مشاوره

چگونه ميتوان براي همسر جذابيت و تازگي داشت
عشق و محبت در زندگي به صورت غريزي ايجاد مي شود؛ ولي فقط يك جرقه است و بايد تقويت شود و گرنه مانند گلي كه به آن آب ندهند، پس از مدتي پژمرده خواهد شد.

با سلام

ميخواستم بدانم طبق دستورات  دين اسلام  چگونه ميتوان براي همسر جذابيت و تازگي داشت به گونه اي كه براي ديدنمان ذوق كند

عشق و محبت در زندگي به صورت غريزي ايجاد مي شود؛ ولي فقط يك جرقه است و بايد تقويت شود و گرنه مانند گلي كه به آن آب ندهند، پس از مدتي پژمرده خواهد شد.

براي استمرار اين مودت و سرد نشدن رابطه ها، برخورد زن و مرد بايد سنجيده و حساب شده باشد و اين امر به اطلاعات نياز دارد. اين آگاهي ها را با مطالعه كتاب هاي مناسب در زمينه زناشويي، شركت در جلسه هاي آموزش خانواده و استفاده از برنامه هاي آموزشي در رسانه بايد آموخت. اين موارد و مشابه آن، افراد را با ويژگي هاي شخصيتي زن يا مرد آشنا مي سازند.

در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.

1. با يادگيري مهارت هاي ارتباطي؛ نظير گوش كردن به حرف هاي يكديگر، احترام به نظرها و عقايد همديگر و تشريك مساعي و مشورت كردن؛ روابط خود را بهبود بخشيد.

2. هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاي سرزنش يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايي مسئله و يافتن راه حل آن بپردازيد و در صورت لزوم، كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.

3. براي رسيدن به امنيت رواني و عاطفي در روابط زناشويي، داشتن صداقت، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.

4. در صورت به وجود آمدن هرگونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندي ويرانگر و پيش رونده تبديل نشود.

5. درشتي همسرتان را با خشونت پاسخ ندهيد. خشونت را با سكوت پاسخ بدهيد و در موقعيتي مناسب، درباره مسئله مورد نظر بحث و گفت و گو كنيد.

6. بكوشيد در سراسر زندگي-به خصوص در روابط بين خود و همسرتان- به جاي هرگونه پيش داوري يا مشاهده اشكالات و ضعف ها، نقاط مثبت و قوت را ببينيد. به عبارت ديگر، به جاي توجه به نيمه خالي ليوان، به نيمه پر آن توجه كنيد.

7. افزون بر دانستن ويژگي هاي شخصيتي و زواياي روحي زن و مرد، بايد با خصوصيات شخصي همسرتان نيز آشنا شويد؛ براي مثال، موضوع حساسيت هاي او را بيابيد. سليقه هاي شخصي اش را زودتر بشناسيد. تا مدتي يكديگر را با احتياط محك بزنيد تا حساسيت هاي همديگر را نيز دريابيد. گاهي در فضايي محرمانه، محبت آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازيد و از يكديگر بپرسيد، چه بايد كرد تا روابط تان بهتر و با نشاط تر شود. براي تسريع در اين شناخت مي توانيد از خودش يا نزديكان او بپرسيد.

8. براي محبت ورزي بايد صفاتي نظير تكبر، خودبزرگ بيني، خودخواهي، انحصار طلبي و زياده خواهي را از خود دور كنيد؛ چون عشق ورزي با اين خصلت ها ممكن نيست.

9. يادتان باشد كه عشق، در سايه اخلاق بارور مي شود؛ پس محبتتان را الاهي كنيد؛ چون عشقي دوام مي يابد و رنگ نمي بازد كه رنگ خدايي داشته باشد. بسيارند كساني كه به هم عشق مي ورزند؛ اما چون معنويت ندارند، استمراري در محبتشان به چشم نمي خورد. براي اين استمرار، بايد نيازهاي يكديگر را برآورده كنيد.

10. مهم ترين نيازهاي زن ومرد، نيازهاي غريزي است كه برخلاف تصور شايع، بعد معنوي دارد و عشق و محبت زن و مرد را به يكديگر بيشتر مي كند. چيزي كه زندگي زناشويي را به سردي مي كشاند، يكنواختي است؛ بكوشيد در جنبه هاي مختلف زندگي خود مانند پوشش، غذا، تفريح، ديدار اقوام، مسافرت، دكور منزل، فرزنددار شدن و ... تنوع ايجاد كنيد.

11. از داشتن نگرش هاي آرمان گرايانه و شاعرانه، انتظارات غير واقع بينانه در روابط زناشويي اجتناب كنيد.

12. زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه آميز و دو پهلو جدا پرهيز كنند.

13. از رفتارهايي نظير متلك، تحقير، سرزنش و به رخ كشيدن يكديگر كه موجب افزايش مقاومت هاي رواني در طرف مقابل است، بايد بپرهيزيد.

14. از خطاهاي يكديگر به سرعت بگذريد و خطاهاي همديگر را تحمل كنيد.

15. با يادآوري برخي ايام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظاير آن و دادن هديه هايي هر چند كوچك مثل يك شاخه گل به طور نمادين عشق و علاقه خود را به همسرتان ابراز كنيد.

16. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه داريد و از پريشاني و وضع نامرتب بپرهيزيد

چكار كنیم كه همسر آینده مان به ما خیانت نكنه
اگر زوجین مهارت های زندگی را بیاموزند و در طول زندگی مشترك از آن ها استفاده كنند ، به زندگی با همسر خود امیدوار گشته و وفادار می مانند.

 چكار كنیم كه همسر آینده مان به ما خیانت نكنه و یا معتاد نشه ؟

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز

تداوم زندگی زناشویی و بهره مندی همسران از یك زندگی رضایت بخش و لذت آفرین در گرو یادگیری و به كارگیری مهارت های مختلف زندگی است. اگر زوجین مهارت های زندگی را بیاموزند و در طول زندگی مشترك از آن ها استفاده كنند ، به زندگی با همسر خود امیدوار گشته و وفادار می مانند. البته همیشه یك سری افراد مریض و زیاده خواه و هوسران هم پیدا می شوند كه با فراهم بودن بسیاری از نعمت ها باز قانع نیستند . در پی لذات حرام و مسموم می گردند .طبیعتاً روی سخن ما با این گونه افراد نیست بلكه سخن ما با همسران سالمی است كه گاه بر اساس ندانم كاری و عدم آگاهی به مهارت های زندگی، كجروی هایی دارند . دچار یأس و ناامیدی گشته از زندگی با همسر خود لذت نمی برند.

اگر علل برخی از خیانت ها و كج رفتاری های همسران را بررسی كنید ،متوجه می شوید كه یكی از علل انحراف زوجین از مسیر درست زندگی، عدم ارضای صحیح و به موقع نیازهای عاطفی، كلامی و جنسی در بستر خانواده است؛ وقتی همسران ارتباط عاطفی با هم ندارند ، نسبت به هم روی خوش نشان نمی دهند ، از یكدیگر دلگیر و ناراحتند ، احترام و حرمت یكدیگر را نگه نمی دارند ، آرامش از زندگی آنان، كه هدف ازدواج است، رخت بر می بندد و از بین می رود .طبیعی است زوجین برای تسكین درد های آشكار و پنهان خود و رسیدن به آرامش نسبی، به خارج از چارچوب خانواده پناه می آورند یا به اعتیاد روی آورده و با مواد مخدر و افیونی، آرامش و تسكین كاذب پیدا می كنند و یا اینكه با افراد دیگری رابطه برقرار می كنند و نیاز های شان را تا حدودی با ارتباط با آنان برطرف می كنند.

به هر حال باید از زندگی زناشویی مراقبت كنید . مدام آن را تقویت كنید تا زندگی شما پایدار و موفق بماند. بدانید كه هر گونه اهمال كاری و كم كاری در زندگی مشترك با همسرتان موجب خسارت های بعضاً جبران ناپذیری می شود كه به  سادگی ها قابل اصلاح و ترمیم نیست. بنابراین لازم است از  ابتدای زندگی به هوش  و در پی تقویت و ارتقای زندگی باشید.

 امروزه  جای بسی امیدواری و خوشحال است چرا كه بسیاری از مهارت های زندگی را اولیای دین برای ما بیان كرده اند . دانشمندان آن ها را به صورت مدون و مكتوب در اختیار علاقمندان قرار داده اند. كافی است برخی از نوشته های در این زمینه را فراهم كنید . با عمل به رهنمودهای روشنگرانه و عالمانه به تقویت زندگی زناشویی خود بپردازید.

در ادامه توجه شما را به گوشه هایی از برخی نكته ها و مهارت های زندگی جلب می كنیم:

كليدهاي طلايي براي زناني كه خواهان زندگی و ارتباط موفق با شوهر خود هستند:

1 - همسرتان را به عنوان يك مرد بپذيريد . براي شناخت دنياي مردانه او دانش و آگاهي خود را افزايش دهيد.

2 - همسر خود را به چشم يك شيء مسؤول ننگريد ، بلكه به شخصيت وجودي او احترام بگذاريد.

3-جنبه يا بخشهايي از شخصيت شوهرتان را كه باعث تمايز او از سايرين ميشود ،مورد توجه و تحسين قرار دهيد.

4 - براي اين كه همسرتان با شما رو راست باشد، سعي كنيد او را درك كرده و براي افكار و احساساتش ارزش قايل شويد . اگر حرفها و گفتههاي او مطابق ميل شما نيست، از خود واكنش تند نشان ندهيد ، زيرا به اين وسيله بذر بياعتمادي را در زندگي خود ميكاريد.

5 - به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنيد ، زيرا انتقاد پياپي باعث ميشود كه شوهرتان از شما فاصله بگيرد .

6 - او را به درك نكردن، عدم صميميت و بياحساس بودن متهم نكنيد . زيرا درك كردن، صميميت و با احساس بودن را به شيوه مردانه نشان ميدهد .

7 - نيازهاي واقعي شوهرتان را دريابيد . اين امر اتفاق نميافتد مگر اين كه همسرتان نيازها را باز گويد . به همين جهت در مواقع مناسب با لحن ملايم در مورد نيازهايش از وي سؤال كرده و ديدگاه هاي واقعي وي را نسبت به خود و زندگيتان دريابيد . در نهايت جوابي را كه شوهرتان ميدهد ،بدون انتقاد و جبههگيري بپذيريد.

8 - زماني كه همسرتان با شما صحبت ميكند، به دقت به حرف هاي او گوش فرا دهيد . عدم توجه شما به گفتههاي او عدم علاقه شما را نشان ميدهد .

9 - هيچ وقت از كارهايي كه همسرتان براي جلب محبت شما انجام ميدهد، انتقاد نكنيد . وقتي او به شما محبت ميكند ، آن را بيش از اندازه لوس ندانيد. او به شيوة خود ابراز محبت ميكند .

10 - او را به شيوه خودتان دوست نداشته باشيد ،بلكه به وجود او نيز اهميت بدهيد .  اگر در سالگرد ازدواجتان، هديهاي به او ميدهيد ، سعي كنيد از قبل در مورد هديه مورد علاقهاش اطلاعاتي به دست آوريد.

11 - از همسر خود انتظار نداشته باشيد كه با تمامي طرحها و ايدهها و افكار شما موافق باشد و آن ها را تحسين كند. واقع بين باشيد . به او اجازه دهيد كه نظرش را هر چند كه برخلاف ميل شما باشد ، بيان نمايد.

12 - براي همسر خود نقش يك زن حساس و شكننده را بازي نكنيد . زيرا اين حالت شما باعث ميشود كه همسرتان فكر كند  ضعيف و بي طاقتيد . اگر چيزي بگويد، باعث رنجشتان ميشود. بنابراين سعي ميكند كه ارتباط كلامي كم تري داشته باشد و همين امر باعث ناراحتي شما ميگردد.

13 - سعي كنيد كه در ارتباط با همسرتان همواره هويت خود را به عنوان يك زن و همسر حفظ كنيد. زني كه توجه به روابطش به قيمت از دست دادن هويتش تمام شود، به خود و روابطش صدمه ميزند. زيرا اين مسئله باعث ميشود كه وي خود را بخشندهتر و دوست داشتنيتر از شوهرش ببيند . فكر كند كه همسرش بينهايت خودخواه و ناسپاس است. مردها با زني به عنوان همسر در ارتباط دايمي باقي خواهند ماند كه هويت مستقل و قوي خود را حفظ كند.

14 - در زندگي زناشويي خويش سعي كنيد خود را مسؤول خوشبختي خود بدانيد . زني كه مسؤوليت خوشبختي زندگي مشترك را فقط بر عهده شوهرش ميگذارد ،يك همسر آزرده و افسرده به بار ميآورد.

15 - او را به دوست نداشتن و گريزان بودن از همسر و زندگي متهم نكنيد. زيرا وي اعتقاد دارد كه شريك زندگياش را دوست دارد و از او گريزان نيست . به نظرش او را متهم به چيزي ميكنيد كه در موردش صدق نميكند . اين مسئله موجب كدورت در روابط ميشود.

16 - وقتي در مييابيد كه در ايجاد مشكلات زندگي خود سهم داشتهايد و آن را به همسرتان بگوييد، عشق و محبت بار ديگر در زندگيتان شكوفا ميشود. زيرا بعد از آن همسرتان نيز سهم خود را ميپذيرد . با كمك شما درصدد رفع مشكل بر ميآيد.

17- بدون اجازه شوهر در مال او تصرف نكنید . بدون اجازه و توافق وی از خانه بيرون نروید.

18- خود را براي شوهرتان آرايش كنید . هيچ‏گاه از مردان ديگر نزد او تعريف نكنید . همیشه توانایی های او را بستایید.

19- سطح توقعات و انتظارات خود را با ميزان درآمد شوهر تنظيم كنيد . از او چيزي كه توان تهيه آن را ندارد نخواهيد . دائماً مردان ديگر را در اين زمينه به رخ او نكشید.

20- هنگامي كه همسر مي‏خواهد از خانه خارج شود، او را تا دم در همراهي كنید . هنگام ورود او به خانه سعي كنید خود را از قبل آماده و مهيا نموده ،به استقبال او بروید. اگر مشكلي در خانه به وجود آمده ، در بدو ورود او مطرح نكنید.

21- فراگیری نحوه ایجاد روابط سالم و سازنده بين همسران و به كارگیری آن در زندگی مشترك.

موفق و پیروز باشید

زنی كه اجازه طلاق ندارد ، چطور باید به زندگی ادامه دهد
غم‏ها و شادي‏ها در زندگي مشترك تقسيم مي‏شوند. گذشت و چشم پوشي لااقل در يك طرف بايد باشد، تا زندگي ...

زنی كه اجازه طلاق ندارد ، چطور باید به زندگی ادامه دهد كه هیچ تعهدی به همسرش جز یك تعهد مكتوب محضری ندارد؟ 8ساله ازدواج كردم

.  نمی دانیم كه علت ازدواج تحمیلی و اجباری شما چی بوده  و به چه خاطر پدرتان  ازدواج را بر شما تحمیل كرده است و چرا مقاومت نشان نداده اید و  تسلیم گشته و با این وصلت موافقت نموده اید.

جا داشت برای روشن شدن بیش تر موضوع به آن ها اشاره می كردید.

2.  اينك به زندگي مشتركي روي آورده‏ايد كه هم فراز دارد و هم نشيب، غم‏ها و شادي‏ها در زندگي مشترك تقسيم مي‏شوند. گذشت و چشم پوشي لااقل در يك طرف بايد باشد، تا زندگي از ثبات و قرار لازم برخوردار شود. اگر انسان بخواهد به چشم بدبيني، طعنه، حساسيت، اضطراب به دنياي اطراف خود بنگرد، همه چيز را معيوب مي‏بيند . اين درست بر عكس شيوه و رفتار معصومين گرامي است.

 انسان وقتی ازدواج می كند ،باید تمام عشق و علاقه اش را خرج همسرش كند . دروازه دل را به روی نامحرمان ببندد تا زندگی آرام و بی حاشیه ای را در پیش گیرد . به آرامش كه هدف ازدواج است برسد.  چنانچه فرد از مسیر مشخصی كه دین و جامعه برای او تعریف كرده اند ،خارج و منحرف گردد ، آرامش زندگی خود را متلاطم كرده ؛ بر خلاف جهت درست زندگی گام برداشته است. اگر این اشتباه فاحش اصلاح نگردد ، موجب به وجود آمدن گرفتاری و مشكلات بیشمار و بسیاری می گردد . عمر انسان را ضایع و زندگی را تباه می كند.

3.  ریزبینانه به زندگی خود بنگرید . به وضعیتی كه در آن قرار دارید توجه كنید. ببینید مشكل شما چی بوده كه منجر به این شده كه نسبت به شوهرتان سرد و بی علاقه شده و مهر و محبت را در ارتباط با دیگری می جویید؟ چرا هنوز نتوانسته اید آن را در همسر خود ایجاد كنید؟ به عواقب زندگی  بیندیشید. آیا سزاوار است كه زندگی خود را بعد از گذشت 8 سال تباه كنید؟

 اصرار بر تكرار گناه، مساوی است با سقوط در پرتگاه بدبختی و ذلت و خواری كه نه تنها آتش آن گریبانگیر زندگی فعلی شما خواهد شد، بلكه زندگی آینده شما را هم خواهد سوزاند؛ پس بنابراین بترسید از اینكه، با دیگران ارتباط برقرار كنید . در این صورت خود را اسیر بند شیطان نموده اید . خود را همچون مركبی راهوار در خدمتگذاری شیطان آماده ساخته اید.

 با منطق و عقل سلیم دست به انتخاب مسیر درست زندگی بزنید . تا جایی كه امكان دارد در پی اصلاح آن باشید. مسلماً اگر طلاق چاره كار شما نباشد و تبعات بدی را در پی داشته باشد ، می توانید زندگی فعلی خود را حیات ببخشید و آن را از نو بنا سازید. هنر این نیست  با كسی ازدواج كنید كه مورد پسند شما باشد، بلكه هنر این است كه اگر با كسی ازدواج كرده اید كه با شما در برخی موارد تناسب ندارد، با درایت و هنرمندی، زندگی روشنی را طرح ریزی كنید . كاستی های آن را جبران كرده به نقاط قوت تبدیل كنید.

4.  علت وضعیت زندگی شما هر چه باشد، مجوز برقراری ارتباط خارج از چارچوب خانواده  نمی گردد. عاقلانه و منطقی این است كه اگر مشكلاتی در زندگی شما وجود دارد، آن ها را با در میان گذاشتن با مشاوران و متخصصان اهل فن حل كنید.

وقتی مسائل و مشكلات خود را با اهل فن در میان می گذارید، دو حالت به وجود می آید:

ا) در فرایند مشاوره و درمان شما به مشكلات زندگی خود پی می برید . با اتخاذ راهكارهای درمانی آن ها را حل می كنید . با فراگیری مهارت های زندگی رابطه خود با شوهرتان را بهبود می بخشید . نیز به آسیب های ارتباط با نامحرم و ابراز عشق و علاقه خارج از چارچوب خانواده آشنا می گردید . رابطه خود را با نامحرم قطع می كنید . با سرمایه گذاری روانی گسترده، به تقویت زندگی زناشویی خود با شوهرتان می پردازید.

ب) به این نتیجه می رسید كه زندگی شما با شوهرتان از ابتدا اشتباه بوده و مشكلات زندگی به وجود آمده به هیچ وجه قابل حل نیست ، اسلام اجازه نمی دهد حالا كه ازدواج كرده اید، باید زندگی نكبت بار را تحمل كنید و به قول معروف بسوزید و بسازید و در آخر خود را نابود سازید، بلكه اسلام در این صورت راهكار ارائه داده ؛ طلاق و جدایی را به عنوان مبغوض ترین حلال معرفی كرده است. می توانید تقاضای طلاق دهد . در صورتی كه دلیل محكمه پسندی داشته باشید ، به طور معمول حكم به نفع شما صادر خواهد شد.

 مرگ پدرتان گردید،  اولاً این در حد احتمال است. ممكن است  اتفاق نیفتد.

 ثانیاً این حق را خداوند به انسان داده  در مواردی كه امید به اصلاح روابط بین زن و شوهر نمی رود،

 از هم جدا شوند. حال هر اتفاقی برای دیگران بیفتد، زن و شوهر مسئول نیستند .

 اگر در صورت طلاق، اتفاقی هم برای پدرتان بیفتد ، روح او در آن دنیا معذّب نمی گردد. چون متوجه می شود كه دخترش برای حفظ پاكی و عفت خود از آلودگی بیش تر و پایان بخشیدن به زندگی سرد و بی روح، تن به جدایی و طلاق داده است .

 اگر  به خاطر حفظ جان پدرتان، مدتی هم دست روی دست بگذارید و به  زندگی به همین منوال ادامه دهید، به طور حتم روابط پنهانی شما روزی بر همگان و پدرتان آشكار خواهد شد. در آن صورت حیات پدرتان به خطر می افتد .

5.  علت اینكه زن حق طلاق ندارد : به همان ميزان كه اسلام به انعقاد پيمان زناشويي اهميت مي دهد، از شكسته شدن آن نيز بيزار و متنفر است . به همين جهت، فقط اختيار طلاق را به دست مردان داده است . چنين نيست كه از اين راه، ظلمي به زنان شده باشد، زيرا آن ها نيز مي توانند به طور منطقي و قانوني در صورت لزوم، از طريق محاكم شرعي، خود را مطلقه سازند؛ البته اين دليل نمي شود كه مردها در استفاده از حق طلاق، عقل و منطق را زير پا بگذارند.

6. ارتباط با نامحرم از هر نوعی باشد ،در شرع مقدس اسلام جایز نیست. باید از این رابطه در درگاه خداوند توبه كرد؛ بدون تردید خداوند مهربان توبه حقیقی و راستین را می پذیرد.

موفق باشید

در مورد ازدواج دانشجویی و مزایا و معایب آن مرا راهنمایی كنید.
اگر دختر و پسر ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج را به درستی بشناسند میزان موفقیت ازدواج شان بیشتر خواهد بود ...

ازدواج شرح : لطفا قدری در مورد ازدواج دانشجویی و مزایا و معایب آن مرا راهنمایی كنید.

با سلام و تشكر از ارتباط شما با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی!

اگر منظورتان از ازدواج دانشجویی به این معناست كه دختر و پسر دانشجویی كه در یك دانشگاه یا دانشكده مشغول به تحصیل هستند، یكدیگر را برای ازدواج بپسندند و با هم ازدواج كنند؛ مطالبی در این خصوص بیان خواهیم كرد. اما این را در نظر داشته باشید كه ازدواج دانشجویی به این معنا با ازدواج در دوران دانشجویی تفاوت دارد بنابراین، نباید مزایا و معایب ازدواج در دوران دانشجویی را با مزایا و معایب ازدواج دانشجویی خَلط كرد. این را بدان جهت گفتیم كه برخی از دست اندركاران و مسئولینی كه در عرصه ازدواج دانشجویی فعالیت می كنند وقتی سخن از مزایا و معایب ازدواج دانشجویی می شود به گونه ای سخن می گویند و مزایا و معایب آن را می شمارند كه انسان احساس می كند كه آن مزایا و معایب بیشتر مخصوص ازدواج در دوران دانشجویی است نه صرف ازدواج دانشجویی به آن معنایی كه عرض شد.

به طور كلی، اگر دختر و پسر ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج را به درستی بشناسند و سعی كنند در انتخاب همسر و همسر گزینی خصوصاً در ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را با یكدیگر داشته باشد، میزان موفقیت ازدواج شان بیشتر خواهد بود چرا كه موفقیت و شادكامی ازدواج در میزان تناسب و مطابقت دختر و پسر در معیارها و ملاك های ازدواج است كه هر چه این تناسب و كفویت بیشتر باشد، سلامت ازدواج از تضمین بیشتری برخوردار است و با اطمینان بیشتری می توان به آینده ازدواج و موفقیت و پایداری آن امیدوار گشت. حالا دیگر فرقی نمی كند كه دو دانشجو و یا سایر اقشار جامعه با هم ازدواج كنند؛ مهم آن است كه دختر و پسر بر اساس بیشترین سنخیت و تناسبی كه باهم دارند با یكدیگرازدواج كنند.

 اگر چه براساس آمار ستاد ازدواج دانشجويي، ميزان طلاق در ازدواجهاي دانشجويي 1/5 درصد است كه این  تفاوت بسيار بالايي  با آمار طلاق در كل كشور و نسبت به سایر ارگان ها و سازمانهاي ديگر دارد، اما به نظر می رسد كه علت این تفاوت چشمگیر در این است كه چون دانشجویان از اقشار با فرهنگ، فرهیخته و تحصیل كرده جامعه هستند در همسر گزینی، بیشتر از سایر اقشار ملاك ها و معیارهای ازدواج را در نظر می گیرند. از طرف دیگر، چون امروزه در طول دوران تحصیل مهارت های مختلف انتخاب همسر و شیوه ارتباط با همسر را آموزش می بینند طبیعتاً هم در انتخاب همسر دقت می كنند و هم در طول زندگی مشترك، بیش از دیگران اصول همسرداری را رعایت می نمایند به همین جهت، آمار طلاق در ازدواج دانشجویی بسیار كمتر از سایر اقشار است.

در ادامه به برخی از مزایا و معایب ازدواج دانشجویی اشاره می كنیم:

مزایای ازدواج دانشجویی عبارتنداز:

1. از آنجا كه دانشجویان در ‏یك اجتماع كوچك به نام دانشگاه بیشتر و بهتر با یكدیگر آشنا میشوند، از شخصیت و منش و رفتار یكدیگر بهتر شناخت پیدا می كنند.

2. هم رشته بودن، تحصیلات همسان، همانندی های شخصیتی، تفاوت سنی پائین و شناخت ناشی از دوران تحصیل در ازدواج های دانشجویی بیشتر است و این در تفاهم آتی آنها می تواند مؤثر باشد.

3. به نظر می رسد با توجه به اشتراكات مختلف و تمایلات دختر و پسر دانشجو، امكان كاستن از بسیاری از توقعات مادی و شروع زندگی با حداقل ها میسر و امكان پذیرتر خواهد بود.

4. از آنجا كه دانشجویان از اقشار تحصیل كرده جامعه هستند، در حل تعارضات زندگی، تربیت فرزند و سایر موارد مسائل زندگی، می توانند موفق تر عمل كنند.

5. با توجه به این كه همسرگزینی به انتخاب پدر و مادر و یا دیگران و تحمیل آنها نیست بلكه انتخاب خود دختر و پسر در ازدواج های دانشجویی نقش ویژه ای دارد از این روی، چون دختر و پسر، خود رأساً اقدام به انتخاب كرده و سختی هایی را برای رسیدن به آن متحمل می شوند در نتیجه، تلاش بیش تری را برای حفظ، دوام، تداوم و استحكام هر چه بیش تر زندگی مشترك به كار خواهند بست.

معایب ازدواج دانشجویی عبارتند از:

1. از آنجا كه دانشجويان در یك محيط رسمي با هم برخورد ميكنند و در اين برخوردهاي رسمي، ممكن است آنها نتوانند به درك صحيحي از شخصيت طرف مقابل برسند و ممكن است در این زمینه دچار اشتباه گردند و همسر مناسب خود را انتخاب نكنند.

2. با توجه به این كه در محیط دانشگاه معمولاً دختر و پسر به صورت مختلط حضور پیدا می كنند، حال برای آن دسته از افرادی كه به یك باره با این وضعیت روبرو می شوند و عادت به تفكیك جنسیتی داشته اند، امكان تحت تأثير روابط عاطفي قرار گرفتن در اين مكان ها بسيار بالاست.

