۱۳۹۷/۰۹/۰۵ ۰۷:۴۳ شناسه مطلب: 97236
چگونه می توان به پیامبر اسلام و الهی بودن قرآن ایمان آورد؟
شرح : ایمان به پیامبر یعنی ایمان به تاریخ وایمان به سخنان به جا مانده از گذشتگان سخنانی كه بیانگر رفتار و كردار پیامبر است این ایمان بدون پشتوانه ای استوار بر صداقت روایات تاریخی میسر نیست این پشتوانه چیست وچرا استوار است؟ علاوه براین برای ایمان به پیامبراسلام لازم است ثابت شود قرآن كلام خداست و از سوی كسانی كه جایز الخطا هستند نمی آید اما به راحتی وبی دلیل نمی توان گفت قرآن حتما كلام خداست اگر دلیلی دارد آن دلیل چیست؟ پیدا كردن تمام چیزهای جایز الخطا وسپس ایمان به عدم توانایی آنها در آوردن قرآن برای من غیر ممكن به نظر می رسد مخصوصا بدون اعتماد كردن به احادث و بادر نظرگرفتن قرن ها زمانی كه مخلوقات جایزالخطا دارند آیا از این راه می توان ایمان آورد؟اگر می شود چگونه؟ از این كه منابع مرتبط رو مطالعه نكردم ودوباره سوال پرسیدم عذر می خوام امسال كنكور دارم به خاطر همین وقت شما رو گرفتم
نكته اول: صرف تاريخي بودن يك امر دليل بر وهمي و يا ظني بودن آن امر نمي شود چه بسا اموري تاريخي باشند و ما يقين به وجود آنها پيدا مي كنيم. چرا كه وجود قطعي شخص يا حادثه اي از طريق خبر متواتر امكان پذير است. اينكه نسل به نسل گروه كثيري كه امكان تباني با هم، برايشان ممكن نباشد امري را نقل كنند. همين نقل براي عقلا قابل اعتنا است و اطمينان قلبي مي آورد مانند وجود قطعي اشخاصي همچون حافظ و سعدي و...
نكته دوم: برخي از آثار وحوادث موجود در دوران پيامبر اسلام(ص)آن چنان به وفور نقل شده كه در حد تواتر شده است. لذا اصل وجود آن حضرت وهمچنين برخي پيامهاي ایشان و كتابي كه از ناحيه خدا ابلاغ كرده همه وهمه به صورت قطعي ثابت شده است به گونه اي كه حتي براي دشمنان اسلام و محققين غير مسلمان روشن و واضح است كه قرآن وبرخي از حوادث جاري در زمان آن حضرت مسلما به وقوع رسيده است وهيچ كس انتساب قرآن را به آن حضرت نفي نمي كند. اما آنچه كه مي ماند ادعاي آن حضرت است كه فرستاده خدا است و قرآن از طرف خداست كه اين مسئله نيزدر اثبات نبوت پيامبر اسلام(ص) پاسخ داده مي شود.
نكته سوم: براي شناسايي پيامبر راستين از دروغين راههايي وجود دارد كه عبارتند از: -معجزه 2-خبردادن پيامبران پيشين3-شواهد و قراين قطعي(1)
براي احراز راه سوم نياز به اخبار قطعي و يا اطمينان آور داريم كه براي پيامبر اسلام (ص)مجموعه اي از اين قرائن موجود است كه با توجه به همه اين قرائن اطمينان حاصل مي شود. از جمله آنها عبارتند از:1- بررسي ويژگي هاي روحي واخلاقي پيامبر اكرم2- مطالعه محيطي كه آن حضرت از آنجا برخاسته(حجاز محيطي به دور از فرهنگ علم وتعليم وتعلم بوده است)3- پيامهاي ديني كه پيامبر براي مردم آورده 4 - استقامت وپايداري در راه دعوت ومطابقت گفتار با رفتارش5-بررسي روش وابزارهايي كه در پيشبرد آيين خود بكار مي گرفته است6- بررسي و مطالعه ياران واصحاب صديق آن حضرت. (2)
اما پيرامون اينكه قرآن كلا م خداست بايد گفت:ابتداء بايد تعريفي از معجزه بدانيم آنگاه ببينيم قرآن با معجزه تطبيق دارد يا نه؟
معجزه امری است خارق العاده كه با اراده خدا از شخص مدعي نبوت ظاهر مي شود ونشانه صدق ادعاي او است(3)
طبق همين تعريف قرآن معجزه پيامبر اسلام است و همين كافي است بر اينكه قرآن را كلام الهي بدانيم براي توضيح بيشتر به وجوه اعجاز قرآن مي پردازيم.
وجوه اعجاز قرآن
1-شخصيت پيامبر:
از جمله نكات مهمّي كه قرآن براي اعجازش به آن اشاره نموده، توجه به شخصیّت پیامبر و آورنده قرآن است. پیامبر در مكتب هیچ دانشمند و معلّمي حاضر نگشته بود. همگان ميدانستند كه او اُمّي و درس ناخوانده است. در دوره چهلساله زندگيِ قبل از بعثت كه دو ثلث عمر او را تشكیل ميدهد، از او هیچ شعر و نثري دیده نشده است.(4) ناگهان چنین پیامبري، كتابي را عرضه ميدارد كه بزرگان روزگار در مقابلش درميمانند.
قرآن همین نكته را بخشي از اعجاز خویش دانسته، به آن تحدّي ميكند:
قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیكُمْ ولا أَدریكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیكُمْ عُمراً مِن قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُون؛(5)(بگو: اگر خدا ميخواست آن را بر شما نميخواندم و خدا شما را بدان آگاه نميگردانید. قطعاً پیش از آن روزگاري در میان شما به سر بردهام. آیا فكر نميكنید؟)
مهم اين است كه پيامبر در جامعه اي رشد كرده است كه بسياري از فضائل بشري رنگ باخته و به گونه اي همه گرفتار جاهليت هستند .حال در چنين وضعيتي شخصي درس نخوانده پيامي را اعلام مي كند. كه هم زيبائي ظاهر را در كلمات دارد و هم پيام مهم و سرنوشت سازي است.
2. فصاحت و بلاغت (اعجاز بیاني)
بر هیچ كس پوشیده نیست كه عرب در زمان ظهور اسلام به مرحلهاي از كمال و بلاغت در كلام رسیده بود. در چنین فضایي، آیات نوراني الهي بر پیامبر نازل گردید. زیبایي و رسایي این آیات به حدّي اعجابآور است كه عرصه را بر شاعران و ادیبان و صاحبان ذوق و قریحههاي سرشار، تنگ كرده آنان را وادار به اعتراف به عجز مينماید. قرآن با شیوه بدیع و منحصر به فردِ خویش در بیان مفاهیم و معاني بلند و پرمحتواي خود كه نه نثر است و نه نظم، چنان جلوهگري ميكند كه همه سخنان و آثار ادبي را تحتالشعاع خویش قرار ميدهد. در تاریخ، حكایات متعدد و مختلفي در این زمینه به چشم ميخورد. آیات قرآن در هنگام تلاوت، به گونهاي در جان و دل افراد مينشست كه آنان را از خود بيخود ميكرد.
