دانش تاريخ

آیا همراه کاروان امام حسین (علیه السلام) غذایی نبوده و یا شتران شیری نداشتن که کاروان امام از آن برای رفع عطش استفاده کنند؟

پاسخ:
نيازمندي انسان به آب بسيار بيشتر است تا نياز به غذا. گاهي برخي فقط با آب تا چهل روز بدون خوردن لقمه اي غذا سر مي كنند. آنچه براي كاروان امام حسين (علیه السلام) مشكل ساز بود، كمبود آب بود. اگر مروري به تاريخ نماييد، امام حسین (ع) در بیایانی خالی از سکنه اطراق نمود. لشکریان کوفه توسط حر بن یزید ریاحی راه را بر حضرت و همراهان شان بستند. ارتباط حضرت را با سایرین قطع نمودند که مبادا کسی به حضرت ملحق شود. در روز هفتم آب را بر كاروان امام بستند اما چندين بار توانستند آب تهيه نمايند.
شدت تشنگي در روز عاشورا بود. قضاوت کنید جمعیت اندکی کم تر از صد نفر را به راحتی می توان تحت نظر و کنترل قرار داد. از طرفی بیشتر مرکب های آنان هم اسب بود. به فرض آن که چند شتر بین آن ها باشد و بپذیریم که برخی از شترها شیرده بودند، نیز بپذیریم شیر جایگزین آب باشد، شیر اندک به چه کار می آید؟
حیوانات اهلی دیگری هم در بین نبوده است. ارتباط با قبایل ساکن در نزدیکی کربلا به گونه ای که شیر تهیه کنند نبود، بنابراین چنین مطالبی بیشتر به فرضیه بافی شبیه است تا سوال و اشکال منطقی. عمدتا این گونه شبهات را کسانی مطرح کرده که چشم و گوش را در برابر حقایق بسته و فقط به القای شبهه، هر آن چه باشد می اندیشند.

سلام، کتابی به نام «در کربلا چه گذشت؟» را می خوانم که از مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) می باشد. من احساس می کنم که هدف امام حسین (علیه السلام) در این کتاب به خوبی بیان نشده است و حتی فکر می کنم که ای قیام کم رنگ تر شده است چون در چند جا هست که میگه اگه بیعت نمی کنید من بر می گردم زیاد مفهوم این جملات را نمی دونم. سؤالم اینه که آیا این کتاب معتبر هست یا نه؟ با تشکر

پاسخ:
كتاب در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمی است كه محمد باقر کمره ای آن را ترجمه نموده است. اين كتاب نيز توسط علامه ابوالحسن شعراني، با نام دمع السجوم، ترجمه شده است، و انتشارات ذوي القربي آن را به چاپ رسانده است.
كتاب مذكور از جمله كتاب هاي تحقيقي است كه توسط مرحوم محدث قمي نگاشته شده است و مورد توجه دانشمندان مي باشد.
اين مطلب كه امام در جاهاي مختلف به لشكر كوفيان فرمودند: اگر از دعوت و بيعت با من برگشتيد، اجازه دهيد برگردم، نقلي است كه بسياري از كتاب ها آن را آورده اند، از جمله مرحوم مفيد مي گويد: وقتي امام حسين بي وفايي كوفيان را به چشم ديد، رو به اصحاب و خاندانش نمود و فرمود: برخيزيد بر مركب ها سوار شويد تا برگرديم. آنان نيز بر مركب ها سوار شده، خواستند باز گردند كه حر مانع باز گشت آن ها شد.(1) اين رفتار امام كاملا طبيعي و عاقلانه بود، چرا كه امام قصد جنگ با يزيديان را نداشت. بنا به دعوت كوفيان راهي كوفه شده بود تا آن ها با امام بيعت نمايند. وقتي كه بيوفايي آنان را مشاهده نمود، تصميم به باز گشت گرفت.
آنچه امام با آن مخالف بود، حكومت يزيد و بيعت با او به عنوان حاكم و خليفه مسلمانان بود. از اين روي حاضر به بيعت با يزيد نگردید. حاكمان اموي عرصه را بر حسين تنگ کردند و بي وفايي كوفيان را براي حسين (ع) رقم زدند. از اين تنگنا بهره جسته و او را در محاصره گرفتار نمودند و شرط نجات را بيعت با يزيد اعلان نمودند. يا بيعت با يزيد و يا جنگ و كشته شدن.
امام حسن بيعت با يزيد را عار داشت و كشته شدن را را سعادت:
فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما(2)؛
مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز ملامت و ناراحتى نمى‏ نگرم‏.

پي نوشت ها:
1.ارشاد مفيد، ج2،ص81، ترجمه رسولی محلاتی،تهران.
2.اللهوف على قتلى الطفوف‏،سيد ابن طاوس‏،ص79،ناشر: جهان‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1348 ش‏،نوبت چاپ: اول‏.

در روضه ها می شنویم که حضرت ابالفضل علیه السلام وقتی رفتند مشک را پر آب کنند از آب نخوردند وتشنه لب مشک را پر آب کردند. سئوالم این است در آن لحظه چه کسی ایشان را دیده که لب تشنه از شریعه فرات برگشتند؟

پرسشگر گرامی باسلام و تشکر،
در منابع و نوشته هاي متاخران موضوع سقايي عباس بن علي به شكل پر رنگي مطرح گشته است، همين طور مسئله آب نخوردن حضرت ابوالفضل العباس. مرحوم شيخ عباس قمي نيز آن را نقل نموده اند. اما مي توان منشأ آن را گفتار مرحوم مجلسي دانست كه مي فرمايند:
في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء ؛ .... فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة.