3. در صورت ازدواج دانشجویان با دانشجویانی از شهر یا استان های مختلف و بروز برخی تفاوت های فرهنگی، اختلافات غیر قابل پیش بینی در این نوع ازدواج ها به وجود می آورد. از مزیت های همشهری بودن این است كه می تواند تفاوت فرهنگی و تفاوت در نوع گویش و آداب و رسوم را به حداقل برساند و برخی اصطكاك ها و سوء برداشت های از این جهت را كاهش دهد و گاهی شناخت پیدا كردن از دو طرف و خانواده ها را تسهیل گرداند و همین طور در هزینه های زندگی مثل هزینه های رفت و آمد صرفه جویی به عمل آورد

چرا ازدواج می كنیم؟
غریزه جنسی فقط یكی از اهداف ازدواج است و امور دیگری هم چون ارضا نیازهای عاطفی، اجتماعی و معنوی... در كنار تداوم و تربیت نسل آینده از جمله اهداف ازدواج می باشد.

چرا ازدواج می كنیم؟ برای نیاز غریزی است یا نه ؟

اگر منظور شما از نیاز غریزی صرفاً نیاز جنسی است ناگفته پیداست كه ارضا مشروع و خداپسندانه غریزه جنسی فقط یكی از اهداف ازدواج است و امور دیگری هم چون ارضا نیازهای عاطفی، اجتماعی و معنوی... در كنار تداوم و تربیت نسل آینده از جمله اهداف ازدواج می باشد. در دین اسلام بسیار بر ازدواج و تشكیل زندگی تأكید شده است و جایگاه معنوی افراد متأهل در نزد خدا بسیار والاتر و بلند مرتبه تر از افراد مجرد و عذب می باشد. در ادامه توجه شما را به مطلبی كلی در زمینه اهداف و فوائد ازدواج جلب می نمایم:

ازدواج و تمایل مرد و زن به یك دیگر، واقعیتی درونی است و در پرتو ازدواج، آثار و فوایدی برای آن دو فراهم می‏شود كه  این آثار و فواید ضرورت ازدواج را ایجاب می كند كه  برخی از آن ها عبارتند از:

1-  آرامش روح و روان ، در پناه یك ازدواج موفق تحقق می‏یابد و این احساس، زمینه رشد جوان را برای دست‏یابی و كسب فضیلت‏های انسانی، فراهم می‏آورد، آن گونه كه پروردگار مهربان می‏فرماید:

«از نشانه‏های او این كه از [نوع‏] خودتان، همسرانی برای شما آفرید؛ تا بدان‏ها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت‏] برای مردمی كه می‏اندیشند، قطعاً نشانه‏هایی است».

نتیجه چنین دوستی و آرامشی، فزونی مروّت و نیكی سیرت است. پیامبر صلی الله علیهوآله میفرماید:

«پسران و دختران مجرد خود را همسر دهید، تا خداوند، مروتشان را افزون و سیرتشان را نیكو كند».

2- ازدواج وسیله‏ای پاك برای ارضای تمایلات و پدیده‏ای سازنده برای در امان ماندن از ناپاكی ها:

مسائل جنسی و شهوانی، یكی از راه‏های آسان، برای نفوذ شیطان است كه گاهی در پوشش ارتباط دوستانه، بین پسر و دختر، جوان را در ورطه هرزگی و فساد می‏اندازد ، امّا جوان، در پرتو مهر همسر خود، این راه نفوذ را مسدود می‏كند. رسول خدا  ضمن توصیه به ازدواج و نهی جوان از ارتباطهای نامشروع، می‏فرماید:‏

«هر جوانی كه در ابتدای جوانیاش ازدواج كند، با این ‏كار نیك خود، ناله ابلیس را در می‏آورد ، چنان كه او فریاد میكشد: وای بر من! وای بر من! این جوان، دو سوم دین و آیینش را از گزند من در امان نگه داشت و خود را بیمه كرد».

رسول خدا  این سفارش را فرمود: «پس لازم است در یك سوم باقی مانده ، خویشتندار باشد».

زوج جوان به ‏دلیل مصونیت از آلودگی‏ها و انحراف شهوانی، جایگاه والایی نزد خداوند دارند ،تا جایی كه خوابشان برتر از انسان مجردی است كه روزها

روزه دارد و شب‏ها به خاطر عبادت، بیدار می‏ماند.

پیامبر خدا، عبادت پسر و دختر ازدواج كرده را برتر از نماز فرد مجردی می‏داند كه شب و روز خود را به پرستش سپری می‏كند. از این رو، هرگاه یكی از یارانش ازدواج می‏كرد، پیامبر «كامل شدن دین» او را بشارت می‏داد و همواره این توصیه را به جوانان می‏فرمود: « هركه دوست دارد خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند، در حالی ‏كه زن دارد، خدا را ملاقات كند».

3- بقای نسل و نوع آدمی و ایجاد نسلی صالح ، از آثار همدمی و پیوند دختر و پسر جوان است ،زیرا رسول خدا می‏فرماید: «چه چیزی مؤمن را از انتخاب همسر باز می‏دارد؟  در پرتو ازدواج، خداوند، فرزندی را به او ببخشد كه زمین را با شعار «لا اله الا اللَّه»، سنگین كند».

بیشتر جوانان به دلیل واهمه از عدم اداره كامل زندگی، ازدواج را به تأخیر انداخته، تا پس از جمع‏آوری و اندوخته كردن مال و اطمینان كامل، گام پیش نهند ، امّا اغلب، دغدغه‏ها روا نیست ، زیرا با حداقل‏ها نیز می‏توان آغاز كرد ، چون رزق و روزی، در گرو ازدواج است كه رسول خدا می‏فرماید: «خانواده تشكیل دهید كه آن برای شما روزی‏آور است» در كلام شیرین دیگری می‏فرماید: «با زنان ازدواج كنید كه آنان، ثروت و روزی می‏آورند».

سخنان فوق، امیدآفرین‏ترین جملاتی است كه جوان با الهام از آنها دلیر گشته ، توان و نیرویش را به تحرك مضاعف وا می‏دارد ، تا در سایه فضل و لطف الهی، یك زندگی سرشار از صفا و زیبایی را بنیان نهد؛ زیرا « اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‏نیاز خواهد كرد و خدا، گشایشگر داناست».

4- تلاش معاش :

ایجاد بستر مناسب و انگیزه ی قوي تر براي تامین معاش و در آمد ، از آثار مثبت دیگر ازدواج است . گرچه نباید بي حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد . لازم است كه شرایط اقتصادي و توانایی هاي مالي هم لحاظ شود ، ولي وعده ی خداوند را نیز نباید فراموش كرد كه قول داده است تنگدستي را به غنا تبدیل كند و جایي براي بیم از فقر باقي نگذارد. پس ایجاد روحیه ی توكل و اعتماد به لطف الهي ، بعد مثبت دیگري از تشكیل خانواده است .

خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شایسته و صالح مي فرماید:

«ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم ؛ چنانچه تنگدست و فقیر باشند ، خداوند آنان را از فضل خویش بي نیاز و توانگر مي سازد ، خداوند وسعت بخش و داناست» .

 پیامبر  فرمود:

«من ترك التزویج مخافه العیله (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول : ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله ؛ كسي كه از بیم فقر و تنگدستي ازدواج نكند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایي كه فرماید: اگر فقیر باشند، خدا از فضل خویش آنان را بي نیاز و غني مي سازد».

در حدیث رسول خدا  توصیه شده كه ازدواج كنید، زیرا كه براي شما روزي آور است:

«اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم» .

5- احساس مسئولیت :

كسي كه ازدواج نكرده است، خود را آزاد حس مي كند و مسؤولیت  نمي شناسد ؛ در نتیجه ، استعدادها و خلاقیت هاي انساني او هم بروز نمي كند. اما با ازدواج، بار اداره ی زندگي را بر دوش مي كشد. این تعهد و احساس مسئولیت ، سازنده است . هر نوع مسئولیت پذیري ، انسان را به تلاش و آشكار ساختن استعداد و توانایي خویش وا مي دارد.

6- برنامه ریزي :

از سوي دیگر، حسابگري ، نظم ، و به تعبیر روایات، تقدیر معیشت لازمه به دوش كشیدن تعهد اداره یك زندگي مشترك و تامین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است .

از آنجا كه تربیت نسلي با ایمان ، مؤدب ، سالم و موفق، براي خود انسان نیز مایه ی آبرو و حیثیت اجتماعي است، این رسالت سنگین نیز به نوع دیگري توانایی هاي شخص را به مرحله ی ظهور و بروز مي رساند.

7- حق شناسي :

ازدواج ، سبب مي شود كه حقوق متقابل میان دو انسان پدید آید. این سازنده است. ارتباط هاي خانوادگي و پیوندهاي فامیلي ، دامنه این حقوق و وظایف اخلاقي و اجتماعي را گسترده تر مي سازد و سامان بخش روابط انساني مي گردد.

كمك به ازدواج جوانان و تشكیل خانواده ، كمك به ساخته شدن انسان هاي مسئولیت پذیر ، مدیر و صالح است و یكي از راه هاي عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهیل ازدواج است .

