جـوانـان

سلام:من اول دبیرستانم .میخواستم درباره روشهای جذب دوست بپرسم.متاسفانه امروزه کسانی دوست بیشتری دارند که از الفاظ زشت و رکیک استفاده میکنند و به قول خودمون بچه منفی هستند .آنها دوستان بیشتری دارند و به آنها بیشتر توجه میشود .ما باید چه کنیم ؟آیا باید مانند آنها شویم؟میخواستم را شرعی آن رو بدونم...متشکرم

بهترین راه تأثیرگذاری و جذب دوستان به مسایل دینی، این است که با رفتار و عمل کردن به حقایق دینی و معلومات خود، دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم. قطعاً موقعی می‏توانیم اثرگذار باشیم که خود اهل عمل باشیم؛ ولی اگر اهل عمل نباشیم ولو به ظاهر خود را مومن هم جلوه دهیم، تأثیرگذاری ما خیلی کم می‏شود.
قرآن در سوره بقره می‏فرماید:«اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم»(1) «آیا دیگران را به نیکی دعوت می‏کنید در حالی که خودتان را فراموش کرده‏اید». معصوم(ع) هم می‏فرماید « كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»(2) «مردم را به غیر زبانتان دعوت کنید»؛ یعنی، با عمل. بنابراین بهترین راه تأثیرگذاری اهل عمل شدن و الگوی مشاهده‏ای برای دیگران ایجاد کردن است.
مهم‏ترین اموری که در تاثیرگذاری دخالت دارد، ویژگی‏های روحی از قبیل اراده استوار، اخلاق نیکو، حسن معاشرت و آگاهی‏ها و توان علمی بالا است. تاثیرپذیری مثبت نیز تا حدودی به این امور و نیز به میزان انعطاف‏پذیری و حقیقت‏طلبی شخص، ارتباط دارد.
با رعایت اصول و نکات زیر، فرد می‏تواند میزان تأثیرگذاری خویش را افزایش دهد:
"1. کار خود را با تحسین و قدردانی صمیمانه از طرف مقابل شروع کنید.
2. با اندکی تفحص و جست‏وجو برنامه خود را با برجسته کردن یک یا چند نکته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسین صادقانه از وی به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وی پی‏گیری کنید.
3. در صورتی که اشتباه و لغزشی در وی مشاهده کردید، مستقیماً از او گلایه نکنید و وی را مورد انتقاد مستقیم و سرزنش خود قرار ندهید. 4. قبل از انتقاد از دیگران درباره اشتباهات خود حرف بزنید.
5. سعی کنید شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خودشان، برای شما حرف بزنند.
6. صمیمانه دیگران را دوست داشته باشید.
7. به دیگران اعتبار بدهید و کاری کنید که احساس کنند مهم هستند. 8. در طرف مقابل نسبت به کاری که می‏خواهی انجام دهد، میل شدیدی ایجاد کنید و به عبارت دیگر فضای روانی لازم را برای انجام دادن آن عمل فراهم سازید.
9. هر رفتاری را که از دیگران نسبت به خود انتظار دارید، همان را با ایشان در پیش گیرید.
10. سعی کنید نقطه نظرات و دیدگاه‏های خویش را بر دیگران تحمیل نکنید؛ زیرا مردم سخن کسی را که بخواهد عقیده‏اش را بر آنان تحمیل کند نمی‏پذیرند و با کسی که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند، دوستی نمی‏ورزند و به او اعتماد نمی‏کنند."
باید تسلط کامل روی صحبت های خود داشته باشید. و راه و چاه این کار را به او نشان بدهید و او را از عواقب کارش آگاه سازید. اگر دیدید شما نمی توانید روی آنها تاثیر بگذارید. بلکه بدی های آنها کم کم در شما تاثیر می گذارد، با آنها همنشینی نکنید و ارتباطتان در حد سلام و احوالپرسی باشد و آنها را همیشه دعا کنید و اگر گاهی رفتار خطا دارند فقط در همان مواقع، همنشینی نکنید.
نکتۀ پایانی:" توصیه به اعتدال و میانه روی در انجام مسائل دينى"؛ اعتدال و ميانه روى، زيربناى تعليم است، به گونه اى كه در همه دستورات و مقرّرات آن، از هرگونه افراط و تفريط جلوگيرى به عمل آمده است؛ در عبادت، تحصيل علم، خوردن، پوشيدن، رفاقت، دشمنى و در ساير شئون زندگى، همه جا ميانه روى توصيه شده است. با میانه روی، علاوه بر لذت بردن خودتان از مسایل دینی، مایۀ تشویق دیگران در اجرای دین باشید.
برای مشاوره بیشتر می توانید همچنان با این مرکز مکاتبه نمایید و یا با سامانه «09640» تماس داشته باشید.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. محمدی ری شهری، دوستی در قرآن، قم: انتشارات دارالحدیث.
2. آل یاسین محمد رضا، مهارت های تأثیر گذاری و نفوذ کلام.
پی نوشت ها:
1. علم الهدى، على بن حسين‏، محقق و مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ج2، ص419، أمالي المرتضى‏، دار الفكر العربي‏، چاپ: اول‏، قاهره‏ 1998م‏.
2. مجلسی، محمدباقربن محمد تقی، بحارالانوار(ط-بیروت)، ج67، ص309، دار احیاء التراث العربی،چاپ دوم، 1403ق.

سلام چند روزی هست که یک دختر خانومی با من تماس گرفته و میگوید قصد دوستی با شمارا دارم ایا اگر بنده با او دوست شوم مشکل دارد؟

دوستی و ارتباط بین دختر و پسر حرام است، و بی تردید به دنبال چنین دوستی ای عوارض و مشکلاتی به وجود خواهد آمد که بعدا افسوس و پشیمانی را به دنبال خواهد داشت.
مطمئناً رابطه دختر و پسر، یک دوستی ساده مانند دوستی دو دختر یا دو پسر نیست، بلکه در دوستی و ارتباط دو جنس مخالف، پدیده‌ای وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت و آن هم مسئله غرایز جنسی و وابستگي هاي عاطفي است که قابل انکار نیست. هرچه سعی شود نادیده گرفته شود، باز نمی‌توان وجود آن را انکار کرد. به خصوص در مورد دختران و پسران جوانانی که مجرّد بوده و در اوج بلوغ جنسی قرار دارند.واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می‌دهد و به گونه‌های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و می‌خواهد در بین زن و مرد روابط سالم بر قرار باشد تا بتوانند قله‌های رفیع انسانی و رستگاری را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند، بنابراین با حساسیت ویژه، اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونی و خواسته‌های نفسانی انسان، قوانین و احکامی را جهت حفظ و نگه داری فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روی وضع کرده است. از جمله آن احکام، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است.
دوست عزیز!
گاهی انسان به واسطه یک تلفن ناخود آگاه و بی آنکه که بخواهند،کم کم در آن شرایطی قرار می گیرد که راه بازگشتی برای انسان باقی نمی ماند و زمانی متوجه می‌شوند که کار از کار گذشته است، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است. پس چرا نباید این جریان را از ابتدا جلو گيري كرد؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد،(حتي تلفني) حرام و گناه است. در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط‌های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده،بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی و روانی نیز می‌شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما در باره طلاق‌ها، فسادهای جنسی، اعتیاد و افسردگی‌ها مقداری تحقیق کنید، ببینید نقطه شروع این نابسامانی‌ها از کجا بوده ؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و مسائل دیگر کشیده شده است.
بنا بر این ارتباط و دوستی شما با این خانم نه تنها از نظر اسلام حرام است بلکه بی تردید مسائل و مشکلات بعدی را نیز به دنبال خواهد داشت.لذا ارتباط فقط و فقط بايد در سايه ازدواج صورت بگيرد و شاه راه حل اين مشكل و تامين نياز هاي روحي و عاطفي و جنسي ازدواج است. براي توضيحات بيشتر مي توانيد با شماره (09640)تماس بگيريد.

من متاسفانه دیگر مسلمان نیستم یعنی بودم و با مطالعات گسترده ای که انجام دادم بدون در نظر گرفتن اینکه من در یک خانواده مسلمان بدنیا اومدم و از لحظه تولدم با اذان دم گوشم و تا کنون که مسجد محلمون داره اذان میده ،از مسلمان بودن انصراف دادم شاید بگی اطلاعات کم من باعث انحرافم شده ولی من اعتقاد دارم نباید بیخودی روی هرچیزی تعصب داشت بهمین دلیل واقع بینانه و مطالعه کتب تاریخی که وابستگی به اسلام نداشت اسلام رو تحلیل کردم (واسه اطلاعات خودم ،چون معتقدم آدم نباید باچشم بسته و کورکورانه از اون چیزی که از پدرو مادرش به ارث داره پیروی کنه) سوالات بیشماری درون ذهن من جاخوش کرده و واسه خیلی از این سوالات هیچ جواب منطقی براشون ندارم و ندارند ( از علمایی که پرسو جو کردم ، هم مذهب خودم شیعه و هم اهل تسنن ) همه با تعصب مسائل رو تحلیل میکردندو این جواب روشنی واسه من نبود واسه همین مدتی است از اسلام خارج شده ام و منتظرم یک فرد آگاه و با اندیشه بیاد و من رو از این گم راهی نجات بده ، اگر کسی رو سراغ دارید به من معرفی کنید و اگر هم خودتون اطلاعات دارید به من کمک کنید سوالات من خیلی زیاده و محدود به یک پرسش و پاسخ نیست و راستش از پرسیدن خیلی از این سوالات میترسم چون شاید شنونده جوش بیاره و بجای پاسخ مشت و لگد نثارم کنه saman_201030@yahoo.com کمکم کنید لطفا

دوست بزرگوار از اینکه به این نتیجه رسیدید که آدم نباید با چشم بسته و کورکورانه و صرفا از روی تقلید از اعتقادات و باورهائی که از پدر و مادرش به ارث برده و یا حتی تحت تاثیر جو حاکم بر خانواده قبول نموده است. پیروی کنه، بسیار خرسند گشتیم، حقیقت این است که هم در منظر دینی و هم به لحاظ عقلانی چنین اعتقاد و باوری یا فاقد ارزش است و یا کم ارزش ،در جای جای قرآن انسان به خاطر همین تقلیدهای کورکورانه مؤاخذه گشته و در مسیر کشف حقائق عالم به تعقل و تفکر فرا خوانده شده است.(1) البته این به معنای غلط بودن همه باور های تقلیدی نمی باشد. ولی به هر حال در منظر دینی هر فرد تا زمانی که خودش و یا اندیشه خودش به کشف و اثبات حقایق و در کنار آن ایمان به حقانیت آنها نرسد، حقیقتا مؤمن محسوب نمی گردد. در این مسیر معمولا اولین گام همان قدمی است که شما اکنون برداشته اید؛ یعنی شک و تردید در آموزه های تقلیدی گذشته و تلاش برای کشف حقیقت با تکیه بر عقل و خرد خود، لذا دراین مسیر شک تردید در هر چیزی حتی در اصل وجود خدا و... نه تنها مذموم نیست. بلکه در برخی موارد مقدمه ای لازم است، تنها نکته مهم در این زمینه این است که شک را به عنوان یک معبر در نظر بگیرید نه منزلگاه و برای عبور از آن و رسیدن به بقین و آرامش تلاش نمائید. البته نمی دانیم در مسیر تحقیقات خودتان از چه افرادی سؤال نموده اید، و چه پاسخی از آنها دریافت نموده اید که به نظر شریفتان جانبدارانه و یا متعصبانه بوده است .لکن کارشناسان این مرکز را در طی این مسیر بدون هیچ تعصب و تحلیل جانبدارانه ای، همراز و همراه خود بدانید و از طرح هر گونه سؤال ابائی نداشته باشید(به زبان طنز خودتان: نگران مشت و لگد نباشید!).البته سؤالی که در صدر کلامتان مطرح فرمودید«چرا خداوند مسلمانان رو دوست ندارد و دوست ندارد. اسلام گسترش پیدا کند ؟!!»اندکی مبهم است، اگر چه می شود در پاسخ به نکاتی اجمالی اشاره نمود ولی جهت روشن تر شدن بحث و پرهیز از بیان مطالب غیر ضروری تقاضا می نمائیم که همین سؤالتان را با توضیح بیشتر به همراه دیگر سؤالات و تردیدها و شبهات خودتان برایمان ارسال فرمائید تا توسط کارشناسان این مرکز در اسرع وقت جواب مناسب محضرتان ارسال گردد .
پی نوشت:
1.بقره(2) آیه 164/غاشیه(88) آیه17/روم(30) آیه 8/نحل(16) آیه 11/اعراف(7) 176 و ...

