استیگماتا

با سلام می خواستم از دید اسلام و پژوهشگران مسلمان در مورد پدیده ی استیگماتا ( stigmata )اطلاعاتی مستدل و قانع کننده و بدون غرض ورزی کسب کنم . لطفا در این زمینه به من کمک کنید. با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در خصوص اين پديده و افرادي كه دچار آن شده اند، سخن بسيار گفته شده ،فيلم هاي متعددي هم ساخته شده است اما به تحقيقي كامل از طرف انديشمندان مسلمان در اين باره برنخورديم .
اين امر مساله قابل توجه و مهمي است كه تحقيق و بررسي مستند و خوبي را مي طلبد .تا زماني كه چنين تحقيق بي طرفانه اي از جانب غير مسيحيان صورت نگرفته باشد ، نمي توان به درستي در خصوص اين امر به قضاوت نشست .
مشكل اصلي اين امر غير مستند و غيرقابل اثبات بودن آن است ، زيرا در طول تاريخ ادعا شده افرادي ديده شده اند كه بدون هيچ دليل مشخصي در قسمت هاي مشخصي از بدن شان -محل زخم هاي بدن مسيح عليه السلام-آثار زخم و جراحت مشاهده شده و خون ريزي حاصل شده است .
از آن جا كه اين امر كاملا غير ارادي و تصادفي دانسته شده و قابل پيش بيني نيست ، مي توان گفت امكان نوعي جراحت عمدي به انگيزه هاي گوناگون و يا جراحت ناخواسته و از روي توهم -مانند چيزي كه در افراد شيزوفرن رخ مي دهد- (كه فرد بدون هشياري خود در اين قسمت هاي بدن جراحت ايجاد كرده ، ولي در وقت ديگربه ياد نمي آورد) بسيار وجود دارد .
اتفاقا نمونه هاي متعددي از اين موارد ثبت شده كه معلوم شده اين جراحت ها ساختگي و عمدي بوده حتي در مواردي خود اين افراد به اين امر اعتراف نموده اند كه اين موارد به عنوان استيگماتاي تقلبي معروف شده است .
در هر حال توجه عمومي به چنين افرادي و مقدس خوانده شدن اين افراد از جانب پاپ و ديگر انگيزه ها در اين باره مي تواند عوامل مهمي براي غير واقعي بودن اين گونه امور باشد ، به علاوه كه اصولا كليسا در زمينه معجزه سازي و استفاده ازابزارهاي گوناگون براي تبليغ مسيحيت يد طولايي دارد . نمونه هاي تقلبي مانند مجسمه هايي از مريم مقدس كه اشك مي ريزد و مواردي از اين قبيل درتاريخ كليسا كم نيستند .
پذيرش اين امر كاملا منوط به اثبات وجود مواردي مستند از اين گونه حوادث است . فيلم هاي سينمايي كه در اين باره ساخته مي شود ،به رغم تاثير شديدي كه بر مخاطب مي گذارد ، حتي فيلم هاي مستند موجود در اينترنت به رغم رقت انگيز بودن شان هيچ كدام صحت شكل گيري بي اختيار و بي علت اين زخم ها را ثابت نمي كند .
اما اگر فرض را بر اين بگذاريم كه واقعا در مواردي زخم هايي در اين بخش از بدن افرادي شكل مي گيرد كه هيچ توجيه علمي براي آن ها وجود ندارد ، از منظر يك محقق مسلمان بايد گفت :
اگر داستان به صليب كشيده شدن مسيح امري واقعي و حقيقي و مورد قبول بود ،مي شد به نوعي اين امر را عنايتي الهي براي نزديكي و تقرب اين افراد به حضرت مسيح و نوعي قبول نزديكي اين افراد به مسيح از جانب خداوند دانست ، چون به هر حال مسيحيت ديني آسماني است . اگر فردي از روي سطحي نگري به حقيقت دين بعدي راه نيابد ، ايمان او به خداوند و پيامبرش مي تواند منشا ثمرات و آثار مثبتي باشد مثلا توسل او به مسيح يا حضرت مريم به نتيجه برسد يا همدردي شديد او با مسيح در اين آثار پاسخ داده شود .
هرچند از نظرعقل قبول همدردي از جانب مسيح هم چندان قابل قبول به نظر نمي رسد ، اما از آن جا كه اصولا طرح داستان مصلوب شدن مسيح از جانب ما مردود است ، چنين فرضيه اي هم از اساس باطل محسوب مي شود ؛ در نتيجه تنها احتمال جدي در اين داستان همان نظر برخي از انديشمندان غربي است كه اين زخم ها را ناشي از تاثير تلقينات روحي بر جسم فرد و همزاد پنداري اين افراد با تصوير ذهني شان از مسيح مي دانند . معتقدند فرد در اوج توجه و تمايل به رسيدن به چنين حالتي از درون و با قدرت عجيب روح به چنين دردها و زخم هايي مبتلا مي شود .
البته اين ادعا نمونه هاي خارجي هم داشته ، قدرت تلقين روح بر جسم در موارد مشابه مورد بررسي قرار گرفته است ، اما در هر حال در اين مورد خاص اين احتمال نيازمند تحقيق و بررسي بيش تر است .
در عين حال احتمالات ديگري هم مطرح بود كه به رغم امكان و جديت احتمالي شان ، به دليل دشواري اثبات آن ها از ذكرشان خودداري شد .