پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
برهان صديقين را با بياني ساده و قابل فهم توضيح دهيد
برهان صدیقین، برهانی است كه برای اثبات حق تعالی، از خود ذات حق به ذات خدا استدلال می‏شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی‏شود. اين برهان ...

برهان صديقين را با بياني ساده و قابل فهم توضيح دهيد.

برهان صدیقین، برهانی است كه برای اثبات حق تعالی، از خود ذات حق به ذات خدا استدلال می‏شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی‏شود. اين برهان به گونهها و تقريرات متفاوتی بیان شده است كه ما به در اين جا به تقرير ابن سينا حتي المقدور به صورت ساده اشاره مي كنيم:

اصطلاح برهان صدیقین را نخستین بار ابن سینا بر برهان اختصاصی خود بر اثبات وجود خدا اطلاق كرد. او این برهان را در اشارات چنین تقریر می‏كند:

موجود یا واجب است و یا ممكن. برای فهم بهتر واجب الوجود و ممكن الوجود مثالی می زنم.همه ما می دانیم چایی كه شیرینش كرده باشیم و شكر، شیرین اند. پس هم شكر و هم چای شیرین با شیرین بودن رابطه دارند اما یك تفاوت بزرگ بین شیرینی شكر و شیرینی چای وجود دارد. تفاوت این است كه اگر شیرینی چای را از آن بگیریم، می توانیم به آن بگوییم چای . در چای بودنش اشكالی وجود ندارد. فقط شیرین نیست اما به شكری كه شیرینی را از آن گرفته باشند، چه می گویید؟دیگر نمی توانید به آن شكر بگویید و شكر بدون شیرینی قابل تصور نیست.

 حال با توجه به این مثال به تعریف واجب و ممكن می پردازیم.هر شی ای كه موجود باشد، رابطه اش با وجود دوگونه است:

1. رابطه اش با وجود ضروری است و نبودنش غیر قابل تصور است(مثل شكر و رابطه اش با شیرینی) كه به آن واجب الوجود

 می گوییم .

2. رابطه اش با وجود ضرورتی ندارد . می توان تصور كرد كه رابطه اش با وجود گسسته شود (همانند چای كه می شد رابطه نداشتنش با شیرینی را تصور كرد، یعنی چای می توانست شیرین باشد یا نباشد. برای شیرین شدن لازم است شیرینی از خارج به آن داده شود)كه به آن ممكن الوجود گوییم.

باز تصور كنید انسان هایی پاك مثل پیامبران و شهدا و ناپاك مثل قارون ها و هیتلرها همه زمانی وجود داشتند . اكنون دیگر وجود ندارند چون ممكن الوجود بودند. با نبودشان اشكالی در اصل وجود هستی به وجود نیامده و دنیا برای ما كه در آن هستیم، هنوز وجود دارد و ادامه دارد. با مرگ امثال من و شما كه ممكن الوجوديم، دنیا به آخر نمی رسد. در نظر فیلسوفان اسلامی واجب الوجود همان خداوند است. سایر موجودات همه ممكن الوجودند.

حال مي رويم سراغ برهان؛ در اين برهان ما در صدد آن هستيم كه نشان دهيم وجود تمام موجودات به يك موجود واجب ختم

مي شود. او اصل وجود و پديد آورنده همه موجودات در جهان است.  در اين جا موجود اگر واجب الوجود است كه مطلوب ما ثابت می‏شود. اما اگر ممكن الوجود است ،مثل من و شما؛ نسبت ما با وجود طوری است كه بود و نبودمان یكسان است. برای اینكه من وجود داشته باشم، نیازمند موجودی(واجب الوجود) هستم كه سبب ترجیح وجود من بر عدم وجود من بشود. اين موجود كه قرار است سبب ترجيح وجود من شود ،نبايد مانند من ممكن الوجود باشد، چرا كه او نيز وجودش وابسته به غیر خود(یعنی علت)است و احتياج به مرجحي دارد. حال اگر مرجح ممكن باشد ،دوباره خود آن مرجح ممكن احتیاج به مرجح دیگری دارد. همین‏طور تا بی‏نهایت ادامه دارد . چون دور و تسلسل باطل است‏، باید به مرجحی برسیم كه دیگر ممكن نباشد، بلكه واجب باشد. واجب الوجود همان خداست.  وجود واجب الوجود,وجودی غیر وابسته است و به خودي خود موجود مي باشد.

 هستي عالم مانند زنجيري به هم پيوسته است كه براي وجود و ثبات يافتن بايد به منبعي واجب متصل باشد كه نيازمند به ديگر موجودات و حلقه هاي ديگر زنجير نباشد. در انتهاي  زنجير بايد نقطه ثباتي موجود باشد تا اين سلسه قوام پيدا كند. در عين حال از جنس آن هم نباشد، زيرا همه در اين سلسله مانند هم و ممكن الوجود هستند. آن موجود بايد واجب باشد. هستي و وجود او متكي به خود او باشد تا وجود عالم ممكنات به او تحقق يابد.

ایشان بعد از تقریر برهان می‏فرماید:

"تامل كن كه چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یكتایی وی و پاكیش از عیب ها بیان ما به تامل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت. چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است اما این روش محكم تر و شریف تر است،‏یعنی ملاحظه كردن حال هستی از آن روی كه هستی است، بر وجود واجب تعالی گواهی می‏دهد، چنان‏كه هستی او بر سایر هستیها كه بعد از او قرار گرفته‏اند، گواهی می‏دهد.

 آیه «به زودی نشانه‏های خودمان را در آفاق و نفس های آن ها نشان خواهیم داد تا وجود حق بر آن ها روشن گردد» در كتاب الهی به همین مطلب اشاره است.

 بعد از آن می‏فرماید:«آیا برای اثبات خدا كافی نیست كه او بر هر چیزی گواه است" این حكم صدیقین است كه برای اثبات خدا بدان استشهاد می‏كنند،نه از هستی سایر موجودات بر هستی او"(1)

 

پي نوشت:

1. ابن سينا، ترجمه و شرح اشارات و تنبيهات،حسن ملكشاهي،چ سروش، 1385ش، ج3 ، ص19.