حديث

روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد
حكمت الهي اقتضا مي‌كند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند.

لطفا روایات مختلفی كه جهت حرام بودن تراشیدن ریش وجود دارد برایم ارسال فرمائید

1- حديث مفضل بن عمر است كه علامه مجلسي آن را در جلد دوم بحارالانوار از كتاب توحيد مفضل نقل مي كند كه امام صادق(ع) پس از بيان حكمت ريش براي مرد و اين كه ريش مرد و زن را از همديگر تميز ميدهد فرمود «اذا كان ذكرا اطلع الشعر في وجهه فكان ذلك علامة الذكر و عز الرجل، يميز به عن حد الصبا و شبه النساء و ان كانت انثي يبقي وجهها خاليا من الشعر لتبقي لها البهجة و النظارة التيتحرك الرجل لما فيه دوام نسله و بقائه»: در صورت مردها مو روئيده مي شود و همين نشانه مرد بودن و عزت مرد است كه به وسيلۀ آن معلوم ميشود كه كودك و زن نيست، ولي در صورت زنها، مو روئيده نميشود، تا زيبائي و طراوتي كه محرك مردها (براي ازدواج) ميشود باقي بماند در نتيجه نسل بشر ادامه و بقاء پيدا كند.

پس حكمت الهي اقتضا ميكند كه اين هيئت و كيفيت مخصوص؛ علامت مردها باشد و انسان را از عهد طفوليت و شباهت به زنان خارج گرداند، ولي نروئيدن ريش در صورت زنان بخاطر مصالحي است. (1)

2- حديثي است كه در كتاب معاني الاخبار نقل شده كه مرحوم صدوق از علي بن غراب نقل ميكند كه امام صادق(ع) فرمود: «حفوا الشوارب و اعفوا اللحي و لا تشبهوا بالمجوس»: شارب (سبيلهاي طويل) خود بچيند و ريش خود را بگذاريد و شبيه مجوس نشويد.

علي بن غراب (راوي اين روايت) از اصحاب امام صادق (ع) است كه مرحوم نجاشي و علامه، او را توثيق كردهاند.

اين روايت صريح است كه شبيه مجوسيان نشويد، در ذيل روايت اين عدم تشبيه علت آورده شده كه: «مجوسيان ريشهاي خود را ميتراشيدند و شاربهاي خود راميگذاردند، اما ما شارب را ميزنيم و ريش را ميگذاريم كه مطابق فطرت است.

روي اين اساس، براي مسلمانان جايز نيست كه همانند مجوس، ريش هاي خود را بتراشند و شاربها را بگذارند. زيرا، چيدن شارب و گذاردن ريش از فطرت ميباشد اين است روش مسلمانان!(2)

- محمد بن محمد بن اشعث كوفي از ابو الحسن موسي بن اسماعيل بن موسي بن جعفر (ع) نقل ميكند كه جد بزرگوارش امام سجاد(ع) از علي(ع) نقل ميكند كه پيامبر(ص) فرمود: حلق اللحية من المثلة و من مثل فعليه لعنة اللّه ؛ (3 )تراشيدن ريش از اقسام «مثله» است، از رحمت خدا دور باشد كسي كه «مثله» كند.

پی نوشت:

1. طبسي نجفي محمد رضا، تراش ريش از نظر اسلام، ترجمه محمدي اشتهاردي، تاريخ نشر، نوبت اول، چاپ قم، ص107.

2. همان، ص 110.

3. همان، ص69.

اطلاعاتی راجع به مصحف فاطمه(سلام الله علیها)
منظور از «مصحف فاطمه (س)، كتاب فاطمه (س) است كه در بعضي از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.

می خواستم اطلاعاتی راجع به مصحف فاطمه(سلام الله علیها) كه امام صادق فرمودند در نزد ماست داشته باشم؟

این مسئله ای است كه از دیرباز موضوع بحث و گفت‏وگوي عالمان و اندیشمندان بوده است.

یك. چیستي مصحف

كلمه «مُصْحَف» اكنون بیش تر به معناي «قرآن» به كار مي‏رود. اما در لغت به معناي مجموعه برگه‏هایي است كه میان دو جلد جمع آوري شده است و امروزه «كتاب» خوانده مي‏شود.(1) بنابراین، منظور از «مصحف فاطمه (س)، كتاب فاطمه (س) است كه در بعضي از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویاني چون «ابي‏بن كعب» وجود كتابي نزد حضرت (س) را تأیید كرده‏اند.(2)

بدین ترتیب سخن كساني مانند «ایجي» در مواقف و «جرجاني» در شرح مواقف و ابو زهره در كتاب «امام صادق (ع)» كه مدعي شده‏اند شیعه به قرآني منسوب به فاطمه (س) كه غیر از قرآن رایج میان مسلمانان است، اعتقاد دارد، نادرست است و در عدم رجوع به روایات شیعه و نیز عدم دقت در معناي مصحف ریشه دارد.(3)

مصحف فاطمه و محتواي آن

درباره ماهیت این مصحف در منابع شیعي روایات فراوان یافت مي‏شود. در این احادیث محتوا حجم، زمان نگارش، كیفیت نگارش مصحف بیان شده است. البته در نگاه ابتدایي اختلافاتي میان این روایات مشاهده شود اما با كمي دقت توجیه مي‏گردد(4) بعضي از روایات مطالب آن را غیر از مطالب قرآن دانسته‏اند.(5) بر اساس شماري از احادیث در این كتاب مطالبي چون وصیت حضرت فاطمه (س)(6) مصیبت‏هاي فرزندان  حضرت (س) در طول زمان(7)، پیشگویي حوادث آینده(8) و تمام پادشاهاني كه بر زمین حكم خواهند(9) راند، نوشته شده است.

دسته‏اي از روایات نیز از اشتمال این مصحف بر تمام احكام حلال و حرام حتي حكم عملي كه موجب نصف شلاق مي‏شود(10)، سخن به میان آورده‏اند.(11) بر اساس بعضي از احادیث، امام صادق (ع) حوادث تاریخي اي چون ظهور زندیقان را پیشگویي كرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا (س) مستند دانسته است.(12)

این روایات با هم ناسازگار نیستند زیرا ممكن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشي از محتواي آن را بیان كرده است.

دو. زمان و كیفیت نگارش

مهم‏ترین مطلب درباره این مصحف، زمان و كیفیت نگارش آن است كه  ارتباط حضرت زهرا (س) با جبرئیل و دیگر فرشتگان الهي در همین جا مطرح مي‏گردد.

در چند روایت، كیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراكرم (ص) مطالب را املا مي‏كرد و حضرت علي (ع) مي‏نوشت.(13)

پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه (س) مي‏توان گفت، آن كتاب نزد حضرت زهرا (س) نگهداري مي‏شد یا حضرت واسطه رسیدن بعضي از مطالب به دست حضرت علي (ع) بوده است.

برخي از روایات نیز مصحف را رهاورد املا و وحي مستقیم خداوند بر حضرت زهرا (س) دانسته‏اند.(14) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اكرم (ص) خداوند فرشته‏اي را نزد حضرت زهرا (س) مي‏فرستاد تا در غم پدر دلداري اش دهد، وي را از مكان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت‏وگو بنشیند. حضرت فاطمه (س) سخنان فرشته را به حضرت علي (ع) منتقل كرد و حضرت (ع) آن ها را به نگارش در آورد.(15) روایتي این فرشته را جبرئیل (ع) معرفي كرده است.(16)

میان این احادیث نیز ناسازگاري وجود ندارد. زیرا مي‏توان گفت خداوند به وسیله فرشته‏اي از فرشتگان خود به نام جبرئیل (س) با حضرت (س) سخن گفته است.(17)(18)

به نظر مي‏رسد در توجیه این ناسازگاري باید گفت، فاطمه زهرا (س) یك مصحف داشت. بخشي از این كتاب را به مطالب دریافتي از پدرش اختصاص داده بود و بخشي دیگر را به مطالب جبرئیل (س).

سه. امكان نزول جبرئیل بر فاطمه (س)

اشكال دیگر روایات دسته اخیر، قطع وحي پس از رسول اكرم (ص) است . مسلمانان معتقدیم پیامبر اكرم (ص) خاتم انبیا بوده، بعد از وفات  حضرت (ص) ارتباط میان زمین و آسمان قطع و وحي منقطع گشته است. بنابراین، چگونه فرشته بر حضرت زهرا (س) نازل مي‏شد و با آن بزرگوار گفت و گو مي‏كرد؟

 طبق آیات قرآني، نزول فرشته الهي و ارتباط خداوند با غیر پیامبران از طریق فرشتگان و وحي امكان‏پذیر است ،چنان كه آیات بسیار از ارتباط فرشته با حضرت مریم (س) سخن مي‏گوید.(19)  خداوند ارتباط خود با مادر حضرت موسي (ع) را وحي مي‏خواند.(20)  وقتي امكان این ارتباط با زناني چون مادر موسي (ع) و حضرت مریم (س) پذیرفته شد، امكان و وقوع آن درباره حضرت فاطمه زهرا (س) كه از سوي پیامبر اكرم (ص) سرور همه زنان در همه زمان‏ها معرفي شده، به طریق اولي پذیرفتني مي‏نماید. منظور از انقطاع وحي و قطع ارتباط زمین و آسمان بعد از پیامبراكرم (ص) قطع ارتباط میان خداوند و فردي به عنوان پیامبر و مأمور ابلاغ است ،نه عدم امكان ارتباط زمینیان با خداوند و فرشتگان. بر اساس روایات شیعه، نوعي ارتباط میان امامان معصوم (ع) و خداوند وجود دارد.(21) در روایات اهل سنت نیز بعضي از افراد «مُحَدَّث» معرفي شده‏اند. «محدّث» یعني كسي كه با فرشتگان الهي نوعي ارتباط دارد و از آن ها حدیث دریافت مي‏كند.(22)

چهار. مصحف نزد چه كسي است؟

روایات شیعه نشان مي‏دهد این مصحف در زمان‏هاي مختلف نزد امامان معصوم (ع) بوده، از امامي به امام دیگر رسیده و جز آن بزرگان كسي بدان دسترسي نداشته است. بر اساس این روایات، امامان با استفاده از آن حوادثي را پیشگویي و احكامي را بیان كرده‏اند.(23)

تذكر كتاب‏هایي كه اخیراً با عنوان «صحیفة الزهرا علیها السلام» منتشر شده،(24) با «مصحف فاطمه (س)» تفاوت دارد زیرا در این كتاب‏ها عمدتاً دعاهاي منسوب به حضرت (س) به چشم مي‏خورد، نه آنچه روایات درباره مصحف فاطمه گفته‏اند. برای اطلاع بیش تر به كتاب مصحف فاطمی،نوشته عبدالله امینی پور،نشر دلیل ما قم مراجعه كنید.

پي‏نوشت‏ ها:

1. حسیني جلالي، سید محمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص 67.

 2. عبود، اسعد، صحیفة الزهرا) س (، ص 85- 65.

3. معروف الحسني، سید هاشم، سیرة الائمة الاثني عشر، ج 1، ص 98 و 99.

4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 84- 83.

 5. همان، ص 38 و 93.

 6. همان، ص 34.

7. همان، ص 14.

8. همان، ص 44.

 9. حسیني جلالي، سیدمحمدرضا، تدوین السنة الشریفه، ص 77.

 10. بحارالانوار، ص 73.

 11. همان.

12. بحارالانوار، ص 44.

13. همان، ص 41 و 42 و 94.

 14. همان، ص 93.

 15. همان، ص 44 و 84.

16. همان، ص 24.

