پرسش:
اخیراً در فضای مجازی مطلبی نشر شده که جناب دکتر قمشهای قرآنی ترجمه کرده و گفته ما باید زردشتی میماندیم و رسالت پیامبر اسلام مختص عربستان بوده، در زیر عین مطلب و پاسخ اینجانب برای اطلاع همگان و اهل خرد و اندیشه و آنان که جویندگان حق و حقیقتاند میآورم: *افشاء یک راز بزرگ توسط دکتر قمشهای* یک نفر خدمتی به ایران و ملت ایران کرد، آن شخص دکتر قمشهای بود که قرآن فارسی را چاپ کرد، ولی متأسفانه چون حقیقت را روشن کرد، رژیم چاپ مجدد را ممنوع کرد، چون دیدند که باید بروند سراغ الاغ سواریشان و دیگر دکانی ندارند چرا؟ مگر هر آنچه در کتاب قرآن بوده نگفته؟ حقیقت تلخ است؟ بخوانید و بدانید این گوشهای از هزاران است، یعنی مشت نمونه خروار! بدانید که هزار و چهارصد و پنجاه سال کلاه بر سرمان گذاشتهاند، *فقط بدانید که محمد پیامبرِ ایران و دیگر کشورهای جهان نیست، بلکه فقط و فقط مال عربستان است* ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ را ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ خدا ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪﺑﻦﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ رسولالله ﺍﺳﺖ، ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ بر اساس گفتهی ﺍﻟﻠﻪ ما ایرانیها باید زرتشتی بمانیم و دیگر کشورها بهجز عربستان به آیین خود، یهود و عیسی و... باقی بمانند. ﺍﯾﻦ گفتهی آشکار ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ تردیدی ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ: *ایرانیها ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ*. ﺩﺭ زیر آیههای ﻗﺮﺁﻥ با آدرس ﺑﺮﺍی شما آورده شده تا باور کنید: *سورهی ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ، ﺁﯾﻪ 4* ﴿ ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢ ﴾؛ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑه غیر ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.* ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ پارسی زبانان ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺎﺭﺳﯽﺯﺑﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ. *سورهی ﺍﻟﻨﺤﻞ، ﺁﯾﻪ 36*:﴿ ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ﴾؛ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ جامعهای ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که میگفت: ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ هرگونه ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ!* ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﮑﺘﺎﭘﺮﺳﺘﯽ ﺭﺍ هماهنگ ﺑﺎ ﺧﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻭﺭﺩ. سورهی ﯾﻮﻧس، ﺁﯾﻪ 47* ﴿ ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ...﴾؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ هیچکس ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.* ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود. # *سورهی ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ، آیههای 195، 198، 199﴿ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴن ﴾؛ 195، ﻭ ﺁﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ 198، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ نمیدانند ﻧﺎﺯﻝ میکردیم، 199، ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ. *یکبار ﺩﯾﮕﺮ آشکارا میگوید؛ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ عربزبانها ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽزبان ها. سورهی ﺳﺠﺪﻩ، ﺁﯾﻪ 3*﴿ ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ ﴾ *ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ «ﻗﻮﻡ ﺗﻮ» ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ، ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ آنها ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ.* ﻣﺎ *ﺯﺭﺗﺸﺖ* ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ *ﺍﻟﻠﻪ* ﻭ *ﻣﺤﻤﺪ* صلیالله علیه و آله ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩه گیری ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد. # *سورهی ﺍﻧﻌﺎﻡ، ﺁﯾﻪ 92* ﴿ ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ ﴾؛ ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽِ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ و تصدیقکنندهی ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ مهمترین ۱۱۱ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﮑﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ ام القرا ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ؛ آنان که ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ایماندارند ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻳﻤﺎﻥ میآورند ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎی ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ باخدا ﺭﺍ بجا میآورند.* ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ میکند ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ فرستادهشده، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ عربزبان میدانند ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ آنها ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنند ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن. سورهی ﻓﺼﻠﺖ، ﺁﯾﻪ 3: ﴿ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﻓُﺼِّﻠَﺖْ ﺁﻳَﺎﺗُﻪُ ﻗُﺮْﺁﻧًﺎ ﻋَﺮَﺑِﻴًّﺎ ﻟِّﻘَﻮْﻡٍ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ﴾؛ *ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺰﺋﻴﺎﺕ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ میدانند.* یکبار ﺩﯾﮕﺮ *ﻗﺮﺁﻥِ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ عربزبان است* *ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ؟
پاسخ:
حق و حقیقت، میدانی است که شبهه افکنان، میانه خوبی با آن ندارند زیرا نان آنها در فریب و وارونه جلوه دادن حق است و برای این هدف بهدروغ و کذب روی میآورند تا بتوانند با غبارآلود کردن فضا، به هدف خود یعنی فریب ذهنها و ایجاد شک و تردید در دلهای لرزان، نائل شوند. این شبههای که در سؤال مطرحشده که قرآن مخصوص اعراب است نه فارسها، از شبهات بسیار قدیمی است و پاسخهای علمی و متعددی هم بدان داده شده است، ولی شبهه افکنان امروزه آن را با موضوع ترجمه قرآن مرحوم الهی قمشهای پیوند زده و از یک موضوع کاملاً فنی و تخصصی، سوءاستفاده کرده و ادعای نادرست دروغ خود را بازنشر کردهاند؛ در ادامه و بامطالعه مطالبی که در پی میآید، بیاساس بودن و دروغ بودن این ادعا، آشکار میشود.
ـ ترجمه قرآن؛ یک علم، یک فن و یک تخصص
«ترجمه» بهطور کلی و ترجمه قرآن کریم بهطور خاص، یک فن و یک علم و تخصص است و مانند هر علم و تخصصی، در فضا و محیط خاص خودش باید گفتگو شود و متخصصان و اهلفن میتوانند در این زمینه نظر دهند.
مرحوم الهی قمشهای یکی از این متخصصان و پایهگذار و آغازگر ترجمه آزاد از قرآن کریم به فارسی است. در سالیان بعد از ترجمه قرآن توسط ایشان، ترجمههای دیگری به زبان فارسی از قرآن کریم نشر دادهشده و مترجمان بهتدریج به دنبال رفع نواقص ترجمه و ارائه ترجمهای با کمترین اشتباه بودهاند؛ این را گفتم تا روشن شود برخی خطاهای ادبی و فنی در ترجمههای اولیه، کاملاً طبیعی و منطقی است و با پیشرفت در این علم است که میتواند ترجمههایی با خطای کمتر را انتظار داشت.
از طرفی هر ترجمهای بهویژه ترجمههای قرآن کریم (که با رعایت اسلوب، ضوابط و قوانین خاصی انجام میشود) با توجه به اقسام و انواع ترجمه و نیز مراتب علمی و گرایشهای مترجم، میتواند مزایا و ایراداتی داشته باشد لذا چنین نیست که بتوان یک ترجمه را کاملاً درست و بدون هیچ خطایی دانست و یا ترجمه دیگر را بهطورکلی نامعتبر شمرد.
ـ ممنوع نبودن چاپ و نشر ترجمه الهی قمشهای
ترجمه مرحوم الهی قمشهای نیز مانند سایر ترجمهها، بر اساس نظر متخصصان و اهلفن، امتیازها و ایراداتی دارد و از این لحاظ که اولین ترجمه آزاد فارسی قرآن بوده، طبیعی است برخی ایرادات فنی و ادبی بیشتری داشته باشد؛ اما هیچکدام از اینها مانع چاپ و نشر این ترجمه نشده و نشر آن همچنان بلامانع است و ادامه دارد. در سال 1394 شمسی گفتگوهایی درباره میزان خطاهای ادبی و فنی این ترجمه شد و برخی سایتها نیز خبر ممنوعیت چاپ آن را نشر دادند، ولی هیچگاه از طرف وزارت ارشاد، این شایعات تأیید نشد و بلکه بهطور رسمی اعلام شد که ممنوعیتی ندارد. در این زمینه میتوانید از طریق اینترنت اخبار مربوطه را جستجو فرمایید تا موضوع برایتان روشن شود.
ـ ماهی از آب گلآلود و نسبتی دروغ به ترجمه الهی قمشهای
آیا شبهه افکنان نمیدانند مرحوم الهی قمشهای در سال 1352 شمسی رحلت کرده؟! یعنی حداقل از آن زمان تاکنون ترجمه قرآن ایشان بهدفعات بسیار چاپ و منتشرشده است، چطور الآن یکمرتبه معلوم شده ایشان در ترجمه آیات، قرآن را مخصوص عرب و زرتشت را متعلق به ایرانیان دانسته؟! از کجای ترجمه قرآن این ادعا را آوردهاند که ما هر چه میگردیم نمییابیم! از کدام ترجمه سخن میگویند؟! به نظر میرسد آن گفتگوهای علمی و تخصصی درباره برخی ایرادات این ترجمه (در سال 1394 شمسی) را بهانه و دستآویزی قرار داده تا سخن باطل و نادرست خود را در قالب سخن حق، جلوه داده و با ایجاد شبهه و تردید، به نیرنگ و فریب که هدف اصلی آنهاست برسند تا شاید در توهم و خیال خام خود، ضربهای به اسلام و قرآن زده باشند؛ مصداقی برای این آیه شریفه که میفرماید: ﴿ یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾؛ آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولى خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند، هرچند کافران ناخشنود باشند. (1)
نکته
1. عبارت «پس قرآن برای عربزبانهاست نه فارسیزبانها...» که در ادامه ترجمه هر آیه نتیجهگیری شده، همه از خود شبهه افکن است و هیچکدام اصلاً در ترجمه مرحوم الهی قمشهای نیست.
2. راستی شبهه افکنان ادعا کردهاند مرحوم حجتالاسلام الهی قمشهای، معتقد بوده که اسلام و قرآن مختص اعراب است و ایرانیان دین جداگانهای دارند! آیا فکر کردهاید اگر این ادعا درست است. پس چرا خود مرحوم حجتالاسلام الهی قمشهای، دین اسلام را بهعنوان دین خاتم و دین کامل، پذیرفتهاند؟! حتی قرآن و مفاتیح و صحیفه سجادیه و... را ترجمه کردهاند و خودشان نیز در لباس روحانیت و شخصیت دینی و مذهبی بودهاند! شبهه افکنان چگونه به این شواهد آشکار توجه نکرده و فقط در فکر دروغپراکنی خود بودهاند؟!
شبهه منطقهای بودن قرآن و ابطال آن
1- پاسخ نقضی؛ آیات متعدد برجهانی بودن قرآن
برخلاف ادعای شبهه افکنان و نژادپرستان، آیات مختلف قرآن گواه این است که اسلام یک آیین جهانى و برای تمام مردم دنیاست؛ بهعنوان نمونه:
آیه 19 سوره انعام: ﴿ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ ﴾؛ هدف من این است که همه شما و کسانى را که سخنم به آنها میرسد با قرآن انذار کنم.
آیه 90 سوره انعام: ﴿ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرى لِلْعالَمِینَ﴾؛ این قرآن وسیله تذکر جهانیان است.
آیه 158 سوره اعراف: ﴿ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ﴾؛ بگو اى مردم! من رسول خدا بهسوی همه شما هستم.
آیات 86 و 87 سوره ص ﴿ قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ* إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ﴾؛ [اى پیامبر!] بگو: من براى دعوت نبوّت هیچ پاداشى از شما نمیطلبم و من از متکلّفین نیستم! [سخنانم روشن و همراه با دلیل است!] این [قرآن] تذکرى براى همه جهانیان است.
آیه اول سوره فرقان: ﴿ تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً﴾؛ جاوید و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا همه جهانیان را انذار کند.
امثال این آیات که در قرآن فراوان است.
2 ـ پاسخ کلی؛ دعوت پیامبر مرحلهای ولی جهانی
«علامه طباطبایی» میگوید:
دعوت آن جناب هرچند جهانى بوده ولیکن مرحلهبهمرحله صورت مىگرفته، اولین دعوتى که کرد دعوت مردم در مراسم حج بود که با انکار شدید مشرکین مواجه شد. آنگاه از آن به بعد مدتى بهطور سرى و پنهانى دعوت کرد. در مرحله سوم مأمور شد عشیره و نزدیکان خود را دعوت کند، هم چنانکه آیه شریفه ﴿ وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ﴾؛ (2) بدان اشاره دارد. در مرحله چهارم مأمور شد همه قومش را دعوت کند، هم چنانکه آیه ﴿ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ﴾؛ (3) به آن اشاره دارد؛ و در مرحله پنجم، مأمور شد به دعوت عموم مردم که آیه ﴿ قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً﴾؛ (4) و نیز آیه ﴿ وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ﴾؛ (5) به آن اشاره دارند. (6)
علاوه بر این، این معنا از مسلمات تاریخ است که یکى از گروندگان به آن جناب «سلمان فارسى» است که ایرانى بوده، یکى دیگر «بلال» بوده که اهل حبشه بوده است و یکى «صهیب» بوده که اهل روم آن روز بوده؛ و نیز این هم مسلم است که آن جناب یهودیان را هم دعوت مىکرده و وقایعى که بین آن جناب و یهودیان اتفاق افتاده معروف است؛ و نیز این مسلم است که آن جناب به پادشاهان ایران، مصر، حبشه و روم نامه نوشته و همه را به اسلام دعوت کرده؛ همه این شواهد دلالت دارد بر اینکه دعوت آن جناب جهانى و عمومى بوده است. (7)
بنابراین؛ اگرچه پیامبر صلیالله علیه و آله برای هدایت همه مردم مبعوث شده، ولی دعوت او از یک جمع و جامعه کوچک و محدود شروع و بهتدریج به جوامع بزرگتر گسترش مییابد تا سراسر جهان را در بربگیرد. افزون بر این، گسترش دعوت پیامبر از طریق اسباب و وسائل عادی بوده، لذا کاملاً منطقی و طبیعی است که نیاز باشد تا شروع دعوت پیامبر به زبان مردمی باشد که در بین آنها مبعوث شده، زیرا پیامبر که عمر ابدی و همیشگی ندارد بلکه عمر دنیوی او محدود است و روزی از این دنیا میرود و قرار است ابتدا این گروه و این مردم با رسالت آن حضرت آشنا شده سپس آن را به دیگر اقوام جهان انتقال دهند.
3- پاسخ تفصیلی؛ مخالفان و برداشت نادرست از آیات
ازآنجا شبهه افکنان با ترجمه و تفسیر نادرست از آیات قرآن، به دنبال القای شبهه خود (قرآن مخصوص اعراب) هستند؛ نیاز است برای روشن شدن حقیقت، آیات اشارهشده موردبررسی قرار گیرند.
آیه اول:
﴿ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِه﴾؛ ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) براى آنها آشکار سازد. (8)
مراد از «لسان قوم» در این آیه، تنها لغت و زبانِ مردم نیست، زیرا گاهى ممکن است گویندهای با زبان مردم سخن بگوید ولى مردم حرف او را درست نفهمند، بلکه مراد آسان و قابلفهم گفتن است، بهگونهای که مردم پیام الهى را بفهمند. (9)
تعبیر «لسان قوم» اشاره دارد که هر پیامبرى، در درجه اول، با همان ملتى که بهسوی آنها فرستادهشده است، سخن میگوید؛ و اگر زبان آنها را نداند و محتاج مترجم باشد، تأثیر و نفوذ سخن او و پذیرش مردم کمتر میشود؛ پس لازم است که هر پیامبر به لغت و زبان ملت خویش سخن بگوید. (10)
آیه دوم و سوم:
﴿ وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً ﴾؛ ما در هر امتى رسولى برانگیختیم (11) و نیز آیه ﴿ وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ﴾؛ براى هر امّتى، رسولى است. (12)
کلمه«أُمَّهٍ» از ریشه «ام» به معناى چیزى است که دیگرى را به خود ضمیمه میکند و آن را قصد میکند و به هر جماعتى که داراى نوعى وحدت و اشتراک باشند، امّت گفته میشود. امت هر پیامبری هم شامل همهکسانی که آن پیامبر برای رساندن پیام الهی به آنها مبعوث شده میشود، چه به او ایمان آورند یا کافر شوند. (13) «امّت» هر جماعتى است که یکچیز مثل دین یا زبان و یا مکان آنها را جمع کند، اختیاری باشد یا اجباری. (14) کلمه«أُمَّهٍ» از ریشه «ام» به معنای قصد است؛ و امت به جماعت و گروهی گفته میشود که قصد مشترک و نظر مشترک دارند. (15)
بنابراین، امت به معنای گروه و نژاد خاص نیست تا بخواهیم همگانی بودن آیین الهی را به بهانه تعصب و نژادپرستی، انکار کرده و آن را به یک نژاد و یک منطقه محدود کنیم.
از طرفی در ادیان الهی گرچه همه پیامبران و همه آیینهای الهی، رعایت احترامشان واجب و لازم است، ولی با آمدن دین جدید که دین و آیینی کاملتر از قبلی است، دین قبلی منسوخ میشود و از اعتبار و حجیت میافتد و همه بایستی به دین و آیین جدید ایمان بیاورند؛ با آمدن دین اسلام که آخرین و کاملترین ادیان الهی است، همه ادیان گذشته منسوخشده و اعتبار آنها تمامشده است.
آیه چهارم:
﴿ وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ * فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ﴾؛ هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم [غیر عرب] ها نازل مىکردیم و او آن را بر ایشان میخواند، به آن ایمان نمیآورند. (16)
این آیه به تعصب و نژادپرستی شدید مشرکان عرب اشاره دارد یعنی مشرکان عرب اگر پیامبری غیرعربی میداشتند به او ایمان نمیآوردند.
«نژادپرستى و تعصبهای قومى آنها بهقدری شدید است که اگر قرآن بر فردى غیر عرب نازل میشد، امواج تعصبها مانع از پذیرش آن میگردید، تازه حالا که بر مردى از خانواده اصیل عربى و بابیانی رسا و گویا نازلشده و در کتب آسمانى پیشین نیز بشارت آن آمده و علماى بنیاسرائیل نیز به آن گواهى دادهاند، بسیارى از آنها ایمان نمیآورند، چه رسد اگر پیامبرشان اصلاً چنین شرایطی را نداشت». (17)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: ارزش و فضیلت غیر عرب این است که آنان بهسوی قرآنى که به زبان عربى است گرایش پیدا کردند، ولى اگر قرآن به زبان غیرعربی بود، بعضى عربها ایمان نمیآوردند. (18)
نکته:
اگر غیر عربها هم بخواهند به بهانه اینکه قرآن عربی است ایمان نیاورند، فرقی با مشرکان متعصب و نژادپرست عرب نخواهند داشت.
آیه پنجم:
﴿ أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُون﴾؛ ولى آنان مىگویند: «(محمد) آن را بهدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذار کنندهای براى آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند!(19)
طبق عقیده مستدل، هرگز زمین از حجت الهى خالى نمیماند و در هر عصر و زمان پیامبر یا وصى پیامبرى براى اتمامحجت در میان انسانها وجود داشته و دارد؛ لذا منظور از قومی که پیش از رسول اکرم انذار دهندهای نداشتند، اعراب نیستند؛ چراکه آنها نیز مانند سایر اقوام پیامبرانی داشتهاند (مانند خالد بن سنان عبسى و حنظله که دو تن از پیامبران عرب بودند)، بلکه به نظر میرسد که منظور در اینجا از نذیر، پیامبر بزرگى باشد که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محیطى وسیع و گسترده آنهم سالها پس از حضرت عیسی علیهالسلام آشکار سازد و میدانیم چنین انذار کنندهای برای مردم آن زمان، خصوصاً مردم شبهجزیره عربستان، قیام نکرده بود. (20)
آیه ششم:
﴿ وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها... ﴾؛ و این کتابى است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابى است پربرکت که آنچه را پیش از آن آمده، تصدیق میکند؛ (آن را فرستادیم تا مردم را به پاداشهای الهى، بشارتدهی) و تا (اهل) أمّ القرى [مکّه] و کسانى را که گرد آن هستند، بترسانى. (21)
مکه، «أُمَّ الْقُرى» یعنى مادر شهرهاست؛ پس لازم است که تغذیه علمى، روحى و امیدبخشى جهان اسلام ازآنجا تأمین شود و نقش مادر جهان اسلام را داشته باشد. شاید تعبیر هشدار به مردم مکه براى آن باشد که تبلیغ و دعوت پیامبر صلیالله علیه و آله مراحلى دارد: از دعوت خویشاوندان شروع میشود و بعد به مردم شهر و منطقه و سپس به همه مردم جهان میرسد. (22)
این آیه دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى عنایت خاصى به مکه دارد، چون مکه معظمه حرم خداوند است و دعوت اسلامى ازآنجا شروعشده و به سایر نواحى عالم منتشر گردیده است. (23)
اگر به مکه «امالقری» میگویند به خاطر این است که اصل و آغاز پیدایش تمام خشکیهای روى زمین است و بنا براین ﴿ و من حولها ﴾ (کسانى که پیرامون آن هستند) تمام مردم روى زمین را شامل میشود.(24)
آیه هفتم:
﴿ کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُون ﴾؛ کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، در حالى که فصیح و گویاست براى جمعیتی که آگاهاند. (25)
بر فرضی که مخاطب قرآن فقط عرب بوده باشد، خود عرب مشاهده میکند که قرآن عربی است، لذا چه نیازی وجود دارد که به عرب گفته شود که «قرآن عربی است»؟! مگر اینکه مراد و منظور از لفظ «عَرَبِیًّا» فصاحت و قابلفهم بودن برای «اهل فهم» باشد؛ بنابراین منظور ازجمله ﴿ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ﴾؛ این است که تنها «اهل علم و تقوا» از آن بهرهمند میشوند و منظور این نیست که تنها افرادی که عربی میدانند از آن بهرهمند میشوند.
در اینجا ذکر چند نکته لازم است:
اولاً: نازل شدن کلام وحی به یکزبان (عربی)، دلیل بر اختصاص آن به کسانی که با آن زبان صحبت میکنند نیست؛ چنانکه یک کتاب علمی اگر به زبان خاصی نوشته شود نباید دیگران خود را از فراگرفتن آن محروم کنند. البته قرآن کریم به هر زبانی غیر از عربی هم بود، باز همینگونه بود، زیرا ما یکزبان جهانى که همه مردم دنیا آن را بفهمند نداریم، ولى این مانع از آن نخواهد شد که سایر مردم جهان از ترجمههای آن بهره گیرند.
ثانیاً: اگر قرآن به زبان عربی نازلشده است به خاطر ادلهای غیر از بحث اختصاص آن به اَعراب است؛ بهعنوان مثال زبان عربى به شهادت آنها که اهل مطالعه در زبانهای مختلف جهانند آنچنان زبان وسیعى است که میتواند ترجمان دقیقی برای لسان وحى باشد و مفاهیم و ریزهکاریهای سخنان خدا را بازگو کند. علاوه بر این مسلم است که اسلام از جزیره عربستان و از یک کانون تاریکى و ظلمت و توحش و بربریت طلوع کرد و در درجه اول میبایست مردم آن سامان را گرد خود جمع کند، آنچنان گویا و روشن باشد که آن افراد بیسواد و دور از علم و دانش را تعلیم دهد و در پرتو تعلیمش دگرگون سازد و یک هسته اصلى براى نفوذ این آئین در سایر مناطق جهان به وجود آورد.
ثالثاً: تعبیر به «عربى بودن» که در ده مورد از قرآن تکرار شده پاسخى است به آنها که پیامبر را متهم میکردند که او این آیات را از یک فرد عجمى یاد گرفته و محتواى قرآن یک فکر وارداتى است و از نهاد وحى نجوشیده است. (26)
نتیجه
1. چنین شبهات نخ نمایی از قدیم مطرح بوده و پاسخهای علمی و متقن زیادی به آن دادهشده است.
2. مرحوم حجتالاسلام الهی قمشهای که خود مسلمان و شیعه و مترجم قرآن و کتب ادعیه هستند، چگونه این اتهام به ایشان میچسبد که شبهه افکنان ادعا کردهاند ایشان قرآن را مخصوص اعراب و منطقه عربستان دانسته و ایرانیان دین مستقلی دارند؟!
3. ترجمه یک علم و یک تخصص است و اهلفن ترجمههای مختلف قرآن را مورد نقد و بررسی قرار میدهند که همه اینها در مجامع علمی و پژوهشی کاملاً منطقی و مرسوم است.
4. برخلاف شایعات، چاپ و انتشار ترجمه قرآن مرحوم الهی قمشهای ممنوعیتی نداشته و ندارد.
5. عربی بودن به معنای نژاد عرب نیست، بلکه فصیح، شیوا، گویا و رسا بودن قرآن منظور است.
6. عرب بودن پیامبر و زبان عربی قرآن، متناسب با زبان مخاطبان اولیه است و این کاملاً طبیعی و منطقی است که ابتدا بایستی مخاطبان، قرآن را بفهمند تا بتوانند آن را به سایر مناطق، گسترش و انتقال دهند.
7. عربی بودن قرآن محدودیت نیست، زیرا قرآن به هر زبانی بود، این سؤال پیش میآمد که چرا این زبان؟ زیرا هیچ زبانی نداریم که بین همه مردم جهان مشترک باشد؛ از طرفی فن ترجمه برای همین منظور است، کما اینکه در سراسر دنیا، هر کتابی یکزبان اصلی دارد که مترجمان برای استفاده دیگران، آن را به زبانهای دیگر ترجمه میکنند؛ قرآن نیز چنین است.
8. در قرآن کریم آیات بسیاری هستند که جهانی و عمومی بودن قرآن را اثبات میکنند.
9. اسلام آخرین و کاملترین دین الهی و قرآن کریم نیز کاملترین و آخرین کتاب آسمانی است که برای بشریت آمده و این جهانی و عمومی هستند و تا قیامت، دین اسلام و کتاب قرآن، راهنمای بشریت بهسوی سعادت و کمال است؛ کما اینکه در روایت آمده: شخصى به امام صادق علیهالسلام عرض کرد: چرا هر چه قرآن درس داده میشود و نشر مییابد، بازهم تازه است؟ حضرت فرمود: «زیرا خداى تبارکوتعالی قرآن را براى یکزمان خاص و مردم یک دوران قرار نداده است، بلکه قرآن تا روز رستاخیز در هرزمانی جدید و نزد هر گروهى تازه است». (27)
کلیدواژه
قرآن، جامعیت قرآن، عمومیت قرآن، عربی بودن، جهانی بودن، بلسان قومه، ایرانیان، شبهات قرآنی، پیامبر عجم، قرآن عربی.
پینوشتها:
1. سوره توبه، آیه 32.
2. سوره شعراء، آیه 214.
3. سوره حجر، آیه 94.
4. سوره اعراف، آیه 158.
5. سوره انعام، آیه 19.
6. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: موسوی همدانی، قم: جامعه مدرسین، 1374 ش، چاپ پنجم، ج17، ص 545.
7. همان، ج17، ص 546.
8. سوره ابراهیم، آیه 4.
9. قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1388 ش، چاپ اول، ج4، ص 385.
10. رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، قم: پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، 1387 ش، چاپ اول، ج11، ص 34.
11. سوره نحل، آیه 36.
12. سوره یونس، آیه 47.
13. ر.ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت: دار صادر، 1414 ق، چاپ سوم، ج12، ص 21.
14. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دارالشامیه، 1412 ق، چاپ اول، ص 86.
15. قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1371 ش، چاپ اول، ج1، ص 118.
16. سوره شعراء، آیه 198 و 199.
17. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1371 ش، چاپ دهم، ج15، ص 351.
18. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محقق: درگاهی، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1368 ش، چاپ اول، ج9، ص 508.
19. سوره سجده، آیه 3.
20. تفسیر نمونه، پیشین، ج17، ص 110.
21. سوره انعام، آیه 92.
22. تفسیر قرآن مهر، پیشین، ج6، ص 158.
23. ترجمه تفسیر المیزان، پیشین، ج7، ص 388.
24. تفسیر نمونه، پیشین، ج5، ص 346.
25. سوره فصلت، آیه 3.
26. ر.ک: تفسیر نمونه، پیشین، ج9، ص 300.
27. ابنبابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیهالسلام، محقق: لاجوردی، تهران، نشر جهان، 1378 ش، چاپ اول، ج2، ص 87.