پرسش وپاسخ

 آيا كشيدن دندان در ماه رمضان روزه را باطل مي‌كند من دندانم را در روز اول ماه كشيدم و پس از آن مقدار زيادي خون خوردم البته نمي‌دانستم كه خون دندان روزه را باطل مي‌كند يا نه. آيا روزه‌ي من باطل است؟ حكمش چيست؟ در مورد نماز حكمش چيست؟ (دندانم حتما بايد كشيده مي‌شد) با تشكر

پاسخ: با سلام
درحال روزه ،کشيدن دندان جايز است، ولي مکروه مي باشد . اگر ا ز جاي دندان خون بيايد ،نبايد آن را فرو ببرد. اگر خون را فرو ببريد، روزه باطل مي باشد. اگر خون را عمدا خورده اي ،قضاي آن روز را بايد بگيري.
كسي كه دندان را كشيده، مشكلي در نماز وجود نمي آيد.

پرسش: آیا سقط جنین (کورتاژ) تا قبل از 2 ماهگی جنین با توجه به این نکته که فاصله کمتر از 15 ماه در بین دو حاملگی احتمال خطرات مختلفی را دارد جایز است یا خیر؟

پاسخ:
با سلام
سقط جنين در فرض سوال جايز نيست . احتمال خطر مجوز سقط نمي شود.(1)
پي نوشت :
1 . آيه الله خامنه اي ، استفتائات ، س 1261 .

اساتید محترم از یک طرف در رساله عملیه حتی یک ذره ترشح از نجسی را دقت نموده اید واز طرفی اگر ما همین را بخواهیم رعایت کنیم ودچار شستشو ی زیاد میشیم به ما میگوئید وسواسی؟ بالاخره چه کنیم؟ اینکه میگوئید به یقین برسید حتما به یقین رسیده ایم که اون قسمت را آبکشی میکنیم ولی شما فکر کنید ما در روز چندبا دستشویی میریم وچندبار دچار این ترشجات نجسی می شیم وهربار آبکشی؟ باور کنید وسواسی نیستیم منتهی مثل اینکه زیادی دینداریم وباعث اذیتمون میشود آیا راهی هست؟ برای رهایی از این تزشحات نجسی؟ ویا اصئلا میشود نجاساتی مثل بول ومنی وغائط را که مرتب با اونها سر وکار داریم را فقط کثیف اعلام کنید واینطور امثال بنده اینهم به زحمت نیفتیم؟

پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
شستشوي زياد و توجه بيش از اندازه به اين مسايل علامت دينداري نيست .اگر اين طور باشد بيش تر مردم متدين كه اين مقدار شستشو نمي كنند، بايد بگيم ديندار نيستند يا پيامبر و ايمه (ع ) كه اين طور نبوده اند ، بايد بگوييم ديندار نبوده اند . مسلما اين حرف درست نيست . براي رهايي از اين دقت ها بايد به عرف مردم مراجعه كنيم . نحوه شستشوي خود را با آنان تطبيق بدهيم. در اين صورت ديگر اذيت نمي شويم . بول و غايط و مني از نجاسات هستند . (1) ولي نبايد زياد دقت بکنيد . تا يقين صد در صد به نجاست چيزي نکرده ايد، پاک حساب کنيد .
پي نوشت:
1 . امام خميني، توضيح المسايل ،مسئله 83 .

پرسش: 

1- لطفا در مورد انواع صفات خداوند توضیحی ارائه بفرمائید .

2- آیا فرقی بین صفات و اسماء الهی وجود دارد ؟

3- چرا نقص نمی تواند در خدا راه داشته باشد ؟ حتی اگر هم نقصی داشته باشد ، چون کامل ترین است نسبت به همه چیز. خوب بر این اساس می توان کامل درنظر گرفت او را.

4- چرا خداوند ظالم نیست ؟ چرا این نوع صفات لزوما از خدواند صلب می شود و در او راه ندارد ؟

5- مگر لزوم خدا بودن ، کمال مطلق است ؟ نمی شود کمالش نسبی باشد اما نسبت به تمام موجودات و مخلوقات و هر آنچه غیر خداست کامل ترین باشد و از این رو کامل شمرده شود ؟

پرسش1.
در مورد صفات الهي تقسيم بندي هاي مختلفي در کتب کلامي وجود دارد که به برخي اشاره مي شود :
بعضي از صفات خدا صفاتي است كه معناي ثبوتي را افاده مي كند، از قبيل علم و حيات، و اين ها صفاتي هستند كه مشتمل بر معناي كمالند.
بعضي ديگر صفاتي است كه معناي سلبي را افاده مي كند، مانند سبوح و قدوس و ساير صفاتي كه خداي را منزه از نقايص مي سازد ، مانند غير جسماني، نامرئي و... پس از اين نظر مي توان صفات خدا را به دو دسته تقسيم كرد:
يكي ثبوتيه و ديگري سلبيه. البته گاهي از همين تقسيم بندي به صفات جماليه و جلاليه هم تعبير مي شود.
پاره اي از صفات خدا صفاتي است كه عين ذات او است ؛ يعني به صرف تصور ذات او مي توان اين صفات را به او نسبت داد. مانند حيات و قدرت و علم به ذات. اين ها صفات ذاتي اند.
پاره اي ديگر صفاتي هستند كه تحقق شان محتاج به اين است كه ذات قبل از تحقق آن صفات محقق فرض شود، مانند خالق و رازق بودن كه صفات فعلي هستند. اين گونه صفات زايد برذات و منتزع از مقام فعلند ؛يعني بعد از خلق مخلوقات و روزي دادن به آن ها اين صفات به خداوند نسبت داده مي شود. پس از اين نظر مي توان صفات خدا را به دو دسته تقسيم كرد: صفات ذاتيه و ديگري صفات فعليه.
تقسيم ديگري كه درصفات خدا هست، تقسيم به نفسيت و اضافت است. صفتي كه معنايش هيچ نسبتي به خارج از ذات ندارد ،صفات نفسي است مانند حيات، ولي صفتي كه نسبت و اضافه به خارج دارد ،صفت اضافي است، مانند خالقيت و رازقيت.
اين ها اصلي ترين تقسيمات در صفات الهي بود. البته تقسيم بندي هاي خاص ديگري نيز در اسما و صفات الهي وجود دارد که از ذکر آن ها صرف نظر مي کنيم.

پرسش 2: فرقي بين صفات و اسماي الهي وجود دارد ؟
پاسخ:
درباره تفاوت اسما با صفات الهي از چند جنبه مي توان سخن گفت:
ا- ا ز نظر لغوي:
فارغ از برخي اختلاف نظرها ادبي تقريبا عموم واژه‌شناسان بزرگ عرب معترفند که اسم به معناي نشانه و علامتي است که با آن، مسما نشانه گذاري و شناخته مي شود. صفت نيز در لغت به همين معنا آمده است، با اين تفاوت که صفت در نشانه بودنش به ويژگي خاصي مقيد و محدود است، بنابراين اسم اعم از صفت و صفت نشانه و علامتي براي موصوف است که در ضمن خصوصيتي را نيز افاده مي‌کند و آن را از جهت خاصي نشان مي‌دهد. (1)
ب: از نظر اصطلاحي:
متکلمان گر چه درباره تفاوت اسم و صفت بحث زياد ننموده‌اند، ولي آنچه از مجموع مباحث آن ها به دست مي‌آيد، اين است که از نظر کلامي اسم نشانه‌اي براي خود ذات و صفت را نشانه‌اي براي ذات موصوف گرفته‌اند. (2)
ج.براساس مباني عرفاني مي توان گفت: «اسم الهي عبارت است از ذات يا صفتي معين از صفات، و تجلي از تجليات مثلاً هرگاه ذات حق سبحانه با صفتي معين تجلي کند، اسمي از اسماي آن پديد مي‌‌‌ آيد مثلاً از تجلي خداوند با رحمت واسعه او، اسم «الرّحمن» پديده آمده ؛ از تجلي او با رحمت خاصه کمالي، اسم «الرحيم» ظاهر شده است. از تجلي حق با وصف انتقام، اسم «المنتقم» ظهور يافته است و يا گفته شده است: «اسم، عبارت است از ذات، که به تعين خاصي متعين شده و منشأ اثر گرديده باشد.»
گفته مي شود: «اسم علامت است و اين علامت يک شناسايي است، اسماي خدا هم علامت هاي ذات مقدس اوست، و آن قدري که بشر مي‌‌‌ تواند به ذات مقدس حق تعالي اطلاع ناقص پيدا کند، از اسماي حق است.»
بنابراين اسماي الهي از منظر عرفاني عبارت از تجليات ذات حق سبحانه و ظهورات وجودي اوست.
اين معنا براي اسم الهي بر مبنايي استوار است که بزرگان اهل عرفان به تفصيل درباره آن بحث کرده‌‌‌اند.
د: از نظر آموزه هاي ديني و کلمات معصومين:
هيچ يک از تفاوت‌هاي ياد شده در کلمات آنان درباره اسم و صفت مطرح نشده حتي اين تعبير آمده: «ان الاسماء صفات و صف بها نفسه» (3) اسما صفاتي است که خداوند ذات خود را با آن وصف فرمود.وقتي از امام هشتم (ع) در اسم پرسيده شد، حضرت فرمود: «صفه لموصوف» (4) صفتي براي موصوف است. بر اساس آموزه‌هاي عترت در اين باب اسامي خداوند همگي از نوع صفات‌اند . خداوند اسمي ندارد که در آن وصفي لحاظ نشده باشد، از اين رو اسم علم (اسم خاص) يا اسم جامد غير مشتق که فقط علامت بوده و در آن وصفي لحاظ نشده باشد، نخواهد داشت حتي اسم شريف «الله» معناي وصفي و اشتقاقي دارد. (5)
پي‌نوشت‌ها:
1- دانشنامه امام علي (ع)، ج 2، ص 75- ص 76
2- همان
3- اصول کافي، ج 1، ص 87 حديث 3
4- توحيد صدوق، ص 35
5- دانشنامه امام علي ج 2، ص 77.

پرسش 3:
3- چرا نقص نمي تواند در خدا راه داشته باشد ؟ حتي اگر هم نقصي داشته باشد ، چون کامل ترين است نسبت به همه چيز . بر اين اساس مي توان کامل درنظر گرفت.
پاسخ:
نقص مساوي با فقدان است. چيزي را ندارد ؛ پس ناقص است. نقص هميشه در نسبت با يك كمال مطرح مي شود ؛ چون آن كمال نيست ، پس ناقص است. اما چرا خداوند و علت العلل نمي تواند ناقص باشد :
معنايش اين است كه كمالي در وجود است كه او ندارد. اين فرض به چند دليل نادر ست است.
1- كمال وجودي از كجا آمده و‌آفريده كيست؟ آيا مگر آفريدگار ديگري هم غير خدا هست؟ در حالي كه خداوند آفريده تمام عالم هستي است.
2- خداوند مركب از وجود چيزي و عدم چيزي خواهد شد. در حالي كه خداوند وجودي بسيط و غير مركب است. مركب به اجزاي خود نياز دارد و خداوند بي نياز است.
3- خداوند با نداشتن كمال مفروض به آن نياز خواهد داشت ، پس نقص نشانه نياز است . نياز صفت موجودات ممكن الوجود است و خداوند بي نياز مطلق است.
4- نقص نشان محدوديت است. چون وقتي چيزي را ندارد ، يعني محدود به آن چيز است. اين مقدار را دارد ، آن مقدار را ندارد ، يعني محدود شده است. اما خداوند موجود بي نهايت و نامحدود است. هيچ چيز نمي تواند وجودش را محدود نمايد.
از نگاه فلسفي موجودات عالم هستى از حدود و اندازه هاى وجودى برخوردار هستند كه از اين حدود به «ماهيّت» نيز تعبير مى شود. ماهيّت، حكايت كننده چگونگى و چيستى موجود است. اين حدود علاوه بر اين كه چگونگى و ماهيّت موجود را ترسيم نموده و آن را از ديگر موجودات متمايز مى سازد ، در عين حال حكايت از محدوديّت وجودى آن موجود نيز مى كند. همين محدوديّت دايره كمال وجودى موجود را محدود نموده، باعث نقص وجودى او مى شود.
تمامى موجودات عالم امكان، از اين محدوديّت و نقص برخوردارند امّا برخى نقص كم تر و برخى نقص بيش ترى دارند.
اين موجودات ناقص و محدود و فقير در وجود خويش، به موجودى كامل و غير محدود و غنى، نيازمندند، كه او خداوند غنى مطلق است. سلسله موجودات فقير(فقر وجودى) از آن جا كه وجود دارند، در هستى خويش، به موجودى كه بى نياز مطلق است، يعنى خداوند متعال وابسته اند.
از سوى ديگر نقص و محدوديّت با يكتائى و توحيد ناب كه مستلزم كمال مطلق و بى كرانگى ذات است، هرگز سازگار نيست. چون يكتايى خداوند، از نوع وحدت عددى نيست كه با نقص و دوگانگى سازگار باشد. وحدت خداوند، وحدت حقّه است كه از مبرّا و منزه بودن ذات خداوند از هرگونه حدّ و نقصى حكايت دارد.
در واقع اگر خداوند ناقص باشد ، همانند موجودي از موجودات و مخلوقات ديگر خواهد بود . هيچ تفاوتي بين او كه آفريدگار بي همتا است و آفريده هاي او نخواهد بود.

