حديث

کیفیت نماز شب
نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت . . .

نماز شب چند ركعت است و چطور خوانده ميشود ؟

نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت (شبيه نماز صبح )به نيت نماز شفع و يك ركعت به نيت نماز وتر خوانده مي شود. در ركعات نماز ها يك حمد و يك سوره دلخواه خوانده مي شود. اما بهتر است در قنوت نماز وتر اين اذكار گفته شود: هفت مرتبه «هذا مقام العائذ بك من النار»، هفتاد مرتبه استغفرالله ربي و اتوب اليه، سيصد مرتبه الهي العفو، و دعا و استغفار براي چهل مومن.(1)

پي نوشت:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، كيفيت نماز شب، حواشي

جایگاه استخاره در دین اسلام كجاست و برای چه اموری و توسط چه اشخاصی...
استخاره به معنای طلب خیر است؛ یعنی انسان از خداوند بخواهد كه او را به نیكی و خیر برساند. . .

جایگاه استخاره در دین اسلام كجاست و اگر جایگاهی دارد برای چه اموری بوده و چگونه و توسط چه اشخاصی باید انجام شود؟ با تشكر

استخاره به معنای طلب خیر است؛ یعنی انسان از خداوند بخواهد كه او را به نیكی و خیر برساند. كلمه استخاره بعدها به تفأل بر قرآن و انجام با تسبیح یا به نحو دیگر (استخاره ذات الرقاع ) مصطلح شده است. مردم از استخاره، عمل تفأل را میفهمند و متأسفانه بسیاری از ایشان نمیدانند كه استخاره چیست و در چه مواقعی میبایست استخاره كرد! آیا اگر استخاره، خوب یا بد آمد، الزامآور است یا خیر؟ یعنی اگر كسی برخلاف استخاره عمل كرد باید منتظر عواقب آن باشد یا آن كه عواقبی در پی نخواهد داشت؟

خداوند انسان را عاقل آفرید كه با كمك عقل بتواند از گمراهی و ظلمت نجات پیدا كند.

عقل در تمام ابعاد زندگی چون چراغ هدایتی است كه نورافشانی كرده و جهالت را از بین میبرد.

انسان عاقل میبایست در هنگام تصمیم بر هر كاری ابتدا عقل خود را حاكم كرده و از آن نظر بخواهد، مثلاً برای ازدواج، عقل میگوید: فردی را برای همسری برگزین كه دارای اصالت خانوادگی بوده و از اخلاق و ایمان برخوردار باشد.

فهم این موضوع همگانی است. كیست كه نداند؟ استخاره همیشه بعد از استشاره و مشورت است. حال اگر عقل راه به جایی نبرد و هنوز زاویههایی وجود دارد كه ناشناخته مانده است، در این صورت برای اطمینان خاطر و نجات از سردرگمی، به شخص عالمی مراجعه كرده و از او میخواهند كه به قرآن تفأل زند تا با راهنمایی این كتاب آسمانی، از حیرت و اضطراب بیرون آید.

پس انسان ابتدا به عقل مراجعه میكند. عقل آن اندازه اهمیت دارد كه در شرع یكی از منابع استنباط احكام به شمار آمده است و رابطه نزدیكی با شرع و دین دارد.

عامل دیگری كه همسو با عقل است، مشورت است كه میتواند تأثیر بسیاری در رفع اضطراب و شك بگذارد. قرآن میفرماید: «و شاورهم فی الامر؛ (1) ای پیامبر! در كارها با آنان مشورت كن!».

پس در هر كاری ابتدا تعقل و سپس مشورت و در نهایت اگر حیرت بر طرف نشد، استخاره انجام شود و بهتر است استخاره با قرآن به دست عالمی وارسته انجام شود.

خاصیت استخاره رفع تحیر و خروج از بن بست و توكل بر خدا است و نمیتوان گفت كه استخاره واقعیت را به انسان مینمایاند، مگر این كه استخاره به دست اولیای خدا صورت گیرد.

استخاره میتواند توسط خود شخص انجام شود، به خصوص اگر با آیات قرآن مأنوس بوده و در فهم معنا و مفهوم آیات مشكلی نداشته باشد و یا توسط شخص دیگری كه دارای شرائط استخاره باشد .

پینوشت‌‌ها:

1. آل عمران (3 ) آیه 159.

طبق آيه 102سوره بقره سحروجادو حقيقت دارد ولي تا زماني كه خدا نخواهد...
آنچه مراجع مي گويند اين است كه سحر و جادو كه به اذن خدا واقع مي شود بسيار كم است و راه نجات

باسلام. طبق آيه 102سوره بقره سحر و جادو حقيقت دارد ولي تا زماني كه خدا نخواهد اتفاقي رخ نمي دهد با اين وجود بعضي از مراجع مراجعه به كساني را كه ابطال اين اعمال را مي دانند درست دانسته و مي گويند اينها وسيله اي از سوي خدا هستند. سوال من اين است پس مراجعه ما به قرآن,مفاتيح,صحيفه سجاديه و يا نذر به درگاه معصومين چه مي شود؟ آيا اينطور نيست كه براي هر حاجت و گرفتاري بايد خدا راصدا زد و نياز را به درگاه او برد نه خلقش چرا كه او نيز نيازمند است؟ آيا تناقض وجود ندارد با خواست و اراده خدا كه در آيه آمده؟

است و اگر جايي سحري واقع شد بايد به كساني كه توانايي باطل كردن سحر را دارند مراجعه كرد و اين مراجعه به اسباب و وسايل، با توحيد منافات ندارد و مثل مراجعه به پزشك براي درمان بيداري است و با توسل و دعا و  حاجت خواستن از خدا هم منافات ندارد و مي تواند در ضمن مراجعه به باطل كننده سحر، دعا و توسل هم داشته باشد و اصولا راه صحيح هم توأم ساختن اين دو است.

