سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند ...
چرا امام علي (ع) بعد از قضيه ي سقيفه از آيه هاي قرآن،بالاخص آيه ي 3 سوره ي مائده در زمان استدلال به غدير خم استفاده نكردند؟

پرسش:
چرا امام علي (ع) بعد از قضيه ي سقيفه از آيه هاي قرآن،بالاخص آيه ي 3 سوره ي مائده در زمان استدلال به غدير خم استفاده نكردند؟
امام علي تا اون جايي كه ما ديديم،اصلاً از آيه ي قرآن براي اثبات حق خود استفاده نكردند.
از يك نفر كه پرسيدم گفت با اين كارشون مي خواستند از تحريف قرآن جلوگيري كنند.
اما اگر اين باشه حضرت زهرا(روحي فداها) هم نبايد براي حق فدك و ارث خود از آيه ي قرآن استفاده مي كردند.
كسي كه اين شبهه رو انداخته بود مي خواست بگه كه اصلاً اين آيات در حق امام نبوده تا امام از اونا براي اثبات خود استفاده كند.

پاسخ:
سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد ، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)

پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104.

امام علي (ع) - سقيفه - قرآن - سوره مائده - غدير خم

امامت و ولايت فقيه از اعتقادات و بحث كلامي هستند كه بايد با ادله محكم و برهان عقلي و نقلي مبتني بر عقل ثابت شوند...
نام سوره و شماره آيه  در مورد امامت و ولايت فقيه در قرآن را نياز دارم؟

