امام شناسي

روش حکومتی امام علی (علیه السلام) با امام مهدی (عجل الله فرجه) چه تفاوت هایی می تواند داشته باشد که حکومت ایشان به موفقیت می رسد ولی حضرت علی (ع) موفق نشدند؟ چرا حکومت یکی جهانی می شود ولی حکومت دیگری نه؟

پاسخ:
تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست، بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عجل الله فرجه) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند. در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را تفاوت اصلي در شيوه حكومت داري نيست. بلكه مهم ترين تفاوت در ناحيه مردم، يعني ميزان آمادگي آنان و شرايط جهاني و مقتضيات زمان مي باشد.
سنت قطعي الهي بر اين مقرر شده، كه روزي به وسيلة امام زمان (عج) زمين لبريز از عدل و داد شود، مدينة فاضله تشكيل گردد، همة اقشار، مزة شيرين عدل را بچشند، گمشدة خود را در حكومت امامي كه كلامش، راهش و حكومتش عدل است، بيابند. بالأخره با حاكم شدن عدالت در أقصي نقاط عالم وفا و آسايش را لمس كنند، در ساية حكومت صالحان اجرا شدن احكام نوراني الهي را ناظر باشند تا جايي كه زمين از قسط و عدل سيراب شود.
حضرت بقية الله عدل كلي را در جهان، با شرايط زير پياده مي فرمايد:
1 - آمادگي جامعة بشري براي عدالت كلي، انسان فطرتا عدالت خواه است و عدالت را دوست دارد، همان گونه كه زيبايي را فطرتا دوست دارد، به ويژه وقتي از ظلم و جور به تنگ آمد، تشنة عدالت مي شود. در زمان ظهور، عدالت محقق مي شود.
اما در مورد آمادگي جامعه زمان حضرت علي براي اجراي عدالت همين بس كه وقتي طلحه و زبير كه از ياران نزديك و خواص حضرت علي به شمار مي رفتند، پس از بيعت با حضرت (ع) براي گرفتن سهمِ خود و تصدي امر به خدمت حضرت رسيدند، حضرت از آن ها پرسيد آيا كار شخصي با من داريد و يا كار حكومتي؟ وقتي در پاسخ گفتند كه كار ما شخصي است حضرت چراغي را كه مربوط به بيت‏المال بود و روشن بود، خاموش كردند و چراغي را كه براي كارهاي شخصي بود روشن كردند و آن دو نفر وقتي اين صحنه را ديدند بدون بيان خواسته خود از نزد حضرت(ع) رفتند و متوجه شدند كه عدالت علي(ع) اجازه خوردن مالي و حقي را به آنان نخواهد داد و از اين جا بود كه باتحريك عايشه زمينه جنگ جمل و آن فتنه كور را آماده كردند. بنابر اين تفاوت درآمادگي دو جامعه است. (1)
2 - در زمان ظهور عقل ها كامل مي گردد و بشر به اندازه اي به رشد عقلي مي رسد كه قابليت پياده شدن عدل همكاني را پيدا مي كند.(2)
اما اميرالمومنين (ع) در دودان جهالت بسر مي برد، همانگونه در خطبه "قاصعه‏" از جمله عوامل عمده وحدت‏ شكن را جهالت دانسته، تزلزل و تفرقه بين امت واحده را ناشي از روي آوردن به ناداني مي ‏داند:
"زنهار كه اينك دست از رشته طاعت كشيده ‏ايد و با احكام جاهليت‏ بر دژ الهي، كه فراگردتان كشيده شده است، شكاف وارد آورده ‏ايد." (3)
3 - اجتماع ياراني (حداقل 313 نفر) در ابتداي كار دور شمع وجود امام با ويژگي هايي از قبيل:
الف) خداجويي و توحيد، كه سرلوحة خصال ياران مهدي است و وجودشان غرق جلوة نور ايزدي است.
ب) بصيرت و آگاهي، آنان چنان درايت و خردمندي دارند كه در هر وضعي حق را از باطل باز مي شناسند.
پ) حفظ حدود الهي، ياران حضرت چنان خود ساخته اند كه حتي در سخت ترين اوضاع دست از پا خطا نمي كنند و قانون الهي را نمي شكنند.
ت) شجاعت، آنان دلير مردان جنگ آوران ميدان نبردند و دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي به دل راه نمي دهند. ايمان به هدف همة وجودشان را تسخير كرده است.
ث) فرمان بري، آنان عاشقان مولاي خودند تا جايي كه در انجام دستورهاي حضرت بر يكديگر پيشي مي گيرند.
ج) زهد و ساده زيستي، زهد و عدم وابستگي به دنيا زينت كارگزاران مهدي است. ياران امام منتظر با داشتن چنين صفاتي چنان خود ساخته اند كه اگر همة دنيا به آنان پيشنهاد شود تا تخلف از فرمان امامشان كنند، نمي پذيرند.(4)
ياران اميرالمومنين:
حضرت اشاره كردند به سي تا گوسفندي كه مشغول چرا بودند و فرمودند: قسم به خدا اگر من به اندازي اين گله نيرو داشتم، قيام مي كردم .
وقتي سيصد و شصت نفر با حضرت بيعت كردند، حضرت فرمود: فردا در مكاني ويژه با سر تراشيده حاضر شويد، جز چهار نفر؛ مثل ابوذر، مقداد، سلمان و عمار حاضر نشدند. حتي سلمان هم با تأخير آمد.(5)
4 - كارگزاران مهدي موعود (عج) انسان هاي ساخته شده اند كه ايمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است و خداترسي آنان مانع از تخلفشان مي گردد. در مراحل بعد كه انقلاب حضرت گسترش مي يابد، كارگزاران بر اساس موازين درست و شايستگي هاي اصولي و لياقت هاي افراد انتخاب مي گردند.
اما مردان حكومت حضرت علي و كساني از حاميان و نزديكان او بودند تاب اجراي عدالت او را نداشتند، زيرا ثروت اندوزي چشمانشان را كور و دلهایشان را سخت كرده بود و موجب شد كه آنها در جبهه مقابل آن حضرت صف آرايي كنند و جنگ جمل ها بوجود آرند و يا به زير سايبان راحت طلبي كه معاويه پديد آورده بود پناه بگيرند.
اينها بخشي از عواملي بود كه مانع اميرالمومنين در اجراي كامل عدالت گشت و حكومت آن حضرت چند سالي بيش عمر نكند.
بنابراين همانگونه كه بيان شد اين موانع در حكومت امام مهدي(عج) وجود ندارد و حكومتش را جهاني مي نمايد.

