فهم و تفسير قرآن

من دوست دارم که قرآن را بفهمم وفهم قرآنی داشته باشم.چکار کنم؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
براي فهم قرآن، علاوه بر مقدماتي که لازم است و در جاي خود بيان شده، روش هايي بايد لحاظ شود از جمله:
1.بايد براي فهم صحيح آيات، آيه را در مجموعه قرآن ديد و مطالعه کرد زيرا قرآن يک مجموعه به هم پيوسته است که بعضي از آن مفسر بعضي ديگر است . همه آيات در يک راستا و همساز با هم مي باشند . هيچ آيه اي با آيات ديگر ناهمخواني ندارد . تناقض و تنافي در آن نيست.
2. بايد بر سنت کلامي و تفسيري پيامبر و امامان احاطه خوبي داشت، زيرا پيامبر و امامان در کلام و عمل، مفسر و مبين و معلم قرآن هستند.
3. همراستا دانستن قرآن و عقل در معارف و حقايق، زيرا هر دو از جانب خدا هستند . مؤيد و مصدق يکديگرند.
4. در قرآن آياتي محکم و مرجع و اصل و اساس هستند . بقيه آيات را که متشابهات هستند، بايد با ارجاع به محکمات فهميد . اين از روش هاي اصولي در فهم قرآن است.
5. روايات زيادي در بيان مصاديق وارد شده ، براي فهم درست قرآن بايد اين اصل اساسي را مدنظر داشت که روايات از باب تطبيق و جري است . نبايد کليت آيه را فراموش کرد و آن را در مصاديق محدود نمود.
براي آگاهي از روش هاي فهم قرآن به کتاب هاي زير مراجعه کنيد:
مباني و روش هاي تفسيري، محمد کاظم شاکر
روش شناسي تفسير قرآن
کليد هاي فهم قرآن
تفسير و مفسران
مقدمه ترجمه الميزان از آيت الله جوادي آملي
مقدمه تفسير تسنيم از آيت الله جوادي آملي

با سلام. در آیه ی 59 سوره احزاب آمده که حجاب برای این بهتر است که شناخته شوند و از برده ها جدا باشند.تا اذیت و آزار نشوند.حتی در روایات داریم که امام باقر کنیزی را که در حال نماز بود و باحجاب بود را زدند(فضربها)که چرا حجاب دارد.من واقعا گیج و سر در گم هستم.هرچه فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم.آخر چرا؟چرا نباید برده ها حجاب داشته باشند در صورتی که به خاطر بی حجابی آنها افراد هرزه آنان را مورد آزار قرار می دادند و قران می فرماید زنان مومن حجاب داشته باشند تا مورد اذیت قرار نگیرند.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آيه 59 احزاب به شرح زير است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما؛
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آن ها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
در مورد اين آيه دو تفسير هست :
گروهي گفته اند: به زنان مومن آزاد بگو هنگام بيرون رفتن از خانه با پيچاندن چادر بر خود به ديگران نشان دهند که زن آزاد هستند . از کنيزان نيستند تا مورد آزار قرار نگيرند زيرا وقتي چادر بر خود پيچيده باشند، افراد مي فهمند که اينان کنيز نيستند.
گروه دوم گفته اند:اي زنان به هنگام خروج از منزل با پوشيدن چادر بر خود، عفت و حياي خود را نشان دهيد تا ديگران شما را به عفت و حيا و پاکي بشناسند . بدانند اهل بي بند و باري نيستيد . در مورد شما طمع نکنند و مزاحم نشوند.
بسياري از مفسرين تفسير دوم را برگزيده اند ،ولي تفسير اول هم با توجه به توضيحي که در مورد وضعيت جامعه مي دهيم، صحيح است.
در جامعه آن روز کنيزان را به فحشا سوق مي دادند. تربيت آن جامعه بر اين مبنا بود که کنيزان در خدمت عياشي صاحبان شان باشند . بسياري از افراد کنيزان خود را به فحشا مي کشاندند . از اين راه به درآمد زايي مي پرداختند و...؛ با توجه به اين تربيت، غالب کنيزان اهل فحشا و بي بند و باري بودند . جوانان و افراد عياش نيز به راحتي به خود اجازه ارتباط پيدا کردن با آنان را به خود مي دادند .اين در آن جامعه هيچ قبحي نداشت.
قرآن از سويي از واداشتن کنيزاني که عفت مي طلبند به فحشا، نهي مي کند:
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحيم؛‏(1)
كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد، اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! هر كس آن ها را (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد،) خداوند بعد از اين اجبار آن ها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد!)
از طرف ديگر هم به زنان مؤمني که مي خواهند از آزار افراد هرزه در امان بمانند ، توصيه مي کند که چون کنيزان هرزه و بي بند و بار، بي پوشش بيرون مي آيند و افراد هرزه دنبال آن ها هستند، شما پوشش برداريد تا از کنيزان هرزه متمايز گرديد.
البته اين دستور منع کنيزان عفيف از داشتن پوشش نيست همچنان که آيه منع از واداشتن کنيزان به فحشا، جواز واداشتن در باره ديگر کنيزان نيست. کنيزان اهل فحشا را کسي به فحشا وادار نکرده تا او را از وادار کردن منع کنيم بلکه بايد کنيزان تربيت شوند تا از فحشا دست بکشند.
بنا بر اين مناسب است تا زماني که اين تربيت حاکم نشده، زنان مؤمن (اعم از کنيزان عفيف و زنان آزاد مؤمن) را به متمايز کردن خود از اين گروه سوق داد.
کنيزان و بردگان با توجه به روايات به طور کلي در احکام و وظايف و حقوق و کيفر با افراد آزاد فرق داشتند. فرق ها هم حکمت ها و مباني محکم داشت.
تفاوت کنيز با زن آزاد در حجاب اين است که بر کنيز واجب نيست که سرش را بپوشاند، نه اين که از سر پوشاندن آن ها منع شده باشد. شهيد مطهري در علت تفاوت مي فرمايد: ظاهرا سر مطلب ،خدمتکاري آن ها است.(2)
يعني چون معمولا کنيزان کارهاي داخل و خارج از خانه را انجام مي دادند و مرتب در فعاليت بودند ، براي اينکه در اين زمينه راحت تر باشند ،اين تکليف از آنان برداشته شده است.
يکي از فلسفه هاي حجاب اين است که جلوي خود نمايي و جلوه گري زن را بگيرد.از آن جا که کنيزان معمولاً کار مي کردند و به سر و صورت خود رسيدگي نمي کردند ، آشکار بودن موي شان نبايد چندان نقشي در جلب توجه نگاه مردان و جلوه براي مردان داشته باشد . از آن روزگار نقل نشده که مردم پيش اولياي دين آمده باشند و بگويند که آشکار بودن موي کنيزان سبب فساد و فحشا گرديده است. اين حکم اسلامي براي زناني که سن شان بسيار بالا رفته و جاذبه جنسي نيز ندارند ، نيز آمده است.
بنا بر اين حتي بر مبناي تفسير اول هم آيه دعوت کنيزان به بي حجابي و هرزگي و ...نيست بلکه دستوري به زنان مؤمن با توجه به شرايط موجود اجتماعي است.
پي نوشت :
1. نور(24)آيه33.

واژه استدراج در دین اسلام به چه معنی میباشد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
«استدراج» چنان که از آيات قرآن به دست مي آيد، سنتي است که ارتباط مستقيم با زندگي ظالمان و کافران و مهلت و فرصت آنها براي زندگي دارد.
استدراج؛ يعنى، امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازير كردن نعمت‏هاى دنيا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر كفر و ظلم خود بيفزايند و استحقاق عذاب الهى را بيابند.
رفاه پى در پى و مهلت دادن براى گناه - كه در فرهنگ قرآنى به آن «استدراج و امهال» گفته مى‏شود - خود، كيفر اعمال آنان است كه كيفراخروى را نيز به دنبال دارد.
پاره‏ اى از آيات بر اين سنت دلالت دارد: «فلما نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى‏ء حتى اذا افرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابرالقوم الذين ظلموا؛ همين كه آنچه را به يادشان آورده بوديم به فراموشى سپردند، درهاى همه را بر آنان گشوديم و چون به آنچه يافته بودند ،شادمان شدند ،ناگهان بگرفتيم شان و يكباره درمانده و نوميد شدند و گروهى كه ستم مى‏كردند ريشه‏كن شدند»(1)
و نيز فرمود:« ولولا ان يكون الناس امّه واحده لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضّه و معارج عليها يظهرون ولبيوتهم ابوابا و سررا عليها يتكؤون و زخرفا و ان كل ذلك لمّا متاع الحياه الدنيا والاخره عند ربك للمتقين؛
واگر نه آن بود كه همه مردم در انكار خداوند امتى واحد شوند (همه كافر شوند) قطعاً براى خانه‏هاى آنان كه به خداى رحمان كفر مى‏ورزيدند، سقف‏ها ونردبان‏هايى از نقره كه به آنها بالا روند قرار مى‏داديم و براى خانه‏هايشان نيز درها و تخت‏هايى كه بر آنها تكيه زنند و زر و زيورهاى ديگر نيز [قرارمى‏داديم] همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است »(2)
استدراج سه منشأ (فلسفه) دارد:
1- استدراج نتيجه وضعى رفتار خود كافران و ظالمان است. حالت طبيعى گرايش به دنيا جمع و تصاحب دنيا است. پس در واقع استدراج دامى است كه آنان خود براى خود پهن كرده و در آن گرفتار مى‏شوند.
2- برخى از كفار و ظالمان هستند كه لياقت سعادت اخروى را به كلى از دست داده‏اند: والاخره عند ربك للمتقين؛ و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است (3).
اينان اگر در اين دنيا عمل نيكى انجام دهند، پاداش آن عمل نيك در همين دنيا به آنها داده مى‏ شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در همين دنياى فانى است؛ چرا كه لياقت سعادت اخروى را از دست داده‏ اند.
3- استدراج، خود نوعى امتحان محسوب مى‏ شود؛ هم امتحان براى كافران و ظالمانى كه گرفتار استدراج مى‏ شوند و هم امتحان براى مؤمنانى كه نعمت‏هاى دنيوى كافران را مشاهده مى‏ كنند و شكى به دل راه نمى ‏دهند.

پي ­نوشت­ ها:
1. انعام(6)آيه 44 و 45.
2. زخرف(43) آيه 35 - 33 . براى مطالعه بيشتر ر.ك: سوره اعراف، آيات 95، 182 و 183 - سوره رعد، آيه 32 - سوره قلم، آيات 44 و45.
3. زخرف(43) آيه 35.

با سلام و احترام. در چند مورد در قرآن آمده است که بنی اسراییل پیامبران را بغیر حق میکشتند.آیا این آیات مفهوم مخالف هم دارند؟ به این معنا که بتوان پیامبران را به حق کشت؟منظور از این قید در آیه چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اين قيد، قيد تاکيدي و توضيحي است . منظور از «بِغَيْرِ حَقٍّ» اين نيست كه مى‏ توان پيامبران را به حق كشت، بلكه منظور اين است قتل پيامبران هميشه به غير حق و ظالمانه بوده است و به اصطلاح «بِغَيْرِ حَقٍّ» قيد توضيحى است كه براى تأكيد آمده.(1)

پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 559.

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دست اندر کاران سایت کارامدتون آیا بعد از روز قیامت کره ی زمین به حیات خود ادامه میدهد؟ این پرسش با خواندن آیه 107 سوره هود در ذهنم ایجاد شده است

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
طبق بيان قرآن کريم در چندين جا قيامت با فروپاشي نظام کيهاني آغاز مي‌گردد. زمين و آسمان و منظومه شمسي و نظام موجود جهان به هم مي‌خورد. (1)
قرآن فرموده: «يوم تبدل الارض و السموات و بر... الله الواحد القهار؛ (2) روزي که زمين عوض شود به زمين ديگري و آسمان‌ها نيز و همه براي خداي واحد قهار آشکار گردند».
طبق اين آيه مفهوم آيه که در پرسش اشاره شده روشن مي‌گردد، زيرا اگر در آيه 107 سوره هود سخن از بقاي بهشت و دورخ و اهل آن دو به مدت بقاي آسمان و زمين به ميان آمده، از اين جهت است که معناي اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن هيچ وقت از بين نمي‌رود. آن که از بين مي‌رود ،يک نوع آسمان و زمين است . آن آسمان و زمين دنيايي است که اين نظام مشهود را دارد، اما آسمان‌ها و زميني که مثلا بهشت در آن هاست، و به نور پروردگار روشن مي‌شود ،به هيچ وجه از بين نمي‌رود. جهان همواره آسمان‌ها و زمين دارد.
در آخرت نظام دنيائيش را از دست مي‌دهد و با اين وضع ديگر هيچ اشکالي باقي نمي‌ماند. (3)
طبق اين بيان معلوم مي‌شود مراد از آيه سوره هود آسمان و زمين اخروي است، چون بالاخره در آن عالم نيز يک نظام و شرايطي وجوددارد که آدميان در آن شرايط به زندگي ابدي خود ادامه دهند. قرآن از آن شرايط با آسمان و زمين که مانوس آدمي است و معناي آن را مي‌فهمد تعبير نموده است يا به گفته برخي تعبير سوره هود، از اين باب است که در زبان عرب از خلود و ابديت با اين تعبير ياد مي‌کنند که تا‌ اسمان و زمين باقي است، فلان کار ادامه دارد.مراد کنايه از جاودانگي است. (4) در هرصورت قطعي است که نظام موجود جهان در پي بر پايي قيامت برچيده مي‌شود. آسمان و زمين موجود متلاشي شده و فرو مي‌پاشد. در قرآن کريم بدين حقيقت تاکيد و تصريح شده است. (5)
پي‌نوشت‌ها:
1- انبيا (21) آيه 104، واقعه (56) آيه 6
2- ابراهيم (14) آيه 48
3- الميزان، ج 11، ص 30
4- تفسير نمونه، ج 9، ص 239
5- انبيا (21) آيه 104

1. با توجه به آیه 101 سوره نساء، در صورت مسافرت اگر از کافران بیم داشته باشیم، میتوان نماز را شکسته خواند. پس چرا ما باید در سفر بدون هیچ بیمی نماز را شکسته بخوانیم و این امر هم واجب است و حق انتخاب هم وجود ندارد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛
معناى صحيح آيه 101 سوره نساء با استفاده از احاديث اهل بيت به دست مى‏آيد. خداوند در اين آيه مى‏فرمايد: «هنگامى كه سفر كنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، اگر از فتنه (و خطر) كافران بترسيد؛ زيرا كافران براى شما دشمن آشكارى هستند».
در تفسيراين آيه وجوه مختلفى بيان شده است:
1- مقيّد به خوف شدن به خاطر وضع مسلمانان در صدر اسلام است، چرا كه به سبب خطرهاى فراوانى كه آن‏ها را تهديد مى‏كرد، يكسره در ترس و وحشت قرار داشتند. به اصطلاح فنى «قيد غالبى» است. در علم اصول بررسى شده كه «قيد غالبى» مفهوم ندارد، بدين معنا كه هرگز مفهوم آيه اين نيست كه «پس اگر نترسيديد، نماز را كامل بخوانيد» بلكه فقط گزارشى از وضعيت مسلمانان است. موارد ديگرى از اين قبيل در قرآن وجود دارد.(1)
2- بعضى از مفسّران معتقدند كه نماز قصر نخستين بار هنگامى كه مسلمانان در ترس و وحشت از دشمن قرار داشتند، وضع شده ؛ سپس اين حكم توسعه پيدا كرده و در همه موارد سفر (چه همراه با ترس باشد يا نباشد) وارد شده است.(2)
3- ممكن است اين قيد، جنبه تأكيد داشته باشد؛ يعنى نماز شكسته در هر حال بر مسافر لازم است، امّا به هنگام خوف از دشمن تأكيد بيشترى بر آن هست.(3)
شكى نيست كه نماز مسافر شكسته است، حتى اگر ترس و وحشتى در كار نباشد. روايات فراوانى نقل شده كه رسول خدا(ص) هنگام سفر در حجة الوداع و سفر از مكّه به مدينه و سفرهاى ديگر نماز را شكسته مى‏خواندند.(4) در جنگ حنين نيز حضرت نماز را شكسته خواندند.(5)
ابن عباس از پيامبر نقل مى‏كند كه از مدينه به مكّه در حالت امنيت مسافرت كرد كه هيچ ترسى نبود (جز ترس از خدا) پس دو ركعت خواند.(6) بارها از رسول خدا پرسيده شد: آن روزها كه در سفرها از دشمن مى‏ترسيديم، گذشته است و الان در امنيت سفر مى‏كنيم. آيا باز نماز شكسته است؟! رسول خدا(ص) مي فرمود: «صدقة اللَّه عليكم فاقبلوها؛ (نماز شكسته در سفر) هديه‏اى است از جانب خدا براى شما، پس قبول كنيد».(7)
امام صادق(ع) فرمود: «افطار در سفر و نماز قصر از هداياى الهى است. كسى كه از اين كار صرف نظر كند (و نماز خود را در سفر تمام بخواند) هديه الهى را ردّ كرده است».(8)
روايات وارده نيز نشان مى‏دهد كه خدا خواسته مسافر، در سختى زياد قرار نگيرد و كارها را بر او سهل گرفته و حكم واجب بودن روزه را نيز برداشته است.
به تعبير پيامبر و اهل بيت(ع) هديه‏اى است الهى كه انسان نبايد ردّ كند.
بنابراين با توجه به روايات شکسته شدن نماز اختصاص به حالت خوف ندارد و اين حکم واجب خداوند است وما هم مأمور به پيروي از دستورات او هستيم.
پى نوشت‏ها:
1. آيت اللَّه مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 4، ص 96، ذيل آيه .
2. علامه طباطبائى(ره)، تفسير الميزان، ج 5، ص 61.
3. تفسير نمونه، ج 4، ص 96.
4. بيهقى، السنن الكبرى، ج 3، ص 134، كتاب الصلاة.
5. همان، ص 136.
6. همان، ص 135.
7. همان، ص 134.
8. وسائل الشيعه، ج 5، ص 540.

بسم الله الرحمن الرحيم ضمن سلام و عرض خداقوت و آرزوي قبولي طاعات و عباداتتون ، دانشجويي از حقير اين سوالات را پرسيده كه ذيلا خدمت تون تقديم ميكنم . لطفا پاسخ مستدلي را ارائه فرماييد تا به ايشون پاسخگو باشم و به وي منتقل كنم . خداوند نگهدارتون - التماس دعااااااااااااااا سوال1- ((سپس خداوند از خاک زمین مقداری ماده ی سخت و نرم و شیرین و شور را جمع نمود آبی در آن پاشید و تصفیه اش کرد آن گاه خاک تصفیه شده را با رطوبت آب به گل چسبان درآورد و صورتی با اعضا و جوانب گونه گون از آن گل چسبان بیافرید که با یکدیگر پیوستگی داشتند و گسیختگی های این گل چسبنده را خشکانید تا اجزای آن به هم پیوست و تا وقت معین و برهه ای از زمان سخت و جامدش نگه داشت با گذشت زمان مدت مقرر سپری شد و آنگاه از روح خود در آن ماده دمید و به آن قطعه ی جامد تجسم و حیات انسانی بخشید)) / نهج البلاغه،ترجمه ی استاد محمد تقی جعفری،خطبه ی یک،توصیفی از خلقت آدم سوال من مربوط به یکی دو خط آخر این خطبه هست مگه نمیگن که خدا جسم نیست؟نور است...اینجا گفته شده که خدا از روح خودش... چطور؟ یعنی خدا که جسم نیست و نوره پس چطور روح داره؟حالا اگه قبول کنیم که خدا روح داره یا روح است و از این روح در بدن آدم دمیده یعنی یه چیز خیلی مقدس و پاک را در ما به جا گذاشته مگه نه؟ حالا که این روح پاک و مقدس در وجود آدم هست پس چی میشه که خیلی از آدما رو به گناه میارند یا به درجات خیلی پایین و پست حیوانیت میرسند؟(البته خب داستان اراده و اختیار جداست اونو میدونم) میخوام بدونم این روح خدا که در ماست هیچ کاری نمیکنه؟هیچ حصار و محافظی برای ما محسوب نمیشه؟کارایی این روح چیست؟فقط حیات بخشی؟اصلا خدا چرا از روح خودش در ما دمید؟چرا یه جور دیگه به ما حیات نبخشید؟و یه چیز دیگه اینکه آیا این روح فقط در حضرت آدم علیه السلام دمیده شده یا در تمامی انسانها دمیده میشه و خواهد شد؟....

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛

آنچه در کلام امير بيان شده ، خاستگاه قرآني دارد . در قرآن آمده :
«اني خالق بشرا من طين، فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛ (1) من بشري از گل مي آفرينم، پس آن گاه که او را به خلقت کامل بياراستم و از روح خود در او دميدم، بر او سجده کنيد».
اگر مفهوم آن تعبيرات وحياني روشن گردد ،بسياري از آنچه در پرسش اشاره گرديده، جوابش را دريافت مي کنيد.منظور از اين که خداوند فرمود: از روح خود در او دميدم ،آن نيست که در پرسش آمده، بلکه مراد اضافه‌اي است که در ادبيات آن را اضافه تشريفي مي نامند. در اضافه کم ترين مناسبت کافي است، همان طوري که خداوند کعبه را به خود نسبت داده : «طهر بيتي لطائفين والعاکفين؛ (2) خانه من را براي طواف کنندگان و معتکفين پا ک نما». کعبه به بيت الله معروف است، با اين که خداوند از داشتن خانه منزه است، ولي از باب تشريف و تکريم آن خانه را به خود نسبت داده است.
نسبت روح به خود نيز از همين مقوله است و گرنه روح مخلوقي از مخلوقات خداوند است .خداوند از داشتن روح منزه است. هرگز قابل تجزيه نيست که چيزي از او به انسان دميده شود . (3)
خداوند حقيقتي است که هويت او از نظر ذات براي کسي قابل درک نيست. انسان تنها در مقام اسما و صفات مي‌تواند او را بشناسد و گرنه هويت وجودي او قابل شناخت براي هيچ کسي نيست.امير المومنان فرمود: «لا يدرکه بعد الهمم و لا يناله عوض الفطن؛ (4) افکار ژرف انديش ذات او را درک نمي کنند . دست غواصان درياي علوم به او نخواهد رسيد». گرچه بر اساس آيه «الله نور السموات و الارض» (5) خداوند نور آسمان و زمين است، ولي نبايد تصور کرد که از جنس نور به مفهوم حسي آن است، بلکه خداوند نوري است که حقيقت آن قابل درک نيست.
با توجه به معناي اين که خداوند از روح خود در آدمي دميده، پاسخ فراز پاياني پرسش نيز به دست مي‌آيد، ولي به اختصار بايد اشاره شود که روح حقيقت انسان را تشکيل مي‌دهد . بدن و اعضا ابزار کار آن است .پس کارهاي خوب انسان و کارهاي بدي او هر دو در حقيقت از خود روح سر مي‌زند . انسانيت انسان به روح اوست . اين روح قواي گوناگوني دارد که برخي از آن ها در پي وسوسه شيطان گرايش به گناه پيدا مي کند . انسان مرتکب معصيت مي‌شود. پس گناه در واقع از خود روح سر مي زند ،نه اين که روح عامل بازدارنده باشد.
روح در همه انسان دميده مي شود و اختصاص به آدم ندارد.
پي نوشت‌ها:
1- ص (38) آيه 72
2-بقره (2) آيه 125
3- معارف قرآن ،ص 357
4- نهج البلاغه ،خطبه 1
5- نور (24)آيه 35

در سوره بقره آيه 219 می فرمايد: در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. نفع شراب چيست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در شراب هم منافع حلال هست ،مثلا از خريد و فروش و تجارت آن به منفعت مالي مي رسند و يا با خوردن آن از ترس و اضطراب و اندوه نجات يافته و شادابي به دست مي آورند . (1)
پي نوشت :
1. ترجمه الميزان،ج2،ص294؛ الاصفي،ج1،ص104؛ارشاد الاذهان،ص39.

باسلام درسوره حمد می خوانیم :« صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین.» سوال: 1- کسانی که نعمت به آنان داده شده چه ویژگیهایی دارند؟ 2- کسانی که به آنان غضب شده و گمراه شدگان چه ویژگیهایی دارند؟ با تشکر

پرسش: ديني شرح :
درسوره حمد مي خوانيم :« صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم والضالين.» سوال: 1- کساني که نعمت به آنان داده شده چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ:

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛

قرآن مي فرمايد:
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا؛(1)
هر كس كه از خداوند و پيامبر اطاعت كند، در زمره‏ كسانى‏اند كه خداوند بر ايشان انعام فرموده است: از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان. و اينان نيكو رفيقانند.
از آيه سوره حمد و اين آيه بر مي آيد که "نعمت داده شدگان" کساني اند که به مراتب بالاي ايمان رسيده ، خدا آنان را برگزيده و الگو ساخته ، مؤمنان و اطاعت کنندگان از خدا و رسول را بدانان ملحق خواهد کرد.
اين افراد برگزيدگان خدا هستند که همه خصال خير را در خود جمع کرده، الگو و اسوه شده اند. همه ويژگي هاي ارزشمند در آن ها جمع است .
پي نوشت :
1. نساء(4)آيه69.
پرسش: 2- کساني که به آنان غضب شده و گمراه شدگان چه ويژگي هايي دارند؟

پاسخ:
@@
کساني که بر آنان غضب شده ، کساني هستند که عالمانه و آگاهانه با خدا به ستيز برخاسته ، حق را انکار کرده و بنده شيطان و هواي نفس شده اند.
اينان همه ويژگي هاي مثبت را کنار نهاده ، واجد همه صفات زشت شده اند . شيطان مجسم مي باشند که خدا بدانان غضب کرده است.
اما "ضالين" و گمراهان کساني اند که هنوز به هدايت پيامبران راه نبرده ، راه حق را از باطل تشخيص نداده اند. اينان در استضعاف فکري يا جهل و بي خبري هستند . از شريعت حق و معارف و احکام وحياني خبر نيافته اند. (1)
پي نوشت :
1. ترجمه الميزان، ج1،ص46.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها