آيات و سوره ها

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و احترام با توجه به اینکه درحال حاضر برای سفراز هواپیما وقطارکه هم راحت وهم سریع میباشداستفاده میگردد ایا لازم هست که نماز بصورت شکسته خوانده شود و روزه ماه هبارک رمضان را نگرفت و با توجه به پیشرفت علم در این موردمراجع محترم لزومی برای تغییرات میبینند یا خیر؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از آياتي كه درباره‌ نماز و روزه نازل شده استفاده مي‌شود كه اين احكام از مسافر، به جهت آسان گرفتن و آسايش وي بوده است. در آيه 185 بقره آمده است: «...فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيامٍ أُخَرَ يرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيسْرَ وَلاَ يرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ... ؛ ...پس هر كس ماه رمضان در شهر و وطن خود باشد، بايد روزه بگيرد و هر كس بيمار يا مسافر باشد، در ايام ديگر روزه بگيرد. خدا آساني را براي شما اراده كرده و مشقت و سختي را از شما نخواسته است...». نيز در مورد نماز در سوره نسا آيه 101 آمده است : وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيسَ عَلَيكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ ....؛ و هنگامي كه سفر كنيد گناهي بر شما نيست كه نماز را كوتاه بخوانيد.
خداوند منّت گذارده و حكم امتناني براي مسافر وضع و هديه كرده است. رد كردن و برگرداندن هدية الهي،‌خلاف ادب است. بنابراين عقل سليم تجويز نمي‌كند كه بر خلاف خواستة خداوند در سفر نماز را تمام بخواند و يا روزه بگيرد امّا اگر كسي بر خلاف اين حكم عمل كند،‌يعني مسافر در سفر نماز را چهار ركعتي بخواند ويا روزه بگيرد،‌ صحيح نيست، به دليل رواياتي كه وارد شده است كه كوتاه خواندن نماز در سفر يك نوع تخفيف الهي است و ادب اقتضا مي‌كند كه انسان اين تخفيف را رد نكند و نسبت به آن بي اعتنايي به خرج ندهد در روايات اهل سنت از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده كه در باره نماز قصر فرمود : صدقة تصدق الله بها عليكم فاقبلوا صدقته . (1) (اين هديه اي از خداوند است آن را بپذيريد .)
نظير اين حديث از طريق شيعه نيز آمده است امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل مي‌كند كه فرمود : «افطار در سفر و نماز قصر از هداياي الهي است كسي كه از اين كار صرف نظر كند هديه الهي را رد كرده است» .(2)
امام باقر(ع) فرمود: «گروهي با پيامبر در ماه مبارك رمضان در سفر بودند. پيامبر در سفر روزه نگرفت، ولي برخي از همراهان روزه گرفتند. پيامبر(ص) فرمود: « اينان تا روز قيامت از نافرمانان خواهند بود».(3)
امام صادق(ع) فرمود: «خدا تصدّق كرده بر مريض و مسافر كه روزه نگيرند. آيا پسنديده است كه صدقة خدا برگردانده شود؟!‌»(4)
امّا اين كه در زمان ما مسافرتها آسان شده و در مدت كمي يك مسافرت هشت فرسخي انجام مي‌شود و هيچ خستگي در مسافر احساس نمي‌شود، بنابراين روزه گرفتن در مسافرت مشكل نيست،‌جوابش اين است كه: علّت و فلسفة واقعي احكام شرعي بر ما معلوم نيست. در روايات حكم تقصير نماز و روزه نگرفتن را بر سفر هشت فرسخي مبتني كرده، چه مسافر خسته شده و چه خسته نشده باشد. بنابراين ملاك در قصر و اتمام و افطار روزه، خستگي و عدم آن نيست، گرچه نوع سفر حتي با وسايل سريع السير خسته كننده است. ملاك مقدار مسافت است. اگر ما ملاك را خستگي و عدم خستگي بگيريم، چه بسا افرادي با شتر مسافرت بيست فرسخ انجام مي‌دهند، ولي خسته نمي‌شوند؛ برعكس افرادي دو فرسخ مسافرت مي‌كنند و خسته و كوفته مي‌شوند. پس ملاك بر اساس روايات پيمودن مسافت شرعي يعني هشت فرسخ است. هر كس اين مقدار مسافت را چه در يك روز يا در چند دقيقه بپيمايد، ‌نمازش شكسته خواهد بود و روزه را بايد افطار كند.(5) به عبارت ديگر: گرچه يكي از عوامل اين حكم آسان گرفتن بربندگان است، امّا قرائن نشان مي‌دهد كه اين عامل، تنها عامل نمي‌باشد،‌زيرا كسي كه با خستگي زياد به مقصد رسيده، ‌در همان زمان كه به مقصد مي‌رسد، اگر قصد ده روز اقامت كند، ‌نمازش تمام است و روزه هم در شرايط وجوب، واجب خواهد بود. پس ملاك در سقوط روزه و شكسته شدن نماز تنها خستگي نيست.
