قرآن

برجهای آسمانی معانی زیادی دارد...

در قرآن آمده " و جعل في السماء بروجا"(1)

در تفسير برج هاي آسماني گفته اند:

" بروج" جمع" برج" در اصل به معني" ظهور" است، و لذا آن قسمت از ديوار اطراف شهر يا محل اجتماع لشگر را كه بلندتر و آشكارتر است" برج" مي‏نامند، و نيز به همين دليل هنگامي كه زن زينت خود را آشكار سازد" تبرجت المرأة" مي‏گويند. اين كلمه به قصرهاي بلند نيز اطلاق مي‏شود.

به هر حال برجهاي آسماني اشاره به صورتهاي مخصوص فلكي است كه خورشيد و ماه در هر فصل و هر موقعي از سال در برابر يكي از آنان قرار مي‏گيرند مثلا مي‏گويند خورشيد در برج" حمل" قرار گرفته، يعني محاذي" صورت فلكي حمل" مي‏باشد، و يا" قمر در عقرب" است، يعني كره ماه برابر صورت فلكي"عقرب" واقع شده (صور فلكي به مجموعه‏اي از ستارگان گفته مي‏شود كه شكل خاصي در نظر ما دارند).

وجود اين برج ها، بيانگر نظم دقيق سير منظومه شمسي و اجزاي آن و نظام فوق العاده دقيقي است كه ميليونها سال بي كم و كاست بر آنها حكم فرما است به گونه‏اي كه منجمان آگاه مي‏توانند از صدها سال قبل وضع حركت خورشيد و ماه را در روز و ساعت معين نسبت به صدها سال بعد پيش بيني كنند، اين نظامي كه حاكم بر اين كرات عظيم آسماني است شاهد گويايي بر وجود پروردگاري است كه مدبر و اداره كننده عالم بزرگ هستي مي‏باشد.(2)

بروج ربطي به انزال وحي ندارد.

پي نوشت ها:

1-فرقان(25)،آيه 61.

2-  تفسير نمونه، ج‏15، ص: 143.

اين كه "شهاب ثاقب" چيست و چگونه به سوي شيطان ها پرتاب مي شود ، از معاني...

آيه 5 سوره ملك به اين شرح است:

وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعير

آيات ديگري از قرآن هم بدين مضمون است از جمله:

وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ‏ (1)

إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ لا يَسَّمَّعُونَ إِلَي الْمَلَإِ الْأَعْلي‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (2)

وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (3).

مضمون آيات به شرح زير است:

ما آسمان دنيا يعني نزديك‏ترين آسمانها به شما- و يا پايين‏ترين آسمانها- را با زينتي بياراستيم، و آن همان ستارگان بود كه در آسمان قرار داديم، و آن آسمان را از هر شيطاني خبيث و عاري از خير حفظ كرديم، و حتي از اينكه سخنان ساكنين آسمان را بشنوند منعشان نموديم، تا از اخبار غيبي كه ساكنان ملأ أعلي بين خود گفتگو مي‏كنند اطلاع نيابند، و به همين منظور از هر طرف تيرباران مي‏شوند در حالي كه مطرود و رانده هستند و عذابي واجب دارند كه هرگز از ايشان جدا شدني نيست.

پس كسي از جن نمي‏تواند به اخبار غيبي كه در آسمان دنيا بين ملائكه رد و بدل مي‏شود، اطلاع يابد مگر آنكه از راه اختلاس و قاچاق چيزي از آن اخبار را به دست بياورد كه در اين صورت مورد تعقيب "شهاب ثاقب" واقع مي‏شود، تير شهابي كه هرگز از هدف خطا نمي‏رود.

اما اين كه "شهاب ثاقب" چيست و چگونه به سوي شيطان ها پرتاب مي شود ، از معاني مشكل قرآن است كه حقيقت آن را جز خدا و تربيت شدگان و تعليم يافتگان خدايي نمي دانند. علامه طباطبايي در شرح آن مي نويسد:

"مفسرين براي اينكه مساله" استراق سمع" شيطانها در آسمان را تصوير كنند، و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوي شيطانها با شهاب‏ها تيراندازي مي‏شود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن مي‏رسد، توجيهاتي ذكر كرده‏اند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از افلاكي كه محيط به زمين هستند، و جماعت‏هايي از ملائكه در آن افلاك منزل دارند، و آن افلاك در و ديواري دارند كه هيچ چيز نمي‏تواند وارد آن شود، مگر چيزهايي كه از خود آسمان باشد، و اينكه در آسمان اول، جماعتي از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شيطانها نشسته‏اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبي آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهابها به سوي آنها تيراندازي كنند و دورشان سازند و...

