كلام

رفتار ائمه با بدحجاب با سلام اگر رعایت حجاب کامل در بین زنان رواج داشت اصلا چرا در قرآن به حجاب امر شدند. به نظر منطقی نمی آید که با وجود حکایت های تاریخی و رقاصه های زن عرب که در آن عصر وجود داشته اند حتی یک موردهم بدحجابی دیده نشده باشد. به هر حال با توجه به این که در جامعه فعلی ایران روی این مسئله تکیه زیادی می شود لازم است از سنت دلیل موجهی داشته باشد. در آن زمان حکم زنا اجرا میشده است آن وقت یک مورد بد حجابی از عرب و غیر عرب . مسلمان و غیر مسلمان دیده نشده است؟ بعید نیست ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در عرب جاهليت حجاب به شكل كنوني وجود نداشت و به وسيله اسلام در عرب حجاب به وجود آمد. (1)
پيش از نزول آيه حجاب، زنان عرب معمولا پيراهن‌هايي مي پوشيدند که گريبان هاي شان باز بود، دور گردن و سينه را نمي پوشاندند، روسري‌هاي هم که روي سر خود مي‌انداختند، از پشت سر مي‌آويختند (همان طور که الان بين مردان عرب معمول است) قهرا گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها و جلو سينه و گردن نمايان بود. آيه 31 سوره نور، که نازل شد، فرماني بود که بايد قسمت‌هاي ياد شده پوشيده گردد. ابن عباس در تفسير «... وليضربن هن علي جيوبهن و لا يبدين ز ينهن....» مي‌گويد زن، بايد مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند. (2) در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه مي‌گويد:
زنان مامور شدند که روسري‌هاي خود را بر روي سينه خود بيفکنند تا دور گردن آنان پوشيده شود. گفته شده که قبلا دامنه روسري ها را به پشت سر مي‌افکندند و سينه هاي شان پيدا بود. کلمه «جيوب» «گريبان ها» کنايه از سينه‌هاست، زيرا گريبان‌هاست که روي سينه ها را مي پوشاند .گفته شده از آن جهت اين دستور رسيد که زنان موها و گوشواره ها و گردن‌هاي خويش را بپوشانند. (3)
آيات و روايات فراواني بر لزوم پوشش براي زنان مؤمن دلالت دارند:
در دو آيه به طور صريح و روشن بر حجاب و پوشش کامل زنان تأکيد شده است: يکي آيه اي كه بيان شد و ديگري آيه 59 سوره احزاب:
اي پيامبر ! به زنان و دختران و زنان مؤمن بگو بدن خود را به پوشش کامل (جلباب) بپوشانند، که اين کار براي اين که به عفت و پاکي شناخته شوند، نزديک تر است . از تعرض و جسارت هوسرانان محفوظ باشند. اگر تا کنون کوتاهي و خطا شده، توبه کنند، خداوند همواره آمرزنده و رحيم است.
مساله حجاب جزو مسلمات اسلام است که شيعه و سني بر آن اتفاق نظر دارند . هيچ اختلافي در اين مساله وجود ندارد چون در قرآن با صراحت بر آن تاکيد شده ؛ هر حکمي که در قران آمده ،مورد پذيرش تمام مسلمانان است .
بعد از دستور صريح قرآن راجع به حجاب، موضوع حجاب در جامعه اسلامي رعايت مي شد . اگر در موارد محدودي هم رعايت نمي شد يا نهي از منکر از آن جلوگيري به عمل مي آمد.
در گذشته حضور زن در جامعه به شكل امروزي نبود. شغل اجتماعي براي زنان وجود نداشت. زنان خانه دار بودند و در خانه به سر مي بردند .مسئله اي كه امروز وجود دارد ، در آن زمان نبود.
موضوع ازدواج و بسياري از مسايل ديگر در جامعه حل شده بود . عوامل فرهنگي و اجتماعي و تبليغات جهاني كه امروز بر ضد حجاب وجود دارد، در آن زمان نبود. به همين خاطر نبايد انتظار وضعيت امروزي را در آن زمان داشته باشيم.
به طور كلي موضوع برهنگي و عدم پوشش مناسب، سابقه اندكي در ميان مردم در فرهنگ هاي مختلف دارد. حتي در جهان غرب نيز بيش از 200 سال قبل وضعيت پوشش به شكل كنوني و رقت بار نبوده است.
البته موضوع زنا و بي‌حجاب با يکديگر بسيار تفاوت دارند.در مورد زنا، در اسلام حد شرعي براي آن در نظر گرفته شده ،ولي بي‌حجابي گر چه گناه و معصيت است، ولي حد شرعي ندارد اما حاکم اسلامي مي‌تواند فردي که حجاب را رعايت نمي کند، تعزير نمايد، يعني يا جريمه نقدي براي او در نظر بگيرد يا مدتي او را زنداني کند يا به صورت ديگري، او را تعزير کند.
تفاوت حد و تعزير آن است که در حد مانند زنا حکم خاصي در اسلام براي آن منظور شده ، ولي تعزير در موردي اعمال مي شود که در اسلام حکم خاصي ندارد . حاکم شرع بستگي به نوع گناه و معصيت، مجازاتي را براي متخلف در نظر مي گيرد. علت اين که مورد حجاب و مجازات آن در تاريخ و حديث مطلبي نيامده و راجع به زنا آمده همين موضوع است .
براي اگاهي بيش تر در باره حجاب وادله آن به مساله حجاب شهيد مطهري مراجعه نمائيد .
پي نوشت ها:
1 . مجموعه اثار ، شهيد مطهري ، ج 19 ، ص 385 .
2 . همان ،ص 485 .
3 . همان ، 486 .

سلام خواهش میکنم جوابی کامل به من بدهید میخواستم بدونم چرا جهان دارد به سوی ظلم فساد و تباهی پیش میرود ؟ وقتی به اطراف خودم نگاه می کنم و بد حجابی کم رنگ شدن عفت و حیا گسترش مال های حرام را میبینم بسیار ناراحت میشوم چرا جهان اینگونه ترسیم شده ؟ چرا موعود الهی در پایان ظهور میکند ؟ تکلیف ما چیست که باید اینگونه شاهد تباه شدن خود و هموطنانمان باشیم ؟ چرا جبهه ی باطل قدرتمند است و تمامی ثروت رسانه ها و غیره را در دست گرفته ؟ وقتی به کشور عزیزمان ایران نگاه میکنم و با چند سال پیش مقایسه میکنم و میبینم اگر با همین شرایط پیش رود دیگر چیزی به نام اسلام در عمل وجود نخواهد داشت عذاب میکشم ؟ اینده جهان چگونه است ....... اگر فرض کنیم امام زمان 100 سال دیگر ظهور کنند ما دیگر نخواهیم بود که ان جامعه ی زیبا را ببینیم پس تکلیف ما چیست که گرفتار این فتنه ها بی عدالتی ها و محرومیت ها شده ایم ؟ اینده ایران از همه چیز برای من مهم تر است ؟ چگونه خواهد بود؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از اعتماد و ارتباط تان با اين مرکز.
دغدغه و احساس مسؤليت شما شايسته تقدير و تحسين است . چند موضوع مهم اجتماعي ،تاريخي و تربيتي و ديني را در پرسش خود مطرح کرده ايد .پاسخ تفصيلي به همه آن ها در اين مجال مقدور نيست ليکن به صورت اجمالي به برخي جنبه هاي آن مي پردازيم، سپس شما را به مطالعه منبعي که معرفي خواهيم کرد ،توصيه مي کنيم.
عزيزگرامي !
پرسيده اي که :
1- آينده جهان - به ويژه ايران - چگونه خواهد شد ؟
2- چرا جهان به سمت فساد و تباهي مي رود ؟
3- تکليف ما در اين دوره فساد چيست ؟
دانش بشري هر گز نمي تواند آينده اجتماعي کل جهان يا بخشي از آن مثل ايران را به صورت قطعي پيش بيني کند .
مسايل اجتماعي و عوامل و شرايط مؤثردر وقوع حوادث و پيدايش فرم ها و وضعيت ها ي مختلف پيچيده تر از آن است که بتوان مانند يک منجم و متخصص در ستاره شناسي ، خسوف و کسوف يا هواشناسي آينده را با مشخصات زماني و مکاني به درستي پيش بيني کرد (1)زيرا چه بسا عوامل پيش بيني نشده يا غير قابل پيش بيني در جريان پيدايش آن حادثه و وضعيت خاص دخالت کرده ، مسير را به کلي دگرگون سازد .به همين دليل است که گفته اند : وعده دادن و خبر از آينده محتوم دادن و پيشگويي صادقانه کردن کار پيامبران صادق است .
اما ديدگاه قرآن در مورد آينده تاريخ بشر اين است که تاريخ در نهايت امر به حاکميت عقلانيت ، ايمان و تقوا ، صلح و صفا ،و خلافت و جانشيني صالحان در دنيا ، و گسترش امنيت ، عدالت ، نعمت و رفاه منتهي مي شود .با استقرار حکومت حق و عدل ، بشر از کمال عظيمي برخوردار خواهد شد . وعده تمام فرستادگان و سفيران الهي سر انجام جامه عمل خواهد پوشيد .
اما در مورد اين که چرا جهان به سوي ظلم و فساد و تباهي پيش مي رود، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد.(1)
برخى ديدگاه ها ريشه فرهنگى دارد, برخى علت آن را در فاصله طبقاتي و وجود فقر و غنا جستجو مي کنند و ريشه آن را اقتصادي مي دانند . برخى ريشه سياسى دارد و ممكن است چند عامل دست به دست هم دهند ، موجب فساد در جامعه بشود .
عده اي معتقدند که شر و فساد لازمه جدا ناپذير زندگي بشر است .از اين رو عاقلانه ترين راه را خود کشي و خاتمه دادن به حيات و زندگي مي دانند . گروهي دوره حيات و زندگي بشر را به دليل پيشرفت ها و مهارت هاي شگرف علمي پايان يافته مي دانند .
برخي نيز مالکيت فردي را ام الفساد و مايه گسترش ظلم و فسادمي دانند. (2) در ذيل نخست به بيان عوامل مختلف فساداز نگاه صاحب نظران اشاره مي شود . سپس مهم ترين عامل را از نظر قرآن بيان خواهيم کرد .
عوامل مختلف فساد عبارتند از :
1- جهل و نا آگاهي:
بى اطلاعى از ماهيت و اهداف واقعى آفرينش و چرايي زندگي و جهل از جريان هاى موجود در جامعه و عملکردها و سياست هاي سالوسانه و مزدورانه شيادان و اكتفا كردن به مسموعات و شايعاتِ رايج وتحت تأثير شعارهاى ميان تهى قرار گرفتن , يكى از عوامل فساد در جامعه است .
زندگي در وضعيت بازي هاي کودکانه ، فرو رفتن در تاريکي ها و ظلمت هاي جاهليت مدرن که همراه با انواع صفات رذيله اخلاقي و رفتارها و منش هاي پست حيواني و شهواني است ، از يک سو و کنار رفتن ارزش هاي الهي و قدّوسي و جايگزين گشتن بَدَلي ها و ضد ارزش ها به جاي اصلي ها و ارزش ها از سويي ديگر انسان را از فلسفه آفرينش و مسؤليت هاي انساني اش دور کرده است .
ناآگاهى دردى است بزرگ و در شمار بزرگ ترين دردهاى بشريت است كه مايه تباهى همه امور, از جمله تباهى حيات ابدى آدمى است . بسيارى از لغزش ها, انحرافات و دشمنى ها ميوه هاى گنديده اى هستند كه از درخت پر آفت ناآگاهى و بى بصيرتى مى رويند. امام علي (ع) مي فر مايد:
الجهل داءٌ و عياء; الجهل أدوأ الداء; الجهل فساد كل أمر; الجهل يفسد المعاد; جهل و ناآگاهى سخت ترين درد است و بدترين دردها است و موجب فساد هر چيزى مى باشد و باعث عذاب آخرت مى شود.(3)
بى اطلاعى از نفوذ فرهنگ ها و مكاتب بيگانه كه از كانال هاى مختلف علمى و رسانه اي به نهانخانه انديشه و اعتقاد افراد,جريان مى يابد, خواسته يا ناخواسته انسان تحت تأثير آن ها قرار مى گيرد.
بى اطلاعى و جهل باعث مي شود که نا آگاهان بازيچه دست جاه طلبان فاسد و منافقان زيرك شوند.
ناآگاهى و بى اطلاعى باعث شيوع خرافات و رسومات غلط در قالب هاى مقدّس مآبانه مى شود.
بى خبرى و ناآگاهى سبب نفوذ و جاذبه يافتن شعارهاى عوام فريبانه و دروغين خيانت پيشگان و سياست بازان مى گردد.
بى خبرى و ناآگاهى سبب مى شود انديشه ها و مكتب هاى بيگانه , با عظمت و پر جاذبه قلمداد شود و معارف و انديشه هاى بلند دينى , كم ارج به نظر آيد.
بى خبرى و ناآگاهى باعث مى شود امام حسين كشته شود . امام على مظلومانه تنها و بى ياور گردد . وقتى آنان از دست رفتند, مردم به هوش آيند, در حالى كه كار از كار گذشته است .
شخصيت هاى فاسد دنيا يا يك جامعه براى اين كه خوب به منافع خود نايل گردند, دو كار مى كنند:
از طرفى هوس ها و غرائز نفسانى مردم را تحريك مى كنند تا مردم همانند آنان شوند . همدل و همراه آنان گردند .
از طرف ديگر با مشغول ساختن مردم به مسائل سطحى و كم اهميّت , در تخدير و غفلت و بى خبرى مردم مى كوشند . مسير صحيح وحقيقى را عوض مى كنند.
2- تهاجم فرهنگي دشمنان:
امروزه جامعه جهاني و به تبَع آن جامعه ايران با تخريب بزرگ فرهنگي روبرو است . فرهنگ ملت هاي مختلف كم كم ضعيف مي شوند . فرهنگ غرب ( آن هم جنبه هاي منفي و فاسد ، نه جنبه هاي مثبت آن ) در كشور هاي ديگرو ازجمله در جامعه ما جايگزين مي شود . فساد ، بي بند و باري ، گسترش فرهنگ مصرفي و بي ديني و لاقيدي از طريق رسانه هاي نوشتاري و گفتاري و ابزارهاي تبليغاتي مانند ماهواره ، فيلم هاي مبتذل ، اينترنت و...گسترش مي يابد.
3 - فقر و ندارى :
يكى از عوامل مهم بزهكارى ها و مفاسد اجتماعى , فقر مردم است . مشكلات اقتصادى يکي از آسيب هاى اجتماعى است . بعضى از جامعه شناسان با مطالعاتى كه انجام داده اند, منشأ عمده انحرافات اجتماعى در سطح پايين جامعه را در عوامل اقتصادى اعلام كرده اند .در تبيين علل پيدايش بزهكارى جرم و الكليسم و روسپيگرى وامراض روانى , بيش تر به عوامل اقتصادى اشاره كرده اند.(4)
بديهى است كه جوان و نوجوانى كه از يک سو فقر فرهنگي و ديني دارد و از سويي ديگر در خانه اي بزرگ شده که از فقرشديد مالي و اقتصادي رنج مي برد , براى فرار از آن خانه لحظه شمارى مى كند .خود را به آب و آتش مى زند. چون موقع ازدواج اش مى رسد, نه امكان ازدواج را دارد و نه خانه ومحل زندگى , كه خواه ناخواه به دنبال مفاسد اجتماعى مى رود يا به دزدى و چپاول مال مردم دست مى زند يا به مواد مخدّر رو مى آورد.
4 - غنا و ثروت اندروزى :
يكى از عوامل مهم مفاسد اجتماعى در سطح بالاى جامعه , غنا و توانمندى اقتصادى است . بيش تر انحرافات جنسى و اعتياد به الكل و مشروبات و مواد مخدّر, ناشى از استغنا و ثروتمندى است , قرآن نيز اين حقيقت را بيان كرده است . (5)
5- سست شدن بنيان خانواده و ضعيف شدن عواطف و روابط انساني ، يكي ديگر از عوامل است. با گسترش فرهنگ مادي گرايي و ثروت اندوزي و اشتغال مردم به اين مسئله ، روابط انساني و عواطف در درون خانواده و جامعه ضعيف مي شود ؛ به همين خاطر بنيان خانواده سست مي شود . از اين طريق طلاق و جدايي پدر و مادر، يا فرار دختران از كانون خانواده و غلطيدن در دام هاي مختلف آغاز مي شود.
6- دوري از خدا و معارف و آموزه هاي اسلامي : شهيد مطهري مي گويد : ريشه فسادها و تباهي ها نقص روحي و معنوي انسان است ( علتش اين است که ) انسان هنوز دوره جواني و نا پختگي را طي مي کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است .(6) قرآن کريم ريشه اصلي همه مشکلات بشر ، و همه نا امني ها ، ظلم ها و فسادها را در فاصله گرفتن زندگي انسان ها ( در عرصه هاي مختلف اعتقادي ، فرهنگي و هنري ، سياسي و حکومتي ، اقتصادي و معيشتي ، فردي و اجتماعي و..) از خدا و معارف و آموزه هاي ديني بيان مي کند
: َّ وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا (7) ؛هر کسي ( يا جامعه اي ) از ياد من روي گردان شود، زندگي تنگ و سختي خواهد داشت ..به گونه اي که درهاي زندگي به کلي به روي شان بسته مي شود . با ظلم و فساد و تبعيض و فقر و نا امني مواجه مي شوند.
در آيه ديگري مي فرمايد : وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً(8) ؛هر کسي از ياد پروردگارش روي بگرداند، خداوند او را به زندگي پر مشقت و به عذاب شديد و روز افزون گرفتار مي سازد .
اما چه بايد کرد و تکليف چيست ؟
از قرآن مجيد و روايات معصومين عليهم السلام استفاده مى‏شود كه اصلاح جامعه بشرى بدون ايمان و دعوت به حق و مبارزه با فساد ممكن نيست. از آيه « كنتم خير امت أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه» (9) بر مى‏آيد كه مسلمانان تا زمانى يك امت ممتاز محسوب مى‏شوند . جامعه آن ها يک جامعه برتر و الگويي خواهد بود كه امر به معروف و نهى از منكر نمايند .هرگاه اين دو را ترك كنند، نه بهترين امت‏اند و نه به سود جامعه خواهند بود.
لازمه امر به معروف و نهي از منکر اين است که نخست خودشان عامل به معروف باشند و از گناهان و منکرات فاصله بگيرند . يعني بازگشت به فطرت و هويت اصلي خود ، بازگشت به دين و به خدا تنها راه اصلاح جهان است ،
امام باقر(ع) در اين باره مى‏فرمايد: امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيه فرائض با آن‏ها بر پا مى‏شوند و به وسيله اين دو، راه‏ها امن مى‏گردد و كسب و كار مردم حلال مى‏شود. حقوق افراد تأمين مى‏گردد و در سايه آن زمين‏ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى‏شود و در پرتو آن كارها سر و سامان مى‏گيرد.(10)
بنابراين اگر خواهان اصلاحات در بخش‏هاى مختلف زندگي فردي و اجتماعي مى‏باشيم، بايد1- سطح اطلاعات و معرفت هاي ديني را بالا ببريم ،
2- خدا را در همه جا و در هر لحظه حاضر و ناظر بدانيم ،
3-پايه هاي اعتقادي از جمله عقيده به قيامت و بهشت و جهنم را تقويت کنيم .
4- آموزه هاي ديني را برنامه هر روز زندگي خود قرار دهيم .
5- فرهنگ نظارت عمومى و امر به معروف و نهى از منكر را در جامعه حاكم سازيم.

پى نوشت‏ها:
1و2.جهت آگاهي بيش تر به کتاب جامعه و تاريخ ، هم چنين به مجموعه آثار شهيد مطهري ،ج24 از ص 307به بعد مراجعه شود .
3- معجم الفاظ غررالحکم، ص 181.
4.دكتر محمد حسين فرجاد, آسيب شناسى اجتماعى .
5. علق (96 آيه 6
6. شهيد مطهري، مجموعه آثار ،ج24 ص435.
7.طه (20) آيه 124.
8. جن (72) آيه 17.
9. آل عمران (3) آيه 110.
10 . وسائل الشيعه، ج 11، ص 395.