 17. البته میان این روایات و روایت‏هایي كه مصحف را املاي رسول خدا مي‏داند، نوعي ناسازگاري مشاهده مي‏شود. آن روایات زمان نگارش مصحف را دوران حیات پیامبر مي‏داند و این روایات بعد از وفات حضرت. براي رفع این ناسازگاري، راه‏هاي گوناگون ارائه شده است:

 18.  منظور از رسول خدا در روایات دسته اول فرستاده خدا است ،نه پیامبر . بنابراین، مي‏توان بر فرشته‏اي از فرشتگان الهي نیز منطبق شود.( امین،  اعیان الشیعه، ج 1، ص 311.) برخي از دانشمندان در نقد این سخن گفته‏اند: این توجیه نیكو مي‏نماید. اما با موارد استعمال رسول الله ناسازگار است. زیرا رسول الله در متون اسلامي معمولًا به معناي پیامبر خدابه كار مي‏رود، نه مطلق فرستاده خدا.

مي‏توان گفت حضرت فاطمه زهرا دو مصحف داشت. یكي از آن ها ره‏آورد املاي رسول خدا بود و دیگري نتیجه سخنان جبرئیل

با آن بانوي بزرگوار. اشكال این توجیه آن است كه روایات از یك مصحف سخن گفته‏اند، نه دو مصحف.

 19. آل عمران (3)، آیات 42 و 43 و 54.

 20. قصص (28)، آیه 7.

 21. بحارالانوار، ج 26، ص 66 و 79.

22.اعیان الشیعه، ج 1، ص 314 و 513.

 23. بحارالانوار، ص 84- 83.

 24. مانند عبود، اسعد، صحیفه الزهرا و قیومي اصفهاني، جواد، صحیفه الزهرا.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال چقدر معتبر است ؟
كتاب "ثواب الاعمال و عقاب الاعمال" از مجموعه های حدیثی است كه توسط شیخ صدوق جمع آوری شده است.

 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال چقدر معتبر است ؟

كتاب "ثواب الاعمال و عقاب الاعمال" از مجموعه های حدیثی است كه توسط شیخ صدوق جمع آوری شده است. 

شیخ صدوق در كتاب "من لا یحضره الفقیه" در مقام فتوا دادن در احكام است و روایاتی را آنجا می آورد كه به صحیح بودن آنها اعتماد دارد و به قول فقهی و اصولی آن روایات را از حیث سند و متن ، حجت و معتبر می داند گر چه همان روایات ممكن است توسط فقیهی دیگر بعد از بررسی ، نامعتبر برای سند فتوا تشخیص داده شود.

اما در كتاب های دیگرش از جمله در این كتاب در مقام فتوا دادن نیست. بلكه در صدد جمع آوری احادیثی است كه راجع به ثواب یا عقاب اعمال می باشد و چون با توجه به روایات اگر خبری از پیامبر و امامان رسیده باشد و در آن برای انجام  یا ترك عملی وعده ثوابی داده شده باشد و مسلمانی به امید رسیدن به آن ثواب ، آن عمل را مطابق مضمون آن حدیث ، انجام دهد یا ترك كند،  به آن ثواب می رسد. حتی اگر آن خبر از معصوم نباشد.

با توجه به این روایات ، عالمان در احادیث مستند اعمال مستحب و ثواب و عقاب ، دقت و سخت گیری زیاد را لحاظ نكرده و لازم ندانسته اند . با این وجود هر چه به عنوان روایت نقل شده نیز نیاورده اند بلكه سعی كرده اند روایاتی را بیاورند كه از لحاظ سند حداقلی از اعتبار را داشته باشند و از لحاظ متن تعارض با اصول قرآن و سنت نداشته باشند.

بنا بر این شیخ صدوق كه یك محدث زبر دست بوده ، در این كتاب روایات مربوط به ثواب و عقاب را كه با توجه به شناخت و مذاق حدیثی ایشان معتبر  نموده را آورده است و عالمان اسلام هم به صدق و صفا و شناخت ایشان در این زمینه اعتراف دارند.

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟
دعایی كه در صورت وجود مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟

دعایی كه  در صورت وجود  مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا  ، خواسته و حاجت خود را با خدا در میان می گذارد. خدا هم دعای چنین محتاج درمانده و تقاضاگری را رد نمی كند.

 دعاها را باید با اعتقاد و با اخلاص و با امید به اجابت خواند. نمی توان دعایی معرفی كرد كه هر كس در هر جا و هر زمان آن را بخواند ، حتما اجابت شود. اجابت شدن دعا قاعده و قانون دارد . الفاظ دعاها فقط یكی از عوامل هستند. عوامل فراوان دیگر باید جمع شود تا اجابت حاصل گردد.

كسی كه دعا می خواند و برای رفع گرفتاری اش از خدا در لفظ تقاضا می كند، ولی در اعتقاد و در  دل خود ، امیدش به غیر خداست، دعا خواندنش ظاهری و صوری است.

كسی كه دعا می خواند ، ولی قبل و بعد از دعا با خدا ارتباطی ندارد؛ بندگی نكرده و توبه هم نمی كند ؛ بنا ندارد بندگی بكند، به خیال خودش می خواهد گنج بدون رنج ببرد ، معلوم است كه خیال خام است.

كسی كه راه های برآورده شدن حاجتش را كه روشن و آشكار است، با امید و توكل بر خدا نرفته و می خواهد با دعا میانبر بزند و بدون هزینه به مقصد برسد، معلوم است كه به نتیجه نمی رسد زیرا خدا می خواهد از طریق اسباب اقدام شود .  در عرض آن به خدا هم توسل شود و اثر اسباب را از خدا بداند، نه این كه اسباب را به كنار نهد .

بنابراین، دعاها اگر با رعایت آداب و شرایط و رفع موانع و با  نیت خالص و با قلب شكسته خوانده شود ، دعا كننده وظیفه خود را انجام داده و به نتیجه رسیدن را از خدا بخواهد، امید اجابت است، مگر آن كه  خدا خیر او را در برآورده نشدن تقاضای بنده اش، ببیند. در عوض آن، بهتر از تقاضای بنده به او خواهد داد.

اجابت دعا نیز صرفاً به معنای برآورده شدن همان خواسته نیست، بلكه اجابت، توجه لطف و عنایت خدا به بنده است كه در صورت مصلحت همان خواسته داده می شود . در غیر آن صورت، بهتر از آن در دنیا یا آخرت نصیب او خواهد شد.

توصیه می كینم بیش از این كه دنبال دعا بگردید، دنبال حال و وضع  دعا  كننده و نوع و نحوه رابطه اش با  خدا باشید كه مهم و اساسی همین است.

موفق باشید.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟
مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟ ( " الربا رباان ربا یوكل و ربا لا یوكل" ربا دو نوع است؛ ربای حلال و ربای حرام. ربای حلال عبارتست از هدیه ای كه به خاطر اجر و پاداش اخروی به كسی بدهی و آیه ی 39 سوره ی مباركه روم نیز به همین مطلب اشاره ای دارد.) لطفا توضیحی بدهید

               مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

علي بن ابراهيم قمي از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه ربا دو قسم است: يكي حلال و ديگري حرام. رباي حلال آن است كه شخص به برادر دینی خود قرض مي‏دهد به طمع آن كه زياد كند و عوض دهد او را به زيادتر از آنچه گرفته بدون شرطي بين آن ها، پس اگر عطا كند او را زيادتر از آنچه گرفته (بدون شرط) پس آن زیاده حلال است براي او نزد خدا  در قرضی كه داده  ثوابی نوشته نخواهد شد و هو قوله: «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ». و اما رباي حرام آن است كه شخص‏ قرض دهد و شرط كند زيادتي را، پس آن حرام است. (1)

و اما آن چه در روایت وارده نقل شده است:

 «انِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأَمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهُوَ هَدِيَّتُكَ إِلَي الرَّجُلِ تُرِيدُ الثَّوَابَ أَفْضَلَ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-" وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ" وَ أَمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ أَنْ يَدْفَعَ الرَّجُلُ إِلَي الرَّجُلِ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ عَلَي أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فَهَذَا الرِّبَا الَّذِي نَهَي اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ...»؛ (2) ناظر به مورد سوال است.

در عین حال موضوع ربا و نیز تفاسیر مربوط به آن در كتاب خدا به شكل مبسوطی مورد بررسی قرار گرفته است.

 بعضی از مفسرین در باره اقسام ربا اعم از حلال و حرام نوشته اند:

ربا دارای سه قسم است:  

قسم اول اين كه:

 قرض بدهد و شرط زياده بكند، چنین ربایی حرام بلكه جنگ با خدا و رسول است؛ چنانچه خدای متعال فرمود: "الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا ». (3)

قسم دوم اين كه:

 قرض بدهد، ولي شرط زياده نكند؛ ولی با این  طمع باشد كه در موقع اداء شخص مديون زيادتر رد كند يا هديه و تحفه بدهد به اميد آن كه طرف مقابل بيشتر و بهتر به او رد كند؛ مثل این كه  به مسافرينی كه از سفر بر می گردند، چشم روشني بدهند به طمع گرفتن سوغات و امثال آن، اين گونه ربا خواهی حرام نيست، ولي اجر و ثواب ندارد و  آيه (آیه مورد سوال) "وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ"؛ (4) ناظر به این قسم است.

 قسم سوم اين كه:

 مالی به قصد اخلاص و  خالصا لوجه اللَّه می دهد، مثل زكوات و اخماس و صدقات و صله ارحام و بذل في سبيل اللَّه به اميد اين كه خداوند به او چند برابر اعطا كند، چنین شخص و یا اشخاصی مخاطب این آیه شریفه اند:

"وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ باضعاف مضاعف ( 5) و "مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ". (6) 

 نتیجه می گیریم كه:

 ربای حلال آن است كه : به شخصی هدیه و مالی بدهد بدون آن كه برای بازگشت آن شرط زیاده كرده باشد، ولی در دل این نیت را داشته باشد كه آن شخص آن مال را با زیاده برگرداند، در این صورت چنین شخصی بابت هدیه و یا قرضی كه داده هیچ پاداشی نمی برد و ربای حرام آن است كه در ابتدا  قرضی كه می دهد نسبت به بازگشت آن شرط زیاده كند كه این ربا ربای حرام و مورد نهی خدا و رسولش است.

در عین حال تفاسیر در مورد این آیه و آیات مشابه و روایات، بنا به فهم و برداشت، مختلف ولی در نهایت خیلی از هم دور نبوده و تقریبا مشابه هم اند كه نقل موارد آن موجب طولانی شدن پاسخ می شود و بهتر است به تفاسیر مربوطه مراجعه شود.

پی نوشت ها:

1. حسيني شاه عبدالعظيمي ،حسين بن احمد،تفسير اثنا عشري، تهران، انتشارات  ميقات‏ سال 1363 ، ج‏10، ص 304 .

2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه‏ ، قم، انتشارات جامعه،مدرسین،  ج‏3، ص 286 .

3. بقره (2) آيه 275 .

4. روم (30) آیه 39 .

5. همان.

6. بقره (2) آيه 261.

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام
در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند»

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام كه مي فرمايند اگر جاهلان ساكت مي شدند اختلاف برچيده مي شد چيست؟

در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند» روشن است كه در بسياري از مسائل مردم عوام از برگزيدگان  خود تبعيت مي كنند. زيرا يا  تخصص در تشخيص حق از باطل را ندارند و يا تعصب نسبت به بزرگان خود مانع تشخيص آنها مي گردد. حال اگر اين برگزيدگان در مسئله اي كه خود نيز تخصص و علم و آگاهي ندارند و يا علم و آگاهي دارند ولي به صورت عمدي بر خلاف آن اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در تشخيص حق از باطل مي گردند.

به عبارت ديگر هنگامي كه متخصصان در فن اظهار نظر كنند و از سوي ديگر افرادي كه متخصص نيستند. ولي تاثيرگذار در جامعه هستند نيز بر خلاف نظر متخصصان اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در جامعه مي گردنند. زيرا عده اي نظر متخصصان را مي پذيرند و عده اي ديگر از مردم به بزرگاني كه سخن آنان تاثيرگذار است مراجعه مي كنند و لذا در جامعه اختلاف پديد مي آيد و منشأ اين اختلاف، اظهار نظر فرد جاهل است و لذا اگر اين شخص ساكت مي ماند اينگونه اختلاف در جامعه رخ نمي داد.

از جمله مصاديق بارز اين سخن حضرت علي (ع) كساني هستند كه در عصر ائمه (عليهم السلام) و در عرض ائمه اقدام به صدور فتوا مي كردند و بجاي اينكه مردم را به ائمه معصومين (عليهم السلام) ارجاع دهند  خودشان اقدام به صدور فتوا مي كردند و چه جنگ ها و خونريزي ها و چه كجرويهايي كه به سبب فتواي همين جاهلان در عصر ائمه و در عصر حاضر پديد مي آيد چنانكه خوارج زمان حضرت علي (ع) نيز در داستان جنگ صفين به جاي تبعيت از امام زمان خود از ظن و گمان خود پيروي كردند و تا آنجا پيش رفتند كه با صدور فتواي كفر، علي (ع) مظهر توحيد و يكتاپرستي را به اتهام كفر به شهادت رساندند.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏75، ص81

ن را از رفتن به مسجد باز نداريد وهنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند
در برخي كتب روايي اهل سنت « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

اين سخن از كيست؟ زنان را از رفتن به مسجد باز نداريد و بايد هنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند؟

سخن مذكور از رسول خدا (ص) نقل شده است.

در برخي كتب روايي اهل سنت نقل شده كه:« إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَكُمُ امْرَأَتُهُ إِلَي الْمَسْجِدِ فَلَا يَمْنَعْهَا»(1)

 « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»

در حديث ديگري مي خوانيم:« إذا شَهِدَت إحداكُنَّ المسجد فلا تَمَسَّ طِيبا »(2)

«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

پي نوشت ها:

1. نيشابوري قشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي تا، ج1، ص 326.

2. همان، ص 328.

علت تقدس حجرالاسود
حجر الاسود چون منسوب به خداست ، مقدس است.

علت تقدس حجرالاسود چیست؟

قداست ذاتي فقط از خداست كه حق مطلق و قدوس است . غير خدا اگر قداستي دارد، از خدا گرفته است. هر چه كه منسوب به خدا باشد ، از خدا كه قداست مطلق است، كسب قداست مي كند . كعبه مقدس است، چون "بيت الله و خانه خدا" است . پيامبر مقدس است چون "عبدالله و رسول الله و حبيب الله" است . امامان مقدس اند ، چون "ولي الله" مي باشند.  عبادات مقدس اند ، چون رساننده به مقدس مطلق و خداي بزرگ هستند و...

حجر الاسود هم چون منسوب به خداست ، مقدس است.

در جواب سؤال قبل آمد كه اين حجر ملكي بوده كه مواثيق بندگان را در خود دارد . خدا او را به اين صورت گردانده و در اين مكان قرار داده تا بندگان نزد او آيند . بر ميثاق پذيرش ربوبيت خدا و بندگي خود و رسالت خاتم انبيا و وصايت و ولايت اوصياي ايشان شهادت دهند و تجديد عهد نمايند و بدين جهت مقدس است.

نقل شده  خليفه دوم بر حجر عبور كرد و خطاب به او گفت :

اي سنگ ، به خدا قسم  ما مي دانيم  كه تو سنگي هستي كه نفع و ضرري نمي رساني و  چون ديديم رسول خدا تو را دوست مي داشت ، از اين رو تو را دوست مي داريم .

امام علي در انكار سخن او گفت : اي پسر خطاب! چگونه (نفع و ضرر نمي رساند) ؟ به خدا قسم !او(حقيقت و وجود ملكوتي آن ) در قيامت برانگيخته مي شود ،در حالي كه زبان و دو لب دارد . براي كساني كه به ميثاق بندگي عمل كرده اند ، شهادت مي دهد . او دست خدا بر روي زمين است كه بندگان به واسطه او با خدا بيعت مي كنند . (1)

بنا بر روايت دیگر ، فردي يهودي با امام علي محاجه و بحث مي كرد و از اولين سنگي  كه بر زمين نهاده شده است ، پرسيد. امام  فرمود: گمان و ادعاي يهود اين است كه "صخره بيت المقدس" مي باشد ،ولي دروغ مي گويند و آن حجر الاسود است كه با آدم از بهشت فرود آمد . آدم او را در ركن كعبه نهاد  .مردم موظفند آن را لمس كنند و ببوسند و با او عهد و پيمان بين خود و خدا را تجديد كنند .(2)

پي نوشت ها:

1. صدوق ،  علل الشرائع ،  نجف ، مكتبه حيدريه ، 1386 ق ،  ج 2 ، ص 426.

2. صدوق ، كمال الدين  ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1405 ق ، ص 295.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه
گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه" یعنی چه؟

با تشكر از ارتباط تان با اين مركز.

واژه ولی ، مولی ، و اولی ، و امثال این ها از ماده : و، ل، ی ، اشتقاق یافته ، از پر استعمال ترین واژه های قرآن كریم است كه به صورت های مختلف به كار رفته است .

معنای ولی و مولا همچنان كه لغت شناسان ازجمله ابن اثير (1)،صاحب صحاح اللغة (2)،صاحب مقاييس (3) و

راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد، یعنی اگر دو چیز چنان به هم متصل باشند كه هیچ چیز دیگر در میان آن ها نباشد، ولی گفته می شود .

اگر چند نفر پهلوی هم نشسته با شند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان كنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است  (ویلیه عمرو ، و یلی عمرا و بكر ) یعنی بدون فاصله در كنار زید عمرو نشسته است .در كنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بكر نشسته است. به همین خاطر اگر ولی،یا مولا  به معانی دیگر هم استعمال شده، از جمله قرب و نزدیكی مكانی و معنوی ، دوستی ،یاری و كمك ، تصدی امر،و تسلط ، یك نحوه اتصال  بین شان وجود دارد كه در حقیقت به یك معنای اصلی برمی گردد .

 معنای اصلی ولی و مولی در لغت :تصدی و صاحب اختیار یك كار است . این دو كلمه به یك معنا است كه گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی اسم مفعولی (4) از این رو كلمه ولی در حدیث معروف پیامبر (ص) كه در غدیر خم فرموده ،به معنای صاحب اختیار و ولایت و سرپرستی است:

فمن كنت مولاه فعلي مولاه‏ ، هر كس من مولا و صاحب اختیار و رهبر او هستم ،علی مولا و صاحب اختیار و رهبر اوست .

 اين سخن را سه بار و به گفته بعضي از راويان حديث،چهار بار تكرار كرد . دنبال آن سر به سوي آسمان برداشت و عرض كرد:

خداوندا! دوستان او را دوست بدار . دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد. مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد. يارانش را ياري كن. آن ها را كه ترك ياريش كنند، از ياري خويش محروم ساز.حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن. (5) ولی  در حدیث پیامبر (ص) را بیش تر مفسران شیعه و سنی به معنی صاحب اختیار گرفته اند . 

پی نوشت ها :

1-  النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.

2-الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.

3- مجمع مقاییس اللغه ماده ، ولی ،ج6 ،ص 141 .

4-المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها . 

5- تفسیر نمونه ،ج 5 ،ص 11.

متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟
كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي

متن كامل حدیث غدیر شرح با سلام متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟ اگه ممكن هست لطفا برام بفرستید با تشكر

می توانید از كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي    

 انتشار: موسسه تحقيقاتي فرهنگي جليل تاریخ انتشار: 1374 استفاده نمایید.

صفحه‌ها