سلام.من پسری 23 ساله هستم و در حدوده 4 ماهه که با یک پسر 17 ساله دوست شده ام. هیچ چیزی بدی بینمون نیست.مثل دو داداش واقعی هستیم.وابستگی شدیدی بینمون ایجاد شده به طوری که از 24 ساعت هر روز اوقات بیشتر با هم هستیم و دوری که بینمون پیش میاد خیلی سخت میگذره.مهمتر از این ها در شهری کوچک زندگی میکنیم و این رابطه های زیاد من و اون و با هم بودنمان شک هایی را برای مردم اون شهر ایجاد کرده.مثلا میگن نکنه این ها با هم روابط بدی دارند یا امثال اینها.هیچ کدوممون راضی به بر هم زدن رفاقت نیستیم.آیا 6 سال تفوات سنی برای رفاقت مگه بده؟اصلا بده یا طرز تفکر آدمای این عصر اینطور شده.راهنمایی کنید بهترین کار برای ما چیه؟(در ضمن بیشترین حضور ما در مسجده و همه ی نمازها رو با هم به نماز جماعت میریم.دو نفری از اعتقاد بالایی برخورداریم)مرجع: آیت ا... خامنه ای

برادر محترم! یکی ‌از مسائلی ‌که ‌در ایام‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ مطرح‌است‌، افراط در دوستی ‌و محبت ‌به‌ دوستان‌است‌. متأسفانه‌ این‌حالت ‌در شما دیده‌ می‌شود. ( حتی به حدی که می گویید: هیچ کدوممون راضی به بر هم زدن رفاقت نیستیم و غالب وقت ها با همدیگریم.) دستور اسلام ‌میانه‌روی ‌در رفاقت‌ و مهرورزی ‌است‌. امام‌ علی‌(ع‌) می‌فرماید: "با دوست ‌مورد علاقه‌ات ‌به ‌مدارا دوستی‌ کن‌؛ شاید روزی‌ دشمنت‌ گردد، و در اظهار بی‌مهری‌ نسبت ‌به‌ کسی‌که ‌مورد خشمت ‌قرار گرفته ‌مدارا کن‌؛ شاید روزی ‌دوستت ‌شود".(1)
محبت‌ افراطی ‌پیامدهای ‌ناگواری ‌دارد که ‌توجه ‌به ‌آن‌ها می‌تواند تا حد زیادی‌ در تعدیل‌ محبت ‌مؤثر باشد. مهم‌ترین‌ اثرش ‌آن ‌است ‌که‌ وابستگی شدید روحی‌ ایجاد کند. توصیه ما آن ‌است ‌که ‌هر چه ‌زودتر این‌ وابستگی ‌را کم ‌کنید، زیرا هر چه‌ رابطه‌ شما با دوستتان‌ ناگستنی ‌باشد، سرانجام‌ باید روزی‌ از هم ‌جدا شوید. در دورانی در کنار یکدیگر هستید. اما پس ‌از فراغ ‌از همراهی ‌و تشکیل ‌خانواده‌، ناگزیر باید همدیگر را ترک‌ نمایید. از طرفی‌ با گزینش‌ همسر بخش‌ عظیمی‌ از محبت‌ و عاطفة ‌شما به‌سمت ‌همسرتان ‌گسیل ‌خواهد شد. بنابراین‌ عقل‌ و منطق ‌حکم‌ می‌کند. رابطة‌ دوستی ‌را که ‌سرانجامی‌ چنان‌ دارد، از ابتدا تعدیل‌کنیم ‌تا به ‌افسردگی ‌و روان‌پریشی ‌مبتلا نشویم‌ .
نکته‌ دیگر که‌ در تعدیل‌ دوستی‌ بسیار مؤثر است‌، تقویت ‌محبت‌ و عشق ‌به‌ معشوق‌ واقعی‌ است‌. امام‌سجاد (ع‌) عرض‌ می‌کند: "ای‌خدا، کیست‌ که ‌شیرینی ‌محبت ‌تو را چشیده ‌و جز تو کسی‌ را طلب‌کرد؟!".(2)
قلب ‌مانند ظرفی‌ است ‌که ‌بیش ‌از یک ‌چیز در آن‌ جای ‌نمی‌گیرد. اگر در آن ‌آب‌ باشد، دیگر نمی‌توان ‌درون آن‌ سرکه ‌ریخت‌ مگر این ‌که ‌از آب‌ خالی‌ شود. اگر در قلب‌، محبوبی ‌غیر از خداوند منان‌ باشد، دیگر محبت‌الهی ‌معنی ‌ندارد. از قدیم ‌گفته‌اند: یک ‌دل‌، دو دوستی‌ بر نمی‌دارد. قرآن‌ مجید بر این ‌نکته ‌تأکید دارد و می‌فرماید: "ما جعل ‌الله ‌لرجل‌ من‌ قلبین ‌فی‌ جوفه‌؛ خداوند در درون‌ انسان‌ دو قلب‌ قرار نداده‌ است‌".(3)
امام‌علی‌(ع‌) می‌فرماید: "دوستی‌ خدا آتشی ‌است‌ که‌ به ‌هیچ ‌چیز نمی‌گذرد مگر این‌ که‌ او را می‌سوزاند".(4) یعنی‌ هیچ ‌چیز با محبت‌ به ‌پروردگار برابری ‌نمی‌کند. با شناخت‌ خدا همة‌ محبت‌ها از دل‌ انسان ‌خارج ‌می‌شود.
البته دوستی خداوند با علاقه و محبت با انسان ها قابل جمع است، زیرا همه آفریده های خداوند منان هستند و دوستی انسان ها نیز می تواند دوستی خدا باشد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست. عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
اما مهم این است که در طریق دوستی دیگران (همسالان و دوستان) از طریق اعتدال خارج نشویم.
با ذکر خدا و توجه ‌بیش‌تر به‌ عبادات ‌و دعاها، از جمله‌خواندن‌ دعای‌ شعبانیه‌ و خمسة‌عشر و حضور قلب‌ در نماز و استمداد از عنایات‌الهی‌، احساسات‌ خود را نسبت ‌به ‌دوستتان ‌تعدیل‌ نمایید.
البته نگران این مساله نباشید با گذشت زمان و ازدواج و تشکیل خانواده این علاقه تعدیل خواهد شد.
البته نکته مهم تری که نباید نسبت به آن غفلت ورزید این است که: از موارد تهمت بايد پرهيز كرد كه مي‌فرمايد: (اتّقوا مواضع التهم) مواظب جاي تهمت باش. در زندگی طوری معاشرت کنید که در موضع تهمت دیگران نباشید.
نکته پایانی:
برادر گرامی! اگر در روابطتان، انگیزه های جنسی دخالت ندارد، در صورتی که به عشق و علاقه شدید برسد، اگر چه از نظر شرعی اشکالی ندارد، اما از نظر روحی و روانی و اخلاقی زمینه بسیاری از گناهان است و وسوسه های شیطان گاهی از مساله حلال آغاز شده و کم کم به حرام کشیده می شود و اساسا انسان وقتی نیاز عاطفی و جنسی و روحی اش تامین نشود بعضا این نیاز به جنس موافق سرایت می کند و مسیر فطرت انسان تغییر می کند و زمینه گناهان زیادی آغاز می شود. لذا افراط در هر چیز و از جمله دوستی خوب نیست، چون در هر حال هر دو پسرید و هر کدام در آینده سرنوشت خاص خود را خواهید داشت و چه بسا از هم کاملاً دور شوید، وابستگی برای شما مشکل ایجاد خواهد کرد. گاهی حتی در تصمیم های مهم زندگی آینده تان ( مانند انتخاب همسر، شغل، دانشگاه و...) مشکل ایجاد می کند و همچنین انسان نباید خود را در معرض تهمت قرار دهد.
دوست عزیز ! تناسب سنی در دوستی ها از أمور مهمی است که نسبت به آن باید توجه کافی داشت و دانست که تفاوت سنی، انسان را از مقاصد عالیه و درک همدیگر دور می سازد. رابطة شما با دوستت به مرحله هشدار و خطر رسیده است، زیرا در معرض نگاه منفی دیگران قرار گرفته اید، باید در تداوم دوستی‌تان تجدید نظر کنید و به بهانه‌ای ارتباط خود را قطع کنید یا کاهش دهید، پیش از آن که آبروی دینی و اجتماعی شما را نیز خدشه‌دار کند، نیز پیش از آن که روزی برسد که به قول قرآن با آه و حسرت بگویید«یا وَیْلَتَی لَمْ أتّخذُ فُلاناً خلیلاً» ای وای بر من، ای کاش هرگز فلانی را دوست خود انتخاب نکرده بودم و با او رفیق نمی‌شدم. (5) برای توضیحات بیشتر با شماره(09640)تماس بگیرید تا از راهنمایی مشاوران این مرکز بهره مند شوید.
پی نوشت ها:
1.نهج البلاغه، قصار 260.
2.شیخ عباس قمی(ره)، مفاتیح الجنان، مناجات المحبین امام سجاد(ع).
3.احزاب (33) آیة 4.
4. احمدبن‌محمدمهدی نراقی(مشهور به ملا احمد نراقی)، ص 571، معراج السعاده، انتشارات هجرت .
5.فرقان (25) آیه 28.

سلام آیادرست است که کسانی که همدیگه رو دوست دارند اما نتوانستند باهم ازدواج کنندوعشق پاک دارند دربهشت می تونند ازدواج کنند؟

در منابع دینی به صراحت در این مورد اشاره ای نشده است؛ اما به طور کلی می توان گفت اگر زن و مردی که در دنیا به هم علاقه مند بودند. هر دو اهل بهشت و در یک مرتبه باشند و مایل به ازدواج با هم نیز باشند. امکان این امر برایشان فراهم خواهد بود ؛ چون خداوند وضعیت بهشت را این گونه تصویر می فرماید که: « ُ لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ (1) برای بهشتیان هر چه بخواهند در آنجا هست»
در هر حال علاوه بر بهشتی بودن آنان حق اختیار و انتخاب آنان در آن جهان نیز معیار و ملاک خواهد بود، چنانکه در رواياتي كه در خصوص امكان ازدواج همسران دنيايي در بهشت نقل شده، به حقيقت اين حق انتخاب و اختيار اشاره شده است. از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا زن و شوهر مؤمن که وارد بهشت می شوند با هم ازدواج می کنند؟ حضرت فرمود: خداوند، عادل است. اگر مرد از زنش برتر باشد، اختیار با مرد است که زنش را بپذیرد یا نه. اگر پذیرفت، یکی از زنانش می‌شود. اگر زن از شوهرش برتر باشد، اختیار با او است. اگر همسرش پذیرفت، همان شوهرش می شود. (2)
پي نوشت ها:
1. نحل (16) آیه 31.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان، 1404 ه ق، ج 8، ص 105.

تقریبا یک ساله که با پسر جوونی دوستم(یه دوستی معمولی) و تو این مدت خیلی بهم وابسته شدیم (اون خیلی بیشتر) اما الان هیچ کدوم شرایط ازدواح نداریم اما من از ارتباط با نامحرم میترسم. میترسم یوقت گناهکار بشیمو تو زندگیه آیندمون تاثیر بذاره!اما میدونم که اگه ولش کنم و برم آسیب روحی بدی بهش میخوره!میترسم!میترسم اگه برم پی زندگیم نفرینو آهش پشتم باشه!اگه شرایط داشتم مطمئنا بهترین مورد واسه ازدواجم بود اما شاید یه مدت صبر کنیم بتونیم شرایطو بسازیم...لطفا راهنماییم کنید تنها راه اینه که رهاش کنم؟اما اینطوری جفتمون ضربه روحی بدی میخوریم...

پرسشگر گرامی دوستی با نا محرم و وابسته شدن به آن حرام است وبه علاوه دوستی معمولی هم با نامحرم جایز نیست.
در هر تصمیم گیری باید خوبی ها و بدی ها را کنار هم گذاشت و بررسی کرد کفه کدام سنگین تر است و طبق همان عمل کرد .شما در دو راهی هستید:
یک طرف ارتباط با نامحرم که قطعا گناه است و زمینه گناهان بعدی را نیز فراهم می کند و عقاب و عذاب اخروی دارد و ممکن است بلاهای دنیوی را هم برایتان به ارمغان بیاورد و در زندگی آینده تان تاثیر بگذارد
و طرف دیگر قطع وابستگی و دوستی غیر مشروع یک مرد نامحرم از خودتان است،که امکان دارد در این قطع رابطه، او صدمه ببیند. اگر این ارتباط قطع نشود مرتکب گناهان می شوید و اگر قطع شود علاوه بر ثواب و بازگشت به سوی خدا، محبوب خدا هم می شوید و از خیلی انحرافات در امان خواهید بود. در ضمن در اثر دوری و قطع ارتباط کم کم آن مرد شما را فراموش خواهد کرد یعنی صدمه خوردن او اگر هم اتفاق بیافتد مقطعی و موقت است.
حال بین این دو، یعنی ثواب و اثرات خوب قطع ارتباط و مضرات و اثرات بد ادامه ارتباط، معلوم است که طرف قطع ارتباط ترجیح دارد. چرا که دوری از عقاب و عذاب خداوند برای هر مسلمانی مهم تر است از به دست آوردن رضایت مخلوق خدا. لذا امیرالمومنین (ع) به ما توصیه کرده اند :ُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق(1)
در جایی که معصیت خالق در میان است اطاعت از هیچ مخلوقی جایز نیست.
پس تا زمانی که مقدمات ازدواج تان فراهم نیست. قطع ارتباط کنید و به فکر صدمه احتمالی آن فرد نباشید و برفرض صدمه(حتی شدید) شما مسئولیتی ندارید و احتمال صدمه،مجوز برای این ارتباط نیست، و وقتی شرایط برای ازدواج مهیا شد باید طرف شما، از راه رسمی خواستگاری اقدام کند و از طریق ازدواج با هم رابطه داشته باشید
به ما نگفتید مانع و مشکل ازدواج تان چیست. ولی اگر مانع مخالفت احتمالی والدین است می توانید با استفاده از واسطه های دلسوز و مورد اعتماد والدین،آنها را راضی کنید.
برای توضیحات بیشتر با شماره(09640) تماس بگیرید.
پی نوشت:
1.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه،انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 ه.ق ،ج 2 ،ص 621.

با سلامومن دختری دانشجو هستم که چندی پیش پسری از ترم های بالاتر به من پیشنهاد دوستی داد اما بغد از کمی متوجه شدم که قصد وی فقط سوءاستفاده بوده.اما ما هم از نظر تحصیلات(دکتری)و هم از دیگر نظرات به هم میخوریم و نکته مهم این که من از او خوشم میاید.ایا به نظر شما خوب است تا او را به خود وابسته کرده برای ازدواج؟

پرسشگر گرامی؛ اگر چه طبق فرموده ی خودتان دارای فضل کمال هستید و اکنون دوره دکتری را سپری می کنید، اما طبق فرموده ی قرآن و از باب فذکّر فان الذکرا تنفع المومنین(55/الذاریات) نکاتی را عرض می نمایم و از شما تقاضا می کنم که این سطور را با دقت تمام وحتی چند بار مطالعه فرمایید.
نکته اول اینکه: با توجه به آموزهای دینی و فرهنگی ما، ارتباطات خارج از چهارچوبهای تعریف شده و بدون اطلاع خانواده ممنوع می باشد. علت این ممنوعیت ایجاد آسیب های فراوان روحی و روانی مخصوصا برای دختران در چنین ارتباطاتی است. طبق تجارب فراوان مرکز ما و تجارب شخصی خودم که مدتی به برخی از دانشگاهها تردد داشته ام، بیشتر پسرانی که اقدام به برقراری رابطه دوستی با دختران می نمایند قصد سوء استفاده جنسی از آنها را دارند، به عنوان مثال اخیرا ماجرایی در یکی از دانشگاههایی که من به عنوان مشاور به آنجا رفت و آمد می‌کنم رخ داده است،این ماجرا چنان بغرنج و پیچیده شده که هنوز ما نتوانسته ایم آن را حل نماییم. حیثیت، آبرو، و عفت دختری بر اثر ندانم کاری او بر باد رفته و ضربات بسیار عمیق روحی، روانی و عاطفی چنان بر پیکر نحیف او وارد شده که کارش بحد اختلال روانی رسیده و هم اکنون روزی یک مشت قرص اعصاب قوی مصرف می‌کند تا بتواند اندکی برخود مسلط شود. دختری که پدر و مادرش او را با هزار امید و آرزو برای کسب دانش و داشتن آینده شغلی مناسب و با تحمل مخارج سنگین به دانشگاه فرستاده اند، اکنون روزی صد بار آرزوی مرگ وی را می کنند و خود دختر که همیشه آرزوی کانون خانوادة گرمی را داشته که خود مادر آن باشد، و با بچه هایش ایام را به شادی بسر کند، هم اکنون بخاطر ضربات روانی کارش بحد جنون کشیده و چند بار اقدام به خود کشی نا موفق کرده است. اما اصل قضیه از این قرار است که: چندی پیش در یکی از دانشگاههای استان مرکزی دختری از خانوادة نسبتا مذهبی، وارد دانشگاه می شود و بعد از مدتی پسری به او ابراز محبت و علاقه می کند و حرفهای بسیار عاشقانه که حکایت از عشقی پاک داشته را به او می زند و قول ازدواج به او می دهد و می گوید که:«تو تنها ستاره درخشان آسمان تاریک زندگی من هستی» وطبق اظهار دختر، چون نیاز به محبت دختر در خانه پدری چندان تامین نشده بوده، سریعا در دام این شیاد که دهها دختر دانشجو را به همین طریق فریب داده بوده و از آنها سوء استفاده جنسی کرده بوده می افتد، این دختر ساده دل با گریه اظهار می کرد که او الان چند سال است که از من سوء استفاده می کند و هر بار که به او می گویم چرا پدر و مادرت را برای خواستگاری به خانه ما که در فلان شهرستان هستند، نمی آوری؟ او مرتب بهانه جویی می‌کند و همین اواخر که خیلی به او اصرار کردم اظهار داشت که مادرم از دخترهایی که قبل از ازدواج با پسرها رابطه برقرار کرده اند اصلا خوشش نمی آید. مقصودم از بازگویی این ماجرا برای شما اینست که از پیش آمدهای بسیار تلخی که برای این دختر رخ داده درس بگیرید، و با احتراز از چاههایی که او در آن سقوط کرده، سالم به مقصد برسید و بتوانید زندگی سرشار از خوشی و بدور از اینگونه دغدغه هایی داشته باشید، پس با توجه به اینکه ارتباط‌های خارج از چهار چوب دینی و فرهنگی و بدور از اطلاع خانواده ها به آسیب های روحی و روانی شدیدی مخصوصا برای دختران منجر می شود. لذا هرچه زودتر ارتباط خود را با ایشان قطع نمایید. رک و صریح باشید و نگذارید که این ارتباط و وابستگی به بهای جوانی و زندگی شما تمام شود، از احساسی شدن بپرهیزید و مسلّم بدانید اگر ایشان به شما علاقه داشته باشد برای خواستگاری مراجعه می کند و اگر علاقمند نباشد شما با قطع رابطه از وابستگی بیشتر به ایشان که ضربات آن شدیدتر خواهد بود خلاص می شوید و مهم تر از آن موجب جلب رضایت خداوند از خود می گردید.
نکته ی دوم اینکه: درباره معیارهای یک ازدواج موفق باید به ادبیات تحقیق در این باره مراجعه کرد ومعیارهای خود ساخته که برخاسته ازدیدگاههای غیر واقعی و احیانا احساسی است، و در ادامة زندگی مشترک همچون حبابی محو خواهد شد، نمی‌تواند کارایی چندانی در این مورد داشته باشد. واقعیت اینست که هیچ کدام از ما نمی‌توانیم از همان آغاز زندگی زناشویی تمام پیچ و خم های آن را در سالهای آتی پیش بینی کنیم و آنچه این پیش بینی را دشوارتر می سازد این است که در جامعة کنونی ما متاسفانه غالب افراد بیش از آنکه تشابه فرهنگی، اقتصادی و فکری را برای انتخاب زوج در نظر بگیرند، در پیروی از احساسات و عواطف خود و معیارهای غیر ضروری و خود ساخته که مبتنی بر باورهای غلط است، به دنبال ازدواج می روند. روال تعیین اینکه دو زوج برای ازدواج مناسب هم هستند و یا نه، بدین گونه است که طرفین بعد از چندین جلسه(حدود شانزده ساعت و یا هشت جلسه دو ساعتی) صحبت باهم تحت نظر خانواده ها و آشنایی نسبی با نقطه نظرات یکدیگر، به یک مشاوری که متخصص در امر مشاورة قبل از ازدواج است مراجعه می نمایند و ایشان با تسلط بر آیتمهایی چون تاریخچة خانوادگی طرفین و خاطرات دوران کودکی آنها و گرفتن تست های کتل، گلاسر، و ASS و نیز همسانی و همخوانی نگرشهای طرفین در مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی، باورهای دینی و غیره که در طی سه جلسه انجام می‌گیرد نظر خود را راجع به ازدواج آن دو اعلام می کند. بدین صورت که یا می‌گوید ایندو علیرغم علاقه ظاهری که به هم دارند در صورت ازدواج با همدیگر؛ دچار مشکل خواهند شد و بعد از اُفت علایق احساسی به هم؛ وارد فاز درگیری های لفظی و احیانا فیزیکی خواهند شد. و یا این دو به درد ازدواج با هم می‌خورند به شرطی که فلان توصیه ها را بطور جدی مد نظر داشته باشند و به آن عمل نمایند. لازم به ذکر است که مشاورة قبل از ازدواج علی رغم در نظر گرفتن پارامترهای ضروری که تحقیقات بسیاری در سطح جهان بر روی آنها انجام گرفته فقط در حدود 75% می‌تواند به پیش بینی موفقیت یک ازدواج حکم نماید. و بیست وپنج درصد بقیه مربوط به غنی سازی روابط بین زوجی بعد ازدواج، ارتقاء روابط زناشویی، کسب مهارتهای لازم، باز می گردد. پس پیشنهاد ما به شما اینست که از قوای عقلی ونه احساسی و نیز مشاورة قبل از ازدواج برای انتخاب شریک زندگی آینده خود سود جویید. یعنی در مرحلة اول آگاهی بیشتری در مورد خود تان بدست آورید بدین معنی که با تدبر در خود دریابید حقیقتا چگونه فردی هستید؟ اهداف، ارزشها و علایق اساسی و اصلی شما در زندگی چیست؟ و انتظارات اصلی و اساسی شما از زندگی مشترک چیست؟ و در مرحلة بعد به همراه شخصی که قصد ازدواج با او را دارید نزد یک مشاور با تجربه بروید تا وی با راهکارهای پیش گفته، نظر خود را در مورد انتخاب شما اعلام کند و احیانا مشکلات فرا روی را با توجه به آیتمهای شخصیتی شما و دختر انتخابی؛ به شما تذکر دهد.
نکته‌ی سوّم اینکه: این حق شماست که برای ازدواج با ایشان بیشتر در مورد وی اطلاعات کسب کنید پس اصلا عجله نکنید و با تانی و تامل پیش روید. زیرا مسیر ازدواج بر خلاف سایر مسیر ها به آسانی قابل بازگشت نیست و در صورت بازگشت آسیبهای روحی و روانی فراوانی گریبانگیر هر دو نفر و مخصوصا دختران می شود. اگر ازدواج فقط به صرف کششهای احساسی و عشقی صورت گیرد و معیارهای اساسی عقلی و منطقی در آن لحاظ نشود، زندگی مشترک بر زمینی سست و شنی بنا می شود که هر آن احتمال ریزش آن می رود. زیرا احساسات و هیجانات خاص طرفین نسبت به هم مدتی بعد از ازدواج فرو می کاهد و برای ادامه زندگی زناشویی باید علائق دیکری بین زوجین وجود داشته باشد تا ریشه های زندگی مشترک تقویت شود و اگر چنین چیزهایی در میان نباشد متاسفانه آن زندگی دستخوش تلاطمات ویرانگر شده و فرو خواهد ریخت و آسیبهای جدی روحی و روانی مخصوصا برای دختران در پی خواهد داشت. پس سزاوار است که با تامل بیشتری وارد این گود شوید.
به نظر حقیر مطالعه کتاب زیر می تواند شما را در اخذ تصمیم فوق یاری بیشتری نماید:
1- عشق هرگز کافی نیست تالیف پرفسور آرون تی بک ترجمه مهدی قراچه داغی انتشارات ذهن آویز

آیا رفتن به گردش با دوستی که دوست پسرش همراه او است گناه دارد ؟آیا اگر کسی این حرف را بزند که اگر خودکشی گناه نداشت ،خودکشی می کرد ناشکری کرده و گناهی مرتکب می شود؟

1- رابطه دوستانه دختر و پسر نامحرم و رفتن آنها به گردش جایز نیست و حتی نگاه کردن و صحبت کردن با قصد لذت به همدیگر حرام و گناه است.(1)
2- گفتن این جمله که اگر خود کشی گناه نمی داشت خود کشی می کرد، گناه حساب نمی شود، مگر آنکه انسان از رحمت خدا ناامید شود و به خاطر ناامیدی از رحمت خدا این سخن را بگوید و نا امید شدن از رحمت خدا گناه بزرگ است.
اما اگر از رحمت خدا نا امید نباشد، گفتن آن اشکال ندارد.
لیکن نا دیده گرفتن نعمت الهی در هر حال نا شکری و نا سپاسی است و زندگی و عمری که خدا به انسان داده است از بهترین نعمت های خداوند است و بیزار شدن از عمر وزندگی و ترجیح خود کشی بران نا سپاسی حساب می شود.(2)
در هر صورت انسان در زندگی باید در برابر مشکلات پایدار باشد و از رحمت خداوند نا امید نباشد و از راه طبیعی نیز تلاش کند تا مشکلات برطرف شود. و فکر خود کشی و صحبت خود کشی در زندگی مطرح نشود.
پی نوشت:
1. امام خمینی، توضیح المسائل، مسأله 2433 ( نظر رهبری مطابق با فتوای امام خمینی می باشد).
2. سؤال تلفنی (7746666-0251) از دفتر آیت الله خامنه ای.

باسلام من دختری20 ساله هستم کاردانی گرافیک دارم مرجع تقلیدم ایت ا.. خامنه ای است و درتهران زندگی می کنم من با پسری 21 ساله دوست هستم یک سال هست. ولی او در اراک زندگی میکند از طریق اس ام اس که خیلی اتفاقی بود آشنا شدیم و نه من قصد دوستی با پسری را داشتم و نه او و به پاکی او اطمینان دارم چون اگر غیراز این بود اظهار میکردم من هم چادری هم نمازخوان هستم در خانواده مذهبی بزرگ شدم و از نظر اعتقادی خیلی شبیه هم هستیم ما قصد ازدواج داریم اما می ترسم ازاینکه چون قبلا با هم دوست بودیم خدااز من نا راضی باشد و زندگیم بی برکت شود و در زندگی برایم مشکل ایجاد شود آیا ازدواج با او که هم اعتقاد هستیم گناه واشتباه هست ؟ خانواده او فعلا مخالف هستند و میگویند الان زود هستولی در آینده به خاستگاری می آیند ولی خانواده من از این ارتباط هیچ خبری ندارند به غیر از خاله ام که خیلی راهنمایی ام می کند در ضمن من به او خیلی وابسته شده ام جدایی ما غیر ممکن است . می دانم که ارتباط دوستی غیر شرعی می باشد اما چه کنم که بدجوری گرفتار این عشق شده ام .عشق ما خیلی پاک است درحدی که رویمان نمی شود به هم نگاه کنیم در این حد پاک است نمی دانم ایا این ازدواج اشتباه است یا نه لطفا راهنمایی ام کنید من چه کنم ؟ التماس دعا

پرسشگر گرامی؛ اگر چه طبق فرموده ی خودتان دارای باورهای زلال مذهبی هستید، اما طبق فرموده ی قرآن و از باب فذکّر فان الذکرا تنفع المومنین(55/الذاریات) نکاتی را عرض می نمایم و از شما تقاضا می کنم که این سطور را با دقت تمام وحتی چند بار مطالعه فرمایید.
نکته اول اینکه: با توجه به آموزهای دینی و فرهنگی ما، ارتباطات خارج از چهارچوبهای تعریف شده و بدون اطلاع خانواده ممنوع می باشد. علت این ممنوعیت ایجاد آسیب های فراوان روحی و روانی مخصوصا برای دختران در چنین ارتباطاتی است. طبق تجارب فراوان مرکز ما و تجارب شخصی خودم که مدتی به برخی از دانشگاهها تردد داشته ام، بیشتر پسرانی که اقدام به برقراری رابطه دوستی با دختران می نمایند قصد سوء استفاده جنسی از آنها را دارند، به عنوان مثال اخیرا ماجرایی در یکی از دانشگاههایی که من به عنوان مشاور به آنجا رفت و آمد می‌کنم رخ داده است،این ماجرا چنان بغرنج و پیچیده شده که هنوز ما نتوانسته ایم. آن را حل نماییم. حیثیت، آبرو، و عفت دختری بر اثر ندانم کاری او بر باد رفته و ضربات بسیار عمیق روحی، روانی و عاطفی چنان بر پیکر نحیف او وارد شده که کارش بحد اختلال روانی رسیده و هم اکنون روزی یک مشت قرص اعصاب قوی مصرف می‌کند تا بتواند اندکی برخود مسلط شود. دختری که پدر و مادرش اورا با هزار امید و آرزو برای کسب دانش و داشتن آینده شغلی مناسب و با تحمل مخارج سنگین به دانشگاه فرستاده اند، اکنون روزی صد بار آرزوی مرگ وی را می کنند و خود دختر که همیشه آرزوی کانون خانوادة گرمی را داشته که خود مادر آن باشد، و با بچه هایش ایام را به شادی بسر کند، هم اکنون بخاطر ضربات روانی کارش بحد جنون کشیده و چند بار اقدام به خود کشی ناموفق کرده است. اما اصل قضیه از این قرار است که: چندی پیش در یکی از دانشگاههای استان مرکزی دختری از خانوادة نسبتا مذهبی، وارد دانشگاه می شود و بعد از مدتی پسری به او ابراز محبت و علاقه می کند و حرفهای بسیار عاشقانه که حکایت از عشقی پاک داشته را به او می زند و قول ازدواج به او می دهد و می گوید که:«تو تنها ستاره درخشان آسمان تاریک زندگی من هستی» و طبق اظهار دختر، چون نیاز به محبت دختر در خانه پدری چندان تامین نشده بوده، سریعا در دام این شیاد که دهها دختر دانشجو را به همین طریق فریب داده بوده و از آنها سوء استفاده جنسی کرده بوده می افتد، این دختر ساده دل با گریه اظهار می کرد که او الان چند سال است که از من سوء استفاده می کند و هر بار که به او می گویم چرا پدر و مادرت را برای خواستگاری به خانه ما که در فلان شهرستان هستند، نمی آوری؟ او مرتب بهانه جویی می‌کند و همین اواخر که خیلی به او اصرار کردم اظهار داشت که مادرم از دخترهایی که قبل از ازدواج با پسرها رابطه برقرار کرده اند اصلا خوشش نمی آید. مقصودم از بازگویی این ماجرا برای شما اینست که از پیش آمدهای بسیار تلخی که برای این دختر رخ داده درس بگیرید، و با احتراز از چاههایی که او در آن سقوط کرده، سالم به مقصد برسید و بتوانید زندگی سرشار از خوشی و بدور از اینگونه دغدغه هایی داشته باشید، پس با توجه به اینکه ارتباط‌های خارج از چهار چوب دینی و فرهنگی و بدور از اطلاع خانواده ها به آسیب های روحی و روانی شدیدی مخصوصا برای دختران منجر می شود. لذا هرچه زودتر ارتباط خود را با ایشان قطع نمایید. رک و صریح باشید و نگذارید که این ارتباط و وابستگی به بهای جوانی و زندگی شما تمام شود، از احساسی شدن بپرهیزید و مسلّم بدانید اگر ایشان به شما علاقه داشته باشد برای خواستگاری مراجعه می کند و اگر علاقمند نباشد شما با قطع رابطه از وابستگی بیشتر به ایشان که ضربات آن شدیدتر خواهد بود. خلاص می شوید و مهم تر از آن موجب جلب رضایت خداوند از خود می گردید.
نکته ی دوم اینکه: درباره معیارهای یک ازدواج موفق باید به ادبیات تحقیق در این باره مراجعه کرد و معیارهای خود ساخته که برخاسته ازدیدگاههای غیر واقعی و احیانا احساسی است، و در ادامة زندگی مشترک، همچون حبابی محو خواهد شد، نمی‌تواند کارایی چندانی در این مورد داشته باشد. واقعیت اینست که هیچ کدام از ما نمی‌توانیم از همان آغاز زندگی زناشویی تمام پیچ و خم های آن را در سالهای آتی پیش بینی کنیم و آنچه این پیش بینی را دشوارتر می سازد این است که در جامعة کنونی ما متاسفانه غالب افراد بیش از آن که تشابه فرهنگی، اقتصادی و فکری را برای انتخاب زوج در نظر بگیرند، در پیروی از احساسات و عواطف خود و معیارهای غیر ضروری و خود ساخته که مبتنی بر باورهای غلط است، به دنبال ازدواج می روند. روال تعیین اینکه دو زوج برای ازدواج مناسب هم هستند و یا نه، بدین گونه است که طرفین بعد از چندین جلسه(حدود شانزده ساعت و یا هشت جلسه دو ساعتی) صحبت باهم تحت نظر خانواده ها و آشنایی نسبی با نقطه نظرات یکدیگر، به یک مشاوری که متخصص در امر مشاورة قبل از ازدواج است مراجعه می نمایند و ایشان با تسلط بر آیتمهایی چون تاریخچة خانوادگی طرفین و خاطرات دوران کودکی آنها و گرفتن تست های کتل، گلاسر، و ASS و نیز همسانی و همخوانی نگرشهای طرفین در مسائل مختلف اجتماعی وفرهنگی، باورهای دینی و غیره که در طی سه جلسه انجام می‌گیرد نظر خود را راجع به ازدواج آن دو اعلام می کند. بدین صورت که یا می‌گوید این دو علیرغم علاقه ظاهری که به هم دارند در صورت ازدواج با همدیگر؛ دچار مشکل خواهند شد و بعد از اُفت علایق احساسی به هم؛ وارد فاز درگیری های لفظی و احیانا فیزیکی خواهند شد. و یا ایندو به درد ازدواج با هم می‌خورند به شرطی که فلان توصیه ها را بطور جدی مد نظر داشته باشند و به آن عمل نمایند. لازم به ذکر است که مشاورة قبل از ازدواج علی رغم در نظر گرفتن پارامترهای ضروری که تحقیقات بسیاری در سطح جهان بر روی آنها انجام گرفته فقط در حدود 75% می‌تواند به پیش بینی موفقیت یک ازدواج حکم نماید. و بیست وپنج درصد بقیه مربوط به غنی سازی روابط بین زوجی بعد ازدواج، ارتقاء روابط زناشویی، کسب مهارتهای لازم، باز می گردد. پس پیشنهاد ما به شما اینست که از قوای عقلی ونه احساسی و نیز مشاورة قبل از ازدواج برای انتخاب شریک زندگی آینده خود سود جویید یعنی در مرحلة اول آگاهی بیشتری در مورد خود تان بدست آورید بدین معنی که با تدبر در خود دریابید حقیقتا چگونه فردی هستید؟ اهداف، ارزشها و علایق اساسی و اصلی شما در زندگی چیست؟ و انتظارات اصلی و اساسی شما از زندگی مشترک چیست؟ و در مرحلة بعد به همراه شخصی که قصد ازدواج با او را دارید نزد یک مشاور با تجربه بروید تا وی با راهکارهای پیش گفته، نظر خود را در مورد انتخاب شما اعلام کند و احیانا مشکلات فراروی را با توجه به آیتمهای شخصیتی شما و دختر انتخابی؛ به شما تذکر دهد.
نکته‌ی سوّم اینکه: این حق شماست که برای ازدواج با ایشان بیشتر در مورد وی اطلاعات کسب کنید پس اصلا عجله نکنید و با تانی و تامل پیش روید. زیرا مسیر ازدواج بر خلاف سایر مسیر ها به آسانی قابل بازگشت نیست و در صورت بازگشت آسیبهای روحی و روانی فراوانی گریبانگیر هر دو نفر و مخصوصا دختران می شود. اگر ازدواج فقط به صرف کششهای احساسی و عشقی صورت گیرد و معیارهای اساسی عقلی و منطقی در آن لحاظ نشود، زندگی مشترک بر زمینی سست و شنی بنا می شود که هر آن احتمال ریزش آن می رود. زیرا احساسات و هیجانات خاص طرفین نسبت به هم مدتی بعد از ازدواج فرو می کاهد و برای ادامه زندگی زناشویی باید علائق دیکری بین زوجین وجود داشته باشد تا ریشه های زندگی مشترک تقویت شود و اگر چنین چیزهایی در میان نباشد متاسفانه آن زندگی دستخوش تلاطمات ویرانگر شده و فرو خواهد ریخت و آسیبهای جدی روحی و روانی مخصوصا برای دختران در پی خواهد داشت. پس سزاوار است که با تامل بیشتری وارد این گود شوید.
نکته چهارم در مورد سوالتان در باره ی اینکه ازدواج با پسری که قبلا با دوست بوده اید اشکال دارد و یا نه؛ می باشد. در این خصوص باید عرض نمایم که این ازدواج هیچ مانعی ندارد. اما اگر می خواهید یک عمر بار پشیمانی و ناراحتی های روحی و روانی را بر دوش خود نکشید از توصیه هایی که به حضورتان عرض شد عمل نمایید.
نکته پایانی اینکه: ما راهکارهایی برای رهایی شخص از دام عشق و عاشقی داریم که در صورت نیاز و تماس مجدد شما تقدیم حضورتان خواهد شد.
به نظر حقیر مطالعه کتاب زیر می تواند شما را در اخذ تصمیم فوق یاری بیشتری نماید:
1- عشق هرگز کافی نیست تالیف پرفسور آرون تی بک ترجمه مهدی قراچه داغی انتشارات ذهن آویز

با سلام و خداقوت مدتي است احساس ميكنم خدا ديگه منو دوست نداره و حرفامو نمي شنوه چي كار كنم ؟ كمكم كنيد

امیدوار هستیم که در تمام مراحل زندگی موفق باشید؛ اما در خصوص سؤال شما باید عرض کنیم که مشکل خودتان را روشن برای ما مطرح نکرده اید. ای کاش برای ما ذکر می کردید که چه چیزی باعث به وجود آمدن این احساس در شما شده و چرا فکر می کنید خداوند شما را دوست ندارد و حرف های شما را نمی شنود؟ مطمئن باشید که این احساس، وسوسه ای است که شیطان در دل شما ایجاد کرده تا شما را از خداوند دور کند؛ در حالی که خداوند نسبت به همه بندگانش مهربان است. شاعر چه خوب سروده است:
ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور داری!
دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری
احساسی که مطرح کرده اید، گاهی به جهت عدم استجابت دعا برای انسان حاصل می شود و گاهی به دلیل مشکلات و موانعی که در زندگی انسان به وجود می آید، رخ می دهد؛ در حالی که اگر به اوصاف الهی توجه کنیم و به صفات پروردگار ایمان بیاوریم و بدانیم خداوند رئوف و رحیم است، در می یابیم که اگر خواسته های انسان بر آورده نمی شود، دلیلش بخل و بی مهری خدا نیست. خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان، خواسته های او را اجابت می کند.
در خصوص مشکلات نیز انسان باید توجه داشته باشد که مشکلات در زندگی هر کسی کم و بیش وجود دارد و خداوند خیر و سعادت را گاهی در قالب سختی‌ها و مشکلات ظاهر می‌سازد و گاهی نیز در لباس آسایش و نعمت ها. خدا به علم نامحدود خویش می‌داند که صلاح و رستگاری چه کسی از بندگان مؤمنش در میدان مشکلات و مصایب نهفته است و کدام یک از آنان را باید در رفاه و نعمت‌ها جستجو کرد. پس باور داشته باشیم که در صورت انجام تکالیف و وظایفی که خداوند برای اهل بلا و مشکلات یا رفاه و نعمت‌ها قرار داده، هر وضعیتی برای ما پیش آید، خیر و خوشبختی ما در همان نهفته است. حُسن ظن و اعتماد به خدا، کلید بسیاری از درهای قفل شده زندگی و خوشبختی‌ها است. به خداوند حُسن ظن و اعتماد داشته باشید و مطمئن باشید که خداوند شما را دوست دارد.
در نامۀ بعدی مشکل خود را برایمان بیان نمایید تا بهتر شما را راهنمایی کنیم و یا به صورت تلفنی با شماره (09640)تماس بگیرید.
موفق باشید.

صفحه‌ها