نقل شده هنگام نزول آیات اولیه سوره مباركه غافربر پيامبر، ولیدبن مغیره مخزومي،(كه از جمله ادباء بزرگ قريش بود) نيز حضور داشت و این آیات را، از آن حضرت شنيد. پیامبر چون توجه ولید به آیات را مشاهده نمود، بار دیگر نیز آیات را قراءت نمود. ولیدبن مغیره از آنجا خارج و در مجلسي از طایفه بنيمخزوم حاضر شد و این گونه شروع به سخن نمود:
به خدا سوگند، از محمد سخني شنیدم كه نه به گفتار انسانها شباهت دارد و نه به سخن جنّیان. گفتار او حلاوت خاصي دارد و بس زیباست. بالاي آن (نظیر درختان) پرثمر و پایین آن (همانند ریشههاي درختان كهن) پرمایه است. گفتاري است كه بر همه چیز پیروز ميشود و چیزي بر آن پیروز نخواهد شد.(6)
در پایان به يك نمونه از اظهارات دانشمندان درباره قرآن یادآور ميشویم:
"جاندیون پورت "مؤلف كتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن مينویسد:
همه ، این معنا را قبول دارند كه قرآن با بلیغترین و فصیحترین لسان و به لهجه قریش، كه نجیبترین و مؤدبترین عربها هستند، نازل شده... مملو از درخشندهترین اَشكال و محكمترین تشبیهات است....(7)
3-عدم اختلاف در قرآن :
یكي ديگر از ابعاد اعجاز قرآن، كه قرآن نیز به آن اشاره و تحدّي نموده، عدم وجود اختلاف در قرآن است. همه ميدانیم كه این كتاب در طي 23سال تدریجاً در مكه و مدینه، در شب و روز، در جنگ و صلح، هنگام پیروزي و شكست، در مواقع شدت و راحتي، خلاصه در حالات مختلف نازل شده است. از سوي دیگر در مورد همه امور، دادِ سخن داده است. در قرآن از حِكَم و مواعظ گرفته تا مسائل اقتصادي، اجتماعي، سیاسي، اخلاقي، اعتقادي و هنري مطرح شده است. احتجاجها و استدلالهاي عقلي، به اضافه امثله و قِصَص نیز در آن فراوان به چشم ميخورد. مسائل مربوط به دنیا و امور مرتبط با آخرت و قیامت به گونهاي بسیار پندآموز و سازنده ذكر گردیده، در عین حال میان این همه مباحث متنوع و مختلف هیچگونه اختلافي مشاهده نميشود؛ بلكه همسویي و یكنواختي شگفتي در مجموعه این كتاب آسماني نمایان است. حتي داستانهایي از پیامبران و یا امتهاي پیشین كه احیاناً در قرآن تكرار شده، در هرجا از مزیت و خصوصیتي برخوردارند؛ بدون اینكه در جوهر و اصل معنا خللي وارد آید. حال اگر این كتاب، ساخته دست بشري بود، موارد متعددي از اختلاف و عدم هماهنگي و تضاد -آن هم در مدت نزولي نزدیك به ربع قرن- در آن به چشم ميخورد؛ چرا كه انسان در دنیاي مادي همواره از نقص به سوي كمال در حركت است. حتي نویسندهاي كه كتابي مينویسد، در فاصله زماني كوتاه، اصلاحاتي در اثر خویش به وجود ميآورد یا مطالبي متفاوت با مطالب قبلي خویش را در اثر بعدي خود جاي ميدهد. به همین جهت است كه قرآن تحدّي خود را به این صورت بیان ميكند:
أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً كَثیراً؛(8)(آیا در معاني قرآن نمياندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیاري ميیافتند).
بنابراین، فقدان اختلاف در كتابي با محتوایي چنین، آنهم با تنظیمي تدریجي و در شرایط مختلف نزول، خود اعجازي آشكار و غیرقابل انكار است.