پرسش 4: چرا خداوند ظالم نيست ؟ چرا اين نوع صفات لزوما از خدواند سلب مي شود و در او راه ندارد ؟
پاسخ:
سلب اين نوع صفات در حقيقت به وجود صفاتي ديگر بر مي گردد ، يعني همه صفات سلبيه بازگشت به صفات ثبوتيه دارند . ظالم نبودن خداوند ريشه در حقيقت عدالت مطلق خداوند دارد ؛ اما اينكه چطور اين صفات كمالي براي خداوند ثابت مي شود و صفات نقص از او سلب مي گردد بايد گفت :
مهم ترين و اصلي ترين دليل ما در اين خصوص همان است كه در نتيجه براهين عقلي اثبات خداوند و در نتيجه مباحث فلسفي در خصوص واجب الوجود حاصل مي شود .ما از طريق براهين عقلي به اين نتيجه مي رسيم كه وجود موجودي كامل در راس نظام هستي ضرروي است ؛يعني ضرورتا لازم است در راس هرم وجود، موجود برتري باشد كه در نهايت وجود و در بالاترين درجه وجود باشد . در نظام هستي وجود واجب الوجود ضروري و غير قابل انكار است .
از طرفي در مي يابيد كه نهايت وجود و بالاترين درجات وجود، يعني نهايت كمال و پيراستگي از هر نقص و عدم است ؛ زيرا وجود عين كمال و دارايي است . موجودي كه در اوج وجود باشد، از هيچ كمالي تهي نخواهد بود تا عدمي در ساحت وجودش راه داشته باشد ؛ بر اين اساس در مي يابيم كه واجب الوجود،به اصطلاح "صرف الوجود" است ، يعني وجود محضي است كه هيچ نقصي در او راه ندارد ، پس داراي هر صفت كمالي آن هم در نهايت و اوج جايگاه ممكنش مي باشد .
با اين استدلال ، انسان شناخت كاملي از خداوند و صفات بسيار او پيدا كرده، بدون آن كه توجه به هيچ يك از آثار و افعال الهي داشته باشد ،در مي يابد كه خداوند حتما داراي نهايت قدرت و علم و حكمت و حيات و عدالت ... است . همچنين از هر نقص و ظلم و قبحي هم پيراسته است .زيرا وجود چنين صفاتي در او مساوي با نقص و محدوديت و نياز اوست كه با واجب الوجود بودن او همخواني ندارد .

پرسش 5: مگر لزوم خدا بودن ، کمال مطلق است ؟ نمي شود کمالش نسبي باشد اما نسبت به تمام موجودات و مخلوقات و هر آنچه غير خداست کامل ترين باشد و از اين رو کامل شمرده شود ؟
پاسخ:
كمال مطلق بودن واجب الوجود، از مفهوم «واجب الوجود» استفاده مى شود. خداوند بايد کمال مطلق باشد; چرا که اگر ناقص باشد، معنايش اين است که نسبت به کمال يا کمالاتى، حالت امکانى دارد. ذات او، فاقد يک صفت کمالى است. آن گاه بايد گفت که ذات واجب الوجود، واجد يک سرى کمالات و فاقد بعضى از کمالات ديگر است. مفهوم چنين مطلبى اين است که واجب الوجود - به حسب تحليل عقلى - مرکب از وجود و عدم باشد; يعنى، مرکب از داشتن يک سلسله کمالات و نداشتن يک سلسله کمالات ديگر.
چيزى که مرکب باشد ولو مرکب عقلى (بر اساس تحليل عقلى مرکب از اجزايى باشد) نيازمند به اجزايش خواهد بود . لازمه احتياج، امکان است; يعنى، نسبت به کمالاتى که ندارد، حالت امکان دارد .حال آن که چنين مطلبى، در ذاتى که ما فرض کرديم - که او واجب الوجود است - راه ندارد و در واقع خلاف فرض است.
اما اين که واجب الوجود حتى از ترکيب اجزاى تحليلى عقلى نيز مبرّاست; به اين دليل است که در جاى خود ثابت شده که عقل تنها مى تواند موجودات محدود را به دو حيث ماهيت و وجود - که بيان ديگرى از ممکن الوجود است تحليل کند - اما واجب الوجود، وجود صرف است . عقل نمى تواند هيچ ماهيتى را به آن نسبت دهد . تحليلى را از آن ارائه نمايد. بر اين اساس خداوند متعال، از هر گونه ترکيب، حتى ترکيب از اجزاى تحليلى عقل نيز مبرّا است.
با دقت در مفهوم واجب الوجود بايد اذعان کنيم که خداوند، داراى تمامى کمالات و در واقع مطلق کمال و کمال مطلق است . انفصال بعضى از کمالات از ساحت مقدس او، به معناى خروج واجب الوجود از «وجوب وجود» به «امکان وجود» است; حال آن که فرض ما بر آن است که خداوند واجب الوجود است.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در فرض سوال ، خواندن نماز عصر با نماز ظهر امام اشکالي ندارد .

پرسش: اگر موقع روزه بودن مني خارج شود روزه باطل ميشود يا نه ؟

با سلام
جنب شدن عمدي و در حال بيداري، باعث باطل شدن روزه مي شود و اگر در خواب باشد، اشكالي ندارد.
اگر خروج آب همراه با شهوت و جستن و سست شدن بدن (هر سه علامت با هم بايد باشد) حکم به مني مي شود . اگر در روز باشد و در حال بيداري، روزه را باطل مي کند.(1) اگر اين علائم نباشد، آن مايع پاك است و روزه باطل نمي شود.
رطوبت هايى كه از انسان خارج مى‏شود ،غير از بول و منى بر چند قسم است:
اوّل آبى كه گاه بعد از بول بيرون مى‏آيد و كمى سفيد و چسبنده است و به آن «وَدْى» مى‏گويند.
دوم آبى كه هنگام ملاعبه و بازى كردن با همسر و تحريكات جنسي بيرون مى‏آيد و به آن «مَذْى» مى‏گويند.
سوم آبى كه گاه بعد از منى بيرون مى‏آيد و به آن «وَذْى» مي گويند.
همه اين آب ها در صورتى كه مجرا آلوده به بول و منى نباشد، پاك است و وضو و غسل را هم باطل نمى‏كند.
پي نوشت :
1. آيه الله خامنه اي ، استفتائات ، س177 .

بسمه تعالی باسلام وخسته نباشید بنده رمضان87 بعلت بارداری (ماه نهم) موفق به روزه گرفتن نشدم تا رمضان 88هم بعلت شیردهی قضا نکردم اول ماه رمضان87مبلغ120000ریال در صندوق صدقات انداختم(با دستور دفتر امام جمعه ).رمضان 87کامل روزه گرفتم غیراز8روز بعلت داشتن عذر شرعی و 2 روز عمدی.بعلت بارداری نتوانستم دوباره قضاها را بجا بیاورم(ماه پنجم بارداری هستم)و قادربه روزه گرفتن نیستم .لطفا تعداد روزهای قضا و کفاره های بنده را مشخص فرمایید.تکلیفم برای ماه رمضان امسال چیست؟ با تشکر

پاسخ:
2با سلام وتشکر از ارتباط با اين مرکز
روزه سال 1387 : چون به علت بارداري روزه نگرفته ايد ،بايد سي مد ( هر مد750 گرم) طعام (گندم يا جو يا برنج ) به فقير بدهيد .چون به جا نياوردن قضاي روزه ها با عذربوده ،کفاره تاخير لازم نيست بدهيد، ولي روزه ها را بايد قضا کنيد.(1)
روزه سال 1388 : هشت روزي که به علت عذر شرعي روزه نگرفته ايد ،در صورتي که در تاخير قضا عذر داشته اي، فقط قضا دارد .اگر آن دو روز را عمدا خورده ايد ،بايد علاوه بر قضا کفاره هم بدهيد (براي هر روز شصت روز روزه بگيريد يا شصت مد طعام به شصت فقير بدهيد ).
روزه سال 1389 :اگر روزه ضرر ندارد، بايد روزه بگيريد .اگر براي شما يا بچه ضرر دارد، روزه نگيريد. براي هر روز يک مد طعام به فقير بدهيد و بعدا قضا کنيد.
انداختن کفاره در صندوق صدقات کافي نيست، بلکه بايد يا طعام بخريد و به فقير بدهيد يا پول آن را (براي هر روز 400تومان )به دفتر مرجع تقليد(يا انسان مطمئن) بدهيد تاآن ها طعام خريده و به فقير بدهند.
در کفاره عمدي اگر توان شصت روز روزه را نداريد و همچنين نمي توانيد شصت فقير را سير کنيد ،هر مقدار که مي توانيد طعام بدهيد .در صورتي که اصلا توانايي نداريد ،کافي است که استغفار کنيد .(2)
پي نوشت ها :
1. آيه الله خامنه اي ، استفتائات ، س747 .
2. همان ،س 811 .

غالبا شش روز در هفته کار میکنم لطفا نظر نمامی مراجع تقلید را بگویید با تشکر

غالبا شش روز در هفته کار میکنم لطفا نظر نمامی مراجع تقلید را بگویید با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
نظر مراجع:
به نظر امام خميني کثير السفري که شغلش در سفر باشد؛ حکم مسافر را دارد و نماز و روزه اش شکسته است گرچه هر روز در سفر باشد.(البته راننده و مانند او که شغلشان مسافرت است، در سفر شغلي ،نمازشان تمام و روزه شان صحيح است). (1)
به فتواي آيات عظام : نوري همداني(2)؛ صافي گلپايگاني(3) ؛ خامنه­اي (4) (به نظر آيت الله خامنه­اي سفر براي تحصيل علم سفر شغلي نيست. از اين رو دانشجويان هر روز هم مسافرت کنند ،نماز شان شکسته است و روزه هم نمي­توانند بگيرند مگر قصد اقامت نمايند ) و اراکي (5)، کساني که(مانند معلمان و اساتيد ودانشجويان) حداقل در خلال ده روز يک بار در رابطه با شغلشان به مقدار مسافت شرعي مسافرت کنند، کثير السفرند.
و به نظر آيت الله مکارم شيرازي :
الف: کسي که حداقل سه روز در هفته به مقدار مسافت شرعي به مسافرت شغلي(مانند سفر معلم ودانشجو) برود کثير السفر است.
ب: محل تحصيل در حکم وطن است و نماز و روزه در آنجا تمام است(مگر در سفر اول که بايد بين قصر و اتمام جمع کند. البته چنانچه مي داند ده روز مي­ماند ،قصد ده روز مي کند و نمازش را تمام مي­خواند ) مشروط بر اين که در آن محل حداقل يکسال به تحصيل ادامه دهد. (6)
به فتواي آيت الله تبريزي براي کثير السفر شدن لازم است لا اقل هفته اي يک روز به مسافرت شغلي برود (اين حکم شامل دانشجويان نمي شود و آن ها اگر هفته اي دو روز هم سفر کنند ،احتياطا نمازشان را هم شکسته و هم تمام بخوانند و روزه شان را بگيرند و قضا ندارد.) اگر هر 8 يا هر 9 روز يک بار سفر کند ،نمازش را هم تمام و هم شکسته بخواند و روزه اش را اگر گرفت ،مجزي است و قضا ندارد.(7)
به نظر آيت الله سيستاني: کثير السفر صدق مي کند بر کسي که حداقل ده روز در ماه يک بار به مسافرت برود يا ده روز در سفر باشد ،هر چند در ضمن دو يا سه سفر ،با اين شرط که تصميم بر ادامه داشته باشد ،به مدت شش ماه در يک سال يا سه ماه ولي در چند سال در اين صورت نماز او در همه مسافرت ها هر چند غير سفر هاي متکرر او باشد تمام است ،البته در ماه اول بين شکسته وتمام جمع بنمايد. اگر روز هاي مسافرت او در ماه هشت يا نه روز باشد ،به احتياط واجب در همه سفر ها بايد هم شکسته بخواند، هم تمام و اگر کمتر از اين باشد نماز شکسته است. (8) محل کار در صورتي که حد اقل براي يک سال و نيم محل کار باشد و محل تحصيل که حد اقل دو سال ادامه داشته باشد ،در حکم وطن است و در ماه اول بين قصر و اتمام جمع کند.
به فتواي آيت الله وحيد خراساني: نماز و روزه کساني که شغل شان در سفر است به طوري که اکثر ايام يا يک روز در ميان براي انجام کار سفر مي کند تمام است. (9)
پي­نوشت­ها:
1.استفتاآت، ج1، س252، از احکام نماز.
2. هزار و يک مسئله فقهي، س229و234.
3. جامع الاحکام، ج1، س412.
4. استفتاآت، س641.
5. توضيح المسائل، مسئله 1299.
6. استفتاآت، ج3، س252.
7. استفتاآت، س469 و472 و493.
8. توضيح المسائل، مسئله 1296. و سوال حضوري از دفتر معظم له.
9. توضيح المسائل مسئله 1315.

با سلام،چند روزی است در منزل ما اتفاق عجیب می افتد به شرح ذیل: ابتدا یک شب که برای استراحت به اتاق خواب رفتم لکه های روغن غذایی که اصلا ماطبخ نکرده بودیم که بصورت شره از آشپزخانه تا تراس موجود بود در حالی که در دقایقی پیش چنین لکه هایی موجود نبود و در شبی از شب های رمضان موقع خواب نزدیک سحر دو مرتبه آیفون گوشی تلفن به صدا در آمد و چندین بار نیز نور صفحه تلفن به عنوان شماره گیری روشن گردید.به نظر شما دلایل این امور چیست و مرا راهنمایی کنید.

پاسخ:
2اين گونه موارد نمي تواند نشانه اتفاقات خاص و ماورايي باشد . بي دليل اين مسائل را به عوامل ناشناخته و عجيب پيوند ندهيد ؛ در زندگي اكثر افراد و خانواده ها حوادثي از اين دست كم نيستند كه تا مدت ها انسان از دليل آن مطلع نمي شود، اما پس از مدتي متوجه علت بروز اين حوادث مي شود حتي به تصورات قبلي خود در خصوص علل بروز اين حوادث مي خندد .
در مورد ريخته شدن روغن نمي توانيم قضاوتي بكنيم، اما علت هاي مختلفي مي تواند براي آن وجود داشته باشد ؛ ولي در خصوص به صدا درآمدن گوشي و روشن شدن صفحه نمايش آن ، اين قبيل اختلال هاي الكتريكي امري كاملا طبيعي و شايع است . بسياري از وسائل الكتريكي در برابر امواج مختلف يا جريان هاي مجاور الكتريكي از خود حساسيت نشان داده، علائمي خاص از خود بروز مي دهند كه اصلا قابل توجه و مهم نيست .
در مجموع به نظر مي رسد حساسيت بي موردي پيدا نموده ايد . نبايد به اين مساله توجهي بكنيد ؛ البته براي رفع نگراني و تشويش اهل خانه مي توانيد با خواندن سوره هايي نظير ناس و فلق و نصب اين سوره ها در منزل و همچنين صدقه دادن آرامش خاطري را براي خود و خانواده حاصل نماييد .

با سلام،اینجانب در شرکتی مشغول بکار بوده ام که به عنوان سرپرست مسولیت مالی نیز با من بوده است و مقدار پول واریزی به حساب هزینه مسایل کارگاه شده است که سند های ان به دفتر اصلی ارسال و از حساب بدهی اینجانب کسر می گردید و در این بین هزینه ای شده بود ولی سندی وجود نداشت و آن را از حساب بدهی من کسر نکرده اندو از نظر امور مالی من بدهکار هستم در حالی که هزینه جهت کارگاه بوده است و ایشان نیز مبالغی را نزد من دارند آیا صحیح است که من یکطرفه بدهی های خود را از مبالغ ایشان کسر نمایم یا خیر؟ لطفا مرا راهنمایی کنید

پاسخ:
2با سلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز
در صورتي که اين کار خلاف مقررات باشد و به شما اجازه اين کار داده نشده باشد، کسر کردن بدهي هاي خود جايز نيست . بهتر است با هماهنگي اين کار را انجام دهيد تا در آينده براي شما مشکلي پيش نيايد.بلي اگر هيچ راهي براي گرفتن حق خود نداشته باشي، مي تواني طلب قطعي خود را از حساب مديون کسر نمايي.(1)
لطفا در ارتباط بعدي نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد
پي نوشت :
1 . سوال تلفني از دفتر (7746666-0251) آيه الله خامنه اي .

صفحه‌ها