سلام علیکم . سوالی بسیار مهم دارم که دائما بر سر آن با نفس خود در جنگم . او می خواهد عدل الهی را نفی کند و من سعی می کنم دلیل و برهان بیاورم اما از شما دلیل و برهانی دندان شکن می خواهم . سوال این است : راه برای کسب کمالات تا چه حد است ؟ آیا انسان می تواند در این راه به ائمه برسد ؟ آیا انسان می تواند به مقامات عرفانی که معصومین به آنها نایل گشتند برسد ؟ مثلا آیا می تواند با جبرئیل امین هم کلام شود ؟ خب اینجاست که نفس می گوید نه و با این جوابش می خواهد بگوید خدا _نعوذ بالله_ ظالم است و من به دنبال پاسخی روشن از نظر اسلام می باشم . لطفا با شرح کامل جواب دهید ...

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پاسخ در دو محور ارائه مي‌شود:
1- راه براي تکامل انسان تا جايي که در توان دارد ، باز است . انسان در فرايند تکاملي و ترقي معنوي خود به جايي نمي رسد که در آن جا آخرين منزل و توقفگاه او تلقي شود، از اين روست که دقيق‌ترين بيان در اين باره در کلام مولوي آمده که با اشاره به فرايند تکاملي و سير صعودي انسان مي‌گويد:
از جمادي مردم و نامي شدم و ز نما مردم به حيوان بر زدم
مردم از حيواني و آدم شدم پس چه ترسم کي ز مردن کم شدم
حمله ديگر بميرم از بشر تا بر آدم از ملايک بال و پر
وز ملک هم بايدم جستن ز جو کل شي هالک الا وجهه
بارديگر از ملک قربان شوم آنچه اندر وهم نايد آن شوم
پس عدم گردم، عدم چون ارغنون گويدم که انا اليه راجعون (1)
بنابراين سير تکاملي انسان توقفگاه نخواهد داشت.
1- اما درباره رسيدن به مقام ائمه بايد گفت: هيچ کس غير از پيامبر به اندازه ائمه نيست و به مقام آن ها نمي رسد . نمي‌تواند و قابل مقايسه با آنان باشد. از اين رو امير مومنان فرمود:
«لا يقاس بال محمد (ص) من هذه الامه احد، و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا؛ (2) هيچ کس از اين امت را با آل محمد نمي‌توان مقايسه کرد. آنان که ريزه خوار خوان نعمت آل محمد اند با آن ها برابري نمي‌توانند».
از اين کلام حضرت به روشني به دست مي‌آيد که مردم و همه بشر نه تنها نمي‌توانند به مقام ائمه (ع) بار يابند و به جا و مقامي معنوي برسند که آن ها دارند، بلکه همگان ريزه خوار نعمت معنوي آن ها و با آنان قابل مقايسه نخواهد بود.
سخن عطار بسيار شنيدني است:
جهد هر کس قدر حال او بود سير هر کس تا کمال او بود
گر مگس پران کند چندان که هست کي کمال سرسرش آيد به دست
بنابراين گر چه مسير تکاملي آدمي محدوديتي ندارد و محدود به حدي نيست و هر اندازه تلاش کند مي تواند کامل و کامل‌تر شود، ولي هر کس به اندازه استعداد و توان و تلاش خود سير مي‌تواند و مي‌خواهد به کمال لايق خود برسد، ولي به مقام و کمال ائمه هرگز نمي‌توانند برسد ،همان طور که مگس هر اندازه تلاش کند، به اندازه تند باد (باد سرسر) نمي‌تواند سرعت داشته باشد.
3- اما درباره گفتگو با جبرئيل بايد گفت:
گر چه انسان‌هاي کامل (انبيا و اوليا) از فرشتگان از جمله جبرئيل برتر و بالاترند، ولي انسان‌ عادي فروتر از اوست. (3) گفتگوي آدمي با جبرئيل از حقايقي است که تنها نصيب انبيا مي‌شود، ولي بر اساس آموزه‌هاي وحياني کساني چون حضرت فاطمه زهرا و مريم نيز با جبرئيل گفتگو داشته اند . حقايقي را از او شنيده و دريافت کرده‌اند. در اين ارتباط استاد جواد آملي در کتاب گرانسنگ زن در آينه جلال و جمال، ص 144، با اشاره به آموزه‌هاي ديني مباحث سودمندي بيان فرموده . (4)
اما درباره هم کلام شدن ساير مردم با جبرئيل چيزي در منابع ديني ذکر نشده است. اين نکته قابل دقت است که براي گفتگو و هم کلام شدن با جبرئيل همگوني شرط است . جبرئيل با هر کسي هم کلام نمي‌شود . بايد انسان به جايي از مقام معنوي و تجرد برسد که بتواند با جبرئيل سخن بگويد. اين کار تنها از عهده انبيا و حضرات معصوم ساخته است . کس ديگري بدان پايه از تجرد و معنويت نخواهد رسيد و يا دست کم قابل اثبات نيست.
پي‌نوشت ها:
1. مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص 515.
2. نهج البلاغه، خطبه 2.
3. انسان کامل در نگاه امام خميني، ص 113.
4. نشر مرکز اسراء، قم، 1377 ش .

سلام علیکم مدتی است موضوع جبر و اختیار ذهنم را مشغول کرده است . مثلا اینکه نمی توانم مرز جبر و اختیار را به صورت واضح نشخیص بدهم . بنابراین یک کتاب جامع و کامل و معتبر اسلامی در مورد موضوع جبر و اختیار می خواستم . با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در اين باره کتاب‌هاي بسيار نوشته شده که به چند نمونه اشاره مي‌گردد:
1. علم پيشين الهي و اختيار انسان، محمد سعيدي مهر
2- انسان و سرنوشت، تاليف شهيد مطهري
3- معارف قرآن، محمد تقي مصباح، از ص 374 تا 421
4- آموزش کلام اسلامي، ج 1، محمد سعيدي مهر، از ص 227 تا 348

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در قيامت ميزان الهي بسيار دقيق و ظهور عدل الهي است و ذره از حق و عدل تجاوز نمي‌شود.
در قرآن کريم فرمود: ؟«و نضع الموازين القسطه ليوم القيامه فلا نظلم نفس شيئا و ان کان مثقال حبه من خردل اتينابها و کفي بنا حاسبين؛ (1) روز قيامت ترازوهاي عدل را مي‌نهيم . به هيچ کس ستم نخواهد شد . عملي به قدر يک خردل هم باشد به حسابش مي آوريم . حساب کردن را کفايت کنيم».
در جاي ديگر حق را به عنوان ميزان معرفي نموده : «و الوزن يومئذ الحق؛ (2) وزن و ميزان در امروز (قيامت) حق است».
با توجه به اين گونه آموزه‌هاي وحياني بايد گفت:
چون در قيامت محاسبه اعمال، اعم از نيک و بد، بر اساس حق و عدل الهي است ، دو فرد ياد شده در پرسش هر کدام ممکن است کيفر گناه خود را متناسب با شرايط خاص خود بچشد، ولي آن که اعمال نيک او بيش تر از ديگري است، بعد از کيفر ،از نعمت هاي بهشتي برتر بهره مند شود . هر کدام اعمال نيکش بيش تر و خالصانه‌تر باشد، بهره‌مندي او از مواهب الهي بيش تر خواهد بود.
دشوار است کسي بتواند درباره دو فرد ياد شده به طور دقيق تحليل کند، چون آن افراد ممکن است در شرايط زماني، محيطي خاص خود اعمالي نيک و يا بد را انجام داده باشد . صدها مسئله ديگر در اين باره مطرح است. در روايتي آمده:
«انما يلاق الله العباد في الحساب يوم القيامه علي قدر ما آتاهم من العقول في الدنيا؛ (3) پايه دقت بندگان در قيامت ميزان خردي است که به آنان داده شده است».
از برخي روايات استفاده مي‌شود که مومن تهي دست به سرعت محاسبه مي‌شود ، در حالي که افراد ثروتمند در پاي حساب معطل خواهند شد. منطق انسان تهي دست است که خدايا! صاحب مقامي نبودم تا ستم کنم، مالي نداشتم که حق آن را نپردازم، روزي من به اندازه کفايت زندگي من بود ، در حالي که افرادي که مسئوليتي در اجتماع داشته‌اند، يا ثروتي را اندوخته بودند، حساب طولاني خواهند داشت. (4)
بدين ترتيب معلوم مي‌شود که شرايط بسياري در محاسبه اعمال افراد دخالت دارد. از اين رو به طور دقيق در اين باره نمي‌توان سخن گفت.
پي نوشت‌ها:
1. انبياء (21) آيه 47.
2. اعراف (7) آيه 8.
3. بحار الانوار، ج 7، باب 11، حديث 32، ص 200.
4. همان، حديث 4.

سلام علیکم . با تشکر از فعالیت های بسیار شما . خداوند از شما راضی باشد ان شاء الله بنده یک دانش آموز سوم دبیرستان مدرسه ی استعداد های درخشان هستم . در یکی از کتب مذهبی با نام " گفتگو با علامه حسن زاده آملی" به مطلب بسیار جالبی برخورد کردم : علامه می فرمودند : بنده دین آبا و اجدادی ندارم . بنده دینم را از پدرانم نگرفته ام . من بله من حسن زاده از اسلام به در آمده ام و دوباره مسلمان شده ام . بنده همه ی دین اسلام را با تحقیق ایمان دارم . بنده به توحید و وجود نبی اسلام و ائمه از علی تا قائم آل محمد _ صلی الله علیهم اجمعین_ و معاد و غیره، با عقل و برهان رسیده ام . ---------- خب چنین اسلام آوردنی بهترین اسلام آوردن است . سوالم این است که چگونه می توان از نو مسلمان شد ؟ چگونه می توان با عقل و برهان ریز و درشت دین را پذیرفت ؟ از عصمت ائمه تا وجود عوالم قبل و بعد از دنیا ؟ حتی وجود شخصی به نام محمد (ص) در 1400 سال پیش ؟ حتی وجود مهدی موعود ؟ یا اینکه مثلا اعتقاد قلبی و عقلی به روایات ؟ برایم خیلی مهم است که این طور اسلام بیاورم . و می خواستم بدانم برای دوباره مسلمان شدن و برای اینکه هیچ گره کوری در اعتقاداتم وجود نداشته باشد باید چه کنم ؟ بنده اسلامی می خواهم که مو لای درزش نرود ... اگر کتب خاص یا روش خاص و یا هر چیز دیگری می دانید که می تواند به من در این زمینه کمک بکند دریغ نفرمایید . -------------------- در ضمن من موضوع این سوال را اصول قرار دادم . چون موضوعی به نام عقیدتی نیافتم . ببخشید اگر به موضوع انتخابی ربطی ندارد . با تشکر فراوان از شما و همکارانتان

با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
دوست عزيز: ايميل شما كه حاوي سوال اعتقادي بود دو بار به اين مركز ارسال شد و در حال پاسخگويي مي باشد در صورت آماده شدن، در اسرع وقت پاسخ به ايميل شما ارسال مي گردد.

همانطور که می دانیم هر قوم و ملتی ، فرهنگ و عقائد مخصوص به خود را دارد و چون آن را براساس مبانی خود درست می داند با ابزارهای مختلف در راستای تبلیغ و فراگیری و در نهایت جهانی نمودن این باورها تلاش می نماید ( همانطور که ما به عنوان مسلمان همچنین هدفی را در نشر و تبلیغ اسلام داریم ) بر این اساس چرا اینگونه اقدامات را از جانب سایر ملت ها از جمله یهود ، آمریکا و ... را زشت ، ناپسند می دانیم ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه که بايسته است، تعامل فرهنگي بين کشورها است، نه برخورد و تضاد فرهنگي. تعامل فرهنگي آن است که هر کدام از کشورها عقايد و فرهنگ خود را به ديگران عرضه کند. ديگران نيز از اين امر استفاده ‌نمايند ،که اصطلاحاً از آن به عنوان تعامل فرهنگي ياد مي‌شود. همه جوامع آزاد هستندکه عقايد و فرهنگ خود را معرفي نمايند .ديگران نيز در پذيرش و عدم پذيرش آن آزاد مي‌باشند. اسلام نيز مسلمانان را به تعامل فرهنگي سفارش كرده و از همه مسلمانان خواسته است که به علم آموزي و يادگيري حکمت بپردازند، اگر چه علم و حکمت در کشورهاي غير مسلمان باشد.
آن چه که مورد قبول نيست، تهاجم فرهنگي است. تهاجم فرهنگي يعني اينکه کشورهايي مانندآمريکا و اسرائيل در صدد از بين بردن فرهنگ و عقايد کشورهاي ديگر بوده ،سعي مي کنند فرهنگ و عقايد خود را به کشورهاي ديگر تحميل کنند .از اين طريق هم فرهنگ خود را جايگزين فر هنگ کشور هاي ديگر نمايند و هم زمينه تسلط خود برآن کشور ها را فراهم کنند. اين امرناپسند و غير مشروع مي باشد.

سوره‌ی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ محمد ابن عبدالله بیان نموده است که قرآن کلام الله مجید است، الله‌ی که خدای جهانیان می‌باشد و غیر از او

سوره‌ی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ محمد ابن عبدالله بیان نموده است که قرآن کلام الله مجید است، الله‌ی که خدای جهانیان می‌باشد و غیر از او خدائی در جهان نیست(لا اله الا الله). با مطالعه‌ی قرآن، به تناقضاتی آشکار در این مطالب برخورد می‌نمائیم، از سوره‌هائی که با قل(بگو) شروع می‌شود تا سایر تناقضات علمی و متنی قرآن. اما در این میان یک استثنای جالبی وجود دارد و آن سوره‌ای به نام حمد می‌باشد؛ این سوره بصورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی(دعا) را بیان می‌نماید و همزمان او را می‌ستاید. اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوه‌ی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کننده‌ای مهربان. در این آیه که بخش از سوره‌ی حمد است؛ گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است آغاز می‌نماید. این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب می‌آورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ویژه‌ی الله است، كه پروردگار جهانيان می‌باشد. در اینجا گوینده یادآوری می‌نماید که تنها باید الله را مورد ستایش قرار داد و از ستایش دیگران خودداری نمود. در ادامه‌ی آیات همین سیاق ادامه پیدا می‌نماید؛ یعنی گوینده خطاب به الله می‌گوید که ما تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری و مدد می‌جوئیم(خطاب به یا علی مدد گویان!)؛ پس تو ما را به راه راست هدایت بفرما، راه آن کسانیکه آنان را هدایت نمودی؛ نه راه غضب شدگان باگاه الهی و نه را گمراهانی که خود الله آنان را گمراه نموده است: الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (حمد/3) رحم کننده‌ای مهربان. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (حمد/4) خداوند روز جزا (است) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (حمد/5) (بار الها) تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم. اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (حمد/6) ما را به راه راست هدايت فرما. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (حمد/7) راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] غضب شدگان و نه [راه] گمراهان.(ترجمه از فولادوند) با توجه به سبک این سوره، به نظر می‌رسد که محمد دعائی را از قول الله به پیروانش یاد می‌دهد و آنچنان تحت تأثیر این دعا قرار گرفته که دستور داده است در تمام رکعت‌های نماز(17 بار) در شبانه‌روز خوانده شود. به نظر می رسد که اسلام نماز را از ادیان ایران باستان اقتباس کرده است.

پرسش 1:
يك شبهه از قرآن شرح : سوره‌ حمد، سخن محمد ابن عبدالله يا کلام خدائي به نام الله؟
محمد ابن عبدالله بيان نموده است که قرآن کلام الله مجيد است، الله‌ که خداي جهانيان مي‌باشد و غير از او خدائي در جهان نيست(لا اله الا الله). با مطالعه‌ قرآن، به تناقضاتي آشکار در اين مطالب برخورد مي‌نمائيم، از سوره‌هائي که با قل(بگو) شروع مي‌شود تا ساير تناقضات علمي و متني قرآن. اما در اين ميان يک استثناي جالبي وجود دارد و آن سوره‌اي به نام حمد مي‌باشد؛ اين سوره به صورتي نوشته شده است که خواننده از الله درخواستي(دعا) را بيان مي‌نمايد و همزمان او را مي‌ستايد. اگر کلام الله است، پس چه لزومي دارد که اين خدا از خودش درخواستي را مطرح نمايد و يا به شيوه‌ بندگانش، خود را مورد ستايش قرار دهد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (حمد/1) به نام الله، رحم کننده‌اي مهربان. در اين آيه که بخش از سوره‌ حمد است؛ گوينده دعا را با نام الله، خدائي که بسيار رحم کننده است آغاز مي‌نمايد. اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب مي‌آورد. الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (حمد/2) ستايش ويژه‌ الله
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ظاهرا شما اين متن را از اينترنت گرفته ايد . نويسنده اين متن فردي است منکر نبوت و پيامبري حضرت محمد و به همين جهت آسمان و ريسمان کرده و مهملاتي بافته است که چون منطقي و استدلالي نيست، جواب منطقي و استدلالي هم ندارد.
اين متن بر چند محور است که جداگانه ذکر مي شوند و به هر کدام جواب مختصري داده مي شود:
1. تناقضات آشکار در قرآن، تناقضات علمي و متني؛
اين يک ادعا است که از روز نزول قرآن تا به امروز از طرف مخالفان مطرح شده و چون در آيات و مفاهيم آن ها دقت نکرده و به عمق آن ها نرسيده اند، پنداشته اند که بين آيات تناقض هست. مثلا قرآن در جايي اعلام مي کند که چشم ها نمي تواند خدا را درک کند و خدا ديدني نيست، در جاي ديگر از زبان پيامبري چون موسي از خدا مي خواهد که خود را به او بنمايد يا مي فرمايد که چهره هايي در قيامت و بهشت شادابند و به خداي شان نظاره گرند.
کسي که معناي لقاي خدا را نداند ، اين آيات براي شان متناقض مي نمايد، اما اگر عقل و دانش خود را به كار گيرند و در مکتب قرآن و اهل بيت زانو بزند، براي شان آشكار مي شود كه اين لقا و ديدار با چشم سر نيست.
با توجه به توضيح بالا اگر کسي قائل به تناقض در قرآن است، موارد را بيان کند تا جواب لازم داده شود.

پرسش 2:
.اگر حمد کلام خدا است پس چه لزومي دارد خدا از خودش درخواست کند؟
پاسخ:
بيش ترين همت نويسنده مطالب فوق آن است که بگويد قرآن کتاب خدا نيست بلکه نوشته محمد و تراوش ذهن اوست.
قرآن و آورنده اش يعني محمد به صراحت اعلام کرده اند که اين کلام خداست، نه کلام محمد و نوشته يا تراوش ذهني او . براي اثبات اين ادعا دليل هم آورده اند که آن جهات مختلف و متعدد اعجازي قرآن است که ثابت مي کند چنين کاري از دست بشر ساخته نيست . بعد هم به صراحت اعلام شده اگر به خدايي بودن اين کتاب باور نداريد و بشر از جمله محمد را قادر بر آوردن چنين کتابي مي دانيد، بياييد با آوردن مثل اين کتاب ، بلکه با آوردن ده سوره مثل اين کتاب بلکه با آوردن يک سوره اين ادعاي تان را ثابت کنيد و ادعاي قرآن و محمد را براي هميشه باطل سازيد.
ايشان بايد بگويد چگونه هزار و چهارصد سال گذشته و هنوز مخالفان بي شمار قرآن نتوانسته اند يک سوره مانند قرآن از جمله مانند همين سوره حمد بياورند و به جامعه بشري عرضه کنند تا سخن شناسان مؤمن و کافر و مسلمان و غير مسلمان به همساني آن با قرآن مهر تاييد بزنند و ادعاي محمد و قرآن باطل شود؟
سرنوشت کساني که در صدد ارائه سوره و سوره هايي مانند قرآن برآمدند، چه شد؟ آيا همساني سخن آنان با قرآن مورد تاييد سخن شناسان قرار گرفت يا مضحکه خاص و عام شدند؟
پس خدايي بودن قرآن از آفتاب نيمروز هم آشکارتر است .
اما قرآن کلام خدا براي هدايت و راهنمايي بندگان است. خدا در اين کتاب خودش را به بندگانش شناسانده ، نجوا و عبادت و ستايش را به آنان تعليم داده ، دستورات کمال بخش خود را در آن کتاب ارائه کرده ،گرداب ها و بيابان هاي گمراه کننده را مشخص نموده تا بندگانش به کمک اين کتاب راه بندگي را بيابند و بپويند و به کمال برسند.
سوره حمد طريق ستايش و نجوا و درس عبوديت و بندگي را به انسان مي آموزد. در اين سوره خدا از خودش حاجت ندارد بلکه طريق عرض حاجت را به بندگان مي آموزد. آيا اين تعليم با وحي بودن آيات قرآن به انسان ها و بندگان ناسازگار است؟

پرسش 3:
سوره هايي که با قل شروع مي شود ؟
پاسخ:
سوره هايي که با "قل" شروع مي شوند ، در مقام تعليم و خطاب خدا به پيامبرش و عامه مردم مي باشد. کجاي شروع شدن با "قل=بگو"
با وحي بودن منافات دارد؟
کساني که ايراد مي گيرند ،به ما بگويند سوره هاي توحيد و کافرون و فلق و ناس با چه کلمه اي بهتر بود شروع شود؟

پرسش 4:
چرا بايد به شيوه بندگان خود را بستايد؟

پاسخ:
خدا ستايش خود را به بندگان تعليم مي کند و ياد مي دهد. تعليم بر مبناي حقيقت است . آيا خداوند نبايد خود را به بندگان معرفي کند؟ آيا لازم نيست رحمانيت و رحيميت عام و خاص خود را اعلام نمايد تا بندگان خداي شان و غايت شان را بشناسند؟
اگر خدا خود را معرفي نکند و صفات کمال و جمال خود را نشان ندهد، بندگان چگونه و از چه راه ديگري او را بشناسند و به سويش رهسپار شوند؟ آيا انسان ها در طول تاريخ براي شناخت خدا به راه هاي منحرف نرفته اند و خدايان متعدد و با شكل هاي عجيب و غريب نساخته اند؟ آيا راه فهم درست، سخن درست با خدا و عبادت صحيح را به بندگان‌آموختن با وحي خدا به انسان ناسازگار است؟
اين که اين گونه ستايش را ستايش به شيوه بندگان ناميده ايد، خوب است يا بد؟ آيا جهان خلقت و مخلوقات جز بندگان خدايند؟
هر موجودي مگر بنده نيست و هر موجودي مگر ستايش گر خدا نيست، چه شيوه ديگري براي ستايش خدا سراغ داريد که بهتر باشد؟

پرسش 5:
خداي رحمن،خداي بسيار رحم کننده که اين رحم تنها شامل مؤمنان است و غير مؤمنان را مانند چهارپايان به حساب مي آورد.

پاسخ:
رحمان يعني داراي رحمت فراگير و عام؛ اين رحمت کجا فقط شامل بندگان است؟ مگر باران و آفتاب و مهتاب و باد و زمين و آب و هدايتگري پيامبران و هدايتگري قرآن و....اختصاص به مؤمنان داد؟
آيا خدا کافران را روزي و حيات و مال و فرزند و سلامتي و عيش و... نمي دهد؟ يا آنان اين نعمت ها را از غير خدا مي گيرند؟آيا پيامبران براي هدايت همه انسان ها نيامده اند؟
آيا آنان پيام هدايت بخش خود را از بعضي دريغ مي کردند؟
حال اگر برخي از انسان ها خود را از هدايت و رحمت خدا دور نمايند و از لطف خاص الهي بهره مند نشوند، اين عيب براي كيست؟
کافران و معاندان با اختيار و انتخاب بد خود خود را از رحمت هدايت و لطف الهي دور كرده اند. او مي تواند با انتخاب خوب خود محبوب خدا گردد . مي تواند با انتخاب بدش خود را از چشم محبت خدا انداخته و مغضوب خدا سازد. اين خود کافران هستند که چنين راهي را براي خود برگزيده اند.

پرسش 6:
تنها از تو ياري و مدد مي طلبيم( خطاب به يا علي مدد گويان)

پاسخ:
مدد از علي غير از مدد از خداست. از خدا مدد مي طلبيم زيرا او را خالق و قادر و مالک و شنوا و بينا و اجابت کننده و...مي دانيم .در اين وادي براي او رقيب و شريکي نمي شناسيم . کسي را همطرازش نمي سازيم. او يگانه مطلق است .
اما اين يگانه مطلق از ما خواسته بندگان محبوبش را بشناسيم . محبت آنان را به دل بگيريم . مطيع و پيرو آنان باشيم . در ارتباط با خدا آنان را به عنوان شفيع بياوريم . بدانان متوسل شويم. بنا بر اين مدد ما از علي براي شفاعت و وساطت است زيرا او را خدا واسطه و شفيع قرار داده است . ما به جهت اين که خدا او را واسطه قرار داده، به او متوسل مي شويم، نه چون مشرکان از سر خود او را مقرب و شفيع شمرده ، به او توسل جوييم . بين اين دو شفاعت فاصله از زمين تا آسمان است، همچنان بين آن دو کمک خواهي فاصله از زمين تا آسمان است.

پرسش 7:
خدايا ما را از راه گمراهاني که "خودت آنان را گمراه نموده اي" برگردان.

پاسخ:
خدا هيچ بنده اي را از ابتدا گمراه نکرده و نمي کند بلکه همه مخلوقات را به هدايت تکويني و غريزي و انسان ها را به هدايت غريزي و عقلي و وحياني (فرستادن پيامبران)هدايت کرده ، هدايت خدا عام و فراگير است و هيچ کس از شمول آن خارج نيست.
بله هدايت پاداشي خدا فقط شامل حال مؤمنان و پذيرندگان است .خدا کساني را که هدايت ابتدايي را نپذيرند و در مقابل آن منکرانه بايستند و استکبار ورزند ، از هدايت پاداشي محروم کرده، چون خواهان درک و فهم و پذيرفتن حق نيستند . کيفر عمل مستکبرانه و ستيزه جويانه خودشان است.

پرسش 8:
به نظر مي رسد که محمد دعايي را از قول الله به پيروانش ياد مي دهد و چنان تحت تاثير اين دعا قرار گرفته که در تمام رکعت هاي نماز در شبانه روز خوانده شود.

پاسخ:
همان جواب که در بالا گفتيم. يعني نويسنده مدعي است آوردن سوره اي چون حمد در توان بشر است ،پس مانند آن را بياورد. ديگر اين که هر کس در زندگي محمد کم ترين توجه و مطالعه اي داشته باشد ،مي بيند که محمد قبل از بعثت چهل سال در بين جامعه بوده ، هيچ گاه از او مشابه اين سخنان شنيده نشده است . از هيچ کس هم تعليم نديده و اهل سواد و خواندن و نوشتن نبوده، چگونه و از کجا اين سخنان را ياد گرفته و بر زبان رانده است؟
كسي كه در ميان قوم خود به امين و درستكار بودن شناخته شده، كسي كه قبل از بعثت هيچ چيزي ننوشت و نخواند.
همه مردم به ايمان او به خدايش و خدا ترسي اش باور دارند . چگونه کسي که در اين مرحله از خداترسي است ،جرات مي کند مطلبي را که خود گفته يا از جايي گرفته ،به خدا نسبت دهد؟ او که به قيامت باور دارد و دروغ بستن به خدا را بالاترين ظلم مي داند و در قرآنش آن را به عنوان بالاترين ظلم بارها اعلام کرده(1)، چگونه خود مرتکب اين بالاترين ظلم مي شود؟
مگر عبادت ها و کيفيت آن ها را او ابداع کرده است؟ اين ها سخن کسي است که به نبوت و خدا و وحي ايمان ندارد . اگر کسي به اين مقوله ها ايمان داشته باشد، مي داند که پيامبران مبلغ از جانب خدا بودند و به خود اجازه نمي دادند در کار خدا دخالت کنند و هر چه به عنوان دين مي گفتند و انجام مي دادند، به امر خدا بوده است.
پي نوشت :
1. انعام(6)آيات 21،93،144؛ اعراف(7)آيه37؛ يونس(10)آيه11؛ هود(11)آيه18؛ کهف(18)آيه15؛ عنکبوت(29)آيه68؛ زمر(39)آيه32؛ صف(57)آيه7.

پرسش 9:
به نظر مي رسد اسلام نماز را از اديان ايران باستان اقتباس کرده است.

پاسخ:
اين که بين اديان مشابهت هايي وجود دارد، دليل اين نيست که اقتباس صورت گرفته زيرا منشا اديان خداي يگانه است. اديان حقيقي شباهت بسيار بيش تري از اديان موجود با هم داشته اند . تحريف ها و کتمان ها بوده که سبب شده بسياري از شباهت ها کتمان شود يا اختلاف و تفاوت ايجاد گردد . به خاطر وجود رگه هايي از دين حقيقي در اديان تحريف شده موجود، مشابهت هايي بين آن ها با دين اسلام وجود دارد که اين ها خود تاييد کننده ادعاي قرآن در وحدت اديان است.
خدا دين حق را يکي شمرده که از جانب همه پيامبران بيان شده ، تفاوت را در شريعت ها و دستور عمل ها مي داند که به تناسب زمان و شرايط تغيير کرده است. البته شريعت ها کاملا با هم مغاير و متفاوت نيستند، بلکه بعضي از دستور عمل هاي شريعت قبلي در شريعت بعد نسخ شده است . بسياري تاييد شده و شباهت ها در مورد همين تاييد شده ها است.

سلام مدتی است مسئله ای منو آزار می ده و منو دچار بی هویتی و پوچی کرده بطوری که فکر می کنم زندگی مو با یادگیری مسائل مذهبی و عمل کردن به اونها و پرهیز از گناهان هدر دادم و چیزی جز سختی نتیجه ای برام نداشته. و دیگه علاقه ای به این راه و یاد گیری بیشتری به مسائل مذهبی ندارم و و هر وقت قصد خوندن قرآن یا تفسیر و یا کتب دیگر دینی میکنم با این افکار دست بر می دارم . این موضوعی که منو دچار شک و تردید کرده اینه که چرا اسلام در همه ی جهان بخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه مگه قرار نبود با آمدن قرآن حجت بر همه تمام بشه و همه به اسلام روی بیاورن. چرا کسانی در کشورهای خارجی همه نوع لذت رو از زندگی باید ببرن از رابطه های جنسی گرفته تا جشن و آواز و موسیقی و رقص و......... و هیچ گناهی براشون نوشته نمی شه چون حجت بر آنها تمام نشده و یا در عرف آنها رابطه جنسی اشکال نداره یا همجنس بازی مجاز ویا مشروب در آنجا مجازو آنها فکر میکنن اینطور زندگی صحیح است و با توجه به فقه شیعه هر کس فکر کند که کاری که می کند صحیح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر می کده عمل صحیحی انجام می داده اشکالی نداره و تنها در یک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره آن هم غسل است که حتما باید یاد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.(من در استفتائات مراجع محترم تقلید این را خواندم) آنها حتی با محارم رابطه برقرار میکنند مشروب می خورند می رقصند همجنس بازی میکنن و...........................وو یا چون دنیشون تحریف شده و و مردم عادی مسئولیتی ندارن هر کار ی می خواهند میکنند..... بعد از مرگ هم بخاطر اینکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمی دونستن درست چیه و غلط چیه به بهشت میرن و خدا عذرشونو می پذریه. اما ببخشید شما نمی تونید بگید اینطور نیست چون در همان استفتائاتی که گفتم در مورد تشخیص کافر گفته شده چون در غرب تبلیغ بدی در مورد اسلام هست و آنها نمی دانند واقعیت چیست کافر محسوب نمی شوند. اماحالا مسلمانها بخصوص شیعه که همه چیو نجس میدونن باید از همه چیز پرهیز کنیم و توبه هم کنیم حالا شاید بهشت رفتیم. خودومون عذاب بدیم نمی دونم این آب کر یا این آب قلیل یا رقصیدن حرام یا رابطه جنسی حرام حتما باید ازدواج کنی بعد ویا .................از همه نظر باید خودمونو حفظ کنیم تا به بهشت بریم اما خارجی ها و حتی آدمهایی که تو کشور اسلامی زندگی کردن و می کنن اگر مطالعه دینی نداشته باشن و سراغ یادگیری مسائل دینی نرن هم تو این دنیا لذت می برن هم اونجا(با توجه به استفتائات مراجع بزرگ ) آیا با عدل خدا سازگار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه جا اسلام کسترش پیدا نکرد تا همه یکسان اعمالشون مورد برسی قرار بگیره. حتی این قضیه تو خود مسلمانها هم هست از طرفی تو رساله ها نوشته باید احکامی رو که معمولا با اون سرکار داریم واجب یاد بگیریم.اما اگه کسی یاد نگیره و خودش فکر می کنه درست انجام می ده و بعد بفهم غلط اشکال نداره.مثلا یکی فکر میکنه بین آب کر و قلیل فرقی نیست خوب زندگیش راحتر از کسی که این فرق و می دونه پس به من بگید چرا باید به سراغ یاد گیری مسائل دینی بریم و خودمونو بدبخت و بیچاره و محدود کنیم چرا مثل من که تا وقتی احکامو یاد نگرفته بودم زندگیم بهتر بود تا الان .خوب اگه یاد نگیرم حسابو کتاب ما هم راحت تر ای کاش زود تر اینو می فهمیدم . واقعا چرا باید سراغ یادگیری مسائل دینی رفت وقتی مسئولیت بیشتر میشه مثلا تا وقتی ندونی اگر گناهی کنیم و ندونیم اشکال نداره و اگر عمل نیک کنیم ثواب می بریم اما اگر بدونی گناه کنیم عذاب داره و عمل نیک هم خوب ثواب . واقعا چه ارزشی داره پرهیز من مسلمان (بخصوص شیعه)با مسلمانی که هیچ چیزو رعایت نمی کنه چون نمی دونه و یا خارجی هایی که حجت بهشون تمام نشده و همه نوع حرامو می کنن و قرار همه به بهشت بریم .واقعا این عادلانه است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهشا اینون نگید که چون کسی که بیشتر می دونه اگر عمل کنه پاداش کامل اون عمل نصیبش میشه .چون اگه نکنه عذاب می بینه اما کسی که نمی دونه نه. چرا اینها رو زودتر به ما نمی گید تا الکی سراغ مسائل مذهبی و یاد گیری اون نریم و زندگیمون سخت نشه و وقت و عمرمون بی جهت تلف نشه. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا من دچار پوچی شدم می بینید چقدر سخته فقطی بفهمی یک عمر خودتو عذاب دادی بخاطر آخرت اما کسانی که گناه می کنن هم در این دنیا وهم آخرت بخاطر ندونستن لذت می برن. شما میگید گناه خیرو برکتو می بره درسته ؟حالا چرا خیر برکت گناه کارو نمیره از هر نظر مثلا خارجی ها خدا به اونها زیبایی بی نظیری داده و همچنان این نعمت و به آنها می ده و از وقتی روابط نامشروع در کشور ما هم زیاد شده چهرهای بچه ها داره زیبا تر میشه بچه ها ی ماهم اکثرا شبیه خارجی شدند موهای بور چشمانی رنگی.اینها نشانه یچیست شما خودتان میگویید هیچ کاری بی حکمت نیست و خدا هم در قرآن گفته که چهرهای شما را در رحم مادر ترسیم میکنیم. آیا این نشانه ی آن نیست چون بخاطر جهالت آنها گناه صورت گرفته خدا رحمت را از آنها دریغ نمی کند و آنها را سیراب می کند از رحمت بی انتهای خود.نگویید که به شرایط خاصی بستگی داره چهره زیبا می دانم منظورتان چیست اما خانواده های مذهبی مثلا خانواده ی مراجع محترم که اینها را رعایت میکنن چرا از این نعمت برخوردار نیستند آیا نمی تواند دلیل این باشد بخاطر فهم زیاد مسائل و رعایت نکردن بعضی چیزها چهر ه ی بچه های آنها زیبا نشده و حتی چهر ه خودشان که از خلنواده های مذهبی بودند آیا توجیهی دیگر دارد؟مگر اینکه بخواهیم خودمان را بزور توجیه کنیم. مسئله من در خانواده ی یکی از آشناها دیدم شخصی از کودکی تا نوجوانی دارای چهره ی زشتی بوده و اما با بزرگتر شدن و شروع به گناه چهره ی بسیار زیبایی پیدا کرده و همچنان دارای این چهره زیبا با توجه به سن زیادی که پیدا کرده دارد اما شخص دیگری از کودکی تا نوجوانی بسیار زیبا بوده اما چون نماز خوان بوده و یک مدت دچار روابط مثلا نامشروع شده بود چهره زیبای خود را از دست داده و روز به روز هم داره زشت تر میشه و فقط گناهش این بوده که معتقد تر بوده و می دونسته همین .مگر این در ست نیسته که آثار گناه در چهره شخص گناه کار پیدا می شه که فقط در مورد این بیچاره بوده چون اطلاعات داشته اما شخص اول نه.خواهشا اینو نگید که خوب شخص اول به حال خودش رها شده چون همین شخص دوم باعث هدایت شخص اول شده .اینهم آثاری که من دیدم .حالا به چه امیدی زندگی کنم وقتی با خوندن کتابهای بسیار زیاد زندگی رو برای خودم سخت کردم فقط به جرم دونستن فقط می تونم خدا رو شکر کنم که زود فهمیدم وگرنه تصمیم به تحصیلات حوزوی هم داشتم وگرنه دیگه بدبخت می شدم. حالا شما بگید با این خستگی چه کنم اینقدر خوردمو توجیه کردم خسته شدم و وقتی با خوندن استفتائات مراجع بزرگ متوجه شدم چقدر می تونستم راحت زنگی کنم اما نکردم خیلی عذاب می بیبنم. همیشه یا نمی رسیم و یا وقتی می رسیم خیلی دیره دیر دیر دیر

پرسش 1:
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد تا حجت بر همه تمام بشه ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوالي كه مطرح نموديد ، سال گذشته با كمي اختصار و البته با آيدي ديگري براي ما ارسال شده بود و پاسخي كامل هم به آن داده شد ، اما گويا با آن پاسخ چندان مشكل تان حل نشد ؛ در هر حال سوال پاسخ مجددي به ضميمه پاسخ قبلي ارائه مي شود :
يك اشتباه كوچك و دركي اشتباه از يك حقيقت ديني باعث شد كه به چنين شبهه و دغدغه فكري و ذهني مبتلا شويد . اميدواريم كه با توضيحات ما حقيقت را به روشني دريابيد . از تقواي گذشته خود و تلاشي كه در مسير درك و عمل به مفاهيم ديني به كار بسته ايد ،خوشحال و شاكر باشيد .
چرا اسلام در همه جهان پخش نشد و به صورت ديني فراگير درنيامد ؟
اسلام ديني همه گير و براي همه انسان ها تا انتهاي عمر دنياست اما اين امر مستلزم آن نيست كه اسلام در زماني كوتاه يا طولاني مدت در سراسر عالم سيطره پيدا كند . در شرق و غرب عالم احدي نباشد مگر آن كه به اين دين ايمان آورده باشد ؛ اصولا اگر بنا بود كه با نوعي اعجاز و قدرت الهي اين دين رشد يابد و مردم همه نقاط جهان به قدرت الهي نسبت به اين دين مومن گردند ،ديگر ضرورتي براي اين همه تلاش و مجاهدت پيامبر و ائمه و بزرگان دين وجود نداشت .
حقيقت يك دين باور عقلاني و نوعي عقيده دروني است . پذيرش و قبول يك فكر و عقيده نيازمند رسيدن به حقانيت آن از طريق خاص فكري و استدلالي و فطري است . به زور و اجبار و فشار يا راهكارهاي ديگر نمي توان درستي و حقانيت يك فكر را به ديگران تحميل نمود ، به همين خاطر انبيا و اوليا همواره تلاش نمودند تا با حركت فكري و فرهنگي در صدد ترويج تفكرات و آيين خود برآيند . توده جامعه را به سمت تفكر آسماني خود بكشانند . اگر كوشش و مبارزه عملي هم در اين راه وجود داشت ،براي مقابله با ظالمان و مانعان اين مسير بود .
نتيجه تلاش و كوشش عملي و فكري و فرهنگي آن شد كه اكنون به رغم همه فشارها و تلاش هاي صورت گرفته در مسير تبليغ و ترويج اسلام، اين دين بزرگ تبديل به دين دوم عالم شده ، بعد از مسيحيت مهم ترين دين مردمان جهان است.آمار بيش ترين گروش آن هم در بين اقشار تحصيل كرده و فرهيخته در سراسر جهان به اين دين تعلق دارد ؛ پس حقانيت اسلام و فراگير بودن آن و حجيت قرآن براي همه مردم بشر منافاتي با وضعيت فعلي جهان و ميزان آگاهي مردمان از حقيقت اين دين ندارد .بلكه مويد اين امر هم معتقد بودن مردماني در همه قاره ها به اين دين است .شايد كشوري نباشد كه تعداد كم يا زيادي مسلمان را به خود اختصاص نداده باشد ، به علاوه حجم گرايش مردمان مناطق گوناگون جهان به اين دين نيز حكايت از پذيرش اين تفكر در بين همه فرهنگ ها و تفكرات جهان دارد .

پرسش 2:
2- چرا کساني در کشورهاي خارجي همه نوع لذت رو از زندگي بايد ببرن، از رابطه هاي جنسي گرفته تا جشن و آواز و موسيقي و رقص و......... و هيچ گناهي براشون نوشته نمي شه چون حجت بر آن ها تمام نشده و يا در عرف آن ها رابطه جنسي اشکال نداره يا همجنس بازي مجاز ويا مشروب در آن جا مجاز و آن ها فکر مي کنن اين طور زندگي صحيح است و با توجه به فقه شيعه هر کس فکر کند که کاري که مي کند صحيح است اگر خلاف شرع باشد چون فکر مي کرده عمل صحيحي انجام مي داده اشکالي نداره و تنها در يک مورد است که مراجع ما گفتن اشکال داره ،آن هم غسل است که حتما بايد ياد گرفت و اگر اشتباه کند نمازها و روزه ها باطل است.( در استفتائات مراجع محترم تقليد اين را خواندم) آن ها حتي با محارم رابطه برقرار مي کنند ،مشروب مي خورند، مي رقصند ،همجنس بازي مي کنن و...و يا چون دينشون تحريف شده و و مردم عادي مسئوليتي ندارن ،هر کار ي مي خواهند مي کنند..... بعد از مرگ هم به خاطر اينکه حجت بهشون تمام نشده بود و نمي دونستن درست چيه و غلط چيه، به بهشت مي رن و خدا عذرشونو مي پذيره. اما ببخشيد شما نمي تونيد بگيد اين طور نيست چون در همان استفتائاتي که گفتم
پاسخ:
در تبيين مساله دچار نوعي اشتباه مبنايي شده و تصوير درستي از نوع نگاه و رفتار مردمان جهان نداريد ؛ تنها بخش كوچكي از مردمان مناطق مسيحي نشين ،آن هم مناطق غير كاتوليك را مد نظر قرارداديد كه جمعيتي حد اكثر 2 درصد جهان را تشكيل مي دهند ، در حالي كه در مناطق گوناگون جهان انسان هاي معتقد به مذاهب واديان مختلف وجود دارند كه براي خود تفكرات و آداب و رسوم و شريعت هاي سخت و آسان گوناگوني دارند .
در غير از كشورهاي مسلمان ، مناطق يهودي نشين عالم كه داراي شريعتي به مراتب سخت تر از شريعت اسلام هستند و همچنين بخش اعظم جنوب و شرق آسيا هم كه به تفكرات بودايي ،ذن ، هندو و مانند آن گرايش دارند ، به باورهاي رفتاري مختلفي معتقدند . براي خود آيين عملي و شريعت نسبتا دشواري دارند كه اجازه انجام بسياري از رفتارها ر ا به آن ها نمي دهد .
حتي در مناطق بدوي و قبيله اي آفريقا و آمريكاي جنوبي هم گرايش هاي آييني قومي و قبيله اي سفت و سختي وجود دارد كه افراد مومن به آن تفكرات را در انجام بسياري از امور محدود كرده، اجازه انجام هركاري را به آن ها نمي دهد ، به همين خاطر اين مردمان از بسياري لذت هاي طبيعي و عادي كه ما از آن ها بهره مي بريم، محرومند و اجازه انجام آن ها را ندارند .
حتي در مورد يهوديان و مردمان مغرب زمين كه نوع زندگي آن ها مقياس شما قرار گرفته است، نيز دچار اشتباه هستيد ،زيرا هرچند در تفكر مسيحي حجم شريعت بسيار محدود شده و كمرنگ به نظر مي رسد ، اما در هر حال بسياري از رفتارها به طور صريح در اين تفكر گناه و حرام دانسته مي شود .هر نوع رابطه جنسي خارج از محدوده ازدواج شرعي و هر نوع انحراف جنسي ديگر مانند همجنس بازي بر اساس همه تفكرات و مذاهب مسيحي حرام و مستحق عقوبت و نيازمند توبه است .
اصولا بسياري از اين اعمال در همين كشورها جرم محسوب مي شود . به شكلي تابوي فرهنگي هم به حساب مي آيد ، هرچند ارتباط ما با اين فرهنگ ها از طريق رسانه هايي است كه حقيقت رفتاري اين جوامع را به درستي به ما منتقل نمي كنند. در بين مردمان همين كشورها هم بسياري از اموري كه نام برديد ، مذموم و مطرود است . بدنه جامعه اين گناهان را بر نمي تابد . اين اعمال را شنيع و غير انساني مي داند . افراد مرتبط با اين رفتارها هنوز كه هنوز است ، در جوامع غربي در اقليت و تا حدي در انزوا هستند .
به همين دليل فرايند اعتراف پيش كشيش در برابر انجام اين قبيل اعمال امري كاملا پذيرفته شده محسوب مي شود .به رغم رواج برخي رفتارها مانند روابط نامشروع و... در اين كشورها ، هيچ كس در گناه بودن اين امورترديدي به خود راه نمي دهد ؛ در حقيقت عوامل اصلي تبليغ و ترويج اين گونه اباحي گري ها و رفتارهاي شنيع كساني هستند كه معتقد به ايمان مسيحي نبوده، عملا خود را منكر اديان آسماني يا خدا معرفي مي كنند و آده ايست يا آگنوستيك محسوب مي شوند .
هرچند اسلام كامل ترين دين آسماني و جامع ترين دستورعمل خداوند براي رسيدن به كمال انسان و دستيابي به مراتب والاي سعادت دنيوي و اخروي است ، اما اگر كسي مسلمان نبود، محكوم به نوعي آزادي و بي قيدي نيست .
اگر فرد يا افرادي به دلايل گوناگون امكان دسترسي به حقيقت دين اسلام نداشتند ، تكليف شان چيست ؟آيا در همه كارهاي شان آزاد و مجاز به انجام هر عملي هستند ؟ يا آن كه خداوند براي آن ها تكاليف و مسئوليت هايي قرار داده است و در قيامت نسبت به چگونگي برخورد با تكاليف مورد بازخواست قرار مي گيرند ؟
در تفكر اسلامي به هيچ وجه اين نگاه تبعيض آميز قابل قبول نيست؛ بر اساس آموزه‌هاي وحياني انسان از دو طريق هدايت مي‌شود :
يکي از طريق بيروني که معارف وحياني است .
ديگري طريق دروني که عبارت از عقل آدمي است . عقل مثل آموزه‌هاي دين حجت خداوند بر بشر است . باعث اتمام حجت بر انسان مي‌شود. در روايت زيبايي آمده است:
«خداوند بر مردم دو نوع حجت دارند،
يکي حجت ظاهري و ديگر حجت باطني، اما حجت ظاهر انبيا و ائمه‌اند، اما حجت باطني عبارت از عقل خرد آدميان است».(1)
بنابر اين به فرض مردمان کشورهاي غربي از فيض درک معارف اسلام بي‌نصيب مانده و به اصطلاح حقايق اين دين بر آن ها عرضه نشده باشد، ولي به طور يقين از موهبت عقل و خرد برخوردارند . نقاط ابهام و يقيني البطلان تفكر سنتي خود را ادراك مي نمايند ، همچنين انديشمندان توانا در ميان آن ها وجود دارند كه به كمك آن ها مي‌توانند به حکم عقل عمل نموده آ به سوي شناخت حق روي بياورند يا طبق عقل شان عمل کرده و از انجام کارهاي ضد اخلاقي و مخالف با فطرت و خلقيات انساني دوري نمايند.
آن ها هم به حكم عقل و منطق و فطرت انساني خود و هم به حكم دين و مذهب خود كه بسياري از احكام‌آن ها با اسلام مشترك است ، مسئوليت داشته و مورد بازخواست الهي قرار مي گيرند. بنابراين تصور آن كه ايشان هرگونه عمل و رفتار نمايند، اهل بهشت خواهند بود و درمورد اعمال و رفتارشان مورد بازخواست قرار نمي گيرند ،تفكري كاملا مردود و نادرست است .
پس اكثر مواردي كه بيان كرديد ،مانند روابط نامشروع و همجنس بازي و روابط با محارم و... در همه شرايع اديان موجود (چه آسماني و چه غير آسماني) عملي حرام و مذموم و مستحق مجازات خوانده مي شود . لااقل از منظر عقل و فطرت انساني بسياري از اين امور، عملي مذموم محسوب مي گردد .در هر حال فرد در قيامت به واسطه مخالفت با حكم عقل و بينش خود مجازات مي گردند و اين رفتارها بي حساب نخواهد بود .
با توجه به آنچه گفته شد، تا حدودي حقيقت در مورد فتوايي كه نقل كرديد و نظر علما در خصوص گناهكار نبودن فردي كه از نادرستي عملش مطلع نيست ،روشن مي شود ؛ زيرا آنچه گفتيد، در همه اديان و مذاهب مطرود و مذموم است .فاعل اين كارها خود مي داند كه گنهكار است .در نتيجه مستحق مجازات به حساب مي آيد ، حتي اگر اين گونه نباشد ،لااقل خود مي فهمد كه اين كار مورد پذيرش عقل و فطرت انساني نيست .انجام آن دوري از حقيقت وجودي انساني است . اگر حقيقتي در وراي اين عالم باشد ،چه بسا در برابر خرد گريزي او را مواخذه نمايد .
پس در خصوص اكثريت اعمال ناشايست و معاصي حجت بر همه انسان ها تمام شده است ،اما اگر عملي نه از منظر دين و آيين فرد قبيح باشد و نه عقل خود او نادرستي آن را درك نمايد مانند مصرف مشروبات الكلي يا رقص ، آن هم در محدوده بسيار معين و غيرافراطي ، آيا بي اطلاعي اين فرد از گناه بودن اين عمل، ناشي ازكوتاهي از درك حقيقت دين و آيين حق در اين دوره زماني بوده ؟
در حقيقت نوع جهل افراد در اين گونه از امور به دو صورت است :
يا فرد واقعا دين و آيين خود را دين حق يافته و بر اساس تحقيق و درك عقلاني خود در درستي آيين سنتي خود بدان پايبند است . در نتيجه در گناه ندانستن عمل مزبور تقصيري ندارد. جاهل قاصر به حساب مي آيد ؛
يا فرد در رهيافت به دين حق و شناخت عمل گناه از غير گناه ،سهل انگاري و كوتاهي كرده، بلكه بر خلاف حكم عقل خود در نادرستي و اشكالات روشن تفكر سنتي خود باز نسبت به تحقيق در مورد دين حق تعلل ورزيده ؛ در اين صورت در عدم درك گناهان جاهل مقصر محسوب مي گردد .
از نظر همه مراجع بخشيده بودن عمل فرد مرتكب گناهان كه از گناه بودن آن غفلت دارد، مربوط به افراد قاصر است، يعني مسلماناني كه از گناه بودن اين عمل ناخواسته آگاه نشدند يا غير مسلماناني كه ازاساس در درك دين اسلام و حقايق آن محرومند، نه اكثريت افراد در جوامع غير مسلمان كه به هيچ وجه در برابر اعمال و رفتارهاي شنيع خود آزاد و بي مجازات نخواهند بود .
اين قبيل افراد به طور کلي دو دسته‌اند:
عده‌اي‌ از آن ها قاصرند، يعني واقعاً از آموزه‌هاي دين آسماني بي‌خبرند.
اين عده که تعدادشان بسيار اندک است ، در آخرت گرفتار عذاب نخواهند شد، ولي وارد بهشت به معني كامل كلمه هم نمي‌شوند، چون بهشت از آن کساني است که ايمان و عمل صالح دارند .بهشت در واقع نتيجه و پيامدهاي عمل درست آدمي است. اين عده اگر بر اساس دين و شريعتي كه اطمينان بر درستي آن داشتند و همچنين بر اساس حكم عقل عمل نمايند ، پاداش آن رفتارها را خواهند ديد .
اما عده‌اي ديگر که مقصرند ، يعني در شناخت اسلام و عمل به احکام دين کوتاهي کردند و گناه کارند، بي‌ترديد در قيامت شديدترين عذاب‌ها را خواهند ديد ؛ البته اين افراد خود به گرو هاي مختلفي تقسيم مي شوند ،
بخشي توده عادي جامعه را تشكيل مي دهد كه ميزان عذاب آن ها بسته به حجم پايبندي شان به آيين خود و مباني معرفتي مسيحيت و مانند آن است . در برابر تك تك گناهاني كه بر اساس مذهب خود انجام دادند و همچنين همه رفتارهايي كه مخالف فطرت و اخلاق انساني بود ،مستحق عذاب و مجازاتند ، اما چه بسا در نهايت از عذاب نجات يابند ،ولي در هر حال به بهشت منتقل نمي شوند .
بعضي که معاندند، يعني كاملا لزوم وجود خدا و بطلان تفكر مسيحي و اديان خود را دريافتند اما در شناخت دين حق كوتاهي كرده ،بلكه به انكار درستي و حقانيت اسلام پرداختند ، به طور جاودان و ابدي در آتش مي‌سوزند . اما در هر حال مي توان گفت چه بسا اين افراد در بهترين حالت هيچ گاه وضعيت يك مسلمان معتقد به حقايق آسماني را هرچند گرفتار گناه و لغزش و اشتباه باشد ندارند .نعمت و رفع عذابي كه از روي نا‌آگاهي براي فرد حاصل مي شود، قابل مقايسه با نعمت درك آگاهانه حقيقت نيست .
نجات، کمال، رستگاري و امتياز در شناخت حقايق و ايمان به آن و عمل به آن است و نه بي‌خبري از آن، پس اگر انسان‌هايي که در کشور غير اسلامي زندگي مي‌کنند ، از شناخت اسلام و احکام نوراني آن بي‌نصيب‌اند، در واقع از امتياز و کمالاتي محروم و بي‌نصيب اند که مسلمانان از آن برخوردارند . عملا سعادت ابدي و لذت و شكوه بهشت جاويدان را پيش رو نخواهند داشت .
عمل به احكام دين اسلام ، نه تنها براي سعادت اخروي ما آمده ‌، بلكه براي سعادت و خوشبختي انسان ها در دنياست. اگرفرد يا جامعه اي به اين دستورات عمل نكرد و نادرستي اين رفتارها را ادراك ننمود ، هرچند در ظاهر لذتي از انجام اين امور خواهد برد ، اما در حقيقت گرفتار ناملايمات و معضلات گوناگون جسمي و روحي فردي و بحران هاي مختلف اجتماعي خواهد شد كه امروزه جهان غرب به وضوح با آن ها دست به گريبان است .
در واقع ممكن است كه گناه يك فرد به نوعي عذاب اخروي را براي او به دنبال نداشته باشد ، اما در عين حال عوارض طبيعي و آثار وضعي اين اعمال كه سعادت دنيوي بشر را نيز تهديد مي كند، از اين اعمال جدا نمي شود ، همان گونه كه فردي نادانسته مشروب بخورد ،يقينا براي او گناه به حساب نمي آيد ، اما مستي و زوال عقل و لطمات جسمي اين عمل ناخواسته را نمي توان از آن جدا دانست .

پي‌نوشت‌:
1. اصول کافي، ج 1، کتاب العقل والجهل، ص 16، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، بي‌تا.

پرسش 3:
شما مي گيد گناه خيرو برکتو مي بره . چرا خير برکت گناه کارو نمي ره از هر نظر مثلا خارجي ها خدا به اون ها زيبايي بي نظيري داده و همچنان اين نعمتو به آن ها مي ده و از وقتي روابط نامشروع در کشور ما هم زياد شده چهرهاي بچه ها داره زيبا تر مي شه .بچه ها ي ماهم اکثرا شبيه خارجي شدند. موهاي بور. چشماني رنگي.اين ها نشانه چيست............
پاسخ:
در مورد زيبايي خارجي ها هرچند نكته بسيار سطحي و ساده انگارانه اي گفتيد اما بحث ما درخصوص غير مسلمانان و افرادي است كه به حقيقت اسلام راه نيافتند ،نه انسان هاي بخش معيني از اروپا و آمريكا ؛
در واقع هرچند معيار ها در زيبايي كاملا نسبي و متفاوت است ، اما حتي از همان لحاظ مورد نظر شما ، قضاوت تان نه در خصوص خود غربي ها صادق است و نه غير آن ها ، چون اولا اكثريت غير مسلمانان را مردمان آفريقا و آسياي ميانه و جنوب شرقي آسيا و اقيانوسيه و آمريكاي جنوبي تشكيل مي دهند كه از نظر زيبايي ظاهري قابل قياس با مسلمانان كشورهايي مانند ايران و لبنان و تركيه و آذربايجان و... نيستند .
ثانيا اصولا خود مردمان اروپا و آمريكا هم در بخش هاي مختلف قيافه هاي متفاوتي دارند و زيبايي همساني ندارند ، بلكه حتي در بهترين شرايط وقتي از نزديك با اين افراد مواجه مي شويد ، در مي يابيد كه نسبت به قيافه آن ها و زيبايي مورد نظر دچار اشتباه بوديد و حقيقت آن گونه مي پنداشتيد نبود .
جالب آن كه در آمريكا موارد متعددي ديده شده كه ملكه زيبايي در اين كشورها از نژادهايي غير غربي انتخاب مي شود، يعني افراد معدود غير بومي ساكن در اين كشور به عنوان زيباترين فرد برگزيده مي شوند ،چنان كه چند سال قبل فردي افغاني و در سال جاري فردي لبناني ملكه زيبايي شناخته شد .
اين مطالب ارزش بيان نداشت اما براي روشن شدن نادرستي تفكر شما لازم بودكه بيان شود ، اما در نگاه دقيق علمي از نظر پزشكي بشر به سمت زيبايي نسل هاي آينده مي رود، زيرا در ميزان رعايت مقررات و ضوابط پزشكي و تغذيه و مراحل رشد جنين در دوران حاملگي و جلوگيري از بيماري هايي كه موجب نقص جسمي يا بيماري هاي گوناگون مي شود ، پيشرفت هاي چشم گيري صورت گرفته ، رعايت همه اين موارد به زيباتر شدن نسل هاي بعدي مي انجامد .
در حقيقت اين مساله هيچ ارتباطي با ترويج گناه در جامعه و تفاسير مضحكي از اين دست ندارد ، هرچند ما معتقديم كه انجام برخي گناهان آثار وضعي خود را به دنبال دارد ، اما نتيجه عادي اين اعمال زشتي هاي روحي و اخلاقي است ،نه زشتي جمال و چهره ظاهري .
به علاوه اگر در معارف ديني بر تاثير گذاري اعمال بر زيبايي چهره تاكيد شده ،مثلا گفته شده كه افراد نماز شب خوان زيباتر از ديگران هستند، اولا اين زيبايي نوعي زيبايي معنوي و روحي است كه آثار خود را به نوعي در قيافه ظاهري نشان مي دهد .
ثانيا اين بدان معنا نيست كه افراد غير نماز شب خوان يا گنهكار روز به روز زشت تر مي شوند .
در هر حال به نظر مي رسد اين تفكرات مبنا و پايه اي ندارد . حقيقت درك صحيح حقايق عالم و عمل به آن ها براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت را فداي تصورات سطحي و ناشي از تمايل به برخي رفتارهاي به ظاهر لذت بخش اما در واقع بسيار زشت و داراي عواقب سوء نكرده ، در عين حال از لذت هاي مجاز و حلال كه خداوند براي بشر قرارداده ،خود را بي نصيب نگردانيد .
اگر در هر مورد خاصي سوال و ابهامي براي تان باقي ماند، با كمال ميل پاسخگو خواهيم بود .

صفحه‌ها