۱۴۰۱/۱۰/۱۲ ۱۱:۰۸ شناسه مطلب: 98829
پرسش:
شهید سلیمانی چیکار کرد و خصوصیات ایشان در زندگی چه بود که مقام معظم رهبری ایشان را بهعنوان یک الگو و مکتب معرفی کردند؟ چرا زندگی و راه ایشان بهعنوان یک مکتب معرفی میشود؟
پاسخ:
مقدمه
یکی از اصطلاحاتی که در گفتمان مقام معظم رهبری برای ترسیم خط انقلاب به کار گرفتهشده، اصطلاح مکتب است. مکتب سلیمانی اشاره به ابعاد شخصیت شهید سلیمانی دارد که میتواند بهعنوان یک الگوی کنشگر به جامعه جهانی اسلام معرفی شود.
تمدن نوین اسلامی
ازجمله موضوعات مهمی که در رابطه با حاکمیت اسلام در جهان، موردتوجه قرار میگیرد موضوع تمدن نوین اسلامی است.
در حقیقت جامعه مسلمان باید خود را برای آینده نظام اسلام و بسترسازی ظهور آماده نماید. مردم یک جامعه برای تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوهاییاند تا با تمسک به این الگوها در مسیر تمدن سازی به موفقیت دست یابند. معرفی سیره و سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی نه بهعنوان یک فرد بلکه بهعنوان یک مکتب نیز باهدف الگوسازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی صورت گرفت. وقتی کسی از میان همین مردم و از دلِ همین جامعه بهعنوان الگو به مردم معرفی شود انگیزه دیگران برای تبعیت از او و گام نهادن در مسیر او بیشتر خواهد شد. مکتب سلیمانی صرفاً یک مکتب سیاسی نیست، بلکه مکتبی تربیتی است چراکه اندیشه او بر بینش، نگرش و روش افراد اثر گذاشته و به عملکرد آنها جهت میبخشد.
شخصیت تأثیرگذار
آنچه باعث شد تا رهبری، خط سلیمانی را مکتب معرفی نمایند مؤلفههای متعددی است که در وجود این شهید بزرگوار تجمیع شده است. در حقیقت تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوست و این الگو نیز نیازمند شاخصههایی است که این شاخصهها در وجود شهید سلیمانی بهعنوان یک شخصیت تأثیرگذار تجلییافته است.
مؤلفههای شخصیتی
اگر بخواهیم شخصیت شهید سلیمانی را بررسی کنیم باید سه اصل اساسی در منطق ایشان را مورد دقت قرار دهیم.
1. اصل معرفت و شناخت (بینش)
اولین اصل، اصل معرفت و شناخت است بدین معنا که شهید سلیمانی از حیث معرفت و شناخت به معرفتی عمیق نسبت به خود، خدا، جامعه و جهان رسیده بود و همین شناخت و معرفت بود که از اندیشه او یک مکتب ساخت. خداباوری شهید سلیمانی باعث شده بود تا توحید محوری را معیار تمام امور خویش قرار دهد و ساعت تمام فعالیتهای فردی، اجتماعی، سیاسی و نظامی خود را بر عقربه آخرتگرایی و معاد محوری تنظیم نماید.
2. اصل انگیزه الهی (انگیزش)
هر آنچه رنگ خدا پذیرد هرگز بیرنگ نخواهد شد. اینیک قانون الهی است بدین معنا که اگر انسان قدم در مسیر الهی بگذارد و اخلاص پیشه کند و جز برای کسب رضای الهی هدف دیگری نداشته باشد ماندگار خواهد شد؛ بنابراین دومین مؤلفه از ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی را میتوان انگیزه الهی او دانست. بدین معنا که او به معرفت و شناخت خودرنگی الهی بخشید و تنها برای کسب رضای الهی قدم در این مسیر نهاد. اخلاص از ویژگیهای بارز و مهم شهید سلیمانی است و میتوان بهجرئت گفت که آنچه منجر به ماندگاری شهید در زمان کنونی و برای آیندگان نیز خواهد شد وجود اخلاص در گفتار و عمل اوست. از پیامبر اکرم صلیالله علیه و اله نقلشده است: «اِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقَهُ و ما بلغَ عبدٌ حقیقهَ الاْخلاصِ حَتّی لا یُحِبُّ أَنْ یُحَمد عَلی شَی ءٍ مِنْ عَمَلِه»؛ (1) «بهدرستی که برای هر حقی حقیقتی است و انسان به حقیقت اخلاص نمیرسد، مگر اینکه تمجید و ستایش مردم را (بر کارهای خود) دوست نداشته باشد». شهید سلیمانی تنها برای خشنودی خدا قدم برداشت و درحرکتش بهسوی کمال، تعریف و تمجیدها عامل برانگیزانندهای نبود.
3. اصل عمل و رفتار (کنش)
از دیگر مؤلفههای شخصیتی شهید، بُعد عملی، رفتاری و کنشگری اوست که ماحصل تجمیع معرفت و انگیزه است. روحیهی جهادی، انقلابی گری و التزام عملی به دین را میتوان از مصادیق این مؤلفه دانست.
مجاهد
سبک انتخابی شهید سلیمانی برای حیات خویش، زندگی جهادی بود. مجاهد بودن برای شهید صرفاً به معنی حضور در جبهههای جنگ نبود بلکه او بهواسطه انتخاب این سبک زندگی زمینه رشد و کمال فردی خود را فراهم آورد و استعدادهای معنوی خود را شکوفا نمود. شهید سلیمانی معتقد بود که برای پذیرفته شدن در درگاه الهی باید تلاش کرد و به جهاد دائمی پرداخت به همین دلیل او پای جهاد دائمی خود را به تمام عرصهها اعم از میدان جنگ یا متن زندگی بازنمود.
انتظار و ظهور
انقلاب اسلامی را میتوان از مقدمات انقلاب جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دانست. در حقیقت در نگاه شیعه انتظار صرفاً امری احساسی قلمداد نمیشود، بلکه منظور از انتظار در نگاه تشیع انتظاری پویاست که خود، بزرگترین محرک اجتماعی برای تحقق ارزشها و مبارزه با ضد ارزشهاست. یکی از ابعاد وجودی شهید سلیمانی عینیتبخشی به موضوع پویایی انتظار است. در حقیقت اعتقاد صحیح به فرهنگ انتظار منجر شد تا این شهید بزرگوار باور و نگرش به انتظار را از ذهن و قلب خویش به هنجار و رفتار تبدیل نماید به همین دلیل برای تقویت اعتقاد به انتظار از راهبرد مقاومت بهره برد.
شهید سلیمانی معتقد بود که با تعمیق بخشی به مقاومت میتوان انتظاری صحیح را رقم زد به همین دلیل از طریق مجاهدت، استقامت ورزی و استکبارستیزی به استقبال انتظار میرفت. گره زدن امر انتظار به مقاومت از مهمترین ابعاد وجودی شهید سلیمانی است که از او یک مکتب ساخت.
سایر مؤلفهها
از میان دیگر مؤلفههایی که در شخصیت شهید سلیمانی جلوه گری میکند و لزوم مکتبی نگریستن به اندیشه او را روشن مینماید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-دشمنشناسی و دشمنستیزی.
-عدم اعتماد به دشمنان.
-خدمت به مردم را وسیلهای برای تقرب به خدا میدانست.
-مقابله با ظلم و بیعدالتی.
- ولایت مداری و اعتماد داشتن به ولی الهی و جایگاه او.
-تهذیب نفس.
-اقتدار در عرصههای نظامی.
-آمادهسازی خود و جامعه برای تحقق حکمرانی مهدوی.
- امید داشتن به نصرت الهی.
-ارزشگرایی و اصول مدار بودن.
-شهادتطلبی.
-ساده زیستی.
-تکلیف گرایی و وظیفه گرایی.
نتیجه:
زمانی که عملکرد انسان بهگونهای باشد که از مدار فردیت خارجشده و بر عملکرد سایر انسانها تأثیر ایجاد کند تبدیل به یک مکتب میشود؛ بنابراین منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغهها و آرمانهایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت. در ایجاد تمدن نوین اسلامی نیازمند نظام سازی بر پایه مبانی دین هستیم؛ بنابراین هرچقدر که شخص از اعتقاد راسختری برخوردار باشد میزان کنشگری او در جامعه نیز افزونتر خواهد بود چراکه احساس مسئولیت بیشتری میکند و همین امر بهنظام سازی در جامعه و تقویت تمدن نوین اسلامی کمک خواهد کرد. شهید سلیمانی به دلیل شخصیت کنشگری که داشت پا را از میدان حرف فراتر نهاده بود و تنها بر بستر عمل حرکت میکرد و همین عملگرایی باعث شد تا او نهتنها برای زمان حال بلکه برای آیندگان نیز ماندگار شود.
کلمات کلیدی:
مکتب، مکتب سلیمانی، شهید سلیمانی، تمدن نوین اسلامی.
معرفی کتاب برای مطالعه بیشتر:
1. جهاد، شهید و شهادت، مرزبان کریمی.
2. آسیبشناسی جامعه منتظر، سید محمد میر تبار.
پینوشت:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 72، ص 304.