پي نوشت ها:
1. شرح إحقاق الحق ،جلد 8 صفحه 539 ،تحقيق : تعليق : السيد شهاب الدين المرعشي النجفي / تصحيح : السيد إبراهيم الميانجي ، ناشر : منشورات مكتبة آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم - ايران.
2.نجم الثاقب ميرزا حسين نوري ، باب سوم ،قم انتشارات مسجد مقدس جمكران، سال چاپ 1372.
3. نهج البلاغه خطبه 192.
4.لطف الله صافي، منتخب الأثر ، ص 360 و 364 و 589 و 591.
5.الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 - ص 31 - 33 . كتاب : الكافي ، تحقيق : تصحيح وتعليق : علي أكبر الغفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1362 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - طهران ؛ تاريخ‏يعقوبى/ترجمه محمد ابراهيم آيتى‏،ج‏1،ص:527 انتشارات علمى و فرهنگى ، چاپ : ششم ، 1371ش.

امامت و ولايت در واقع جايگزين نبوت و رسالت است، همان طور که امام جانشين پيامبر (ص) است، همان شؤون و مسئوليت پيامبر به غير از مقام نبوت در امام به عنوان ...

شبهه ای که تازگی در دانشگاه ها خیلی مطرح می شود این است که ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) را قبول دارند ولی می گویند انتخاب امیرالمومنین یک انتخاب معنوی بود و ربطی به حکومت ندارد و پیامبر ایشان را انتخاب کردند تا مردم در مورد نماز، روزه، زکات و ... سوال بپرسند، نه اینکه حکومت را در دست بگیرند؟ لطفا یک پاسخ دقیق و قانع کننده هرچه زودتر به این شبهه بدهید. ممنون

