پرسش وپاسخ

علت اصلی سکوت امام علی در برابر مدعیان خلافت چه بود

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز؛
بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه­اي درنگ نکرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.
امام علي- طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چار پاياني مي­کرد و در مجالس انصار مي­گردانيد. فاطمه(س) از آن‌ها مي­خواست از امام علي پشتيباني کنند. آنان در پاسخ مي‌گفتند:
اي دختر رسول خدا !بيعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمي‌توانيم نقض بيعت کنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوي ما مي­آمد، به او مراجعه کرده و رهبري او رامي پذيرفتيم. (1)
حضرت براي اثبات حقانيت خود بارها با استدلال‌ها و احتجاج‌هاي متين خود، از خليفه و هواداران او انتقاد و به آن‌ها اعتراض مي‌کرد، ولي مرور ايام و سير حوادث نشان داد اعتراض‌ها سودي ندارد و خليفه وهوادارانش براي حفظ قدرت پافشاري زيادي دارند.
در اين هنگام امام بر سر دو راهي سرنوشت سازي قرار گرفت:
يا مي‌بايست به کمک خاندان رسالت و علاقه مندان خود قيام و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند،
يا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظايف خويش بپردازد؛
از آن جا که هدف در رهبري الهي، مقام و قدرت و موقعيت نيست، اگر رهبري اسلامي بر سر دو راهي قرار گيرد و ناگزير باشد از ميان مقام و هدف يکي را برگزيند، بايد از مقام دست کشيد و هدف را مقدم داشت. امام علي در چنين وضعيتي، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزيابي اوضاع و احوال جامعه اسلامي و خطراتي که آن را تهديد مي‌کرد، به اين نتيجه رسيد که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعي پيش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌هاي پاکي که در راه بارور­کردن نهال اسلام ريخته شده، هدر برود.
حضرت مي‌فرمايد: « رداي خلافت را از تن بيرون کردم و از آن کناره گيري نمودم، در حالي که در اين فکر فرو رفته بودم که آيا با دست تنها و نداشتن نيرو، به پاخيزم و يا در اين محيط پر خفقاني که به وجود آورده­اند، صبر کنم ؟ عاقبت ديدم صبر به عقل و خِرَد نزديک تر است. صبر کردم، ولي حالم شبيه کسي بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد. » (2)
خطرهايي که در صورت قيام حضرت جامعه اسلامي را تهديد مي‌کرد، زياد بود که اشاره مي‌کنيم :
1. امام اکثر دوستان فدايي و صميمي خود را از دست مي‌داد. از طرفي بسياري از صحابه که به حکومت امام راضي نبودند، کشته مي­شدند. بديهي است با پيش آمدن چنين وضعي، قدرت مسلمانان به ضعف مي­گراييد و با يک حمله دشمنان، سقوط مي‌کرد.
2. بسياري از قبايل و گروه‌ها در سال‌هاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده و هنوز نور ايمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ وقتي با خبر شدند پيامبر رحلت کرد، گروهي پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً با حکومت اسلامي در مدينه به مخالفت برخاستند.
قيام امام براي خلافت در چنين وضعي به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
3. علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده اي بود که ادعاي نبوت کردند، مانند مسيلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نيروهاي زياد قصد حمله به مدينه، مرکز حکومت اسلامي را داشتند.
4. خطر احتمالي حمله روميان مسيحي به سرزمين‌هاي اسلامي، در صورت دو دستگي مسلمانان.
در عين حال امام در اين دوران 25 ساله بيکار نبوده و خانه نشين و عزلت گزيني نفرمود.
فعاليت امام در طول اين مدت:
1. تفسير قرآن و حل مشکلات بسياري از آيات و تربيت شاگرداني مثل ابن عباس ؛
2. پاسخ به پرسش‌هاي دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان يهودي و نصاري ؛
3. تبيين حکم شرعي مسائل جديدي که سابقه نداشت ؛
4. تربيت و پرورش گروهي که ضميري پاک و روحي آماده براي سير و سلوک و حفظ تشيع علوي داشتند؛
5. تلاش و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث مي‌کرد و قنات حفر مي‌نمود و آن را در راه خدا انفاق مي‌کرد؛
6. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سياسي و حل مشکلاتي مهمي که بر سر راه حکومت به وجود مي‌آمد. (3)
پي‌نوشت‌ها:
1. ابومحمد عبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ص16.
2. نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه3.
3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 64ـ 72.