4-معاني عميق:
قرآن در این بخش بدون شك اعجاز است. در زماني كه انحطاط در اخلاق و آداب و رسوم اجتماعي به اوج خود رسیده ، غارت و چپاول، امتیاز بهحساب ميآمد، دختران زنده به گور ميشدند، خیانت و فساد و فحشا و بيعدالتي فراگیر شدهبود، قرآن، كه پرچمدار مترقيترین قوانین و مطرحكننده ارزشها و فضایل انساني است ظهور ميكند. به مردم ، صداقت، امانت، اخوت، وحدت و انسانیت را یادآور ميشود؛ آنان را از جهل به سوي علم، از تاریكي به سوي نور و روشنایي و از رذایل به سوي فضایل سوق ميدهد. در سایه همین تعلیمات و قوانین حیاتبخش است كه اسلام شرق تا غرب عالم را فرا ميگیرد . پرچم تمدن شكوهمند اسلامي در همه اقطار به اهتزاز در ميآید. نمونههایي از این اصول و قوانین را در قرآن یادآور ميشویم:
الف) اصل عدالت و امانت:(9)
ب) اصل كلي امر به نیكيها و نهي از زشتيها:(10)
ج) اصل مقابله به مثل در برابر متجاوزان:(11)
د) اصل مساوات و برابري مردم و تعیین معیار امتیاز ، در ارزشهایي چون تقوا،(12) علم(13) و جهاد در راهخدا.(14)
ه) اصل نفي هرگونه استبداد:(15)
و) اصل عدم سلطه كافران بر مؤمنان:(16)
ز) اصل شدّت در برابر كافران و رحمت در برابر مؤمنان:(17)
ح) اصل صلح و اخوت:(18)
ط) اصل توصیه به وحدت:(19)
ي) اصل بهرهبرداري از نعمتهاي الهي:(20)
ك) اصل وفاي به عقود:(21)
ل) اصل لاحَرَج:(22)
م) اصل تكلیف به قدر طاعت:(23)
ن) اصل پذیرش اختیاري دین:(24)
اصولي را كه اشاره نمودیم ،تنها گوشهاي از معارف قرآن است. قرآن سراسر شفا، نور، رحمت، هدایت و حقانیّت است. جاودانگي آن به گونهاي است كه گذشتزمان تأثیري در طراوت و حلاوت آن ندارد. همه این اصولِ مترقي را در بدترین دوره انحطاط اخلاقي و در دوران رواج وحشیگري مطرح و در بخشهاي مختلف زندگي( از قبیل امور اقتصادي، مالي، اجتماعي و سیاسي، امور نظامي و دفاعي، امور حقوقي، ثروتهاي عمومي، معاملات، ازدواج، طلاق، ارث و ... )در عاليترین شكل تبیین نموده است.
معارف دیني در قرآن در این مجموعه از اصول و مقرّرات خلاصه نميگردند، بلكه در بخش اعتقادي و اثبات وحدانیت، نبوّت، امامت و قیامت و خلاصه از مبدأ تا معاد، آنچه را قرآن مطرح نموده، مطابق با عقل سلیم و برهان قوی است. آیات مربوط به خداپرستي و توحید، آیات معرفيكننده پیامبران و رسولان الهي، آیات مربوط به قیامت و معاد، آنگاه كه با مطالب دو كتاب تحریف شده تورات و انجیل مقایسه ميگردند، نزاهت و قداست قرآن را بیش از پیش جلوهگر ميكنند.(25)
اكنون برخي از آیات مربوط به خداشناسي در قرآن را مرور ميكنیم:
آنگونه كه سزاوار اوست، قرآن خداوند را از هر گونه عیب و نقص مبرا دانسته و او را توصیف نموده است.
وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِي السَّمواتِ وَالْأَرضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ.(26)(و (يهود و نصاري و مشركان) گفتند: «خداوند، فرزندي براي خود انتخاب كرده است»!- منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست و همه در برابر او خاضعند)
وَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ.(27)(و خداي شما، خداوند يگانهاي است، كه غير از او معبودي نيست! اوست بخشنده و مهربان (و داراي رحمت عام و خاصّ))
لاتُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.(28)(چشمها او را نميبينند. ولي او همه چشمها را ميبيند و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است).
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلّا هُوَ عالِمُ الغَیْبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ هُوَاللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلّا هُوَ المَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ العَزِیزُ الجَبّارُ المَتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمّا یُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسْماءُ الحُسْني یُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ العَزِیزُ الحَكِیمُ.(29)(او خدايي است كه معبودي جز او نيست، داناي آشكار و نهان است، و او رحمان و رحيم است. و خدايي است كه معبودي جز او نيست، حاكم و مالك اصلي اوست، از هر عيب منزّه است، به كسي ستم نميكند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندي شكستناپذير كه با اراده نافذ خود هر امري را اصلاح ميكند، و شايسته عظمت است خداوند منزّه است از آنچه شريك براي او قرار ميدهند! او خداوندي است خالق، آفرينندهاي بيسابقه، و صورتگري (بينظير) براي او نامهاي نيك است آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او ميگويند و او عزيز و حكيم است!)
آیا اینگونه معرّفي خداوند در زماني كه مردم گرفتار عقاید موهوم و خرافي در پرستش خدایان خویش بودهاند، ميتواند از اندیشه فردي از میان همین قوم نشأت گرفته باشد؟
آیا این مجموعه عظیم از اصول و قواعد و مقرّرات مترقّي در كنار معارف بلند و پرمحتواي اعتقادي و اخلاقي - تربیتي، ميتوانند به چیزي جز معجزهبودن این كتاب شهادت دهند؟ مقررات و معارفي كه با فطرت و سنن خلقت هماهنگي داشته و به همین جهت بقا و دوام آن ها تضمین گشته است؛ هر دو بخش جسم و روح انسانها را در نظر گرفته و با تكیه بر ارزشهاي اخلاقي و معنوي در ضمن بهرهمند كردن انسان از مواهب مادي و طبیعي، او را در مسیري متعادل و موزون قرار داده است. هم رهبانیت را نكوهیده و هم شأن انسان را فراتر از وابستگي به مادیات دانسته است. در یك كلام قرآنكریم در دو بُعد علمي و عملي، یعني تعلیم معارف و حقایق هستي و تشریع قوانین و مقرّرات زندگي، آنچه را بشر نیازمند به آن بوده، در اختیار او گذارده است.
نتيجه اينكه: براي معجزه دانستن قرآن والهي بودن آن، وجود همين وجوه متعدد كافي است حال هر انسان طالب حقي مي تواند از يكي از اين راهها به نتيجه نهايي برسد. البته بعضي با نقلهاي تاريخي مسلم و اطمينان آور ايمان پيدا مي كنند وبرخي با مطالعه دقيق قرآن وبررسي آيات، به ضميمه وضعيت جهاني بشر وجامعه حجاز در زمان نزول قرآن به اين باور مي رسند كه قرآن كلام خدا ودعوت كننده آن پيامبر خدا خواهد بود.
5-تحدي(مبارزه طلبي)(30)
در چند جاي قرآن دعوت به مقابله به مثل صورت گرفته است از جمله:
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً(31)( بگو اگر تمام جن و انس اجتماع كنند تا كتابي همانند قرآن بياورند، نميتوانند، اگر چه نهايت همفكري و همكاري را به خرج دهند).
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ ...(32)( ميگويند اين آيات را به خدا افترا بسته (و ساختگي است) بگو اگر راست ميگوئيد شما هم ده سوره ساختگي همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كسي را ميتوانيد به كمك خود دعوت كنيد، و اگر اين دعوت را اجابت نكردند بدانيد اين آيات از طرف خدا است ...)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ:(33)( ميگويند بر خدا افترا بسته، بگو سورهاي همانند آن بياوريد و هر كس غير از خدا را ميتوانيد به ياري طلبيد، اگر راست ميگوئيد).
همانطور كه ملاحظه ميشود قرآن با صراحت و قاطعيت بينظيري دعوت به مبارزه كرده، صراحت و قاطعيتي كه نشانه زنده حقانيت است.قرآن با بيان بسيار قاطع و صريح تمام جهانيان و كليه كساني را كه در پيوند آن با مبدء جهان آفرينش ترديد داشتند دعوت به مقابله به مثل كرده است، نه تنها دعوت كرده، بلكه آنها را تشويق و تحريك به مبارزه نيز نموده است و كلماتي در اين آيات به كار برده كه به اصطلاح" به غيرت آنها برخورد نمايد"با اين حال با توجه به آنهمه دشمن كه اسلام و پيامبر (ص) داشته ودارد و از همان زمان تابه حال حقد وكينه توزي مي ورزند اگر توان آوردن كلامي همچون قرآن را مي داشتند فرو گذار نمي كردند اين خود نشانه اي براي معجزه بودن قرآن است.
مطلب آخر اينكه براي پيامبر اسلام معجزات ديگري نيز نقل شده كه برخي از آنها در قرآن نيز آمده مانند سير ملكوتي آن حضرت در شب معراج كه در دو سوره اسراء(34)ونجم(35) بدان اشاره شده است يا شق القمر كه در سوره قمر آمده(36) و برخي در قرآن نيامده، اما به سبب كثرت نقل از ياران و حتي دشمنان آن حضرت جزء حوادث قطعي ومسلم است مانند خروج شبانه آن حضرت از مكه به قصد مدينه كه به سبب تعقيب كفار مكه حضرت ابتداء سه روز در غار ثور توقف فرمودنددر اين واقعه با اينكه دشمن توانسته بود تا پاي غار رد آن حضرت را بگيرد. اما با ناباوري تمام ديدند دهانه غار با تار عنكبوت گرفته شده وكبوتري نيز در لانه خود بر تخمها خوابيده با ديدن اين صحنه يقين كردند كسي مدتها وارد اين غار نشده با اينكه آن حضرت مدتي قبل از انها وارد غار ثور شده بود (37) و دیگر معجزات آن بزرگوار كه به صورت متواتر نقل گردیده است و با مراجعه به كتابهای تاریخی تفصیل آنها روشن می گردد.
پي نوشت ها:
1. علي هاشمي، پرسمان قرآني نبوت، موسسه بوستان كتاب، چاپ اول، 1385، ص166-167.
2. همان، ص167.
3. محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، شركت چاپ ونشر بين الملل، چاپ هفتم 1381،ص220.
4. محمدحسين طباطبايي،المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم.1417، ج1، ص63.
5. یونس (10) آیه 16.
6. طبرسي، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم 1372، ج10، ص584.
7. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه،تهران، دارالكتب الاسلاميه،چاپ اول 1374، ج1، ص136.
8. نساء(4) آیه82.
9. همان، آیه 58.
10. نحل(16) آیه 90.
11. بقره(2) آیه 194.
12 . حجرات(49) آیه 13.
13 زمر(39) آیه 9.
14. نساء، آیه 95.
15. اعراف(7) آیه 157.
16. نساء، آیه 141.
17. فتح(48) آیه 29.
18. حجرات(49) آیه 10.
19. آلعمران(3) آیه 103.
20. اعراف(7) آیه 32.
21. مائده(5) آیه 1
22. حج(22) آیه 78.
23. بقره، آیه 286.
24. همان، آیه 256.
25. نسبتهاي ناروایي همچون زنا و شرب خمر به پیامبران الهي و اموري دیگر كه انسان از بیان آن شرم دارد، معرّف حالات پیامبران در تورات و انجیل است. (ر.ك: البیان، بخش مربوط به اعجاز در معارف دیني).
26. بقره، آیه116.
27. همان، آیه 163.
28. انعام (6) آیه103.
29. حشر (59) آیه24-22.
30. ناصر مكارم شيرازي،تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه،چاپ اول، 1374، ج1، ص131-132
31. اسراء(17)آيه(88).
32. هود(11)آيه(13و14).
33. يونس(16)آيه(38) .
34. اسراء(17)آيه(1).
35. نجم(53)آيه(7به بعد).
36. قمر (54)آيه(2).
37. غلام حسن محرمي،جلوههاي اعجاز معصومين (ع)، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم،1378 ش، ص 15.