۱۴۰۳/۱۱/۱۴ ۱۱:۱۱ شناسه مطلب: 99846
دیدگاه جان ونزبرو در رابطه با نبود شواهد متقن و درنتیجه شکل گرفتن دیرهنگام قرآن را بررسی و نقد کنید؟ آیا ادعای ونزبرو در رابطه با اینکه روایات حاکی از جمعآوری قرآن و توحید مصاحف متعلق به نیمه اول سده دوم هجری هستند، درست است؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی
تاریخگذاری منبع و سند روایات جمع قرآن و همچنین شواهد متعدد باستانی همچون مصاحف کهن، کتیبهها، سکهها، اشاره غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی و... همگی حاکی از این هستند که متن کنونی قرآن در قرن اول هجری قمری در میان مسلمانان کاملاً رایج بوده است؛ بنابراین، ادعای برخی از خاورشناسان مبنی بر شکلگیری قرآن در طول زمان و تثبیت متن نهایی آن در اواخر قرن دوم، کاملاً غلط و مبتنی بر بدبینی افراطی، سوگیری، پیشفرضهای نادرست، استاندارد دوگانه و نادیدهگرفتن ادله و شواهد نظریه رقیب است.
پاسخ تفصیلی
مقدمه
قرآن متعلق به زمان پیامبر خدا صلیالله علیه و آله است؛ اما برخی از خاورشناسان در اینکه قرآن در این زمان شکل گرفته باشد، خدشه کرده و مدعی شدهاند که قرآن تا پیش از قرن سوم به شکل کنونی جمع نشده بود! از نگاه آنان روایات جمع قرآن که حاکی از جمع زودهنگام قرآن هستند، همگی پس از جمع قرآن به شکل کنونی و در راستای اعتباربخشی به آن، جعل شدهاند.
ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین دیرهنگام قرآن
خاورشناسان نخست بهدلیل روایات جمع قرآن در منابع اسلامی، معتقد به تدوین قرآن در زمان صحابه بودند تا اینکه جان وَنْزْبرو(1) با این ادعا که روایات جمع قرآن، محصول جعل در دورههای متأخر هستند، روایات را کنار گذاشت و مدعی شد «تحلیل ادبی» نشان میدهد که متن کنونی قرآن، پس از یکروند طولانی، سرانجام در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تثبیت شده است! به باور او فقها در این زمان پس از شکل گرفتن متن رسمی قرآن، روایات جمع قرآن را در راستای انتساب قرآن کنونی به پیامبر و صحابه و باهدف مشروعیتبخشی به آن ساختهاند.
نقد و بررسی ادعای ونزبرو
1. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر تحلیل ادبی متن قرآن
ونزبرو با نامعتبر خواندن اسناد روایات و اطلاعات منابع رجالی و فهرستنگاریهای مسلمانان، این نظریه را مطرح کرد که در تاریخگذاری متون اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده میکرد. منظور از تحلیل ادبی توجه به محتوای یک اثر و تبیین سبک، ساختار و همچنین تغییرات تدریجی متن در طول زمان است. او مدعی شد که مطابق این تحلیل، کهنترین متون اسلامی و حتی قرآن، همگی اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم تدوین شدهاند!
نصرت نیلساز در مقالهای، تحلیل ادبی ونزبرو و استنتاجهای تاریخی مبتنی بر آن را بررسی کرده، اشکالات مختلف آن را نشان داده است. در ادامه، به مهمترین نتایج این مقاله اشاره میشود.
مهمترین نتایج مقالة نصرت نیلساز در نقد ادعای ونزبرو
الف. ونزبرو علیرغم تأکید بر اینکه تحلیل او سبکشناختی است و نتایج تاریخی در پی ندارد، نهتنها بارها از تحلیل ادبی، استنتاج تاریخی کرده، بلکه به گفته نورمن کالدر(2) دغدغه اصلی او از این تحلیل، استنتاجات تاریخی بوده است؛ استنتاجاتی فرضی که محصول نادیدهگرفتن شواهد و قرائن متعدد تاریخی است. چنانکه او در حالی اعتبار آثار اسلامی را رد کرده که در موارد مختلفی به سود نظریهاش از آنها استفاده کرده است؛
ب. با تحلیل ادبی صرف نمیتوان هیچ متنی را تاریخگذاری کرد؛ زیرا نتایج تحلیل ادبی بهگونههای مختلف قابل تفسیر هستند و پیشفرضهای شخص در این روند مؤثر است. ونزبرو نیز با این پیشفرض که تثبیت نهایی متن قرآن، دقیقاً مشابه روندی بوده که کتاب مقدس (بایبل) از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده، قرآن و سایر متون کهن اسلامی را تحلیل ادبی کرد. چنانکه او هر شاهدی که با پیشفرضش مخالف بوده را بهنحوی توجیه کرده است؛
ج. شباهت محتوایی قرآن به بایبل که ناشی از منشأ واحد الهی است، لزوماً بدینمعنا نیست که قرآن نیز همانند بایبل تدوین دیرهنگام داشته است. نکته دیگر اینکه چرا ونزبرو شباهت قرآن با بایبل را مد نظر قرار میدهد اما تفاوتهای متعدد قرآن با این کتاب در اموری همچون سبک و درونمایه را درنظرنمیگیرد؟!
د. برخلاف باور ونزبرو مستندات متعدد و مختلف، از شواهد باستانشناختی تا شواهدی از متون اسلامی و غیر اسلامی، همچون اشاره به قرآن و محتوای آیات آن در مکاتبات عمربنعبدالعزیز با لئوی سوم، امپراتور بیزانس، اشاره به قرآن و نام برخی از سورهها در رساله یوحنای دمشقی در ردّ اسلام، کتیبههای قرآنی قبهالصخره نوشتهشده در زمان عبدالملکبنمروان، گزارش کتاب الاعلاق النفیسه از کتیبههای قرآنی مسجد نبوی نوشتهشده در زمان ولیدبنعبدالملک، اشاره به قرآن در پاپیروسها و سکههای سده نخست، اشارههای غیرمستقیم به قرآن در منابع تاریخی و مصاحف صنعا، نهتنها نشانگر تثبیت نهایی متن قرآن در قرن اول است، بلکه نقش اساس و بنیادی قرآن را در مسائل فقهی عقیدتی مسلمانان، جدلهای آنان با اهل کتاب و کسب مشروعیت در همان روزگار آغازین اسلام، نشان میدهد.
ه. یکی از ادله ونزبرو عدم اشاره به قرآن در کتبی همچون «فقه اکبر» ابوحنیفه است بااینکه در دیگر آثار ابوحنیفه و حتی در رساله «قدر» حسن بصری که مقدم بر ابوحنیفه بوده، بارها به قرآن اشاره شده؛ اما ونزبرو بدون دلیل، اعتبار کتاب فقه اکبر را میپذیرد اما اعتبار رساله حسن بصری را نمیپذیرد! به باور دَنِیِّل مَدیگان(3) نظریه و شیوه ونزبرو او را وادار به خاموشکردن هر صدای مخالفی کرده! چنانکه موضوع کتاب فقه اکبر مسائل اختلافی مسلمانان بوده و چون مسلمانان درباره قرآن اختلافی نداشتهاند، در این کتاب به آن اشاره نشده است.(4)
2. نقد ادعای ونزبرو مبنی بر جعلی بودن روایات جمع قرآن
ونزبرو معتقد است قرآن پیش از روایات جمع قرآن وجود داشته؛ بههمیندلیل، اگر ثابت شود روایات جمع قرآن سالها پیش از زمان ادعایی ونزبرو وجود داشتهاند، ضمن زیرسوالرفتن اصل ادعای ونزبرو، ثابت میشود قرآن پیش از این زمان وجود داشته است.
هارالد موتسکی،(5) خاورشناس آلمانی، در نقد ادعای ونزبرو این روایات را به دو شیوه منبعی و سندی تاریخگذاری(6) و نشان داده که این روایات سالها پیش از زمانی که ونزبرو مدعی جعل آنها در آن زمان است، وجود داشتهاند و این یعنی ادعای او درباره قرآن نیز درست نیست. در ادامه به چکیدهای از مقاله او اشاره میشود.
چکیدة مقالة هارالد موتسکی در نقد ادعای ونزبرو
الف: تاریخگذاری منبعی روایات جمع قرآن
«تاریخگذاری منبعی» مبتنی بر قدیمیترین منبع موجود روایت است؛ زیرا آن روایت دستکم در زمان تألیف آن منبع وجود داشته است. برخی بهخاطر ظهور دیرهنگام روایات جمع قرآن در منبع متأخری همچون بخاری، آنها را جعلی دانستهاند، اما اگر فقط بخاری (م 256 ق) یک روایت درباره جمع قرآن نقل کرده بود، این گمانه قابلطرح بود که او یا فردی که احادیث را از او گرفته، آن را جعل کرده است؛ ولی او چهار روایت مخالف با هم آورده و چون نمیتوان گفت او هر چهار حدیث مخالف را خودش جعل کرده، بنابراین، باید بپذیریم که بخاری آنها را از مشایخش که یک نسل پیش از او بودهاند، گرفته است. چنانکه چون این چهار روایت در حقیقت همه نقلهای مختلف یک روایت هستند، پس مشایخ او همگی آنها را از یک نفر شنیدهاند و در این حدیث، منبع مشترکی که امکان نقل هر چهار شیخ بخاری از او وجود داشته باشد، خیلی قدیمی است. نکته دیگر هم اینکه احمدبنحنبل (م 241 ق) که متعلق به یک نسل پیش از بخاری است نیز دو روایت دراینباره نقل کرده و با توجه به تفاوت روایتها بعید است بخاری از احمد نقل کرده باشد. روایت مستقل دیگری از روایات احمد و بخاری، توسط طیالسی (م 204 ق) در مسندش نقل شده است. پس روایات جمع قرآن از جهت منبع به آخر قرن دوم رسیدند. با در دسترس قرار گرفتن منابع دیگری همچون فضائلالقرآن ابوعبید (م 224 ق)، تفسیر عبدالرزاق (م 211 ق) و جامع عبداللهبنوهب (م 197 ق) مشخص میشود این روایات در ربع آخر قرن دوم رواج و مدتها پیشازاین تاریخ وجود داشتهاند؛ چون اول باید وجود داشته باشند تا بهمرورزمان رواج پیدا کنند. چنانکه نقل روایات جمع عثمان در کتاب تاریخ مدینه ابنشبه نشان میدهد که آنها در سال 204 ق رواج داشتهاند. نکته مهم این است که چون به باور ونزبرو رسمیت یافتن قرآن در آغاز قرن سوم بوده، او نمیتواند مدعی شود روایات جمع قرآن که ما با تاریخگذاری منبعی ثابت کردیم در اواخر قرن دوم رواج داشتهاند، پس از رسمیت یافتن قرآن در اول قرن سوم جعل شدهاند.
ب: تاریخگذاری سندی روایات جمع قرآن
تاریخگذاری سندی تعیین خاستگاه روایت بر اساس «حلقه مشترک»(7) است. حلقه مشترک راویی استکه پس از او سلسلهسندها به شاخههای متعدد منشعب میشود. بهباور موتسکی حلقه مشترک، نخستین مُدَوِّن روشمند و منتشرکننده حدیث در مجلس درس و در بین شاگردان خود بوده است. حلقه مشترک واقعاً حدیث را از مرویعنه اعلامشده، شنیده و او چون نخستین گردآورنده و نشر دهنده احادیث اشخاص قرن اول بوده، نامش حلقه مشترک شده است. ازاینرو، ما میتوانیم مطمئن باشیم که این روایت در زمان حلقه مشترک وجود داشته است.(8) روایات جمع ابوبکر تا سال 256 ق در شش منبع آمده است: صحیح بخاری، مسند احمد، فضائل القرآن، تفسیر عبدالرزاق، مسند طیالسی، مغازی موسیبنعقبه. اسناد احادیث این شش منبع رویهم 15 سند میشود که همگی در یک راوی یعنی ابن شهاب زهری (م 124 ق) با هم مشترکاند. (حلقه مشترک) در منابع پس از سال 256 ق هم 14 سند داریم که باز همگی به زهری میرسند. درباره این حلقه مشترک دو احتمال هست:
1. همه این سندها جعلی باشند و پس از زهری، کسی این احادیث را ساخته و به نام زهری نقل کرده است، اما ناقلین از آن شخص جاعل حدیث، اسم او را نیاوردهاند و الا او حلقه مشترک این احادیث میشد. این احتمال ضعیف است؛ چراکه اولاً هماهنگی میان اسناد و متون نشان میدهد که حلقه مشترک نتیجه روند واقعی نقل است؛ ثانیاً این فرض از جعل، بسیار تصنّعی است و نمیتوان پذیرفت شمار زیادی از راویان بااینکه شیوههای مختلفی وجود داشته اما همگی به یک شیوه دست به جعل حدیث زدهاند؛ ثالثاً ما هرچند روایات جعلی داریم اما اینکه جعل روشمند بوده و جنبه عمومی داشته، قابلقبول نیست.
2. سلسله اسانید، جریان واقعی را منعکس کرده و حلقه مشترک، مروج روایات جمع قرآن ابوبکر بوده است. مطابق این احتمال که احتمال مقبول است، روایات جمع ابوبکر در زمان زهری (م 124 ق) شناختهشده بودهاند.
روایات جمع عثمان در منابع زیر آمده است که رویهم 22 سند دارند: فضائلالقرآن، تاریخ مدینه ابنشبّه، صحیح بخاری، جامع ترمذی، سنن کبری نسایی، مسند ابویعلی، جامع طبری و مصاحف ابنابیداود. بازهم حلقه مشترک اسناد همه این روایات، زهری است.
بنابراین، روایات جمع ابوبکر و عثمان همگی توسط زهری در ربع اول قرن دوم منتشرشدهاند. اکنون این سؤال پیش میآید که روایت جمع قرآن چگونه به دست زهری رسیده است؟ مطابق اسناد بالا زهری مدعی شده که روایات را از عبیدبنسباق تابعی شنیده و او نیز مدعی بوده روایات را انسبنمالک صحابی گرفته است. دلیلی بر جعل روایات توسط زهری نداریم. پس این روایات به آخرین دهههای قرن نخست میرسد؛ بنابراین، هرچند نمیتوان مطمئن بود همهچیز همانگونهکه در این روایات آمده، تحقق یافته، اما این را نباید انکار کرد زمان پیدایش روایات اسلامی بسیار پیش از زمان ادعایی ونزبرو است و این ادعا که روایات جمع قرآن نمیتوانستهاند زودتر از پایان قرن دوم ساخته شده باشند، نادرست است.(9)
نتیجه
جان ونزبرو با این ادعا که روایات جمع قرآن حاکی از جمع زودهنگام قرآن همگی جعلی هستند، به سراغ تحلیل ادبی متن قرآن رفت و مدعی شد که قرآن در اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم به شکل کنونی درآمده است؛ اما در نقطه مقابل هارالد موتسکی با تاریخگذاری روایات جمع قرآن، نشان داد که این روایات در قرن اول رواج داشتهاند؛ بنابراین، قرآن پیشازاین زمان وجود داشته و این یعنی ادعای ونزبرو مبنی بر تدوین قرآن در اواخر قرن دوم و سپس جعل روایات پسازآن، نادرست است؛ چنانکه اولاً با قطعنظر از پیشفرض نادرست ونزبرو مبنی بر مشابهت قرآن و کتاب مقدس در شکلگیری دیرهنگام، از تحلیل ادبی متن نمیتوان به نتایج تاریخی همچون تاریخگذاری متن رسید؛ ثانیاً شواهد باستانی متعددی حاکی از رواج متن کنونی قرآن در قرن اول هستند.
کلیدواژهها
قرآن، نقد قرآن، جمع قرآن، روایات جمع قرآن، خاورشناسان و قرآن، جان ونزبرو، هارالد موتسکی، تاریخگذاری روایات، نقد ونزبرو، مطالعات اسلامی ونزبرو.
برای مطالعه بیشتر
پور طباطبایی، سید مجید، خطاهای قرآنپژوهی جان ونزبرو (ریشهها و پیامدها)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1398 ش.
پینوشتها
1. John Wansbrough (1928-2002)
2. Norman Calder
3. Daniel Madigan
4. نیلساز، نصرت، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مجله مقالات و بررسیها، دوره 40، شماره 4 - شماره پیاپی 88، 1387 ش، صص 170-151.
5. Harald Motzki (1948-2019)
6. مراد از تاریخگذاری تعیین فاصله زمانی و مکانی روایت با رخدادی که مدعی نقل آن است و همچنین راستی آزمایی زمان و مکان ادعاشده برای آن است. هدف اصلی در این روش، پذیرش یا عدم پذیرش روایت نیست؛ بلکه مهم پیبردن به تاریخ پیدایش آن است. (ر.ک: کتاب تاریخگذاری حدیث: روشها و نمونهها، به کوشش و ویرایش سید علی آقایی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1394 ش)
7. Common Link
8. آقایی، تاریخگذاری حدیث، روشها و نمونهها، ص 41، 65 و 334.
9. موتسکی، هارالد، جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاههای غربی در پرتو تحولات جدید روششناختی، ترجمه: مرتضی کریمینیا، کتاب سیرهپژوهی در غرب: گزیدهی متون و منابع، ص 220- 185.