امام شناسي

گر چه بدون شك توسل به امام علي(ع) و بردن نام ايشان و تكرار آن، عبادت است......
علی ولی الله

پرسشگر محترم در كتاب مذكور دو ختم يا علي آمده است كه هيچ كدام مستند ندارد.

گر چه بدون شك توسل به امام علي و بردن نام ايشان و تكرار آن، عبادت است و به خواست خدا نتيجه بخش بوده و رواشدن حاجت را در پي دارد، ولي اين ختم ها به اين صورت مشخص و معين سند روايي ندارند و تجربي هستند يعني شخصي چنين ختمي از روي ذوق خود انجام داده و نتيجه گرفته و بعد آن را سفارش كرده است.

ما ضمن دعوت شما به توسل به امام علي و نام مبارك ايشان، به چنين ختم معيني نه توصيه مي كنيم و نه نهي مي نماييم.

اگر خواستيد به نام مبارك امام متوسل شويد، همان گفتن "يا علي" و تكرار آن كافي است و گفتن "عليه السلام" در هر بار و تكرار آن لازم نيست.

در روايات آمده كه پيامبراسلام (ص)امام علي (ع)را به كنار خويش فراخواند و دست (و بازوي) او را گرفت و بالا برد به گونه اي كه سفيدي زير كتف رسول خدا ديده شد.

در روايات به اين كه پيامبر(ص) كدام دست امام (ع)را بالا برد، تصريح نشده يا ما نيافتيم. در روايات آمده كه پيامبر(ص) علي(ع) را به كنار خويش فراخواند و دست (و بازوي) او را گرفت و بالا برد به گونه اي كه  سفيدي زير كتف رسول خدا (ص)ديده شد. (1)

با توجه به اين كه پيامبر(ص) هميشه به طرف راست علاقه بيشتر داشته (2) و وقتي هم اهل بيت خدمت ايشان مي رسيدند، امام علي(ع) را در جانب راست خود مي نشاند (3) و معمول هم اين است كه وقتي مي خواهند كسي را معرفي كنند او را در طرف راست خود مي گيرند و با دست راست خود بازوي چپ او را گرفته و بلند كرده و به مردم معرفي اش مي كنند، احتمال قوي اين است كه رسول خدا (ص)امام(ع) را در طرف راست خود نگه داشته و با دست راست خود با زوي چپ امام (ع)را گرفته و بلند كرده و او را معرفي نموده است.

البته به نظر تفاوتي نمي رسد و مهم نيست كه با كدام دست، بازوي امام(ع) را گرفته و بالا برده باشد و اگر تفاوتي داشت، در روايات و نقل ها اين كه كدام دست بوده، معلوم مي شد.

پي نوشت ها:

1. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ش، ج 8، ص 27.

2. علامه حلي، نهاية الإحكام، قم، اسماعيليان، 1410 ق، ج 1، ص 53.

3. ابن نما، مثير الاحزان، نجف، حيدريه، 1369 ق، ص 12.

نظرات مختلفی درجواب این سوال وجود دارد.........

در زمان پيامبر گرامي اسلام احاديثي از ايشان نقل شده كه فرمودند :فرزندي از فرزندان من ظهور مي كند كه اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. امام حسن عسكري (عليه السلام) اسم فرزند خود را (م ح م د) گذارد .اما وضع به گونه اي فراهم شد كه به حسب ظاهر امام زمان را به اين نام صدا نزنند ، زيرا اين امر خطر جاني وي را  در پي داشت. به خاطر حفظ جان امام از نام بردن وي نهي شده است . در روايات نيز به همين مطالب اشاره شده است.

در اصول كافي رواياتي آمده كه از بردن نام حضرت و مشخص كردن مكان ايشان نهي كرده است.

« سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيَّ ع يَقُولُ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ‏ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ فَقُلْتُ فَكَيْفَ نَذْكُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ سَلَامُهُ ؛

 امام هادي عليه السلام فرمود:‌با جانشين فرزندم حسن، چگونه خواهيد بود؟ او را نخواهيد ديد و نام بردن او جائز نيست. پرسيدند: پس چگونه از او ياد كنيم؟ حضرت فرمود:‌بگوييد: حجّت آل محمد درود خدا بر او ».(1)

« عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِيِّ قَالَ سَأَلَنِي أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَنْ أَسْأَلَ عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَكَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَي الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْهِ؛(2)  

ابوعبدالله صالحي مي گويد: دوستان ما بعد از شهادت امام عسكري (ع) از من درخواست كردند از اسم و مكان حضرت سؤال كنم. جواب آمد: اگر آنان را بر اسم او راهنمايي كني، آن را پخش مي كنند. اگر مكان او را معيّن كني، دشمنان را به آن جا راهنمايي مي كنند.

بر همين اساس است كه برخي باور دارند در زمان غيبت كبري - به دليل اينكه جان امام در خطر نيست -بردن نام حضرت اشكالي ندارد. چون امروزه تمامي افراد نام حضرت را مي دانند حتّي علماي اهل سنّت نام ايشان را در كتاب هاي شان آورده اند.نوشتن و گفتن نام حضرت چه به طور خصوصي يا در محافل عمومي اشكالي ندارد.(3)برخي از عالمان ديني احاديثي را كه بر عدم جواز نام بردن امام زمان دلالت دارند، مخصوص دوران غيبت صغري مي‌دانند و ياد نام ايشان را در غيبت كبري جائز مي‌دانند (4).

 البته برخي ذكر نام حضرت را - در زمان غيبت كبري را - نيز جائز نمي‌دانند، زيرا در اين روايات از جمله در توقيعي (نامه) حضرت حجّت (ع) مي­فرمايد: « هر كس مرا نام ببرد، بين مردم ملعون است».( 5). در برابر اين عقيده، بعضي مي­گويند  منع توقيع مربوط به دوره غيبت صغري است.

در مجموع به نظر مي رسد بردن نام ايشان الان مشكلي ندارد ، مگر اينكه بخواهيم احتياط كنيم.

پي نوشت ها:

1. مرحوم كليني، اصول كافي،انتشارات دارالكتب الاسلاميه ، ج1 ،ص333.

2.همان.

3. مجلة‌حوزه، شمارة 70 - 71، ص 90، با تلخيص و اضافات.

4 . همان .

5. صدوق، كمال­الدين و تمام ­النعمة ، قم . مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين ، ص.648 .

 

اگر اين طور است در كجا داريم كه امام حسين عليه السلام بعد از شهادت امام حسن عليه السلام، به عنوان روز آغاز امامت خودشان جشن گرفته باشند؟

ائمه براي روز امامت شان جشن نمي گيرند. اگر براي امامت ائمه مجلسي برپا مي كنيم، به معناي شادي بر شهادت امام قبلي نيست .  نسبت به امامت امام عصر(ع) از آن جهت كه هشتم ربيع الاول روز شهادت امام حسن عسكري(ع) است و از آن به بعد امامت به عهده امام زمان حضرت ولي عصر(عج) سپرده مي‌شود، شيعيان براي به امامت رسيدن امام زمان خشنودند و جشن مي‌گيرند . با اين كار يك نوع ابراز احساسات و عرض ارادت نسبت به آن وجود شريف و مادر بزر گوارش حضرت زهرا (س) مي‌كنند كه با آمدن او زعامت و امامت آخرين امام آغاز مي شود .‌ آغاز نويد به تمام جهان و گسترش عدالت در تمام گيتي است. عدالت را در كل جهان برپا خواهد نمود . انتقام خون امام حسين (ع) و تمام امامان را خواهد گرفت . آيه  قرآن هم به آن اشاره دارد (1)، اما در عين حال هيچ گونه توصيه‌اي از سوي معصومان بر جشن گرفتن و عيد ناميدن اين روز نداريم.

 امير المومنين علي (ع) فرمود :

خدواند شيعياني را براي ما قرار داد ه كه ما را ياري مي كنند . با شادي ما شاد و با ناراحتي ما غمگين مي شوند.(2)

 يقينا اهل بيت با امامت امام زمان (ع) شاد شدند . از اين رو  شيعيان هم به خاطر گراميداشت اين روز و به پيروي آن ها ابراز شادي مي كنند.

 

پي نوشت ها:

1. قصص(28)آيه 5: « وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَليَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فيِ الْأَرْضِ وَ نجَْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِين‏؛ما مي‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم!»

2 .إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي اطَّلَعَ إِلَي الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا .

بحارالأنوار، علامه مجلسي ، بيروت ،چ الوفا ، 1404 ،  ج 10 ،ص 114  ، باب 7- ما علمه صلوات الله عليه .

در برخي كتب روايي آمده كه مادر امام عصر (عج) (نرجس) از طرف پدر، دختر «يشوعا» فرزند امپراطور روم شرقي بود
گلهای نرگس

در برخي كتب روايي آمده كه مادر امام عصر (عج) (نرجس)  از طرف پدر، دختر «يشوعا» فرزند امپراطور روم شرقي بود، و از طرف مادر، نوه «شمعون» بود. شمعون از ياران مخصوص حضرت عيسي (ع) و وصيّ او بود.(1)

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، تهران، اسلاميه، 1395ق، ج‏2، ص 420.

 

مخصوصا اين عريضه نويسي كه در مسجد جمكران رايج هست ونامه درچاه می اندازند.
مسجدجمکران

اين واقعيت وجود دارد كه ارتباط با اولياء الهي چه در زمان حضورشان در دنيا و حتي بعد از ارتحال شان از راه اسبابي چون زيارت در حرم هاي ايشان و نيز اتصال با قلب و دل از راه دور  و يا نوشتن نامه و عريضه و از اين قبيل، امري مطلوب است، زيرا نفوس اولياء خدا نفوسي پاك و بيدار و آگاه از ملكوت و اسرار پشت پرده است. همان طور كه در زيارت هاي ايشان خصوصا زيارت جامعه كبيره بدان تصريح شده است، به همين جهت هر گونه ارتباطي كه البته دور از وهن و خرافه باشد و نيز دستاويزي براي  تمسخر ديگران نشود، امري مطلوب بوده و نمي توان ممانعتي در برابر آن ايجاد كرد. 

بنابر اين اصل ارتباط با امام معصوم ريشه ديني دارد كه با برخي از ظواهر و رفتارها در هم آميخته شده است.

محدث بزرگ شيعه شيخ عباس قمي از محدث بزرگ علامه مجلسي نقل كرده: هر كسي حاجتي دارد آنچه كه ذكر مي شود (دعايي است كه به منبع آن اشاره مي گردد) در ورقه اي بنويسد و در ضريح يكي از قبور امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين بيندازد يا ورقه را ببندد و مهر كند و خاك پاك را گِل سازد، و آن را ميان گِل گذارد و در نهر يا چاهي عميق يا غدير (گودال) آبي بيندازد كه به حضرت صاحب الزمان مي رسد و آن بزرگوار عهده دار برآوردن حاجت مي شود.آن گاه دعا را ذكر كرده است.(1) نگارنده خود مشاهده كردم يكي از علماي  بزرگ را كه اكنون در قيد حيات نيستند نامه اي نوشته از شخص معتمدي خواستند كه آن را در ضريح امام رضا(ع) قرار دهد. اين سيره نشان مي دهد كه ارتباط با اولياء خدا به شكل هاي مختلف زيارت حضوري و حضور در مراقد مطهرشان و نيز نوشتن عريضه و حاجت،فراخور حال طالب، مطلوب و طلب،با پاسخ آنان روبرو مي شود.

علاوه بر اين، بيان شده است كه در صورت عدم دست رسي به امام و در خواست حاجت از امام عصر(عج)، آن را مكتوب كرده(نوشته)  در آب جاري يا چاه بيندازيد و امام (عج) از آن آگاه خواهند شد. در كتاب تحفة الزاير آمده كه حضرت امام صادق (ع) فرمود:

«هرگاه تو را حاجتي به خداي تعالي باشد، يا از امري خائف و ترسان باشي، در كاغذي بنويس:

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم. اللّهم اني اتوجّه اليك بأ حبّ الاسماء اليك و اعظمها لَدَيك و اتقرّب و اتوسّل اليك به من اوجَبْتَ حقّه عليك بمحمّد وعليّ و فاطمة تا نام مقدس حضرت مهدي(عج)، سپس مي نويسي إكفني كذا و كذا، به جاي اين دو كلمه حاجت خود را ذكر مي كني. بعد نامه را بپيچ و در ميان گِل بگذار و در آب جاري يا چاه بينداز كه حق تعالي به زودي فرج مي فرمايد.(2)

و اما در عصر حضور امام زمان (ع) در دنيا، ارتباط مريدان و عاشقان حضرت با ايشان پر رنگ تر و ميل شديد شيعيان براي هر گونه دريافت لطفي از امام بيشتر شده است، اگر چه متاسفانه با غيبت حضرت، در پس پرده غفلت هستيم، اما نمي توان انكار كرد كه لطف امام در جامعه مشهود است و مديريت اصلي جهان به اقتضاي مصلحت الهي در تسخير او است تا به وقت ظهورش آن را به طور كامل اجرا كند در اين ميان، شيعيان، خصوصا منتظران ظهور حضرت ممكن است از هر وسيله و راهي براي ايجاد ارتباط بهره بگيرند و چون امام زنده است. ارتباط از راه نوشتن حاجت و درد دل و ...و انداختن آن را در نهر آب و يا چاهي كه موجب وهن نشود، جايز مي دانند و بر اين گمان اند كه امام از دل نوشته ايشان با خبر خواهد شد و به آن پاسخ مي دهد.

البته مورد چاهي كه در مسجد جمكران وجود دارد، سند خاصي وارد نشده است، ولي اعتبار اين چاه با توجه به رواياتي است كه به طور كلي بيان شده است كه به هنگام درخواست حاجت، آن را مكتوب كرده در چاه يا آب جاري بيندازيد. در خصوص چاه جمكران هيچ روايتي نداريم. احتمالاً با توجه به همان روايات كلي، از طرف مسئولان مسجد چاهي در آن حفر شده تا نامه ها و حاجت ها در آن انداخته شود.

در مورد وهابيت نيز اشاره مي كنيم كه اين فرقه گمراه بسياري از معتقدات مورد توجه و تاييد شده شيعه را دستاويز تمسخر خودشان قرار داده اند و موضوع چاه مسجد جمكران در مقابل آن بسيار كم رنگ است و نمي توان براي كار ايشان ارزش خاصّي قايل شد و آن را داراي اهميت دانست.(براي اطلاع بيشتر راجع به اعتقادات و فتواهاي مضحك وهابيت به سايت ولي عصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني مراجعه بفرماييد).

پي نوشت ها:

1. مير عظيمي سيد جعفر، مسجد مقدس جمكران تجلي گاه صاحب الزمان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران،سال 1378 ه.ش، ص 207.

2. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، مبحث (حالات امام زمان) و مفاتيح الجنان، مبحث(كيفيت رقعه حاجت). 

 

چگونه گریه برامام حسین (ع)تمام گناهان حتی گناهان مشتمل بر حق الناس را می آمرزد؟

روايات به اين مضمون در باره گريه بر اباعبد الله و زيارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبي و .... وارد شده است كه دلالت دارد اين اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان مي شود؛

اما اولا اين وعده ها اجمالي است و قيد و شرط آنها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:

 إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏"(1)

 خدا فقط از باتقوايان مي پذيرد.

اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد؛ بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد ، به اندازه آب، دردي از او دوا نخواهد كرد.

پس اين وعده ها اجمالي است و با قيد و شرط است و اميد زا مي باشد و بنده را به سوي خدا جلب مي كند و تا شرط حقيقي اش حاصل نشود، قطعي نمي گردد ولي همين اميد كافي است و عامل مهمي در جهت حركت و رسيدن به صلاح و فلاح است از اين رو  در روايات از پيامبر و امامان آمده كه اگر بر انجام كاري بنا به روايتي ما وعده ثوابي داده باشيم و شما براي رسيدن به آن ثواب، آن عمل را به جا آوريد، به آن ثواب مي رسيد حتي اگر آن روايت به واقع از ما نباشد.

امام صادق (ع) فرمود:من بلغه عن النبي صلي الله عليه وآله شئ فيه الثواب، ففعل ذلك طلب قول النبي صلي الله عليه وآله، كان له ذلك الثواب ، وإن كان النبي صلي الله عليه وآله لم يقله (2)

و اين خود اخلاص و باور و ايمان است. زيرا به خاطر وعده پيامبر اين كار را انجام مي دهد يعني به نبوت پيامبر و به صداقت ايشان و به قيامت و حاكميت مطلق خدا باور دارد كه مي خواهد اين كار را انجام دهد تا به آن پاداش برسد و تا زماني كه اين باور و اعتقاد را نقض نكرده و زير پا ننهاده ، مؤمن است و شرط ثواب را دارد و اگر با گناهش اين عمل را نقض كرد، ثوابي را كه كسب كرده، ضايع مي نمايد.

نكته ديگر اين كه انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اكبر است و بسيار سخت مي باشد و سختي خالصانه به جا آوردن عمل، كمتر از سختي توبه خالصانه نيست و وقتي توبه واقعي همه گناهان گذشته را مي آمرزد و به حسنه تبديل مي كند، چرا اشكي كه خالصانه براي اباعبد الله ريخته شده، چنين نباشد؟ مگر خداوند در باره توبه نمي فرمايد:

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات(3)

مگر كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات تبديل مي‏كند.

بله همان گونه كه توبه واقعي فرد را منقلب مي كند و به جبران گذشته وامي دارد، اشك واقعي و ناشي از عشق خالصانه به امام حسين هم انسان را منقلب كرده و به جبران گذشته وامي دارد و او به ياري خدا بر جبران حقوق خدا و خلق كه ضايع كرده همت مي كند و اگر هم نتواند و فرصت نيابد اين حقوق را جبران كندف داوند از جانب او آن قدر به طلبكارنش عطا مي كند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آنها محو شود.

خداوند حقوق بندگانش را بدون رضايت آنان نمي بخشد ولي مي تواند از خزانه بيكران خود آن قدر به آنان عطا كند تا از بنده اش در گذرند. امام سجاد(ع) به ما تعليم داده در دعاي روز دوشنبه بخوانيم:

اللهم إني أستغفرك لكل نذر نذرته وكل وعد وعدته وكل عهد عاهدته ثم لم أف به وأسئلك في مظالم العباد عنا فأيما عبد من عبيدك أو أمة من إمائك كانت له قبلي مظلمة ظلمتها إياه في عرضه أو في أهله وولده أو غيبة اغتبته بها أو تحامل عليها بميل أو هوي أو أنفة أو حية أو رياء أو عصبية عايبا كان أو شاهدا حيا كان أو ميتا فقصرت يدي وضاق وسعي عن ردها إليه والتحلل منه فأسئلك يا من يملك الحاجات وهي مستجيبة بمشيته ومسرعة إلي ارادته ان تصلي علي محمد وال محمد وان ترضيه عني بم شئت وتهب لي من عندك رحمة انه لا تنقصك المغفرة ولا تضرك الموهبة(4)

خدايا من از تو در باره نذرهايي كه كرده، وعده هايي كه داده و تعهدهايي كه كرده ام و وفا ننموده ام، آمرزش مي طلبم و همچنين در باره حقوقي كه بندگان تو از زن و مرد بر عهده من دارند و ظلم هايي كه از جهت آبرو، خانواده و فرزندان نسبت به آنها مرتكب شده ام، يا غيبتي كه از آنها گفته ام يا تحميلي كه بر دوششان گذاشته ام به جهت ميل دلم،  غرورم، خودنمايي ام،تعصب بيجايم؛ را بر من ببخش چه آنها مرده باشند يا زنده؛ حاضر باشند يا غايب كه دست من از اداي حقوق آنان كوتاه است و وسعت اداي دين آنها را ندارم و امكان حلاليت طلبي از آنان برايم نيست؛ پس تو اي خدايي كه مالك حاجت هايي و به مشيت و اراده تو به سرعت برآورده مي شوند، بر محمد و آل محمد درود فرست و آنان را از من راضي ساز و رحمتت را نصيب من گردان كه آمرزش و رحمت كردن، تو را زياني نمي رساند. 

بنا بر اين يك قطره كوچك اشك خالصانه اي كه براي امام حسين از چشم جاري شود به منزله كيميايي است كه وجود فرد را منقلب ساخته و مس وجودش را طلا ساخته و زمينه هاي آمرزش گناهان گذشته و گناهان احتمالي آينده اش را فراهم مي آورد زيرا او را به عالم عشق به مظهر پاكي ها مي برد و از همه زشتي ها متنفر ساخته به جبران گذشته و ساختن آينده واداشته و در آينده هم اگر لغزشي ناخواسته از او سر زد به سرعت پشيمان شده و جبران مي كند زيرا مي خواهد همرنگ مولايش اباعد الله باشد.

ما نبايد مانند مسيحيان گمان كنيم كه ابا عبدالله فدا شده تا امت از جهنم نجات يابند و او همه گناهان امت را به دوش گرفته و ما فقط با گريه بر او مي توانيم بهشتي شويم.

امام حسين امام ما است و راهي را گشوده تا ما رهرو آن راه باشيم و عشق و ارادت است كه ما را به آن راه مي برد و گريه طليعه اين عشق است.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه 27.

2. برقي، محاسن، تهران، اسلاميه، 1330 ش، ج1، ص 25.

3. فرقان(25) آيه70.

4. كفعمي، مصباح، بيروت، اعلمي، 1403ق، ص113-114.

ظاهرا امام حسين(ع) لحظه وداع با اهل بيت و رفتن به جنگ، تقاضا مي كنند لباس كهنه برايشان بياورند، لباس كوتاه و تنگي برايشان مي آورند كه امام (ع) آن  را نمي پسندند و مي فرمايند اين لباس ذلت است و بعد لباس ديگري مي آورند كه آن را زير لباسهايشان مي پوشند.

سيد بن طاووس در لهوف به اين مطلب چنين اشاره كرده است:

« وَ قَالَ الْحُسَيْنُ (ع) ابْغُوا لِي ثَوْباً لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيَابِي لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِيَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاكَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ جَرَّدُوهُ مِنْهُ ...»(1)؛ امام حسين(ع) فرمود: پيراهن كهنه‏اي به من دهيد تا زير لباسم پوشيده مرا از آن برهنه نكنند. پيراهن تنگي آورده شد، فرمود: اين نه، زيرا اين لباس اهل ذلّت است. بعد پيراهن كهنه‏اي را بگرفت و پاره‏اش كرد و زير لباسش پوشيد و بعد از شهادت وي را از آن هم برهنه كردند و بردند.

بنابراين منظور امام(ع) از لباس ذلت لباسي بوده كه تنگ و كوتاه بوده و امام(ع) به همين دليل آن را نپوشيدند (كه متاسفانه امروز در جامعه باب شده ) و لباس ديگري كه گشادتر بوده پوشيدند. پس اين مطلب تعارضي با شعار هيهات منا الذلة  ندارد.

پي نوشت:       

1.  سيد بن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، انتشارات جهان، ص124.

گريه و اشك براي امام حسين (ع) داراي اجر و قرب بالايي است.....
گنبدامام حسین

گريه و اشك براي امام حسين (ع) داراي اجر و قرب بالايي است تا آن حد كه پيامبر اكرم (ص) و امامان (عليهم السّلام) كسي كه آمادگي گريه كردن را ندارد به تباكي (خود را به گريه درآوردن) دعوت كرده‌اند تا ياد امام حسين (ع) در همه قرون و اعصار در خاطره‌ها زنده بماند. اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن مي‌باشد. خود حضرت امام حسين (ع) مي فرمايد: أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ ؛ (1) من كشته اشكم و هيچ مومني مرا ياد نمي كند مگر آن كه اندوهش مي گيرد و گريه مي كند. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ كُنَّا عِنْدَهُ فَذَكَرْنَا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ عَلَي قَاتِلِهِ لَعْنَةُ اللَّهِ فَبَكَي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ بَكَيْنَا- قَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَي‏؛ (2) در كتاب كامل الزيارات از ابن خارجه نقل مي كند كه گفت: ما نزد امام جعفر صادق(ع) بوديم و نامي از امام حسين (ع) برده شد، امام صادق(ع) گريان شد و ما هم گريستيم. سپس آن بزرگوار فرمود: امام حسين(ع) فرموده: من كشته اشك مي باشم، هيچ مؤمني ياد آور من نمي‏شود مگر اينكه گريان خواهد شد. احياء و زنده داشتن نهضت عاشورا ( و نام امام حسين ) موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربيت كننده و پرورش دهندة روح حماسه و ايثار است. گريه بر مصائب سالار شهيدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسيني است. گريستن در سوگ شهداي كربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فكري و روحي با اين مكتب است. اشك ريختن نوعي بيعت و امضا كردن پيمان و قرارداد دوستي با سيد الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. به تعبير شهيد مطهري «گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح وي و موافقت با نشاط و حركت او است».(3) امام رضا (ع) به ريان بن شبيب، كه روز اول محرم به محضر آن حضرت شرفياب شد، فرمود: «يا ابن شبيب ان كنت باكيا لشيئ فابك علي الحسين فانه ذبح كما يذهب الكبش...فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛(4) اي پسر شبيب اگر بر مصيبتي گريه مي كني ، بر حسين بن علي گريه كن چون كه آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بريدند و به شهادت رسيدند... سپس فرمود: در حزن ما محزون ودر شادي ما شاد باش. » درست است كه در روايات ما امر وجوبي به اين نشده است كه بر نام و مصائب امام حسين (ع) بايد گريه كرد اما تاكيدات فراواني بر اين امر شده است كه هم آثار دنيوي و هم آثار اخروي فراواني بر آن بار است كه سزاوار است انسان به آن مانوس گردد خصوصا در رواياتي كه امام حسين خود را كشته اشك مي داند و اين به نوعي سفارش گريه بر نام حسين (ع) است و روايت دومي كه امام رضا(ع) سفارش به گريه بر حسين (ع) مي نمايد. اما اين كه باشنيدن نام امام گريه كردن واجب و الزامي باشد صحت ندارد پي‌نوشت‌ها: 1. قتال نيشابوري، روضه الواعظين و بصيره المتعظين، انتشارات رضي قم، چاپ اول، ج1، ص170. 2. علامه مجلسي‏، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ناشر اسلاميه‏، تهران،‏ سال چاپ مختلف‏، نوبت چاپ مكرر، ج‏44، ص 279. 3. مرتضي مطهري، شهيد (ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 124، بي تا. 4. شيخ صدوق، أمالي، چاپ ‏اعلمي، ص130‏.

سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد ، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)
پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104. 

صفحه‌ها