آنچه مراجع مي گويند اين است كه سحر و جادو كه به اذن خدا واقع مي شود بسيار كم است و راه نجات هم نه اوراد و راه هاي بي سند و مدركي است كه افراد دعاخوان، فال بين و رمال و ... ارائه مي دهند، بلكه راه در امان ماندن از آن فقط دعا و پناه بردن به خدا و توكل به او و سپردن خود به خداست.

اين ها كه ادعاي ابطال سحر و جادو را دارند غالبا فريبندگاني هستند كه از جهل و سادگي مردم سوء استفاده كرده و آنها را سركيسه مي كنند و مراجعه به آنها رونق دادن به بازار خرافات است و گر نه اگر به واقع سحري انجام شد و كسي راه ابطال سحر مي دانست، مراجعه به او هيچ منعي ندارد.

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟ . . .
اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. . .

با عرض سلام

تكليف برخي احاديث كه در تضاد با هم هستند چيست؟

مثل احاديث پيرامون نحوه ي ازدواج فرزندان آدم(ع) يا احاديث مربوط به نشانه هاي ظهور.

مدتي قبل امام جماعت مسجدمان گفت شفاعت ائمه فقط در روز قيامت است و در برزخ شفاعتي نداريم به استثناي امام حسين(ع) كه در برزخ هم دستگيري مي كنند. همان روزها ديدم در يكي از برنامه هاي مذهبي تلويزيون گفته شد دستگيري ائمه از لحظه ي مرگ تا روز قيامت است

اصولا رواياتي كه به دست ما رسيده، مسير طولاني تقريباً هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. اگر مشاهده شده روايات با هم در برخي موارد جزئي متناقض هستند، مسلّماً يكي از آن دو صحيح نيست يا هر دو صحيح نيست يا علّتي مانند تقيه در كار بوده است وامام معصوم يكي را از روي تقيه فرموده است. گاهي امامان بزرگوار شيعه در جواب سؤال كنندگان به جهت تقيه و وجود  حكام ظالمي مانند بني اميه و بني عباس، به صورت متفاوت جواب مي دادند چون گاهي مخالفت كردن با حكام ظالم، به ضرر شيعيان يا امامان(ع) تمام مي شد.

علت ديگر در اختلاف بين روايات، مقدار فهم سؤال كنندگان و حاضران بود. بديهي است اگر عالمي از امام سؤال مي كرد، يكجور جواب مي شنيد و همان سؤال را اگر شخص عامي و كم سوادي سؤال مي كرد، امام جور ديگري جواب مي داد.

علت ديگر اختلاف بين روايات، نقل به معنا بودن بيش تر روايات است، زيرا برخي ازكساني كه مطالبي و حديثي را ازامامان مي شنيدند، عين الفاظ امام را نقل نمي كردند، بلكه مضمون و محتواي كلام امام را به ديگران منتقل مي كردند و اين نحوه از نقل روايات باعث اختلاف در روايات مي شد.

علاوه بر اينكه بسياري از رواياتي كه به ظاهر متعارض مي نمايند، در واقع متعارض نيستند؛ بلكه مكمل و قرينه همديگرند. توهم تعارض در اين گونه روايات، از نگاه ابتدايي و بدون تامل ناشي مي شود، در حالي كه با تامل، مي توان اين روايات به ظاهر متعارض راجمع كرد. گاه روايتي حكمي عمومي را بيان مي كند و روايت ديگر، مواردي خاص را از شمول حكم خارج مي نمايد، يا روايتي حكمي را با اطلاق بيان مي كند و روايت ديگر قيدهاي آن حكم را مشخص مي نمايد.

از آن جا كه در زمان حيات معصومين (ع) بسياري از اين عوامل باعث پيدايش روايات متعارض شده است، خود آنان راه علاج روايات متعارض را آموزش داده اند. راهي كه مي تواند فقيه را در شناخت راي صحيح امام معصوم (ع) ياري كند. بنابراين، وجود روايات متعارض، نشانه تعارض در دين يا عدم عصمت ائمه اطهار (ع) نيست. روايات متعارض گرچه فهم احكام ديني را براي فقيه دشوارمي كند، خود دين راه علاج آن را آموزش داده است و با رعايت قواعد آن ، اين مشكل برطرف مي شود، يا به حداقل مي رسد. براي شناخت كامل ديدگاه دين در يك مسئله، نمي توان تنها به يك روايت بسنده كرد، بلكه بايد همه آيات و روايات و دلايل عقلي مربوط به آن مسئله را به دقت بررسي كرد.

بعد از مقدمه فوق درباره روايات متعارض و متضاد، بايد بگوييم كه اين روايات اگر در باب فقه و احكام اسلامي باشد، يك بحثي دارد كه علماي فقه و اصول در باب روايات متعارض، بحث هاي زيادي دارند و راه قبول و رد اين روايات را بيان كرده اند از جمله اينكه اگر دو روايت با هم متعارض شد، بايد به مرحجات مراجعه كرد. اين گونه روايات چون به جنبه عملي دين مربوط است و بايد تكليف درباره آن مشخص شود، از اهميت بيشتري برخوردار بوده و به همين دليل راهكارهاي تشخيص روايت صحيح از غير صحيح مشخص شده است. اما اگر روايات متعارض مربوط به اعتقادات باشد، مانند نمونه هايي كه در سوال ذكر كرده ايد، نمي توان گفت تمام آنها متعارضند، بلكه بعضي از آنها مثل روايات باب شفاعت، مطلق و مقيد هستند، يعني بعضي روايات اصل شفاعت را بيان مي فرمايد كه شفاعت چيزي است كه وجود دارد و قابل انكار نيست، و بعضي روايات ديگر آن را مقيد مي كند به اذن خدا يا مربوط به قيامت و...

روايات شيعه با عقل جور نيست و اينا دستي نوشتشون و خيلياشون از شعوبيه..
اولين شبهه اي كه در پرسش شما مطرح است، تعارض روايات شيعه با عقل است. . .

سلام عليكم

ببخشيد يكي هس بهم ميگه روايات شيعه با عقل جور نيست و اينا دستي نوشتشون و خيلياشون از شعوبيه گرفته شدن.خواستم ببينم قضيه چيه؟اصلا شعوبيه چي هست؟به ابوحاتم سجستاني چهر ه ي نامدار شعوبي استناد ميكنه كه ظاهرا از روات شيعه هستشو ميگه اينا خيلي از احاديث شيعه رو اوردن،جنبش و حركتشون هم ايران بوده واسه همين اكثر شيعه ها دور و ور ايران جمع شدن و سنيا تمام دنيا پخشن،مدينه و خونه ي خدا اونجا همه سنين.اينا همه حرفاش بود جوابشو بدين من 18 سالمه همين چيزاي كوچيك خداي نكرده بعد حاد ميشه،منتظرتون هستم""" ازتون ممنونم يا علي""""

پرسش شما مشتمل بر شبهات گوناگوني است كه پاسخ گويي تفصيلي به همه آنها مجال ديگري را مي طلبد و در اينجا به صورت اجمالي به برخي از آنها پاسخ مي دهيم.

 اولين شبهه اي كه در پرسش شما مطرح است، تعارض روايات شيعه با عقل است. اين نسبت ناروا براي كساني كه با تفكرات شيعه و اهل سنت آشنا هستند آن قدر واضح و روشن است كه نياز به جواب و پاسخ ندارد. چرا كه اكثر اهل سنت كه طبق اصطلاع علم كلام به اشاعره معروف هستند. اساسا نقشي براي عقل قائل نيستند تا اشكال كنند كه روايات شيعه در تعارض با عقل است گروه هاي مختلفي چون حشويه، اهل حديث، ظاهريه و ... در اهل سنت هستند كه از جمله نظرات و آراء آنان مي توان به  عدم جواز استفاده از اجتهاد، به دليل ابتنا بر عقل انسان وحرمت كلام و بحث استدلالي درباره اصول دين اشاره كرد و لذا تا آنجا پيش رفته اند كه براي خداوند متعال جسم قائل شده اند و گفته اند خداوند متعال قابل ديدن با چشم است!

علاوه بر اين صرف اينكه ما بگوييم روايات شيعه با عقل در تعارضند و مدركي براي سخن خود نداشته باشيم قابل پذيرش براي هيچ عاقلي نيست. چند مورد را بياوريد تا جواب بدهيم.

شبهه ديگري كه در پرسش شما مطرح شده است اين است كه منشأ روايات شيعه شعوبي ها هستند!

 مدركي كه براي اين ادعا مطرح شده اين است كه چون ابوحاتم سجستاني چهره  نامدار شعوبي از جمله راويان شيعه است و لذا همه روايات شيعه از شعوبي هاست!

 در پاسخ به اين ادعا بايد بگوييم كه اولا: ابو حاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني كه از شاگردان دانشمند نحوي معروف «اخفش» بوده در علوم نحو، لغت، قرائت و حديث نزد اهل تسنن شهرت داشته و در كتابهاي اهل سنت در توصيف وي آمده:« الإمام العلامة أبو حاتم سهل بن محمد بن عثمان السجستاني ثم البصري المقريء النحوي اللغوي صاحب التصانيف... حدث عنه أبو داود والنسائي في كتابيهما» (1)

 «امام  و علامه ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستاني بصري، قاري، نحوي، لغوي و صاحب تأليفات گوناگوني است...ابوداود و نسائي در كتاب خود از وي روايت كرده اند»

اين توصيفي است كه خود اهل سنت درباره وي دارند و حتي در دو كتاب روايي اساسي اهل سنت يعني سنن ابوداود و سنن نسائي از وي روايت نقل شده است!

از سوي ديگر ابوحاتم سجستاني جزء روات شيعه نيست و در هيچ يك از كتب رجال شيعه از وي به عنوان يكي از راويان شيعه نام برده نشده است. بر فرض كه به تعداد انگشتان دست از وي روايت هم نقل شده باشد آيا صرف اينكه يكي از راويان به فلان فرقه منتسب است باعث مي شود كه همه روايات يك مذهب از آن فرقه خاص باشد اگر اين قاعده را بپذيرم بنابراين در كتب اهل سنت نيز از ابوحاتم روايت نقل شده پس تمام روايات اهل سنت هم به شعوبيه بر مي گردد؟! آيا اين استدلال قابل پذيرش است؟!

نكته ديگر اينكه «شعوبيه» به جماعتي اطلاق مي‏شود كه مخالف جدي فضيلت عرب بر ساير اقوامند و مي‏گويند كليه ملل و امم عالم، برابر و مساويند(شعوب جمع شعب به معناي قوم و ملت است) و براي اثبات منطق خود به آيات قرآن و احاديث نبوي استناد مي‏كردند؛ از جمله‏ اين آيه كه خداوند متعال مي فرمايد:

« يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثي‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ » (2)

« اي مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامي‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است! »

اين جنبش واكنشي بود به تبعيض نژادي برخي اعراب خصوصا بني اميه كه اينان، ملل غيرعرب را بندگان يا به قول خودشان موالي خطاب مي‏كردند و از دادن مشاغل كشوري و مذهبي به آنها خودداري مي‏نمودند.(3)

گرچه اين نهضت توسط ايرانيان آغاز شد اما بايد توجه داشت كه اين نهضت ربطي به تشيع ندارد و  لذا اثري در تضعيف روايات شيعه ندارد علاوه بر اينكه، ملاك صحت روايات ، بررسي عدالت و وثاقت راوياني است كه روايات را نقل كرده اند اعم از اينكه ايراني هستند يا غير ايراني و اگرايراني بودن موجب تضعيف روايات باشد بايد «صحاح سته» اهل سنت يعني شش كتاب روايي اساسي اهل سنت براي اهل سنت معتبر نباشد. زيرا نويسندگان اين كتب روايي ايراني بوده اند.

پرسش ها و شبهات ديگري نيز در سؤال شما وجود دارد كه در صورت تمايل مي توانيد با تفكيك سؤالات آنها را براي ما ارسال كنيد تا به پاسخ گويي آنها بپردازيم.

پي نوشت ها:

1. ذهبي، سير أعلام النبلاء، بيروت، موسسه الرساله، 1413ق،ج 12، ص 269.

2. حجرات(49) آيه 13.

3. ر.ك: راوندي، مرتضي، تاريخ اجتماعي ايران، تهران، انتشارات نگاه، 1382 ش، ج‏2، ص 120.

استحباب زيارت امامزادگان عليهم السلام در روايات
«شكّي نيست كه يكي از مكان هاي كسب فيض و نزول رحمت الهي، قبور امام زادگان والا مقام است، قبوري كه . . .

آيا استحباب زيارت امامزادگان عظام عليهم السلام در روايات ثابت شده است ؟

آيت الله مكارم شيرازي در فضيلت زيارت امامزادگان مي نويسد:

«شكّي نيست كه يكي از مكان هاي كسب فيض و نزول رحمت الهي، قبور امام زادگان والا مقام است، قبوري كه علماي اعلام به استحباب زيارات آن، تصريح كرده اند، و بحمدالله در بسياري از مناطق شيعه نشين قبورشان شناخته شده است و مورد توجّه همگان مي باشد و مردم از اين طريق مي توانند به خدا نزديك شوند. پس بر مؤمنان و شيفتگان خاندان عصمت است كه قبور اين بزرگ زادگان والامقام را زيارت كنند، كساني كه به جهت حاكميّت فشار و اختناق اموي و عبّاسي بر دو كشور حجاز و عراق (كه عرصه را بر عموم شيعه، خصوصاً سادات و ذراري رسول گرامي اسلام(ص) تنگ كرده و انواع ناامني و خطرهاي جاني و ساير مشكلات را براي آنان به وجود آورده بودند) بر اساس«أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها»(1) هجرت از ديار خويش را برمي گزيدند و از زادگاه خود و از آن محيط هاي پرخفقان به مكان هاي ظاهراً امن و شهرها و روستاهاي شيعه نشين، پناه مي آوردند و آنها مقدمشان را گرامي مي داشتند، هر چند عدّه اي از آنان سرانجام به توسّط مأموران خشن و مزدور آن ظالمان و جبّاران به شهادت مي رسيدند.»(2)

بعد از نقل مقدمه مذكور در خصوص ادله اي كه دلالت بر فضيلت زيارت امامزادگان دارد بايد بگوييم كه برخي ادله به صورت عام دلالت بر فضيلت زيارت آنان دارد و در برخي ادله به صورت خاص بر زيارت برخي از امامزادگان مانند عبدالعظيم حسني، حضرت معصومه و .. تأكيد ويژه شده است.

ادله عامي كه دلالت بر فضيلت زيارت ايشان دارد اين است كه زيارت امامزاده ها، مانند زيارت امامان معصوم (عليهم السلام) تعظيم شعائر الهي مي باشد.

 خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:« ... وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوب»(3)« و هر كس شعائر الهي را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواي دلهاست».

همان گونه كه حجرالأسود، صفا، مروه، عرفات، مشعر و شتري كه در حج قرباني مي‏شود همگي از شعائر الهي هستند، انبياء و اولياء الهي نيز از شعائر الهي محسوب مي‏شوند و هر نوع تعظيم آنها تعظيم شعائر است و چون در اسلام اصل بر اباحه است، به هر صورتي كه مرسوم ميان عقلاء باشد و شارع مقدس از آن نهي نكند، مي‏توان انبيا و اوليا را تعظيم نمود كه از جمله آنها زيارت قبور آنهاست.

از سوي ديگر خداوند متعال محبت و مودت اهل بيت پيامبر (ص) را اجر رسالت پيامبر (ص) قرار داده و فرموده:« قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» (4) « بگو: «من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم [اهل بيتم‏]» و در جاي ديگر مودت ايشان را وسيله و راهي براي رسيدن به خدا قرار داده، چنانكه فرموده:« قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي‏ رَبِّهِ سَبيلا» (5) « بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشي از شما نمي‏طلبم مگر كسي كه بخواهد راهي بسوي پروردگارش برگزيند.»

بديهي است كه يكي از طرق ابراز علاقه به خاندان رسالت، همان زيارت قبور آنهاست و اين راه و رسم در ميان تمام ملل جهان وجود دارد و همگي آن را نوعي اظهار علاقه به صاحب قبر مي‏دانند و لذا شخصيت‏هاي بزرگ سياسي و علمي را در كليساها و يا مقابر معروف دفن كرده و اطراف آن را گل كاري و درخت كاري مي‏كنند.

بنابراين برافراشته نگه داشتن حرم امامان و امام زادگان و زيارت آنها نه تنها استحباب و فضيلت دارد. بلكه وظيفه عقلي و شرعي ما در راستاي تعظيم شعائر الهي و اظهار مودت و محبت به اهل بيت پيامبر(ص) مي باشد.

پي نوشت ها:

1. « آيا زمين خداوند وسيع نبود تا در آن (از محيط كفر به محيط اسلام) مهاجرت كنيد؟» (نساء(4) آيه 97).

2. آيت الله مكارم شيرازي، مفاتيح نوين، بخش سوم (زيارات)، فصل دوازدهم( زيارت انبياي عظام و امام زادگان و قبور مؤمنين) بخش دوم: (زيارت امامزادگان)، ص 575.

3. حج(22) آيه 32.

4. شوري(42) آيه 23.

5. فرقان(25) آيه 57.

مقام حضرت فاطمه معصومه(س)
در شأن و منزلت حضرت معصومه (س) روایات متعدد وجود دارد، از جمله: ...

در مورد مقام حضرت فاطمه معصومه(س) كمی توضیح دهید. و به چه جهت هایی است كه این قدر ایشان در دل مردم و خصوصا علما و مراجع جایگاه دارند. آیا ایشان مقام عصمت دارند و دارای چه مقامات و نورانیتی هستند؟

در شأن و منزلت حضرت معصومه (س) روایات متعدد وجود دارد، از جمله:

1. جمعی از مردم ری به محضر امام صادق (ع) رسیدند و حضرت فرمود: خدا را حرمی است كه مكه می باشد و پیامبر را حرمی است كه مدینه می باشد و امیرمؤمنان را حرمی است كه كوفه می باشد و ما اهل بیت را حرمی است كه قم می باشد و زنی از فرزندان من به نام فاطمه در آنجا دفن می شود كه هر كسی او را زیارت كند، بهشت بر او واجب می گردد. (1) راوی گوید این كلام را امام صادق زمانی فرمود كه هنوز فرزندش موسی متولد نشده بود.

2. از امام رضا روایت شده كه به سعد اشعری قمی فرمود: ... ما را نزد شما قبری است، قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر ع كه هر كس او را با معرفت به حقش زیارت كند، بهشت بر او واجب می شود... . (2)

3. از امام جواد ع روایت شده كه فرمود:  هر كس قبر عمه ام در قم را زیارت كند، بهشت بر او واجب می شود. (3) این روایات از طرف فقیهان بزرگ پذیرفته شده و بر طبق مضمون آن فتوا داده اند مثلا صاحب جواهر در مورد زیارت حضرت معصومه س می نویسد: زیارت حضرت معصومه مستحب است و هر كس قبر این بانو را زیارت كند، بهشت برای اوست.(4) در كامل الزیارات هم روایات معتبر در اين خصوص وجود دارد. (5)

بر اساس روایتی، لقب معصومه س از سوي امام رضا (ع) به ‏این بانوي عظیم الشأن اعطا گردید. امام رضا فرمود: « من زار المعصومه بقم كمن ‏زارني؛ (6) هر كس معصومه را در قم زیارت كند، مانند كسي است كه مرا زیارت كرده است». این تعبیر را امام  پس از وفات آن بانو به كار برده اند و شاید دلالت بر این دارد كه آن بانو، دارای نوعی مقام عصمت می باشند. گفتنی است گرچه نصاب تام عصمت، یعنی عصمت مطلق اختصاص به چهارده نفر دارد، ولی ممكن است مراتب نازل از عصمت نصیب سایر افراد نیز بشود؛ زیرا گوهر اصلی انسان كه نفس ناطقهاو است، به گونه ای آفریده شده كه اگر بخواهد، با تأمین برخی شرایط می تواند به قله بلند عصمت برسد؛ زیرا نفس انسان با تكامل معنوی، از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفتهای سهو، نسیان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاكی مصون باشد؛ چون محدوده نفوذ شیطان، محصور به مراحل وهم و خیال است كه وابسته به طبیعت انسان است؛ اما مراتب عقل و قلب كاملاً از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است. سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاكی دیگر، در آن ساحت قدسی راه نمییابد. بنابراین، چون شئون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی وهمی نیست، اگر كسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت، می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (7) بنابراین، خداوند هیچ كس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نكرده است. از این رو، عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (ع) نیست؛ (8) چنان كه حضرت مریم (س)، حضرت فاطمه (س) و مخلصانی دیگر (9) كه نه پیامبر بودند و نه امام، به مقام شامخ عصمت دست یافته‏اند. از طرف دیگر، عصمت مراتب متعدد دارد. مراتب پایین تر عصمت كه عصمت از گناه باشد، برای دیگران نیز دست یافتنی است. (10) بنابراین، ممكن است كه حضرت معصومه (س)  برخی از مراتب عصمت را داشته باشد؛ گرچه نمی توان گفت در چه مرتبه از عصمت بوده است. با توجه به اين فضايل و جايگاه است كه حضرت معصومه (س) مورد توجه علما و مراجع قرار گرفته است.

 

پی نوشت ها:

1. محدث نوری، مستدرك الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت، 1408 ق، ج 10، ص 368.

2. همان، 368-369؛ مجلسی، بحار الانوار، بیروت، الوفا ، 1404 ق، ج 99، ص 266 - 267.

3. مجلسی، همان، ص 265.

4. نجفی، جواهر الكلام، تهران، اسلامیه، ج 20، ص 103.

5. ابن قولویه، كامل الزیارات، قم ، انتشارات اسلامی، 1419 ق، ص 536.

6. معلم، محمد علی،فاطمة المعصومة (س)، ص 65، بی تا، بی جا؛ محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران ، نشر دار الكتب الاسلامیه،1385  ش. ج 5، ص 35

7. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، قم ، نشر مركز اسرا ، 1381 ش، ص 201.

8.  جوادي آملي تفسیر موضوعی قرآن كریم، قم ، نشر مركز اسرا،  1378ش. ج 9، ص 20-22.

9. علامه طباطبایی، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص 205.

10. سبحاني، جعفر، الالهيات، قم، نشر موسسه امام صادق (ع)، 1423 هـ . ق. ج 3، ص 203- 205.

ازدواج در ماه جمادی الآخر
ازدواج يك عمل مستحب و مورد پسند اسلام است و در همه ايام سال جايز است و در برخي از ايام بهتر و مناسب تر است.

چرا در حديث سفارش شده كه در ماه جمادي الآخر ازدواج نكنيد؟ اصلا چنين حديثي داريم؟

ازدواج يك عمل مستحب و مورد پسند اسلام است و در همه ايام سال جايز است و در برخي از ايام بهتر و مناسب تر است. اما برخي از ايام؛ مانند شهادت امامان معصوم (ع) و بزرگداشت هايي كه اجراي مراسم ازدواج در آنها شايد بي احترامي محسوب شود، اگر انجام نگيرد بهتر است. ولي حرام نيست و در صورت انجام آن در اين ايام طبعاً بايد رعايت ادب و احترام آن ايام بشود.

در خصوص ماه جمادي الاخر (ماه جمادي دوم) روايت خاصي وجود ندارد، اما در برخي از روايات به مواردي اشاره شده است كه آنها را بيان مي كنيم.(1) قابل توجه است در تمام ماه هاي قمري روزهايي كه اشاره نمي شود به معناي عدم جواز عقد ازدواج در آن ايام نيست، بلكه در روزهايي كه اشاره مي شود انجام عقد ازدواج تأكيد شده است:

روزهاي اول، دوم، چهارم، ششم، هفتم، نهم، دوازدهم ،هفدهم، بيست و سوم، سيمين روز در هر ماه قمري .

گفتني است كه در برخي از روايات از انجام عقد در اوقاتي كه قمر در برج عقرب است، نهي شده است.(2) اين ايام را مي توانيد در تقويم هاي نجومي و برخي از تقويم ها از جمله تقويم قدس كه توسط آستان مقدس رضوي منتشر مي شود، پيدا كنيد. و اين ايام در بيشتر ماه ها وجود دارد.

پي نوشت:

1. حر عاملي، محمد بن حسن،وسايل الشيعه، آل البيت، قم، 1409، ج11، ص39.

2. كليني، محمد بن يعقوب،كافي، دار الكتب الاسلامية، تهران،1404، ج8، ص275

آيا سحرو جادو از ديدگاه قرآن و روايات معصومين حقيقت دارد؟...
آري سحر حقيقت دارد و جزء اعمال خارق العاده است كه آثاري از خود در وجود انسان ها به جا مي گذارد و...

 آيا سحرو جادو از ديدگاه قرآن و روايات معصومين حقيقت دارد؟ اگر جواب مثبت است با چه منطقي و استدلالي فيزيكي يا متافيزيك قابل توجيه مي باشد؟

آري سحر حقيقت دارد و جزء اعمال خارق العاده است كه  آثاري از خود در وجود انسان ها به جا مي گذارد وگاهي يك نوع چشم بندي و تردستي است وگاه تنها جنبه  رواني و خيالي دارد.

براي اين كه با حقيقت سحر آشنايي بيشتري پيدا كنيد مطالب ذيل، شما را در اين بخش از پرسش كمك مي كند:

سحر در لغت به معناي كار لطيف، ظريف و عجيبي است كه علّت آن مخفي است و در عرف شرع به كاري مي‏گويند كه سبب و علّتش مخفي باشد و انسان خيال كند كه واقعيت دارد، ولي خدعه و فريب‏كاري باشد.(1)

سحر را با جادو و كهانت به يك معنا مي‏دانند. سحر گاهي تصرّف در چشم بيننده است كه چيزي را بر خلاف آن چه هست، به چشم او آورد و گاه كاري باشد كه چيزي را بر خلاف صورت و جنس آن مصوّر سازد كه غالباً همراه با نيرنگ و خدعه و تردستي و خيال پروري است.(2)

سحر با توجه به اسبابش داراي اقسامي است كه در ذيل به برخي از آن اشاره مي‏كنيم:

أ) سحر اسباب مادي محسوس دارد. اين سحر جزء علوم غريبه شمرده مي‏شود، مانند كساني كه به خوردن سم و مانند آن عادت كرده‏اند و سموم در آن‏ها اثر نمي‏گذارد و اين كار غير عادي در اثر تمرين صاحبان اين حرفه انجام مي‏گيرد.

ب) سحر اسباب مادي غير محسوس دارد. در اين قسم ساحران كارهاي مادي خارق العاده انجام مي‏دهند. اين امور مستند به يك سلسله علل و اسباب طبيعي و مادي است، ولي در اثر سرعت عمل، محسوس ما نيست، مانند كار شعبده بازان.

ج) سحر با اسباب معنوي در ارتباط است. اين قسم در اثر قدرت اراده و روح است كه مي‏تواند كار غير عادي نظير پيشگويي و ارائه غيب (خواه غيب مكاني و خواه غيب زماني يعني حادثه‏اي را را كه اكنون در آن مكان غايب يا حادثه‏اي را كه در زمان آينده اتفاق مي‏افتد) انجام دهد. البته اين قسم گاهي مطابق با واقع و گاهي غير مطابق با واقع است.

ارتباط با جنيان و ياري گرفتن از آن‏ها در امور سحرآميز مي‏تواند از اين قسم باشد.

در برخي موارد، درست و نادرست بودن گزارش‏ها براي اين است كه روح از جهان تجرّد است و اگر سرگرمي روح از عالم طبيعت كم شود، به جهان خود كه عالم غيب است سر مي‏زند و مي‏تواند از آن جهان ره آوردي داشته باشد، ولي چون معصوم نيست، گاهي بد مي‏فهمد و بد گزارش مي‏دهد و گاهي حق مي‏فهمد و حق گزارش مي‏دهد.(3)

اما بايد توجه داشت كه برخي از ساحران كه مدّعي سحر نوع سوّم اند، بازيگراني بيش نيستند و در قوه خيال انسان تصرف مي‏كنند و بر آدمي اثر خيالي مي‏گذارند، يعني گرچه سحر يك اثر واقعي بر آدمي مي‏گذارد، ولي اين اثر واقعي به صورت مستقيم نيست و دليلي بر وقوع آن نداريم، بلكه كانال اين اثر، قوّه تخيّل انسان‏ها است.  ساحران با كارهايي در خيال بيننده اثر مي‏گذارند و بيننده سحر اگر انسان ضعيفي باشد، بازار ساحران بسيار گرم خواهد بود، اما اگر انسان قوي باشد، خيال او به آساني در اختيار ساحران قرار نمي‏گيرد.

به همين جهت است كه سر و كار ساحران دغل باز هميشه با خردسالان يا افراد ساده لوح است. ساحر در خيال بيننده اثر مي‏گذارد و آن گاه خيال بيننده در خود او اثر مي‏گذارد و احساس رفتار خاصي در او ايجاد مي‏كند. هر چه خيال تلقين شده قوي‏تر باشد، اثرش روي فرد بيننده قوي‏تر است.

علت امر آن است كه انسان از آن جا كه كارهايش را با اراده انجام مي‏دهد، اراده‏اش بر علم او متّكي است. در واقع شخصي به مقتضاي علمش اراده مي‏كند. در اين حال فرقي نمي‏كند كه علم او مطابق با واقع و حقيقي باشد يا اين كه تخيّلي و خلاف واقع باشد.

در هر صورت بر اساس آن علم، عمل مي‏كند، مثلاً اگر مار و عقرب در كنار شخصي كه تا كنون آن را نديده و نشناخته است بگذرد، هيچ گاه نمي‏هراسد و فرار نمي‏كند. انسان وقتي مي‏ترسد كه چيزي را خطرناك بداند. بر اين اساس اگر ريسماني را ببيند و خيال كند كه مار است، از آن مي‏ترسد و فرار مي‏كند، در حالي كه در واقع ماري وجود ندارد.

ساحر دغل كار نيز با تصرف در قوه خيال آدمي او را وادار مي‏سازد بر اساس تخيلات غير واقعي و حقيقي حركات و اعمالي را انجام دهد كه منشأش صور خيالي است، نه چيز ديگر.(4)

از بررسي كلمه سحر و مشتقات آن در قرآن به اين نتيجه مي‏رسيم كه سحر به دو بخش تقسيم مي‏شود:

  1. بخشي از سحر در حقيقت فريفتن، تردستي، شعبده بازي و چشم بندي است و حقيقتي ندارد، چنان كه قرآن مي‏فرمايد: «ريسمان‏ها و عصاهاي جادوگران زمان موسي در اثر سحر، خيال مي‏شد كه حركت مي‏كنند».(5)

هم چنين آمده است: »هنگامي كه ريسمان‏ها را انداختند، چشم‏هاي مردم را سحر كردند و آنان را ارعاب نمودند«.(6)

ب) برخي از انواع سحر به راستي اثر مي‏گذارد. آيه 102 سوره بقره داستان هاروت و ماروت را بيان مي‏كند و مي‏فرمايد: آن دو سحرهايي را به مردم مي‏آموختند، ولي آنان كه سحر را فرا مي‏گرفتند، بين مرد و همسرش جدايي مي‏انداختند: «فيتعلمون منها ما يفرقون به بين المرء و زوجه» يا «ويتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم؛ چيزهايي را كه به آنان ضرر مي‏رساند و نفعي نمي‏بخشيد مي‏آموختند».

در اسلام از يادگيري سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگري به شدت منع شده ، از نظر تمام فقهاي اسلام ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگري حرام است.

علي(ع) مي‏فرمايد: «كسي كه سحر بياموزد، كم يا زياد، كافر شده است و رابطه او با خداوند به كلّي قطع مي‏شود».(7)

يادگيري سحر به قصد ابطال آن اشكالي ندارد، بلكه گاهي به عنوان واجب كفايي مي‏بايست عدّه‏اي سحر را بياموزند تا اگر مدّعي دروغگويي خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه كند، سحر و جادوي او را ابطال نمايد و دروغ مدّعي را فاش سازند.

يكي از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر، مزد مي‏گرفت، خدمت امام صادق(ع) رسيد و عرض كرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مي‏گرفتم.خرج زندگي من از همين راه تأمين مي‏شد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام داده‏ام، ولي اكنون آن را ترك نموده و توبه كرده‏ام. آيا براي من راه نجاتي هست؟

امام صادق(ع) فرمود: »عقده و گره سحر را باز كن، ولي گره جادوگري مزن«.(8)

از اين حديث استفاده مي‏شود كه براي گشودن گره سحر، آموختن و عمل به آن اشكال ندارد.

براي ابطال سحر مي توان از سوره ها و آيات قرآني بهره جست; مانند چهار سوره «يا أيها الكافرون»، «قل هو الله أحد»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس». نيز مي توان از «آية الكرسي» و آيه كريمه «انّي توكّلت علي الله ربّي و ربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها إنّ ربّي علي صراط مستقيم»(9) استفاده كرد.

پي نوشت‏ها:

1. بحارالأنوار، ج 56، ص 277.

2. سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 6، كلمه سحر، لغت نامه دهخدا، ج 8، كلمه سحر.

3. برگرفته از الميزان، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 327.

4. تفسير موضوعي قرآن كريم، آية اللَّه عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، چاپ اوّل، بهار 1378، ج اوّل، ص 111 115.

5. طه (20) آيه 66.

6. اعراف (7) آيه 161.

7. وسائل الشيعه، ج 12، باب 25، از ابواب ما يكتسب به، حديث 7، ص 107.

8. همان، حديث 1، ص 105.

9.سوره هود، آيه 55

نام کتاب ها و نویسندگان کتب اربعه
كتب اربعه ومولفان آن ها عبارتند:کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه...

لطفأ كتاب ها، نويسندگان و مؤلفان كتب اربعه را بنويسيد

 كتب اربعه ومولفان آن ها عبارتند:

الكافی، تالیف ابوجعفر محمد كلینی ( متوفای۳۲۹ هجری)

من لایحضره الفقیه، تالیف ابوجعفر محمد بن علی بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق(متوفای هجری۳۸۱  هجری )

تهذیب و استبصار، تالیف ابو جعفر محمد بن حسن طوسی ،( متوفای ۴۶۰ ) (1)

پی نوشت:

1. كاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 94-98

صفحه‌ها