این، هم تكلیف والدین و افراد خیر و توانمند را سنگین مي سازد ، هم روشنگر راهي براي آناني است كه در اندیشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند، هم وظیفه خود جوانان را در این زمینه روشن مي كند. با تقویت و ترویج و تسهیل این سنت نبوي ، بهتر مي توان با منكرات مقابله كرد و سدي در برابر هجوم فساد فرهنگي بیگانه پدید آورد.

8- تغذیه نیاز عاطفی :

نیازی در وجود انسان هست كه جایگزینی دیگر برای پاسخ دادن به آن نیاز جز ازدواج وجود ندارد و آن نیاز ، نیاز عاطفی است .

انسان را از این رو نام انسان نهاده اند كه نیاز به انس دارد و ریشه لغوی انسان از انس گرفته شده است . انسان با همنشینی با دیگران آرام تر می شود، هر چند كه انس حقیقی در انس با محبوب ازلی و ابدی است .

نیاز عاطفی ، نیازی است كه انسان پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكی و نوجوانی ، وجود آن را ملموس تر احساس می كند . تفاوتی نمی كند كه انسان تا قبل از جوانی در فضای محبت آمیزی بزرگ شده باشد یا خیر . هر چقدر انسان والدین مهربان و دلسوزی داشته باشد و هر چقدر برادران و خواهران مهربان و هر چقدر دوستان خونگرم و صمیمی داشته باشد ، باز  احساس می كند هنوز تشنه ی یك نفر دیگر است ، تشنه محبت ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن .

نیاز عاطفی نیازی است كه حتی انسان وقتی میان انسان های مهربان هم قرار دارد، وجود آن را حس می كند . احساس می كند یكی دیگر باید باشد تا با او راحت تر حرف های دلش را بزند.محبتش را عرضه كند . این عطش و نیاز را نسبت به جنس مخالف  می بیند و در این میان ، هیچ چیزی نمی تواند به این نیاز حقیقی و مهم ، به  گوارایی ازدواج ، پاسخ دهد. به واسطه وجود این نیاز است كه وقتی انسان در كنار همسر قرار می گیرد، به انس و آرامش می رسد . این آرامش  نه یك امر مجازی و قرار دادی است ، بلكه امری حقیقی و فطری است كه بر حسب خلقت ما طرح ریزی شده است .

«و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه انّ فی ذلك لایات لقّوم یتّفكّرون ( روم / 21 )؛ از نشانه های او این است كه برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید تا در كنار او آرامش یابید . میان شما مودت و رحمت قرار داد و در این كار نشانه هایی است برای كسانی كه تفكر می كنند» .

همسر ، كسی است كه وجود ما را از تك بودن و تنها بودن ، به یك وجود مجموعه دار و كامل تر تبدیل می كند. به واسطه همین تكمیل  و ارضا شدن چند بعدی است كه وجود ما آرام تر و تسكین یافته تر می شود .

 تحقیقات علمی نیز نشان داده است كه متأهلین از لحاظ روحی و روانی دارای ضریب سلامتی بالاتری از افراد مجرد می باشند. میزان مفاسد و جنایت ها و همچنین خودكشی ها در میان مجرد ها بیشتر از متأهلین است . تأهل وجود روانی انسان را سالم تر و آرام تر می كند و جلوی خیلی از مفاسد ـ كه ناشی از ناآرامی و اضطراب روحی و روانی است ـ را می گیرد .

9- بزرگ شدن روح :

یكی از مهم ترین نتایجی كه در اثر ازدواج حاصل می شود ،بیرون رفتن فرد از مدار فردیت  و شكسته شدن نسبی، اما قابل توجه حصار نفسانیت انسان است .

ازدواج توأم با توجه به یك فرد دیگر ـ كه تا به حال غریبه بوده و یا حكم نامحرم داشته است ـ می باشد.این امری است مهم ، چرا كه تا به حال جوان ما  جز وجود خود و آمال و آرزوهای خود فكری دیگر نداشته است ، اما به واسطه ی ازدواج ، یك نفر دیگر نیز در مدار برنامه ریزی و توجه او قرار می گیرد . حاضر است از وجود خود و داشته های خود به دیگری نیز عطا كند . به واسطه ی محبت و دوستی كه ایجاد می شود (( من )) وجودی فرد گسترش یافته و از مدار صرف خودبینی خارج می گردد و تلاش برای آسودگی ، رفاه و آسایش یك نفر دیگر حكایت از بزرگ شدن روح فرد می كند ، چرا كه وی ، یك نفر دیگر را تحت لطف قرار می دهد و به واسطه ی وی یك نفر دیگر زندگی راحت تری را تجربه می كند.

10- تمرین محبّت كردن :

در ازدواج یك اتفاق مهم دیگر می افتد و یا بایستی بیفتد و آن صمیمیت و دوستی بین دو نفر است. این یكی از اهداف مهم دین اسلام است كه افراد با هم دوست و صمیمی شوند .

خداوند در ازدواج یك ارتباط محبت آمیز را با قرار دادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است ، بنابرین ازدواج یكی از بهترین زمینه ها برای تمرین محبت كردن ـ آن هم یك محبت حلال ،  و مهم تر از همه واقعی ـ را فراهم می كند.  تمرین محبت كردن ها  كم كم انسان و روحش را بزرگ تر و رئوف تر می كند.

موفق باشید

سریال هایی در صدا وسیما پخش شده كه در آن ها به شدت سیاه نمایی می شود..
بسياري بر خلاف شما نظر دارند و حتي ساختن اين گونه سريال هاي هشدار دهنده را دير هنگام و از نظر دور داشته مي پندارند.

سریال هایی در صدا وسیما پخش شده (فاصله هاو...) ونیز در حال پخش است(سقوط یك فرشته) كه در آن ها به شدت سیاه نمایی شده و موضوع این سریال ها خانواده هایی هستند كه فرزندانشان دچار آسیب های اجتماعی اند وبا این سیاه نمایی قصد دارند مخاطب بیشتری جذب نمایند به این بهانه كه ما با نشان دادن واقعیت های جامعه می خواهیم سرانجام شخصیت دچار آسیب را به مخاطب نشان دهیم درحالی كه اندك نظری به جامعه نشان می‌دهدكه این فیلمنامه ها نه تنها نشان دهنده ی واقعیت های شهرستان های ریز و درشت نیست. بلكه در پایتخت ما نیز اكثریت مردم به اعتقادات خوش پای بند هستند و در نهایت آن چه از این سیاه نمایی عائد جامعه می شود اشائه واز بین بردن قبح مسئله و ترویج بی بندوباری در جامعه است . زیرا این نصیحت های كلیشه ای فیلم نیستند كه بر روی مخاطب تاثیر می گذارند بلكه هنگامی كه شما در یك فیلم نامه به شخصیت پردازی دارای آسیب می پردازید خود به خود آن اسیب را بزرگ جلوه داده اید این است كه زشتی گناه را در ذهن مخاطب از بین می برد . در حالی كه می توان بدون پرداختن به شخصیت های دچار آسیب در داستان نسبت به این آسیب ها آگاهی داد حال چرا مراجه و علما و بالاخص رهبری درباره ی این سریال ها موضع گیری نمی كنند تا از تاثیرات بسیار خطرناك و جبران ناپذیر این فیلم ها جلو گیری شود؟

ضمن ارج نهادن به توجه و دقت شما در زمينه آسيب هاي پنهان اين گونه سريال ها، بايد گفت نظر شما يكي از نظرات مطرح در اين زمينه مي باشد. بسياري بر خلاف شما نظر دارند و حتي ساختن اين گونه سريال هاي هشدار دهنده را دير هنگام و از نظر دور داشته مي پندارند. بسياري از خانواده هاي ايراني، براي اولين بار از جريان پشت پرده زندگي نوجوانان و جوانان شان مطلع مي گردند و از خام انديشي و آسوده خيالي در زمينه فرزندان شان دست بر مي دارند. متأسفانه ما روان شناسان به اقتضاي شغل و حرفه مان، بيش از ديگر اقشار جامعه از زير پوست شهرها و شهرستان ها و حتي روستاهاي دور افتاده مطلعيم.

متأسفانه، روستاهاي ما نيز از گزند و آسيب اين گونه انحرافات در امان نيستند و آنچه در ظاهر مي بينيم، بسيار با باطن شهرها و روستاهاي ما متفاوت است.

نكته ديگر اين كه بضاعت صدا و سيما و دست اندركاران آن تا اين حد است و نمي توان با ايده آل نگري، برخي فقر و فقدان ها در زمينه فيلمنامه نويسي و ... را ناديده گرفت. البته اين توقع از من و شما مي رود كه به جاي اين كه صرفاً به نقد سريال ها بپردازيم، خود به اين عرصه ورود نماييم يا اين كه زمينه ساز ورود برخي افراد مستعد در اين زمينه به عرصه فيلمنامه نويسي گرديم.

نكته ديگر اين كه نمي شود توقع داشت كه در هر زمينه اي مراجع و علما و بالاخص مقام معظم رهبري موضع گيري نمايند؛ چرا كه اولاً در بسياري موارد ديدگاه هاي افراد متخصص و غير متخصص متفاوت است و نمي توان به هر دليلي بر ديدگاه متخصصان شوريد.

ثانياً از مراجع و رهبري انتظار مي رود كه در سطح كلان به هدايت جامعه بپردازند و ما مقلدان و مدافعان حريم ولايت و مرجعيت، به موضع گيري عاقلانه و كارشناسانه و البته همه جانبه بپردازيم. در هر صورت، بنده به عنوان يك روان شناس كه با هزاران نوجوان و جوان امروزي در سراسر ايران ارتباط داشته ام، نظري خلاف شما دارم؛ هر چند معتقدم با كمي پرداخت بهتر فيلمنامه مي شود سريال هاي به مراتب زيباتر و تأثيرگذارتر ساخت

آیا در رابطه با تربیت فرزند، تنبیه بدنی فرزند بطور كامل و كلی منع شده؟
مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم: 1- ... 2- ...

 

آیا در رابطه با تربیت فرزند، تنبیه بدنی فرزند بطور كامل و كلی منع شده یا گاهی اوقات می تواند بكار رود؛ زیرا در تربیت قدیم، تنبیه بدنی و به نظر می رسد گاهی بسیار مفید بوده است ؟

مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. با مطالعه در‏ سيره معصومان (عليهم السلام) و زندگي آنها، موردي يافت نمي­شود كه آن بزرگواران يكي از فرزندان خود يا ديگران را تنبيه بدني كرده باشند. اما اينكه چرا معصومان (عليهم السلام) تنبيه را در مواردی جايز دانسته اند، به اين دليل است كه دست مربي و والدين در امر تربيت بسته نباشد و احياناً اگر بر اثر قصور يا تقصير در امر تربيت كار به جايي رسيد كه لازم بود براي جلوگيري از تخلف كودك و يا وادار كردن او به كار لازمي، نياز به تنبيه باشد، بتوانند از اين راه استفاده كنند. البته اين جواز، همراه با محدوديت­هايي است. در روايات، تنها در موارد سرنوشت ساز- نه براي هر عملي كه از كودك سر مي­زند و احياناً مورد پسند والدين نمي­باشد- اجازه داده شده است كه والدين از شيوه تنبيه بدني استفاده كنند؛ آن هم محدود و  به گونه­اي كه آسيبي به كودك وارد نگردد و بدنش سرخ و كبود و زخمی نشود، و صرفاً در جهت بازداشتن او از  كار خطرناكي كه انجام مي دهد، آن هم در مرحله آخر ،كه راهي جز تنبيه باقي نمانده باشد. اما بايد ديد كه حدود تنبيه بدني تا كجاست؟ و پدر و مادر تا چه مقدار و با چه وسيله اي مي­توانند كودك را تنبيه كنند؟ آيا آنان مجاز هستند كه با چوب يا شلاق، وحشيانه كودكان را به اصطلاح خود ادب و در حقيقت شكنجه كنند و بدن آنها را كبود و زخمي نمايند. آيا والدين اجازه دارند در هر سني كودك را تنبيه بدني كنند؟ آيا مي­توانند هرگاه كه از نافرماني فرزندانشان به خشم آمدند، ديوانه وار به جان كودكان معصوم بيافتند و علاوه بر دشنام و ناسزا گويي، آنها را به باد كتك بگيرند؟ بي ترديد پاسخ منفي است و چنين تصوري كه برخي از والدين ناآگاه درباره تاديب و تربيت فرزند خود دارند به كلي غلط است.

2. متأسفانه، تربيت در نظر بيشتر والدين، چيزي جز تنبيه نيست؛ از آثار تربيتي گذشتگان نیز بدست مي آيد كه آنان تنبيه، به ويژه بدنی را اساسي ترين و نخستين عامل تربيت مي دانستند. و بيش از هر عامل ديگر از آن استفاده مي كردند. و معتقد بودند كه روح شيطاني در كالبد بزهكاران و خلافكاران حلول كرده است. و جز با سخت ترين تنبيه از كالبد آنان خارج نمي­گردد. غزالي مي­گويد: معلم مي­تواند با ابزار ترس، كودك را ادب نمايد و اگر مؤثر نيفتاد، او را با شلاق ادب آموزد. مربيان غربي نيز تنبيه را اصيل ترين عامل تربيت مي­دانستند. داروين، آدمي را جنايت كار فطري مي­دانست و معتقد بود كه كودك و نوجوان روح حيواني دارند و بايد مانند چهار پايان تنبيه شوند، تا ادب و اخلاق بياموزند؛ در حالی كه واژه تربيت در واقع به معناي تعليم دادن يا پرورش، شامل مجموعه اي از روش هاي مثبت و منفي است. وقتي كودكان خود را تربيت مي كنيد، به آنها مي آموزيد كه چطور رفتار كنند.

3. تنبيه بدني كودكان به عنوان پديدهاي تاريخي كه از ديرباز در تمامي جوامع و فرهنگهاي مختلف، اشكال گوناگوني از آن وجود داشته و حتي اكنون هم در جوامع متعددي امري رايج و متداول بوده و حتي در برخي از متون ديني مربوط به مذاهب و اديان مختلف، انجام آن مجاز شمرده شده، اكنون مدتهاست كه به عنوان اقدامي مغاير با حقوق بشر در نظام بين المللي حقوق بشر به رسميت  شناخته شده است و تحت عناويني نظير، نقض حقوق كودك، خشونت عليه كودكان، نقض حقوق بشر و...در نظام بين المللي حقوق بشر منع و محكوم ميشود.

4. تنبيه گرچه اثر فوري دارد و به عنوان يك عامل بازدارنده ممكن است كودك را از ارتكاب كارهاي زشت و از ادامه ي تخلف بازدارد ولي معمولاً كودك را نسبت به زشتي كار، آگاه نميسازد و انگيزه­هاي دروني را تغیير نمي­دهد و به تغيير دروني رفتار  نمي­انجامد. كودكي كه از ترس تنبيه دست به كاري نمي­زند، ممكن است در خلوت آن كار را انجام دهد، يا پنهان كاري كند؛ علاوه بر اين، تنبيه تنها به كودك مي­گويد كه چه كاري را نبايد انجام دهد، اما رفتار درست را به او  ياد نمي­دهد. مثلاً تنبيه ممكن است پرخاشگري كودك شما را كنترل كند، اما به او ياد نمي­دهد كه چگونه دوستانه رفتار كند. بنابراین تنبیه گاهی اصلاً اثر تربيتي ندارد، گذشته از اين كه اثرات منفي زيادي نيز بر روح و روان كودك باقي ميگذارد. اصول تربيت اقتضا ميكند كه آدمي عمل خلاف را نه از ترس تنبيه، بلكه به صرف خلاف بودن آن مرتكب نشود و تنها براي اين كه وجدانش از ارتكاب به گناه مبرا باشد، از انجام آن سر باز زند. پس تنبيه، در درازمدت عملاً رفتار تنبيه شده را از خزانه ي رفتار حذف نميكند و توفيق موقتي آن به بهاي گزاف كاهش كارآمدي كلي فرد تمام ميشود. چنين به نظر ميرسد كه «تنبيه» صرفاً رفتار ناشايست را پس ميزند و زماني كه ديگر تهديد تنبيه وجود نداشته باشد، نرخ پاسخ، به ميزان اوليه باز ميگردد. بنابراين، گرچه تنبيه اغلب خيلي مؤثر به نظر ميرسد، اما در واقع اثري ناپايدار برجاي ميگذارد و در درازمدت بيتأثير است.

5. با این وصف، توصیه می شود به جای تنبیه بدنی، به روش های جایگزین روی بیاورید؛ روش هایی مانند: فرستادن كودك به اتاقش، بي اعتنايي به كودك(قهر كردن با كودك)، ناديده گرفتن(بي توجهي)، تغيير محيط، تذكرِ تلويحي، عتاب(تهديد)، حذف پاداشها و امتيازها(جريمه) و... .برای مطالعه بیشتر می توانید كتابهای زیر را مطالعه كنید:

1- حسيني، داوود، جايگاه تشويق و تنبيه در اسلام، قم، مركز پژوهشهاي صدا و سيما،1381.

2- دهنوي، حسين، نسيم مهر، ج1، قم، انتشارات خادم الرضا(ع)، چاپ شانزدهم، 1385.

3- مجوزي، عبدالله، چرا تنبيه ؟،تهران، انتشارات سازمان انجمن اولياء و مربيان، چاپ ششم، 1379.

4- همتی، مجید، تنبیه آری یا خیر؟، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1387

مرز محبت صحیح و افراطی چیست؟
اظهار عشق و محبت بسيار خوب است اما نبايد به افراط كشيده شود. بايد كوشيد در جاي جاي زندگي تعادل داشت.

چگونه ميتوانيم مرز بين محبت منطقي و صحيح را با محبت افراطي نسبت به همسر تشخيص دهيم؟

اظهار عشق و محبت بسيار خوب است اما نبايد به افراط كشيده شود. بايد كوشيد در جاي جاي زندگي تعادل داشت. امام كاظم (ع) فرمود: خير الامور اوسطها.(1)

زن يا مرد نبايد در ابراز محبت به هم زياده روي كنند؛ بلكه اين اظهار عشق بايد در حد معقول و منطقي باشد و بايد هر يك از آن ها به همسر خويش فرصت دلتنگ شدن بدهد. البته بهتر بود مرحله ازدواج خود را ذكر مي كرديد يعني آيا دوران عقد را سپري مي كنيد يا ازدواج كرده ايد. زيرا محبت بيش از حد در دوران عقد مي تواند موجب افت جدي آن در دوران بعد از عقد شود. 

ناخن گرفتن شوهر يا لقمه در دهان او گذاشتن و ... نمونه هايي از محبت هاي افراطي هستند.

به زنان توصيه مي شود كه همسرشان را از لحاظ محبت به اشباع نرسانند. اصل اشباع در روان شناسي براي ايجاد نفرت از چيزي است. همچنين محبت افراطي مي تواند موجب وابستگي افراطي كه نوعي اختلال است شود. يا اينكه مي تواند منجر به سردمزاجي مرد شود.

زوج هايي كه رابطه متعادل تري دارند، به طور معمول موفق ترند. خانم ها بايد توجه داشته باشند كه خودشان با شنيدن «دوستت دارم» احساس رضايت مي كنند؛ اما آقايان از راه هاي ديگر مثل قدرداني و تصديق، تاييد و تشويق، ناديده گرفتن اشتباهات آن ها با عبارت هايي مانند «اشكال ندارد»؛ «مهم نيست»؛ «ناراحت نشدم»؛ «من در سايه تلاش تو احساس امنيت و آرامش مي كنم» و... به رضايت مي رسند. تاكيد مي كنيم كه خانم به جاي ابراز محبت افراطي، از توانايي ها و قابليت هايشان قدرداني كنند كه برايشان مهم است.

پي نوشت:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج73، ص 282

تاثير گذاري بيشتر در كلام طرف مقابل مخصوصا در دوران نامزدي
جهت آمادگي و زمينه سازي مناسب براي زندگي زناشويي خود در آينده مطالعاتي داشته باشيد كه در اين باره چند كتاب معرفي خواهد شد.

در مورد تاثير گذاري بيشتر در كلام طرف مقابل مخصوصا در دوران نامزدي توضيحاتي را مي خواستم بفرماييد؟

   پرسشگر گرامي در وهله اول توصيه من به شما اينست كه جهت آمادگي و زمينه سازي مناسب براي زندگي زناشويي خود در آينده مطالبي در باره ارتقاء رضايتمندي زناشويي، غني سازي روابط بين زوجي، مديريت روابط زناشويي، مهارتهاي زندگي كه مهارتهاي ارتباطي از جمله آنها است، تفاوتهاي جنسيتي، و تفاوت هاي نگرش مرد و زن نسبت به موضوعات مختلف، مطالعاتي داشته باشيد كه در اين باره چند كتاب معرفي خواهد شد.

1- يكي از موضوعاتي كه در غني سازي روابط بين زوجي خواهيد خواند، پيرامون قاعده «ذهن خواني ممنوع» است. توضيح اينكه ذهن خواني كه منشاء يكي از اختلافات عمده در رابط بين زوجي و حتي روابط اجتماعي است به معني اينست كه زن و شوهر دليل كار ديگري را بايد از خود او بپرسند و از ذهن خواني طرف مقابل كه خطا است بپرهيزند در بسياري از موارد زن و يا شوهر عملي انجام مي دهند و يا حرفي مي زنند كه طرف ديگر با توجه به افكار اتوماتيك منفي كه در ذهن دارد آن را اشتباه تفسير مي كند و همين موضوع باعث بسياري از مشكلات در روابط اجتماعي نيز ميگردد. مثلا وقتي شخص از كنار دوستش مي گذرد و دوستش به او سلام نمي كند و يا جواب سلامش را نمي دهد، با خود مي گويد كه حتما از دست من ناراحت است و سپس مي گويد خيلي بيجا كرده كه ناراحت است و..... و فردا با او بسيار بد برخورد مي كند و اين چرخه ادامه پيدا مي كند و شيطان نيز در آن مي دمد تا كار به يك بحران تبديل شود.

2- قاعده ديگر اصل «توقع بيجا ممنوع» است، خانواده درمانگران اعتقاد دارند كه بسياري از اختلافات و مشاجرات بيم زوجي و خانوادگي براثر توقعات بيجا و غير قانوني زن و شوهر از يكديگر است. اكثر اختلافات زناشويي ريشه در توقعات نابجاي زن و شوهر از همديگر دارد، طوري كه  برخي خانواده درمانگران دعواي زناشويي را جنگ توقعات مي دانند. لذا سعي كنيد در زندگي هيچ توقعي از همديگر نداشته باشيد و كارهايي را كه براي همسرتان مي كنيد را به حساب خدا بگذاريد و پاداش كارتان را از او طلب كنيد. كمترين اثر اين كار اينست كه در مقابل محبتي كه طرف مقابل در حق شما ميكند از او سپاسگذاري گرمي مي كنيد و اين موجب گرمتر شدن كانون زندگي تان مي گردد. در حالي كه اگر توقعي باشد در مقابل محبت طرف مقابل به جاي سپاسگذاري، ناراحت مي شويد و با خود مي گوييد« تازه وظيفه اش را انجام داده آنهم بطور ناقص!».

3- اصل ديگر در روابط زناشويي و خانوادگي كه اصلي مهم در امور تربيتي نيز مي باشد« تفكيك قائل شدن و جداسازي بين رفتار سوء فرد و ارزش نهادن به ذات شخص است. يعني وقتي شخصي كار ناپسندي انجام مي دهد بلافاصه به شخصيت او هجوم نبريم. بلكه به او بگوييم كه من ذات تو را دوست دارم. اما اين رفتارت را نه، دليل اين اصل اينست كه حمله به شخصيت و ذات فرد بلافاصله او را وادار به جبهه گيري در برابر ما ميكند، و او ديگر هيچ گونه حرفي را از ما نمي پذيرد. پس در مورد رفتارهايي كه از جانب همسر يا هر شخص ديگري شما را آزار مي دهد، سعي كنيد بدون زير سوال بردن شخصيت فرد و تنها با اشاره به رفتار آزار دهنده، به طرف مقابلتان باز خورد دهيد به طور مثال: همسرتان در زماني كه نياز به توجه او داريد به شما توجه نمي كند و شما از اين رفتار او بسيار عصباني و ناراحت مي شويد. راه حل درست در اين موقعيت اين است كه در فرصتي مناسب كه طرفين شرايط روحي مناسبي داريد و مشغول كار ديگري نيستيد با هم به صحبت بنشينيد و براي همسرتان توضيح دهيد كه من از فلان رفتارت آزرده خاطر شدم. لطفاً در بيان بازخورد ها، توجه داشته باشيد كه موارد را تعميم ندهيد و به صورت كلي بيان نكنيد. به طور مثال: تو هميشه دير به خانه مي آيي. تو هيچ وقت زود به خانه نمي آيي و رفتارت مرا عصبي مي كند. استفاده از اين جملات بيشتر به ارتباطات شما لطمه وارد مي سازد. به شخصيت طرف مقابلتان توهين نكنيد و رفتار و شخصيتش را از هم تمييز دهيد. در بازخوردهايتان از قضاوتهاي ارزشي استفاده نكنيد و دليل رفتار همسرتان را پيش از آن كه خودش توضيح دهد پيش بيني نكنيد و از پيش داوري و تفسير بپرهيزيد و از خودش بخواهيد كه دليل رفتارش را توضيح دهد و درموردش به تفسير بپردازد. به اين صورت مي توانيد يك بحث و گفتگو انتقادي و در عين حال مودبانه با هم داشته باشيد به جاي اينكه احساساتتان را سركوب كنيد و يا آن قدر آن ها را انباشته كنيد كه تبديل به يك انبار باروت شويد و با نهايت خشم، جبهه گيري و .... احساستان را بيان كنيد.

4- اصل ديگري كه مي تواند به تلطيف روابط زناشويي كمك بسيار نمايد تغيير ضمير «تو» به ضمير «من» در مكالمات است، مثلا وقتي همسرتان بدون اطلاع شما به خانه همسرش رفته، وقتي برمي گردد به او نگوييد كه: تو كار اشتباهي كردي كه بدون اجازه ي من به خانه مادرت رفتي؛ بلكه بگوييد من از اينكه در خانه تنها بودم ناراحت شدم، و يا مثلا: من نيز دوست داشتم كه با هم به خانه مادرت برويم و يا مثلا از اينكه آمدم و ديدم كسي خانه نيست متاثر شدم، دوست دارم كه با من هماهنگي كني و.....علاوه بر اين شما مي توانيد جملات خودتان را به جاي اينكه به صورت منفي بيان كنيد به صورت مثبت بيان كنيد به طور مثال اگر از رفتار همسرتان كه دير به منزل آمده ناراحت هستيد، بهتر است اين گونه بيان كنيد كه: من دوست داشتم تو زودتر به منزل مي آمدي. البته مي توانيد وقتي اوضاع روحي هر دوتان بهتر شد ناراحتي خود را به او ابراز كنيد ولي فراموش نكنيد كه ابراز  ناراحتي با نق زدن و دعوا و مرافعه راه انداختن فرق دارد و مثلاً شما مي توانيد به همسرتان بگوييد من ناراحت شدم كه تو دير به خانه آمدي.

5- ميز گردي جهت گفتگو: شما مي توانيد ساعاتي از هفته را به اين موضوع اختصاص دهيد تا با همسرتان درباره مسايل و رفتارهايي كه باعث مي شود هر كدام از شما را ناراحت كند بحث كنيد و با يكديگر به بررسي راه حل هاي آن بپردازيد.

6- حرف همسرتان را به زبان خود تان خلاصه كنيد و براي او بازگويي نماييد تا او و شما بدانيد كه مسئله را خوب متوجه شده ايد. زيرا بسياري از مشكلات زناشويي ريشه در سوء تفاهم دارد يعني شوهر يك چيز مي گويد و زن چيز ديگري از آن برداشت مي كند. يكي از متخصصين مهارتهاي ارتباطي ميگويد وقتي همسرتان سعي دارد احساسش را با شما در ميان بگذارد سعي كنيد سخن او را با عبارات خود خلاصه كنيد تا بدانيد منظور او را فهميدهايد و بعد از او سوال كنيد آيا درست ميگويم. در اين شرايط هر دو به حرفهاي يكديگر گوش فرا ميدهيد. سعي كنيم از اين قانون سود ببريم و بپذيريم كه گوش دادن به حرفهاي همسر از اهميت ويژهاي برخوردار است.

7- تا جايي كه امكان دارد از كلمات «هميشه و هرگز» استفاده نكنيد. مثل اينكه ميگوييد: «هيچوقت دست به سياه و سفيد نميزني» و يا «هميشه غير منطقي عمل مي كني» زيرا از يك سو واژههاي «هرگز و هميشه» بيش از اندازه قدرتمند هستند و بيآنكه لازم باشد طرف مقابل را به موضع گيري در مقابل شما وادار مي سازند، و از سويي بسيار ضعيف هستند، زيرا طرف مقابل مي تواند به راحتي آنها را به چالش كشيده و بطلان آنها را آشكار سازد و در مقام تكذيب آن دليل بياورد، البته مردم وقتي از اين كلمات استفاده ميكنند، ميخواهند بگويند از اين موضوع به شدت ناراحت هستند و بيشتر قصد تاكيد دارند و ميخواهند مطمئن شوند كه طرف مقابلشان متوجه موضوع شده است. ولي نميدانند كسي كه فقط دو سه بار اشتباهي را مرتكب شده است چقدر از اين موضوع ناراحت ميشود.

و اما معرفي چند كتاب:

1- كتاب «مديريت روابط زناشويي» كه توسط دكتر يونسي نوشته شده بسيار مفيد است چه آنكه ايشان تجارب باليني بسيار ارزشمندي در امر مناقشات بين زوجي و خانوادگي دارد و از اين تجارب در امر نگارش كتاب فوق كمك گرفته است.

2- كتاب «تحكيم خانواده» كه شامل آيات و روايات بسيار زيبا و كاربردي در مورد تحكيم خانواده است، اين مجموعه توسط آيت الله ري شهري گردآوري شده و انتشارات علمي و فرهنگي دارالحديث و دفتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها آن را به چاپ رسانده است.

3-  كتاب «رضايت مندي از زندگي» كه توسط دكتر پسنديده تاليف شده و انتشارات علمي و فرهنگي دارالحديث آن را به چاپ رسانده است.

از یك سال پیش عاشق دختری شدم. تكلیف چیست ؟
بروز عشق یا علاقه افراطی، نه یك امر ماورایی و مقدس، بلكه یك فرایند ساده یا پیچیده (بسته به میزان شدت و ضعف آن) روان‌شناختی است.

پسری 16 ساله هستم. از یك سال پیش عاشق دختری شدم. تكلیف چیست ؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز.

متأسفانه ما به عنوان روانشناس نمی توانیم تكلیفی برای شما برادر گرامی روشن كنیم ، ولی همه ما می دانیم كه با عدم خویشتنداری ساده و عدم حفظ حریم نگاه می­توان عاشق جنس مخالف شد

 بروز عشق یا علاقه افراطی، نه یك امر ماورایی و مقدس، بلكه یك فرایند ساده یا پیچیده (بسته به میزان شدت و ضعف آن) روانشناختی است.

تصور كنید پسری 16 ساله در اوج بحران بلوغ و نیازهای غریزی با جنس مخالف خود (با مطلوبیت ظاهری) مواجه شود. طبیعی است پسر به دلایل ذیل عاشق دختر گردد:

1ـ علاقه باعث كاهش اضطرابات ناشی از دوران بلوغ و بحران هویت ناشی از آن میگردد.

2ـ به زندگی او رنگ و بوی تازه میبخشد. معنای زندگی جدیدی برای او به ارمغان میآورد.

3ـ با ارضای ناقص جنسی از طریق تماس چشمی یا كلامی یا. . . مرهمی بر نیاز جنسی خود مینهد.

4ـ به فشار همسالان مبنی بر ضرورت رابطه با جنس مخالف و داشتن حرفی برای گفتن پاسخ میدهد.

5ـ از پراكندگی نگاه به دختران مختلف به تمركز نگاه به یك دختر خاص رهنمون میگردد.

6ـ خیال او را تا حد زیادی برای انتخاب همسر آینده آسوده میسازد.

7ـ همدم و غمخواری روحافزا برای او مهیا می سازد و. . .

در این بین پسر به دلایل گوناگون فقط به یك چیز فكر میكند و آن هم وصال دختر. علاقه افراطی او را از دیدن همه مسایل پیرامونی باز میدارد و اشتغال ذهنی همیشگی او را رها نمی سازد.

دیگر كسی را یارای بازداری ایشان نیست و گناه یا غیر گناه بودن این رابطه برای او بیمعنا میگردد.

راستی مگر عاشق شدن گناه است؟!

پسر 16 ساله روز به روز در این گرداب عاطفی غوطهورتر میگردد. خواب و خوراكش را از یاد می برد. این همه در صورتی است كه عشق دو طرفه باشد.

پسر عاشق كم كم از عملكرد سابق خود در زمینه تحصیل، روابط خانوادگی، روابط با همسالان و تمركز بر امور اساسی زندگی فاصله میگیرد. به كاهش عملكرد در زندگی روزمره دچار می‌‌گردد. در این بین به بهانه وصال دختر به صورت انفجاری به انجام فعالیتهای ویژه میپردازد، دیگر خدایش میشود آن دختر و از خدای آسمانی درخواستی جز وصال و رسیدن به او ندارد.

 پسران و دختران در این ارتباط گناهآلود به خطوط قرمز الهی یكی پس از دیگری وارد میشوند. هر كدام را به بهانهای توجیه مینمایند. این گونه ارتباطها هرچند در ابتدا بسیار دلانگیز است، ولی در ادامه به جنگی فرسایشی مبدل میگردند، اضطراب طرد و جدایی طرفین را فرا میگیرد و ترس لو رفتن رابطه لحظهای آنان را رها نمیكند.

دو طرف به ماسكهایی زیبا برای خوب نشان دادن خود مجهز میگردند. در هالهای از شیدایی به وعدههای سر خرمن میپردازند. پسر 16 ساله داستان ما برای وصال مشروع دختر حد اقل 5 و 6 سال باید انتظار كشد. در این 5 و 6 سال (از سرنوشتسازترین سالهای عمر) چه فرصتهایی سوخت میشود و چه وقتكشیهای بیموردی صورت میپذیرد.

بسیاری از پسران به دلایل متعددی پس از مدتی از ازدواج با دختر معشوق طفره میروند. طبق آمارهای موجود 95/0 این گونه روابط خارج از چارچوب به ازدواج ختم نمیگردد.

پسر به دلیل افت معنوی و تحصیلی به اجبار به كارهایی روی می آورد كه به هیچ وجه تصور آن را از ابتدا نمیكرد.

 آری داستان عشق آغازی دلانگیز و پایانی بس غمانگیز دارد. شكی نیست در این میان استثناهایی وجود دارد، ولی نمیتوان فرصت یك بار زندگی كردن در دنیا را به استثناها واگذار كرد.

 ماهیت عشق بسیار پیچیده است. اگر باعث كاهش عملكرد قابل توجهی در فرد گردد، رنگ و بوی اختلال نیز به خود میگیرد. در برخی علاقههای افراطی كه فرد را برای مدت طولانی از روند زندگی روزمرهاش جدا میگردد، رگههایی از افسردگی، اضطراب بالا و همچنین رفتار وسواسی و. . . مشاهده میشود.

 چون فرد معنا خاصی در زندگیاش احساس نمیكند و به نوعی دلمردگی دچار گشته است، به معنای جدیدی در زندگیاش به نام معشوق روی میآورد . برای رهایی از اضطراب بالا به دنبال پناهگاهی (كه در اكثر موارد در جنس مخالف جستجو میكند) میگردد یا مانند یك فرد وسواسی برای كاهش اضطراب خود مجبور است زود به زود به دیدار معشوقی كه به صورت كاذب و موقتی اضطرابش را پایین میآورد بشتابد،

 این گونه عشقها از حالت سلامت كه حاصل معرفت است، جدا گشته و به صورت مرضی (افسردگی، اضطراب، وسواس و. . . ) درمیآید.

مطالب بالا تصویری هر چند ناقص از ماهیت عشق بود.

حال اگر به مطالب بالا اعتقاد دارید ،می توانیم در مكاتبه بعدی به راهكارهایی برای رهایی از عشق بپردازیم . در صورتی كه به آن ها اعتقادی ندارید یا فعلاً در صدد رهایی آن نیستید، تكلیف با خود شماست.

در صورت تمایل می توانید با مشاوران این مركز با شماره 09640 بدون كد و هزینه تماس حاصل نمایید

صفحه‌ها