پرسش وپاسخ

اگر کسی در خانه پدری باشد وپول کار کردن خود را برای ساخت خانه پس انداز کند ایا به این پول خمس تعلق میگیرد اگرکسی این پول را غرض بگیرد وبعد از یک سال پس بدهد چه

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
هر مبلغ از حقوق که خرج مي کني، خمس ندارد. مبلغي را که پس انداز مي کني، اگر يک سال ازش بگذرد( و يا درصورت داشتن سال خمسي، سال خمسي برسد) خمس دارد ، مگر اين که تا سه ماه بعد ازگذشتن سال، يا سال خمسي ، خانه بخري. که در اين صورت خمس ندارد.(1)
پي نوشت:
1 .آيت الله خامنه اي ، استفتاآت، سوال 908.

هر گاه در سجده واجب قرآن پيشانى را به قصد سجده به زمين بگذارد، اگر چه ذكر نگويد، كافى است . گفتن ذكر، مستحب است و بهتر است بگويد:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّا حَقّا. لَا إِلهَ الّا اللَّهُ ايماناً وَ تَصْدِيقاً .لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقًّا .سَجَدْتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا. لَا مُسْتَنْكِفاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً .بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِيلٌ. ضَعِيفٌ. خَائِفٌ. مُسْتَجِيرٌ». (1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ج1 م 1099.

سلام...خسته نباشید..ولادت امام حسین(ع) رو به شما تبریک میگم. من سئوالم در مورد برخی از موسیقی هاست. اگر اشتباه نکنم و درست متوجه شده باشم از نظر اسلام موسیقی و نوازندگی در صورتی اشکال شرعی نداره که قنایی(یا غنایی-نمیدونم درستش چه جوریه) نباشه و شعرش ، شعری باشه که هیچ مشکلی نداشته باشه و منحرف کننده و یا مبتذل نباشه و موسیقی هم نباید ریتمیک باشه و آدم رو از خود بیخود کنه..... و خب خیلی از موسیقی ها هستند که ریتم های تقریباً تندی دارند و مجوز هم دارن. من سئوالم در مورد اونا نیست. اونا رو تقریباً قبول میکنم چون مجوز دارن.البته نه همه رو. در طرف مقابل این موسیقی ها ، موسیقی هایی هستند که نه ریتم خیلی تندی دارن و نه شعری که مبتذل باشه و ... اما مجوز ندارن(و خوانندگانشونم فکر نکنم داخل کشورمون باشن) شاید به این خاطر که چون اینجا نخوندن و یا درخواست مجوز نشده و یا ... اینها غیرمجاز به حساب میادو مجوزی ندارند.) میخوام بدونم که آیا گوش دادن به آهنگ ها و موسیقی های این چنینی که ریتم خیلی تندی ندارن و شعرشون هم مشکلی نداره( ولی مجوز ندارن به دلایلی که گفتم) میشه گوش داد یا نه؟ اشکال شرعی نداره؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط با اين مركز
موسيقي بر دو قسم است:
1 ـ موسيقى مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب و عياشي.
2 ـ موسيقى غير مطرب و معمولى كه انسان را به هيجان شهوى وادار نمي‌كند.
در اسلام قسم اول موسيقي حرام شده . اما قسم دوم و هم چنين موسيقي‌هاي مشکوک( حرمت و حليت آن مشکوک است) گوش دادن به آن ها از نظر فقهي اشکال ندارد، مگر اين که کسي بخواهد احتياط کند.
آهنگ ها و آوازها را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:
ا ) آهنگ ها و آوازهايى كه به شيوه مجالسِ عيش و عشرت و محافلِ رقص و پايكوبى اجرا مى شود . انسان را از حالتِ اعتدالِ فكرى و ذهنى دور مى سازد . به بى بند و بارى ، لاقيد بودن و بى تعهّد زيستن دعوت به تشويق مى كند. اصطلاحاً به آن «ساز و آوازهاى مبتذل » مى گويند .
ب ) هم از نظر محتوا (مضمون اشعار) داراى معنايى با شكوه و زيباست و هم از نظر اجرا ، خوب و زيبا اجرا مى شود . در عين حال تناسب و شباهتى با ساز و آوازهاى مجالس لهو ، عيش و عشرت و فساد ندارد . گوش دادن به نوع اوّل حرام است ; امّا نوع دوم اشكال ندارد .(1)
ج ) ساز و آوازهايى كه نسبت به آن شك داريم و نمى دانيم آيا از نوع اوّل است تا از آن پرهيز كنيم و يا از نوع دوم است تا پرهيز لازم نباشد . گوش دادن به موارد مشكوك (نوع سوم ) اشكال ندارد;(2) امّا بهتر است كه به اين نوع آهنگ ها هم گوش نكنيم .

پي نوشت ها:
1 . الميزان ، ج 14 ، ص 379 ؛ تفسير ابوالفتوح رازى ، ج 8 ، ص 92 ، انتشارات اسلامي.
2 . توضيح المسائل مراجع ، ج 1 ، ص 632 ، جامعه مدرسين حوزه علميه قم .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام... از وقتی که عاشق یکی از همکلاسیهام عاشق شده ام (البته 4 ساله که با هم هستیم ) ولی این ترم احساس کردم که بیش از حد دوستش دارم ... و عاشق شده ام .. البته عشقم زیاد شده و بیرون رفتن ها و با هم بودنها زیاد شده ... و در این مدت من بی اختیار دوباره شروع به نماز خوندن کرده ام و خیلی از گناه های سابق رو اصلا" انجام نمی دم و اگه یه ساعت از وقت اذان می گذره احساس میکنم اگه دیگه نمازمو نخونم گناه میشه ... آیا نماز خوندن من موردی داره ؟ خدای نکرده ریا نیست؟ البته به اون خانم هم چندبار گفتم که نماز بخونه و حتی موقع نماز بهش sms می دادم... و موقع نماز بدجوری گریه ام میگیره...احساس نا امیدی میکنم... چیکار کنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نکته مثبتي است که بسياري از مسايل منفي سابق را کنار گذاشته ايد اما نمي دانم آيا براي تضمين پايدار ماندن اين ها هم برنامه ريزي کرده ايد. گاهي افراد از دين به عنوان يک ابزار براي دستيابي به منافع خود بهره برداري مي کنند. به همين دليل توجه داشته باشيد که گاهي ما به خشوع و خضوع کشانده مي شويم تا به اصطلاح به جلب محبت خداوند بپردازيم و به منافع دست يابيم . اين تلقي و نگاه نسبت به دين هنگامي با پيامد منفي روبر مي گردد که فرد به منفعت مورد نظر خود دست نيابد. فوراً از تمام اين مسايل فاصله مي گيرد و به اصطلاح با خدا قهر مي کند.
آنچه درگير هستيد ، وابستگي نسبت به فرد ديگر است كه منطقي نيست و بايد پايان پذيرد. وابستگي هرگز مثبت تلقي نمي شود. بسياري افراد هستند که ما به آن ها علاقمند هستيم اما وابسته نيستيم و بدون آن ها نيز مي توانيم به زندگي خود ادامه دهيم. پس آنچه در ظاهر به عنوان عشق تجلي يافته ،چيزي جز وابستگي نيست. دلبستگي با وابسته بودن نيز متفاوت است.
پديدة وابستگي به ديگران اغلب در سنين نوجواني شايع است. مكانيزم مؤثر در آن عبارت از تصوير پردازي احساسي نسبت به يك شيء است. اين شيء به تدريج نقشي حياتي در نظر فرد پيدا مي كند . فرد در صورت جدايي از شي با احساس ناخوشايندي روبرو مي شود. در اين صورت جدايي نيست كه عامل بروز احساس ناخوشايند مي گردد بلكه تصور جدايي و احساسات ناخوشايند وابسته به آن موجب پديدة دلتنگي مي گردد. فرايند جدايي از آشنايان و از دست دادن افراد عزيز شاهدي مناسب و گويا در اين زمينه به شمار مي آيد.
ما به سادگي ملاحظه مي كنيم كه هنگام جدايي از افرادي كه به آن ها علاقه داريم ،امري چندان دشوار نيست. اگر به اين مسأله فكر نكنيم كه ممكن است براي مدتي طولاني او را نبينيم. اما به محض اينكه به اين نكته فكر مي كنيم كه شايد براي مدتي طولاني او را نبينيم و در اين تصور و احساس متعلق به آن متمركز مي شويم، احساسي نامعمول و ناخوشايند ما را فرا مي گيرد.
روش هاي درماني از مسيرهاي گوناگون در تلاش خواهند بود تا فرد مسير جريان فكري خود را تغيير دهد . به احساسي سازگارانه دست يابد. در اين بين هنگامي كه فرد مبتلا به برخي نشانه هاي بدني شده باشد، مثلاً تپش قلب، بيخوابي، پرخوابي، كم اشتهايي يا پر اشتهايي، گريه بيش از مدَت يك ماه و مواردي مانند آن ها، مراجعه به روانپزشك و قرار گرفتن تحت دارودرماني نيز امري محتوم و اجتناب ناپذير خواهد بود. دارودرماني در مورد اين افراد باعث افول نشانه ها و پيشگيري از بروز هر گونه صدمات جبران ناپذير بدني خواهد بود.
بايد به روانشناس مراجعه نماييد . با كمك يك متخصص بتوانيد از اين افكار فاصله بگيريد . به چرخه اصلي زندگي خود بازگرديد. اين واقعيت ندارد كه خودمان براي خويش هر كاري مي توانيم انجام دهيم. گاهي با محدوديت هايي در مورد خودمان روبرو هستيم . چون آگاهي كاملي دربارة خودمان نداريم و به محدوديت هاي اطراف مان نيز احاطه نداريم، نمي توانيم براي خود كار چنداني انجام دهيم. در واقع برخي روش ها ممكن است تنها اثر و ارزش پيشگيرانه داشته باشد . اراية آن ها از سوي مشاور نمي تواند به تنهايي موثر واقع گردد؛ هنگامي كه فرد در بحران جدَي قرار دارد.
در خصوص رياکاري و مواردي مانند اين نيز نبايد نگران باشيد. تلاش کنيد تا مسير ارتباط با خدا را همچنان داشته باشيد و آن را رها نسازيد. همچنين بايد با اين مهارت آشنا شويم که دنيا محل از دست دادن نيز هست . تنها محل دريافت کردن امکانات و امتيازات نيست. به همين دليل افرادي که فاقد اين مهارت هستند، انتظارات بالاي از زندگي در دنيا دارند؛ در حالي که مطابقت با واقعيت اين جهان هستي ندارد. والسلام خدانگهدارتان!

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

**نساء آيه 25 : « هر کس را توانگري آن نباشد که زنان پارساي آزاد را به نکاح خود درآورد ، پس کنيزان پارسا را که مالک آن شده ايد به زني گيريد . خدا به ايمان شما آگاه تر است . همه از جنس همديگريد . پس بندگان کنيز را با اذن مالکش نکاح کنيد و اجرت و مزدشان را بدانچه مشخص شده بدهيد . کنيزاني که همسردار باشند نه زناکار و نه از آنها که پنهاني دوست مي گيرند . پس چون شوهر کردند ، هرگاه مرتکب فحشاء شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است . اين حکم براي کساني از شما است که بيم دارند به رنج افتند . و اگر صبر کنيد ( تا زن آزاد گيريد ) برايتان بهتر است . و خدا آمرزنده و مهربان است »** ** ** **توضيح : 1- در اين آيه قرآن تجاوز به زنان كنيزي که از راه ارثي و غير ارثي ( خريداري ) مالك آنها شده اند را نيز مشروع دانسته است که مشروعیت خود را در درجه نخست از کسب **مالکیت تمام و عیار بر اراده آزادی بردگان می گیرد . کنيزانی را که از راه ارثي و غير ارثي ( خريداري ) مالك آنها شده اند مي توان تنها با اجازه صاحبش و نه خود شخص کنيز به زني گرفت و با آنها نکاح کرد . البته نه آن نکاحي که براي الله عربستان قابل ارزش باشد بلکه در آخر آيه تذکر داده است اگر صبر کنيد تا زنان آزاد گيريد براي شما اين راه بهتر است . ** **2- نزدیکی با کنیزان برای کسانی که از هیچ زنی برخوردار نیستند تنها از روی ناچاری است که فردی که حتی یک کنیز هم ندارد می رود و از مالک کنیز با کسب اجازه و مزد مشخص کنیز دیگری را به زنی موقت خود در می آورد . امروزه نقش مالک کنیز را خود فرد بصورت خود مختار و به روش صیغه در نزد شیعیان می بینیم . يک آيه پيش از اين ، راه چگونه تمتع جنسي بردن را بدون آنکه قصد نکاح را ذکر کرده باشد يعني تنها به طريق زناشويي با هرکسي که همان روش روسپي خانه ها است آموزش داده شده است ** **3- نکاح در زبان عربي معناي نزدیکی می دهد و ازدواج در ديد عرب همان نزدیکی بدست مرد است و نه اختيار برابر طرفين و برابري و شراکت يک زندگي مشترک .** **4- در اين آيه با وجود آنکه مشخص می شود که فرد توانایی مالی برای گرفتن زنی را ندارد اما اجازه و رخصت همبستری با کنیز بیچاره از سوی الله داده شده است و مشخص نیست فرد **از كجا توانايي مالي براي زن كنيزي جست که خوراک و پوشاک آنرا بدهد . جز اين نیست كه آن كنيز بايد براي مالك خود بيگاري كند وهم به او تجاوز شود . بر پايه اين آيات براي اينكه زن آزاده اي به زناشويي گرفته شود بايد مهريه اش كه مزد معيني است به آنها داده شود تا مرد مالك آنها گردد اما كنيزان ذاتاً مالكي دارند مزد معين به آنها تعلق نمي گيرد بلکه اجرت و مزد به صاحب کنيز که اذن نزدیکی داده است تعلق مي گيرد البته با رضايت خود کنيز اين امر صورت مي گيرد اما اگر به زور کنیز را وادار نمایند باز کنیز حقی برای اعتراض به حاکم شرع پیدا نمی کند . **

پرسش: شبهات سوره نساء آيه 25شرح : **نساء آيه 25 : « هر کس را توانگري آن نباشد که زنان پارساي آزاد را به نکاح خود درآورد ، پس کنيزان پارسا را که مالک آن شده ايد به زني گيريد . خدا به ايمان شما آگاه تر است . همه از جنس همديگريد . پس بندگان کنيز را با اذن مالکش نکاح کنيد و اجرت و مزدشان را بدانچه مشخص شده بدهيد . کنيزاني که همسردار باشند، نه زناکار و نه از آن ها که پنهاني دوست مي گيرند . پس چون شوهر کردند ، هرگاه مرتکب فحشا شوند ،شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است . اين حکم براي کساني از شما است که بيم دارند به رنج افتند . اگر صبر کنيد ( تا زن آزاد گيريد ) براي تان بهتر است . وخدا آمرزنده و مهربان است »** ** ** **توضيح : 1- در اين آيه قرآن تجاوز به زنان كنيزي که از راه ارثي و غير ارثي ( خريداري ) مالك آن ها شده اند ، مشروع دانسته است که مشروعيت خود را در درجه نخست از کسب **مالکيت تمام و عيار بر اراده آزادي بردگان مي گيرد . کنيزاني را که از راه ارثي و غير ارثي ( خريداري ) مالك آن ها شده اند، مي توان تنها با اجازه صاحبش و نه خود شخص کنيز به زني گرفت و با آن ها نکاح کرد . البته نه آن نکاحي که
پاسخ:
2@@ باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
اشکال کننده خداي اسلام و نبوت پيامبر اسلام و وحيانيت قرآن را قبول ندارد . بحث با او در اين جزئيات به جايي نمي رسد.
در آن زمان برده داري جايز و رايج بود . اسلام با محدوديت هايي اين جواز را ادامه داد و راهكار هاي فراوان وجوبي و استحبابي براي آزاد شدن بردگان پيش بيني کرد، ولي بالاخره برده تا زماني که برده بود ، ملک صاحبش به حساب مي آمد . صاحبش با توجه به پولي که به عنوان قيمت او پرداخته بود، مالک منافع او بود، از جمله اگر برده زن بود، صاحبش حق داشت از او بهره جنسي بگيرد يا بهره جنسي گرفتن از او را به ديگري ببخشد يا به نکاح ديگري بدهد .
اين احکام برده بود و در آن جهان و زمان پذيرفته بود . اسلام گر چه با اصل برده داري مخالف بود، ولي چاره اي جز مبارزه آرام و تدريجي نمي ديد و اگر مبارزه تند و تيز را برمي گزيد، قطعا به شکست منجر مي گشت.
برده و کنيز هم ملک صاحبش بود . براي بهره گرفتن جنسي خودش يا بخشيدنش به ديگري، کسب رضايت برده لازم نبود.
اما اين که خداوند در قرآن فرموده اگر نمي توانيد با زنان آزاد ازدواج کنيد، با کنيزان مؤمن به اذن صاحبان شان ازدواج کنيد و همين که اظهار ايمان کنند، کافي است (و پي جويي و کنکاش و تجسس در ايمان آن ها نکنيد زيرا) خدا به ايمان واقعي آنان آگاه است و از ازدواج با آنان هم عار نداشته باشيد، زيرا شما (چه آزاد و چه بنده) انسان و از يک جنس هستيد( و ملاک برتري تقوا و ايمان است) .
اين که گفتيم با کنيزان مؤمن به اجازه صاحبان شان ازدواج کنيد، براي کساني است که توانايي مالي براي ازدواج با زنان آزاد ندارند ،ولي با کنيزان مي توانند ازدواج کنند ،چون مهريه آن ها بسيار کم تر بود و اگر ازدواج نکنند ، به زنا و فحشا گرفتار مي شوند . اگر از ازدواج با کنيزان خود داري کنيد بهتر است ( زيرا کنيز بعد از ازدواج هم، ملک صاحبش است . جز در بهره گيري جنسي، از او حق بهره گيري دارد و مي تواند به او امر و نهي کند حتي او را به ديگري بفروشد و فرزند کنيز، اگر مولايش شرط کرده باشد، ملک مولا خواهد بود )(1)
اشکال کننده چون با قرآن و روايات و سيره رسول خدا و امامان آشنا نيست ،گمان کرده که اکر قرآن فرموده " اگر از ازدواج با کنيزان خودداري کنيد، بهتر است" از آن روست که اصل اين ازدواج را نمي پسندد و آن را کسر شان مي داند و ...در حالي که قرائن فراوان در قرآن و روايات و سيره پيامبر و امامان بر خلاف آن است.
در جاهليت عرب متاسفانه مردم کنيزان را به روسپيگري وامي داشتند .بسياري از کنيزان به اين کار عادت کرده بودند . روسپيگري کنيزان عادي شده و قبيح نمي نمود، در حالي که روسپيگري براي زنان آزاد کار ناپسندي به شمار مي آمد:
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا؛(2)
کنيزان خود را که به عفت مايلند، براي رسيدن به دنيا بر زنا مجبور نکنيد .
در ضمن کنيز و برده از نظر آنان در زمره انسان ها به حساب نمي آمدند. فرزند کنيز هم مانند خود کنيز ، برده مي شد و...
با توجه به اين موارد در جاهليت عرب ازدواج با کنيزان ناپسند و عار براي خود فرد و نسل او به حساب مي آمد و کنيز زاده بودن عيب بود.
قرآن با اين فرهنگ به شدت در افتاد . بردگان را هم مانند ديگران، انسان شمرد گر چه تا زمان برده بودن، احکام خاصي براي آنان قائل شد . در جامعه اي که ازدواج با کنيزان عار بود، اين ازدواج را جايز شمرد و بدان دعوت کرد. البته اعلام کرد که با کنيزان مؤمن و پاکدامن ازدواج کنيد . براي اين که عار نداشته باشند، اعلام کرد:"بعضکم من بعض" شما همه از يک اصل هستيد و تفاوت نداريد و برتري به ايمان است.
رسول خدا هم بر خلاف فرهنگ جاهلي، به زن دادن به بردگان تشويق کرد . دختر عمه اش زينب را که از اشراف زاده هاي قريش بود ،به عقد برده اي( زيد بن حارثه) درآورد و به ازدواج با کنيزان تشويق نمود . چند تن از همسران خود پيامبر کنيز بودند، از جمله جويريه و صفيه و ماريه. امامان نيز همين سيره را ادامه دادند . امام سجاد با کنيز ازدواج کرد .با اين که اطرافيان و مخالفان او را از اين کار منع کردند و بر اين کار سرزنش نمودند، ولي امام فرمود: ملاک عزت و کرامت ايمان است، نه آزاد يا برده بودن و ازدواج با کنيز عار نيست . تعدادي از امامان کنيز زاده بوده اند.
البته امامان کنيزان را مي خريدند و با آنان به عنوان کنيز همبستر مي شدند يا آنان را آزاد کرده و با آنان ازدواج مي نمودند ، ولي سابقه ندارد امام با کنيز کسي به اذن صاحبش ازدواج کرده باشد . ازدواج با کنيز ديگري را قرآن به جهاتي که ذکر شد، گر چه جايز شمرده ،ولي پسنديده نمي داند.
پي نوشت ها:
1. ترجمه الميزان،ج4،ص446.
2. نور(24)آيه 33.

پرسش: 2- نزديکي با کنيزان براي کساني که از هيچ زني برخوردار نيستند، تنها از روي ناچاري است که فردي که حتي يک کنيز هم ندارد مي رود و از مالک کنيز با کسب اجازه و مزد مشخص کنيز ديگري را به زني موقت خود در مي آورد . امروزه نقش مالک کنيز را خود فرد به صورت خود مختار و به روش صيغه در نزد شيعيان مي بينيم . يک آيه پيش از اين ، راه چگونه تمتع جنسي بردن را بدون آن که قصد نکاح را ذکر کرده باشد، يعني تنها به طريق زناشويي با هرکسي که همان روش روسپي خانه ها است آموزش داده شده است ** **

پاسخ: باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
در سوال فوق عبارات نامربوط ديده مي شود. معلوم مي شود که اين عبارت براي خودتان نيست .متاسفانه هرحرفي را که ديگران از روي عناد وکينه توزي بدون اينکه بفهمند مي گويند و ناآگانه برخي ازما بدون تامل ودقت آن را پخش مي کنند ،مثلا اگر درهمين عبارات ملاحظه شود ،چند موضوع نا مربوط به هم وصل شده، مسئله کنيز به مسئله ازدواج موقت نزد شيعيان ارتباط داده شده ، باز بدون توجه گفته : اين ازدواج موقت تمتع جنسي است، بدون قصد نکاح ، درآخر آن را زناشويي به روسپي گري تشبيه کرده که همه اين ها از تراوشات انسان سردرگم وکوتاه فکر ومنفي نگراست وگرنه انسان عاقل ابتدا در باره هر موضوعي بايد بفهمد و درك كند كه مقصود پرسشگر چيست . اگر از مقصود اطلاع نيافت، سوال در مورد معناي آن كند . اگر فهميد و اشكالي در آن ديد، با طرح اشكال آن هم به صورت مودبانه اقدام نمايد. اين ها چيزهايي است كه به طور روشن در اين سوال منتفي است.
1. داستان كنيز و متعه به طور كامل با هم متفاوت اند . اگر كسي آگاهي كمي از مسئله كنيز در صدر اسلام را داشته باشد، به چنين قياس باطلي دست نمي زند، يكي از همان تفاوت ها چيزي است كه در نوشته آمده، ولي نا آگاهانه از آن رد شده و آن هم موضوع اختيار و انتخاب است.
اگر هم بخواهيم هر چيزي را به هر چيزي ربط دهيم. به ازدواج در آوردن كنيز به صورت دائمي با شخص ديگر نيز مي تواند از طرف مولي اجرا شود، پس مي توان آن را همانند ازدواج دائم دانست ، پس مثال زدن از صيغه موقت و قياس كردن با‌ آن بيهوده است.
2. اشتباه فاحش ديگر در عدم فهم صيغه موقت است. در اين جا لازم است تنها اشاره شود كه در صيغه بدون قصد ازدواج(نكاح) به هيچ وجه مشروعيت ندارد. تفاوت هاي بسياري با روسپي گري دارد كه از جمله عدم وجود عده در روسپي گري است، در حالي كه در صيغه دو طرف تعهد اخلاقي نسبت به هم داشته ،زن بايد بعد از جدا شدن عده نگه دارد .نمي تواند طي مدت عقد موقت با شخص ديگري ارتباط داشته باشد، همان گونه كه در عقد دائم و رسمي نيز موظف به اجراي آن است.
اگر بخواهيم براي موضوع صيغه مورد مشابه مثال بزنيم، بايد از نوع ازدواج هايي كه امروزه در كشورهايي غربي به صورت فراوان وجود دارد، مثال آوريم. مرد و زني با هم توافق مي كنند كه سالياني با هم زندگي كنند، بدون آن كه قرار عقد دائم يا مانند آن باشد. حتي آنان مدت هاي زيادي با هم زندگي مي كنند و داراي فرزند مي شوند تا كاملاً همديگر را بشناسند و مثلاً عقد رسمي جاري كنند. اين نوع رابطه كاملاً متفاوت با روسپي گري در كشورهاي غربي است و همه اين معنا را درك مي كنند.

پرسش: 3- نکاح در زبان عربي معناي نزديکي مي دهد و ازدواج در ديد عرب همان نزديکي به دست مرد است و نه اختيار برابر طرفين و برابري و شراکت يک زندگي مشترک .** **

پاسخ: باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
بخش اول عبارت فوق درست است که واژه ( نکاح ) به معناي آميزش است اما بخش دوم گفته شما صحيح نيست، با اين توضيح که دراسلام
عقد داريم و ايقاع.
عقد بر دوپايه استوار است: يکي ايجاب وديگري قبول .
دو پايه از طرف هر کدام گفته نشود ،عقد انجام نشده ، مثلا در عقد ازدواج، ايجاب از طرف زن گفته مي شود .قبول از طرف مرد .
برخلاف گفته فوق زن کاملا آزادي عمل دارد ،يعني زن است که با اختيار خود مي تواند عقد راجاري کند يا نکند. اگر از روي اختيار و آزادي ايجاب را گفت ،پس از آن مرد مي تواند قبول را بگويد. در اين صورت عقد صحيح واقع شده، بنابراين اساس عقد طرفيني است ،آن هم با شرائطي که در فقه اسلام به طور مفصل بيان شده، از جمله اينکه اگر زن ايجاب عقد را از روي اکراه واجبار بگويد ،يعني ديگري او را وادار به گفتن ايجاب کند و مرد طرف قبول را بگويد، عقد باطل است .براي اطلاع بيش تر به رساله هاي عمليه بحث نکاح مراجعه شود .

پرسش: 4- در اين آيه با وجود آن که مشخص مي شود که فرد توانايي مالي براي گرفتن زني را ندارد اما اجازه و رخصت همبستري با کنيز بيچاره از سوي الله داده شده است و مشخص نيست فرد **از كجا توانايي مالي براي زن كنيزي جست که خوراک و پوشاک آن را بدهد . جز اين نيست كه آن كنيز بايد براي مالك خود بيگاري كند وهم به او تجاوز شود . بر پايه اين آيات براي اينكه زن آزاده اي به زناشويي گرفته شود، بايد مهريه اش كه مزد معيني است، به آن ها داده شود تا مرد مالك آن ها گردد اما كنيزان ذاتاً مالكي دارند، مزد معين به آن ها تعلق نمي گيرد، بلکه اجرت و مزد به صاحب کنيز که اذن نزديکي داده است، تعلق مي گيرد. البته با رضايت خود کنيز اين امر صورت مي گيرد اما اگر به زور کنيز را وادار نمايند باز کنيز حقي براي اعتراض به حاکم شرع پيدا نمي کند . **
پاسخ: باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
نويسنده به گونه اي صحبت کرده که گويي از خداي خالق بندگان و پيامبري که رحمت براي جهانيان است، بيش تر براي بندگان دل مي سوزاند.
در جاي خود گفته شده که کنيز و برده از دو راه وارد جامعه اسلامي مي شود. کنيز و برده - در آن زمان که وجود داشت - جزو ملک صاحبش به حساب مي آمد . از خود اختيار و مالکيت و آزادي و حق انتخاب نداشت. اسلام با اين که براي آزاد کردن بندگان آمده بود، ولي به جهت آن که جهاني نشده و مورد قبول عموم جهانيان واقع نشده بود، بايد در قانون گذاري اش به نحوي عمل مي کرد که هم قوانينش سمت و سوي عادلانه داشته و هم مصالح ايمان آورندگان در آن لحاظ شده باشد.
قانون برده گيري و برده داري قبل از ظهور اسلام در سطح گسترده در جهان آن روز وجود داشت . مبارزه با اين قانون ظالمانه بايد با لطايف الحيل صورت مي گرفت تا هم به ثمر برسد و هم اسباب فرار از اسلام نباشد.
در جامعه حجاز آن روز مثل جامعه هاي ديگر برده هاي فراواني وجود داشت. اسلام اولين کاري که کرد اين بود که راه هاي برده گيري را محدود کرد . به مسلمانان اجازه برده ساختن افراد آزاد را نداد . فقط اجازه داد در جنگ ها، اسيران ميدان نبرد، به صلاحديد حاکم اسلام يا به منت يا در قبال فديه آزاد شوند يا اگر مصلحت ديد ،آنان را به عنوان برده بين رزمندگان تقسيم کند.
حالا بگوييد در جهاني که اسيران ميدان جنگ از جمله مسلمانان را به بردگي مي گيرند، مسلمانان اگر به صلاحديد حاکم عادل مصلحت ديدند اسيراني را که بر نابودي اسلام هجوم آورده اند، به بردگي بگيرند و مالک جان و مال آنان شوند، آيا اين ظالمانه است؟
اگر آنان را به بردگي نگيرند، بايد آزادشان کنند يا بکشندشان. آيا اگر اسلام آزاد کردن اسيران جنگي را واجب مي ساخت، مورد سوء استفاده واقع نمي شد و دشمنان را عليه مسلمانان شجاعت و جرات نمي بخشيد؟ آيا عاقلانه است که به دشمن جرات و جسارت دست اندازي داده شود؟اگر دستور کشتن اسيران را مي داد، غير انساني نبود؟
البته کنيزان و بردگان از دو راه به جامعه اسلامي وارد مي شدند:
يکي اسير شدن در جنگ بود که تعداد چنين اسيران و بردگاني بسيار محدود بود . معمولا زنان به صورت محدود در ميدان جنگ و به عنوان رزمنده شرکت مي کنند .
راه دوم ورود کنيزان به جامعه اسلامي خريد و فروش آنان است. در آن زمان برده داري و برده فروشي رسم پذيرفته شده جهان بود . گفتيم که اسلام گرچه با اين موافق نبود، ولي نمي توانست به يکباره و قاطعانه خريد و فروش بندگان را منع کند ،زيرا با رواج گسترده برده داري، چنين دستوري هم مانع از گرايش مردم به دين مي شد، زيرا آن را با منافع خود در تضاد مي ديدند . اسلام تازه ظهور کرده و معتقدان چنداني نداشت تا دستورش را اجرا کنند تا اثري بر اين دستور مترتب باشد .پس بايد راهي براي مبارزه ملايم پيش مي گرفت تا هم مردم از دين فراري نشوند و هم برده داري به تدريج ريشه کن شود.
بنا بر اين اجازه خريد و فروش بندگان را داد. البته فروش بندگان را به عنوان شغل خيلي مذمت کرد، ولي خريد و نگه داري انساني و آزاد کردن آنان را به شدت مدح و تحسين کرد و بدان دعوت نمود.
اجازه خريد بندگان در جهت خدمت به بندگان هم بود، زيرا با اين اجازه بندگان مي توانستند وارد جامعه اسلامي شوند . با اسلام آشنا شده و به آن بگروند . به سعادت جاويد برسند. در ضمن مسلمانان به حکم دين موظف بودند با بنده ها انساني عمل کنند . در جامعه اسلامي وضع خيلي بهتري از جامعه غير اسلامي در انتظار بردگان و کنيزان بود . با توجه به قانون هاي فراوان آزاد کردن وجوبي و استحبابي بندگان، آنان در معرض آزاد شدن قرار مي گرفتند.
اگر منصفانه دقت کنيد ،به يقين اعتراف خواهيد کرد که حکم به برده گيري اسيران و خريد بردگان در آن زمان به سود مسلمانان و اسيران بوده ،انساني ترين حکمي بود که در آن شرايط مي شد صادر نمود.
اما برده و کنيز در همه جهان ملک صاحبش به حساب مي آيد . اگر چنين نباشد که ديگر برده نيست.
کنيزان که کمي از آن ها در جنگ اسير شده و بيش تر به عنوان برده وارد جامعه شده و توسط مسلمانان خريده شده بودند، تا زماني که کنيز بودند، مالک شان حق داشت از آنان بهره جنسي ببرد ،همچنان که حق داشت به ديگري ببخشد و مانند بقيه اموالش حق داشت بفروشد، ببخشد ، اجاره دهد و در قبال اجاره پول بگيرد.

احکام برده داري قبل از اسلام وجود داشت و اسلام ايجاد نکرد که بر اسلام ايراد باشد، بلکه با محدوديت هاي فراوان و با اصلاحات بسيار و با دستور هاي جنبي فراوان آن ها را اجازه داد تا بتواند به تدريج برده داري را ريشه کن کند.
اشکال کننده اگر به واقع دنبال يافتن حقيقت است و مي خواهد عدالت گرايي اسلام را بيابد،به کتاب "آزاد کردن بندگان" در فقه اسلام مراجعه کند تا ببيند که اولا پيامبر نسبت به خوش رفتاري با بردگان چقدر سفارش کرده،برخورد خود و اهل بيتش با بردگان چگونه بوده است . به قانون هايي که قرار داده تا بندگان موجود در جامعه به الزام يا به عنوان عمل صالح آزاد شوند، دقت کند. بعد قضاوت کند که آيا اسلام مروج برده داري است يا عليه برده داري.

باسلام اعیاد شعبانیه را خدمت شما مومنین تبریک مي گویم. با دلی شکسته اين چند خط را مي نویسم دختر هستم که الان در مرز30 سالگی هستم تحصیلات دانشگاهی را در رشته پزشکی به اتمام رسانده ام از لحاظ کارهم چندان وضعیت جالب ندارم متاسفانه در طول تحصیل والدینم با ازدواجم مخالفت کردند بعدازاينکه درسم اتمام یافت چند خواستگار داشتم که اکثرا یا اصلا پایبند به مسائل دینی نبودند ویا فقط برای اينکه من دکتر هستم وشاید درآمد خوبی دارم خواستگاریم آمدند ویا برای اينکه پز بدهند که عروس دکتر دارند واز اين جور موارد در عین حال بنده قیافه معمولی دارم اصلا اهل آرایش وبد حجابی نیستم وهرگزچادررا به خاطر پزشک بودن زمین گذاشتم وان شااالله نخواهم گذاشت. اما چه کنم که یک سالی است ديگر اصلا خواستگاری ندارم خواهر وبرادر کوچکتری درسن ازدواج دارم آنها هم نگرانند البته برای خواهر کوچکم هم 4 سال پیش به دلایلی بعد از عقد جدا شده برای اوهم ناراحتم که شایدامکان ازدواج برایش ایجاد نشود. ما در محل زندگی خود به شدت غریبیم ودر شهراصلی خود هم آشنایانی داریم که به دلیل حسادت همه را ازما رانده اند. سنم دیگراز 30 گذشته متاسفانه پدرم ما راتمسخر میکند دیگران ازاین همه بدتر نامید وخسته ام از اینکه خواهر وبرادرم به خاطر عدم ازدواج به گناه بیفتند ناراحتم راهی به من نشان دهید درمانده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ضمن پاسداست متانت تان و تحسين به جهت حفظ عفت و پاكي ، توجه شما را به اين نكته جلب مي كنيم كه متأسفانه مشکل شما يعني نداشتن خواستگار يکي از مشکلات رايج در ميان دختران امروزي است. اين مشکل بسيار فراگير شده و اختصاصي به شما و شرايط شما ندارد. با توجه به شرايط موجود، نداشتن حتى يک خواستگار چيز بعيدي به نظر نمي‌رسد، چرا که همه ما در پيرامون خود شاهد دخترهايي بسيار شايسته‌اي هستيم که به هر دليلي حتى يک خواستگار نداشته‌اند، در حالي كه شما خواستگاران متعددي داشته ايد كه به دلايل مختلف نتوانستيد با آن ها ازدواج نماييد.
يكي از مشكلات افرادي چون شما نيز آن است كه به اميد هواي تازه تر و يا خواستگاران بهتر ،به رد خواستگاراني كه از شرايط نسبي مطلوبيت برخوردار بودند، مبادرت ورزيديد. فارغ از اين مسئله كه هر چه سن بالاتر رود، ميزان مطلوبيت كم تر شده و به همين نسبت شرايط خواستگاران نيز پايين تر مي آيد.چه بسا همان خواستگاران كه داراي وضعيت نسبي مطلوب بودند، به خواستگاري نيايند. البته اين نكته صرفاً‌ بر اساس درصد احتمال است، نه يك قانون كه كليت داشته باشد، اما تأكيد ما بر آن است كه از كمال گرايي منفي و داشتن خواستگار يا همسري ايده آل از هر جهت پرهيز كنيد.
همسرآينده تان اگر بتواند تنها 60% يك مرد مطلوب را دارا باشد، همسر مناسب و خوبي خواهد بود.
به هرحال توصيه مي‌شود:
1- در حد امکان از هر گونه تلقين و بزرگ نمايي نياز به شوهر و تأهل در خود بکاهيد. تلقين هاي کارآمد ديگر را جايگزين آن نماييد. اشتغالات ذهني شما در اطفاي اين نياز، به اشتغالات فكري و عملي بي مورد و گاهي آسيب زا مي‌انجامد.
2ـ تمرکز خود را تا زمان مقتضي، از ازدواج به امور مثبت ديگر ببريد. به هيچ عنوان اجازه ندهيد ازدواج تمام فضاي ذهني شما را اشغال کند.
3ـ هيچ گاه از رحمت بيکران الهي نااميد نباشيد. همواره خواهان امور دنيايي و عقبايي با قيد مصلحت و حکمت از خداوند حکيم باشيد، نه استجابت دعا و برآورده شدن حاجات به هر قيمتي. پس از بي قراري و عجز ولا به افسرده ساز (حتي به صورت دعا) به شدت بپرهيزيد. تأخير در برخي امور به ظاهر مثبت و ضروري از بي‌توجهي خداوند به امور بندگانش نشأت نمي‌گيرد.
4-تفريحات و معاشرت هاي سالم خود را افزايش دهيد.
5ـ همواره به خود گوشزد نماييد که سن من براي ازدواج به هيچ عنوان دير نشده، حداقل تا 35 سالگي فرصت براي ازدواج موفق را خواهم داشت. اين نکته را به هيچ‌عنوان خود فريبي قلمداد نکنيد . به يادآوري هر روزه اين نکته ملتزم باشيد.
6ـ خانه بخت را منحصر در ازدواج ندانيد . همه برگه هاي زندگي را در موضوع ازدواج خرج نکنيد. چه بسا زنان بسيار تأثير گذاري در جامعه بوده اند که در پرتو تحصيل و اشتغال مولد، نه صرفاً ازدواج به خانه بخت واقعي خود راه يافته اند.
7ـ با يک پايش رواني هفتگي ببيند چه عواملي باعث تشديد تفکرات مزاحم شما مي‌گردد. پس از شناسايي اين عوامل مثل وضعيت نابسامان خانوادگي، ديدار دوستان متأهل، اضطراب بالا و... به تعديل آن بپردازيد.
8-براي رهايي از افکار پريشان و بغرنج ساز به مطالعه کتاب هاي تاريخي و زندگي نامه و شرح حال بزرگان بپردازيد. ببينيد که دنيا با همه عرض و طولش کوچک تر از آن است که بخواهيم با کوچک ترين ناکامي افسرده گرديم و با بزرگ ترين کاميابي ها خشنود.
9- نقش واسطه ها در معرفي دختران خوب و شايسته و دم بخت را کم نگيريد.
10- در جلسات مذهبي و به طور کلي در جمع هاي زنانه حضور فعال داشته باشيد. ضمن حفظ کرامت و شخصيت و وقار، انساني بشاش و خوشرو و پر انرژي باشيد. مطمئناً هم درشادابي و طراوت شما و هم در جلب نظر ديگران بسيار موثر خواهد بود.
چند نکته:
ا- رد بي دليل (يا با دلايل نيمه منطقي) خواستگاران به نوعي دست رد زدن به موهبت هاي الهي است. کفران نعمت به هر دليل و عيب گذاشتن نابخردانه بر مخلوقات خدا بي شک سهم بسزايي در رويگرداني توجه و عنايت ويژه خدا دارد. اين گونه نيست که بتوان نعمت هاي الهي را يکي پس از ديگري از در راند و خداوند بدون هيچ مؤاخذه اي بنده را به حال خود واگذار نمايد.
چه بهتر که براي گشودن قفل هاي احتمالي از ناشکري هاي گذشته استغفار نماييد. ناشکرهاي رنگارنگ کنوني نيز نبايد مزيد بر علت گردد.
ب- همه خاله ،عمه ها ،زن دايي ها ،زن عموها و دختران آن ها و به طور کلي زنان فاميل و غير فاميل مي توانند سامانه مطمئن و ايمني براي معرفي پسران دم بخت به شما و ديگر دختران دم بخت باشند .بدون حرکت خداپسندانه از سوي شما و والدين شما برکتي نازل نخواهد شد. پس ضمن تمرکز زدايي از موضوع خواستگار با نشاط و سرزندگي در بسيج کردن فاميل از طريق مادر يا خواهرتان(يا هر کسي که شما لايق اين امر مي دانيد)کوشا باشيد.
ج- با دست روي دست گذاشتن و تکيه مرضي بر دعاهاي افسرده وار هيچ مشکلي حل نخواهد شد . بايد با نشاط و سرور به جنگ مشکلات ريز و درشت رفت.
موفق باشيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 09640 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

اگر كسي مشروبات الكلي خورد تا چه مدت نجس و اعمال و نمازش مورد قبول نميباشد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در روايات آمده که تا چهل روز نماز شرابخوار مورد قبول الهي قرار نمي‌گيرد. اما بين قبولي نماز و صحيح بودن‌آن تفاوت است.
کسي که شراب خورده، موظف است که نمازش را بخواند، همان گونه که اگر مرتکب گناه ديگري مانند غيبت و تهمت شده باشد، مانع از آن نيست که عبادات ديگر را انجام دهد . البته چنانچه جايي از بدن يا لباسش به واسطه شراب نجس شده باشد، بايد پيش از نماز بشويد و وقتي لب و لباس آلوده خود را به شراب بشويد، ديگر بدن و لباس او نجس نيست.
شراب‌ از نجاسات ‌و نوشيدن ‌آن‌ حرام ‌و از گناهان‌ کبيره‌ است‌. عذاب ‌اخروي ‌شرابخوار بسيار شديد است‌، ولي ‌ارتکاب ‌اين‌ گناه‌ کبيره‌ نبايد مانع‌ خواندن‌ نماز و ديگر وظايف‌ شرعي‌باشد. گناهکار بايد وظايف‌ خود را انجام‌دهد.
نماز و عبادات‌ شرابخوار گرچه‌ صحيح‌است‌ و از گردن ‌او ساقط‌ مي‌شود، ولي‌ بايد بداند با انجام‌ اين ‌گناه‌ بزرگ‌، عبادات‌ او قبول‌ نيست‌، زيرا فرق‌است ‌بين ‌صحيح‌ بودن‌ عملي‌ و قبول‌آن‌. ممکن‌ است‌ نماز و عبادات‌ کسي‌ صحيح‌ باشد، ولي‌بر اثر گناه‌ و معصيت ‌مورد قبول‌ خدا قرار نگيرد .
علي‌(ع‌) فرمود: من‌شرب‌المسکر لم‌ تقبل‌ صلوته ‌أربعين ‌يوماً و ليلهً؛ کسي ‌که‌ مست‌ کننده‌ بنوشد، تا چهل ‌شبانه‌ روز نمازش ‌قبول‌ نمي‌شود . (1)
پيامبر(ص‌) فرمود: اگر در آن‌ چهل‌ روز بدون‌ توبه‌ بميرد، خداوند او را از آب هاي‌ جوشان‌ جهنم‌ خواهد نوشانيد . (2)
از ديدگاه‌ اسلام‌ حتي‌ نشستن‌ بر سفره‌اي ‌که‌ در آن ‌شراب ‌نوشيده‌ شود ، حرام‌است‌ ، علي‌(ع‌) فرمود: لا تجلسوا علي‌مائده ‌تشرب‌ عليها الخمر ؛ بر سر سفره‌(يا ميزي‌) که‌ در آن‌ شراب‌ نوشيده مي‌شود ننشينيد . (3)
رسول‌اللّه‌(ص‌) فرمود: ملعون‌است‌ ، ملعون‌است‌ کسي‌ که‌ بر سفره‌اي‌ که‌ در آن‌ شراب ‌نوشيده‌ شود بنشيند . (4)
گناه از هر نوع كه باشد‌، مانع قبولي اعمال انسان مي شود . در مورد شراب كه تا 40 روز بيان شده‌ ، شايد به خاطر آن است كه تأثير آن در روح و روان انسان تا 40 روز باقي مي ماند .

پي‌نوشت‌ها :
1 . بحارالانوار ، ج79، ص 138 .
2 . همان ‌، ص‌131 .
3 . همان‌ ، ص ‌128 .
4 . همان‌ ، ص‌141 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها