كلام

چرا در قرآن کریم سوره ای نیامده است که به صراحت به نام 12 امام(ع)وحضرت فاطمه (ع) در آن بیان شده باشد؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
عدم ذکر نام امامان در قرآن، عللي دارد که به پار‌ه­اي از آن اشاره مي‌شود:
نکته ‌اول: انگيزه هاي سياسي :
انگيزه سياسي از مهم­ترين عوامل تأثير گزار در اجتماع بشري است. اگر کسي بگويد انگيزه سياسي نيرومندتر از ديگر انگيزه­ها است، سخن گزافي نگفته است. حتي گاه مشاهده مي‌شود ديندار در تعاملات اجتماعي به جهت نيرومندي انگيزه سياسي از ارزش‌‌هاي ديني و مسئوليت ناشي از آن فاصله مي‌گيرد و به جهت جاه طلبي و نيل به آرمان‌‌هاي سياسي دين را فداي آن مي‌کند. براي اين سخن نمونه بسيار است.
اين انگيزه موجب شد که گروهي از مسلمانان بعد از رحلت رسول گرامي اسلام(ص) با به فراموشي سپردن و ناديده گرفتن وصيت‌هايش در سقيفه بني ساعده براي تصدي امر حکومت به چانه زني بپردازند.
آري مسلمانان بعد از رحلت پيامبر در امر حکومت با هم به نزاع برخاستند و دو دسته شدند.
گروهي در پي نظام خلافت بودند و به سقيفه بني ساعده رفتند و سرانجام ابوبکر قدرت سياسي را به دست گرفت.
گروهي ديگر در پي نظام امامت بودند و به طرفداري از امام علي(ع) برخاستند و انتقال قدرت سياسي به حضرت را خواستار شدند، ولي به نتيجه نرسيدند؛ چرا که انگيزه سياسي قدرتمند بود و اين امر خود سدّي محکم در برابر بسياري از استدلال­‌ها قرار گرفت و نگذاشت حيات سياسي مسلمانان راه درست خويش را بپيمايد.
نکته دوّم: قرآن کتاب هدايت و معجزه جاويدان:
قرآن کتاب هدايت بشر است، اين هدايت فراتر از مرز‌هاي جغرافيايي و زماني است.
قرآن کتاب هدايت تمامي بشر از زمان خاتم پيامبران به بعد است. قرآن با توجه به جهاني و جاوداني بودن دين اسلام "هدي للناس"(1) است؛ يعني راهنماي همه ‌بشر از زمان حضرت خاتم تا دميدن صور اسرافيل است؛ به همين جهت خداوند به حفظ آن اهتمام ورزيده است. فرمود: "انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون؛(2) قرآن را نازل کرديم و خود ما آن را حفظ مي‌کنيم.
مشيت خداوندي به مصونيت قرآن از تحريف تعلق گرفته است، و اين هم راهکار خاص خود را مي‌طلبد، چرا که فرمود: "أبا الله ان يجري الاشياء الاّ بالاسباب". (3)
بعد از بيان اين دو نکته، مي‌گوييم:
قرآن کتاب هدايت است و همواره بايد چراغ راه بشر قرار گيرد، تا شاهد صدقي براي رسالت رسول گرامي اسلام(ص) و دستور عمل زندگي بشر باشد. لازمة وصول به اين هدف، مصون ماندن قرآن از تحريف است که اين هم در مشيت خداوندي نهفته است. اين که خداوند وعده داده است که قرآن را از تحريفات مصون نگه مي‌داريم، به گفته مفسران وحي، اين امر راهکار مي‌خواهد.
يکي از راهکار‌هاي آن اين است که قرآن در امر سياسي (به اين معنا که بعد از پيامبر چه فردي قدرت سياسي مسلمانان را به دست بگيرد) که از پشتوانه قدرتمندي بهره­مند است، با شفّافيت وارد ميدان کارزار نگردد؛ بلکه به گونه­اي رهنمود دهد که حساسيت جناح‌‌هاي سياسي را برنيانگيزد و حکومت­‌ها به تحريف قرآن رو نياورند.
با توجه به علم خداوندي از حوادث و رويداد‌هاي بعد از زمان پيامبر اگر در قرآن به امامت امام علي(ع) و يازده گوهر امامت از نسل حضرت با صراحت ياد مي‌شد، مخالفان سياسي اين دوازده گوهر امامت به جاي گفتن "حسبنا کتاب الله" مي‌گفتند:
قرآن را قبول نداريم، يا مي‌گفتند: برخي از آيات قرآن تحريف شده است. يا در پي مقابله بر مي‌آمدند و مي‌کوشيدند، تا اسم‌ها را تغيير دهند و به جاي امامت امام علي(ع) امامت فلان فرد را مندرج مي‌کردند. در چنين وضعيتي حکومت نه تن‌ها پشتيبان حفظ قرآن نمي­شد، بلکه يکي از عوامل بسيار مهم تحريف قرآن به شمار مي‌آورد.
آيات سياسي، يا به عبارتي رساتر آياتي که به گونه­اي از بار سياسي بهره­مند است و برخي از جناح‌‌هاي سياسي مي‌تواند، به نفع حرکت سياسي خويش از آن کمک بگيرد، نه تنها به صورت برجسته و مشخص نمود ندارد، بلکه در لابه لاي ديگر آيات نيمه مخفي مانده است.
آيه تطهير (انما يريد الله ليذهب عنکم الرّجس اهل البيت و يطهّرکم تطهيراً)(4) درباره عصمت اهل بيت پيامبر نازل شده، ليکن پيامبر دستور مي‌دهد که اين آيه را در ميان آياتي که درباره ‌زنان پيامبر است قرار دهند.
آية ‌اکمال دين و اتمام نعمت (اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام ديناً)(5) بعد از حادثه غدير و درباره امامت و ولايت امام علي(ع) نازل شده امّا به دستور پيامبر در بين آياتي که درباره‌احکام خوردن گوشت‌ها و اين که چه گوشت‌‌هايي خوردنش حرام است قرار گرفته است.
آيه تبليغ (يا ايها الرّسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله يعصمک من النّاس) که قبل از حادثه غدير خم نازل شد و پيامبر با نزول اين آيه مأموريت يافت که امامت و ولايت امام علي(ع) را براي مردم تبيين نمايد، در بين آياتي قرار گرفته که مربوط به اهل کتاب است.
همه اين آيات که در قرآن تنظيم شده است، به دستور پيامبر در جايگاه خويش قرار گرفته اند، بعيد نيست که پيامبر اين گونه ترتيب را براي جلوگيري از تحريف برگزيده باشد، چرا که اين ترتيب حساسيت مخالفان سياسي را بر نمي­انگيزاند، و از سوي ديگر هدف قرآن که "هدي للناس" و "هدي للمتقين" است، با توجّه به روايت و تفسير نبوي در هدايتگريش، به وظيفه خود عمل کرده است.
در بررسي بيشتر از اين موضوع مي‌گوئيم:
از نگاه کلي­تر و عام­تر براي اين مسئله دو جهت عنوان شده است:
يکي اينکه قرآن راه و روشي دارد و آن اين است که در مـوضوعات غالبا مي‌خواهد مطلب را به صورت اصل بيان کند، نه به صورت شخصي و فردي و ايـن خـود بـه عـنوان مزيتي براي قرآن محسوب مي‌شود.
ديگر اينکه پيامبر و يا خداوند نمي‌خواست در اين مسئله که به هر حال هوا و هوس­‌ها و انگيزه‌‌هاي انسان­ها در آنها بسيار قوي بوده و در آنها دخالت خواهد کرد، مـطـلبي به صورت صريح و آن هم در کتاب مقدس قرآن
طرح شود، زيرا خطر تحريف آيات و يا مهجوريت قرآن بسيار بود.
اگر اين مسئله اتفاق مي‌افتاد، آن گـاه متقن­ترين و مقدس­ترين سند اسلام خدشه دار شده بود.
پيامبر در گـفـتار خود به طور صريح فرمود: ( من کنت مولاه فهذا علي مولاه. . . ) آيا صريح­تر از اين هم ممکن است؟
از سوي ديگر شيوه قرآن مجيد در باره ائمه هدي(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) و خانواده حضرت اين است که به معرفي"شخصيت" ممتاز و برجستگي‏‌هاي آنان بپردازد، نه به معرفي "شخص".
قرآن مجيد در موارد متعددي پرده از امتيازات و ويژگي­هاي رفتاري ائمه به ­ويژه اميرالمومنين(ع) برداشته است از جمله:
1- "و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا"، (6) مفسرين بزرگ شيعه و سني آورده‏اند که اين آيه در شأن اميرالمومنين و خانواده ايشان است و مسئله روزه‏داري حضرت علي و... و دادن افطار خود به مسکين و يتيم و اسير در سه شب متوالي را به طور متواتر نقل کرده‏اند.
2- "انما يريدالله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا"، (7)
در خصوص اين آيه مقالات و کتب متعددي نگاشته شده و در اينکه شامل حضرت علي(ع) و فاطمه(س) و حسين(ع) است، نزد شيعه وسني هيچ اختلافي نيست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر است که با ادله متعددي علماي شيعه شمول آن را نسبت به همسران پيامبر(ص) رد کرده‏اند.
3- "انما وليکم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزکوة و هم راکعون"، (8) شان نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سني در باره حضرت علي(ع) مي‏باشد.
براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر. ک:
1- فروغ ابديت، جعفر سبحاني؛
2- رهبري امام علي(ع) از ديدگاه قرآن و پيامبر(ص)ترجمه سيد محمود سياهپوش؛
3- نقش عايشه در تاريخ اسلام، علامه سيد مرتضي عسکري؛
4- بررسي مسائل کلي امامت، ابراهيم اميني؛
5- خاطرات مدرسه، سيد جواد مهري؛
6- معالم المدرستين، علامه سيد مرتضي عسکري؛
7- اجتهاد در مقابل نص، علامه سيد شرف‏الدين.
پي‌نوشت‌ها:
1. بقره (2) آيه 185.
2. حجر (15) آيه 92.
3. بحارالانوار، ج 2، ص 93.
4. احزاب (33) آيه 33.
5. مانده(5) آيه3.
6. الانسان(76) آيه 9.
7. احزاب، آيه 33.
8. مائده(5) آيه 55.

سلام علیکم . کتابی معتبر در مورد عوالم قبل از دنیا می خواستم . تشکر می کنم .

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه در آموزه‌هاي وحياني و عقلي مطرح است، براي آدميان سه عالم و نشئه مطرح است:
عالم دنيا، عالم برزخ، عالم آخرت.
قبل از نشئه دنيا عالمي براي انسان مطرح نشده، گرچه قبل از آدم ابوالبشر ممکن است موجوداتي در جهان باشند، چنان که از برخي روايات به دست مي‌آيد. ولي بالاخره آن ها نيز در دنيا بوده‌اند. ولي فارغ از آدميان عوالم وجود ممکن است بسيار باشد، مثل عالم ملکوت، جبروت، (عالم فرشتگان) و مانند آن . اين گونه عوالم قبل از دنيا تلقي نمي‌شود بلکه قبل از خلقت جهان مادي بوده و اکنون نيز هست و همواره خواهد بود. در اين خصوص کتابي ظاهرا به طور مستقل نوشته نشده است.

با عرض سلام.آیا انسانهای دیگر ادیان هم در قبر پرسش و پاسخ دارند ؟.در کل آیا برزخ دیگر ادیان مانند مسیحی با برزخ مسلمانان فرق دارد؟با تشکر فراوان

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
طبق آنچه از روايات به دست مي‌آيد ، سوال در قبر مربوط به دو گروه از انسان‌هاست:
آن هايي که اهل ايمان‌اند و آن هايي که اهل کفرند،
ساير مردم در قيامت مورد پرس و جو قرار نمي‌گيرند .در روايتي آمده: «انما يسال في قبره من محض الايمان و الکفر محضا و اما ما سوي ذلک فيلهي عنه؛ (1) کسي که در خالص نمودن ايمان کوشيده است و نيز کسي که در خالص نمودن کفر تلاش نموده است، در قبر و برزخ طرف سوال قرار مي‌گيرد اما از غير اين ها صرف نظر مي‌شود».
طبق اين روايت از پيروان ساير اديان نيز در قبر سوال مي‌شود که چرا از آخرين دين که کامل‌ترين اديان آسماني است اطاعت نکرده‌اند؟

با سلام 1-مي خواستم تفاوت بين استمنا و ريختن آب مني در نزديكي با همسر چه فرقي مي كند؟ هر دوحالت آب مني به بيرون ريخته مي شود چرا يكي مجاز و ديگري غير مجاز مي باشد؟ 2- با اين وضعيتي كه جامعه ما دارد و سن ازدواج به هر دليلي بالا رفته مي شودتمام آداب و رسوم ازدواج موقت را انجام داد ولي بدون اطلاع خانواده هاي طرفين باشد ؟چرا كه اين طور حداقل گناهي صورت نمي گيردو به روش غير شرعي رابطه انجام نمي شود؟ 3- اگر اين وضعيت از نظر شما قبول نباشدچه راهكاري پيشنهاد مي دهيد كه براي همه قابل قبول و راحت باشد و اينكه اگر مسولين فكري در اين رابطه نمي كنند مسوليت اين همه بي بندباري در جامعه كيست ؟ فرض اين باشد كه همه نتوانند به شكل درست به هر دليلي ازدواج كنند آيا بايد تا آخر عمر از غريزه ي جنسي به دور باشند؟

پرسش: استمنا و ريختن آب مني در نزديكي با همسر چه فرقي مي كند؟ هر دوحالت آب مني به بيرون ريخته مي شود .چرا يكي مجاز و ديگري غير مجاز مي باشد؟

پاسخ: با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
فرق هاي اساسي و بنيادين روانشناختي بين ارضا از طريق استمنا و ارضا از طريق همسر شرعي:
1ـ سطح عزت نفس در اين دو بسيار متفاوت نوسان مي‌يابد.
با کمي تحقيقات ميداني متوجه خواهيد شد، فردي که استمنا مي‌کند (هرچند به هيچ دين و آييني ملتزم نباشد) ناخواسته به خاطر رفتار خارج از چارچوب خود دچار افت عزت نفس مي‌گردد. اين امر را به وضوح در مبتلايان به استمنا (حتى بي‌‌دين‌ترين آنان) شاهديم. اين امر در ارضا از طريق همسر شرعي 180 درجه معکوس است.
2ـ احساس گناه و عذاب وجدان و اضطراب در اکثر قريب به اتفاق مبتلايان به استمنا رواج دارد .
در افراد مسيحي و يهودي و لائيک نيز به نوعي شاهد اين احساس گناه هستيم. گويا انسان‌ها فارغ از عقايد مذهبي خود اين امر را غير طبيعي و خارج از چارچوب انساني خود قلمداد مي‌کنند.
3ـ استمنا نوعي ازدواج با خود است.
در استمنا فاعل و مفعول، ارضا کننده و ارضا شونده و... يکي است. اين تناقض در نقش‌ها از نظر روان‌شناختي آسيب جدي به روان انسان‌ها مي‌زند. اصولاً تناقض در همه عرصه‌ها هزينه ‌بردار است . فرد را دچار آشفتگي رواني مي‌نمايد.
4ـ استمنا ارضاي کاذب و به صورت مجازي صورت مي‌پذيرد،
از جمله تخيل‌گرايي هاي آسيب‌زا، تخيل‌گرايي جنسي و ارضاي غير واقعي مي‌باشد. در ارضا از طريق همسر شرعي ارضا کننده مصداق خارجي دارد . به صورت عيني و واقعي در بيرون مشهود است، ولي در استمنا، فرد با تصور يک صحنه تحريک‌زا در ذهن خود به ارضاي ناقص اقدام مي‌نمايد. ارضاي جنسي از طريق استمنا به مراتب ناقص‌تر و ناکام کننده‌تر از ارضا از طريق همسر شرعي مي‌باشد.
5ـ در روان‌شناسي دين که در دانشگاه‌هاي معتبر جهان در حال رشد و بالندگي مي‌باشد، گناه (صرف نظر از اين که فرد آن را گناه بداند يا نداند) اثرات رواني‌شناختي منفي بر روح و روان فرد دارد .
استمنا از نظر گناه بودنش آسيب زننده به روان فرد مي‌باشد. به عنوان مثال حتى در بي‌اعتقادترين افراد جهان پول دزدي با آن که از نظر ظاهري هيچ فرقي با پول غير دزدي ندارد ، ولي واکنش رواني متفاوتي براي فرد در پي دارد. اين واکنش رواني متفاوت نسبت به امور حلال و حرام در ادبيات غرب بسيار متجلي است و به ذات و فطرت پاک انسان‌ها بازگشت مي‌کند.
اين گوشه کوچکي از برخي تفاوت‌هاي ماهوي بين استمنا و روابط مشروع است که بسياري از آنان داراي مستندات علمي و روان‌شناختي مي‌باشد.

پرسش: با اين وضعيتي كه جامعه ما دارد و سن ازدواج به هر دليلي بالا رفته ،مي شود تمام آداب و رسوم ازدواج موقت را انجام داد، ولي بدون اطلاع خانواده هاي طرفين باشد ؟چرا كه اين طور حداقل گناهي صورت نمي گيرد و به روش غير شرعي رابطه انجام نمي شود.
پاسخ: دختري كه قبلاً شوهر كرده و باكره نيست، مي تواند بدون اجازه پدر عقد(دائم يا موقت) كند،اما در دختر باکره اجازه پدر به احتياط واجب شرط است. در اين صورت، ازدواج آن ها(دائم يا موقت) شرعي خواهد بود.
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم، توضيح المسائل ،م 2037.

پرسش: اگر اين وضعيت از نظر شما قبول نباشد،چه راهكاري پيشنهاد مي دهيد كه براي همه قابل قبول و راحت باشد و اينكه اگر مسئولان فكري در اين رابطه نمي كنند، مسئوليت اين همه بي بندباري در جامعه كيست ؟ فرض اين باشد كه همه نتوانند به شكل درست به هر دليلي ازدواج كنند ، آيا بايد تا آخر عمر از غريزه ي جنسي به دور باشند؟
پاسخ: تعهد شما نسبت به مسائل شرعي قابل تقدير است . براي تان آرزوي توفيقات هر چه بيش تر داريم.
راه درست يكي از دو صورت است. يا بايد تا فراهم شدن شرايط ازدواج از ارتباط با نامحرم پرهيز كنيد . محرك هاي دروني و بيروني را حذف كرده و يا به حداقل برسانيد، بسياري از هيجانات جنسي از طريق محرك ها صورت مي گيرد؛ يا اينكه به فكر فراهم آوردن شرايط ازدواج باشيد.
برادر گرامي، پاكي و طهارت مطلوب و هدف هر انساني است. كسي را نمي‏يابيد كه طالب آن نباشد. اين مهم بدون تلاش هماهنگ و حساب‏ شده و صبر و حوصله و قبل از اتمام اسباب، تكيه بر توفيق الهي به دست نمي‏آيد.
گرچه يكي از راه حل هاي فوري براي کنترل شهوت و حفظ پاکدامني ، ازدواج موقت مي تواند باشد اما متاسفانه اجرايي کردن آن کار آساني نيست. ازدواج موقت با توجه به مسائل عرفي و اجتماعي، جايگاه مطلوب و شايسته‏اي ندارد و اغلب خانواده ها آن را نمي پذيرند. فكر و خيال زياد در مورد آن، مي تواند محرك هاي جنسي را تقويت نمايد و چون طريق شرعي نيز محدود است، مي تواند مشكلات ديگر براي تان به وجود آورد. به جاي آن در فكر ازدواج دائم باشيد. چه بسا با گفتگو كردن با خانواده محترم تان، بتوانيد با راه انداختن ازدواج ساده و بدون تشريفات و به تأخير انداختن مراسم رسمي ازدواج و جشن، پاسخ مناسب و خوبي به اين نياز بدهيد زيرا شايد والدين گرامي تان بتوانند به گونه‏اي از عهده آن برآيند .

