حديث

چگونگی بررسی اعتبار احادیث را در علم رجال
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!

باسلام . لطفا چگونگی بررسی اعتبار احادیث را در علم رجال توضیح دهید

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با این مركز.

با توجه به جریان شوم جعل حدیث كه از زمان پیامبر(ص) شروع شد ، پیامبر و امامان (ع)  دستور دادند به سخن و خبری كه از آن ها نقل می شود، در صورتی ترتیب اثر داده شود كه گوینده و خبر دهنده فاسق و فاجر نبوده و مورد اعتماد باشد. قرآن در این زمینه می فرماید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ؛ (1)

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!

از این رو مسلمانان علم "رجال" را پایه ریزی كردند تا به معرفی راویان پرداخته ، علاوه بر بیان شرح حال و دوره زمانی و اساتید و شاگردان آن ها، وضعیت شان را از حیث وثاقت و مورد اعتماد بودن، روشن سازند .

در این علم علاوه بر تعیین ضوابط و كلیات توثیق (مورد اعتماد شمردن) و جرح ( غیر قابل اعتماد ) ، تك تك افراد روایت كننده از اصحاب رسول خدا و امامان را مورد بررسی قرار دادند.  درجه وثاقت( مورد اعتماد بودن ) آنان را كم و بیش تعیین كردند.

در این علم راوی  ناشناخته و مجهول معرفی می گردد یا بیان می شود  این نام كه در سند روایات هست، بین چند نفر مشترك است . در این سند ها معلوم نیست منظور كدام یك از آن ها می باشد . این افراد هم بعضی موثق و مورد اعتمادند . بعضی مجهول و بعضی غیر قابل اعتمادند، پس این نام مشترك بین مثلا ثقه و غیر ثقه است. یا راوی را مدح شده و شیعه معرفی می كنند كه وثاقت او در حدیث، تایید صریح نشده یا راوی علاوه بر این كه معین و مشخص هست و مدح و ستایش شده، بر وثاقت او در حدیث و نقل حدیث هم تاكید شده است.

از طرف دیگر چون در سند ، افراد مختلف هستند، هر حدیثی از حیث اعتبار سندی تابع حكم فردی از سلسله سند است كه در پایین ترین درجه اعتبار می باشد ،مثلا حدیث صحیح حدیثی است كه همه راویان آن افراد مشخص و شیعه دوازده امامی و مورد اعتماد باشند . عالمان رجال  وثاقت آن ها را تایید و تاكید كرده باشند . اگر همه افراد سند حدیثی این گونه باشند ،جز یكی كه فقط شیعه نبوده ، گر چه شناخته شده و موثق معرفی شده باشد، این حدیث دیگر صحیح شمرده نمی شود ،بلكه آن را موثق می نامند كه درجه اعتباری اش بالاتر از همه انواع حدیث و پایین تر از صحیح می باشد.

برای توثیق نیز معیارهایی شمردند  مثلا اگر امام كسی را وكیل كرده یا مأموریت داده یا برای او طلب رحمت كرده و...، این ها را نشانه های موثق بودن شمردند و گفتند: اگر عالمی از عالمان رجال شناخته شده، فردی را موثق شمرده و دیگری او را جرح كرده، قول جرح كننده مقدم است ،زیرا او از زاویه ای اطلاع یافته كه توثیق كننده از آن آگاهی نداشته است.

برای اطلاع بیش تر از علم رجال و معیارهای اعتبار سندی حدیث به كتاب های رجال  مثل " قاموس  الرجال و تنقیح المقال" و  كتاب كليات الرجال آيت الله سبحاني (كه ترجمه هم شده ) مراجعه كنید.

پی نوشت :

1. حجرات (49) آیه 6

شیر دادن به كودك در زمانی كه مادر باردار است
اگر مادر باردار باشد، روایت و دلیلی بر كراهت شیر دادن در آن زمان، نیافتیم.

با سلام آیا در متون دینی از شیر دادن به كودك در زمانی كه مادر باردار است نهی شده است؟

برای شیر دادن آدابی است از جمله این كه مادر با طهارت و یاد خدا از شیر حلال به فرزند بدهد و اگر قرار است برای فرزند دایه بگیرند زنی مؤمن و پاك كه آداب دینی را به خوبی رعایت می كند و ... برای شیر دادن بگیرند و از این كه زن فاسد و بدمنظر و ... را به دایگی بگیرند، خودداری ورزند و ... (1)

اما این كه اگر مادر باردار باشد، روایت و دلیلی بر كراهت شیر دادن در آن زمان، نیافتیم. بلكه قرینه ای بر عدم كراهت وجود دارد و آن روایاتی است كه جماع در دوران شیر دهی (كه طبیعتا ممكن است به بارداری بینجامد) را مكروه نشمرده است. (2)

اگر شیر دادن به فرزند در دوران بارداری مكروه بود، باید آمیزش در دوران شیر دهی هم كه ممكن است به بارداری بینجامد، مكروه باشد. 

پی نوشت ها:

1. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، - ، ج 15 ، ص 184-190؛ مجلسی، حلیه المتقین ، قم ، عصر جوان ، 1384 ش، ص 128-129.

2. شیخ حر عاملی ، همان ، ص 179-180.

آیا اهدای خون دارای اجر معنوی و قرب الهی می شود
قرآن می فرماید :تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي؛ (1) در نيكوكاري و پرهيزگاري با يكديگر همكاري كنيد

اهداء خون اهدا زندگی است. از نظر عاطفی و اخلاقی و اجتماعی چه مفهومی دارد. آیا این كار خیر دارای اجر معنوی و قرب الهی می شود و لذا لطف كنید روایات و احادیثی كه در این باب وارد شده را برام بفرستید و ایا حجامت اصلح است یا اهداء خون ؟

با سلام

عبارت درست آنچه نوشته اید، چنین است: اهدای خون سالم، اهدای زندگی است.

تامل در معنای جمله، مفاهیم عاطفی و اخلاقی و اجتماعی آن را روشن می سازد.

اهداي خون به عنوان «خالص ترين» نمونه رفتار انسان دوستانه در جامعه بوده و اهداكنندگان داوطلب، انسان هايي كه بي هيچ چشم داشتي، ايثارگرانه خون خود را به بيماران مي بخشند تا قطره قطره زندگي را به كام بيماران بنشانند، به زيباترين شكل ممكن در خدمت جامعه انساني برآمده اند . چه چیزی بهتر از این است كه انسان از وجود خود برای خدمت رسانی به دیگران بهره ببرد.

قرآن می فرماید :

تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي؛ (1) در نيكوكاري و پرهيزگاري با يكديگر همكاري كنيد.

امام علي‏عليه السلام می فرماید :

 طوبي‏ لِمَن أحسَنَ إلَي الِعبادِ و تَزَوَّدَ لِلمَعادِ ؛(2) خوشا به حال آن كه به بندگان خدا نيكي كند و براي آخرت خود زاد و توشه برگيرد

امام كاظم ‏عليه السلام می فرماید :

 إنَّ لِلّهِ عِباداً فِي الأرضِ يَسعَونَ في حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ يَومَ القِيامَةِ؛ (3) خداوند در زمين بندگاني دارد كه براي برآوردن نيازهاي مردم مي‏كوشند؛ اينان ايمني يافتگان روز قيامت‏اند. ‏

اهدای خون با توجه به نیاز شدید در عرصهپزشكی  جهت درمان بیماران ، یكی از مصادیق آیه شریفه و روایات فوق است كه در اكثر جوامع عمومیت یافته و علاوه بر جنبهمعنوی و انسان‏دوستانه آن، دارای فوائد فراوانی است.

به گفته پزشكان ، اهدای خون در سلامتی شخص اهدا كننده از طریق كنترل ضربان قلب ، فشار خون ، دمای بدن، تشخیص كم خونی و نوع گروه خونی تاثیر به سزایی خواهد داشت.

پزشكان معتقد اند اهدای خون باعث افزایش نشاط و شادابی و پیشگیری از سكته های قلبی و مغزی ، افزایش فعالیت مراكز خون سازی بدن ، افزایش طول عمر می شود.

از جمله آثار  اهدای خون كه می تواند در زمره مهم ترین آثار عاطفی و اخلاقی و اجتماعی آن قرار بگیرد، نجات زندگی افراد و كسب رضایت الهی و قرب به ایزد منان ، افزایش حس مسئولیت پذیری انسان نسبت به همنوع است كه

از اهمیت بالایی برخوردار است.

پرسشگر گرامی :

1. از آن جایی كه در صدر اسلام ، هنوز علم پزشكی رشد نیافته بود ،روایاتی مخصوص اهدای خون نداریم اما روایاتی كه بیانگر پاداش  كار خیر و نیك می باشد، این عمل خدا پسندانه را نیز شامل می شود.

2. در مورد اینكه آیا حجامت اصلح است یا اهدای خون ؟ می توانید با متخصصان و پزشكان مشورت كنید. مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آماده پاسخگویی به سوالات شما در زمینه احكام، مشاوره خانواده، اخلاق، قرآن حدیث، تاریخ ادیان، اعتقادی و ... می باشد.

موفق باشید.

 

پی نوشت ها :

1. مائده (5) آیه 2 .

2. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم،1366هجري شمسی، ص 149، شماره 2527  .

3. ثقة الاسلام كليني، الكافي،دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجري شمسی، ج2، ص 197

حقیقت دعانویسی؟
دعا ارتباط فرد با خدا و تضرع و زاری او بعد از تسبیح و حمد و ستایش خدا و ابراز حاجت و نیازش به پیشگاه قادر اجابت كننده است

آیا دعا نویسی حقیقت دارد ؟

دعا ارتباط فرد با خدا و تضرع و زاری او بعد از تسبیح و حمد و ستایش خدا و ابراز حاجت و نیازش به پیشگاه قادر اجابت كننده است تا حاجتش را برآورده سازد. قرآن و روایات بندگان را كه ضعف و فقر و نیاز ، ذاتی آنان است به درگاه قادر بی نیاز فراخوانده و به دعا و عرض حاجت به پیشگاه بی نیاز فراخوانده اند :

«ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (1)

«ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَة» (2)

«وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ» (3)

در روایات بسیار تكرار شده كه افراد به محضر معصومین می رسیدند و مشكل و گرفتاری مادی یا روحی خود را مطرح می كردند و امامان به آنان دعایی یاد می دادند تا بعد از نماز ها یا در طول شبانه روز بخوانند و گاهی به تكرار آن دعا تا عددی معین سفارش می كردند تا حاجتشان برآورده شود یا گرفتاریشان رفع گردد. (4)

البته در بعضی روایات ، علاوه بر خواندن بعضی دعاها به نوشتن و همراه داشتن آن دعا یا نوشتن و شستن آن دعا و نوشیدن آب غساله آن هم امر شده است و در مواردی كه در كتب معتبر دعا چنین دستوری  وارد شده ، لازم است این نوشتن و شستن را مطابق دستور انجام داد. (5)

در باره سوره هود روایت شده:

«من كتب هذه السورة علي رق ظبي ويأخذها معه أعطاه الله قوة ، ومن يحارب معه لنصر عليهم وغلبهم وكل من رآه يخاف منه؛ (6) هر كس این سوره را بر پوست آهو بنویسد و با خود داشته باشد ، خدا به او قوت زیاد داده و در جنگ پیروز می گرداند و دشمنان با دیدنش ، از او می ترسند».

امام علی فرمود: هر كس از لحاظ روزی در شدت باشد و درهای روزی بر او بسته گردد ، این دعا را بر پوست آهو یا پوستی دیگر بنویسد و بر گردن آویزد یا در جیب خود بگذارد و همیشه همراه داشته باشد تا خدا روزی اش را وسیع ساخته و درهای روزی را بر او بگشاید و آن دعا این است: «اللهم لا طاقة لفلان بن فلان بالجهد ولا صبر له علي البلاء ولا قوة له علي الفقر والفاقة اللهم صل علي محمد وال محمد ولا تخطر ...». (7)

بعضی افراد صالح برای مراجعه كنندگان دعاهای وارده  را تعلیم می دهند و به خواندن دعاهای وارده سفارش می كنند و آنها را برایشان می نویسند و مطابق دستور العمل وارد در روایات ، به تكرار به عدد معین سفارش می كنند یا  به نوشتن همراه داشتن دعاهای وارد شده ، راهنمایی می نمایند كه مراجعه به این افراد و راهنمایی گرفتن از این افراد متدین و مقید به دستور شرع، مانعی ندارد. بلكه خوب است و تشكر و دادن هدیه ای به آنها هم مانعی ندارد. اما برای افرادی ، دعا نویسی یك شغل شده است و تقید ندارند و دعاهایی من درآوردی و بی اعتبار و مجهول و ضعیف السند می نویسند و یا دستور های بی اساس به مردم می دهند و مبالغ بالا طلب می كنند و افراد با مراجعه به آنها و عمل به رهنمودهای بی اساسشان ، باعث ترویج خرافات شده و پایه های دین و دین داری را تضعیف می كنند، كه این عمل مذموم و در اكثر موارد بی فایده است.

پی نوشت ها:

1. غافر (40) ،آیه 60.

2. اعراف (7) آیه 55.

3. همان ، آیه 56.

4. كلینی ، كافی ، تهران ، اسلامیه ،  1338 ق ، ج 2 ، ص 550 - 575.

5. همان ، ج2، ص 577. ( در روایتی آمده رسول خدا بعد از تعلیم دعایی برای حفظ قرآن فرمودند:  «مَنْ أَرَادَ أَنْ يُوعِيَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقُرْآنَ وَ الْعِلْمَ فَلْيَكْتُبْ هَذَا الدُّعَاءَ فِي إِنَاءٍ نَظِيفٍ بِعَسَلٍ مَاذِيٍّ ثُمَّ يَغْسِلُهُ بِمَاءِ الْمَطَرِ قَبْلَ أَنْ يَمَسَّ الْأَرْضَ وَ يَشْرَبُهُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ عَلَي الرِّيقِ فَإِنَّهُ يَحْفَظُ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ هر كس می خواهد خداوند او را ظرف علم و قرآن قرار دهد ، این دعا را با عسل  در ظریف تمیزی بنویسد سپس آن را بشوید و بخورد تا حافظ شود.)

و مشابه این روایت در باب دعا فراوان یافت می شود.

6. مكارم شیرازی ، الامثل ، ج 6 ، ص 458.

7. كفعمی ، مصباح ، بیروت ، اعلمی ، 1403 ق ،  ص 169

موتوا قبل ان تموتوا يعني چه؟
اين جمله از احاديث نبوي است ...

سلام

موتوا قبل ان تموتوا يعني چه؟ و منظور آن چيست ؟

با سپاس فراوان از شما

اين جمله از احاديث نبوي است (1) و در شرح آن گفته اند:

هوا و هوس در ذات انسان است. پس شايسته است قبل از رسيدن موت طبيعي به مرگ ارادي از دست آن نجات يابد و اين موت ارادي با استمرار بر عبادت و بندگي و مخالفت با هوا و هوس حاصل مي شود. زيرا با مخالفت با هوا و هوس نفس شهواني كم كم ضعيف مي شود تا به مرحله تلاشي و ضعف مفرط رسيده و از بين برود و ديگر حكومتي نداشته و  در دست عقل به مانند مرده در دست غسال خواهد بود. (2)

در حديثي هم آمده: "وأمت قلبك بالخشية"

در اين حديث هم خشيت مرگ نفس خوانده شده، زيرا با خشيت نفس مانند مرده رام و تسليم مي شود و صاحب چنين نفسي ديگر از هلاكت گاههاي نفس اماره در امان خواهد بود و اين نفس با معارف و فضايل جيات ابدي مي يابد و اين است سرّ اين كه فرمود: "موتوا قبل از تموتوا"(3)

پس منظور اين است كه قبل از مرگ و بريده شدن از دنيا، از آن دل بكنيد و خود را براي مردن آماده كنيد و روحتان را به عالم ملكوت پرواز دهيد نه مانند دنياگرايان كه به زمين چسبيده و پر پرواز را شكسته اند.

مرحوم آيت الله بهجت هم مي فرمود معناي اين حديث: حاسبوا قبل ان تحاسبوا است. يعني از خود حساب بكشيد قبل از آنكه (بميريد و) از شما حساب بكشند.

پي نوشت ها:

1. مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفا، 1304ق، ج69، ص59.

2. سيد عبدالله جزايري، التحفه السنيه(خطي)، كتابخانه آستان قدس، ص44.

3. مولي صالح مازندراني، شرح اصول كافي، بيروت، دار احياء التراث، 1421ق، ج12، ص106.

حديثي كه مجموع آن حدیث نیست ولی برخی اجزای آن حدیث است را معرفي کنید
مطلبی كه مجموع آن حدیث نیست و بعضی از آن حدیث است در اصطلاح علم حدیث درج نام دارد ...

باسلام من دو سوال از شما داشتم : 1-حديثي كه مجموع آن, حدیث نیست. ولی برخی از اجزای آن, حدیث است را معرفي نماييد و برايم بگوييد كدام قسمتش حديث نيست . 2- برای وضع, بر پایه انگیزههای شخصی یك روایت معرفي نماييد (با ذكر انگیزه واضع)

مطلبی كه مجموع آن حدیث نیست و بعضی از آن حدیث است در اصطلاح علم حدیث  درج نام دارد یعنی عبارتی كه جزء حدیث نبوده و به آن راه یافته باشد.

نمونه از درج در عبارت زیر است:

« وَ رُوِيَ أَنَّهُ مَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ فِي يَوْمٍ أَفْضَلَ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَة ِوَ كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي نَصَبَ فِيهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع- بِغَدِيرِ خُمٍّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ قِيَامُ الْقَائِمِ ع يَكُونُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ تَقُومُ الْقِيَامَةُ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ يَجْمَعُ اللَّهُ فِيهَا الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُود »(1)

و روايت كرده‏اند كه: آفتاب در هيچ روزي طلوع نكرده است كه بهتر و برتر از روز جمعه باشد.آن روزي كه رسول خدا (ص)امير المؤمنين (ع) را در غدير خم به امامت پس از خود منصوب فرمود روز جمعه بود، همچنين روزي كه حضرت قائم عليه السّلام قيام خواهد فرمود روز جمعه خواهد بود، قيامت نيز در روز جمعه بر پا خواهد شد كه خداوند متعال (ملّتها و نفوس) أوّلين و آخرين را در آن فراهم خواهد آورد و مؤيّد اين سخن همانا قول خداوند عزّ و جلّ است كه فرموده: «آن قيامت در روزي است كه مردمان در آن روز فراهم آورده شوند، و نيز در آن روز همه عالميان شهادت خواهند بر خويشتن يا بر يك ديگر شهادت خواهند داد، يا جملگي در آن روز حاضر خواهند شد».

علامه مجلسی درباره این حدیث گفته:

«   أن قوله و كان اليوم الذي إلي آخره يجوز أن يكون من عبارة الراوي أو من عبارته علي طبق طريقته في هذا الكتاب من إدراج كلامه كثيرا بين الأحاديث بدون علامة فاصلة بينهما و يؤيدهما أن مثل صدر هذا الحديث مروي في التهذيب و الكافي عن أبي بصير عن أبي عبد الله ع بدون هذه التتمة»(2)

ممكن است عبارت « و كان الیوم الذی...» سخن راوی و یا سخن شیخ صدوق باشد كه این طبق شیوه وی در این كتاب است بدین گونه كه در موارد بسیاری سخن خویش را در میان احادیث آورده بدون هیچ نشانه ای كه آندو را از یكدیگر جدا كند.

موید این احتمال آن است كه عبارتی همانند بخش نخستین این حدیث در كتابهای تهذیب و كافی از امام صادق روایت شده است. ولی این ذیل را ندارد.

در كتاب كافی همین روایت آمده و ذیل آن را ندارد:

« عن ابی بصیر قال سمعت ابا جعفر یقول: ما طلعت الشمس بیوم افضل من یوم الجمعه»(3)(4)

روایات جعلی زیاد است مخصوصا در زمان معاویه كه برای از بین بردن فضائل امام علی و سب ایشان و فضیلت دادن  معاویه به بعضی پول می دادند تا حدیث جعل كنند مانند این حدیث:« عن ابی هریره الامناء عند الله ثلاثه انا،جبرئیل و معاویه»(5)

لازم به ذكر است كه متاسفانه در منابع اهل سنت (حتی منابع دست اول آنها مانند صحیحین ) روایت جعلی به وفور یافت می شود برای اطلاعات بیشتر به كتاب سیری در صحیحین تالیف آیت الله نجمی مراجعه بفرمایید.

پی نوشت ها:

1.شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص421.

2.علامه مجلسی،بحارالانوار ، ج 55، ص370.

3.كلینی،محمد بن یعقوب،كافی،انتشارات آل البیت، ج3،ص413.

4.مسعودی،عبد الهادی، آسیب شناخت حدیث،انتشارات زائر،ص83.

5.شانه چی، علم الحدیث،ص 110 به نقل از اربعین شیخ بهایی و سید رضا مودب،علم الحدیث،انتشارات احسن الحدیث،ص120

آیا علم رجال اساس روایی و قرآنی، دارد؟
علم رجال بر اساسی عقلایی بنا نهاده شده است.

 من در مورد علم رجال دو پرسش داشتم: 1.آیا علم رجال اساس روایی و قرآنی، دارد؟ 2.با توجه به اینكه برخی احادیث كه از دید رجال صحیح هستند، می گویند هر حدیثی را شنیدید قبول كنید، آیا علم رجال نقض نمی شود؟ برای مثال این حدیث: أحمد بن محمد بن خالد البرقي، عن محمد بن اسماعيل، عن جعفر بن بشير، ( عن أبي الحصين ) عن أبي بصير، عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله (ع): احاديث را تكذيب نكنيد حتي اگر مرجعي يا قدري يا حروري آن را به ما نسبت دهد . زيرا شما نمي دانيد ، شايد كه در آن چيزي از حق باشد و شما با اين كارتان خداوند را بر فوق عرشش تكذيب مي كنيد

با تشكر به امید ظهور

علم رجال بر اساسی عقلایی بنا نهاده شده است. عاقلان می گویند اگر كسی كه به راستگویی اش باور دارید، خبری داد، به خبرش ترتیب اثر دهید. مثلا اگر فرد مطمئنی خبر داد كه پدر شما از شما خواسته كه فلان كار را انجام دهید ، شما كه به راستگویی او باور دارید، باید دستوری كه به واسطه او از پدر دریافت كرده اید ، انجام دهید و اگر انجام ندهید، مستحق مذمت و كیفر هستید.

آیه زیر می فرماید:

إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا (1)

اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد،

بنا بر این وقتی فرد غیر موثقی سخنی گفت و خبری آورد، نمی توان فوری به آن ترتیب اثر داد و باید تحقیق نمود و اگر دلایلی بر رستگویی او و صحت خبرش یافت شد، بدان عمل نمود ولی اگر فرد مطمئنی خبری داد دیگر تحقیق لازم نیست. زیرا او مطمئن است و باید ترتیب اثر داد.

پیامبر و امامان هم بر این دستور عقل تاكید كردند و مردم را به ترتیب اثر دادن به سخن افراد موثق و راستگو سفارش كردند.

علاوه بر این امامان با توجه به روایات جعلی و با توجه به روایات تقیه ای و موارد دیگر كه سبب می شد گاهی دو روایت با سند معتبر، با هم منافات داشته باشند، دستور دادند هر گاه دو روایت به شما رسید كه هر دو معتبر بودند و با هم منافات داشتند به آن كه راویش معتبر تر و ... هست، عمل كنید: 

الحكم ما حكم به أعدلهما وأفقههما وأصدقهما في الحديث وأورعهما (2)

به آنچه راوی عادل تر و فقیه تر و راستگوتر و با ورع تر حدیث می كند، عمل كنید.

با توجه به این راهنمایی ها ، عالمان از همان صدر اسلام به شناسایی و معرفی راویان حدیث پرداختند و نشانه های وثاقت و عدالت و ... را در راوی ها جمع آوری و ثبت كردند و با توجه به آن نشانه ها راجع به راویان اعلام نظر نمودند.

اما این كه نوشته اید بعضی احادیث داریم كه گفته اند هر حدیثی را شنیدید، قبول كنید، پس علم رجال فایده ای ندارد.

چنین حدیثی نداریم كه دستور داده باشند هر حدیثی كه منسوب به معصوم شنیدید ، قبول كنید بلكه همان طور كه گفتیم به حكم عقل و با تایید قرآن و روایات ما باید روایتی كه می شنویم ، اگر سند معتبر دارد، آن گاه آن را به قرآن عرضه كنیم و اگر موافق قرآن بود بپذیریم و در غیر این صورت بدان توجه نكنیم و اگر سند معتبر ندارد، نمی توان با استناد به آن حكم كرد.

بله روایاتی داریم به این مضمون كه اگر بنا به روایتی كه نشانه ای بر دروغ بودن آن نداریم، برای انجام عمل مستحبی ثوابی وعده داده شده و فردی برای رسیدن به آن ثواب به آن روایت عمل كند و مستحب را انجام دهد، به آن ثواب می رسد. حتی اگر آن روایت از معصوم هم صادر نشده باشد.

با توجه به این روایات عالمان در سند روایات مستحبات تسامح به خرج داده و از ریزبینی و سخت گیری دست برداشته اند.

اما روایتی كه نقل كرده اید مربوط به روایات معارف است كه با سند معتبر رسیده، ولی ما به معنای معقول و محكم آن راه نداریم و نمی توانیم معنایش را درك كنیم و به نظرمان معنای صحیحی ندارد، در اینجا این كه ما چون معنای معقولی از حدیث درك نمی كنیم و معنایش به نظر ما معقول نیست نباید ما را وادارد كه فوری اصل حدیث را دروغ بشمریم بلكه باید با توجه به معتبر بودن سند روایت ، آن را قبول كنیم. ولی علمش را به خود معصوم حواله دهیم و بگوییم من چون معنای معقول و مطابق مبانی از روایت نمی فهمم ، بدون این كه آن را تكذیب كنم ، علمش را به صاحبش بر می گردانم.

روایت به شرح زیر است:

عن أبي بصير عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله عليه السلام قال لا تكذبوا بحديث اتاكم أحد فإنكم لا تدرون لعله من الحق فتكذبوا الله فوق عرشه . (3)

ابی بصیر از امام باقر یا امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمود:

حدیثی كه (به طریق معتبر ) به شما می رسد (و شما معنایش را نمی فهمد) ، تكذیب نكنید چه این كه ممكن است ناخودآگاه حقی از خدا را در فوق عرش تكذیب كنید.

در این حدیث نگفته روایاتی كه از طریق افراد ناصالح حروری یا قدری یا ... می رسد ، بپذیرید.

دیگر این كه روایاتی كه از طریق افراد فاسد المذهب رسیده اند ، ضعیف هستند مگر این كه دلیل و نشانه های دیگر بر اعتبار آن باشد.

بله بعض افراد از لحاظ عقیده فاسد هستند ، ولی صداقت و راستگویی آنان مورد اتفاق است از این رو روایت آنها با این كه فاسد المذهب هستند ،قبول است.

برای اطلاع بیشتر از مورد مبانی علم رجال و معیارهای عادل و ثقه شمردن یا مردود اعلام كردن رجال احادیث به "كلیات فی علم رجال" از آیت الله جعفر سبحانی ، قم ، انتشارات اسلامی، 1414 ق مراجعه كنید. 

پی نوشت ها:

1. حجرات (49) آیه 6.

2. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1104 ق، ج 18، ص 75. 

3. محمد به حسن صفار ، بصائر الدرجات، تهران، اعلمی ، 1404 ق، ص 558

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حدیث قوی و ضعیف چگونه است؟
علماي شيعه در علم حديث، احاديث را از حيث ميزان اعتبار و حجيت دسته بندي كرده اند و حديث صحيح ...

 

1_ اينكه مي گويند فلان حديث با سند صحيح است يعني چه؟ اين سند كه به اعتبار آن صحيح بودن حديث ثابت مي شود چطور سندي است ؟ نسخه خطي است يا اينكه با توجه به اشخاصي كه آن را نقل كرده اند صحيح مي شود؟

2_ رجالي كه اين احاديث را نقل مي كرده اند جزو عوام جامعه و صحابه خوشنام رسول خدا (ص) بوده اند يا اينكه در دربار خلفا پست و مقامي داشته اند ؟

3_ قبل و بعد از وفات رسول خدا (ص) يهوديان تا چه اندازه در جعل حديث توانمند بوده اند و يا اينكه اصلا توان اينكار را داشته اند؟ اين سوال من به اين خاطر است كه در حال حاضر جهان امروز شديدا تحت تاثير تصميمات يهوديان صهيونيست است و مي خواستم بدانم در هنگام ظهور اسلام آنها همين قدرت را داشته اند و يهوديان بعد از ظهور اسلام توان تحريف شديد در دين را داشته اند و يا اينكه اين تحريفات در پي دنيا طلبي برخي از اصحاب رسول خدا (ص) و دشمني آنها با امير مومنان (ع) بوده ؟

ممنون .

علماي شيعه در علم حديث، احاديث را از حيث ميزان اعتبار و حجيت دسته بندي كرده اند و حديث صحيح در ميان انواع روايات در عالي‏ترين درجه اعتبار و حجّيت قرار دارد و همگان در پذيرش آن اتفاق نظر دارند.

از نظر علماي علم حديث شيعه حديثي صحيح است كه: تمامي سلسلهسند آن تا معصوم متصل باشد و راويان آن در تمام طبقات ثقه و دوازده امامي باشند.(1)

بنابراين نسخه خطي بودن يا صحابه پيامبر بودن يا پست و مقام داشتن و غيره در ميزان اعتبار يا عدم اعتبار احاديث نقشي ندارد، بلكه راوي كه از لحاظ اخلاقي مورد اطمينان بوده و اهل كذب نبوده و از نظر اعتقادي دوازده امام را قبول داشته، اگر در سند حديث باشد آن حديث صحيح و معتبر است.

اما اينكه احاديثي كه از ائمه اطهار رسيده تا چه اندازه صحيح هستند، نمي توان دقيق مشخص كرد. زيرا اولا مباني رجالي علماي حديث مختلف است و مثلا ممكن است يك نفر فلان راوي را ثقه بداند و يك نفر ثقه نداند. ثانيا علماي علم حديث به احاديثي هم كه تمام راويان آن ثقه هستند ولي دوازده امامي نيستند عمل كرده و آن را معتبر مي دانند يا بعضي احاديث ضعيف را بخاطر عمل علما معتبر مي دانند ولي با همه اينها در مذهب شيعه چهار كتاب معتبر روايي از قدما( كافي، من لايحضره الفقيه، تهذيب الاحكام و استبصار) و چهار كتاب معتبر روايي از متاخرين( وسائل الشيعه، بحار الانوار، مستدرك الوسائل و الوافي)وجود دارد كه بيشتر احاديث اين كتب معتبر و قابل اعتماد است.

بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) بحث منع تدوين حديث و جعل حديث توسط خلفا رواج يافت و به برخي صحابه و مسلمانان پول مي دادند تا حديث بر عليه امير المومنين(ع) و فرزندانشان جعل كنند و اين كار به دستور خلفا انجام مي گرفت.

اما بعضي داستان ها و قصه هايي كه در بعضي منابع تاريخي و تفسيري اسلام آمده بر خلاف عقل و موازين قطعي اسلام است و به اسرائيليات معروف است. زيرا اين قبيل مطالب به دست يهوديان صدر اسلام كه مسلمان شده اند مانند كعب الاحبار وارد كتب اسلامي شده است مانند بعضي مطالب كه در مورد داستان حضرت سليمان نقل شده و اين بدان جهت است كه علماي يهود با كتب تورات و داستان هاي انبياء گذشته آشنايي داشتند و بعضي مسلمانان تفسير اين آيات را از آنان سوال مي كردند و آنها هم آنچه كه در تورات بوده را نقل مي كردند و همين طور به تدريج اين داستان ها به متون اسلامي راه پيدا كرده است. آيت الله مكارم بعد از نقل يكي از اين موارد درباره آن چنين مي نويسد:«چنين به نظر مي رسد كه اين گونه افسانه‏ها كه به پاره‏اي از كتب اسلامي نيز راه يافته از ساخته‏هاي بني اسرائيل است كه معمولا از آنها به عنوان اسرائيليات نام مي برند، شاهد اين سخن اين است كه در متن تورات فعلي نيز نمونه‏اي از اين افسانه‏ها بچشم مي خورد.»(2)

ولي تفكيك اين مطالب ناموزون و دروغي با مطالب و تفسير صحيح قرآن با مراجعه به متن قرآن و تفاسير معتبر و صحيح آسان است و چنين نيست كه بگوييم يهوديان در دين اسلام تحريف شديد ايجاد كرده اند.

پي نوشت ها:

1. نصيري، علي، آشنايي با علوم حديث، مركز مديريت حوزه علميه قم، ص24و25.

 2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج‏4، ص 340.

منشأ حدیث چیست ؟
حدیث، در لغت به معنای هر چیز نو و تر و تازه است اما درباره إصطلاح حدیث كه شایع ترین اصطلاح در علم حدیث است، باید بگوییم

سلام و عرض خسته نباشی حدیث از چه چیز و كجا نشأت می گیرد ؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

حدیث، در لغت به معنای هر چیز نو و تر و تازه است (1) و بر این اساس، به شخص كم سن و سال «حدیث السن» گفته می شود.

واژه حدیث، با توجه به عنصر معنایی خود (تری و تازگی داشتن) دو كاركرد لغوی دارد كه عبارت ند از گفتار و رخداد.

به گفتار از آن جهت حدیث می گویند كه به جهت صدور تدریجی هر بند و بخش آن نسبت به گذشته از تری و تازگی برخوردار است.

و إطلاق حدیث به رخدادها نیز به دلیل صدور تدریجی و نو به نو شدن آن ها در مقایسه با رویدادهای پیشین است.

اما درباره إصطلاح حدیث كه شایع ترین اصطلاح در علم حدیث است، باید بگوییم كه درباره حوزه و دامنه مفهومی آن از جهات مختلف اختلاف شده است؛ اما تعریفی كه به نظر ما جامع همه آن ها می باشد، عبارت است از:

«گفتار غیر قرآنی خداوند، معصومان [أعم از پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) و حضرت زهرا (س)]، صحابه، تابعان و حكایت فعل و تقریر ایشان».

با توجه به مقدمه مذكور، باید بگوییم از آن جا كه عنصر معنایی حدیث با كردار، گفتار و تقریر رسول خدا (ص) گره خورده است، بسیار طبیعی است كه پیدایش حدیث را همزمان با آغاز رسالت آن حضرت بدانیم؛ هر چند به دلیل شرایط زمانی و محدودیت های موجود در دوران سیزده ساله مكه، كم تر می توان نشانی از اهتمام به حدیث یافت؛ زیرا توجه مسلمانان در آغازین روزهای بعثت به آشنایی با اصل رسالت و معارف بنیادین اسلام و چگونگی مقابله با مشركان معطوف بوده است و با هجرت پیامبر (ص) به مدینه و تشكیل حكومت اسلامی، فضای مناسب برای توجه دادن مسلمانان به ارزش حدیث در كنار قرآن فراهم آمد. از این رو، آنچه در تاریخ از اهتمام رسول خدا (ص) و مسلمانان به ثبت و نشر حدیث گزارش شده، بیش تر ناظر به همین دوره است.

اما بعد از رحلت پیامبر (ص) بی مهری ها و مخالفت های زیادی نسبت به حدیث پیامبر (ص) انجام گرفت و با ممانعت خلفا با كتابت حدیث، صدمات جبران ناپذیری به این میراث فرهنگی مسلمانان وارد آمد.

پس از رحلت پيامبر (ص)، متأسفانه اين منبع سرشار اسلامي از سوي گردانندگان‏ دستگاه خلافت مورد بي‏مهري قرار گرفت و حتّي سوزانده شد. اين سياست تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز، يعني اواخر قرن نخست هجري دنبال شد. در نتيجه، فضاي فرهنگي جامعه اسلامي از عطر روح ‏بخش سخنان رسول خدا (ص) و جانشينان آن حضرت تهي گشت.

منع كنندگان از نقل و تدوين حديث براي توجيه سياست خود، گاه مسئله بيم اختلاط احاديث با آيات قرآن، و گاه بيم رها كردن قرآن و اشتغال به غير آن را مطرح مي‏كردند؛ ولي عملكرد و حتي سخنان آنان، بيانگر اين است كه انگيزه اصلي آن ها از منع نقل و كتابت حديث، صرفاً يك انگيزه سياسي بود و مرتبط با مسائل حكومتي مي‏شد.

در مقابل مكتب خلافت، مكتب امامت همواره سعي در نشر احاديث پيامبر (ص) به‏ عنوان ميراثي گران قدر داشت و بر تدوين و كتابت آن براي بهره ‏برداري آيندگان تأكيد مي‏ورزيد. از این رو، تاریخ حدیث شیعه تا عصر رسالت و امامت از اتصال كاملی برخوردار بوده و هیچ حلقه ای از آن نیفتاده است. گرد آورندگان جوامع حدیثی اولیه اهل سنت، احادیث را بر اساس سنت شفاهی فراهم آوردند. در حقیقت، بخاری و مسلم از روی شنیده های روایی كه از طریق اساتید به آن ها منتقل شد، به تدوین صحیحین پرداختند؛ اما گردآورندگان جوامع اولیه حدیثی شیعه، با سنت مكتوب رو به رو بوده اند كه ما آن را به عنوان اصول اربعمأة (چهار صد اصل) می شناسیم و این، از اختصاصات تاریخ حدیث شیعه است. (2)

 

پی نوشت ها:

1. فراهيدي، خليل بن احمد، كتاب العين، قم، نشر هجرت، 1410ق، ج ‏3، ص 177.

2. برای مطالعه بیش تر ر.ك: نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مركز مدیریت حوزه علمیه قم، 1382ش، فصل اول تا چهارم

صفحه‌ها