پاسخ:
اين شبهه جديد نيست بلکه با رنگ و لعاب جديد عرض اندام کرده، اما جواب مسئله اين است:
امامت و ولايت در واقع جايگزين نبوت و رسالت است، همان طور که امام جانشين پيامبر (ص) است، همان شؤون و مسئوليت پيامبر به غير از مقام نبوت در امام به عنوان جانشين پيامبر مطرح است، يعني همان طور که پيامبر غير از بيان احکام شريعت نظير آنچه در سوال آمده، داراي مقام حکومت و مديريت جامعه بوده است، جانشينان او نيز همين سمت را داشته‌اند، همان دلايلي که اثبات مي‌کند. رسول خدا سمت حکومت داشته، ثابت مي‌نمايد که جانشين او نيز همين سمت را داشته است، زيرا انسان با نهاد خدادادي خود بدون هيچ گونه ترديد درک مي کند که هرگز جامعه متشکلي مانند يک کشور يا يک شهر يا ده يا قبيله و حتي يک خانه که از چند نفر تشکيل يابد، بدون سرپرست و زمامداري که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او را با اراده‌هاي جزو حکومت کند، و هر يک از اجزاي جامعه را به وظيفه اجتماعي خود وا دارد، نمي‌تواند به بقاي خود ادامه دهد. در کم ترين وقتي اجزاي آن جامعه متلاشي شده، وضع عموميش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد،
به همين دليل کسي که زمامدار و فرمان روايي جامعه اي است (اعم از جامعه بزرگ يا کوچک) و به سمت خود و بقا جامعه عنايت دارد، اگر بخواهد به طور موقت يا غيرموقت از سر کار خود غيبت کند، البته جانشيني به جاي خود مي‌گذارد. هرگز حاضر نمي‌شود که قلمرو فرمان روايي و زمامداري خود را سر خود رها کرده، از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئيس خانواده‌اي که براي سفر چند روزه يا چند ماهه مي‌خواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، يکي از آنان (يا کسي ديگر را) براي خود جانشين معرفي کرده، امورات منزل را به وي مي‌سپارد. رئيس موسسه يا مدير مدرسه يا صاحب دکاني که کارمندان يا شاگردان چندي زير دست دارد، حتي براي چند ساعت غيبت، يکي از آنان را به جاي خود نشانيده، ديگران را به او ارجاع مي‌کند. به همين ترتيب، اسلام ديني است که به نص کتاب و سنت بر اساس فطر استوار است. آئيني است، اجتماعي که در هر آشنا و بيگانه اين نشاني را از سيماي آن مشاهده مي‌کند. عنايتي که خدا و پيامبر با اجتماعيت اين دين مبذول داشته‌اند، هرگز قابل انکار نبوده و با هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست.
پيامبر اکرم (ص) نيز عقد اجتماع را در هر جائي که اسلام در آن نفوذ پيدا مي‌کرد، ترک نمي‌کرد. هر شهر يا دهکده‌اي که به دست مسلمانان مي‌افتاد، در اسرع وقت سرپرست و عاملي در آن جا نصب و زمام اداره امور مسلمانان را به دست او مي‌سپرد، حتي در لشکرهايي که به جهاد اعزام مي‌کرد، گاهي براي اهميت مورد بيش از يک رئيس و فرمانده به نحو ترتيب براي ايشان نصب مي‌نمود حتي در جنگ موته چهار نفر رئيس تعيين فرمود که اگر اولي کشته شد، دومي را. اگر دومي کشته شد، سومي را، هم چنين به رياست و فرماندهي بشناسند. هم چنين به مسئله جانشيني عنايت کامل داشت. هرگز در مورد لزوم، از نصب جانشين فروگذاري نمي‌نمود. هر وقت از مدينه غيبت مي‌فرمود، والي به جاي خود معين مي‌کرد حتي در موقعي که از مکه به مدينه هجرت مي‌نمود و هنوز خبري نبود، براي اداره چند روزه امور شخصي خود در مکه و پس دادن امانت‌هايي که از مردم نزدش بود، علي (ع) را جانشين خود قرار داد. همچنين پس از رحلت نسبت به ديون و کارهاي شخصي خود علي (ع) را جانشين نمود. بنابراين به همين دليل هرگزمتصور نيست که پيامبر رحلت کند و کسي را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستي براي اداره امور مسلمانان و گردانيدن چرخ جامعه اسلامي، نشان ندهد. (1)
بنابراين اولا بي‌ترديد رسول خدا براي خود جانشين تعيين کرده و بر اساس روايات متواتر نظير، غدير خم، حديث منزلت، حديث يوم دار، حديث ثقلين، آيه ولايت و مانند آن علي بن ابي طالب جانشين و خليفه رسول خدا (ص) بوده است. (2)
جانشين مربوط به همه اموري است که شخص پيامبر عهده دار بوده، غير از نبوت و رسالت تمام مسئوليت هاي او بر عهده امام معصوم است، از آن ميان مسئله حکومت است به خصوص آن که حکومت اساس حفظ همه احکام شرع است. اگر امام و سرپرست نباشد، احکام الهي به تدريج فراموش مي گردد، اين تصور که رسول خدا تنها براي بيان احکام علي (ع) را به جانشيني برگزيده بر خلاف عقل سليم و آموزه هاي فراواني است که در منابع اسلامي آمده است و در اين جا به چند نمونه از آن اشاره مي‌گردد:
اميرمومنان مي‌فرمايد كه رسول خدا (ص) به من فرمود: «يا علي انت وصيتي و خليفتي علي اهلي و امتي في حياتي و بعد موتي، وليک ولي، و ولي ولي الله» (3) اي علي ! وصي و خليفه من بر اهل و امت من در زمان حيات و بعد از مرگم هستي. دوستان تو دوست من و دوست من دوست خداوند است».
در خطبه قاصعه فرمود: من نور وحي و رسالت را مي‌ديدم و بوي نبوت را مي‌بوئيدم. هنگامي که وحي بر پيامبر فرود آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: اي رسول خدا، اين ناله کيست؟ گفت: شيطان است که از پرستش خود مأيوس گرديد، آن گاه فرمود: علي، تو آنچه را من مي‌شنوم، مي‌شنوي. آنچه را که من مي‌بينم، مي‌بيني، جز اين که تو پيامبر نيستي. بلکه وزير من بوده و به راه خير مي‌روي. (4)
از اين گونه روايات به خوبي به دست مي‌آيد که علي (ع) غير از مقام رسالت، همه حقايق را به دنبال پيامبر دارا بوده است.
در اين باره به کتاب مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 3، ص 257، و نيز نتايج کلامي حکمت صدرايي، ص 160 مراجعه شود.

پي‌نوشت‌ها:
1. شيعه در اسلام، ص 109- 110- 111، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1348 ش .
2. آشنايي با کلام اسلامي، ج 2، ص 155، نشر طه، قم 1383 ش .
3. بحار الانوار، ج 22، ص 463، نشر دار الاحياء لتراث العربي، بيروت، 1430 ش .
4. نهج البلاغه، خطبه 192.

تمام امامان ما در عصر خود صاحب زمان، به معناي صاحب ولايت تکويني و تشريعي بوده اند. اين اختصاص به امام زمان ندارد، اما تأکيد بر نام امام زمان به اين وصف براي ...

با سلام، مدیریت زمان توسط امام زمان یعنی چه (صاحب زمان)؟ زمان که در حال گذر است. حضرت چگونه بر زمان مدیریت می کنند؟

 

پاسخ:
خداوند بر تمام عالم احاطه داشته و حاکم است، اما انسان را خليفه و جانشين خود معرفي مي کند.
صاحب زمان در واقع خداوند است. اوست که جهان را مديريت مي کند. زيرا خداوند صاحب و مالک همه چيز است، اما ولايت بر مؤمنان را در زمين، به انسان کامل داده است. انسان کامل در هر عصري امام و پيشواي معصوم است که اکنون وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
تمام امامان ما در عصر خود صاحب زمان، به معناي صاحب ولايت تکويني و تشريعي بوده اند. اين اختصاص به امام زمان ندارد، اما تأکيد بر نام امام زمان به اين وصف براي آن است که به ما ياد آور شود که زمين از حجت و خليفه الهي خالي نيست. حضرت اگر چه در غيبت اند، اما از ولايت برخوردارند. واسطه فيض و رحمت الهي بر اهل زمين هستند.
زمان گرچه در حال گذر است، ولي در گذر زمان حوادث مختلف و گوناگوني رخ مي دهد که بايد مديريت شود. حجت خدا و امام زمان (عج) است که بر امور جهان اشراف دارد و آن را اداره مي کند. البته از سوي امامان در عصر غيبت فقها و علما به صورت عام معين شده اند که جامعه اسلامي بر اساس نظر آنان که از منابع شرعي استفاده مي کنند، اداره شود. آنان نائبان عام امام زمان (عج) هستند.
براي آگاهي بيشتر به کتاب هاي: موعود شناسي و پاسخ به شبهات، از علي اصغر رضواني و ولايت فقيه از آيت الله جوادي آملي و بررسي مسائل کلي امامت از آيت الله ابراهيم اميني، مراجعه نمائيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا زندگی ساده و درویشی امام علی (علیه السلام) با زندگی سایر امامان (علیهم السلام) به خصوص امام حسن (علیه السلام) متفاوت است؟

پاسخ:
روش زندگي و سيره امامان (علیهم السلام) بر اساس اوضاع و شرايط زمان و وضع مردم، متفاوت بود، همان طور که در موضع‌گيري سياسي، امامان (ع) وضع متفاوت و گاهي متضادي داشتند برخي سکوت مي‌کردند، برخي جنگ مي‌کردند، برخي کار فرهنگي مي کردند، برخي به دعا و مناجات مشغول بودند، در شيوه زندگي نيز چنين بودند.
بديهي است رفتار و شيوه زندگي متناسب با زمان، مي‌تواند در پيشبرد هدف عالي، نقش مهمي داشته باشد پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايد: «رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه و استقامت طريقته؛(1) خداوند رحمت کند کسي که زبان خود را حفظ کند و زمان خود را بشناسد و از روش مستقيم برخوردار باشد». بر اين اساس چون وضع اقتصادي مردم در اوايل زندگي علي (ع) بسيار بد بود، حضرت با آن وضع زندگي مي‌کرد .همچنين در دوراني که امام علي (ع) حاکم و رهبر بود و مردم فقير و ندار بودند، امام به صورتي زندگي مي‌کرد که مشابه فقيرترين افراد باشد تا فقر و تنگ‌دستي براي فقرا به صورت بهتري قابل تحمل گردد، ولي امام مجتبي (ع) مدت بسيار کوتاهي رهبري را عهده دار بود. بعد به مدينه رفت، مدت ده سال بعد از پدر در مدينه زندگي مي‌کرد. آن زمان وضع مردم مدينه نيز بهتر از زمان علي (ع) بود .امام مجتبي (ع) در زندگي فردي، هزينه زيادي نداشت بلکه بذل و بخشش و مهمان نوازي او زياد بود. امام علي (ع) نيز اهل بذل و بخشش و انفاق و کمک به مستمندان بود.
افزون بر اين استفاده از نعمت هاي الهي، در حد متعارف، از نظر اسلامي و ديني اشکالي ندارد. امام علي (ع) در اين باره و استفاده از نعمت‌هاي الهي مي‌فرمايد:
آگاه باشيد اي بندگان خدا، پرهيزكاران از دنياي زودگذر به سلامت گذشتند. آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، اما مردم دنيا در آخرت آن ها شركت نكردند. پرهيزكاران در بهترين خانه هاي دنيا سكونت كردند، بهترين خوراك هاي دنيا را خوردند، لذت هايي را چشيدند كه دنيا داران چشيده بودند، از دنيا بهره گرفتند آن گونه كه سركشان و متكبران دنيا بهره مند بودند. سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتي پر سود، به سوي آخرت شتافتند، لذت پارسايي در ترك حرام دنيا را چشيدند و يقين داشتند در روز قيامت از همسايگان خدايند، جايگاهي كه هر چه درخواست كنند، داده مي شود، و هر گونه لذتي در اختيارشان قرار دارد.(2)
امامان گر چه همه نور واحد بودند، ولي برخي چون علي (ع) از نظر عبادت و راز و نياز و شجاعت و ساده زيستي، در سطحي بالاتر از بقيه بودند. اين موضوع نقصي در ساير امامان (ع) ايجاد نمي‌کند.
هر کدام از امامان داراي ويژگي‌خاصي بودند. امام مجتبي مظهر سخاوت و بخشش و حلم الهي بود. در زمان خود به همان صورت که وظيفه داشت و خود تشخيص مي‌‌داد، مردم را هدايت و رهبري مي‌کرد، او پيش از بيست بار با پاي پياده به حج رفت. درباره امام علي (ع) چنين مطلبي در تاريخ ذکر نشده و نمي‌توانيم بگوييم چرا امام علي با پاي پياده به حج نرفت. هر کدام از امامان بر اساس شرايط و وضع و مسئوليت‌هاي خود بهترين روش براي ترويج و هدايت مردم را انتخاب مي‌کردند. ساير امامان (ع) که با علي (ع) زندگي متفاوتي داشتند، به همان دلائلي بود که ذکر شد.

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج الفصاحه، ج 1، حرف را .
2. نهج البلاغه، نامه 27.

مگر امامان (علیهم السلام) سرچشمه گذشت و عفو نیستند؟ پس چرا امام حسن (علیه السلام) از قاتل امام علی (علیه السلام) نگذشتند و او را قصاص کردند؟

پاسخ:
امام علي (علیه السلام) درباره ضارب خود ابن ملجم سفارش مي كند و به امام مجتبي (ع) مي فرمايد: شكمش را سير كن ... اگر زنده ماندم يا او را مي بخشم يا قصاص مي كنم، ولي حضرت به امام مجتبي (ع) وصيت مي كند كه اگر مُردَم، او را به من ملحق كن تا نزد پروردگار با او احتجاج كنم(1). افزون بر اين در برخي موارد گذشت صحيح نيست، بلكه بايد طرف مجازات شود. تا عبرتي براي ديگران باشد، معمولا گذشت در مواردي است كه موجب تنبه و بيداري مي شود و براي ديگران نيز موجب پند و اندرز و درس باشد. اما گذشت نسبت به ابن ملجم شقي و سفاك، نه تنها پسنديده نيست بلکه برخلاف عدالت و انسانيت است. اگر زنده مي ماند، باز هم به جنايات و آدم كشي خود ادامه مي داد. سبب جرأت و جسارت سفاكان و جانيان ديگر مي شد. آيا عفو انسان هايي چون هيتلر و اطرافيان او، كار پسنديده و درستي تلقي مي شد؟
ابن ملجم، از هيتلر و مانند او جنايتكارتر بود. گذشته از اين، عفو ابن ملجم مربوط به امام مجتبي (ع) نبود، او يكي از فرزندان امام علي (ع) بود ، در عفو بايد تمام ورثه مقتول رضايت دهند تا عفو صورت پذيرد.

سلام سوال اینجانب در مورد عصمت امامان و پیامبر اسلام از اشتباه و گناه هستش همونطور که آفرینش انسان در قران ذکر شده و مسئله اشتباه آدم در بهشت و خوردن میوه ممنوعه و... دلیل اصلی نزول انسان از بهشت به این دنیا اشتباه وی بود نتیجه اینکه ما انسانها همگی گناهکاریم شایدم بشه گفت اگه هر کدوممون به جای حضرت آدم تو اون لحظه بودیم همون اشتباه رو می کردیم تولد انسانها تو این دنیای خاکی پر از درد و رنج می تونه دلیلی بر این مدعا باشه.. بهشت کجا این دنیا کجا.. با این اوصاف به نظرتون نمی شه نتیجه گرفت هر انسانی که در این دنیا متولد می شه به نوعی گناهکار بوده؟ وگرنه تولد کسانی مثل امامان و پیامبر اسلام که ما میگیم معصومند تو این دنیای درد و رنج در حالی که اونا هیچ اشتباه و گناهی نکردند و نمی کردند اگر به جای حضرت آدم بودند نمی تونه ظالم بودن آفریدگار رو برسونه؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اولا در باب عصمت توجه بدين نکته ضروري است که بر خلاف آنچه در پرسش آمده ،گوهراصلي انسان که نفس ناطقه‌اي اوست، به گونه اي آفريده شده که اگر بخواهد با تامين برخي شرايط به آساني مي توان به قله بلند عصمت برسد، زيرا نفس انسان با حرکت جوهري و تکامل معنوي از قوه به فعليت رسيده و مي تواند از آفت‌هاي سهو، نيسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکي مصون باشد، چون محدوده اي نفوذ شيطان تنها محصور به مراحل وهم و خيال است که وابسته به نشئه طبيعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شيطان مصون است . سهو، نسيان، غفلت و جهل و هر ناپاکي ديگر در آن ساحت قدسي راه نمي‌يابد. بنابراين چون شوون هستي انسان محدود به مراتب طبيعي، خيالي وهمي نيست، اگر کسي به مرتبه عقل خالص و قلب سليم راه يافت ،مي تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش هاي علمي و عملي مصون بماند. (1)
دوم: گر چه جناب آدم در پي خوردن از درخت ممنوعه از بهشت اخراج شد، ولي بايد توجه داشت اين کار به معناي سلب عصمت او نيست، آنچه با عصمت منافات دارد، مخالفت با تشريع الهي است، يعني جايي که محيط تکليف و تشريع باشد و پيامبران الهي احکام خدا را اعلان کنند، خودشان نيز مکلف به تمام آن احکام و مقررات است، اما محيطي که آدم در آن زندگي مي‌کرد، اساسا محيط تکليف به صورت متداول نبود، زيرا حکم شرعي هنوز تصويب نشده بود و منع از خوردن آن درخت در شرايطي متوجه آدم شده بود که هنوز نتايج اطاعت و مخالفت تکليفي را به خوبي لمس نکرده و کاملا با آن آشنا نشده بودند، زيرا آدم در بهشت زندگي مي‌کرد، بي‌ترديد در چنين شرايطي عمل نکردن به آن دستور هرگز معصيت و گناه به شمار نمي آمده و با عصمت منافات ندارد. (2) تفصيل اين مسئله را در منبع ذيل جويا شويد. (3)
سوم: بر خلاف آنچه در پرسش اشاره شده آدمي گناه کارمتولد نمي‌شوند، بلکه با فطرت پاک توحيدي به دنيا مي‌آيد از اين رو در روايتي آمده: «کل مولود يولد علي فطره» (4) هر زاده شده به فطرت توحيد زاده است. به گفته امام خميني فطرت پاک اختصاص به توحيد ندارد، بلکه همه معارف الهي از اموري است که حق تعالي بندگان خود را فطرتا با آن مي آفريند، ولي شرايط خانوادگي و محيطي چه بسا باعث مي گردد که از آن فطرت خارج شده و به گناه آلوده گردد.(5)
بنابراين انسان ذاتا پاک است ، ولي به دليل نيروهاي بالقوه در وجود او با وسوسه شيطان به گناه آلوده مي‌شود.
چهار: اما در خصوص پيامبر و ائمه بايد گفت: خداوند در قران کريم به صراحت فرموده که آن ها از هر گونه آلودگي بر اساس اراده تکوين خداوند مصون اند. فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (6) خدا فقط مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت ببرد و شما را از هر عيب پاک گرداند .بنابراين اگر ما معتقد به عصمت آنان هستم ،به دليل آيات قرآن کريم است، ولي بايد توجه داشت که آمدن آن ها در عالم پر درد و رنج دنيا نه تنها نشانه ظلم خدا نسبت به آن ها نيست بلکه دليل عدل اوست، زيرا در پي بيرون آمدن آدم ابوالبشر قرار شد که همه انسان ها که از نسل او به دنيا مي‌آيند ،در روي زمين زندگي کنند. حضرات معصومين (پيامبر و اهل بيت) به دليل اين که بالاخره از نسل آدم اند، از اين قاعده استنثا نشدند . تبعيض درباره آن ها نسبت به ساير مردم اعمال نگرديد . در همين دنيا که زمينه رنج و زحمت فراهم است ،به وجود آمدند . با اختيار خود عصمت الهي خويش را حفظ کردند . بدون هيچ گونه آلودگي عالم دنيا ترک نمودند. اين نشانه عدل الهي است و نه دليل ظلم او.
آن ها به عنوان آموزگاران بشرند که تا برپايي رستاخيز عمومي از فيض وجودشان اين همه انسان بهره مند مي شوند . به سعادت ابدي مي رسند،اگر آن ها در عالم دنيا نمي آمدند و در بهشت به وجود آمده و تا آخر همان جا مي ماندند، اين همه فيض به بشر نمي رسيد . بشر از فيض وجود آنان محروم مي شدند، اين دليل عدل و لطف الهي به بشر است، چه اين که حضرات نيز از طريق عبادت خداوند در اين نشئه به مقاماتي بار يافتند که براي انسان عادي قابل وصف نيست.
پي‌نوشت‌ها:
1. جوادي آملي، وحي و نبوت در قرآن ص 201.
2. آيت الله سبحاني، منشور جاويد، ج 5، ص 73؛ الميزان، ج 14، ص 220.
3. پاسخ به پرسش هاي عصمت، ص 120؛ نشر مرکزمطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه، قم، 1388 .
4.عوالي اللئالي ج 1 ص 35.
5. چهل حديث ،ص 180.
6. احزاب (33) آيه 33.

به نام خدا اعوذ بالله علامه زين العابدين گلپايگاني كيست؟؟؟ در كتاب انوار الولاية صفحة 440 آورده كه هر كس بول و غائط و خون ائمة را بنوشد آتش بر وي حرام و بهشت بر او واحب مي شود. با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
راجع به ايشان اطلاع خاصي نداريم و کتابش هم شناخته شده نيست. البته اين گمنامي دليل کوچک يا کم اهميت بودن او هم نيست.
اما راجع به پاک ويا نجس بودن خون و بول و غائط امامان مي گوييم:
کمال يک فرد و بودن او در بالاترين درجه عصمت با جاري بودن احکام بر او منافاتي ندارد. دليلي بر خارج بودن معصوم از احکام انساني که در قرآن و سنت بيان شده، نداريم و به همين جهت روايت شده که رسول خدا و امامان غسل جنابت مي کردند و از نجاسات خود را پاک مي ساختند و اين که بول يا خون و غائط آنان نجس باشد، با طهارت ذاتي آنان منافات ندارد.
اعتقاد به پاک بودن خون و بول و غائط امام نه جزو اصول اعتقادي است و نه جزو ضروريات مذهب و بهتر است در مورد پاک يا نجس بودن خون و بول و غائط امامان سخن نگوييم و امر آن را به خود امام واگذاريم.(1)
در هر حال اگر خون و بول و غائط امامان هم پاک باشد به نظر نمي رسد آن بزرگواران افراد را به خوردن آنها دعوت کرده و بر آن وعده پاداش داده باشند. عرض ارادت به امامان راه هاي فراواني دارد که همگي آنها در نظر عاقلان مخالف و موافق پسنديده و محترمانه است و لازم نيست نوعي از ارادت را اعلام و ترويج کنند که در نظر مخالفان زشت و مخالف کرامت انساني به نظر برسد و هم دعوت کننده و هم اجابت کننده مورد ايراد مخالفان واقع گردند.
پي نوشت ها:
1. ترجمه با مختصر تغيير. 1.الأنوار الإلهية ، (رسالة في لبس السواد) ص: 201-202.

در یکی از زیارات بی بی دو عالم حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها داریم که: یا ممتحنته امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک سئوال اینجاست که امتحان قبل از خلقت یعنی چه؟ اساسا موضوعیت دارد یا نه ؟ موضوع امتحان چیست؟ محل امتحان کجاست؟ هدف از امتحان چیست؟ آیا این عبارت در زیارت نامه سایر بزرگواران آمده است؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در مورد اين فقره از زيارت حضرت زهرا(س) که شيخ طوسي آن را از امام باقر(ع) در تهذيب نقل کرده(1)، مطلب و توضيحي از عالمان نيافتيم، ولي در روايات، مطلبي مشابه اين در باب خلقت عقل که اولين مخلوق و برترين مخلوق خدا است، مشاهده مي شود.
در مورد خلقت عقل در کافي و ديگر کتب معتبر به طريق هاي متعدد از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: هنگامي که خدا عقل را آفريد، او را امر به روآوردن و بعد امر به روگرداندن کرد . عقل هر دو امر را بدون درنگ اجرا کرد و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم !مخلوقي مجبوب تر از تو نزد خودم، نيافريدم.(2)
با توجه به اين که در روايات ديگر "اولين مخلوق حتي قبل از خلقت ملائکه و عرش و کرسي و..."، نور رسول خدا و اهل بيت ايشان معرفي شده است:
امام علي(ع): خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش و کرسي آفريد.(3)
رسول خدا(ص): خدا من و علي و فاطمه و حسن و حسين را هفت هزار سال قبل از خلق دنيا آفريد.(4)
فرمود: اولين مخلوق خدا ارواح ما (چهارده معصوم) بود. پس ما به يگانه شمردن و ستايش خدا رو آورديم .سپس ملائکه را خلق کرد . وقتي آنان ارواح ما را به صورت نور واحد ديدند، شخصيت ما را بزرگ شمردند . ما تسبيح خدا گفتيم تا ملائکه بدانند که ما آفريدگان اوييم . او از صفات ما منزه و پيراسته است . ملائکه به تسبيح ما، تسبيح گفتند.(4)
بنا بر اين،عقل اول که در آن روايت "اولين مخلوق" و نور چهارده معصوم يگانه است .بنا بر اين امتحان خدا قبل از خلقت مادي و دنيايي و بعد از خلقت نوري آن ها در عالم ملکوت بوده است. همان که در روايت اول به عقل که نور معصومين است فرمود: رو آور و باز گرد . عقل اطاعت محض کرد .همان که آنان براي اينکه ملائکه به اشتباه نيفتند، فوري به بندگي خود اقرار و تسبيح و ستايش کردند.
کيفيت امتحان در اخبار نقل نشده، ولي از جمله بعد که مي فرمايد:"فوجدک لما امتحنک صابره ؛تو را براي آنچه بدان خاطر امتحانت کرد، با صبر و تحمل يافت" مي توان برداشت کرد که خدا مي خواسته اماناتي را بر دوش ايشان بگذارد . ايشان را حامل اسراري سازد و ايشان اين تحمل را اثبات کرده اند.
در زيارت غير حضرت زهرا اين عبارت را نيافتيم، ولي رواياتي به اين مضمون از امامان رسيده که:" امر ما صعب و سنگين است، به گونه اي که ملائکه مرسل و انبياي مقرب از تحمل آن عاجزند . فقط بنده اي که خدا قلب او را براي ايمان آزموده باشد، مي تواند حامل اين امانت باشد"(5)
بنده اي که خدا قلبش را براي ايمان آزموده و برتر از انبياي مرسل و ملائکه مقرب يافته، انوار مقدسه چهارده معصوم هستند.(6)
بنا بر اين حضرت زهرا قبل از خلقت مادي، يعني زماني که خدا نور او را قبل از اين جهان آفريد، امتحان شده ، صلاحيت خود را براي تحمل اسراري که خدا اراده داشته ، در او به وديعه گذارد، نشان داده ، ظاهرا محل اين امتحان عالم ملکوت بوده ، هدف هم آشکار شدن تحمل و قابليت براي تحمل اسرار بوده است . امتحان ظاهرا از انوار چهارده معصوم که نور واحد بوده، گرفته شده است اما کيفيت امتحان را فقط خدا مي داند .
پي نوشت ها :
1. تهذيب ،شيخ طوسي ، ج 6، ص 9 - 10.
2.کافي،ج1،ص10 و 26.
3.خصال،ج1،ص82.
4.عيون الخبار،ج1،ص272؛ علل الشرايع،ج1،ص6.
5.بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص47.
6.براي اطلاع بيش تر رجوع کنيد به: الاسرار الفاطميه،شيخ محمد فاضل مسعودي، ص43 به بعد.

صفحه‌ها