پي­نوشت­ها:
1. سنن بيهقي، ج 3، ص 134 .
2. تفسير نمونه، ج4، ص 97؛ به نقل از وسايل الشيعه، ج 5، ص 540 .
3. وسائل الشيعه، ج 7، ص 124.
4. همان.
5. تفسير الميزان، ج 2، ذيل آية‌بقره،‌ص 11.

منظور قرآن از ایات 51 و 52 سوره احزاب چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
گفته‏اند آيه 52 پس از جريان تخيير نازل شد. و در واقع پاداش انتخاب و اختيار زنان پيامبر بود، که دوام همسري با ايشان با وجود اوضاع سخت، آن زندگي را پذيرفتند. خداوند براي قدرداني از آن ها ازدواج پيامبر با زنان ديگر را منع کرد.ا
با نزول اين آيه جز همسران، ديگر زنان بر حضرت حرام شدند، که سبب خوشحالي همسران شد. بنابراين، آيه منتي بر همسران آن جناب مي‏باشد، که شايد به خاطر قدرداني از انتخاب درست آنها است.
در آيه 50 همين سوره پس از بيان زناني که بر پيامبر حلال شمرده شده، ايشان حق ازدواج با آن ها را دارد، مي‏فرمايد:
لکيلا يکون عليک حرج؛ حلال شمردن‏ها و اجازه دادن‏ها براي برداشتن سختي و مشکل از تو است، نه براي خوشگذراني و رعايت هواي دل تو!
علاوه بر اين، در آيه اجازه ازدواج‏هاي مکرر به پيامبر با عنوان «نبوت» داده شده است، هم در ابتداي آيه از حضرت با عنوان «نبي» ياد کرده: «يا ايّها النبيّ ...» هم پس از بيان حلال بودن موهوبه مي‏فرمايد: «إنْ اراد النبيّ أنْ يستنکحها». بدين جهت مخاطب را با عنوان «نبي» خطاب کرد تا اعلام کرده باشد اگر به ايشان اجازه ازدواج‏هاي متعدد داده‏ايم، به خاطر رعايت وجهه نبوت ايشان است و در جهت پيشبرد اهداف نبوت مي‏باشد، نه به جهت رعايت هواي دل پيامبر!
چقدر فرق است بين بيان قرآن و بيان آنان که پيامبر را از دايره تنگ چشم خود مي‏بينند! خداوند مي‏فرمايد: اي رسولِ ما، تو براي مصالح اسلام و مسلمانان، نيز انجام بهتر وظايف رسالت و نبوت، لازم مي‏بيني با افرادي ازدواج کني و ما بر مسلمانان در مورد ازدواج، احکام محدودکننده نازل کرده‏ايم اما محدوديت‏ها را از تو برمي‏داريم و اجازه مي‏دهيم براي انجام بهتر رسالت و نبوت و رعايت مصالح اسلام و مسلمانان، آزاد باشي و به مشکل و بن‏بست گرفتار نشوي.
هنگامي هم که مي‏خواهد در مورد ازدواج پيامبرش محدوديت ايجاد کند مي‏فرمايد:
از اين به بعد حق ازدواج جديد و جايگزين کردن همسرانت با همسر جديد را نداري، اگر چه [به فرض محال] از زني هم خوشت بيايد.
در اين جا با آوردن حرف شرط «لو» (که امتناعي و محالي است) اعلام مي‏کند که رسول خدا به هيچ زني دلبسته نمي‏گردد، زيرا دلبسته خداست . پروردگار همه قلبش را فرا گرفته، جز به خدا و اراده و امر او تعلق خاطر ندارد اما اگر از آن پس، به فرض محال به زني متمايل شود، حق ازدواج با او را ندارد.
ازدواج‏هاي رسول خدا هيچ کدام از روي دلدادگي نبوده، خداوند در اجازه هاي وسيع دادن به حضرت، در صدد برآوردن خواهش دل پيامبر نبوده، بلکه به جهت رعايت مصلحت اسلام و مسلمانان، به ايشان آزادي عمل داده است.
آزادي و اختيار پيامبر در معاشرت با همسران
علاوه بر اينکه به پيامبر در مورد ازدواج، اجازه و اختيارات ويژه عطا شد، در ارتباط با معاشرت با همسرانش نيز، به ايشان اختيارات فراواني عطا شد، که ديگران از آن بي‏بهره‏اند. قرآن مي‏فرمايد:
«از زنان خود، هر کدام را که مي‏خواهي، در نوبت مؤخر دار. هر کدام را مي‏خواهي، با خود نگه دار . اگر از آن ها که دور داشته‏اي، يکي را بطلبي، بر تو گناهي نيست. آنان نيز در اين گزينش و اختيار بايد شادمان و چشم‏روشن باشند.به آنچه بدانان ارزاني مي‏داري، خشنود گردند . خداوند مي‏داند که در دل‏هاي شما چيست . خدا دانا و بردبار است.»
چون رسول خدا تربيت‏يافته حق تعالي است و اراده او در اراده خداوند محو شده، خود را مختص پروردگار گردانيده، خداوند نيز او را عبد برگزيده خود قرار داده، رسالت عظيم بر عهده وي نهاده است، پس بايد اختيارات ويژه در خانواده و اجتماع داشته باشد.
خداوند ابتدا همسران را بين پذيرفتن همسري پيامبر (با همه مشکلات و محدوديت‏هايي که دارد) يا طلاق و جدايي مخيّر کرد. حالا که آنان همسري را برگزيده‏اند، اعلام مي‏کند پيامبرش در مورد آنان آزادي عمل کامل دارد . همسران بايد بدانند که اين آزادي عمل، دستور خداوند است، پس بدان راضي و چشم‏روشن باشند.
رسول خدا با وجود اين اجازه ويژه سعي بسيار داشتند در ارتباط با همسران، عدالت را رعايت کنند . با وجود اينکه اختيار تمام داشتند اما بر خود سخت مي‏گرفتند. عدالت را در نهايت درجه ممکن، در حق آنان رعايت مي‏کردند

سلام. میخواستم در مورد سوره کهف و داستان ذوالقرنین سوال کنم . اینکه خورشید به داخل چشمه ای غروب کرد؟ این اصلا از لحاظ علمی قابل قبول نیست.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آيه مذکور به شرح زير است:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ ؛(1)
تا به غروبگاه آفتاب رسيد .(در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسّم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گل‏آلودى فرو مى‏رود.
چرا چيزي در ذهن خود به نام قرآن يا اسلام و...درست مي کنيد، بعد آن را مخالف علم خوانده و بدان مي تازيد؟
در آيه بالا کجا گفته شده: "خورشيد در چشمه اي گلي غروب کرد" تا بعد اشکال کنيد که اين مخالف علم است؟
ذوالقرنين بنا بر اين آيه در سفرش به مغرب زمين، به جايي مي رسد که خورشيد به هنگام غروب گويا در دريايي که لجن سياه دارد، فرو مي رود.
