قلم‌فرسایی کمی به عقل و منطق مراجعه می‌کرد تا بطلان چنین شبهه‌ای برایش کاملاً روشن می‌شد.

نتیجه:

کمک امام علی علیه‌السلام به افراد فقیر به‌واسطه کثرت گزارش‌هایی که در کتاب‌های معتبر شیعه و سنی نقل‌شده است قابل تشکیک نیست. در مورد شبهه‌ای که در این سؤال ذکرشده است باید گفت اولاً چنین مطلبی در هیچ منبع معتبر شیعی یا سنی نقل نشده است؛ ثانیاً برفرض درست بودن این گزارش مطالبی که در ادامه نوشته است به‌هیچ‌عنوان درست نیست چراکه بردن شیر با یک عدد مشک امکان‌پذیر است؛ در خانه افراد فقیر ظروف چوبی و سنگی موجود بود و در صورت عدم وجود ظرف نیز حضرت با بردن یک ظرف کوچک سنگی یا چوبی می‌توانست به تمام افراد شیر بدهد چراکه بعد از نوشیدن شیر توسط هر فقیری حضرت می‌توانستند ظرف را با مقدار کمی آب شستشو دهند و بعد به فقیر دیگر شیر بنوشانند.

کلیدواژه:

سیره امام علی علیه‌السلام؛ کمک به فقیران و ایتام؛ نوشاندن شیر

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

کتاب: سیره اقتصادی امام علی (علیه‌السلام)، نوشته سید رضا حسینی قابل‌مطالعه در لینک ذیل: https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/75631/0

پی‌نوشت‌ها:

1. در همین زمینه مراجعه به لینک ذیل در مورد سیاست‌های مالی عثمان مناسب است: https://www.adyannet.com/fa/book/5571

2. در همین زمینه مراجعه به مقاله ذیل مناسب است: «تدابیر، ارتقاء و توسعه اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام»، نوشته رمضان محمدی و یاسر آقا محمدی، پژوهشنامه علوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دو فصل‌نامه علمی پژوهشی، سال نهم، شماره اول، بهار و تابستان 1397. قابل دانلود از لینک ذیل https://elmnet.ir/article/2200272-13932

3. امام علی علیه‌السلام در توصیف اقدامات خویش در رفع فقر مطلق این‌ گونه بیان داشتند: «ما أَصْبَحَ بِالْکُوفَهِ أَحَدٌ الاَّ ناعِماً، اِنَّ أَدْناهُمْ مَنْزِلَهً لَیَأْکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فِى الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار هستند. پایین‏ترین آن‌ها (فقیرترین) نان گندم مى‏خورند و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم (فرات) مى‏نوشند». ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم‌السلام (لابن شهرآشوب) - قم، چاپ: اول، 1379 ق ج 2، ص 99.

4. نمونه‌های متعددی از کمک امام علی علیه‌السلام به فقیران و مستمندان در دوره حیات پیامبر اکرم صلی‌الله و علیه و آله در منابع نقل شده است که برخی از آن‌ها سبب نزول آیاتی در شأن وی گردید مانند آیه 55 سوره مائده که بعد از حاتم بخشی امام علی علیه‌السلام در رکوع نازل گردید و آیه 8 سوره انسان که بعد از بخشش غذای خود و خانواده شان به فقیر و یتیم و اسیر نازل گردید.

5. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج 41، ص 52.

6. ابن شهرآشوب، همان، ج٢، ص ٧٦.

7. علامه حلى، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام - تهران، چاپ: اول، 1411 ق، ص ١١٥.

8. در همین زمینه مطالعه مقاله خدمت‌ رسانی در سیره و گفتار امیرالمؤمنین علیه­السلام در لینک ذیل مناسب است:

https://khl.ink/f/17414

برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست. یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد.

پرسش:

اینکه گفته‌شده است در شب قدر، گفتگوی علمی نسبت به دیگر اعمال عبادی باارزش‌تر و برتر است، آیا برگرفته از روایات معصومان علیهم‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

دین مبین اسلام به عبادت و علم بسیار سفارش کرده است. حتی بر اساس روایات متعدد، ارزش علم نزد خداوند محبوب‌تر از ارزش عبادت است و در آموزه‌های اسلام، توصیه‌های زیادی در رابطه با یادگیری علم وجود دارد. از سوی دیگر یکی از مفاهیم بسیار ارزشمند در اسلام، «شب قدر» است. شبی که فقط یک‌بار در هرسال است و اگر در سالی از کسی فوت شود، قابل جبران نیست. شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است که از آن جمله می‌توان به غسل، شب‌زنده‌داری، دعا، نماز و زیارت امام حسین علیه‌السلام اشاره داشت. تأکید فراوان بر علم و علم‌آموزی، سبب شده است که برخی از عالمان شیعه، برترین و بهترین عمل در شب قدر را نیز «مذاکره العلم» یا هم علم‌آموزی بدانند و آن را افضل از عبادت بشمارند. تحقیق پیش رو درصدد تبیین همین بحث است که آیا واقعاً شب قدر را باید به علم‌آموزی اختصاص بدهیم یا اینکه دیگر اعمال اولویت ‌دارند؟

1. فضیلت و اعمال شب قدر

شب قدر ازجمله زمان‌هایی است که در تمام سال، شبى به‌خوبی و فضیلت آن نیست. قرآن کریم می‌فرماید:

«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (1)

بررسى و تأمّل در سیره عملى اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌روشنی نشان می‌دهد که آنان عنایت و سفارش ویژه‌ای به عبادت و ذکر در شب قدر داشتند و تأکید بر این داشتند که این شب باید صَرف عبادت و نیایش و اُنس باخدا شود.

فضیل بن یسار می‌گوید: «امام باقر علیه‌السلام در شب بیست و یکم و بیست‏ و سوم ماه رمضان مشغول دعا می‌شد و چون شب از نیمه می‌گذشت نماز می‌خواند». (2)

همچنین در حدیث قدسی نقل‌شده است که خداوند می‌فرماید: «تقرب من برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند، رحمت من برای کسی است که در شب قدر به مساکین رحم کند، جواز عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه بدهد، درختان و میوه‌های بهشتی برای کسی است که در شب قدر تسبیح مرا بگوید، نجات از آتش جهنم برای کسی است که در شب قدر استغفار کند، رضایت من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند». (3)

سلیمان جعفری می‌گوید: امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمودند: شب بیست و یکم و بیست و سوم یک‌صد رکعت نماز بخوان، در هر رکعتى یک‌بار سوره حمد و ده بار سوره قل هو اللَّه احد را بخوان. (4)

با توجه به این روایات فراوان توصیه معصومان علیهم‌السلام بر این بود که در شب قدر به عبادت و راز و نیاز با خداوند پرداخته شود و اعمال متعددی را هم برای این منظور سفارش کرده‌اند و هیچ روایتی مشاهده نشد که به‌صورت خاص دلالت بر برتری علم نسبت به دیگر اعمال عبادی در شب قدر داشته باشد؛ به‌عبارت‌دیگر برای شب قدر، ادعیه، اذکار و نمازهای خاصی از سوی معصومان علیهم‌السلام سفارش شده است و هیچ تأکیدی بر برتری علم‌آموزی نسبت به این اعمال در روایات یافت نشد.

2. تبیین افضلیت علم در شب قدر

شیخ صدوق، از محدثان مذهب شیعه است. ایشان در کتاب امالی، پس از بیان نوافل شب‌های ماه رمضان و صد رکعت نماز براى هر یک از شب‌های بیست و یکم و بیست و سوم، درباره شب‌های قدر «مذاکره العلم» را افضل از اعمال مستحبی دیگر می‌داند و چنانکه ‌مشهور هم هست می‌گوید: «من أحیا هاتین اللیلتین بمذاکره العلم فهو أفضل؛ هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است». (5)

همچنان که قبلاً اشاره شد، روایتی نسبت به «برتری گفتگوی علم نسبت به دیگر اعمال مستحبی در شب قدر» نیست، بلکه این سخن، نظر شخصی شیخ صدوق است؛ وی این سخن را به معصوم نیز نسبت نمی‌دهد و حتی در «کتاب من لایحضره الفقیه» که مهم‌ترین کتاب ایشان است و فتواهای او در آن وجود دارد، بیان نکرده است. لازم به ذکر است که برخی نیز گفته مقصود از «العلم» در نزد محدثان «نقل حدیث و سنت» است و نه مطالعه انواع دیگر علوم دینی و یا غیردینی؛ درواقع شیخ صدوق در اینجا «مذاکره حدیث» را از برترین اعمال شب‌های قدر دانسته است.

بنابراین هرچند روایات فراوانی در ثواب و فضیلت علم، از معصومان علیهم‌السلام صادرشده است، اما افضل از بقیه اعمال در شب‌های قدر نیست. درنتیجه نباید در شب قدر، از برکات اُنس با خداوند و بهره بردن از تضرّع در پیشگاه او غافل شد، بلکه باید بر انجام اعمال اختصاصی شب‌های قدر همت گماشته شود.

3. اهمیت علم‌آموزی

بر اساس آموزه‌های اسلامی، علم، سرچشمه ایمان است همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

وَیَرَى الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِى اِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ (6)

کسانى که به ایشان علم داده شده، می‌دانند آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل‌شده حق است و به راه خداوند توانا و ستوده هدایت می‌کند.

از سوی دیگر علم، ثمرات دیگری چون تقوا و خداترسی نیز دارد، همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

اِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ (7)

تنها از میان بندگان او دانشمندان خدا ترسند خداوند توانا و آمرزنده است.

بنابراین پسندیده است که در شب‌های قدر، در کنار دعا، ذکر، نماز و قرآن، تدبر و فکر نیز پرداخته شود؛ به‌عبارت‌دیگر می‌توان در شب‌های قدر علاوه بر عبادت‌های اختصاصی، به تألیف یا بیان معارف و علومى نیز پرداخت؛ هیچ منافاتی میان علم و عبادت در شب قدر نیست. چه‌بسا همان عالمانی که در شب قدر به دعا و عبادت می‌پرداختند، بخشی از آن شب را به تألیف نیز اشتغال داشتند. همچنان که علامه طباطبائی تفسیر گران‌سنگ «المیزان» را در شب 23 ماه مبارک رمضان به اتمام رساند. (8) مرحوم علی بن عیسی اربلی از عالمان قرن هفت، نگارش کتاب «کشف الغمه فی معرفه الأئمه» را در شب 21 ماه مبارک رمضان تمام می‌کند. (9) همچنین صاحب جواهر کتاب «جَواهرُ الکَلام فی شَرحِ شَرایعِ الاسلام» را که از مهم‌ترین کتاب‌های فقهی شیعه است در شب 21 به پایان می‌رساند.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «اعمال خیر و عبادات در شب قدر برتر از هزار ماه است که شب قدر نباشد». (10)

همچنین امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «اعمال صالح در شب قدر از نماز و زکات و سایر کارهای خیر برتر است از عمل کردن در هزار ماه که شب قدر نداشته باشد». (11)

مباحثه، فراگیری و ترویج علم از اعمال خیر است که می‌توانیم در کنار عبادات و راز و نیاز با خداوند، بخشی از ساعات شب‌های قدر را نیز به آن اختصاص دهیم.

نتیجه:

فراگیری و ترویج علم و دانش، اهمیت بالایی در اسلام دارد و در آیات و روایات متعدد اسلامی، ثمرات و ویژگی‌های بسیاری هم برای آن ذکرشده است. از سوی دیگر در آموزه‌های اسلامی، عبادات و راز و نیاز با خداوند نیز مورد تأکید است؛ مخصوصاً در شب‌های قدر این اعمال عبادی اهمیت زیادی پیدا می‌کند. برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست؛ اما به نظر می‌رسد یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد؛ بنابراین بهتر آن است که در شب‌های قدر، افزون بر استغفار، دعا، نماز، زیارت عاشورا و ... گفتگو و مذاکره علمی در حیطه علوم و معارف قرآن حدیث نیز داشته باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قدر، آیه 3.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 155.

3. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول‏، 1408 ق، ج‏7، ص 456.

4. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 519.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الأمالی، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376 ش، ص 649.

6. سوره سبأ، آیه 6.

7. سوره فاطر، آیه 28.

8. رجوع کنید: طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج‏20، ص 398.

9. رجوع کنید: اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، محقق/مصحح: هاشم رسولى محلاتى، تبریز: بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381 ق، ج‏2، ص 553.

10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج 4، ص ۱۵۷.

11. همان، ج 4، ص ۱۵۷.

ملی پاسخگویی به سوالات دینی منتشر کرد:

به گزارش روابط عمومی مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، پرسش و پاسخ در قالب دو کتاب الکترونیک و کتاب صوتی با موضوع زندگانی و سیره حکمرانی امیرالمؤمنین علیه السلام تولید و انتشار یافت.
 
علاقمندان می توانند جهت استفاده و نشر این کتابها به سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی به نشانی https://my.pasokhgoo.ir/library

موضوعات سوالات مطرح شده:

کتاب پیرامون زندگانی امیرالمؤمنین علیه السلام

  1. چگونگی بیعت امام علی علیه السالم با خلفا
  2. .رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام در پذیرش خلافت
  3. انتساب لقب قتال العرب به امیرالمؤمنین علیه السلام
  4. خانوادۀ امیرالمؤمنین در کوفه
  5. دفاع از والیت در ماجرای سقیفه
  6. .میزبان امیرالمؤمنین در شب شهادت

کتاب سیره حکمرانی امیرالمؤمنین علیه السلام

  1. چرا امام علی برای دفع خطر معاویه به او امتیاز نداد؟
  2. تمجید امیرالمؤمنین از خلفا
  3. قضاوت شریح در حکومت امام علی علیه السلام
  4. معیار انتخاب مسئولین
  5. روش امیرالمؤمنین علیه السلام در تقسیم غنائم

به نقل از امام حسن علیه‌السلام: هنگامی‌که حضرت علي علیه‌السلام در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‏ ور شدند و ابن‏ ملجم ضربتي بر آن حضرت فرود آورد

پرسش:

آيا حضرت اميرالمؤمنين  علیه السلام در محراب به شهادت رسيدند يا نزديك مسجد؟ 

پاسخ:

براي روشن شدن محل دقيق شهادت حضرت اميرمؤمنان علي علیه‌السلام بايد به بررسي گزارشات تاريخ پرداخت. قبل از بررسي اين موضوع،اشاره‌ای به چگونگي ماجرا مناسب است:

 اميرمؤمنان علیه‌السلام در سحرگاه شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، طبق معمول براي اقامه نماز جماعت صبح از خانه به مسجد كوفه روانه شد. آن شب باز كردن درِ خانه كه از چوب خرما بود براي آن حضرت دشوار گرديد، آن بزرگوار در را از جاي بيرون آورد و كنار گذاشت و اين شعر را خواند:

اُشْدُدُ حَيازيَمكَ لِلْمَوْتِ    فَاِنَّ الْمَوْتَ لاقيكا

وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ       اِذا حَلَّ بواديكا(1)

 كمربند و سينه خود را براي مرگ ببند، زيرا مرگ تو را ديدار خواهد كرد، و از مرگ اندوهناك مباش و بي تابي مكن در وقتی‌که در خانه تو فرود مي‏آيد.

 آنگاه به‌سوی مسجد حركت كرد. اول دو ركعت نماز خواند و سپس بالاي بام رفت تا اذان بگويد. با صداي بلند اذان گفت كه صدايش به گوش تمام ساكنان كوفه مي‏رسيد، سپس از بام پايين آمد و به محراب رفت و مشغول نماز نافله صبح شد، وقتی‌که خواست سر از سجده اولِ ركعتِ اول بردارد، در آن تاريكي، ابن ملجم آن‌چنان شمشير بر فرق مقدس آن حضرت زد، كه فرق سر آن بزرگوار تا نزديكي پيشاني شكافته شد.

  امام علي علیه‌السلام در اين هنگام گفت: «بِسْمِ الله وَ بِالله وَ عَلي مِلَّة رَسُول الله فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبة، به نام خدا و براي خدا و بر دين رسول خدا، به خداي كعبه سوگند رستگار شدم». سپس مقداري از خاك محراب را برداشت و روي زخم سرش پاشيد و اين آيه را خواند:«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْري(2): ما شمارا از خاك آفريديم و در آن بازمی‌گردانیم و از آن نيز بار ديگر شمارا بيرون مي‏آوريم».(3)

 در اين لحظه جبرئيل بين زمين و آسمان فرياد زد: «تَهَدَّمَتْ وَ الله اَرْكانُ الْهُدي، وَانْطَمَسَتْ اَعْلامُ التُّقي وَانْفَصَمَتْ الْعُرْوَة الْوُثْقي، قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفي، قُتِلَ عَلِيُّ الْمُرْتَضي، قَتَلَهُ اَشْقَي الاْشْقيأِ : سوگند به خدا استوانه‏هاي هدايت، ويران شد، و نشانه‏هاي بزرگ تقوي تاريك گرديد، و دستگيره محكم ايمان شكسته شد، پسرعموی مصطفي صلی الله علیه و آله كشته شد، علي مرتضي كشته شد، او را شقي‏ترين اشقيا كشت.(4)

در رابطه با مكان دقيق ضربت خوردن امام علي علیه السلام،هرچند برخي از منابع بدون اشاره به مكان اين جنايت، فقط به ضربت ابن ملجم بر فرق امام علي علیه‌السلام اشاره‌کرده و برخي هم به‌طور مطلق مسجد را محل وقوع اين جنايت معرفي کرده‌اند، ولي برخي از منابع هم محراب مسجد را محل ضربت خوردن امام علي علیه‌السلام معرفي کرده‌اند، كه به برخي از اين منابع اشاره می‌کنیم:

 1. مرحوم علامه مجلسي؛ با نقل حديثي از امام علي بن موسی‌الرضا علیه‌السلام مي‏نويسد: هنگامی‌که ابن ملجم - لعنْ الله عليه - بر سر مبارك علي علیه‌السلام ضربت شمشير را مي‏خواست وارد سازد با خود همدستي داشت كه ضربت او به ديوار برخورد كرد، اما ابن‏ملجم درحالی‌که علي علیه‌السلام در سجده بود، ضربتي بر فرق مبارك آن حضرت وارد ساخت.(5)

 2. در ضمن زيارت جامعه ائمه معصومين از قول امامين صادقين علیهمااسلام آمده است: «و انتم بين صريع في المحراب قد فلق السيف هامته»(6) و بعضي از شما اهل‌بیت علیه‌السلام در محراب عبادت به زمين افتاده درحالی‌که شمشير زهرآلود فرق مباركش را شكافته است.

 اين دليل ديگري است كه امير مؤمنان علي علیه‌السلام در محراب عبادت به شهادت رسيده است.

 3. مقدسي در كتاب البدء و التاريخ ضمن بيان چگونگي ضربت خوردن امام علي علیه‌السلام از زبان امام حسن علیه‌السلام می‌نویسد: هنگامی‌که حضرت علي علیه‌السلام در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله‏ور شدند و ابن‏ملجم ضربتي بر آن حضرت فرود آورد.(7)

4. مفسر معروف ابوالفتوح رازي در تفسير خود نقل می‌کند: علي علیه‌السلام در نخستين ركعت از نمازي كه ابن ملجم او را ضربت زد، يازده آيه از سورۀ انبياء را تلاوت كرد.(8)

5. دانشمند معروف اهل تسنّن سبط بن جوزي می‌نویسد: هنگامی‌که علي علیه‌السلام در محراب قرار گرفت، چند نفر به او حمله كردند و ابن ملجم ضربتي بر آن حضرت فرود آورد.(9)

 پی‌نوشت‌ها:

 1.مروج الذهب، المسعودي (م 346)، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409ق. ج2، ص417.

2. سوره طه، آيه55.

3. فروغ ولايت،آیت‌الله جعفر سبحاني،انتشارات صيحه،ص697؛ به نقل از كشف الغمة،ج1،ص584.3.

4. بحار الأنوار، علامه مجلسي، انتشارات اسلامية، تهران، 1363 ش‏،ج‏42،ص:282.

5. بحارالانوار، ج 42، ص281.

6. المزار الكبير، محمد بن مشهدي‏(م610 ق‏)،انتشارات قيوم، قم، 1419 ق‏. بحارالانوار، ج‏99،ص:166.

7. البدءوالتاريخ، مطهر بن طاهر المقدسي (م 507)، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية، بي تا. ج‏5، ص232.

8. فروغ ولايت، ص697، به نقل از تفسير ابوالفتوح رازي، ج4، ص425.

9. همان به نقل از تذكرة الخواص، ص177.(چاپ نجف).

شب قدر در عالم عقل و مثال واحد است، اما در جهان مادّه و طبيعت متعدد مي شود، چون وجود مادي و طبيعي هر حقيقتي متعدد است.

پرسش: 
با توجه به اينكه ماه رمضان در كشور هايي مثل عربستان با يك روز اختلاف با كشور ما شروع مي شود، شب هاي 19 و 21 و 23 ما با آنها فرق ميكند. حال شب قدر كداميك از اينهاست؟

 

پاسخ:
از ظاهر آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت(ع) به خوبي استفاده مي شود كه شب قدر يك شب است؛ زيرا كلمه «ليله» در عربي بر مفرد دلالت دارد. «ليله القدر» يعني شبي كه قدر است. افزون بر آن، از چندين روايت استفاده مي شود كه شب قدر يكي است؛ زراره در روايتي مي گويد:
از امام باقر(ع) در مورد ليله القدر سؤال كردم؛ امام فرمود: شب بيست و يكم و يا شب بيست و سوم است؛. گفتم:  مگر يك شب نيست؟ امام فرمود:  بله گفتم: پس مرا از آن آگاه كن؛ فرمود: چه عيبي دارد كه دو شب كار نيك انجام بدهي.(1)
مطابق آنچه بيان شد مسلم آن است كه شب قدر منحصر در يك شب مي باشد. اما براي فهم اينكه چگونه يك شب خاص براي تمامي اهل زمين قابل صدق است، بحثهاي زيادي صورت گرفته است. اما آنچه به نظر صحيح تر مي رسد، نظري است كه برخي از فلاسفه در اين زمينه مطرح كرده اند؛ از ديدگاه فلاسفه جهان آفرينش از ديدگاه حكماي مسلمان- كه نشأت گرفته از مباني ديني نيز هست- مشتمل بر سه عالم است: عالم عقل، عالم مثال و عالم طبيعت.
1. عالم طبيعت: عالم طبيعت، جهاني است كه ما در آن زندگي مي كنيم و درختان، كوه‏ها، نهرها، انسان ها، جمادات، حيوانات، نباتات و ديگر محسوسات را با چشمان خود مشاهده مي‏كنيم. از ويژگي هاي اين جهان، تغيير و تحول پذيري است. مثلاً دانه‏اي به تدريج تبديل به گياه مي شود، جماد و خاك تبديل به نبات مي شود و نبات تبديل موجودات زنده مي شود. از خصوصيات ديگر موجودات اين عالم، داشتن كميّت و مقدار معيّن رياضي و داشتن زمان و مكان است. اشياء اين جهان، به معناي فلسفي كلمه انواع متعددي دارد و هر نوعي، داراي افراد متعدد است؛ مثلاً انسان يك نوع است، اما افراد متعدد دارد.
2. عالم عقل: عالم عقل، جهان برتر از عالم طبيعت است و موجودات آن، مجرد از مادّه و خصايص جهان طبيعتند؛ يعني موجودات آن ثابت، تغيير ناپذير، بدون كميّت و مقدار رياضي و بدون زمان و مكانند. در آن جهان انواع متعدد وجود دارد و هر نوعي داراي فرد واحد است، نه افراد متعدد و آن فرد، تمام كمالات وجودي ممكن به خود را دارد. كلمه عقل در اين جا اشاره به عقل انساني نيست، بلكه به موجودات فراطبيعي اشاره دارد و نبايد آن دو را يكي شمرد.
3. عالم مثال: عالم مثال، جهان برزخ و فاصل ميان عالم طبيعت و عقل است و از جهاتي شبيه عالم عقل و از جهاتي شبيه عالم طبيعت است. موجودات آن ثابت، تغيير ناپذير و بدون ماده و بدون زمان و مكانند. از اين جهت، اين عالم مشابه عالم عقل است. از جهتي نيز داراي كميت و مقدار خاص است و هر نوعي از آن، مي تواند داراي افراد متعدد باشد. از اين جهت نيز مثل موجودات عالم طبيعت است. اما به هر حال، كفه تجرد آن، به جهت نداشتن ماده، سنگين تر است و از اين رو جزو عالم مجردات محسوب مي شود.
ميان اين سه جهان آفرينش، رابطه ترتب علّي و معلولي وجود دارد. عالم عقل به عنوان عالم برتر، علت عالم مثال است. عالم مثال، فروتر از عالم عقل و برتر از عالم طبيعت، علت عالم طبيعت است. فيض الهي، از مجراي عالم برتر به عالم فروتر جريان مي‏يابد. از نظر وجودي، يعني شدت و ضعف وجودي نيز اين عوالم متفاوتند. عالم طبيعت نسبت به عالم مثال و نيز موجودات مثال نسبت به موجودات عقل، به سان سايه نسبت به صاحب سايه‏اند. هر عالم مادون، پرتو و جلوه‏اي از عالم اعلي و برتر است.
هر موجودي از موجودات جهان طبيعت، با حفظ خصوصيات متناسب با جهان هاي برتر، داراي وجود مثالي در عالم مثال و نيز داراي وجود عقلي در عالم عقل است؛ زيرا عالم مثال و عالم عقل، در مرتبه علت و فراتر از عالم طبيعت قرار دارد. از آن جايي كه هيچ معلولي بدون علت پديد نمي آيد، محال است معلول، كه موجود عالم طبيعي است، موجود باشد، اما علت وجود نداشته باشد.
البته عله العلل و علت اصلي، ذات حق-جل شأنه- است و عالم مثال و عقل، وسايط فيض الهي اند كه فيض وجود از طريق آن به عالم طبيعت مي رسد.(2) 
زمان نيز موجودي از موجودات عالم طبيعت و داراي همين مراتب سه گانه وجودي است: وجودي در عالم عقل دارد كه ثابت، بسيط و تعدد ناپذير است كه از آن به نام "دهر اعلي" ياد مي شود. هم چنين وجودي در عالم مثال دارد كه ظرف موجودات مثالي است. اين وجود، هر چند وحدت و بساطت وجود عقلي را ندارد، اما از وحدت و بساطت بدون بهره نيست و از آن به نام "دهر اسفل" ياد مي شود. وجود طبيعي آن نيز در اين جهان است كه از آن به نام سال ماه و روز ياد مي شود. اين وجود، تقدم، تأخر و تعدد دارد و انقسام پذير است.
با توجه به اين بيان، مي توان گفت شب قدر نيز جزو زمان هاست و داراي وجود عقلي، وجود مثالي و وجود طبيعي است. شب قدر در عالم عقل و مثال واحد است، اما در جهان مادّه و طبيعت متعدد مي شود، چون وجود مادي و طبيعي هر حقيقتي متعدد است. تعدد و كثرت، از لوازم و عوارض موجود بودن در عالم ماده است. بنابراين شب قدر در اين عالم، همان گونه كه به اعتبار سال تعدد مي پذيرد، به حسب اختلاف زمان طلوع و غروب خورشيد و به حسب اختلاف افق نيز تعدد مي يابد؛ ممكن است شب قدر در ايران فلان ساعت و در آمريكا ساعتي ديگر با اختلاف زياد باشد كه هر دو شب ليله القدر محسوب مي شود و هر كدام جلوه مطهري از وجود عقلي و مثالي شب قدر عالم ملكوت است. شب قدر، هر چند به حسب افق ها مختلف و از جهت زماني متعدد است، ولي چون هر كدام جلوه و مظهري از ليله القدر عالم ملكوت( عالم عقل و عالم مثال) است و با وجود عقلي و مثالي خود ارتباط و اتصال دارد، هر يك از آثار و خواص ليله القدر را كه در روايات ذكر شده، خواهد داشت. البته اين معنا اختصاص به شب قدر ندارد، بلكه همه حقايق امكاني، اين چنينند كه وجود عقلي آنها واحد، اما وجود طبيعي آنها متعدد است .(3)

