كلام

چرا خداوند به فرشتگان دستور داد به انسان سجده کنند؟

مگر گفته نشده که سجده کردن به غیر از خدا حرام است؟ پس چرا خداوند به شیطان گفت که به انسان سجده کن؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سجدة فرشتگان در برابر آدم، تحيّت و احترام براي آدم بود . خضوع و عبادتي براي خداوند، زيرا به خاطر امر و فرمان و اطاعت از خداوند چنين احترامي را براي انسان کامل، يا مقام انسانيت روا داشتند.
از اين گذشته به گفتة بسياري از علماي بزرگ بر آنند که سجده ذاتاً عبادت نيست، بلکه عبادت بودن آن در صورتي است که به انگيزه عبادت و پرستش آورده شود، بنابر اين ممنوعيت سجده بر غير خدا منع شرعي دارد . با دليل عقلي و شرعي ثابت شده اگر نه براي عبادت بلکه به صرف تحيت و احترام باشد ،دليلي بر منع آن نيست.
شکي نيست که اولاً سجده ملائکه، تعظيم و تکريم آدم بود و نه عبادت او.
ثانياً: سجده براي آدم تحيت بود، نه عبادت و اطاعت، چنان که روايتي از امام صادق(ع) و روايتي از امام کاظم به آن تصريح کرده است، از اين رو معبود حقيقي فرشتگان در آن جريان فقط خداوند بود . آن ها از باب اطاعت امر الهي براي آدم سجده کردند، يعني چون آدم را مظهر خدا يافتند، نه معبود خود، براي او سجده کردند.(1)
سوم: همان طور که خداوند ما را از سجده در برابر غير خودش نهي کرده، در جريان آدم، فرشتگان را مأمور به سجده بر آدم نمود، بنابر اين سجده فرشتگان بر آدم اطاعت از خدا بوده و سجده نکردن ما بر غير خدا هم طبق فرمان اوست . هر کدام در جاي خود درست و فرمانبرداري از خداوند است.

پي‌نوشت‌:
1. تفسير تسنيم، ج 3، ص 272.

علت - معلول - اسباب

اولا کمال تشکر را از شما دارم که به سوالات ما با حوصله پاسخ می دهید دوما در رابطه با سوالی که چند روز قبل پرسیدم که علت تفاوتهای آدمی در چیست؟ شما فرمودید که علت تفاوت‌‌ها را بايد در علل و عوامل ميانه و مباشر جستجو کرد. حال خواستم بپرسم که علل و عوامل میانه و مباشر یعنی چه؟ و چگونه باعث به وجود آمدن این تفاوتها شده است؟؟ در آخر باز هم از شما تشکر میکنم.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز2
بر اساس اين آموزه الهي که فرمود: «ابي الله ان يجري الاشياء الا باسباب، فجعل لکل شيء سببا؛ (1) خداوند امتناع دارد از اين که امور را بدون اسباب و علل به جريان بيندازد» براي هر چيزي سبب و علت قرار داده است.
نيز طبق مباني فلسفي همه پديده‌هاي عالم و رخ‌دادها از جمله تفاوت‌هاي گوناگون ميان انسان‌ها علل و عوامل خاص خود را دارد . غير از علت العلل که معطي الوجود است و وجود را افاضه مي‌کند، علل و عوامل بعد از آن در طول عليت او وجود دارد و باعث تفاوت‌ها مي‌شود،
بنابراين درباره مفهوم علت ميانه و مباشر بايد گفت: مراد از علت ميانه و مباشر اين است که بعد از علت العلل و وجود دهنده اشيا است، فرشتگاني مدبر عالم‌اند .از اين رو در قرآن کريم فرمود: «فالمدبرات امرا؛ (2) قسم به فرشتگان تدبير کننده کار».
غير از آموزه‌هاي وحياني بر اساس مباني فلسفي نيز علل ميانه در پديد آمدن اشيا نقش دارند . مفهوم اين علل ميانه که از آن ها به علل اعدادي و يا علت‌هاي معده نيز ياد مي‌شود ،اين است که در فراهم آوردن زمينه ‌پيدايش معلول موثر است ، گر چه وجود معلول وابستگي حقيقي و جدايي‌ناپذير به آن ندارد، مانند پدر و مادر نسبت به فرزند که پدر علت اعدادي و علت مباشر براي به وجود آمدن فرزند است. (3)
در باره علل ميانه و علل اعدادي شهيد مطهري در کتاب عدل الهي به تفصيل بحث کرده و تاکيد نموده که راز تفاوت‌ها را بايد در همين علل جستجو کرد . معناي نظام اسباب و مسببات اين است که هر معلولي که علت خاص، و هر علتي معلول مخصوص دارد . علو ذات پروردگار و قدوسيت او اقتضا دارد که موجودات رتبه به رتبه و پشت سر هم نسبت به او قرار داشته باشند. آنچه در لسان دين به عنوان ملائکه و جنود الهي و مقسمات امر و مدبرات امر ياد شده ،در فلسفه به نام علل طولي و عرضي ناميده مي‌شود. (4)
علل ميانه و مباشر در پديد آمدن هر چيزي عبارت‌اند از امور، عوامل زمينه‌ساز و واسطه‌براي به وجود آمدن يک پديده‌اي.
اما در خصوص اين که اين علل ميانه و مباشر چگونه سبب تفاوت مي‌شود؟ بايد گفت:
در اين باره ممکن است مباحثي بسيار مطرح باشد که برخي در پاسخ پيشين اشاره شد، ولي گذشته از عوامل فراطبيعي که در اصطلاح فلسفي به عقول مجرده و در اصطلاح ديني به فرشتگان ياد مي‌شود، نسبت به نقش تاثيرگذاري علل اعدادي مطرح در نظام طبيعت در ايجاد تفاوت‌ها بايد توجه داشت که بر اثر آموزه‌هاي وحياني و تجربه‌هاي علوم پزشکي شرايط گوناگون زماني، مکاني، تغذيه، حالات روحي، جسمي، نژاد، عوامل ژنتيکي و صدها عامل پيدا و ناپيدا در شکل‌گيري روحيه، شخصيت، استعداد افراد موثر است.
مراعات نکردن بهداشت جنسي چه بسا ممکن است باعث کاهش استعداد و ضريب هوشي شود . مراعات امور بهداشتي و اخلاقي باعث استعداد و افزايش ضريب هوشي بچه گردد، از اين روست که در روايات تاکيد شده اگر کسي با زن حامله خود بدون وضو نزديکي کند ،فرزندش بخيل و بي‌بصيرت خواهد شد. اگر کسي در شب جمعه با زن خود همبستر گردد و فرزند از آن به وجود آيد ، باهوش و دانا خواهد بود . اگر در شب پنج‌شنبه باشد، فرزندش عالم خواهد بود. اگر در شب دوشنبه باشد ،فرزندش حافظ قرآن خواهد شد.
در روايات نکته‌هاي آموزنده بسياري مطرح شده . (5) بر اساس اين گونه آموزه‌ها معلوم مي‌شود که عمل پدر و مادر در تمام مراحل به وجود آمدن و شکل شخصيت علمي و عملي فرزندش نقش بنيادين دارد . اين نمونه بارز و روشني از چگونگي تاثير علل مباشر در تفاوت افراد است، چه بسا فرزندي که بر اثر مراعات عوامل ياد شده با هوش، خردمند، و نيک به دنيا بيايد و برعکس چه بسا بي‌استعداد و ناصالح و شرآلود به دنيا بيايد . از اين عوامل تفاوت‌هاي گوناگون در همه ساحات زندگي افراد در جامعه به وجود مي آيد . بدين ترتيب بسياري از تفاوت‌هايي که در افراد جامعه ديده مي‌شود، از اين طريق پديد مي‌آيد، چه اينکه برخي از تفاوت‌اجتماعي، اقتصادي، و مانند آن عوامل اجتماعي و اقتصادي خاص خود را دارند .
پي‌نوشت‌ها:
1.اصول کافي، ج 1، ص 183.
2.نازعات (79)، آيه 5.
3. آموزش فلسفه، ج 2، ص 20.
4.مجموعه آثار، 1، ص 127 و 128.
5. حليه المتقين، ص 105 تا 110.

چرا فقط در ایام خاص مانند ماه رمضان باید استغفار کنیم تا بخشیده شویم

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم:
چيزى از بدى را اندك مشمريد اگرچه در نظر شما كوچك آيد. كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 4، ص 18

پرسش 1:
احکام تاريخ اعتقادان شرح کسي که در ماه رمضان آمرزيده نشود ،بايد منتظر روز عرفه باشد ،يعني چه؟ ايا اين کلام براي گنهکاران نا اميد کننده نيست؟ مگر رحمت الهي هميشگي نيست؟ مگر نه اينکه گفته اند به محض گناه استغفار کنيد. در قران وارد شده که : لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
احاديثي که داراي محتواي ذکر شده هستند، نمي‌خواهند بگويند در‌هاي توبه پروردگار در ماه‌هاي ديگر مسدود است. چه آن که خداوند «التوّاب الرحيم» يعني بسيار توبه‌پذير و مهربان است. هر انساني در هر وقت، شب يا روز، ماه رمضان يا غير آن توبة حقيقي کند و خود را مقيّد و پايبند به لوازم توبه نمايد، نه تنها خداوند توبه‌اش را مي‌پذيرد و گناهانش آمرزيده مي‌شود، بلکه توبه کننده محبوب خدا مي‌گردد، چنان که قرآن مي‌فرمايد:
«إنّ الله يحبّ التوّابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي‌دارد».
آن دسته روايات مي‌خواهند بفرمايند از موقعيت استثنايي ماه رمضان استفاده کنيد زيرا با توجه به اين که قرائت قرآن، انفاق و صدقه دادن، دعا و مناجات يا انجام هر کار خيري در اين ماه هزار برابر ماه‌هاي ديگر پاداش دارد و خداوند خود را مهمان‌دار و ميزبان بندگانش در اين ماه معرفي کرده و سفره‌هاي لطف و رحمت و مغفرت خويش را پهن کرده و درهاي تفضّل و توبه‌اش را گشوده است، از اين فرصت استثنايي استفاده کنيد. خداوند توبه بندگانش را در اين ماه زود تر از ماه هاي ديگر مي‌پذيرد. شيطان در محدوديت شديدي قرار دارد، کمتر موفق مي‌شود انسان را وسوسه کند .خداوند در اين ماه بيش از هزار برابر ماه‌هاي ديگر توبه بندگانش را مي‌پذيرد. وقتي توبه پذيرفته شد، محبوب و دوست خدا مي‌شود.
آيا انسان در اين ماه دوست و محبوب خدا شود، بعد دعا کند،‌قرآن بخواند و کارهاي خير ديگر انجام بدهد، بيشتر ارزش دارد و دعاهايش زودتر مستجاب مي‌شود يا در ماه‌هاي ديگر، که معلوم نيست شيطان با آزادي که در ماه‌هاي ديگر دارد، بگذارد و دست از وسوسه‌گري انسان بردارد؟
پي نوشت :
1. سوره بقره ،آيه 222

پرسش 2:
آيا مي شود در نماز الفاظ را مطابق لهجه خود بخوانيم؟
پاسخ:
خواندن نماز با لهجه خود اگر سبب جا به جايي حروف کلمات و يا تغيير اعراب کلمات در قرائت گردد ،نماز باطل است.
در نماز واجب است ذکر هاي نماز و هم چنين حمد و سوره صحيح خوانده شود. اگر عمدا صحيح خوانده نشود و به جاي حرفي حرف ديگر گفته شود يا به جايي که بدون زير و زبر خوانده شود، زير و زبر بدهد ،نماز باطل است(1).
آنچه به آقا يان آيت الله جوادي املي و ايت الله رفسنجاني نسبت داده ايد ،صحيح نيست. آنها صحيح مي خوانند و يا را در يوم الدين با فتحه مي خوانند ، نه ضمه. منتها به نظر شما چنين آمده که با ضمه مي خوانند.
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئله 1000
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پرسش 3:
اين داستان که مي گويند پيامبر به مرکب خود شلاق زده و به ان مرد خورده و بعد پيامبر اعلام کرده اند اگر کسي حقي بر گردن من دارد بگويد .... ايا صحيح است؟

پاسخ:
روايتي در مورد پرسش جنابعالي در کتاب امالي صدوق، ص 506 نقل شده ولي صحابي که اين جريان درباره او نقل گرديده، فردي است به نام «سواده بن قيس» در حالي که چنين فردي به عنوان صحابي رسول خدا در تاريخ ذکر نشده است(1) ولي از سواد بن عمرو داستان به صورت ديگري نقل شده که سواد بن عمرو مرتکب کار خلافي مي‌شد، پيامبر(ص) چند بار وي را از آن عمل نهي نمود که مؤثر واقع نشد.
روزي پيامبر او را ملاقات کرد که باز هم آن کار را انجام داده بود، پيامبر با چوبدستي که در دست داشت ،به شکم او زد، او درخواست قصاص نمود و پيامبر پيراهن خويش را بالا زد تا او قصاص کند، سواد از قصاص منصرف شد و سينه پيامبر را بوسيد(2) همچنين از يکي ديگر از صحابه رسول خدا به نام «سواد بن غزيّه» نقل شده که در جنگ بدر وقتي پيامبر سپاه خود را منظم مي‌کرد ،به «سواد بن غزيّه» رسيد که جلوتر از صف قرار داشت، پيامبر با چوبدستي که در دست داشت ،به شکم او زد و فرمود: «منظم بايست» سواد گفت: از ضربه تو، احساس درد کردم، مي‌خواهم قصاص کنم پيامبر پيراهن را بالا زد و فرمود: «قصاص کن»، سواد پيامبر را در آغوش گرفت و سينه آن حضرت را بوسيد...(3)
افزون بر اين، بيشتر کساني که در سلسله روايت حديثي که در امالي ذکر شده، آمده‌اند، افراد مجهولي هستند که حالات آنان در کتاب‌هاي معتبر حديثي ذکر نشده است.(4)
بنابر اين، روايتي که ذکر کرده‌ايد، معتبر نيست .
اگر چنين حادثه‌اي هم رخ داده بود ،با عصمت پيامبر(ص) منافات ندارد، چون پيامبر ، عمداً به کسي تازيانه نزد، بلکه بر اساس نقل روايت حضرت مي‌خواست به مرکب خود تازيانه بزند، به صورت تصادفي به سواده بن قيس اصابت کرد و اين در تضاد با عصمت نمي‌باشد.
پي‌نوشت‌ها:
1. قاموس الرجال، ج 5، ص 332، علامه تستري.
2. اسد الغابه، ج 2، ص 374.
3. همان، ص 375؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 446.
4. قاموس الرجال، علامه تستري؛ معج رجال الحديث، آيت الله خوئي.

ذکر یک حدیث

پرسش 1:
توحيد شرح  1-درسوالي كه قبلا ازشما درباره ماهيت پرسيده بودم جواب داده بوديد كه ماهيات حدود عقلي اشياي عيني است وهمان صورت ذهني ما از آنها است.سپس گفته شد هر آنچه كه داراي ماهيت است ،ممكن الوجود است، زيرا مركب از وجود و ماهيت است و تركيب ازوي‍‍ژگي هاي ممكن الوجود است .  آنچه كه ديده نمي شود(موجودات مجرد مانند ملائكه وروح انسان) چطور؟
 اينها چگونه دردايره ممكن الوجود ها قرار مي گيرند و چگونه اثبات مي شود كه پروردگار عالم از چنين وجودي منزه است؟ 2- حال اگر اثبات شود خداوند صرف الوجود وجود محض است ، هرچيزي كه در عالم ديده مي شود،خداست ،زيرا هر جا وجودي باشد، براي خداوند ثابت است زيرا درسوال قبل ثابت شد او واجب الوجوداست

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پاسخ در دو محور ارائه مي‌شود:
1ـ دربارة اينکه موجودات مجرد چگونه ماهيت داشتن‌شان قابل درک است، بايد گفت: قاعدة ياد شده در پاسخ پيشين مبني بر اينکه که هر ممکن الوجود مرکب از دو حيثت به نام وجود و ماهيت است، اختصاص به موجودات حسي و قابل ديدن حسي ندارد، بلکه يک اصل عقلي است که فارغ از تجرد و ماديت موجودات است و شامل همگان مي‌شود، يعني اصل ياد شده اصل فلسفي است و نه قاعده تجربي که تنها موجودات مادي و قابل آزمايش را شامل گردد و موجودات فرامادي را شامل نشود.
بنابر اين بر اساس قاعده ياد شده معلوم مي‌شود همه ممکنات اعم از مادي و مجرد پديده‌هاي دو ساحتي‌اند و مرکب او وجود و ماهيت هستند.
2ـ بر خلاف آنچه در پرسش آمده ،بر اساس قاعده «صِرف الوجود» خداوند از هر گونه شائبه اي تنزيه مي‌گردد ،چون وجود صرف وجود منزّه از قيد، حدود، نقص و مانند آن است، در حالي که در عالم خلقت همه پديدها هر کدام متناسب به شرايط خود دچار نقص، حدود و مانند آن است.
بنابر اين مفاد قاعده صرف الوجود آن نيست که در پرسش آمده ،بلکه مفادش اين است که در عالم هستي ذات حق تعالى و آيات و مظاهر و جلوه‌هاي وجود اوست و پديده مستقل از وجود حق تعالى وجود ندارد .هرچه است ،مظاهر و آيات وجود خداوند‌ند، از اين رو در دعاي نوراني عرفه سيد الشهدا آمده:
«كيف يُستدلّ عليک بما هو في الوجود مفتقر إليک، أيکون لغيرک من الظهور ما ليس لک!
چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزي که در هستيش نيازمند توست؟ آيا براي غير تو ظهوري است که از آن تو نباشد!».
بنابر آنچه در مباحث اثبات وجود خدا با رويکرد فلسفي و عرفاني از رهگذر صرف الوجود و مانند آن استفاده مي‌شود ، بازتاب اين گونه آموزه‌هاي متعالي است.

با سلام لطفا به سوال ذیل پاسخ فرمائید. اخیرا در جائی می خواندم که در استرالیا شرکتی یک عروسک زنده ساخته و به تعداد انبوه وارد بازار کرده که به جن پیتس (GENPITS)که با استفاده از ژن های خرگوش و خوک و یا خرگوش و انسان ساخته شده که بصورت بسته بندی است و حیوان به خواب زمستانی برده شده و پس از باز کردن بسته پس از مدتی بیدار می شود این حیوان بین یک تا سه سال عمر دارد و با دستکاری ژنتیکی خواص آن طراحی شده است البته اشاره ای به محل رشد جنین نشده که آیا مثل شبیه سازی در محل رحم است یا در شرایط آزمایشگاهی این کار را کرده اند واز آن با تعبیر ساخت موجودی زنده که در طبیعت مانند آن نیست یاد شده است؛

1- حال سوال اینجاست که فارغ از این که این موضوع صحت دارد یا نه؟

2- با توجه به اتفاقات سال های اخیر در زمینه علوم ژنتیک و شبیه سازی آیا چنین کاری خلقت جدید حساب می شود و چگونه با دیدگاه اسلام درقرآن و کلمات ائمه سازگار است که خلقت را در انحصار خداوند می دانند مثلاً در نهج البلاغه علی بن ابیطالب می فرماید انسان قدرت خلق پشه را هم ندارد و دوم اینکه اگر این اقدام در محیط آزمایشگاهی باشد یعنی از رحم طبیعی استفاده نشود این کار با انحصار خلقت در دست خدا چگونه توجیه می شود یعنی این نوعی دخالت در خلقت و خلقت جدید نیست؟ یعنی تناقضی با انحصار خلقت در دست خدا پیش نمی آید؟ با تشکر فراوان

پرسشگر محترم با سلام و تشکراز ارتباطتان با اين مرکز
سؤال 1- حال سوال اینجاست که فارغ از این که این موضوع صحت دارد یا نه؟
پاسخ:
فارغ از صحت و سقم جريان عروسك هاي ياد شده، سوال شما در كامل ترين شكل خود در خصوص موجودات شبيه سازي شده و يا تغيير ژنتيك داده شده قابل تطبيق است ؛ آيا ايجاد موجوداتي خارج از سيستم طبيعي يا ايجاد موجوداتي جديدي كه ممكن است در آينده از طريق تغييرات گسترده ژنتيكي متولد شوند، با ساختار انحصاري خلقت در عالم منافات ندارد و نمونه نقضي براي تنها خالق بودن خداوند نيست؟
براي پاسخ لازم است به معناي دقيق خلق نگاهي دوباره بيندازيم؛ چنان كه در كتب لغت ذكر شده خلق داراي معاني متعددي است و در موارد مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرد، در يك نگاه عام خلق به معني ايجاد و تقدير است، يعني چيزي را از عدم به وجود آوردن و براي آن اندازه و حدود معين مشخص نمودن؛ البته در مواردي هم تعبير خلق در معناي تبديل چيز موجود به چيز ديگر به كار رفته است.
توحيد در خالقيت كه از ابعاد توحيد فاعلي خداوند است به اين حقيقت اشاره دارد كه حقيقت همه خلق ها در عالم به خداوند بر مي گردد، همان گونه كه منشا همه افعال عالم خداوند است و نمي توان هيچ حادثه و فعلي را در عالم خارج از حيطه قدرت و اراده الهي تصور نمود؛ در واقع هرچند موجودات مختار قدرت و اراده انجام امور گوناگون را در محدوده اي كه براي شان تعريف شده دارند، اما در عين حال نبايد از ياد برد كه حقيقت انجام همه اين امور در دست خداوند و در تحت اراده و قدرت او تعريف مي شود. به همين معنا خداوند فاعل حقيقي همه افعال عالم است.
بر همين اساس مي توان گفت حتي اگر نوعي خلق را به برخي موجودات ديگر نسبت بدهيم، در حقيقت اين خلق به خداوند بر مي گردد .خالق حقيقي آن ها خداوندي است كه قدرت و اراده و توان اين ايجاد را به ما عطا نموده است . اگر گفته مي شود نمي توانيم خلق كنيم ،يعني به طور مستقل و بدون اراده و اعطاي قدرت الهي توان چنين كاري را نداريم .
همه اين ها در صورتي است كه معناي خلق را منطبق بر ايجاد چيزي از چيز ديگر بدانيم ،اما در نگاهي دقيق تر بايد گفت: حقيقت خلق ايجاد چيزي از عدم است ،يعني موجودي را از نيستي به هستي درآوردن و بر اين معنا خداوند تنها خالق عالم است كه توان خلق دارد ،چنان كه در برخي تعابير روايي آمده است : «الذي خلق الاشياء من العدم» .
بدون ترديد تنها خالق عالم خداوند متعال است . انسان ها توان ايجاد كوچك ترين موجود حتي يك پشه را ندارند . اگر قرار بود كه ايجاد هر چيز جديدي كه سابقه نداشته خلق دانسته شود ،پس كشيدن هر تصوير جديد يا ساختن هر مجسمه نو و بديعي بايد نوعي خلق به حساب آيد، زيرا خلق كردن انحصار در موجودات زنده ندارد .
آنچه در شبيه سازي سلولي يا توليد موجودات با تغييرات ژنتيكي رخ مي دهد، تنها دخالت در فرايند خلقي است كه خداوند ترسيم نموده است ، همان طور كه زراعت و روياندن درخت و گياه از دانه در حقيقت كار خداست. انسان زارع و كشاورز تنها زمينه اين امر را با ريختن دانه در بستر مناسب فراهم مي كند ، دخل و تصرف انسان در شكل موجودي كه در حال رشد است يا تغيير در شكل تهيه تخمك و جنين اوليه او خلق جديد محسوب نمي شود، بلكه بهره گيري از فرايند خلق خداوند است.

پرسش 2:
دوم اينکه اگر اين اقدام در محيط آزمايشگاهي باشد، يعني از رحم طبيعي استفاده نشود ،اين کار با انحصار خلقت در دست خدا چگونه توجيه مي شود، يعني اين نوعي دخالت در خلقت و خلقت جديد نيست ؟ يعني تناقضي با انحصار خلقت در دست خدا پيش نمي آيد؟
پاسخ:
با توجه به آنچه ذكر شد ،شكل گيري فرايند توليد عروسكي ژنتيكي يا موجودي تازه كه از تغييرات ژنتيكي و دستكاري در ژن هاي موجودات ديگر حاصل شده ،در هر صورت خلق به معناي خاص و انحصاري آن نخواهد بود ،چه اين كار در رحم طبيعي انجام بپذيرد و چه در لابراتوار؛ اگر مراد از خلق را تغيير و تبديل و ايجاد يك چيز از چيزي ديگر بدانيم ، اين امر در نگاهي عادي انحصار در خداوند ندارد ، چنان كه خداوند در قرآن اين نوع خلق را به غير از خودش هم نسبت داد .
خداوند خطاب به حضرت عيسي عليه السلام مي فرمايد : « وَ إِذْ تخَْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيَْةِ الطَّيرِْ بِإِذْنى(1) ؛ هنگامى كه از گِل، شكل مرغى به امر من مي ساختي » .
در نگاه دقيق ، خلق به اين معنا هم حقيقتا منحصر به خداوند است . خلق هر موجودي در واقع به خداوند بر مي گردد، زيرا خداوند است كه در واقع قدرت و اراده انجام اين عمل را ايجاد نموده است . به علاوه فرايند و سيستم تاثير و تاثر مواد بر يكديگر و امكان شكل گيري مراحل حيات و رشد و تكامل در موجودات گوناگون را در سلول ها و ژن ها نهادينه كرده است . دانشمندان مي توانند آن فرايند را در محيط هاي مختلف به اجرا در آوردند و تفاوتي بين محيط انجام اين فرايند نيست .

پي نوشت :
1. مائده(5)آيه 110.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات..
حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات متجاوز از سه ميليارد مسلمان جهان را زير سؤال برده ...

چراحکم اعدام برای سلمان رشدی صادرشد اما برای کسانی که کاریکاتور پیامبر راکشیدند و به اسلام توهین می کنند این حکم صادر نمی شود؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
حكم امام درباره اعدام سلمان رشدي، از آن رو بود كه مقدس ترين اعتقادات متجاوز از سه ميليارد مسلمان جهان را زير سؤال برده، هم پيامبر را استهزاء كرده، هم قرآن را آيات شيطاني قلمداد نموده بود. با هماهنگي استكبار جهاني بر ضد اسلام كتابي نوشته بود، تا در اذهان مردم اروپا و امريكا و شرق و غرب، آيين اسلام را برگرفته از شيطان جلوه دهد. سلمان رشدي تنها يك مرتد و محارب و مفسد في الارض نيست، بلكه وسيله اي براي تهاجم فرهنگي آميخته با اتهامات و دروغ ها عليه اسلام و حضرت محمد شده است. فتواي امام در جهت خنثي كردن يك توطئه جهاني بود كه همه آن ها مي خواستند كتاب را به تمامي زبان ها ترجمه كنند و به سهولت در اختيار جوان هاي مسلمان و كساني كه هوادار اسلام هستند بگذارند. حكم قتل او در درجه اوّل يك حركت سياسي و تدافعي عليه استكبار بود. در درجه دوم يك حكم شرعي و در درجه بعد يك حكم اعتقادي و مذهبي و سياسي .
توهين هائي که بعدها در رسانه ها به به مقدسات اسلامي شد، در حدي نبود که نياز به صدور حکم اعدام داشته باشد. گرچه در برابر آن ها نيز تا حدي از سوي مسلمانان عکس العمل مناسب صورت گرفت.
حكم قتل سلمان رشدي از باب ارتداد بوده كه در مورد ديگران اين گونه نبوده است.

با سلام. پسری هستم مسلمان و تا جایی که از دستم برمی آید در مسایل دینی کوتاهی نمی کنم. با توجه به اینکه سال ها در خارج از کشور زندگی می کنم متأسفانه در برخورد با افراد نمی توانم از دینم طرفداری کنم. برای مثال بر سر وجود خداوند متعال خیلی وقت است که با دوست دخترم جروبحث داریم و من متأسفانه نمی توانم مثالی ساده برای او بیاورم و یا بیان کنم که هرکس به نحوی موجودی را می پرستد. خواهش دارم از شما که در این زمینه مرا یاری فرمایید و با توجه به هوش بالای دوست دخترم مثال می بایست ساده و قوی باشد. ممنون می شوم اگر کمکم کنید.

پاسخ: اثبات خداوند نيازمند بيان براهين و ادله دقيق عقلي است، مخصوصا براي مخاطبي كه داريد و با مثال هاي ساده مشكل حل نمي شود ؛ اصولا در زمان كنوني كه مباحث انكار خدا به جديت و با تلاش همه جانبه گروه هاي ضد دين پي گيري مي شود و شواهد و قرائن گوناگوني براي آن در كتاب ها و فيلم هاي تهيه شده مطرح مي شود، نمي توان با بياني ساده و تمثيلي به مقابله با آن ها برخاست .
پيشنهاد مي شود با دقت و تامل برخي از براهين ساده اثبات خدا را با توجه به ابعاد گوناگون و جزييات دقيق اشكال و جواب هاي آن مورد مطالعه قرار دهيد. آن گاه در فضايي ايده آل ادعاي خود در خصوص ضرورت وجود خدا را با هر كه مي خواهيد -و البته رابطه با او مورد رضايت خدا و تاييد شريعت است!! - در ميان بگذاريد كه يقينا نتيجه مطلوب خود را خواهيد گرفت، چون مخالفان هرچند قانع نشوند اما دليلي متقن براي ردّ أدله دقيق عقلي اثبات خدا ندارند .
در ضمن اينكه هر كس موجودي را مي پرستد، به جنبه فطري و روحي انسان ها برمي گردد. هرچند با تبييني خاص مي تواند بيانگر لزوم خداوند در عالم باشد، اما مطلوب شما را كه اثبات خدايي با ويژگي هاي معيني است ،در پي خواهد داشت. به علاوه ممكن است در جواب گفته شود كم نيستند افرادي كه هيچ خدايي را نمي پرستند.
در پايان يك برهان ساده و معروف را ارائه كرده، در صورت نياز به تكميل و توضيح بيش تر منتظر نامه هاي بعدي تان خواهيم بود .
* برهان عِلّيت:
برهان عليت برهاني كاملا معقول و عام است كه با اندكي تامل در اجزاي آن مي توان دريافت كه امكان انكار و ترديد در آن وجود ندارد؛ اين برهان از يك اصل كاملا بديهي و ضروري تشكيل شده است كه مي گويد: «هر پديده اي نياز به پديدآورنده دارد». در متن اين قانون پديده بودن لحاظ شده، يعني چيزي که پديده است، البته برداشت اشتباهي از اين قانون صورت مي گيرد و به جاي هر پديده، هر موجود گذاشته مي شود، آن گاه گفته مي شود که هر موجودي نياز به علت دارد و اين کاملاً اشتباه است.
اين اصل مي گويد هر چيز که پديده است، يعني هر چيز که نبود و بود شد، هر چيز که حادث و ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز که « ممکن الوجود» است -يعني الان هست اما بودنش ضرورتي ندارد و مي توانست نباشد- ، نياز به علت دارد. دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد ،زيرا نمي تواند خودش را به وجود آورد، چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند. بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود. پس حتما علتي غير ازخودش براي به وجود آمدن داشته است.
بر اين اساس هرچه در جهان هستي يافت مي شود كه داراي عمر معيني بوده، در زمان خاصي پديد آمده يقينا پديدآورنده اي داشته است. پديد آورنده در نهايت بايد به موجودي ختم شود كه خود پديده نباشد. اگر همه موجودات عالم از قسم پديده باشند و هر يك ديگري را به وجود آورده باشد، اوليه پديده بي علت خواهد ماند زيرا همه پديده هاي ديگر معلول او محسوب مي شوند و بعد از او به وجود آمده اند، ولي خود او داراي علتي نيست كه اين امر محال است .
همه جهان هستي كه ما مي شناسيم و مرزهاي بيكران كائنات داراي عمر معيني بوده و در زمان خاصي و بر اساس داستان معيني (بيگ بنگ يا نظريه رسيمان يا هر فرضيه ديگري) به وجود آمده است؛ در واقع اختلافي كه در نظر دانشمندان در خصوص عمر كائنات وجود دارد ،به مقدار اين امر برمي گردد، نه به اصل ايجاد و حدوث آن، در نتيجه يقينا آنچه به عنوان موجودات عالم مي شناسيم، همه در زمره پديده ها هستند و نيازمند به علت. علت ها هم در نهايت بايد به علتي برگردند كه خود معلول علت ديگري نيست؛ اين موجود همان چيزي است كه ما نام او را « خدا » مي گذاريم.
البته اگر موضوع قانون را «موجود » بگذاريم، اصلا عقل ما اين قانون را منطقي نمي داند. لااقل نمي تواند کليت آن را تاييد كند، يعني مي پرسد از كجا معلوم كه همه موجودات علتي داشته باشند؟ موجود بودن که نياز به دليل ندارد، چه بسا موجودي همواره بوده و خواهد بود و نياز به علت در باره او بي معناست؛ بلکه بايد گفت يك موجود چون قبلاً نبوده و بعدا وجود يافته ، نياز به دليل دارد، نه چون الان وجود دارد.
بر اين اساس اشكالي كه برخي مطرح مي كنند و مي گويند اگر هرچيزي علتي مي خواهد ،پس علت خدا چيست، هم از اساس بي معنا خواهد بود، زيرا ذات خدا چيزي نيست که قبلاً نبود و بعد به وجود آمد تا به دنبال علت او باشيم. او ازلي است. بله اگر در زماني نبود و بعد به وجود آمد، بايد سراغ علتش برويم، و اين فرض با خدا بودن، واجب الوجود بودن و ازلي بودن سازگار نيست.
البته ممكن است گفته شود چطور ممكن است يك موجود وجودش ذاتي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد، يعني علت نداشته باشد؛ در پاسخ مي توان گفت: اين امر هرچند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم، نامأنوس است اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.
اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد، مثلا مي توان گفت: روشنايي هر چيزي كه روشن شده، به وسيله نور است، ولي نمي توان گفت: پس روشني خود نور از چيست؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است، معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم. چيزي که نور نبود و نور شد، بايد دنبال علت نورش بود، نه چيزي که ذاتش فقط همان نور است.

وقتی خدا به همه چیز اگاه است چرا زن باید موقع نماز خود را بپوشاند؟

پاسخ: در مورد حجاب زنان در نماز، به دليل و روايت خاصي در بيان حكمت آن برخورد نكرده ايم، در حالي كه اصل وجوب پوشش زنان در آنها بيان شده است. در عين حال كه مي دانيم و اطمينان داريم احكام دين اسلام بر اساس مصالح واقعي است كه خداوند عالَم به تمام اسرار آن ها آگاهي داشته و بر بندگان مقرر و معين كرده تا به مصالح واقعي احكام دست يافته و به سعادت و كمال برسند.
همچنين به عنوان يك حكمت عام در احكام دين اسلام مي دانيم كه مقررات الهي سنجشي براي ميزان تعبد و تسليم انسان در مقابل پروردگار است كه چقدر اهميت و ارزش به رضاي الهي مي نهد. اگر خواستة دل بر خلاف رضاي الهي باشد، چگونه عمل خواهد كرد و ميزان تعبد و تسليم او در مقابل آفريدگار جهان و عالِم به تمام اسرار هستي چگونه خواهد بود.
با اين توضيحات در مورد حجاب در نماز مي گوييم:
حكمت پوشش بدن و رعايت حجاب اسلامى بر زن در حال نماز پنهان كردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزى از علم خدا پنهان نيست و خداوند بر همه چيز در همه حالات آگاه است، بلكه يكى از حكمت¬هاى اين حكم رعايت ادب است، يعنى بدون ستر و پوشش لازم، هنگام نماز خواندن، نوعي بى احترامى به حساب ميآيد. اين مسئله در تمام اديان در هنگام عبادت وجود داشته و براي زنان اين اهميت ويژه بوده است.
در دين اسلام براي نماز و ايستادن در مقابل پروردگار و راز و نياز با او، آداب و احكامي قرار داده شده تا انسان آمادگي لازم براي حضور در مقابل پروردگار را پيدا كند. از جمله طهارت قبل از نماز و وضو و رو به قبله ايستادن و... كه برخي از آن موارد آداب مستحب است، مانند لباس پاكيزه پوشيدن، استفاده از عطر و به طور كامل پوشيده بودن.
مورد اخير در مورد زنان واجب است كه مي تواند به دلائل مختلف باشد، از جمله اين كه به زنان مي¬فهماند حجاب و پوشاندن بدن در مقابل ديگران آن قدر اهميت دارد كه خداوند آن را حتي در نماز و راز و نياز با خود نيز خواسته است..هم چنين حجاب در نماز نوعي تمرين مستمر و روزانه براي حفظ حجاب و تاكيد بر آن در درون جامعه و اجتماع است. در حقيقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب مي دهد، تا الگوي رفتاري و كرداري زن مسلمان را معرفي كند. در عين حال پوشش كامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرين و تلقين عملي بسيار خوب و مناسبي بر پوشش و حجاب اسلامي زن مسلمان است.
بنابر اين مي تواند حجاب ازجمله عواملي باشد كه در پاسداشت دائمي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيب پذيري او نقش مهمي ايفا كند. اگر بپذيريم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونيت آنها است و به عفّت و پاكدامني سفارش مي كند، متوجه مي شويم پوشش كامل همسو با اين ايده است.
از طرف ديگر نماز خواندن در منظر مردم و در اماكن عمومي و مساجد و مجامع، حجاب كامل مي طلبد، به ويژه براي زنان تا از نگاه ديگران مصون بمانند، مخصوصاً كه در نماز ركوع و سجده و نشست و برخاست است، در اين صورت حجاب كامل موجب مصون ماندن زنان از نگاه ديگران و باعث حفظ آرامش روحي نمازگزار، نيز پاسداري از عفّت عمومي مي شود و چون تفاوتي بين نوع پوشش نماز گزار در موارد و شرايط متفاوت نيست، در مواردي نيز كه زن در خانه خود ودر جاي خلوت است، اين حكم در آن جا نيز تعميم داده شده و استثنا نشده است، در عين حال كه اين احتمال وجود دارد كه در هر لحظه نامحرمي داخل خانه و حتي در جاي خلوت شده و زن را در حالي كه حجاب ندارد، ببيند. در هر حال اين مسئله در احساس آرامش زن و احساس حضور در مقابل پروردگار تاثير بسيار دارد.

صفحه‌ها