ائمه

سلام

1- آیاتی که ولایت تکوینی را اثبات می کند چه آیاتی است؟ لطفا توضیح دهید.

2- آیاتی چون "وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِیا" چگونه منافات با ولایت تکوینی ندارد؟

3- با تسلط بر جهان هستی و ولایت تکوینی، چرا باز ائمه نیاز به دعا دارند و با توجه به "انا بشر مثلکم" و محدود بودن به مکان و زمان چگونه این ولایت برای نبی و ائمه ثابت می شود؟

ممنون

پاسخ 1: آیات راجع به ولایت تکوینی:
به برخی از آياتى كه اشاره به ولايت تكوينى دارد، و اين كه خداى متعال هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبير و به هر طورى كه خود بخواهد برايش ميسور و صحيح و روا است، اشاره می کنیم:
1-" أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ"؛ (1) بلكه به غير خداوند اوليايى براى خود اتخاذ كرده‏ اند و حال آنكه اگر ولى به حقى را مى‏ خواستند او خداوند متعال است.
2-و" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ"؛ (2) از خداى تعالى گذشته براى شما ولى و شفيعى نيست آيا باز هم متذكر نمى‏ شويد؟!
3- و" أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ"؛ (3) تويى ولى من در دنيا و آخرت.
4- وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ (4) و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد:) من نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام، من از گل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم، سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏ بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم، و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى‏ دهم، مسلما در اينها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!
------------------------------

پاسخ 2:
مخالفت و تضادی در این جا به چشم نمی خورد. زیرا آن چه وسيله هدايت خود و ديگران بود بر اثر سوء نياتشان تبديل به وسيله گمراه شدن و گمراه كردن گشت، چرا كه آنها هيچ گاه دنبال حقيقت نبودند، بلكه به همه چيز با عينك سياه نفاق و حسد و مادي گرى مى‏ نگريستند.
اينها اگرچه در لباس دوست، خود را جلوه مى‏ دهند، دشمنان واقعى شما هستند و خداوند از آنها آگاه هست.
چه دشمنى از آن بالاتر كه با سعادت و هدايت شما مخالفند، گاهى به زبان خيرخواهى و گاهى از طريق بدگويى و هر زمان به شكلى به دنبال تحقق بخشيدن به اهداف شوم خود هستند.
ولى شما هرگز از عداوت آنها وحشت نكنيد، شما تنها نيستيد، همين قدر كافى است كه خداوند رهبر و ولى شما و يار و ياور شما باشد. زيرا از آنها كارى ساخته نيست و اگر گفته‏ هاى آنها را زير پا بگذاريد جاى ترس و نگرانى نخواهد بود.(5)
----------------------------

پاسخ3:
از مفاد آيات فوق و آيات مشابه آن استفاده مى‏ شود كه فرستادگان و اولياى خدا به فرمان و اذن او مى‏ توانند به هنگام لزوم در جهان تكوين و آفرينش تصرف كنند و بر خلاف عادت و جريان طبيعى، حوادثى به وجود آورند، زيرا جمله‏ هاى" ابرى" (بهبودى مى‏ بخشم) و" أُحْيِ الْمَوْتى‏" (مردگان را زنده مى‏ كنم) و مانند آن كه به صورت فعل متكلم ذكر شده دليل بر صدور اين گونه كارها از خود پيامبران است و تفسير اين عبارات به دعا كردن پيامبران و اين كه كار آنها تنها دعا براى تحقق اين امور بوده نه غير آن تفسير بى دليلى است، بلكه ظاهر اين عبارات اين است كه آنان در جهان تكوين تصرف مى‏ كردند و اين حوادث را به وجود مى‏ آوردند.
منتهى براى اين كه كسى تصور نكند كه پيامبران و اولياى خدا استقلالى از خود دارند و در مقابل دستگاه آفرينش دستگاهى بر پا ساخته و نيز براى اين كه احتمال هرگونه شرك و دوگانه پرستى در خلقت و آفرينش بر طرف گردد در چندين مورد از اين آيات روى كلمه" بِإِذْنِ اللَّهِ" و مانند آن تكيه شده است و منظور از ولايت تكوينى نيز چيزى جز اين نيست كه پيامبران يا امامان به هنگام لزوم و ضرورت تصرفاتى در جهان خلقت به اذن پروردگار انجام دهند و اين چيزى بالاتر از ولايت تشريعى يعنى سرپرستى مردم از نظر حكومت و نشر قوانين و دعوت و هدايت به راه راست است.
از آن چه گفته شد پاسخ كسانى كه ولايت تكوينى مردان خدا (پیامبران و امامان) را منكر مى‏ شوند و آن را يك نوع شرك مى‏ دانند به خوبى روشن مى‏ گردد. زيرا هيچ كس براى پيامبران و يا امامان دستگاه مستقلى در مقابل خداوند قايل نيست، آنها همه اين كارها را به فرمان و اجازه او انجام مى‏ دهند. ولى منكران ولايت تكوينى مى‏ گويند كار پيامبران منحصرا تبليغ احكام و دعوت به سوى خدا است و احيانا براى انجام گرفتن پاره‏اى از امور تكوينى از دعا استفاده مى‏ كنند و بيش از اين كارى از آنها ساخته نيست، در حالى كه آيه فوق و آيات مشابه آن غير از اين را مى‏ گويد.
ضمنا از آيه اخیر استفاده مى‏ شود كه لااقل بسيارى از معجزات پيغمبران و اولیای خدا اعمالى است كه به وسيله خود آنها انجام مى‏ شود گرچه به فرمان خدا و استمداد از نيروى الهى است در واقع مى‏ توان گفت معجزه هم كار پيامبران است. (زيرا به وسيله آنها انجام مى‏ شود) و هم كار خدا است. زيرا با استمداد از نيروى پروردگار و اذن او انجام مى‏ گردد.(6)

پی نوشت:
1.شورى( 42) آيه 9.
2.سجده(32 ) آيه 4.
3. يوسف(12 ) آيه 101.
4.آل عمران(3) آیه 49.
5.مکام شیرازی ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول ، ج‏3، ص 403.
6.علامه طباطبایی،المیزان،ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر،ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ ى مدرسين حوزه علميه قم ،1374 ش،نوبت پنجم ،ج‏6، ص 15 .
؛ مکام شیرازی ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول ، ج‏2، ص 558 .

باسلام. من چندی پیش بدون اینکه بدونم شهادت یکی از ائمه (علیهم السلام) است، مرتکب گناهی شدم حال عذاب وجدان دارم که چون تو همچین روزی گناه کردم دیگه گناهم خیلی سنگین تر و نابخشیدنی تر از روزهای عادیه؟ آیا مرتکب گناه شدن در روزهای شهادت چه آگاهانه چه ناآگاهانه سنگین تره؟ باتشکر

پاسخ:
پرسشگر گرامی درست است که شکستن حرمت روز شهادت اهل بیت (علیه السلام) و گناه کردن در آن روزها عمدا گناه بیشتری دارد. چون علاوه بر گناه، نوعی بی اعتنایی به ایشان و شعائر دینی نیز می باشد. ولی اوّلا شما با علم به اینکه روز شهادت است گناه نکردید. بلکه نمی دانستید روز شهادت است و اگر گناه در روز شهادت سنگین تر باشد شامل شما که نمی دانستید نمی شود.
و ثانیا هیچگاه راه بازگشت و توبه بسته نیست و شما می توانید با توبه واقعی دوباره محبوب خدا شوید. قرآن کریم مى فرماید: ای بندگان که بر خود اسراف و ستم کردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.(1)
پس با توبه می توانید وجدان خود را آرام کنید.

پی نوشت ها:
1.سوره زمر، آیه 53.

من کاملا به عصمت ائمه و 14 معصوم معتقد هستم اما مدتی است که این مسئله فکر من را به خود مشغول کرده است. با تشکر

چرا با آنکه اسلام با موروثی بودن حکومت مخالف است، عصمت در خانواده ائمه اطهار(ع) موروثی است؟