پي نوشت ها:
1. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام،چ دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365، ج 3، ص58.
2. ر.ك علامه محمدحسين طباطبايي، نهايه الحكمه، با تصحيح عباس علي زارعي، 1424ق، ص 380-389. 
3. ر.ك رفيعي قزويني، سيد ابوالحسن، غوصي در بحر معرفت، تهران، بي تا، ص 133-137.

سيره نبوی در جنگ بدر بر اين بوده است كه مانع از آب خوردن كفار نشوند.

پرسش:

لطفاً دیدگاه صحیح تاریخی در رابطه با پر کردن چاه‌ها در جنگ بدر به دست مسلمانان را توضیح دهید

پاسخ:

ابتدا باید بررسی شود كه آیا پیامبر صلّی الله علیه و آله  در جنگ بدر چاه‌های آب را تصاحب كردند یا نه؟! و در صورت دستیابی به آن چاه‌ها، آیا آن‌ها را پُر كردند و با این كار مانع آب خوردن دشمنان خود شدند یا نه؟!

در بعضی از کتاب‌های تاریخی، روایتی نقل‌شده كه مضمونش این است:

یكی از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله  به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار یكی از چاه‌های بدر فرود آورد و بقیه چاه‌ها را پر كند تا لشكر كفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبر  صلّی الله علیه و آله  رأی او را پذیرفت و عملی كرد.(1)

اما این نقل تاریخی، مورد اختلاف مورخان است. در همین كتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر می‌گوید: كفار قریش خواستند از چاه‌های بدر آب‌بردارند كه مسلمین مانع شدند، در این هنگام پیامبر  صلّی الله علیه و آله به مسلمین خطاب كرد و فرمود: مانع آب خوردن كفار نشوید و آن‌ها را رها كنید.(2)

این دو نقل تاریخی باهم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبر  صلّی الله علیه و آله راضی به پُر كردن چاه‌های بدر بود، معنی نداشت كه از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن كفّار قریش نشوند. مگر این‌که بگوییم: (بنابر پذیرش هر دو نقل) از نقل دوم استفاده می‌شود كه، آنچه در نقل اول آمده است (تصاحب كردن یک چاه و پر كردن بقیه چاه‌ها)، بدین سبب بوده است كه چاه‌ها در اختیار مسلمین باشند. اگر كفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین آب بخورند؛ یعنی هدف پیامبر این بود كه فقط چاه‌ها در اختیار آن‌ها باشد نه این‌که مانع آب خوردن كفار هم شوند.

تا اینجا بنابر پذیرش تصاحب و پر كردن چاه‌های بدر، مطلب را بررسی كردیم؛ اما برخی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته‌اند. علامه سید جعفر مرتضی عاملی دلایلی را بر ردّ اصل ماجرا اقامه می‌كند و در آخر نتیجه‌گیری می‌كند كه اساساً چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.(3)

یكی دیگر از محققان معاصر می‌گوید:

این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چراکه آیات الهی خبر می‌دهند از اینكه آبی در دسترس مسلمین نبوده است. لذا از خداوند طلب آب كردند و خداوند به‌عنوان امداد غیبی برای آن‌ها بارانی فرستاد كه از چند جهت نافع به حال مسلمین بود.(4)

تا اینجا از دید محققان تاریخ، مسئله را بیان كردیم. مفسران قرآن هم دراین‌باره مطالبی گفته‌اند، امین الاسلام طبرسی و علامه طباطبایی در ذیل آیه 11/ انفال، اتفاق‌نظر دارند كه چاه‌های بدر در اختیار مشركان قریش بوده است. در آیه 11/ انفال می‌خوانیم:

یاد آرید هنگامی را كه خواب سبكی كه مایه آرامش از سوی خدا بود، شمارا فراگرفت؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد تا شمارا به رحمت خود با آن پاك كند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دل‌های شمارا محكم و گام‌ها را با آن استوار دارد.

این دو بزرگوار در ذیل همین آیه شریفه می‌گویند:

مشركان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا كردند و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسه‌شان كرد كه شما خود را از اولیای خدا می‌دانید، درحالی‌که مشركان بر آب مسلط‌اند؛ پس‌ازآن باران به حد كافی آمد و علاوه بر تطهیر آنان از حدث و خبث، زمین رملی و شن زار زیر پایشان نیز مستحكم شد.(5)

همچنین در تفسیر كشاف نقل‌شده كه چاه‌های آب در منطقه بدر در اختیار كافران بود و آنان زودتر از مسلمانان آنجا را گرفته بودند و مسلمانان در چائی بودند كه آب نبود و بعد از ورود به منطقه بدر ناگهان با نیروهای دشمن روبرو شدند.(6) در تفسیر صافی نیز آمده كه: مشركان بر آب مسلط شدند.(7)

با توجه به آنچه گفته شد، نتیجه می‌گیریم كه؛ اولاً‌، در اصل قضیه تردید وجود دارد؛ چون از دیدگاه تاریخی، مطلب خیلی واضح نیست و نقل‌های دیگری نیز وجود دارد كه دلالت می‌كند بر اینكه سیره نبوی در جنگ بدر بر این بوده است كه مانع از آب خوردن كفار نشوند. ثانیاً، بنا به نظر مفسّران (كه تمام توجه آن‌ها به آیات الهی است و قضیه را صرفاً ازنظر قرآن بررسی می‌کنند) چاه‌های بدر در اختیار كفار قریش بوده است. مسلمین اگر آبی در دست داشته‌اند به‌واسطه همان بارانی بوده كه خداوند برای آن‌ها فرستاده است. ثالثاً، آنچه كه از بستن آب به‌وسیله پیامبر مشهور شده تنها یك قول است كه آن‌هم در جای دیگر همان كتاب مخالفش نقل‌شده، لذا هیچ مفید

 فایده نبوده و این قول باطل است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ك المغازی، بیروت، مؤسسة للاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409، ج 1، ‌ص 53 ـ 54؛ و ر.ك. سیرة ابن هشام، دارالكتاب العربی، 1418، ج 2، ص 263.

2. ر.ك. المغازی، ج 1، ‌ص 61.

3. ر.ك. مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره، چاپ چهارم، 1415، ج 5، ص 29 ـ 30.

4. ر.ك. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیرة رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول،1380، ج 1، ص 493 ـ 494.

5. ر.ك. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی،‌ مؤسسه التاریخ العربی، 1412، ج 4، ص 250؛ و ر.ك. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج 9، ص 22.

6. كشاف، ج 2، چاپ چهار جلدی، ص 223 در ضمن آیه 42 سوره انفال.

7. تفسیر كشاف، ج 1، چاپ دو جلدی، ص 640, در تفسیر آیه 12 سوره انفال.

امام حسن مجتبي علیه السلام نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه بسيار دلسوز بودند، و با خرابه ‌نشينان دردمند و اقشار مستضعف و كم‌درآمد همراه و همنشين مي‌شدند

پرسش:

چرا به امام حسن مجتبي علیه السلام،كريم اهل بيت مي گويند؟

پاسخ:

امام حسن مجتبي علیه السلام نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه بسيار دلسوز بودند، و با خرابه ‌نشينان دردمند و اقشار مستضعف و كم‌درآمد همراه و همنشين مي‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل مي‌شنيدند و به آن ترتيب اثر مي‌دادند، و در اين حركت انسان‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هيچ فقير و مسكيني از در خانه ي حضرت نااميد برنگشت و حتّي خود ايشان به سراغ فقرا مي‌ رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت مي ‌كردند و به آن‌ها غذا و لباس مي‌دادند.(1)

امام حسن مجتبي علیه السلام تمام توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه به كار مي‌گرفت و اموال فراواني در راه خدا مي ‌بخشيد. مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگاني پر افتخار ايشان، بخشش‌هاي بي‌سابقه و انفاق‌هاي بسيار بزرگ و بي‌ نظيري ثبت كرده‌ اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نيز ثروت خود را به دو نيم تقسيم كردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشيدند.(2)

روايت شده كه روزي امام حسن علیه السلام بر جمعي از مساكين گذشت كه پاره‌اي چند از نان خشك ها را بر روي زمين گذاشته ‌اند و مي ‌خورند، چون نظر ايشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت كردند و حضرت از اسب پياده شدند و فرمودند:« خدا متكبّران را دوست نمي‌دارد»و با ايشان نشستند و از طعام ايشان تناول كردند و سپس از همه ي مساكين خواستند كه براي صرف غذا به خانه ي حضرت بروند و حضرت با غذاهاي خوب از ايشان پذيرايي نموده به همه ي آنها لباس¬هاي مناسب هديه دادند.(3)

 بسياري از فضائل است كه گاهي از امام حسن علیه السلام روايت مي‌شود و گاهي از امام حسين علیه السلام و اين ناشي از شباهت آن دو بزرگوار است. روايت فوق هم در مورد هر دو امامعلیه السلام نقل شده است.

روايات تاريخي مربوط به بخشش¬هاي آن حضرت فراوان مي باشد كه ذكر تفصيلي آنها مناسب اين نوشته نيست. وقتي از خود امام پرسيدند، چرا هرگز سائلي را نااميد برنمي‌گردانيد؟ فرمودند:«من هم سائل درگاه خداوند هستم و مي‌خواهم كه خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنين اميدي سائلان را نااميد كنم. خداوندي كه عنايتش را به من ارزاني مي‌دارد، مي‌خواهد كه من هم به مردم كمك كنم».(4)

به خاطر اين بخشندگي‌ها و كارهاي نيكي كه از سوي امام حسن مجتبي علیه السلام در مسير خير، احسان و كمك به طبقات درمانده و نيازمند انجام مي‌گرفت آن حضرت را كريم اهل بيت لقب داده اند.و با توجه به كرامت ‌ها و بخشش‌ هاي كم‌ نظير و گاهي بي‌ نظير آن امام بزرگوار لقب «كريم» برازنده آن حضرت است.

معرفي منابع، جهت مطالعه بيشتر:

- تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي علیه السلام ترجمه كتاب «الحياة السياسية للإمام الحسن علیه السلام » ، علامه سيّد جعفر مرتضي عاملي، مترجم محمّد سپهري.

- امام حسن علیه السلام الگوي زندگي، حبيب الله احمدي.

- حسن كيست، فضل الله كمپاني.

- حقايق پنهان، احمد زماني.

پي نوشت ها:

1. زماني، احمد، حقايق پنهان، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ اوّل

2. سيوطي، تاريخ الخلفا، مكتبة المثني، بغداد، 1383ق.ص190. تاريخ يعقوبي،منشورات المكتبة الحيدرية، نجف، 1384ق، ج2، ص215.

3. مجلسي، محمد باقر، جلاء العيون، نشر انتشارات علميه اسلاميه، 

4. قرشي، باقر شريف، زندگاني امام حسن علیه السلام ، ترجمه ي فخر الدين حجازي، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 

 

امام حسن (علیه السلام) نيز رفتار و گفتار فرزندان خود را زير نظر داشت. در صورتي مشكل ايجاد مي‌شد به آنان تذكر مي‌داد و آنان را راهنمايي مي‌نمود.

پرسش:

رفتار امام مجتبی علیه السلام با فرزندانش چگونه بود؟

پاسخ:

امام حسن علیه السلام در برخورد با فرزندان خود از شيوه‌ها و اصول تربيتي متعدد استفاده مي‌نمود، از جمله:

1.اميد سازي

يكي از اصول مهم تربيت اميد سازي است، بدين معنا كه جوانان را تشويق و ترغيب نمايم كه آينده درخشان داريد . در آينده يكي از شخصيت‌هاي موفق خواهي بود. اين امر موجب مي‌گردد كه جوان با تلاش بيش تر سختي را تحمل كند تا به اهداف بلند دست يابد. امام حسن علیه السلام نيز فرزندان خود را اميدوار مي‌نمود . امام  فرزندان و خواهر زادگان خود را جمع مي‌كرد و به آنان مي‌فرمود: «  اكنون نونهالان ما هستيد، ولي در آينده‌اي نزديك بزرگان قوم ديگري خواهيد شد. پس علم بياموزيد و هر كدام از شما توانستيد درسي را حفظ كنيد، آنان را بنويسيد و به خانه ببريد.(1)

2 .نظارت و مراقبت

يكي ديگر از شيوه‌هاي برخورد با فرزندان نظارت بر رفتار و گفتار فرزندان مي‌باشد. از اين رو در اسلام سفارش شده است  والدين بر رفتار و گفتار فرزندان خود نظارت كنند كه فرزندان  با چه كساني رفت و آمد دارند . چه كساني را به عنوان دوست خود انتخاب مي‌نمايند.

امام حسن علیه السلام نيز رفتار و گفتار فرزندان خود را زير نظر داشت. در صورتي مشكل ايجاد مي‌شد به آنان تذكر مي‌داد و آنان را راهنمايي مي‌نمود. از اين رو امام به يكي از فرزندان خود سفارش نمود كه دوستان خوب انتخاب كند . بداند كه با چه كساني رفت و آمد مي‌نمايد. امام خطاب به يكي از فرزندان خود فرمود: « با كسي برادري مكن مگر اين كه بداني كجا رفت و آمد مي‌كند . از چه خانواده‌اي است. هر گاه خوب از احوال او با خبر شدي و معاشرت با او را پسنديدي، با او بر اساس گذشت از لغزش‌ها و برادري  در تنگي‌ها برادري كن » . (2)

3.مشورت با فرزندان

از ديگر شيوه‌هاي برخورد امام  با فرزندان، مشورت با آنان مي‌باشد. امام  ضمن توصيه به اين شيوه پسنديده تربيتي، در موارد مختلف با فرزندان خود مشورت مي نمود ،بدين وسيله عزت نفس و خودباوري را در آنان تقويت مي‌كرد.

روزي معاويه بن خديج به عنوان خواستگار دختر امام به منزل حضرت آمده بود. امام  فرمود:

« ما دختران خود را بدون نظر خواهي و مشورت با خودشان شوهر نمي‌دهيم . در امر ازدواج آنان اقدامي نمي‌كنيم » . (3)

هم‌چنين امام  به فرزندان خود احترام مي‌گذاشت .به آنان اظهار محبت مي‌نمود.  در امر ازدواج آنان اهميت مي‌داد.  آنان را در جلسات (اعم از جلسات علمي ... ) شركت مي‌داد.

پي‌نوشت ها:

1.بحار الانوار، ج2، ص153 .

2.تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ابن شعبه حراني، ص233،چ جامعه مدرسين .

3.فضايل الخمسه من الصحاح السته، مرتضي فيروز آبادي، ج4، ص84،چ اسلاميه .

 

صفحه‌ها