اين معاني همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداء به ذهن مي‏رسد و ليكن امروز بطلان اين حرفها به خوبي روشن شده و عيان گشته است در نتيجه بطلان همه آن وجوهي هم كه در تفسير" شهب" ذكر كرده‏اند،- كه وجوه بسيار زيادي هم هستند- و در تفاسير مفصل و طولاني از قبيل تفسير كبير فخر رازي و روح المعاني آلوسي و غير آن دو نقل شده، باطل مي‏شود.

ناگزير بايد توجيه ديگري كرد كه مخالف با علوم امروزي و مشاهداتي كه بشر از وضع آسمانها دارد نبوده باشد. و آن توجيه به احتمال ما- و خدا داناتر است- اين است كه: اين بياناتي كه در كلام خداي تعالي ديده مي‏شود، از باب مثالهايي است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خداي تعالي در كلام مجيدش فرموده:" وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" (4) و اينگونه مثلها در كلام خداي تعالي بسيار است، از قبيل عرش، كرسي، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آنها اشاره شد، و هم در آينده به بعضي از آنها اشاره خواهد رفت.

بنا بر اين اساس، مراد از آسماني كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمي ملكوتي خواهد بود كه افقي عالي‏تر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامي كه در آن هست عالي‏تر و بلندتر از زمين ماست.

و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، اين است كه شيطانها مي‏خواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند.  ملائكه هم ايشان را با نوري از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مي‏سازند.  يا مراد اين است كه شيطانها خود را به حق نزديك مي‏كنند تا آن را با تلبيس‏ها و نيرنگهاي خود به صورت باطل جلوه دهند، و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند و ملائكه رشته‏هاي ايشان را پنبه مي‏كنند و حق صريح را هويدا مي‏سازند تا همه به تلبيس آنها پي برده، حق را حق ببينند و باطل را باطل." (5)

پي نوشت ها:

1. حجر(15)آيه 16 - 18.

2. صافات(37)آيه6-10.

3. جن(72) آيه 8 - 9.

4. عنكبوت(29)آيه 43.

5.ترجمه الميزان،ج17،ص186-188.

در قرآن كريم، هفت مورد به صراحت و دو مورد به كنايه (1) سخن از آسمان هاي هفت گانه آمده است.

قبل از آنكه مقصود از هفت آسمان روشن شود: لازم است به چند نكته اساسي اشاره شود:

1. مقصود از سماء (آسمان):

كلمه «سماء» و مشتقات آن كه سيصد و ده بار در قرآن كريم به كار رفته، داراي مفهوم جامعي است كه مصاديق و معاني متعددي از آن اراده مي شود از جمله:

الف. «سماء» در لغت از ريشه «سمو» به معناي بلندي است، (2) حتي برخي لغويون ادعا كردند هر بالايي نسبت به پايين آن، آسمان و هر پاييني نسبت به بالاي آن ،زمين است. (3)

ب. آسمان در قرآن در دو مفهوم به كار رفته است:

آسمان مادي

- آسمان به معناي جهت بالا :

اصلها ثابت و فرعها في السماء

مانند درخت پربركت و پاكيزه كه ريشه آن در زمين ثابت و محكم است و شاخه هاي آن به آسمان كشيده شده است. (4)

-آسمان به معناي جوّ اطراف زمين :

و نزلنا من السماء ماءً مباركاً (5)

و از آسمان آب مباركي را فرو فرستاديم.

- آسمان به معناي مكان سيارات و ستارگان:

تبارك الذي جعل في السماء بروجاً و جعل فيها سراجاً و قمرا منيراً (6)

بزرگوار آن خدايي كه در آسمان برجها مقرر داشته و در آن چراغ روشن خورشيد و ماه تابان را روشن ساخت.

آسمان به معناي معنوي:

- آسمان به معناي مقام قرب و مقام حضور كه محل تدبير امور عالم است:

يدبّر الامر من السماء الي الارض (7)

اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمين تدبير مي كند.

- آسمان به معناي موجود عالي و حقيقي (8)

و في السماء رزقكم و ما توعدون (9)

روزي تان و آن چه به شما وعده داده مي شود (كه ظاهراً بهشت منظور است) در آسمان قرار دارد.

2. مقصود از سبع (هفت) چيست؟

كلمه سبع (هفت) در عربي به دو صورت به كار مي رود.

الف. هفت به معناي عدد مشخص و معين كه در رياضيات به كار مي رود.

ب. هفت به معناي نماد كثرت؛ چرا كه گاهي در عرب كلمه «هفت» به كار مي رود و معناي كنائي آن (تعداد زياد و كثير) مراد است. (10).

3. مقصود قرآن از واژه «هفت آسمان»

مفسرين درباره واژه «هفت آسمان» چندين احتمال داده اند.

الف: هفت به معناي عدد حقيقي باشد كه در اين صورت اين احتمالات متصور است.

1. هفت آسمان پر از ستاره و سياره (11) چون احتمال وجود هفت جهان مشابه كه هنوز كشف نشده است، وجود دارد.

2. هفت مقام قرب و حضور و موجود عالي معنوي (هفت آسمان) (12)

3. ممكن است منظور از آسمان، جهان باشد و هفت آسمان به هفت جهان مخلوق خدا اشاره كند. اين نظر صحيح تر به نظر مي رسد زيرا از آيات قرآن استفاده مي­شود كه تمام كرات و ثوابت و سيّاراتي را كه ما مي بينيم، همه جزء آسمان اوّل است ‌و شش عالَم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاي علمي امروز بيرون است و مجموعاً‌هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مي دهند. شاهد اين سخن آن است كه قرآن مي گويد:

وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيح‏ (13)

ما آسمان پايين را با چراغ هاي ستارگان زينت داديم.

وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيح ‏(14)

ما آسمان پايين (نزديك) را با چراغهاي فروزاني زينت بخشيديم‏.

از اين آيات به خوبي استفاده مي شود كه همه ‌آن چه مي بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مي دهد، جزء آسمان اوّل است و در ماوراي آن، شش آسمان ديگر وجود دارد كه در حال حاضر اطلاع دقيقي از جزئيات آن نداريم.

اين كه گفتيم شش آسمان ديگر امروز براي ما مجهول است و ‌ممكن است علوم بشري  روزي  از روي آن پرده بردارد، به اين دليل است كه علوم ناقص بشر به هر نسبت كه پيش مي رود، از عجايب آفرينش، تازه هايي را به دست مي آورد.

ب. اگر هفت، به معناي كثرت باشد در اين صورت احتمالات زير متصور است:

1. آسمان هاي زيادي (مجموعه كرات و سيارات و...) خلق كرد.

2. تعداد زيادي از طبقات جوّ آسمان را خلق كرد .

3. مراتب معنوي و مقامات قرب و حضور و موجودات عالي بسياري خلق كرد .

با توجه به ابهامي كه در معناي هفت آسمان قرآن وجود دارد و با توجه به ابهاماتي كه در مورد آسمان و كهكشان ها از نظر علمي وجود دارد؛ نمي توان درباره آن نظر قطعي داد و همه نظريات به صورت احتمال و گمان مطرح مي شود (15) امّا نبايد از اين نكته غافل شويم كه هدف قرآن هدايت معنوي و تربيتي بشر است . اشاره قرآن به مواردي از قبيل هفت آسمان و زمين، حركت خورشيد و زمين و... علاوه بر حقانيت آنها، نشان از قدرت لايزال او و هموار نمودن راه خداشناسي و آماده كردن زمينه تفكر و تدبر در آفرينش است. همچنين بعضي از مطالب علمي قرآن نيازمند به زمان و اثبات علم تجربي مي‌باشد. اگر علوم تجربي تا كنون در بعضي مسائل علمي قرآني نظريه تاييدي نداده اند، دليل بر باطل بودن نظريه قرآن نيست بلكه هنوز علم به كشف اين راز و رمز ها نرسيده است.

پي نوشت:

1 . بقره(2) آيه29 ـ اسراء(17)آيه 44 ـ مؤمنون(23)آيه 86 ـ فصلت(41)آيه 12 ـ ملك(67)آيه 3 ـ نوح(71) آيه15 ـ طلاق(65)آيه 12.

2. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، (انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چ 1، تهران، 1371ش) ج 5، ص 254.

3 . مفردات، راغب اصفهاني، المكتبه الرضويه، تهران، 1332 ش، ماده سماء.

4. ابراهيم(14) آيه 24.

5.ق(50)آيه9.

6. فرقان(25) آيه 61.

7. سجده(32) آيه 5.

8. معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، (انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش)، ص 234؛ پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، انتشارات مبين، رشت، چ 1، 1380، ج 1، ص 134.

9. ذاريات(51) آيه 22.

10. لقمان(32)آيه27.

11 . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، همان، ج 1، ص 165.

12.الميزان، علامه طباطبايي، نشر اسراء، قم، ج 16، ص 247 و ج 19، ص 327.

13.فصلت(41)آيه12.

14. ملك(67)آيه5.

15.: تفسير الجواهر، طنطاوي جوهري، دار الفكر، بي تا، ج 1، ص 46؛  پژوهش در اعجاز قرآن، ، ج 1، ص 126 ـ 146.

قرآن كتاب خداي خالق جهان است كه بر همه ذرات و زوايا و قانون هاي حاكم بر جهان آگاه است

قرآن كتاب خداي خالق جهان است كه بر همه ذرات و زوايا و قانون هاي حاكم بر جهان آگاه است و همه آنها مخلوق و نشأت گرفته از اراده اوست و در قرآن كه براي هدايت مردم به باورهاي حق و اخلاق متعالي نازل شده و حاوي دستور العمل هاي انسان ساز مي باشد . خداوند گاهي به تناسب پيام ، اشاره اي به زوايايي از خلقت كرده و محال است عالم مطلق و عدل مطلق چيزي خلاف حق و واقع بگويد.

اين اشاره ها در زماني صورت گرفته كه بشر بخصوص مردم حجاز كه مخاطبان اوليه قرآن بودند ، از راز و رمز خلقت آگاهي اي نداشتند و اين اشاره ها هم خيلي مجمل و سربسته بود.

از آن زمان تا به امروز مخاطبان قرآن در باره اين اشارات مجمل اظهارات تفسيري اي را به احتمال مطرح كرده و مي كنند كه گاهي با پيشرفت علم بشري اين برداشت هاي تفسيري تاييد شده و گاهي نيز رد شده است.

آسمان هاي هفتگانه و زمين هاي هفتگانه و شهاب هايي كه به سوي شيطان هاي استراق سمع كننده پرتاب مي شود  و برج هاي آسمان از اين اشاره هاي اجمالي است كه از حقايقي حكايت مي كند كه با توجه به قراين ، حقايق مادي نيستند و با الفاظي كه براي حقايق مادي وضع شده ، بدان ها اشاره شده است و طبيعي است كه علم تجربي حتي اگر پيشرفت گسترده هم داشته باشد، از اين حقايق پرده برنخواهد داشت زير اين حقايق از حوزه علوم تجربي خارج است.

 

براي اطلاع بيشتر از موارد بالا توضيحاتي برايتان ارسال مي شود:

 

زمين هاي هفت گانه (كه واضح و شفاف بيان نشده است )

 

در مورد زمين اصلا در قرآن  "زمين هاي هفت گانه" نيامده و فقط "الارض" آمده و تنها در يك آيه  آمده:

اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلي‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً؛

در اين آيه فرموده: خدايي كه هفت آسمان را آفريد و از زمين مثل آن ها؛

در اين كه مراد از "مثل آن ها" چيست، اختلاف است . شايد نتوان معناي قطعي آن را معلوم كرد. نظرهايي كه در باره اين عبارت داده شده ،به شرح زير است:

1. منظور از مثل در آيه، قدرت  است ،يعني همان گونه كه آسمان هاي هفت گانه دلالت آشكار بر قدرت بي پايان خداوند دارند، خلقت زمين هم مانند آن ها چنين دلالت آشكاري دارد . در اين دلالت كم تر از آسمان هاي هفت گانه نيست. اين كه آسمان هميشه در قرآن به لفظ جمع آمده و زمين هميشه به لفظ مفرد آمده ،معلوم مي شود كه آن دو با هم اختلاف دارند .زمين هم مانند آسمان هفتگانه نيست.(1)

2. ممكن است تقدير جمله اين باشد:"و خلق مثلهن الارض" بنا بر اين نظر حرف"من" بيانيه است . معنايش اين مي شود :" زمين را هم مثل آسمان ها خلق كرد". بنا بر اين نظر منظور از آسمان ها كرات آسماني است . زمين هم مثل آن ها كروي خلق شده . بنا بر اين نظر اين آيه از معجزات علمي قرآن است. (2)

بنا بر اين نظر "هفت" عدد كثرت است و آسمان ها همان كرات بيشمار هستند .