در برخي از تاليفات شيعه است كه عباس بن علي هنگامي كه تنهايي برادرش امام حسين (ع) را ديد، به ايشان عرض كرد: آيا رخصت ميدان رفتن به من مي دهيد؟ امام شديد گريست و فرمود: تو پرچمدار لشكر مني. اگر تو بروي، لشكر من متفرق خواهند شد!
عباس بن علي گفت: سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سيرم. اجازه دهيد انتقام خون هاي ريخته شده را از اين منافقان بستانم.
دراين لحظه امام فرمود: اكنون براي اطفال كه تشنه اند، آب بياور و ... هنگامي كه عباس به آب دسترسي يافت و خواست آب بياشامد، به ياد تشنگي حسين افتاد و از نوشيدن آب صرف نظر كرد.(1)
روشن است که مرحوم مجلسي اين جريان را به گونه ترديد بيان مي كند(در كتاب شيعه است ). اگر اين روايت مستند بود، مانند ديگر روايات سند را نيز مي آورد. متاسفانه سند معتبري بر اين داده تاريخي يافت نشد.
با مراجعه اي كه به متون معتبر اوليه و پيشين داشتيم، اين جريان به اين شكل گزارش نشده ،بلكه متفاوت است. در متون اوليه آمده وقتي عباس فراواني كشته هاي ياران امام حسين (ع) را ديد، به برادران خود يعني فرزندان ام البنين گفت:پيش برويد تا ببينم كه براي خدا و رسول او جنگ كرديد. پس از آن همراه با حسين بن علي (ع)به سمت فرات رفتند تا آب بردارند كه سپاه عمر بن سعد مانع آنان شدند. اين جا بود كه يكي از كوفيان تيري انداخت و به دهان امام حسين اصابت كرد. امام با دست خود آن تير را بيرون كشيد. خونش را به آسمان پرتاب كرد و در حق دشمن نفرين كرد. در اين وقت دشمن عباس را محاصره و از امام جدا كردند. عباس يك تنه مي جنگيد تا زماني كه افتاد. به دليل جراحات نتوانست حركت كند. زيد بن ورقاء و حكيم بن طفيل او را كشتند.(2)
اينكه امام به حضرت عباس اجازه ميدان رفتن و جنگيدن نداده ،چندان معتبر نيست . بلكه طبق سند معتبر امام به همراه عباس در مسير شريعه فرات براي برداشتن آب رفتند. هر دو بزگوار جنگيدند. عباس در آن مرحله كه دشمن او را از امام جدا كرده بود، به شهادت رسيد.
اگر روایت آب نخوردن حضرت معتبر باشد ،مشکلی ندارد، چون برخی حوادث کربلا توسط لشکریان دشمن نقل شده وممکن است برخی این مطالب را نقل کرده باشند.

پي نوشت ها:
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏45، ص 41،ناشر :اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏.
2. ارشاد شيخ مفيد ،ج 2 ،ص113انتشارات علميه اسلاميه،بي تا ؛
إعلام الورى بأعلام الهدى‏ ،شيخ طبرسى‏ ،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1390 ق‏؛
الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (م 282)، تحقيق عبد المنعم عامر، مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368شُ؛
تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، چ الثانية، 1387/1967؛
الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، چ الأولى، 1410/1990.

اهل سنت معتقدند که اگر مقصود از مولی خلیفه بود پیامبر باید آن را در مراسم حج که اکثریت ممکن حضور داشتند اعلام می فرمود.دلیل دیگر ذکر شده آن است که به دلیل نزدیک بودن زمان فوت پیامبر،این وجود مبارک در صدد بودند تا با اعلام دوستی باامیرالمؤمنین خطر آنهایی که درجنگ های اسلام اقوامشان به دست امیرالمؤمنین کشته شده اند را دور کنند. لطفا جوابی را که به اهل سنت میدهید را برای من بفرستید.با تشکر

با توجه به این که واقعه غدیر خم بعد از مراسم حج بود آیا برای اعلام خلافت امیرالمؤمنین بهتر نبود در مراسم حج که همه مردم حضود داشتند این اعلام انجام می شد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
به دلیل دو ضلعی بودن پرسش پاسخ در دو محور ارایه می شود:
الف- جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبور می‏ کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
در ضمن شاید طرح مسئله در مکه مخالفت بسیار جدی در پی داشت، زیرا حضرت علی (ع) بسیاری از سران قریش و اهل مکه را کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می‌نمود و خوف فتنه می‌رفت. این مسئله می‌تواند از پایان آیه ابلاغ"... والله یعصمک من الناس"(1) خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد ، به دست آید.
شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏ شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏ کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏ گردید. از همین‏ رو مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
در این جا می‌توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه، نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)، در حالی که در ایام حج در مکه در روز‌های اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز‌های آخر به مکه می‌رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند، پس اگر حتی در مکه انجام می‌شد، چه فرقی در اصل مسئله داشت؟ در حالی که امروز می‌بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی (ع) را انکار می‌کنند، پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود‌ داشت.
ب- درباره فراز دوم پرسش باید گفت
اولاً:‌ به فرض کلمه مولا در حدیث غدیر از کلمات چند منظوره تلقی شود و هر کسی برداشت خاصی از آن بنماید، جای تردید نیست که این تعبیر در کلام حضرت متأثر از روش وحی و قرآن کریم است. در قرآن کریم در مسایل متعدد و مختلف برای بیان مقاصد الهی از کلماتی استفاده شده که چندین معنا برای آن وجود دارد، ولی همان کلمات به دلیل اسراری که برای ما نهفته است، به کار گرفته شده، در این باره آیات فراوانی قابل طرح است.
در کلّ همان طور که قرآن کریم در بسیاری موارد از کلمات به اصطلاح متشابه استفاده کرده، حقایقی را بیان داشته و سبب و حکمت آن برای کسی به خوبی روشن نیست، پیامبر(ص) نیز در برخی موارد از جمله جریان غدیر از این روش قرآنی استفاده کرده، ولایت را با کلمه «مولا» بیان کرده است.
سرّ اصلی و حکمت واقعی آن شاید به خوبی برای کسی روشن نباشد. این هیچ گونه محذوری ندارد، بلکه در عرف حقایق وحیانی مطرح است.
دوم: پیامبر(ص) در مقام بیان ولایت امیرمؤمنان در روز غدیر از قرآن کریم تبعیت کرده است چون در قرآن کریم نیز جریان ولایت با واژه «ولی» بیان شده : «إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون؛(2) ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند. همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بر اساس منابع شیعی و سنی این آیه در شأن امیر مؤمنان (ع) نازل شده مثلاً قوشجی که از علمای بزرگ اهل سنت است، در شرح تجرید الاعتقاد تصریح نموده که به اجماع مفسران این آیه درباره علی(ع) نازل شده است.(3) این آیه که نزد شیعیان معروف به آیة ولایت است، در مقام بیان ولایت علی(ع) از کلمه «ولی» استفاده کرده است.
بنابراین اگر در خطبة غدیر حضرت پیامبر در مقام اعلان ولایت امیرمؤمنان به عنوان سرپرست امت و جانشین بعد از خود از کلمه مولا استفاده کرده ،ممکن است به دلیل تأسّی به قرآن بوده باشد.
سوم: دلایل و شواهدی بسیاری در روز غدیر رخ داده که هر کدام برای کسی که در پی دانستن حقیقت باشد ،نشانه هدایت و دلیل روشن به معنا مولا در کلام پیامبر است، مثلاً هیچ عاقلی نمی‌پذیرد که حضرت پیامبر آن همه مردم مسافر را آن مدت در آفتاب گرم نگاه دارد تا دوستی علی(ع) را به آن ها اعلان کند. از نحوه رخداد غدیر به خوبی معلوم است که حضرت در خطبه غدیر مرادش اعلان سرپرستی امت و جانشین بعد از خود بوده است، و گرنه برای بیان محبت و دوستی آن همه مقدمات لازم نبود ،به خصوص آن که این رخداد در حجة‌الوداع و روزهای آخر عمر حضرت پیش آمده است.
از این گذشته در همان خطبه غدیر حضرت پیامبر قبل از اعلان خلافت و ولایت امیر مؤمنان با تعبیر «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» این جمله را خطاب به مردم فرمود:
«ألست أولى بکم من أنفسکم؛ آیا من در حق تسلط و ولایت و سرپرستی بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» همه گفتند: بلى یا رسول الله؛ آری شما سزاوارتر هستید.
آن گاه حضرت فرمود: «هر کس من مولای اویم،‌ علی مولای اوست».
از این معلوم می‌شود که کلمه مولا در کلام حضرت به معنای سرپرستی است و نه دوستی.(4)
همان طور که کلام پیشین حضرت به معنای سرپرستی است.
چهارم: خلافت و جانشینی امیر مؤمنان(ع) غیر از جریان غدیر در چند مورد دیگر نیز از سوی پیامبر ابلاغ شده است، مثلاً در جریان یوم الدار، حدیث یوم الدار و حدیث منزلت، حدیث ثقلین و مانند آن ها درباره جانشینی امیر مؤمنان سخن گفته شده ، این روایات غیر از منابع شیعی در کتاب‌های اهل سنت نیز به صورت متواتر نقل شده است.
پس به دلایل گوناگون کلمه مولا در حدیث غدیر مفهوم روشنی دارد . هرگز نمی‌توان آن را به معنای دوستی در آن رخداد تلقی کرد. پیامبر در مکه و در عرفات و منی نیز خواست که مسله ولایت را ابلاغ کند ، ولی بر اثر سر و صدای عده ای موفق نشد .
یکی از دلایل این که مولا به معنای پیشوایی است ، این که در شعر حسان که به مناسبت عدیر سروده ، مولا به همین معنا آمده است. (5)

پی‌نوشت‌ها:
1.مایده(5) آیه67.
2. همان، آیه 55.
3. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 208، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1387ش.
4. مرتضى مطهری، مجموعه آثار، ج 4، ص 868، نشر صدرا 1374ش.
5.الغدیر ،ج2 ،ص34 نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران 1366 ش؛
محمد سعیدی مهر، آموزشی کلام اسلامی، ج2 ،ص165 ، طه ،قم،1383 ش.

شیخ مفید در الارشاد می گوید: ولادت امام زین العابدین علیه السلام در سال 38 هجری در مدینه بود. او در هنگام شهادت پدر بزرگوارش 23 سال داشت.

باعرض سلام، سنّ امام سجاد علیه السلام در کربلا چند سال بوده و آیا امام سجاد (علی اوسط) از حضرت علی اکبر بزرگتر بودند؟ آیا صحیح است که امام محمدباقرعلیه السلام در واقعه کربلا حضور داشته و پنج ساله بوده اند؟ اگر صحیح است آیا ازنظر تفاوت سنی با پدرشان توجیهی دارد؟

پاسخ:
شیخ مفید در الارشاد می گوید: ولادت امام زین العابدین علیه السلام در سال 38 هجری در مدینه بود. او در هنگام شهادت پدر بزرگوارش 23 سال داشت. در سال 95 هجری در مدینه در سنّ 57 سالگی به شهادت رسید.(1)
شیخ مفید معتقد است که امام سجاد علیه السلام از علی بن حسین بزرگ‌تر است.(2 )
مشهور این است که علی اکبر از امام سجاد بزرگ تر است (3 )
امام باقر علیه السلام در کربلا حضور داشت و حضرت در آن زمان چهار ساله بود. (4 )

پی نوشت ها:
1. شیخ مفید، الارشاد، ج 2 ص 138.ترجمه رسولی محلاتی.تهران ، انتشارات علميه اسلاميه .
2. همان، ص 137.
3. اعیان الشیعه ، ج 2 ص 389 . سید محسن امین، ،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1418 ه ق ،چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .
4. منتهی الآمال ، ج 2 ،ص 173 ، شیخ عباس قمی ،قم ،انتشاراتی هجرت ،1378 ، چاپ سیزدهم .

1- در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟

2- لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.

پرسش1: در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟
پاسخ:
1- مزاری که در شهر مزار است و معروف به زیارت امام علی (علیه السلام) است، در واقع زیارت و مقبره امام علی (علیه السلام) نمی باشد؛ قبر امام در نجف اشرف می باشد.
از بعضی از تاریخ استفاده می شود عالم پرهیزکاری به اسم علی در شهر بلخ زندگی می کرده که پدرش ابوطالب نام داشته است. زمانی که این عالم پرهیزکار از دنیا می رود، در همین جایی که معروف به زیارت امام علی است، او را دفن می کنند. امير بلخ بر قبر او بقعه و بارگاهي ساخت و موقوفاتي قرار داد. چون اسم این عالم هم علی بن ابی طالب بوده، با گذشت زمان معروف به مقبره امام علی بن ابی طالب می شود.(1)
2- زیارت کردن قبر مذکور و خواندن فاتحه به روح صاحب قبر و هم چنین خواندن فاتحه به نیت هدیه به روح مقدس امام علی (علیه السلام) اشکال ندارد. خواندن فاتحه ثواب هم دارد.
3- بهتر است از انداختن پول خودداری شود. به جای انداختن پول در زیارتگاه مزار شریف، به فقرا داده شود.
لطفا هرگاه سؤال شرعي مي پرسيد، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.

پی نوشت:
1. خراساني، منتخب التواريخ، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
-------------------------------

پرسش2: لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.
پاسخ:
مزار شريف يكي از شهرهاي معروف و متبرك "افغانستان" و بسيار مورد علاقه افغان ها مي‌باشد. امروز مركز يكي از استان هاي شمالي افغانستان و جمعيت آن حدود پنجاه هزار نفر است.
نام اصلي آن خواجه خيران كه قريه‌اي از توابع بلخ بوده و بعداً به نام مزار شريف معروف شده و دلیل نامگذاری بدين نام آن است كه اهالي افغانستان معتقدند جسد مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) در آن جا مدفون است. شرح آن به طوري كه در كتاب تاريخ مزار شريف، تأليف حافظ نور محمد، چاپ كابل سال 1325 به استناد چند كتاب تاريخي ذكر شده به طور اجمال و اختصار آن است:
چون ابومسلم مروزي خراساني در رمضان سال 129 به طرفداري خاندان نبوت از قريه سفيدج مرو، قيام نموده و با عمال بني‌اميه جنگيد، مرتب در پيشرفت بود. چون بني‌اميه نزديك به شكست شدند، شرحي خدمت حضرت صادق عرض كرد كه اگر امام به مسند خلافت راغب باشند، اين كم ترين سپهسالاري و خدمتگزاري به تقديم خواهم رسانيد.
حضرت در جواب ابومسلم مرقوم فرمود: از ما هر كس خروج كرده، به درجه شهادت رسيده، بنابر اين ما را به حكومت و خلافت رغبتي نيست.
به قاصد فرمود: به ابومسلم بگو: اگر مي‌خواهد در اين خاندان خدمت شايسته‌اي به‌ جا آورد، جسد مبارك جد بزرگوارم را كه در صندوقي در نجف اشرف مدفون است، به بلخ انتقال دهد تا بعد از آن كه فتنه بني‌اميه فرو نشيند و دولت آن ها منقرض شود، به مدينه‌ مطهره برده شود.
مقصود حضرت اين بود كه اگر جنگ طول بكشد و بعض بلاد دست به دست بگردد، جسد مطهر از دستبرد بني‌اميه محفوظ باشد و در جاي دور امني گذارده شود. چون اين دستور به ابومسلم رسيد، به عياران كار آزموده‌ي خود دستور داد كه به اين امر مبادرت ورزند. آن ها آن صندوق را پنهاني از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌ جهان بردند. در محلي موسوم به كوه نور گذاشته و از آن جا به كلف آورده و بعداً وارد بلخ كردند و در قريه خواجه خيران كه در مشرق بلخ و دوزاده ميلي آن(سه فرسخي) واقع است، مخفيانه مدفون ساختند. لوحي نيز بر روي آن گذاشتند. ولي بعدها به واسطه اشتغال ابومسلم به جنگ و قلع و قمع بني‌اميه و تمشيت امور خلافتي در آغاز دولت بني‌عباس و قتل نا به‌ هنگام او موضوع انتقال جسد مطهر يا اظهار و اعلان موضوع دفن در بلخ ميسر نشد و مدفن مطهر پنهان بود. چون در زمان هارون الرشيد طبق گفته پير معمر كه به هارون اظهار داشت، معلوم شد كه جسد مطهر حضرت در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهي در آن جا ساخت و مردم متوجه بدان جا گرديدند. از اين رو نام بلخ ظهوري نيافت و آن واقعه فراموش شد تا آن كه در زمان سلطان سنجر بن ملكشاه سلجوقي كه از 511 تا 522 سلطنت كرد، در سال 530 در دفتر معاملات ابومسلم مطالبي در اين باب يافت شد، از جمله موضوع عريضه‌اي كه در اين باب خدمت حضرت صادق(ع) عرض شده و جواب حضرت به دست آمد. انتقال جسد و دفن در قريه خواجه خيران مفهوم گرديد؛ از طرفي چهارصد نفر از سادات و اكابر بلخ در يك شب حضرت را در نزديكي قريه خيران خواب ديده كه بالاي صفه آن ايستاده بود و مي‌فرمود: سال هاست ما در اين جا مي‌باشيم و كسي اطلاع ندارد، بايد به سلطان اطلاع دهيد كه قبر ما را ظاهر سازد تا مردم به زيارت ما بيايند.
پس از پيدايش دفتر ابومسلم و كشف خواب اكابر، سلطان سنجر از مرو پايتخت خود به امير قماج -والي بلخ- دستور داد كه موضوع را تحقيق و كنجكاوي كند. او با وجود مخالفت بعض علماي بلخ و انكار وجود جسد در آن جا به قريه خيران آمده و روي پشته‌اي كه به نام تل علي معروف بود، شروع به حفاري كردند. پس از اندكي حفاري به گنبد كوچكي با دريچه فولادين با قفل نقره برخوردند و خيلي شادمان شدند. با جمعيت علما آن را باز كردند و داخل حجره شدند. صندوقي فولادين ديدند كه روي آن قرآني به خط كوفي روي پوست آهو با شمشيري بزرگ و سنگي ديدند كه روي سنگ نوشته بود:
هذا قبر ولي الله علي اسدالله. بعداً صندوق را باز كردند، جسد مطهر را ديدند تر و تازه حتي ناخن ها و موي ها كاملاً صحيح و آثار زخم نيز بر پيشاني مقدس ظاهر بود. بعضي كه آن را مشاهده و زيارت نمودند ، از هوش رفتند. مردم از اين قضيه مهم غريو و فرياد تكبير و شادي بلند نمودند، نذرها و نيازها تقديم كردند، چون خبر به سلطان سنجر رسيد، او نيز براي عتبه بوسي حركت كرد، پنجاه هزار دينار زر سرخ تقديم آن جا و خادمان آن نمود. خواست صندوق را با خود به مرو ببرد و در آن جا دفن كند و بارگاهي بسازد، ولي علما و همه مردم جداً مانع شده و تقاضا كردند در همان جا بماند. او از تصميم خود منصرف شد و ساختمان كوچك خشتي در آن جا نمود.
نظري در اين باب:
اين قول درست نیست، زيرا امام امر به نبش هيچ قبري مخصوصاً قبر جد بزرگوارش علي (ع) نمي‌فرمايد. به اضافه قبر حضرت در آن زمان به كلي مخفي بود. جز امام و نزديكان و خواص خاندان عصمت كسي از آن اطلاع كاملي نداشت. ظهور قبر بنا به قولي در زمان حضرت صادق (ع) شد.
عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچ‌وجه هم نقل نشد. اكنون هم محترم و مطاف دوستان آن شاه مردان و پيشواي انس و جان مي‌باشد. كعبه‌ آمال عاشقان صاحب ولايت همان خاك پاك است. البته هر محلي كه به نام آن بزرگواران باشد، محترم و مقدس است چون انتساب به آن نام هاي پاك دارد.(1)

پي نوشت:
1 . <http://afghanistanhistory.net> بر گرفته از مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

آیا به اسیران کربلا تجاوز شد؟

پاسخ:
لشکر عمر سعد بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) به خیمه ها حمله کردند. جامه ها و زیورآلات زنان را بردند. خواستند امام سجاد (ع) را به شهادت برسانند (1). خیمه ها را به آتش کشیدند (2) ولی هرگز به اهل بیت تجاوز نشد. اصولا مطرح نمودن چنین مطالبی هم صحیح نیست.

پی نوشت ها:
1 . ارشاد مفید ،ج 2 ،ص117 ، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، انتشارات علميه اسلاميه.
2 . فرهنگ عاشورا ، ص 170 ، جواد محدثي، قم، ،نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم.

چرا حادثه عاشورا جاودانه ماند؟

پاسخ:
قيام امام حسين(علیه السلام) گرچه در زمان محدود و مكان معيّن به وجود آمد، ولى شعاع آن جهان را فرا گرفت. آزادى خواهان جهان امام حسين(ع) را نمودِ «آزادى خواهى» خوانده اند. قيام و عزّت حسينى جاويدانه شد.
بى ترديد عوامل متعدد در ماندگاری قیام امام تأثيرگذار می باشند، كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:‌
1ـ مشيت الهى
اراده تخلّف ناپذير پروردگار بر اين تعلق گرفته كه براى هميشه، نهضت عاشوراى حسينى از دستبرد شيادان محفوظ بماند: " كافران مى خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل خاموش كنند و البته خدا نور خود را كامل و محفوظ خواهد داشت، هر چند كافران را خوش نيايد. "(1)حضرت زینب (س) نیز بر این أمر تأکید نمود که دین و اهل بیت همیشه ماندگار است و دشمنان نمی توانند آن را از بین ببرند، حضرت با صراحت و شهامت در مجلس یزید نیز فرمود: " اكنون هر ترفندى دارى به كار گير، هر كوششى از تو ساخته است بكن، هر نيرويى مى توانى برانگيز، ليكن به خدا سوگند كه هرگز نخواهى توانست خاندان وحى را نابود سازى و قرآن را از صفحه روزگار براندازى؟"(2)
2-آزادى خواهى و عزّتمندي
آزادى زيباترين واژه اى است كه همگان آن را دوست دارند. از اين رو آزادی خواهان و انبيا با ستمگران مبارزه نمودند تا مظلومان آزاد باشند و عدالت بر قرار گردد. امام حسين(ع) به عنوان رهبر آزادى خواه ، بر ضد آزادى ستيزان قيام نمود. قيام در زمانى شكل گرفت كه خفقان و ستم جامعه اسلامى را فرا گرفته بود. يزيد و يزيديان به دين زدايى پرداخته و از هيچ ستمى عليه حق و حق گرايان دريغ نمى كردند؛ از اين رو امام مرگ در راه خدا را زينت دانسته (3) تسليم نشدن در برابر ستم و اسير ذلت نشدن را عزت و افتخار دانست:
«موت فى عزٍّ من حياه فى ذلّ؛(4) مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است».
همو فرمود: «ناپاكِ ناپاك زاده مرا بين دو چيز: شمشير و ذلّت مخيّر قرار داده، اما ذلّت از ما بسيار دور است».(5)
آزادى خواهى و ستم ستيزى و حق گرايى امام حسين(ع) موجب شد كه غير مسلمانان از قيام او درس گرفته و او را دوست بدارند، زيرا او به همگان درس آزادى داد. همچنان که مهماتما گاندى -رهبر فقيد هندوستان- از قيام كربلا به عنوان الگو ياد نمود.(6)
3- معنویت
يكى از علل رمز جاويدانگى قیام امام حسین (ع) معنویت است. در صحنة كربلا معنویت امام و یاران او به اوج رسيد. قیام امام رنگ و بوی خدای به خود گرفت. آنچه که در این قیام محوریت داشت خداوند بود. هر چیزی که رنگ خدای به خود بگیرد، ماندگار است. امام حسين(ع) پيش از خروج از مدينه هر گونه شائبه دنياگرايي، رياست طلبى و جنگ قدرت را رد نمود. انگيزه قيام را اصلاح امت اسلامي، امر به معروف و نهی از منکر دانست(7). از سوى ديگر حضرت بارها از تسليم شدن در برابر خواست خدا و جلب رضايت او سخن گفت. امام در آخرين لحظات زندگى عرضه داشت:" بار خدايا ! من در برابر حكم تو شكيبايم، جز تو معبودى نيست" (8)
4- سفارش و سيرة معصومان در پاسدارى از قیام امام حسین (ع)
یكى از علل جاويدانگى قیام ‌سفارش و سيره عملى معصومان(ع) در پاسدارى از قيام امام حسين است. پيشوايان دين هم خود به پاسدارى از حماسه حسينى مى پرداختند و هم ديگران به پاسدارى از نهضت حسينى فرا مى خواند؛ از اين رو ائمه عزادارى مى كردند و دیگران را به این امر سفارش می نودند، تا یاد و خاطره قیام و فداکاری حماسه سازان کربلا جاويدانه بماند. امام سجاد(ع) سال های زیادی براى امام حسين گريه مى كرد.(9) همین طور بقیه امامان در قالب های مختلف برای امام حسین عزاداری می نمودند.این امر در جاویدانگی قیام کربلا نقش اساسی داشت.
4_ پاسدارى از دين و ارزش ها:
يكى از علل مهم ماندگاری حادثه عاشورا، پاسدارى از دين و ارزش هاى آن است. امام حسين در شرايطى قيام نمود كه يزيد به دين زدايى و شعار:« لعبت هاشم بالملك فلا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل »(10). سر داد ، از اين رو امام حسين يكى از اهداف قيام خويش را حفظ دين خواند.(11) همگان را به قيام عليه رهبران دين ستيز و قانون شكن دعوت كرد.(12)
بى ترديد قيام امام نقش اساسى در حفظ دين داشت. از اين رو مى توان گفت: بین اظهار محبت پيامبر به امام حسين و حفظ دين توسط امام رابطه وجود دارد:
«حسين منى و أنا من حسين».(13) همچنين پيامبر فرمود:
« إنّ لقتل الحسين حرارهٌ فى قلوب المؤمنين لا تبرد أبداً ».(14)
تا دین و ارزشهای آن هست، یاد و خاطره امام حسین نیز بر تارک جهان اسلام می درخشد.
5ـ برگزارى مجالس عزادارى
شيعيان به تأسى از رهبران خود هر ساله با ذكر نام و مصائب سيدالشهدا(ع) و تشكيل جلسات عزادارى، عاشقانه در سوگ سيد مظلومان به عزا مى نشينند. با ريختن اشك در حماسه جاودان حسينى شركت جسته و مانع فراموش شدن نهضت حسينى مى گردند. برگزارى مجالس در حقيقت زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورائيان است. چنان كه امام صادق(ع)مى فرمايد:
«ان تلك المجالسَ اُحِبُّها فَأَحيوا أمرنا رحم الله من احيا أمرنا؛
مجلس گرفتن شما را دوست دارم. در مجالس خود امر ما را زنده بداريد. خداوند رحمت كند كسى كه امر ما را زنده بدارد».(15)
امام خمينى(ره) مى گويد: "سيدالشهدا را اين گريه ها حفظ كرده است. مكتبش را... اين سينه زنى ها و اين دسته جات حفظ كرده... هر مكتبى تاپايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش سر و سينه زن نباشد حفظ نمى شود. اين گريه ها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهداء را!"(16)
6ـ برجستگى پيشواى نهضت
آوازه تاريخى و جاودانگى نهضت كربلا معلول آوازه ى پيشوا و رهبرى آن است. در رأس قيام بزرگ كربلا شخصيتى بى بديل، مانند حسين بن على (ع) قرار دارد كه در دامان عصمت و طهارت پرورش يافته است. بدون ترديد حكومت و سيره چنين انسانى الگوى جهانيان است، به گونه اى كه امام باقر (ع)مى فرمايد: «يكون لى بالحسين بن على اسوة;
حسين بن على الگوى من است».(17)
استاد مطهرى مى فرمايد: هر كس ديگرى و هر شخصيت تاريخى در شرايطى قرار بگيرد كه حسين بن على (ع)در شب عاشورا قرار گرفت، يعنى در شرايطى كه تمام راه هاى قوت و غلبه ظاهرى بر دشمن بر او بسته باشد و قطعاً بداند كه خود و اصحابش به دست دشمن كشته مى شوند، در چنين شرايطى زبان به شكايت باز مى كند...، اما حسين بن على (ع) اصحابش را جمع مى كند، چنان كه گويى روحش از هر شخص موفقى بيش تر موج مى زند(18) و مى فرمايد:" خدا را به بهترين وجه ستايش كرده و در شدائد و آسايش در مقابل نعمت هايش سپاسگذارم. خدايا تو را مى ستايم كه بر ما خاندان نبوت كرامت بخشيدى و قرآن را به من آموختى و به دين آشنا ساختى"(19)
تحمل وصف ناپذير و قهرمانانه حسين بن على (ع) در مقابل شديدترين آزمايش روزگار براى آن حضرت چهره اى ماندگار و هميشگى ساخت تا جايى كه در زيارت حضرت آمده است:
" از شكيبايى تو در برابر رخدادهاى عظيم، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند".(20) هلال ابن نافع مى گويد: به خدا سوگند !هرگز كشته آغشته به خونى را زيباتر و نورانى تر از او نديدم . چنان فريفته نور چهره اش بودم كه متوجه نشدم او را چگونه مى كشند».(21)
7ـ پيام رسانى اهل بيت
يكی از مؤثرترين عوامل و علل جاودانگى نهضت حسينى كه جزء شاهكارها و معجزات امام حسين محسوب مى شود، پيام رسانى اهل بيت امام و در رأس آن ها حضرت امام سجاد (ع) و زينب كبرى(ع) است.
امام حسین (ع) در پاسخ به اين سؤال كه چرا اهل بيت را با خود مى برى؟ فرمود: «ان الله شاء ان يريهن سبايا; خداوند مى خواهد آنان را اسير ببيند.»(22)
از اين سخن بر مى آيد كه حضرت رسالتى به دوش داشته كه در انجام آن، حضور زنان و فرزندان ضرورى بوده است. اين رسالت پس از شهادت حضرت براى همگان معلوم گرديد. به راستى اگر افشاگرى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (ع) در قالب سخنرانى نبود، حكومت استبدادى يزيد به آسانى اين حادثه بزرگ را تحريف مى كرد . براى هميشه آن حركت عظيم را به فراموشى مى سپرد، اما اسيران پيروز با عزاداری و خطبه هاى آتشين خود، نظام طاغوتى يزيد را در برابر اجتماع مردم به محاكمه كشيدند . ماهيت كربلا را از دستبرد و تحريف دشمنان حفظ كرده و چهره حقيقى عاشورا را براى نسل هاى آينده ترسيم نمودند.(23)
استاد مطهرى مى گويد:" اباعبدالله(ع) اهل بيت خودش را حركت مى دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم رسالتى را انجام دهند و براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله سالارى زينب، بدون آن كه از مدار خودشان خارج شوند".(24)
انبيا محو تماشا و ملائك مبهوت شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور

پی نوشت ها:
1. صف(61) آيه 8.
2. مثیر الاحزان، ابن نما حلی، ص101،مدرسه امام مهدى‏.
3. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص162، نشر معروف ، قم.
4. همان ،ص26، به نقل از مناقب ابن شر آشوب، ج4، ص68.
5 همان.
6. همان، ص279.
7. تحف العقول عن آل الرسول ، ابن شعبه حرانى ، ص 239‏ ،چ جامعه مدرسين‏.
8. مقتل الحسين، مقرّم ص 283،
9. لهوف، ص 209 ، سيد ابن طاوس ،چ جهان.
10. مقرم،‌مقتل الحسين، ص 357.
11. تاريخ طبري، محمد بن جریر طبری ، ج 4، ص 266، قاهره ،مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358 .
12. فرهنگ عاشورا ، ص63 .
13. بحارالأنوار،‌ج 43، ص 261؛ احقاق الحق، ج 11، ص 265؛
14. عاشورا ، سعید داودی و مهدی رستمی ، ص56، مدرسه الامام علی بن ابی طالب ، قم ، 1384.
15. همان ،ص66 ، به نقل از وسائل الشيعه، ج 10، ص 392.
16. صحيفه امام ، ج 8، ص 69 ـ 72، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قم .
17. بحارالانوار، ج 44، ص 227.
18. استاد شهيد مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص 154.
19. سيد بن طاووس، اللهوف، ص 79.
20. بحارالانوار، ج 101، ص 240.
21. همان، ج 45، ص 57.
22 .بحارالانوار، ج 44، ص 364.
23. بررسى تاريخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص 132 و 131.
24 . حماسيه حسينى، ج 1 ص، 332.

سؤالی درباره جنگ حضرت علي اكبر (ع) است كه بعد از جنگي نمايان و سخت به صوي پدر باز مي گردد و تقاضای آب مي كند، آيا در مقاتل حضرت علي اكبر (ع) به صوي پدر باز مي گردد و تقاضای آب مي كند؟

پاسخ:
این مطلب در برخی از منابع، مانند لهوف (1)، مثیران الاحزان (2) و بحارالانوار (3) آمده است. در لهوف می خوانیم: بعد از آن که علی اکبر (ع) با دشمنان جنگید، به سوی خیمه گاه برگشت و گفت: "يا أبت! العطش قد قتلنى، و ثقل الحديد قد اجهدنى، فهل الى شربة ماء من سبيل؛ اى بابا! شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده، سنگينى اسلحه، مرا خسته نموده است، آیا راهی وجود دارد که مقدار آب به من برسد؟
علت اینکه علی اکبر از امام حسین (علیهما السلام) آب خواست نمی دانیم. در کربلا رخدادهایی اتفاق افتاده‌اند که علل و عوامل آن ها معلوم نیست. شاید با گذشت زمان و آگاهی بیش تر و رشد فکری مردم معلوم شود. در عین حال در خصوص آب خواستن علی‌اکبر احتمالات متعددی داده شده است. از جمله اینکه هدف اصلی برگشت علی اکبر به سوی خیمه گاه ملاقات با امام بود. در ضمن ملاقات مسأله آب را مطرح کرد.
برخی احتمال داده‌اند علی‌اکبر از آن جهت آب خواست تا به دنیا اعلام نماید که دشمن آب را به روی خاندان پیامبر بست. در روز عاشورا آب وجود نداشت. علی‌اکبر با طرح آب خواست بفهماند که دشمنان از هیچ جنایتی علیه امام و خاندان وی دریغ نکردند، به گونه‌ای که در روز عاشورا کودکان و زنان تشنه بودند و آب وجود نداشت. گفتگوی امام با فرزندش علی‌اکبر مبنی بر نبود آب در تاریخ ثبت شد.
احتمال دیگر آن است که هدف علی‌اکبر آن بود که اگر آب به وی برسد، بهتر با دشمنان مبارزه می‌نمود. نبود آب توان و قدرت را از او گرفته بود. در جملات معروف علی‌اکبر ( یا ابه...) نیز به این مطلب اشاره شده است. علی‌اکبر خطاب به پدر گفت: تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن تاب را برده است. اگر آب بود، قدرت می‌گرفتم. حضرت نیز زبان خود را به دهان علی‌اکبر گذاشت و دعا کرد که وی از دست جدش رسول خدا سیراب شود.(4)
بیان علی اکبر به صورت شرطی بود، یعنی اگر آب باشد، بهتر می توانم بجنگم.
بعضی دیگر این احتمال را مطرح کرده اند که علی‌اکبر با طرح آب نهایت وفاداری خود به امام را اعلام نمود. بدین معنا که اگر علی‌اکبر توان مبارزه را ندارد، جهتش آن است: وی بسیار تشنه است و این امر توان مبارزه را از وی گرفته است. اگر آب وجود داشت، بهتر و بیشتر جهاد می کرد.

پی نوشت ها :
1.اللهوف على قتلى الطفوف ابن طاوس‏، ص، 113-114،جهان‏.
2.مثير الأحزان، حلى‏ ،ص 69 ،مدرسه امام مهدى‏(ع).
3.بحار الانوار، ج45 ،ص 43.
4. ترجمه نفس المهموم، ص 325 ـ 326.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها