عذاب الهی

خداوند متعال مسیر توبه را بسیار باز گذاشته است که حتی اگر بنده ای توفیق پیدا کند و در لحظات آخر، توبه کند همان توبه می تواند باعث دفع عذاب قطعی آماده فرد شود
توبه به موقع، موجب بدا در عذاب قوم حضرت یونس علیه السلام

پرسش:
کدام قوم بودند که آثار عذاب و هلاکت برایشان آشکار شد ولی با توبه بخشیده شدند؟ چرا؟ مگر توبه قبل از عذاب نیست پس چگونه می‌تواند عذابی که آمده را بردارد؟
 

پاسخ:
طبق آیات قرآن کریم، تنها قومی که پس از دیدن نشانه‌های عذاب، ایمان آوردند و عذاب از آن‌ها برداشته شد، قوم یونس علیه‌السلام بودند؛ ﴿ فَلَوْلَا کَانَتْ قَرْیَهٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ﴾؛ چرا هیچ شهرى نبود که [اهل آن‌] ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتى [در آخرین لحظه‌] ایمان آوردند، عذاب رسوایى را در زندگى دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندى آنان را برخوردار ساختیم. (1)

داستان قوم یونس علیه‌السلام:
در کتاب «تفسیر قمی» نقل‌شده که امام صادق علیه‌السلام داستان قوم یونس را اینگونه بیان می‌فرماید: مرد عابدى در میان ایشان بود که نامش «ملیخا» بود و مرد دانشمند و عالمى دیگر هم بود که اسمش «روبیل» بود. آن عابد یعنى ملیخا پیوسته به یونس علیه‌السلام می‌گفت: درباره این مردم نفرین کن، ولى آن مرد عالم او را از نفرین کردن نهى می‌کرد و می‌گفت: در حق اینان نفرین مکن که خداى تعالى دعایت را مستجاب می‌کند، ولى نابودى و هلاکت بندگانش را دوست ندارد. یونس در این میان قول آن مرد عابد را پذیرفت و درباره آن مردم نفرین کرد، خداى تعالى به یونس علیه‌السلام وحى کرد که عذاب در فلان ماه و در فلان روز به سراغ آن‌ها می‌آید.
همین‌که موعد مزبور نزدیک شد یونس با آن مرد عابد از میان آن‌ها بیرون رفتند، ولى آن مرد عالم در شهر ماند و چون روز موعد فرارسید، آن مرد عالم به آن‌ها گفت: به درگاه خدا رو آورده و به او پناه ببرید شاید خداوند به شما رحم کند و عذاب را از شما دور سازد و براى این کار همگى رو به صحرا نهاده و میان زنان و کودکان و حیوانات دیگر را با مادرهایشان جدایى افکنده همه را از هم جدا و دور سازید، آنگاه به گریه و دعا مشغول شوید. مردم چنین کردند و خداوند عذاب را که بر آنان فرود آمده و نزدیکشان شده بود از آن‌ها دور ساخت. (2)
در واقع درباره قوم یونس علیه‌السلام باوجود آن‌که عذاب مقدر شده بود و طبق سنت الهی باید این قوم دچار عذاب می‌شدند، اما به دلیل توبه به‌موقع آنان، مسئله بداء حاصل شد که این نیز یکی از سنت‌های الهی است.

بداء
واژه «بَداء» در لغت در چندمعنا به‌کار رفته است: آشکار شدن از خفا (۳)، ظهور چیزی از عدم (۴)، تغییر در قصد (۵) و استصواب (خوب و درست شمردن چیزی بعد از آنکه چنین دانسته نمی‌شد). (6)
توضیح: بداء در لغت به معنای آشکار شدن چیزی پس از مخفی شدن است. در اصطلاح نیز ظاهر شدن اراده خداوند بر اساس شرایط و مصالحی جدید است، به‌گونه‌ای که این اراده برای بندگان قابل‌انتظار نبود و به همین خاطر آن را تقدیری جدید می‌پندارند. این تقدیر جدید الهی نه به معنای علم نداشتن وجود ذات مقدسش از تغییر شرایط بلکه به معنای ظهور اراده خداوند است که پنهان از توقع مردم بوده است.

بیانی دیگر؛
بَداء درباره خدا به معنای آشکار شدن و ظهور چیزی از خدا برخلاف آن چیزی که عادتاً انتظارش را داشتیم است، اما بَداء به معنای استصواب و تغییر در قصد که ناشی از جهل و عجز و محدودیت در دانایی و توانایی است، اگرچه برای انسان پیش می‌آید، اما انتساب آن به خدا -که مطلقاً دانا و توانا است- اشتباه است. (7) در قضا و قدر غیر حتمی که خداوند در آن وقوع چیزی و یا عدم آن را تقدیر می‌کند، ولی تحقّقش را به مشیت خویش معلّق می‌سازد، بداء ممکن است و واقع می‌شود. (8)

نتیجه:
تنها قومی که پس از دیدن نشانه‌های عذاب، ایمان آوردند و عذاب از آن‌ها برداشته شد، قوم یونس علیه‌السلام بودند. یونس علیه‌السلام قومش را به ایمان دعوت می‌کرد و آن‌ها اجابت نکردند؛ سپس بر آنان نفرین کرد. خداوند به او وحی کرد که در فلان روز عذاب بر قومش نازل می‌شود. آن‌ها در آن روز گریه کرده توبه نمودند و خدا عذاب را از آنان برگرداند. در واقع درباره قوم یونس علیه‌السلام باوجود آنکه عذاب مقدر شده بود و طبق سنت الهی باید این قوم دچار عذاب می‌شدند، اما به دلیل توبه به‌موقع آنان، مسئله بداء حاصل شد که این نیز یکی از سنت‌های الهی است.
بَداء درباره خدا به معنای آشکار شدن و ظهور چیزی از خدا برخلاف آن چیزی که عادتاً انتظارش را داشتیم است. در قضا و قدر غیر حتمی که خداوند در آن وقوع چیزی و یا عدم آن را تقدیر می‌کند ولی تحقّقش را به مشیت خویش معلّق می‌سازد، بداء ممکن است و واقع می‌شود.

 

 

 منابع برای مطالعه بیشتر:
فانی اصفهانی، سید علی، بداء ازنظر شیعه، ترجمه سید محمدباقر بنی سعید لنگرودی، انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، ۱۳۹۴ ش، ص ۹۹-۱۰۱.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره یونس، آیه 98.
2. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، مصحح طیب موسوى جزائرى، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404 ق، ج ۱، ص ۳۱۷.
3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،‌ دمشق، ‌دارالعلم الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۱۳.
4. فضلی، عبد الهادی، خلاصه علم الکلام، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۰۵.
5. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۱ ق، ص ۲۱۲.
6. ابن الاثیر الجزری، علی بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، بیروت، المکتبه العلمیه، ۱۳۹۹ ق، ج ۱، ص ۱۰۹.
7. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، انتشارات مرتضوی، ۱۴۱۶ ق، ص ۴۴-۴۸؛ مفید، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقاد و الامامیه، به کوشش حسین درگاهی، قم، الموتمرالعالمی لالفیه‌ الشیخ‌المفید، ۱۴۱۳ ق. ص ۶۵-۶۷.
8. خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق، ص ۳۸۸-۳۸۷.
 

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟
امتحان الهی، عذاب الهی، عدالت خداوند، بیماری، کرونا.

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟ بالاخره هنوز آدم های خوب هم هستند. چرا آن ها عذاب بکشند، وقتی خوب اند؟!

پاسخ اجمالی:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس از ناامیدی از توبه و بازگشت آن‌ها، شامل ظالمان آن قوم شد. ازاین‌رو، این‌که این بیماری شامل مؤمنان نیز می‌شود شاهد مناسبی است بر این‌که از سنخ عذاب‌های قوم ثمود نیست.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

گاهی یک قوم یا ملت چنان غرق در گناه می‌شوند که امیدی به توبه و تغییر در آن‌ها نیست؛ بر همین اساس، خداوند آن‌ها را در همین دنیا عذاب و نابود می‌سازد. با عنایت به شیوع ویروس کرونا و مرگ‌ومیر ناشی از آن، این گمان برای گروهی پیش‌آمده که این بیماری نوعی عذاب ویرانگر برای عموم مردم است. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این بیماری علل دیگری دارد و به‌مثابه عذابی که یک قوم و ملت را ناگهان نابود می‌سازد، نیست:

نکته اول:

با استفاده از متون دینی می‌توان فهمید که بیماری و سختی و مشکلات، همیشه برای عذاب نیست بلکه گاهی زمینه‌ای است برای آزمون مؤمنان تا صبر و استقامت بورزند و سزاوار بهشت گردند.(1) همچنین گاهی بیماری و مشکلات برای مؤمنان، کفاره و جبران گناه است. دقت شود که کفار گناه، نوعی لطف و رحمت است که شامل مؤمنان می‌شود تا با روحی پاک به سرای دیگر وارد شوند و از گزند عذاب سخت اخروی مصون بمانند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند».(2)

همچنین گاهی بیماری برای ترفیع درجه است؛ چنانکه در روایات آمده، «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ؛ در بهشت مقامى است که هیچ بنده‏اى به آن نرسد، جز با بلائى که (در دنیا) به بدنش رسد». (3)

گاهی هم بیماری و بلایای آسمانی و زمینی، برای عذاب یک قوم ظالم است؛ چنانکه قوم ثمود و لوط مستحق چنین عذابی شدند.

با این توضیحات مشخص می‌شود این تلقی اشتباه است که هر مشکل و بیماری و بلایی، لزوماً از سنخ عذاب و یا حتی از سنخ کفاره گناه باشد، بلکه گاهی امتحان و گاهی برای ترفیع درجه و غیره است: « إنَّ البلاءَ لِلظالِمِ أدبٌ ولِلمؤمنِ امتحانٌ وللأنبیاءِ دَرَجةٌ ولِلأولیاءِ کرامةٌ؛ بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است، برای مؤمن امتحان است، برای انبیاء درجه است و برای اولیاء کرامت.»(4)

بنابراین، نباید چنین تلقی کرد که هر بلایی عذاب است، آن‌هم از نوع عذاب‌های قوم ثمود که خداوند از آن‌ها قطع امید کرده و درصدد نابودی و ریشه‌کن کردن ظالمانِ آن قوم است!

نکته دوم:

مطلب بعدی این‌که عذاب‌های قوم لوط و ثمود، به‌منظور ریشه‌کن کردن آن قوم به سبب ناامید شدن از توبه و بازگشت آن‌ها است. همین‌که می‌بینیم این بیماری در مؤمن و کافر به یک‌شکل عمل می‌کند و جان آن‌ها را می‌گیرد، روشن می‌شود که این بیماری برای مؤمنان از سنخ عذاب قوم ثمود نیست. چگونه می‌شود کسی مؤمن باشد اما خداوند درصدد ریشه‌کن کردن او باشد؟! حتی عذاب قوم ثمود و لوط نیز به‌گونه‌ای بود که مؤمنان نجات می‌یافتند و مشمول عذاب شدید نمی‌شدند. درباره نجات اهل ایمان در جریان قوم حضرت صالح (علیه‌السلام) آمده است: «فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْی یوْمِئِذٍ؛ یعنی وقتی فرمان (مجازات) ما در رسید، صالح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند به رحمت خود رهانیدیم و از رسوایی آن روز نجات دادیم.»(5)

بنابراین، اهل ایمان و افراد بی‌گناه حتی از عذاب‌های قوم ثمود و لوط نجات می‌یابند؛ ازاین‌رو، نباید بیماری مؤمنان را از نوع عذاب دانست.

نتیجه:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس‌ازآن ناامیدی از توبه، شامل ظالمان آن قوم شد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 155
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 3، ص 354.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 67، ص 235.
  5. سوره هود، آیه 66.

 

کلمات کلیدی

 بیماری، عذاب، امتحان، کودک، عدل الهی.