كلام
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۸:۴۹ شناسه مطلب: 13186
با سلام آیا کسی که در شرایط روحی و جسمی بسیار بدی قرار دارد. مثلا زنی که به دست دشمن اسیر شده (مانند زنان زندانی در زندان ابوغریب) و میداند آینده سیاهی در انتظارش است و یا مثلا جلوی خانواده اش هتک حرکت خواهد شد، اگر خود کشی کند برای همیشه به جهنم میرود و هیچ گاه وارد بهشت نمیشود؟ حتی اگر انسان بسیار خوبی باشد و این کار را در اوج ناراحتی و آشفنگی ذهن کرده باشد؟ آیا هیچ کسی هم نمیتواند شفاعتش را کند و دیگر هیچ راه نجاتی برایش باقی نمیماند؟ با تشکر
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خود کشي حرام و گناه کبيره است .کسي که در شرايط روحي و جسمي بسيار بدي قرار دارد شرعا حق ندارد خود کشي کند .اگر خودکشي کند عذاب سختي در انتظارش خواهد بود.ولي اگر در حال ايمان به خدا دست به خودکشي زده باشد ،معلوم نيست که براي هميشه در جهنم بماند ،بلکه ممکن است رحمت خدا شاملش مي شود و از جهنم آزاد و وارد بهشت گردد.
قرآن مجيد مىفرمايد: انَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرِكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ؛خداوند تنها گناه شرك را نمىبخشد اما غير آن را براى هر كس بخواهد و صلاح ببيند خواهد بخشيد.(1)
پي نوشت:
1. نساء(4) آيه 48.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۷:۳۲ شناسه مطلب: 13184
سوالی که من دارم نمیدانم جزئ کدام مشکلات محسوب می شود واقعا مشکلی جدی دارم من چند روزی است که آقای شیرازی را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کردم امیدوارم زودتر به سوال من جواب بدهند چون حس می کنم دینم در خطر است من کاملا با استفاده از عقل و تفکر به حقانیت دین اسلام پی بردم البته اینکه پدر و مادر و همین زندگی در جامعه اسلامی دلیل اصلی اش میباشد ولی کسی که در کشور دیگری زندگی میکنداز پدر و مادری نامسلمان به دنیا می اید و اصلا نام اسلام به گوشش نمی خورد ودر اوج ابتذال زندگی میکند و سرانجام در اوج گناه میمیرد در صورتی که اگر آن فرد جای من میشد شاید ایمانش خیلی از من بهتر میشد ویا بلعکس . آیا در حق او اجهاف نشده و یا در حق ما پارتی بازی این با عدالت خدایی فاصله دارد واقعا نمی توانم با این مسئله کنار بیایم استدعاویا تقاضای واقعا عاجزانه دارم که اگر جوابی دارد به من بگویید چون در شک وحشتناکی فرو رفتم التماس دعا
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوال شما به مركز ملي پاسخگويي به سواات ديني ارسال شد ، در صورتي كه مايل به دريافت پاسخ از دفتر آيت الله مكارم شيرازي هستيد ،مي توانيد با سايت ايشان تماس بگيريد .
آنچه پرسيده ايد سوال مهمي است كه براي بسياري ازافراد به گونه هاي مختلف پيش مي آيد . محور آن تشخيص عدالت خداوند در نحوه برخورد با افراد گوناگوني است كه در شرايط مختلف و ويژگي هاي گوناگون به دنيا مي آيند . زمينه هدايت و يافتن دين حق و همچنين عمل به فرامين و دستورات خداوند براي آن ها كاملا متفاوت است .
معيار و ميزان خداوند براي تعيين تكاليف و مسئوليت ها و كيفيت عمل به دستورات او و چگونگي محاسبه خداوند در برابر اعمال بندگان داراي وضعيتي كاملا متفاوت و گوناگون است به شكلي كه كمترين تفاوت و اختلاف وضعيت و شرايط در آن به نحوي دقيق و حساب شده مورد محاسبه قرار مي گيرد .
به عبارت ديگر مي توان گفت از نگاه معارف ديني اسلام نحوه اجراي عدالت خداوند در برابر بندگانش لااقل در سه محور
تشريع و مسئوليت ها ،
تكوين و توانايي ها ،
محاسبه و بررسي عملكردها تجلي مي يابد . با حساب همه اين موارد نوعي عدالت شگفت انگيز و غير قابل تصور براي ما رقم خواهد خورد .
يعني خداوند بسته به موقعيت هاي فردي و اجتماعي وتوانمندي هايي كه به هر فردي داده ،توقعات و مطالباتي را نيز از او داشته، انجام وظايف و مسئوليت هايي را نيز از او مي طلبد . به علاوه نمره قبولي اين افراد كاملا متفاوت بوده ،در نحوه محاسبه و بررسي نتايج افراد همه عوامل و موانع موفقيت يا عدم موفقيت كامل يا نسبي فرد به طرز دقيقي محاسبه مي شود تا معين گردد يك فرد در چه موقعيت و جايگاهي در قيامت برخوردار است.
خداوند هرگز نگفته موقعيت هايي كه براي شماست، نسبت هاي مساوي با هم دارند؛ بلكه اين نسبت ها با توجه به نتايج و پيامدهاي شان شرايطي كاملا عادلانه مي يابند . اين امر اختصاص به افرادي كه در قاره هاي گوناگون به دنيا مي آيند نداشته ، در بين افراد يك كشور و يك شهر هم به وضوح وجود دارد ؛ مثلا اگر در ظهر تابستان و در كنار تنور، يك نانوا روزه بگيرد؛ روزه اش با روزه فردي كه از اذان صبح تا اذان مغرب خوابيده؛ يكسان نيست.
فردي كه براي شركت در نماز جماعت، به مسجد كنار منزل مي رود؛ با فردي كه براي شركت در نماز جماعت بايد نصف شهر را بپيمايد؛ هرگز مزد و پاداش مساوي نخواهد داشت.دست درازي به اموال ديگران و دزدي نكردن سرمايه داري كه هيچ نيازي به امكانات مادي و رفاهي ندارد، با خويشتن داري مالي و دست پاكي فردي كه در فقر شديد و نياز مالي بسيار به سر مي برد ، بسيار متفاوت است .
وضعيت مسئوليت و تكاليفي كه خداوند از من و شما و ديگر افرادي كه در كشورهاي اسلامي و در متن دين حق و شريعت واقعي رشد يافته اند ،مي طلبد ، با انسان هايي كه در مناطق مختلف ديگر همچون كشورهاي غير اسلامي يا اقوام بدوي و قبايل ابتدايي مناطقي چون صحراهاي آفريقا يا جنگل هاي آمريكاي جنوبي زندگي مي كنند ،كاملا متفاوت است . هيچ گاه همساني و همانندي وجود ندارد .
اصولا معيار و ميزان سنجش اعمال انسان ها و رقم خوردن سرنوشت آن ها در عالم ديگر بر اساس داده ها و زمينه هاي فكري و معرفتي است كه براي آن ها فراهم شده است ؛ در واقع معيار توقع از هر فرد در رشد فكري و رفتارهاي عملي بر اساس حجم آگاهي و دانشي است كه از راه هاي گوناگون در اختيار وي قرار گرفته است .توقع تساوي عملكرد دو فرد كه در دو موقعيت كاملا متفاوت رشد يافته اند، بيهوده و غير عادلانه است .
به اين دليل است كه خداوند در قرآن مجيد ميفرمايد: «و ما كنّا معذبين حتي نبعث رسولاً؛ هيچ طايفه اي را عذاب نمي كنيم مگر اينكه فرستاده اي را برايشان مبعوث كرده(و حجت را بر آن ها تمام كرده) باشيم».(1)يعني ميزان و معيار در مطالبه عقيده و عمل صحيح از افراد و در نتيجه عذاب و ثواب در محاسبه اين اعمال ، وجود ارشاد و هدايت و تبيين مسير صحيح توسط پيامبران الهي و مانند آنان است .
از نگاه اسلام همه انسان ها چه مسلمان زادگان و چه كفار و پيروان ساير اديان الهى وظيفه دارند درباره دين حق و شريعت حقيقي زمان كنوني تحقيق كنند .دستورهاى اديان را با هم مقايسه كرده، به حقيقت دست يابند . زندگي خود را بر اساس آن تنظيم نمايند ، در نتيجه چه بسا ايمان بي تحقيق و تقليدي بسياري از مسلمانان هم در آخرت ثمر چنداني براي آن ها نداشته ،آن ها را با چالش و مشكلات بسياري مواجه نمايد .
در خصوص غير مسلمانان هم همين ضرورت وجود دارد . آنان موظف به تحقيق و بررسي در خصوص عقايد آبا و اجدادي خود و ديگر اديان موجود در جهان هستند ، اما يقينا شرايط افراد در اين تحقيق برابر نخواهد بود و تفاوت موقعيت افراد در اين رابطه به روشني مورد ملاحظه قرار مي گيرد .
درنتيجه مي توان گفت اگر شرايط تحقيق و رسيدن به اسلام براي آن ها فراهم نبوده ،يا نتوانستند به منابع واقعي اسلام مراجعه نمايند، يا اصلا مسئله ضرورت تحقيق از دين براي شان مطرح نبوده ، يا پس از تحقيق (بدون هيچ غرض ، عناد و انگيزه شخصي ) به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفى به محتواى دين خود عمل كردند و بر كسى ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمىكند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند .
به علاوه اگر يك فرد مسلمان دين اسلام را از روي تحقيق و بررسي بشناسد و به همين نسبت فردي مسيحي هم به حقانيت اسلام پي برده به اين كيش بگرود ، يقينا شرايط مساوي و برابري را نخواهند داشت . جايگاه ارزشي آن فرد مسيحي كه دين سنتي خود را تغيير داده ،با مسلمان زاده اي كه كار آسان تري را پيش رو داشته، مساوي نخواهد بود .
هرچند يك فرد به اسلام و حقيقت شرعت آخرالزمان راه نيابد ، باز تكليف از گردن او ساقط نبوده ، بر اساس حكم عقل و فطرت انساني خود و همچنين براساس آموزه هاي دين و شريعتي كه آن را بر حق مي داند ،ملزم به كنترل اعمال و رفتارهاي خود است . اگر چنين فردي منطبق بر اين اصول به اعمالي كه از منظر دين ما گناه محسوب مي شود نباشد ، نمي توان او را آلوده در گناه و ابتذال قلمداد نمود . چه بسا وضعيت چنين فردي در قيامت به مراتب بهتر از يك مسلمان بي عيده و گنهكار باشد .
اين حقيقتي كاملا عقلاني و بر اساس منطق است كه با عدالت خداوند نيز به درستي تفسير و تحليل مي شود ؛ شهيد مطهرى(ره)در اين باره مىگويد :
« اگر كسى در روايات دقت كند، مىيابد كه ائمه (ع) تكيهشان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مىآيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد كه مىبايست تحقيق و جستجو كند ، اما افرادى كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مىبرند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمىروند، آنان در رديف منكران و مخالفان نيستند.ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مي دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مي رود » .(2)
در نتيجه تكليف ما مسلمان زادگان به مراتب سخت تر و محاسبه اعمال ما دشوار تر خواهد بود . در حق ما پارتي بازي نشده ، همان طور كه در حق غير مسلمانان با وجود نحوه تكليف و محاسبه اعمال شان اجحاف و ظلمي روا داشته نشده است .
پي نوشت ها:
1.مائده (5) آيه 73.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۶:۲۳ شناسه مطلب: 13177
آیا مشکلاتی که بر سر مردم عراق می آید از قبیل کشتار مردم عراق در طول تاریخیشانو یافقر و گرسنگیشان و.... ناشی از نفرین ائمه اطهار است که بر سر مردم عراق میاید.؟آیا عراق سرزمین نفرین شده ای است؟ایا صحت این امر مهربانی.بزرگواری.فرو بردن غضب در راه خدا .عدالت الهی را زیر سوال نمیبرد؟
اجازه دهيد مطلب را از اين جا آغاز نماييم که قرآن کريم درباره عکس العمل و پيامد کارهاي انسانها نکتههاي درس آموزي دارد از جمله فرمود: «و ليخش الذين لو ترکوا من خلفهم ضعافاً خافوا عليهم فليت... الله و ليقولوا قولا سديدا» (1)
کساني که ميترسند کودکان ناتوان از آنها باقي ماند و زير دست مردم شوند، پس بايد از خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستي گويند و راه عدالت را پويند. مفسر حکيم علامه طباطبايي در ذيل اين آيه نکتهاي درس آموزي بيان کرده و فرمود:
از آيات کريمه قرآن به دست ميآيد که بين اعمال نيک و بد انسان و بين حوادث خارجيه ارتباط هست و پيامد اعمال آدمي گاهي به شخص خود او و گاهي در يک مقياس وسيعتر به نسلهاي آينده او باز ميگردد و از همين باب است که در جريان خضر و موسي در قرآن آمده که آن دو ديواري را که در حال خراب شدن بود دوباره تعمير کردند و ثروتي زير آن ديوار پنهان بود که مال دو فرزند يتيم بوده است که پدر آنها فرد صالحي بوده است، و خداوند خواست اين ثروت مصون بماند تا وقتي آن يتيم بزرگ شدند آن را بردار ند. (2) از اين گونه آموزه به روشني معلوم ميشود که اعمال آدمي اعم از نيک يا بد گاهي نتيجه و پيامدش حتي به نسلهاي بعد او ميرسد (3) گفتني است که اين مسئله که به صراحت در قرآن کريم آمده منافاتي با عدالت خدا و مهرباني ائمه (ع) ندارد، زيرا اين نتيجه و پيامد وضعي و تکويني اعمال خود آدمي است که گاهي اثر دراز مدتي از خود بر جاي ميگذارد و چه بسا ممکن است کارهاي بد افراد به دلايل نهفته و نامعلوم و يا صالح بودن خود ذريه و نسلهاي بعدي آن افراد دامنگير آنان نشود، ولي به طور کلي اصل ماجرا حقيقتي انکارناپذير است و در قرآن کريم تصريح شده است. (4)
حال با توجه به اين اصل قرآني در خصوص آنچه در پرسش آمده دقيقتر ميتوان سخن گفت و آن اين که: بر اساس اصل ياد شده وحياني عمل کرد بسيار نادرست کوفيان با برخي ائمه (ع) ممکن است دامنگير برخي از نسلهاي آنان شده و يا در آينده بشود، ولي آنچه امروزه در عراق ميگذرد علل و عوامل آن را بايد در جاي ديگر جستجو کرد، زيرا اولا دليل روشني بر اين که مشکلات ياد شده در پرسش در عراق، معلول عملکرد پدران آنها باشد در دست نيست بخصوص اين که اين مشکلات عمومي است و در همه جاه هاي آن سرزمين به وجود آمده و از همه مهمتر در زمان صدام بيشترين آسيب را مردمان صالح و خوب نظير خاندان حکيم و يا شهيد محمد باقر صدر و خاندان او از صدام ديدند در حالي که آنها از سادات و خوبان جامعه عراق بودند و پدرانشان نيز گرفتار رنج و مشکلات بودند و آنها در طول تاريخ از زمان ائمه تا امروز دچار مشکل بودهاند.
ثانيا: آنچه در عراق گذشته و ميگذرد مشابه آن و يا بدتر از آن در مناطق ديگر جهان نيز وجود دارد مثلا مصائبي که بر مردم فلسطين ميگذرد و يا آنچه در افغانستان جريان دارد و يا ناآمنيهايي که در پاکستان و مانند آن وجود دارد چيزهايي است که علل و عوامل سياسي و بر اثر عملکرد استکبار جهاني است و نميتوان عملکرد نادرست پيشينيان مردم عراق را عامل اين مشکلات دانست. چه اين که در اول پيروزي انقلاب اسلامي عوامل استکبار جهاني ناامني و ترورهاي بسياري در ايران به وجود آوردند، در حالي که ائمه (ع) مردم اين سرزمين و مانند آن را نفرين نکرده است. بنابراين اين گونه مسائل را بايد با عوامل سياسي و اجتماعي و مانند آن تحليل کرد و ريشه مصائب را در جاي ديگر جستجو نمود. گر چه عمل انسان در جاي خود و نسبت به محدود مربوط به خود بيتاثير نخواهد بود.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۱۵:۴۹ شناسه مطلب: 13175
با عرض خسته نباشید سوالی که من داشتم در مورد جسد مطهر امامان معصوم است اینکه شنیدم که اجساد مطهرشان بیشتر از سه شب داخل قبر نمی ماند این مطلب درسته؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه شنيده ايد ،خاستگاه روايي دارد . در برخي روايات بدين نكته اشاره گرديده، از آن ميان در بحارالانوار نقل شده كه رسول اكرم فرمود :
انا اكرم عندالله من ان يدعني في الارض اكثر من ثلاث (1) ؛نزد خداوند گرامي تر از آن هستم كه مرا بيش تر از سه روز در زمين بگذارد .
مرحوم مجلسي با اشاره بدين حديث گفته : ترديدي در مرگ انبيا نيست ، ولي در روايات آمده است كه خداوند آن ها را بعد از مرگ شان به سوي آسمان مي برد ، آن ها در آن جا تا روز قيامت متنعم به نعمت هاي الهي هستند . در آن جا داراي حيات و زندگي اند ، اين كار در قدرت و توان خداوند است و محال تلقي نمي شود ، چنان كه در حديث ياد شده در باره پيامبر نقل شده است ،
از نظر ما همين مسئله درباره ائمه (ع) نيز مطرح است ، چه اينكه رسول خدا فرمود :لو مات نبي بالمشرق و مات وصيه بالمغرب لجمع الله بينهما؛(2)
اگر پيامبري در مشرق زمين از دنيا برود و وصي او در مغرب زمين از دنيا برود ، خداوند بين آن دو جمع مي كند .
طبق اين روايت معلوم مي شود كه ابدان مطهره معصومين ممكن است پس از چند روز به آسمان ها منتقل گردند . اگر قبور مطهر آن ها را زيارت مي نماييم ،از اين باب نيست كه بدن آن ها در ان جا قرار دارد ، بلكه به دليل شرافت آن قبور است كه چند مدتي بدن آن ها در آن جا مدفون بود. بعد از آن غايب و به آسمان منتقل گرديده است . (3)
پي نوشت:
1.بحار ، ج26،ص303.
2و 3. همان ،ص304.
۱۳۸۹/۰۴/۰۲ ۰۱:۲۵ شناسه مطلب: 13161
سلام.. من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟ با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد.... ویک سؤال دیگر.. آیا دلیل به سن تکلیف رسیدن دختران در 9 سالگی مدت زمانی است که زن به دلیل عذر شرعی نمی تواند نماز بخواند ولی مرد می تواند نماز بخواند تا با این وسیله (زودتر به سن تکلیف رسیدن) جبران شوداست یا خیر؟؟؟ و اگر دلیل این است خوب آیا قوای جسمانی یک دختر 9 ساله با یک پسر 15 ساله برابری می کند برای روزه گرفتن؟؟ زیرا بسیاری از دختران را دیده ام که به این دلیل روزه نمی گیرند. آیا عقل یک پسر 15 ساله با یک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟ زیرا می دانیم که هر دو باید پس به تکلیف رسیدن نماز بخوانند و به دستورات دینی پایبند باشند. و مسلّماً یک انسان عاقل در انجام دادن تکالیف و وظایف خود دقیق تر و کوشاتر است. و در سوره ی زخرف آمده است که نبوت یک نعمت است. اگر نعمت است پس چرا زنان از این نعمت بهره مند نبودند؟؟ و من سوالات زیادی در این باره دارم آیا پرسیدن این سوالات گناه است؟؟؟؟ یا علی...
سؤال 1- من مطالبی درباره ی تقسیم بندی حقوق و وظایف مردان و زنان بر اساس توانایی های جسمی آنها خواندم و قبولشان هم دارم... مگر در قرآن نیامده که برتری به تقوا است؟؟با وجود این چرا هنگام نماز خواندن مرد باید جلوی زن بایستد؟؟؟؟ زیرا امکان دارد زن با تقواتر از مرد باشد؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسدهاى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پارهاى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمتها به گونهاى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مىكند كه شرع بيان كرده است.
جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز برتري حساب نمي شود تا آن را با تقواي زن و مرد ارتباط بدهيم. بلکه جلو بودن مرد از زن در هنگام نماز اصلا ربطي به تقوا ي بيش تر و کمتر ندارد. ممکن است يک زن در مقام تقوي به مراتب از مرد بالاتر باشد، ولي در عين حال حکم مسأله از نظر مراجع همين است.
ممکن است فلسفه اصلي آن باشد که جاذبه جنس مخالف روي فکر و روح ديگري اثر گذار باشد . اگر زن با فاصله کم جلو تر از مرد يا محاذي و مساوي باشد و پرده و مانع در بين نباشد، جاذبه جنس مخالف روح و فکر مرد ها را در هنگام نماز گرفتار مي کند، حالت خضوع وخشوع را از بين مي برد. نيز ممکن است حکمت هاي ديگري درکار باشد. در هرصورت اين مسأله براساس تقوي حساب نشده است، بلکه مصلحت هاي ديگري در کار مي باشد.(1)
پي نوشت:
1.آيت الله سيستاني، توضيح المسائل مسأله 874 و8751.
--------------------------------
پرسش 2- دليل به سن تکليف رسيدن دختران در 9 سالگي مدت زماني است که زن به دليل عذر شرعي نمي تواند نماز بخواند ،ولي مرد مي تواند نماز بخواند تا با اين وسيله (زودتر به سن تکليف رسيدن)جبران شود است ؟ اگر دليل اين است، آيا قواي جسماني يک دختر 9 ساله با يک پسر 15 ساله برابري مي کند، براي روزه گرفتن ،زيرا بسياري از دختران را ديده ام که به اين دليل روزه نمي گيرند؟
پاسخ:
دليل اين مسأله که دختران در 9 سالگي به سن بلوغ مي رسند، رشد عقلي و فکري دختران است که زود تر از پسران به رشد فکري مي رسند . اين يک امتياز براي دختران حساب مي شود که زود تر از پسران به رشد عقلي مي رسند و شايستگي انجام تکليف را پيدا مي کنند، اين که آيا زودرس بودن بلوغ دختران، وسيله جبران دوران عادت ماهيانه خانم ها هم است،ممکن است زود رس بودن بلوغ دختران اين مسأله را هم جبران کند، لکن زودرس بودن بلوغ جنسي در دختران مربوط به خلقت و آفرينش آنان است. بلوغ جنسي دختران از نظر تکويني در سني کم تر از سن پسران محقق مي شود.
انديشه و عقل دختران نيز زودتر از پسران شکفته ميشود .دليلش آن است که دختران قبل از پسران زبان مي گشايند. زودتر از آنان آغاز به سخن ميکنند. با توجه به رابطه غير قابل انکاري که بين انديشه و سخن گفتن وجود دارد، اين نتيجه به دست مي آيد که دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي افتد.(1)
اما نسبت به ضعف جسماني دختران در انجام تکاليف شرعي:
دختري که به سن بلوغ رسيده باشد، در صورت امکان واجب است روزه را بگيرد و تکاليف شرعي را انجام دهد،ولي اگر در اثر ضعف جسمي توان روزه گرفتن را نداشته باشد، در صورتي که روزه گرفتن براي او حرجي باشد، يعني روزه گرفتن براو به طوري سخت باشد که عادتا قابل تحمل نباشد و يا خوف ضرر داشته باشد،در اين صورت روزه گرفتن براي او واجب نيست، و هر زمان قدرت بر روزه گرفتن پيدا نمود، قضاي آن را بگيرد(2)
1- آيت الله بهجت: بايد قضاي روزه ها را بعدا بگيرد ولي کفاره ندارد
پي نوشت ها:
1. محمد تقي فلسفي، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 135.
2. سؤال تلفني (7741415-0251) از دفتر آيت الله سيستاني
-----------------------------
پرسش 3- آيا عقل يک پسر 15ساله با يک دختر 9 ساله از نظر اسلام برابر است؟؟زيرا مي دانيم که هر دو بايد پس به تکليف رسيدن نماز بخوانند و به دستورات ديني پايبند باشند..و مسلما يک انسان عاقل در انجام دادن تکاليف و وظايف خود دقيق تر و کوشاتر است..
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
همان طور که در پاسخ سؤال ديگري شما بيان شد، دستگاه فکري دختران زودتر از پسران به کار مي افتد و معمولا دختران در 9 سالگي همان بلوغ فکري را پيدا مي کنند که پسران در 15 سالگي به دست مي آورند.
-----------------------------
پرسش 4- در سوره زخرف آمده است که نبوت يک نعمت است..اگر نعمت است پس چرا زنان از اين نعمت بهره مند نبودند؟
پاسخ:
در اين که نبوت، نعمت و رحمتي است که نصيب بندگان برگزيده مي شود، شکي نيست. کسي که به مراتب بالاي عبوديت و بندگي برسد، از جانب خدا برگزيده مي شود. نعمت وحي نصيب او مي گردد و به علم الهي آموخته مي شود و باب الهامات غيبي بر وي گشوده مي گردد و...
اما اين نعمت و خبر شدن از غيب و خبر دادن از غيب و...، فرع بر عبوديت و بندگي است . اول بايد فرد عبد الله و ولي الله شود تا بعد برگزيده گشته و قلبش به نور خدا نوراني شده و از علم لدني مملو گردد . تا اين جا به هيچ وجه مختص مردان نيست.
اين مريم سلام الله عليها است که به بيان قرآن به مراتب بالاي بندگي مي رسد. خدا او را مانند آدم و ابراهيم و نوح و...، بر مي گزيند. ملائکه خدا بر او نازل مي شوند و از غيب او را خبر مي دهند که تو را برگزيديم و به تو فرزندي خواهيم داد که بر بني اسرائيل رسول خواهد بود:
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ ... إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ (1)
اى مريم، از پروردگارت اطاعت كن و سجده كن و با نمازگزاران نماز بخوان. اين ها از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى كنيم. و گر نه آن گاه كه قرعه زدند تا چه كسى از ميان شان عهدهدار نگهدارى مريم شود، آن گاه كه كارشان به نزاع كشيد، تو در نزدشان نبودى. فرشتگان گفتند: اى مريم، خدا تو را به كلمه خود بشارت مى دهد. نام او مسيح، عيسى پسر مريم است، در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است. با مردم هم چنان كه در بزرگى، در گهواره سخن مىگويد، و از شايستگان است.
ساره همسر ايراهيم خليل است که ملائکه را مي بيند و از آنان مي شنود که فرزند دار خواهد شد و...:
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيبٌ قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيد؛(2)
به تحقيق رسولان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام. گفت: سلام. و لحظهاى بعد گوسالهاى بريان حاضر آورد. و چون ديد كه بدان دست نمىيازند، آنان را ناخوش داشت و در دل از آن ها بيمناك شد. گفتند: مترس، ما بر قوم لوط فرستاده شدهايم. زنش كه ايستاده بود، خنديد. او را به اسحاق بشارت داديم و پس از اسحاق به يعقوب.
زن گفت: واى بر من، آيا در اين پيرزالى مىزايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبى است. گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مىكنى؟ رحمت و بركات خدا بر شما اهل اين خانه ارزانى باد. او ستودنى و بزرگوار است.
به گواهي روايات فراوان، بعد از وفات رسول خدا جبرئيل بر حضرت زهرا فرود مي آمد . حوادث آينده را به اطلاع ايشان مي رساند . ايشان فرموده هاي جبرئيل را املا مي کرد. حضرت علي مي نوشت که مجموعه آن "مصحف فاطمه" (ع) شد.
اما نبوت تشريعي و رسالت ، تکليف و شاني اجرايي است که خداوند حکيم فقط مردان را براي اداي رسالت برگزيده ،زيرا اين شان هم اختلاط و مواجهه با مردم را نياز دارد که خداوند آن را براي زنان جز در موارد لازم نپسنديده ، رسول بايد داراي شرايطي باشد که کلام و امرش را نافذ گرداند. بشر معمولا نخوت دارد به خصوص مردان و بزرگان بشر که بيش تر مردان بوده اند ،پذيرش نبوت و هدايت و رهبري و پيشوايي يک زن را براي خود کسر شان مي دانند . اگر پيامبران از جنس زن بودند ، در ماموريت کم تر قرين موفقيت مي شدند. بدين جهت و به جهاتي ديگر که نمي دانيم و شايد اصل آن جهات باشد، خداوند مصلحت ديده اين شان را به مردان واگذارد . ما را که به مصالح آگاه نيستيم، سزاوار نيست مشرکان قريش را همرنگ شده و در تقسيم رحمت و نعمت، به خدا رهنمود دهيم:
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ؛ (3)
گفتند: چرا اين قرآن بر مردى از بزرگمردان آن دو قريه نازل نشده است؟ آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند
در حالي که خدا خود داناتر است که رسالتش را به دوش چه کسي بگذارد:
اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه(4)
خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.
پي نوشت ها:
1. آل عمران(3)آيه43-46.
2.هود(11)آيه70-73.
3. زخرف(43)آيه31-32.
4. انعام(6)آيه124.
۱۳۸۹/۰۴/۰۱ ۱۸:۲۳ شناسه مطلب: 13147
امام صادق عليه السلام : همه چيز پاك است تا اينكه بدانى نجس است. وسائل الشيعه، ج 3، ص 467.
پرسش 1:
امام زمان ازدواج کرده اند؟ آيا فرزندي دارند؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛پاسخ را با ذكر چند نكته بيان مى داريم:
اوّل: چون امام زمان(عج) از ديدهها پنهان است و در پشت پرده غيبت قرار دارد، نمىتوان از راه حس و مشاهده و به صورت عادى به پاسخ سؤال نايل شد؛ نيز چون سؤال از مباحث عقلى و انتزاعى نيست، از راه برهان عقلى نيز نمىتوان پاسخ را دريافت نمود. تنها راه پاسخ گويى، روايات پيشوايان معصوم(ع) است كه چون آنان از علم برترى بهرهمند مى باشند، ميتوانند از آينده خبر دهند كه از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدى منتظر(ع) است.
دوم: حال كه پاسخ را مى بايست از اخبار پيشوايان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روايات مى رويم. در روايات صحيح و معتبر، پاسخ روشنى به پرسش وجود ندارد؛ بلكه در برخى روايات با ايهام و اشاره در اين زمينه سخن به ميان آمده است، از جمله:
1- مفضل بن عمر گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه در مورد امام مهدى(عج) فرمود: «صاحب الزمان را دوغيبت است. يكى از آن دو به اندازهاى طولانى شود كه برخى گويند: حضرت از دنيا رفته و برخى گويند كشته شده است اما كسى جز آنانى كه امور حضرت را پىگيرى مى كنند، از مكان و فرزندان وى آگاه نيستند».(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است:«گويا مى بينم حضرت مهدى(عج) با اهل و عيالش در مسجد سهله است».(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعايى نقل شده است: «اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع رعيته ما تقرّ به عينه و تسرّ به نفسه؛(3) خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!».
4- نيز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) اين دعا نقل شده است: «اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدايا، بر واليان و فرزندان وى كه امامند، درود فرست!».
ظاهر اين اين روايات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.
اين روايات به فرض پذيرش و درستى سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنى گويا نيست كه فرزند داشتن حضرت مهدي (ع) در دوره غيبت باشد.
در برخى احاديث مشكل سندى و در برخى ديگر مشكل دلالت وجود دارد.
افزون بر اين رواياتى وجود دارد كه با صراحت وجود فرزند را براى حضرت نفى مى كند.(5)
سوم: با توجه به روايات مذكور مى گوييم:
در مورد زن و فرزند امام مهدى(ع) سه احتمال وجود دارد:
أ) حضرت ازدواج نكرده است. لازمه اين احتمال آن است كه امام(ع) يكى از سنتهاى مهم اسلامى را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست. امّا از سوى ديگر چون غيبت از اهميت بيشترى برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشى مى كند، كه اشكالى ندارد. براى حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پايينتر چشم پوشى مىگردد.
ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندى ندارد. نداشتن فرزند به سبب غيبت است. پذيرش اين فرض، سؤالى را با خود مى آورد كه آيا همسرش هم از عمر طولانى بهرهمند است يا اين كه مدّتى با حضرت زندگى كرده و بعد از دنيا رفته است؟ در اين صورت حضرت به سنت ازدواج عمل كرده و بعد بدون زن و فرزند زندگيش را ادامه مىدهد.
پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذيرش اين فرض، اين سؤالات مطرح است: آيا آنان نيز عمرى طولانى دارند؟ فرزندان حضرت نيز فرزندانى دارند؟ اگر دارند، اين همه اولاد، در پى اصل خويش مى افتند و همين كنجكاوى، مسئله را به جايى مى رساند كه با فلسفه غيبت منافات دارد.
با توجه به مطالب مذكور، نمىتوان يكى از اين سه احتمال را قاطعانه پذيرفت و اين به مقتضاى خرد ورزى است كه در جايى كه دليل كافى براى اثبات يا انكار چيزى وجود ندارد، از ابراز حكم قطعى خوددارى گردد.
بنابراين از راه هايى كه پيش روى ما است، نمىتوان وجود زن و فرزندى را براى حضرت مهدى(عج) ثابت نمود. نيز به ديگر پرسش هايى كه در مورد زن و فرزند حضرت مهدى(عج) هست، نمىتوان پاسخ قطعى داد.(6)
پىنوشتها:
1. شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 162.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سيد ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودى، اثبات الوصيه، ص 221.
6. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان.
۱۳۸۹/۰۴/۰۱ ۱۷:۱۶ شناسه مطلب: 13112
چرا حرف زدن در موقع نزدیکی مذمت شده است.لطفا توضیح قانع کننده بدهید. با تشکر
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
فقهاي ما يكي از كارهايي را كه در هنگام نزديكي، مكروه شمردهاند، صحبت كردن و تكلم در غير ذكر خداوند است . مستند اين فتوا رواياتي است كه از رسول خدا (ص) و اهلبيت (عليهم السلام) رسيده است.
پيامبر (ص) در ضمن سفارش خود به حضرت علي (ع) ميفرمايد: «يا عليّ، لا تتكلّم عند الجماع كثيرا فإنّه إن قضي بينكما ولد لا يؤمن أن يكون أخرس(1) ؛
هنگام نزديكي زياد صحبت نكن؛ چرا كه اگر از اين آميزش فرزندي شكل بگيرد ؛ممكن است لال باشد.» حضرت علي(ع) ميفرمايد:« إِذَا أَتَى أَحَدُكُمْ زَوْجَتَهُ فَلْيُقِلَّ الْكَلَامَ فَإِنَّ الْكَلَامَ عِنْدَ ذَلِكَ يُورِثُ الْخَرَس(2) ؛
زماني كه يكي از شما با همسر خود نزديكي ميكند؛ بايد كم حرف بزند ،چرا كه تكلم در اين زمان، موجب لال شدن فرزند ميشود.»
در ارتباط هاي بعدي نام مرجع خود را ذکر کنيد.
پينوشتها:
1. علل الشرائع، ج2، ص515.
2. وسائل الشيعه، ج20، ص124.
۱۳۸۹/۰۴/۰۱ ۱۷:۱۵ شناسه مطلب: 13111
آیا ما به صورت اجباری وارد این دنیا نشدیم شاید کسی نخواست به این دنیا پا بگذارد؟ لطفا دلایل قوی بیاورید.
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خداوند فياض مطلق است و با آفرينش انسان خواسته است او را از فيض و بخشش و نعمتهاى فراوانش بهرهمند نمايد. اگر خلقت صورت نمىگرفت، اين سؤال جا داشت كه خداوند با اين كه فياض مطلق است و هيچ گونه بخل در ساحت اقدسش راه ندارد، چرا انسان را كه موجود ممكن الوجود است نيافريد تا او را از نعمت هايش بهرهمند نمايد.
بديهي است كه قبل از خلقت انسان، موجودى به نام انسان وجود ندارد تا از او سؤال شود: مىخواهى آفريده شوى؟
تازه اين سؤال تقريبا بى مورد است؛ اگر اين پرسش عملى مىشد، فورا انسان جواب مىداد: نيكي و پرسش؟ زيرا چنانچه اين سؤال از انسان مىشد، طبعا اولين سؤال اين بود كه: چرا مرا مىآفريني و هدف از خلقت من چيست؟ جواب مىشنيد: بدين خاطر كه تو قادر هستى به اختيار خودت به كمالات بسيار عالى و لذتهاى جاودان برسى و از نعمتهاى ابدى بهرهمند شوى.
خوب اگر غرض از آفرينش، تعالى من است، معلوم است كه مىخواهم تعالى بيابم و به كمالات برسم. مثل اين كه به ما بگويند همه شما توان رفتن به فلان محل مخصوص را داريد و هر كس به آن جا برود و برگردد، زندگيش از همه جهات و در همه زمينهها تأمين خواهد شد. و رفتن به آن جا منع شرعى و قانونى و اجتماعى و حيثيتى ندارد. آيا كسى را پيدا مىكنيد كه از رفتن به آن محل سرباز زند؟ البته اين مطلب به عنوان تمثيل و تقريب به ذهن است و گر نه بهشت و نعمتهاى آن و رضوان الهى كه انسان براى رسيدن به آن آفريده شده است، قابل ملاحظه با نعمتهاى دنيا نمىباشد.
قرآن مىفرمايد: "هيچ كس نمىداند چه پاداشهايى كه مايه روشنى چشمها است، براى آنها نهفته شده . اين جزاى اعمالى است كه انجام مىداند". (1)
در حديث مشهورى از پيغمبر اكرم(ص) مىخوانيم: "خدا مى فرمايد: براى بندگان صالحم پاداشهايى فراهم كردهام كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر فكر كسى نگذشته است". (2)
از طرف ديگر آنچه بر جهان هستي حكمفرما است ، قانون عام و كلي عليت است و بر اساس قانون عليت ، هر معلول و پديده اي از طرف علت خود ضرورت و حتميت مي يابد . انسان نيز كه از جمله پديده ها و موجودات هستي است ، ضرورت وجود خود را از طرف علت خود كسب كرده است ، پس چون وجود او از طرف علت وجودش فراهم آمد (كه در نهايت به فيض و رحمت الهي مي رسد) انسان نيز ضرورت وجود خواهد يافت و ديگر جاي سوال از به وجود آمدن يا نيامدن نخواهد بود. يعني به ميل و ارداه معلول بستگي ندارد كه آيا به وجود آيد يا به وجود نيايد.
پاورقي:
1.سجده (32). آيه 17.
2. ناصر مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 6، ص 302.
۱۳۸۹/۰۴/۰۱ ۱۴:۴۰ شناسه مطلب: 13104
سلام میخوام بدونم به شخصی که به دلیل اینکه در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا اومده و در نتیجهطبق عادت اهل رعایت کردن برخی از دستورات اسلام مثل حجاب نیست ولی دنبال خود شناسی و خداشناسیه و عبادت خدا مهمترین بخش زندگیشه هم میگن مذهبی یا نه؟
پرسش: انسان مذهبي به چه کسي ميکويند
شرح؟
به شخصي که به دليل اينکه در يک خانواده غير مذهبي به دنيا اومده و در نتيجه طبق عادت، اهل رعايت کردن برخي از دستورات اسلام مثل حجاب نيست، ولي دنبال خود شناسي و خداشناسيه و عبادت خدا مهم ترين بخش زندگيشه هم مي گن مذهبي؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
هيچ گاه عنوان نمي توان هويت يك شخص را به طور حقيقي و واقعي بيان كند، بلکه افراد هستند که عناوين را مي سازند.
اين عقايد و عملکرد افراد است که سبب مي شود عنوان مومن و کافر و مذهبي و غير مذهبي بر افراد نهاده شود . بعد از بيان اين مقدمه کوتاه روشن مي شود که براي اينکه به فرد مذهبي بگويند فرقي نمي کند که در چه خانواده اي به دنيا آمده و رشد ترقي پيدا نموده . بلکه اين عملکرد اوست که معرف اوست که آيا مومن است يا کافر ، مذهبي است يا غير مذهبي.
آري نقش خانواده در قضاوت ديگران نسبت به افراد قابل انکار نيست، اما هميشه قضاوت ديگران درست نيست . علاوه بر آن، درصدي از قضاوت ديگران مربوط به خانواده شخص مي شود . چه بسيار افرادي که در محيط نامناسب غير مذهبي متولد مي شوند، اما داراي زندگي بر اساس ايمان و تقوا بوده اند .
بر اين اساس، در اسلام، مذهبي به کسي گفته مي شود که به آيين حق اسلام معتقد است . معناي اعتقاد در اين جا تسليم خداوند بودن است، يعني در مرتبه ظاهر اعتقاد به يکتايي خداوند و نبوت پيامبر اسلام و ولايت ائمه معصومين دارد .به دستورات اينان عمل مي کند حتي اگر کسي در محيط غير مذهبي رشد و ترقي پيدا کرده و به دنبال خود شناسي و خداشناسي و عمل به معتقدات خويش است، بايد به ضروريات معتقداتش مثل حجاب پايبند بوده و آن را رعايت كند، چون اين مسئله نيز بخشي از عبادت و اطاعتي است كه او مهم ترين بخش زندگي اش قرار داده است.
بر اساس آيات و روايات ، انسان مذهبي داراي ويژگي ها وخصوصياتي است که در پرتو کسب معارف و عمل به وظيفه به آن ها مي رسد . اگر مذهبي بودن و نبودن کسي بخواهد سنجيده شود، اين صفات معيار قرار مي گيرد، نه خانواده و اطرافيان . اين ويژگي ها را در مي توان در دو ساحت فردي و اجتماعي شمارش كرد :
1-فردي :
1-1- توكل بر خدا ( انفال / 2 )
2-1- هنگام ياد خدا قلب شان ترسان ولرزان ( انفال / 2، توبه / 51 )
3-1- محافظت بر اداي واجبات خصوصا" نماز ( مومنون / 9 )
4-1- عفت و پاكدامني ( مومنون / 5 )
5-1- خشوع در نماز ( مومنون / 2 )
6-1- رويگرداني از امور لغو و بيهوده ( مومنون / 3 )
7-1-افزايش ايمان هنگام شنيدن آيات الهي ( انفال / 2 )
2- اجتماعي:
1-2- امر به معروف و نهي از منكر ( توبه / 71، آل عمران / 114 )
2-2- تامين نيازهاي مادي ديگران ( توبه / 71، انفال / 3 )
3-2- تعاون و همياري با برادران ايماني ( توبه / 71 )
4-2- تواضع با مردم ( فرقان / 63 )
5-2- پيشي گرفتن در انجام امور خير ( مومنون / 59 )
6-2- عدم طرح دوستي با كافران ( مجادله / 22 )
7-2- كوشش در امانتداري ( مومنون / 8 )
8-2- وفاي به تعهدها و قراردادها ( مومنون / 8 )
9-2- اطاعت از رسول خدا ( انفال / 1 )
ويژگي هاي مؤمنان در روايات
شمارش همه ويژگي هاي خوب مؤمنان مقدور نيست. فقط به ذکر پاره اي از نگاه يک حديث اشاره مي شود:
پيامبر فرمود: ايمان شخص كامل نمي شود تا آن كه صد و سه صفت را دارا باشد، امير مؤمنان عرض كرد: اين صفات چيست؟ حضرت در جواب تمام صفات را ذکر کردند، در ذيل به برخي اشاره مي شود :
1- فكر او جولان داشته باشد،
2- هميشه به ياد خدا باشد،
3- براي کسب علم و معرفت فراوان تلاش کند،
4- صبور و برد بار باشد،
5- اگر با كسي درگير شد ،با روي خوش آن را پايان دهد،
6- اگر به او مراجعه شد ، با كرامت بر خورد كند،
7- از نظر سعه صدر و حوصله برترين مردم باشد،
8- از متواضع ترين باشد،
9- خنده او تبسم باشد،
10- همنشيني با او به منزله مجلس درس باشد،
11و12- غافلان را ياد آوري و جاهلان را تعليم دهد،
13- هر كه او را آزرد او تلافي به آزردن نمي كند،
14- در کارها و اموري كه به درد او نمي خورد ، وارد نمي شود،
15- افراد را در گرفتاري ها شماتت نمي كند،
16- اهل غيبت نيست و پشت سر مردم حرف نمي زند،
17- از گناه اجتناب مي کند و از كارهاي حرام دور است،
18- هر جا شبهه باشد، احتياط مي كند،
19و20- بخشش او فراوان و آزار او كم است،
21و22- كمك كار شخص غريب و پدر يتيم است،
23و24- شادابي او در چهره اوست. حزن و اندوه را در دل نگه مي دارد،
25- عبادت او بسيار است،
26- داراي وقاري نيكوست،
27و28- نرمخو و كم حرف است،
29- برخوردش با نادانان مدارا وصبورانه است،
30 - هيچ گاه از دهانش فحش بيرون نمي آيد،
31- سخن چيني نمي كند،
32- دروغ نمي گويد،
33- غيبت نمي كند،
34 و35- حسود و بخيل نيست(1)
براي آشنايي بيش تر با صفات و ويژگي هاي عملي مومنان خطبه همام در نهج البلاغه را مطالعه فرماييد.
پي نوشت :
1. شيخ صدوق، خصال، باب 50، صفات مؤمن .