حديث

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟
دعایی كه در صورت وجود مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا

برای رفع سریع حاجت چه دعایی را بیشنهاد می كنید؟

دعایی كه  در صورت وجود  مصلحت ، حتما اجابت می شود، دعای فرد مضطر و درمانده واقعی است كه از همه جا مایوس شده ، با رعایت آداب و شرایط دعا  ، خواسته و حاجت خود را با خدا در میان می گذارد. خدا هم دعای چنین محتاج درمانده و تقاضاگری را رد نمی كند.

 دعاها را باید با اعتقاد و با اخلاص و با امید به اجابت خواند. نمی توان دعایی معرفی كرد كه هر كس در هر جا و هر زمان آن را بخواند ، حتما اجابت شود. اجابت شدن دعا قاعده و قانون دارد . الفاظ دعاها فقط یكی از عوامل هستند. عوامل فراوان دیگر باید جمع شود تا اجابت حاصل گردد.

كسی كه دعا می خواند و برای رفع گرفتاری اش از خدا در لفظ تقاضا می كند، ولی در اعتقاد و در  دل خود ، امیدش به غیر خداست، دعا خواندنش ظاهری و صوری است.

كسی كه دعا می خواند ، ولی قبل و بعد از دعا با خدا ارتباطی ندارد؛ بندگی نكرده و توبه هم نمی كند ؛ بنا ندارد بندگی بكند، به خیال خودش می خواهد گنج بدون رنج ببرد ، معلوم است كه خیال خام است.

كسی كه راه های برآورده شدن حاجتش را كه روشن و آشكار است، با امید و توكل بر خدا نرفته و می خواهد با دعا میانبر بزند و بدون هزینه به مقصد برسد، معلوم است كه به نتیجه نمی رسد زیرا خدا می خواهد از طریق اسباب اقدام شود .  در عرض آن به خدا هم توسل شود و اثر اسباب را از خدا بداند، نه این كه اسباب را به كنار نهد .

بنابراین، دعاها اگر با رعایت آداب و شرایط و رفع موانع و با  نیت خالص و با قلب شكسته خوانده شود ، دعا كننده وظیفه خود را انجام داده و به نتیجه رسیدن را از خدا بخواهد، امید اجابت است، مگر آن كه  خدا خیر او را در برآورده نشدن تقاضای بنده اش، ببیند. در عوض آن، بهتر از تقاضای بنده به او خواهد داد.

اجابت دعا نیز صرفاً به معنای برآورده شدن همان خواسته نیست، بلكه اجابت، توجه لطف و عنایت خدا به بنده است كه در صورت مصلحت همان خواسته داده می شود . در غیر آن صورت، بهتر از آن در دنیا یا آخرت نصیب او خواهد شد.

توصیه می كینم بیش از این كه دنبال دعا بگردید، دنبال حال و وضع  دعا  كننده و نوع و نحوه رابطه اش با  خدا باشید كه مهم و اساسی همین است.

موفق باشید.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟
مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

منظور از ربای حلال در این روایت چیست؟ ( " الربا رباان ربا یوكل و ربا لا یوكل" ربا دو نوع است؛ ربای حلال و ربای حرام. ربای حلال عبارتست از هدیه ای كه به خاطر اجر و پاداش اخروی به كسی بدهی و آیه ی 39 سوره ی مباركه روم نیز به همین مطلب اشاره ای دارد.) لطفا توضیحی بدهید

               مطابق با آن چه در آیات و روایات آمده، معانی مختلف اما تقریبا همسویی در مورد ربا و اقسام آن بیان شده است.

علي بن ابراهيم قمي از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه ربا دو قسم است: يكي حلال و ديگري حرام. رباي حلال آن است كه شخص به برادر دینی خود قرض مي‏دهد به طمع آن كه زياد كند و عوض دهد او را به زيادتر از آنچه گرفته بدون شرطي بين آن ها، پس اگر عطا كند او را زيادتر از آنچه گرفته (بدون شرط) پس آن زیاده حلال است براي او نزد خدا  در قرضی كه داده  ثوابی نوشته نخواهد شد و هو قوله: «فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ». و اما رباي حرام آن است كه شخص‏ قرض دهد و شرط كند زيادتي را، پس آن حرام است. (1)

و اما آن چه در روایت وارده نقل شده است:

 «انِ رِبًا يُؤْكَلُ وَ رِبًا لَا يُؤْكَلُ فَأَمَّا الَّذِي يُؤْكَلُ فَهُوَ هَدِيَّتُكَ إِلَي الرَّجُلِ تُرِيدُ الثَّوَابَ أَفْضَلَ مِنْهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ-" وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ" وَ أَمَّا الَّذِي لَا يُؤْكَلُ فَهُوَ أَنْ يَدْفَعَ الرَّجُلُ إِلَي الرَّجُلِ عَشَرَةَ دَرَاهِمَ عَلَي أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهِ أَكْثَرَ مِنْهَا فَهَذَا الرِّبَا الَّذِي نَهَي اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ...»؛ (2) ناظر به مورد سوال است.

در عین حال موضوع ربا و نیز تفاسیر مربوط به آن در كتاب خدا به شكل مبسوطی مورد بررسی قرار گرفته است.

 بعضی از مفسرین در باره اقسام ربا اعم از حلال و حرام نوشته اند:

ربا دارای سه قسم است:  

قسم اول اين كه:

 قرض بدهد و شرط زياده بكند، چنین ربایی حرام بلكه جنگ با خدا و رسول است؛ چنانچه خدای متعال فرمود: "الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا ». (3)

قسم دوم اين كه:

 قرض بدهد، ولي شرط زياده نكند؛ ولی با این  طمع باشد كه در موقع اداء شخص مديون زيادتر رد كند يا هديه و تحفه بدهد به اميد آن كه طرف مقابل بيشتر و بهتر به او رد كند؛ مثل این كه  به مسافرينی كه از سفر بر می گردند، چشم روشني بدهند به طمع گرفتن سوغات و امثال آن، اين گونه ربا خواهی حرام نيست، ولي اجر و ثواب ندارد و  آيه (آیه مورد سوال) "وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ"؛ (4) ناظر به این قسم است.

 قسم سوم اين كه:

 مالی به قصد اخلاص و  خالصا لوجه اللَّه می دهد، مثل زكوات و اخماس و صدقات و صله ارحام و بذل في سبيل اللَّه به اميد اين كه خداوند به او چند برابر اعطا كند، چنین شخص و یا اشخاصی مخاطب این آیه شریفه اند:

"وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ باضعاف مضاعف ( 5) و "مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ". (6) 

 نتیجه می گیریم كه:

 ربای حلال آن است كه : به شخصی هدیه و مالی بدهد بدون آن كه برای بازگشت آن شرط زیاده كرده باشد، ولی در دل این نیت را داشته باشد كه آن شخص آن مال را با زیاده برگرداند، در این صورت چنین شخصی بابت هدیه و یا قرضی كه داده هیچ پاداشی نمی برد و ربای حرام آن است كه در ابتدا  قرضی كه می دهد نسبت به بازگشت آن شرط زیاده كند كه این ربا ربای حرام و مورد نهی خدا و رسولش است.

در عین حال تفاسیر در مورد این آیه و آیات مشابه و روایات، بنا به فهم و برداشت، مختلف ولی در نهایت خیلی از هم دور نبوده و تقریبا مشابه هم اند كه نقل موارد آن موجب طولانی شدن پاسخ می شود و بهتر است به تفاسیر مربوطه مراجعه شود.

پی نوشت ها:

1. حسيني شاه عبدالعظيمي ،حسين بن احمد،تفسير اثنا عشري، تهران، انتشارات  ميقات‏ سال 1363 ، ج‏10، ص 304 .

2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه‏ ، قم، انتشارات جامعه،مدرسین،  ج‏3، ص 286 .

3. بقره (2) آيه 275 .

4. روم (30) آیه 39 .

5. همان.

6. بقره (2) آيه 261.

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام
در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند»

مصاديق اين سخن از امام علي عليه السلام كه مي فرمايند اگر جاهلان ساكت مي شدند اختلاف برچيده مي شد چيست؟

در روايت مذكور آمده كه:« لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ»(1) « اگر جاهل سكوت اختيار كند. مردم عوام اختلاف پيدا نمي كنند» روشن است كه در بسياري از مسائل مردم عوام از برگزيدگان  خود تبعيت مي كنند. زيرا يا  تخصص در تشخيص حق از باطل را ندارند و يا تعصب نسبت به بزرگان خود مانع تشخيص آنها مي گردد. حال اگر اين برگزيدگان در مسئله اي كه خود نيز تخصص و علم و آگاهي ندارند و يا علم و آگاهي دارند ولي به صورت عمدي بر خلاف آن اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در تشخيص حق از باطل مي گردند.

به عبارت ديگر هنگامي كه متخصصان در فن اظهار نظر كنند و از سوي ديگر افرادي كه متخصص نيستند. ولي تاثيرگذار در جامعه هستند نيز بر خلاف نظر متخصصان اظهار نظر كنند موجب بروز اختلاف در جامعه مي گردنند. زيرا عده اي نظر متخصصان را مي پذيرند و عده اي ديگر از مردم به بزرگاني كه سخن آنان تاثيرگذار است مراجعه مي كنند و لذا در جامعه اختلاف پديد مي آيد و منشأ اين اختلاف، اظهار نظر فرد جاهل است و لذا اگر اين شخص ساكت مي ماند اينگونه اختلاف در جامعه رخ نمي داد.

از جمله مصاديق بارز اين سخن حضرت علي (ع) كساني هستند كه در عصر ائمه (عليهم السلام) و در عرض ائمه اقدام به صدور فتوا مي كردند و بجاي اينكه مردم را به ائمه معصومين (عليهم السلام) ارجاع دهند  خودشان اقدام به صدور فتوا مي كردند و چه جنگ ها و خونريزي ها و چه كجرويهايي كه به سبب فتواي همين جاهلان در عصر ائمه و در عصر حاضر پديد مي آيد چنانكه خوارج زمان حضرت علي (ع) نيز در داستان جنگ صفين به جاي تبعيت از امام زمان خود از ظن و گمان خود پيروي كردند و تا آنجا پيش رفتند كه با صدور فتواي كفر، علي (ع) مظهر توحيد و يكتاپرستي را به اتهام كفر به شهادت رساندند.

پي نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏75، ص81

ن را از رفتن به مسجد باز نداريد وهنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند
در برخي كتب روايي اهل سنت « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

اين سخن از كيست؟ زنان را از رفتن به مسجد باز نداريد و بايد هنگام بيرون رفتن بوي خوش بكار نبرند؟

سخن مذكور از رسول خدا (ص) نقل شده است.

در برخي كتب روايي اهل سنت نقل شده كه:« إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَكُمُ امْرَأَتُهُ إِلَي الْمَسْجِدِ فَلَا يَمْنَعْهَا»(1)

 « هرگاه همسر يكي از شما براي رفتن به مسجد اذن خواست مانع نشويد.»

در حديث ديگري مي خوانيم:« إذا شَهِدَت إحداكُنَّ المسجد فلا تَمَسَّ طِيبا »(2)

«هرگاه يكي از زنان در مسجد حاضر شد، بوي خوش به كار نَبَرد.»

پي نوشت ها:

1. نيشابوري قشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، بيروت، دار إحياء التراث العربي، بي تا، ج1، ص 326.

2. همان، ص 328.

علت تقدس حجرالاسود
حجر الاسود چون منسوب به خداست ، مقدس است.

علت تقدس حجرالاسود چیست؟

قداست ذاتي فقط از خداست كه حق مطلق و قدوس است . غير خدا اگر قداستي دارد، از خدا گرفته است. هر چه كه منسوب به خدا باشد ، از خدا كه قداست مطلق است، كسب قداست مي كند . كعبه مقدس است، چون "بيت الله و خانه خدا" است . پيامبر مقدس است چون "عبدالله و رسول الله و حبيب الله" است . امامان مقدس اند ، چون "ولي الله" مي باشند.  عبادات مقدس اند ، چون رساننده به مقدس مطلق و خداي بزرگ هستند و...

حجر الاسود هم چون منسوب به خداست ، مقدس است.

در جواب سؤال قبل آمد كه اين حجر ملكي بوده كه مواثيق بندگان را در خود دارد . خدا او را به اين صورت گردانده و در اين مكان قرار داده تا بندگان نزد او آيند . بر ميثاق پذيرش ربوبيت خدا و بندگي خود و رسالت خاتم انبيا و وصايت و ولايت اوصياي ايشان شهادت دهند و تجديد عهد نمايند و بدين جهت مقدس است.

نقل شده  خليفه دوم بر حجر عبور كرد و خطاب به او گفت :

اي سنگ ، به خدا قسم  ما مي دانيم  كه تو سنگي هستي كه نفع و ضرري نمي رساني و  چون ديديم رسول خدا تو را دوست مي داشت ، از اين رو تو را دوست مي داريم .

امام علي در انكار سخن او گفت : اي پسر خطاب! چگونه (نفع و ضرر نمي رساند) ؟ به خدا قسم !او(حقيقت و وجود ملكوتي آن ) در قيامت برانگيخته مي شود ،در حالي كه زبان و دو لب دارد . براي كساني كه به ميثاق بندگي عمل كرده اند ، شهادت مي دهد . او دست خدا بر روي زمين است كه بندگان به واسطه او با خدا بيعت مي كنند . (1)

بنا بر روايت دیگر ، فردي يهودي با امام علي محاجه و بحث مي كرد و از اولين سنگي  كه بر زمين نهاده شده است ، پرسيد. امام  فرمود: گمان و ادعاي يهود اين است كه "صخره بيت المقدس" مي باشد ،ولي دروغ مي گويند و آن حجر الاسود است كه با آدم از بهشت فرود آمد . آدم او را در ركن كعبه نهاد  .مردم موظفند آن را لمس كنند و ببوسند و با او عهد و پيمان بين خود و خدا را تجديد كنند .(2)

پي نوشت ها:

1. صدوق ،  علل الشرائع ،  نجف ، مكتبه حيدريه ، 1386 ق ،  ج 2 ، ص 426.

2. صدوق ، كمال الدين  ، قم ، انتشارات اسلامي ، 1405 ق ، ص 295.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه
گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد.

معنای كلمه مولا در لغت و قرآن و در عبارت "من كنت مولاه و هذا علی مولاه" یعنی چه؟

با تشكر از ارتباط تان با اين مركز.

واژه ولی ، مولی ، و اولی ، و امثال این ها از ماده : و، ل، ی ، اشتقاق یافته ، از پر استعمال ترین واژه های قرآن كریم است كه به صورت های مختلف به كار رفته است .

معنای ولی و مولا همچنان كه لغت شناسان ازجمله ابن اثير (1)،صاحب صحاح اللغة (2)،صاحب مقاييس (3) و

راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در كنار چیزی دیگر است، به نحوی كه فاصله ای در كار نباشد، یعنی اگر دو چیز چنان به هم متصل باشند كه هیچ چیز دیگر در میان آن ها نباشد، ولی گفته می شود .

اگر چند نفر پهلوی هم نشسته با شند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان كنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است  (ویلیه عمرو ، و یلی عمرا و بكر ) یعنی بدون فاصله در كنار زید عمرو نشسته است .در كنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بكر نشسته است. به همین خاطر اگر ولی،یا مولا  به معانی دیگر هم استعمال شده، از جمله قرب و نزدیكی مكانی و معنوی ، دوستی ،یاری و كمك ، تصدی امر،و تسلط ، یك نحوه اتصال  بین شان وجود دارد كه در حقیقت به یك معنای اصلی برمی گردد .

 معنای اصلی ولی و مولی در لغت :تصدی و صاحب اختیار یك كار است . این دو كلمه به یك معنا است كه گاهی مفهوم اسم فاعلی دارد و گاهی اسم مفعولی (4) از این رو كلمه ولی در حدیث معروف پیامبر (ص) كه در غدیر خم فرموده ،به معنای صاحب اختیار و ولایت و سرپرستی است:

فمن كنت مولاه فعلي مولاه‏ ، هر كس من مولا و صاحب اختیار و رهبر او هستم ،علی مولا و صاحب اختیار و رهبر اوست .

 اين سخن را سه بار و به گفته بعضي از راويان حديث،چهار بار تكرار كرد . دنبال آن سر به سوي آسمان برداشت و عرض كرد:

خداوندا! دوستان او را دوست بدار . دشمنان او را دشمن بدار. محبوب بدار آن كس كه او را محبوب دارد. مبغوض بدار آن كس كه او را مبغوض دارد. يارانش را ياري كن. آن ها را كه ترك ياريش كنند، از ياري خويش محروم ساز.حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مكن. (5) ولی  در حدیث پیامبر (ص) را بیش تر مفسران شیعه و سنی به معنی صاحب اختیار گرفته اند . 

پی نوشت ها :

1-  النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.

2-الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.

3- مجمع مقاییس اللغه ماده ، ولی ،ج6 ،ص 141 .

4-المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها . 

5- تفسیر نمونه ،ج 5 ،ص 11.

متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟
كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي

متن كامل حدیث غدیر شرح با سلام متن كامل خطبه غدیر با منبع مطمئن رو از كجا میتونم تهیه كنم؟ اگه ممكن هست لطفا برام بفرستید با تشكر

می توانید از كتاب شرح و تفسير خطبه پيامبر اكرم در غدير خم نوشته استاد محمد تقوي نقوي    

 انتشار: موسسه تحقيقاتي فرهنگي جليل تاریخ انتشار: 1374 استفاده نمایید.

آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!
آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است.

چرا در بعضی روایات آمده كه امام حسن و امام حسین باهم دعوا میكردند یا دربچگی ائمه بازی می كرده اند؟ آیا دعوا و بازی بچگانه در شاّن ائمه هست؟!!

در روايات چيزي تحت عنوان دعوا يا درگيري بين امام حسن و امام حسين عليهما السلام وارد نشده است. آنچه كه در روايات آمده، تنها كشتي گرفتن و يا بعضي رقابت ها و بازي هاي كودكانه است. (1)اما به هر حال سوال شما به جاي خود باقي است كه در شان ائمه است كه در كودكي مشغول بازي و اعمال بچه گانه باشند؟

 امام با آن كه داراي جايگاهي ممتاز در عالم آفرينش است اما مانند ما بشر بوده و اكثر احتياجات انساني را دارا مي باشد. آن ها مثل ما گرسنه و تشنه مي شدند و نياز به غذا و آب داشتند؛ مثل ما داراي جراحت بدني مي شدند . همانند ما نياز به خواب و استراحت داشتند. در قرآن خداوند به حضرت رسول (ص) امر مي كند كه به مردم بگويد كه من هم مثل شما انسان هستم . به من نگاه

فرا بشري نداشته باشيد: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحي‏ إِلَي ؛ بگو: من فقط بشري هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحي مي‏شود. (2)

 حضرت رسول اكرم (ص) نيز مي فرمايند: من مانند شما انسان هستم....(3)

حتما قبول داريد كه بازي جزئي از وجود هر كودكي است . تمام كودكان اين ویژگی را كم و بيش درون خود دارند. پيامبر و ائمه نيز به جهت اين كه در اين گونه امور مانند ما انسان هستند، در زمان كودكي خود به كارها و بازي هاي بچه گانه مي پرداختند اما نه به صورتي كه به جايگاه اين مقام خدشه اي وارد شود و يا منجر به عمل گناه شده و يا از چشم مردم بیافتند. مثلا حضرت رسول اكرم (ص) با آن كه مانند بچه هاي ديگر به صحرا براي بازي مي رفتند اما هيچ گاه دامن لباس خود را بالا نمي زدند تا شرمگاه ايشان مشخص شود. آن ها همانند يك انسان عادي زندگي روزانه خود را داشتند . در عين حال با توجه به مقامي كه داشتند ،در مسير ترويج اسلام و اصلاح جامعه قدم برمي داشتند.

 

 پي نوشت ها:

1. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج37ص76.

2. كهف(18) آيه110.

3. كليني، محمد بن يعقوب، الكافی، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365ه.ش، ج5 ص568.

استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری
روایتی را كه از ما خواستید به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم

لطفاً درباره این روایت هم كه در این مورد( استفاده از مواد و داروهای حرام مانند شراب ، برای معالجه بیماری ) است ، توضیح دهید.البّته چون اصل روایت در خاطرم نیست ، مضمون آنرا بیان می كنم . روزی شخصی نزد امام صادق(ع) آمد{اگر اشتباه نكنم ، امام صادق(ع) بودند}و گفت:اگر برای علاج فلان بیماری از شراب استفاده كنم ، چه حكمی دارد؟امام (ع)در جواب می فرمایند:نباید مصرف كنی ؛ زیرا خداوند شفای هیچ بیماری را در حرام قرار نداده است ...حتی یك ذره هم نباید مصرف شود ... و سپس امام(ع) از عقوبت آن عمل كه اگر مصرف شود ، سخن می گویند . لطفاً اگر اصل این حدیث در دسترس باشد ، با ذكر منبع بیان كنید.

روایتی را كه از ما خواستید  به این مضمون در كتب فراوانی ذكر شده كه ما دو روایت را برایتان ذكر می نماییم :

1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي عَنْ أَخِيهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ لِيَ بِالطِّبِّ بَصَرٌ وَ طِبِّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ وَ لَسْتُ آخُذُ عَلَيْهِ صَفَداً فَقَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّا نَبُطُّ الْجُرْحَ وَ نَكْوِي بِالنَّارِ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ وَ نَسْقِي هَذِهِ السُّمُومَ الْأَسْمَحِيقُونَ وَ الْغَارِيقُونَ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ قُلْتُ نَسْقِي عَلَيْهِ النَّبِيذَ قَالَ لَيْسَ فِي حَرَامٍ شِفَاءٌ- قَدِ اشْتَكَي رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ بِكَ ذَاتُ الْجَنْبِ فَقَالَ أَنَا أَكْرَمُ عَلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يَبْتَلِيَنِي بِذَاتِ الْجَنْبِ قَالَ فَأَمَرَ فَلُدَّ بِصَبِر ؛ (1)

از اسماعيل بن حسن متطبب نقل شده كه می گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم كه من مردي عربم و در طب بينايم (خیلی بلدم)، طب من طب عربي است و در برابر معالجه خود مزدي هم نمی گيرم؟ امام (ع) در پاسخ فرمود عيب ندارد.

گفتم ما زخم و دمل را عمل مي كنيم و آن را مي شكافيم و به آتش داغ مي كنيم؟ امام (ع) فرمود عيب ندارد، گفتم ما اين دواهاي سمي مانند اسمحيقون و غاريقون به مريض مي‏دهيم؟ فرمود عيب ندارد.

گفتم اين گونه دواها كه به مريض مي‏دهيم راستش گاهي مي‏شود كه مي ميرد؟ فرمود اگر چه بميرد؛ گفتم ما روي آن دواء سمي نبيذ (شراب خرما) به بيمار مي نوشانيم؟

فرمود: در حرام شفائي نيست، رسول خدا (ص) بيمار شد و عايشه گفت شما بيماري سينه پهلو داريد در پاسخ او فرمود من نزد خداوند عز و جل ارجمندترم از اينكه مرا به سينه پهلو دچار سازد، فرمود:

پس پيغمبر دستور داد با قطره‏ چكاني از صبر تلخ در دهان او چكانيدند (با صبر خوب او را مالش دادند)».

2. روايت دیگری هم در اين زمينه هست كه آن را هم می آوریم:

«دَخَلَتْ أُمُّ خَالِدٍ الْعَبْدِيَّةُ عَلَي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ يَعْتَرِينِي قَرَاقِرُ فِي بَطْنِي [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلَالِ النِّسَاءِ وَ قَالَتْ‏] وَ قَدْ وَصَفَ لِي أَطِبَّاءُ الْعِرَاقِ النَّبِيذَ بِالسَّوِيقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ كَرَاهَتَكَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ، فَقَالَ لَهَا وَ مَا يَمْنَعُكِ عَنْ شُرْبِهِ؟ قَالَتْ :قَدْ قَلَّدْتُكَ دِينِي فَأَلْقَي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) أَمَرَنِي وَ نَهَانِي فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلَا تَسْمَعُ إِلَي هَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ هَذِهِ الْمَسَائِلِ لَا وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَكِ فِي قَطْرَةٍ مِنْهُ وَ لَا تَذُوقِي مِنْهُ قَطْرَةً فَإِنَّمَا تَنْدَمِينَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُكِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَي حَنْجَرَتِهِ يَقُولُهَا ثَلَاثاً أَ فَهِمْتِ...؛(2) روزي زني به نام ام خالد خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: پزشكان عراق به خاطر بيماري كه دارم برايم شراب خوردن را تجويز كردند ؛ ولی توقف كردم چون فهمیدم كه شما به این مسئله كراهت دارید. دوست دارم این مسئله را از شما بپرسم. پس امام فرمود: چه چیز تو را منع كرده كه از آن ننوشی؟ ام خالد گفت: دینم را از شما تقلید می كنم و اگر فرداي قيامت به من گفتند چرا خوردي؟ بگويم امام صادق دستور داد و اگر سئوال كردند چرا نخوري (و مردي؟ ) باز در جواب بگويم امامم دستور دادند. پس به او خبر داد كه امام صادق مرا امر كرد و نهی كرد و فرمود: آیا از این زن و این مسایل را نشنیدی كه بيان كرد . بخدا قسم هرگز اجازه نمي دهم برای تو در قطره ای از آن و يك قطره از شراب را نخور! زيرا وقتي جانت به گلويت برسد (زمان مرگ ) سخت پشيمان خواهي شد و اشاره كرد با دستش به حنجره اش و سه بار فرمود  فهميدي چه گفتم...».

پی نوشت:

1. شيخ كليني،‏ الكافي،‏ ناشر اسلاميه‏، چاپ تهران‏، سال 1362 ش‏، نوبت دوم‏، ج‏8، ص 194 .

2. همان ، ج6 ،ص 413 ،حدیث  1.

اولين جمله اي كه حضرت مهدي ( عج ) بعد از ظهور بر زبان مي آورد چيست ؟
أول ما ينطق به هذه الآية " بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين " ثم يقول : أنا بقية الله في أرضه وخليفته وحجته عليكم؛

اولين جمله اي كه حضرت مهدي ( عج ) بعد از ظهور بر زبان مي آورد چيست ؟

بنا بر روایت:

و أول ما ينطق به هذه الآية " بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين " (1)ثم يقول : أنا بقية الله في أرضه وخليفته وحجته عليكم؛ (2)

اولین كلام حضرت تلاوت آیه "بقیه الله خیر لكم= باقی مانده خدایی برای شما بهتر است" می باشد. پس از تلاوت آیه خود را به عنوان "بقیه الله" و حجت و خلیفه در زمین معرفی می نماید.

پی نوشت ها:

1. هود (11) آیه 86.

2. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، قم، انتشارات اسلامی، 1363 ش، ص 331

صفحه‌ها