پاسخ:
یقینا عصمت مسآله ای مختص به خاندان امامان نیست و همه انبیاء گذشته و بسیاری از بندگان شایسته خداوند در گذشته و حال و آینده ار حقیقت عصمت برخوردارند در حالی که از خاندان معینی نیستند، هرچند درجه خاصی از عصمت به عنوان ابزار کار و زمینه موفقیت امامان معصوم در اختیار آنان قرار می گیرد که در این مرتبه از عصمت این بزرگواران ممتاز هستند؛ اما در واقع این سؤال از اصل امامت ایشان است نه از عصمت آنان، پس اصل سوال را این گونه طرح می کنیم که چرا مقام امامت در خاندان معینی به طور موروثی حفظ شده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت تشبيه مساله امامت با سيستم انتخاب حاكم در برخي از نظام ها مانند نظام هاي سلطنتي موروثي چندان صحيح به نظر نمي رسد؛ موروثی بودن در مقام و منصب اجتماعی مانند سلطنت یا حکومت به معنای آن است که به دور از هر گونه معیار اساسی و صحیح، حکومت، از کسی به بازماندگان خاندان وی منتقل شود. در بسیاری از نظام های شاهنشاهی و سلطنتی این شیوه حکم فرما است.
بر اساس آن صلاحیت های لازم جهت اداره جامعه و حکومت، به کلی از نظر دور مانده، فقط بقای قدرت و سلطنت در یک خانواده، اصل حاکم بر همه ارزش ها و معیارها تلقّی می شود.
بررسی معیارهای اساسی امامت و رهبری در اسلام به خوبی نشان می دهد که اسلام با نظام موروثی، کاملاً در تضاد و چالش است. به هیچ وجه چنین شیوه ايی را بر نمی تابد. چنان كه یکی از اهداف امام حسین (ع) از قیام خود، مبارزه با همین شیوه و تفکر بوده است.
اما با دقت و تامل در حقیقت مسئولیت امامت که رسالتی بسیار سنگین و با اهمیت است، می توان دریافت که اصولا این مسئولیت چیزی مانند حکومت و سلطنت و مانند آن نیست. احراز این مقام نه مقامی اجتماعی است و نه حکومتی ظاهری؛ بلکه نوعی توانمندی برای ارتباط با عالم غیب و تلاش در مسیر حفظ حقیقت و هویت دین و هدایت باطنی انسان ها به سوی کمالات و سعادت ابدی و -اگر زمینه مساعد بود- تلاش برای برقراری حکومت دینی و اجرای دستورات دین در جامعه است.
بر این اساس کسی که امام می شود، نیازمند بهره مندی از کمالات و برخورداری از قابلیت هاي عظیمي است. این امر نه قابل درک از طرف افراد عادی است و نه امکان انتخاب و تعیین از جانب توده جامعه در آن ممکن است؛ در نتیجه تنها راه این امر انتخاب الهی و برگزیده شدن از جانب عالم غیب است (1). به همین نحو هر امام از جانب پیامبر یا امام قبلی به مردم معرفی می شد.
اما چرا در سلسله امامان معمولا امامت در یک نسل باقی ماند و امام از بین افراد دیگر برگزیده نشد؟
جزییات این امر دقيقا براي ما روشن نیست. فقط خداوند است که از این امر آگاه است، چنان که خود فرموده است: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ (2) خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد».
اما با اندکی تامل روشن می شود که مسئولیت خطیر امامت، به شرایط و لوازم متعددی نیاز دارد؛ بخش مهمی از آن ها، قابلیت ها و ظرفیت های والای روحی است که هر چند برخی اکتسابی است، اما برخی دیگر وابسته به طهارت نسلی و شرافت معنوی، نیز تهذیب، خلوص و صفای باطن پدر و مادر و بلکه همه نیاکان است که این امر به معنای کامل کلمه، تنها در خاندان پیامبر -که منتهی به خاندان حضرت ابراهیم علیه السلام می شد- محقق بود. اگر چه اين امر در سلسله انبيا گذشته نيز مشهود است.
بنا براین اگر انتخاب امامان را در نسل واحدی شاهدیم، این امر از یک جهت به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی به ارث رسیده از حضرت آدم (ع) تا آخرین امام در این خاندان شریف است؛ هر چند از سوی دیگر انتخاب امامان وابسته به کنش های اختیاری آنان است که در تمام لحظات عمرشان از هر گونه آلودگی دوری کرده و همواره جزء بندگان شایسته خدا بوده اند.
اما در هر حال به یقین انتخاب هر فرد به عنوان امام فقط به خاطر شایستگی های ذاتی او بوده و هیچ ضرورتی بر انتخاب فرزند امام قبلی نیست.
همین امر در خصوص امام حسن علیه السلام اتفاق افتاد؛ بعد از شهادت حضرت به جای فرزندانش، برادر بزرگوارش امام حسین علیه السلام به عنوان امام معرفی شد؛ اگر ما فرزندان امام حسین عليه السلام را امام می‏ دانیم، به خاطر این است که امامت آنان توسط خدا تعیین شده، نه بدین لحاظ است که امامت، امری موروثی است و از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد.
اگر خداوند، پس از امام حسین، فرد دیگری را امام قرار داده بود، بر ما لازم بود که امامت وی را بپذیریم و اصراری بر بقای امامت در این خاندان نداشتیم.
در میان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان‌های نیک بودند؛ مانند: حضرت ابوالفضل، اما عهده‌دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمامی شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. آن ها خود بر این حقیقت آگاه بودند و هیچ گاه هم ادعای امامت نداشتند، یا به عنوان این که ارثی از پدر باشد، مانند فرزندان پادشاهان به نزاع برنمی‌خاستند؛ اگر هم کسی چون جعفر کذاب، ادعای امامت کرد، از طرف شیعیان ، کذب او آشکار شد! زیرا نشانه‌های امامت را در او نمی‌دیدند، اگر چه فرزند امام بود، و امام قبلی هم بر امامت او تصریح نکرده بود.
در نتیجه امامت، انتخابی از پیش تعیین شده است؛ امام قبلی هم تنها مسئولیت معرفی امام بعدی را داشت، نه این که بعد از فوت امام قبلی، امامت همچون منصبی اجتماعی به فرزند او اعطا و او دارای این مقام می شد.
در جمع بندي نهایی بايد گفت:
نقطه ضعف موروثي بودن يك مقام آن است كه اين مسئوليت قابل انتقال به افراد گوناگوني باشد و توده جامعه يا نخبگان جامعه بتوانند چنين فردي را انتخاب نمايند؛ اما بي دليل اين حق از ديگران سلب شود و مقام تنها به خاطر نسب و نژاد خانوادگي در اختيار فرد معيني يا خاندان خاصي قرار داشته باشد، نه در مواردي كه اصولا چنين امكان و زمينه انتخابي براي مردم وجود ندارد و انتخاب از جانب خداوند صورت پذيرفته و امامان قبلي تنها واسطه معرفي فرد منتخب خداوند به توده جامعه باشند.

پی نوشت ها:
1. محسن خرازی، بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقائد الامامیه، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم ، 1411 ه ق ، ج 2، ص 111ـ 113
2. انعام (6) آیه 124.

بسم الله الرحمن الرحیم .سؤال من در رابطه عصمت است می خواستم بگویم با توجه به تعریفی که از عصمت در کتب کلامی شده فضیلتی برای معصوم ثابت نمی شود، زیرا وقتی گفته می شود عصمت یک موهبت است که در پرتو آن معصوم حقیقت و زشتی گناه را می یابد. خوب اگر دیگری هم چنین بود او هم معصوم می شد. این سؤال در مورد ملائکه هم مطرح است مثلا چرا جبرئیل بر بسیاری از ملائکه و انسانها بجز پیامبر و ائمه برتری دارد درحالی که ملائکه اصلا قدرت بر گناه ندارند.

پاسخ:
تصویری که از عصمت دارید، ناشی از جبری انگاشتن گناه نکردن توسط معصومان است، در حالی که حقیقت این گونه نیست؛
باید دید که حقیقت عصمت چیست و فرایند ترک گناه در معصومین به چه صورتی انجام می پذیرد .
اولا عصمت منحصر در انبیا و امامان نیست، بلکه اصل عصمت در اکثر افراد به نوعی وجود دارد اما حقیقت عصمت و درجات آن در خصوص افراد گوناگون شرایط متفاوتی دارد. عصمت در افراد عادی مانند ما با عصمت اولیا متفاوت است ؛ اصل عصمت هم در برخی مراتب ناشی از تلاش و کوشش خود فرد است و گاهی کاملا موهبتی الهی است .
اما در خصوص مرتبه عالی عصمت که مربوط به پیامبران و امامان است، باید گفت: این نوع عصمت گرچه یک موهبت الهی است امّا بدون دلیل و حکمت الهی تحقق نیافته است .لیاقت فردی این بزرگواران برای احراز مقام رسالت و امامت ، می طلبید که خداوند مقام عصمت از هر نوع خطا و گناه را به ایشان اعطا فرماید .
ما معتقدیم که مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم آن‌ها به حقیقت اعمال و محبتی که نسبت به خداوند متعال دارند، سرچشمه می‌گیرد، (1) درست همانند پرهیز از پاره ای از گناهان برای ما که به خاطر علم و آگاهی و معرفت مان به قبح و زشتی شان آن ها را ترک می‌کنیم ، مثلاً هرگز با بدن لخت و عریان، قدم در کوچه و خیابان نمی‌گذاریم یا به قرآن بی حرمتی نمی کنیم.
اگر دقت کنید گروه زیادی از مردم نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسان‌های بیگناه و مانند آن عصمت دارند؛ یعنی دارای حالت درونی خاصی می‌باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آن ها، چنان محکوم و مورد تنفر می‌باشد که حتی به فکر آن نمی افتند؛ بنابراین بیش تر انسان‌ها از حد و درجه ضعیفی از عصمت برخوردارند.
عصمت معصومان نیز همین گونه است، یعنی ناشی از علم آنان به حقیقت و ‌آثار و عواقب گناه و محبتی که نسبت به خداوند و نفرتی که نسبت به معصیت خداوند دارند می شود، با این تفاوت که آن ها به تمام گناهان آگاهی دارند و از محبت و عشقی نسبت به خداوند برخوردارند که پشتوانه محکمی برای این علم می‌باشد ؛ موجب می‌شود که‌ گناه و خطایی انجام ندهند. پس این بزرگواران بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد ، به خاطر علم و محبت درونی، در رفتارهای خود گزینه ای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمی نمایند .
نکته دقیق در این مساله آن است که ترک گناه به خاطر این علم و معرفت درونی عملی جبری و غیر ارادی نیست؛ مثلا اگر ما به سمت گناه زشتی مانند زنا نمی رویم ،بدان معنا نیست که در عدم ارتکاب این گناه در طول زندگی هیچ سختی و زحمتی متحمل نمی شویم ؛ آیا ممکن نیست فردی میل جنسی داشته باشد و شرایط انجام گناه برای او فراهم شود، ولی به خاطر خدا و علمی که به زشتی این عمل دارد، آن را ترک نماید و از ابتدا هم به خود اطمینان داشته باشد که مرتکب این گناه نمی گردد، اما در عین حال برای این ترک گناه فشاری متحمل گردد؟
مثال روشن تر این امر مثال وزنه برداری است که اطمینان دارد هیچ یک از حریفان وی تا کنون به رکورد وی دست نیافتند؛ در نتیجه مطمئن است که اگر همانند گذشته رکورد خود را تکرار کند، یقینا برنده خواهد بود و مربی وی و همه کارشناسان نیز این امر را پیش بینی می کنند؛ اما همه این آگاهی های پیشین دلیل آن نیست که وی نهایت تلاش خود را در بالا بردن وزنه به کار نبندد و بیتشرین فشار و مشقت را در این مسیر نبیند.
به همین نسبت، فرد معصوم هر چند از عصمت خود آکاه است؛ اما این امر به معنای ناتوانی در انجام گناه و معصیت نبوده وی در برابر آزمون های سخت خود و تکالیف دشواری که پیش رو دارد بیشترین زحمت و مشقت را تحمل می نماید، هرچند می داند در نهایت امر از این آزمون ها سربلند بیرون خواهد آمد؛ البته این آگاهی های پیشین منحصر در معصومان نیست و برخی بندگان صالح نیز از این حسن عاقبت و سرنوشت نیک مطلع می شدند.
مشهور است که افرادی نظیر ميثم تمار و شیعیان خالصی چون او گه گاهي به واسطه معصومين از فرجام نيك خود آگاه مي شدند؛ اما در عین حال در طول مدت حيات ، ذره اي از تلاش و كوشش و مجاهدت كوتاهي نكرده و با همه توان در برابر آزمون هاي الهي سربلند شدند و نويد معصومين تنها اميد بخش عمل آنان و كمكي براي طي كردن آزمون هاي سخت بود و در نهايت هر سرانجامي كه بدان رسيدند ، معلول تلاش و مجاهدت خودشان بوده و بس .
پس علم و محبت والای این بزرگواران، حقیقتی است که توسط خداوند به ایشان اعطا شده ، یعنی منشا عصمت عطیه ای خداوندی است ، اما چرا خداوند حکیم و عادل در بین همه موجودات این افراد خاص را برای اعطای این درجات برگزیده است؟
پاسخ در درک دقیق حقیقتی است که ما را به تفاوت رفتار شخصی این بزرگواران با دیگر انسان ها در شرایط کاملا مساوی رهنمون می سازد ؛ در حقیقت با اثبات عدل و حکمت خداوند در می یابیم که این تمایز و انتخاب خاص نمی توانسته بی دلیل و بدون حکمت باشد . اعطای این مقام به ائمه دلیل بر غیر اختیاری و به اصطلاح پارتی بازی بودن آن نیست، زیرا برای خداوند تحقق زمان برای درک لیاقت بندگان نسبت به نعمات ضرورت ندارد . خداوند از علم ذاتی خود می داند که هر بنده ای در شرایط عادی زندگی ،چه مقام و مرتبتی را در مسیر بندگی احراز می نماید .
خداوند می‏دانسته که آنان منهای عصمت هم با دیگران در مراتب اخلاص و فداکاری فرق داشته، توانایی بر عهده گرفتن مقام خطیر نبوت و امامت را دارند و از آن جا که مقام عصمت به عنوان یکی از مهم ترین لوازم نبوت و امامت محسوب می گردد، مقدمات آن از جانب خداوند به ایشان اعطا شد .
در عین حال نباید فراموش کرد که هر مقام و منزلت و نعمت خداوندی مسئولیت و تکالیفی مطابق با همان نعمت را به دنبال خواهد داشت . برخورداری از مقام عصمت برای امامان و دیگر مقامات و درجات معرفتی که به ایشان اعطا شده است ، ضرورت قرار گرفتن در برابر سخت ترین آزمایش الهی را در پی داشت و دشوارترین مسئولیت ها و تکالیف را برای ایشان رقم زد.در نتیجه نباید از این نکته مهم غفلت نمود و عصمت را ابزاری برای راحتی و بی دغدغه بودن این بزرگواران تلقی نمود و این حقیقت تجلی عدالت خداوند در برابر بندگان است .
این گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیت‏ها بیش تر، تکالیف سنگین تر، هجمه‏های شیطانی بیش تر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش می‏یابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعد از آن هم تنها با گذراندن سختی‏ها و تلاش‏ها و امتحاناتی سخت امکان پذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم (ع) و ذبح فرزند و...!!
در هر حال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمون های خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت و ایمانی متوسط برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده،همانند وضعیت پیامبری است که با سطع بالای معرفت و عنایات الهی و امدادهای غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده، و در آزمون های خود، نمره عالی گرفته است.
وضعیت این دو فرد همانند سطح دانش آموز ابتدایی و دانشجوی دکترا است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از یک جهت- وضعیتی مساوی داشته به یک اندازه قابل تقدیرند.شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد(2)، بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.

پی‏ نوشت‏ ها:
1. الميزان فى تفسير القرآن‏ ، طباطبايى ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ، 1417 ق ، ج 5 ،ص 79‏.
2. شيخ صدوق‏ ، أمالي ، انتشارات اعلمى‏، بيروت‏ ، 1400 ق ، ص 298‏.

با سلام، در روز شهادت ائمه (علیهم السلام) انجام مراسماتي از قبيل بله برون كه در آن شادي هم نباشد مشكل دارد ياخير؟

پاسخ:
خیر؛ مراسماتی چون بله برون و عقد كردن در روز شهادت ائمه در صورتی که همراه با گناه نباشد اشكال شرعي ندارد.(1) البته بهتر است از بردن گل و شیرینی نیز در این ایام خودداری شود.

پي نوشت:‌
1. سوال از دفتر آيت الله خامنه اي در قم (7746666-0251).

صفحه‌ها