۱۳۸۹/۰۵/۲۶ ۰۰:۳۸ شناسه مطلب: 16715
با عرض سلام و قبولي طاعات و عبادات من دو سال پيش مي خواستم با پسر خالم ازدواج كنم اما خالم برخورده خيلي بدي با من كرد چون نمي دونست كه ما با هم حرف مي زنيم يه حرفهاي به من زد كه خيلي توهين اميز بودمن اولش خيلي جلوي خودمو گرفتم اما اون توهيناش بيشتر مي شد من ديگه نتونستم تحمل كنم و جوابشو دادم و مثل او جواباي بدي دادم اما اصلا فوش و ناسزا نگفتم فقط جوابشو دادم حالا قطع ارتباط كرديم حالا سوال من اينه من بايد از ايشون معذرت خواهي كنم و حلاليت بطلبم؟اگه اين كار و ك نم اون فكر ميكنه من منظوري دارم و هنوز با پسرش حرف ميزنم در صورتي كه من دارم ازدواج ميكنم و از همون موقع ارتباطم با پسر خالم قطع كردم.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بهتر است که نخست از طريق نامه با خاله ات ارتباط پيدا کني . در نامه پس از سلام و احوالپرسي ، توضيح بده که شما را دوست دارم و به شما علاقه مندم .خيلي وقت ها مي خواستم با شما حرف بزنم و از حرف هايي که به شما زدم ،معذرت خواهي کنم اما خجالت مي کشيدم .بالاخره تصميم گرفتم از طريق نامه با شما تماس بگيرم و حرف هاي دلم را با شما در ميان بگذارم . خاله جون تندي ها و توهين هاي شما باعث شد که من عصباني شوم و خام گري کنم .در برابر حرف هاي شما بايستم و جواب تان را بدهم . ولي باور کنيد بعد از آن وجدانم هميشه ناراحت بود . گاهي مي خواستم با شما صحبت کنم و پوزش بخواهم اما اين فکر به ذهنم مي آمد که نکند شما فکر کنيد که من هدف خاصي دارم و کلکي در کار است . که مي خواهم به اين وسيله مجددا باب گفتگو و حرف زدن با پسرتان را باز کنم. در نتيجه باز از دست من ناراحت بشي . ولي الان که مقدمات ازدواجم جور شد، و ديگر دلهره اي براي شما ايجاد نمي شود ، خجالت را کنار گذاشتم . براي تان نامه نوشتم ، تا هم از کارهاي گذشته ام از شما معذرت خواهي کنم . که اميدوارم با بزرگواري ات مرا ببخشي . وهم بتوانم از نزديک شما را ببينم و ببوسم . به اميد آن روز.