پاسخ:
امامت و ولايت فقيه از اعتقادات و بحث كلامي هستند كه بايد با ادله محكم و برهان عقلي و نقلي مبتني بر عقل ثابت شوند، همچنان كه نبوت مساله اي اعتقادي است كه بايد با برهان و استدلال عقلي ثابت شود . نقل در اين موارد يا خود برهاني است يا از باب تاييد است. بنا بر اين اثبات امامت و ولايت فقيه با نقل صرف نمي شود.
برهان نبوت كه در قرآن هم ذكر شده ، عبارت است از :
بشر محتاج هدايت است . با وجودي كه عقل را كه نور و هدايتگر است ، دارد، در گذر زمان گرفتار اختلاف مي شود كه يا ناشي از تفاوت برداشت است ( كه يك برداشت حق و برداشت هاي ديگر باطل است) يا ناشي از جهل و ناتواني در درك حقايق ؛  اين جاست كه خدا براي رفع اختلاف وحي و كتاب نازل مي كند:
كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ؛  (1)
مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادي در ميان آن ها وجود نداشت. به تدريج جوامع و طبقات پديد آمد . اختلافات و تضادهايي در ميان آن ها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند . كتاب آسماني، كه به سوي حق دعوت مي‏كرد، با آن ها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوري كنند.
براي اين كه در خود قرآن مردم به اختلاف نيفتند ، خداوند پيامبرش را به تبيين و تفسير و تعليم كتاب خدا مأموريت داد:
ِوَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏؛ (2)
 ذكر را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است ، براي آن ها روشن سازي‏ .
َ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ؛ (3)
آن ها را كتاب بياموزد .
وجود پيامبر در كنار كتاب را قاطع عذر منكران و كافران و منحرفان ناميد كه با وجود كتاب و پيامبر به عنوان مفسر و مبين كتاب ، ديگر عذري براي گمراهي نيست:
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلي‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ ؛ (4)
چگونه كفر مي ورزيد در حالي كه (در دامان وحي قرار گرفته‏ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مي‏شود، و پيامبر او در ميان شماست؟!
قرآن با تفسير و تبيين پيامبر ، هدايتگر به حق و مانع گمراهي است . بعد از پيامبر بايد مفسر و مبين معصوم به عنوان امام و مقتدا و هدايتگر باشد تا مردم با تمسك به تفسير و تبيين امام ، هدايت يابند . از گمراهي در امان باشند . از اين رو در قرآن مردم به اطاعت از ولايت خدا و رسول و مؤمنان نمازگزاري كه در ركوع صدقه مي دهند ، دعوت مي شوند:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏؛ (5)
سرپرست و وليّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آن ها كه ايمان آورده‏اند. همان ها كه نماز را برپا مي‏دارند، و در حال ركوع، زكات مي‏دهند.
همچنين به اطاعت مطلق از خدا و رسول و اولي الامر دعوت مي شوند:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏؛ (6)
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياي پيامبر] را.
معلوم مي شود  "اولي الامر" بايد معصوم باشد . شناسايي معصوم فقط از خدا و رسول خدا ممكن است . آنان بايد مصداق اولي الامر را معرفي كنند . پيامبر در روز غدير و در حديث متواتر ثقلين امام علي و فرزندان معصوم ايشان را به عنوان جانشينان خود و هدايتگران و امامان امت و تفسير و تبيين كنندگان قرآن، معرفي نمود.
بنا بر اين اصل امامت مانند نبوت بر برهان محكم عقلي تكيه دارد .آيات قرآن با بيان برهاني ما را به اطاعت از هدايت يافتگاني كه مي توانند هدايتگر باشند و خدا اين وظيفه را بر دوش آنان نهاده است ، سوق مي دهند.
اگر بخواهيم همه آيات و رواياتي را كه با بيان برهاني بر امامت دلالت دارند ، يادآوري كنيم، جواب خيلي طولاني مي شود .
ولايت فقيه  مانند امامت از عقايد و مسائل كلامي است.
همان گونه كه در نبود پيامبر بايد دين خود را از امام بگيريم و اداره دنياي خود را به او بسپاريم ، در دوران غيبت هم بايد احكام دين را از مجتهدان عادل كه نايبان عام امام زمان (عج) هستند ، بگيريم . اداره دنياي خود را به مجتهدي عادل و توانمند كه بهتر از بقيه مجتهدان توان اداره كشور را دارد،  بسپاريم.
اين حكم عقل و شرع است . روايات زيادي از امامان بر اين مطلب دلالت دارد، از جمله روايت زير:
من كان منكم ممن قد روي حديثنا ونظر في حلالنا وحرامنا وعرف أحكامنا فليرضوا به حكما فإني قد جعلته عليكم حاكما فإذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فإنما استخف بحكم الله و علينا رد و الراد علينا الراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله . (7)
هر كس از شما  كه حديث ما را روايت مي كند و اهل نظر در حلال و حرام ما است و احكام را مي شناسد ، به حكومتش رضايت دهيد ،كه او را بر شما حاكم كردم .اگر كسي حكم او را كه به حكم ما حكم كرده ، نپذيرد ، حكم خدا را نپذيرفته و خفيف كرده ؛ حكم ما را رد كرده ؛ رد كننده ما ، رد كننده حكم خدا است . چنين كسي در رديف مشركان است.
نبوت و امامت و ولايت فقيه همه در يك راستا و از مباحث اعتقادي و متكي به برهان محكم عقلي و نقلي و از مسائل روشن و بديهي هستند.

پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 213.
2. نحل (16) آيه 44.
3. بقره ، آيه 129.
4. آل عمران (3) آيه 101.
5. مائده (5) آيه 55.
6. نساء (4) آيه 59.
7. كليني ، كافي ، پنجم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1362 ش ، ج1 ، ص 67.
 

در نشست دوم تاریخ شفاهی حوزه های علمیه مطرح شد؛
در دومین نشست تاریخ شفاهی حوزه های علمیه آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و حجت الاسلام اردوبادی به عنوان نخستین نظریه پردازان کتاب الغدیر مطرح شدند.
آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و حجت الاسلام اردوبادی نخستین نظریه پردازان کتاب الغدیر بودند

به گزارش خبرنگار پاسخگو،دومین نشست تاریخ شفاهی حوزه های علمیه با رویکرد حوزه علمیه نجف و قم با حضور حجت الاسلام والمسلمین یوسفی غروی به عنوان راوی حوادث و دکتر صفری فروشانی به عنوان دبیر نشست در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی برگزار شد.
در این نشست که کارشناسان گروه تاریخ و سایر گروه های علمی مرکز به همراه جمع زیادی از علاقه مندان به مباحث تاریخ شفاهی حوزه های علمیه حضور داشتند، دکتر صفری با اشاره به جلسه نخست، برآمد نشست یکم را آشنایی با فضای نجف از حیث علوم، ادبیات، آیین ها و مباحث جانبی دانست و گفت : در نشست دوم مباحث تاریخی در حوزه نجف را با پرسشهایی از تاریخ نگاری مقدس در این حوزه پی می گیریم.
وی ضمن اشاره به رویکرد حوزه نجف به تاریخ نگاری در قالب معجزه نگاری و مناقب نگاری, تصریح کرد: کتاب وقعه الطف نوشته استاد یوسفی غروی نخستین اثر تاریخ تحلیلی در حوزه نجف است که با رویکرد تحلیلی - انتقادی نوشته شد.
در ادامه استاد یوسفی غروی در پاسخ به این پرسش که حوزه نجف چگونه وارد تاریخ نگاری انتقادی و استنادی شد، گفت: حوزه های علمیه عنایت خاصی به تاریخ عموماً و تاریخ اسلام خصوصاً نداشتند و نگاه به تاریخ را بر اساس همان تسامح در ادله سنن پی می گرفتند که رفته رفته در روزگار معاصر توجه به تاریخ بیشتر شد.
وی با اشاره به علمای معاصر در زمینه تاریخ نگاری از بزرگانی همچون علامه عسکری و سید محسن امین یاد کرد و به دلایل تلاش ایشان جهت نگارش اعیان الشیعه پرداخت.
استاد یوسفی غروی در ادامه افزود: کتابهای تاریخی مفیدی از سوی نویسندگان حوزوی معاصر نجف و لبنان تألیف شد که در میان ایشان سبک ساختار نوشته های مرحوم شرف الدین، حاجی نوری، محدث قمی صاحب منتهی الامال، مرحوم مقرم و شیخ راضی آل یاسین حائز اهمیت است.
وی برگزاری مراسم عاشورا و نوع عزاداری شیعیان آن دوره در نجف را مورد توجه قرار داد.
این استاد حوزه و دانشگاه به جایگاه بلند حله در حفظ امنیت و نقش آن در توسعه دانش به طور عام اشاره کرد و افزود: در پی ریزی فکر نگارش کتاب الغدیر علامه امینی می توان آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آقا سید محمدعلی اردوبادی نویسنده کتاب علی علیه السلام مولود کعبه، را به عنوان نظریه پردازان نگارش این کتاب گراسنگ الغدیر دانست.
در ابتدای این نشست، حجت الاسلام فلاح زاده مدیر علمی مرکز ملی پاسخگوییی به سوالات دینی در قالب نکاتی به چرایی برگزاری این نشست در مرکز ملی و نوع برداشت تاریخ پژوهان از این نشست اشاره کرد.
 

به همت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی برگزار شد؛
نخستین نشست تاریخ شفاهی حوزه های علمیه، با رویکرد حوزه ی علمیه نجف و قم به همت مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی روز چهارشنبه در این مرکزبرگزار شد.
نخستین نشست تاریخ شفاهی حوزه های علمیه، با رویکرد حوزه ی علمیه نجف و قم

به گزارش خبرنگار پاسخگو،نخستین نشست از سلسله نشستهای علمی تاریخ شِفاهیِ حوزه های علمیه، با رویکرد حوزه ی علمیه و نجف روز چهارشنبه سیزدهم آبان در مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی برگزار شد.
در این نشست که دکتر صفری فروشانی به عنوان دبیر جلسه حضور داشت،حجت الاسلام و المسلمین یوسفی غروی، راوی رویدادهای این دو حوزه علمیه بود.
دکتر صفری فروشانی، توضیحات بیشتر درباره موضوع تاریخ شفاهی ارائه نمود و با اشاره به جایگاه تاریخ شفاهی در تاریخ نگاری معاصر گفت: این نوع تاریخ نگاری اهمیت بسیار زیادی برای نویسندگان و پژوهشگران دارد.
وی به بیان برخی از سوابق زندگی و ویژگیهای علمی-اخلاقی-حافظه ای -تاریخی حجت الاسلام و المسلمین یوسفی غروی پرداخت.
سپس حجت الاسلام و المسلمین یوسفی غروی، به بیان رویدادهای سالهای آغازین ورودشان به حوزه علمیه نجف پرداخت و وقایع پیش از رحلت آیت الله بروجردی را مورد  اشاره قرار داد.
وی با بیان ویژگیهای شیوه تدریس و متون ادبی مدارس نجف گفت : در مدارس نجف جریان های مختلف ادبی و علمی فعال بودند که نیاز به واکاوی دارد.
حجت الاسلام والمسلمین یوسفی غروی با اشاره به دسته بندی مدارس و چگونگی مراتب تحصیل و تدریس و پیشینه کتابهای مطرح حوزه ادبیات در مدارس مخلتف نجف افزود: شیوه های متفاوت تدریس در این حوزه که همزمان با رویدادهای تاریخی بود نیز در نوع خود جالب و قابل استفاده است.

در ابتدای این نشست حجت الاسلام فلاح زاده مدیر علمی گروه تاریخ مرکز ملی  پاسخگویی به سؤالات دینی،هدف از برگزاری این نشستها را ارتقای سطح علمی پاسخگویان این مرکز عنوان کرد.
 

 

حجت الاسلام مخدوم
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی از سال ۸۶ برای پاسخ به سوالات پیامکی، تلفنی، اینترنتی و مرسولات پستی آغاز به کار کرد.
 حجت الاسلام مخدوم

این مرکز که زیر نظر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم است، با بهره مندی از ۴۰۰ استاد و طلبه حوزه علمیه، به یکی از بزرگ ترین مراکز دینی در کشور تبدیل شده است، به گونه ای که روزانه به حدود ۱۵ هزار سوال و شبهه از سوی کارشناسان این مرکز دینی پاسخ داده می شود.فعالیت مرکز ملی پاسخگویی در ماههای محرم و رمضان جلوه دیگری پیدا می کند، زیرا میزان سوالات شرعی مردم از این مرکز افزایش قابل توجهی می یابد. افزایش ارتباط مردم با این مرکز در ماه محرم انگیزه ای شد تا با حجت الاسلام علی مخدوم رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی داشته باشیم.
این استاد حوزه و دانشگاه معتقد است که مرکز پاسخگویی به سئوالات دینی در ماه محرم برنامه ویژه ای تدارک دیده و در تلاش است که از کارشناسان بیشتری استفاده کند تا بتواند به حجم انبوه درخواستها و سئوالات مردمی به خوبی پاسخگو باشد.
وی با اشاره به این که سامانه پیامکی این مرکز ۳۰۰۰۹۶۴۰ و سایت اینترنتی آن به آدرس www.pasokhgoo.ir فعال است، افزود: این مرکز علاوه بر مناسبتها در برنامه هایی چون نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نیز حاضر شده و غرفه دایر میکند تا از نزدیک نیز پاسخگوی سئوالات و شبهات دینی مردم باشد.
حجت الاسلام مخدوم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به فرارسیدن ماه محرم گفت: آنچه مسلم است این که مبلغان باید متناسب با خواسته ها و اقتضائات سنی و میزان تحصیلات مخاطبان خود به امر تبلیغ در دهه اول محرم اهتمام بورزند تا بهتر و بیشتر بتوانند به اهداف مدنظر در این باره دست یابند.
وی با اشاره به این که امروز مردم از روحانیت توقعات و انتظاراتی دارند، اظهار داشت: پاسخگویی به نیازها و سؤالات دینی مردم یکی از همین انتظارات است زیرا در نگاه مردم روحانیت لباس پیامبر(ص)  و ائمه هدی(ع) را بر تن کرده و قاعدتاً از حیث گفتار و منش و رفتار باید پا جای پای آن بزرگواران بگذارد.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی همچنین گفت: همان طور که شخص نبی اکرم(ص) به تعبیر امیرالمومنین علی (ع) «طبیب دوار بطبه » بودند، روحانیون مبلغ ما نیز باید خود قبل ازهر چیز دردشناس بوده و با شناسایی نیازهای واقعی مردم به دنبال درمان آنها باشند.