در عربي به دريا هم "عين" گفته مي شود. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه نوشته :
" مقصود از اينكه فرمود" آفتاب را يافت كه در دريايى لجن‏دار غروب مى‏كرد" اين است كه به ساحل دريايى رسيد كه ديگر ما وراى آن خشكى اميد نمى‏رفت، چنين به نظر مى‏رسيد كه آفتاب در دريا غروب مى‏كند چون انتهاى افق بر دريا منطبق است. بعضى هم گفته‏اند: چنين چشمه لجن‏دارى با درياى محيط، يعنى اقيانوس غربى، كه جزائر خالدات در آن است، منطبق است . جزائر مذكور همان جزائرى است كه در هيات و جغرافياى قديم مبدأ طول به شمار مى‏رفت، بعدها غرق شده و فعلا اثرى از آن ها نمانده است.
جمله" فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ" به صورت" عين حامية" يعنى حاره (گرم) نيز قرائت شده ؛ اگر اين قرائت صحيح باشد ،درياى حار با قسمت استوايى اقيانوس كبير كه مجاور آفريقا است ،منطبق مى‏گردد، بعيد نيست كه ذو القرنين در رحلت غربيش به سواحل آفريقا رسيده باشد."(2)
اين که خداوند فرموده:" وجدها تغرب" يعني او به در کنار ساحل درياي پهناوري رسيده که انتهاي آن معلوم نبوده و براي نگاه کننده اين طور به نظر مي رسيده و اين طور مي يافته که خورشيد در آن درياي گل آلود يا در آن درياي گرم غروب مي کند.
حالا کجاي اين مخالف علم است؟
بنا بر اين که منظور از ذوالقرنين کوروش هخامنشي باشد، در باره سفر غربي او گفته اند:
اما سيرش به طرف مغرب همان سفرى بود كه براى سركوبى و دفع" ليديا" كرد كه با لشگرش به طرف كورش مى‏آمد، آمدنش به ظلم و طغيان و بدون هيچ عذر و مجوزى بود. كورش به طرف او لشگر كشيد و او را فرارى داد، تا پايتخت كشورش تعقيبش كرد، پايتختش را فتح نموده او را اسير نمود، در آخر او و ساير ياورانش را عفو نموده ،اكرام و احسان شان كرد با اينكه حق داشت كه سياست شان كند و به كلى نابودشان سازد.
انطباق اين داستان با آيه شريفه" حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ- كه شايد ساحل غربى آسياى صغير باشد- روشن است.(3)
در هر حال ذوالقرنين(هر کس که بوده) سفري به غرب داشته و به ساحل دريا رسيده ، در آن جا چون آن دريا پهناور بوده و انتهايش معلوم نبوده ،به نظر مي رسيد خورشيد در دريا غروب مي کند.

پي نوشت ها:
1. کهف(18)آيه86.
2. ترجمه الميزان،ج13،ص499.
3. همان، ص539.

با سلام وخسته نباشید خدمت شما می خواستم درباره حل شدن مشکل مالیه قبل ازدواج در بعد ازدواج آیا حدیث وآیه هایی وجود دارد اگر وجود دارد لطفا آنها بیان کتید. با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر منظور شما اين است که آيا مشکل مالي فقير با ازدواج حل مي شود؟ بايد عرض کنيم که در قرآن و روايات پيامبر و معصومين چنين توصيه اي مي بينيم و اين توصيه با عقل و منطق هم جور در مي آيد زيرا خداوند مال و روزي را در تلاش و کوشش معقول و صحيح قرار داده و انسان با ازدواج احساس تعهد بيشتر مي کند و براي کسب روزي حلال بيشتر تلاش مي نمايد و مال خود را با دقت بيشتري مصرف مي کند و از ريخت و پاش هاي بي حساب خودداري مي ورزد و احتمال توانمند شدن او از نظر مادي بيشتر مي شود علاوه بر اين که عوامل ناپيداي خلقت هم به امر خدا در جهت به سامان رسيدن انسانهاي صالح اند و ازدواج از اعمال صالح مي باشد.
در قرآن مي فرمايد:
وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏(1)
عَزبهايتان را و غلامان و كنيزان خود را كه شايسته باشند همسر دهيد. اگر بينوا باشند خدا به كرم خود توانگرشان خواهد ساخت، كه خدا گشايش‏دهنده و داناست‏.
رسول خدا فرمود: هر کس از ترس فقر ازدواج نکند، به خدا بدگماني کرده بعد آيه فوق را تلاوت کرد.(2)
در روايت ديگري راوي گويد امام صادق فرمود: . فردي نزد رسول خدا رسيد و از فقر و نداري شکايت کرد و پيامبراو را به ازدواج امر کرد . او هم ازدواج نمود و گشايش روزي يافت. .(3)
اسحاق بن عمار گويد:به امام صادق عرض کردم: مردم از رسول خدا روايت کنند که مردي نزد ايشان شکايت ناداري آورد و ايشان وي را امر به ازدواج کرد و او ازدواج کرد و سال بعد هم شکايت ناداري آورد و باز هم رسول خدا او را به ازدواج امر کرد و او هم ازدواج نمود و سال سوم هم که از همين ناداري شکايت آورد، باز هم رسول الله ايشان را به ازدواج امر کرد. آيا اين حديث درست است؟ امام صادق فرمود: آري اين حق است و رزق و روزي با زن و عيال است.(4)
پي نوشت ها:
1. نور(24)آيه32.
2. البرهان ،ج4،ص63.
3. کنز الدقائق،ج9،ص290.
4.همان.

بسم الله الرحمن الرحیم.من دانشجوهستم وبرای من خیلی مهم که نظروتفسیر امام خمینی(ره) درمورداین ایه ازقران چیست؟(این سوال راپرسیدم برای اینکه هرچه میگردم پیدا نمیکنم)

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛کلمه"الشجره الملعونه" در آيه 60 سوره اسرا آمده است.
اما منظور از آن چيست؟ بين مفسران اختلاف است. بعضي آن را درخت زقوم دانسته اند که در جهنم مي رويد(1). بعضي آن را شجره خبيثه ريا شمرده اند . در قرآن کلمه توحيد به شجره طيبه و کلمه شرک که مادر و اصل همه خباثت ها است، به شجره خبيثه تشبيه شده است.(2)
علامه طباطبايي با توجه به سياق آيات مي فرمايد: منظور از شجره ملعونه نسل و جمع به هم پيوسته اي است که در قرآن لعن شده ، باعث فتنه و گمراهي مي شوند .با توجه به اين که در قرآن مشرکان و اهل کتاب و منافقان لعن شده، مشرکان و اهل کتاب توان به فتنه انداختن مسلمانان را در زمان نزول آيات و بعد از آن نداشتند، منظور را شجره نفاق و منافقان دانسته است.(3)
در روايات هم شجره ملعونه بر"بني اميه" که نسل نفاق در اسلام بودند، اطلاق شده است.(4)
در آثار امام سخني در تفسير اين آيه نيافتيم، ولي در بعضي از آثار به شجره شرک و انانيت اشاره کرده است:
"هجرت كن از رجس ظاهرى به تنظيف بدن و لباس و به تخليه جوف از اذاى رجز شيطان، كه فضول مدينه فاضله است؛ از رجس باطنى، كه مفسد مدينه عظما و أم القرى است، به تخليه تامه و تصفيه كامله؛ و از اصل اصول و شجره ملعونه خباثت، به هجرت از انّيّت و انانيّت و ترك غير و غيريت"(5)
"عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. اگر براى خدا نيست، ترك آن اظهار كند كه اين «سمعه» ، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمى‏فرمايد و امر مى‏فرمايد در سجّين قرار دهند."(6)
پي نوشت ها:
1. انوار التنزيل،ج3،ص260.
2.ابراهيم(14)آيه26.
3. ترجمه الميزان،ج13،ص190.
4.همان،ص204-206.
5. سر الصلوة ،ص54 .
6. شرح چهل حديث،ص 52.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها