حديث

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در مورد مدارا كردن با مردم چه فرموده ؟
روایات زیادی از پیامبر خدا (ص) نقل شده است كه چهار مورد را برای شما نقل می كنیم: ...

پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله در مورد مدارا كردن با مردم چه فرموده است؟

 پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مركز 

روایات زیادی از پیامبر خدا (ص) نقل شده است كه چهار مورد را برای شما نقل می كنیم:

1. هر كه با امت من مدارا كند، خدا با وي مدارا كند. (1)

2. مدارا كردن با مردم نصف ايمان، و لطف كردن به آن ها نصف زندگي است. (2)                  

3. خداوند مرا به‏ سازگاري با مردم دستور داد همان طور كه به انجام واجبات امر فرمود. (3)                    

4. سه خصلت است كه هر كس نداشته باشد هيچ يك از اعمالش كامل نيست، تقوايي كه وي را از نافرماني خدا باز دارد، اخلاقي كه با آن با مردم مدار كند، حلمي كه جهالت شخصي نادان را با آن ردّ نمايد. (4)                     

پی نوشت:

1. احمد جنتي‏، نصايح،‏ ناشر الهادي،  چاپ قم‏، سال چاپ: 1382 ش،‏ نوبت چاپ: بيست و چهارم،‏ ص 24.

2. محمد باقر كمره‏اي،‏ آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ناشر اسلاميه،‏ چاپ اول تهران‏، سال1364ش،‏‏، ص 149 .

3. همان، ص 148 .

4. همان،ص 149 .

حدیثی در این مورد می خواهم
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ‏ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَدَعُ ...

باسلام

حديثي مي خواهم در مورد اينكه اگر انسان در زمان زنده بودن انفاق كند و صدقه دهد بهتر از آن است كه بعد از مرگش براي او صدقه دهند حتي از مال خود او. تشكر

احاديث به اين مضمون در كتب روايي در باب انفاق وجود دارد. از جمله:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ‏ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَدَعُ مَالَهُ لَا يُنْفِقُهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ بُخْلًا ثُمَّ يَمُوتُ فَيَدَعُهُ لِمَنْ يَعْمَلُ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ أَوْ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَإِنْ عَمِلَ بِهِ فِي طَاعَةِ اللَّهِ رَآهُ فِي مِيزَانِ غَيْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَةً وَ قَدْ كَانَ الْمَالُ لَهُ وَ إِنْ كَانَ عَمِلَ بِهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ قَوَّاهُ بِذَلِكَ الْمَالِ حَتَّي عَمِلَ بِهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»(1)؛ امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ فرمودند: او مردي است كه مال خود را در راه خدا انفاق نمي كند و بخل مي ورزد، و بعد از مرگ آن مال در اختيار كسي قرار مي گيرد كه آن را در راه خدا انفاق مي كند و يا معصيت مي نمايد اگر با آن مال در راه خدا كار كرد و به طاعت خدا انفاق نمود، و او انفاق را در ميزان غير خود مشاهده كند در اين جا حسرت خواهد خورد، و اگر در راه معصيت خرج كند باز هم او مال را در اختيارش گذاشته و در معصيت او شريك مي باشد.

در حديث ديگري نيز آمده است:

«وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ(ع) أَوْصِنِي قَالَ لَهُ أَعِدَّ جَهَازَكَ وَ أَكْثِرْ مِنْ زَادِكَ لِطُولِ سَفَرِكَ وَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ وَ لَا تَكُنْ تَأْمَنُ غَيْرَ أَنْ يَبْعَثَ بِحَسَنَاتِكَ إِلَي قَبْرِكَ فَإِنَّهُ لَنْ يَبْعَثَهَا أَحَدٌ مِنْ وُلْدِكَ إِلَيْكَ فَمَا أَبْيَنَ الْحَقَّ لِذِي عَيْنَيْنِ أَنَّ الرَّحِيلَ أَحَدُ الْيَوْمَيْنِ تَزَوَّدُوا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ تَصَدَّقُوا مِنْ خَالِصِ الْأَمْوَالِ فَقَدْ دَنَا الرِّحْلَةَ وَ الزَّوَال»(2)؛ مردي خدمت حضرت امام جعفر صادق(ع) عرض كرد: مرا وصيّتي فرما حضرت فرمود: خود را آماده كن و خرجي راه را زياد بردار، چون سفر طولاني است. و خود وصيّ خود باش و اطمينان به غير خود نداشته باش كه براي تو خيراتي بعد از توبه سوي قبر تو بفرستد چون كه كسي از فرزندان تو چيزي براي تو نخواهد فرستاد. پس چه ظاهر است حق براي آن كس كه داراي دو چشم است كه كوچ كردن امروز يا فردا است. توشه برداريد از اعمال نيكو و صدقه و انفاق كنيد از مالهاي خالص خودتان، كه كوچ كردن و بيرون رفتن از اين عالم دنيا نزديك است.

پي نوشت ها:

1. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج‏4، ص 43.

2. شعيري، تاج الدين، جامع الاخبار، انتشارات رضي، ص178.

برايم بيان كنيد
با توجه به ممنوعيت نقل حديث و با توجه به اين كه حكومت بعد از پيامبر به دست كساني افتاد كه نمي خواستند سخنان پيامبر در باره امامان اهل بيت نقل شود، معلوم است ...

باسلام  از شما تقاضا دارم حديثي از پيامبر اسلام كه مبني بر امامت دوازده نفره(جانشين)و شروع آن با امام علي (ع) است برايم بيان كنيد

با توجه به ممنوعيت نقل حديث و با توجه به اين كه حكومت بعد از پيامبر به دست كساني افتاد كه نمي خواستند سخنان پيامبر در باره امامان اهل بيت نقل شود، معلوم است كه نمي توان انتظار داشت روايات پيامبر در ذكر نام  امامان بعد از خودش به صورت متواتر به دست ما رسيده باشد و در كتب اهل سنت نيز ثبت شده باشد با اين وجود مجموع روايات پيامبر و اهل بيت در مورد امامان دوازدهگانه متواتر است و امامت هر كدام از امامان با روايات متواتر ثابت مي شود.

با وجود همه اختناق ها و سانسورها و ... باز هم رواياتي كه از امامان دوازده گانه به ترتيب نامبرده و رواياتي كه تعداد امامان بعد از پيامبر را دوازده نفر شمرده، بي شمار است و كسي نمي تواند منكر آنها شود.

اما برخي رواياتي كه نام امامان آمده، چنين است:

 رسول خدا(ص) فرمود: «وصي و خليفه بعد از من علي بن ابي طالب، بعد از او دو نواده ام حسن و حسين است. كه بعد از حسين نُه نفر از صلب حسين، امام هستند كه نام آنان عبارتند از: علي، بعد از فرزندش محمد، بعد از او فرزندش جعفر، بعد از او فرزندش موسي، بعد از او فرزندش علي، بعد از فرزندش محمد، بعد از فرزندش علي، بعد از او فرزندش حسن، بعد از او فرزندش حجت بن الحسن، اين دوازده نفر امامان بعد از من هستند».(1)

مرحوم كليني در كتاب اصول كافي، ج 1، ص 291 در چندين باب مستقل براي هر كدام از ائمه رواياتي نقل كرده است كه هر كدام از ائمه، امام بعد از خود را با اسم و تمام مشخصات نام برده و معرفي كرده و امانت الهي را به او تحويل داده است.

بنابراين در منابع معتبر شيعي از تعداد و اسامي هر يك از ائمه سخن به ميان آمده، اگر چه اين منابع براي اهل سنت قابل قبول نيست. خوشبختانه اهل سنت به طرق مختلف از پيامبر روايت كرده اند كه تعداد جانشينان ايشان دوازده نفر است.(2)

در رابطه با روايت دوازده خليفة قريش ما تنها به ذكر تحليل و بيان منصفانه يكي از علماي بزرگ اهل سنت جناب حافظ سليمان قندوزي اكتفا ميكنيم كه گفته است:

احاديثي كه دلالت ميكند جانشينان پيامبر دوازده نفرند از طرق فراوان نقل شده و به حد شهرت رسيده است و با گذشت زمان دانسته شد كه مقصود رسول خدا از اين سخن خود، امامان دوازدهگانه از اهل بيت و عترت اويند، زيرا نميتوان اين حديث را بر جانشيان پس از او از اصحابش حمل كرد، چرا كه تعداد آنان از دوازده نفر كمتر است. همچنين نميتوان آن را بر حكّام اموي تطبيق كرد، زيرا آنان از دوازده نفر بيشترند و غير از عمر بن عبدالعزيز، همه آنان مرتكب ظلم آشكار بودند، و نيز آنان از بني هاشم نيستند، در حالي كه پيامبر(ص) فرموده است: «آنان همگي از بني هاشماند» و نميتوان آن را بر حكّام بني عباس حمل كرد، زيرا تعداد آنان نيز از دوازده نفر بيشتر است، بنابر اين راهي جز اين نيست كه بر امامان دوازدهگانه از اهل بيت پيامبر(ص) حمل شود، چرا كه آنان داناترين، بزرگوارترين و با تقواترين مردم اهل زمان خود بودند و نَسَب آنان از همه برتر بود و در نزد خدا گراميتر بودند.(3)

بنا بر اين با وجود همه ممنوعيت ها و دست بردن ها باز هم روايات دلالت آشكار دارد كه جانشينان پيامبر دوازده نفرند كه همگي از قريش وبني هاشم اند وجز امامان دوازدهگانه شيعه كه همگان بر علم، فضل و برتري آنان اعتراف دارند، كسي ديگر نمي تواند مصداق اين احاديث باشد.

پينوشتها:

1. بحار الانوار، ج 36، ص 282، ح 106.

2. ر. ك: فتح الباري، ابن حجر، ج 13، ص 181 – 186؛ عمدة القاري، العيني، ج 24، ص 281 - 282؛ تحفة الأحوذي، المباركفوري، ص 391 – 393؛ عون المعبود، العظيم آبادي، ج 11، ص 244 - 247؛  شرح مسلم، ووي، ج 12، ص 201 - 203.

3. ر،ك: ينابيع المودة، شيخ سليمان قندوزي، ص 446.

اگر ميتوانيد اين موارد فقط با ذكر عنوان به من معرفي كنيد
پيامبر گرامي اسلام (ص) (و نيز معصومين(ع)) به هر مناسبتي امت خود را نصيحت كرده و از لغزش هايي بر حذر مي كردند و با جمله اين كه "من مي ترسم" حساسيت خاص خود را ...

با سلام و عرض خسته نباشيد

پيامبر اكرم در مواقع گوناگون فرموده اند كه:

از چند چيز بر امت خودم ميترسم

اما متاسفانه من در كتابي جمع شده ي اين سخنان رو پيدا نكردم

احتمالا موارد زيادي شوند!

اگر ميتوانيد اين موارد فقط با ذكر عنوان به من معرفي كنيد

با تشكر

پيامبر گرامي اسلام (ص) (و نيز معصومين(ع)) به هر مناسبتي امت خود را نصيحت كرده و از لغزش هايي بر حذر مي كردند و با جمله اين كه "من مي ترسم" حساسيت خاص خود را به شكل هاي متفاوت ابراز مي كردند و اين ترس فقط به مورد خاصي بسنده نمي شد، بلكه حضرت به مناسبت هاي مختلف مردم را نسبت به عواقب گناهان و نيز انحراف ها بيم مي دادند، كه به بعضي از آن موارد اشاره مي شود:

1.حضرت فرمود:"انّي اخاف علي امّتي من بعدي اعمالا ثلاثة زلّة عالم و حكم جائر و هوي متّبعا"(1) براستي من پس از خودم از سه چيز؛ لغزش دانا؛ فرمان روايي ستمگر، و پيروي هوس بر پيروانم مي ترسم‏.

2. "إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَي أُمَّتِي الْهَوَي وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَي فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ"(2)

يعني:براي امّت خود از دو چيز بيش‏از هر چيز خائف و ترسانم، اوّل هواي نفس كه مانع و دوّم آرزوي دراز كه موجب فراموش آخرت مي شود.

 3. "أَخَافُ عَلَي أُمَّتِي زَلَّةَ عَالِمٍ‏"(3)

يعني:من بر امت خودم از انحراف عالم مي ترسم( به اين معنا كه اگر عالم منحرف شود و از مسير حق بلغزد، عالم را منحرف خواهد كرد.

4. "أخاف علي أمّتي من بعدي ثلاثا: ضلالة الأهواء و اتّباع الشّهوات في البطون و الفروج و الغفلة بعد المعرفة."(4)

پس از خودم بر امتم از سه چيز بيم دارم، گمراهي هوس ها و پيروي خواهش هاي شكم ها و فرج ها و غفلت پس از معرفت.

پي نوشت ها:

1. پاينده ابولقاسم، نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (ص)، تهران، انتشارات دانش، سال 1382 ه ش، چاپ چهارم، ص 348.

2. علامه مجلسي، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏67، ص 76.

3. همان، ج‏70، ص 151.

4. نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (ص)پيشين، ص173.

احاديث معتبر در مورد حرمت رقصيدن و آهنگ هاي لهو و لعب را ارسال کنید
درباره حرمت "رقص" ممكن است به دو گونه احاديث استناد گردد: ...

لطفا احاديث معتبر در مورد حرمت و عقاب رقصيدن و آهنگ هاي لهو و لعب را برايم ارسال نماييد با تشكر

درباره حرمت "رقص" ممكن است به دو گونه احاديث استناد گردد:

1. دسته اي از آنها به صورت عام، مربوط به نهي از هرگونه لهو و لعب و لغو است، كه رقص هم از مصاديق آنها به شمار مي رود، مانند حديثي كه از امير المؤمنين علي(ع) نقل شده است كه فرمود: «لَمْ يَعْقِلْ مَنْ وَلَهَ بِاللَّعْبِ وَ اسْتَهْتَرَ بِاللَّهْوِ وَ الطَّرَب‏»(1)؛ عاقل نيست كسي كه در پي لعب باشد و دائم با لهو و طرب خو د را مشغول سازد.

2. دسته اي از روايات كه صريحا از رقص نهي كرده اند، مانند احاديثي كه در زير مي آيد:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)‏ أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ»(2)؛ از امام صادق (ع) نقل شده كه پيامبر (ص) فرمود: نهي مي كنم شما را از رقص و مزمار و نرد و طبل زدن.

«عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) أَنَّهُ نَهَي عَنِ الضَّرْبِ بِالدَّفِّ وَ الرَّقْصِ وَ عَنِ اللَّعْبِ كُلِّهِ وَ عَنْ حُضُورِهِ وَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْه‏...»(3)؛ از رسول خدا(ص) نقل شده كه نهي كرد از زدن با دف و رقص و هر گونه لهو و لعب، و از حاضر شدن در چنين مجالسي و استماع آن...

در ادامه نظرات مراجع معظم معاصر را مختصرا در مورد رقص ذكر مي نمائيم: در مورد رقص(فرقي بين رقص محلي و غير محلي نيست) بين فقها اختلاف نظر وجود دارد كه برخي از نظريات چنين است:

الف: رقص به خودي خود اشكال ندارد. (گرچه رقص از مصاديق لهو است و سزاوار است مؤمن از لهو اجتناب كند) ولي اگر مشتمل برحرام ديگري، مثل غنا و موسيقي و تحريك شهوت باشد، حرام است.(4)

ب: رقص زن براي شوهر و رقص مرد براي همسرش اشكال ندارد.(5)

ج: احتياط در ترك رقص و عدم حضور در مجلس رقص است، ولي رقص زن در مقابل شوهرش جايز است. (6)

د: رقص جايز نيست، مگر رقص زن براي شوهرش. (7)

ه: آيت اللَّه بهجت و آيت اللَّه اراكي رقصيدن زن در مجالس زنان و حتي براي شوهر را جايز نميدانند. (8)

اما در مورد موسيقي و آهنگ هاي لهو و لعب نيز روايات مخصوصي وارد شده از جمله در كتاب وسايل الشيعه در «بَابُ تَحْرِيمِ سَمَاعِ الْغِنَاءِ وَ الْمَلَاهِي‏»(9) اين روايات جمع آوري شده است.

در مورد موسيقي بايد بگوييم كه آن بر دو قسم است: 1- موسيقي مطرب و مناسب با مجالس لهو و لعب و عياشي. 2- موسيقي غير مطرب و معمولي كه انسان را به هيجان شهوي وادار نميكند.

در اسلام قسم اول موسيقي حرام شده است و قسم دوم بدون اشكال است. موسيقيهاي مشكوك، مواردي است كه حرمت و حليت آن مشكوك است. گوش دادن به چنين موسيقيهايي از نظر فقهي اشكال ندارد، مگر اين كه كسي بخواهد احتياط كند، كه در اين صورت پرهيز از آنها خوب است.

اما علّت تحريم موسيقي قسم اوّل واضح است، زيرا موسيقيهاي شهوت زا انسان را به لهو و لعب و عيّاشي و دور شدن از خداوند سوق ميدهد كه مخالف كمال انسان است، نيز باعث تزلزل اعتقادات مذهبي ميشود، از اين رو از رسول گرامي اسلام(ص) نقل شده: «يَا عَلِيُّ ثَلَاثَةٌ يُقَسِّينَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّيْدِ وَ إِتْيَانُ بَابِ السُّلْطَانِ»(10)؛ اي علي(ع) سه چيز قلب انسان را پر قساوت ميكند: شنيدن و گوش دادن بهصداها و گفتارهاي لهو، دنبال صيد رفتن براي خوشگذراني، به دربار شاهان رفت و آمد كردن.

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْغِنَاءِ يُنْبِتُ النِّفَاقَ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ»(11)؛ امام صادق(ع) فرمودند گوش دادن به موسيقي و غنا نفاق را مي روياند همانطور كه آب زراعت را مي روياند.

«أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ الْمُغَنِّيَةُ مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَكَلَ كَسْبَهَا»(12)؛ امام صادق(ع) فرمودند زن آوازه خوان مورد لعن است و ملعون است كسي كه درآمد او را بخورد.

علاوه بر اينكه آياتي از قرآن نيز دلالت بر حرمت موسيقي حرام و غنا مي كند از جمله:

«و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم و يتخذها هزواً اولئك لهم عذاب مُهين»(13)؛ گروهي از مردم، خريدار سخنان بيهوده اند، تا به ناداني، مردم را از راه گمراه  كنند و قرآن را به مسخره مي گيرند. بهره اينان، عذابي است خوار كننده.

در روايات صحيح، اين آيه بر غنا و موسيقي تطبيق شده و وعده آتش، بر آن ها داده است.(14)

3- «والذين لايشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً»؛ (15) مؤمنان واقعي آنان اند كه به دروغ شهادت نمي دهند و چون بر ناپسندي بگذرند، به شتاب از آن دوري مي جويند.

در روايت معتبر،"الزّور" به غنا و موسيقي تفسير شده است. (16)

4- «والذين هم عن اللغو معرضون»؛ (17) «آنان كه از عمل (يا سخن) بيهوده اعراض مي كنند».

در ذيل اين آيه شريفه، روايتي از امام نقل شده كه آن حضرت مي فرمايد:«انه الغناء والملاهي»؛ (18) «آن لغو، عبارت است از لهو و لعب».

 پي نوشت ها:

1. نوري، حسين، مستدرك الوسايل، موسسه آل البيت(ع)، قم، 1418ق، ج 13، ص 220.

2. عاملي، شيخ حر، وسايل الشيعه، موسسه آل البيت(ع)، قم، 1409ق، ج17، ص313.

3. مستدرك الوسايل، همان، ج 13، ص 218.

4. تبريزي، ميرزا جواد، استفتاآت جديد، نشر سرور، قم، 1387ش، ص219 ،س 1042 و ص222، س1060؛ آيت الله خامنه اي،اجوبه الاستفتاآت، نشر بين المللي الهدي، تهران، 1388ش، ص256، س 1166 - 1179.

5. امام خميني، استفتاآت، جامعه مدرسين، قم، 1366ش، ج2 ، ص15، س35 از مكاسب محرمه .

6 . فاضل لنكراني، جامع المسائل، مطبوعاتي امير، قم، 1383ش، ج1، ص486، س1736 و1737.

7. مكارم شيرازي، استفتاآت جديد، نشر مدرسه امام علي(ع)، قم، 1380ش، ج1، ص 149، س534-537 .

8. معصومي، سيد مسعود، احكام روابط زن و مرد، بوستان كتاب، قم، 1383ش، ص 213 .

9. وسايل الشيعه، ج17، ص 316.

10. همان، ص314.

11. همان، ص316.

12. همان، ص121.

13. لقمان (31) آيه 5.

14. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 12، ص 226، روايت 6، محمد بن مسلم عن الباقر(ع): «الغناء، مما وعداللّه عليه النار. و تلاهذه الايه: و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل اللّه بغير علم و يتخذها هزواً، اولئك لهم عذاب مهين».

15. فرقان (25) آيه 72.

16. وسائل الشيعه، ج 12، ص 226، روايت 3 و 5.

17. مؤمنون (23) آيه 3.

18.العروسي الحويزي، تفسير نورالثقلين، انتشارات اسماعيليان، ج 3، ص 529.

اين حديث كجاست؟
بگويد: « بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(1)؛ رفتن و ايستادن‏ كشتي با نام خداست همانا پروردگار من آمرزگار و مهربان است.

از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده: آيه ای هست كه هركه همراه داشته باشد از غرق شدن و سوختن در آتش و تير خوردن در امان مي ماند

اين حديث كجاست؟

ممنون

چند آيه براي امن ماندن از غرق شدن و سوختن در آتش خواندنش سفارش شده است:

از اندرزهاي امير المومنين(ع) به اصحابش: و هر كس از شما كه از غرق شدن بيم دارد بگويد: « بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»(1)؛ رفتن و ايستادن‏ كشتي با نام خداست همانا پروردگار من آمرزگار و مهربان است.

«وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالي‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ»(2)؛  و خداي را چنان كه شايسته اوست نشناختند، و روز رستاخيز زمين يكسره در قبضه [قدرت‏] اوست و آسمانها به دست قدرت او پيچيده شوند، پاك و منزّه است او، و برتر از آنست كه با او شريكي گيرند.(3)

همچنين اصبغ بن نباته از امير المؤمنين (ع) حديث كند كه فرمود: «وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ وَ أَكْرَمَ أَهْلَ بَيْتِهِ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ تَطْلُبُونَهُ مِنْ حِرْزٍ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ أَوْ سَرَقٍ أَوْ إِفْلَاتِ دَابَّةٍ مِنْ صَاحِبِهَا أَوْ ضَالَّةٍ أَوْ آبِقٍ إِلَّا وَ هُوَ فِي الْقُرْآن‏ ِ فَمَنْ أَرَادَ ذَلِكَ فَلْيَسْأَلْنِي عَنْهُ قَالَ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَمَّا يُؤَمِّنُ مِنَ الْحَرَقِ وَ الْغَرَقِ فَقَالَ اقْرَأْ هَذِهِ الْآيَاتِ «اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّي الصَّالِحِينَ‏» «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِلَي قَوْلِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالي‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ»(4)؛ سوگند بدان كه محمد (ص) را به حقيقت برانگيخته و خاندانش را گرامي داشته هيچ چيزي نيست كه شما آن را بجوئيد از حرز و دعاهائي كه براي محافظت از سوختن يا غرق شدن يا دزد يا گريختن چهارپائي از دست صاحبش يا گمشده‏اي يا بنده فراري، جز اينكه در قرآن است، هر كه خواهد از من بپرسد (تا باو بگويم) گويد: پس مردي برخاست و عرض كرد: يا امير المؤمنين مرا آگاه كن از آنچه براي محافظت از سوختن و غرق شدن است؟ فرمود: اين آيات را بخوان: «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّي الصَّالِحين»(5) و آيه: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ....سُبْحانَهُ وَ تَعالي‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ »(6)

پي نوشت ها:

1. هود(11)آيه41.

2. زمر(39)آيه67.

3. حراني، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، انتشارات جامعه مدرسين، ص 109.

4. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج2، ص624.

5. اعراف(7)آيه196.

6. زمر، آيه67.

آیا روایتی داریم كه بفرماید از تازه به دوران رسیده چیزی طلب نكنید؟
امام صادق به او فرمود آیا تو را نهی نكردم از اینكه قرض بگیری برای من از كسی كه ابتدا چیزی نداشته و بعدا به دست آورده است.

آیا روایتی داریم كه بفرماید از تازه به دوران رسیده چیزی طلب نكنید؟

« عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ قَالَ اسْتَقْرَضَ قَهْرَمَانٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ رَجُلٍ طَعَاماً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَلَحَّ فِي التَّقَاضِي فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ )ع( أَ لَمْ أَنْهَكَ أَنْ تَسْتَقْرِضَ لِي مِمَّنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ فَكَانَ »(1)

حفص بن بختری گفت: خدمتكار امام صادق از مردی غذایی برای ایشان طلب قرض كرد و در تقاضای خود پافشاری نمود امام صادق به او فرمود آیا تو را نهی نكردم از اینكه قرض بگیری برای من از كسی كه ابتدا چیزی نداشته و بعدا به دست آورده است.

منظور این است كه از كسی كه خودش هم زمانی محتاج بوده و نیاز به قرض گرفتن بوده و حالا كه صاحب ثروتی شده از روی میل و رغبت حاضر نیست قرض بدهد.

پی نوشت:

1. كلینی،محمد بن یعقوب،كافی،انتشارات آل البیت،ج 5 ،ص 159.

آیا روایت معتبری در خصوص ثواب آن داریم؟
آنچه در روایات درباره تمام ماه های قمری مطرح شده روزه گرفتن در اولین پنجشنبه ماه و چهارشنبه اول در دهه دوم و پنج شنبه آخر ماه است...

آیا روایت معتبری در خصوص روزه داری در روزهای اول، پانزدهم و سی ام ماه قمری و ثواب آن داریم؟ اگر هست با ذكر منبع بفرمایید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

آنچه در روایات درباره تمام ماه های قمری  مطرح شده روزه گرفتن در اولین پنجشنبه ماه و چهارشنبه اول در دهه دوم و پنج شنبه آخر ماه است. چنانكه در روایتی زراره نقل می كند كه به امام صادق (ع) عرض كردم استحباب روزه در چه روزهایی می باشد حضرت فرمود:« ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ- الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ الْأَوَّلِ وَ الْأَرْبِعَاءِ فِي الْعَشْرِ الْأَوْسَطِ وَ الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ» (1) « سه روز از هر ماه؛ پنجشنبه دهه اول ، چهار شنبه دهه دوم و پنجشنبه دهه آخر»

البته در خصوص ماه رجب توصیه به روزه گرفتن در اول و وسط و آخر این ماه شده است چنانكه در حدیثی از امام رضا (ع) نقل شده كه حضرت می فرماید:

« مَنْ صَامَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِي ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ وَسَطِهِ شُفِّعَ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً فِي آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوكِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِي أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِيهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِيرَانِهِ وَ إِنْ كَانُوا مُسْتَوْجِبِي النَّارَ»؛ (2)

« كسی كه روز اول ماه رجب روزه بگیرد بهشت بر او واجب می شود و كسی كه وسط ماه رجب روزه بگیرد شفاعتش در همچون ربیعه و مضر نیز پذیرفته است و كسی كه روز آخر ماه رجب روزه بگیرد خداوند وی را از ملوك بهشت قرار می دهد و شفاعتش درباره پدر و مادر و فرزندان و بردار و خواهر و عمو و عمه و خاله و دایی و آشنایان و همسایگانش پذیرفته می شود گرچه مستوجب آتش جهنم باشند».

پی نوشت ها:

1. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، ج، ص 84.

2. سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1415ق، ج، ص 191.

آیا در روایات، به مستحب بودن تهیه قبر، پیش از فوت، اشاره ای شده است؟
مرحوم آیت الله سید محمد كاظم یزدی ره در عروه الوثقی می نویسد: شایسته است مومن قبری برای خود تهیه كند و ...

آیا در روایات، به مستحب بودن تهیه قبر، پیش از فوت، اشاره ای شده است؟

چرا بعضی افراد، قبل از فوت ، برای خود قبر تهیه می كنند كه البته مجبور به پرداخت خمس آن نیز بشوند؟

مرحوم آیت الله سید محمد كاظم یزدی ره در عروه الوثقی می نویسد: شایسته است مومن قبری برای خود تهیه كند و ... (1) اما در استحباب این عمل بحث است و روایت صریحی در این زمینه دیده نشده است از این رو برخی گفته اند استحباب آن معلوم نیست (2) و بعضی از فحوای پاره ای روایات استحباب آن را فهمیده اند. (3) در هر حال تهیه قبر جایز است. اگر انسان با خریدن و نگاه به آن مكان  به یاد مرگ و معاد بیفتد. ( كه غالبا همین طور است )كار شایسته ای است و پرداخت خمس هم یك وظیفه شرعی است و هیچ اشكالی ندارد.

پی نوشت ها:

1. یزدی، سید محمد كاظم طباطبائی، العروه الوثقی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 455.

2. میزا محمد تقی آملی، مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی، ج 7، ص 50 و آیه الله مكارم شیرازی، ناصر، العروه الوثقی مع التعلیقات، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، ج 1، ص 364

3. اشتهاردی، علی پناه، مدارك العروه الوثقی، دار الاسوه للطباعه و النشر، ج 9، ص 194 .

آيات و احاديثي كه در اين مورد ( اذن پدر درازدواج دخترباكره )آمده چيست؟
در این مورد احادیث فراوان است كه در كتاب "وسائل الشیعه " در چندین باب آمده اند و احادیث دیگری هم كه این حكم را می رساند ، در باب های دیگر هست كه جمع آوری ...

آيات و احاديثي كه در اين مورد ( اذن پدر درازدواج دخترباكره )آمده چيست؟

در این مورد احادیث فراوان است كه در كتاب "وسائل الشیعه " در چندین باب آمده اند و احادیث دیگری هم كه این حكم را می رساند ، در باب های دیگر هست كه جمع آوری همه روایات ، احتیاج به جستجوی فراوان دارد .

در "كتاب النكاح" از "وسائل الشیعه" چندین باب تحت عنوان " ابواب عقد النكاح و اولیاء العقد" آمده از جمله باب سوم كه با عنوان زیر است:

(برادر و پدر و غیر اینها بر زن بیوه رشیده ولایت ندارند و امر ازدواج او به عهده خودش می باشد)

در روایات این باب تصریح شده كه "بیوه" بر خوش ولایت دارد و تصمیم ازدواجش با خودش می باشد و دیگران حق تصمیم گیری برای او را ندارند. (1)      

مفهوم این روایات این است كه غیر بیوه نمی تواند مستقلا تصمیم به ازدواج بگیرد و ازدواج كند.

در یكی از روایات این باب از امام صادق (ع) آمده:

الجارية البكر التي لها  الأب لا تتزوج إلا باذن أبيها  (2)   

دختر باكره كه پدر دارد ، بدون اذن پدر اردواج نمی كند .

عنوان باب چهارم  عبارت است از : " ان البكر البالغ الرشيدة التي ليس لها أب أمرها بيدها "= دختر بالغ رشیده كه پدر ندارد ، متولی امر ازدواج خویش می باشد و كس دیگری بر او ولایت ندارد."

در این باب از امام صادق آمده :

الجارية البكر التي لها أب لا تتزوج إلا باذن أبيها (3)

دختر باكره بدون اذن پدر ازدواج نمی كند.

باب پنجم (4) هم در باره اذن گرفتن از دختر توسط پدر است كه نشان می دهد امر ازدواج باكره به دست خودش و پدرش می باشد.

عنوان باب نهم (5) نیز به شرح زیر است: "ان الولاية في عقد البكر البالغ الرشيدة مشتركة بينها وبين أبيها فلا بد من رضاهما إذا لم يعضلها" كه دلات دارد امر ازدواج باكره به دست خودش و پدرش می باشد و خودش به تنهایی بدون اذن پدر حق ازدواج ندارد مگر این كه به جهت موافقت نكردن پدر  برایش معضله پیش آید.

اینها مواردی است كه بر لزوم اذن پدر در عقد باكره دلالت دارد و چون این امر از امور اجتهادی است و باید همه روایات كه بیان های مختلفی دارند لحاظ شود و با توجه به مبانی اجتهادی ، از مجموع استنباط حكم گردد ، باید به فتوای مجتهد عمل كرد.  

پی نوشت ها :

1. حر عاملی محمد بن حسن ، وسائل الشیعه ، پنجم ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج14 ، ص 201- 204.

2. همان ، ص 202.

3. همان ، ص 205.

4. همان ، ص 205- 206.

5. همان ، ص 213- 216.

صفحه‌ها