آيا تراشيدن صورت با تيغ مکروه است يا حرام شرح

آيا تراشيدن صورت با تيغ مکروه است يا حرام شرح

پرسش 1:
آيا تراشيدن صورت با تيغ مکروه است يا حرام شرح

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي عزارداري شما عزاداران حسيني و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
درمورد تراشيدن ريش باتيغ وماشيني که مثل تيغ ازته مي تراشد ،چهار گونه فتوا و نظريه هست:
جايز نيست(1).
به احتياط واجب جايز نيست. (2) (دراحتياط واجب مي توان به مجتهد ديگر عدول نمود).
بنا بر احتياط واجب جايز نيست، البته تراشيدن بخشي از صورت و گونه ها اشکال ندارد و به اصطلاح ريش پرفسورى گذاشتن كافى است و بر آن ريش صدق مي کند .(3)
تراشيدن ريش حرام نيست ولي بهتر است نتراشند. (4)
در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي نوشت ها :
1 . آيت الله بهجت ، توضيح المسائل ،مسائل متفرقه ، س4.
2. امام خميني ، توضيح المسائل ، مسائل متفرقه ، س83، آيت الله خامنه اي ،استفتائات ،ص315 ،س1414 ؛ آيت الله مکارم شيرازي، استفتاآت ريا،ج2، س753 ؛ ، آيت الله فاضل ، جامع المسائل ، ج1 ،س955.
3. آيت الله تبريزي ، استفتائات ،س 1087 -1089.
4 . آيت الله صانعي ،مجمع المسائل ،ج1 ،س 992 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام آیا خانم در صورت عادات ماهیانه بودن میتواند به زیارت امامان برود و دست به زریه مطهر بزند باتشکر

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
از جمله کارهايي که بر جنب و حائض حرام است، ماندن در مساجد و در حرم امامان(ع) است.(1) مقصود از حرم امامان، محوطه‌اي است که قبر و ضريح امام(ع) در آن جا قرار دارد. بنابر اين حائض در صحن‌ها و اطراف حرم و برخي از رواق‌ها که مسجد نباشد، مي‌تواند وارد شود. نزديک ضريح نمي تواند توقف کند . بلي مي تواند از دري وارد شود و حرکت کند . بدون توقف از نزديک ضريح رد شود و از در ديگر خارج شود.
در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پي نوشت:
1. امام خميني،توضيح المسائل،س450.

از سال1385 مشغول بكار شده ام تاقبل از ازدواج درآمدم را جهت مخارج ازدواج وهمچنيين كمك به پدرم كه بيكار است به ايشان سپرده ام ازسال87 بعداز ازدواجم كليه هزينه هاي ازدواج وجهيزيه ام را _ازمحل پس انداز ومبلغي وام كه هنوز درحال پرداخت اقساط ميباشم_ خودم پرداخت كرده ومبلغي نيز به عنوان كمك به پدرم سپرده ام كه به دليل مشكلات مالي ايشان قصد پس گرفتن آن راندارم مگر اينكه خودشان پس از استطاعت مالي تمايل به برگرداندن آن داشته باشند.درمجموع درحال مقداري طلا از دوران مجردي كه توسط پدرم خريداري شده ،مقداري پس انداز كه ازمحل حقوق 2ماه اخيرميباشد ومبلغي هم كه كمتر از يكسال است كه در حسابم مانده دارم البته شوهرم خانه اي خريده ونصف آن را بنابه قرداد زمان عقد به نام بنده كرده ودر عين حال بنده براي كمك به شوهرم اقساط وام مسكن آن را ميپردازم وخود شوهرم هم براي پرداخت مبلغ نقدي خانه 17ميليون وام تهيه كرده كه اكنون درحال پرداخت اقساط آن ميباشد.وپولي كه از محل هداياي ازدواجمان داشتيم بابت تسويه حساب وسايل منزل پراداختيم. لازم ميدانم از راه اندازي چنين شرايطي جهت پاسخگويي به سوالات افراد تشكر وقدر داني نمايم.

پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
1-حضرت آيت الله فاضل مي فرمايند : هزينه هاي مربوط به جهيزيه اگر انسان نتواند يک جا آن را تهيه کند و مورد حاجت باشد ،چنانچه در بين سال از منافع آن سال جهيزيه بخرد ،خمس آن را لازم نيست بدهد . همچنين است اگر مجبور شود به خاطر جهيزيه پول پس انداز کند.(1)
2در خصوص طلاها که از طرف پدر به شما هديه شده، اگر سال به آن خورده ،بنابر احتياط واجب خمس آن را بايد بدهيد.(2)
3-در مورد پولي که به پدر خود داده ايد، اگر به عنوان قرض داده ايد ،پس از يک سال وقتي به شما برگرداند، بايد خمس آن را بدهيد، ولي اگر هديه داده ايد ،خمس ندارد.
4-در مورد اموال ديگر به نظر آيت الله فاضل :کسي که حساب سال نداشته و تا به حال خمس نداده ، اگر فردي حقوق بگير، کارمند يا کارگر است و با دستمزد خود اشيايي فراهم کرده که مطابق و مورد نياز اوست ،خمس ندارد . بايد سال مالي براي خود قرار دهد . اگر تا پايان سال از مخارج سال چيزي اضافه آمد، خمسش را بايد بدهيد.(3)

براي تعيين سال خمسي و روشن کردن وضعيت خمسي خود مي توانيد با دفتر آيت الله فاضل تماس تلفني(02517720500) بگيريد و درعرض چند دقيقه مسئله تان را حل نماييد.
پي نوشت ها:
1. آيت الله فاضل لنكراني، توضيح المسائل، مسئله 1826.
2. همان،م 1798.
3.همان،م 1843.

ضمن تشکر از پاسخی که اعلام کردید لطفا در مورد این موضوع که به چه صورت می شود این صیغه یک ساعته جاری شود یعنی دختر 6 ساله من که از نظر سن تکلیف قانونی نشده می توان به شکل غیر حضوری با پدر بزرگه پسر خانمم صیغه را جاری کرد یعنی با اطلاع دادن به پدر بزگ ایشان میتوان این صیغه یک ساعته جاری شود لطفا راهنمائی کامل بفرمائید از همکاری و همراهی شما سپاسگزارم در ضمن برای یادآوری سوال در مورد رابطه محرمیت بین پسر خانمم از ازدواج دوم و دختر من از ازدواج اول بوده که اعلام کردید راه آن خواندن صیغه محرمیت دخترم با پدر بزرگ پسر خانمم است در ضمن آیا میشود یک صیغه محرمیت بین پسر خانمم با مادر خودم خوانده شود آیا این مسیر هم شدنی است و درمورد اینکه آیا باید حتما در خصوص صیغه طرفین مطلع بشوند و یا طرف بالغ مطلع باشد کفایت میکند در این مورد هم راهنمائی کامل بفرمائید

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز.
مي تواني دختر شش ساله خود را به عقد چند ساعته پدر بزرگ آن پسر در آوري . لازم نيست دختر مطلع شود.
به اين شکل که با پدر بزرگ برويد پيش يک روحاني و جريان را بگوييد تا او عقد را جاري کند. اگر پدر بزرگ نيايد، ولي وکالت بدهد که روحاني دختر شما را به عقد موقت او درآورد، اشکال ندارد. در عقد موقت بايد مهريه و مدت قبل از خوانده شدن عقد معين شود .پس شما و پدر بزرگ بايد قبلا مهريه(مثلا صد هزار تومان) و مدت را(مثلا 5ساعت) مشخص کنيد تا روحاني بر اساس آن عقد را بخواند. همين که عقد خوانده شد ،دختر شما به آن پسر محرم مي شود.
اگر مادر شما بيوه است ، پسر مي تواند با مادر شما ازدواج کند، ولي در صورتي براي هميشه به دختر شما محرم مي شود که با مادر همبستر و دخول انجام شود.ولي اين شرط در ازدواج پدر بزرگ آن پسر با دختر شما نيست. يعني همين که عقد دختر شما با پدر بزرگ آن پسر خوانده شود ،دختر شما به آن پسر محرم مي شود و نياز به دخول و همبستر شدن نيست. حتي نياز نيست که پدر بزرگ، دختر شما ببيند.(1)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع ،ج2 ،م2389.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

فردی سه سال بعد از فوت امام خمینی به سن تکلیف رسیده و تا کنون از ایشان تقلید می کردند، این فرد میتواند مقلد ایشان باشد؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
تقليد ابتدايي از ميت جايز نيست.(1)بنابراين تقليد از امام براي ايشان صحيح نمي باشد.
پي نوشت:
1.توضيح المسائل مراجع،ج1 ،مسأله 9 و ذيل آن.

به نام خدا موضوع : عرفان + اخلاق با سلام و احترام - تعدادی سوال پیرامون مسائل عرفانی و اخلاقی دارم که از حضور شما عزیزان متخصص در زمینه عرفان و اخلاق و فلسفه می پرسم : 1- همانطور که شما بهتر و دقیق تر و عمیق تر مستحضر هستید ، توبه درجات و مراتب مختلفی دارد، سوال من این است که اولا تعریف دقیق توبه را ذکر بفرمایید و ثانیا مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بیان و شرح دهید. 2- در مورد به کمال رساندن مسئله ی توبه (در درجات بالا و نهایی) که "توبه کردن از توبه" می باشد توضیحات جامعی ذکر بفرمایید من جمله این که مقصود حقیقی از عبارت توبه از توبه چیست ؟ 3- چه زمانی سالک باید بفهمد به مرحله ای رسیده که برای فنا فی الله باید از توبه نیز توبه کند ؟ - چطور باید بفهمیم که به این مقام رسیده ایم چون در صورت اشتباه در تضخیص ممکن است از آن پس از توبه خودداری کنیم در صورتی که هنوز به آن مرحله نرسیده ایم . 4- مگر ممکن است کسی به طور کلی بخواهد از توبه نیز توبه کند ؟ یعنی هیچ وقت ممکن نیست بر اساس مرتبه ای که دارد دچار گناه ، لغزش ، ترک اولی یا ... شود ؟ خوب در اینصورت که از توبه توبه کرده ، وقتی به اشتباه و قصوری مبتلا شد باید چه کار کند ؟ نباید توبه کند ؟ 5- آیا شخصی که در راه سیر و سلوک گام بر می دارد ، اما فقط حالات یقظه را در خود حس می کند و مدت هاست در این حالت باقی مانده و نشانه ای از حالت های تجرد نفس و سیر و سلوک در ملکوت و ... چیزی حس و درک نمی کند جایی از کارش ایراد دارد ؟ یعنی چطور باید بفهمد که مسیر را درست می رود یا غلط ؟ نه خوابی می بیند نه حالتی به او دست می دهد نه شهودی و نه اشراق و ادراک فراحسی و ... ، دیدگاهش کمی بازتر شده نسبت به قبل اما از این حالات خاص عرفانی خبری نیست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آیا رخ ندادن این حالات لزوما به معنای مشکلی در طی مسیر است ؟ این مسئله علی رغم تلاش برای عدم غلبه ی آن بر من کمی مرا آزار می دهد ( البته من برای عبادات و کارهایم ارزشی قائل نیستم از این باب که آن را حقی بر خدا بدانم بلکه آن ها را ابتر و پر از مشکل و از طرفی تمام آن ها را لطف پروردگار می دانم و این را می دانم کهع واقعا این نوع تفکرات شاید نوعی خودبزرگ بینی و واقعا توقع نابجایی برای بنده ی گنهکار و حقیری مثل من باشد ) اما با این وجود وقتی احوالات سالکان و عارفان را می خوانم متوجه حالاتی در آن ها می شوم که گویی علی رقم این که شاید فکر می کنم سعی در گذاشتن پایم در جای پای آن ها دارم هیچ حالتی مثل آن ها در نمی یابم . لطفا راهنمایی جامع و کامل بفرمایید و چند کتاب مناسب در زمینه سیر و سلوک معرفی بفرمایید.

پرسش: توبه و عرفان شرح :
تعريف دقيق توبه را ذکر بفرماييد و مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بيان و شرح دهيد.
پاسخ: با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
معناى لغوى توبه :
در لغت »توبه« و »توب« به معناى رجوع و بازگشت است.(1)
طبرى مى‏گويد: اصل توبه «اوبه» بوده و به معناى رجوع از مكروه (ناپسند) به سوى محبوب (پسنديده) است.(2) بعضى از صاحب‏نظران بين اين دو واژه فرق نهاده و «اوبه» را توبه خاص دانسته‏اند، يعنى اگر توبه فقط به خاطر خشنودى و رضاى خدا و بدون چشمداشت ثواب و خوف عذاب صورت گيرد، اوبه است.(3)
راغب در مفردات مى‏گويد: »توب به معناى ترك گناه به زيباترين صورت است و آن رساترين گونه معذرت‏خواهى است، زيرا عذرخواستن بر سه نوع است:
يا شخص عذرخواه مى‏گويد: فلان كار را نكرده‏ام يا مى‏گويد: آن كار را كرده‏ام، ولى منظورم از آن كار چنين و چنان بوده است و يا اين كه مى‏گويد:آن كار را كرده‏ام ، ولى بد نموده‏ام و ديگر بار تكرار نخواهم كرد. گونه آخر، توبه است.(4)
معناى اصطلاحى توبه:
توبه در معناى اصطلاحى، بازگشت از گناه و ترك آن است، درحالى كه در معناى لغوى مطلق بازگشت بود. راغب در اين‏باره مى‏گويد: توبه در شرع عبارت است از ترك گناه به خاطر زشتى آن و پشيمانى بر آن چه در گذشته واقع شده‏است و تصميم بر ترك گناه و جبران اعمال.(5)
مرحوم طبرسى مى‏گويد: «اصل توبه رجوع است و واقعيت توبه،ندامت و پشيمانى از عمل ناپسند با تصميم بر عدم بازگشت به سوى آن است».(6)
در مجمع البحرين آمده است: توب و توبه رجوع از گناهان است . در اصطلاح اهل علم، به معناى پشيمانى برگناه از آن جهت كه گناه است مى‏باشد.(7)
پي نوشت ها :
1. ابن فارس، مقاييس اللغه، ج 1، ص 35
2. تفسير طبرى، ج 2، ص 555
3. بطرس البستانى، محيط المحيط، ج 1، ص 51
4. راغب اصفهانى، المفردات
5. همان
6. طبرسى، مجمع البيان، ج 2، ص 21
7. طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 15

*****************
مراتب توبه:
همان‏طورى كه گناهان، درجه و مراتب دارد، توبه نيز با توجه به موقعيت و رتبه معنوى افراد داراى مراتب خاصى است. امام صادق(ع) درباره مراتب توبه مى‏فرمايد:
کل فرقه من العباد لهم توبه فتوبه الانبياء من اضطراب السر و توبه الاولياء من تلوين الخطرات و توبه الاوصياء من التنفيس و توبه الخاص من الاشتغال بغير الله تعالي و توبه العام من الذنوب؛
براى هر فرقه و طائفه‏اى توبه مخصوصى است. پس توبه پيامبران الهى مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمينان است. توبه اوليا ازعوارض رنگارنگ و تلون خاطر است [امور نامناسبى كه به فكر آن‏ها مى‏گذرد] توبه أصفيا (برگزيدگان حق) از نَفَسى است كه به ياد غير او مى‏كشند. توبه افراد خاص (نخبگان) از مشغول بودن به غير پروردگار است و توبه عوام، بازگشت از گناهان است. هر كدام از آن‏ها داراى نوعى معرفت و آگاهى در آغاز وانجام توبه است.(1)
علامه طباطبايى در تبيين مراتب توبه مى‏گويد: توبه به معناى بازگشت به خدا براى تقرب به اوست. بى‏گمان معناى قرب و بُعد، نسبى وتشكيكى است. بنده‏اى كه در مقامى قرار دارد، گرچه در مقايسه با برخى از مقامات داراى قرب است اما نسبت به مقامات بالاتر داراى بُعد است.(2)
پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 6، ص 31
2. الميزان، ج 4، ص 254
*********************
مراحل توبه:
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است.(1)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما».(2)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد».(3)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذي­القعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به ‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد.(4)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد.(5)
پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
2. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
3. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
4. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
5. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

پرسش: در مورد به کمال رساندن توبه (در درجات بالا و نهايي) که "توبه کردن از توبه" مي باشد، توضيحات جامعي ذکر بفرماييد ، از جمله اين که مقصود حقيقي از عبارت توبه از توبه چيست ؟
پاسخ: به اين مفهوم دست نيافتيم و نمي دانيم از چه منبعي آن را نقل مي كنيد. چنانچه مربوط به مراتب سير و سلوك باشد، شايد معنا اين باشد كه انسان عارف سالك پس از رسيدن به مرحله بالاتر كمال، از نقص ها و كاستي هاي مرحله پايين تر و از جمله از نقص در توبه پيشين خود نيز توبه مي كند.
توبه به معناي بازگشت به سوي خدا است . بازگشت مي تواند داراي نقصي باشد كه نياز به بازگشت دوباره داشته باشد.

پرسش: چه زماني سالک بايد بفهمد به مرحله اي رسيده که براي فنا في الله بايد از توبه نيز توبه کند ؟ چطور بايد بفهميم که به اين مقام رسيده ايم چون در صورت اشتباه در تشخيص ممکن است از آن پس از توبه خودداري کنيم ،در صورتي که هنوز به آن مرحله نرسيده ايم
پاسخ: بايد اصل مطلب ثابت شود كه‌ فناء في الله نيز توبه دارد. چنانچه از منبعي نقل كرديد، آن را ذكر كنيد.
اما با توجه به اينكه بالاتر از مقام فنا نيز ذكر شده است،توبه از «فنا» وقتي حاصل مي‌شود که سالک از مقام فنا که مظهر «کل من عليها فان» است، به مقام «بقا» که «مظهر الله خير و ابقي» رسيده باشد. در اين مقام متوجه حقايقي مي شود که پيش تر از آن ها آگاه نبود . معارفي براي او مکشوف مي شود ، که در مرتبه يا مراتب پيشين براي وي مشهود نبود. با توجه به حقايق و معارف و مکشوفات جديد ، متوجه مي شود که در مراتب قبلي در انجام وظايف بندگي کوتاهي هايي داشته است ، از اين رو توبه جديد را بر خود لازم مي بيند و از توبه قبل مي گذرد.
طبعاً كسي كه به‌ آن مقام رسيد، بهتر از هر كس مي داند كه وقت توبه از گذشته ها رسيده است. علاوه بر اينكه سالك در اين مراحل مويد به توفيق الهي است . اگر او در اين مسير تنها بود، اين اشكال وارد بود.
براي آگاهي بيش تر کتابهاي زير را مطالعه کنيد.
1- معراج السعاده نراقي.
2- چهل حديث امام خميني .
3- صد ميدان خواجه عبدالله انصاري .
4- منازل السايرين... .
5- مشارق الداري .

پرسش: مگر ممکن است کسي به طور کلي بخواهد از توبه نيز توبه کند ؟ يعني هيچ وقت ممکن نيست بر اساس مرتبه اي که دارد، دچار گناه ، لغزش ، ترک اولي يا ... شود ؟ خوب در اين صورت که از توبه توبه کرده ، وقتي به اشتباه و قصوري مبتلا شد، بايد چه کار کند ؟ نبايد توبه کند ؟

پاسخ: از پاسخ هاي قبلي روشن شد كه توبه از توبه تنها مي تواند متوجه مراتب پايين تر از خود باشد .
اين بدان معنا نيست كه اگر كسي در مرتبه اي دچار خطا يا غفلتي شد، توبه از آن نكند.

پرسش: آيا شخصي که در راه سير و سلوک گام بر مي دارد ، اما فقط حالات يقظه را در خود حس مي کند و مدت هاست در اين حالت باقي مانده و نشانه اي از حالت هاي تجرد نفس و سير و سلوک در ملکوت و ... چيزي حس و درک نمي کند ،جايي از کارش ايراد دارد ؟ يعني چطور بايد بفهمد که مسير را درست مي رود يا غلط ؟ نه خوابي مي بيند ،نه حالتي به او دست مي دهد، نه شهودي و نه اشراق و ادراک فراحسي و ... ، ديدگاهش کمي بازتر شده، نسبت به قبل اما از اين حالات خاص عرفاني خبري نيست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آيا رخ ندادن اين حالات لزوما به معناي مشکلي در طي مسير است ؟
پاسخ: مقصد اصلي سير وسلوک، قرب الهي است. رمز يا کليد آن در« عبويت» و بندگي «خالصانه» و«آگاهانه» است.
عالمان براي رسيدن به مقام بندگي خالصانه شرايط و مراحلي را ذکر کرده اند که به دو گام آن اشاره مي‌شود:
گام اول : پس از« بيداري دل » از غفلت و شناخت ضرورت « تحول و توبه» و «خود سازي و سير و سلوک» ، عزم و اراده جدي و ثبات قدم است . کسي که مي‌خواهد در اين وادي وارد شود، بايد تصميم و جديت داشته باشد و با سختي‌هاي راه بسازد و از خود ناتواني نشان ندهد.
گام دوم : اخلاص وداشتن نيت خالص
عزم و اراده بر بندگي اگر همرا با اخلاص شد ،مي تواند سودمند باشد . ريا و شرک هرگز انسان را به منزل مقصود نمي رساند. اخلاص پاک کردن نيت از آلودگي‌هاي شرک است؛ يعني تمام کارها و اعمال براي خاطر خدا بايد انجام شود.
اخلاص يا داشتن نيت خالص آن است كه سالك در سلوكش منظور و مقصدي جز نفس سلوك و فناي در ذات پاك احديت نداشته باشد . در اخبار زيادي وارد شده كه نيت سه مرتبه دارد. امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
عابدان سه گروهند:
گروهي خداوند را از روي ترس و بيم ( از جهنم يا عذاب هاي دنيوي )عبادت مي كنند، اين عبادت بندگان است.
گروهي خداوند را به طمع بهشت و نعمت هاي الهي (مادي يا معنوي ، دنيايي يا آخرتي ) مي پرستند. اين عبادت اجيرشدگان است ، امّا عده اي خداوند را از روي محبت و معرفت عبادت مي كنند كه اين عبادت آزادگان است. (1)
اگرچه عبادت گروه اول و دوم از افراد معمولي و مبتدي پذيرفته مي شود و براساس آن پاداشي متناسب نيت و عمل خويش دريافت مي کنند ، ليکن اين گونه اعمال سالکان را به مقام يقين و کشف و شهود نمي رساند زيرا با تأمل و تعمق در محتواي عبادت قسم اول و دوم روشن مي گردد كه عبادت شان بي شائبه نمي باشد، بلکه عبادت آن ها نوعي خود پرستي است. در واقع خود را مي پرستند ،نه خداوند را. چون بازگشت عبادت شان به علاقه هاي مادي يا معنوي نفساني خودشان است . واضح است که خدا پرستي با خودپرستي جمع نمي گردد .ولي گروه سوم كه خدا را بر اساس معرفت و محبت مي پرستند، عبادت شان عبادت واقعي و صحيح است كه جز پاكان درگاه الهي به آن نمي رسند. اين دسته پايه عبادت شان را بر محبت و كشش به سوي خدا قرار داده و جز تقرب به او، هيچ مقصودي ندارند. سالك در آغاز راه با پاي محبت گام بر مي دارد ،ولي بعد از طي منازلي و كسب كمالاتي متوجه مي گردد محبت با محبوب مغايرت دارد . محبتي را كه نردبان ترقي او بوده ، مانع راه خود مي بيند. از اين به بعد، سالك تنها محبوب را در نظر دارد .او را به عنوان محبوب، عبادت مي كند . پس از طي مراحلي باز متوجه مي شود که اين قسم از عبادت نيز شرك آلود است چون خود را مُحِب و خدا را محبوب دانسته است.
در برابر خدا و محبوب ، وجودي براي خود قائل شده است . معلوم است که «خوديت» يا خود ديدن با حب به محبوب منافات دارد. از اين رو سالک از اين جا به بعد از تلاش مي کند که نه تنها محب يا خود را فراموش کند بلکه اساسا حب و عشق را فراموش كند تا به كلي از تغاير و شرک بگذرد و در عالم وحدت يا « توحيد » به معناي واقعي آن گام نهد . در اين مقام سالك ديگر نيتي ندارد، زيرا خوديت و شخصيتي در كار نيست تا نيت از او سر بزند. تا قبل از اين مرحله سالك خواستار شهود و كشف و مشاهده و اشراق و ادراک فراحسي و... بود، ولي در اين مقام به كلي تمام آن اغراض را فراموش مي كند . چشم و دل سالك از ديدن و نديدن و رسيدن و نرسيدن و دانستن و ندانستن و رد و قبول پوشيده خواهدشد. در اين نقطه و مقام است که سالک به درجه يقين مي رسد و رسم بندگي را از اين جا آغاز مي کند .
تو گدايي به شرط مزد مکن خواجه خود رسم بنده پروري داند
مشکل اين جا است که عبادت و رياضت و سير و سلوک براي مزد است. اشراق نفساني و ادراک فرا حسي و مانند آن نيز مي تواند مزدي باشد كه طلب مي كنيم.

پي‏نوشت‏:
1.الکافي ، ج2 ، ص 84 .

صفحه‌ها