درباره اینکه چرا به امام دهم و یازدهم عسکری میگویند و چرا فقط امام یازدهم به این لقب شهرت یافتند توضیح دهید و اینکه آیا عسکر به سامرا گفته میشد یا نام محلهای در سامرا بود؟
امامان علیهمالسلام القاب متعدّدی داشتهاند که هرکدام به مناسبتی برای آنان به کاررفته است. برخی القاب نیز بعد از درگذشت آنان برایشان به کار رفته است؛ مانند لقب سید الشهداء برای امام حسین علیهالسلام ؛ اما از آن میان، برخی القاب بهمرور شهرت یافته، برخی شهرت کمتری دارد و برخی نیز فراموششدهاند.
مورّخان و محدثان برای امام دهم القاب متعدّدی نوشتهاند؛ همچون: هادی، نقی، نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیّب، متوکل، عسکری، فقیه عسکری، ابن الرضا، ناصح، فتّاح، دلیل، رشید، موضّح، شهید، وفیّ، متّقی و خالص.(1) در برخی از روایات بهجای «عسکری»، تعبیر «صاحب العسکر» برای آن حضرت به کار رفته است. (2) برای امام یازدهم نیز القابی چون عسکری، صامت، رفیق، زکیّ، سراج، هادی، مُضیء، شافی، مرضیّ، مهتدی، نقیّ و خالص به ثبت رسیده است.¬(3) بنابراین، برخی از القاب ازجمله «هادی» و «عسکری» مشترک بوده و برای هر دو امام ثبتشده است. ولی بهمرورزمان، لقب «هادی» برای امام دهم و لقب «عسکری» برای امام یازدهم شهرت یافت.
سبب اشتهار لقب «عسکری»
اشتهار یا فراموشی یک لقب، قاعده و دلیل مشخصی ندارد و معمولاً تابع استعمالات عرفی است. البته در مواردی هم ممکن است تأکید شخص امام یا امام بعدی، تأثیرگذار بوده باشد؛ چنانکه به نقل اربلّی، مشهورترین لقب امام هادی علیهالسلام «متوکّل» بود؛ ولی آن حضرت به یارانش توصیه میفرمود که این تعبیر را برای ایشان به کار نبرند؛ چراکه برای حاکم وقت (جعفر بن معتصم عباسی که بین سالهای 232 تا 247 بر مسند خلافت بود) به کار میرفت و لقب او شمرده میشد. (4) گاهی نیز شرایط اجتماعی و سیاسی میتواند تأثیر بگذارد؛ کما اینکه به نظر میرسد اشتهار لقب «رضا» برای امام هشتم، متأثر از ماجرای ولایتعهدی آن حضرت بوده است.
این احتمال نیز دور نیست که بگوییم: لقب عسکری بدین سبب برای امام هادی علیهالسلام غلبه پیدا نکرد که آن حضرت سالها قبل از کوچ کردن به عسکر سامرا نیز امام بود و به هادی شهرت یافته بود؛ ولی فرزندش امام حسن چنین پیشینهای نداشت و در همان سالهای آغازین زندگی همراه پدر به سامرا رفته بود و گویی از همان آغاز امامت، با لقب «عسکری» شناخته میشد و ازاینرو، همین لقب برای ایشان غلبه یافت.
معنا و ریشه لقب «عسکری»
بههرحال، لقب «عسکری» که برای دو امام دهم و یازدهم به کاررفته، اسم منسوب به «عسکر» است. کلمه «عسکر» «معرّب» است و از کلمه فارسی «لشکر» گرفته شده است. (5) این واژه در عربی، اسم جمع است و به معانی مختلفی ازجمله «گروهی از افراد یا اسبها یا حیوانات» و نیز به معنای «پادگان یا لشکرگاه» (مُجْتَمَعُ الجیش) به کار رفته و حتی از آن فعل (به معنای جمع شدن در یک مکان) نیز ساخته شده است. (6) شایان توجه است که نگارش و خوانش این کلمه به صورت «عسگر» غلط است؛ (7) هرچند به دلیل مجاورت سین ساکن و کاف، در زبان محاوره فارسی، حرف «ک» معمولاً با صدایی شبیه «گ» شنیده میشود. (8)
آیا عسکر همان سامرا است یا بخشی از آن بوده است؟ برخی گفتهاند: «عسکر» عنوان نامشهودی برای سامرا بوده (9) (به همه شهر «عسکر» میگفتند)؛ ولی به کار بردن ترکیب اضافی «عسکر سامرا» در متون تاریخی و جغرافیایی، نشان میدهد که عسکر بخش یا محلی خاص از شهر سامرا بوده و بر همه شهر اطلاق نمیشده است. از برخی گزارشها نیز میتوان برداشت کرد که عسکر سامرا، محل زندگی و استقرار لشکریان بوده و اینکه محل زندگی امام هادی علیهالسلام «عسکر» دانسته شده، (10) اشاره به همین محل است. شیخ صدوق میگوید:
مشایخ (/استادان) ما میگویند: محلّهای که امام هادی و فرزندش امام حسن در آن جا زندگی میکردند، «عسکر» نامیده میشد و به همین سبب به هر یک از آن دو، «عسکری» گفته میشود. (11)
آنگونه که از جمعبندی گزارشهای مختلف تاریخی به دست میآید، سامرا شهری کهن و باستانی بوده است. بعد از اسلام توجه چندانی به آن نمیشد تا اینکه در دوران خلافت عباسیان، برخی کارهای عمرانی در آن انجام شد؛ ولی از هنگامی شهرت و اعتبار یافت که نیروهای نظامی و سربازان معتصم در بغداد زیاد شدند و رفتوآمدشان باعث مزاحمت مردم بود. پس معتصم بهناچار، لشکریان را از بغداد خارج کرد و به سامرا برد. خودش نیز ساکن سامرا شد و در سال 221 ھ. آن جا را پایتخت خود قرار داد. اطرافیانش نیز هرکدام برای خود، بنایی در آن منطقه ساختند. (12) سکونت لشکریان در سامرا چهره آن را دگرگون کرد و شهر کوچک باستانی، چهره نظامی به خود گرفت. از همین زمان، نام «عسکر» بهعنوان محل استقرار لشکریان معتصم، به کار رفت.
بعد از مرگ معتصم در سال 232 ھ، فرزندش متوکل به خلافت رسید و در سال 233 ھ.(13) امام هادی را به سامرا فراخواند و در همین محل موسوم به عسکر، سکنا داد. گویا هدف معتصم از انتخاب آن محل، این بوده که بهتر بتواند رفتوآمدها و فعالیتهای امام را زیر نظر داشته باشد. آن حضرت تا هنگام شهادتش در سال 254، بیش از بیست سال در آن محلّه سکونت داشت. فرزندش امام حسن عسکری (علیه السّلام) نیز که از کودکی همراه پدر به آن جا آمده بود، (14) در همان محل و همان خانه اقامت داشت و در همان خانه نیز بدرود حیات گفت. ازاینرو، به ایشان نیز لقب «عسکری» دادند و در هنگام یادکرد از هر دو امام، تعبیر «عسکریَّین» را به کاربردند؛ یعنی «دو فرد منسوب به عسکر». حضرت مهدی صاحبالزمان (عجل الله فرجه) نیز در همان محل و همان خانه به دنیا آمدند و آن خانه دقیقاً همانجایی است که امروزه حرم عسکریّین علیهماالسلام در سامرا شناخته میشود.
ناگفته نماند که کلمه «عسکر» غیر از سامرا، بهعنوان اسم برای شهرها یا محلّههای دیگری نیز به کاررفته؛ (15) چنانکه یاقوت حموی غیر از¬«عسکر سامرا» از هشت شهر یا محلّه دیگر به نام «عسکر» در عراق و مصر شام و ایران یاد کرده است. (16) ولی آنچه در لقب دو امام بزرگوار شیعه مدّ نظر است، همان «عسکر سامرا» است و البته غیرازاین دو امام، بزرگان دیگری نیز به این محل منسوب شدهاند. (17)
نتیجه:
بر اساس آنچه گذشت، «عسکر» نام محلی در سامرا بوده که از سال 233 به بعد، منزل امام دهم و یازدهم علیهماالسلام در آن قرار داشته است. ازاینرو، هر دو امام به «عسکری» شناخته میشدند؛ ولی به مرورزمان، لقب «عسکری» برای امام یازدهم غلبه یافت و از امام دهم بیشتر با عنوان «هادی» یاد شد؛ لقبی که قبل از استقرار ایشان در عسکر سامرا نیز برای آن حضرت به کار میرفت.
کلیدواژه:
القاب و نام های امام هادی، القاب و نام های امام عسکری، القاب اهلبیت، لقب عسکری، عسکر سامرا.
پینوشتها:
1. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان، قم، چاپ پنجم، 1381 ش، ص 500؛ مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهمالسلام ، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 482.
2. برای نمونه: کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب، 1365 ھ.ش، ج 1، ص 230 (روایتی از محمد نوفلی) و 401 (روایت محمد بن احمد عن بعض اصحابنا) و ج 4، ص 577 (روایت محمد بن اورمه عن بعض اصحابنا) و … .
3. جعفریان، همان، ص 536؛ مقدّسی، همان، ص 516.
4. اربلّی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، تحقیق: رسولی محلاتی، تبریز، مکتبه بنیهاشمی، 1381 ھ.ق، ج 2، ص 374.
5. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، دوره 6 جلدی، چاپ هشتم، 1371 ھ.ش، ج 2، ص 2300 (مدخل «عسکر»).
6. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 4، صفحه 567 (ذیل مادّه «عسکر»).
7. نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم؛ فرهنگ دشواریهای زبان فارسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم (با تجدیدنظر)، 1370 ھ.ش، ص 269 (مدخل «عسکر»).
8. ر.ک: همان، ص 27 (مدخل «اشک»).
9. جعفریان، همان، ص 536.
10. مانند گزارش ادریس بن زیاد کفرتوثائی که میگوید: برای دیدار با امام ابو محمد علیهالسلام به «عسکر» رفتم... . (ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه، 1379 ش، ج 4، ص 428)
11. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرائع، قم، مکتبه الداوری (عکسبرداری شده از نسخه مکتبه الحیدریه، نجف اشرف، 1386 ھ.ق)، ج 1، ص 241.
12. ر.ک: حموی، شهابالدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ط الثانیه، 1995 م، ج 3، ص 173 ـ 176.
13. یعقوبی، احمد بن ابى یعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بىتا، ج 2، ص 484 ـ 485. شیخ مفید احضار امام هادی به سامرا را در سال 243 دانسته؛ ولی این سخن اشتباه است. ر.ک: جعفریان، همان، ص 503.
14. مقدسی، یدالله، همان، ص 516.
15. ابن منظور میگوید: «العسکر و المعسکر: موضعان» (لسان العرب، ج 4، ص 568) همو از شهری معروف به نام «عسکر مکرّم» نیز یاد کرده که مرحوم دکتر معین آن را یکی از شهرهای قدیم خوزستان دانسته است. (فرهنگ معین، ج 5، ص 1175).
16. ر.ک: حموی، همان، ج 4، ص 123 ـ 124.
17. حموی، همان، ج 4، ص 123.