3. ممكن است همان گونه كه خدا هفت آسمان آفريده ، در كهكشان هم هفت كره با شرايطي مثل شرايط زمين آفريده باشد. (3)

4.ممكن است منظور طبقات هفتگانه زمين باشد كه مثل پوست پياز همديگر را احاطه كرده اند . اولينش همين پوسته زمين آست كه ما بر آن زندگي مي كنيم. (4)

5. ممكن است منظور قاره هاي زمين باشد كه به وسيله اقيانوس ها احاطه شده اند . طبق جغرافياي جديد و قديم تقسيم بندي هاي هفتگانه مختلف داشته است. (5)

6.ممكن است مراد از جمله" وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ"، اين است كه خدا از زمين چيزي  ( موجودي) خلق كرده، مثل آسمان هاي هفتگانه، و آن عبارت است از انسان كه موجودي است مركب از ماده زميني و روحي آسماني، كه در آن روح نمونه ‏هايي از ملكوت آسماني است. (6)

پي نوشت ها:

1. التحرير و التنوير، ج‏28، ص 304.

2. همان.

3. ترجمه الميزان،ج19،ص546.

4. همان.

5. همان،ص547.

6. همان.

«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ »(1)؛ آيا كساني كه كافرند نمي‏دانند كه آسمانها و زمين پيوسته بود و ما از هم بازشان كرديم و هر چيز زنده‏اي را از آب آفريديم پس چرا ايمان نمي‏آورند؟

در اينكه منظور از«رتق و فتق» (پيوستگي و جدايي) كه در اينجا در مورد آسمانها و زمين گفته شده است چيست؟ مفسران سخنان بسيار گفته‏اند كه از ميان آنها سه تفسير، نزديكتر به نظر مي‏رسد و هر سه تفسير ممكن است در مفهوم آيه جمع باشد.

1- به هم پيوستگي آسمان و زمين اشاره به آغاز خلقت است كه طبق نظرات دانشمندان، مجموعه اين جهان به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارات دروني و حركت، تدريجا تجزيه شد و كواكب و ستاره‏ها از جمله منظومه شمسي و كره زمين به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است.(2)

2- آسمان‏ها و زمين و اجرامي كه دارند، حالشان حال افراد يك نوع است. روزي همه اين موجودات منظم و متصل به هم بودند، يعني يك موجود بوده، كه ديگر امتيازي ميان زمين و آسمان نبوده، يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده، و بعدا خداي تعالي آن را فتق كرده و در تحت تدبيري منظم و متقن، موجوداتي بي‏شمار از شكم آن يك موجود بيرون آورده، كه هر يك براي خود داراي فضيلت‏ها و آثاري شدند.(3)

3- اگر مراد از رتق اين باشد كه زمين از آسمان، و آسمان از زمين، جدا نبود تا چيزي از آسمان به زمين فرود آيد و يا چيزي از زمين بيرون شود و مراد از فتق آن مقابل اين معنا باشد، آن وقت معناي آيه شريفه اين مي‏شود كه: آسمان رتق بود، يعني باراني از آن به زمين نمي‏باريد، پس ما آسمان را فتق كرديم، و از آن پس بارانها به سوي زمين باريدن گرفت، و زمين هم رتق بود، يعني چيزي از آن نمي‏روييد، پس ما آن را فتق كرديم و از آن چيزهايي رويانديم. چه بسا جمله «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ» كه در ذيل آيه مورد بحث قرار دارد، اين معنا را تاييد كند.(4)                

روايات متعددي از طرق اهل بيت (ع) به معني اخير اشاره مي‏كند. از جمله اين روايت كه مرد شامي از امام محمد باقر(ع) درباره اين آيه شريفه پرسيد امام فرمودند:«فلعلك تزعم أنهما كانتا رتقا متلازقتين متلاصقتين ففتقت إحداهما من الاخري فقال: نعم فقال أبو جعفر (ع) استغفر ربك، فإن قول الله عز و جل كانَتا رَتْقاً يقول كانت السماء رتقا لا تنزل المطر، و كانت الأرض رتقا لا تنبت الحب، فلما خلق الله تبارك و تعالي الخلق، و بث فيها من كل دابة، فتق السماء بالمطر، و الأرض بنبات الحب»(5)؛ شايد تو گمان مي كني آسمان و زمين به هم چسبيده بودند  بعدا خداوند يكي را از ديگري جدا كرده؟ مرد شامي گفت بله امام باقر(ع) فرمودند استغفار كن همانا قول خداوند: «كانتا رتقا» مي فرمايد آسمان بسته بود و از آن باران نمي باريد و زمين بسته بود و دانه اي نمي روياند. وقتي كه خداوند موجودات را آفريد و آنها را در زمين پراكنده كرد، آسمان را با باران و زمين را با گياهان و دانه ها گشود. 

اما جواب سوال دوم: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ» (6)؛ ما براي هيچ انساني قبل از تو زندگي جاويدان قرار نداديم  آيا اگر تو بميري آنها زندگي جاويدان دارند؟

اين آيه شريفه مي فرمايد هيچ كس در روي زمين زندگي جاودانه و هميشگي ندارد و همه موجودات و انسان ها مي ميرند. اينكه بعضي از پيامبران الهي يا انسان هاي ديگري عمر طولاني داشتند يا تا بحال هم زنده هستند، با اين آيه تنافي ندارد. زيرا اين آيه نمي گويد هيچ كس عمر طولاني نمي كند. بلكه مي فرمايد هيچ كس براي هميشه زندگي نمي كند و فرق است بين عمر طولاني و زندگي جاودانه. در آيه بعدي روي اين نكته تاكيد مي كند كه:« كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (7)؛ هر انساني طعم مرگ را مي‏چشد، و ما شما را با بديها و نيكي ها آزمايش مي‏كنيم، و سرانجام به سوي ما باز مي‏گرديد.

پس اينكه شما نوشته ايد چهار پيامبر زندگي جاودانه داشته اند، صحيح نيست؛ حضرت نوح كه بنابر قولي 2500 سال عمر كرد عاقبت از دنيا رفت. پيامبران و انسان هاي ديگر هم كه زياد عمر كرده اند و تا بحال زنده اند، بنابر مصالح و حكمت هايي است كه خداوند در نظر گرفته و اينها هم عاقبت از دنيا مي روند و بر اين اساس هيچ كس در دنيا زندگي جاودانه ندارد بلكه زندگي جاودانه و خلود در جهان آخرت است.

پي نوشت ها:

1. انبياء(21)آيه30.

2. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج‏13، ص 395.   

3و4. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، (ترجمه)، انتشارات جامعه مدرسين، ج‏14، ص 392.

5. بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص 815.

6. انبياء، آيه34.

7. همان، آيه35.

در دو آيه اين عبارت آمده است كه به شرح زير مي باشند.....

أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِيَ تَمُورُ أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذير(1)

آيا از آن كه در آسمان است ايمن نشسته‏ ايد كه ناگاه زمين را به لرزش درآورد و زمين شما را در خود فرو برد؟ يا از آن كه در آسمان است ايمن نشسته‏ ايد كه ناگاه بادى همراه با سنگريزه بر سر شما فرستد؟ به زودى خواهيد دانست كه بيم‏دادن من چگونه است.

اين آيات خطاب به انسان ها و تهديد و ترساندن آنها از قهر حاكم جهان آفرينش است كه مقام فرماندهي اش در آسمان است.

در مورد منظور از "من في السماء" دو نظر داده شده است:

1. منظور خداوند و حاكم آفرينش است. (2)

2. منظور ملائكه مقرب او هستند كه به امر و اراده او تدبير آفرينش را در دست دارند. (3)

اين دو نظر هم در يك راستا هستند. زيرا اگر ملائكه هم منظور باشد، از اين جهت است كه آنان مجري اراده خدا هستند و اگر خدا منظور باشد، از آن جهت است كه خداوند حاكم و مصدر امر و نهي است.

 در اين آيه "من" اشاره به موجود داراي عقل و شعور است و اين لفظ بر خداوند و ملائكه هم اطلاق مي شود و لازم نيست منظور حتما موجود مادي باشد تا بگوئيم خدا و ملائكه نمي تواند باشد.