با سالم یکی از رفقایم با اینکه زندگی خوبی دارد با این حال این سال را بعضی وقت ها از من می پرسد که چرا خدا ما را بوجود آورد من از این خلقت راضی نیستم و این را درست نمی دانم که خداوند مارا بوجود آورده و جهنم را هم آفریده من نمی خواهم مورد امتحان و آزمایش باشم اصلا من نمی خواهم وجود داشته باشم . حالا من در پاسخ به این دوست چه بگویم چه جواب قانع کننده و علمی می توانم به این پرسش بدهم ؟ لطفا مرا کمک کنید . با تشکر فراوان

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
تصور ما از انجام کارها ، به دست آوردن سود يا رفع نياز است ؛ زيرا ما انسان ها موجودات محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يکي از اين دو امر برمي گردد . به همين خاطر تصور مي کنيم هرکاري که از هر فاعلي سر بزند، بايد به منظور رفع نياز او باشد و يا براي به دست آوردن سودي ( البته به دست آوردن سود ، حاکي از وجود نوعي نياز و ميل به بر طرف کردن آن است) اين قاعده را حتي در مورد خداوند نيز جاري مي کنيم ؛ در حالي که خداوند موجود نامحدود ، کامل و بي نياز مطلق است .
آري هدف انسان در كارهايش، رسيدن به كمال و سود يا رفع نقص است؛ مثلاً غذا مي‏خورد تا رفع گرسنگي كند. لباس مي‏پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ كند. ازدواج مي‏كند براي ارضاي نيازي كه احساس مي‏كند .
اما خداوند، هيچ نقصي ندارد كه با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد و هيچ كمالي را فاقد نيست، تا به كمال رسيدن براي او فرض شود. بلكه خدايي او اقتضاي آفرينش دارد؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد كردن است و هر وجودي خير است و لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا كردن او است:
«و ما كان عطاء ربك محظورا؛ و عطاي پروردگارت منع نشده است»، (1).
هر چيزي که اقتضاي وجود و هستي داشته يا امکان وجود داشتن آن باشد ، فيض وجود از خدا دريافت مي کند .خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد ، تا موجودي که امکان وجود آن است ، وجود را دريافت نکند.
جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوري که بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند .
هر «بود»ي ، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد ، اما فيضي نداشته باشد ، همان گونه که نمي تواند نور باشد اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد اما بخشش نداشته باشد!
بنابراين از همين جا مي توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان و از جمله انسان نتيجه صفات خداوند است .
خداوند فيض و بخشش دارد و لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد ، فيض و هستي خداوند را دريافت كند و چون قابليت وجود براي جهان هستي بود ، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستي ، نشان دهنده و نتيجه صفات خداوند است.
از اين رو خلقت جهان هستي ، با تمامي نظم و زيباييش و صورتگري انسان با تمامي استعداد و توامنديش، جلوه گر جلال و جمال خداست .
خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بي نهايت دارد ، جهان و انسان را آفريده ، چون لازمه اين صفات آن است كه اولا جهان را بيافريند .
دوم: خلقت خداوند بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعني در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نكند ،ناشي از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگي است كه خدا از بخل منزه است و "جود" و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني كه خدا خلق مي كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد و هر چه امکان تحقق دارد ، از طرف خداوند فيض وجود دريافت کند.
بايد انسان خلق مي شد؛ زيرا در جهان خلقت پيش از خلق انسان، ملائك بودند كه موجوداتي نوراني و پاك بودند كه خدا را همواره عبادت مي كردند. فرشتگان به دليل شرايط ويژه خلقت خود بر سر دو راهي قرار نمي گرفتند كه با اختيار خويش (در حالي كه ميل باطني آن‏ها به جهت ديگري تمايل داشته باشد) رضايت خداوند را انتخاب كنند.
آن‏ها همواره حضور و عظمت خدا را درك مي كنند و در مقابل آن همه عظمت ، راهي جز عبادت ندارند. اما در صحنه هستي، مي توان يك نمايش زيباتر از اين را هم تصوير كرد و آن اين كه موجودي وجود داشته باشد كه از يك طرف همانند ملائك در اوج جذبه الهي و عشق و عبادت به خدا باشد و در عين حال موانعي پيش روي او براي برگرداندن وي از مسير عشق و عبادت مانند شهوات و شيطان قرار داشته باشد.
اين موجود انسان است. او خدا و عظمتش را بي واسطه مي بيند و از سوي ديگر گرچه فطرت الهي او همواره در درونش وي را به سوي خوبي‏ها و پاكي‏ها دعوت مي كند ، ولي اميال حيواني و شهواني او به همراه وسوسه هاي شيطان هم قدرت فراواني دارند. وي اين گونه خلق شده كه از يك سو با خواسته‏ها و تمايلات شهواني و حيواني رو به رو است و از سوي ديگر فطرت الهي اش و راهنمايي‏هاي پيامبران او را به سوي خوبي‏ها فرا مي خواند. او در عرصه‏هاي مختلف زندگي مي تواند با ايمان به خداوند و محبّت او، بر سر دو راهي‏ها ، عشق به خدا را انتخاب كند و مظاهر فريبنده دنيا را رها سازد.
چنين صحنه هايي از محبّت و عشق انسان نظير يوسف كه در اوج جواني و زيبايي در سخت‏ترين صحنه آزمايش خدا را رها نكرد، براي هر كسي در طول زندگي پيدا مي شود. همواره چنين صحنه‏هايي در طول تاريخ حيات بشري تكرار مي شود.
اگر خداوند زمينه پديد آمدن چنين صحنه‏هاي زيبايي از تجلّي محبّت و عشق مخلوقات خويش را كه با اختيار كامل به سوي او مي آيند ،فراهم نمي كرد ،باز جهان كامل‏ترين و زيباترين بود؟ آيا در علم و قدرت و فيض و "جود" مطلق خداوند كه اقتضاي آفرينش بهترين و زيباترين صورت آفرينش را دارد، ترديد نبود؟ آيا جاي اين سؤال از خدا باقي نمي ماند كه قدرت و علم و فيض تو مطلق بود، پس چرا زيباترين جهان را خلق نكردي؟! پس از خدا، چنين خلقتي لازم و ضروري است و گرنه خداوند نيازي به آزمون و عبادت انسان‏ها ندارد.
اگر در آيات قرآن آزمايش و عبادت به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايي شمرده شده، اين خصوصيّات و فوائد متوجه انسان است . هدف و مسيري است که در مورد خلقت حکيمانه انسان در نظر گرفته شده ، ابزار و راهکاري است که خداوند براي تعالي و رسيدن انسان به کمالي که در وجودش امکان تجلي دارد ،در نظر گرفته ؛ مقصدي است که در برابر خلقت حکيمانه خداوند ترسيم شده، نه هدف اصلي خلقت وآفرينش انسان .
پي‌نوشت:
1. اسراء (17) آيه‏ 20.

با سلام. من يك سوال دارم و اميدوارم جوابي برايم داشته باشيد. جهت اطلاع بايد بگوببم كه 2 ساله كه منتظر فرزند بودم و طي 2 سال 3 باردار باردار شدم و متاسفانه به سقط ختم شد. كه اولي سومي در ماههاي اول و دومي پسر بود كه در ماه 5 ام بارداري در شكمم مرد .. سوال: چند ماه پيش يكي از دوستانم به من زنگ زد و گفت در خواب ديده كه بنده پسري دارم و به ايشان گفته ام كه نذر كردم پسرم سالم به دنيا آمد اورا غسل تعميد دهم. چند روز بعد اين ماجارا فهميدم كه باردارم. هر چند طي اين بارداري مشكلات زيادي داشتم اما الحمد لله دوام داشته و طبق سونوگرافها دختر است. نظر شما را راجع به اين خواب همكارم و اينكه غسل تعميد براي ورود به مسيحيت به كودكان داده ميشود را ميخواستم بدانم.(البته بنده و همسرم مسلمانيم.) تكليف من چيست؟؟؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خواب (خواه از طرف شما يا شخص ديگر) حجت شرعي نيست وغسل تعميد مربوط به مسيحت است و بر مسلمان غسل تعميد جايز نيست.
شايد تعبير خواب از غسل تعميد، غسل تولد باشد كه در ميان ما مسلمانان نيز وجود دارد. در اسلام مستحب است که نوزاد را در همان روز هاي اول تولد غسل تولد دهند. (1)
از خداي مهربان خواهانيم که فرزند شما را سالم به دنيا آورد و براي تان نگهدارد.
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مرجع ج1 م 644.

چون حضرت زهرا (س) نمونه کامل يک زن شايسته در طول تاريخ بشريت به حساب مي‌آيد. ولادت او را به عنوان روز زن نام گذاري شده است

سلام- سوال من این است که چرا روز میلاد حضرت زهرا(س) را روز زن نامگذاری کرده اند؟ حضرت زهرااز زمانی که متولد شدند تا 9 سالگی که ازدواج کردنددختر بودند پس روز میلادشان باید روز دختر باشد نه روز زن/

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکزآنچه محور و اساس خانواده را تشکيل مي‌دهند و نقش مهمي در سازندگي جامعه دارند، دو عنصر زن و مرد مي‌باشند. آنان هستند که دختران و پسران خوب را تربيت مي کنند . زمينه رشد و تعالي نو نهالان جامعه را به وجود مي‌آورند .آنان هستند که تاريخ را مي سازند. زن مي‌تواند با تاثيرگذاري خود بر مرد و فرزندان و بستگان خود، جامعه رابه سوي ترقي يا انحطاط سوق دهد. زن و مرد بوده‌اند که همواره در طول تاريخ بشريت نقش هاي متفاوتي را به عهده گرفته‌اند . ديدگاه‌هاي گوناگوني درباره جايگاه و شخصيت آنان وجود داشته و دارد.
نام گذاري روز ولادت حضرت زهرا (س) به عنوان روز زن در واقع يک نوع تجليل و تکريم جنس مونث به حساب مي‌آيد .
چون حضرت زهرا (س) نمونه کامل يک زن شايسته در طول تاريخ بشريت به حساب مي‌آيد. ولادت او را به عنوان روز زن نام گذاري شده است تکريم و تجليل از زن يک نوع تکريم از دختر نيز به حساب مي‌آيد.
افزون بر اين، در جامعه بايد بر اساس عرف و رسوم جامعه، حرکت کرد (البته درصورتي که با ارزش‌هاي اسلامي در تضاد نباشد) چون در جهان روزي به عنوان روز زن معين شده و از زن و جايگاه و خدمات و نقش او سخن به ميان مي‌آيد، در جامعه اسلامي ما هم اين روز را در ولادت حضرت زهرا (س) قرار داده‌اند . روشن است که اين اسامي قراردادي و بر اساس يکسري معيارها و ارزش‌هاي اسلامي معين مي‌شود وگرنه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، روز ولادت حضرت زهرا (س) به عنوان روز زن نام گذاري نشده بود.
اين روزکه به عنوان روز زن تلقي شده ، داراي جذابيت و هنر نمايي بيش تري است تا اين که به عنوان روز دختر نام گذاري شود .

سلام- به نظر شما اینکه دختران در سن 9 سالگی بالغ می شوند مخصوص عربها نیست . آیا جثه ی دختران ایرانی و عربها در سن 9 سالگی با هم یکیست که این قانون برای هر دو یکی باشد. اسلام از عربستان برخاست و اعلام کرد دختران 9 ساله بالغند و مکلف به اجرای فرامین شرعی الهی هستند و این درحالی بود که دختران 9 ساله ی آن زمان چثه های درشت داشتند و در آن سن ازدواج می کردند و صاحب فرزند هم می شدند. اما آیا چثه ی نحیف دختران 9 ساله ی ما اجازه ی روزه گرفتن در هوای گرم تابستان و روزهای طولانی را به آنها می دهد؟ آیا روزه گرفتن برای آنها (که فقط تا 18 سالگی رشد می کنند )مصداق جاماندن از زمان و ضرر زدن به بدن نیست؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
احکام اسلام براي همه جهانيان تا قيامت است. نه فقط براي انسان هاي منطقه خاص. اگر در مورد بلوغ دختران مناطق ديگر جهان غير از عربستان حکم خاصي بود، از طرف پيامبر (ص) بيان مي شد که بيان نشده است. دختران با رسيدن به سن تکليف احکام را مي توانند انجام دهند، مثلا مي توانند نماز بخوانند و بيش تر دختر ها مي توانند روزه بگيرند.
اگر دختري از نظر جسمي توان روزه گرفتن نداشته باشد، روزه برايش واجب نيست . بايد بعدا که توان داشت، به تدريج قضاي روزه ها را بگيرد . به فتواي آيت الله مکارم اگر تا رمضان سال بعد توان روزه گرفتن پيدا نکند ، قضاي روزه ها هم لازم نيست و بايد براي هر روز 750گرم طعام به فقير بدهد. (1)
پي نوشت:
1.آيت الله مکارم شيرازي ، احکام بانوان ،س3.

لطفا با استنادبه نظر علمای معتبر اثبات کنید که آیا ولی فقیه نایب امام زمان هست یا خیر؟

پرسش: ولايت شرح : لطفا با استناد به نظر علماي معتبر اثبات کنيد که آيا ولي فقيه نايب امام زمان هست يا خير؟

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بعد از غيبت صغرى، نيابت خاص تمام شد، ولي با آغاز غيبت کبرى، نيابت عام آغاز شد؛ بدين معنا که فقهاي واجد شرايط به طور عام از نائبان امام زمان(عليه السلام) هستند.
در زمان غيبت کبرى همه فقهاي واجد شرايط نائبان حضرت مي‌باشد، چنان که در روايات متعددي به اين مطلب اشاره شده است، حضرت در يکي از توقيعات خود از فقها به عنوان حجت‌هاي خود ياد کرد.
در اين نامه حضرت ولي عصر (عج) به اسحاق بن يعقوب فرمود: " در مورد رويدادهاي زمان ( مسايل سياسي و اجتماعي، فقهي و فرهنگي و غير آن) به راويان‏ حديث‏ها( حديث شناسان و آگاهان به احكام خدا و دستورهاي الهي) رجوع كنيد ،زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم".(1)
اين جمله كه آنان "حجت من" بر شما هستند و من "حجت خدا" بر فقها مي‏باشم، دليل خوبي بر نيابت فقها و مراجع از امام مي‌باشد .
فقها نيز در طول تاريخ غيبت کبرى ، پاسخگوي مسايل دين و معارف اسلام بوده ، به مشکلات مردم رسيدگي مي‌نمايند. نيابت براي تمام فقهاي شيعه ثابت است . چنانچه يکي از آنان رهبري جامعه را به دست گيرد، بر او نيز صدق خواهد کرد ؛ بنابراين بي‌ترديد رهبري معظم انقلاب يکي از فقهاي واجد شرايط مي‌باشد، از اين رو وي نيز نائب عام امام زمان مي‌باشد.
پي‌نوشت‌:
1. كمال الدين، ج 2، ص 484.

آیا الفاظ ادعیه مأثوره را می توان به تناسب احوال خواننده آن دعا تغییر داد؟ مثلا آیا زنان در دعای ماه رجب باید حرم شیبتی علی النار را تغییر دهند ؟زیرا ایشان ندارند ویا باید دعا را به همان لفظ وارد شده بخوانند لطفا منابع نظر خود را نیز در صورت امکان بنویسید

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
دعا عبادت توقيفي نيست . نجواي با خدا است که به هر زبان مي توان با خدا نجوا کرد . هر کسي به تناسب فهم و درک خود به ستايش خدا پرداخته و به محضرش عرض حاجت مي برد.
البته دعاهاي امامان چون از زبان معصوم صادر شده ، از زبان کسي صادر شده که در بالاترين مقام معرفتي نسبت به خداست . بالاترين عشق و ارادت را به خدا دارد و تربيت شده خدايي است . تسبيح و توصيف او از خدا حق و مطابق واقع و برآزنده ترين توصيفي است که از زبان بنده نسبت به خدا جاري مي شود ، از اين رو مناسب است که ستايش و تحميد و دعا و نجوا و عرض حاجت مان به پيشگاه خدا از زبان معصوم جاري شود . معصوم از موضع يک انسان و از موضع خطاب با خدا به نجوا مي نشيند . هر کس آن دعا را بخواند ، به زبان معصوم که بهترين زبان ها است ،با خدا نجوا مي کند . احتياج به تغيير دادن الفاظ هم نيست ،زيرا معصوم با زبان خطاب و از موضع گوينده به نجوا نشسته ، ما و شما هم وقتي به خواندن آن دعا مي پردازيم، از همان موضع خطاب و تکلم با خدا نجوا مي کنيم.
فقط در بعض موارد بسيار محدود چون دعاها غالبا از امامان است که مذکر بوده اند، مختصر تفاوتي با همان دعا اگر زبان مونث جاري مي شد، پيدا مي کند ، مثل دعاي هر روز ماه رجب که کلمه "شيبه= ريش سفيد"در آن است و اين اختصاص به مردان به خصوص مردان مسن دارد . مانع ندارد مردان جوان و زنان که ريش سفيد ندارند ،به جاي آن "شعري=مويم" بگويند. اتفاقا در کتاب دعاي "مصباح المنير" که توسط آيت الله مشکيني جمع آوري و ترجمه شده ، اين پيشنهاد مطرح شده است.
در هر حال چون خواندن دعا عبادت واجب و توقيفي نيست، مي توان الفاظ را با الفاظ هم معنا جايگزين کرد، به خصوص در مواردي- مثل مورد بالا_ که اين تغيير مناسب حال مي باشد و هيچ منعي ندارد، ولي بهتر آن است که تا ممکن است عين عبارات امام و به همان نحو که معصوم خوانده، خوانده شود.

صفحه‌ها