وی با بیان این که مکتب و دانشگاه بزرگ امام حسین(ع) بالاترین سرمایهای است که میتوان از آن در مسیر هدایت و سعادت بخشی به انسانها استفاده کرد، خاطرنشان کرد: ما باید بکوشیم نیازها را در وادی آموزههای ناب حسینی جواب دهیم و به خصوص در رابطه با نسل جوان به هدایت آنها با کشتی نجاتی چون امام حسین(ع) اهتمام بورزیم که خود روشنی بخش ترین چراغ هدایت در هستی است.
این استاد حوزه همچنین در ادامه یادآور شد: البته در کنار این نیازها باید به این مساله توجه داشته باشیم که حوزه فرهنگ و دینداری مردم از جمله عرصه هایی است که باید به شدت مورد توجه قرار گیرد، چرا که غفلت از این حوزه ها باعث وارد شدن خسران بسیاری به باورهای دینی و فرهنگی مردم می شود.
وی با اشاره به نام گذاری سال جاری از سوی مقام معظم رهبری و تاکید بر همدلی و همزبانی ملی بیان داشت: مبلغان و مداحان باید در راستای تقویت وحدت و همدلی ملی حرکت کنند و در عین حال باعث تقویت روحیه امیدواری مردم به نظام و دین و مکتب اهل بیت(ع) باشند.
حجت الاسلام مخدوم اضافه کرد: البته لازمه تحقق این مساله لزوماً توجه به بحثهای سیاسی نیست بلکه آگاهی مبلغان نسبت به نیازهای مردم و ارایه تصویری امیدوار کننده از آنچه پیش روی نظام و مردم است مورد نظر است و جزو بایسته های تبلیغی در محرم و صفر به شمار میرود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر این که باید مراقب رسوخ بدعتها و خرافات در محافل و مجالس عزای حسینی باشیم، تصریح کرد: البته ما در این خصوص با دو رویکرد افراطی و تفریطی روبرو هستیم به این معنی که از یک سو دشمنان مکتب اهل بیت(ع) بسیاری از آموزه های دینی را به دروغ به اسم خرافه و بدعت مورد تردید و تشکیک قرار دهند و در واقع به اسم خرافه به برخی واقعیتهای دینی هجمه وارد می آورند و از سوی دیگر نیز گاهی بر اثر جهالت هایی که رخ می دهد برخی امور که ریشه در واقعیتهای دینی و رفتار و سیره اهل بیت(ع) ندارد به عناوین مختلف و به عنوان آداب و رسوم عزاداری و مداحی شکل می گیرد که هر دوی اینها مذموم و مطرود است.
این استاد حوزه علمیه قم افزود: متاسفانه برخی بدعتها و خرافات در امر مقدس عزاداری اهل بیت(ع) وارد میشود که همین مساله چهره وجیه عزاداریها را خدشه دار کرده و آسیبهایی به اعتقادات افراد وارد میآورد.
وی با اشاره به رسالت بسیار مهم و کلیدی مداحان اهل بیت(ع) و به خصوص وعاظ و سخنرانان در ماههای محرم و صفر اظهار داشت: آنچه که ما امروز نیاز داریم تقویت شور و شعور حسینی با هم است؛ یعنی در کنار توجه به بُعد احساسات و سینه زنی و روضه خوانی که بسیار هم مورد نیاز است باید بصیرت دینی و حسینی مردم نیز روز به روز ارتقا یابد.

از سوی رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی انجام گرفت؛
محضر مبارک حضرت آیت­ الله حاج شیخ یدالله رحیمیان(دام عزه)

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پاسخگو، در این تقدیرنامه آمده است:

محضر مبارک حضرت آیت­الله حاج شیخ یدالله رحیمیان(دام عزه)

توفیق ترویج آموزه­های ناب مکتب اهل بیت (علیهم السلام)، از جمله نعمت ها و الطاف خاصه الهی است  که در روزگار زندگی تنها برای برخی بندگان صالح فراهم می شود. فعالیت های مجدّانه حضرت مستطاب عالی در مسیر ترویج و نشر دین، دینداری، شریعت­ مداری و زدودن غبار تردید  از ساحت ارجمند احکام و باورهای دینی، در قالب پاسخ گویی به پرسش های بندگان خداوند، یادآور مجاهدت های خاندان مکرم آل الله «علیهم صلوات الله» و شاگردان ناب ایشان است. از پرفروغ­ترین شعاع های نورانی خورشیدهای درخشان هدایت و امامت ، دستگیری از دردمندانی است که نسبت به دین خدا و در مسیر سعادت، طالب بیش دانستن معارف الهی هستند.

قریب ربع قرن پاسخ­گویی پیوسته به سؤالات مؤمنان از طریق رسانه، عملی صالح و درخشان  در کارنامه خدمات ارجمند شما به ثبت رسانده است که یکی از ستارگان آسمان رحمانی و ملکوتی خدمات شماست.

و این لوح سپاس، اندک عرض ارادتی نسبت به زحمات پیوسته شما و بیت مکرم و محترمتان می باشد. امید دارم در سایه توجهات حضرت ولی عصر (عج)، وجود مبارک­تان همچنان تابنده و پرفروغ در عزت و سلامت ،روشنگر و راهنمای راه­جویان باشد.

با تشکر
علی مخدوم
رئیس مرکز ملی پاسخ­گویی به سؤالات دینی

چرا به حضرت ابوالفضل(ع) باب الحوائج می‌گويند؟

پاسخ: باب به معناي در و حوائج جمع حاجت است. باب الحوائج يعني درهاي حاجت؛ يعني هر كه حاجتي دارد، مي‌تواند از اين طريق حاجتش را بگيرد.
حضرت ابوالفضل العباس(ع) به جهت اينكه در درگاه خدا مقرب است، باب الحوائج خوانده مي شود، چون مي توان با توسل به آن حضرت، حاجت خويش را گرفت.
قرآن مي‌فرمايد: اولياي خداوند با اذن و رضايت پروردگار مي‌توانند مشكل گشا و باب الحوايج مردم باشند.(۱) البته عنوان باب الحوائج اختصاص به حضرت عباس(ع) ندارد، بلكه همه معصومان(ع) و برخي از اوليا باب الحوائج هستند؛ زيرا آنان در اثر تقوا و عبوديت، لياقت اين مقام را كسب كرده اند، ولي آنچه در عرف شهرت يافته، آن است كه تنها به بعضي عنوان باب الحوائج اطلاق شده كه حضرت عباس(ع) نيز در زمره آنان است.
از سويي دليل خاصي وجود ندارد كه چرا عنوان: باب الحوائج بر افراد خاص اطلاق مي گردد. البته ابوالفضل العباس(ع)، از لياقت و شخصيت بالايي برخوردارند. شاید علت اين كه چنين مقامي به حضرت ابوالفضل داده شده است، به خاطر ايثار و فداكاري ایشان باشد، چون عبد صالح و مطيع خدا است، از اولي الامر پيروي كرد و دنيا را به آخرت فروخت و چنين مقامي پيدا كرد. در راستاي مقام بلند ابوالفضل العباس(ع) است كه از او به عنوان عبد صالح ياد شده است: " السلام عليك ايّها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لأميرالمؤمنين".(۲)

پي نوشتها:
۱. بقره (۲)، آيه ۲۵۵؛ انبيا (۲۱) آيه ۲۸.
۲ .مفاتيح الجنان، ص۴۳۵.

پیامبر این مسأله را کتمان می‌کرد و برای کسی بازگو نمی‌کرد. طبق این روایت جبرئیل برای اولین بار این خطاب را به کار برد.

یکی از القاب و عناوینی که همواره مسلمانان از صدر تاریخ تا کنون برای پیامبر اکرم (ص) به کار می‌برند لقب «رسول‌ الله» است، اما اینکه چه کسی برای نخستین مرتبه حضرت محمد (ص) را یا رسول الله خطاب کرد را در ادامه می‌خوانید:
بر اساس آنچه در روایات آمده، اولین بار جبرئیل امین حضرت محمد (ص) را «رسول الله» خطاب کرد، راوندی در کتاب «قصص الانبیاء» روایتی از علی بن ابراهیم بن هاشم که از راویان مورد اطمینان و مورد وثوق است، نقل کرده و علامه امینی نیز آن را در جلد هجدهم «بحارالانوار» آورده، این است که پیامبر گرامی اسلام در سن سی و هفت سالگی قبل از اینکه به پیامبری مبعوث شوند،‌ در خواب می‌دید که در حال چوپانی است و شخصی نزد او آمده و می‌گفت: «یا رسول الله»! حضرت از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: من جبرئیل هستم! خدا مرا فرستاده تا تو را به عنوان رسولش قرار دهم! پیامبر این مسأله را کتمان می‌کرد و برای کسی بازگو نمی‌کرد. طبق این روایت جبرئیل برای اولین بار این خطاب را به کار برد.
بعد از مبعوث شدن حضرت محمد به نبوت، تمامی علاقه‌مندان به آن حضرت، از جمله امیرالمؤمنین (ع) آن حضرت را با کلماتی مانند یا رسول الله خطاب می‌کردند. اما بعضی از مسلمانان که قدر پیامبر اکرم (ص) را نمی‌دانستند و مؤدبانه ایشان را صدا نمی‌زدند. در کوچه‌ها راه می‌رفتند و انگار هم‌پایه خودشان را مورد خطاب قرار داده باشند یا محمد، یا محمد، می‌گفتند، پس خدای سبحان این بی‌احترامی را تاب نیاورد و فرمود: صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید؛ «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضا». (آیه ۶۳ سوره مبارکه نور)
قرآن مجید در آیات ۶۲ و ۶۳ سوره مبارکه «نور» از مسلمانان خواسته تا در موقعی که می‌خواهند پیامبر (ص) را مورد خطاب قرار دهند، رعایت احترام شأن و مقام والای ایشان را بنمایند، بعد از نزول این آیه همه مسلمانان موظف شدند تا حضرت را با احترام یاد کنند و زیباترین اسم برای آن حضرت «رسول الله» بود، به طوری که حضرت زهرا دختر گرامی آن حضرت نیز با این اسم پدر بزرگوار خود را صدا می‌زد. اما پیامبر (ص) به او فرمود: من دوست دارم با کلمه «پدر» (اب) مرا صدا کنی!

نظرات مراجع عظام در این خصوص مخالف است که در پاسخ اشاره اشاره است

پاسخ طبق نظر:
آیت الله خامنه ای و آیت الله مکارم شیرازی: اگر سرمایه به مقداری باشد که با دادن خمس آن نمی تواند با باقی مانده سرمایه مطابق شأن خود کار کند و کارکردن با بقیه، هزینه زندگی او را تأمین نمی کند، سرمایه خمس ندارد؛ اما اگر سرمایه به مقداری باشد که با دادن خمس با باقی مانده آن می تواند هزینه زندگی را تأمین کند بر سرمایه خمس تعلق می گیرد و باید خمس سرمایه را بدهد. ولی اگر با دست‌گردان کردن می تواند پرداخت کند، باید پرداخت نمایید.(۱)
به نظر آیت الله شبیری زنجانی: سرمایه ای که مورد نیاز انسان است و با کمتر از آن زندگی او در حد آبرو و شئونش اداره نمی شود، خمس ندارد.(۲)
به نظر آیت الله سیستانی: سرمایه خمس دارد اما اگر سرمایه کم باشد و با دادن خمس با باقی مانده آن نمی تواند زندگی را اداره کند، در این صورت باید با مرجع تقلید یا نماینده مرجع تقلید خود دست‌گردان کند و خمس آن را کم کم و به تدریج پرداخت کند.(۳)
به نظر آیت الله وحید خراسانی: به سرمایه خمس تعلق می گیرد: اگر سرمایه به مقدار واقی برای کارکردن باشد به فتوی خمس دارد و اگر به مقداری باشد که با دادن خمس، کارکردن با باقی مانده آن کفایت امور زندگی را نکند به احتیاط واجب باید خمس سرمایه پرداخت شود. (در احتیاط واجب می توان به مرجع دیگری که بعد از مرجع تقلید اعلم باشد و فتوی بر عدم وجوب خمس داشته باشد رجوع نمود.)

پرسش: حضرت عبدالعظيم حسني كه بود و كجا مي زيست و چه مقامی برای او در روایات بیان شده است؟

حضرت عبدالعظيم بن عبداللّه بن علي بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي بن ابي طالب، از بزرگان روات و علما و صاحب ورع و تقوا است و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادي (ع) و احاديث بسيار از ايشان روايت كرد. در منزلت و مقام وي آمده است كه مردي از اهل ري به خدمت حضرت علي بن محمد النقي امام هادي (ع) رفت. حضرت پرسيد: كجا بودي؟ او گفت: به زيارت امام حسين(ع) رفته بودم. امام فرمود: اگر قبر عبدالعظيم را كه نزد شما است زيارت مي كردي مانند كسي بودي كه امام حسين (ع) را زيارت كرده باشد. (۱)
احمد بن خالد برقي مي گويد: عبدالعظيم حسني از دست حاكم و سلطان زمان خودش فراري شد و در خانه مردي از شيعيان در ري پنهان شد. در آن خانه عبادت مي كرد و روزها روزه مي گرفت و شب ها به عبادت مي پرداخت و مخفيانه از خانه براي زيارت قبري كه نزديك محلّ سكونت وي بود، بيرون مي رفت و مي گفت : اين قبرِمردي از فرزندان موسي بن جعفر است. كم كم خبر ايشان در بين شيعيان پخش شد و گروه گروه به ديدار حضرت عبدالعظيم مي آمدند. شخصي از شيعيان پيامبر را در خواب ديد كه فرمود: مردي از فرزندان من نزد درخت سيب درباغ عبدالجبار بن عبدالوهاب دفن خواهد شد. حضرت عبدالعظيم مريض شد و بعد از مدتي فوت كرد و در جيب لباسش نوشته اي يافتند كه در آن نوشته بود: من ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبداللّه بن علي بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي بن ابي طالب (ع) هستم. (۲)
حضرت عبدالعظيم از نوادگان حضرت امام حسن(ع) مي باشد و از اصحاب امام جواد و امام هادي (ع) بود و عقايد خود را بر امام هادي (ع) عرضه داشت و امام او را تأييد كرد. مناسب است ما اين روايت را نقل كنيم. شيخ صدوق (ره) و غير ايشان از جناب عبدالعظيم روايت كرده اند كه فرمود: بر آقاي خودم، حضرت امام هادي (ع) وارد شدم. چون مرا ديد فرمود: مرحبا به تو اي ابوالقاسم! تو وليّ ما هستي. عرض كردم : اي فرزند رسول خدا! مي خواهم دين خود را بر شما عرضه كنم. اگر مورد پسند شما است تأييد بفرماييد و اگر ناپسنداست راهنماييم كنيد.
من عقيده دارم خدا، واحد و يگانه است و مثل و مانندي ندارد و جسم و صورت و عرض و جوهر نيست، بلكه پديدآورنده اجسام و صورتهاست. پروردگار و مالك هر چيزي است. او مالك و صاحب هر چيزي است.
عقيده دارم محمد(ص) پيامبر و رسول و آخرين آنان است و بعد از او پيامبري نخواهد بود و تا روز قيامت دين آن حضرت اسلام خواهد بود و شريعت ديگري نخواهد بود.
عقيده دارم امام و خليفه و وليّ امر بعد از پيامبر(ص) اميرالمؤمنين (ع) و بعد از آن حسن (ع) و بعد حسين (ع) و علي بن الحسين و بعد محمد بن علي و سپس جعفر بن محمد و بعد موسي بن جعفر و بعد علي بن موسي و سپس محمد بن علي است و بعد شما را امام مي دانم.
حضرت فرمود: بعد از من پسرم حسن و بعد از او مهدي (ع) خواهد بود كه كسي او را نمي بيند و از نظرها غائب خواهد بود و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد پس از اين كه پر از ظلم و جور شده باشد.
گفتم : عقيده دارم دوست ايشان دوست خداست و دشمن ايشان دشمن خدااست و اطاعت ايشان واجب ومعصيت اينان معصيت خدا است.
عقيده دارم معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و ميزان حق است و قيامت خواهد آمد و همه زنده خواهيم شد.
پس امام هادي (ع) فرمود: اي ابوالقاسم! به خدا اين است دين پسنديده ثابت. بر همين اعتقاد بمان. خداوند تو را براين اعتقاد محافظت كند. (۳)
حضرت عبدالعظيم (ع) در حدود سال ۲۵۰يا ۲۵۲از دنيا رفت. (۴)

پي نوشت ها:
۱.شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج ۱ ص ۲۴۶.
۲.الخوئي، معجم رجال الحديث، ج ۱۰ ص ۴۶.
۳.منتهي الآمال، ج ۲ ص ۳۹۲.
۴.محمد جواد نجفي، ستارگان درخشان، ج ۴ ۲۱۹.۲

صفحه‌ها