علامه طباطبايي مراد از "من في السماء" را ملائكه موكل از جانب خدا شمرده است و گفته: 

معناى آيه اين است كه چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده‏ايد؟ و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و موكل بر امور عالم داريد از اينكه زمين را زير پايتان بشكافند و به امر خدا شما را در شكم زمين پنهان سازند، در حالى كه زمين هم چنان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره آمد و شد داشته باشد؟

بعد نظر كساني را ذكر مي كند كه منظور از "من في السماء" را خدا شمرده اند؛ و اضافه مي كند اين نظر با اين كه اشكالي ندارد و لكن خلاف ظاهر آيه است. (4)

پي نوشت ها:

1. ملك(67) آيه16-17.

2. سبزاواري نجفي، ارشادالاذهان، بيروت، دار التعارف، 1419ق، ص567.

3. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1418ق، ج2، ص1330.

4. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ق.

بنابرآیات قرآن هفت آسمان وجود دارد

بنابر آيات قرآن، آسمان ها هفت تا هستند (السموات السبع؛ سبع سماوات)(1) نه اين كه آسمان هفت طبقه است. البته بعضي منظور از هفت آسمان را لايه هاي هفت گانه آسمان دانسته اند. ولي اين نظر از جانب غالب مفسران رد شده، زيرا به بيان قرآن آسمان دنيا كه پايين ترين و پست مرتبه ترين آسمان ها است، با ستارگان زينت داده شده است. از اين رو گفته اند: آنچه ما شناخته ايم، آسمان دنيا است و آسمان هاي ديگر نا شناخته اند.(2) اما زمين در قرآن مفرد آمده و منظور كره اي است كه بر آن زندگي مي كنيم. البته در روايات به زمين هاي هفت گانه اشاره شده(3) كه نمي دانيم منظور چيست.

پي نوشت ها:

1. بقره(2)،آيه 29؛ اسراء(17)،آيه 44.

2. تفسير نمونه،ج1،ص117،168.

3. مصباح المتهجد،ص346.

 

از ريشه "دحو" فقط يك بار در قرآن استفاده شده است

از ريشه "دحو"  فقط يك بار در قرآن استفاده شده كه آن هم آيه زير است:

وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها(1)

اين آيه بعد از آياتي است كه به خلقت آسمان ها و زمين اشاره دارد تا به بشر گويد كه خلقت آسمان و زمين از آفريدن دوباره شما بعد از مرگ سخت تر نيست و خدايي كه آسمان ها و زمين را خلق كرده، بر خلق دوباره شما توانايي دارد. در آيات قبل مي فرمايد:

آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكل‏تر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! سقف آن را برافراشت و آن را منظّم ساخت، و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود! و زمين را بعد از آن گسترش داد، و از آن آب و چراگاهش را بيرون آورد، و كوه‏ها را ثابت و محكم نمود! همه اينها براي بهره‏گيري شما و چهارپايانتان است!(2)

منظور از "دحو" يعني گستردن و آماده نمودن براي زندگي(3) با استوار ساختن كوه ها در آن، سيار ساختن آن در مدار منظمي به دور خورشيد كه باعث به وجود آمدن فصل ها مي گردد، هموار كردن درياها به گونه اي كه انسان ها بتوانند با جاري ساختن كشتي ها در آن بارهاي سنگين خود را به ديگر نقاط منتقل كنند(4)، قرار دادن زمين  به گونه اي كه گياهان از آن برويد و نهر ها بر آن جاري شود تا شرايط براي زندگي انسان ها فراهم گردد. (5)

پي نوشت ها:

1. نازعات(79) آيه 30.

2. همان، آيه 27-33.

3. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1418ق، ج2، ص 1403.

4. صادقي، الفرقان، قم، انتشارات فرهنگ اسلامي، 1365ش، ج3، ص92.

5. سيد عبد الحسين طيب، اطيب البيان، تهران، اسلام، 1378ش، ج1، ص493. 

همه موجودات آسماني و زمين از همه انواع او را سجده مي كنند

خداي متعال در قرآن و در ضمن آيات مورد اشاره، مي فرمايد همه موجودات آسماني و زمين از همه انواع او را سجده مي كنند مگر عده اي كه از فرمان حق سر پيچي مي كنند.
توضيح اين كه:
 جداي آن كه همه موجودات در سجده تكويني تحت امر و اراده الهي مقهور درگاه او هستند و حيات و زندگي شان وابسته به اراده حق متعال است كه در تفاسير به اين موضوع پرداخته شده است،اما در باره سجده تشريعي حكم كلي الهي استثناء خورده است به اين معنا كه  اين طور نيست همه موجودات خداي متعال را سجده كنند! در اين ميان استثنائاتي هم وجود دارد كه بعضي از موجودات آسماني و زميني خداي متعال را نافرماني مي كنند چنان كه درآيه 18 سوره حج  و آيات مورد اشاره سوره حجر مورد اشاره قرار گرفت.

 از معناي آيه متوجه مي شويم خداي متعال نفرموده همه موجوداتش بدون استثناء او را سجده مي كنند.

"أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاء"(1)

آيا نديده ‏اي كه هر كس در آسمان ها و هر كس كه در زمين است و آفتاب و ماه و ستارگان و كوه‏ ها و درختان و جنبندگان و بسياري از مردم خدا را سجده مي‏كنند؟ و بر بسياري عذاب محقق شده و هر كه را خدا خوار كند، هيچ كس گرامي اش نمي ‏دارد، زيرا خدا هر چه بخواهد، همان مي ‏كند.

دقت كنيم در اين آيه شريفه بعد از بيان اين مطلب كه همه موجودات چه آسماني " مَنْ فِي السَّماواتِ" كه ملائكه اند وچه زميني "مَنْ فِي الْأَرْضِ"  كه انسان ها و خلاصه همه موجودات،  خداي متعال را سجده مي كنند اما به عده  فراواني از انسان ها و  هم به دليل سجده نكردن وعده عذاب داده شده است كه جمله "مَنْ فِي الْأَرْضِ" شامل حال شان مي شود.

در آيات مورد اشاره سوره حجرهم وقتي به سجده تمامي ملائكه اشاره مي كند از اين حكم كلي شيطان استثناء مي شود چون از فرمان حق متعال سر پيچي كرد.

"فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ" "إِلاَّ إِبْليسَ أَبي‏ أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدينَ" (2)

مشاهده مي كنيم دراين آيات نيز شيطان از فرمان حق سر پيچي كرد و از سجده كنندگان به حساب نيامد.

 ديديم شيطان از امر الهي سر باز زد و نسبت به اشرف موجودات سجده نكرد و اين سجده در اصل سجده براي خداي متعال بود بايد بدانيم اين سجده هاي مورد اشاره آيات مورد نظر سجده تشريعي است يعني سجده اي كه موجودات صاحب اراده و شعور با اختيار خود آن را انجام مي دهند كه بعضي از انسان ها و شيطان تحت اراه نفساني خودشان  كه ناشي از غرور و جهل شان است اين كار را انجام ندادند و از جمع سجده كنند گان خارج شدند.

نتيجه اين كه در اين آيات و آيات مشابه،عده اي از انسان ها و شيطان از حكم كلي سجده كنندگان خارج شدند و علت آن نيز بيان شد.

پي نوشت ها:

1. سوره حج آيه 18.

2.سوره حجر، آيات 30 و 31. 

منظور از آسمان و زميني كه خدا در قرآن بيان داشته، آسمان و زمين دنيايي نيست

قرآن در آيه اي مي فرمايد:

خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريد (1)

جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست. مگر آنچه پروردگارت بخواهد در مورد اين ‌آيه تفسيرهاي متعددي آمده است، اما آنچه صحيح به نظر مي رسد، چنين است:

منظور از آسمان و زميني كه خدا در آيه فوق بيان داشته، آسمان و زمين دنيايي نيست. خدا در كلام خود آسمان و زميني براي قيامت معرفي كرده كه غيرآسمان و زمين دنيا است:

يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار (2)

در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاي ديگري) مبدل مي‏شود.

در آخرت آسمان و زمين، نظام دنيايي اش را ازدست مي دهد. بنا بر اين معناي آيه اين است كه گناهكاران عذاب اخروي خود را در همان آخرت و قيامت مي بينند و هميشه در آن جا هستند تا زماني كه آسمان و زمين قيامت برپا باشد. نيز كساني كه وارد بهشت مي شوند، هميشه در آن جا هستند تا زماني كه آسمان و زمين درآخرت برپاست.(3)

پي نوشت ها :

1. هود (11)، آيه 107.

2. ابراهيم (14)، آيه 48.

3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج11، ص27 . 

صفحه‌ها